نام پژوهشگر: داریوش پیرنیاکان
یونس عزیزیان حسین آباد علی محمد حق شناس
در این پژوهش سعی بر این بود که رابطه ی بین آواشناسی و معناشناسی در موسیقی آوازی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از آنجا که موسیقی آوازی ایران بسیار گسترده است، آواز دشتی را مبنای پژوهش خود قرار دادیم. این پایان نامه با تلاش برای رسیدن به این اهداف تدوین شد: 1. تعیین مشخصه های آوایی تأثیرگذار و چگونگی به کارگرفتن آن ها در زنجیره ی آوایی آواز در راستای انتقال هرچه بهتر مفاهیم و مضامین شعر. 2. مشخص نمودن ویژگی های آوایی موثر در برانگیختن عواطف و احساسات شنونده در موسیقی آوازی بر مبنای آواز دشتی. 3. بررسی اینکه آیا عناصر آوایی در آواز همانند زبان روزمره جایگاه خاص و ویژه ای اتخاذ می کنند؟ و سعی در پاسخ دادن به این سوال. در راستای رسیدن به این اهداف فرضیه هایی مطرح شد که تلاش ما صرف پرداختن به آنها گردید. بخشی از این پایان نامه که پژوهشی کاربردی است، به صورت کتابخانه ای و بخشی دیگر به صورت میدانی به انجام رسید. در نهایت با تحلیل داده های بدست آمده، صحت و سقم فرضیه های خود را سنجیدیم و نتایجی بدین شرح بدست آمد: کشش واکه ای در نمونه آواز دشتی بیش از ماهور بود. تعداد هجاهای متوسط و بلند به کار رفته در ساختمان آوایی اشعار گوشه های آواز دشتی به طور چشم گیرتری بیش از ماهور بود. ارزش زمانی و کشش انواع هجا در آواز دشتی بسیار بیشتر از ماهور بود. تعداد و ارزش زمانی عنصر درنگ در ساختمان آوایی گوشه های دشتی بسیار بیشتر از گوشه های ماهور بود. ریتم و وزن گوشه ها در آواز دشتی سنگین تر و سرعت اجرای ملودی گوشه ها (تمپو) کندتر از ماهور بود. رخداد و نقش عنصر تکرار (چه کلامی و چه غیر کلامی) در نمونه آواز دشتی بررسی شده بیشتر بود. آواز دشتی بسیار بیشتر از آواز ماهور از عنصر تکیه در ساختمان آوایی تحریرهای به کار رفته در گوشه های خود استفاده می نمود. زیروبمی و آهنگ جمله ها و زنجیره های آوایی غیر کلامی (تحریرها) در گوشه های آواز دشتی در زمان تکرار الگوهای آوایی مختص گوشه ها، در اغلب موارد افتان بود. در نهایت مشخص شد که نمونه آواز دشتی مورد بررسی، با به کار بستن تلفیقی از عناصر آوایی بیان شده با کیفیت هایی خاص، حسی از نوع غم را به شنونده القاء می کرد. همچنین دو نمونه آواز دشتی دیگر برای تعیین کارکرد و نوع افزون های شعری و ادوات تحریر بررسی شدند و در آنجا نیز مشخص شد که استفاده از افزون هایی خاص و متناسب با محتوای معنایی و حسی آواز، می تواند به انتقال هر چه بهتر معنا و حس آواز کمک نماید.
ساناز ستارزاده داریوش پیرنیاکان
فنون اجرایی و ساختار رپرتوار از جمله اصلی ترین وجوه ممیزه ی مکاتب و شیوه های مختلف نوازندگی محسوب می شوند. نوشتار حاضر به بررسی تطبیقی این عناصر در دو مکتب شاخص تارنوازی، مکاتب آقاحسینقلی و علی اکبر شهنازی، می پردازد. از این رو، پس از تعریف و تبیین ویژگی های مکتب، به بررسی شیوه ی نوازندگی این دو نوازنده ی برجسته، از لحاظ فنون اجرایی (مشتمل بر تکنیک های دست راست و چپ و مشترک بین دو دست)، پرداخته شده و سپس نتایج حاصله، به منظور تبیین وجوه اشتراک و افتراق این دو شیوه، به طور تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی تطبیقی نشان می دهد که وسعت تکنیک های اجرایی در ساز علی اکبر شهنازی، تحت تأثیر «روح زمانه» و تغییرات و تحولاتی که به اقتضای شرایط دوران ایجاد شده است گسترش یافته است و ایشان از امکانات بالقوه ی ساز استفاده ی بیشتری برده است. همچنین از طریق یک مطالعه ی موردی (آواز بیات اصفهان) و تطبیقی، ساختار رپرتوار از منظر بستر نغمگی، ویژگی های مُدال و ملودیک و نحوه ی قرار گرفتن گوشه ها و فیگورهای سیّار در بستر مُدالیته های مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی تطبیقی نشان می دهد که علی اکبر شهنازی، از مناطق مُدال بیشتری در ردیف خود بهره برده است و همچنین بستر نغمگی این مناطق مُدال نیز وسعت بیشتری نسبت به بستر نغمگی مناطق مُدال در ریف آقاحسینقلی دارند. در مجموع، از این بررسی می توان دریافت که تغییرات و تحولاتی که به اقتضای شرایط دوران ایجاد شده است، منجر به گسترش بهره جویی از امکانات اجرایی تار و استفاده از مناطق مختلف مُدال با بستر نغمگی وسیع تر در ساختار رپرتوار آواز بیات اصفهان شده است.
هیلا فیض پور داریوش پیرنیاکان
چیست این راز پنهان موسیقی ؟ رازمبهم زمزمه های مردمان را چگونه دریابیم ؟ گاه این راز ، خود را درپس آبشارها و گاه درلالایی مادران بربالین فرزندانی با سرنوشتی نامعلوم ، گاه در آواز موذنی درمسجد ، گاه بربالین پیکرشهیدی و گاه در میان پنجه و سیمهای دوتارزنی پنهان می کند . قدرمسلم این پیچیدگی هنوزبرکسی گشوده نشده و درعین حال هیچیک ازموالید فکربشر، این دانا ، این متفکر و راهگشا نتوانسته مانند موسیقی به اعماق تاریک ذهنش راه یابد . کسی راز ارتباط این نغمه ها را با تمنیات مجهول ما نیافته است . اما هرچه که هست موسیقی می تواند انسان را از محدود به نامحدود کشاند ، از ماده به معنا برد ، به مکنونات خاموش و تعبیرناپذیر روح ما راه یابد و با آنها سخن گوید و از "خود" محدود و حقیرمان فراتر برده بر جایگهی والا بنشاند . اما از یک سوهمین نغمه ها می توانند سرمنشاء رشد هرآنچه که پلشتی است دروجودانسان باشند ؛ قلب را سیاه و دیده را نابینا کنند . شاهد این مدعی را کم ندیده ایم . سیر دراین وادی ، بی همرهی آشنای راه ، گام نهادن درفضای مه آلود و کوره راهی باریک و لغزان است . نگریستن به مسیرزندگی هنرمندان درباره ی کسانی که توانسته اند در وادی هنرسرزمین مادری خودشان تاثیرگذارباشند با اهداف متفاوتی صورت می پذیرد ؛ به ویژه پس از اینکه هنرمندی درمی گذرد بین نویسندگان مقالات هنری رقابتی به راه می افتد . مسابقه ای بی برنده ؛ چرا که نتیجه ی فعالیت قلم این قوم را کسی ارزیابی نمی کند و سپرده شدن به حیطه ی فراموشی ، سرنوشت اکثراین نوشته ها است . این سوال پرسیدنی است که چرا خاطره ی هنرمندان درگذشته درذهن مردم می ماند اما درباره ی آنان ، نه ! آیا شرح حال یک هنرمند برای مصرف کننده ی آثارش فاقد اهمیت است یا نوشته ها آنقدرجذابیت و کشش ندارند ؟ درآرشیو منازل به ندرت به نوشته های مربوط به شرح حال هنرمندان برمی خوریم اما آثارفراوانی از هنرمند مربوط به چشم می خورد . درکتابخانه ی شخصی کسانی که علاقمند به تحولات اجتماعی هستند درکنارکتابهای تاریخی بخش قابل توجهی به کتابها و مقالاتی اختصاص دارد که صرفا به شرح حال تاثیرگذاران در روند سیاسی و اجتماعی پرداخته شده است . اشاره به این نکته جالب توجه است که درمنازل مردم به طور عمومی ، کتاب درمقایسه با آثارموسیقی کمتر وجود دارد . آیا می توان گفت کتابخوانها به شرح حال تاریخ سازان علاقه ی بیشتری دارند اما به طورمثال زندگی نقاشی که آثارش به دیوارمنزلی نصب شده برای صاحبخانه چندان مهم نیست ؟ نگارنده که موسیقی را دربین سایرهنرها برگزیده است وتحت تاثیر، راهنمایی و تشویق های خانواده ازمطالعه ی غیرمرتبط با موسیقی غافل نشده ، درکتابخانه ی شخصی خود بیش از چند کتاب درباره ی شرح حال موسیقیدانان ندارد که فقط بخش هایی ازآنها را خوانده است.دربسیاری ازکتابخانه های شخصی ، نوشته های نویسندگان غربی را درباره ی موسیقیدانان خودشان مشاهده کرده اما نکته ی جالب توجه این بود که نوشته ای جامع درباره ی موسیقیدانان میهن خودمان نیافت . کتابهایی که درباره ی موسیقیدانان ایرانی به رشته ی تحریردرآمده اند بیشتر درگرامیداشت هنرمند و در اکثر موارد پس ازدرگذشتش به چاپ رسیده است . این کار به همت فرد یا افرادی انجام می شود ؛ بر این روند که ازچند نفرکه درحیطه ی موسیقی دارای جایگاه بهتری نسبت به سایرین هستند دعوت می شود مطلبی درباره ی هنرمند درگذشته بنویسند . با نگاهی اجمالی به چند شاخص برمی خوریم که در اکثرآنها مشترک است : 1- این نوشته ها اکثرا از حجم کمی برخوردارند . 2- ازلحاظ محتوی از بار عاطفی نسبتا بالایی برخوردارند . درنتیجه پس از خواندن مقاله برای ازدست دادن چنین انسانی والا به لحاظ شخصیت انسانی او و نه یک انسان هنرمند به حسرت می نشینیم . 3- معمولا به تواناییهای فنی با این استدلال که برای مردم عادی یا به قولی غیراهل فن قابل فهم نیست کمتر اشاره می شود . این نگرش دو اشکال اساسی دارد : نخست اینکه اهل فن درباره ی قابلیتهای فنی وی بی اطلاع می ماند ، دیگراینکه مردم عادی ، هنر موسیقی یا هر هنر دیگری را کاری ساده می پندارند و هیچگاه درارزیابی هایشان دانش هنرمند مورد علاقه شان را مد نظرنمی گیرند . شرح زوایای شخصیتی را مانعی نیست اما در رشد یک هنرمند ، داشتن خصائل والای انسانی یکی ازعوامل است که آن نیز در مراحل پیشرفته ، خود را نشان میدهد . دانش بالاو توان تکنیکی درحقیقت ابزاری هستند برای ابراز احساسات یک هنرمند ؛ این در حالی است که خواه ناخواه شخصیت انسانی وی درمعرض دید همگان قرار خواهد گرفت و راهی را برای پوشاندن آن به ویژه برای مدتی طولانی نیست . 4- نحوه ی نگارش اکثراین نوشته ها بیشتر مشابه گزارش های خبری است تا اینکه درباره ی انسانی باشد که با هنرش می زیسته ؛ و درواقع قلمی که باید درباره ی هنرمند و هنرش به حرکت دربیاید خود ، از هنرعاری است . چنین کاستی هایی را به حساب ضعف قلم و دانش کم نویسندگان آنها نباید گذاشت . این خود معلول پدیده ی دیگری است . این نویسندگان علی رغم تعداد انگشت شمارشان در شرایطی رشد و نمو کرده اند که عناوینی مانند تحقیق ، پژوهش ، نقد ، بررسی و مانند اینها تعریف درستی ندارند . شاید نیاز به تعریف آن واژه ها چندان محسوس نبوده است ؛ درحقیقت این بی نیازی هم معلول تفکری است که به میراث گذشته فقط جهت پی بردن و اثبات هویت ملی می نگرد و برای تحلیل آن به منظور راهگشای آینده ارزشی قائل نیست . درنتیجه محققین خود را به گونه ای تربیت می کنند که درتحقیقاتشان به سراغ بعضی نکات نروند . رشد و بالندگی نگارنده نیز در همین شرایط بوده است ؛ فقط اقبال بهره مند شدن از راهنمایی بزرگانی شدم که عمرشان دربین لایه های تاریخ فرهنگی و اوراق آثارگذشتگان صرف شده است و ماحصل رهنمودشان آنی بود که می بایست انجام می شد که اگر بضاعت اندک من اجازه می داد و همه ی انجام دادنی ها انجام می شد ، آموخته هایم جلوه ای دیگر پیدا می کرد . چنانچه این اصل را پذیرفته باشیم که انسانها محصول شرایط زندگیشان هستند ، درمعرفی یک فرد ، در نظرگرفتن شرایط اجتماعی که وی درآن رشد کرده یکی از پارامترهایی است که می بایست درتحلیل شخصیت و آثار او به شکلی قطعی و تعیین کننده درنظرگرفته شود . به طورمثال اگردرباره ی زندگی بانویی خواننده تحقیق می شود بدون توضیح موقعیت زنان درجامعه ی مذکور ، بررسی ما ناقص خواهد بود . دردوران تسلط حاکمان قاجار ، شرایط زندگی زنان بسیارمحدود و تا حدزیادی تحقیرآمیزبود . به گونه ای که در روند حرکت جامعه هیچ نقشی نداشتند و پر واضح است که نمی توانستند تاثیری نیز داشته باشند . وظیفه ی آنان محدود بود به انجام امور داخلی خانه . حتی هنگامی که درِ منزل نواخته می شد درصورت عدم حضورآقای خانه با انگشتی دردهان پاسخگو بودند ؛ چرا که صدای واقعی آنان نمی بایست شنیده می شد . علت اجتماعی و زیربنایی چنین پدیده ای را باید در نیاز جامعه به حضور زنان در عرصه ی اقتصادی و صنعتی کشور جستجو کرد . جامعه ای که تولید محدودی دارد و تکنولوژی درآن رشد چندانی نکرده با وجود همان مردان می تواند به حیات خود ادامه دهد . با رشد صنعت اجتماع به نیروی کاربیشتری نیاز پیدا می کند و دراینجا است که نیاز به نیروی کار زنان احساس می شود و طبیعتا شعار فریبنده ای از طرف حاکمیت به نام اعطای آزادی به زنان عنوان می شود . ناگهان زنان ارزشهایی پیدا می کنند که به ظاهر ناشی از سخاوت و درایت حکمران بوده است . ازاین رهگذر ، بررسی مسئله ی زنان بدون در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی و رشد صنعت تا حد زیادی ناممکن و ناقص خواهد بود .
میلاد درخشانی شایق پور داریوش پیرنیاکان
چکیده: رساله حاضر ساخت و نت نگاری و تجزیه تحلیل دوازده قطعه برای تار می باشد که این آثار از بعد ساختار مدال،فرمال،ویژگی های ریتمیک –متریک وهمچنین بررسی تکنیکی مشتمل بر تکنیکهای اجرایی دست چپ و راست مورد تجزیه تحلیل قرار گرفته اند . این رساله به تاریخچه اتود وساخت قطعات تمرینی برای تارو در ادامه تجزیه و تحلیل مستقل آثارو سپس بررسی تطبیقی آنها صورت پذیرفته است و در پایان نتیجه و آوانگاری قطعات آمده است. هدف از انجام تحقیق استفاده از تکنیکهای سازهای هم خانواده تار و تطبیق آنها با ساز تارایرانی به منظور پیشرفت تکنیک نوازندگی این ساز می باشد.این رساله در پی یافتن پاسخی برای سوالات زیر میباشد. 1-استفاده از گوشه های ردیف دستگاهی موسیقی ایران در ساخت قطعات اتودیک چگونه است؟آیا روند قطعات کاملا از ردیف تبعیت می کنند؟ 2-نحوه بسط و گسترش ملودی تیپ ها در این قطعات چگونه است؟ 3- نحوه کاربرد متر و اختلاط ریتم .همچنین نقش عوامل تمپورال(کاهش و افزایش تدریجی یا نا گهانی سرعت)چگونه است این تحقیق به روش تحلیلی و تجربی ابتدا به ساخت دوازده قطعه تمرینی ملهم از تکنیک سازهای غیر ایرانی هم خانواده تار پرداخته و سپس بررسی تفکیکی و تطبیقی آثار به منظور حصول روشمندی اتود در ساز تار انجام گرفته است.
گلناز خلیلی داریوش پیرنیاکان
در ایران موسیقی پسزمینه، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین محرکهای محیطی، بیشتر به عنوان موسیقی فیلم معرفی شده و کمتر مورد استفادهی محیطهای تجاری و مراکز خرید قرار گرفته است. موسیقی پسزمینه به آن دسته موسیقی گفته میشود که با شدتی پایینتر از سایر اصوات محیطی پخش میگردد، به طوری که شنونده قادر به تشخیص منبع صوتی آن نیست. استفاده از این نوع موسیقی در یک فروشگاه و یا مرکز خرید میتواند در جذب مشتری و افزایش بازدهی فروش تأثیر بسزایی داشته باشد. این پژوهش با استفاده از یک پرسشنامه به بررسی تأثیر متغیرهای مستقل موسیقی از جمله «تمپوی موسیقی» و «سطح بلندی صدای موسیقی» و همچنین چند متغیر وابسته چون، «حالت افراد»، «حس لذت»، «حس برانگیختگی» و «موردپسند بودن موسیقی» میپردازد و تأثیر این متغیرها را بر رضایتمندی مشتریان و افزایش بازدهی فروش بررسی میکند که به این وسیله اهمیت موسیقیِ پسزمینه و تأثیر آن بر تجارت بیش از پیش آشکار میشود. مهمترین نتیجه به دستآمده از این پژوهش، این مطلب است که بین موسیقی پسزمینه که از اصلیترین عوامل محرک محیطی در فروشگاههاست و مثبت بودن ارزیابی کلی مشتریان نسبت به آن فروشگاه رابطهی مستقیم و معناداری وجود دارد. لازم به ذکر است که گردآوری اطلاعات در این پایاننامه به روش پیمایشی و روش تحقیق کمی است.