نام پژوهشگر: ماشاءاله سالارپور
پری ناز جانسوز علیرضا کرباسی
با توجه به اهمیت نهاده کود در افزایش بهره وری زمین و عملکرد محصول و استراتژیک بودن محصول گندم در حفظ امنیت غذایی، به خصوص در مناطق محروم کشور از جمله منطقه سیستان و توجه به دیدگاه کشاورز به عنوان فردی آگاه به شرایط مزرعه و محرومیت این منطقه، در این مطالعه مدل های برتری تصادفی برای تعیین سیاست یارانه کود از دیدگاه کشاورزان طراحی شد. نتایج معیار برتری تصادفی درجه اول و دوم بر اساس اندازه مزرعه نشان داد کشاورزان خرده پا سیاست یارانه مستقیم و یارانه نقدی کود را بر دیگر سیاست ها ترجیح می دهند. نتایج کارایی تصادفی نشان داد کشاورزان ریسک پذیرتر سیاست یارانه نقدی و کشاورزان ریسک گریزتر این گروه سیاست وجود یارانه مستقیم کود را انتخاب کردند. در کشاورزان بزرگ مالک و متوسط مالک نتایج برتری تصادفی درجه اول و کارایی تصادفی تمایل این کشاورزان را به وجود یارانه مستقیم کود نشان داد. تفاوت میانگین مقادیر معادل اطمینان در کشاورزان خرده پا، متوسط و بزرگ مالک نشان داد با افزایش اندازه مزرعه به دلیل بالاتر بودن ارزش ذهنی سیاست وجود یارانه مستقیم، کشاورزان بزرگ مالک، حساسیت بیشتری به حذف یارانه ها نشان می دهند. تقسیم بندی کشاورزان بر اساس تجربه کار کشاورزی نشان داد که با افزایش تجربه کشاورز در هر دو دسته کشاورزان ریسک گریز و ریسک پذیر این گروه، ارزش ذهنی سیاست وجود یارانه مستقیم کود در مقابل سیاست یارانه نقدی افزایش می یابد. تقسیم بندی کشاورزان بر اساس مصرف کود در هکتار نیز نشان داد کشاورزان با مصرف کود متوسط سیاست یارانه نقدی و سیاست یارانه مستقیم کود را انتخاب کرده اند اما در کشاورزان با مصرف کود بالا و پایین تر از متوسط مصرف کود منطقه حساسیت به حذف یارانه کود بیشتر احساس می شود. نظام کشاورزی در شرایط آزادسازی مطمئناً با مشکلاتی روبه رو خواهد شد. بنابراین سیاستمداران می توانند با سیاتگذاری مناسب، در نظر گرفتن دیدگاه کشاورز به عنوان فردی آگاه به شرایط خاک مزرعه و محرومیت منطقه از آسیب های احتمالی به این بخش جلوگیری کنند.
تکتم کنعانی علیرضا کرباسی
هدف کلی این تحقیق بررسی عوامل موثر بر میزان مشارکت کشاورزان با کارشناسان ناظر گندم در استان خراسان رضوی بود. جامعه آماری مورد نظر شامل کلیه کشاورزان زارع گندم کار در استان خراسان رضوی بود که از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای 250 پرسشنامه جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. روایی و پایایی ابزار پژوهش با استفاده از روش تحلیل عاملی مورد سنجش واقع شد. عوامل متعددی درقالب ده شاخص با استفاده از رهیافت رگرسیون خطی فازی، بوسیله اعداد مثلثی فازی متقارن و نا متقارن بررسی شد. نتایج نشان داد شاخص های انتظارات کشاورزان از کارشناسان، نوگرایی، مشوقهای اقتصادی و ویژگیهای کارشناس با ضریب صفر در رگرسیون تاثیری در ایجاد همکاری کشاورزان با کارشناسان نداشتند و شاخصهای آگاهی، رضایت شغلی، انگیزه پیشرفت علم گرایی، اعتماد و تقدیر گرایی در سطح بسیار کم برآورد شدند. همچنین متغیرهای کارایی، تعداد قطعات، سن و تقدیر گرایی دارای تاثیر منفی بر مشارکت بودند
هادی ربیعی ماشاءاله سالارپور
امروزه تصور اقتصادی بدون استفاده از ابزار های سیاستگذاری و مداخله سیاست گذاران تقریباً غیر ممکن به نظر می رسد، لذا آنچه اهمیت دارد کاهش هزینه های ناشی از سیاستها و افزایش کارایی آنهاست. اگر چه تغییرات سیاست کلان داخلی و خارجی می تواند اثرات قابل توجه ای در بخش کشاورزی بر جای گذارد، اما، معمولاً سیاستمداران، سیاستهای اقتصاد کلان را با توجه کمی به تاثیر بر اقتصاد کشاورزی تغییر می دهند. در این تحقیق اثرات کوتاه و بلند مدت تغییر در متغیر های اقتصاد کلان شامل قیمت محصولات کشاورزی، نرخ بهره، نرخ ارز، حجم پول، تولید ناخالص داخلی و یارانه بر درآمد بخش کشاورزی ایران در یک چارچوب همگرایی مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، از رهیافت خود توضیح با وقفه های گسترده (ardl) و مدل خود رگرسیون برداری با داده های سالانه 1387-1355 استفاده شد. نتایج برآورد الگو نشان داد که روابط تعادلی بلند مدت بین متغیر های اقتصاد کلان منتخب و درآمد بخش کشاورزی وجود دارد. نرخ بهره و نرخ ارز، در کوتاه و بلند مدت، به ترتیب، رابطه منفی و مثبت با درآمد بخش کشاورزی دارد، که از لحاظ تئوری قابل انتظار است. همچنین، قیمت محصولات کشاورزی و حجم نقدینگی در بلند مدت اثر منفی، اما در کوتاه مدت اثر مثبت بر درآمد بخش کشاورزی دارند. لذا، کشاورزان از افزایش عرضه پول و قیمت در کوتاه مدت سود برده اما در بلند مدت زیان خواهند دید. علاوه بر این، یافته های مطالعه بیان کرد که در بلند مدت تولید ناخالص داخلی اثر منفی بر درآمد بخش کشاورزی دارد. همچنین، یارانه های اعطائی به این بخش اثر معنی داری بر درآمد کشاورزان در طی سه دهه گذشته نداشته است.
حسین بدیع برزین ماشاءاله سالارپور
تعیین ساختار بازارهای محصولات مختلف کشاورزی همیشه از مباحث بسیار مهم و اساسی در اقتصاد کشاورزی بوده است. چرا که وجود هر نوع ساختار متفاوت اعم از رقابتی و غیر رقابتی، می تواند بر روی میزان تولید و قیمت محصولات کشاورزی تأثیر بسزایی داشته باشد. در این راستا مطالعه حاضر جهت تعیین ساختار بازارهای خرید کلزا از کشاورزان و نیز فروش فرآورده اصلی آن یعنی روغن کلزا به مصرف کنندگان می باشد که توسط تبدیل کنندگان کلزا صورت می گیرد. برای رسیدن به این هدف از روش سازمان صنعتی تجربی جدید ، استفاده گردید و درجه قدرت بازار تبدیل کنندگان در هر دو بازار مذکور اندازه گیری شد. قدرت بازار در بازارهای مختلف بر اساس کشش های انتظاری بدست می آید که رفتار تبدیل کنندگان را اندازه-گیری می کند. مقدار کشش انتظاری بدست آمده برای دو بازار مذکور به ترتیب برابر با 61/0 و 48/0 به دست آمد که تفاوت معنی داری از صفر دارند. بنابراین فرضیه رقابت ناقص برای هر دو بازار در سطح معنی دار 1% تائید می شود. بر اساس نتایج بدست آمده از توابع حاشیه بازاریابی داخلی و سیستم معادلات به ظاهر نا مرتبط، تبدیل کنندگان کلزا در استان گلستان در هر دو بازار خرید کلزا و فروش روغن کلزا در داخل کشور دارای قدرت بازار می باشند. ولی تبدیل کنندگان در بازار خرید کلزا نسبت به فروش روغن کلزا دارای قدرت بازار بیشتری هستند. بنابراین تبدیل کنندگان کلزا در استان می توانند قیمت ها را تحت تاثیر قرار دهند. پیشنهاد می شود مسئولین با استفاده از ابزارهای قیمتی و غیر قیمتی سعی در کاهش قدرت بازار صنایع تبدیلی نموده تا بدین ترتیب منافع سیستم بازار به صورت عادلانه تر بین زارعین، صنایع تبدیلی و مصرف کنندگان توزیع گردد. همچنین دولت برای تولید بیشتر کلزا و رقابتی شدن بازارها همزمان با تشویق کشاورزان به کاشت بیشتر کلزا، تسهیلاتی یا وام هایی برای احداث واحدهای صنعتی روغن کلزا اختصاص دهد.