نام پژوهشگر: فرشاد دشتی
مریم شیخ بابایی محمود اثنی عشری
چکیده امروزه بدلیل نقش موثر کودهای شیمیایی نیتروژنه روی رشد، عملکرد و کیفیت محصولات کشاورزی، مصرف بی رویه اینگونه کودها فزونی یافته است. کاربرد زیاد کودهای نیتروژنه آلودگی های زیست محیطی و همچنین تجمع نیترات در گیاه به ویژه سبزی های برگی را به همراه می آورد. مصرف این گونه سبزی ها باعث بروز بیماری های مختلف در انسان و دام می گردد، به همین دلیل کودهای زیستی جایگزین مناسبی برای کودهای شیمیایی خواهد بود. کودهای مزبور قادرند با تأثیر روی متابولیسم گیاه، تولید هورمون ها و بهبود خواص فیزیکی و شیمیایی خاک، به نحوی باعث افزایش عملکرد شده و آلودگی های زیست محیطی را کاهش دهند. شنبلیله (trigonella foenum-graecum)از جمله سبزی های برگی است که کشت و کار آن در ایران به طور وسیع انجام می گیرد و از جنبه های تغذیه ای و دارویی اهمیت دارد، اما کاربرد کودهای نیتروژنه در آن بالا است. در این تحقیق اثر دو کود زیستی ازتوباکتر و نیتروکسین هر یک به تنهایی و به صورت بذرمال و یا مخلوط با مقادیر مختلف کود نیتروژنه اوره شامل 75، 150، 225 و 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و هم چنین اوره به صورت مستقل روی برخی ویژگی های کمی وکیفی شنبلیله مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش درتابستان 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 20 تیمار، 4 تکرار و 80 واحد آزمایشی به مرحله اجرا درآمد. عملکرد، وزن تک بوته، سطح و تعداد برگ، درصد ماده خشک، کلروفیل، مواد جامد محلول، تجمع نیترات و غلظت برخی عناصر تحت تأثیر تیمارها اختلاف معنی دار نشان دادند. نتایج حاصل از طرح حاکی از اثر رضایت بخش مصرف کودهای زیستی فوق مخلوط با کود اوره بود، به طوری که تیمار ازتوباکتر + نیتروکسین + 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار با عملکرد 92/1807 گرم در متر مربع، ماده خشک 91/25 درصد، تجمع نیترات 3/3581 میلی گرم در کیلوگرم وزن خشک برگ و هم چنین داشتن اثرات مثبت روی ویژگی های کیفی شنبلیله یکی از تیمارهای مفید و قابل توصیه ارزیابی گردید. واژه های کلیدی: شنبلیله، ازتوباکتر، نیتروکسین، اوره، کود زیستی، تجمع نیترات
حجت قهرمانی مجد فرشاد دشتی
: موسیر ( allium hirtifolium ) گیاهی پیاز دار و چند ساله از خانواده آلیاسه می باشد. این گیاه بومی ایران است و به صورت خودرو در مراتع مرتفع و نقاط کوهستانی می روید. در این تحقیق با استفاده از نشانگر های مورفولوژیکی و مولکولی تنوع ژنتیکی 16 جمعیت موسیر غرب ایران مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول 4 روش استخراج dna شامل موری تامسون(1980)، دویل و دویل(1987)، موری تامسون تغییر داده شده(دشتی 1382) و سقائی-معروف(1984) به منظور انتخاب بهترین روش روی بافت های برگ وسوخ گیاه موسیر مورد ارزیابی قرار گرفت. برای استخراج dna بافت های برگ و سوخ گیاه موسیر مورد استفاده قرار گرفت. بیشترین مقدار dna با کیفیت مطلوب از 1 گرم بافت (4/396 میکروگرم از بافت برگ و 3/259 میکروگرم از بافت سوخ) از روش موری تامسون به دست آمد. با توجه به نتایج، روش موری تامسون برای استخراج dna از بافت های برگ و سوخ گیاه موسیر توصیه میشود. در آزمایش دوم فعالیت آنتی اکسیدانی 16 جمعیت موسیر مورد بررسی قرار گرفت. عصاره های متانولی از نظر فعالیت آنتی اکسیدانی تنوع قابل توجهی نشان دادند. بیشترین فعالیت آنتی اکسیدانی در عصاره جمعیت صحنه و کمترین آن در جمعیت نهاوند بدست آمد. در آزمایش سوم تنوع مورفولوژیکی جمعیت های موسیر با استفاده از 29 صفت کمی و کیفی روی گیاهان مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد که بین اکثر صفات مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود دارد. تجزیه عامل نشان داد که صفاتی مثل قطر سوخ بزرگ؛ وزن تر، درصد ماده خشک، تعداد، طول و عرض برگ؛ طول ساقه گل دهنده؛ قطر طبق گل آذین؛ رنگ و طرز قرار گرفتن برگ و رنگ ساقه گل دهنده از اجزای تشکیل دهنده عوامل اصلی بودند. نتایج تجزیه کلاستر براساس تمام صفات اندازگیری شده، جمعیت ها را در فاصله 10 به 6 گروه اصلی تقسیم بندی نمود. نتایج نشان داد که ارتباط معنی داری بین تنوع ژنتیکی و منشأ جغرافیایی وجود ندارد. در آزمایش چهارم از نشانگر رپید جهت بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت های موسیر استفاده شد. 14 آغازگر از مجموع 50 آغازگر مورد استفاده تکثیر تصادفی dna الگو را به خوبی انجام داده و بین جمعیت هاچند شکلی نشان دادند. کمترین تشابه ژنتیکی(21/0) بین دو نمونه صحنه و کوهرنگ مشاهده شد در حالی که بیشترین میزان تشابه ژنتیکی (63/0) بین نمونه های همدان با همدان 2 و مرغملک با کوهرنگ مشاهده شد. جمعیتهای مورد ارزیابی در تجزیه خوشه ای در حد درصد تشابه 47/0 جمعیت ها را درشش گروه مجزا قرار داد. گروه بندی حاصل از جمعیت ها در تجزیه خوشه ای تقریباً منطبق با منشا جغرافیایی هر جمعیت بود. در این مطالعه نتایج آزمایش مورفولوژیک و رپید با یکدیگر همخوانی نداشت.
زهرا خادمی احمد ارشادی
ایران یکی از مهم ترین کشورهای تولید کننده هلو (prunus persica l.) در دنیا به شمار می آید. بخش عمده هلو تولیدی در ایران به مصرف تازه خوری می رسد، اما مشکلاتی مانند فساد پذیری زیاد و عمر کوتاه پس از برداشت از عوامل محدودکننده در بازار رسانی هلو می باشند. در این تحقیق اثرات محلول پاشی با غلظت های مختلف اسید جیبرلیک ( صفر،10،20 و 30 میلی گرم در لیتر) و غلظت های مختلف اسید سالیسیلیک ( صفرف 1،2 و 4 میلی مولار) و نحوه کاربرد آن ( محلول پاشی درختان سه هفته قبل از برداشت، غوطه وری میوه ها پس ازبرداشت در اسید سالیسیلیک و کاربرد توأم محلول پاشی و غوطه وری) بر عمر انباری هلوی رقم آلبرتا بررسی شد. خصوصیات کیفی میوه ها در زمان برداشت شامل: طول، قطر، و وزن، مواد جامد محلول، اسیدیته قابل تیتراسیون، پی اچ، فنول کل، ظرفیت آنتی اکسیدانی و سفتی میوه اندازه گیری شد و اندازه گیری های بعدی هر هفته یکبار به مدت شش هفته صورت گرفت. میوه های تیمار شده با اسید جیبرلیک نسبت به میوه های شاهد پی اچ و مواد جامد محلول کمتر و اسید یته بیشتری داشتند. همچنین اسید جیبرلیک از نرم شدن میوه ها طی انبارداری جلوگیری کرد و ضمن کاهش تلفات آب باعث حفظ کیفیت و تأخیر در پیری میوه ها شد. غلظت 20 میلی گرم در لیتر اسید جیبرلیک بیشترین تأثیر را بر کاهش پوسیدگی قارچی و حفظ سفتی میوه ها داشت و کیفیت میوه ها را . طی انبار داری به صورت محسوسی حفظ نمود. محلول پاشی درختان هلو با اسید سالیسیلیک به غیر از مواد جامد محلول و فنول کل میوه تأثیر معنی داری بر سایر شاخص های کیفی میوه در زمان برداشت نداشت. کاربرد توأم.محلول پاشی و غوطه وری میوه ها در اسید سالیسیلک اثرات مثبت بیشتری بر حفظ کیفیت میوه ها طی انبار اری در مقایسه با محلول پاشی درختان با اسید سالیسیلیک داشت. تیمار با اسید سالیسیلیک با غلظت 2 میلی مولار بیشترین تأثیر مثبت را بر حفظ سفتی، کاهش تلفات اب، کاهش پوسیدگی و حفظ کیفیت میوه داشت. اگرچه با اسید جیبریلک تأثیر بیشتری بر افزایش ترکیبات فنولی و ظرفیت آنتی اکسیذانی میوه در مقایسه با تیمار اسید سالیسیلک داشت ولی هر دو تیمار محل.ل پاشی درختان با اسی جیبرلیک به غلظت 20 میلی گرم در لیتر و غوطه وری میوه ها در اسید سالیسلییک با غلظت 2 میلی مولار به خوبی کیفیت میوه ها را طی انبار داری حفظ نمودند.
سیده زهرا عزیزی فرشاد دشتی
دانشگاه بوعلی سینا مشخصات رساله/پایان نامه تحصیلی عنوان: اثر اسید سالیسیلیک، کلریدکلسیم و نوع بسته بندی بر عمر پس از برداشت و برخی شاخص های کیفی سه رقم تجاری فلفل دلمه ای (l. c. annuum)گلخانه ای نام نویسنده: سیده زهرا عزیزی نام اساتید راهنما: دکتر فرشاد دشتی و دکتر حسن ساری خانی نام اساتید مشاور: دکتر احمد ارشادی دانشکده: کشاورزی گروه آموزشی: علوم باغبانی رشته تحصیلی: مهندسی کشاورزی گرایش تحصیلی: سبزی کاری مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ تصویب: 27/3/87 تاریخ دفاع: 26/11/1389 تعداد صفحات: 111 چکیده: فلفل (l. c. annuum) از مهمترین سبزیجات تیره سیب زمینی به شمار می آید. سرعت بالای کاهش آب طی حمل و نقل و بازرسانی، حساسیت بالا به نگهداری در دمای پایین تر از 7 درجه سانتی گراد و بروز پوسیدگی های آلترناریایی از مهمترین مشکلات فلفل در مرحله پس از برداشت به شمار می آیند. در این پژوهش طی سه آزمایش جداگانه تاثیر تیمار اسید سالیسیلیک، کلرید کلسیم و نوع بسته بندی بر عمر قفسه ای و برخی ویژگی های کیفی سه رقم فلفل گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش اول با دو فاکتور رقم در سه سطح مارنوکا (نارنجی)، پارامو (قرمز) و تارنتو (زرد) و بسته بندی در سه سطح جعبه مقوایی معمولی، جعبه مقوایی با روکش پلی اتیلن و جعبه پلاستیکی منفذ دار. میوه ها پس از تیمار با آب مقطر درون بسته بندی های ذکر شده قرار داده شدند و در دمای1±17 درجه سانتی گراد نگهداری شدند. اندازه گیری وزن نمونه ها از ابتدای نمونه برداری به فاصله 5 روز یکبار تا روز 30 ام انجام گرفت. اندازه گیری صفات تخریبی شامل محتوای مواد جامد محلول، پی اچ آب میوه، سفتی و مقدار ویتامین ث در روزهای 10، 20، 30 پس از نگهداری انجام شد. نتایج حاصل از این آزمایش بیانگر تأثیر مثبت بسته بندی در جعبه های مقوایی سفید با پوشش پلی اتیلن بر کاهش تلفات آب و حفظ سفتی بافت میوه بود. بسته بندی بر میزان مواد جامد محلول، سفتی، ویژیگی های ظاهری و ویتامین ث تأثیر معنی داری نشان داد. در میان ارقام نیز رقم پارامو بالاترین سفتی و کمترین تلفات آب را نشان داد. همچنین بین ارقام نیز از نظر مواد جامد محلول، ویتامین ث و سفتی اختلاف معنی داری مشاهده گردید. آزمایش دوم شامل دو فاکتور رقم در سه سطح ذکر شده و غلظت اسید سالیسیلیک در 4 سطح (صفر(شاهد)، 1، 2 و 4 میلی مولار)بود. نمونه ها پس از غوطه وری در غلظت های مختلف اسید سالیسیلیک به مدت 5 دقیقه، در دمای اتاق (1±25) خشک شده و در بسته بندی جعبه مقوایی با پوشش پلی اتیلن نگهداری شدند و مانند آزمایش اول صفات تخریبی و مقدار کاهش مورد اندازه گیری قرار گرفت. غلظت اسید سالیسیلیک تاثیر معنی داری بر میزان مواد جامد محلول، پی اچ، سفتی، درصد کاهش آب و ویتامین ث نشان داد. غلظت 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک در برخی صفات نظیر سفتی و درصد کاهش آب بهتریننتیجه را نشان داد. بر اساس نتایج آزمایش اول و دوم در میان سطوح بسته بندی، بسته بندی مقوایی سفید با روکش پلی اتیلن از آزمایش اول و در میان سطوح غلظت آزمایش دوم غلظت 2 میلی مولار در آزمایش سوم مورد استفاده قرار گرفت. آزمایش سوم شامل دو فاکتور رقم در سه سطح ذکر شده و غلظت کلرید کلسیم در سه سطح (صفر(شاهد) 5/0و 1 درصد) و غلظت 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک انجام شد. نمونه ها به مدت 5 دقیقه در کلرید کلسیم یا اسید سالیسیلیک در غلظت های ذکر شده غوطه ور شدند و پس از خشک شدن در دمای اتاق (1±25) در جعبه های مقوایی با روکش پلی اتیلن بسته بندی و در دمای 1±17 درجه سانتی گراد نگهداری شدند. در زمان های صفر، 7، 14 و 21 روز مقدار تلفات آب و صفات تخریبی مورد ارزیابی قرار گرفت. در این آزمایش مقدار کاروتنوئید کل نیز در روز 14 پس از نمونه برداری مورد اندازه گیری قرار گرفتند اثر تیمار کلرید کلسیم بر میزان مواد جامد محلول و بر میزان سفتی معنی دار نبود. تیمار کلرید کلسیم اثر معنی داری بر میزان پی اچ، ویتامین ث، درصد تلفات آب، ظاهر دم میوه، بازار پسندی و مقدار کارتنوئید نشان داد. در میان سطوح مختلف بسته بندی، بسته بندی در جعبه مقوایی با روکش پلی اتیلن بیشترین تاثیر را بر میزان سفتی، بازار پسندی و کاهش درصد تلفات آب محصول نشان داد. در تیمار کلرید کلسیم و اسید سالیسیلیک، تیمار 5/0 درصد کلرید کلسیم در صفاتی چون بازار پسندی، محتوی ویتامین ث، وضعیت دم میوه و تیمار 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک درصفاتی مانند محتوی کاروتنوئید و پی اچ بهترین نتیجه را نشان دادند. واژه های کلیدی: فلفل دلمه ای، اسیدسالیسیلیک، کلریدکلسیم، نوع بسته بندی، عمر قفسه ای
حسن رضایی فرشاد دشتی
استفاده از گونه های وحشی جهت اصلاح گیاهان زراعی خصوصا در رابطه با ایجاد مقاومت به آفات و بیماری ها از دیرباز مد نظر اصلاح گران قرار داشته است. گونه allium asarense یکی از گونه های وحشی بسیار نزدیک به پیاز خوراکی (a. cepa) می-باشد که اخیراً از ایران گزارش شده است. به منظور بررسی امکان تلاقی این گونه با پیاز خوراکی و وجود مقاومت به بیماری-های پوسیدگی خاکستری، کپک سیاه و پوسیدگی فوزاریومی پیاز، تحقیقی با استفاده از چهار رقم پیاز خوراکی ایرانی (قرمز آذرشهر، درچه اصفهان، سفید کاشان و سفید قم) و گونه a. asarense انجام شد. سوخ های ارقام مختلف و گونه a. asarense در بستر های گلخانه گروه باغبانی دانشگاه بو علی سینا کشت شد و پس از به گل رفتن گیاهان، هر رقم توسط قفس های توری ایزوله شد و سپس اخته و گرده افشانی دستی صورت گرفت. جهت بررسی مقاومت به بیماری ها، آزمایش فاکتوریلی در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو فاکتور روش آلوده سازی در دو سطح (از زیر گردن و از کنارسوخ) و رقم در پنج سطح با شش تکرار انجام شد. سوخ ها با اسکالپل استریل زخم زنی شده و سپس توسط سوسپانسیون اسپور قارچ های بیماری زا محلول پاشی شدند. سوخ ها در دمای 24 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی بالا قرار گرفتند. بعد از گذشت دو هفته، درصد سطح آلودگی سوخ ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تلاقی گونه a. asarense با پیاز خوراکی امکان پذیر است و بیشترین میزان تولید بذر از تلاقی رقم درچه اصفهان به عنوان والد نر و گونه a. asarense به عنوان والد ماده به دست آمد (35/0 درصد تلاقی ها). از تعداد 33 بذر به دست آمده از تلاقی های مختلف، 6 عدد پس از کاشت جوانه زده و به رشد خود ادامه دادند. رقم قرمز آذرشهر بیشترین مقاومت به پوسیدگی خاکستری را نشان داد در حالی که گونه a. asarense مقاومت متوسطی به این بیماری داشت و ارقام سفید به این بیماری حساس بودند. در رابطه با بیماری کپک سیاه، ارقام سفید نیمه مقاوم و سایر گیاهان حساس بودند. گونه a. asarense مقاومت بالایی نسبت به پوسیدگی فوزاریومی از خود نشان داد. به طوری که در برخی از تک بوته های این گونه مقاومت کامل دیده شد.
مهرداد رسولی فرشاد دشتی
در راستای بررسی اثر هرس شاخه و میوه بر ویژگی های رشد، صفات کمی و کیفی فلفل گلخانه ای پژوهشی با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با عامل رقم در 3 سطح (زرد (gold flaim)، قرمز (torkal) و نارنجی (paramo))، نوع هرس در 3 سطح (2، 3 و 4 شاخه) و انتخاب میوه در 2 سطح (انتخاب میوه روی شاخه اصلی و انتخاب میوه روی شاخه اصلی و فرعی) در 3 تکرار انجام گرفت. نشاء های فلفل در 19 مرداد سال 1388 در گلخانه کشت شدند. پس از منشعب شدن شاخه های بوته ها، هرس دستی به منظور باقی گذاشتن 2، 3 و 4 شاخه انجام گردید. اولین برداشت تجاری در 20 آبان سال 1388 و آخرین برداشت در 30 اردیبهشت سال 1389 انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد رقم بر همه ی ویژگی های رشد، صفات کمی و کیفی اندازه گیری شده بجز تعداد گره، وزن تک میوه و میوه درجه 1 اثر معنی دار داشت. رقم های نارنجی و قرمز دارای بلندترین ارتفاع بوته، طول میانگره و وزن خشک بوته و کمترین نسبت طول به عرض میوه بودند. رقم های قرمز و زرد کمترین وزن تر بوته و بیشترین تعداد میوه (43/14 و 30/14)، عملکرد کل (2263 و 2259 گرم در بوته) و قابل فروش (2205 و 2169 گرم در بوته)، درصد میوه نشینی و میوه درجه 2 را داشتند. رقم قرمز دارای بیشترین مواد جامد محلول، ویتامین c، کلروفیل کل برگ و کاروتنوئید کل میوه بود. رقم های قرمز و رقم نارنجی درصد ماده خشک بوته، درصد ماده خشک میوه و ظرفیت آنتی اکسیدانی بیشتری را داشتند. در کل با افزایش تعداد شاخه، تعداد میوه، عملکرد کل، عملکرد قابل فروش، درصد میوه نشینی و میزان میوه درجه دو در بوته افزایش یافت، اما ارتفاع بوته، تعداد گره، طول میانگره، وزن میوه، کلروفیل برگ و کاروتنوئید کل کاهش داشت. بیشترین ارتفاع بوته، تعداد گره در شاخه، طول میانگره، وزن تک میوه (70/166 گرم در بوته) و کاروتنوئید کل و کمترین تعداد میوه (99/11)، عملکرد کل و قابل فروش (1994 و 1937 گرم در بوته)، درصد میوه نشینی و میوه درجه 2 در هرس دوشاخه مشاهده گردید. انتخاب میوه روی شاخه اصلی و فرعی بیشترین تعداد میوه، عملکرد کل و قابل فروش، درصد میوه نشینی و میزان میوه درجه دو را داشت. اما انتخاب میوه روی شاخه اصلی میزان وزن میوه بیشتری را نشان داد. اثر متقابل هرس چهارشاخه با انتخاب میوه تاثیری بر میزان تعداد میوه و عملکرد کل و قابل فروش نشان نداد ولی هرس سه شاخه با انتخاب میوه روی شاخه اصلی و فرعی میزان میوه و عملکرد بیشتری را ایجاد کرد، همچنین هرس دوشاخه تحت تاثیر انتخاب میوه قرار داشت و با انتخاب میوه روی شاخه اصلی و فرعی میزان میوه و عملکرد بیشتری بدست داد. یک روند افزایشی با افزایش تعداد شاخه در تعداد میوه، عملکرد کل، درصد میوه نشینی مشاهده گردید، با کاهش تعداد شاخه روند افزایشی در میزان ارتفاع بوته، تعداد گره و وزن میوه مشاهده شد. در نهایت هرس چهارشاخه و انتخاب میوه روی شاخه اصلی با توجه به افزایش عملکرد و عدم تاثیر منفی بر کیفیت میوه توصیه می شود.
مرتضی اختری فرشاد دشتی
تریپس پیاز (thrips tabaci l.) یکی از آفات عمده مزارع تره ایرانی (allium ampeloprasum tareh group) است که سبب خسارت، کاهش عملکرد و از دست دادن کیفیت می شود. این آزمایش برای تخمین مقدار مقاومت به تریپس در 14 توده تره ایرانی، در مزرعه تحقیقاتی و آزمایشگاه های گروه باغبانی دانشگاه بوعلی سینا در همدان انجام شد. برای مقایسه بین توده ها، فاکتورهای خسارت (خسارت ظاهری روی برگهای توده ها، تعداد حشرات بالغ و لارو تریپس) تعیین شد. در ادامه برخی ویژگی های مورفولوژیکی (زاویه بین برگی، ضخامت برگ، طول ساقه مجازی، موم برگ) و متابولیت های گیاهی (کربوهیدارت محلول، فنول کل و تندی) اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اختلاف معنی داری بین توده ها برای مقاومت به تریپس وجود دارد. تجزیه خوشه ای صفات، توده های تره ایرانی را در سه گروه مقاوم (توده های بابل، خرم آباد، اصفهان، بندرعباس، ساوه، اراک، یزد و شادگان)، حساس (توده های محلات، نیشابور و همدان) و بسیارحساس (توده های کرج، کرمانشاه و ارومیه) دسته بندی کرد. رابطه منفی و معنی دار بین زاویه بین برگی و فاکتورهای خسارت نشان داد که این ویژگی در توده های تره ایرانی برای مقاومت به تریپس اهمیت زیادی دارد. همچنین، نقش ساقه مجازی، ضخامت برگ و موم سطح برگ در مقاومت به تریپس به درستی مشخص نشد. در میان متابولیت های اندازه گیری شده، به ترتیب کربوهیدرات محلول و فنول کل، همبستگی مثبت و منفی معنی داری با فاکتورهای خسارت داشت.
علی پارسافر فرشاد دشتی
جنس آلیوم بزرگترین جنس تک لپه ای ها می باشد، که تعدادی از سبزیجات مهم از جمله تره ایرانی به آن تعلق دارد. این سبزی برگی در سطح وسیع در ایران تولید و مصرف می شود. اما کارهای اصلاحی محدودی روی این گیاه بخصوص در ارتباط با گونه های وحشی نزدیک به آن انجام شده است. با توجه به اینکه اخیرا? گونه های جدیدی از جنس آلیوم در ایران گزارش شده است، لذا این تحقیق بر آن بوده که روابط بین گونه ای میان تعدادی از این گونه های وحشی را با تره ایرانی و همچنین سایر گونه های اهلی جنس آلیوم مورد بررسی قرار دهد. گونه های مورد بررسی در این تحقیق شامل: گونه های وحشی alluim affine، a. dictyoscordium،a. abbasii ،a. iranicum ،a. atroviolaceum ، a. qaradaghense ، a. rotundium ، a. subvineale، و a. clivorium از بخش آلیوم، a. hirtifolium و a. jesdianumاز بخش مگالوپرازون، a. tripedale از بخش نکتارواسکوردیوم، و گونه های اهلی تره فرنگی (ampeloprasum leek group a. ) و سیر (a. sativum) از بخش آلیوم ، پیاز خوراکی (a. cepa)، پیازچه ولزی (a. fistulosum) و راکیو (a. chinensis) از بخش سپا و چایو (a. schoenoprasum ) از بخش شنوپرازوم بوده است. بدین منظور نشانگر رپید به عنوان روشی سریع ارزان و کارآمد برای نیل به این هدف مورد استفاده قرار گرفت. 14 آغازگر از مجموع 60 آغازگر مورد استفاده تکثیر تصادفی دی ان آ الگو را بخوبی انجام داده و بین گونه ها چند شکلی را نشان دادند. سطح تشابه ژنتیکی در بین نمونه ها از 04/0 تا 62/0 متغیر بود. گونه وحشی a.iranicum با 62/0 شباهت به عنوان نزدیکترین گونه به گیاه تره ایرانی برآورد شد. همچنین گونه وحشی a.atroviolaceum با 60/0 تشابه در مجاورت گیاه سیر قرار گرفت . تجزیه خوشه ای با روش گروه های جفتی وزن نشده گونه های مورد ارزیابی را در حد تشابه 28/0، در پنج گروه مجزا دسته بندی نمود، این دسته بندی تا حد زیادی توسط نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی تایید شد. همچنین گروهبندی های حاصل از تجزیه خوشه ای و تجزیه به مولفه های اصلی تا حدود زیادی منطبق با بخش هایی بود که هر گونه به آن تعلق داشت.
سیده هما موسوی راد احمد ارشادی
این پژوهش به منظور بررسی اثر پوترسین و اسپرمین بر عملکرد، کیفیت میوه و مقاومت به سرمای گل های بادام رقم یلدا و طی سه آزمایش مجزا انجام شد. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور پلی آمین در هفت سطح شامل شاهد، پوترسین 01/0، پوترسین 1/0، پوترسین 1، اسپرمین 01/0، اسپرمین 1/0 و اسپرمین 1 میلی مولار و زمان کاربرد در دو سطح، تمام گل و دو هفته بعد از تمام گل اجرا شد و سپس درصد تشکیل میوه، وزن دانه، وزن مغز و نسبت مغز به دانه، سطح برگ، وزن خشک برگ و محتوای کلروفیل برگ اندازه گیری شدند. در آزمایش دوم محلول پاشی با پوترسین و اسپرمین در زمان گلدهی انجام شد. دو روز بعد نمونه های گل در معرض دماهای 0، 2-، 4- و 6- درجه سانتی گراد قرار گرفته و مقادیر lt50 آنها محاسبه شد. در آزمایش سوم محلول پاشی پوترسین و اسپرمین دو هفته پس از تمام گل روی درختان انجام شد. پنج روز پس از آن نمونه های میوه چه و برگ جمع آوری شدند و غلظت عناصر معدنی شامل نیتروژن، پتاسیم، سدیم، روی، آهن، مس و منگنز اندازه گیری شد. علاوه بر آن تغییرات کربوهیدرات های محلول، پروتئین های محلول، و پرولین در برگ ارزیابی شد. کاربرد پوترسین و اسپرمین باعث افزایش درصد تشکیل میوه شد ولی بر ویژگی های کیفی آجیل تاثیر معنی داری نداشت. بالاترین درصد تشکیل میوه با غلظت 1 میلی مولار از هر دو پلی آمین مشاهده شد. حداکثر شاخص سطح برگ و درصد وزن خشک در اثر تیمار اسپرمین و پوترسین با غلظت 1 میلی مولار و بالاترین محتوای کلروفیل با تیمار اسپرمین با غلظت 1/0 میلی مولار مشاهده شد. پلی آمین ها تاثیری بر غلظت عناصر معدنی در میوه چه نداشتند ولی غلظت نیتروژن، پتاسیم و روی برگ را افزایش دادند. حداکثر غلظت عنصر نیتروژن در درختان تیمار شده با اسپرمین و پوترسین با غلظت 1 میلی مولار و حداکثر غلظت عنصر روی با تیمار پوترسین با غلظت 1 میلی مولار و اسپرمین با غلظت 1/0 میلی مولار مشاهده شد. غلظت پتاسیم برگ درختان تیمار شده با پلی آمین بالاتر بود اما نوع و غلظت پلی آمین های به کار رفته تأثیر معنی داری بر غلظت پتاسیم برگ نداشت. غلظت قندهای محلول، پرولین و پروتئین های محلول با کاربرد پوترسین و اسپرمین افزایش نشان داد. بیشترین غلظت پرولین ضمن محلول پاشی با اسپرمین 1/0 میلی مولار، حداکثر غلظت کربوهیدرات های محلول با تیمار اسپرمین و پوترسین با غلظت 1/0 میلی مولار و بالاترین غلظت پروتئین های محلول در اثر تیمار پوترسین 1 میلی مولار و اسپرمین 1/0 میلی مولار مشاهده شد. پلی آمین ها باعث کاهش دمای lt50 و افزایش مقاومت به سرمای گل های بادام شدند. مقاومت به سرمای گل های تیمار شده با پوترسین با غلظت 1 میلی مولار 9/2 درجه سانتیگراد بیشتر از نمونه شاهد بود. به طور کلی پوترسین و اسپرمین بدون تاثیر منفی بر کیفیت آجیل، درصد تشکیل میوه و مقاومت گل ها به تنش سرمایی را بهبود دادند.
فهیمه قایمی زاده فرشاد دشتی
تکثیر غیر جنسی سیر (آلیوم ساتیووم) منجر به تجمع ویروس هایی نظیر ویروس زرد پاکوتاهی پیاز و الکسی ویروس ها در این گیاه می شود. در این پژوهش ابتدا آلودگی سیر رقم همدان به ویروس زرد پاکوتاهی پیاز و الکسی ویروس ها با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز به روش رونویسی معکوس مورد بررسی قرار گرفت. سپس ویروس زدایی طی دو آزمایش جداگانه انجام شـد. در آزمایش اول گرمـادرمانی توام با کشـت گنبد مریسـتمی طبق ساقه در 3 سـطح (شــاهد، 7 روز دمــای 30 درجـه سانتی گراد+ 4 هفته دمای 36 درجه سانتی گراد و 7 روز دمای 30 درجه سانتی گراد+ 5 هفته دمای 36 درجه سانتی گراد) صورت گرفت. درآزمایش دوم مریستم ریشه به طول 1 میلی متر در محیط کشت پایه ام اس حاوی غلظت های صفر (شاهد)، 5/0، 1، 2، 4 و 8 میکرومولار نفتالین استیک اسید و غلظت های صفر (شاهد)، 5، 5/7، 10 و 20 میکرومولار بنزیل آدنین کشت شد. در انتهای هر آزمایش، حذف ویروس ها با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز به روش رونویسی معکوس ارزیابی شد. تکثــیر قطعاتی به طول 300 جــفت باز برای ویروس زرد پاکـوتاهی پیاز و 180 جفــت باز برای الکسی ویروس ها، آلودگی سیر رقم همدان را به ویروس های ذکر شده تایید کرد. گرمادرمانی در دمای 36 درجه سانتی گراد باززایی را کاهش داد. افزایش مدت زمان گرمادرمانی از 4 هفته به 5 هفته نیز منجر به کاهش باززایی شد. در کشت گنبد های مریستمی طبق ساقه بدون اعمال گرمادرمانی 77 و 62 درصد عاری سازی به ترتیب برای برای ویروس زردپاکوتاهی پیاز و الکسی ویروس ها مشاهده شد. گرمادرمانی برای 4 هفته توام با کشت مریستم، عاری سازی از الکسی ویروس ها را به 75 درصد افزایش داد، اما تاثیری در حذف ویروس زرد پاکوتاهی پیاز نداشت. افزایش مدت زمان گرمادرمانی از 4 هفته به 5 هفته نیز تعداد گیاهان عاری از الکسی ویروس ها را افزایش داد. اما همچنان تاثیری در حذف ویروس زرد پاکوتاهی پیاز نداشت. در کشت مریستم ریشه، در ترکیب هورمونی 1 میکرومولار نفتالین استیک اسید و 10 میکرومولار بنزیل آدنین پس از 30 روز، 7/6 درصد باززایی مستقیـم مشاهـده شد. در ترکیبـات هورمـونی 8 میکرومولار نفتالین استیک اسید به همراه 5 میکرومولار بنزیل آدنین و 8 میکرومولار نفتالین استیک اسیـد به همـراه 10 میکرومـولار بنزیل آدنین کالوس تشکیل شد. درصد باززایی از کالوس های در ترکیبات ذکر شده به ترتیب 41 و 8 درصد بود. گیاهان حاصل از باززایی مستقیم و غیر مستقیم در کشت مریستم ریشه همگی از ویروس زرد پاکوتاهی پیاز و الکسی ویروس ها عاری شدند.
عطیه زارعی حسین بانژاد
کاربرد مجدد فاضلاب ها و پساب حاصل از تصفیه آن ها در کشاورزی به علت نیاز روز افزون به آب به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک نظیر ایران روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. در برخی مناطق فاضلاب های صنعتی باعث توزیع آرسنیک در آب می شوند و از جمله گیاهانی که به طور عمده توسط پساب شهری و صنعتی آبیاری می گردند سبزیجات می باشند. این پژوهش با هدف بررسی پیامد آبیاری تربچه با آب آلوده به آرسنیک و روی و اندازه گیری غلظت روی و آرسنیک در بخش های مختلف تربچه انجام شده است. در این پژوهش از یک خاک با بافت میانه برای کشت گیاه تربچه بهره گیری شد. آب آبیاری گیاه در آزمایشی به صورت فاکتوریل با سه فاکتور: غلظت آرسنیک از نمک آرسنات سدیم در چهار سطح، غلظت عنصر روی از نمک کلرید روی در سه سطح و ph های مختلف آب آبیاری آماده و برای آبیاری گیاه در طرح کاملا تصادفی در گلخانه بکار رفته است. پس از غده بندی، گیاه تربچه برداشت و غلظت آرسنیک و روی در خاک، ریشه، غده و برگ تربچه اندازه گیری گردید. نتایج حاصل از جدول تجزیه واریانس نشان داد که اثر یک فاکتور (ph آب) بر وزن خشک و تر تک بوته معنی دار است. با افزایش غلظت آرسنیک و کاهش روی در آب آبیاری وزن خشک و تر تربچه افزایش یافته است. اختلاف معنی داری بین اثر تیمارها بر نسبت غده دهی و ارتفاع برگ مشاهده نشد. ph و ec خاک پس از برداشت محصول و اعمال تیمارها اندازه گیری و اثر متقابل هر سه تیمار بر این خصوصیات معنی دار شد. رابطه ی مستقیم بین ph آب آبیاری و ph خاک مشاهده گردید. افزایش روی در آب آبیاری باعث افزایش روی در خاک و گیاه شده است. بیشترین جذب روی توسط ریشه و کمترین آن در برگ تربچه مشاهده گردید. برهم کنش هر سه تیمار بر تجمع روی در غده و برگ معنی دار شده است. اثر غلظت آرسنیک و روی در آب بر فاکتور انتقال روی چشمگیر بود به طوریکه افزایش آرسنیک باعث کاهش فاکتور انتقال روی شده است. افزایش آرسنیک در آب آبیاری باعث افزایش آرسنیک در خاک و گیاه شد. اثر هر سه تیمار بر تجمع آرسنیک در خـاک معنی دار شد. غلظت آرسنیک در خاک با غلظت آرسنیک در آب آبیاری رابطه ی مستقیم دارد. همچنین میزان تجمع آرسنیک در خاک با افزایش روی در آب به طور چشمگیری کاهش یافته است. ارزیابی ها نشان داد که اثر برهم کنش آرسنیک، روی و ph در آب بر تجمع آرسنیک در قسمت های مختلف تربچه نیز معنی دار شده است. میزان آرسنیک جذب شده توسط تربچه با غلظت آرسنیک در آب آبیاری نسبت مستقیم دارد. انتقال آرسنیک به اندام هوایی درصد کمتری داشته است به طوریکه میزان آرسنیک در غده و برگ در غلظت های کم آرسنیک ناچیز یا صفر بوده است. اثر یک تیمار (آرسنیک) بر فاکتور انتقال آرسنیک معنی دار شد. به طور کلی با افزایش روی در آب آبیاری، میزان تجمع آرسنیک در خاک کاهش یافت.
سعید ذوقی فرشاد دشتی
بمنظور بررسی اثر تراکم کاشت و هرس شاخه روی برخی ویژگی های رشد بوته و تعدادی از صفات کمی و کیفی میوه طالبی گلخانه ای، تحقیقی با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و سه فاکتور، رقم در دو سطح (گالیا-52 و میرلا)، هرس در دو سطح (تک شاخه و دو شاخه) و تراکم در چهار سطح (2، 4/2، 8/2 و 6/3 بوته در مترمربع) انجام شد. بذرهای طالبی در 20 تیر سال 1391 در گلخانه به طور مستقیم کشت شدند. پس از منشعب شدن شاخه اصلی و تولید 10 برگ حقیقی، هرس دستی به منظور باقی گذاشتن 1 و 2 انشعاب انجام گردید. نتایج این تحقیق نشان داد رقم بر همه ی ویژگی های رشد و صفات کمی و کیفی اندازه گیری شده بجز عملکرد در مترمربع، عملکرد تک بوته، عرض میوه و تعداد گل ماده اثر معنی دار داشت. در رقم گالیا ارتفاع بوته، طول میانگره، وزن تر بوته و درصد ماده خشک بیشتری مشاهده شد. رقم میرلا تعداد میوه در بوته (06/3)، تعداد میوه در مترمربع (03/8)، تعداد گره (84/41)، درصد میوه نشینی (28/8) و اسیدیته میوه (75/0) بیشتری داشت. در کل هرس دو شاخه، بالاترین تعداد میوه در بوته (15/3)، تعداد میوه در مترمربع (32/8)، عملکرد در مترمربع (12473گرم)، عملکرد تک بوته (4792گرم)، طول میانگره، وزن تر بوته و تعداد گل ماده را داشت اما از نظر ارتفاع بوته، تعداد گره، درصد ماده خشک بوته، وزن تک میوه، درصد میوه نشینی و مواد جامد محلول نسبت به هرس تک شاخه کمتر از خود نشان داد. با افزایش تراکم کاشت، تعداد میوه در مترمربع، عملکرد در مترمربع، ارتفاع بوته و طول میانگره افزایش یافت. اما تعداد گره، وزن تر بوته، تعداد میوه در بوته، عملکرد تک بوته، درصد ماده خشک بوته، وزن تک میوه، طول و عرض میوه، تعداد گل ماده در بوته و درصد میوه نشینی با افزایش تراکم کاشت کاهش یافت. افزایش تراکم کاشت تاثیر معنی داری روی مواد جامد محلول، ماده خشک میوه، و اسیدیته میوه نداشت. در نهایت هرس دو شاخه و تراکم 6/3 بوته در مترمربع با توجه به عملکرد بالا (11600 گرم) و عدم تاثیر منفی بر کیفیت میوه تیمار برتر تشخیص داده شد.
سیمین یونس نیا فرشاد دشتی
سلنیوم از عناصر کلیدی کم مقدار است که مقادیر کم آن در انسان و جانوران برای کار شماری از آنزیم های وابسته به سلنیوم مورد نیاز است و خارج از این محدوده کمبود یا سمیت رخ می دهد. در تحقیق حاضر به منظور دستیابی به منبع و سطح کودی مناسب که علاوه بر عملکرد و صفات کیفی مطلوب و قابل قبول، مشکلی برای انسان و گیاه نداشته باشد، اثر مقادیر 10، 20، 30 و 40 میکروگرم در میلی لیتر از سلنات سدیم و مقادیر 60، 80، 100 و 120 میکروگرم در میلی لیتر از سلنیت سدیم روی برخی صفات کمی و کیفی تره ایرانی در گلخانه و آزمایشگاه های گروه علوم باغبانی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا مورد بررسی قرارگرفت. برای بررسی اثر سلنیوم بر تره ایرانی برخی صفات کمی (عملکرد، طول و عرض برگ) و کیفی (درصد ماده خشک، محتوای فنول و فلاونوئید کل، میزان سلنیوم کل در گیاه، خواص آنتی اکسیدانی به روش dpph و frap، خواص ضد میکروبی) مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد با افزایش میزان کاربرد کودهای سلنیومی در هر دو منبع، میزان تجمع در گیاه نیز بالا رفت. میزان سلنیوم کل در گیاه در چین دوم(حداکثر تجمع 94/564 پی پی ام)نسبت به چین اول(حداکثر تجمع، 314 پیپی ام)، افزایش یافت اما در چین سوم(حداکثر تجمع 146 پی پی ام) مقدار سلنیوم کل در گیاه کاهش یافت. بطور کلی جذب سلنات سدیم نسبت به سلنیت سدیم بیشتر بود. میزان عملکرد، درصد ماده خشک، طول و عرض برگ، محتوای فنول و فلاونوئیدکل تفاوت معناداری در بین تیمارها و چین ها نداشت. خواص آنتی اکسیدانی با تجمع سلنیوم در گیاه نسبت به شاهد افزایش یافت.در مقایسه بین دو منبع، سلنیت سدیم اثر بیشتری بر افزایش قدرت آنتی اکسیدانی داشته و سطح 100 میکروگرم در میلی لیتر سلنیت سدیم دارای بالاترین خواص آنتی اکسیدانی بود. عصاره های سطح 10 و 40 میکروگرم در میلی لیتر سلنات سدیم و شاهد بر روی باکتر های سودوموناس اورئوجینوسا، سالمونلا تایفی، باسیلوس سابتیلیس و استافیلوکوکوس اورئوس اثر ممانعتی داشته، اما هاله ممانعتی ایجاد شده در عصاره 40 میکروگرم در میلی لیتر سلنات سدیم بزرگ تر بود. عصاره سلنیت سدیم بر روی باکتری باسیلوس سرئوس نیز اثر ضد میکروبی داشت اما روی سودوموناس اورئوجینوسا بی اثر بود.در نهایت با توجه به میزان تجمع سلنیوم در دامنه مناسب برای انسان و نیز دارا بودن خواص آنتی اکسیدانی مناسب، منبع سلنیت سدیم بهتر از سلنات سدیم معرفی شده و سطح 80 و سپس سطح 60 میکروگرم در میلی لیتر سلنیت سدیم به عنوان سطوح مناسب در تره ایرانی برای مصرف انسان توصیه می شود.
مسعود شاکرمی صفر معروفی
افزایش مصرف سرانه، استفاده بی رویه از منابع آب و خشکسالی های اخیر باعث شده است در بسیاری از مناطق کشور شرایط بحرانی کمی و کیفی منابع آب بروز نماید. در چنین شرایطی استفاده از آب های نامتعارف از جمله پساب تصفیه خانه های فاضلاب در بخش های مخلتف به ویژه در بخش کشاورزی که عمده مصرف آب را به خود اختصاص می-دهد، اهمیت ویژه ای می یابد. از طرفی طبق سند چشم انداز توسعه و بر اساس بند (ب) ماده 61 قانون برنامه چهارم، وزارت جهادکشاورزی موظف است در جهت مصرف کود های کمپوست و جایگزینی بخشی از آن با انواع کود های شیمیایی سیاست های لازم را اتخاذ نماید و میزان ماده آلی خاک را برای دستیابی به تولید پایدار تا 1 درصد افزایش دهد. بنابراین در این پژوهش، از پسماند ها (فاضلاب و کمپوست) به منظور کشت گیاه ریحان در شرایط لایسیمتری استفاده شد. بدین منظور تعداد 60 لایسیمتر فلزی با سطح مقطع مربع و ارتفاع 126 سانتی متر طراحی و ساخته شد. پس از ساخت و آماده سازی لایسیمترها با خاک سه لایه که بترتیب از بالا به پایین دارای بافت رسی، لوم رسی شنی و لوم شنی بودند، پر شدند. به منظور بازسازی شرایط و ساختمان طبیعی و گسترش منافذ درشت و مسیر های ترجیحی در نیم رخ خاک، بعد از ریختن هر لایه در لایسیمتر، با آب گلخانه چندین بار اشباع شدند. این تحقیق در قالب آزمایش فاکتوریل در دو فاکتور با مبنای طرح بلوک تصادفی و در سه تکرار در گل خانه دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان انجام گرفت. فاکتور اول شامل نوع آب آبیاری: 1. فاضلاب خام،2. فاضلاب تصفیه شده، 3.ترکیب 50 درصد فاضلاب خام و 50 درصد آب شرب،4. ترکیب 25 درصد فاضلاب خام و 75 درصد آب شرب و 5. آب شرب (شاهد) و فاکتور دوم شامل سطح کود کمپوست: 1. چهل تن در هکتار، 2. هشتاد تن در هکتار ، 3. صد و بیست تن در هکتار و 4. خاک شاهد بوده است که به خاک لایه سطحی لایسیمتر اضافی گردید. با توجه به نوع آب و کمپوست مصرفی، بیست تیمار بصورت 1c1w الی تیمار 4c5w انتخاب و نامگذاری شدند.کلیه تحلیل های آماری بر اساس آزمون دانکن و در سطح 95 درصد مورد بررسی قرار گرفتند. در کل یازده آبیاری با فواصل تقریباً یک هفته در طی فصل رشد (حدود شش ماه) انجام گرفت و گیاه ریحان در سه مرحله چیده شد. اثرات توام فاضلاب و کمپوست بر برخی از ویژ گی های فیزیکی خاک (جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و هدایت هیدررولیکی)، تمرکز فلزات سنگین (گیاه، زه آب و خاک)، ph، شوری، فسفات، نیترات و پتاسیم (زه آب و خاک)، نسبت جذب سدیم (زه آب) و عملکرد و اجزای عملکرد گیاه ریحان اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که بالاترین مقدار پارامترهای وزن های تر و خشک اندام هوایی و ارتفاع بوته مربوط به تیمار 4c1 w می باشد. اما بالاترین مقادیر پارامترهای تعداد ساقه فرعی و طول گل آذین بترتیب در تیمارهای 3c1 wو 3c2 wمشاهده شد. نتایج حاصل از مقایسه میانگین اثر متقابل کمپوست و فاضلاب بر میزان عناصر سنگین موجود در برگ، ساقه و ریشه ریحان نشان دادکه بالاترین میانگین کلیه عناصر سنگین مربوط به تیمار 4c1 wو کمترین مقدار مربوط به تیمار 1c5 wمی باشد. بیشترین و کمترین میزان کلیه عناصر سنگین بترتیب در اندام ریشه و برگ مشاهده شد و اندام ساقه مقدار متوسطی را داشته است. بالاترین و کمترین میزان کلیه عناصر سنگین موجود در زه آب خروجی و خاک در تیمار های 4c1 wو 1c5 wمشاهده شد. نتایج ph و شوری زه آب خروجی از لایسیمتر ها نشان داد که همه تیمار ها میزان ph زه آب را نسبت به تیمار شاهد (1c5w) کاهش داده اند بطوری که بالاترین (76/7) و کمترین (59/7)میزان ph بترتیب در تیمار های1c5w و 4c1 wو رخ داده است. اما بالاترین (s/mµ 44/1698) و کمترین (s/mµ 69/1460) میزان شوری زه آب خروجی بترتیب مربوط به تیمار های 4c1w و 1c1w می باشد. نتایج حاصل از مقایسه میانگین اثرات متقابل فاضلاب و کمپوست بر میزان ph خاک نشان داد بالاترین و کمترین میزان ph خاک مربوط به تیمار های 1c5 w(76/7) و 4c1 w(36/7) می باشد اما از لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین هیچ یک از تیمار ها مشاهده نشد. روند تغییرات میزان ph و شوری در اعماق مختاف نشان داد با افزایش عمق خاک به میزان ph خاک افزوده اما از میزان شوری خاک کاسته می گردد. بالاترین ( µs/m1932) و کمترین (µs/m 1078) میزان شوری خاک بترتیب در تیمار های 4c1w و 1c1w مشاهده گردید که از لحاظ آماری معنی دار می باشد. روند تغییرات میزان فسفر قابل جذب در اعماق مختلف از خاک نشان دادکه با افزایش عمق خاک از میزان فسفر خاک به طور چشمگیری کاسته می گردد. همچنین کلیه تیمارها میزان فسفر خاک را نسبت به تیمار شاهد افزایش داده اند بطوری که بیشترین ( mg/kg24/16) و کمترین (mg/kg 76/7) میزان فسفر خاک بترتیب در تیمار های 4c1w و 1c1w مشاهده شد که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد. بالاترین ( mg/kg91/12) و کمترین (mg/kg 29/3) میزان نیترات زه آب در تیمار های 4c1w و 1c5w مشاهده گردید که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد. همچنین تمامی تیمار ها میزان نیترات زه آب را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری و در سطح 5 درصد افزایش داده اند. نتایج حاصل از اثرات تیمار ها بر میزان پتاسیم خاک نشان دادکلیه تیمار ها میزان پتاسیم خاک را نسبت به تیمار شاهد افزایش داده بطوری که بالاترین ( mg/kg39/11) و کمترین (mg/kg 23/5) میزان پتاسیم خاک مربوط به تیمار های 4c1w و 1c5w می باشد. اما اثرات متقابل فاضلاب و کمپوست بر میزان پتاسیم زه آب خروجی معنی دار بود و مقایسه میانگینی انجام نگرفت. بالاترین (55/0) و کمترین (43/0) میانگین نسبت جذب سدیم زه آب در تیمار های 2c5w و 3c1w مشاهده شد که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد. همچنین بالاترین و کمترین میزان پارامتر های تخلخل و هدایت هیدرولیکی بترتیب در تیمار های 4c1w و 1c5w مشاهده شد که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد.
خسرو پرویزی فرشاد دشتی
در این پژوهش اثرات تلقیح با قارچ میکوریز بر شاخص های رشد، غلظت عناصر غذایی، سطوح موادتنظیم کننده رشد و کیفیت تولید ریزغده در گیاهچه های حاصل از کشت بافت سیب زمینی در دو شرایط اینویترو (درون شیشه ای) و اکس ویترو (درون بدنی) مورد بررسی قرار گرفت. در بخش درون شی شه ای تلقیح با گونه g.intraradices انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی بود که در آن فاکتور رقم در دو سطح (آگریا و سانته) و فاکتور محیط کشت در چهار سطح (تلقیح با قارچ میکوریز در محیط کشت جامد معمولی از موراشیگ و اسکوگ و دو سطح تغییر یافته از آن شامل محیط های فاقد ساکارز و ویتامین و نیز رقیق شده تا حد 2/1 غلظت و عدم تلقیح با میکوریز در ms معمولی به عنوان شاهد) منظور شد. گیاهچه ها دو هفته پس از تلقیح به گلخانه منتقل شدند و در آنها از شاخص های رشد، درصد کلونیزاسیون ریشه، سطوح هورمون های درون زاد (جیبرلین، اُکسین و سایتوکینین)، میزان جذب عناصر غذایی (فسفر، آهن، روی و منگنز) و نیز تغییرات کمی و کیفی تولید ریزغده اندازه گیری شد. در شرایط گلخانه تلقیح با قارچ میکوریز در زمان انتقال گیاهچه ها به گلدانها انجام گرفت. آزمایش مورد استفاده در این بخش نیز یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی بود که فاکتور اول شامل تلقیح با دو گونه قارچ میکوریز g.mosseae وg.etunicatum به صورت مجزا و در مخلوط با هم به همراه شاهد در چهار سطح و رقم های سانته و آگریا به عنوان دو سطح در فاکتور دوم مدنظر قرار گرفت. شاخص های رشد و دیگر صفات مورد اندازه گیری در شرایط اینویوو نیز مشابه آزمایش اینویترو بود. نتایج آزمایش اول (مایه زنی درون شیشه ای) نشان داد که اثرات رقم و نوع محیط کشت در تمامی صفات رشد و همچنین سطوح مواد تنظیم کننده رشد و نیز میزان جذب عناصر غذایی معنی دار (p?0.01 ) شدند. اثر متقابل رقم و محیط کشت در هیچ یک از شاخص های رشد و نیز سطوح جیبرلین، سایتوکینین و مقدار آهن، روی و منگنز معنی دار نشد، اما در مقدار اُکسین داخلی و نیز میزان جذب فسفر اثر متقابل رقم و محیط کشت معنی دار شد (p?0.05). همچنین تفاوت معنی داری در سطح 1 درصد در اندازه ریزغده تولیدی و نیز درصد ماده خشک ریز غده در اثر متقابل رقم و محیط کشت مشاهده شد. میکوریزه کردن گیاهچه ها در محیط کشت ms کامل و نیم غلظت در مقایسه با محیط کشت ms فاقد ساکارز و ویتامین نتایج بهتری در ارتقاء عوامل رشد و همچنین کمیت و کیفیت ریز غده در گیاهچه ها ایجاد کرد، به طوریکه تفاوت آنها با تیمار اخیر و نیز شاهد (عدم تلقیح با میکوریز) در سطح 5 درصد معنی دار شد. همچنین میکوریزه کردن در هر سه محیط کشت اثر معنی داری (p?0.05) بر میزان جذب عناصر غذایی (فسفر، آهن، روی و منگنز) و نیز سطوح هر سه تنظیم کننده رشد در گیاهچه های سیب زمینی در مقایسه با تیمار شاهد ایجاد کرد، اما اثرات مثبت تلقیح در افزایش سطوح تنظیم کننده های رشد و عناصر غذایی در گیاهچه ها در دو محیط کشت ms کامل و نیم غلظت در مقایسه با ms فاقد ساکارز و ویتامین چشمگیرتر بود. تلقیح گیاهچه ها در هر سه محیط کشت منجر به افزایش تعداد کل ریزغده در گیاهچه شد، اگرچه پاسخ دو رقم متفاوت بود. گیاهچه های تلقیح شده از رقم آگریا در دو محیط کشت ms کامل و ms فاقد ساکارز و ویتامین بیشترین تولید ریزغده را داشتند که به ترتیب با متوسط 07/10 و 80/10 در مقایسه با تلقیح در محیط کشت ms نیم غلظت و تیمار شاهد تفاوت معنی دار در سطح 05/0 نشان دادند. اما در رقم سانته بیشترین تعداد ریزغده در گیاهچه با تلقیح در محیط کشت ms کامل به دست آمد و با متوسط تولید 42/16 عدد در مقایسه با سایر تیمارهای تلقیح و نیز تیمار شاهد در سطح 05/0 معنی دار شد. در شرایط اکس ویترو (تلقیح در گلخانه) نتایج نشان داد که قارچ های میکوریز اثر معنی داری بر جذب عناصر غذایی، سطوح موادتنظیم کننده رشد، شاخص های رشد، عملکرد و میزان ماده خشک ریزغده تولیدی در گیاهچه های سیب زمینی داشتند. در شاخص های رشد اثر متقابل رقم و قارچ میکوریز صرفاً بر طول استولون و وزن تر و خشک ریشه معنی دار شد، اما اثر متقابل رقم و میکوریز برای تمامی گروههای ریزغده از نظر اندازه معنی دار شد. با مقایسه میانگین صفات مشخص شد که تلقیح باگونه g.etunicatum و مخلوط دو گونه بر شدت کلونیزاسیون ریشه، جذب عناصر غذایی و همچنین تعداد ریزغده تولیدی اثرات بهتری نسبت به گونه g. mosseae داشتند. بیشترین میزان جذب فسفر، آهن، روی و منگنز و همچنین سطوح داخلی مواد تنظیم کننده رشد در گیاهچه های تلقیح شده با مخلوط دو گونه به دست آمد. بیشترین میزان ریزغده در تلقیح با مخلوط دو گونه میکوریز (متوسط تعداد 81/13 عدد ریزغده در گیاهچه) حاصل گردید که با افزایش نسبت ضریب تکثیر 25 درصدی نسبت به کاربرد دو گونه به تنهایی و 98 درصدی نسبت به تیمار شاهد در سطح 05/0 تفاوت معنی دار داشت. با کاربرد جداگانه هر دو گونه قارچ و نیز مخلوط آنها میزان درصد ماده خشک ریزغده افزایش پیدا کرد که تفاوتها با تیمار شاهد در سطح 05/0 معنی دار شد. در بررسی روابط همبستگی صفات با درصد کلونیزاسیون قارچ مشخص شد که همبستگی مثبت و معنی داری بین درصد کلونیزاسیون با اغلب شاخص های مورد اندازه گیری، مقدار جذب عناصر غذایی و سطوح مواد تنظیم کننده رشد و نیز عملکرد ریزغده وجود داشت. در مجموع با نتایج پژوهش ثابت شد که قارچ میکوریز در هر دو شرایط تلقیح در گیاهچه های سیب زمینی قادر است که شاخص های رشد و در نتیجه قدرت رشد گیاهچه ها را ارتقاء دهد. این افزایش قدرت رشد اثر چشمگیری بر ظرفیت غده زایی در گیاهچه ها داشت که به عنوان یک راهبرد عملی در برنامه تولید ریزغده در سیب زمینی می تواند مورد توجه قرار گیرد.
سارا ندری پویا زمانی
ژنbmp15 به عنوان یک ژن دارای اثر عمده بر نرخ تخمک گذاری و دوقلوزایی شناخته شده است. در مطالعه حاضر چند شکلی های اگزون های 1 و 2 ژن bmp15 و ارتباط آن ها با چند صفت تولید مثلی با کمک روش های چند شکلی فضایی تک رشته ای (sscp) و توالی یابی dna در 100 میش نژاد مهربان و 100 میش نژاد لری مورد ارزیابی قرار گرفت. در هر نژاد 15 راس از میش ها دارای بیشترین چندقلوزایی و 85 راس باقیمانده بطور تصادفی انتخاب شدند. لذا بررسی چند شکلی با کمک 85 نمونه تصادفی و بررسی ارتباط با صفات تولید مثلی از روی همه ی نمونه ها انجام شد. در واکنش زنجیره ای پلی مراز یک قطعه 231 جفت بازی از اگزون 1 و یک قطعه 312 جفت بازی از اگزون 2 ژن bmp15 تکثیر شدند. در هر دو نژاد، یک چند شکلی تک نوکلئوتیدی (snp) g?a با دو ژنوتیپ ag و gg در دو الگوی متفاوت sscp از اگزون 1 شناسایی شد که منجر به تغییر یک اسید آمینه گردید. همچنین یک چند شکلی تک نوکلئوتیدی g?a با دو ژنوتیپ ag و gg نیز در دو الگوی sscp متفاوت از اگزون 2 شناسایی شد که تغییر اسید آمینه نداشت. مشاهده نشدن ژنوتیپ aa در هر دو بخش مورد بررسی به اثرات احتمالی کشندگی یا ناباروری ژنوتیپ aa نسبت داده شد. تعداد آلل موثر به همراه شاخص شانون و نی نشان دهنده تنوع نسبتاً بالاتر گوسفندان مهربان در مقایسه با گوسفندان لری بودنند. در بررسی ارتباط بین ژنوتیپ ها با صفات تولید مثلی، ژنوتیپag اگزون 1 اثرات مثبت معنی داری (05/0 > p) روی برخی صفات شامل میانگین وزن بره های متولد شده تا سن 4 سالگی و میانگین وزن بره های از شیر گرفته شده تا سن 4 سالگی در هر دو نژاد داشت ، همچنین ژنوتیپ ag اگزون 2 اثر مثبت معنی داری بر تعداد بره در هر زایش داشت. دیگر صفات تولید مثلی بررسی شده به طور معنی داری تحت تاثیر ژنوتیپ های مشاهده شده در هر دو اگزون قرار نگرفتند. به طور کلی، در هر دو بخش بررسی شده، ژنوتیپ های هتروزایگوت، در مقایسه با ژنوتیپ هموزایگوت اثرات بهتری بر صفات تولید مثلی داشتند. نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داد که اگزون های 1 و 2 ژن bmp15 می توانند برای انتخاب با کمک نشانگر ها در گوسفندان مهربان و لری مورد توجه قرار گیرد.
طاهره خادمی منفرد فرشاد دشتی
چکیده ندارد.
مهرانگیز جیرانیان فرشاد دشتی
به منظور بررسی اثرات قارچ های میکوریز آربوسکولار روی عملکرد و برخی پارامتر های فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی گیاه تره ایرانی ((allium ampeloperasum tareh group تحت تنش خشکی، آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل، قارچ میکوریز آربوسکولار( گونه های glomus interaradices، , g.versiform آمیخته دو گونه و گیاهان تلقیح نشده)، سطوح آبیاری (30-، 80- و 150- کیلو پاسکال پتانسیل آب خاک) و شرایط خاک (سترون شده و غیر سترون) بودند. بذور درگلدان حاوی خاک مایه کوبی شده کشت شده و پس از جوانه زنی، بوته ها به 8عدد تنک شدند. اعمال تنش بعد از چین سوم شروع شد. گلدان ها بصورت روزانه توزین شده و مقدار آب کم شده به هر تیمار اضافه گردید. نتایج نشان داد که اثر ساده نوع خاک فقط بر درصد کلونیزاسیون ریشه تره ایرانی معنی دار شد. اثر متقابل تلقیح و تنش خشکی اثر معنی¬داری روی عملکرد و پارامترهای رشدی، محتوای آب نسبی ، کلروفیل، پرولین، کربوهیدراتهای محلول و غلظت فسفر برگ داشت. نتایج نشان داد با افزایش سطح تنش عملکرد و پارامترهای رویشی کاهش یافت اما میکوریزا توانست تحمل به تنش را افزایش دهد. عملکرد در گیاهان تلقیح شده در تیمار رطوبتی 80- کیلوپاسکال (881 گرم بر متر مربع)، 37% و در تیمار 150- کیلوپاسکال (489 گرم بر متر مربع)، 30% بیشتر از گیاهان تلقیح نشده بود. تلقیح با قارچ میکوریزا محتوای کلروفیل و قندهای محلول را در تنش خشکی افزایش داد. با افزایش سطح تنش تجمع پرولین افزایش یافت و کمترین میزان آن در گیاهان تلقیح شده با قارچ مشاهده شد. با افزایش تنش غلظت عناصرفسفر، آهن، روی و مس کاهش و غلظت پتاسیم افزایش یافت. تلقیح با میکوریزا توانست غلظت فسفر، پتاسیم، آهن، روی و مس را در برگ تره ایرانی بهبود بخشد. در رابطه با درصد کلونیزاسیون ریشه، بیشترین میزان (75%) از تلقیح با قارچ گونه g. versiform حاصل شد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که همزیستی میکوریزی می تواند روی سطوح تغذیه ای و رشد گیاه در شرایط تنش موثر باشد.
احمد رضا عباسی فر فرشاد دشتی
سیر (allium sativum l.) گیاهی عقیم است که در حال حاضر فقط به صورت رویشی تکثیر می?شود. عدم توانایی در تولید مثل جنسی، راه را بر بسیاری از روشهای به¬نژادی نظیر تلاقی درون و بین گونه¬ای بسته است. به منظور بررسی مراحل نمو و تکوین اندام¬های زایشی و امکان تولید بذر در همگروه¬های سیر ایرانی، تحقیقی در سه گام صورت گرفت. در گام اول، توانایی تولید ساقه گلدهنده، دانه¬های گرده زایا و بذر در همگروه¬های سیر ایران مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، 37 همگروه¬ سیر ایرانی توانایی ایجاد ساقه گلدهنده و تولید گل¬آذین را داشتند. رنگ پذیری دانه¬های گرده با استفاده از استوکارمین در محدوده¬ای بین حداقل 5/0 تا حداکثر 20 درصد قرار گرفت که نشانگر عدم زنده بودن اکثر دانه¬های گرده می¬باشد. عدم تشکیل باند در دو نشانگر ویژه رپید (opj121300 و opj121700)در همه همگروه¬ها و عدم رشد دانه گرده در محیط کشت، عقیمی اکثر دانه¬های گرده در همگروه¬های سیر ایرانی بکار رفته در این آزمایش را ثابت نمود. با حذف سوخیزه های هوایی و گرده افشانی دستی گلها در چندین مرحله، تعداد کمی بذر حقیقی سیر به دست آمد. در گام دوم، ارتباط بین رشد و صفات مورفولوژیک با صفت گلدهی در 30 همگروه سیر ایرانی مورد بررسی قرار گرفت. آزمون ضرایب همبستگی، وجود همبستگی منفی معنی-دار بین صفت گلدهی با صفات تعداد، طول و عرض برگ، موقعیت طویل¬ترین برگ، قطر ساقه مجازی، وزن سوخ و سیرچه، تعداد سیرچه در سوخ و عملکرد و همبستگی مثبت معنی¬دار با صفات طول ساقه مجازی و درصد ماده خشک نشان داد. آزمون تجزیه به عامل¬ها نشان داد که در عامل اول، بیشترین ضرایب مثبت مربوط به صفات تعداد و عرض برگ، قطر ساقه مجازی، وزن سوخ و عملکرد و در عامل دوم بیشترین ضرایب مثبت مربوط به صفات طول برگ، طول ساقه مجازی و وزن سیرچه بود. تجزیه رگرسیون گام به گام نشان داد که صفات تعداد برگ در بوته، طول ساقه مجازی و طول برگ بیشترین همبستگی را با گلدهی داشتند. آزمون تجزیه علیت (مسیر) نیز نشان داد که صفات تعداد برگ در بوته و طول برگ به ترتیب بیشترین تاثیر منفی مستقیم و صفت طول ساقه مجازی بیشترین تاثیر مثبت مستقیم بر گلدهی داشتند. بر اساس نتایج تجزیه کلاستر صفات کل همگروه¬های سیر به دو شاخه همگروه¬های گلده و غیرگلده تفکیک شدند. در گام سوم، مراحل تکوین اندام¬های زایشی 3 همگروه گلده سیر ایرانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نمو گل از شکفتن گریبانه تا پیری دارای 13 مرحله می باشد. در مراحل نمو گل و گل¬آذین 18 نوع ناهنجاری شناسایی گردید که مهمترین آن تبدیل اندام های زایشی به رویان غیرجنسی بود. در بررسی مراحل تکوین بساک و دانه گرده، انواع مختلفی از نرعقیمی و در مجموع 13 نوع ناهنجاری تشخیص داده شد که مهمترین آن توقف نمو دانه¬های گرده بود. مراحل تکوین تخمک نیز 9 نوع ناهنجاری را نشان داد که مهمترین آن پریموردیم تخمکی غیر عادی بود. در بررسی مراحل¬تکوین کیسه رویانی نیز 4 نوع ناهنجاری شناسایی شد که مهمترین آن عدم تشکیل کیسه رویانی در تخمک و همچنین توقف تقسیمات کیسه رویانی در مراحل مختلف نمو بود که در 98 درصد کیسه?های رویانی مشاهده گردید که در نهایت سقط کیسه رویانی و تخمک را به دنبال داشت. علی رغم وجود مجموعه¬ای از انواع نر و ماده عقیمی که منجر به کاهش شدید بذردهی در همگروه¬های مورد بررسی گردید، تعداد کمی بذر حقیقی سیر از همگروه¬های گلده به دست آمد.
شیوا بذل فرشاد دشتی
چکیده: سلنیوم یکی از عناصر کلیدی کم مقدار است که مقادیر پایین آن برای فعالیت بسیاری از آنزیم ها از جمله آنزیم-های آنتی¬اکسیدانی در انسان و جانوران ضروری می¬باشد. در تحقیق حاضر به منظور دستیابی به سطح کودی مناسب که علاوه بر ایجاد صفات کیفی مطلوب بر روی محصول مشکلی برای انسان و گیاه نداشته باشد، اثر مقادیر 32، 64، 128 میلی¬گرم در لیتر سولفات و مقادیر صفر، 1 و 2 میلی¬گرم در لیتر سلنات سدیم روی برخی صفات رویشی و فیتوشیمیایی پیاز رقم آذرشهر به صورت آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی اثر سلنیوم و سولفات برخی صفات رویشی، فیتوشیمیایی و میزان سلنیوم و سولفات کل و خواص ضد میکروبی آن¬ها مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده¬ها نشان داد سطوح بالای سلنات و سولفات سبب افزایش وزن تر و قطر سوخ گردید. بالاترین درصد ماده خشک سوخ در تیمار 64 میلی¬گرم در لیتر سولفات در ترکیب با غلظت 1 میلی¬گرم در لیتر سلنات و کمترین آن در غلظت 32 میلی¬گرم در لیتر سولفات در ترکیب با غلظت صفر سلنات مشاهده شد. تیمار 64 میلی گرم در لیتر سولفات بدون استفاده از سلنات (شاهد) بیشترین وزن تر و درصد ماده خشک برگ را نشان داد وکمترین وزن تر (31/45 درصد کاهش نسبت به شاهد) در تیمار 32 میلی¬گرم در لیتر سولفات در ترکیب با غلظت 1 میلی¬گرم در لیتر سلنات وجود داشت. در غلظت 32 میلی¬گرم در لیتر سولفات همزمان با افزایش سطح سلنات وزن تر ریشه افزایش یافت، اما در سایر سطوح سولفات روند منظمی از این نظر مشاهده نشد. در غلظت¬های 32 و 64 میلی¬گرم در لیتر سولفات همزمان با افزایش سطح سلنات درصد ماده خشک ریشه افزایش یافت اما در غلظت 128 میلی¬گرم در لیتر سولفات این روند منظم نبود. در کلیه¬ی غلظت¬های سولفات همزمان با افزایش سطح سلنات ارتفاع گیاه کاهش نشان داد. همچنین، تعداد برگ در غلظت¬های 32 و 128 میلی¬گرم در لیتر سولفات همزمان با افزایش سطح سلنات کاهش یافت، اما در غلظت 64 میلی¬گرم در لیتر روند منظمی مشاهده نشد. در تمامی سطوح سولفات همزمان با افزایش غلظت سلنیوم تجمع این عنصر افزایش یافت به طوریکه بالاترین میزان تجمع سلنیوم در سطح 2 میلی¬گرم در لیتر سلنات وجود داشت. بالاترین میزان سولفات نیز در بالاترین سطح سولفات و سلنات مشاهده شد. کاربرد سلنات سبب افزایش خواص آنتی اکسیدانی شد، اما افزایش سطح سولفات سبب کاهش آن گردید. مقدار فنول و فلاونوئید در غلظت¬های 32 و 128 میلی¬گرم در لیتر سولفات با افزایش سطح سلنات افزایش نشان داد. در کلیه¬ی باکتری¬های مورد بررسی به جز باکتری استافیلوکوکوس اورئوس کاربرد غلظت 1 میلی¬گرم در لیتر سلنات در کلیه¬ی سطوح سولفات سبب افزایش خاصیت ضد باکتریایی شد. با توجه به حد مجاز اعلام شده¬ی مصرف روزانه سلنیوم در انسان کلیه¬ی سطوح این تحقیق در حد استاندارد قرار داشته و برای مصرف انسان بی¬خطر می¬باشد.
منیره کریمی مسعود طاهری شهر آئینی
انسان موجودی فطرتا اجتماعی است و نیاز به تعامل با افراد مختلف و حضور در اجتماع دارد. محله¬ها و فضاهای عمومی شهر بازتابی به این رویکرد می¬باشند. امروزه بعد اجتماعی - اشتراکی انسان به فراموشی سپرده شده است و فضاهای به منظور پاسخگویی به آن وجود ندارد و فردگرایی بر جامعه حاکم شده است. به همین منظور امروزه طراحی فضایی که بتواند روابط اجتماعی را تقویت کند و موجب ارتباط بیشتر افراد شود حائز اهمیت است. شاید بتوان با مطالعه بافت¬های قدیم به الگوی مناسبی جهت طراحی فضاهای جمعی رسید. در گذشته محلات، مکانی برای ارتباط بیشتر افراد بوده است به نحوی که افراد ساعات زیادی را بیرون از خانه و با همسایگان برای انجام کارهای روزانه سپری می¬کردند اما با گذشت زمان این روابط کمرنگ شده است. در حال حاضر می¬توان واحد همسایگی را به عنوان عنصری جهت تقویت ارتباطات جمعی معرفی کرد، واحد همسایگی مجموعه¬ای از خانه¬های مسکونی و محیط پیرامون آن است که دارای هویت جمعی و محله¬ای می¬باشد که به عنوان فضایی برای ارتباط بیشتر مردم و عرصه¬ای نیمه خصوصی به شمار می¬رود که همانند مفصلی بین عرصه عمومی شهر و عرصه خصوصی خانه ایفای نقش می¬کند. در این پژوهش با مطالعه و الگوگیری از بافت قدیم شهرستان شاهرود به طراحی واحد همسایگی پرداخته شده تا با احیای ارزش¬های اجتماعی گذشته و اجرای طرح تجمیع در سایتی که در مجاورت بافت قدیم این شهرستان واقع شده است، ضمن رعایت حریم خصوصی افراد و توجه به محرمیت فضاها و تاکید بر حیات اجتماعی، مکانی امن و پویا خلق کرده که ساکنین واحدها در تمامی سنین به کارهای روزمره و مراودات محلی در آن پرداخته¬¬اند و موجب افزایش حس همبستگی اجتماعی و رشد و پویایی جمعی آنها شده است.
منیره عامری سعید خاقانی
کودکان هر جامعه نقش بسیار تاثیر گذاری را در ترسیم آینده آن ایفا می کنند. از این رو سلامت، رفاه و برآوردن نیازهای آنان تامین کننده سلامت اجتماعی فردای جامعه خواهد بود .از آنجایی که کودکان روابط عاطفی شدیدی با محیط اطرافشان دارند، طراحی درست و ساماندهی فضاهای مختلف شهری(دسترسی ها،فضاهای بازی،فضای سبز و گردهم آیی و...) می تواند تاثیرات مهمی بر رشد آنان داشته و حضور فعالانه آنان را در جامعه شکل دهد. در واقع می توان گفت کودک در تعاملات اجتماعی با دیگران است که تکامل می یابد و بعد از خانواده، نخستین واحد اجتماعی که کودک برای برطرف کردن نیازها و خواسته هایش با آن سروکار دارد اجتماع و فضای شهری است. فضاهای عمومی شهر از قبیل معابر، پارکها و زمینهای بازی، عرصه ای برای اجتماعی شدن کودکان محسوب می شوند. بازی کردن به کودکان اجازه می دهد تا از نظر جسمی، شناختی و اجتماعی رشد کنند.در حالی که متاسفانه در کشور ما، به طراحی مناسب فضاهای شهری و فضاهایی برای رشد و خلاقیت کودکان(فضاهای بازی)متناسب با نیازها و خواسته های آنان توجه چندانی صورت نگرفته است .از این رو در این پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی و بررسی نظریه های موجود در باب روانشناسی محیطی،ابتدا به شکل تعامل کودک با محیط و ارتباط او با فضاهای شهری پرداخته و در ادامه بر اساس نظرات کودکان و خواسته های آنان از فضای شهری پیشنهاداتی جهت ارتقاء تعامل کودک با محیط و ساماندهی فضای شهری در محدوده ای از بافت شهرستان شاهرود طراحی و ارائه گردیده است همچنین به منظور ارتقاء سطح خلاقیت و تعاملات اجتماعی کودکان به عنوان تاثیر پذیرترین قشر اجتماع به طراحی میدان شهری(پارک خلاقیت) با تاکید بر امنیت و سلامت آنها در این بافت پرداخته شده است.
معصومه عامریان فرشاد دشتی
در تحقیق حاضر اثر منابع و سطوح مختلف سلنیوم و نیتروژن بر برخی صفات رویشی و فیتوشیمیایی پیاز رقم قرمز آذر شهر در قالب سه آزمایش مستقل مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول جوانه زنی بذرهای پیاز در سطوح مختلف نانوسلنیوم، سلنیت سدیم و سلنات سدیم (شامل صفر، 2، 5، 10 و 30 میلی گرم بر لیتر) در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش دوم با هدف بررسی تاثیر منابع و سطوح مختلف سلنیوم بر خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی پیاز انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل 4 غلظت نانوسلنیوم (2، 5، 10 و 30 میلی گرم بر لیتر) و 3 غلظت سلنیت سدیم (2، 4 و 8 میلی گرم بر لیتر) و سلنات سدیم (1، 2 و 3 میلی گرم بر لیتر) بودند که هر کدام به طور جداگانه در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار اجرا شدند. اثر منابع و سطوح مختلف سلنیوم و نیتروژن بر برخی خصوصیات فیتوشیمیایی پیاز در آزمایش سوم مورد بررسی قرار گرفت که بهترین سطوح سلنیت سدیم و سلنات سدیم به دست آمده از نتایج آزمایش دوم با سطوح 56، 112، 168 و 224 میلی گرم بر لیتر نیتروژن به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. نتایج آزمایش اول نشان داد که غلظت و فرم های مختلف سلنیوم اثر معنی داری بر جوانه زنی بذر و رشد ریشه ی پیاز داشتند. بیشترین درصد جوانه زنی (100%) در تیمار شاهد بود، اما تفاوت معنی داری با 30 میلی گرم بر لیتر سلنیت سدیم نشان نداد. کاربرد سلنیوم باعث افزایش طول ریشه نسبت به شاهد شد. گرچه با افزایش غلظت سلنیوم طول ریشه کاهش یافت، اما در بالاترین غلظت سلنیوم طول ریشه هم چنان نسبت به شاهد بیشتر بود. بیشترین میزان وزن تر و خشک ریشه، شاخص قدرت دانهال و حداقل میانگین زمان جوانه زنی (8/18 روز) در تیمار نانوسلنیوم مشاهده شد. بیشترین سرعت جوانه زنی (22/92 بذر در روز) در حداقل غلظت سلنیت سدیم مشاهده شد. گرچه با افزایش غلظت سلنیوم سرعت جوانه زنی کاهش یافت، اما در بالاترین غلظت سلنیوم سرعت جوانه زنی هم چنان نسبت به شاهد بیشتر بود. سلنات سدیم در مقایسه با سلنیت سدیم و نانوسلنیوم تاثیر کمی بر جوانه زنی بذر پیاز داشت. در نهایت کاربرد سطوح مناسب نانوسلنیوم می-تواند جوانه زنی بذر پیاز را در مقایسه با سلنیت و سلنات بهبود ببخشد. نتایج آزمایش دوم نشان داد که سطوح مختلف نانوسلنیوم، سلنیت سدیم و سلنات سدیم اثر معنی داری بر وزن تر برگ، وزن تر و خشک ریشه و وزن تر ساقه ی مجازی و نیز وزن تر، طول و قطر سوخ پیاز داشت. سطوح مختلف سلنیت سدیم و سلنات سدیم اثر معنی داری بر میزان کلروفیل برگ و سلنیوم کل سوخ داشتند. بیشترین میزان کلروفیل برگ در سطوح پائین سلنیت سدیم و سلنات سدیم مشاهده شد که با افزایش غلظت سلنیوم در محلول غذایی میزان کلروفیل برگ پیاز نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت. میزان سلنیوم کل سوخ با افزایش غلظت سلنیت سدیم و سلنات سدیم در محلول غذایی افزایش یافت، البته این افزایش در گیاهان تیمار شده با سلنات بیشتر از گیاهان تیمار شده با سلنیت بود. بر اساس نتایج به دست آمده سطوح بالای سلنیوم، میزان خصوصیات رشدی دانهال و سوخ را کاهش دادند. کاربرد نانوسلنیوم بر خصوصیات مورفولوژیکی دانهال تاثیرگذار بود، اما در این تیمار میزان سلنیوم کل سوخ کمتر از حد تشخیص icp-ms بود، لذا در آزمایش سوم نانوسلنیوم حذف گردید. هم چنین در غلظت های بالای سلنیوم میزان سلنیوم کل سوخ بیشتر از حد مجاز برای مصرف انسان بود. در نتیجه سطوح 2 و3 میلی گرم بر لیتر سلنیت سدیم و سطوح 1 و 1/5میلی گرم بر لیتر سلنات سدیم برای آزمایش سوم انتخاب شدند. بر اساس نتایج آزمایش سوم، خصوصیات رشدی دانهال و سوخ پیاز در تیمارهای سلنیوم همراه با نیتروژن افزایش یافتند. برخی از این خصوصیات از جمله وزن تر تک بوته، وزن تر برگ، ارتفاع گیاه و وزن تر سوخ در تیمارهای سلنات سدیم بیشتر بودند. بیشترین میزان کلروفیل برگ، فعالیت آنتی اکسیدانی، اسید آسکوربیک و فلاونوئید کل سوخ در حداکثر غلظت سلنیوم و نیتروژن بود. درحالیکه بیشترین میزان فنل در تیمار عدم کاربرد سلنیوم همراه با حداکثر غلظت نیتروژن مشاهده شد. در سطوح سلنیوم با افزایش غلظت نیتروژن میزان سلنیوم، کلسیم، منیزیم، سدیم، مس و آهن کاهش و میزان نیتروژن کل، نیترات، گوگرد کل، سولفات، پتاسیم، روی و منگنز افزایش یافتند. با کاربرد سلنیوم در محلول غذایی میزان اسیدهای آمینه گوگردی و پیش ماده های طعم کاهش نشان دادند، اما با کاربرد توام سلنیوم و نیتروژن میزان اسیدهای آمینه گوگردی و پیش ماده های طعم افزایش یافتند. سلنیوم و نیتروژن در کنار هم فعالیت ضدمیکروبی عصاره ی سوخ را افزایش دادند. با توجه به اینکه سلنیوم ترکیبات گوگردی سوخ را کاهش داد، احتمالا با تشکیل ترکیبات سلنیومی از جمله سلنو متیل سیستئین فعالیت ضدمیکروبی سوخ پیاز را افزایش می دهد. با توجه به نتایج به دست از آزمایش سوم کاربرد توام سلنیوم خصوصا سلنات سدیم همراه با نیتروژن نقش بسیار مهمی در بهبود خصوصیات رشدی و فیزیولوژیکی پیاز دارد. هم چنین با تاثیری که سلنیوم و نیتروژن بر جذب یکدیگر دارند می توان با کاربرد سطوح مجاز هر دو عنصر سوخ هایی با غلظت های مجاز سلنیوم و نیترات پرورش داد.
محمد رحیم مرادی فرشاد دشتی
در حال حاضر کود مرغی یکی از اصلیترین منابع نیتروژنی جهت ساخت کمپوست قارچ تکمهای میباشد. این کود گران بوده و بهدلیل وجود عناصر سنگین، کاربرد آن همواره یک چالش محسوب می شود. این پژوهش به منظور بررسی جایگزینی کود مرغی با سایر منابع نیتروژنی آلی در تولید قارچ تکمهای در دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا انجام گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی و با سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای مورد استفاده در این آزمایش شامل بسترهای حاوی کاه گندم به عنوان ماده اصلی و مکمل های کود گاوی، کود گوسفندی، ورمیکمپوست و کود مرغی (شاهد) بودند. نتایج آزمایش اختلاف معنیداری را بین تیمارهای به کار رفته در شاخصهایی نظیر عملکرد کل و اجزای آن، سرعت رشد میسیلیوم، میزان پروتیین و فنل، خاصیت آنتی اکسیدانی، درصد ماده خشک، مقدار خاکستر، راندمان بیولوژیکی و میزان جذب عناصر معدنی نشان داد. سرعت رشد مسیلیوم در بستر تیمار ورمیکمپوست بیشتر از سایر تیمارها بود، با این وجود دارای اختلاف معنیدار با تیمار کود گاوی نبود. با توجه به مطالعه انجام گرفته مشخص شد که استفاده از کود گاوی به جای کود مرغی در بسیاری از شاخصها به خصوص عملکرد کل قارچ تکمهای و کاهش تجمع عناصر سنگین نتایج بهتری را به دنبال دارد
عباس قادری فرشاد دشتی
چکیده ندارد.