نام پژوهشگر: علیرضا آقا یوسفی
مریم معماریانی علیرضا آقا یوسفی
"بررسی تاثیر مقابله درمانگری بر بهزیستی مادران دانش آموزان استثنایی (جسمی حرکتی) دختر شهر تهران"، عنوان پژوهش حاضر می باشد. تعداد 21 نفر به عنوان گروه آزمایش و 20 نفر به عنوان گروه کنترل از بین مادران دانش آموز مجتمع سعادت آباد در آبان ماه 1387 در این پژوهش شرکت کردند. نمونه گیری به صورت داوطلبانه و در دسترس بود. پژوهش از نوع شبه تجربی بوده و پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس (1988) و نشانگر بهزیستی شخصی بزرگسالان کامینز (2006) استفاده گردید. بعد از انجام پیش آزمون، هشت جلسه مقابله درمانگری برای مادران انجام شد و سپس پس آزمون گرفته شد. نتایج نشان داد که سطح بهزیستی مادران پس از مقابله درمانگری افزایش معنی دار نداشته است. به واسطه تمرکز مقابله درمانگری بر تغییر و اصلاح راهبردهای مقابله ای، مقابله درمانگری توانست به صورت معناداری نمره راهبرد گریز و اجتناب را کاهش و نمره راهبرد رویارویگری را افزایش دهد. در این پژوهش تاثیر مقابله درمانگری بر سایر راهبردهای مقابله ای معنی دار نبوده است. همچنین آزمون همبستگی نشان داد که در نمونه مورد مطالعه، بین راه های مقابله ای "جستجوی حمایت اجتماعی"، "خویشتنداری"، و "مسئولیت پذیری" با "بهزیستی شخصی" رابطه وجود دارد.
نازنین عبداله زاده سیامک سامانی
خانواده یکی از مهمترین عوامل موثر در تعیین سطح سلامت روانی و ناهنجاریهای هیجانی به ویژه در دوره نوجوانی می باشد. از آنجا که امروزه استرس، اضطراب و افسردگی بیشترین سهم در ناهنجاری های هیجانی را به خود اختصاص داده اند. در این تحقیق به مقایسه نیمرخ هیجانی نوجوانان در گونه های مختلف خانواده بر اساس مدل فرآیند و محتوای خانواده پرداخته شد. گروه نمونه این مطالعه شامل 494 دانش آموز ( 216 پسر و 278 دختر) بود که از 8 مدرسه در شهر شیراز انتخاب شدند. لازم به توضیح است که این 8 مدرسه شامل 4 مدرسه پسرانه و 4 مدرسه دخترانه بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. گستر? سنی گروه نمونه مورد مطالعه بین 14 تا 18 سال بود و میانگین و انحراف معیار سنی آنها به ترتیب برابر 82/15و 93/0 بود. این دو شاخص برای گروه پسران برابر 97/15 و 99/0و برای دختران برابر 71/15 و 88/0 بود. به منظور گردآوری اطلاعات مورد نیاز از سه مقیاس استفاده شد: (1) مقیاس فرم کوتاه مقیاس های افسردگی، اضطراب، و فشار روانی لاویبوند، لاویبوند(1995)، (2) مقیاس فرآیندهای خانواده و (3) مقیاس محتوای خانواده،استفاده شد. نتایج حاصل از رگرسیون چند گانه نشان داد که از بین متغیرهای فرآیندی دو متغیر مهارت تصمیم گیری و حل مساله و مهارت ارتباطی پیش بین استرس، اضطراب و افسردگی فرزندان هستند. همچنین مهارت مقابله نیز می تواند افسردگی نوجوانان را به طور معنا داری پیش بینی کند. از میان متغیرهای محتوایی نیز چهار متغیر محتوایی میزان حضور اعضا، وضعیت ظاهر و منزلت اجتماعی، سلامت روانی و جسمی و تسهیلات تحصیلی دارای قدرت پیش بینی معنا دار برای استرس برخوردار می باشند و سه متغیر شغل و تحصیلات والدین، وضعیت ظاهر و منزلت اجتماعی و تسهیلات تحصیلی از میان متغیرهای مورد مطالعه به طور معناداری پیش بین اضطراب فرزندان می باشند. سه متغیر وضعیت ظاهر و منزلت اجتماعی، سلامت روانی و جسمی و تسهیلات تحصیلی از میان متغیرهای محتوایی مورد مطالعه به طور معناداری پیش بین افسردگی فرزندان می باشند. همچنین یافته های حاصل از تحلیل واریانس یکطرفه حاکی از این بود که تفاوت معنی داری میان نیمرخ هیجانی در گونه های مختلف خانواده می باشد. بر اساس آزمون شفه فرزندان خانواده های سالم به طور معنا داری نسبت به سه گونه دیگر خانواده استرس کمتری دارند. فرزندان خانواده های سالم در مقایسه با خانواده های مشکل دار فرآیندی و ناسالم به صورت معنا داری اضطراب کمتری دارند. اما فرزندان خانواده های سالم و مشکل دار محتوایی از نظر میزان اضطراب با هم تفاوت معنی داری ندارند. از نظر میزان افسردگی فرزندان، خانواده های سالم با سایر گونه های خانواده تفاوت معنی دار داشته و فرزندانشان افسردگی کمتری دارند. خانواده های ناسالم و مشکل دار فرآیندی با هم تفاوت معنی دار ندارند. اما فرزندان خانواده های مشکل دار محتوایی در مقایسه با آنها به طور معنا داری افسردگی کمتری دارند. همین طور نتایج نشان داد که دختران در مقایسه با پسران استرس و اضطراب بیشتری دارند. در مورد افسردگی فرزندان جنسیت تاثیر معنا داری ندارد. گونه خانواده و جنسیت فرزندان و تعامل آنها تاثیر معنی داری بر استرس فرزندان دارند. در مجموع نتایج این پژوهش حکایت از نقش مهم خانواده در تعیین سطح ناهنجاری های هیجانی فرزندان دارد.
سیمین رحیمی بازنه احمد علیپور
مطالعه حاضر با هدف "رابطه شدت بیماری آسم باویژگی های شخصیتی بیماران" انجام شده است .روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است .جامعه آماری عبارت ازکلیه بیماران آسمی است که درنیمسال اول سال 1387 به کلینیک های تنفسی بیمارستان لبافی نژاد درشهر تهران مراجعه کرده اند ودر آن بیمارستان تشکیل پرونده داده اندودر حال حاضر تحت درمان هستند.نمونه تحقیق شامل 100 نفر بیماراست که به طور تصادفی واز طریق فرمول کوکران ازبین بیماران فوق انتخاب گردیده اند.برای تعیین شدت بیماری آسم به پرونده های پزشکی بیماران مراجعه کرده واز نتیجه آنها که برحسب میزان شدت آسم (شدید،متوسط ،خفیف)بوده،استفاده شده است وبرای سنجش ویژگی های شخصیتی ازپرسشنامه 5 عاملی شخصیت نئو (neo-ffi) که شامل 60 سوال است ،استفاده شده است. پس از تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار spss مشخص گردید که بین شدت بیماری آسم و ویژگی های شخصیتی روان نژند گرایی و باز بودن در میان مردان رابطه معنادار مثبت وجود دارد و در سایر ویژگی های شخصیتی برون گرایی، توافق و وجدانی بودن رابطه معناداری با شدت بیماری آسم مشاهده نگردید.درزنان رابطه معناداری با هیچیک از ویژگی های شخصیتی مشاهده نشد . درمورد ویژگی های جمعیت شناختی نیز هیچ رابطه ای مشاهده نشد.
شهرزاد صفار شرق علیرضا آقا یوسفی
دراین پژوهش به "تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهزیستی روانی، راهبردهای مقابله ای و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی" پرداخته شد. دراین پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. نمونه آماری 50 نفر از مادران کودکان عقب مانده ذهنی مرکز توانبخشی بهار وابسته به مرکز بهزیستی تهران ،بوده است که در دو گروه 25 نفره به عنوان گروه آزمایش و گواه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرها نیز از پرسشنامه راههای مقابله ای لازاروس و فولکمن، نشانگر بهزیستی شخصی مقیاس بزرگسالان(pwi-a) و پرسشنامه سنجش سازگاری اجتماعی بل استفاده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد ونتایج پژوهش نشان داد که: آموزش مهارتهای زندگی، درهمه موارد به جز رضایت از روابط فردی، سطح بهزیستی روانی مادران کودکان عقب مانده ذهنی را تغییری نداد وتنها در مورد رضایت از روابط فردی با اطمینان 95 درصد می توان گفت که تاثیر معناداری مشاهده شد. آموزش مهارتهای زندگی راهبردهای مقابله ای و سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی را تغییر نداد.
سعیده داودی تبریزی علیرضا آقا یوسفی
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی بر ارتقاء سازگاری زناشویی و شیوه های حل تعارض ارتباطی دانشجویان متاهل صورت گرفت. در یک مطالعه نیمه تجربی تعداد 20 زوج دانشجوی متاهل از میان کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور تبریز انتخاب و در یکی از دو گروه آزمایشی و گروه کنترل (10 زوج گروه آزمایشی، 10 زوج گروه کنترل) جایگزین شدند. از پرسشنامه سازگاری زناشویی لاک- والاس و مقیاس شیوه حل تعارض ارتباطی "رحیم" برای جمع آوری داده ها استفاده شد. تحلیل داده ها به کمک روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، تی تست مستقل، و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. نتایج نشان داد که اثر تعاملی مراحل آزمون با گروه در سازگاری زناشویی و سبک های حل تعارض همراهانه، حاضر خدمتی، اجتنابی، مصالحه گرانه، معنی دار بود. اما اثر تعاملی مراحل آزمون و جنسیت در سازگاری زناشویی و هیچ کدام از سبک های حل تعارض معنی دار نبود. زوجین کمتر از سه سال زندگی مشترک، در سبک اجتنابی از میانگین بیشتری برخوردار بودند. بین شیوه های حل تعارض ارتباطی سازنده و سازگاری زناشویی همبستگی مثبت وجود داشت. بین سبک های حل تعارض ارتباطی غیرسازنده و سازگاری زناشویی همبستگی منفی وجود داشت.
حلیمه کریمی نوبندگانی علیرضا آقا یوسفی
یکی از راههای مناسب بهبود و تقویت سیستم ایمنی فعالیت های آرام ،متناوب ومنظم ورزشی است ؛در عین حال اهمیت خلاقیت نیز به عنوان یکی از مهم ترین عوامل رشد و شکوفایی تفکر و در نتیجه بهتر فکر کردن و سالم تر عمل کردن بر کسی پوشیده نیست.به علت اهمیت هر سه موضوع،یعنی:سیستم ایمنی،فعالیت های منظم ورزشی و خلاقیت در این تحقیق به بررسی اثر حرکات منظم ورزشی توام با فعالیت های برانگیزاننده ی خلاقیت بر بهبود و تقویت سیستم ایمنی کودکان محروم جمعیت امام علی(ع)میپردازیم. این پژوهش از نوع آزمایشی است که برروی 60 نفر از بچه ها به صورت انتخاب تصادفی صورت گرفته است.آزمودنی ها به دو گروه کنترل و گواه تقسیم شدند. تمرینات برروی گروه آزمایش طی 16 جلسه ی 1 ساعته صورت گرفت.پیش و پس از اجرای تمرینات ،از اعضای گروه ازمایش و گواه آزمایش خون به عمل امد.(diff cbc) نتایج از طریق روش تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار spss محاسبه گردید.ضریب معناداری در این پژوهش p<0/05 بود که یافته های این پژوهش حاکی از آن بود که اثر انجام حرکات منظم ورزشی توام با فعالیت های برانگیزاننده ی خلاقیت بر هر 5 فاکتور دستگاه ایمنی (مونوسیت ها ،لنفوسیت ها،آئوزینوفیل ها،نوتروفیل ها و بازوفیل ها)،معنادار است. واژه های کلیدی:سیستم ایمنی،فعالیت های منظم ورزشی،خلاقیت
راضیه گرجی فرهاد شقاقی
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر آموزش مهارت های اجتماعی بر میزان امیدواری و احساس کهتری دانشجویان دانشگاه علوم اقتصادی شهر تهران بود بدین منظور در چهارچوب روش پژوهشی آزمایشی،40 نفراز دانشجویان بطور تصادفی انتخاب شدند وبه طور تصادفی نیز دردو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . طرح پژوهش از نوع پیش آزمون ، پس آزمون با گروه کنترل بود . پرسشنامه امیدواری اسنایدر برای سنجش میزان امیدواری و پرسشنامه احساس کهتری آقای دکتر آقایوسفی برای سنجش احساس کهتری این دانشجویان مورد استفاده قرار گرفت . پس از انجام پیش آزمون ، برنامه آموزش مهارت های اجتماعی طی 8 جلسه هر هفته 5/2 ساعت اجرا شد در پایان پس آزمون انجام شد . بعد از تکمیل پرسشنامه ها، داده ها با استفاده از نرم افزار spssبه کامپیوتر وارد شد و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس انجام شد . نتایج این تحلیل نشان داد که مهارت های اجتماعی میزان امیدواری را در گروه آزمایشی به طور معنی داری افزایش می دهد ولی برکاهش میزان احساس کهتری تأثیری نداشته است . این یافته ها بیان گر این است که اجرای برنامه آموزش مهارت های اجتماعی به دانشجویان گروه آزمایشی کمک کرده است تا در تعاملات اجتماعی خود امیدوارانه رفتار کنند
مریم آقاجانی احمد علیپور
هدف اصلی این مطالعه مقایسه وضعیت سلامت روان و راهبردهای مقابله ای در زوج های سازگار و ناسازگار می باشد. جامعه آماری مورد نظر در این پژوهش عبارتست از دانشجویان متاهل برخی از دانشگاههای دولتی ( دانشگاه تهران ،الزهراء ). روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع تصادفی ساده می باشد که با استفاده از سه پرسشنامه مقیاس بهزیستی شخصی ( مک کامینز 2006) ، پرسشنامه سازگاری زناشوئی das ( اسپانیر 1976) و - پرسشنامه سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن ( 1985) داده های مورد نیاز جمع آوری شد. جامعه آماری در این پژوهش 140 نفر هستند که بصورت نمونه گیری تصادفی 70 نفر زوج سازگار و 70 نفر ناسازگار انتخاب شدند. نتایج فرضیه های پژوهش به شرح ذیل می باشد : میانگین سنی افراد ناسازگار حدود 3 سال بیشتر از گروه دیگر بود. سطح تحصیلات افراد در بیشتر موارد لیسانس بود و بیشترین اختلاف تحصیلات در دوگروه مربوط به افراد با تحصیلات فوق دیپلم بود. ناسازگاری در سطوح تحصیلی پائین تر ،افزایش قابل توجهی در مقایسه با مقاطع بالاتر دارد . میانگین امتیازات بدست آمده از پرسش های مربوط به سلامت روان در افراد سازگار به طور معناداری بیشتر از گروه ناسازگار می باشد. و در ارتباط با پرسش های مربوط به سبک های مقابله ای بالاترین میانگین در افراد سازگار مربوط به مولفه خویشتن داری و پائین ترین میانگین مربوط به مولفه گریز- اجتناب بدست آمده است . همینطور بالا ترین میانگین در افراد ناسازگار مربوط به مولفه ارزیابی مجدد مثبت و پائین ترین امتیاز مربوط به دوری گزینی بدست آمده است . بر اساس نمره معیار (100) برای تعریف ناسازگاری ،میانگین نمرات افراد گروه ناسازگار (34/16 ± ) 11/68 و افراد سازگار ( 13 ± ) 55/122به دست آمد. در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده گردیده است . و همچنین روشهای آماری ذیل بکار گرفته شده : آمار توصیفی شامل : میانگین و انحراف معیار نمرات ، محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و استفاده از آزمون من – ویتنی . کلید واژه ها : راههای مقابله ای- سازگاری زناشوئی – سلامت روان
اکرم راستگویان تهرانی احمد علیپور
پژوهش حاضرتحت عنوان "مقایسه ویژگیهای روان شناختی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا و غیر مبتلابه عفونت ژنیتال"انجام گردیده است که در آن تعداد 200نفرزنان متاهل 45-18 ساله به صورت تصادفی و داوطلبانه از بین مراجعین به واحد های بهداشت خانواده مراکز بهداشت افسریه،22بهمن و 17 شهریورانتخاب شدند .به این ترتیب که تعداد100 نفر از آنها به دنبال انجام معاینه توسط پزشک ومامای مرکز وهمچنین انجام مصاحبه و بررسی پرونده بهداشتی آنان به عنوان غیر مبتلا تشخیص داده شدند. گروه دیگر زنانی بودند که به طور مکررطبق معاینه ،مصاحبه و بررسی پرونده به حداقل سالی 4-3بار مجبور به مراجعه و درمان می شدند و برخی دچار عوارض ناشی از آن بودند.پرسشنامه های سلامت روان ،کیفیت زندگی ،تاب آوری و پرسشنامه شخصیتی نئو فرم کوتاه در اختیار آنان قرار گرفت و نتایج پس از نمره گذاری و تجزیه و تحلیل آماری به این ترتیب به دست آمد.برای تحلیل داده ها برای سلامت روان ،کیفیت زندگی و تاب آوری از آزمون تی برای گروههای مستقل ، و به منظور بررسی سنخ های شخصیت از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شده است. زنان مبتلا به عفونتهای ژنیتال از سلامت روان کمتر،کیفیت زندگی پایین تر و تاب آوری کمتری نسبت به زنان غیر مبتلا برخوردار بودند .همچنین از نظر شخصیتی روان رنجور خویی بالاتر،برون گرایی کمتر،موافق بودن کمترو با وجدان بودن کمتری نسبت به گروه غیر مبتلا داشتند .ودر تمام این موارد این تفاوت از نظر آماری معنادار بودند.امادر مورد گشودگی به تجربه هرچند نسبت به غیر مبتلایان پایینتر بودند اما این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.
عهدیه حاجی غلامی یزدی علیرضا آقا یوسفی
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های فرزندپروری بر نگرانی، اضطراب و باورهای خودکارآمد والدین دارای تک و چند فرزند اجرا شد. روش: این پژوهش از نوع تحقیقات شبه آزمایشی است. از روش نمونه گیری تصادفی در انتخاب مدارس و تعیین دو گروه گواه و آزمایش استفاده شده اما گمارش در گروه آزمایش به دلیل نیاز به همکاری آزمودنی ها به صورت داوطلبانه انجام شده است. 54 نفر از والدین دانش آموزان یک دبستان دخترانه واقع در آموزش و پرورش ناحیه یک شهر کرج با گمارش داوطلبانه در 8 جلسه آموزش مهارت های فرزندپروری شرکت نمودند. همچنین 54 نفر از والدین دانش آموزان یک دبستان دخترانه دیگر واقع در همان ناحیه به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه باورهای خود کارآمد عمومی، آزمون اضطراب بک، پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا و یک پرسشنامه حاوی گزاره هایی برای کنترل برخی از متغیرها بودند. آزمودنی ها در هر دو گروه به طور همزمان در معرض پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که بین پیش آزمون گروه های گواه و آزمایش همچنین پیش آزمون والدین دارای تک فرزند و والدین دارای چندفرزند تفاوت معنی داری وجود ندارد اما بین پیش آزمون گروه های گواه و آزمایش و پس آزمون آنها تفاوت معنی دار است. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندعاملی آمیخته نیز نشان داد که اثر آموزش فرزندپروری بر نگرانی، اضطراب و خودکارآمدی معنی دار می باشد اما تعداد فرزندان بر نگرانی، اضطراب و خودکارآمدی اثر معنی داری ایجاد نمی کند. نتیجه گیری: این یافته ها لزوم واهمیت آموزش والدین به منظور آسان نمودن تربیت فرزندان، کاهش استرس و نگرانی ناشی از مسوولیت والدگری را مورد تأیید و تأکید قرار می دهند.
رضا دوستی احمد علیپور
هدف:این پژوهش به منظور بررسی سایکوفیزیولوژیک استرس خواندن متون فینگلیش و مقایسه آن با اثر استروپ در دانشجویان صورت گرفته است. مواد و روشها : این پژوهش یک مطالعه تجربی از نوع پیش تست-پس تست با گروه کنترل است که جامعه آماری آن راکلیه دانشجویان پسر دانشگاه علوم پزشکی ایلام ورودی 90-1389تشکیل می دادند. حجم نمونه پژوهش 30 نفر است با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده در دو مرحله انتخاب شدند.ابتدا از بین تمام دانشجویان 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب گردید و بعد این 30 نفر به صورت تصادفی در سه گروه جای گرفتند.از آزمون محقق ساخته متون فینگلیش برای سنجش استرس خواندن متون فینگلیش و از آزمون رایانه ای استروپ برای سنجش اثر استروپ استفاده گردید،همچنین برای اندازه گیری نبض و فشار خون آزمودنی ها از دستگاه سنجش اتوماتیک فشار خون و ضربان قلب و برای اندازه گیری کورتیزول بزاقی از روش الیزا استفاده گردید. یافته ها : نتایج نشان داد که آزمون متون فینگلیش باعث افزایش کورتیزول بزاقی ،نبض و فشار خون سیستولیک در سطح معناداری05/0 p<بوده است.اما در میزان فشار خون دیاستولیک تفاوت معنا داری مشاهده نشده است.همچنین نتایج نشان داده است که آزمون استروپ باعث افزایش معنا دار کورتیزول بزاقی،نبض،فشارخون سیستولیک و دیاستولیک در سطح 05/0 p< شده است.بررسی مقایسه ای متون فینگلیش با اثر استروپ نشان داد که تنها در فشار دیاستولیک تفاوت معنا داری وجود داشت ولی در متغیرهای کورتیزول بزاقی،نبض و فشار خون سیستولیک تفاوت معنا داری بدست نیامد.نتیجه گیری: با توجه به اهمیت سنجش آزمایشگاهی استرس، پیشنهاد می شود، که آزمون متون فینگلیش در گروهای سنی متفاوت و در هر جنس به صورت گسترده تر و همراه با عوامل دیگری بررسی شود.
مریم هاشمی نسب علیرضا آقا یوسفی
چکیده ندارد.
نسیم شریف علیرضا آقا یوسفی
چکیده ندارد.
سرور یکتاخواه مهناز علی اکبری دهکردی
پژوهش حاضر به منظور برآورد منابع و میزان تنیدگی و نحوه مقابله با آن در مــادران دارای دانش آموز عقب مانده ذهنی ، نابینا ، ناشنوا و عادی مقطع ابتـــدایی در شهرستان کرج در سال 87 انجام گرفته است. در این پژوهش نمونه ای به حجم 120 نفر مادر در 4 گروه به روش تصادفی و تصادفی خوشه ای انتخاب و با توجه به اهداف و فرضیات تحقیق مورد مطالعه قرار گرفت . ابــزارهای اندازه گیری در این پژوهش عبــارت بودند از : 1- پرسشنامه رویدادها و تغییرات زندگی (مک کابین-1991)2 – پرسشنامه راه های مقابـله ای (لازاروس و فولکمن-1988) . اطلاعات بدست آمده با استفاده از تکنیکهای مختلف آماری مانند تحلیل واریانـس چنـد متغیری، یک راهه و تحلیل رگرسیون وآزمون توکی تجزیه وتحلیل شد که فرضیات اول ودوم تایـید گردیـد. نتایج نشان داد میان مادران در 4 گروه عقب مانده ذهنی ،نابینا، ناشنوا وعادی از لحاظ میزان تنیدگی تفـاوت معنا دار وجود دارد: میزان تنــیدگی در میان مادرانی که دارای کودک استثنایی (عقب مانده ذهنی ، نابینا و ناشنوا) هستند به مراتـب بیشتر است. واین میزان درمیـان دسته مادران دارای کودک عقـب مانـده ذهنی و ناشنوا بیشتر ازنابیناست . بین میزان فشار درون خانوادگی ، فشار ناشی از بـارداری، فشار کم و زیاد شـدن اعضای خانواده، فشار بیماری و پرستاری ، فشار ناشی از تغییر شغل و فشار مالـی و تجاری بین 4 گروه مادران تفاوت معنی دار است ولی بین میزان فشار زناشویی و فشار مشکلات قضایی تفاوت معنی دار وجود ندارد. علاوه برآن نتایج در رابطه با سبکهای مقابله ای نشان داد که بین 4 دسته مادران از لحاظ استفاده از سبک مقابـله ای جستجوی حمایت اجتماعی ، حل مدبرانه مسئله و رویاروی گر تفاوت معنادار وجود داردو بین سبک مقابله ای مسئولیت پذیری ، گریز و اجتناب ، بازبرآورد مثبت ، دوری جویـی و خویشتـن داری تفـاوت معنـا دار وجود دارد و همچنین مادران دارای کودک استـثنایی( عقب مانده ذهنی ، نابـینا و ناشنوا ) از سـبک های مقابـله ای دوری جـویی ، خویشتن داری ، مسئولیت پذیری ، گریز و اجتناب و باز برآورد مثبت بیشتر استفاده می کننـد. بررسی رابـطه تنیدگی و راههای مقابـله ای در این پژوهش نشان داد، تنها فشار مالـی مـی تـواند استفاده از سبک مقابله ای دوری جویـی و گریز و اجتناب را پیش بینی کند ، همچنین فشار درون خانـوادگی اســتفاده از سبـک مقابله ای خویشتنـداری ، گریز و اجتناب و فشــار از دسـت دادن استفاده از سبـک مقابــله ای خویشتنداری وجستجوی حمایت اجتماعی را و فشار بارداری می تواند استفاده از سبـک مقابله ای مسئولیت پذیری را پیش بینی کند . با توجه به نتـایج بدست آمده از تحلیل رگرسیون هیچیک از خــرده مقیاسهای تنیدگی با استفاده از سبکهای مقابله ای رویارویگر ، حل مدبرانه مسئـله و باز برآورد مثبت رابطه معناداری ندارد.