نام پژوهشگر: عبدالمنصور طهماسبی
الیاس ابراهیمی خرم آبادی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثرات مکمل های پروتئین با تجزیه پذیری متفاوت بر عملکرد، متابولیت های خون و شکمبه و اکوسیستم شکمبه هشت راس گاو هولشتاین چند شکم زایش در یک طرح گردان به مدت چهار دوره 21 روزه قرار گرفتند. مکمل های پروتئینی کنجاله سویا، پودر گوشت و اوره به جیره پایه اضافه شدند بطوریکه محتوای پروتئین خام تمام تیمارها در یک سطح بود. تیمارهای تامین شده از کنجاله سویا، پودر گوشت و اوره به ترتیب دارای تجزیه پذیری 5/74% (تیمار 1)، 4/70% (تیمار 2)، 7/68% (تیمار 3) و 7/63% (تیمار 4) بودند. تفاوت معنی داری بین تیمارها در میزان مصرف ماده خشک مشاهده نشد. با کاهش تجزیه پذیری پروتئین جیره، میزان تولید شیر کاهش یافت. تفاوت معنی داری بین تیمارها در متغیر های ترکیب شیر، ph، تغییرات وزن بدن و متابولیت های خون مشاهده نشد. نیتروژن آمونیاکی شکمبه در دامهای مصرف کننده تیمار 1 به صورت عددی نسبت به سایر تیمارها بالاتر بود (25/9 در مقابل 27/7، 94/6 و 92/7 میلی گرم در دسی لیتر). این روند برای نیتروژن اوره ای خون نیز مشاهده شد. تیمارها اثر معنی داری بر تعداد باکتریهای سویه hab نداشت، اما تعداد پروتوزوآها در تیمار کنجاله سویا + اوره از سایر تیمارها بیشتر بود. نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تغییر اندک تجزیه پذیری پروتئین تاثیر معنی داری بر عملکرد دام نداشته است و پودر گوشت می تواند بعنوان منبع پروتئینی مناسب در جیره گاوهای شیرده مورد استفاده قرار گیرد.
علی گیلانی ابوالقاسم گلیان
گوسیپول آزاد موجود در کنجاله پنبه دانه عامل ضد تغذیه ای است که استفاده از آن را در تغذیه مرغ تخمگذار محدود کرده است. از آنجایی که در پژوهش های قبلی، بنتونیت سدیم توانسته بود سموم قارچی و نیز رنگدانه ها را به خوبی جذب و دفع نماید در این تحقیق از آن برای جذب احتمالی گوسیپول آزاد استفاده گردید. برای انجام این تحقیق، 288 قطعه مرغ تخمگذار های-لاین مورد آزمایش قرار گرفتند. این آزمایش از آغاز هفته 51 و به مدت 12 هفته انجام شد. مدل آماری این پژوهش، ترتیب فاکتوریل 3× 3 و در قالب طرح کاملا تصادفی بود. عامل اول، بنتونیت سدیم در سه سطح 0 ، 1 و 2 درصد وعامل دوم، کنجاله پنبه دانه در سه سطح 0 ، 10 و 20 درصد در جیره استفاده شد. 9 تیمار غذایی با 4 تکرار و 8 قطعه مرغ در هر تکرار وجود داشتند. برای تعیین صفات مختلف تخم مرغ تازه، 6 بار رکوردگیری به صورت یک هفته در میان انجام شد. برای تعیین تغییر تدریجی کیفیت داخلی تخم مرغ در طی نگهداری در سردخانه، در 4 روز پایانی هر دوره 28 روزه (3 دوره) جمع آوری تخم مرغ انجام گردید و تخم مرغ ها در دمای 4 درجه سانتیگراد به ترتیب به مدت 1 ، 2 ، 3 و 4 هفته ذخیره شدند. ph زرده و سفیده در طی نگهداری در سردخانه افزایش یافت. phزرده در تیمارهای دارای میزان20% کنجاله پنبه دانه بیشتر از بقیه افزایش یافت. زرده تخم مرغ های گوسیپولی علاوه بر تغییر رنگ، حالت خمیری و چسبناک پیدا کرده بود. در این پژوهش هیچ سفیده صورتی رنگ مشاهده نشد. استفاده از میزان 20% کنجاله پنبه دانه در جیره باعث کاهش تولید تخم مرغ، کاهش وزن تخم مرغ و گرم تخم مرغ تولیدی روزانه، تغییر رنگ شدید زرده، نامناسب شدن ضریب تبدیل خوراک به تخم مرغ و از دست رفتن وزن مرغ گردید، اما میزان 10% کنجاله پنبه دانه اثر منفی بر عملکرد مرغ نداشت. استفاده از میزان 1% بنتونیت سدیم باعث کاهش تغییر رنگ زرده گردید و هیچ اثر منفی بر عملکرد مرغ نداشت اما میزان 2% آن باعث کاهش درصد تولید روزانه و توده تخم مرغ گردید. بنتونیت سدیم، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و ماده آلی را کاهش داد وسطح 20% کنجاله پنبه دانه نیز قابلیت هضم ظاهری ماده آلی را کاهش داد. تیمار های غذایی اثر معنی داری بر ترکیبات خون و پاسخ کل پادتن علیه srbc تزریقی نداشتند. در این پژوهش جیره با میزان 1% بنتونیت سدیم و10% کنجاله پنبه دانه از نظر عملکرد و اقتصادی بهتر از سایر جیره ها بود.
مرتضی کردی عباسعلی ناصریان
اثر مواد افزودنی مختلف بر مولفه های شیمیایی و تخمیری سیلاژ تفاله مرکبات و تأثیر منابع مختلف پکتینی بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در طی سه آزمایش مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش اول ترکیب شیمیایی و خصوصیات تخمیری سیلاژ تفاله مرکبات شاهد با سیلاژ تفاله مرکبات غنی شده با سطوح مختلف (6، 12 و 18 گرم در هر کیلوگرم تفاله مرکبات) تفاله چغندر، ملاس و آرد جو مورد مقایسه قرار گرفت. افزودن تفاله چغندر به سیلاژ تفاله مرکبات سبب کاهش ماده خشک سیلاژ تفاله مرکبات شد ولی میزان پروتئین سیلاژ و همچنینph و نیتروژن آمونیاکی سیلاژ افزایش یافت (05/0 p<). در بین سیلاژهای غنی شده با سطوح مختلف ملاس، میزان پروتئین سیلاژ با افزودن ملاس کاهش یافت ولی میزان خاکستر وph افزایش یافت. تیمارهایی که با سطوح مختلف آرد جو غنی شده بودند، میزان ماده خشک سیلاژ تفاله مرکبات با افزایش سطح آرد جو افزایش یافت و میزان درصد پروتئین سیلاژ تا سطح 6 و 12 گرم آرد جو، افزایش یافت ولی در سطح 18 گرم کاهش یافت. میزان ph بین تیمارها با افزایش سطح آرد جو تا سطح 6 گرم آردجو افزایش یافت ولی در سطح 12 و 18 گرم اختلاف بین تیمارها معنی دار نبود (05/0 p>). همچنین بین تیمارها از نظر پایداری هوازی اختلاف معنی دار وجود داشت، بطوریکه با افزایش سطح آرد جو، پایداری هوازی کاهش یافت. در آزمایش دوم، خصوصیات تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک خوراک های پکتینی با استفاده از روش کیسه های نایلونی با هم مقایسه شدند. این آزمایش نشان داد که بین تیمارها از لحاظ میزان بخش سریع تجزیه و همچنین تجزیه پذیری موثر اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0 p<) بطوریکه میزان بخش سریع تجزیه در خوراک حاوی تفاله مرکبات و تفاله چغندر بالاتر از سایر تیمارها بوده است و میزان تجزیه پذیری موثر برای تیمار حاوی تفاله چغندر بالاتر از سایر تیمارها بود. در آزمایش سوم تأثیر منابع مختلف پکتینی بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در اوایل شیردهی مورد مطالعه قرار گرفت. 8 رأس گاو شیرده هلشتاین با دو شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی23±60 و متوسط تولید شیر9 ±33 کیلوگرم در قالب طرح مربع لاتین 4×4 با دو تکرار و 4 دوره 21 روزه شامل 14 روز دوره عادت پذیری و 7 روز دوره نمونه گیری مورد استفاده قرار گرفتند. تیمارها حاوی سطوح 10 درصد ماده خشک جیره، آرد جو(تیمار شاهد)، تفاله چغندر، سبوس گندم و تفاله خشک مرکبات بودند. نوع منبع پکتینی بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر و همچنین متابولیت های خونی معنی دار نبود (05/0 p>). مدت زمان مصرف خوراک به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی در روز معنی دار نبود ولی مدت زمان مصرف خوراک به ازای هر کیلوگرم ndf مصرفی بین تیمارها معنی دار بود (05/0 p>). همچنین بین تیمارهای مختلف از نظر مدت زمان نشخوار و کل فعالیت جویدن، اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0 p>). کلمات کلیدی: آرد جو، تفاله چغندر، سیلاژ تفاله مرکبات، ملاس، منابع پکتین
سمیه حیدری جهان آبادی عبدالمنصور طهماسبی
این تحقیق در قالب 2 آزمایش انجام شد. آزمایش اول بررسی تاثیر استفاده از اسیدهای مختلف بر زمان ماندگاری آغوز نگهداری شده در دو دمای محیط و یخچال انجام گرفت و تیمارها با آزمون فاکتوریل 2×4 و در قالب طرح کاملا تصادفی آنالیز شدند. میزان ماندگاری آغوز تخمیر شده با اسیدهای آلی نسبت به آغوز تخمیر شده به طور طبیعی، در دمای محیط افزایش یافته بود (p<0.05). هم چنین از بین اسیدهای اضافه شده به آغوز، اسید فرمیک بیشترین زمان ماندگاری را در تیمارهای نگهداری شده در دمای محیط به دست آورده بود. در حالیکه دما و اسیدهای استفاده شده در تخمیر آغوز، اثر معنی داری بر زمان ماندگاری تیمارهای نگهداری شده در یخچال نداشتند. هدف از انجام آزمایش دوم، بررسی تاثیر استفاده از دو نوع خوراک مایع (آغوز تخمیر شده و شیر) و هم چنین استفاده از دو نوع منبع پروتئینی در جیره آغازین بر عملکرد و متابولیت های خونی گوساله های شیرخوار هلشتاین بود. به منظور انجام این آزمایش 40 راس گوساله هولشتاین (تعداد 20 راس ماده و 20 راس نر) انتخاب و به طور تصادفی در تیمارها قرار گرفتند و تاثیر استفاده از دو نوع خوراک مایع (شیر کامل و آغوز تخمیر شده) و جیره آغازین حاوی دو نوع منبع پروتئینی (منبع پروتئینی کنجاله سویا و پودر گوشت) بر عملکرد و متابولیت های خونی گوساله ها بررسی شد و تیمارها با آزمون فاکتوریل 2×2×2 و در قالب طرح کامل تصادفی مقایسه گردیدند. اثر نوع منبع پروتئینی جیره آغازین بر میزان مصرف خوراک و افزایش وزن روزانه معنی دار بود (p<0.05) درحالیکه خوراک مایع فقط بر افزایش وزن بد تاثیر معنی داری داشته است (p<0.05). افزایش حاصل در اندازه های بدنی از قبیل: محیط دور شکم، قد از جدوگاه و قد از روی کپل، هم تحت تاثیر نوع خوراک مایع قرار گرفتند و هم تحت تاثیر نوع منبع پروتئینی جیره آغازین قرار گرفتند (p<0.05). صفت فاصله دو سر پین فقط تحت تاثیر خوراک مایع قرار گرفت و هم چنین صفات فاصله دو سر هیپ و طول بدن تحت تاثیر نوع منبع پروتئینی جیره آغازین قرار گرفتند (p<0.05). استفاده از دو نوع خوراک مایع و دو نوع منبع پروتئینی در جیره آغازین، تاثیر معنی داری بر سطح گلوکز خون نداشته است، در حالیکه جیره آغازین اثر معنی داری بر سطح ازت اوره ای خون در پایان دوره آزمایش (روز 42) داشته است(p<0.05). هم چنین نوع خوراک مایع و نوع جیره آغازن تاثیر معنی داری بر غلظت هورمون رشد (gh) و فاکتور رشد انسولین مانند (igf-i) داشته اند (p<0.05).
حسن محمدی عمارت ابوالقاسم گلیان
جهت بررسی اثر پروتئین، متیونین و لیزین بر روی تولید و کیفیت تخم مرغ، چهار آزمایش در دو فاز تخمگذاری انجام گردید. در آزمایش اول برای بررسی اثر پروتئین خام و متیونین جیره بر عملکرد تولید تخم مرغ، 720 قطعه مرغ تخمگذار در یکی از 15 تیمار جیره با سه سطح پروتئین (14، 15 و 16%) و پنج سطح متیونین (31/0، 34/0، 37/0، 40/0 و 43/0%) به روش فاکتوریل 5×3 و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی اعمال شدند. مرغها به مدت چهار دوره 28 روزه (28 تا 44 هفتگی) تغذیه شدند. با افزایش سطح پروتئین جیره، تولید تخم مرغ و گرم تخم مرغ تولیدی روزانه افزایش یافتند اما مصرف و ضریب تبدیل غذا، وزن تخم مرغ، وزن مخصوص تخم مرغ، درصد تخم مرغهای شکسته و دو زرده، درصد پوسته و اجزای داخلی تخم مرغ تغییر معنی داری نداشتند. افزایش سطح متیونین جیره، تولید و وزن تخم مرغ و گرم تخم مرغ تولیدی روزانه را بهبود داد. تغییر سطح متیونین جیره تاثیری بر میزان خوراک مصرفی، وزن مخصوص تخم مرغ، درصد تخم مرع های شکسته، دو زرده، درصد و ضخامت پوسته و اجزای داخلی تخم مرغ، شاخص اندازه تخم مرغ و تغییر وزن مرغها نداشت اما ضریب تبدیل خوراک، قطر و پهنای تخم مرغ را بهبود داد. در آزمایش دوم ،420 قطعه مرغ با سه سطح پروتئین (13، 14 و 15%) و پنج سطح متیونین (25/0، 28/0، 31/0، 34/0 و 37/0%) به مدت سه دوره 28 روزه (50 تا 62 هفتگی) تغذیه شدند. با افزایش سطح پروتئین جیره مصرف خوراک، تولید تخم و وزن تخم مرغ و گرم تخم مرغ تولیدی روزانه، ضریب تبدیل غذا، درصدآلبومین و محتویات تخم مرغ، قطر طولی و عرضی تخم مرغ و تغییر وزن مرغها افزایش بهبود معنی داری یافتند. در حالیکه درصد تخم مرغهای شکسته، درصد پوسته، ضخامت پوسته و وزن مخصوص تخم مرغ با افزایش درصد پروتئین جیره به طور معنی دار کاهش پیدا کردند. درصد زرده و شاخص انداره تخم مرغ تحت تاثیر تغییرات پروتئین جیره قرار نگرفت. با افزایش سطح متیونین جیره، مصرف خوراک، تولید و وزن تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی روزانه، قطر طولی و عرضی تخم مرغ بهبود یافت اما درصد محتویات تخم مرغ و ضخامت پوسته کاهش معنی داری داشت. تغییر سطح متیونین جیره تاثیری بر ضریب تبدیل خوراک، وزن مخصوص تخم مرغ، درصد تخم مرغهای شکسته، پوسته، زرده و آلبومین تخم مرغ، شاخص اندازه تخم مرغ و تغییر وزن مرغها نداشت. در آزمایش سوم برای بررسی اثرات سطوح مختلف پروتئین خام و لیزین جیره بر عملکرد تولید تخم مرغ، 720 قطعه مرغ با سه سطح پروتئین (14، 15 و 16%) و پنج سطح لیزین (71/0، 74/0، 77/0، 80/0 و 83/0%) تغذیه شدند. افزایش درصد پروتئین جیره سبب بهبود تولید و وزن تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی روزانه، قطر طولی و عرضی تخم مرغ و وزن مرغ گردید اما ضریب تبدیل غذا، درصد و ضخامت پوسته و شاخص اندازه تخم مرغ را کاهش داد. مصرف خوراک، وزن مخصوص تخم مرغ، درصد تخم مرغهای شکسته و دو زرده و اجزای داخلی تخم مرغ تغییر معنی داری نداشتند. با افزایش سطح لیزین جیره، میزان خوراک مصرفی بطور معنی داری تغییر کرد اما بر فاکتورهای دیگر تاثیری نداشت. در آزمایش چهارم 420 قطعه مرغ با سه سطح پروتئین (13، 14 و 15%) و پنج سطح لیزین (64/0، 67/0، 70/0، 73/0 و 76/0%) به روش آزمایش دوم تغذیه شدند. با افزایش سطح پروتئین جیره، مصرف روزانه خوراک، تولید تخم مرغ، وزن تخم مرغ، گرم تخم مرغ تولیدی روزانه، ضریب تبدیل، درصد تخم مرغهای شکسته، قطر طولی، محتویات و زرده تخم مرغ بهبود یافتند اما وزن مخصوص تخم مرغ، درصد و ضخامت پوسته، آلبومین و شاخص اندازه تخم مرغ کاهش معنی داری داشتند. افزایش درصد لیزین جیره سبب افزایش وزن زنده مرغ گردید اما بر عوامل دیگر تاثیر معنی داری نداشت.
رضا میرسیدی عنبران عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی و مقایسه اثر روش های مختلف فرآوری دانه سویا بر عملکرد، متابولیت های خونی و تخمیرات شکمبه از 9 راس گاو هولشتاین شیرده در یک طرح چرخشی برای سه دوره 21 روزه استفاده گردید. تیمار های مورد آزمایش، روش های فرآوری شده دانه سویا را با کنجاله سویا مورد مقایسه قرار دادند. تیمار های مورد آزمایش عبارتند از 1) تیمار حاوی کنجاله سویا 2)تیمار حاوی سویای اکسترود شده و3) تیمار حاوی سویای برشته شده . تیمار ها به گونه ای تنظیم گردیدند که میزان پروتئین خام و انرژی شیردهی بین تیمارها یکسان باشد. نتایج آزمایش نشان داد که میزان خوراک مصرفی، شیر تولیدی ، شیر تولیدی بر مبنای 4% چربی تصحیح شده ، ph شکمبه و میزان فعالیت نشخوار تحت تاثیر نوع فرآوری دانه سویا بین تیمار ها قرار نگرفت. داده های بدست آمده نشان داد که در صورت استفاده از سویای فرآوری شده، میزان کلسترول خون بیشتر از تیمار کنجاله سویا خواهد بود و همچنین درصد چربی شیر تولیدی در تیمارهای دانه ی فرآوری شده نسبت به تیمار کنجاله سویا از نظر عددی بالاتر بود که دلیل آن به چربی اضافی موجود در سویا (پرچرب) ارتباط دارد.نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که استفاده از روش های فرآوری دانه سویا در مقایسه با کنجاله ی سویا در صورت برابری انرژی و پروتئین جیره تاثیر معنی داری بر عملکرد دام نداشته است.
ابراهیم فلاح نوملی عبدالمنصور طهماسبی
فرآورده تخمیر شده گندم (ddgs گندم) محصول جانبی است که تغذیه آن همراه با آنزیم برون زادی تجزیه کننده nsp بر روی عملکرد مرغ های تخمگذار مورد ارزیابی قرار گرفت . برای انجام این تحقیق، 320 قطعه مرغ تخمگذار های-لاین مورد استفاده قرار گرفت. این آزمایش از آغاز هفته 51 و به مدت 12 هفته انجام شد. مدل آماری این پژوهش، ترتیب فاکتوریل 2× 5 در قالب طرح کاملا تصادفی بود. عامل اول، ddgs گندم در 5 سطح 0 ، 5، 10، 15 و 20 درصد وعامل دوم، آنزیم که دردو سطح 0 و 05/0% بود در جیره استفاده شد. ده تیمار غذایی با 4 تکرار و 8 قطعه مرغ در هر تکرار وجود داشتند. برای تعیین صفات مختلف تخم مرغ تازه، 6 بار رکوردگیری به صورت یک هفته در میان انجام شد. در این پژوهش استفاده از ddgs گندم در جیره تاثیری بر روی وزن بدن مرغ، مصرف خوراک، ضریب تبدیل خوراک به تخم مرغ، درصد تولید روزانه تخم مرغ، وزن تخم مرغ و توده تخم مرغ تولیدی روزانه و فعالیت آنزیم-های کبدی نداشت. این محصول سبب کاهش شاخص رنگ رش زرده گردید. آنزیم مورد استفاده باعث بهبود ضریب تبدیل و افزایش توده تخم مرغ گردید و لی بر سایر شاخص های اندازه گیری شده اثر معنی داری نداشت. بر هم کنش تفاله گندم تخمیر شده و آنزیم بر هیچ یک از فاکتورها معنی دار نبود.
یونس علی علی جو عباسعلی ناصریان
با هدف بررسی تاثیر نوع منبع چربی بر پارامترهای تخمیری و قابلیت هضم و تاثیر روش فرآوری دانه جو و نوع منبع چربی بر عملکرد گوسفند و گاوهای شیرده آزمایشهای زیر انجام شد. در آزمایش اول، تاثیر دو نوع منبع چربی اشباع و غیر اشباع (پیه و کلزا) در جیره گله گاوهای شیری، با روش تلی و تری مورد ارزیابی قرار گرفت. از هر دو نوع چربی در سه سطح 2، 4 و 6 درصد استفاده گردید. استفاده از چربی، قابلیت هضم آزمایشگاهی ماده خشک را کاهش داد و با افزایش سطح چربی قابلیت هضم کاهش یافت (05/0>p). در بین منابع چربی استفاده شده، روغن کلزا دارای اثر منفی بیشتری بر قابلیت هضم بود. استفاده از چربی تاثیری بر ph نداشت ولی باعث کاهش غیر معنی دارغلظت نیتروژن آمونیاکی گردید. تنها روغن کلزا در سطح 6 درصد کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>p). در آزمایش دوم، تاثیر دو نوع روغن (پنبه دانه و کلزا) و دو روش فرآوری دانه جو (آسیاب و پلت) بر پارامترهای تخمیری و حرکت مواد در دستگاه گوارش گوسفند مورد مطالعه قرار گرفت. از 4 گوسفند بلوچی دارای کانولای شکمبه ای و شیردانی در قالب طرح چرخشی 4×4 با چهار جیره در چهار دوره استفاده گردید. جیره های آزمایشی بشرح زیر بود: 1) روغن پنبه دانه+جو آسیاب شده 2) روغن پنبه دانه+جو پلت شده 3) روغن کلزا+جو آسیاب شده 4) روغن کلزا+جوپلت شده. نتایج نشان داد که قابلیت هضم شکمبه ای و پس از شکمبه ای مواد مغذی تحت تاثیر قرار نگرفت. پارامترهای مربوط به عبور مواد از شکمبه تفاوت معنی داری بین تیمارها حاصل نکرد. فاکتورهای تخمیری شکمبه و متابولیتهای خونی تحت تاثیر فرآوری دانه جو و منبع چربی قرار نگرفت. حیوانات مورد آزمایش با اعمال تیمارها در توازن نیتروژن مثبت قرار داشتند. در آزمایش سوم، تعداد 8 راس گاو هلشتاین شیرده در اوایل شیردهی (10 ± 45 روز) در قالب طرح مربع لاتین 4×4 با 4 جیره در 4 دوره تحت آزمایش قرار گرفت. جیره های آزمایشی حاصل ترکیب دو روش از فرآوری دانه جو (آسیاب کردن و پلت نمودن) و دو منبع چربی (پنبه دانه و روغن کلزا) بود. مصرف نیتروژن تحت تأثیر روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که با جو آسیاب شده تغذیه شده بودند بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (04/0=p). نیتروژن ابقا شده تحت تاثیر اعمال تیمارها قرار نگرفت ولی فرآوری دانه جو دفع نیتروژن مدفوع را تحت تاثیر قرار داد و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند بطور معنی داری بالاتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (001/0 = p). منبع چربی یا روش فرآوری دانه جو اثر معنی داری بر درصد چربی و پروتئین شیر نداشت (05/0<p)؛ ولی مقدار مواد جامد بدون چربی تحت تاثیر منبع چربی و روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که جو آسیاب شده و دانه کلزا مصرف کردند بالاتر بود(05/0>p). تولید شیر تحت تاثیر روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند مقدار شیر 64/0 تا 9/1کیلوگرم در روز بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (04/0 = p). فرآوری دانه جو مصرف خوراک را تحت تاثیر قرار داد (04/0 = p) و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند مقدار 15/1 تا 18/2کیلوگرم در روز بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف داشتند. منبع چربی یا روش فرآوری دانه جو اثر معنی داری بر قابلیت هضم مواد مغذی و متابولیتهای خونی نداشت (05/0<p). ph مایع شکمبه تحت تاثیر فرآوری دانه جو قرار گرفت (04/0 = p)؛ بطوریکه در گاوهایی که با جو آسیاب شده تغذیه شدند، مقدار 09/0 تا 24/0 بیشتر از گاوهایی بود که با جو پلت شده تغذیه گردیدند. غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه تحت تاثیر منبع چربی جیره و فرآوری دانه جو قرار نگرفت. هرچند در گاوهای مصرف کننده جو پلت شده در مقایسه با جو آسیاب شده تمایل به کاهش داشت. سنتز پروتئین میکروبی تحت تاثیر روش فرآوری دانه جو و منبع چربی قرار نگرفت. فعالیت نشخوار و جویدن دام تفاوت معنی داری بین جیره ها نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد استفاده از چربی با زوشهای مختلف فرآوری دانه جو می تواند فاکتورهای تخمیری و عملکردی حیوان را تحت تاثیر قرار دهد.
هومن ایزدی شوراب ابولقاسم گلیان
این مطالعه به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پودر ریشه گیاه کاسنی بر عملکرد ، بافت شناسی ژژونوم، ارزیابی پارامتر های خون و پاسخ سیستم ایمنی در جوجه های گوشتی طی یک دوره 42 روزه انجام شد. بدین منظور از 160 قطعه جوجه خروس یک روزه از سویه تجاری راس 308، در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار در 4 تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. احتیاجات غذایی جوجه ها بر اساس جیره ی پیشنهادی شرکت راس 2007 تنظیم شد، و ریشه گیاه کاسنی جایگزین سبوس جیره گردید. تیمارها شامل: جیره پایه (فاقد ریشه کاسنی)، جیره پایه+%1ریشه کاسنی، جیره-پایه+%2 ریشه کاسنی و جیره پایه+%3ریشه کاسنی بودند. فاکتورهای عملکرد شامل میزان مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در طول دوره آزمایش اندازه گیری شدند. به منظور بررسی بافت ژژونوم، دو قطعه جوجه از هر تکرار در 21 روزگی کشتار شدند، و قطعات ژژونوم پس از شستشو، فیکس شده و به آزمایشگاه برای بررسی انتقال داده شد. برای ارزیابی تیتر آنتی بادی علیه srbc به میزان 5/0سی سی محلول 10درصد srbc در روزهای 28 و 35 آزمایش به عضله سینه دو قطعه جوجه از هر تکرار تزریق گردید. سپس خونگیری در روزهای 35 و 42 انجام شد و میزان گلوکز، کلسیم، پروتئین کل، تری گلیسرید و کلسترول با دستگاه اتوآنالایزر تعیین گردید. در سن 14روزگی تست حساسیت مفرط برای دو پرنده از هر پن انجام شد. میزان مصرف خوراک و میانگین ضریب تبدیل غذایی در 0 تا 21 روزگی و وزن جوجه ها در کل دوره در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنا داری (05/0>p) نشان دادند. پارامترهای ژژونوم شامل طول، عرض، تراکم، شکل و سطح جذب پرزها و عمق کریپت در تیمارها افزایش معنا دار یافتند (05/0>p). در تست حساسیت مفرط، ضخامت پرده بین انگشتان پا در تیمار 3 درصد، در 8 ساعت پس از تزریق، افزایش معناداری نشان داد (05/0>p). اما در این مطالعه در ارتباط با فاکتورهای خونی و آزمایش srbc تاثیر معناداری مشاهده نشد. به طور کلی نتیجه می شود افزودن پودر ریشه گیاه کاسنی در جیره ی غذایی جوجه های گوشتی سبب بهبود عملکرد از طریق افزایش مساحت جذب در ژژونوم می گردد.
رضا صدیقی وثاق عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی پسته و قابلیت استفاده آن در جیره نشخوارکنندگان سه آزمایش طراحی شد. درآزمایش اول ترکیب شیمیایی محصولات فرعی پسته تعیین شد. نتایج نشان داد که این محصول به طور میانگین دارای 25/11% پروتئین خام، 25/30% ndf، 5/22% adf، 5/6% عصاره اتری و 2/9 % خاکستر بر پایه ماده خشک می باشد. در آزمایش دوم اثر محصولات فرعی پسته در جیره های با و بدون دانه کلزا بر قابلیت هضم و تخمیر شکمبه گوسفندان نر بلوچی مورد مطالعه قرار گرفت. 4 رأس قوچ دارای فیستولای شکمبه ای(وزن 2±40 کیلوگرم) در قالب طرح مربع لاتین 4×4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از:1)30% یونجه- 20%کاه- 50%کنسانتره 2)تیمار1 + 7% دانه کلزا در کنسانتره که جانشین سبوس و کنجاله کلزا شد 3) 30% محصولات فرعی پسته- 20%کاه- 50% کنسانتره4) تیمار3 + 7% دانه کلزا در کنسانتره. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndf وadf و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند، اما محصولات فرعی پسته قابلیت هضم پروتئین خام را کاهش داد. کلسترول و تری گلیسرید خون در تیمارهای حاوی دانه کلزا به طور معنی داری بالاتر بود،. ph مایع شکمبه تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. در آزمایش سوم، برای مطالعه اثر پلی اتیلن گلیکول(peg) در جیره های حاوی محصولات فرعی پسته بر مصرف خوراک، قابلیت هضم و عملکرد بزهای سانن، 9 راس بز سانن شیرده در قالب طرح مربع لاتین 3×3 به سه تیمار اختصاص داده شدند. تیمارها عبارت بودند از 1)32% یونجه- 15% کاه- 53% کنسانتره- 2)32% محصول فرعی پسته- 15% کاه- 53%کنسانتره- 3) تیمار 2 +1% ماده خشک مصرفی peg. مصرف خوراک، قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی،ndf وadf، تولید و ترکیبات شیر و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت، ولی قابلیت هضم پروتئین خام، غلظت گلوکز و نیتروژن غیر آمینی خون در تیمار 2 به طور معنی داری پایین تر از تیمار 1 بود. همچنین فعالیت آنزیم آلانین آمینوترانسفراز در بزهای تغذیه شده با محصولات فرعی پسته افزایش یافت.
سارا کاوه جواد آرشامی
چکیده این مطالعه به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پودر دانه خرفه بر عملکرد رشد، پارامترهای خون و سیستم ایمنی در جوجه های گوشتی طی یک دوره 42 روزه انجام شد. بدین منظور، 160 قطعه جوجه یک روزه گوشتی نر از سویه تجاری راس 308، در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 4 تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. تیمارهای غذایی شامل: تیمار 1 جیره پایه یا شاهد (0/0% دانه خرفه)، تیمار 2 (جیره پایه + %5/2 دانه خرفه)، تیمار 3 (جیره پایه + %5 دانه خرفه)، تیمار 4 (جیره پایه + %5/7 دانه خرفه) بودند که به صورت آزاد در اختیار جوجه ها قرار گرفت. عملکرد تغذیه ای جوجه ها شامل وزن بدن، افزایش وزن روزانه، میزان مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی به طور هفتگی و در آخر دوره اندازه گیری شدند. برای ارزیابی تیتر آنتی بادی علیه srbc، در روزهای 28 و 35 آزمایش، میزان 5/0 میلی لیتر از محلول %10 srbc به عضله سینه دو قطعه جوجه از هر تکرار تزریق شد. سپس نمونه گیری خون، 7 روز بعد (35 و 42 روزگی) از ورید زیر بال انجام شد. از نمونه های خون در 42 روزگی برای اندازه گیری میزان گلوکز، کلسیم، پروتئین کل، تری گلیسرید و کلسترول استفاده شد. به منظور بررسی اجزای لاشه و اندامهای درونی بدن برحسب درصد وزن زنده در سن 42 روزگی در دو قطعه جوجه مذکور بررسی گردید. نتایج عملکرد تغذیه ای در جوجه ها نشان داد که سطوح مختلف دانه خرفه سبب افزایش معنی دار میانگین وزن بدن، افزایش وزن روزانه، میزان خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در دوره های رشد، پایانی و کل دوره شد (05/0p<). نتایج سنجش تیتر آنتی بادی علیه srbc در تیمار های مختلف اثر معنی داری در هر دو دوره ی تزریق نشان نداد؛ اما سطح تیتر ایمنوگلوبولین تام در تزریق دوم روند افزایشی داشت. وزن بورس، طحال، کبد و سایر اندامهای بدن در سن 42 روزگی تفاوت معنی داری در تیمارهای مختلف نشان نداند؛ اما وزن بورس با افزایش میزان دانه خرفه در جیره یک روند افزایشی داشت. همچنین درصد هماتوکریت خون تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. بررسی پارامترهای خون تفاوت معنی داری را در سطوح مختلف دانه خرفه نشان نداد. سطوح مصرفی دانه خرفه در جیره بر میزان تری گلیسیرید، کلسیم و آنزیمهای ,ast, alt و alp در خون تاثیر معنی داری نداشت؛ اما در سطح %5 سبب افزایش میزان کلسترول خون گردید (05/0p<). البته سطوح astوalt به ترتیب با دوز تیمارها روند کاهشی و افزایشی نشان دادند و آنزیم alp فقط در سطح %7.5 افزایش داشت. نتایج کلی نشان دادند که یک روند افزایشی بین تیمارها با عملکرد رشد و ایمنی وجود دارد و گروه دریافت کننده %7.5 دانه خرفه بیشترین تاثیر را بر پارامترهای مربوطه داشتند. واژه های کلیدی : دانه خرفه، عملکردرشد، فاکتورهای خون، سیستم ایمنی، جوجه گوشتی
رشید صفری رضا ولی زاده
چکیده به منظور تولید ریزکپسول های روغن ماهی و بررسی تأثیر ریزکپسول های تولید شده بر عملکرد تولیدی دام چهار سری آزمایش طراحی شد. در مرحله اول هدف بررسی تأثیر ترکیبات فنولی مختلف بر روی پروتئین آب پنیر مورد استفاده در ساختار دیواره ریزکپسول ها و امولسیون روغن ماهی بود. غلظت های مختلف اسید تانیک و اسید گالیک در محلول 3% آب پنیر مورد استفاده قرار گرفت. 2 میکرون و منحنی های طیف / نتایج پراکنش اندازه ذرات، قطر متوسط ذرات و تغییرات مقادیر وزنی ذرات پروتئین آب پنیر بزرگ تر از 5 به طوری که در تیمار حاوی 300 .(p<0/ سنجی مادون قرمز فوریه نشان دهنده تأثیر معنی دار ترکیبات فنولی بر ساختار پروتئینی بود ( 05 4 میکرومتر افزایش یافت / 1 میکرومتر برای تیمار فاقد فنول به 21 / میلی گرم اسید تانیک، قطر متوسط ذرات به طور معنی داری از 64 ساخت ph در آزمایشات مربوط به امولسیون روغن ماهی نسبت بهینه کنسانتره پروتئین آب پنیر و اسید تانیک و همچنین .(p<0/05) در اندازه قطر قطرات (p<0/ امولسیون بررسی شد. تا سطح 25 درصد (وزنی/ وزنی) پودر پروتئین آب پنیر روند کاهشی معنی دار ( 05 0 میکرومتر / 0 میکرومتر در سطح 10 درصد پودر پروتئین آب پنیر به 47 / روغن در امولسیون روغن ماهی مشاهده شد. به طوری که از 67 در سطح 25 درصد پودر پروتئین آب پنیر رسید. سطح بهینه استفاده از اسید تانیک در امولسیون روغن ماهی 300 میلی گرم به ازای هر گرم تعیین شد. سری دوم آزمایشات ph= بهینه برای حداکثر واکنش اسید تانیک با ساختارهای پروتئینی 9 ph پروتئین به دست آمد و بررسی کیفی ریزکپسول های روغن ماهی و شرایط بهینه انبارداری ریزکپسول ها بود. تیمارها آزمایشی شامل: کنترل (ریزکپسول تهیه شده 300ca 300 (ریزکپسول حاوی اسید تانیک) و t2 ،300t از امولسیون اولیه حاوی روغن ماهی و کنسانتره پودر آب پنیر)، 1 300 به صورت صنعتی و بقیه تیمارها به صورت آزمایشگاهی تولید شد. t (ریزکپسول حاوی اسید تانیک و کلرید کلسیم) بود. تیمار 2 300 نسبت به سایر تیمارهای تولیدشده به روش آزمایشگاهی بود. نتایج t نتایج آزمایشات انبارداری نشان دهنده عملکرد بهینه تیمار 1 300 نداشت که نشان دهنده شرایط مناسب تولید نیمه صنعتی این تیمار بود. از t 300 اختلاف معنی دار با تیمار 1 t حاصل از تیمار 2 طرفی میزان اکسیداسیون اولیه اسیدهای چرب در شرایط بهینه نگهداری (دمای 25 درجه سانتی گراد و رطوبت 11 درصد) در تیمار 0 درصد از کل چربی کپسوله شده رسید. سری سوم آزمایشات به / 2 به 47 / 300 نسبت به کنترل کاهش معن یداری یافت و از 68 t1 صورت آزمایشگاهی جهت بررسی مقاومت انواع ریزکپسو لهای روغن ماهی در شکمبه و میزان خروج روغن از این ریزکپسول ها و تأثیر آن ها بر تولید گاز و قابلیت هضم در شرایط شکمبه در مقایسه با تیمارهای حاوی روغن ماهی محافظت نشده بود. تیمارهای آزمایشی در 300 با زمان انکوباسیون 24 ساعت بود. میزان ca 300 و t بررسی مقاومت انواع ریزکپسول های روغن ماهی در شکمبه شامل: کنترل، 1 7 و 12 درصد و در ، به ترتیب 74 (ph=6/ شکمبه ( 4 ph 300 تحت شرایط ca 300 و t خروج روغن ماهی از ریزکپسول های کنترل، 1 59 و 67 درصد از کل روغن ماهی کپسوله شده بود. در آزمایشات قابلیت هضم ماده خشک و ، به ترتیب 74 (ph=2/ شیردان ( 3 ph تولید گاز تیمارها شامل: تیمار کنترل (فاقد افزودنی) در مقایسه با 7 تیمار دیگر با 24 و 72 ساعت زمان انکوباسیون بود. تیمارهای حاوی ریزکپسول اسید تانیکی بهترین عملکرد تولید گاز را در مقایسه با سایر تیمارها نسبت به تیمار کنترل داشت. تجزیه پذیری ماده خشک در در سری چهارم آزمایشات ریزکپسول روغن .(p>0/ تیمار حاوی ریزکپسول اسید تانیکی با تیمار کنترل اختلاف معن یداری نداشت ( 05 3 در دو دوره آزمایشی 30 × ماهی در تغذیه بزهای شیرده سانن استفاده شد. تعداد 12 رأس بز شیرده سانن در قالب یک طرح چرخشی 2 روزه مورد آزمایش قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: کنترل (بدون افزودنی روغن ماهی و یا ریزکپسول روغن ماهی)، روغن ماهی ریزپوشانی شده ( 2 درصد روغن ماهی ریزپوشانی شده در 6 درصد پودر آب پنیر تیمارشده) و روغن ماهی ( 2 درصد روغن ماهی و 6 درصد پودر آب پنیر) بود. نتایج نشان داد که غلظت اسید ایکوزاپنتاانوئیک، اسید دوکوزاپنتاانوئیک و اسید دوکوزاهگزاانوئیک پلاسما به 2 برابر افزایش / 2 و 5 ، 10 و 13 برابر و نسبت به تیمار روغن ماهی 20 ، عنوان اسیدهای چرب امگا 3 نسبت به تیمار کنترل به ترتیب 20 0 درصد در تیمار حاوی روغن / 1 و 37 /5 ،0/ 0 و صفر درصد برای تیمار کنترل به 81 /08، 0/ یافت. این اسیدهای چرب در چربی شیر از 35 0 درصد در تیمار حاوی روغن ماهی محافظت نشده رسید. با توجه به نتایج، مکمل سازی روغن / 0 و 17 /46 ،0/ ماهی ریزپوشانی شده و 34 ماهی بخصوص به صورت ریزکپسوله شده باعث تغییر ترکیب اسیدهای چرب خون و شیر دام مصرف کننده شد و مقدار اسیدهای چرب امگا 3 را در تولیدات دامی افزایش داد. افزایش این اسیدهای چرب در تیمار حاوی روغن ماهی ریزکپسوله شده نشان دهنده تأثیر مثبت کپسوله کردن جهت محافظت اسیدهای چرب غیراشباع از بیوهیدروژناسیون میکروبی شکمبه است.
صمد صادقی رضا ولیزاده
این تحقیق برای بررسی اثرات عمل آوری کاه گندم با آمونیاک گاز و مایع بر ارزش غذایی آن و به ویژه تغذیه آن در تغذیه تلیسه های هلشتاین در مقایسه با سیلاژ ذرت انجام شد.کاه گندم با سطوح 2، 4 و 6 درصد گاز و مایع آمونیاک به مدت 30 روزعمل آوری شد. فراسنجه های تولید گاز و تجزیه پذیری ماده خشک با استفاده از روش کیسه های نایلونی در زمانهای صفر، 3، 6، 12، 24، 36، 48، 72، 96 و 120 ساعت اندازه گیری شد. در آزمایش حیوانی اثر سطوح متفاوت کاه گندم عمل آوری شده با 4% گاز آمونیاک در مقایسه با سیلاژ ذرت در 15 راس تلیسه بر عملکرد، قابلیت هضم، متابولیتهای خون، پارامترهای تخمیری و فعالیت جویدن با سه تیمار با 5 تکرار با 15 راس تلیسه ماه با 3 تیمار و 5 تکرار به مدت 2 ماه در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. جیره های آزمایشی شامل: (1) 36? سیلوی ذرت، (2) 18? سیلوی ذرت + 18? کاه عمل آوری شده و (3) 36? کاه عمل آوری شده بود. تاثیر عمل آوری کاه با سطوح متفاوت گاز و مایع آمونیاک بر میزان cp،ndf و adfو نیز فراسنجه های تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و تولید گازکاههای عمل آوری شده در مقایسه با کاه معمولی معنی دار بود(0.05>p)، بالاترین سطح پروتئین خام، فراسنجه های تولید گاز و تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و نیز کمترین سطح ndf و adf در سطح 6? مایع آمونیاک مشاهده شد. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر dmi، adg، fcr و نیز ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم dm، cp، adf و ndf در تیمار 1 به طور معنی داری نسبت به دو تیمار دیگر بیشتر بود.ph شکمبه ای در تیمار3 نسبت به تیمار 1 و تیمار 2 وnh3 شکمبه ای نیز در تیمار 3 نسبت به دو تیمار1 و تیمار2 به طور معنی داری بیشتر بود. زمان مصرف خوراک، زمان نشخوار و نیز کل زمان جویدن در تیمار 3 بطور معنی داری بیشتر از دو تیمار دیگر بود. bun در تیمار 3 نسبت به دو تیمار دیگر و نیز آلبومین خون در تیمار 2 نسبت به دو تیمار دیگر بطور معنی داری بیشتر بودند. غلظت گلوکز، کلسترول، tg و نیز ast و alt بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشتند. به طورمتوسط برای هرکیلوگرم افزایش وزن، در تیمار 3 و نیز تیمار 2 نسبت به تیمار 1 به ترتیب 3860 و 3935 ریال صرفه جویی صورت گرفت.نتایج این پژوهش نشان داد که کاه عملآوری شده با 4 درصد گاز آمونیاک را می توان جایگزین سیلوی ذرت در جیره تلیسه های هلشتاین کرد بدون اینکه اثر منفی بر عملکرد آنها داشته باشد.
بهجت پورسینا حسن نصیری مقدم
چکیده به منظور بررسی اثر استفاده از کنجاله تخم پنبه با و بدون آنزیم بر عملکرد جوجه های گوشتی، آزمایشی با 400 قطعه جوجه گوشتی یکروزه ازسویه تجاری راس 308 در 5 سطح کنجاله تخم پنبه (0، 5، 10، 15 و 20 ? جیره ) و 2 سطح آنزیم (0 و 05/0 ?) در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت آزمایش فاکتوریل 2×5 با 4 تکرار طراحی شد. جیره های آزمایشی به ترتیب حاوی 21، 19 و 18? پروتئین خام و 2900، 2950 و 2950 کیلو کالری بر کیلو گرم انرژی متابولیسمی بود. میانگین اضافه وزن و مصرف خوراک به طور هفتگی ثبت شد. در روز 42، لاشه، پیش معده، کبد، چربی حفره بطنی و سنگدان وزن شد. نتایج به دست آمده ازتیمارهای آزمایشی نشان داد که با افزایش سطح کنجاله تخم پنبه میزان افزایش وزن کاهش یافت اما این کاهش، فقط بین سطح 20 درصد با بقیه سطوح معنی دار بود (05/0< p). مصرف خوراک و ضریب تبدیل، وزن نسبی لاشه، پیش معده، چربی حفره بطنی، کبد و بخشهای مختلف روده باریک، تحت تاثیر کنجاله تخم پنبه قرار نگرفت. افزودن آنزیم به جیره، سبب ایجاد اختلاف معنی داری در میزان مصرف خوراک، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل غذایی، وزن نسبی لاشه، پیش معده، کبد، چربی حفره بطنی و وزن بخشهای مختلف روده کوچک نشد. افزایش سطح کنجاله تخم پنبه و افزودن آنزیم به جیره،به ترتیب سبب افزایش و کاهش معنی دار وزن نسبی سنگدان شد (05/0< p). بین کنجاله تخم پنبه و آنزیم در هیچ یک از موارد ذکر شده اثرمتقابلی وجود نداشت. براساس نتایج آزمایش، افزودن کنجاله تخم پنبه به جیره با و بدون آنزیم،هیچ اثر منفی بر اضافه وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل ندارد. کلمات کلیدی: آنزیم، جوجه گوشتی، عملکرد، کنجاله تخم پنبه
مجتبی بشارتیان رضا ولی زاده
در این مطالعه اثرات سطوح مختلف پودر و عصاره آلوئهورا بر عملکرد رشد، پاسخ ایمنی و پارامتر های خون در جوجه های گوشتی طی 42 روز انجام شد. تعداد 125 قطعه جوجه یک روزه (راس-308) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار، 5 تکرار (5 قطعه/تکرار) استفاده شد. تیمارها شامل: جیره پایه (کنترل)، جیره پایه+%5/0 پودر آلوئهورا، جیره پایه+%1 پودر آلوئهورا، جیره پایه+ ml/l15 عصاره آلوئهورا و جیرهپایه+ml/l 30 عصاره آلوئهورا بودند. میزان مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در طی 5 دوره آزمایشی اندازه گیری شدند. در سن 14 روزگی تست ازدیاد حساسیت برای 2 پرنده از هر پن انجام شد. برای ارزیابی تیتر آنتی بادی علیه srbc میزان ml 5/0 محلول %10 srbc در روزهای 28 و 35 آزمایش به عضله سینه دو قطعه جوجه از هر تکرار تزریق گردید و خونگیری در روزهای 35 و 42 انجام شد. نمونههای خون برای تعیین میزان گلوکز، کلسیم، پروتئین تام، تری گلیسرید و کلسترول استفاده گردید. در روز 42، وزن زنده، لاشه و اعضای درونی بدن توزین شدند. نتایج نشان داد، پودر (%5/0) در 11-25 روزگی و عصاره آلوئهورا ml/l) 15) در 11-24، 25-42 و 0-24 روزگی سبب افزایش وزن بدن شدند (p<0.05). همچنین ضریب تبدیل در سطح ml/l 30 عصاره در دورههای 11-24 و 0-24 روزگی افزایش معنیداری نشان داد. ضخامت پرده بین انگشتان پا را در 8 ساعت اول، دوم و سوم پس از تزریق فیتوهماگلوتنین-p در تیمارها افزایش نشان داد (p<0.01). ایمنوگلوبولین کل در 35 روزگی افزایش یافت (p<0.05). میزان تری گلیسیرید در 42 روزگی کاهش یافت (p<0.05). سطوح آنزیم های ast وalt در 35 و 42 روزگی تفاوتی نشان ندادند. مصرف آلوئهورا در جوجههای گوشتی در سطح %5/0 پودر و ml/l 15 عصاره سبب بهبود عملکرد رشد گردید؛ و همه تیمارهای آلوئهورا باعث افزایش پاسخ ایمنی شدند.
محمد هادی اعظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر ساپونین بر عملکرد نشخوارکنندگان سه آزمایش طراحی شد. در آزمایش اول اثر ساپونین بر فراسنجه های تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. نرخ تولید گاز در شیشه های گروه شاهد نسبت به شیشه های حاوی سطوح پایین ساپونین (72 میکرولیتر از محلول ساپونین) و حاوی سطوح بالای ساپونین (108 میکرولیتر از محلول ساپونین) بیشتر بود و مقدار b برای گروه های بدون ساپونین، حاوی سطح پایین ساپونین و حاوی سطح بالا ساپونین به ترتیب 75/207، 14/165 و 66/183 و مقدار c 04/0، 03/0 و 03/0بود. در آزمایش دوم اثر ساپونین بر قابلیت هضم خوراک، فاکتورهای خونی و فراسنجه های تخمیر شکمبه گوسفندان نر بلوچی مورد بررسی قرار گرفت. تغذیه اجباری سطوح (t1) 0، (t2) 100 و (t3)200 (mg/kg dmi) ساپونین تاثیر معنی داری بر قابلت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، ndf و adf نداشت. فاکتورهای خونی اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون تحت تاثیر تیمار های آزمایشی قرار نگرفت اما سطح کلسترول خون در t3 به طور معنی داری از t1 پایین تر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی شکمبه در زمان های 0 (قبل از خوراک)، 2 و 4 ساعت بعد از خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. حضور ساپونین در شکمبه گوسفندان نر بلوچی موجب بروز تفاوت معنی داری در میزان نیتروژن آمونیاکی و روند ph شکمبه گوسفندان بلوچی نشد. در آزمایش سوم اثر سطوح 0 (t1)، 36 (t2) و 54 (t3) (mg/kg dmi) ساپونین بر متابولیت های خونی، فراسنجه های تخمیر شکمبه، مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بزغاله های سانن مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی اثری بر سطح اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون نداشت اما سطح کلسترول t2 و t3بطور معنی داری از t1 کمتر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی و ph شکمبه بزغاله ها در زمان های مختلف تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بین t1، t2 و t3 از لحاظ آماری تفاوت معنی داری نداشت.
عطیه رحیمی عباسعلی ناصریان
به منظور اندازه گیری اثرات تانن پوسته پسته بر عملکرد نشخوار کنندگان کوچک چند آزمایش در این تحقیق انجام شد. در آزمایش اول ترکیب مواد مغذی، پروفیل اسیدهای چرب، تانن و ترکیبات فنولی پوسته پسته اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک، پروتئین خام، عصاره اتری، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، خاکستر، تانن و کل ترکیبات فنولی در پوسته پسته به ترتیب 25/35، 42/11، 45/6، 26/33، 58/20،70/12، 68/6 و 95/9 درصد بود. روغن پوسته پسته دارای مقادیر زیادی اسیدهای چرب غیر اشباع اولئیک (80/47%)، لینولئیک (93/26%) و لینولنیک (72/4%) بود. در آزمایش دوم تأثیر استفاده از سطوح مختلف پوسته پسته بر مصرف خوراک، قابلیت هم مواد مغذی، پارامترهای تخمیری شکمبه، جمعیت پروتوزوآها، متابولیت های چربی خون و ابقاء نیتروژن در سه رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه و شیردان در قالب طرح مربع لاتین، مورد مطالعه قرار گرفت. جیره های آزمایشی شامل 1) 30% یونجه، 20% کاه و 50% کنسانتره (بر اساس ماده خشک) و تیمارهای 2 و 3 که در آنها به ترتیب مقدار 15 و 30% یونجه توسط پوسته پسته جایگزین شد. مقدار خوراک مصرفی و قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، چربی، adf و ndf اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت (05/0p>). غلظت گلوکز، bun، آلبومین و آنزیم های کبدی خون تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، اما کل پروتئین خون به طور معنی دار کاهش یافت (05/0>p). آزمایش سوم به منظور بررسی تأثیر استفاده از پلی اتیلن گلایکول (peg) و اوره در جیره های حاوی تانن بر پارامترهای تولید گاز در شرایط برون تنی انجام شد. میزان تولید گاز با افزایش تانن در جیره های آزمایشی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر قرار نگرفت (05/0p>). استفاده از peg به طور معنی داری سبب افزایش میزان و نرخ تولید گاز شد (05/0>p)، همچنین اوره میزان تولید گاز را به طور معنی داری افزایش داد (05/0>p)، اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر افزودن اوره قرار نگرفت (05/0p>). اثرات متقابل پوسته پسته، peg و اوره بر میزان تولید گاز معنی دار بود (05/0>p)، اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر اثرات متقابل قرار نگرفت (05/0p>). درآزمایش چهارم تأثیر تانن پوسته پسته و peg بر مصرف خوراک، قابلیت هم مواد مغذی، تولید و ترکیبات شیر، پروفیل اسیدهای چرب شیر و ابقاء نیتروژن در 9 رأس بز سانن چند شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی 5/71 روز، در قالب طرح مربع لاتین 3×3 با دوره های 21 روزه، بررسی شد. تیمارهای آزمایشی شامل: تیمار 1) شاهد، تیمار 2) 30% درصد پوسته پسته (بر اساس ماده خشک) جایگزین یونجه و تیمار 3) همان تیمار 2 که در سطح 1 درصد ماده خشک جیره با peg مکمل می شد. ماده خشک مصرفی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0p>). غلظت گلوکز، کل پروتئین، آلبومین و آنزیم های کبدی خون تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، اما نیتروژن اوره ای خون به طور معنی دار در تیمار 2 کاهش و با افزایش peg در تیمار 3 افزایش یافت (05/0>p). متابولیت های چربی خون و همچنین فاکتورهای ایمنی خون تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. افزایش پوسته پسته به طور معنی دار سبب کاهش نیتروژن مصرفی، نیتروژن دفعی از ادرار و ابقاء نیتروژن شد، اما نیتروژن دفعی از مدفوع افزایش یافت (05/0>p). تولید و ترکیبات شیر به جز پروتئین اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت (05/0p>). درصد پروتئین شیر در تیمار 2 نسبت به شاهد و تیمار 3 به طور معنی دار کاهش یافت (05/0>p). غلظت اسیدهای چرب (9-cis 18:1c)، (9-trans 18:1c)، (11-trans 18:1c) و (11-trans، 9-cis 18:2c) با افزایش تانن در تیمار 2 نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). تیمارهای حاوی تانن نسبت به شاهد غلظت mufa و lcfa را به طور معنی دار افزایش و غلظت sfa و mcfa را به طور معنی دار کاهش داد (05/0>p). افزایش غلظت اسیدهای چرب غیر اشباع به خصوص (11-trans 18:1c) و (11-trans، 9-cis 18:2c) در شیر می تواند نشان دهنده اثرات ممانعت کنندگی تانن بر فعالیت میکروارگانیسم های موثر در بیوهیدروژناسیون باشد. اما غلظت تانن در جیره باید به گونه ای انتخاب شود که اثرات منفی بر قابلیت هضم و عملکرد حیوان نداشته باشد. به طور کلی بکارگیری 30 درصد ماده خشک پوسته پسته به همراه peg در جیره نشخوارکنندگان کوچک می تواند بدون تأثیر منفی بر مصرف خوراک، قابلیت هضم مواد مغذی، تخمیر شکمبه، سیستم ایمنی و عملکرد حیوان سبب بهبود کیفیت شیر حیوان گردد. استفاده از تانن می تواند استراتژی مفیدی برای کاهش تجزیه پروتئین در شکمبه، افزایش جریان پروتئین به بعد از شکمبه، بهبود استفاده از نیتروژن و همچنین افزایش غلظت واکسنیک اسید و cla و کاهش sfa در شیر نشخوارکنندگان کوچک باشد.
محسن ابوالفضلی جواد آرشامی
هدف از این مطالعه بررسی اثرات سطوح مختلف عصاره هیدرو الکلی زنجبیل بر پارامترهای خون و عملکرد تولید مثلی در رت های نر بود. تعداد 24 سر رت نر در قالب طرح کاملا تصادفی به چهار گروه 6 تایی تقسیم شدند. عصاره زنجبیل در سطوح 0، 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی و به مدت 14 روز به رتها تزریق شد. در روز 15 آزمایش، نمونه های خون از قلب رتها برای تعیین پارامترهای خون در سرم جمع آوری شدند. سطح تستوسترون و انسولین پلاسما توسط کیت های استاندارد تعیین شدند. برای مطالعه بافت اسپرماتوژنز، بیضه چپ توزین و پس از مراحل بافت شناسی، اسپرماتوسیت های اولیه، قطر لومن و لوله سمینوفروس توسط میکروسکوپ اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل سبب کاهش معنی دار گلوکز، کلسترول و افزایش معنی دار سطح انسولین گردید. میزان پروتئین تام توسط تیمارهای زنجبیل افزایش معنی داری پیدا نمود. سطح تستسترون توسط دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل به طور معنی داری افزایش یافت. تعداد اسپرماتوسیت های اولیه توسط تیمارهای زنجبیل به طور معنی داری افزایش یافت. نتایج کلی نشان داد که دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل سبب کاهش گلوکز و کلسترول خون و افزایش سطح انسولین، تستسترون و تعداد اسپرماتوسیت های اولیه گردید.
ویدا فروهر عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی قابلیت جاذب های مختلف سموم بر شرایط تخمیر در شکمبه، چند آزمایش در شرایط درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش درون تنی 8 رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه، در قالب طرح فاکتوریل، در معرض 4 تیمار آزمایشی قرار گرفتند. تیمار آزمایشی شامل 1)گروه کنترل، 2)گروه کنترل+4 درصد بنتونیت سدیم، 3)گروه کنترل+ ppm21 سم دیازینون، 4)گروه کنترل+4 درصد بنتونیت سدیم+ ppm21 سم دیازینون. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0p>). بنتونیت سدیم باعث کاهش نوسانات ph مربوط به بعد از خوراک شد (05/0p<). میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه قبل از مصرف خوراک بین تمام تیمارها یکسان بود (05/0p>) اما در 3 و 6 ساعت پس از صرف خوراک، غلظت نیتروژن آمونیاکی، به طور معنی داری در تیمارهای حاوی سم بیشتر بود (05/0p<). غلظت هموگلوبین، تعداد گلبول های سفید خون و هماتوکریت، تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0p>) اما تعداد گلبول های قرمز خون و فعالیت آنزیم استیل کولین استراز، به طور معنی داری در تیمار دارای سم بیشتر بود (05/0p<) و در تیمار دارای سم و عامل جاذب، این معیار ها در محدوده ی تیمار شاهد قرار گرفتند (05/0p>). در آزمایش برون تنی، دو نوع سم فسفره آلی دیازینون و کلرپیریفوس و دو نوع جاذب سموم بنتونیت سدیم و کربن فعال، طی یک کشت بی هوازی 24 ساعته در قالب فاکتوریل مورد سنجش قرار گرفتند. درصد ناپدید شدن ماده خشک یونجه با افزودن سم به محیط کشت به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد (05/0p<). افزودن عوامل جاذب به محیط کشت حاوی سطوح پایین سم، درصد ناپدید شدن ماده خشک خوراک را نسبت به گروه های فاقد عامل جاذب به طور معنی داری افزایش داد (05/0p<). بین دو نوع عامل جاذب سموم و نیز بین دو نوع سم فسفره از لحاظ تأثیر بر درصد ناپدید شدن ماده خشک یونجه، اختلاف معنی داری وجود نداشت (05/0p>). ph مایع شکمبه طی 24 ساعت کشت، تحت تأثیر عوامل مورد آزمایش قرار نگرفت و بین تمامی گروه ها یکسان بود (05/0p>). میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه با افزودن سموم فسفره به محیط کشت، نسبت به گروه شاهد، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). افزودن عوامل جاذب سموم به محیط کشت، اثر معنی داری بر نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0p>). همچنین بین عوامل جاذب نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). به طور کلی افزودن عوامل جاذب سموم، در شرایطی که خوراک مصرفی نشخوارکنندگان آلوده به سموم حشره کش شده است، می تواند راهکار مفیدی برای حفظ سلامت دام ها و جلوگیری از نوسانات ph شکمبه در نشخوارکنندگان باشد.
طاهره عقیلی جواد آرشامی
در این مطالعه، اثرات تزریق صفاقی عصاره گل راعی بر پارامترهای خون، سیستم ایمنی و بافت شناسی طحال در رت های نر ویستار بررسی گردید. تعداد 24 سر رت نر ویستار، در قالب یک طرح کاملا تصادفی به 4 تیمار با 6 تکرار تقسیم شد. تیمارها شامل: 0، 100، 200 و 400 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن، عصاره هیدروالکلی گل راعی بودند که به مدت 14 روز، داخل صفاقی تزریق شدند. وزن بدن رت ها به طور هفتگی اندازه گیری شد. در روزهای 1 و 7 آزمایش، 108×1 سلول گلبول قرمز گوسفند (srbc) به رت ها تزریق گردید و خونگیری از قلب در روز 15 انجام شد. در روز 15 آزمایش، تعداد گلبول های قرمز(rbc)، گلبول های سفید (wbc) و پلاکت ها (plt) و میزان گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین تام، کراتینین، هموگلوبین (hb)، میانگین هموگلوبین سلولی (mch)، قطر گلبول قرمز (rdw)، میانگین حجم سلولی (mcv)، میانگین غلظت هموگلوبین سلولی (mchc) و میانگین حجم پلاکت ها (mpv) در سرم خون رت ها تعیین گردید. در روز 15 آزمایش، پس از جداسازی طحال و توزین آن ( محاسبه اندیکس طحال) بلافاصله با محلول نرمال سالین شستشو و مقاطع 5*5 میلیمتری آن در فرمالین 10% قرار داده شد. بافت های مربوطه پس از 3 روز فیکس شدن و تهیه برش های 5 میکرونی با هماتوکسیلین-ائوزین، رنگ آمیزی شدند. نتایج این مطالعه، کاهش معنی دار کلسترول، تری گلیسرید و پروتئین تام را در تیمار ها نسبت به گروه کنترل نشان داد (05/0p<). تعداد گلبول های قرمز، شاخص های گلبول های قرمز (mch، mchc، mcv)، hb و rdw در تیمارها نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). تعداد گلبول های سفید و نوتروفیل ها در تیمارها در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<)؛ در حالی که تعداد لنفوسیت ها، منوسیت ها و میانگین حجم پلاکت ها در تیمارها نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). اندیکس وزن طحال در تیمارها نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (05/0p<). میزان ایمنوگلوبولین g در تیمارها تفاوت معنی داری در مقایسه با گروه کنترل نشان نداد.
حسن هوشمند موشکی عبدالمنصور طهماسبی
چکیده در این مطالعه اثرات خوراکی دو سطح 15/0% و 075/0% صمغ، روغن و صمغ+روغن آنغوزه بر عملکرد رشد ، سرعت عبور خوراک، وزن اندام های داخلی بدن، پارامتر های خون، آنزیم های کبدی و پاسخ سیستم ایمنی در جوجه های گوشتی طی 42 روزه بررسی شد. در این آزمایش از 280 قطعه جوجه خروس یک روزه (راس 308) در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار در 4 تکرار و 10 قطعه در هر تکرار استفاده شد. جیره های غذایی جوجه ها بر اساس توصیه های شرکت راس 2007 تنظیم شد. تیمارها شامل: 1-جیره کنترل 0/0% آنغوزه، 2-جیره پایه+075/0% صمغ، 3-جیره پایه+15/0% صمغ، 4-جیره پایه+075/0% روغن، 5-جیره پایه+15/0 % روغن، 6-جیره پایه+075/0% صمغ+روغن و 7-جیره پایه+15/0 % صمغ+روغن بودند. میزان خوراک مصرفی و افزایش وزن به طور هفتگی و وزن زنده، لاشه و اعضای درونی بدن در روز 42 توزین شدند. برای سنجش تیتر آنتی بادی علیه srbc، میزان 5/0 سی سی محلول %10 srbc در روزهای 28 و 35 آزمایش به عضله سینه 2 قطعه جوجه از هر تکرار تزریق و خونگیری در روزهای 35 و 42 انجام شد. دو قطعه جوجه از هر تکرار برای خونگیری و توزین اندام های درونی استفاده شد. نمونه های خون روز 42 برای تعیین سطح سرمی گلوکز، کلسیم، پروتئین تام، تری گلیسرید، کلسترول و آنزیم های ast و alt توسط دستگاه اتوآنالایزر استفاده گردید. نتایج نشان داد دوز 15/0صمغ سبب افزایش معنی دار مصرف خوراک و وزن کل دوره گردید(p<0.05) . دوز 15/0% روغن سبب کاهش معنی دار سرعت عبور خوراک نسبت به گروه کنترل شد (p<0.05). میزان گلوکز خون در تیمارهای روغن و صمغ+روغن نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش نشان داد (05/0p<). سطوح آنزیم های کبدی و تیترهای آنتی srbc توسط تیمارها تفاوت معنی داری پیدا نکردند. نتایج کلی نشان داد که دو سطح صمغ آنغوزه سبب بهبود خوراک مصرفی و افزایش وزن در جوجه های گوشتی می گردد.
سمیرا سرورستگار عباسعلی ناصریان
مرحله بلوغ اثر معنی داری بر ترکیبات شیمیایی یونجه خشک داشت (05/0p<). پتانسیل تولید گاز با پیشرفت بلوغ، افزایش یافت (05/0p<). یونجه چیده شده در بعدازظهر در مقایسه با صبح تولید گاز را بهبود داد. فاز تأخیر با افزایش مرحله بلوغ افزایشیافت(05/0p<). مرحله بلوغ و زمان چیدن یونجه خشک بر ph اثر معنی داری نداشت، اما نیتروژن آمونیاکی با افزایش مرحله بلوغ کاهش معنی داری نشان داد (05/0p<). مرحله بلوغ و زمان چیدن یونجه خشک تأثیر معنی داری بر ناپدید شدن ماده آلی (om) و فیبر نامحلول در شوینده اسیدی (adf) نداشت، اما ناپدید شدن ماده خشک (dm)، پروتئین خام (cp) و فیبر نامحلول در شوینده خنثی (ndf) در زمان 24 و 48 ساعت با افزایش مرحله بلوغ کاهش معنی داری داشت (05/0p<). در آزمایش دوم اثر جایگزین کردن یونجه خشک اوایل غنچه دهی در دو زمان چیدن صبح و بعدازظهر در سه نسبت کنسانتره به علوفه c:f(60:40، 55:45 و 50:50) در جیره های کاملاً مخلوط بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز و پارامترهای شکمبه ای کشت برون تنی مورد بررسی قرار گرفت. نسبت های مختلف بر ترکیب شیمیایی tmr اثر معنی داری داشت (05/0p<). پتانسیل تولید گاز با کاهش c:f کاهش معنی داری داشت (05/0p<). c:fنرخ تولید گاز را تحت تأثیر قرار داد، و چیدن یونجه در بعدازظهر نسبت به صبح نرخ تولید گاز را به صورت معنی داری بهبود بخشید (05/0p<). با کاهش نسبتc:f، phافزایش یافت (05/0p<)، در حالی که نیتروژن آمونیاکی در نسبت های مختلف نتایج مشابهی داشت. نسبت های مختلف و زمان چیدن اثری بر ناپدید شدن مواد مغذی به جزء ماده خشک نداشت (05/0p<).
محسن کاظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثرات دو آفت کش ارگانوفسفره دیازینون و فوزالون(با و بدون بنتونیت سدیم) بر عملکرد نشخوارکنندگان در شرایط برون تنی و درون تنی و روند تجزیه پذیری بقایای آن ها در یونجه، 6 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، بقایای فوزالون و دیازینون با استفاده از روش gc-mass در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده با فواصل زمانی مختلفی بعد از سمپاشی، تعیین گردید. نتایج نشان داد که میزان 50dt برای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده به ترتیب برابر با 34/4 (روز)، 1/11 (هفته) و 47/2 (هفته) بود و برای دیازینون به ترتیب برابر با 62/3 (روز)، 4/4 (هفته) و 46/1 (هفته) بود. این آزمایش نشان داد که بقایای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده نسبت به دیازینون با ثبات تر بود. در آزمایش دوم، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر سطوح مختلف فوزالون و دیازینون قرار گرفت، به طوری که بیشترین اثرات ممانعت کنندگی بر تخمیر در اثر کاربرد مقادیر بالاتر آن ها (بویژه 1000 پی پی ام) مشاهده گردید و به نظر می رسد که اضافه کردن مقادیر صفر تا 100 پی پی ام به محیط کشت برای فرآیندهای تخمیری اثرات منفی نداشته باشد. همچنین، اضافه کردن بنتونیت سدیم به محیط کشت، باعث کاهش معنی داری در میزان تولید گاز در زمان های مختلف انکوباسیون (24، 48 و 96 ساعت) گردید (05/0>p)، ولی در مقابل، میزان ناپدید شدن ماده خشک از یک روند کاملا صعودی برخوردار بود به طوری که این مقدار برای تیمار حاوی فوزالون در زمان 24 ساعت انکوباسیون، افزایش معنی داری را نشان داد (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت باعث کاهش معنی داری (05/0>p) در غلظت نیتروژن آمونیاکی محیط کشت گردید. افزایش مقادیر فوزالون و دیازینون از صفر تا 1000 پی پی ام باعث کاهش معنی داری در غلظت نیتروژن محیط کشت گردید (05/0>p). در آزمایش سوم، کاربرد مقادیر بالای فوزالون و دیازینون (بویژه 6/5 میلی گرم)، باعث کاهش معنی دار در پتانسیل تجزیه پذیری ماده خشک (a+b) گردید (05/0>p) و سایر پارامترها تحت تاثیر این دو آفت کش قرار نگرفتند. افزودن بنتونیت سدیم، تاثیری بر پارامترهای تجزیه پذیری نداشت. در آزمایش چهارم، نتایج حاصل از روش real time pcr نشان داد که با افزایش سطح آفت کش ها از صفر تا 500 پی پی ام، کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری یافت (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم، تاثیر معنی داری بر کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نداشت ولی با این وجود، از لحاظ عددی جمعیت پروتوزوآ نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. آزمایش پنجم نشان داد که فوزالون قادر است از طریق تجویز خوراکی(280 میلی گرم در روز) در جیره میش های بلوچی، به شیر (با نرخ انتقال 22/0 درصد) و گوشت (به مقدار472/0 پی پی ام) انتقال یابد. همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 27/91 درصد گردید (05/0>p). فعالیت آنزیم استیل کولین استراز پلاسمای خون، شاخص mchc، هموگلوبین و کل گلبول قرمز خون تحت تاثیر مصرف فوزالون قرار گرفت و نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). همچنین، بنتونیت سدیم، باعث افزایش معنی داری در میزان چربی شیر، تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی نسبت به تیمار شاهد گردید. غلظت نیتروژن آمونیاکی نیز با مصرف بنتونیت به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). دفع فوزالون از مدفوع و ادرار میش های بلوچی زمانیکه از بنتونیت سدیم در جیره آن ها استفاده گردید، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). آزمایش ششم نشان داد که امکان انتقال فوزالون از طریق مصرف خوراک آلوده، به شیر(با ضریب انتقال 35/1 درصد) گاوهای شیری هلشتاین وجود دارد. کاربرد بنتونیت سدیم در جیره نیز باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 56/40 درصد گردید و دفع آنرا از مدفوع و ادرار بطور معنی داری افزایش داد (05/0>p). در مجموع کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث افزایش معنی داری در عملکرد حیوان (از طریق افزایش قابلیت هضم ماده خشک و آلی و افزایش تولید شیر) گردید. به طور کلی افزودن عوامل جاذب سموم (از قبیل بنتونیت سدیم)، در شرایطی که خوراک مصرفی نشخوارکنندگان، آلوده به آفت کش ها شده است، می تواند راهکار مفیدی برای حفظ سلامت دام ها و افزایش عملکرد نشخوارکنندگان باشد.
مرتضی حسینی غفاری عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی تأثیر محصولات فرعی پسته و استفاده از آن در جیره نشخوار کنندگان، یک آزمایش in vitro و دو آزمایش in vivo انجام شد. در آزمایش اول، تاثیر محصولات فرعی پسته (صفر، 12، 24 و 36 درصد ماده خشک) بر تولید گاز و فراسنجه های تخمیر شکمبه ای به روش آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان تولید گاز پس از 96 ساعت انکوباسیون با افزایش سطح محصولات فرعی به طور خطی کاهش یافت. بین تیمارها از لحاظ میزان انرژی قابل متابولیسم، قابلیت هضم ماده آلی اختلاف معنی-داری مشاهده نشد. نتایج آزمایش in vitro (24 ساعت انکوباسیون) نشان داد که افزایش مقادیر محصولات فرعی پسته تأثیرمعنی داری(05/0>p) بر میزان ph نداشت، در حالی که میزان نیتروژن آمونیاکی و قابلیت هضم ماده خشک با افزایش مقدار محصولات فرعی پسته در جیره به طور معنی داری(05/0>p) کاهش یافت. در آزمایش دوم، اثر سطوح مختلف محصولات فرعی پسته بر فراسنجه های خون، پارامترهای تخمیری شکمبه و جمعیت باکتری های موثر در بیوهیدروژناسیون شکمبه ای اسیدهای چرب غیر اشباع در گوسفند بلوچی مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور از چهار راس گوسفند نر بلوچی با میانگین 4±45 کیلوگرم دارای کانولای شکمبه، در قالب یک طرح چرخشی 4×4 با دوره های 25 روزه استفاده شد. هر دوره شامل 7 روز جیره پایه، 14 روز دوره عادت پذیری و 4 روز دوره جمع آوری، نمونه گیری و رکورد برداری بود. تیمارهای آزمایشی شامل جیره شاهد، و جیره های حاوی12، 24 و 36 درصد ماده خشک محصولات فرعی پسته بود و از روغن آفتابگردان به عنوان منبع چربی در جیره استفاده شد. نتایج نشان داد که افزایش مقدار محصولات فرعی پسته تأثیرمعنی داری(05/0>p) بر ph شکمبه گوسفندان نداشت، در حالی که میزان نیتروژن آمونیاکی شکمبه با افزایش میزان محصولات فرعی پسته در جیره به طور معنی داری(05/0>p) کاهش یافت. افزایش مقادیر محصولات فرعی پسته در جیره به طور خطی سبب کاهش میزان کل اسیدهای چرب فرار، استات شد، ولی تأثیر معنی داری (05/0p<) بین تیمارهای آزمایشی از لحاظ میزان پروپیونات، بوتیرات و نسبت استات به پروپیونات مشاهده نشد. محصولات فرعی پسته در جیره بز ها تأثیر معنی داری (05/0p<) بر متابولیت های خون نظیر گلوکز، کل پروتئین و آلبومین، نداشت ولی میزان نیتروژن اوره ای خون با افزایش مقدار محصولات فرعی پسته در جیره به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. نتایج مربوط به مطالعات مولکولی بر جمعیت باکتری های شکمبه نشان داد که محصولات فرعی پسته خشک تأثیر معنی داری بر جمعیت باکتری های موثر در بیوهیدروژناسیون نداشت. بین تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری در جمعیت باکتری هایبوتریویبریو فیبروسالونسو بوتریویبریو پروتوکلاستیکوس مشاهده نشد.در آزمایش سوم، تأثیر محصولات فرعی پسته خشک و پلی اتیلن گلیکول بر متابولیتهای خون، تولید و ترکیب اسید چرب شیر در بزهای شیرده سانن که جیره های حاوی روغن ماهی دریافت کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفت.در این مطالعه از 15 راس بز شیری سانن استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) 30 درصد درصد یونجه، 20 درصد سیلاژ ذرت و 50 درصد کنسانتره به همراه 2 درصد روغن ماهی، 2) 30 درصد درصد پوسته پسته، جایگزین یونجه، سیلاژ ذرت و 50 درصد کنسانتره به همراه 2 درصد روغن ماهی و 3) تیمار 2 که در مقدار 1 درصد ماده خشک جیره با پلی اتیلن گلیکول مکمل شد. نتایج نشان داد که بین تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری (05/0>p) بین تیمارها آزمایشی از لحاظ ph شکمبه و میزان تولید شیر روزانه و ترکیبات شیر وجود نداشت. همچنین متابولیت های خون نیز تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند. میزان مصرف ماده خشک و نیتروژن آمونیاکی شکمبه به طور معنی داری (05/0>p) در تیمار 2 پایین تر از تیمار 1 و 3 بود. داده های به دست آمده نشان داد که بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری (05/0>p) بین اسیدهای چرب کوتاه، متوسط و بلند زنجیر بجز اسید چرب ترانس 18:1c شیر وجود نداشت. میزان اسید چرب ترانس 18:1c در به طور معنی داری در تیمار 2 بالاتر از تیمار 1 و 3 بود. با توجه به نتایج حاصل این آزمایشات چنین برداشت می شود استفاده از محصولات فرعی پسته در سطح مناسب می تواند یک جایگزین مناسبی برای بخش علوفه نشخوارکنندگان باشد و از طریق کاهش تولید نیتروژن آمونیاکی در شکمبه سبب بهبود متابولیسم پروتیئن بشود. همچنین، با توجه به عدم تغییر در جمعیت دو باکتری مسئول در بیوهیدروژناسین شکمبه ای اسیدهای چرب، تانن موجود در این محصول فرعی می تواند سبب تغییر پروفایل اسید چرب شیر به سمت افزایش میزان اسیدهای چرب ترانس بشود.
محمد مهدی محقی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف ساپونین و تانن بر شرایط تخمیر در شکمبه و بیوهیدروژناسیون اسیدهای چرب، 3 آزمایش در شرایط درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش اول و به صورت برون تنی، چهار سطح ساپونین به نسبتهای 15، 30، 45 و 60 گرم در کیلوگرم ماده خشک همراه با اسید تانیک به نسبتهای 25، 50، 100 و 150 گرم در کیلوگرم ماده خشک به جیره پایه اضافه شد، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. استفاده توام ساپونین و اسید تانیک در سطوح مختلف باعث افزایش تولید گاز در ساعات 24، 48 و کل گاز تولیدی در زمان 96 ساعت انکوباسیون نسبت به کنترل و تیمارهای که در آنها تنها از اسیدتانیک و ساپونین استفاده شده بود، گردید (05/0>p). میزان تولید نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای دارای ساپونین و اسید تانیک نسبت به گروه شاهد کاهش داشت (05/0>p). بیشترین کاهش در تیمارهای دارای ساپونین توام با اسید تانیک بود (05/0>p). در آزمایش دوم و به صورت درون تنی 4 رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه، در قالب طرح مربع لاتین، در معرض 4 تیمار آزمایشی قرار گرفتند. تیمار آزمایشی شامل: 1)گروه کنترل، 2)گروه کنترل+75 میلی گرم ساپونین، 3)گروه کنترل+ 150 میلی گرم ساپونین، 4)گروه کنترل+300 میلی گرم ساپونین. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتیین خام، چربی، اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشتند. میانگین غلظت کلسترول،ldl و hdl خون بین تیمار های آزمایشی اختلاف معنی داری نداشت. میزان کل اسیدهای چرب فرار بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشتند. در این آزمایش میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. میانگین پروتوزوآ مایع شکمبه به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان پروتوزوآ مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. در آزمایش سوم به منظور بررسی تاثیر جیره های حاوی ساپونین و تانن بر عملکرد پروار و ترکیب اسیدهای چرب لاشه از 18 راس بره در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده گردید. تیمار های آزمایشی شامل: 1- جیره پایه 2- جیره پایه+150 میلیگرم ساپونین 3- جیره پایه+15 گرم اسید تانیک بود. مصرف ماده خشک، افزایش وزن و ضریب تبدیل تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). حجم متراکم سلولی (pvc)، پروتئین کل و هموگلوبین خون اختلاف معنی داری بین جیره های دارای ساپونین و تانن نسبت به جیره شاهد نشان ندادند.غلظت اسیدهای چرب اشباع بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری نداشتند. غلظت اسیدهای چرب با یک پیوند دوگانه (mufa) اختلاف معنی داری بین تیمارها نشان نداد. غلظت اسیدهای چرب با چند پیوند دوگانه (pufa) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه در تیمار دارای تانن بیشترین مقدار را داشت (05/0>p).
مرتضی خباز سیرجانی عبدالمنصور طهماسبی
منظور بررسی اثر جیره های حاوی بنتونیت فعال و طبیعی (سدیمی و کلسیمی) بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در شرایط برون تنی و درون تنی ، متابولیت های خون و عملکرد گوساله های نر هلشتاین سه آزمایش صورت گرفت . در آزمایش اول غلظت نیتروژن آمونیاکی در محیطهای کشت حاوی انواع بنتونیت فعال که از لحاظ در صد جرمی اسید به بنتونیت و مدت زمان واکنش متفاوت بودند (10، 15 و 20 در صد جرمی اسید به رس و 2 و 4 ساعت زمان واکنش) و بنتونیت طبیعی در زمانهای 4 و 24 ساعت مورد مقایسه قرار گرفت. در 4 ساعت پس از کشت غلظت نیتروژن آمونیاکی تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). کمترین غلظت نیتروژن آمونیاکی در تیمار حاوی 15 درصد نسبت جرمی اسید به بنتونیت و در 4 ساعت واکنش (86/5 میلی گرم در دسی لیتر) و بیشترین میانگین در تیمار حاوی 20 درصد نسبت جرمی اسید به بنتونیت و 4 ساعت زمان واکنش (17/7 میلی گرم در دسی لیتر) مشاهده گردید. در آزمایش دوم غلظت نیتروژن آمونیاکی در محیط های کشت حاوی سطوح مختلف بنتونیت سدیمی یا کلسیمی (1، 2 و 3 درصد کل ماده خشک) در زمانهای مختلف انکوباسیون (2، 4، 8، 12 و 24 ساعت) در جیره های مشابه از لحاظ پروتئین خام ولی متفاوت از لحاظ تجزیه پذیری در شکمبه بررسی گردید. در سطح بالای تجزیه پذیری غلظت نیتروژن آمونیاکی در 2 و 4 ساعت پس از کشت تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). کمترین میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی در جیره های حاوی 2 درصد بنتونیت سدیمی و بیشترین میانگین در تیمار شاهد مشاهده گردید. در زمانهای 8 ، 12 و 24 نوع تیمار اثری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0<p). در سطح پایین تجزیه پذیری غلظت نیتروژن آمونیاکی در 4 ساعت پس از انکوباسیون تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). اما در بقیه زمانهای انکوباسیون نوع تیمار تاثیری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0<p). بیشترین میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی در 4 ساعت پس از انکوباسیون در تیمار شاهد (06/5 میلی گرم در دسی لیتر ) و کمترین آن در تیمار حاوی 3 درصد بنتونیت سدیمی ( 63/4 میلی گرم در دسی لیتر) مشاهده گردید. در آزمایش سوم بمنظور بررسی تاثیر خوراکهای حاوی 2 درصد بنتونیت سدیمی یا کلسیمی بر عملکرد پروار، متابولیتهای خون ، غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه و ph از 18 راس گوساله نر هلشتاین با میانگین وزن 23± 227 در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده گردید. تیمار های آزمایشی شامل : 1- جیره پایه 2- جیره پایه+2 درصد بنتونیت کلسیمی 3- جیره پایه+2 درصد بنتونیت سدیمی بود. غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه ، نیتروژن اوره ای و کل پروتئین پلاسمای خون تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). اما نوع تیمار تاثیری بر ph مایع شکمبه ، گلوکز و آنزیمهای کبدی ast و alt نداشت (05/0<p). افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). خوراک مصرفی روزانه تحت تاثیر نوع تیمار قرار نگرفت (05/0<p).
فواد فیروزی عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی اثر زمان برداشت علوفه یونجه در اوایل غنچه دهی با نسبت های مختلف علوفه به کنسانتره در جیره های کاملاً مخلوط بر عملکرد گاوهای شیری در اوایل شیردهی تعداد 8 راس گاو هلشتاین چند شکم زا با میانگین 11±59 روز شیردهی و میانگین تولید 4±34 در یک طرح مربع لاتین4×4 تکرار شده با دوره های آزمایش 21 روزه انجام شد. جیره های آزمایش شامل سطوح مختلف کنسانتره به علوفه 60:40، 50:50 با دو زمان برداشت صبح و بعد از ظهربود. جیره 1 و 2 شامل 20درصد یونجه، 20 درصد سیلاژذرت، 60 درصد کنسانتره و تیمار 3 و 4 نیز شامل 30 درصد یونجه، 20 درصد سلاژ ذرت، 50 درصد کنسانتره که جیره 1، 4 حاوی یونجه بعد از ظهر و 2، 3 حاوی یونجه صبح بود. در آزمایش اول اثر زمان برداشت علوفه یونجه در اوایل غنچه دهی با نسبت های مختلف علوفه به کنسانتره در جیره های کاملاً مخلوط بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز یونجه، تیمارهای آزمایشی مورد بررسی قرار گرفت. جیره کاملاً مخلوط با نسبت کنسانتره به علوفه 60:40 هر دو زمان صبح و بعد از ظهردر مقایسه جیره کاملاً مخلوط با نسبت کسانتره به علوفه 50:50 به طور معنی داری باعث افزایش میزان cp، ee، nfc و کاهش میزان ndf، adf، ash شد (0/05>p). پتانسیل تولید گاز با کاهش c:f کاهش معنی داری داشت(05/0>p). c: fنرخ تولید گاز را تحت تأثیر قرار داد (0/05>p). در آزمایش دوم با کاهش نسبتc: f ، ph افزایش یافت (0/05>p)، در حالی که نیتروژن آمونیاکی در نسبت های مختلف نتایج مشابهی داشت. جیره کاملاً مخلوط با نسبت کنسانتره به علوفه 60:40 هر دو زمان صبح و بعد از ظهردر مقایسه جیره کاملاً مخلوط با نسبت کسانتره به علوفه 50:50 به طور معنی داری باعث افزایش تولید شیر بر اساس fcm 4% وپروتئین شیر شود (0/05>p). چربی شیر در هر دو تیمار 50:50 صبح و بعد از ظهر در مقایسه با دو تیمار 60:40 صبح و بعد از ظهر به طور معنی داری بیشتر بود (0/05>p). لاکتوز و مواد جامد غیر چربی شیر تحت تاثیرهیچ کدام از تیمارها قرار نگرفت. متابولیت های خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. قابلیت هضم ماده خشک ، ماده آلی، پروتئین و ndf در جیره 60:40 در هر دو زمان صبح و بعد از ظهر نسبت به جیره های 50:50 در هر دو زمان صبح و بعد از ظهر بیشتر بود (0/05>p) و در جیرهای بعد از ظهر نسبت به صبح بیشتر بود اما این افزایش معنی دار نبود.
سعید فدایی محسن دانش مسگران
اثر فرآوری شیمیایی سه رقم دانه ی جو بر فراسنجه های تولید گاز، تولید پروتئین میکروبی و تجزیه پذیری پروتئین در سه آزمایش در شرایط برون تنی بررسی شد. در آزمایش اول با استفاده از روش تولید گاز، دشت، ریحان45 و 14-23-ab فرآوری نشده و فرآوری شده با 2% آمونیاک، 5/3% هیدروکسید سدیم و 5% اسید تانیک مورد مقایسه قرار گرفت. حجم تجمعی گاز تولیدی دارای اختلاف معنی داری (05/0>p) بین تیمارهای آزمایشی بود. میانگین گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر(b) در بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری داشت(05/0>p). پس از کشت 2/0گرم دانه ی جو، بیشترین میانگین گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر دانه جو ریحان45 فرآوری شده با اسید تانیک (390/95 میلی لیتر) و کمترین آن در دانه جو دشت فرآوری شده با اسید تانیک (227/79 میلی لیتر) مشاهده شد. ثابت نرخ تولید گاز(c) نیز به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p). بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به دانه جو دشت فرآوری نشده (0596/0 میلی لیتربرساعت) و کمترین آن مربوط به دانه جو ریحان45 فرآوری شده با هیدروکسید سدیم (0438/0 میلی لیتربرساعت) بود. در آزمایش دوم میزان تجزیه پذیری ظاهری، حقیقی و تولید نیتروژن میکروبی دانه جودشت فرآوری شده با هیدروکسیدسدیم اندازه گیری شد. تجزیه پذیری ظاهری بین تیمارهای آزمایشی از اختلاف معنی داری (05/0>p) برخوردار بود. پس از کشت 250 میلی گرم دانه ی جو، فرآوری دانه ی جو دشت با هیدروکسید سدیم باعث بیشترین میزان تجزیه پذیری ظاهری (33/188 میلی گرم) و دانه ی جو ریحان45 فرآوری نشده دارای کمترین میزان (160 میلی گرم) بود. تیمارهای آزمایشی، تجزیه پذیری حقیقی دانه جو را به طور معنی داری (05/0>p) تحت تاثیر قرار دادند. بیشترین میزان تجزیه پذیری حقیقی مربوط به فرآوری دانه ی جو دشت با هیدروکسیدسدیم (66/233 میلی گرم) و کمترین مقدار آن مربوط به دانه ی جو رقم دشت فرآوری شده با آمونیاک (66/212 میلی گرم) بود. میزان تولید نیتروژن میکروبی نیز به طور معنی داری (05/0>p) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. فرآوری دانه ی جو دشت با هیدروکسید سدیم موجب بیشینه تولید نیتروژن میکروبی (088/4 میلی گرم) شد و کمترین مقدار آن مربوط به دانه ی جو ریحان45 فرآوری شده با هیدروکسیدسدیم (282/1 میلی گرم) بود. در آزمایش سوم، فرآوری دانه جو با هیدروکسید سدیم، میزان تجزیه پذیری پروتئین دانه جو را در مقایسه با دانه جو فرآوری نشده در تمام ساعات انکوباسیون به طور معنی داری (05/0>p) کاهش داد. افزودن مواد شیمیایی مانند آمونیاک، هیدروکسیدسدیم یا اسید تانیک به سه رقم دانه ی جو باعث کاهش نرخ ثابت تولید گاز (c) بین تیمارهای آزمایشی شد.
هادی حسینی ابوالقاسم گلیان
به منظور بررسی اثر انرژی جیره ذرت،سویا بر عملکرد اقتصادی و وزن عرضه به بازار جوجه های گوشتی دو آزمایش طراحی شد. آزمایش اول با هدف اندازه گیری انرژی قابل سوخت و ساز ذرت، کنجاله سویا و روغن با 60 جوجه گوشتی مخلوط دو جنس در سن 21-15 روزگی انجام شد. انرژی قابل سوخت وساز به روش جمع آوری کل مدفوع اندازه گیری شد که در این آزمایش ذرت به عنوان تنها ماده خوراکی انرژی زا در یک جیره و کنجاله سویا و روغن هر یک در چند سطح در جیره پایه جایگزین و در اختیار جوجه ها قرار گرفتند. انرژی به دست آمده برای ذرت، کنجاله سویا و روغن به ترتیب 3215، 2415، 8734 کیلوکالری در کیلوگرم بود. آزمایش دوم برای تعیین اثر انرژی جیره بر عملکرد اقتصادی و وزن عرضه به بازار جوجه های گوشتی با 400 قطعه جوجه گوشتی انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل 8 سطح انرژی در دامنه 3010-2800 و با تفاوت 30 کیلوکالری در هر سطح انرژی که هر سطح به 5 تکرار 10 جوجه ای تغذیه شد. جیره های آزمایشی با حفظ نسبت ثابت انرژی به سایر مواد مغذی توصیه شده در دوره های آغازین، رشد و پایانی در اختیار جوجه ها قرار گرفتند و شاخص های عملکردی در پایان هر دوره اندازه گیری شد. افزایش انرژی جیره به طور معنی داری وزن بدن(01/0>p)، اضافه وزن (01/0>p)، و ضریب تبدیل(02/0>p)، را در دوره آغازین بهبود بخشید. اما در سایر دوره ها انرژی جیره اثری بر پارامتر های ذکر شده نداشت.در تمامی دوره ها مصرف خوراک تحت تاثیر انرژی جیره قرار نگرفت اما افزایش انرژی جیره سبب افزایش انرژی دریافتی و پروتئین دریافتی در تمامی تیمارها به طور معنی دار (0001/0>p) شد. بازده انرژی ، بازده پروتئین، وزن لاشه ودرصد تلفات تحت تاثیر انرژی جیره قرار نگرفتند .افزایش انرژی جیره بهطورمعنیداریسبب افزایش وزن سینه و چربی شکمی (05/0>p) شد. افزایش انرژی جیره و مدت زمان پرورش اثر معنی داری بر روی شاخص زیست اقتصادی و کارایی تولید اروپایی نداشت اما بهترین شاخص اقتصادی برای جوجه هایی که با سطح انرژی 2800 و بالاترین شاخص تولید برای جوجه هایی که با سطح انرژی 3010 تغذیه شده بودند به دست آمد.
رضا خداوردی عباسعلی ناصریان
به منظور تعیین ارزش غذایی بوته گوجه فرنگی و اثر آن بر عملکرد گاوشیری، یک آزمایش در دو مرحله طراحی شد. در مرحله اول، بوته های گوجه فرنگی در مهر ماه 1391در پایان فصل برداشت از مزارع گوجه فرنگی دانشگاه فردوسی مشهد جمع آوری شد. بخشی از نمونه های آزمایشی در کیسه های نایلونی در یک طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار (سطوح 0، 4 و 8 درصد تفاله خشک چغندرقند) و 4 تکرار سیلو شد که پس از 60 روز بازگشایی و مولفه های شیمیایی و تخمیری آنها اندازه گیری گردید. نمونه ای از بوته های جمع آوری شده نیز خشک و خرد شد و برای آزمایشات بعدی آماده گردید. در مرحله دوم از 12 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی30 ±80 و تولید شیر 3 ±40 کیلوگرم در روز در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 16 درصد ماده خشک جیره سیلاژ ذرت (کنترل)، جایگزینی 50 و 100 درصد سیلاژ بوته گوجه فرنگی به جای سیلاژ ذرت بودند. نتایج تجزیه شیمیایی بوته گوجه فرنگی نشان داد که این محصول فرعی دارای 26، 14، 1.5، 40، 28 و 6/19 درصد به ترتیب ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و خاکستر خام بود. نتایج آزمون تولید گاز نشان داد که میزان تولید گاز در 96 ساعت سیلاژ بوته گوجه¬فرنگی به همراه 4 و 8% تفاله خشک چغندر قند، به طور معنی داری بیشتر از بوته خشک آن بود و قابلیت هضم با سیلو کردن و نیز افزایش سطح تفاله خشک چغندر قند افزایش یافت جایگزینی سیلاژ ذرت با سیلاژ بوته گوجه فرنگی بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر تأثیر معنی داری نداشت اما بازده تولید شیر 4 درصد چربی و نیتروژن آمونیاکی شکمبه در گروه شاهد بیشتر بود. در بررسی فراسنجه های خونی، آنزیم های کبدی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت ولی مقدار کلسترول افزایش یافت به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که این محصول جنبی دارای قابلیت سیلو شدن بوده و غنی سازی آن با موادی چون تفاله خشک چغندرقند سبب بهبود تخمیر و کیفیت سیلاژ آن می شود و نیز می توان از آن به عنوان قسمتی از بخش علوفه ای جیره گاو شیری استفاده نمود.
ساحره حیاتی رضا ولی زاده
به¬منظور بررسی اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت¬ جو بر عملکرد بزهای شیری سانن، تعداد 8 راس بز سانن شیرده با میانگین وزن 5/1 ± 45 کیلوگرم در ماه سوم شیردهی و در قالب یک طرح چرخشی در چهار دوره 21 روزه استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: جیره کنترل و جیره¬های با 37 ،66 و 100 درصد جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت جو بود. علوفه آبکشت تولید شده با ترکیب مواد مغذی: ماده خشک 16%، پروتئین 6/15%، خاکستر8/3%، ndf 4/31% و adf 16% در جیره¬های آزمایشی مورد استفاده قرار¬گرفت. اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر تولید و ترکیب شیر، پارامترهای تخمیری شکمبه و متابولیت¬های خونی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از علوفه آبکشت مصرف ماده خشک را در تیمارهای دریافت¬کننده کاهش داد (05/0>p). ph مایع شکمبه در گروه جایگزینی 100 درصد علوفه آبکشت در مقایسه با گروه¬های دریافت کننده جیره حاوی37 و 66 درصد این علوفه افزایش یافت (05/0>p) اما تیمارهای آزمایشی تاثیری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه نداشت (05/0<p). غلظت کلسترول و پروتئین تام خون در گروه¬های مصرف¬کننده علوفه آبکشت بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). جایگزینی دانه با علوفه به میزان 66 درصد درمقایسه با 37 درصد، تولید شیر را افزایش داد (05/0>p). طبق نتایج بدست¬آمده، هزینه خرید یک کیلوگرم ماده خشک علوفه آبکشت جو درمقایسه با دانه آن حدود 5/3 برابر بیشتر بود. از این¬رو، باتوجه به عدم تاثیر چشمگیر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر عملکرد تولیدی بزهای شیری سانن و همچنین هزینه بالاتری¬که علوفه درمقایسه با دانه جو داشت، استفاده از علوفه آبکشت جو به¬جای دانه جو به¬لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمی¬باشد، لذا انجام آزمایشات بیشتر و تلاش برای کاهش هزینه تولید علوفه آبکشت پیشنهاد می¬گردد. کلید واژه¬ها: بز سانن، جو، علوفه آبکشت، عملکرد
آیدین رضائی نیا عباسعلی ناصریان
هدف از انجام این تحقیق بررسی امکان استفاده از 11رقم خرمای پرتولید ایران در تغذیه گاوهای شیرده هلشتاین بود که در قالب 3 آزمایش انجام گرفت. در آزمایش اول، ترکیب شیمیایی، فیزیکی و پروفیل اسیدهای چرب در هسته های خرما بررسی شد. بیشترین مقدار پروتئین خام، خاکستر، کلسیم، سدیم و پتاسیم در رقم استعمران مشاهده شد. بیشترین میزان ترکیبات فنلی و تانن در رقم خرک و بیشترین میزان کل کاروتنوئید ها در رقم کبکاب بدست آمد. . نتایج حاصل از آنالیز اسیدهای چرب در هسته های خرما نشان داد که بیشترین میزان اسیدهای چرب در تمام ارقام خرما اسید اولئیک و کمترین میزان لیگنوسریک اسید ( c24:0 ) بود. در آزمایش دوم ارزش زیستی تانن و ارزش تغذیه ای هسته های خرما با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بررسی شد. نتایج این آزمایش نشان داد که بطور میانگین حجم گاز تولیدی پس ازانکوباسیون با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بطور میانگین افزایش یافت. این موضوع نشان داد که تاثیر منفی ترکیبات پلی فنلی موجود در هسته خرما بر فعالیت میکروارگانیزم های شکمبه می باشد.در بخش بعدی آزمایش دوم کنیتیک تجزیه پذیری ماده خشک وndf در هسته خرما بصورت درون کیسه ای ( in situ ) مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین میزان تجزیه پذیری بخش b در رقم استعمران مشاهده شد. همچنین رقم استعمران دارای بالاترین میزان بخش سریع تجزیه ndf در میان سایر ارقام خرما بود. بیشترین میزان تجزیه پذیری موثر ماده خشک و ndf در رقم استعمران و کمترین میزان آن در رقم مرداسنگ مشاهده شد. . در آزمایش سوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده برای بررسی تاثیر هسته خرما تا سطح 6% ماده خشک بعنوان جایگزین سبوس گندم بر عملکرد، فراسنجه های تخمیری شکمبه و فراسنجه های خونی استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و مواد مغذی، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه، تولید و ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی تحت تاثیر هیچ یک تیمارها قرار نگرفت. بطور کلی می توان نتیجه گرفت که با توجه به عدم تاثیر منفی هسته خرمای آسیاب شده بر عملکرد گاوهای شیری، می توان از این محصولات فرعی تا سطح 6% ماده خشک جیره در تغذیه گاوهای شیری هلشتاین در اوایل شیردهی استفاده نمود.
ملیکا حامدی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی عمل آوری گیاه هالوفیت کوشیا سیلو شده و تعیین ترکیب شیمیایی، آزمایش تولید گاز و کشت ثابت آن، این تحقیق در 3 مرحله انجام شد. در مرحله اول سیلو های آزمایشی با استفاده از افزودنی های اوره، ملاس، مایع شکمبه و اسید سولفوریک در 2 سطح نیم ویک درصد در طی 60 روز سیلو شد و سپس ترکیب شیمیایی آن ها بررسی گردید. اوره موجب افزایش معنی دار میزان adf و ndfو نیتروژن آمونیاکی شد(p<0.05). با افزایش سطح مایع شکمبه در سیلاژ مقدار نیتروژن آمونیاکی وndf کاهش و درصد adf افزایش یافت. میزان ndf وadf سیلوی حاوی ملاس نسبت به سیلوی شاهد کاهش معنی داری داشت(p<0.05). میزان نیتروژن آمونیاکی ماده آلی وph سیلوهای عمل آوری شده با اسید با افزایش سطح اسید به طور معنی داری کاهش یافت(p<0.05). در مرحله دوم جهت تعیین مولفه های تخمیر از روش تولید گاز استفاده شد. در 24 ساعت اول انکوباسیون آزمایش تولید گاز سیلوی عمل آوری شده با یک درصد اسید سولفوریک بالاترین میزان و در پایان 120 ساعت، سیلوی عمل آوری شده با 5/0درصد مایع شکمبه بالاترین میزان گاز تولیدی را نشان داد. میزان انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص، اسید های چرب کوتاه زنجیر و قابلیت هضم ماده آلی در سیلوی عمل آوری شده با سطوح یک و 5/0 درصد اسید سولفوریک از سایر سیلوها به صورت معنی داری بالاتر بود(p<0.05). جهت ارزیابی قابلیت هضم ماده خشک و ndf از روش کشت ثابت استفاده شد. میزان قابلیت هضم ndf در سیلوی یک درصد اوره از سایرین بالاتربود درحالی که کمترین میزان در سیلوی یک درصد ملاس مشاهده شد. با توجه به ترکیبات شیمیایی گیاه کوشیا و مولفه های تعیین شده در این آزمایش می توان نتیجه گیری کرد که این ماده خوراکی می تواند به عنوان جایگزین مناسبی در تغذیه دام مورد استفاده قرار گیرد.لیکن آزمایشات تکمیلی برای بررسی میزان خوشخوراکی و تعیین سطح مصرف و عوارض جانبی مصرف آن بر عملکرد و سلامت دام نیازمند تحقیقات بیشتر می باشد.
سید بهنام صدیقیان عباسعلی ناصریان
این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری تفاله چغندر قند با گاز آمونیاک بر ارزش غذایی آن و استفاده آن به عنوان بخشی از کنجاله کلزا در تغذیه تلیسه های هلشتاین انجام شد. تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک (1، 2، 3، 4 و 5 درصد ماده خشک)، آب (30، 60، 90 و 120 درصد ماده خشک) در دو دوره 14 و 28 روزگی بسته بندی گردید. فراسنجه های تولید گاز در زمان های 2، 4، 8، 12، 24، 36، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. در آزمایش حیوانی اثر جایگزینی بخشی از کنجاله کلزا با تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک بر عملکرد، قابلیت هضم، متابولیت های خون، پارامترهای تخمیری و تعادل نیتروژن بر روی 12 تلیسه های هلشتاین در 3 تیمار و 4 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی و آنالیز اندازه گیری های تکرار شده مورد بررسی قرار گرفت. جیره ها شامل: (1) 8/7% کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندر قند، (2) 3/6% کنجاله کلزا +25/5% تفاله چغندر قند + 25/5% تفاله چغندر قند آمونیاکی شده و (3) 8/3 کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندرقند آمونیاکی شده بود. عمل آوری تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک و آب و طول دوره بسته بندی متفاوت میزان cp، ndf و adf و نیز فراسنجه های تولید گاز را به طور معنی داری (05/0>p) کاهش یافت. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر dmi، adg و fcr و نیز ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم om، cp، adf، ndf و ee در تیمار 1 به طور معنی داری نسبت به تیمار 2 بیشتر بود. در بین تیمارها و دوره در رابطه با پارامترهای ph و نیتروژن آمونیاکی شکمبه اختلاف معنی داری وجود داشت. در بین پارامترهای خون bun و پروتئین کل تحت تاثیر تیمارها قرار گرفتند. اتلاف نیتروژن از طریق ادرار معنی دار و ابقا نیتروژن در تیمار 1 به طور معنی داری بالاتر از سایر تیمارها بود. نتایج این پژوهش نشان داد که تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک را می توان جایگزین بخشی از کنجاله کلزا بدون اثر منفی بر روی عملکرد، نمود.
اسماعیل چاکرالحسینی عبدالمنصور طهماسبی
اثر تغذیه شبانه و تغذیه روزانه بر روی عملکرد تولید، ترکیبات شیر و متابولیتهای خونی گاوهای شیری هلشتاین تحت شرایط تنش گرمایی مورد مطالعه قرار گرفت. این آزمایش با استفاده از 16 راس گاو شیری هلشتاین دو و سه شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی 20±60 و متوسط شیر25/1±28کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تیمار (8 راس گاو در هر تیمار) به مدت 56 روز (14 روز دوره آداپتاسیون و سه دوره 14 روزه) در تابستان 92 انجام شد. میانگین شاخص دما – رطوبت در طول دوره آزمایش 75 بود و گاوها در طی آزمایش تحت شرایط تنش گرمایی خفیف بودند. گاوها جیره ها را در ساعات خاص (تغذیه روزانه 8 ، 13و 18 و تغذیه شبانه 19 ، 24 و 7) دریافت می کردند و دو روز آخر هر دوره جمع آوری خون و شیر جهت آزمایش و اندازه گیری دمای رکتال انجام شد. مصرف خوراک و تولید شیر به طور روزانه کنترل و یادداشت می شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار sas انجام شد. میزان مصرف خوراک بین دو تیمار معنی دار بودو در تیمار روزانه (11/19کیلوگرم ماده خشک) بیشتر از شبانه (79/17 کیلوگرم ماده خشک) بود(p<0/05). میزان تولید شیر در شبانه(68/26 کیلو گرم) بیشتر از روزانه (26/26 کیلو) بود ولی تفاوت قابل ملاحظه نبود(p>0/05). میانگین دمای رکتال در تیمار روزانه 81/38 درجه و در تیمار شبانه 78/38 درجه سانتی گراد بود . مقدار ترکیبات شیر بین دو تیمار مشابه بود. مقدار متابولیت های خونی (گلوکز و کورتیزول) در دو تیمار تفاوت چندانی نداشت(p>0/05).
حجت سنجری رضا ولی زاده
به منظور بررسی تاثیر تغذیه ترکیبات پلی فنولی عصاره پوست پسته بر شاخص های سلامت و سیستم ایمنی گوساله های هلشتاین آزمایشی با 24 راس گوساله ماده انجام شد.گوساله ها به طور تصادفی در باکس های انفرادی قرار داده شدند و معادل 10 درصد وزن بدن طی 3 روز اول آغوز وسپس تا آخر دوره پرورش شیر کامل دریافت کردند. تیمارهای آزمایشی شامل:1)تیمار شاهد 2)تیمار با دریافت روزانه900 میلی گرم ترکیبات فنولی بصورت مخلوط در شیر روزانه 3)تیمار با دریافت 1800 میلی گرم ترکیبات فنولی بصورت مخلوط در شیر روزانه. مصرف خوراک، قوام مدفوع و وضعیت سلامت گوساله ها به طور روزانه و افزایش وزن به صورت دوره ای، غلظت کلسترول، تری گلیسرید، آلبومین، گلوبولین، پروتئین کل، اوره و آنزیم های کبدی در پلاسما اندازه گیری شد. تغذیه با عصاره پوست پسته تاثیری بر مصرف خوراک و قوام مدفوع نداشت با این حال سبب کاهش افزایش وزن شد ولی از نظر آماری معنی دار نبود. غلظت کلسترول نیز کاهش یافت ولی غلظت آلبومین، گلوبولین و پروتئین کل افزایش نشان داد هر چند از نظر آماری معنی دار نبود. مصرف پلی فنول بر روی اوره پلاسما و غلظت آنزیم های کبدی تاثیر معنی دار نداشت. کاهش غلظت کلسترول و افزایش گلوبولین نشان می-دهد که پلی فنول¬ها می¬توانند منبع مناسبی جهت افزایش سلامت گوساله¬های هلشتاین داشته باشد ولی نیاز به تحقیقات بیشتری در مورد مقدار مصرف و نوع مصرف وجود دارد.
وحید دیمه رضا ولی زاده
به منظور بررسی اثر اسید بوتیریک محافظ شده با نمک کلسیم و اسانس پونه کوهی همراه با شیر بر زمان از شیرگیری، افزایش وزن، رشد ابعاد بدن، قد و پارامترهای خونی گوساله های ماده شیرخوار نژاد هلشتاین تعداد24راس گوساله به 4تیمارآزمایشی در یک طرح کاملا تصادفی اختصاص داده شد.گوساله ها پس از تغذیه 3 روزه با آغوز در طرح قرار داده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1)گروه شاهد 2)گروه گوساله های مصرف کننده شیر همراه با 10گرم اسید بوتیریک 3)گروه گوساله های تغذیه شده با شیربه همراه 4 گرم اسانس پونه کوهی و4)گروه گوساله های تغذیه شده با مخلوط 10گرم اسید بوتیریک و 4گرم اسانس پونه کوهی همراه باشیر بود.گوساله ها پس از 3روز تغذیه با آغوزبه میزان 10 درصد وزن اولیه شیر دریافت کردند. گوساله های تیمارهای اول، دوم وسوم در53 روزگی و تیمار چهارم در 54 روزگی از شیر گرفته شدند.اندازه گیری ابعاد بدن هر 15 روز یکبار، خونگیری هر 25 روز یکبار و اسکوردهی مدفوع و اندازه گیری خوراک مصرفی و بررسی نشخوار هر روز رأس ساعت 9 صبح انجام می گرفت.نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروهای مختلف آزمایشی وجود نداشت ( p>0/05 ). میانگین اضافه وزن روزانه گوساله های تیمارهای 1، 2، 3 و 4 به ترتیب برابر با 425/0، 553/0، 398/0 و 506/0 گرم در روز بود. ضریب تبدیل خوراک در تیمارهای مورد استفاده به ترتیب برابر با 24/1، 06/1، 31/1 و 04/1 کیلوگرم به ازای هر کیلو اضافه وزن بود. در مجموع بین پارامترهای اندازه گیری شده شامل اضافه وزن، رشد، مصرف خوراک، پارامترهای خونی تفاوت معنی داری بین تیمارهای مورد استفاده مشاهده نشد.
الیاس ابراهیمی خرم آبادی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی نحوه تاثیر عوامل خوراکی بر کنترل نیتروژن غیرآمینی بازگردانده شده به شکمبه و تنظیم بیان ژن ut-b، در بافت اپیتلیوم شکمبه بره های نر بلوچی یکساله (2±30 کیلوگرم)، یکسری آزمایش در قالب طرح چرخشی در زمان انجام شد. تیمارهای آزمایشی در آزمایش اول از ترکیب دو نسبت علوفه به کنسانتره (75/25 و 55/45 درصد) و دو مقدار پروتئین خام (14 و 18 درصد) تشکیل شد. مقدار نیتروژن مصرف شده (گرم در روز)، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه و غلظت نیتروژن غیرآمینی خون بصورت معنی داری (05/0p?) تحت تاثیر غلظت پروتئین خام قرار گرفت. افزایش معنی دار (05/0p?) میزان بیان ژن ut-b همزمان با افزایش غلظت پروتئین خام خوراک از 14 به 18 درصد، نشان می دهد که می توان میزان بیان ژن ut-b مقدار پروتئین خام خوراک کنترل کرد. در آزمایش دوم، از نسبت های مختلف پروتئین قابل تجزیه به پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه شامل 80 به 20 (تیمار 1)، 75 به 25 (تیمار 2) و 70 به 30 (تیمار 3) استفاده گردید. غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه و نیتروژن غیرآمینی خون، با کاهش مقدار پروتئین قابل تجزیه در شکمبه، به صورت معنی داری (05/0p?) کاهش یافت. با کاهش نسبت پروتئین قابل تجزیه به پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه (از 20/80 به 25/75 درصد پروتئین خام خوراک)، میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه به صورت معنی داری (05/0p?) افزایش یافت. تیمارهای آزمایشی در آزمایش سوم، از ترکیب دو منبع پروتئینی (کنجاله کانولا و مخلوط کنجاله کانولا و پودر ماهی) و دو سطح پروتئین خام (16 و 18 درصد) تشکیل شد. با افزایش غلظت پروتئین خام خوراک از 16 به 18 درصد، مقدار نیتروژن مصرف شده (گرم در روز)، غلظت نیتروژن آمونیاکی و نیتروژن غیرآمینی به صورت معنی داری (05/0p?) افزایش یافت. با این حال تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری (05/0p?) بر میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه نداشتند. نتایج بررسی رابطه رگرسیون بین میزان ph مایع شکمبه و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه با میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه، در طول آزمایش های انجام شده نشان داد که مدل دو بعدی میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه همزمان با تغییرات ph مایع شکمبه و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه دستخوش تغییرات معنی داری (05/0p?) شد و به صورت نمودار زنگوله ای شکل بود. بیشینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در ph مایع شکمبه در دامنه 4/6 تا 5/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه 22 میلی گرم در دسی لیتر بود. تجزیه و تحلیل مدل های سه بعدی تاثیر عوامل هضمی و متابولیکی نشان داد که در ph مایع شکمبه 35/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در دامنه 66/21 تا 12/22 میلی گرم در دسی لیتر، بیشینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در مقدار پروتئین خام خوراک 18 درصد، قابلیت هضم پروتئین خام خوراک 44/80 درصد و توازن ظاهری نیتروژن 34/9 گرم در روز، حاصل شد. از سوی دیگر در ph مایع شکمبه در دامنه 58/6 تا 59/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در دامنه 45/23 تا 64/23 میلی گرم در دسی لیتر، کمینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در مقدار پروتئین خام خوراک 14 درصد، قابلیت هضم پروتئین خام خوراک به 57/80 درصد و توازن ظاهری نیتروژن 19/9 گرم در روز، به دست آمد.
وجیهه صفرزاده ابوالقاسم گلیان
چکیده به منظور بررسی اثر انرژی جیره گندم-سویا بر عملکرد رشد و وزن عرضه به بازار جوجه های گوشتی دو آزمایش انجام گرفت. هدف آزمایش اول اندازه گیری انرژی قابل سوخت وساز گندم ، کنجاله سویا و روغن بود که با 60 جوجه گوشتی در سن 15-21 روزگی انجام شد. انرژی قابل متالبولیسم به روش جمع آوری کل مدفوع اندازه گیری شد. در این آزمایش گندم به عنوان تنها غله خوراکی انرژی زا در جیره بود. کنجاله سویا و روغن هر کدام در چند سطح در جیره پایه چایگزین شدند و در اختیار جوجه ها قرار گرفنتد.انرژی بدست آمده برای گندم ، سویا و روغن به ترتیب 3073 ، 2415 ، 8734 کیلو کالری در کیلوگرم بود. آزمایش دوم با هدف تعیین اثر انرژی بر عملکرد رشد و وزن عرضه به بازار جوجه های گوشتی با 400 قطعه جوجه گوشتی( مخلوط دو جنس) انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل 8 سطح انرژی در دامنه 3010-2800 و با تفاوت 30 کیلوکالری در هر سطح انرژی بود. هر تیمار غذایی به پنج تکرار با 10 قطعه جوجه اختصاص داده شد. جیره های آزمایشی با حفظ نسبت انرژی به سایر مواد مغذی در سه دوره ی پیشدان ، میان دان و پس دان در اختیار جوجه ها قرار گرفتند و شاخص های عملکردی در پایان هر دوره اندازه گیری شد. در دوره ی آغازین افزایش انرژی جیره تا سطح 2890 به طور معنی داری سبب افزایش وزن(p<0.05) ، افزایش نرخ رشد (p<0.05) و بهبود ضریب تبدیل (p<0.05) شد.وزن بدن در 24-42 (p<0.01) ، 1-44 (p<0.01)و 1-46 (p<0.01) روزگی با افزایش انرژی جیره به طور معنی دار افزایش یافت. نرخ رشد در دوره پایانی و کل دوره (1-42، 1-44، 1-46) با افزایش انرژی جیره به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت (p<0.001). در دوره آغازین و رشد مصرف خوراک تحت تاثیر انرژی جیره قرار گرفت و بیشترین مصرف خوراک در دوره آغازین با سطح انرژی 2890 (p<0.001)و در دوره رشد با سطح انرژی 2860 (p<0.01) مشاهده شد اما در سایر دوره ها مصرف خوراک تحت تاثیر انرژی جیره قرار نگرفت. افزایش انرژی جیره سبب افزایش انرژی و پروتئین دریافتی در تمامی دوره ها به استثناء روزهای 42-44 و 44-46 شد (p<0.01). بازده انرژی و بازده پروتئین در دوره پایانی و کل دوره ها( 1-42 ، 1-44 ، 1-46) تحت تاثیر انرژی جیره قرار گرفتند (p<0.01) و بهترین بازده برای سطح انرژ ی 3010 و کمترین ان برای سطح انرژی 2800 مشاهده شد.وزن لاشه به طور معنی داری تحت تاثیر انرژی جیره قرار گرفت (p<0.01). وزن سینه و ران با استخوان نیز تحت تاثیر انرژی جیره قرار گرفت و با افزایش سطح انرژی وزن این قطعات نیز افزایش یافت (p<0.01) اما مقدار چربی شکمی و میزان تلفات تحت تاثیر قرار نگرفت. بهترین شاخص زیست اقتصادی و شاخص تولید برای سطح انرژی 3010 و کمترین آن برای سطح انرژی 2800 بدست آمد. در پایان روز 42و 44 تنها جوجه های تغذیه شده با سطح انرژی 3010 به وزن هدف( 2.2 کیلوگرم) رسیدند در صورتی که در انتهای دوره (روز چهل و ششم)تمامی جوجه هایی که با سطوح انرژی بیشتراز 2830 تغذیه شده بودند به وزن مطلوب رسیدند.
نیره حسن زاده لوشاب عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر نسبتهای مختلف علوفه به کنسانتره بر تجزیهپذیری موادمغذی خوراک و عملکرد دام دوآزمایش طراحی گردید. درآزمایش اول از پنج نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل90:10،80:20،70:30،60:40 و 50:50 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولیدگاز و تجزیه پذیری مواد مغذی استفاده گردید. افزایش نسبت علوفه به کنسانتره باعث کاهش معنیداری در میزان dm و cpگردید (05/0p<). همچنین سبب افزایش معنیداری در میزان adf و ndf شد(05/0p<). بالاترین و پایین ترین میزان ناپدیدشدن ماده خشک به ترتیب در نسبتهای90:10 و 50:50 علوفه به کنسانتره دیده شد. همچنین پایین ترین میزان تجزیهپذیری cp و بیشترین میزان تجزیهپذیری دیواره سلولی در زمان 24 ساعت، به ترتیب در تیمارهای 50:50 و90:10 علوفه به کنسانتره دیده شد. درآزمایش دوم از سه نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل75:25، 50:50 و25:75 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجههای تولید گاز و تجزیهپذیری (در بخش برون تنی) و عملکردگوسفندان پرواری (در بخش درون تنی) استفاده شد. برای این منظور 18 راس گوسفند بلوچی 8-9 ماهه با میانگین وزن 46/37 کیلوگرم در یک طرح کاملا تصادفی در یک دوره 42 روزه آزمایش شدند.ترکیب شیمیایی در بخش برون تنی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرارگرفت و با افزایش علوفه میزان om، dmوcp کاهش وndf،adfوashافزایش یافت (05/0p<). قابلیت هضم dm، om وcp در بخش درون تنی در نسبت75:25 علوفه به کنسانتره در مقایسه با دو نسبت دیگر بالاتر بود اما این افزایش معنیدار نبود.
محمد ملک خواهی عبدالمنصور طهماسبی
یک سری آزمایشات برون تنی و درون تنی برای تعیین اثرات مخلوط اسانس های گیاهی، محیط کشت مخمر و مالات روی فرایندهای تخمیری، عملکرد بره های درحال رشد و جمیعت باکتریایی گاوهای شیری تحت اسیدز حاد انجام شد. هدف از انجام آزمایش درون تنی اول بررسی اثرات مکمل کردن مخلوط تجاری اسانس های گیاهی، مخمر و مالات روی عملکرد، هضم مواد مغذی، تخمیر شکمبه ای و متابولیت های خونی بره های پرواری بود. در آزمایش برون تنی اثر 200 میلی گرم از اسانس تجاری، 80 میلی گرم مخمر و 300 میلی گرم مالات روی فرایندهای تخمیری در محیط کشت به مدت 24 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش دوم درون تنی از 6 راس گاو شیری شکم اول ( سه راس فیستولا شکمبه ای و 3 راس بدون فیستولا؛ 55 ± 630 کیلوگرم با روزهای شیردهی 110) برای مطالعه تاثیر مخمر و مالات روی کاهش اثرات اسیدز تحت حاد در قالب طرح مربع لاتین استفاده شد.
ملک حسین دلاور عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی نقش الیاف و برخی ترکیبات ثانویه گیاهی محصولات فرعی باغی شامل تفاله سیب، تفاله انگور، پوست سبز بادام و پوست سبز گردو و دانه و تفاله انار بر فرایند تخمیر شکبمه ای در شرایط برون تنی و تاثیر جایگزینی منابع علوفه ای رایج با تفاله سیب و تفاله انگور در جیره گاوهای شیرده هلشتاین، پژوهشی در 4 مرحله طراحی و اجرا شد. فراسنجه های تولید گاز و کنتیک نوع اول گوارش پذیری ماده خشک و دیواره سلولی محصولات فرعی و جیره های حاوی محصولات فرعی اختلاف معنی داری را نشان داد. جایگزینی منابع علوفه ای رایج (یونجه خشک و سیلاژ ذرت) با محصولات فرعی باغی شامل تفاله سیب و تفاله انگور بر عملکرد تولیدی گاوهای شیرده هلشتاین نشان نیز داد که تغییر منبع الیاف از منابع علوفه ای به غیر علوفه ای موجب افزایش مصرف ماده خشک، دیواره سلولی و تولید شیر گردید.
محسن کاظمی عبدالمنصور طهماسبی
در این تحقیق به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی مالت سیلو شده و استفاده از آن در جیره گاوهای شیری هلشتاین، چهار آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، ترکیب شیمیایی تفاله مالت و سیلوهای آزمایشی تهیه شده از آن همراه با افزودنی های مختلف، اسیدی (اسید لاکتیک، اسید استیک، اسید کلریدریک، اسید سولفوریک)، قلیایی (اوره، سود و بی کربنات سدیم)، انرژی زا (ملاس)، قلیایی و انرژی زا (اوره و ملاس) در مقادیر مختلف، تعیین گردیدند، نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک، پروتئین خام، ndf، adf، چربی خام و خاکستر این محصول فرعی، به ترتیب برابر با 20%، 22%، 58%، 39%، 6% و 5% می باشد و همچنین در بین سیلوهای آزمایشی، مقدار ماده خشک (مربوط به اسید سولفوریک 4%، 66/27%)، ndf (مربوط به بی کربنات سدیم 2%، 60/58%)، پروتئین خام (مربوط به اوره 4%، 36/32%)، adf (مربوط به اسید استیک 5/0%، 40/39%) و خاکستر( مربوط به سود 2%، 56/5%) نسبت به سایر تیمارها در بالاترین سطح قرار داشتند. در آزمایش دوم، تولید گاز سیلوهای آزمایشی تهیه شده از تفاله مالت، اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار تولید گاز تجمعی در زمان 120 ساعت انکوباسیون، مربوط به تیمار سود 2% (188/246 میلی لیتر) می باشد و همچنین بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمار اسید سولفوریک 2% (079/0 میلی لیتر در ساعت) بود. در آزمایش سوم، فراسنجه های تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام سیلوهای تهیه شده از تفاله مالت، با روش درون کیسه ای(in situ) تعیین شد. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار a (سریع التجزیه)، b (کند تجزیه) و c (ثابت نرخ تجزیه) در ارتباط با مقدار تجزیه پذیری ماده خشک، به ترتیب مربوط به تیمار تفاله مالت بدون افزودنی(50/19%)، سود 2% (95/79%) و اسید سولفوریک 2% (047/0%) می باشد و بیشترین مقدار a، b در ارتباط با تجزیه پذیری پروتئین، به ترتیب مربوط به تیمار اوره 4% (52/50%)، سود 2% ( 90/91%) بوده و هچنین بیشترین مقدار c مربوط به تیمارهای اسید سولفوریک 2% و اوره 4% (046/0%) می باشد. در آزمایش چهارم، بخشی از علوفه جیره با سیلاژ مالت(30%)، تأمین گردید. سه سیلو از تفاله مالت همراه با سطوح مختلفی از تفاله چغندر قند ملاس دار( بر اساس ماده خشک) با نسبت های (تفاله مالت : تفاله چغندرقند، 100:0، 80:20 ، 60:40) تهیه شد. در این آزمایش از 18 رأس گاو شیرده هلشتاین( 10±86 روز بعد از زایش با وزن زنده20 ±600 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی ( با داده های تکرار شده در واحد زمان) استفاده گردید. جیره های آزمایشی حاوی 40% علوفه و 60% کنسانتره بودند. گاوها با یک جیره کاملاً مخلوط شده (tmr) به تعداد سه بار در شبانه روز تغذیه و همچنین سه دفعه در طول شبانه روز، شیردوشی می شدند. نتایج به دست آمده از این آزمایش، نشان داد که هیچگونه اختلاف آماری معنی داری در بین تیمارهای آزمایشی برای مصرف خوراک، تولید و ترکیبات شیر، فاکتورهای تخمیری شکمبه ای(ph و غلظت نیتروژن آمونیاکی) و فاکتورهای خونی (نیتروژن اوره ای خون، گلوکز، کلسترول، آلبومین، sgpt و sgot ) وجود ندارد، هر چند که از لحاظ عددی، مصرف خوراک و تولید شیر برای تیمار حاوی سیلاژ تفاله مالت(60:40 ، نسبت تفاله مالت به تفاله چغندر قند ) تمایل به افزایش داشت.
محمد علی نوروزیان رضا ولی زاده
جهت بررسی عوامل موثر بر توان سایشی خوراک به عنوان ویژگی فیزیکی جدیدی از فیبر در تغذیه ی نوزاد نشخوارکنندگان و نیز تاثیر نوع، مقدار، اندازه ی قطعات و زمان ارائه ی فیبر بر فراسنجه های رشد دستگاه گوارش، 5 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول 3 علوفه ی یونجه،کاه گندم و کاه برنج در سه اندازه قطعات فرضی ریز، متوسط و درشت همراه با تراشه ی چوب برای بررسی ارتباط بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی با توان سایشی با استفاده از روش های رگرسیون خطی چندگانه و مدل شبکه های عصبی مصنوعی مورد استفاده قرارگرفت. بیشترین توان سایشی در تراشه ی چوب و کاه برنج درشت و کمترین آن در علوفه های ریز دیده شد. بیشترین ضریب همبستگی بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی و توان سایشی مربوط به میانگین هندسی اندازه قطعات بود (0/77=r). هر دو روش رگرسیون خطی چندگانه و شبکه های عصبی مصنوعی توانستند مدل برآورد توان سایشی را بهینه کنند هرچند درصد اشتباه برای مدل شبکه های عصبی مصنوعی کمتر بود (p<0/05). در آزمایش دوم 3 نوع روش از شیرگیری بره های بلوچی همراه با مادر، زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین بدون علوفه و زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین حاوی 15 درصد یونجه مورد مقایسه قرار گرفت. غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (0/001=p)، ریبونوکلئویک اسید (0/03=p) و مقدار ظرفیت ریبوزمی (0/01=p) تیمار اول کمتر و غلظت اسیدهای چرب غیراستریفه (0/015=p) بیشتر از سایر تیمارها بود. ضخامت لایه کراتینه در تیمار اول اختلاف معنی داری با تیمار دوم نداشت اما با تیمار حاوی علوفه متفاوت بود (0/0006=p). در این آزمایش اگرچه برخی خصوصیات مورفولوژی، متابولیکی و سلولی – مولکولی در دوره ی آغازین تحت تاثیر تیمارها قرارگرفت اما عملکرد و درصد اجزای لاشه بره ها در دوره ی پروار اختلاف معنی داری نداشت (p<0/05). در آزمایش سوم استفاده از دو سطح 7/5 و 15 درصد یونجه و کاه گندم در جیره ی آغازین با تیمار شاهد بدون علوفه مقایسه شدند. افزودن علوفه باعث افزایش توان سایشی (0/001p=)، میانگین هندسی قطعات جیره (0/006=p)، فیبر موثر فیزیکی (0/0002=p)، نیتروژن اوره ای خون (p<0/001) و وزن (0/002=p) و ظرفیت معده (p<0/001) و کاهش معنی دار غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (p<0/001) و مصرف خوراک و بدتر شدن ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره آغازین شد، اما تاثیری از اعمال تیمارهای آزمایشی در دوره ی آغازین بر عملکرد حیوانات آزمایشی در دوره ی پروار دیده نشد. درآزمایش چهارم دو نوع اندازه قطعات ریز و درشت علوفه های یونجه و کاه گندم با تیمار شاهد فاقد علوفه مقایسه شد. کاهش اندازه قطعات علوفه باعث کاهش توان سایشی جیره (0/001=p)، ضخامت لایه ی ماهیچه ای (p<0/001) و ظرفیت معده (0/0002=p) و افزایش لایه ی کراتینه ی (0/002=p) پرزهای شکمبه شد. تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر متابولیت های خون و فراسنجه های تمایز سلولی نداشت (p<0/05). کاهش اندازه قطعات باعث افزایش مصرف خوراک (p<0/001) و بهبود ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره ی آغازین شد اما تاثیری بر مصرف و عملکرد بره ها در دوره ی پروار مشاهده نشد. در آزمایش پنجم علوفه در 3 و 6 هفتگی به جیره ی آغازین بره ها برای بررسی تاثیر زمان ارائه ی علوفه افزوده شد. افزودن علوفه در 42 روزگی منجر به کاهش مصرف خوراک پس از شیرگیری (0/001=p) و کل دوره ی آغازین شد (0/03=p) اما تاثیری بر افزایش وزن و ضریب تبدیل در این دوره نداشت. استفاده طولانی تر از علوفه در جیره ی آغازین باعث کاهش معنی دار ضخامت لایه ی کراتینه (0/04=p) و افزایش ضخامت کل دیواره ی شکمبه (0/02=p) و ظرفیت معده شد (0/03=p) اما نتوانست باعث افزایش تمایز سلولی و غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات خون شود. به نظر می رسد که مقدار تولید اسیدهای چرب فرار در شکمبه (جیره های کنسانتره ای) عامل مهمتری از نقش علوفه بر توسعه ی شکمبه باشد. هر چند نباید نقش آن در افزایش توان ماهیچه ای و حفظ شرایط پایدار تخمیر در شکمبه مانند ترشح بزاق و حفظ ph در سطح بهینه نادیده گرفته شود.
آیدین رضایی نیا عباسعلی ناصریان
هدف از انجام این تحقیق بررسی امکان استفاده از سیلاژ محصولات فرعی پسته حاصل از کارخانجات پسته پاک کنی در تغذیه گاو و گوسفند است که به صورت 2 آزمایش انجام گرفت.آزمایش اول: اثر افزودنی های مختلف بر مولفه های شیمیایی و تخمیری سیلاژ فرآورده فرعی پسته سیلاژهای آزمایشی در 16عددکیسه نایلونی با ظرفیت 10کیلو گرم در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و4 تکرار تهیه می شوند(پوست پسته مرطوب حاصل از کارخانه مستقیما در تهیه سیلو مورد استفاده قرار می گیرد). افزودنیهای استفاده شده برای تهیه سیلاژ پوست پسته به ترتیب تیمار عبارتند از: 1/5% تفاله مرکبات (براساس ماده خشک محصول فرعی پسته)،1/5% آردجو (براساس ماده خشک محصول فرعی پسته)،1/5% تفاله چغندر قند (براساس ماده خشک محصول فرعی پسته)،1/5% ملاس (براساس ماده خشک محصول فرعی پسته) سیلو های آزمایشی به مدت 45 روز نگهداری شد، سپس از آنها نمونه گیری انجام شده و مولفه های شیمیایی و تخمیری سیلاژ شامل ماده خشک،ph،پروتئین،ndf وadf وخاکستر اندازه گیری شد.نتایج حاصل از سنجش این مولفه ها نشان داد که تفاوت معنی داری بین تیمارها ایجاد نشد و فقط در مورد خاکستر تفاوت معنی داری بین تیمار حاوی تفاله مرکبات و سایر تیمارها مشاهده شد که به نظر می رسد ناشی از خاکستر بیشتر موجود در تفاله مرکبات نسبت به سایر افزودنیهای بکار رفته می باشد. آزمایش دوم: کاربرد سیلاژ فرآورده فرعی پسته در تغذیه گاوهای شیرده هلشتاین تعداد8 راس گاو شیری در غالب طرح چرخشی در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفت. جیره پایه براساس احتیاجات nrc2001 تنظیم شده بود و شامل 15% سیلاژ ذرت،20% یونجه و65% کنسانتره بود. تیمارهای آزمایشی، سطوح مختلف سیلاژ فرآورده فرعی پسته می باشند که بر اساس ماده خشک با سیلاژ ذرت جایگزین شده اند. هر دوره شامل 21روز، 14 روز آداپتاسیون و 7 روز مرحله جمع آوری بود. در مرحله جمع آوری در هر دوره مقدار مصرف خوراک، تولید شیر و قابلیت هضم مواد مغذی (از طریق جمع آوری مدفوع) اندازه گیری شد. نمونه گیری از خوراک، باقیمانده های خوراک و مدفوع نیز در طول هر مرحله جمع آوری انجام شد. نمونه گیری از شیر در 3 روز پایانی هر دوره به منظور تعیین ترکیب آن صورت گرفت. نمونه گیری از مایع شکمبه در روز آخر هر دوره توسط لوله مری به صورت دستی 3 ساعت پس از مصرف خوراک صبحگاهی انجام شد. نمونه های خون جهت آنالیز متابولیت های خونی قبل از گرفتن نمونه مایع شکمبه از سیاهرگ وداجی گرفته شد و نمونه ها (جهت تعیین متابولیتهای سرم خون) جدا سازی شدند، در ضمن پارامترهای تخمیری، phو نیتروژن آمونیاکی محتویات شکمبه اندازه گیری شد و همچنین مصرف غذا و تولید شیر در دوره جمع آوری تعیین شد و قابلیت هضم مواد مغذی از طریق جمع آوری مدفوع و به روش خاکستر نامحلول در اسید سنجیده شد.بعد از بررسی نتایج بدست آمده به نظر می رسد تفاوت معنی داری بین تیمارها در هیچکدام از فراسنجه های مربوط به شیر، خون، مایع شکمبه و قابلیت هضم خوراک دیده نشد که می تواند تایید کننده این نکته باشد که سیلاژ فرآورده های فرعی پسته قابلیت جایگزینی با سیلاژ ذرت را در خوراک دارا می باشد بطوریکه تا سطح 15 درصد تغییر منفی در عملکرد دام ایجاد ننموده است.
علی فرامرزی گرمرودی محسن دانش مسگران
هدف این تحقیق تعیین تأثیر روش های عمل آوری شیمیایی یا فیزیکی بر ویژگی های تجزیه ای و گوارش پذیری شولوخه (پوسته الیاف دار دانه پنبه) در شرایط برون تنی (in vitro)بود. تیمار های مورد استفاده شامل نمونه های عمل آوری شده پوسته الیاف دار دانه پنبه با محلول های 4 و 2 درصد هیدروکسید سدیم هر کدام به مدت 5/0 و 48 ساعت، امواج مایکروویو با قدرت 900 وات به مدت 4، 6 و 8 دقیقه و بیم الکترونی با قدرت 200 کیلوگری به مدت 2 دقیقه بود. نتایج آزمایش برون تنی (in vitro) نشان داد که عمل آوری شولوخه با محلول 4 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت و محلول 2 درصد سود سوزآور به مدت 48 ساعت سبب افزایش بخش تند تجزیه (a) ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/057، 0/090 و 0/080)) 0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت سبب افزایش فراسنجه های کند تجزیه (b) و ثابت نرخ تجزیه شدن (c) الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/673 و 0/887) (0/05>p). عمل آوری شولوخه تأثیری بر فراسنجه های b و c تولید گاز با استفاده از کشت مخلوط میکروبی شکمبه نداشت. فراسنجه های b و c تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با بیم الکترونی (57/39 = b و 0/017= c) با استفاده از کشت مخلوط باکتریایی یا قارچی بیشتر از سایر نمونه ها بود (0/05>p). فراسنجه b تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با استفاده از محیط های کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه، باکتریایی یا قارچی متفاوت بود (05/0>p) و محدوده آن برای محیط کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه (220-650)، برای محیط کشت حاوی مخلوط باکتریایی (40-60) و برای محیط کشت حاوی مخلوط قارچی (3/5-6) بود. گوارش پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی نمونه های عمل آوری شده با بیم الکترونی در محیط های کشت ثابت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه و مخلوط باکتریایی نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود ( 0/05>p). عمل آوری شولوخه با امواج مایکروویو و بیم الکترونی در مقایسه با هیدروکسید سدیم تأثیر بیشتری بر ناپدید شدن ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی داشت (0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم (به مدت 48 ساعت) و بیم الکترونی تأثیری بر کمیت باکتری های سلولیتیک موجود در محیط کشت ثابت حاوی مخلوط باکتریایی نداشت.
امیر مختارپور عباسعلی ناصریان
برای بررسی اثر ترکیبات آنتی فنولیک اوره و پلی اتیلن گلیکول بر خصوصیات شیمیایی سیلاژ پوست پسته و همچنین تاثیر آن بر قابلیت هضم و عملکرد گاوهای شیری هلشتاین، دو آزمایش طراحی شد. محصولات تازه فرعی پسته (32% ماده خشک) با و بدون اضافه کردن اوره در دو سطح 0/1 و 0/5 درصد ماده خشک و 1% ماده خشک پلی اتیلن گلیکول (peg) با 4 تکرار در 16 کیسه پلاستیکی به مدت 60 روز سیلو شدند (آزمایش 1) و از آن جهت تعیین پارامترهای مختلف استفاده شد. در آزمایش دوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین دو شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی23 ±61 و تولید شیر 3/6 ±39 در قالب یک طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 15 درصد ماده خشک جیره سیلاژ ذرت (کنترل)، سیلاژ پوست پسته، سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با اوره، سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با peg، بودند. نتایج آزمایش اول نشان داد که اضافه کردن اوره و peg تاثیری بر درصد ماده خشک، ماده آلی، ndf و adf نداشت، اما اوره، میزان پروتئین خام و نیتروژن آمونیاکی سیلاژ پوست پسته را افزایش داد (0/05>p). میزان کل ترکیبات فنولی و تانن در سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با اوره (0/5%) نسبت به تیمار شاهد کاهش (0/05>p) یافت. اضافه کردن peg، کل ترکیبات فنولی، تانن و تانن متراکم را به ترتیب 10/9، 34/4 و 7/28 درصد نسبت به سیلاژ پوست پسته کاهش (0/05>p) داد. طبق نتایج به دست آمده آز آزمایش دوم، غلظت نبتروژن آمونیاکی در گاوهای تغذیه شده با تیمار اوره نسبت به تیمار سیلاژ پوست پسته بیشتر (0/05>p) بود. تیمارها تاثیری بر میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم مواد مغذی در کل لوله گوارشی، تولید و ترکیبات شیر نداشتند (0/05<p). در نتیجه می توان از سیلاژ پوست پسته به عنوان جایگزین سیلاژ ذرت در جیره نشخوارکنندگان استفاده کرد.
عبدالمنصور طهماسبی ابوالقاسم گلیان
بمنظور بررسی اثر منابع مختلف ازتی در عملکرد گاوهای شیری، تعداد هشت راس گاوهاهلشتاین در یک طرح " تناوبی تیمار با دو تکرار در مربع لاتین " change over design " به چهار گروه دوتائی تقسیم و بمدت 119 روز مورد آزمایش قرار گرفتند . جیره پایه روزانه هر گاو شامل هفت کیلوگرم ذرت سیلو شده و دو کیلوگرم یونجه براساس ماده خشک در طول دوره آزمایش بود. چهار تیمار آزمایشی عبارتند از کنسانتره های حاوی کنجاله پنبه دانه با 22ˆ18 درصد پروتئین خام، اوره با 31ˆ18 درصد پروتئین خام کود مرغ با 08ˆ18 درصد پروتئین خام، زیر حد استاندارد با 7ˆ8 درصد پروتئین خام که جهت تغذیه دامها بکار گرفته شد. گاوها در طی 4 دوره 28 روز با جیره های فوق تغذیه گردیدند. بطوریکه 21 روز اول هر دوره بعنوان دوره عادت پذیری و هفت روز آخر هر دوره صرف جمع آوری و ثبت اطلاعات گردید. بعد از هر دوره 28 روزه جیره غذایی گاو براساس مدل آزمایش تغییر می نمود علاوه بر چهار دوره فوق یک دوره هفت روزه اضافی جهت بدست آوردن اثر باقیمانده تیمار قبلی " residual effect " نیز بکار گرفته شد که دامها در این دوره با جیره مشابه با دوره قبل تغذیه گردیدند . آنالیز داده ها نشان داده است که اثر باقیمانده تیمار قبلی در تمام پارامترهای اندازه گیری شده بی معنی بوده است . میزان خوراک مصرفی در تیمار کنجاله پنبه دانه بطور معنی داری بیشتر (p< 5) و در زیر حد استاندارد کمتر (p< 5) از سایر تیمارها بوده است . در صورتیکه تیمار اوره و کود مرغ با یکدیگر اختلاف معنی داری را نشان نداده است . تداوم شیر تولیدی در گروه کنجاله پنبه دانه از سایر تیمار بیشتر بود. و تفاوت آن با سایر تیمارهای معنی دار (p< 5) می باشد. ولیکن در بین سه تیمار دیگر اختلاف معنی داری مشاهده نمی شود. ترکیبات شیر به استثناء پروتئین در تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری را نشان نمی دهد، پروتئین شیر در گروه کنجاله پنبه دانه و زیر حد استاندارد کمتر از دو تیمار اوره و کود مرغ می باشد و اختلاف بین آنها معنی دار است (p< 5) گاوها در گروه زیر حد استاندارد بیشترین کاهش وزن را داشته اند و در گروه کنجاله پنبه دانه افزایش وزن مشاهده می شود و اختلاف آن با سایر تیمارها معنی دار می باشد . (p< 5) ولیکن بین سه تیمار دیگر اختلاف معنی داری مشاهده نمی شد. بازده خوراک مصرفی در بین سه تیمار اختلاف معنی داری را نشان نداده است ولیکن بازده انرژی خالص شیردهی در گروه کنجاله پنبه دانه بیشترین مقدار بوده و در گروه زیر حداستاندارد کمترین مقدار بوده است . و اختلاف آنان با یکدیگر معنی دار می باشد. (p< 5) . تولید کل چربی پروتئین و مواد جامد بودن چربی شیر تابعیتی از میزان تولید شیر داشته و اختلافات مشاهده شده در تولید شیر در این پارامترها نیز مشاهده می گردد .
سیامک غلام نژاد عبدالمنصور طهماسبی
در این مطالعه اثر منابع مختلف چربی و مخلوط آنها بر عملکرد جوجه های گوشتی دو سویه و راس و آرین مورد مطالعه قرار گرفت.نتایج: میانگین وزن در شروع آزمایش برای سویه آرین بالاتر از راس بود و در وزن پایانی نیز اثر سویه معنی دار بود بطوریکه سویه آرین میانگین وزن بالاتری از سویه راس نشان داد . برخی از صفات عملکردی منجمله میانگین وزن در طول هفته های آزمایش و افزایش وزن روزانه در طول دوره آزمایش و ضریب تبدیل غذایی در طی هفته های آزمایش و کل دوره و راندمان لاشه و چربی حفره شکمی، تحت تاثیر نوع چربی جیره قرار نگرفتند و تفاوتهای معنی دار نشان ندادند. و لیکن منابع مختلف چربی اثر معنی داری روی وزن لاشه (قسمت های خوراکی) و مصرف جیره در کل دوره آزمایش داشتند.وزن پایانی و ضریب تبدیل غذایی و وزن لاشه و چربی حفره شکمی برای سویه اثر معنی دار نشان دادند ولی برای راندمان لاشه(درصد) این اثر بی معنی بود.چربی طیور در مقایسه با سایر چربیهای استفاده شده در این آزمایش ، نتیجه مطلوبتری از لحاظ کاهش چربی حفره شکمی و راندمان لاشه بالاتر داشته است و مخلوط چربیهای استفاده شده در این آزمایش تاثیر معنی داری بر روی میانگین صفات مختلف اندازه گیری شده نداشته است.
خلیل صفایی عبدالمنصور طهماسبی
پژوهشی به منظور بررسی سطوح مختلف مونتزین در پروار گوسفندان نژاد قزل به روش تغذیه ای step-up در تابستان 1381 در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز واقع در خلعت پوشان به اجرا در آمد.