نام پژوهشگر: هاشم داداش پور
سعید رفیع پور گاوگانی هاشم داداش پور
رشد فزاینده ابعاد شهرنشینی و شکل گیری مقیاس های جدیدی از رشد شهری در طی چند دهه اخیر موجب شده است، که شهر و شهرسازی معاصر با چالشهای نوینی مواجه گردد؛ بطوریکه در ادبیات شهری دهه های اخیر از مهمترین رویکردهای توسعه شهری در مواجهه با رشد مشکل آفرین شهرها، توجه به خردترین واحد یعنی محلّه در چارچوب برنامه ریزی محلّه ای است. بررسی نظریه ها و رویکردهای مختلف مرتبط با توسعه محلّه ای در طول صد سال اخیر به نحو کاملی حکایت از تفوق فرهنگ اجتماعی محلّه بر دیگر جنبه های آن دارد، بطوریکه بررسی مشخصه ها و مفهوم برنامه ریزی محلّه- مبنا نشان می دهد که رویکرد مذکور با ظرفیت سازی، سرمایه اجتماعی و مشارکت مردمی به عنوان مولفه های کلیدی و موثر در جستجوی تعامل اجتماعی است، لذا تسهیل کننده و هماهنگ کننده بوده و کمتر به مداخله کالبدی فضائی پرداخته و با نگاه فرایندگرا به پایداری تصمیم ها در سطوح مختلف خواهد انجامید. بر این اساس، در این پژوهش پس از بررسی ادبیات نظری پیرامون موضوع تحقیق، به بررسی ظرفیت های سرمایه اجتماعی در محلّه فیروزسالار شهر گوگان در استان آذربایجان شرقی در چهارچوب رویکرد دارایی-مبنا پرداخته شده است و تمایل به مشارکت که پیش نیاز ضروری برنامه ریزی محلّه- مبنا است به عنوان متغیّر وابسته و سایر ظرفیتهای سرمایه اجتماعی بعنوان متغیّرهای مستقل با روش پیمایش مورد سنجش قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که بین شاخصهای سرمایه اجتماعی، همبستگی بالا و مثبتی با تمایل به مشارکت وجود دارد. مهمترین عامل در تمایل به مشارکت، بعد از امنیت (با تاثیر علّی 819/0 )، انسجام اجتماعی با تاثیر علّی 669/0 است و کمترین عامل تاثیرگذار نیز، هنجارهای اجتماعی با تاثیر علّی 0239/0 است. اعتماد اجتماعی با تاثیر علّی 665/0، سومین عامل و مشکلات محلّه چهارمین متغیّر اثرگذار بر تمایل به مشارکت است، که با ضریب تاثیر 191/0- بر تمایل به مشارکت در جهت معکوس عمل می کند، یعنی با کاهش مشکلات تمایل به مشارکت افزایش می یابد. میانگین بی قدرتی (09/3 )، متوسط به بالا بوده و پنجمین متغیر اثرگذار بر مشارکت با تاثیر علّی 0551/0، بعد از مشکلات محلّه است. بین احساس بی-قدرتی و تمایل به مشارکت رابطه مثبت وجود دارد و افرادی که احساس بی قدرتی بیشتری می نمایند، تمایل به مشارکت نزد آنان بیش از سایرین است. در بین متغیّرهای مستقل نیز بیشترین تاثیر علّی با مقدار 573/0 – میان انسجام اجتماعی و اعتماد اجتماعی وجود دارد.
هاله حسین پور هاشم داداش پور
چکیده: تردیدی نیست که رشد و توسعه مراکز شهری کیفیت زندگی شهرنشینی را در شهرهای جهان در طول تاریخ تحت تاثیر قرار داده است. وجه مشترک تمام مراکز شهری را می توان در مقیاس سرزندگی و کیفیت محیطی آنها دانست که هر یک از آنها را به مکانی خاص مبدل ساخته است. در ایران نیز مراکز شهری بسیاری وجود دارد که در حال حاضر با افول کارکردی مواجه هستند. به همین دلیل برای گذار از این وضعیت ضروری است تا راه حلی اندیشیده شود. یکی از استراتژیهای موثر دراحیاء bid ، بنابراین نوسازی و بهسازی در مراکز شهری امری ضروری است. دراین میان از طریق ایجاد امکان رشد اقتصادی در یک منطقه و bid مراکز شهری با رویکرد اقتصادی به شمار می رود. در واقع محاسبه مالیات بر آن، با اتکا بر ابزارهای اقتصادی، نسبت به خدمات دهی به نواحی مسکونی و تجاری اطراف خود، اقدام می نماید. بنابراین، این روش، اصولا یک مفهوم کالبدی و فیزیکی صرف نیست. بلکه مفهومی است در جهت توانمند ساختن اقتصادی و احیاء محلات یا مناطق شهری و به ویژه منطقه مرکزی شهر. از این رو به فراخور شرایط خاص فیزیکی، برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی شهر ها و محلات مختلف، ویژگی ها و گاه کارکردهای مختلفی می یابد. با توجه به موفقیتهای این روش در کشورهای دارای تجربه، این پژوهش بر آن است تا امکان اجرای این روش را برای نخستین بار در ایران از طریق بررسی نمونه موردی مرکز شهر ارومیه مورد سنجش قرار دهد. به همین دلیل ابتدا به در bid در محدوده پرداخته شد. سپس مراحل سنجش ایجاد bid سنجش مولفه های اصلی برای پاسخگویی محدوده تبیین شد. پس از آن به بررسی روابط بین مولفه های موثر بر ارتقاء کارکردی با یکدیگر پرداخته شد تا با شناسایی این روابط امکان تسریع در فرآیند تجدید حیات مرکز موردبررسی انجام شود. در پایان هم در راستای کمک به سیاستگذاری و برنامه ریزی توسعه ای این مراکز با تاکید بر ابعاد توسعه اقتصادی و در جهت ارتقاء شرایط سکونتی، اهم اقدامات و اولویتهای اجرایی در زمینه های مختلف معرفی شده است. روش تحقیق در این پایان نامه در بخش مبانی نظری، توصیفی-تطبیقی-تحلیلی بوده، در بررسی عرصه پژوهش روش توصیفی و در یافته ها و نتایج از روش پیمایشی – تحلیلی استفاده شده است. نتایج نشان داد که استفاده از این روش در باززنده سازی مرکز شهر ارومیه دارای همخوانی و سازگاری با شرایط و و ارتقاء شرایط کسب و کار از طریق بهبود کالبد و افزایش bid ویژگیهای این مرکز است. تک بعدی نبودن روش کیفیت زندگی در محدوده از دلایل اصلی سازگاری مرکز شهر ارومیه با این روش است. زیرا بررسی ها نشان داد که مشکلات رکود اقتصادی در مرکز شهر ارومیه بیش از آنکه متاثر از عوامل صرف اقتصادی مانند نوع فعالیتها، خرده فروشی ها، تبلیغات و بازاریابی باشد، متاثر از مولفه های کالبدی و اجتماعی محدوده است. در همین راستا ابتدا برای باشد از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید. سپس با bid هر یک از مولفه ها، گویه هایی که بتواند مبین ویژگی های و همبستگی پیرسون سطح معنی داری مولفه های فوق سنجیده شد و از طریق t استفاده از تحلیل های آماری رگرسیون چند متغیره میزان تاثیرگذاری هر یک از مولفه ها بدست آمد در این میان مولفه های کالبدی با بیشترین تاثیر را در تحولات کارکردی به عهده داشته اند و بعد از آن مولفه های اجتماعی با beta=0.24 قرار گرفته اند و بر اساس تعریف چند رگرسیون ساده بین مولفه beta= و مولفه های اقتصادی با 0.16 beta=0.20 ها این نتیجه حاصل شد که مولفه های اجتماعی و اقتصادی دارای رابطه مستقیمی با همدیگر هستند. در مجموع می قوی و موفق که بتواند رونق اقتصادی و کیفیت زندگی را به bid توان چنین ارزیابی نمود که زمینه های ایجاد یک مرکز شهر ارومیه برگرداند، در آن وجود دارد.
سعید حسین آبادی هاشم داداش پور
چکیده سکونتگاههای غیررسمی یکی از مهمترین وجوه شهرنشینی ایران است؛ بطوریکه نه تنها در شهرهای بزرگ، بلکه در شهرهای متوسط و کوچک نیز چنین پدیده ای وجود دارد. یکی از مهمترین شهرهای درگیر کشوردراین زمینه، شهرسبزوار است؛ که با حدود 30 هزار نفر جمعیت حاشیه نشین، شدیدا نیازمند بکارگیری رویکردی جامع برای حل مسئله است. از این رو، تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این سئوال است که آیا با توانمندسازی اجتماعات محلی شرق کال عیدگاه- به عنوان مهمترین هسته اسکان غیررسمی این شهر- بهسازی کالبدی-فضایی این محدوده امکان پذیر است یا خیر؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است، شیوه گردآوری داده ها ترکیبی از روش کتابخانه ای، اسنادی و میدانی است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. روش نمونه گیری، تصادفی ساده و حجم نمونه 150 خانوار است. برای تحلیل یافته های پژوهش نیز ازهمبستگی پیرسون و رگرسیون خطی ازطریق نرم افزار spss استفاده گشته است. در این تحقیق هر کدام از حوزه های توانمندسازی اقتصادی ، اجتماعی و نهادی به عنوان متغیرهای مستقل با مولفه های معنی داری، خودتعیینی، شایستگی، تاثیر و اعتماد و متغیر تمایل به مشارکت در بهسازی کالبدی نیز به عنوان متغیر وابسته مد نظرقرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین سطح توانمندسازی ساکنین و میزان تمایل آن ها برای مشارکت در بهسازی کالبدی-محیطی رابطه معناداری وجود دارد. ضریب تعیین برای توانمندی های اجتماعی 4 درصد ، اقتصادی 9/2 درصد و نهادی 4/4 درصد بدست آمد . با توجه به این ارقام باید گفت که در درجه ی اول توانمندسازی نهادی، سپس توانمندسازی اجتماعی و در درجه ی بعدی توانمندسازی اقتصادی می تواند در افزایش مشارکت ساکنین در برنامه های بهسازی کالبدی- محیطی موثر باشد. کلید واژه ها: سکونتگاه غیررسمی، توانمندسازی، بهسازی کالبدی- محیطی، شرق کال عیدگاه، سبزوار
آرمان فتح جلالی مجتبی رفیعیان
رشد شتابان و فزاینده شهرنشینی و در پی آن، افزایش جمعیت شهرها، پیامدهای مختلفی را در زمینه های گوناگون به دنبال داشته است. از جمله مهمترین این پیامدها می توان به افزایش مصرف و تقاضا برای منابع انرژی اشاره نمود که خود از دو جنبه قابل تامل است: نخست، محدود بودن منابع انرژی مورد مصرف، و دوم، آلودگی های زیست محیطی ناشی از مصرف سوختهای فسیلی. در همین راستا، فراگیر شدن آگاهی های عمومی نسبت به جنبه های یادشده و سایر جنبه های شهرنشینی، سبب گردید تا رویکردهای نوینی نظیر توسعه پایدار، رشد هوشمند و غیره در شهرسازی ظهور یافته و اهمیت و توجه به بحث کارایی انرژی را در شهرسازی بیش از پیش آشکار نماید. کارایی انرژی، در حقیقت، مصرف بهینه و کارآمد انرژی بوده که با هدف کاهش رشد تقاضای انرژی، به دنبال افزایش عرضه انرژی سالم است. این مفهوم در شهر، با مولفه های برنامه ریزی شهری در دو سطح کلان و خرد ارتباط مستقیم داشته و با تغییر آن ها، میزان مصرف انرژی نیز تغییر خواهد کرد. از سوی دیگر، برنامه ریزی کاربری اراضی شهری، به سبب تعیین نحوه استفاده از اراضی شهر، تعیین تراکم های مختلف و فراهم آوردن دسترسی مناسب به انواع کاربری ها، موجب انتظام بخشی به سیستم شهری و هدایت توسعه ی آن در سه بُعد مکان(کالبد)، فعالیت(عملکرد)، انسان می شود. ابعاد مذکور، با میزان مصرف انرژی در ارتباط مستقیم بوده و تاثیر به سزایی بر بحث کارآیی انرژی در شهرها خواهد داشت لذا با تدوین معیارهایی جهت بکارگیری در فرآیند برنامه ریزی کاربری زمین، می توان به این مهم دست یافت. در این پژوهش، ابتدا با بررسی اجمالی مفاهیم مطرح در موضوع پژوهش، معیارها و اصول برنامه ریزی کاربری اراضی شهری با رویکرد کارایی انرژی تعیین گردید. پس از آن، با ارائه شناخت تحلیلی از واحد همسایگی انتخابی مورد مطالعه در شهر جدید هشتگرد، امکانات و محدودیت های عرصه پژوهش مشخص شد. در مرحله بعد، سه سناریوی برنامه ریزی کاربری زمین برای محدوده مورد مطالعه با توجه به معیارهای بدست آمده، تهیه شده و در انتها نیز با اندازه گیری شاخص های انرژی در دو بخش ساختمان و حمل و نقل توسط نرم افزارهای communityviz و ecotect، میزان مصرف انرژی سناریوهای مختلط ارزیابی شدند. یافته های تحقیق، نشان دهنده ی وجود ارتباط مستقیم بین برنامه ریزی کاربری زمین و میزان مصرف انرژی بوده و این امر در سطح واحد همسایگی نیز قابل تعمیم می باشد. همچنین، بکارگیری معیارهای تبیین شده در این تحقیق در فرآیند برنامه ریزی کاربری زمین، موجب کاهش 45 درصدی در میزان مصرف انرژی در سطح واحد همسایگی خواهد شد.
محسن فروزنده مجتبی رفیعیان
محلات شهری یکی از عناصر مهم و موثر تشکیل دهنده حیات اجتماعی شهری هستند. در گذشته، نقش و کارکرد محلات ، موجب می شد که افراد ساکن، پیوندهای اجتماعی بیشتری نسبت به امروز داشته باشند. در نظریه ها و رویکردهای مختلف مرتبط با توسعه محله ای نوین، اهمیت مشارکت اهالی محله ، در قالب الگو های برنامه ریزی فرآیندگرا و تعامل محور، هم چنان مورد تاکید قرار گرفته است. در این میان برنامه ریزی اجتماعات محلی با بهره گیری از دیدگاه پایین به بالا، بر توانمندسازی، افزایش سرمایه های اجتماعی و مشارکت جمعی ساکنین محلات تاکید دارد. برنامه ریزی محله محور در برنامه ریزی شهری، با هدف گردهم آوردن گروههای مختلف درگیر یا ذی نفع و توجه به نیازها و خواسته های همگانی ایشان در تهیه طرح ها و برنامه ها مطرح شده است. این رویکرد امروزه خود را در اندیشه های نوشهرگرایی، هم چنان دنبال می کند. رویکرد نوشهرگرایی بر ارزش های سنتی شهرها تکیه دارد. اصولش بر بازگشت به ساختار سنتی محلات تاکید می کند و به نظر می رسد قادر است با توجه به ظرفیت های نوین اجتماعی، راهکارهای موثری را در راستای احیای بافت های کهن و رو به افول شهری ارایه دهد. در این راستا پژوهش تلاش دارد با استفاده از رویکرد نوشهرگرایی و تاکید بر حفظ و احیای ارزش های محله محوری، ارتقا عملکرد و افزایش کارایی محله سنگلج را دنبال نماید. با توجه به سوالات و فرضیه تحقیق و مطالعات صورت گرفته در مولفه های مختلف کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی و ارزش های محله سنگلج و تحلیل های کمی وکیفی، مشخص گردید که رابطه مستقیم و معنا داری بین مولفه های سرمایه اجتماعی و نظام زیست محله ای وجود دارد. به عبارت مشخص با افزایش سرمایه اجتماعی در محله، تمایل ساکنین در مشارکت های محله ای بیشتر می شود. با اثبات متغیرهای تاثیر گذار بر نظام مشارکت، در نهایت با استفاده از جدول .s.w.o.t، راهبردهای متناظر با بهبود نظام اجتماعی و نوسازی شهری، نیز ارائه گردید. از جمله راهبردهای شاخص منتج از نتایج مطالعات این است که با تقویت شبکه های اجتماعی (در قالب گروهها و اجتماعات محلی) و ایجاد زمینه ها و بسترهای لازم برای برقراری ارتباط میان ساکنین محله جهت مشارکت در جریان مداخلات در بافت ، می توان به بهبود و ارتقای سطح عملکردی محله و افزایش نظارت های اجتماعی و تعاملات و روابط مناسب اجتماعی میان ساکنین محله سنگلج نائل آمد.
فرامرز رستمی هاشم داداش پور
چکیده: یکی از مهمترین پیامد های رشد شتابان شهرنشینی و توسعه فیزیکی شهرهای کشور در دهه های اخیر از هم پاشیدگی نظام توزیع مراکز خدماتی شهری بوده که زمینه ساز نابرابری شهروندان در برخورداری از این خدمات شده است. بنابراین مهمترین رسالت برنامه ریزان و مدیران شهری در این زمینه، تلاش برای دستیابی به آرمان-های « برابری فرصت ها» در دسترسی گروه های مختلف جامعه شهری به خدمات عمومی و از بین بردن تضاد در تامین فرصت ها و خدمات آموزشی، بهداشتی، فضای سبزو مانند آن است. زیرا عدم توزیع عادلانه ی خدمات به بحران های اجتماعی و مشکلات پیچیده ی فضایی خواهد انجامید. براین اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل نحوه ی توزیع خدمات عمومی شهری از منظر عدالت فضایی و تعیین شاخصی یکپارچه برای سنجش عدالت فضایی دریک نمونه تجربی (شهر یاسوج و ... ) است. عدالت فضایی از دو دیدگاه برابری مبنا (حداقل دستیابی افراد به فرصت ها) و نیاز مبنا (دستیابی بر اساس نیاز افراد) در توزیع خدمات، مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پایان نامه توصیفی– تحلیلی است. میزان دستیابی و نیازمندی ساکنین به خدمات عمومی با استفاده از مدل تحلیل شبکه دسترسی، مدل تحلیل سلسله مراتبی و مدل تحلیل خودهمبستگی فضایی محلی، با استفاده از نرم افزارهای مربوطه، تحلیل شده است. همچنین از ضریب جینی برای تحلیل نابرابری دستیابی به خدمات شهری و از ضریب موران برای تحلیل الگوی توزیع در سطح شهر استفاده شده است. نتایج یافته ها با استفاده از ضریب جینی، بیانگر نابرابری توزیع در میزان دستیابی ساکنین به خدمات در میان بلوک های شهری است. همچنین ضریب موران، الگوی توزیع این بی-عدالتی ها در میان بلوک های شهری را اثبات می کند، به طوری که محله های مرکزشهر وجنوب شرقی شهر دارای میزان عدالت فضایی بالاتراز میانگین می باشند که به نوعی نسبت به جمعیت و نیازمندی خود برخورداری بیشتری از خدمات دارند و این در حالی است که محله های غرب و شمال شرق و شمال غرب شهر با میزان عدالت کمتر از میانگین نسبت به جمعیت و نیازمندی خود، برخورداری کمتری از خدمات دارند که بیانگر "دوگانگی شهری" در یاسوج است. در کل توزیع خدمات عمومی شهری بر اساس قابلیت دسترسی، منفعت عمومی، کارایی، توزیع جمعیت و نیازمندی ساکنین به خدمات عمومی، عادلانه صورت نگرفته و امکانات در مناطق خاصی متمرکز شده است. از این رو با توجه به معیار های ذکر شده می توان به اولویت بندی خدمات و محلات شهر از نظر ضرورت اقدامات اجرایی برای کاهش نابرابری ها و بی عدالتی ها پرداخت. کلید واژه ها: برنامه ریزی شهری، عدالت فضایی، خدمات عمومی شهری، خود همبستگی فضایی، شهر یاسوج.
بهرام علیزاده هاشم داداش پور
امنیت تصرف به عنوان یکی از حقوق اولیه خانوارها می باشد که نبود آن منجر به ایجاد آشفتگی های اقتصادی، اجتماعی، روانی و سیاسی در خانوارها می شود. توجه به امنیت تصرف منجر به ایجاد رویکردهای متنوعی در جهان شده است که این رویکردها را می توان در دو دسته سنتی و جدید طبقه بندی کرد. در رویکردهای سنتی بیشتر بر شاخص های قانونی و ارایه سند مالکیت تاکید می شد؛ در حالی که در رویکردهای جدید علاوه بر شاخص های قانونی به شاخص های فراقانونی همانند مدت زمان سکونت، اندازه سکونتگاه، حمایت های سیاسی و غیره توجه می شود. هدف تحقیق حاضر، بررسی و تحلیل نقش امنیت تصرف زمین در ساماندهی طرح های ساماندهی اسکان غیررسمی اسلام آّباد می باشد و از آنجایی که طرح های ساماندهی جدا از مسایل اقتصادی، کالبدی و اجتماعی نیستند، لذا در این تحقیق ارتباط بین امنیت تصرف با متغیرهای کیفیت مسکن، انگیزه خانوار برای مشارکت در طرح های بهسازی، انگیزه سرمایه گذاری خانوار در بهبود مسکن بررسی و میزان درآمد خانوارها به عنوان یک متغیر کنترل کننده، وارد معادلات تحلیل داده ها شد. تحقیق حاضر از نوع توصیفی و تحلیلی بوده و از ابزارهای پیمایش، اسنادی و پرسشنامه برای جمع آوری داده ها و از تکنیک های تحلیل عاملی، آلفای کرونباخ، همبستگی پیرسون و جزئی و رگرسیون چند متغیره برای تحلیل داده ها در بسته نرم افزاری spss استفاده شده نتایج زیر را به همراه داشت: 1- بین کیفیت مسکن و امنیت تصرف زمین در محله اسلام آباد رابطه مستقیم وجود دارد و متغیر کیفیت مسکن، بیشتر متأثر از ابعاد ادراکی امنیت تصرف (ترس از تخلیه اجباری و احتمال تخلیه اجباری) می باشد؛ 2- بین متغیر انگیزه سرمایه گذاری خانوار در مسکن و امنیت تصرف در محله اسلام آباد رابطه مستقیم وجود دارد و متغیر انگیزه سرمایه گذاری در مسکن به شدت متأثر از بعد قانونی امنیت تصرف می باشد؛ 3- متغیر انگیزه مشارکت خانوارها در طرح های بهسازی به شدت متأثر از امنیت تصرف می باشد؛ و از میان ابعاد سه گانه امنیت تصرف، بعد ادراکی امنیت تصرف (بیشتر عامل ترس از تخلیه اجباری) بیشتر از ابعاد دیگر امنیت تصرف بر متغیر انگیزه مشارکت در طرح های بهسازی تأثیر می گذارد؛ 4- فقدان درآمد کافی یکی از چالش های اساسی در محله اسلام آباد می باشد؛ بطوری که نتایج تحقیق نشان داد که این عامل تأثیرات منفی بر روی متغیرهای امنیت تصرف، کیفیت مسکن و انگیزه سرمایه گذاری در مسکن داشته و از مقدار این متغیرها تا حد زیادی کاسته است. کلید واژه ها: اسکان غیررسمی اسلام آباد، امنیت تصرف، انگیزه سرمایه گذاری خانوار در مسکن، انگیزه مشارکت خانوار در طرح های بهسازی، کیفیت مسکن.
سینا محسن زاده هاشم داداش پور
استفاده از الگوهای کلیشه ای توسعه شهری، تخریب اراضی کشاورزی و باغات اطراف شهر را در پی داشته است . در ایران نیز طرح های جامع و تفصیلی ،ضعف مدیریت شهری در کنترل بازار زمین، گرایش، مکان به تغییر کاربری اراضی کشاورزی به دلیل ارزش افزوده ایجاد شده امر تخریب اراضی کشاورزی را تشدید نموده است. در این راستا یکی از رویکردهای موجود در این زمینه انتقال حقوق توسعه است. تحقیق حاضر به دنبال امکان سنجی استفاده از مدل انتقال حقوق توسعه در محافظت از اراضی کشاورزی شهر بابلسر می باشد. مطالعه و بررسی موضوعات مختلف و متنوع در خصوص شهر بابلسر و ارزیابی و تجزیه تحلیل اطلاعات مذکور پژوهش حاضر را در دسته توصیفی – تحلیلی قرار خواهد داد. ازاین رو پس از بررسی مبانی نظری موضوع و شناخت عرصه پژوهش به تحلیل یافته ها و تدوین مدل یکپارچه tdr پرداخته می شود. در بخش تحلیل ،روندها و گرایشات ، نیروها و قیود به تفکیک ارزیابی می شوند. مدل یکپارچه tdr از سه زیر مدل تشکیل می شود. مدل تحلیل سلسله مراتبی ( ahp) جهت تعیین مناطق حفاظت و توسعه با مدل محاسباتی اختصاصی برنامه tdr جهت تعیین تراکم ساختمانی و نسبت حق توسعه و در نهایت ماتریس و دستیابی به اهداف جهت انتخاب گزینه بهینه. بر اساس مدل ارایه شده ، برنامه انتقال حقوق توسعه به دلیل سودآوری بیشتر برای کشاورزان و رشد هوشمندانه شهر و اصلاح روند تخریب اراضی کشاورزی ، در صورت رعایت تراکم ساختمانی پیشنهادی ( 100 درصد) و نسبت حق توسعه ( 25 به 75 ) قابلیت اجرایی و محافظت از اراضی کشاورزی شهر بابلسر و دیگر شهرهای شمالی کشور را خواهد داشت. بهره گیری از پتانسیل های درونی شهر، مشارکت کشاورزان در برنامه و عدم استفاده از نیروهای بیرونی موجبات این امر را فراهم می نماید.
ابوالفضل معرفی هاشم داداش پور
رویکرد خوشه های صنعتی، یکی از رویکردهای موفق در زمینه توسعه ی اقتصاد شهری و منطقه ای است که با فراخوانی همجواری های فضایی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و نهادیِ فضای پیرامون، ارتقاء ظرفیت های یادگیری در محیط شهری و منطقه ای را موجب می شود. هدف پایان نامه ی حاضر، سنجش چگونگی رابطه میان خوشه ای شدن صنعتی و ارتقاء ظرفیت های یادگیری، در صنایع مبلمان و چاپ و نشر کلان شهر قم است. روش تحقیق در مقاله حاضر پیمایشی و رویکرد حاکم بر آن کاربردی بوده که اطلاعات مورد نیاز آن از طریق روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. حجم نمونه تحقیق بر اساس جدولِ «حداقل اندازه ی نمونه برای جامعه ی آماری» و روش نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده تعیین شده و روایی ظاهری، روایی محتوایی و پایایی سازه های آزمون به ترتیب با استفاده از نظر کارشناسان، آزمون کرویت بارتلت و kmo و آزمون آلفای کرونباخ مورد تائید قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در خوشه صنعتی چاپ و نشر، همجواری های اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی به ترتیب با ضریب همبستگی 263/0- و 211/0 و سطح معنی داری 02/0 و 008/0 و در خوشه صنعتی مبلمان، تنها همجواری اجتماعی- فرهنگی با ضریب همبستگی 263/0 و سطح معناداری 04/0 و خصوصیات عمومی بنگاه های هر دو صنعت (سطح تحصیلات مدیر/مالک بنگاه، تعداد شاغلین، قدمت بنگاه و متوسط میزان فروش سالانه ی بنگاه) با ارتقاء ظرفیت های یادگیری رابطه ی معنادار دارند. علاوه بر این به نظر می رسد که همجواری های نهادی، فضایی، و اقتصادی در صنعت مبلمان و همجواری های فضایی و نهادی در صنایع چاپ و نشر در ارتقاء ظرفیت های یادگیری خوشه های صنعتی فوق نقش ضعیفی دارند. توصیه تحقیق این است که برای موفقیت بیشتر این خوشه ها و ارتقاء ظرفیت های یادگیری و در نهایت تحریک توسعه منطقه ای نیاز است تا همجواری های نهادی، فضایی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی این صنایع تقویت گردد.
مهدی حسن نایبی مجتبی رفیعیان
به نظر می رسد که رشد روز افزون شهر گرایی و شهرنشینی مشکلات عدیده ای برای شهرنشینان به دنبال داشته است، اما باید در نظر داشت که همین شهرها پیش از گسترش انفجاری خود محیط های مطلوبی محسوب می گشته اند. سوالی که در اینجا مطرح می گردد این است که در کدام بخش از اقدام علمی، شهر سازان ما راه اشتباهی را برگزیده اند. بررسی این معضل خود طرح مطالعاتی دیگری است اما رویکردی که می توان در پیش گرفت بررسی اقدامات از کلی ترین سطح می باشد، با اندکی تأمل می توان دریافت که یکی از سطوح اولیه برنامه ریزی (در این تحقیق پهنه بندی) معضلات عدیده ای را پدید آورده است. نقص عمومی که به وضوح در رویکردهای پهنه بندی دیده می شود به آنچه جامعه می خواهد و در حال حاضر وجود ندارد باز می گردد. در این راستا با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و بینشی نسبت به نواقص آن، نظریه پردازان شهری رویکردی جدید را ارائه نموده اند که با نام کدهای هوشمند شناخته می شوند. به نظر می رسد این رویکرد می تواند در زمینه ی جبران اشتباهات گذشته، خلق فضاهای مطلوب جدید و پر نمودن شکاف بین برنامه ریزی و طراحی باشد. در این راستا ساختار و شاکله ی اصلی کدهای هوشمند تعریف می گردد. این کدها فرم را در اولویت نسبت با عملکرد مورد توجه قرار می دهند و از این طریق سعی در خلق فضاهای مطلوب انسانی دارند. در این تحقیق منطقه 12 تهران در سه سطح منطقه ای، جامعه و بلوک مورد تجزیه و تحلیل و در نهایت طراحی قرار می گیرد. در سطح منطقه ای برنامه ریزی سه سطحی از معیارهای معابر مجاور، میزان شهری بودن و بناهای تاریخی استفاده شد. در سطح جامعه برای تحلیل سایت از مشاهدات میدانی، داده های موجود و خیابان های تجاری و به طور کلی مقاصد عام استفاده گردید. در سطح بلوک نیز با استفاده از مدل ارائه شده در رابطه با کدهای هوشمند جداول مربوطه تهیه شد و بخشی از محدوده مورد مطالعه نیز به عنوان پایلوت طراحی گردید. به نظر می رسد که با بومی سازی کامل این رویکرد با شرایط فعلی ایران، این رویکرد می تواند ملاک عمل مشاورین برای پروژه های اجرایی در سطوح مختلف قرار گیرد. علاوه بر آن با کاربست این رویکرد می توان به دستیابی به فضاهایی انسانی تر و مطلوب تر امید داشت.
حوریه تقی دخت هاشم داداش پور
چکیده رویکرد سیستم نوآوری منطقه ای، مفهوم جدیدی است که از دهه 1990 و در پی تکامل رویکردها و نظریه های توسعه درون منطقه ای شکل گرفته است و در برگیرنده سیستمی است که در آن بنگاه ها با بازیگران منطقه ای تعامل داشته و در نتیجه روابط درهم تنیده اجتماعی و همجواری فضایی با عناصر منطقه ای به یادگیری تعاملی و نوآوری دست می یابند و در پی ارتقاء ظرفیت های نوآوری بنگاه ها، با باقی ماندن در عرصه رقابت منطقه ای به پویایی توسعه درون منطقه ای یاری می رسانند. عناصر اصلی این سیستم عبارتند از: بنگاه ها، سازمانهای و نهادها و بنیان دانش و سازوکارهای تشکیل دهنده نوآوری را می توان در یادگیری تعاملی، نوآوری، شبکه بندی و همجواری و تعامل با بازیگران منطقه ای دانست. مطالعات جهانی نشان می دهد که نوآوری و شبکه بندی از ابزارهای کلیدی سیستم های نوآوری منطقه ای و توسعه درون منطقه ای می باشند. این رساله سعی در پاسخ به سوالاتی نظیر، نقش ویژگی های عمومی بنگاه ها، شبکه بندی و تعامل با بازیگران منطقه ای در ارتقاء ظرفیت های نوآوری بنگاه های منطقه کلان شهری تبریز دارد. برای نیل به این هدف به روش اسنادی به مطالعه مبانی نظری و رویکردهای مطرح در این زمینه پرداخته شده است و به منظور مطالعه نمونه موردی از روش پیمایش و مصاحبه مستقیم استفاده گشته و برای تعیین حجم نمونه از روش نمونه گیری طبقه بندی شده سیستماتیک استفاده شده است. بعد از پرکردن پرسشنامه و مستندسازی داده ها در محیط نرم افزار spss ویرایش 17، با بکارگیری روش های آماری مناسب به تحلیل یافته پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که ویژگی های عمومی بنگاه ها به ویژه نسبت نیروی کار ماهر به کل نیروی کار، اندازه بنگاه ها و میزان هزینه های تحقیقاتی به ترتیب در ارتقاء ظرفیت های نوآوری بنگاه ها موثر می باشند. هر چه میزان این شاخص های درون بنگاهی افزایش یابد؛ شدت شبکه بندی و ظرفیت های یادگیری و نوآوری نیز ارتقاء می یابد. شدت شبکه بندی درون منطقه ای در یادگیری تعاملی و در نتیجه نوآوری بنگاه ها تاثیر به سزایی دارد و همجواری با شبکه مشتریان و تامین کنندگان از عوامل مهم در ارتقاء ظرفیت های نوآوری بنگاه های منطقه می باشد. اما محیط نهادی و منابع حمایت کننده دانش همچون دانشگاه ها و موسسه های تحقیقاتی تاثیر چندانی در افزایش نوآوری بنگاه ها ندارند و همچنین در کنار شبکه بندی درون منطقه ای، تعامل با شبکه های ملی و جهانی نیز در دستیابی بنگاه ها به یادگیری جمعی و نوآوری موثر می باشند.
سمانه علیزاده هاشم داداش پور
آن چه که در این رساله مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت بررسی نابرابری های فضایی در قالب برنامه ریزی منطقه ای به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه متعادل منطقه ای می باشد. موضوع توجه به نابرابری فضایی و منطقه ای و شناسایی عوامل موثر در ایجاد آن به عنوان یکی از پایه های برنامه ریزی منطقه ای جهت ایجاد تعادل در مناطق و کاهش نابرابری میان آنها در اولویت سیاست های بسیاری از کشورها قرار گرفته است. در کشور ما نیز که در بسیاری موارد از نابرابری های فضایی درون و بین منطقه ای نیز رنج می برد توجه به موضوع نابرابری فضایی در ابعاد و شاخص های مختلف دارای ملزومات اساسی است.در این تحقیق به منظور شناسایی و سنجش مولفه های موثر بر نابرابری فضایی ، شهرستان های استان خراسان شمالی مورد مطالعه قرار گرفته است.این استان پس از تقسیم استان خراسان بزرگ در سال 1383 تاسیس شد. در این رساله در فصل اول تحقیق پس از توضیح کلی در مورد ضرورت تحقیق، سوال ها، اهداف و فرضیه های تحقیق در فصل دوم مفاهیم پایه و رویکردهای نظری موثر بر موضوع قرارگرفته است و ضمن بررسی تحولات نابرابری فضایی در بستر برنامه ریزی منطقه ای، ارتباط آن با توسعه و توسعه یافتگی و تجارب جهانی و داخلی در این زمینه جمع بندی و رویکرد نظری تحقیق ارائه می گردد.از آن جا که تشخیص نابرابری فضایی مناطق در قالب سنجه های توسعه مشخص می شود ( به عبارت دیگر هر چه توسعه یافتگی درون و بین منطقه ای بیشتر باشد نابرابری های فضایی کمتر می باشد)، در فصل روش شناسی از طریق مطالعه اسنادی و در قالب کار پژوهشی به معرفی شاخص های توسعه در شهرستان های استان خراسان شمالی و روش کمی تحقیق جهت پردازش داده ها پرداخته شده است و مدل نظری تحقیق ارائه شده است در فصل چهارم محدوده مورد مطالعه معرفی شده است.در فصل پنجم و ششم نیز به ترتیب نتایج و تجزیه و تحلیل آماری داده های جمع آوری شده ، نتایج ، آزمون فرضیه ها و پیشنهادها ارائه شده است. همان گونه که ذکر شد در این فصل به کلیات تحقیق پرداخته خواهد شد. به طور کلی کلیات طرح تحقیق را می توان هسته اصلی تحقیق و نمایی از فرایند انجام تحقیق معرفی نمود. در این فصل در ابتدا مسئله تحقیق، مفهوم، ابعاد و مبانی آن تببین شده و در منطقه مورد مطالعه پیاده می شود. در ادامه با طرح اهداف، سوال ها و براساس آن فرضیه های تحقیق مدنظر قرار گرفته است. در ادامه روش انجام تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها بیان شده است.و در نهایت با بیان پیشینه تحقیق و ضرورت انجام آن، مشکلات تحقیق بیان می شود.
آتوسا آفاق پور هاشم داداش پور
مطالعه ساختار فضایی نظام های شهری و به طور خاص روابط بین شهری، در زمینه برنامه ریزی شهری و علوم منطقه ای برای مدتی مدید جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. غالب پژوهش ها در این خصوص، برخاسته از رهیافت اندازه مبنا، معطوف به سطح تمرکز فعالیت ها و یا کارکردها در یک مکان است، در حالی که رهیافت تعاملی و شبکه مبنا در چهارچوب نگرش های نوین، پیوستگی و ارتباطات متقابل بین مکان ها را در مطالعه ساختارهای فضایی عمده می کند و ایده پردازی روابط متقابل بین شهرها را در تقابل با پذیرش چیدمان سلسله مراتبی از فضا که در نظریات سنتی مورد پذیرش بود قرار می دهد، چراکه به واسطه تحولات به وقوع پیوسته در فن آوری های ارتباطاتی و به تبع آن اقتصاد جهانی و اثرات یکپارچه ساز جهانی شدن، مکان نه تنها جایگاه هستی شناسانه خود را از دست داده، بلکه منطق و معنای آن در متنی جدید، یعنی در" فضای جریان ها "جذب می شود و از این رهگذر سازمان یابی شهرها متاثر از آرایش فضایی روابط آن ها در فضای جریان ها خواهد بود. در حالی که غالب پژوهش های صورت گرفته در مطالعه ساختار نظام شهری کشور، به استفاده از ویژگی های مکانی نقاط، که اهمیت آن ها را به واسطه سطح تمرکز یک عامل مشخص (نظیر تعداد جمعیت ساکن) اندازه گیری می کند معطوف بوده، توجه کمتری به استفاده از داده های جریانی در چهارچوب رهیافت شبکه مبنا و سازمان یابی ارتباطی شده است. لذا در این پژوهش کوشش شده تا با بهره گیری از روش توصیفی_ تحلیلی و ابزار تحلیل شبکه _از نوع روش های رابطه ای_ ضمن تبیین مولفه ها و شاخص های تحلیل تعاملات فضایی، الگوی فضایی نظام شهری کشور، ناشی از سه نوع جریان هوایی و زمینی (در دو مُد سواری و اتوبوس) افراد در سال 1385 تعریف، و نتایج به دست آمده از آن ها با سلسله مراتب شهری مبتنی بر رهیافت اندازه مبنا (ناشی از تعداد جمعیت ساکن در سال1385 ) مقایسه شود. جریان هوایی افراد، در قالب تعاملات دوربرد و ملهم از روابط افقی بین شهرها، از نقش مکان و موقعیت آن ها (تاثیر عامل فاصله) در شکل دهی به سازمان یابی فضا می کاهد و ناظر بر کارکردهای غیر محلی و روابط افقی شهرها در چهارچوب اقتصاد کلان است که تحت نظریه مرکزیت جریانی و مدل شبکه ای قابل توضیح می باشد. جریان زمینی افراد با استفاده از اتوبوس با برعهده گیری همزمان کارکردهای محلی و غیرمحلی، نظام مکان مرکزی و شبکه ای را به طور توام بازنمایی می کند؛ در حالی که جریان زمینی افراد با استفاده از سواری، سهم بیشتری در تظاهر فضایی روابط عمودی بین شهری بر پایه آستانه های فاصله و تقاضا، برخواسته از فرآیندهای مکان مرکزی و مولفه های محلیِ محدود به حوزه نفوذ بر عهده دارد. نتایج حاکی از آن است که الگوی فضایی شبکه جریان هوایی و زمینی افراد (اتوبوس و سواری)، که هر یک انواع متمایزی از روابط فضایی را سازمانیابی می کند، به ترنیب از نوع تک مرکزی و خوشه ای است، با این وجود، در هر سه جریان، میان شهرهای مرکزی و مسلط که از روابط خارجی شهری در مقیاس وسیعتری متاثر می شوند، می توان استعاره ای از رفتار شبکه ای را یافت. سلسلسه مراتب شهری منبعث از رهیافت شبکه مبنا، که در آن کارکردهای مکان در رابطه با دیگر محل ها به وجود می آید، با سلسله مراتب نتیجه شده از رهیافت اندازه مبنا، که در آن کارکردهای مکان از ویژگی های محتویات درون مرزهای آن مشتق می شود متفاوت است؛ روابط فضایی که از نقش ظرفیت های درونی (نظیر جمعیت) و کارکردهای محلی شهرها کاسته و بر نقش ظرفیت های بیرونی آن ها در سازمان یابی فضایی سرزمین تاکید دارد، فهم ناقصی از درک ساختارهای مکانی- فضایی را بدون نظرداشت توام رهیافت اندازه مبنا و شبکه مبنا موجب می شود. از طرفی سلسله مراتب نتیجه شده از هر یک از جریان ها به سبب آن که به شیوه های متباینی که فعالیت های اجتماعی و اقتصادی توسط آن ها سازماندهی می شود اشاره دارد، نتایج متمایزی را به همراه دارد.
مونس نظری مجتبی رفیعیان
مسکن عنصری چند معیاری است که برآورنده نیازها و خواست های گوناگون است. اولین نیاز، نیاز به سکونت است، ولی علاوه بر این، مسکن متشکل از فضایی اجتماعی و ارتباطات میان ساکنان است که آنها را به سمت آرزوها و خواستهایی از خدمات سکونتی سوق میدهد. در واقع از دیدگاه اجتماعی، مسکن چیزی بیشتر از صرفا یک واحد زیستی میباشد که انتظار میرود نیازهای دیگری را از قبیل امنیت، خلوت و محرمیت، خدمات، همسایگی و ارتباطات اجتماعی، جایگاه افراد، دسترسی به محل کار و تا حدودی قدرت و اختیار برای ساکنان خود را مرتفع گرداند. مطالعات متعددی که در 50 سال اخیر در این زمینه صوت گرفته است، تاکید میکند که اغلب ساکنان امریکای شمالی، مکانهای سکونتی پیرامون شهرها که تراکم پایین داشته و اتومبیل محور میباشند، با ویژگی هایی از قبیل آزادی، پرستیژ، پاکیزگی، آرامش و سکونت، خلوت و ... همراه میدانند. در واقع برای بسیاری از مردم، زندگی در خانه های تک خانواری، مجموعه ای از محسنات از قبیل مالکیت، زمین ومسکن بزرگتر، دوری از مسائل مشکل زای موجود در مناطق شهری نظیر آلودگی هوا را در بردارد. بنابراین دور از انتظار نیست که اغلب مردم این نوع از محیط های سکونتی را علی رغم معایب آن از قبیل جدایی گزینی اجتماعی و هزینه های بالای حمل و نقل، ترجیح میدهند. ولی این مسئله با خصوصیات فردی اشخاص نیز ارتباط پیدا میکند. در واقع منتقدان ادعا میکنند که زندگی در محل های شهری پرتراکم و آپارتمانهای بلند مرتبه، مورد پسند افراد نبوده و افراد به شدت توسط سیاست هایی که این سبک از سکونت را تشویق میکنند، آسیب میبینند. این پژوهش در صدد است دو الگوی متفاوت شهری را با یکدیگر مقایسه کند. (یک مجموعه آپارتمانی که در ناحیه غربی تهران جانمایی گردیده است با منطقه ای متشکل از مساکن تک خانواری مستقر در یکی ازبهترین مناطق شهرستان کرج). بر مبنای ادبیات موجود در این زمینه در مورد ترجیحات سکونتی، در اینجا برآنیم بررسی کنیم چه فاکتورهایی در ارتباط با میزان رضایتمندی سکونتی افراد هستند و آیا گرایش به سکونت در مساکن کوتاه مرتبه همیشه به رضایتمندی سکونتی بیشتر منجر میگردد و یا علاوه بر ساختار مسکن، شاخص های دیگری نیز وجود دارند که سطح رضایتمندی سکونتی را تعیین می کنند.
ندا ملک زاده محمد مسعود
فلسفه تدوین و اجرای اسناد راهبرد توسعه شهری (c.d.s) مرتفع نمودن بحران ها و مسائل شهری کشورهای در حال توسعه است. بحران های فراوانی که شهرها را به چالش می کشانند و اهمیت پاسخگویی به آن مورد تاکید واقع شده است. بر اساس آمار سازمان ملل، جمعیت شهرنشین جهان در طی یک نسل به میزان دو میلیارد نفر افزوده خواهد شد که نود و هشت درصد از افزایش مزبور مربوط به کشورهای در حال توسعه خواهد بود. در این میان لازم است برای توسعه شهرها تمهیداتی در نظر گرفته شود. برای محقق شدن توسعه شهری مطلوب تهیه برنامه ها و طرحهای متنوعی که نظام توسعه را از هرگونه خلاً برنامه سازی و طرح ریزی مبرا مینماید الزامی است. یکی از انواع برنامه ها و طرح ها که برای توسعه هر شهر یا منطقه شهری الزامی است، برنامه های راهبردی توسعه می باشد. این اسناد مسیر توسعه را برای حرکت به سمت هدف تعیین مینماید و از طریق چشم اندازسازی مشارکتی، به تبیین سیاست های کلان و خرد و برنامه های اجرائی می پردازد. یکی از مهمترین نتایج رویکرد راهبرد توسعه شهری، به مشارکت فراخواندن افراد ذی نفع و ذی نفوذ در توسعه شهر یا منطقه شهری می باشد. بررسی نظریه ها و رویکردهای مختلف مرتبط با توسعه شهری در طول صد سال اخیر به نحو کاملی حکایت از نبود جایگاه مشارکت ذی نفعان و ذی نفوذان در توسعه شهری دارند، به طوری که بررسی مشخصه ها و مفهوم رویکرد راهبرد توسعه شهری نشان می دهد که رویکرد مذکور با تبیین جایگاه و نقش ذی نفعان و ذی نفوذان در توسعه شهر سعی در توسعه همه جانبه شهر یا منطقه شهری دارد. بر این اساس، در این پژوهش پس از بررسی ادبیات نظری پیرامون موضوع تحقیق، به سنجش میزان مشارکت ذینفعان و ذی نفوذان در منطقه 22 شهرداری تهران در چهارچوب رویکرد راهبرد توسعه شهری پرداخته شده است. در چهارچوب رویکرد مورد تحقیق، در چهار بعد (محیطی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی) به عنوان زمینه مشارکت ذی نفعان و ذی نفوذان مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که میزان مشارکت در بعد اقتصادی با میانگین 3.15 (بین 1 تا 5) بالاترین و بعد اجتماعی با میانگین 2.82 پایین ترین میزان تمایل به مشارکت ذی نفعان و ذی نفوذان را داشته است. میزان مشارکت در بعد مدیریتی و محیطی به ترتیب دارای میانگین 3.09 و 3.00 می باشند. در مجموع میزان مشارکت ذی نفعان و ذی نفوذان با میانگین 3.00 متوسط ارزیابی می گردد. در نهایت با تحلیل نتایج پیمایش شده به ارائه راهکارهایی جهت ارتقاء مشارکت ذی نفعان و ذی نفوذان پرداخته شده است.
نرگس قانع عزابادی هاشم داداش پور
در بسیاری از شهرهای ایران، به ویژه شهر یزد، رشد فیزیکی بسیار سریع تر از رشد جمعیت و نیاز واقعی شهر بوده و شهر دچار گسترش افقی بی رویه شده است. در روند توسعه پراکنده و بی رویه شهر بخش مهمی از اراضی شهری با پتانسیل توسعه، به صورت بلااستفاده رها شده اند و پیامدهای منفی را به دنبال داشته اند. آنچه در این پژوهش به طور ویژه مورد توجه است، مالکیت وقفی بخشی از اراضی بازمانده از توسعه شهری می باشد. اراضی وقفی بخشی از اراضی شهر یزد (7 درصد) را به خود اختصاص می دهند و بسیاری از این اراضی (حدود 50 درصد) در داخل محدوده شهر و در دل بافت های شهری واقع شده اند اما فاقد کاربری مناسب شهری می باشند و یا پویایی و کارایی لازم را ندارند. ناحیه 3 منطقه 2 شهر یزد، بخشی از شهر است که سهم زیادی از اراضی وقفی شهر در این ناحیه واقع شده اند و حدود 28 درصد اراضی این ناحیه وقفی می باشند. این در حالی است، که این اراضی (تقریباً 18 درصد) علیرغم موقعیت مناسب ناحیه در شهر، کاربری شهری مناسبی ندارند. هدف اصلی این پژوهش سنجش ظرفیت توسعه اراضی وقفی ناحیه 3 منطقه 2 شهر یزد است. که در این راستا، از روش"توصیفی- تحلیلی" استفاده می شود. روش توصیفی برای بیان اطلاعات مرتبط با ادبیات موضوع و نیز شناخت محدوده مطالعاتی استفاده می شود. روش تحلیلی نیز، جهت تبیین روابط بین مولفه های مختلف مورد استفاده می باشد. به دلیل نیاز به تهیه لایه های اطلاعاتی gis از شاخص های مکان پایه و رسیدن به نقشه ای نهایی برای تعیین نواحی و پهنه های دارای اولویت توسعه از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) برای وزن دهی به شاخص های پژوهش بهره گرفته می شود. لازم به ذکر است، وزن دهی و تعیین اهمیت معیار و شاخص ها، با استفاده از 30 عدد پرسشنامه تکمیل شده توسط متخصصین و به وسیله برنامه expert choice محاسبه می شوند. نتایج یافته ها نشان می دهد که عوامل موثر در تعیین ظرفیت توسعه اراضی وقفی ناحیه مطالعاتی مدیریتی- نهادی، کالبدی- فضایی، اجتماعی و اقتصادی می باشند. که با توجه به تعیین اهمیت آن ها بر اساس نظرات کارشناسان و محاسبه وزن آن ها به روش ahp، مشخص شد که عوامل مدیریتی- نهادی با ضریب اهمیت 0.664، بیشترین تأثیر و عوامل کالبدی- فضایی با ضریب اهمیت 0.208، تأثیر کم و عوامل اقتصادی و اجتماعی هر یک با عدد 0.064، تأثیر ناچیزی در سنجش ظرفیت توسعه اراضی وقفی ناحیه مورد مطالعه دارند. هم چنین با تهیه نقشه های مربوط به هر یک از معیارها و شاخص های موثر در سنجش ظرفیت توسعه اراضی وقفی، و روی هم اندازی آن ها با اعمال وزن محاسبه شده به روش ahp، نقشه ای تهیه می شود که اراضی وقفی را در چهار دسته بر اساس اولویت و ظرفیت توسعه دسته بندی می کند به طوری که اراضی وقفی با اولویت اول، بیشترین ظرفیت برای توسعه و اراضی وقفی با اولویت چهارم، کمترین ظرفیت و پتانسیل توسعه را دارند.
عبدالله زارعی هاشم داداش پور
برنامه ریزی کاربری زمین به عنوان محصول نهایی فرایند برنامه ریزی فضایی به دنبال ارائه ی الگوی مطلوب کاربری زمین با توجه به ظرفیت ها است. این فرایند در غالب مطالعات صورت گرفته بر اساس تحلیل روند گذشته و تعمیم آن به آینده است که به دلیل عدم قطعیت شرایط و ویژگی های منطقه ای، با تعارضات ذاتی همراه است. از سوی دیگر رویکردهای موجود به دلیل عدم وجود نگاهی یکپارچه و در نظر نگرفتن شرایط اقتصادی-اجتماعی و سیاسی-فرهنگی نمی توانند الگوی کاربری زمین مناسب را ارائه کنند بر این مبنا هدف این پژوهش شناسایی متغیرهای موثر در فرایند کاربری زمین و ارائه ی مدلی جهت تعیین کاربری مطلوب با توجه به شرایط منطقه است. در راستای تحقق این هدف، مدل پیشنهادی یکپارچه ای به منظور بهینه یابی تخصیص کاربری زمین با به کارگیری تابع و تحلیل مکانی ارائه شده است. این مدل ویژگی های منطقه ای را در فرآیند زیست محیطی و محیط انسانی با فرایند تحلیل سلسله مراتبی ارزیابی شده است و در نهایت و با استفاده از منطق گفتاری و قوانین شرطی توسط مدل های ریاضی و نرم افزار arcgis کاربری مطلوب به هر مکان اختصاص یافته است. به منظور آزمون مدل پیشنهادی اطلاعات و شرایط منطقه ای شهرستان نوشهر، به عنوان نمونه ی مورد مطالعه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. این مدل با توجه به شرایط اقتصادی، جمعیتی و زیست محیطی، دو گونه اولویت بندی درون و برون پهنه ای در سطح شهرستان ارائه می کند که اولاً اولویت پهنه ها نسبت به یکدیگر را مشخص می سازد و ثانیاً در هر پهنه مطلوب ترین مکان را به منظور استقرار کاربری مشخص می سازد. تحلیل نتایج نشان می دهد که مدل در اولویت اول در حدود 75 درصد از سطح شهرستان را به توسعه ی طبیعی، 8 درصد به توسعه ی کشاورزی، 15 درصد به توسعه ی شهری و 2 درصد را به توسعه ی صنعتی اختصاص داده است. تحلیل مکانی نتایج نشان می دهد که نوار ساحلی شمال شهرستان به دلیل برخورداری از زیرساخت های خدماتی و حمل و نقلی بیشتر به توسعه ی شهری و صنعتی اختصاص یافته و مناطق پست مرکزی به دلیل شرایط محیطی مناسب و برخورداری برخی زیر ساخت ها به توسعه ی کشاورزی تخصیص داده شده است. این در حالی است که دیگر مناطق شهرستان به دلیل شرایط خاص زیست محیطی و پوشش متراکم جنگلی با توسعه ی طبیعی پیشنهاد شده است.
وحید مشفقی مجتبی رفیعیان
تغییرات منطقه ای در شرایط کنونی به منطق جدیدی از توسعه وابسته است. منطقی که در آن تصویر جدید مناطق عمدتا آمیزه ای از پیوندها و گره ها می باشد و تاکید هرچه بیشتر به نگاه یکپارچه به کانون ها و مناطق در قالب شبکه ای از سکونتگاهها دارد. بنابراین درک نظام های شهری بدون در نظر داشتن توام رهیافت اندازه مبنا و شبکه مبنا، ناقص بوده و تصویر ناتمامی از ساختارهای مکانی- فضایی در اختیار می گذارد. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و ابزار تحلیل شبکه _از نوع رو شهای رابطه ای_ ضمن تبیین مولفه ها و شاخص های تحلیل تعاملات فضایی، الگوی فضایی-عملکردی شبکه شهری استان مازندران، ناشی از چهار مد جریان مردم، کالا، سرمایه و اطلاعات در سال ???? شناسائی و تحلیل می کند. جهت بازشناسی الگوی سازمان یابی فضا هر دو رهیافت بطور همزمان مد نظر قرار گرفته شده است. از این روی سعی شده است شدت و چگونگی جریانات میان شهرها به عنوان تحلیل های عملکردی نقاط در نظر گرفته شود و ویژگی های مکانی-کارکردی شهرها در زمره تحلیل های صفت-نقطه ای را پوشش می دهند. نتایج تحلیل ها نشان می دهد الگوی فضائی-عملکردی شبکه شهری استان مازندران الگویی چند مرکزی می باشد. خاستگاه جغرافیائی استان و نزدیکی مراکز شهری و همچنین سطوح مختلف کارکردی- خدماتی در شهرهای استان از عوامل موثر بر شکل گیری الگوی چند مرکزی در استان است. بر این اساس نظام چند مرکزی استان بیشتر متاثر از جریان مردم و همجواریهای فضائی شکل گرفته است. چراکه ساختار اقتصادی استان و اثرات بیرونی اقتصادی شهرها روابط مکمل قوی میان شهرها را تایید نمی کند.
مرتضی یعقوب خانی غیاثوند هاشم داداش پور
در این پژوهش با هدف تحلیل و مدل سازی تغییرات کاربری زمین کلانشهر تهران، ابتدا با مطالعه ادبیات نظری و مبانی عملی مربوط به تغییر کاربری زمین، عوامل اجتماعی اقتصادی، عوامل بیوفیزیکی و عوامل مدیریتی (برنامه ریزی) به عنوان اصلی ترین محرک های تغییر کاربری زمین شناخته شدند و آثار و نحوه عملکرد آن ها در تغییر کاربری زمین، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد و برای مدل سازی تغییرات کاربری زمین کلانشهر تهران از مدل moland استفاده شد. این مدل در نخستین مرحله از اطلاعات اجتماعی اقتصادی مانند جمعیت و اشتغال، برای محاسبه تقاضای کاربری زمین استفاده می کند و این تقاضا را با استفاده از یک زیر مدل مبتنی بر آتوماتای سلولی و با در نظر گرفتن ویژگی های طبیعی و عوامل مدیریتی (برنامه ریزی) موجود در منطقه، به سطح فضایی تخصیص می دهد. نتایج مدل سازی، نشان دهنده این است که مدل بعد از مرحله معتبر سازی، دارای توانایی مناسبی برای پیش بینی تغییرات کاربری زمین در یک افق 20 ساله است. نقشه شبیه سازی شده تغییرات کاربری زمین کلانشهر تهران در سال 1405 مهم ترین خروجی مدل می باشد. همچنین نتایج به دست آمده نشان دهنده این است که عمده تغییرات کاربری زمین در منطقه، تبدیل زمین های کشاورزی و بایر به زمین های شهری با کاربری های مسکونی و صنعتی و سایر کاربری های خدماتی وابسته به آنهاست که عمده این تغییرات در قسمت های جنوب، جنوب غرب و غرب کلانشهر تهران رخ می دهند و قسمت های شرق و شمال شرق منطقه کمترین تغییرات را تجربه می کنند.
نازنین عبادی محمدرضا پورجعفر
پژوهش حاضر در پی کاربرد نظریه کدهای فرم محور در طراحی محلات با توجه به اصول و معیارهای بکارگیری این کدها می باشد. یکی از عوامل اساسی در حفظ کیفیت عرصه های شهری، برخورداری از فرم منظم و یکپارچه مجموعه ساختمان ها است که این امر با اولویت دادن به کاربری و نیز توسعه پراکنده حاصل از تفکیک کاربری ها، در طراحی فضاهای شهری مورد توجه قرار نمی گیرد. در واقع عدم توجه کافی به فرم و موقعیت ساختمان ها نسبت به یکدیگر، باعث کاهش کیفیت عرصه های عمومی در شهرها شده است که این موضوع در پژوهش حاضر مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش یکی از محلات مسکونی شهرک خاوران تبریز با استفاده از روش تحلیلی و با تکیه بر داده های اسنادی به عنوان نمونه موردی بررسی، تحلیل و طراحی شده است. بکارگیری روش توصیفی در دریافت مفاهیم نظری و فرآیند تهیه کدهای فرم محور و بکارگیری روش تحلیلی در دریافت تجارب جهانی، سبب گردید که روش برش عرضی مناطق، جهت تحلیل وضع موجود منطقه انتخاب و تعیین گردد. بر اساس این روش ماتریس ها و چک لیست هایی از وضع موجود (شامل موقعیت و نوع بلوک ها و قطعات، نوع ساختمان ها و شبکه معابر) تهیه و تنظیم گردید که پایه و اساس تدوین ضوابط طراحی محدوده بر اساس ویژگی های کدهای فرم محور واقع شد. نتایج حاصل از این ماتریس ها با در نظر گرفتن عناصر کدهای فرم محور به صورت استانداردهایی شکل گرفت که این استانداردها با تاکید بر فرم ساختمان ها جهت طراحی فضایی مطلوب مورد استفاده واقع شدند. نتیجه حاصل اینکه استانداردهای طراحی فضا بر اساس کدهای فرم محور و مبتنی بر معیارهای تقدم فرم بر کاربری، اختلاط کاربری و توجه به فضای عمومی باعث شکل گیری فضایی با تنوعی از انواع ساختمان ها و اختلاط کاربری های تجاری و مسکونی بر اساس الگوی توسعه پیاده محور گردید.
ریحانه عمویی مجتبی رفیعیان
بررسی رویکردها و نظریات مربوط به مداخله در بافتهای شهری نشاندهنده ی وجود تحولات در انها در طی سالهای اخیر می باشد. این دیدگاهها به بافتهای شهری و فضاهای موجود در آن به عنوان پتانسیل های بالقوه ای می نگرند که از توان و ظرفیتهای محیطی- کالبدی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار بوده به طوریکه می توان با اقدامات و راهکارهایی دوباره آنها را برای توسعه و ادامه ی چرخه ی حیات در محدوده های شهری آماده ساخت. یکی از این قبیل فضاها که در این رابطه از اهمیت فراوانی برخوردار است، فضاهای رها شده ای است که با وجود برخورداری از توانهای اکولوژیکی، کالبدی،اجتماعی و اقتصادی به دلیل عدم توجه به انها از توسعه بازمانده و با انواع آسیب ها و معضلات شهری مواجه اند که نه تنها خود به عنوان فضایی نامطلوب بروز می نمایند بلکه اثرات منفی آنها نیز بر بافتهای پیرامونی و جریان های توسعه در آنها قابل توجه است. در این پژوهش در ابتدا به مرور اجمالی بر رویکرد توسعه ی مجدد و اصول و فرآیند آن پرداخته شده است و سپس با بررسی مولفه ها و شاخص های ارزیابی و مدل تحلیل پژوهش، ارزیابی اثرات احیاء فضاهای رها شده بر جریان های توسعه و نوسازی پهنه های همجوار در محدوده پارک نهج البلاغه و محلات اطراف آن مد نظر قرار گفت.که در این زمینه تحلیل ها متکی بر مشاهدات، پرسشگری از ساکنین و بررسی های آماری می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که نمی توان اثرات احیاء رود دره پونک و تبدیل آن به یک پارک فرامنطقه ای همچون پارک نهج البلاغه را بر ساز و کارهای توسعه ای در محلات اطراف آن ، به طور قطعی مثبت و یا منفی دانست بلکه در این رابطه تاثیر بینابینی را می توان ملاحظه نمودبه عنوان مثال در زمینه های اجتماعی اقدامات صورت گرفته،سبب افول کیفیت پاره ای از شاخص ها نظیر امنیت ،روابط اجتماعی و حس تعلق به مکان گردیده است که نتایج مربوطه همگی بر اساس تحلیل های آماری بدست آمده است.اما جمع بندی که می توان از تاثیر پارک بر محدوده های پیرامونی داشت منوط به میزان رضایتمندی ساکنین از سکونت در محله های اطراف پس از احداث پارک است که با توجه به نظر سنجی که از ساکنین در این خصوص صورت گرفته و با استفاده از نتایج حاصل از آزمون تی استیودنت تک نمونه ای که p-value ( 0.15- ) کمتر از 0.05 می باشد و فاصله اطمینان منفی این نتیجه حاصل شده که پارک نهج البلاغه اگرچه در مواردی باعث ارتقاء کیفیت سکونت گردیده ولی اثرات منفی آن بر محله های اطراف بیشتر از اثرات مثبت نمود پیدا کرده و زندگی ساکنین را تحت تاثیر قرار داده است به طوریکه آنان معتقدند پارک نهج البلاغه نه تنها باعث بهبود کیفیت محله های پیرامونی نشده بلکه زمینه های افول ارزش های زیستی را نیز فراهم اورده است.
مهدی بزاززاده هاشم داداش پور
آینده نگاری منطقه ای، نوعی از آینده نگاری است که با تمرکز بر محدوده سرزمینی خاص، در یک قلمرو جغرافیایی زیرملی با هدف اتخاذ تصمیمات معین جهت تحقق آینده مطلوب عملیاتی می گردد. منطقه مورد نظر می تواند به عنوان یک منطقه مستقل دارای دولت فدرال و یا پهنه ای همگن با ویژگی های مشترک، میان چند کشور باشد. یک عامل مهم در موفقیت آینده نگاری منطقه ای بهره بردن همزمان از فرصت هویت محلی در سطح زیرملی و اهرم سیاسی در سطح ملی و فراملی می باشد. آذربایجان غربی به عنوان یکی از مناطق دارای ویژگی های خاص و منحصر بفرد جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی؛ طیف گسترده ای از آینده های محتمل را پیش روی خود دارد. هدف عملیاتی این پژوهش شناسایی مولفه های کلیدی توسعه منطقه ای و هدف غایی آن ترسیم آینده مطلوب آذربایجان غربی با رویکرد آینده نگاری منطقه ای است. پژوهش حاضر تحقیقی کیفی از نوع مطالعه موردی است که با استفاده از برخی مدل های کیفی ـ کمی تحلیل شده است. در این پژوهش با بهره گیری از مطالعات موجود در زمینه توسعه منطقه ای معیارهای توسعه در شش گروه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی، علم و فناوری و سازمان فضایی طبقه بندی شده اند. بر اساس اسناد فرادست توسعه ای؛ 18 مولفه برای توسعه منطقه-ای در آذربایجان غربی بازشناسی گردیده است. سپس از طریق توزیع 36 پرسشنامه و نیز انجام 14 مصاحبه عمیق؛ نظرات گروهی از مدیران ارشد و کارشناسان خبره از نهادهای مختلف مدیریت استان جمع آوری شده است. داده های استخراج شده با استفاده از تلفیق روش های تحلیل میانگین و تاپسیس، تحلیل شده و مولفه های کلیدی توسعه منطقه ای استخراج گردیده است. سه مولفه «کشاورزی»، «شیوه مدیریت» و «زیرساخت های ارتباطی» به عنوان مولفه های کلیدی توسعه منطقه ای در آذربایجان غربی تشکیل هشت سناریو توسعه را داده و در نهایت سناریو منطبق بر کشاورزی صنعتی، شیوه مدیریت خصوصی و زیرساخت هایی با الگوی شبکه ای؛ با کسب امتیاز بالاتر، ملاک تدوین چشم انداز توسعه منطقه قرار گرفته است. احکام توسعه مستخرج از تحلیل مصاحبه های عمیق و پرسشنامه توزیعی در تدوین رویکردها و راهبردهای توسعه مورد بهره برداری گرفته و بیانیه چشم انداز توسعه منطقه ای آذربایجان غربی آخرین دستاورد پژوهش حاضر بوده است.
فاطمه ولی محمدی حسین کلانتری خلیل آباد
ادراک ما از شهر که آن را منظر شهری می نامیم، به عوامل مختلفی وابسته است که پیاده راه در آن نقش مهمی ایفا می کند. میتوان ادعا نمود اساساً درک ما از شهر، چیزی بر اساس فهم خیابان استوار است که از مهمترین مولفه های سازنده منظر شهر است. در واقع اگر بپذیریم که بخش مهمی از برخوردهای اجتماعی و فرهنگی در فضاهای شهری اتفاق می¬افتند، در آن صورت، نقش پیاده راه ها در تقویت بنیانهای اجتماعی و فرهنگی شهر غیر قابل انکار مینماید. آنچه در شهرهای امروز، خصوصاً تهران به عنوان کلانشهر – پایتخت، مشهود است، نبود قاعده ای خاص برای پرداختن به مسائل مرتبط با منظر شهری است. روندی که آشفتگی و نابسامانی را در سیمای شهری سبب شده و از این زاویه تأثیر نامطلوبی به صورت خودآگاه و ناخودآگاه، بر حوزه های ادراک روانی شهروندان برجای گذاشته است. با توجه به اهمیت ویژه و توانمندی های بالقوه شهر تهران و با در نظر گرفتن چالش ها و روند نامطلوب کنونی از جمله آشفتگی سیما و منظر شهری، آلودگی های صوتی، بصری و ترافیک آن،گسترش و ایجاد پیاده راه های مطلوب در این شهر ضروری می باشد. در این پژوهش با مطالعه و بررسی پیاده راه های سپهسالار و17شهریور، با توجه به هدف اصلی آن که تدوین الگوی مناسب برنامه ریزی و طراحی منظر پیاده راه های شهر تهران، به منظور بهبود کیفیت اجتماعی-فرهنگی و زیست محیطی می باشد، به ارائه راهبردهائی پرداخته ایم. جمع آوری اطلاعات به صورت مشاهده، تصویربرداری و تنظیم 2 نوع پرسشنامه برای استفاده کنندگان از پیاده راه ها و متخصصین انجام یافته است. جهت تحلیل اطلاعات کمی و کیفی از مدل swot استفاده شده و از جمله راهبردهای نهائی ارائه شده در این پژوهش میتوان به استفاده از پیشینه ی بافت های موجود در جهت هویت بخشی به پیاده راه های شهری، توجه به مولفه های کیفیت محیطی در پیاده راه ها برای بالا بردن سطح تعاملات اجتماعی و افزایش سرزندگی محیط، شناسایی نقاط قوت و ضعف حاکم بر محدوده برای اتخاذ تصمیمات مدیریتی و برنامه ریزی صحیح و توجه به اقلیم در انتخاب مبلمان و جداره سازی مناسب پیاده راه ها اشاره کرد.
سپیده تدین هاشم داداش پور
در این پژوهش با بهره¬گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار تحلیل شبکه، ضمن شناسایی و تبیین مولفه¬ها و شاخص¬های مرتبط با ویژگی¬های جابه¬جایی و الگوهای سفر؛ به تحلیل ساختار فضایی منطقه کلانشهری تهران بر اساس داده¬های مرتبط با جریان سفر افراد در مقاطع زمانی 1375 و 1385 پرداخته شده است. چگونگی برقراری پیوندهای ارتباطی میان شهرها در سطح منطقه کلانشهری و شکل¬گیری سطوح مختلفی از کانون¬های جذب و تولید سفر، راهنمای این پژوهش بوده است. نتایج تحلیل¬ها نشان می¬دهد الگوی غالب جریان¬های سفر در منطقه کلانشهری تهران به صورت متمرکز و شعاعی، به سمت مراکز مسلط تهران و کرج شکل گرفته است. الگوی ساختار فضایی در منطقه کلانشهری تهران بر اساس ویژگی¬های رفت و آمد و جا¬به¬جایی نیز، الگوی متمرکز را نشان می¬دهد که با توجه به تحلیل-های مرتبط با شبکه از جمله آنتروپی در مراحل آغازین حرکت به سوی چندمرکزی شدن قرار دارد. به این ترتیب که تهران و کرج در سطح مراکز قوی عمل کرده و سایر شهرها نیز در قالب پهنه¬های شناسایی شده با تعاملات درونیشان و همچنین ارتباطاتی که با مراکز برقرار می¬کنند، در شبکه جای گرفته¬اند. به علاوه الگوی کنونی ساختار فضایی در راستای شرایط سال 1375 و تقویت کننده آن است، با این تفاوت که در دو دهه¬ اخیر مراکز تهران و کرج به عنوان کانون¬های اصلی جذب سفر قدرت بیشتری یافته¬اند.
مهدی ده ده جانی هاشم داداش پور
رقابت پذیری منطقه ای به عنوان رویکردی نوین در برنامه ریزی توسعه منطقه ای می کوشد با مفروض داشتن وجود نوعی از رقابت بین مناطق، بر سر جذب سرمایه های موثر در توسعه، و با تأکید بر مزیت رقابتی به جای مزیت نسبی، از منظری جدید به بحث توسعه منطقه ای بپردازد. این رویکرد ابزاری است بسیار کارآمد که می تواند با مطالعه عمیق جنبه های گوناگون سیستم منطقه ای، ضمن شناسایی عوامل ریشه ای تاثیرگذار در توسعه یک منطقه و برآورد میزان تأثیرگذاری آنها، سمت و سوی راهبردهای توسعه منطقه ای را مشخص کرده و از این رهگذر سیاستگذاران منطقه ای را در برنامه ریزی برای نیل به توسعه ای پایدار یاری رساند. کردستان به عنوان یکی از مناطق بالقوه مهم کشور، علیرغم کوششهای دهه های گذشته، کماکان از توسعه نیافتگی فزاینده رنج می برد. هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی مهمترین عواملی است که در توسعه این استان مشارکت دارند. این پژوهش که طبق گونه شناسی مطالعات رقابت پذیری منطقه ای، از نوع اکتشافی است، در گام نخست با بررسی ادبیات نظری و تجربی موضوع شاخص ارزیابی رقابت پذیری منطقه ای را متشکل از 4 زیرشاخص، 26 عامل و 62 تعیین کننده، تدوین کرده و در گام بعدی با کاربست این شاخص و یک مدل تصمیم گیری جمعی ضمن تحلیل داده هایی، که از طریق توزیع پرسشنامه در میان نخبگان استان گردآوری شده بود، به ارزیابی و سنجش رقابت پذیری استان کردستان پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در سطح اول شاخص ارزیابی، "زیرشاخص اقتصادی" و "زیرشاخص نهادی سیاسی" و در سطح دوم عواملی چون "کارآمدی نظام تولید" و "سیاستگذاری دولتی" بیشترین تأثیر را در ارتقای رقابت پذیری منطقه ای استان کردستان دارند و در عین حال همین زیرشاخصها و عوامل بیشترین فاصله را از وضع مطلوب دارند. در بخش پیشرانهای اقتصادی منطقه هم بخشهای "کشاورزی" و "بازرگانی" رقابت پذیرترین بخشهای فعالیتی استان بوده و در همان حال بخشهای "بازرگانی" و "صنایع غذایی" بیشتر انحراف را از وضع مطلوب دارند.
مریم اکبرنیا هاشم داداش پور
شهر جدید با نگاهی که در این پژوهش بدان نگریسته شده، شهری است برنامه ریزی شده برای تمرکز زدایی جمعیتی و اقتصادی کلانشهرها که از لحاظ اشتغال و خدمات خوداتکاست.شهرهای جدید پس از گذشت چند دهه از تاسیس با چالشهای بسیاری مواجه شده اند؛یکی از بارزترین این چالشها وابستگی شهرهای جدید به منطقه کلانشهری و بویژه شهر مادر در تامین شغل و امکانات و خدمات است. بررسی رویکرد ها و نظریه های مختلف پیرامون موضوع نشان می دهد که عدم تعادل کار- مسکن ناشی از نبود اقتصاد پایه در شهر جدید و کمبود امکانات و خدمات شهری علت اصلی این وابستگی است که به شکل سفرهای روزانه کاری و غیرکاری ساکنان بروز می نماید. لذا از جمله راهکارهای موثر در کاهش این وابستگی ایجاد فرصتهای شغلی متناسب با جمعیت و وجود خدمات کافی در زمینه آموزشی،بهداشتی – درمانی و تفریحی است. براین اساس در این راستا پس از بررسی مبانی نظری و تجارب جهانی به بررسی و تحلیل میزان خوداتکایی شهر جدید پردیس واقع در 35 کیلومتری کلانشهر تهران در چارچوب بازشناسی عملکرد این شهر پرداخته شده است. روش تحقیق پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده که با حجم نمونه ی 400 خانوار(با استفاده از رابطه کوکران)از میان 13400 خانوار موجود در شهر که به شکل تصادفی انتخاب شده ، به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انجام شده است .توصیف داده ها در وضع موجود با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری پرسشنامه پیرامون سفرهای کاری و غیرکاری موجود وتحلیل شدت و جهت سفرها از طریق نرم افزار پاژک وتحلیل همبستگی و تاثیر متغییرهای مستقل بر وابسته از طریق نرم افزار spss سنجیده شده است.در این پژوهش میزان خوداتکایی شهر پردیس بعنوان متغییر وابسته و الگوی سفرهای کاری و غیر کاری ساکنان بعنوان متغییر مستقل در قالب ارزیابی فرصتهای شغلی و امکانات و خدمات موجود در شهر در نظر گرفته شده است . یافته ها بیانگر آنست که 60.9 درصد از ساکنان به دلیل مشکلات اقتصادی و به قصد دستیابی به مسکن ارزان به این شهر آمده اند و محل کار 77.8 درصد از آنان خارج از شهر پردیس است و 59.5 درصد از مردم شهر ترجیح می دهند مجدداً به تهران باز گردند.همچنین نتایج یافته ها نشان می دهد که فقدان جاذبه های شغلی به میزان 0.60، کمبود امکانان آموزشی به میزان 0.423، کمبودامکانات بهداشتی- درمانی به میزان0.372 از تاثیرگذار ترین عوامل در وابستگی شهر پردیس به شهرهای منطقه کلانشهری هستند و میان افزایش سفرهای کاری با تاثیر0.660 و سفرهای غیرکاری با تاثیر0.350 و کاهش خوداتکایی شهر پردیس رابطه معکوس وجود دارد.
فرزانه عابدیان مجتبی رفیعیان
چکیده با توسعه و رشد شهرها و افزایش جمعیت دیگر مراکز قدیمی شهری جوابگوی نیازهای اکثریت همچنین نیازهای جدید نمی باشد. در نتیجه ایجاد مراکز مکمل از جمله الزامات اجتناب ناپذیر می باشد. مرکز فعلی مشهد با توجه به ظرفیت کالبدی و عملکردی و حجم بالای گردشگر و زائر توانایی پذیرش عملکردهای جدید شهری را ندارد. به منظور توسعه موزون شهر و پیوند کار و سکونت در تمام منطقه شهری و ایجاد یک نظام چند هسته ای در شهر مشهد نیاز به ایجاد هسته های جدید می باشد. محدوده مورد مطالعه یکی از مراکز مکانیابی شده اسناد فرادست نیاز به تدوین راهبردهای مورد نیاز برای کاهش مشکلات و تعریف نقش مجموعه به عنوان کانون نوین شهری و تدوین برنامه های اقدام مناسب، با توجه به عوامل درون زا و برون زای موجود و ایجاد هویت و تشخص کالبدی در مجموعه با تکیه بر ارزش های بستر طبیعی می باشد. از آنجایی که ناحیه مورد بررسی در رساله دارای نامعلومیهای بسیاری می باشد و عوامل درونی و بیرونی بسیاری در برنامه ریزی دخیل اند، برنامه ریزی راهبردی برای رفع مشکلات فوری و مسائل غیرقابل پیش بینی آن در نظر گرفته شده است. در نتیجه پس از دستیابی به سه شاخص اصلی کاربری، کالبدی و دسترسی، این شاخص ها در محدوده به تفصیل بررسی شد و پس از شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید، بیانیه نهایی مشکلات تبیین گردید. سپس با استفاده از تکنیک aida و راهبردهای منتج از بیانیه مشکلات، عناصر و عرصه ها و اختیارهای سناریو مشخص گردید و با توجه به اهداف، سناریو بهینه تعیین گردید و به منظور دستیابی به سناریو بهینه پروژه ها و برنامه های اقدام مناسب برای محدوده مداخله مشخص گردید. سناریو بهینه در واقع در سه شاخص تعیین شده معیارهای مطلوب را تبیین می نماید. کلمات کلیدی: مرکز جدید شهری، تکنیک aida، شهر چندهسته ای، برنامه ریزی استراتژیک، مشهد
نریمان جهانزاد هاشم داداش پور
زمین مکانِ بر هم کنش ها، تبادلات و گره گاهِ تداخلِ منافعِ گروه های مختلفِ اجتماعی است. از طریقِ زمین، نحوه ی استفاده از آن و عینیت یافتنِ برخورد نسبت های نیروها بر آن، یعنی ساختِ محیط مصنوع است که سازمانِ فضایی شکل می یابد. عوامل متعددی در تغییر کاربری اراضی نقش دارند، لیکن این فعالیت های انسانی هستند که عموماً تغییر کاربریِ زمین و از آن ره، پیکره بندیِ فضایی منطقه را شکل میدهند. تبلورِ عینی این فعالیت های افسار گسیخته، انباشتِ نابرابرِ سرمایه در منطقه یِ کلانشهری و دامن زدنِ هرچه بیشتر به عدم تعادل هایِ منطقه ای است. پس بدین منظور است که با مطالعه ی نیروهای محرکِ تغییر کاربری اراضی و عوامل فضایی مرتبط، میبایست از فرایندهای محتمل آتی پرسش نموده، و با عطفِ توجه به شاخص ها و اهدافِ برنامه ریزی کاربری اراضی پایدار، در باب تحولاتِ آتی آن به داوری نشست. بر این اساس، هدفِ تحقیق حاضر این است که در وهله ی نخست با شناسایی عواملِ محرکِ توسعه در مجموعه ی شهری مشهد، تغییراتِ کاربری اراضی بر اساس سناریوی وضع موجود برای سالهای آتی ترسیم شود. سپس بر اساس رویکرد اکولوژیک، الگوی بهینه ی کاربری اراضی در این منطقه تهیه شده و در آخر نتایج این دو با یکدیگر مقایسه شود. لذا، برای این منظور ابتدا با استفاده از نقشه های کاربری اراضی در سال های 1372 و 1390، و بر اساس محرک ها و عواملِ فضایی توسعه، تغییراتِ کاربری اراضی برای سالِ 1408، 1426، 1444 و 1462 ، در محیط qgis2.4 شبیه سازی میشود. در قسمت دوم بر اساس رویکرد اکولوژیک به کاربری اراضی، دوازده معیارِ طبیعی شناسایی شده و با استفاده از مدلِ ahp ، در محیط arcgis9.3 الگوی بهینه ی کاربری اراضی تعیین میشود. نتایج تحقیق حاکی از آن است اولا تغییرات کاربری اراضی در سالهای آتی منجر به تبدیلِ هر چه بیشترِ اراضی کشاورزی، مراتع و خشک شدنِ سکونتگاه های روستایی خواهد شد. ثانیاً بر اساس الگوی بهینه ی تهیه شده روشن شد که ظرفیت چندانی برای توسعه در مجموعه شهری وجود ندارد. و ثالثاً ادامه ی روند فعلیِ تغییراتِ کاربری اراضی می تواند نتایج زیست محیطی و به تبعِ آن اقتصادی-اجتماعی جبران ناپذیری بر جای بگذارد. بر این اساس، لازم است تا دستگاهِ برنامه ریزی و مدیریت منطقه، رویکردی جامع برای جلوگیری از مشکلاتِ زیست محیطی آتی و کنترل توسعه ی افقی سکونتگاه ها در این منطقه اتخاذ نماید.
سید امیررضا میری لواسانی هاشم داداش پور
مناطق کلانشهری به عنوان پدیده ای نوظهور در مقایسه ی دیگر شیوه های سکونت انسانی دارای روند شکلگیری و گسترش سریعتری در عرصه های مختلف است. با توجه به الگوهای مختلفی رشد در این مناطق و مشاهده اشکال جدید توسعه، چگونگی رشد و پیروی از الگوهای توسعه مورد توجه و تحقیق بوده است. هر منطقه ی کلانشهری با توجه به ویژگیها و شرایط محیطی خود میتواند از الگوی رشد متفاوتی پیروی کند. بر مبنای مطالعات صورت گرفته درزمینه ی ادبیات نظری موضوع نشان میدهد که نمیتوان الگوی ثابت و مشخصی برای تمامی مناطق کلانشهری ارائه کرد. ازاین رو بایستی بوسیله ی شاخص هایی به سنجش میزان شکلگیری و گسترش پراکنده رویی در مناطق کلانشهری پرداخت. در این تحقیق با توجه به تحقیقات صورت گرفته، سنجه هایی 7 گانه در شناسایی شکلگیری و گسترش این پدیده ارائه شده است. بر مبنای سنجه های 7 گانه ی ارائه شده ویژگیهای منطقه ی کلانشهری و ساختار کلان با استفاده از روشهای متناظر با هر سنجه ، الگوی پدیدهی پراکندهرویی مورد تحلیل قرار گرفته است. بر مبنای مدل مفهومی ارائه شده سنجه های معرفی شده به مثابه ی فیلتر ساختار منطقهی کلانشهری را تحلیل و تأثیر پذیری منطقه ی کلانشهری از این عوامل را تعیین میکند. نتایج تحقیق نشان می دهد که شبکه ی زیرساختی و جمعیت در منطقه ی کلانشهری تهران نقش بسزایی در شکل گیری و گسترش پدیده ی پراکنده رویی دارد. با این حال شهر تهران و کرج به عنوان دو نقطه ی مسط در منطقه ی کلانشهری تأثیرات ویژهای بر این الگو داشته اند. بهطوریکه با گسترش و توسعه ی کرج بهعنوان نقطه ی مسلط در محدوده ی پیرامونی خود و همکاری با شهر تهران در کنار وابستگی عملکردی، مجموعه ی شهری قوی با مرکزیت شهری تهران شکل گرفته است. بهطوریکه مناطق توسعه ی پراکنده در دوره های قبل به محدوده های توسعه یافته ی پیوسته در حال تبدیل است. در ارزیابی های انجام شده در دوره ی 1390 نشان میدهد که به هم ین دلیل پدیده ی پراکنده رویی به مناطق بیرونی منطقه ی کلانشهری تهران منتقل شده است. از سوی دیگر زیرساختهای ارتباطی و زیربنایی نیز هم به دلیل نیازهای شکل گرفته و هم به دلیل گسترش منطقه ی کلانشهری در همین راستا توسعه یافته اند که از طرفی هم منجر به توسعه ی بیشتر منطقه ی کلانشهری و هم رشد پدیده ی پراکنده رویی و هم فاصلهی بیشتر با مرکز منطقه ی کلانشهری شده است.
محبوبه کارشکی هاشم داداش پور
امروزه کریدورهای ارتباطی، نه-تنها به عنوان عامل حمل و نقل و ارتباطات، بلکه به عنوان عامل گسترش و توسعه منطقه نیز به حساب می آیند. به طوری که انتخاب آن ها، باعث سازمان دهی و برنامه ریزی هماهنگ در طول آن شده که با مدیریت و سیاست های آمایشی می تواند به تحولی مثبت در فضای منطقه منتهی گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش و جایگاه کریدورهای توسعه در سازمان فضایی استان خراسان رضوی به عنوان نمونه موردی، بر دو بخش کلی شناسایی سازمان فضایی منطقه و تحلیل ارتباط بین کریدور توسعه با مولفه-های سازمان فضایی استوار است. براین اساس، در ابتدا با مطالعه مبانی نظری، معیارها و مولفه های تاثیر گذار در کریدور شناسایی و در ادامه سازمان فضایی استان و ارتباط آن با کریدورهای توسعه با اتکا به معیارهای به دست آمده از مبانی نظری مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته های حاصل از مبانی نظری نشان می دهد که به طور کلی سه معیار اصلیِ توسعه اقتصادی، توسعه سکونتگاهی و توسعه زیرساختی مرتبط با کریدورهای توسعه، مطرح می شود که تحلیل-های انجام شده بر مبنای این سه معیار انجام گرفته است. روش این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و برای پاسخگویی به سوالات از توابع تحلیل آمار فضایی در نرم افزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی(arc gis) و همچنین نرم افزار تحلیل فضایی(geoda) و نیز روش تحلیل عاملی به کمک نرم افزارspss استفاده شده است. با وجود نتایج به دست آمده از این تحلیل ها مبتنی بر تاثیر مستقیم کریدورهای ارتباطی بر سازمان فضایی استان، بررسی های انجام گرفته پیرامون سازمان فضایی استان خراسان رضوی در وضعیت موجود نشان می دهد که این استان علی رغم وجود پتانسیل های مختلف در فرآیند توسعه خود، همچنان از الگوی فضایی قطبی و متمرکز پیروی می کند، به طوری که تمرکز شدید فعالیتی و جمعیتی در مرکز استان به وضوح به چشم می-خورد. این امر نشان دهنده پایین بودن میزان اثرپذیری کریدورهای ارتباطی بر سازمان فضایی استان در وضعیت موجود، می باشد. بنابراین با توجه به وجود قابلیت ها و پتانسیل های استان در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای، ایجاد و تقویت کریدورها و محورهای توسعه و همچنین کانون های توسعه در فاصله دور از مرکز استان، می تواند از شدت تمرکز استان بکاهد و به تقویت تعادل فضایی در استان کمک نماید.
زهرا احمدی پور هاشم داداش پور
اصطلاح خوشه به عنوان یک ایده ی برتر برای بحث در مورد نقش توسعه ی صنعتی در توسعه ی منطقه ای از دهه ی1990به بعد، و در جهت تقویت توان رقابتی و ابزاری جهت ارتقای رقابت پذیری مورد توجه قرار گرفته است. محققان توسعه سرزمینی معتقدند شکل گیری خوشه های صنعتی- منطقه ای، استعداد رقابت پذیری را ارتقا بخشیده و در بهبود مزیت های رقابتی و توسعه منطقه ای موثر است.از این رو دست یابی به مزایای رقابتی،خوشه های صنعتی-منطقه ای را به یک نقطه کانونی توجه علمی و سیاست گذاری تبدیل کرده است. با این توضیحات هدف این تحقیق، بررسی و تحلیل نقش خوشه های صنعتی بر توسعه رقابت پذیری منطقه ای است. روش تحقیق، از نوع توصیفی-تحلیلی است و از پرسش نامه جهت جمع آوری داده ها استفاده گردیده است که پس از تایید روایی و پایایی، داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار هایspss وlisrel پردازش گردید. نتایج تحقیق ضمن تایید ارتباط بین شدت روابط با افزایش رقابت پذیری منطقه ای، عوامل موثر بر توسعه و تحریک رقابت پذیری منطقه ای را قالب 4عامل : 1)روابط اجتماعی؛ 2)روابط مکانی جغرافیایی؛ 3)روابط اقتصادی و )روابط نهادی- سازمانی شناسایی کرده است.
بهاره خالصی حسن احمدی
چکیده ندارد.