نام پژوهشگر: بهرام اندرزیان
سید محمد حسینی پیمان حسیبی
چکیده فارسی این آزمایش به منظور بررسی اثر تنش کمبود آب در مرحله ساقه رفتن و گلدهی بر برخی پارامترهای فیزیولوژیکی ارقام کلزا در سال 88-1387 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز به صورت فاکتوریل درقالب طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور اول ارقام در سه سطح شامل هایولا 308، هایولا 401 و rgs، و فاکتور دوم تنش کمبود آب، شامل تنش در مرحله ابتدای ساقه رفتن تا ابتدای گلدهی (d1)، تنش در مرحله ابتدای گلدهی تا ابتدای ظهور خورجینها (d2)، تنش در مرحله ابتدای ساقه رفتن تا ابتدای ظهور خورجینها (d3) و تیمار نرمال آبیاری (d4) یا شاهد، در چهار سطح مورد بررسی قرار گرفت. اثر متقابل تنش کمبود آب و رقم در مورد صفات شاخص برداشت، کل قندهای محلول و نشاسته ، میزان اسیدآمینه پرولین ، پتانسیل اسمزی ، درصد و عملکرد روغن دانه و %rwc در سطح 1% و صفات ماده خشک و تعداد خورجین در بوته در سطح 5% دارای تفاوت معنی دار بود. همچنین اعمال تنش کمبود آب موجب افزایش صفاتی مانند کل قندهای محلول و نشاسته و پرولین برگ، و کاهش صفاتی مانند پتانسیل اسمزی، ماده خشک، شاخص برداشت، تعداد خورجین در بوته، تعداد دانه در خورجین، هدایت روزنه ای، %rwc، کلروفیل a و b، درصد و عملکرد روغن دانه و عدد spad به صورت معنی دار گردید. همچنین رقم متحملتر هایولا 401، کمترین کاهش، و رقم هایولا 308 بیشترین کاهش را در میزان ماده خشک نشان دادند. بین صفات کل قندهای محلول در برگ با درصد روغن، عملکرد روغن، پتانسیل اسمزی، وزن هزار دانه و عملکرد اقتصادی همبستگی مثبت و معنیداری وجود داشت. همچنین بین صفات نشاسته با میزان اسید آمینه پرولین، پتانسیل اسمزی، عملکرد بیولوژیک و وزن هزار دانه همبستگی مثبت و معنیداری مشاهده شد. بین صفات پتانسیل اسمزی با درصد روغن و وزن هزار دانه همبستگی مثبت و معنیداری وجود داشت. بین صفات عملکرد بیولوژیک با ماده خشک اندام هوایی و تعداد دانه در خورجین همبستگی مثبت و معنیداری مشاهده شد. همچنین بین عدد spad با شاخص برداشت و عملکرد روغن همبستگی مثبت و معنیداری مشاهده گردید. بین صفات کل قندهای محلول در برگ با پرولین همبستگی منفی و معنیداری مشاهده شد. بین صفات شاخص حساسیت محیطی با کلروفیل b، عملکرد اقتصادی و تعداد خورجین در بوته نیز همبستگی منفی و معنیداری وجود داشت. همچنین زمان وقوع تنش نسبت به شدت تنش تاثیر بیشتری را بر مراحل رشد گیاه اعمال نمود. در این آزمایش با توجه به نتایج بدست آمده به ترتیب ارقام هایولا 401، rgs و هایولا 308 متحمل به تنش کمبود آب ارزیابی شدند.
رضا حسینی بهرام اندرزیان
با توجه به اطلاعات اقلیمی استان خوزستان و نیاز دمایی برنج، امکان دو نوبت کشت برنج در این استان وجود دارد، به گونه ای که کشت اول در اخر زمستان و اوئل بهار و کشت دوم در اواخر بهار و اوئل تابستان انجام می شود. برای انتخاب تاریخ کشت ومعرفی یک رقم جدید زراعی مناسب جهت کشت زمستانه برنج در خوزستان، تعداد 25 ژنوتیپ (فاکتور فرعی) در سه تاریخ کشت (فاکتور اصلی): 20 اسفند، 5 فروردین، 20 فروردین ، به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی 88-87 در منطقه شاوور استان خوزستان کشت و مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از آزمایش های مزرعه ای و تجزیه و تحلیل داده ها، چهار ژنوتیپ هویزه، گرده رامهرمز، شماره 6 و شماره7، جهت شبیه سازی توسط مدل ceres-rice انتخاب شدند. با محاسبه ضریب همبستگی بین صفات مشخص شد که عملکرد دانه بیشترین همبستگی مثبت و معنی دار را به ترتیب با صفات درصد دانه های پرشده، عملکرد بیولوژیکی، عرض دانه، وزن هزار دانه، تعداد روز تا 50 درصد گلدهی و تعداد دانه در خوشه داشت. در رگرسیون گام به گام عملکرد دانه، صفات درصد دانه های پرشده، تعداد دانه در خوشه، ارتفاع گیاه، وزن هزار دانه و تعداد پنجه بارور وارد مدل شدند و در مجوع 2/96% از تغییرات را توجیه نمودند. تجزیه علیت نشان داد که صفت درصد دانه های پرشده بیشترین اثر مستقیم و کمترین اثر غیر مستقیم را بر عملکرد داشت. با توجه به نتایج به دست آمده می توان از این صفت به عنوان شاخصی برای انتخاب رقم مناسب در کشت زمستاته-بهاره برنج استفاده نمود. در بررسی اثر تاریخ کشت بر ارقام و ژنوتیپ های مختلف مشخص شد که کل ارقام و ژنوتیپ ها در تاریخ کشت دوم (5 فروردین) تولید موفق تری از نظر میزان عملکرد دانه، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، عملکرد بیولوژیک و سایر صفات داشتند. همچنین با بررسی عملکرد دانه مشخص شد رقم گرده رامهرمز، ژنوتیپ شماره 7، رقم هویزه، ژنوتیپ شماره 6، رقم عنبوری و چمپا عملکرد بیشتری داشتند، این ارقام و ژنوتیپ ها سازگار ترین ارقام و ژنوتیپ ها به کشت زمستانه-بهاره بودند. با وجود برتری تاریخ کشت دوم در اکثر ارقام و ژنوتیپ های کشت شده، رقم هویزه، گرده رامهرمز ، ژنوتیپ شماره 6 و ژنوتیپ شماره7، در تاریخ کشت اول تولید موفق تری داشتند. به نظر می رسد که زمان وقوع گرده افشانی تاریخ کشت اول این ارقام و ژتوتیپ ها، با دمای محیط مناسب تری همراه بوده است. روند شاخص های رشد نشان داد که تاریخ کشت دوم نسبت به دو تاریخ کشت دیگر از برتری برخوردار بود. بررسی شبیه سازی اثر تاریخ کشت زمستانه بر برنج در شرایط خوزستان، نشان از توانایی بالای مدل ceres-rice در شبیه سازی این اثر داشت. با تعمیم داده ها به شهرستان شوشتر توسط مدل مشخص شد تمامی ارقام و ژنوتیپ ها در تاریخ کشت اول عملکرد بیشتری تولید کردند. رقم گرده رامهرمز در این تاریخ کشت با عملکرد دانه ای معادل 73/3612 کیلوگرم در هکتار بیشترین میزان عملکرد را دارا بود. در تاریخ کشت دوم نیز رقم گرده با تولید دانه ای معادل 27/2910 کیلوگرم در هکتار بیشترین میزان عملکرد دانه را دارا بود اما در تاریخ کشت سوم ژنوتیپ شماره 7 با 91/2407 کیلوگرم در هکتار دانه بیشترین میزان تولید را داشت. بر اساس داده های مدل عملکرد دانه در شهرستان دزفول افزایش چشم گیری داشت به گونه ای که رقم گرده رامهرمز در این شهرستان در تاریخ کشت اول عملکرد دانه ای معادل 46/4184 کیلوگرم در هکتار تولید کرد که بیشترین میزان عملکرد در بین ارقام و ژنوتیپ های دیگر بود. در تاریخ کشت دوم نیز رقم گرده رامهرمز دارای بیشترین میزان عملکرد بود به گونه ای که در تاریخ کشت دوم و سوم به ترتیب دارای 82/3929 و 73/3595 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه بود. در شهرستان رامهرمز تمامی ارقام و ژنوتیپ ها در تاریخ کشت اول دارای بیشترین میزان عملکرد دانه بودند. رقم گرده رامهرمز در تاریخ کشت اول و دوم دارای بیشترین میزان عملکرد دانه بود(به ترتیب 73/3608 و 255/2989 کیلوگرم در هکتار برای تاریخ کشت اول و دوم) اما در تاریخ کشت سوم ژنوتیپ شماره 7 دارای بیشترین میزا ن عملکرد دانه بود(91/2394 کیلوگرم در هکتار). در شهرستان بستان تمامی ارقام و ژنوتیپ ها به استثناء رقم گرده رامهرمز در تاریخ کشت اول دارای بیشترین میزان عملکرد دانه بودند. این رقم در تاریخ کشت سوم بیشترین میزان عملکرد را دارا بود. در تاریخ کشت اول و دوم ژنوتیپ شماره 7 با تولید دانه ای معادل 09/3562 و 18/3118 کیلوگرم در هکتار ، بیشترین میزان عملکرد دانه را داشت. اما در تاریخ کشت سوم رقم گرده رامهرمز بیشترین میزان عملکرد دانه را دارا بود(55/2774 کیلوگرم در هکتار).
مهدی صحنعلی زاده بهرام اندرزیان
در سال های اخیر واردات 80 تا 90 درصدی دانه های روغنی مورد نیاز کشور و هزینه های این واردات باعث جلب توجه بیشتر به این محصولات شده است. کلزا یکی از مهمترین دانه های روغنی است که از لحاظ چربی های مفید و درصد روغن بهترین دانه روغنی است. در سال 90-1389 میزان سطح زیر کشت کلزا در استان خوزستان 3452 هکتار و تولید کلزا 3513 تن در هکتار بوده است. براین اساس مطالعه و بررسی توانمندی اگروکلیماتیکی استان خوزستان ضروری بنظر می رسید. از آنجا که عناصر و عوامل اقلیمی در کنار خصوصیات گیاهی نقش بسزایی در رشد و تولید محصولات گیاهی دارند امروزه از مدل های شبیه سازی رشد گیاهان به وفور جهت تخمین توان تولید محصولات در مناطق مختلف و تعیین مزیت نسبی بر اساس ویژگی های اگروکلیماتیکی استفاده بعمل می آید. مدل wofostکه توسط فائو با همکاری دانشگاه واگنینگن هلند ابداع شد، یکی از معروفترین مدلهای شبیه سازی رشد گیاهان یک ساله است. این مدل به کمک داده های اقلیمی، گیاهی و مدیریت زراعی رشد گیاهان را شبیه سازی می کند. برای منطقه بندی دیم زارهای خوزستان از این مدل استفاده شد که ارزیابی مدل از طریق مقایسه نتایج آن با داده های نهایی آزمایش مزرعه ای کشت کلزا و با استفاده از شاخص های آماری ارزیابی مدل ها صورت گرفت. در ارزیابی مدل wofostمقدار شاخص های rmse، mpe ، mbe، شاخص توافق و ضریب تبیین در ارزیابی عملکرد دانه بترتیب برابر با 168.9، 63.7، 4.6، 0.94 و 0.95 بودهکه نشان دهنده کارایی مناسب و مطلوب مدل در شبیه سازی رشد کلزا در خوزستان است. پس از ارزیابی و تعیین کارایی و صحت کارکرد مدل، شبیه سازی رشد کلزا با تاریخ کاشت 20 آبان در 7 ایستگاه با بیشترین اراضی دیم استان خوزستان اجرا شد و عملکرد و اجزای عملکرد هر ایستگاه مشخص گردید. شهرستان ایذه با عملکرد دانه 5095 کیلوگرم در هکتار بالاترین و شوشتر با 3838 کیلوگرم در هکتار پایین ترین عملکرد دانه را در اختیار داشتند. در نهایت براساس عملکرد و اجزای عملکرد کلزا و بکارگیری روش میانیابی idwدر محیط نرم افزار gisمنطقه بندی اگروکلیماتیکی استان خوزستان انجام شد. نتایج این پژوهش و کارهای مشابه در زمینه شناسایی پتانسیل مناطق در تولید کلزا می تواند گام موثری در کاهش واردات و حتی خودکفایی در تولید این محصول مهم باشد. دددد
راضیه آلاله غلامعباس صیاد
هر گونه تغییر در میزان غلظت گازهای گلخانه¬ای در اتمسفر زمین منجر به برهم خوردن تعادل بین اجزا سیستم اقلیم کره زمین می¬شود. تغییر اقلیم بر چرخه هیدرولوژیکی و در نتیجه منابع آب قابل دسترس تاثیر عمده¬ای دارد. اما اینکه در آینده چه مقدار از این گازها در جوامع بشری وارد اتمسفر زمین می¬شود، معین و قطعی نیست و تحت سناریوهای مختلفی ارائه شده¬است. به دلیل تفکیک فضایی کم یا ساده¬سازی برخی پدیده¬های خرد مقیاس،مدل¬های گردش عمومی جو نمی¬توانند تقریب درستی از شرایط آب و هوایی منطقه مورد مطالعه ارائه دهند. لذا بایستی خروجی آن¬ها تا حد ایستگاه هواشناسی ریز مقیاس گردد. اهداف این مطالعه بررسی روند تغییرات پارامترهای اقلیمی در دوره گذشته، پیش¬بینی تغییرات اقلیمی آینده (تغییرات بارش و دما) در حوضه آبخیز رودزرد، برآورد مقدار رواناب حوضه مورد مطالعه برای دوره آتی و دوره پایه و هم¬چنین تاثیر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه بود. در این تحقیق، داده¬های مدل گردش عمومی جو hadcm3و gfcm21با به کارگیری مدل lars-wgریز مقیاس شدند. مدل lars-wgتوسط سه سناریو a1bو b1و a2 تایید شده توسط هیئت بین¬الدول تغییر اقلیم، اجرا شد و تغییرات بارش، دمای حداکثر و دمای حداقل حوضه رودزرد در دوره 2065-2046 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان بارش در سال¬های 2065-2046 در تمامی سناریوها کاهش می¬یابد. در سناریوa2 ، a1b وb1 بارش به ترتیب 7، 4 و 3 درصد کاهش می¬یابد. دمای حداقل و حداکثر نیز در تمامی سناریوها برای دوره آتی روند افزایشی دارد. در سناریوa2 ، a1b وb1 دمای حداقل به ترتیب 1.8، 1.6 و 1.2 درجه سانتی گراد و برای دما حداکثر به ترتیب 1.8، 1.5 و 1/1 درجه سانتی¬گراد افزایش می¬یابد. در قسمت دوم این تحقیق مدل سوات برای شبیه¬سازی رژیم هیدرولوژی حوضه رودزرد، در ترکیب با سوات کاپ با نرم افزار sufi2 برای واسنجی و اعتبار¬سنجی مدل هیدرولوژیکی مورد استفاده قرار گرفت. دوره زمانی 2003-1997 برای واسنجی و دوره زمانی 2009-2004 برای اعتبار¬سنجی در دو ایستگاه ماشین و پل منجنیق مورد استفاده قرار گرفت. بر طبق نتایج، مدل تطابق خوبی را با داده¬های مشاهداتی نشان داد. در مرحله واسنجی ضریب تعیین در ایستگاه ماشین 0.83 و در ایستگاه پل منجنیق برابر 0.85 بود. همچنین در مرحله اعتبارسنجی این ضریب برای دو ایستگاه به ترتیب برابر با 0.87 و 0.78 بود. پس از معرفی داده¬های اقلیمی آتی به مدل سوات، رواناب برای دوره آتی شبیه¬سازی گردید. نتایج مدل حاکی از کاهش رواناب در دوره آتی در سه سناریو مورد بررسی بود. در سناریوa2 ، a1b وb1 رواناب به ترتیب 39، 33 و 31 درصد کاهش می¬یابد که علت آن را می¬توان کاهش باران در دوره آتی بیان کرد.
مهری سعیدی نیا عبدالرحیم هوشمند
بررسی نتایج در دو فصل زراعی نشان داد شاخص cwsi تحت تاثیر شوری آب آبیاری است و می تواند به عنوان یک شاخص برای برنامه ریزی آبیاری قابل کاربرد باشد. در هر یک از فصل ها، با مقایسه شاخص cwsi قبل از آبیاری و بعد از آبیاری، نتیجه گرفته شد که بهترین روش آبیاری برای آبیاری با آب شور این است که رطوبت خاک در حالت ظرفیت زراعی(fc) باقی بماند. بین عملکرد محصول تحت تنش شوری و شاخص cwsi، همبستگی بالایی برخوردار بود. بنابراین می توان از این شاخص جهت پیش بینی محصول، تحت تنش شوری استفاده کرد. مدل aquacrop قادر است عملکرد، بیوماس را در شرایط مختلف تنش شوری با دقت بالایی شبیه سازی نماید. با توجه به داده های مشاهده ای در مزرعه، معادلات مربوط به نحوه تغییرات ضرائب تنش برای دو رقم sc704 و مبین به دست آمد.پیش بینی می گردد که تغییر اقلیم اثر منفی بر سیستم کشاورزی داشته باشد. از یک طرف، افزایش دمای ناشی از تغییر اقلیم باعث کاهش عملکرد و از طرفی دیگر افزایش غلظت co2 اتمسفر باعث افزایش عملکرد می گردد. برآیند این دو به علاوه دیگر عوامل مانند کیفیت آب پتانسیل عملکرد در شرایط تغییر اقلیم را تعیین می کند. لذا یکی از اهداف مهم این تحقیق، شبیه سازی اثر شوری روی عملکرد محصول تحت سناریوهای تغییر اقلیم با استفاده از مدل aquacrop می باشد. در کشت تابستانه، برای سازگاری با تغییر اقلیم، راهکار به زراعی تغییر تاریخ کشت مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه گرفته شد که تاریخ کشت 21 مرداد ماه برای دوره های 2050-2020 و دوره 2100-2070، مناسبترین تاریخ کشت می باشد. علاوه بر این نتایج نشان داد تغییر تاریخ کشت می تواند یکی از راهکارهای استفاده بهینه از آبهای با کیفیت پایین باشد. در دوره آتی اول، خوش بینانه ترین سناریو، s0a2p3n1با عملکرد 6900 کیلوگرم در هکتار و وخیم ترین سناریو، s4b1p1n1 با عملکرد 1100 کیلو گرم در هکتار بود. در دوره آتی دوم خوش بینانه ترین سناریو، سناریوی s0b1p3n1 و s0(a1b)p3n1 با عملکرد 6300 کیلوگرم در هکتار و وخیم ترین سناریو نیز، s4a2p1n1 با عملکرد صفر کیلو گرم در هکتار (امکان پذیر نبودن کشت) معرفی گردید.