نام پژوهشگر: علیرضا قایمی نیا

معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  الهه رحیمی   علیرضا قایمی نیا

در مباحث تقسیمی فلسفه موجودات به دو دسته واجب و ممکن تقسیم می شوند. اگر هر یک از دو گروه، به خوبی، تحلیل شده، جایگاه هر یک در نظام هستی تبیین شود، روابط بین آنها و نقشی که در مقابل یکدیگر ایفا می کنند، روشن می شود. واجب، وجودی است که از نهایت شدت وسعه وجودی، هستی را پر کرده، جایی برای غیر، نگذاشته است. اما وجود کثرات و اغیار و حقایق امکانی ماهوی، امری بدیهی و تصدیق آن، مرز بین فلسفه و سفسطه است. ممکن، ذاتی است که هیچ گونه اقتضاء برای وجود ندارد. ولی واجب، ذاتی است که از شدّت وجودی ،خواهان بروز و ظهور خویش شده، اغیار و ماسوی را متلّبس به لباس وجودی امکانی کرده است.این تلبس وجودی از طرف واجب بالذات از مناظر مختلف فلسفی، متفاوت است.مشاء فاعلیّت او را بالعنایه گویند. به این صورت که علم او عین اراده و نفس تصور اشیاء، خلق و ایجاد آنهاست.ولی صدرا فاعلیت و علیت او را به تشأن و تجلی و ظهور تعبیر کرده، ممکنات را حاضر به علم حضوری می داند که واجب به اضافه اشراقیه-اضافه ای که در اثر آن مضاف الیه ایجاد می شود-به آنها تجلی می کند.به دنبال ایجاد اشیاء،توسط واجب،مفهوم معیّت پیدا شد. اگر واجب به عنایت خویش،به امکان ذاتی،وجوب بخشیده،او را موجود کند،همراهی دو واجب را که یکی بالذات و دیگری به سبب او می باشد، معیت علمی گویند. به گونه ای که فاعل در این معیت،هر موقع تصور شی و فعلی را بکند،ایجاد او را به همراه دارد.ولی اگر واجب بالذات در این ایجاد،به صورت تجلی فاعلیّت خویش را تحقق بخشد،معیت قیومیه متحقق می شود.در این معیت-که فراتر از معیت علی یعنی معیت علت و معلول که در آن علت به خاطر علیتش مقدم بر معلول به دلیل معلولیتش می باشد- ممکن، واجبی است که وجوبش به قیومیّت واجب ذاتی و همراهی او حاصل شده است. و ذات واجب، به سبب تشأن، اشراق، اضافه و ارتباط، مضاف الیه خویش یعنی ممکن را وجود بخشیده است. ممکن، حقیقتی جز ربط و فقر و تعلق محض، نبوده، وجودی غیر از ارتباط و اضافه به تنها حقیقت هستی یعنی واجب بالذات ندارد و در معیت او به سر می برد. تحلیل واجب و ممکن به این مفاهیم که واجب، یعنی ذات قائم به خویش و ممکن، یعنی ذات قائم به غیر، دلیلی است بر اینکه ذات قائم به غیر، حتماً غیری را می طلبد که به او تکیه کند، و ذات قائم به خویش، مستلزم غیری است که به آن غیر، قوام دهد، غیری که بدون آن ذات نمی تواند ایجاد شده، مستقل از او باشد. چون ذاتی او، قیام به غیر است و شی، هیچ گاه ذاتی خویش را از دست نخواهد داد، که اگر از دست دهد، چیز دیگری خواهد شد

رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و دوگانه انگاری جوهری ـ وصفی فلسفه ذهن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  محمود شکری   علیرضا قایمی نیا

رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا و دوگانه انگاری جوهری و وصفی فلسفه ذهن موضوع نوشتار حاضر است که از چهار فصل تشکیل شده است. در فصل اول پس از بررسی سیر تاریخی بحث و تبیین مفاهیم، مبانی هر یک از سه دیدگاه به صورت اجمال ، بیان شده و مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم به بررسی رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا اختصاص دارد. در این فصل نخست به خود رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا پرداخته و سپس نظر او درباره رابطه نفس و بدن در افعال و احوال بررسی شده است. ملاصدرا بر مبنای حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری آن،رابطه خود نفس و بدن را اتحادی دانسته و بر همین اساس نیز انسان را حقیقتی ذو مراتب معرفی می کند. به اعتقاد ملاصدرا، تاثیر متقابل نفس و بدن نیز ریشه در همین رابطه اتحادی آن دو دارد. زیرا ک طبق رابطه اتحادی، این دو جوهر از هم جدا نیستند بلکه هر کدام جنبه ای از یک حقیقت واحد، یعنی انسان، به حساب می آیند. بنابر این هرگونه حادثه ای که در یکی از این دو اتفاق بیافتد به دیگری نیز سرایت کرده و آن را متاثر می کند. فصل سوم به بررسی رابطه نفس و بدن از دیدگاه دو گانه انگاری جوهری و وصفی اختصاص یافته است. در این خصوص اولین دیدگاه از دکارت می باشد که قائل به تاثیر و تاثر متقابل نفس و بدن است. پیروان او از جمله مالبرانش و لایب نیتس ، با نفی علیت در میان مخلوقات به مخالفت با دکارت برخاسته وخود دیدگاه دیگری ارائه داده اند. مالبرانش اصالت موقعی و لایب نیتس اصالت توازی را برگزیده است. هر یک از این سه دیدگاه با مشکلات اساسی مواجه است و در این فصل به آنها پرداخته شده است. سوین برن ، فیلسوف معاصر، با یک روش کلامی ، تلاش کرده است که مشکل دو گانه انگاری جوهری را حل کند اما به نظر می رسد که این دیدگاه نیز به اندازه دیدگاه های قبلی از حل این مشکل عاجز مانده است. به نظر می رسد که مشکل اصلی دوگانه انگاران جوهری در این است که نفس را از اول موجودی کاملاً روحانی می پندارند که به جنین انسان تعلق می گیرد؛ بر خلاف ملا صدرا که نفس را حدوثاً جسمانی می داندو معتقد است که نفس محصول جسم بوده و از طریق تکامل جسم بوجود می آید. به همین خاطر، او به شکل معقولی رابطه نفس و بدن را به تصویر می کشد. بخش دومِ فصل سوم دیدگاه دوگانه انگاری وصفی را بررسی می کند. شبه پدیدار گرایی، یگانه انگاری غیر قانون مند و طبیعت گرایی زیست شناختی دیدگاههای مختلف دو گانه انگاری وصفی است که در این بخش مورد نقد و بررسی قرار می گیرند. ادعای مشترک این دیدگاه ها آن است ک انسان صرفا موجودی جسمانی است ک غیر از ویژگی های فیزیکی دارای ویژگی های ذهنی نیز می باشد. در فصل چهارم هر یک از این دیدگاهها با دیدگاه ملاصدرا تطبیق و مقایسه شده و بر اساس مبانی او مورد نقد و انتقاد قرار گرفته اند. واژگان کلیدی: نفس ، بدن ، دوگانه انگاری جوهری ، دوگانه انگاری وصفی.

معنای زندگی ازمنظر علامه طباطبائی ره وشاگردان ایشان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  جمیله نویدی   علیرضا قایمی نیا

سخن گفتن از معنای زندگی کاری است بی پایان زیرا متناسب با تنوّع زندگی، تنوّع معنا برای ان نیز وجود دارد و هنوز در پهنه هستی، زندگی با همه حقیقت خویش برای همگان ظاهر نشده است و نسل های پیاپی همچنان که از راه می رسند زندگی را به شیوه جدیدی معنا می کنند. پرسش از معنای زندگی قدمتی به درازای تاریخ اندیشه آدمی دارد، زیرا از زمانی که بشر قادر به جهت بخشیدن به تفکراتش شد قلمرو و معنا و مفهوم زندگی نیز به عنوان موضوعی اساسی توجه او را به خود معطوف نمود. پرسش از زندگی، چیستی آن، فرجام آن و نسبت میان این دو – به مثابه پرسش های بنیادین – از آغاز تاکنون، ذهن بشر را به خود مشغول داشته است و تا زمانی که برای این پرسش ها، پاسخ هایی اقناع کننده یافت نشود نمی توان چنان زیست که شایسته بشر باشد. در این پژوهش به بررسی معنای زندگی از منظر علاّمه طباطبائی(ره) و شاگردان برجسته ایشان می پردازیم و نگرش ایشان به عنوان یک فیلسوف و مفسّر دین و قرآن را در مورد نحوه زندگی و معنای غایی مورد بررسی قرار می دهیم. 1. بیان مسأله انسان موجودی است کمال گرا و هدفمند که از بیهودگی، بی معنایی و بی هدفی سخت گریزان است. بیهودگی و پوچی، چنین موجودی را ارضا نمی کند و از این رو اگر زندگی، معنا و هدفی نداشته باشد، زنده ماندن، ارزشی نخواهد داشت؛ هرچند تمامی امکانات زندگی فراهم باشد. علّت نارضایتی و سرد شدن زندگی، «ناکامی در رفاه نیست زندگی ساده و حتی سخت را می توان دوست داشت و راضی بود، به شرط ان که معنای زندگی را درک کرده باشیم. آنچه موجب بن بست و ناامیدی در زندگی می شود، «ناکامی در معناطلبی» است. با توجه به اینکه زندگی در محیط معنا و مفهوم یافته و مولفه هایی را بر هر موجود زنده مترتب می کند نگرش های متفاوتی در مورد زندگی و معنای آن پدید می آید. رویکرد الهیون به زندگی و معنای آن با رویکرد غیر الهیون بسیار متفاوت است. مشکلی که بسیاری از صاحب نظران دنیای غرب در تفسیر زندگی دارند، این است که در اثر دیدگاه طبیعت گرایانه و عدم شناخت انسان، توجه خود را به بُعد مادی وی محدود کرده اند. در حالی که نگرش الهیون به انسان و زندگی او علاوه بر دیدگاه طبیعی یک دیدگاه غیر طبیعی و ماورائی بوده و ابعاد مختلف زندگی انسان را مورد توجه قرار می دهند. و درک معنای زندگی و فلسفه آن را پیش فرض اصلی گذران یک زندگی، زنده و پویا می دانند. از جمله فلاسفه ای که صاحب نظرات ارزشمندی در زمینه حیات، معنای زندگی و فلسفه آن است، مرحوم علاّمه طباطبائی(ره) فیلسوف، حکیم و متفکّر بزرگ اسلام میباشد. در این جستار، سعی ما بر آن است که نگرش این فیلسوف بزرگ الهی و شاگردان برجسته ایشان را در مورد معنای زندگی بررسی و تبیین نمائیم.

اخلاق باور (بررسی تحلیلی رهیافت ویلیام کلیفورد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  غلامحسین جوادپور   علیرضا قایمی نیا

بحث از نسبت بین داده های وحیانی و یافته های انسانی، یکی چالشی ترین و تأثیرگذارترین مسأله های معرفتی و فلسفی بشر بوده است و ایده ها درباره آن در طیف گسترده ای از تضاد کامل تا تأیید و همنوا بودن آن دو مطرح شده است. در قرن نوزدهم که قرن الحاد و لاادری گری نام گرفته است، ویلیام کلیفورد ایده «اخلاق باور» را مطرح کرد که براساس آن، اعتقاد به چیزی بدون فراهم آوردن قرائن و شواهد کافی، امری خطا و اخلاقاً نادرست شمرده می شد! او این مسأله را طی مقاله ای منتشر نمود و تحولی در معرفت شناسی معاصر ایجاد کرد. این پژوهش سعی می کند در خلأ تحقیقی مستقل و جامع به زبان فارسی درباره این نظریه، به تفصیل و تحلیل آن بپردازد. فهم درست از اخلاق باور، مبتنی بر تبیین مفاهیمی مانند قرینه گرایی، وظیفه گرایی، درون گرایی، اراده گرایی و مفاهیم متقابل آنهاست که این پژوهش به آنها می پردازد. مقاله کلیفورد که حول سه قسمت اصلیِ اهمیت تحقیق درباره باورها، ارزش مرجعیتِ علمی دیگران در پذیرش گفته های آنها و محدوده های استنتاج است، به صورت تفصیلی گزارش شده و سعی بر آن بوده است تا سیر منطقی و نحوه چینش اجزای آن نمایان گردد. کتاب ها و مقاله های متعددی در نقد و دفاع از اخلاق باور به نگارش درآمده که نقدها در سه دست? نقد مبانی، نقد روش و فرآیند استدلال و نقد بر نتایج جای می گیرند. بعضی از این نقدها که در جهت ایمان گرایی و خردگریزی باورهای دینی یا کم مهری به گوهر قدسی عقل و نیز از نگاه درون دینی مسیحی است، مقبول نمی افتد؛ اما عقلانیت حداکثری کلیفورد که شامل همه باورهای جزئی و ساده می شود و اینکه همه باورها دینی باید مستقیماً از عقل و استدلال عقلی نشأت بگیرند و برای همگان اثبات شده باشند نیز امری بی مبنا و فوق طاقت است. با این همه، رویکرد انتقادی کلیفورد به پذیرش بی رویه باورها و تقویت خوی زودباوری، امری پسندیده است. در مجموع می توان چهار محور کلی و اصلی برای مقاله کلیفورد برشمرد: قرینه گرایی و وظیفه گرایی، حداکثری بودن در این فرآیند، غیراخلاقی بودن تخلف از آن و نبودن این ملاک در باورهای دینی. ادعاهای اول و سوم، با توضیحاتی قابل پذیرش است؛ اما ادعاهای دوم و چهارم مقبول نیست. این موضوع هنوز جای پژوهش های مستقل دارد و مخصوصاً نگاه درون دینی اسلامی به آن، ثمرات مبارکی خواهد داشت.

دیدگاههای منطقی علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  حسام الدین شریفی   عسکری سلیمانی امیری

علامه طباطبایی در کتاب های خود برخی اصول و مباحث منطقی را بیان کرده است. مباحثی که برخی از آنها منطقی صرف و برخی بیانگر مسائلی است که در فلسفه ی منطق مطرح است. این مطالب، گاه مشترک با سایر منطق دانان و گاه ارائه دهنده نظر خاص علامه است. هدف این تحقیق استخراج این مباحث است. اهم مطالب بیان شده توسط علامه عبارتند از: جایگاه منطق و دفع شبهات پیرامون آن، تصور و تصدیق، اقسام بدیهیات، حقیقی و اعتباری، کلی وجزئی، ذاتی و عرضی، تضاد و تناقض، تضایف، انواع حمل، اجزاء قضیه، ماهیت حکم، مواد قضایا، صدق قضیه، شرایط مقدمات برهان، اقسام برهان.

بررسی تطبیقی دیدگاه سهروردی و صدر المتالهین در علم واجب تعالی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  زینب مشایخی   محمود موسوی

در این پژوهش تلاش شده تا دو نظریه حکمت اشراق و حکمت متعالیه در باب علم الهی تبیین و تطبیق گردد. درست است که بخشی از موضوع رساله مربوط به حکمت متعالیه است ولی از آنجا که ملاصدرا موسس حکمت متعالیه است و دیدگاه شخصی وی مبین نظریات حکمت متعالیه است دیدگاه این دو بزرگوار یعنی شیخ اشراق و ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل اول این رساله، به مبادی تصوریه و تصدیقیه بحث علم خداوند پرداختیم مطالبی همچون: تعریف علم، اقسام علم و... . فصل دوم به دیدگاه شیخ اشراق اختصاص یافته است. شیخ اشراق بر این باور است که علم واجب به اشیاء، غیر از حضور اشیاء در حضور واجب ،معنای دیگری ندارد علم در واقع همان حضور شیء نزد شیء دیگر است، بنابراین تمام موجودات در محضر حق تعالی حاضرند. دیدگاه شیخ اشراق به علم حضوری علم واجب به اشیاء شهرت دارد. که در انتهای این فصل اعتراضات شیخ اشراق بر نظر ابن سینا در این رابطه مطرح می شود که ملاصدرا به پاسخ آن اعتراضات پرداخته و به نوعی از نظریه مشاء دفاع می کند. در فصل سوم ،اختصاصاً نظریه ملاصدرا در باب علم ازلی واجب به خود و ماسوا مطرح شده است. ملاصدرا برای تبیین علم واجب به ماعدا ،دو روش را طی می کند: اول ،روش حکما و دوم، روش عرفا. در این بخش ،روش برهانی به این نحو بیان شده است که با مقدمات برهانی، علم واجب به ماسوا را در مقام ذات واجب اثبات می کند و کمبود دیدگاه مشاء و اشراق را در این می داند که علم واجب را در مقام ذات اثبات نمی کنند و این موجب نقص ذات واجب می شود. در روش عرفانی با بیان چند مقدمه، به این نتیجه می رسیم که واجب در مقام ذات، علم به ذات و صفات و لوازم ذات و صفات داشته و هیچ کدام خارج از ذات نمی باشد. در فصل چهارم ،علم فعلی واجب تعالی به مادیات از نظر ملاصدرا بیان شده است. ملاصدرا با به کار بردن مبنای اصالت وجود و لوازم آن یعنی :بساطت و وحدت تشکیکی وجود به منظور اثبات مساوقت علم و وجود به بیان کیفیت علم فعلی واجب به مادیات می پردازد و این که تغییر در علم فعلی واجب تعالی به مرتبه مادیات، موجب اثبات هیچ نقصی برای وی نمی باشد. فصل پنجم نیز نگاهی انتقادی و تطبیقی به هر دو دیدگاه داشته که محوریت این پایان نامه را تشکیل می دهد. واژگان کلیدی: خدای سبحان، علم، علم اجمالی، علم تفصیلی، اضافه اشراقی علم فعلی، علم حصولی، علم حضوری

خلود فی النار از منظر ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  اکرم انجم شعاع   علیرضا قایمی نیا

پایان نامه حاضر با عنوان خلود در جهنم از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی سعی دارد ضمن روشن ساختن فلسفه ی عذاب و پاسخ به شبهات مطرح شده در این مورد به تبیین و تحلیل ادله موافقان و مخالفان خلود در عذاب بپردازد و نظریه ی ملاصدار را پیرامون خلود در جهنم را به عنوان موضوع اصلی مطرح و به تحلیل ادله ی عقلی و نقلی وی بپردازد و با توجه به تجدید نظر وی در قمستی از نظریه ی خود به بررسی آن پرداخته عدول وی از رأی و نظر خود در مورد برخی کفار را با ذکر دلیل مطرح نماید. با بررسی پیرامون عناوین مطرح شده به این نتایج رسیدیم که خلود در عذاب امری مبرهن و ثابت است و این امر تعارضی با رحمت و عدالت حق ندارد و موافقان خلود در جهنم برای اثبات نظریات خود از دلایل سه گانه؛ قرآن، سنت، و اجماع بهره گرفته اند و ادله مخالفان را بر پنج دسته قرار دادیم:1-خروج از جهنم و ورود به بهشت2- فنای جهنم و اهل آن3- اعطای قوه ی صبر4- عذاب ممتزج با نعمت5- تبدیل عذاب به عذب ملاصدرا نیز که در جرگه ی مخالفان خلود در عذاب قرار دارد نظریه ی خود را تحت عنوان«خلود نوعی» مطرح کرده است و برای نظریه ی خود چهار دلیل فلسفه ا ی اقامه کرده است:1- دوام ناپذیری حرکت قَسری،2- تنافی خلود در عذاب با قضا و قدر و حکمت الهی،3- اعتیاد،4- حاکمیت و غلبه ی رحمت الهی بر تمام اعیان و اسماء ضمناً ملاصدرا در نظریه ی تبدیل عذاب به عذب تجدید نظر نموده و خلود را در مورد کسانی که مبدأ عذاب در آنها جوهری نفس است جاودانه می داند.

مقایسه میان برهان وجودی و برهان صدیقین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات 1385
  طاهره صادقی کیا   عسکری سلیمانی امیری

پژوهشنامه حاضر، تحقیقی تحلیلی ـ عقلی درباره براهین وجودی و صدیقین و مقایسه میان این دو نوع استدلال می باشد. با توجه به تحقیقات فراوانی که در این زمینه صورت گرفت، روشن شد که: برهان وجودی برهانی است پیشینی که بدون مراجعه به عالم خارج و تنها از طریق مفهوم خدا (البته نه مفهوم بما هو مفهوم، بلکه مفهوم از حیث مرآتیت واقع و حکایتگری آن) وجود خدا را ثابت می کند. برهان صدیقین نیز برهانی پیشینی است که با تأمل در حقیقت وجود و با قطع نظر از ماسوی الله وجود خدا را ثابت می کند. در این نوع از برهان، استدلال کننده به عالم خارج مراجعه می کند و اعتراف دارد بر اینکه هستی عالم را فرا گرفته، اما نحوه استدلال به گونه ای است که حتی اگر وجود ممکنات و مخلوقات انکار شود، همچنان استدلال بر قوت خود باقی .....

عوالم وجود از دید ملاصدرا (ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  زینب امیری فر   علیرضا قایمی نیا

به اعتقاد ملاصدرا، سه عالم کلی وجود تحقق دارد: 1) عالم محسوسات که همان عالم دنیاست و حادث، کائن و فسادپذیر می باشد2) عالم متخیلات، یعنی عالم صور مقداری که عینا نظیر عالم محسوسات است با این تفاوت که عاری از ماده می باشد. 3) عالم معقولات که عاری از ماده و خواص مادی است. در این پایان نامه این نظر ملاصدرا به عنوان موسس حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته است. این پایان نامه دارای سه فصل می باشد که عناوین فصول به ترتیب عبارتند از: فصل اول: کلیات که اختصاص به ارائه ی تعریف از هر یک از مراتب وجود و بیان تاریخچه ای از بحث این عوالم دارد، فصل دوم: تقریر صدرالمتالهین در مورد عوالم وجود که اختصاص دارد به بیان پیش فرض های ملاصدرا در این باب و بیان تقریر او و نیز اثبات و بررسی ویژگی های بحث مراتب هستی. فصل سوم: ثمرات بحث از عوالم وجود در حکمت متعالیه که در آن برخی از مواردی که بحث از عوالم وجود در آن رخ نموده را مورد بررسی قرار می دهد.

معرفت شناسی ادراکات اعتباری از نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  زهرا حسینی مهرابادی   علیرضا قایمی نیا

بررسی سرشت ادراکات اعتباری و تفاوت های آن با ادراکات حقیقی، بحث جدیدی در معرفت شناسی اسلامی است که اول بار توسط مرحوم علامه طباطبایی(ره) مطرح شد. علامه طباطبایی با ابداع تفکیک مفاهیم حقیقی از مفاهیم اعتباری، گام بزرگی در جهت شناخت امور اعتباری و به تبع آن علوم قراردادی برداشت و حوزه اعتباریات را به مباحث انسان شناسی، علم اخلاق، فلسفه اخلاق، جامعه شناسی و غیره گسترش داد و نتایج توجه برانگیزی را از آن برگرفت. اما با توجه به اینکه مسأله ادراکات اعتباری جزئی از معرفت شناسی علامه طباطبایی است و علامه در خلال مباحث معرفتی خود به آن دست یافت، مهم ترین هدفی که از طرح این مطلب داشته مسلماً هدفی در حوزه معرفت و معرفت شناسی بوده است. علامه با طرح این مبحث یک نوع رئالیسم جدید را معرفی کرد، چرا که اعتباریات صرفاً ساخته ذهن نیستند بلکه متکی بر حقایق بوده و آثاری واقعی به دنبال دارند؛ لذا واقعیت دارند اما نحوه واقعیت و هستی شان متفاوت از حقایق است. بر این اساس می توان گفت: عالم واقع دو لایه دارد: یک لایه حقیقی و یک لایه اعتباری، که بر این مبنا ادراکات هم دو دسته می شوند: حقیقی و اعتباری. رئالیسم علامه براساس مبحث اعتباریات، از مسائل مهمی است که در این پژوهش مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. به علاوه هم چنان که در مقدمه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم آمده، علامه با طرح مباحث این کتاب، و از جمله بحث اعتباریات، قصد پاسخ گویی به مکتب مارکسیسم را داشت. اینکه علامه با طرح این بحث چگونه توانست به این جریان نسبی گرا پاسخ دهد و نسبیت و تغییر در افکار را رد نماید، یکی دیگر از مباحث مطرح شده در این رساله است. در کنار این مباحث، بحث رابطه تولیدی بین حقایق و اعتباریات، احکام جاری در اعتباریات و طریق سلوک فکری در اعتباریات، از جمله مباحث دیگری است که از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری به آن خواهیم پرداخت. واژگان کلیدی: ادراکات حقیقی، ادراکات اعتباری، اعتبار، حقیقت، عالم واقع.

رویت قلبی خداوند در قران و مبانی فلسفی ان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  سیده خدیجه سید نور   حسن معلمی

چکیده وجود انسان وجودی اعتباری و فرعی است که به اعتبار وجود اصیل و در سایه فیضان واجب تعالی موجود گشته است و می­تواند قوای ضعیف خویش را در سایه وجود شدید او به فعلیت برساند. در واقع انسان در مسیر تکامل و حرکت اشتدادی خود به مرتبه­ای می­رسد که می­تواند حضرت حق را با قلب خود مشاهده کند. رویت قلبی نوعی علم به خداوند و ارتباط با اوست. البته مراد از رویت، رویت حسی نیست که در مادیات صورت می گیرد، بلکه منظور رویت با چشم دل است. که مرتبه ای از علم حضوری است. علم حضوری قسمی از علم است که معلوم بدون واسطه در احاطه عالم است. قلبی بودن رویت مشعر به وجدانی و غیر مادی بودن این نوع از علم و ادراک است که بدون فکر و استدلال برای اولیاء الله که به مقام عبودیت رسیده اند، حاصل می شود. در واقع رویت و نظری که در برخی از آیات قرآن کریم درباره خداوند بیان شده است به این معناست که هر کس به اندازه سعه وجودی خود می تواند به مرتبه ای از این نوع علم و ادراک برسد. به این ترتیب که نفس انسان براساس حرکت جوهری که دارد باید مراحلی را طی کند و در این مسیر عقل نظری و عملی خود را به تکامل برساند تا در نهایت با کنار زدن حجابها به اندازه سعه ی وجودی و تجردی که پیدا کرده به شهود و رویت قلبی حق نائل شود. واژگان کلیدی: رویت، قلب، ادراک، علم حضوری.

بررسی فلسفی و کلامی آموزه نجات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  اعظم محمود آبادی   علیرضا قایمی نیا

عزیزه خویشتن دوستی، انسان را وا می دارد تا برای آینده ورستگاری خود چاره ای بیندیشید . رسیدن به نجات و رهایی از رنج و عذاب، همواره محبوب و مطلوب آدمیان بوده است . بر همین اساس، انسان ها در طول تاریخ به دنبال شناخت ماهیت نجات و سعادت و راه های دستیابی به آن بوده اند که باعث شده نظرات گوناگونی در این زمینه مطرح شود و هر مذهب و مکتب فکری از شناخت این مهم، دم بزند . ادیان نیز چون دیگر مکاتب، ادعا می کنند که رهروان کیش خود را به رستگاری ابدی می رسانند . آنچه در بررسی آراء مکاتب قابل اهمیت است، این که عقل بشری به تنهایی قادر به دستیابی به نجات نیست و نمی تواند عوامل نجات و موانع آن را شناسایی کند و انسان را به رستگاری برساند. مقوله نجات از سنخی نیست که عقل بشری بتواند به آن دست یابد و باید به دین تمسک کرد . این نکته را می توان از بررسی نجات و سعادت در نگاه فیلسوفان بدست آورد، حتی فیلسوفان مسلمان هم چون ملاصدرا و ابن سینا نیز در تحلیل و تبیین کامل مسئله نجات ناتوان و عاجز هستند و اشکالات عدیده ای بر نظرات آنها وارد می شود . بنابراین تمسک به دین و ایمان به خداوند، می تواند باعث رستگاری انسان شود . فرقه های مهم کلامی چون اشاعره، معتزله، امامیه، نکاتی را در رابطه با ایمان و ارتباط آن با عمل بیان کرده که نظرات این فرقه ها قابل تامل است . متکلمان شیعه با اعتقاد به این که عمل لازمه ایمان است، رابطه این دو را تعادل دو سویه می-دانند و با توجه به آیه قرآن « والذین امنوا و عموا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب » نشان می دهند که اعتقاد به امری به تنهایی و بدون التزام به لوازم و آثار آن، ایمان نیست . نکته دیگر این که عوامل نجات با توجه به آیات قرآن، ترک کفر جحودی و اجتناب از فجور است یا به عبارت دیگر جهل مرکب عنادی می باشد. پس جهل قصوری موجب عذاب نیست و این نشان می دهد که انسان باید همیشه به دنبال دریافت حقایق باشد تا جایی که بر آن حجت تمام شود . اگر بر انسان ها اتمام حجت صورت نگیرد، آنان معذورند . به بیانی دیگر وقوع و بلکه استحقاق عقاب منوط به اتمام حجت است . پس طبق آیه « لا یکلف الله نفسا الا وسعها » چنانچه انسان در مسیر دستیابی به حقیقت دریغ نورزد و به حجتی دست نیابد، تکلیفی ندارد تا عقابی بر تکلیف مترتب گردد . و کسانی که در استضعاف و فترت به سر می برند نیز، چنانچه روحیه عناد و سرکشی از حد عقل و فطرتشان نباشد، معذور هستند و نیز در مورد کثرت ادیان، قائل به انحصارگرایی و شمول گرایی نیست. از آن جا که در بحث عوامل نجات، جستجوی حقیقت مهم است و با گذشت زمان، فاهمه آدمی برای دریافت کامل تری از حقیقت مهیا می گردد و تفاوت فاهمه انسان از یک سو و یکسان نبودن امکانات برای جستجوی حقیقت موجب شده که چیزی به نام حجت مطرح شود . در واقع آن چه از چشم انداز دینی مهم است که هندسه نجات یعنی التزام به حجت نه التزام به حقیقت . واژگان کلیدی: نجات، رستگاری، سعادت، فلاح، فوز و شقاوت

بررسی رابطه انسان و خدا از منظر حکمت متعالیه و قرآن با تأکید بر تفسیر المیزان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  مقدسه خلیلی لاریمی   علیرضا قایمی نیا

چکیده مسأله رابطه انسان و خدا، مسئله ای بسیار قدیمی است، چون انسان فطرتاً رو به سوی بالا دارد. علاوه بر آن، در بسیاری از علوم از جمله فلسفه نیز قابل طرح است. در علم فلسفه میتوان این مسئله را در دو بعد وجودی و معرفتی بررسی کرد. در بررسی بعد وجودی رابطه انسان و خدا، از فلسفه ماقبل صدرا به دست می آید که چون اصالت با ماهیت است، علیت نیز در ماهیت مطرح می شود، از این رو خداوند به عنوان عله العلل معرفی می گردد. این نحوه تبیین از رابطه انسان و خدا با آن چه که در بعضی از آیات قرآن آمده بود تعارض داشت. ولی صدرا با اثبات اصالت وجود، مدار تمامی مباحث فلسفی را بر حول محور وجود قرار داد و چون نخی دانه دانه مسائل فلسفی را به هم مرتبط کرد. و با بیان تشکیک در وجود، علیت را به وجود رابط و مستقل برگرداند. فلسفه صدرا به این جا ختم نشد بلکه صدرا با تحلیل علیت و معلولیت به نظریه تجلی دست یافت و از آن طریق به وحدت شخصیه وجود رسید. در این نقطه از فلسفه او همه موجودات مظهر اسماء و صفات حق تعالی هستند و در محضر او حضور دارند و رابطه شان، رابطه جلوه و متجلی و عین الربط با قیوم است و برای وسایط، دیگر تأثیری در ایجاد و علم نیست. همچنین در بعد معرفتی، صدرا بر اساس حرکت جوهری اثبات کرد که نیاز به خداوند به عنوان محرک نخستین، به عمق وجودات سیال راه یافته و عمق وجودشان عین فقر و نیاز است، و موجودات به توسط همین حرکت از نقص به کمال گذر می کنند، و ماده اولی با حرکت اشتدادی، سرانجام به انسانیت و از آن جا به فعلیت محض که همان شهود آگاهانه خداوند است می رسد. این بیان صدرا در تفسیر بعض آیاتی که ناظر به رابطه انسان و خدا در دو بعد وجودی و معرفتی است بسیار نقش دارد، بلکه صدرا توانست با درک حقیقت وجود صرف که منحصر در خداوند است و احاطه قیومیه او و معیت ذات او با موجودات، در تفاسیر آیات معیت، قرب و ملکوت، فهم تازه ای را ارائه دهد. فهمی که هیچ یک از پیشینیان قبل از او به آن نرسیده بودند. کلید واژه ها: قرآن، تفسیر، حکمت متعالیه، رابطه انسان و خدا، علیت، تشأن، معیت قیومیه، حرکت جوهری و تکامل نفس.

ذاتی و عرضی دین از نگاه علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  محمد جواد هاشمی   علیرضا قایمی نیا

بحث ازذاتی و عرضی دین،یکی از مباحث اصلی ومهم فلسفه دین و کلام جدید می باشد، این بحث به صورت منطقی پس از بیان ضرورت دین و اثبات آن مطرح می گردد. در این بحث وجود دین مفروض(اعم از اثبات یا فرض اثبات) گرفته شده آنگاه سوالاتی در آن خصوص مطرح می گردد. برخی از آن پرسشها عبارتند از:آیا دین اجزاء یا جزء ذاتی دارد؟ اگر پاسخ مثبت است اجزاء عرضی چطور؟ کدام اجزاء ذاتی و کدام عرضی اند؟ملاک تمیز اجزاء ذاتی از عرضی چیست؟پاسخ به این پرسشها اهمیت بسیار والایی دارد و عدم تمیز مقوله های ذاتی و عرضی دین؛دینداری حقیقی را به معرض نابودی می افکند .یک متاله و دیندار باید به اهمیت عناصر دینی پی برده و عناصراصلی را از عناصر فرعی باز شناسد. واگر در هستی شناسی خود، دین را به بخشهای ذاتی و عرضی تقسیم می نماید عناصر ذاتی را بااهتمام به عناصر عرضی مهمل نگذارد، چرا که در این حالت او به ذات وگوهر دین که هدف از ارسال دین و هدیت آن به بشریت رسیدن به آن گوهر می باشد، دست نیافته است و کسی هم که به گوهر دین دست نیابد حقیقتا دیندار نخواهد بود. در این رساله مساله را از دیدگاه علامه طباطبایی مورد بررسی قرار می دهیم. واژگان کلیدی: دین؛ ذاتی ؛ عرضی؛ علامه طباطبایی؛

ارتباط علم حصولی با علم حضوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  فاطمه حسناتی نجف ابادی   علیرضا قایمی نیا

چکیده تقسیم علم به حضوری و حصولی از ابتکارات فلاسفه اسلامی است . اولین بار ابن سینا به این تقسیم اشاره کرد و پس از او شیخ اشراق به گون ه ای شفاف بر این تفکیک تصریح کرد را برای قسیم علم حصولی وضع نمود. « حضوری » و از آن بهره برد. و واژه طبق تعریف معرو فی که از این دو علم ارائه م ی شود، علم حضوری علمی است بدون واسطه صورت حاکی و شناختی است که در آن واقعیت معلوم نزد عالم حاضر م ی شود ام?ا علم حصولی معرفتی است با واسطه صورت حاکی . از همین جاست که مهمترین تفاوت این دو علم، رخ م ینماید: خطاناپذیریی علوم حضوری و خطاپذیری علوم حصولی که ناشی از وجود واسطه در این قسم از علوم است. بدین سان معرفت حضوری، معرفتی یقینی و صادق خواهد بود ام?ا شناخت حصولی نیازمند احراز صدق و اثبات مطابقت با واقع است. به دنبال این مباحث، این پرسش در ذ هن شکل می گیرد که آیا رابطه ای میان علوم حصولی و حضوری وجود دارد؟ و آیا می توان شناخ ت های حصولی و خطاپذیر و غیر یقینی را بر معارف حضوری خطاناپذیر و یقینی مبتنی کرد و از این رهگذر، صدق و اعتبار علوم حصولی را تضمین نمود؟ مرحوم علامه طباطبایی (ره)، اولین کسی بود که به این رابطه تصریح نمود و بحث را مطرح ساخت . در این پژوهش پس از ذکر مقدماتی « ارجاع علوم حصولی بر حضوری » ارائه شده را بیان « ارجاع علوم حصولی به حضوری » برآنیم تا معانی و تفاسیر مختلفی که از کنیم و همه روابط ممکن میان علوم حصولی و حضوری را به تصویر بکش یم تا ابتنای علوم در علوم « مطابقت » حصولی بر حضوری را فی الجمله اثبات نموده و گامی در مسیر حل مسئله حصولی برداریم. واژگان کلیدی: علم، معرفت، علم حضوری، علم حصولی، معرف تشناسی.

تحلیل و تبیین روش شناسی صدرالمتألّهین در استفاده از آیات و روایات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  ریحانه عاشورپور چمدانی   عسکری سلیمانی امیری

بحث روش و روش شناسی از جمله مباحث پر اهمّیت در مسیر شناخت یک فیلسوف و ماهیت مکتب اوست. صدرالمتألّهین شیرازی(979-1050 هـ . ق) از مهمترین فلاسفه جهان اسلام است که در عین نقش مهم و تأثیر شگرفش در فلسفه اسلامی از جهات بسیاری مغفول و ناشناخته مانده است. یکی از نقاط مبهم در عرصه صدرا و صدراشناسی، روش فلسفی وی در استفاده از منبع مهم آیات و روایات است. اصطلاح «روش» ممکن است حوزه های متعدد و متفاوتی از اندیشه های صدرالمتألّهین و مکتب وی را شامل شود اما مقصود از روش شناسی ملاصدرا در این پژوهش، کشف و شناخت شیوه برخورد و مواجهه این حکیم عالی قدر با مولّفه وحی و سنّت در حل مسائل و معضلات فلسفی و جایگاه آیات و روایات در مقام اقامه برهان و اثبات مدّعاست. در حقیقت سوال اساسی این است که: موسّس و مبتکر حکمت عالی متعالیه، از آیات و روایات در کدام مرحله از اندیشه ورزی های فلسفی خویش استفاده کرده و تا چه میزان به وحی و سنّت اجازه ورود به حیطه فلسفه را داده است؟ آیا چنان که حامیان روش عقلی محض صدرالمتألّهین معتقدند، وی به دلیل روش صرفاً عقلی و برهانی فلسفه، همچون حکمای بزرگ پیش از خود- البّته با اندکی تفاوت در کمّیت- شرع و نقل را در هر موضعی جز داوری و اثبات مدّعا به کار گرفته یا این که وی با توسعه تعریف برهان در حکمت خویش و با تغییر روش فلسفه، استفاده از آیات و روایات را به مقام داوری و اثبات صدق و کذب گزاره های فلسفی و ثبوت محمول برای موضوع نیز کشانده است؟ پاسخ این پرسش، رخنه معرفتی بزرگی را در عرصه دین پژوهی از یک سو و صدراشناسی از سوی دیگر پر خواهد کرد. دیدگاه مختار این است که روش صدرالمتألّهین، ممزوجی است از جهات ایجابی و نقاط قوّت دیدگاه های دوگانه روش شناسی صدرالمتألّهین با نفی جهات سلب و نقص هر یک از این دو نظر؛ امری که ایضاح و اثبات آن، در گرو شناخت ارکان حکمت متعالیه و توانایی ها و ناتوانی های آن ها ، تحلیل و تبیین دیدگاه های موجود در باب روش شناسی ملاصدرا با بررسی دلایل و مستندات هر یک از این آراء و جستار و کنکاش مورد به مورد مواضع استفاده صدرالمتألّهین از آیات و روایات در مباحث فلسفی حکمت متعالیه و براهین ارائه شده در آن است.

رابطه عقل و دین با تاکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  محمد مهدی تاکی   علیرضا قایمی نیا

مسأله رابطه عقل و دین از کهن ترین و پر سابقه ترین موضوعات فلسفی و کلامی بوده که تاریخ بر سابقه دیرینه آن گواهی می دهد. از آنجا که کشف ترابط عقل و دین و یا تعارض آنها در بالندگی معرفت دینی و علمی و در نهایت کشف حقیقت، تأثیر بسزایی دارد لذا حکیم متأله آیت الله جوادی آملی، اهتمامی بلیغ به طرح این مسأله داشته و نظریات راهگشای خود را در این باب عرضه نموده است. از نگاه ایشان عقل جزئی از دین است و هرگز مقابل آن نیست، بنابراین فرض ناسازگاری آن ها، نامعقول می باشد. آن چه ممکن است با عقل در ظاهر تعارض داشته باشد نقل است نه دین چرا که عقل در کنار کتاب و سنت منبع دین است. ایشان با نفی دیدگاه های افراطی و تفریطی به منزلت عقل یعنی نگاه میزان بودن یا مفتاح بودن آن نسبت به دین، عقل را مصباح شریعت و چراغ دین معرفی می کند که در کنار نقل، منبع معرفت بشر از دین و کاشف محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین است. از این رو معرفت عقلانی از قلمرو معرفت دینی بیرون نمی باشد. از منظر ایشان تمامی مراتب چهارگانه عقل یعنی تجربی، نیمه تجریدی، تجریدی و ناب، داخل در هندسه ی معرفت دینی بوده و لذا علم که محصول این مراتب چهارگانه است یکسره دینی می شود و چیزی به نام علم غیردینی باقی نمی ماند. این رساله با تأکید بر دیدگاه ایشان به بررسی دین، عقل و رابطه آنها در اسلام و غرب پرداخته و در پی نیل به منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی، ضمن برشمردن ارکان، مبادی و پیش فرض های نظریه استاد جوادی آملی، به تحلیل و بررسی آن می پردازد.

آسیب های شبهه و راه های مقابله با آن از دیدگاه قرآن و حدیث
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1391
  علیرضا صداقت   علیرضا قایمی نیا

شبهه را از آن جهت شبهه می گویند که شبیه حق جلوه داده می شود. شبهه با مفاهیمی مانند شک، سوال، وسوسه و مغالطه در پاره ای موارد هم پوشانی دارد؛ ولی مفهوم واقعی شبهه با سایر مفاهیم کاملاً متفاوت است. با دقت در متون دینی، عوامل فردی و اجتماعی سبب ایجاد شبهه می شوند. عوامل فردی شبهه زا عبارتند از: نفس، جهل و تسلیم در برابر وسوسه های شیطان و عوامل اجتماعی شبهه آفرین عبارتنداز: جاهلان عالم نما، معاشرت های ناسالم، فتنه، بدعت و نفاق. هر یک از عوامل شهبه زا می توانند، آسیب زا نیز باشند. آسیب هایی که پیامد رسوخ شبهه می باشد عبارتند از: اختلال در تشخیص حق و باطل، کفر، فتنه، سستی ایمان و عهدشکنی. فتنه از سویی سبب پدید آمدن شبهه می شود و از دگر سو پس از استقرار شبهه، فتنه جدیدی را نیز به بار می آورد. از آنجا که در پذیرش شبهه، نفس، شیطان و عوامل بیرونی دخالت دارند، در مقابله با شبهه نیز باید راه کارهای فراگیری جستجو کرد که در مرحله نخست راه ایجاد شبهه را سدّ کند. این راه کارها، راه های پیشگیری و یا دفع شبهه نامیده می شوند. یقین و تقوا، دعا، فهم و دانش و عرضه اعتقادات به منابع استوار(امامان و سنت) می تواند از پدید آمدن شبهه جلوگیری کند. امامان معصوم(علیهم السلام) در صورت پدیدار شدن شبهه، به دو طریق درمان نظری یعنی توسل به خدا و اولیای الهی، پاسخگویی به شبهات و ارجاع به منابع قطعی و درمان عملی یعنی توقف و پرهیز، تربیت شاگردان و برگزاری مناظرات با شبهات پدید آمده، مقابله می کردند. برخی انواع مناظرات معصومان(علیهم السلام) را می توان به موارد زیر تقسیم نمود: از جهت نتیجه، از جهت ارائه معجزه، از جهت استدلال و از جهت تعداد. پاسخ های امامان معصوم(علیهم السلام) به مخالفان و منحرفان دارای ویژگی هایی بود که به برخی از آنها اشاره می شود: دعوت به توحید، زیر سوال بردن محور استدلال، پاسخ های نقضی، مماشات با طرف مقابل، استفاده از قاعده تدرج، پاسخ مستدل و کوتاه و استفاده از امور دسترس.

روش شناسی کلامی أئمه در رد أنظار مخالف
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1391
  محمد جواد ادرکنی   رضا برنجکار

روشهای بکار گرفته شده در عملیات رد کلامی (نظرات مخالف) از جانب أئمه (علیهم السلام)چیست؟، و اصول حاکم بر این روشها چه بوده است؟ هدف از تحقیق بر پایه جمع آوری این روشها و اصول حاکم بر آن، بازشناسی ابعاد علمی عملی أئمه شیعه (علیهم السلام) در نوع تعامل با مخالفان می باشد، لذا دامنه تحقیق نیز شامل مجموعه أحادیثی است که در آن از این نوع تعامل گزارش شده و با استفاده از إظهارات و تحقیقات علمی عالمان علوم إسلامی به جمع بندی و استخراج روشها از این أحادیث مبادرت شده است. در طول پایان نامه، به دوازده روش إشاره می گردد و گزارشاتی نیز که شاهد بر این روشهاست إرائه خواهد شد، این روشها عبارتند از: رد بر أساس مسلمات دینی، رد پیش فرض نادرست، رد به دلیل عدم رعایت قواعد زبانی در استنباط، رد بر أساس ابداء احتمال، رد ملازمات، رد بر أساس قیاس ذو الحدین، روش نقضی، روش قیاس أولویت، روش تبیین، روش آزمودن، روش پیشگیرانه و روش تشبیه. در بحث از اصول حاکم بر این روشها، فهرستی از این اصول و شرائط ارئه شده است. اصول و شرایطی چون توجه به زمان و مکان و وضعیت مخاطب، و تنظیم سطح رد بر أساس اقتضائات این عوامل که رویکردهائی همچون تدرج در رد و پرهیز از بکارگیری مواد شبهه انگیز بدنبال داشته إرائه گشت، همچنین تأثیر تقیه بر أمر رد در قالب مواردی همچون ممنوعیت موقتی أصحاب از مناظرات و نیز روی آوردن به استفاده از مقبولات خصم تبیین شد. کلید واژه ها در این تحقیق: نفی ملازم، رد، نظر مخالف، نقض، ناسازگاری با مسلمات

روش شناسی تفسیر قرآن به قرآن روایی با تکیه بر روایات نورالثقلین
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1391
  مسعود حسن زاده گلشانی   علی راد

تفسیر قرآن به قرآن روایی، روشی است که در روایات قرآن به قرآن پیامبر ? و اهل بیت ? بکار رفته است. از جمله گونه های این روش می توان به گونه ی معناشناسی، بینامتنی، موضوعی و تاریخی اشاره کرد. در گونه ی معناشناسی به تفصیل معنای مجمل، ارائه ی واژگان یا عبارات هم معنا و میزان فراگیری معانی آیات می پردازد. گونه ی بینامتنی از تاثیر متون روایی ناظر به قرآن، در تفسیر قرآن به قرآن بحث می کند. آیات نظیر، سطوح دلالی، قیاس فرضی، اطلاعات دایره المعارفی وبا هم‏آیی و هم‏نشینی، از جمله روش های به کار رفته در روایات أئمه می‏باشد. با استفاده از این روش ها روایت قابلیتی از آیه را آشکار می‏کند و بدین سبب امکان تعامل تفسیری این آیه با سایر آیات قرآن فراهم می‏گردد. در گونه ی موضوعی از عرضه وسنجش محتوای آیات با یکدیگر، نظر قرآن حول موضوعی خاص تبیین می-شود. دستیابی به آیات استنادی امام ? از طریق کلید واژه ها، جستجوی مفهومی و اطلاعات دایره المعارفی مفسر امکان پذیر است. استنطاق آیات وجمع بندی مفاهیم آنها، گام بعدی در دستیابی به نظر جامع قرآن است. قواعد معناشناسی نیز در هر دو زمینه کارآمد است. در موارد محدودی نیز تفسیر مقاصدی در روایات قرآن به قرآن انعکاس یافته است. در گونه ی تاریخی، با ارائه ی برخی اطلاعات تاریخی ـ نزولیِ آیات، زمینه ی تعامل تفسیری آنها فراهم می-گردد. این اطلاعات می تواند از آیه ی قرآن بدست آمده یا امام ? بدان اشاره نماید. اطلاعات تاریخی ـ نزولی، شامل ترتیب تنزیلی آیات و داده های تاریخی متن، نظیر ملازمات فرهنگی، سیاسی، نگرشی و انحصاری متن آیه می-باشد. این اطلاعات با آگاهی از شبکه ی ارتباطی آیات و اطلاعات دایره المعارفی مفسر فراهم می گردد.

تحلیل مفهوم الزام(باید ونباید) اخلاقی از منظر برخی اندیشمندان معاصر شیعی(علامه طباطبایی(ره) وآیت الله مصباح یزدی(مد ظله) آیت الله محمد صادق لاریجانی(مد ظله))
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1391
  مرتضی سلمانی   سید اکبر حسینی قلعه بهمن

تحلیل مفهوم الزام اخلاقی از مسائل مهم در قلمرو فلسفه اخلاق است. اندیشمندان بسیاری در میان فلاسفه غرب وشرق، درباره تحلیل مفهوم الزام اخلاقی، مباحثی ارزشمند مطرح کرده اند؛ به تحقیق، سه تن از متفکران برجسته شیعی، یعنی مرحوم علامه طباطبائی(نظریه اعتباریات) وآیت الله محمد تقی مصباح یزدی(نظریه ضرورت بالقیاس الی الغیر) و آیت الله محمد صادق لاریجانی (نظریه الزامات نقس الامری ) مباحث دقیقی را در این باره صورت داده اند. این نوشتار،همراه با مسائل فرعی، تحلیل و بررسی این سه دیدگاه را در مسأله اصلی، « مفاد "الزام اخلاقی" چیست؟ و مفهوم" الزام اخلاقی" بر اساس دیدگاه این اندیشمندان معاصر شیعی چگونه تحلیل می شود؟» عهده دار است. مرحوم علامه(ره)، مفاد "باید و نباید" اخلاقی، ضرورت و اعتبار ادعایی است؛ ضرورتی که از ضرورت تکوینی بین علت و معلول گرفته شده است الزام اخلاقی در واقع همین جعل و اعتبار ضرورت است بین انسان وفعل خود و این کار مجازی را برای آثاری که بران مترتب است انجام می دهد. آیت الله مصباح یزدی، مفاد "باید و نباید" ضرورت بالقیاس الی الغیر است و مفهوم الزام اخلاقی از مشاهده و نسبتی که میان فعل و صفت اخلاقی و هدف اخلاق که کمال و سعادت است (ضرورت بالقیاس) انتزاع می شود. آیت الله لاریجانی، مفاد "باید و نباید" ضروت و الزام است؛ ولی نه ضرورت اعتباری و نه ضرورت بالقیاس؛ بلکه ضرورت و لزومی که انسان درون خود به علم حضوری می یابد باید و نباید های اخلاقی بیانگر این الزام های نفسانی و درونی هستند. درنهایت دراین تحقیق با ذکر شباهتها وتفاوتها در تحلیلها و نظرات، رسیدن به تحلیل واحد در مفهوم الزام اخلاقی، را بررسی می شود.

تبیین و تحلیل معناشناسی جدید و مقایسه تطبیقی آن با علم اصول
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1386
  جبار حسین شاه   علیرضا قایمی نیا

زبان همواره پدیده مهمی برای بشر بوده است. آرمان اجتماعی زیستن انسان و ارتباط جمعی او با زبان به انجام می رسیده است. لذا زبان برای او ابزار مهمی تلقی می شده است. درستی و نادرستی اندیشه به خود فرد اندیشمند میبوط بود و زبان فقط ابزار انتقال دهنده اندیشه و اندیشه همیشه جان تازه در کالبد مرده زبان می دمید. تحقیق حاضر به مقایسه تطبیقی دو علم معناشناسی معاصر و علم اصول فقه و اشتراک و افتراق مبانی و مسایل آن ها می پردازد. نویسنده در چهار فصل ابعاد مختلف این دو علم و ویژگی هایشان را شرح می دهد. او به شباهت های آرای برخی اندیش مندان علم معناشناسی مانند فرکه و کریپکی با دیدگاه های اصولی محقق اصفهانی، شباهت نظریه راسل با نظریات امام خمینی اشاره کرده و یکسان بودن اصل همکاری در علم معناشناسی با مبنای حجیت اصول لفظیه در علم اصول فقه، شباهت فراوان اصول فرعی، اصل همکاری در علم معناشناسی جدید با بحث مقدمات حکمت علم اصول فقه، قرابت زیاد لوازم محاوره ای و غیر محاوره ای در علم معناشناسی جدید با دلالت های سیاقی علم اصول فقه و سابقه زیاد مبحث بافت زبانی و غیر زبانی در علم اصول فقه و روش شناسایی تفسیر را بیان می کند. وی در فصل اول ضمن بازکاوی مباحث مقدماتی، مانند طرح پیشینه تحقیق و نحوه ساماندهی آن، به شرح برخی مفردات تحقیق و... می پردازد. در فصل دوم به تبیین معناشناسی جدید پرداخته و ماهیت، قلمرو، روش و اهمیت معناشناسی و مباحث اصلی مطرح در این علم از قبیل نظریه های معنا، نظریه مکالمه و بحث بافت را بررسی کرده است. او در فصل سوم با تحلیل مباحث الفاظ در علم اصول فقه و ضمن بیان چیستی، موضوع و روش های به کار گرفته شده در علم اصول فقه و مباحث اصلی الفاظ، مثل بحث وضع، دلالت، مفاهیم و قراین، به بیان قرابت های موجود در علم معناشناسی جدید و علم اصول فقه می پردازد. در فصل چهارم مقایسه تطبیقی این دو علم از لحاظ روش شناسی، نحوه بیان موضوعات و مسایل و نزدیکی و شباهت های بسیار آن ها از جنبه روش شناسی، با ذکر نمونه های فراوان بررسی گردیده است.

منشاء دین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1384
  عزیز امینی   ابوالفضل محمودی

موضوع این پایان نامه منشاء دین است و در آن از علل و عوامل گرایش به دین بحث شده است و به اثبات نظریه فطری بودن منشاء دین پرداخته و نظریه های روانشناختی و جامعه شناختی منشا دین را نقد نموده است و این پایان نامه در چهار فصل تنظیم گردیده است. در فصل اول به بیان کلیات و مفاهیم پرداخته است. مانند تعریف دین بیان معنای فطرت بیان معنای منشاء دین سابقه بحث از منشاء دین ، هدف و ضرورت بحث از منشاء دین و تقسیم دیدگاه موجود در باره منشاء دین و همچنین برای منشاء دین سه معنا ذکر گردیده است. الف) علت پیدایش دین ب) علت گرایش به دین ج) ضرورت و بایستگی دین داری این مطلب نیز بیان شد که مراد از منشاء دین در اینجا علت گرایش به دین است. در فصل دوم به بیان نظریه روانشناختی منشاء دین پرداخته است که ابتداء نظریات فروید را بیان نموده ایم، قبل از بیان اصل نظریات وی به بیان پیش فرضهایی پرداخته ایم که نظریات او مبتنی بر آن پیش فرضها هستند و سپس اصل نظریات ایشان را بیان داشتیم و سه نظریه از فروید در مورد منشاء دین بیان کردیم و در ادامه به نکات اشتراک و تفاوت آنها اشاره کردیم و بعداز هر سه نظریه او را به ترتیب مورد نقد و بررسی قرار دادیم و سپس نظریه یونگ را بیان کرده تحلیل و نقد و بررسی کردیم. در فصل سوم نظریه جامعه شناختی منشاء دین بیان شده است، دیدگاه کنت، دورکیم و مارکس را به ترتیب در این فصل بیان داشته و نقد نمودیم. در فصل چهارم که فصل پایانی است به بیان نظریه الهی منشاء دین نظریه فطرت پرداخته شده است که نظریات علامه طباطبایی، شهید مطهری، و علامه جوادی آملی را در این فصل بیان داشتیم و پیش از پرداختن به بیان نظریات این سه تن مطالبی چون رابطه الهی بودن دین و فطری بودن آن ، معنای اصطلاحی فطرت، معنای فطری بودن دین ، ویژگی های امور فطری و فطری بودن دین را به عنوان مقدمه ذکر کردیم.

قلمرو دین از دیدگاه علامه طباطبائی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1384
  زکی موسوی   علیرضا قایمی نیا

این رساله عهده دار بیان قلمرو دین از دیدگاه علامه طباطبائی است. چون قلمرو دین بسیار گسترده است آن را در چند مورد از دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار می دهیم و آن را طی چند فصل بیان می کنیم. فصل اول که شامل سابقه و ضرورت انجام تحقیق تعریف مساله پرسش های تحقیق روش انجام تحقیق فرضیه ها و کلیدواژه ها ضرورت بحث از تعریف دین موانع و مشکلات تعریف دین معنی دین در قرآن دین در روایات تعاریف متفکرین غربی از دین تعاریف متکلمان یا فیلسوفان اسلامی از دین می باشد. فصل دوم شامل ماهیت دین از نگاه متکلمان و قرآن و علامه طباطبائی منبع دین اندکی در مورد عقل که یکی از منابع دین است عقل در لغت و اصطلاح و در قرآن و روایت و جایگاه عقل نسبت به نقل و فطری بودن دین که علامه طباطبائی به آن اعتقاد دارند در این فصل بیان می شود. فصل سوم شامل قلمرو دین و سه دیدگاه در مورد آن وجود دارد و نقد و بررسی آنها و بیان این که قلمرو دین امور فردی و جمعی را شامل می شود و بیان نمونه هایی برای آن. قلمرو دین در زندگی اجتماعی کارکردهای دین در اجتماع از دیدگاه علامه طباطبائی و مزیت دین از دیدگاه ایشان و نقش آن در همبستگی اجتماعی عدالت اجتماعی سعادت جمعی اقتصاد اخلاق سیاست مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت به این نتیجه می رسیم قلمرو دین شامل همه ی این موارد می شود. فصل چهارم: که در آن اشاره به معنای سکولاریسم و زمینه های پیدایش آن در مسیحیت و دلایل سکولاریم و نقد و بررسی آن و اندکی در مورد دین حداقلی و دین حداکثری و نقد و بررسی آن بیان شده است.

چیستی معرفت از دیدگاه برخی از فیلسوفان اسلامی و غربی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  افتخار محمد اف   علیرضا قایمی نیا

چکیده ماهیت معرفت چیست؟ این مهمترین سوالی است که اذهان جستجوگر حقیقت را به خود مشغول داشته است زیرا تا مسأله شناخت حل نگردد، نمی توان درباره آنچه هست و متعلق شناسایی است پاسخی موجه بیان نمود. در این پایان نامه سعی بر این است که نشان داده شود جنجال و نزاعی که در مباحث فلسفه غرب و اسلامی به پا گردیده بیشتر در ابهام مسأله شناخت سرچشمه گرفته است و راه پایان دادن به این نزاع روشن شدن مسأله معرفت و شناخت است. از دیر باز در مکاتب غرب نظریه های گوناگونی درباره شناخت مطرح بوده است و این به خاطر اهمیت مسأله شناخت است زیرا در صورتی می توان در مباحث مهم خداشناسی، انسان شناسی و... پاسخی درخور ارائه نموده که نخست ماهیت شناخت روشن گردد و ثانیاً راه انتقال صحیح آن به دیگر اذهان نیز تبیین گردد. از این روست که تمام مباحث در فلسفه فرع بر مسأله شناخت است و در این پایان نامه نظریه دانشمندان اسلامی مانند ابن سینا، محی الدین عربی، مصباح یزدی و... در باب شناخت و دسته بندی علوم بیان می گردد و سعی شده دیدگاه فلاسفه غرب در مسأله معرفت نیز مورد بحث و نقد قرار گیرد، تعاریفی که باید برای دیگر افکار آنان قرار گرفته است. در این زمینه ایراد عمده ای که بر آنها وارد دانسته شده است این است که آنها معرفت را محدود به حوزه ای خاص نموده و دیگر مباحث را از حوزه شناخت خارج دانسته اند. در حالیکه در دیدگاه فیلسوفان اسلامی حوزه معرفت بسیار وسیع قلمداد شده و می توان طبق آن مباحث فراوانی را به بحث بررسی گذاشت. در پایان پیشنهاد می شود که شناخت معرفت را نباید منحصر به حوزه خاصی دانست بلکه معرف امر ممکنی است لکن باید درباره صدق یا کذب آن بحث نمود.

تحلیل میدان معنایی محبت در کلام امام علی ( علیه السلام )
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1392
  صفیه سهرابی   علیرضا قایمی نیا

معناشناسی همزمانی براساس نسبتهای موجود در کلام واژگان مربوطه را تحلیل میکند نسبتهای راهگشا در معناشناسی محبت عبارتند از همنشینی، جانشینی، متقابل . با بررسی نظام همنشینی سه نوع همنشین برای حب مشخص شد همنشینهای توصیفی که این همنشینها دارای رابطه این همانی با حب هستند به بیان دیگر این نوع همنشینی بیانگر این است که هر کدام از فاکتورهای توصیف کننده حب در واقع خودش همان حب و ابراز حب است که در این بخش عطا و احسان و کرم دارای چنین رابطه ای با حب هستند که هر کدام بیانگر حب و در واقع بروز آنها نشانه ظهور حب است نوع دیگر همنشینهای تاثیر گذار هستند که فاکتورهایی در این بخش قرار میگیرند که بر روی حب تاثیر گذار باشند و خود شامل دو زیر مجموعه یکی به عنوان تاثیر گذار ایجادی و دیگری به عنوان تاثیر گذار تکمیل کننده است در حوزه تاثیر گزار ایجادی عواملی قرار گرفتند که بر روی حب تاثیر گذارند و این تاثیر گذاری از نوع ایجادی نیز هست به عبارت دیگر عوامل موجود در این بخش سبب ایجادی برای حب هستند که این گروه خود به دو گروه دیگر قابل تفکیک بود 1- شاخه تاثیر گذار رفتاری یا خارجی که این عامل در خارج به صورت رفتار ظهور دارد و به صورت رفتار خارجی سبب ایجاد حب میگرددکه شامل بشر، سخا، حسن خلق، صله رحم، جود،رفق، احسان هستند شاخه دیگر همنشینهای قلبی ( باطنی ) را تشکیل میدهد در این شاخه فاکتورهای که سبب ایجاد حب هستند در مرحله ابتدایی در خارج ظهور ندارند و در واقع مسئله باطنی و قلبی هستند که وقتی این عوامل در قلب و روح ساکن شود سبب ایجاد حب میگردد که شامل ود، حسن ظن،عقل هستند گروه دومی که برای عوامل تاثیر گذار در نظر گرفته شد حوزه تاثیر گذار تکمیلی است فاکتورهای این حوزه گاه ایجادکننده حب هستند و گاه در کنار عوامل دیگر نقش مکمل را ایفا میکنند به این گونه که به وسیله همراهی با عوامل دیگر تاثیر گذار در حب هستند که عبارتند از سخا ورفق، انصاف، رحمت و لطف، علم، تقوا، حسن تدبیر، عتاب عاقل، بشر،حب به خلیل، حقیقی بودن، اعتدال، مشفق ناصح . عامل دیگر در نظام همنشینی عامل تاثیر پذیر از حب است که مشتمل بر فاکتورهایی است که از حب تاثیر پذیر هستند نسبت دیگر در نظام معناشناسی بررسی جانشینهای واژه است آنچه در کتب لغت بیان شده است بیانگر این است که حب دارای حوزه جانشینی فراوانی است به عبارت دیگر واژه های زیادی وجود دارند که میتوانند در رابطه با حب رابطه جانشینی با آن برقرار کنند و جایگزین معنایی خوبی برای این واژه باشند که در جای خود توضیح داده شده است منتها مهم این است که مسئله اساسی در این پایان نامه کشف حوزه معنایی حب در کلام امام علی (ع) است بنابراین واژه هایی که لیاقت جانشینی برای حب راداشتند در روایات جستجوشد اما در کلام امام علی به ندرت این واژه ها به عنوان جانشین محبت یافت شد و یا اصلا یافت نشد و با توجه به اینکه موضوع پایان نامه بررسی معناشناختی واژه حب تنها در کلام امام علی بود لذا آوردن مویدهای روایی از سایر ائمه سبب میشد که گستره معنایی به سخنان سایر ائمه دلالت کند که این مسئله باعث دور شدن نویسنده از هدف وعنوان اصلی نوشته میشد چرا که هدف تشکیل حوزههای معنایی حب فقط و فقط در سخنان گرانقدر امام علی بود بنابراین در این بخش واژه هایی را که از لسان امیر المومنین به عنوان جانشین برای حب میتوانستیم منظور کنیم قرار داده شد در میان جانشینها واژه( ود ) بسیار به حب نزدیک است لذا بر روی آن واژه تمرکز بیشتری شده است و همنشینها و جانشینهای آن نیز بررسی گردیده است نسبت سوم در نظام معنایی مقابلها هستند که در میان عوامل بغض بسیار پررنگ است پس از کشف نظام همنشینها و جانشینها و مقابلها تحلیل ارزشی میدان معنایی حب صورت گرفت لذا میدان ارزشی حب به دو گروه تقسیم میشود میدان معنایی حب مدوح که شامل زیر مجموعه های میدان معنایی حب خدا نسبت به انسان و میدان معنایی محبت خدا با محوریت انسان میشود و گروه دیگر میدا ن معنایی حب مذموم را شامل میشود که در آن نیز کانون محبت مذموم و توسعه کانونی آن مورد بررسی قرار گرفت . کلیدواژه: محبت، ود، امام علی، میدان معنایی، همنشین، جانشین، مقابل

وحی و شهود در حکمت متعالیه (صدرا)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1386
  غلامرضا عظیمی راویز   علیرضا قایمی نیا

چکیده ندارد.

نسبیت معرفت دینی (از دیدگاه دکتر سروش و آیه الله جوادی آملی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1386
  هاجر بردبار   علیرضا قایمی نیا

چکیده ندارد.

مبانی فلسفی مدرنیسم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1385
  جلال عمادی   محمدمهدی گرجیان

چکیده ندارد.

شفاعت از منظر حکمت متعالیه و ابن تیمیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات 1387
  فاطمه راستی کردار   محمود موسوی

چکیده ندارد.

بررسی تطبیقی جامعه شناسی دین از دیدگاه دورکیم و ابن سینا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1388
  فاطمه کاظمی آرانی   حمید پارسانیا

چکیده ندارد.

مهمترین تفاوت های وجود شناختی میان فلسفه ابن سینا و ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1387
  زهراسادات حسینی   یارعلی کرد فیروزجایی

چکیده ندارد.

معرفت شناسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی و فخرالدین رازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم انسانی 1387
  محمدداود علوی   احمد بهشتی

چکیده ندارد.

شاخصه های اساسی حکمت اشراق با تأکید بر روش اشراقی و نظام نوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات 1387
  منصوره سادات حسینی   یدالله یزدان پناه

چکیده ندارد.

فلسفه امامت و مسأله خاتمیت با توجه به شبهات جدید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات 1388
  مریم پوررضاقلی   سید محمود موسوی

چکیده امامت مفهومی است که در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در مکتب تشیع، محوریت این مذهب را به عهده دارد به صورتی که تفاوت این مذهب با مذاهب دیگر اسلامی در شئونی است که برای امام قائل است، خاتمیت به عنوان یکی از آموزه های مسلم اسلام که مورد قبول قاطع تمام مسلمانان می باشد، ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم امامت دارد، با توجه به متون اسلامی و اهداف دین جاودانی اسلامی، خاتمیت به معنای ختم نبوت و قطع وحی تشریعی است و نمی تواند به معنای قطع ارتباط با عالم بالا و واگذاری انسان به عقل خود باشد، به عبارتی آن چه که پایان یافته است، نیازمندی بشر به هدایت تشریعی نیست، بلکه نیازمندی شریعت به تجدید پایان یافته است، معارف و احکام اسلامی به گونه ای تشریع شده است که توانایی پاسخگویی به نیازهای هدایتی و وحیانی بشر را در همه امور زندگی اش دارد، بنابراین بشر عصر جدید نیز مانند بشر عصر قدیم برای رسیدن به سعادت اخروی و دنیوی علاوه بر بهره مندی از معرفت های حسی و تجربی و عقلی به معرفت های وحیانی نیازمند است، در مقابل این تفسیر رسمی و عمومی از خاتمیت، تفسیر دیگری مطرح است که معتقد است بشر امروزی به دلیل رشد علمی و عقلی، خود توانایی تشخیص و تعیین راه درست زندگی را دارد و نیازی به رهنمود های وحیانی نیست، اساسا دلیل خاتمیت نیز همین امر می باشد، اقبال لاهوری و دکتر سروش از جمله این افراد می باشند. این گونه برداشت های از خاتمیت به دلیل ارائه تفاسیر خاصی است که از وحی اسلامی می شود که ریشه این تفاسیر نیز به نشناختن ویژگی های وحی اسلامی یا نادیده گرفتن آن ها برمی گردد. از نظر این تلقی جدید از خاتمیت، ضرورتی برای وجود امامانی بعد از پیامبر نیست و اعتقاد به امامی با خصوصیات الاهی ناقض خاتمیت است. همان طور که گفته شد اساس این تفکر به تفسیری که از وحی دارد برمی گردد، با شناخت وحی اسلامی با توجه به کتاب و سنت باطل بودن این تلقی واضح است، درست است که اسلام دین خاتم و پیامبر اسلام، پیامبر خاتم است اما با اندک تاملی در وحی اسلامی و سیره پیامبر گرامی اسلام مشخص می شود که اصل امامت برای تحقق مفهوم خاتمیت امری لازم و ضروری است، زیرا اسلام برای جاودانه بودن باید احکام و معارفش به صورت کامل در اختیار مردم قرار گیرد و این اکمال تنها از طریق ائمه معصوم امکان پذیر است. بنابراین امامت نه تنها با خاتمیت ناسازگار نیست بلکه بدون وجود اصل امامت، خاتمیت ادعای نامفهوم از جانب دین اسلام خواهد بود. با تکیه بر این مسأله خصوصیات ویژه ای برای شخص امام ثابت می گردد، به این صورت که جانشینان پیامبر خاتم باید دارای صفات الاهی مانند عصمت و ارتباط با عالم غیب باشند تا به خوبی بتوانند از عهده تبیین دین و اداره امور مسلمین برآیند و به خاتمیت دین اسلام جامه عمل بپوشانند.

تبیین مبانی تمثیل گوهر و صدف دین نزد علامه سید حیدر آملی و محمد مجتهد شبستری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  حسن امین الرعایایی   محمد رضا اسدی

گوهر و صدف دین در نظر سید حیدر آملی در مفاهیم سه گانه شریعت طریقت و حقیقت (ظاهر و باطن ) جلوه گر است مرحله شریعت ممکن است در عموم دین داران بدن طریقت و حقیقت تحقق یابد ولی مراحل طریقت و حقیقت برای سالکان بدون التزام به شریعت امکانپذیر نیست چرا که این مراحل همان عمق و باطن شریعت هستند بنابراین اگر چه احکام فرعی تر شریعت نسبت به زمان و مکان و افراد قابل تغییرند اما کلیت آنها غیر قابل تغییر و حذف است . اقای شبستری نیز که گوهر دین را سلوک توحیدی انسان به سوی خدا می داند اعتقاد به تنظیم تمامی احکام شریعت بر مدار تجربه دینی و ایمانی دارداین تغییر در کلیت احکام مورد پذیرش سید حیدر نیست