نام پژوهشگر: رحمن سوری

تاثیر 10 هفته تمرین منتخب بر سطوح سرمی ویسفاتین و sicam-1 (مولکول محلول چسبان بین سلولی-1) در زنان یائسه چاق کم تحرک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده تربیت بدنی 1389
  نجمه رضاییان   رحمن سوری

زمینه و هدف: روند افزایش سن و پیری به دلیل همزمانی کم تحرکی و چاقی، افراد سالمند را بیشتر در معرض فاکتورهای تهدیدکننده جدی سلامت قرار می دهد. التهاب عمومی مزمن از مشخصه های اصلی آترواسکلروز و سندرم متابولیک مهمترین عامل ارتباط دهنده چاقی با بروز بیماریهای قلبی-عروقی و متابولیکی محسوب می شود. به طوری که چاقی به عنوان یک بیماری التهابی به واسطه عملکرد فاکتورهای مرتبط کننده چاقی و ناهنجاری های التهابی مانند sicam-1 و یا ادیپوکانهای مترشحه از بافت چربی نظیر ویسفاتین در آغاز و تشدید دیابت نوع دوم و روندهای آتروم زا نقش کلیدی ایفا می کند. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی را بر سطح سرمی ویسفاتین وsicam-1 و نیمرخ لیپیدی خون در زنان یائس? چاق کم تحرک مورد مطالعه قرار داده است. مواد و روش ها: 32 زن چاق یائسه کم تحرک با شاخص توده بدنی 15/1±62/30 کیلوگرم برمترمربع و میانگین سنی 54 سال، به طور تصادفی در سه گروه تجربی (1. استقامتی، 2. مقاومتی و 3. ترکیبی) و یک گروه کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها در گروه استقامتی در برنامه تمرینات استقامتی شنا/ راه رفتن در آب، با شدت hrmax60-40% در مدت 45 دقیقه؛ در گروه مقاومتی در برنامه تمرینات مقاومتی: شش حرکت، 3 دوره با 12-10 تکرار با شدت60-40% یک تکرار بیشینه و مدت زمان 45 دقیقه؛ و در گروه ترکیبی در برنامه تمرین مقاومتی: شش حرکت، 2 دوره با 12-10 تکرار با شدت60-40% یک تکرار بیشینه و مدت 22 دقیقه، همراه با تمرین استقامتی: با شدت hrmax40% در 22 دقیقه، سه جلسه در هفته طی 10 هفته شرکت کردند. هر چهار هفته علاوه بر افزایش شدت تمرینات هوازی به میزان 5%، یک تکرار بیشینه جدید آزمودنی ها نیز محاسبه و مقادیر وزنه ها افزایش یافت. خونگیری جهت اندازه گیری سطوح ویسفاتین و sicam-1 سرم و نیمرخ لیپیدی خون (ldl-c ، hdl-c، کلسترول و تری گلیسیرید) پس از 12 ساعت ناشتایی در حالت پایه و در پایان 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و t زوجی و در سطح معنی داری 05/0 > p و با نرم افزار spss13 انجام گرفت. یافته ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد تغییرات سطوح ویسفاتین (002/0 = p) و sicam-1 (042/0 = p) سرم، غلظت کلسترول (006/0 = p) و hdl-c (006/0 = p) خون در گروه های تمرینی در مقایسه با کنترل معنی دار بوده است. بنابر نتایج آزمون t زوجی اجرای 10 هفته تمرینات استقامتی با کاهش معنی دار در غلظت سرمی ویسفاتین (045/0 = p) وsicam-1 (017/0 = p)، سطوح کلسترول (043/0 = p) و تری گلیسرید (013/0 = p) و افزایش معنی دار hdl-c (022/0 = p) خون همراه بوده است. سطح ویسفاتین سرم و نیمرخ لیپیدی خون در پاسخ به تمرین مقاومتی بدون تغییر معنی دار گزارش شد (05/0 < p) ولی sicam-1 سرم کاهشی معنی دار داشت (012/0 = p). در گروه تمرینات ترکیبی سطح سرمی ویسفاتین به طور معنی دار افزایش یافت (029/0 = p) و کاهشی معنی دار در مقادیر sicam-1 سرم (032/0 = p) مشاهده گردید. به علاوه تمرینات ترکیبی در بهبود نیمرخ لیپیدی خون موثر بود (05/0 > p). نتیجه گیری: اگر چه بنابر شواهد به دست آمده تمرینات ورزشی و فعالیت بدنی در تعدیل شاخص های التهابی مرتبط با بروز بیماری های قلبی- عروقی و متابولیکی موثر هستند ولی با توجه به اطلاعات محدود در بررسی ارتباط تغییرات ویسفاتین سرم متعاقب اجرای ورزش و به ویژه تمرینات مقاومتی و ترکیبی و با مقایس? نتایج به دست آمده در این مطالعه و مطالعات پیشین، لزوم انجام پژوهشهای بیشتر جهت درک مکانیسم موثر در بروز این یافته ها ضروری می نماید. پیرامون تاثیر تمرین بر غلظت سرمی sicam-1، هر سه نوع تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بهبود سطح مولکول های چسبان سلولی را در زنان چاق در پی داشته است. البته تغییرات سطح sicam-1 و رابطه آن با تغییرات نیمرخ لیپیدی خون نیاز به بررسی بیشتر دارد.

مقایسه تأثیر تناوب جلسات تمرین در هفته بر نیم رخ آمادگی جسمانی و حرکتی کشتی گیران نوجوان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده تربیت بدنی 1391
  مریم ترابی   نیکو خسروی

در سال های اخیر، آثار متقابل زمان جلسات فعالیت ورزشی با تناوب جلسات در هفته در جهت افزایش سطح آمادگی جسمانی، مورد توجه عرصه ی سلامت و مربیان تربیت بدنی قرار گرفته است. براین اساس ، پژوهشی با هدف مقایسه تأثیر تناوب جلسات تمرین در هفته بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و حرکتی کشتی گیران نوجوان طراحی و به اجرا گذاشته شد. بدین منظور48 نوجوان پسر به سه گروه تجربی 12نفره ،گروه 1(میانگین سن:16.16، وزن:66.33کیلوگرم، قد:1.71سانتی متر) گروه 2(میانگین سن: 15.83، وزن:66.12، قد: 1.71) گروه 3(میانگین سن: 16.25، وزن:72، قد:1.71) و یک گروه کنترل (میانگین سن: 15.33، وزن: 56.79، قد: 1.629)که تنها به تمرینات معمول کشتی با تناوب 2تا3 روز در هفته پرداختند تقسیم شدند. گروه های تجربی علاوه بر تمرینات معمول کشتی 3روز در هفته به تمرینات ویژه آمادگی جسمانی وحرکتی در روز های غیر از روزهای تمرین کشتی پرداختند. برنامه ی تمرینی تک جلسه ی شامل دویدن با شدت 60درصد hrr ،40دقیقه یک جلسه در هفته و در گروه دوجلسه ی ، دویدن با شدت مشابه 30دقیقه، دو جلسه در هفته و در گروه سه جلسه ی دویدن با شدت مشابه 20دقیقه، سه جلسه در هفته به مدت 8هفته بود.که هر دو هفته 5درصد بر شدت آن افزوده شد .در گروه های تجربی علاوه بر دویدن ، تمرینات آمادگی جسمانی شامل استقامت عضلانی، انعطاف پذیری، چابکی و قدرتی اجرا شد، بدین صورت که در همه ی گروه های تجربی حجم و شدت تمرین یکسان بود. از آزمون های اسکات، پرس سینه، دوی یک مایل، دوی 60متر، دوی 9× 4متر ، نشستن و خم شدن، درازو نشت، شنای سوئدی ،بارفیکس اصلاح شده، آویزان شدن از بارفیکس ،پرش عمودی برای اندازه گیری شاخص های مذکور در شرایط مشابه قبل و بعد از8 هفته استفاده شد. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز کوواریانس با آزمون تی وابسته در سطح معناداری ( 05/0?p) نشان داد در هر سه گروه تمرینی شاخص های قلبی-عروقی و عضلانی-اسکلتی بهبود یافت. در حالی که استقامت عضلات شکم، توان پایین تنه، استقامت کمربند شانه در بارفیکس اصلاح شده، قدرت بیشینه پاها تنها در گروه سه جلسه ی به طور معنی داری بهبود یافته است ( 05/0?p).به طور کلی شاید اجرای هر سه برنامه ی تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته باشد و تغییر تعداد جلسات تمرین فقط بر درجه ی بهبودی بیافزاید ، اما در مورد قدرت پایین تنه ، توان عضلانی پاها ، استقامت شکم و کمربند شانه در آزمون بارفیکس اصلاح شده ، احتمالاً تأثیر تغییر تناوب جلسات بیش از مدت کل تمرین در هفته بوده است.

تاثیر فعالیت بدنی و مکمل سیر بر rbp4 ، لیپوکالین دو و عوامل سندروم متابولیک در زنان چاق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده تربیت بدنی 1392
  نفیسه فلاحیان   رحمن سوری

زمینه و هدف: روند افزایش سن و پیری به دلیل همزمانی کم تحرکی و چاقی، افراد سالمند را بیشتر در معرض فاکتورهای تهدیدکننده جدی سلامت قرار می دهد. سندروم متابولیک به عنوان دسته ای از ریسک فاکتورهاست که افراد را برای ابتلابه بیماری های قلبی عروقی و دیابت مستعد می کند. پژوهش حاضربا هدف بررسی اثر یک دوره تمرین بدنی منتخب ترکیبی و مصرف مکمل سیر بر سطوح rbp4 ، لیپوکالین2 و شاخصهای خطر ساز سندروم متابولیک در زنان چاق میانسال می باشد. مواد و روش ها: 38 زن غیر دیابتی غیر فعال که تا 6 ماه گذشته هیچ فعالیت ورزشی نداشتند در چهار گروه کنترل (10نفر با میانگین سنی 3/41) ، گروه مصرف مکمل (10 نفر با میانگین سنی8/38) ، گروه تمرین بدنی منتخب ترکیبی (9 نفر با میانگین سنی 8/37) وگروه مصرف مکمل+ تمرین بدنی منتخب ترکیبی (9 نفر با میانگین سنی4/41) بطور تصادفی قرار گرفتند. آزمودنی های گروه فعالیت منتخب ترکیبی بدنی ، فعالیت هوازی (60تا75 درصد ضربان قلب بیشینه ) و فعالیت قدرتی(2 دوره با 12-10تکرار در هر جلسه و با شدت 60-40% یک تکرار بیشینه و زمان استراحت90-60 ثانیه) خود را به مدت 10 هفته ، هر هفته 3 جلسه انجام دادند. آزمودنی های گروه مصرف مکمل هم روزانه 2 عدد قرص سیر همرا غذا به مدت 10 هفته مصرف کردند.قبل از شروع جلسه اول ورزش و یا مصرف مکمل وهم چنین پایان 10 هفته ، اندازه گیری های آنتروپومتریک شامل وزن ، قد، bmi، دور کمر ودور باسن ، درصد چربی و شاخصهای آزمایشگاهی شامل گلوکز ناشتا ، کلسترول ، hdl ، ldl ، تری گلیسرید ، انسولین ،rbp4 و لیپوکالین دو مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون t جفتی از نظر آماری تحلیل شدند.. یافته ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد تغییرات سطح سرمیrbp4 ، لیپوکالین2 ، انسولین ، قند خون ناشتا و پروفایل جربی در زنان میانسال چاق ، در پاسخ به 10 هفته تمرین ترکیبی ومصرف مکمل سیر در مقایسه با گروه کنترل علی رغم تغییرات داده ها نسبت به پیش آزمون، تفاوت معنی داری نداشت. اما نتایج آزمون تی زوجی حاکی از آن است که تمرین بدنی منتخب ترکیبی همراه با مکمل درتغییر مقادیر شاخصهای سرمی rbp4 ، لیپوکالین2 ، انسولین ، کلسترول ، ldlو hdl تاثیر معنی داری داشته است. هم چنین مصرف مکملبه تنهایی نیز درتغییر شاخصهای سرمی rbp4 و تری گلیسرید نیز تاثیر معنی داری داشته است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که تمرین بدنی منتخب ترکیبی و مصرف مکمل سیر میتواند بر مقادیر لیپوکالین دو وrbp4 موثر باشدو نهایتا موجب بهبود مقاومت انسولین در افراد چاق مستعد دیابت شود.

مقایسه تأثیر تمرین هوازی، رژیم غذایی و ترکیب هردو بر سطوح rbp4 و مقاومت به انسولین و نیمرخ لیپیدی در زنان میانسال دیابتی نوع دوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده تربیت بدنی 1392
  فاطمه کشاورز   رحمن سوری

چکیده:دیابت نوع 2 شایع ترین نوع دیابت است. این بیماری به حدی رایج است که به عقیده متخصصین در قرن21 عامل خطرزای مرتبط با سلامتی میباشد.اخیرأ توجه متخصصان به ریتینول متصل به پروتئین4 ترکیبی که توسط بافت چربی وکبد ترشح می شود،جلب شده است. براساس برنامه ایی که از مرکز کنترل و پیشگیری دیابت مطرح گردیده است،رژیم غذایی و ورزش به مدت 30دقیقه می تواند از بروز دیابت نوع 2جلوگیری کند وآن را بهبود ببخشد. پژوهش ها در زمینه کنترل دیابت از طریق ترکیب رژیم غذایی و ورزش بر روی مقاومت به انسولین اندک است و در زمینه rbp تحقیقی صورت نگرفته است. این پژوهش با هدف کنترل و بهبود دیابت از طریق ترکیب رژیم غذایی و ورزش بر روی مقاومت به انسولین و rbp4 صورت گرفته است. مواد وروش ها: 29زن غیر فعال چاق دیابتی نوع دو با میانگین سنی 40 تا55 سال و دارای bmi بالای 27 در سه گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم بندی شدند. گروه تمرین هوازی (8نفر) 3 روز در هفته (60 دقیقه ) ،گروه رژیم غذایی و تمرین هوازی (8نفر) 3روز در هفته (30دقیقه ) در تمرین هوازی شرکت می کردند.گروه رژیم غذایی (7نفر) به مدت 12 هفته از دستور رژیم استفاده کردند. کاهش کالری در سه گروه یکسان در نظرگرفته شده بود.قبل از شروع پژوهش خون گیری جهت اندازگیری فاکتورهایrbp4 ,fbs, hom پس از 12 ساعت ناشتایی در حالت پایه و در پایان 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات صورت گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنالیزواریانس یک طرفه و دوسویه مورد ارزیابی قرارگرفت و جهت بررسی اختلاف بین گروه ها ازآزمون تعقیبی دانکن استفاده شد. سطح معناداری بین گروه ها 05/0 p? درنظر گرفته شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل آماری نشان داد که بین گروه ها در سطوح پلاسمایی rbp4 تفاوت معنادار نبوده اما میزان این متغیر بعد از 12 هفته در گروه ترکیبی وگروه تمرین هوازی کاهش معنادارداشته است. تفاوت معناداری در میزان fbs، مقاومت به انسولین دیده شده است. مقاومت به انسولین در گروهای تمرین هوازی و رژیم غذایی کاهش بیشتری داشته است و بیشترین کاهش fbs در گروه رژیم غذایی مشاهده شد. ازشاخص های لیپیدی نیز ldl ,tgدارای کاهش معناداری به ترتیب در گروه تمرین هوازی و ترکیبی بوده است. نتیجه گیری: ورزش ورژیم غذایی باعث بهبود در سطوحrbp4 می شود. در مقایسه ی تمرین هوازی با رژیم غذایی، رژیم غذایی تاثیر بهتری را در سطوح قندخون ناشتا و مقاومت به انسولین داشته است.در پروفایل های لیپیدی فعالیت بدنی وترکیب آن بارژیم غذایی تاثیر بهتری داشته است. کلمات کلیدی: تمرین هوازی ،دیابت نوع 2،رژیم غذایی، مقاومت به انسولین ،رتینول متصل به پروتئین 4

مقایسه تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال) و با شدت متوسط بر ویسفاتین سرمی و مقاومت به انسولین در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دو
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1392
  هانیه یزداندوست بایگی   رحمن سوری

هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال) وشدت متوسط بر ویسفاتین سرمی، مقاومت به انسولین در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود. بدین منظور 24 بیمار دیابتی غیر فعال انتخاب و بطور تصادفی در یکی از سه گروه با مشخصات: گروه تجربی با تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال ) (8 نفر، 41 سال )و گروه با تمرین هوازی با شدت متوسط (8نفر، 41. 14 سال )و گروه کنترل (8نفر، 43. 50)قرار گرفتند. یافته¬های پژوهش نشان داد که 16 هفته تمرین هوازی تمرین با شدت بالا (اینتروال) بر میزان ویسفاتین در افراد دیابتی نوع دو (37/0p-)تاثیر معنی داری ندارد. تمرین با شدت بالا (اینتروال) بر میزان انسولین (002/0p-)و شاخص مقاومت به انسولین در افراد دیابتی نوع دو (004/0p- )تاثیر معنی داری دارد. همچنین تاثیر تمرین با شدت بالا (اینتروال)بر وزن (0001/0p- ) و شاخص توده¬ی بدن (bmi) (003/0p-) معنی دار می¬باشد. بعلاوه یافته-های پژوهش نشان داد تمرین با شدت بالا(اینتروال) بر مقدار گلوکز( 004/0p-) و درصد چربی بدن (005/0 p-) تاثیر معنی داری دارد. در مقابل تمرین نتوانست تغییر معنی داری را در مقادیر whr (16/0 p-)ایجاد کند. همچنین یافته¬های پژوهش نشان داد 16 هفته تمرین با شدت متوسط بر میزان ویسفاتین در افراد دیابتی نوع دو (82/0p-) تاثیر معنی داری ندارد. تاثیر تمرین با شدت متوسط بر مقدار انسولین(08/0p-) معنی دار نمی باشد. در مقابل تمرین متوسط بر مقاومت به انسولین(008/0p-) تاثیر معنی داری دارد. تمرین با شدت متوسط بر وزن(0001/0p-) وشاخص توده بدنی (bmi)(0001/0 p-)تاثیر معنی داری دارد. و نیز تاثیر تمرین متوسط بر مقدار گلوکز (0001/0p-)و درصد چربی بدن(002/0p-) معنی دار می¬باشد. و اما تاثیر تمرین با شدت متوسط بر whr (054/0p-) معنی دار نمی باشد. 16 هفته تمرین هوازی با شدت بالا (اینتروال )و تمرین با شدت متوسط بر روی سطوح ویسفاتین تاثیر معنی داری ندارد و ورزش با شدت بالا (اینتروال )بر روی فاکتور¬های آنتروپومتریک، ویسفاتین، انسولین و مقاومت به انسولین نسبت به ورزش با شدت متوسط در افراد دیابتی نوع دو تاثیر بیشتری دارد و همچنین فعالیت ورزشی روی بیماران دیابتی نوع دو بر کیفیت زندگی آنها تاثیر زیادی گذاشته و بهبود در کیفیت زندگی آنها ایجاد شده است.

مقایسه تأثیر 12 هفته تمرین هوازی و محدودیت کالریک بر سطوح پلاسمایی کمرین، اینترلوکین6، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی زنان دیابتی نوع دوم
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1393
  شقایق جعفرپور   رحمن سوری

کمرین و اینترلوکین6 پروتئین های شبه‏هورمونی هستند که عمدتاً از بافت چربی سفید ترشح شده، با اضافه وزن مرتبط بوده، اما تاثیر ورزش بر آنها نامشخص ‏است، بخصوص در بیماران دیابتی نوع2 که بیشتر در خطر ابتلاء به اضافه وزن و حادشدن درجه بیماری هستند و بدلیل محدودیت‏های ملاحظات اخلاقی، محقق را برآن داشته که پیرامون بهبود وضعیت بیماری و شرایط بدنی این بیماران، به مقایس? اثر تمرین هوازی و محدودیت کالریک بر سطوح پلاسمایی کمرین و اینترلوکین6، نیمرخ لیپیدی و ترکیبات بدنی زنان دیابتی نوع2 بپردازد. 29زن کم‏تحرک ( kg/m215/1±86/30=bmi) با میانگین سنی 50سال، بطور تصادفی در 3گروه تجربی (تمرین هوازی، محدودیت کالریک و ترکیبی) و یک گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه گروه تمرین هوازی 30دقیقه ایروبیک با hrmax60-40%، گروه محدودیت کالریک کاهش 500کیلوکالری بوسیل? رژیم غذایی و گروه ترکیبی مجموعاً کاهش 500کیلوکالری با رژیم و ورزش طی 3جلسه هفتگی بمدت 12هفته بود. تجزیه و تحلیل داده‏ها توسط آزمون‏های آماری کلموگروف-اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه، آنالیز واریانس دوسویه و آزمون تعقیبی دانکن برای بررسی اختلاف بین گروه‏ها انجام شد. تغییرات سطوح il-6 (039/0=p)، fbs (001/0=p)، ldl (003/0=p)، tg (000/0=p)، bmi (025/0=p)، vf (025/0=p) وbw (002/0=p) معنی‏دار بوده؛ اما سطوح کمرین (619/0=p)، %bf (415/0=p)، توده عضلانی (892/0=p)، hdl (464/0=p) و whr (615/0=p)، معنی‏دار نبوده‏است. بنابر شواهد، تمرینات ورزشی در تعدیل شاخص‏های التهابی مرتبط با بروز بیماری‏های متابولیکی موثر هستند ولی با توجه به اطلاعات محدود در بررسی ارتباط تغییرات کمرین پلاسمایی متعاقب اجرای تمرین هوازی و محدودیت کالریک با مقایس? نتایج موجود در این مطالعه و مطالعات پیشین، لزوم انجام پژوهش‏های بیشتر جهت درک مکانیسم موثر در بروز این یافته‏ها ضروری می‏نماید؛ با وجود کاهش سطوح کمرین در گروه تمرین هوازی، اما نتایج معنی‏دار نشد. پیرامون تأثیر تمرین بر غلظت پلاسمایی اینترلوکین6، نتایج هر سه نوع روش معنی‏دار بود. کلمات کلیدی: تمرین هوازی، محدودیت کالریک، کمرین، اینترلوکین6، زنان دیابتی نوع2.

تأثیر تمرین ترکیی و مکمل سیر بر سطوح اینترلوکین 6، رزیستین و ویسفاتین سرمی و عوامل مرتبط با سندرم متابولیک در زنان چاق
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1393
  هوروش توکلی   رحمن سوری

زمینه و هدف: سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیکی همچون تجمع چربی در نواحی مرکزی بدن (چاقی شکمی)، مقاومت به انسولین، پرفشاری خون و برهم خوردن تعادل لیپیدهای خون است که عامل مهمی در بروز بیماری های قلبی- عروقی و دیابت نوع 2 می باشد. التهاب عمومی مزمن از مشخصه های اصلی اترواسکلروز و سندرم متابولیک مهمترین عامل ارتباط دهنده چاقی با بروز بیماری های قلبی- عروقی و متابولیکی محسوب می شود. ادیپوکین هایی مانند رزیستین، ویسفاتین و اینترلوکین 6 عوامل التهابی مترشحه از بافت چربی هستند که احتمالا در بروز بیماری های مرتبط با چاقی نقش مهمی دارند. از توصیه های جدی جهت جلوگیری از ازدیاد بافت چربی اصلاح سبک زندگی شامل انجام فعالیت بدنی، راهکارهای تغذیه ای و .. است. سودمندی برخی گیاهان همانند سیر در کاهش عوامل درگیر در بروز سندرم متابولیک مورد توجه محققان قرار گرفته است. در راستای این توصیه ها این پژوهش اثر انجام تمرینات ترکیبی، مصرف مکمل سیر، و ادغام هر دو آن ها را بر سطوح رزیستین، ویسفاتین، اینترلوکین 6 و برخی عوامل درگیر در سندرم متابولیک در زنان چاق را بررسی می کند. روش و مواد: در این پژوهش 38 زن سالم دارای اضافه وزن در دامنه سنی 55-30 سال در 4 گروه کنترل، تمرین ترکیبی، مصرف مکل سیر و تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل سیر قرار داده شدند. مدت زمان انجام مداخلات 10 هفته بود. گروه های شرکت کننده در تمرین ترکیبی هفته ای سه بار به انجام تمرینات استقامتی و قدرتی پرداختند. افراد شرکت کننده در گروه های مصرف کننده مکمل سیر روزی دو عدد مکمل سیر بعد از غذا دریافت کردند. در تمام آزمودنی های وزن، ترکیبات بدنی، قد و اندازه دور کمر و باسن قبل از شروع کار و در اتمام کار اندازه گیری گردید. جهت سنجش نیم رخ لیپیدی، انسولین ناشتا، قند خون ناشتا، سطوح رزیستین، ویسفاتین و اینترلوکین 6 تمام آزمودنی ها در صبح روز شروع مداخله و 48 ساعت پس از اتمام طرح خون گیری شدند. نتایج: انالیز داده ها با استفاده از نرم افزار spss ویرایش 13 و آزمون های t زوجی و انالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد که نسبت دور کمر به باسن (whr) در افراد گروه تمرین ترکیبی و سطوح انسولین ناشتا در گروه تمرین ترکیبی همراه با مکمل سیر تغییر معنادار دارد (p=0.05). با مقایسه بین گروه ها سطوح اینترلوکین 6 در گروه های تمرین ترکیبی با مکمل سیر اختلاف معنادار داشت و در گروه تمرین ترکیبی بطور معناداری بیشتر از گروه مکمل سیر گزارش گردید. همچنین در مقایسه بین گروه ها نسبت دور کمر به باسن (whr) گروه های تمرین ترکیبی و مکمل سیر بطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (p=0.05). کلمات کلیدی: تمرین ترکیبی،رزیستین، ویسفاتین، اینترلوکین 6، سندرم متابولیک

مقایسه اثر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر سطوح پلاسمایی پروتئین شبه-آنژیوپویتین4 (4angptl ) در زنان یائس? چاق کم تحرک
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1394
  فهیمه قلی جانی   رحمن سوری

پروتئین شبه‏آنژیوپویتین4، پروتئین مهارکنند? لیپوپروتئین لیپاز می‏باشد که مستقیماً در تنظیم متابولیسم چربی‏ نقش دارد. پژوهش حاضر تاثیر 12 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر سطوح angptl4 و نیمرخ لیپیدی را در 30 زن یائسه مورد بررسی قرار داده است. به این منظور شرکت کنندگان به صورت تصادفی درگروه های استقامتی، مقاومتی و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه استقامتی، در تمرینات دویدن روی تردمیل با شدت 80-60 درصد ضربان قلب بیشینه و گروه مقاومتی در تمرینات مقاومتی با شدت 65-40 درصد یک تکرار بیشینه 3 جلسه در هفته شرکت کردند. خونگیری به منظور اندازه‏گیری سطوح angptl4 و نیمرخ لیپیدی قبل از شروع پروتکل و 24 ساعت بعد از آخرین جلس? تمرین انجام شد. یافته‏ها نشان دادند، تمرین استقامتی در مقایسه با تمرین مقاومتی در تنظیم سطوح angptl4 سرم در زنان یائسه موثرتر می‏باشند و با کاهش سطوح angptl4 اثر مهاری angptl4 بر لیپوپروتئین‏لیپاز را تخفیف داده و منجر به کاهش تری‏گلیسرید می‏ گردد.

اثر هشت هفته تمرین پر شدت تناوبی بر میزان روی آلفا 2 گلیکوپروتئین پلاسمایی و بافت چربی رت های چاق شده با رژیم غذایی پرچرب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان البرز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1394
  مهدی انگوتی   رحمن سوری

هدف از این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین پر شدت تناوبی بر میزان روی آلفا2 گلیکوپروتئین پلاسمایی و بافت چربی رت های نر چاق شده با رژیم غذایی پرچرب بود. بدین منظور 3 گروه تمرین تناوبی، کنترل (رژیم غذای پرچرب) و شاهد (رژیم غذایی طبیعی) در نظر گرفته شد. مداخله ی ورزشی به مدت 8 هفته به صورت برنامه ی تناوبی با شدت زیاد، با تناوب های کوتاه 15 تا 30 ثانیه و تعداد 5 تا 12 تکرار (1 دقیقه استراحت فعال بین هر تناوب) با سرعت 27 تا 34 متر بر دقیقه انجام شد. پس از اتمام دوره ی مداخله ی ورزشی نمونه های خونی و بافت چربی جدا شدند و میزان روی آلفا2 گلیکوپروتئین به روش الایزا صورت گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری (one way anova) و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (05/0>p). یافته ها نشان داده اند که رژیم غذایی پر چرب با افزایش وزن حیوان موجب کاهش میزان روی آلفا 2 گلیکوپروتئین بافت چربی (0001/0>p) و پلاسمایی (0001/0>p) گروه کنترل می شود و مقادیر بافت چربی در گروه تمرین افزایش معناداری یافت (007/0?p). به نظر می رسد، مصرف طولانی مدت رژیم غذایی پرچرب به چاقی و کاهش میزان پپتید روی آلفا 2 گلیکوپروتئین منجر می شود و اضافه کردن برنامه ی تمرین پرشدت تناوبی به این رژیم غذایی از ابتلای به این وضعیت جلوگیری می کند.

تاثیر زمان تمرین در روز بر حداکثر اکسیداسیون چربی زنان فعال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده تربیت بدنی 1388
  سمیه شاهقلیان   نیکو خسروی

پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر زمان تمرین در روز بر حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo )و شدت فعالیت متناسب با آن (fatmax) دردانشجویان دختر فعال می باشد.به این منظور 14 نفر از دانشجویان با دامنه سنی 23-19 سال ، پس از پرکردن پرسشنامه ،ازبین واجدین شرایط مورد نیاز تحقیق،به صورت تصادفی انتخاب شدند. قبل از انجام آزمون ،درصد چربی و قدو وزن انها تعیین شد.آزمودنی ها طی 2جلسه و با فاصله حداقل 7روز در آزمایشگاه حاضر شدند.آزمون صبح در ساعت 8-7 صبح (بعد از9 الی10ساعت گرسنگی شبانه )و آزمون بعدازظهر در ساعات 20-19(بعداز 9الی 10ساعت گرسنگی) انجام شد.در ضمن از آزمودنی ها خواسته شد که حداقل 24 ساعت قبل از انجام آزمون از انجام فعالیتهای شدید اجتناب نمایند و همچنین 12ساعت قبل از انجام هرآزمون از خوردن چای و قهوه منع شدند. آزمون شامل یک برنامه تمرینی فزاینده با مراحل 3دقیقه ای بر روی نوارگردان بودکه سرعت ابتدایی 5/3 کیلومتر در ساعت و شیب 1% بودوسرعت هر 3دقیقهkm/h 1 افزایش یافت تا زمانی که به km/h5/7 رسید. پس از آن هر 3دقیقه شیب 2%افزایش یافت تازمانی که rer برابر 1شد و سپس سرعت تازمان رسیدن به واماندگی هر دقیقه km/h 1افزایش یافت .اندازه گیریهای vo2 وvco2نفس به نفس درطول آزمون با استفاده از دستگاه تجزیه وتحلیل گازهای تنفسی انجام شد.وضربان قلب نیز به طور پیوسته با استفاده از دستگاه ضربان سنج پلار ثبت گردید.میزان اکسیداسیون چربی با استفاده از فرمول زیر محاسبه شد: vco2701/1 -vo2 695/1 =اکسیداسیون چربی در این پژوهش به منظور تحلیل تغییرات اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات در شدتهای مختلف در دوجلسه از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکررو برای مقایسه حداکثر اکسیداسیون چربی (mfo)و شدت فعالیت متناسب با آن(fatmax)در صبح و عصراز تست t همبسته استفاده شد . نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری بین حداکثر اکسیداسیون چربی و شدت فعالیت متناسب با آن و زمان رسیدن به حداکثر اکسیداسیون چربی در صبح و عصر وجود نداشت .