نام پژوهشگر: سیدمحمود الهام بخش
شهین محمودی سیدمحمود الهام بخش
قصیده نخستین نوع شعری است که به تقلید از ادبیات عربی وارد ادبیات فارسی شده است. شاعران قصیده سرای پارسی زبان، قصیده را به تقلید از شاعران عرب مانند ابونواس، ابوتمام و متنبی می سرودند. قالب قصیده به مرور زمان و با تغییرات بسیار، مراحل کمال را پیمود. قصاید فارسی در ابتدا مبتنی بر وحدت موضوع بودند، اما به تدریج و با از رونق افتادن قصیده در دوره های صفوی و تیموری و رواج غزل، این وحدت موضوع در قصیده کمرنگ تر شد. موضوع اصلی قصیده مدح بود اما به تدریج مضامین دیگری از قبیل تعلیم، عرفان، طنز و ... نیز در آن وارد شد. پس از دوران فترتی که در فاصله زمانی حکومت های صفوی و قاجاریه به وجود آمد برخی از شاعران فارسی زبان تصمیم به احیای شعر فارسی گرفتند و مصمم شدند که جهت رسیدن به این هدف به شیوه شاعران قدیم عمل کنند؛ بنابراین نهضتی را بنیان نهادند که به «نهضت بازگشت» مشهور شد. میرزاشفیع وصال شیرازی (1192 هـ .ق) نیز یکی از بزرگترین شاعران این نهضت ادبی است. وصال نیز مانند دیگر شاعران سبک بازگشت مبنای کارش بر تقلید و نظیره سرایی از پیشینیان بود. وی قصاید خود را به تقلید از فرخی، خاقانی و منوچهری سروده است. قصاید وصال شامل موضوعاتی مانند تعلیم، عرفان، منقبت اولیا و انبیاء، شکوی، مفاخره، رثاء، تهنیت، طنز و مدح است. در این میان مدح مضمون بیش از نیمی از قصاید وی را تشکیل می دهد؛ و در این اشعار مدح پادشاهان، وزیران و شاهزادگان قاجاری نمود خاصی دارد. از صنایع ادبی که در شعر وی کاربرد فراوان دارند می توان به تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه اشاره کرد، که در این پژوهش به بررسی میزان بسامد صنایع مذکور در شعر وی پرداخته شده است. تا جایگاه او در میان قصیده سرایان دوره بازگشت مشخص شود و بر اساس بسامد صورخیال و آرایه های مذکور مشخص شود که قصاید وی تا چه اندازه به سبک خراسانی یا به سبک عراقی نزدیکی یافته است
مهدی کمالی سیدمحمود الهام بخش
سبک شعر فارسی که در قرون ده تا دوازده رایج بوده و به هندی مشهور است، با وجود تنوع شیوه ها، کم وبیش دارای ویژگیهایی است که اغلب آنها در شعر بیدل نیز با شدت بیشتری وجود دارد، از جمله تازگی. از لحاظ موسیقایی نیز هرچند شاعران این شیوه در مقایسه با دور? پیش از آن (شعر سبک عراقی) کمتر به ظرافتهای موسیقایی و لوازم فصاحت توجه دارند، اما شاعران بزرگ این سبک از این قاعده مستثنا هستند. بیدل که بزرگترین شاعر شاخه هندی این سبک است و در ایران تا حدود دو دهه پیش عمدتاً ناشناخته بود، در عرصه اندیشه و جهان بینی، متأثر از فلسفه و هستی شناسی هندی است. شیو? بیان غریب و پیچیده بیدل، با نگاه و دریافتهای تازه و نامأنوس او که حاصل دیدگاه خاص این شاعر است، سازگاری کامل دارد و موسیقی شعرش نیز جزئی از این شیوه است. در تاریخ نقد ادبی، «کیفیت موسیقایی» را، همواره جزء جدایی ناپذیر شعر شمرده و برخورداری از آن را برای شعر لازم دانسته اند. در شعر فارسی، عناصر متشکله این موسیقی عبارت است از: وزن عروضی، قافیه و ردیف، و هم آوایی کلمات شعر که نتیجه تکرار هنری واحدهای آوایی متنوع زبان است. هماهنگی بین هر یک از این عناصر و محتوای شعر را نیز می توان تبصره ای بر این پدیده های آوایی و مکمل کیفیت موسیقایی شعر تلقی کرد. در قالب «غزل»، با توجه به ویژگیهای ساختاری آن، عناصر موسیقایی یادشده را می توان به دو گروه عناصر مربوط به ساختمان غزل (که در یک غزل ثابت است) و عناصر مربوط به بیت (که در ابیات مختلف غزل، در صورت وجود، ممکن است تغییر کند)، تقسیم کرد. عناصر موسیقایی اصلی در ساختمان غزل، عبارت از وزن، قافیه و ردیف است که «زمین» غزل را تشکیل می دهد؛ اصطلاحی که در متون ادبی دوره سبک هندی، به این معنی به کار رفته است. کیفیات موسیقایی غزل بیدل را در دو نکته می توان خلاصه کرد: 1- تازگی و غرابت، 2- تأثر از عناصر فرهنگی محیط هند. تازگی و غرابت، بستگی به مخاطب دارد و برای مخاطب ایرانیِ شعرِ بیدل، عناصر فرهنگی هند، خود، واجد این صفت نیز هست. بدین ترتیب بخشی از تازگی شعر بیدل، نتیجه انعکاس اجزایی از همین فرهنگِ ناآشنا برای ما ست. غرابت موسیقایی شعر بیدل، گاه توجه خواننده را از هر چیز دیگر، از جمله «آنچه گفته می شود» باز می گرداند و خود موسیقی در مرکز توجه قرار می گیرد. همچنین در ارزیابی شعر از نظر میزان تناسب عناصر موسیقایی آن با محتوا، باید گفت اگر قصد شاعر انتقال احساسات و ادراکاتی پیچیده و نامأنوس و غریب و بی سابقه باشد، یقیناً بهره گیری از کیفیات آوایی با همین صفات، به معنی رعایت تناسب صورت و محتوا و سازگاری عناصر و اجزا با هدف اصلی است. بخشی از تأثر شعر بیدل از فرهنگ هندی، در دایره موسیقی و کیفیات آوایی شعر می-گنجد و از مسیر تدقیق در برخی عناصر موسیقایی غزلهای او از منظر عروض هندی و برخی ویژگیهای آوایی زبان هندی، می توان آن را توضیح داد. برای مثال برخی اوزان نادر شعر فارسی که بیدل به کار گرفته و همچنین ویژگیهای اغلب این وزنها، در عروض هندی موجود و با آن سازگار است و الگوی قافیه ای که بسامد نسبی آن در غزلهای بیدل در حد بسیار چشمگیری زیاد است، با کیفیات آوایی زبان هندی تناسب دارد. کلیدواژه ها: بیدل دهلوی، غزل، سبک هندی، عناصر موسیقایی شعر، وزن، قافیه، ردیف، زمین غزل.
زهرا آقابیگی سیدمحمود الهام بخش
چکیده یکی از جلوه ها و جنبه های ادبیات فارسی، حضور پیام ها، مفاهیم و مضامین عرفانی است که از همان آغاز ظهور شعر فارسی، نشانه های جزئی و کلّی آن را می توان یافت. از جمله محورهای نگرش عارفان در حوزه های شناخت، اخلاق و تعلیمات عارفانه، نقش کلیدی دل در تجربه های فردی سالک و رهنمود ها و بحث های تخصصّی اندیشمندان این عرصه است. کاربرد دل، هم در کتب تعلیمی عرفانی و هم در اشعار عارفانه و هم در اقوال عارفان و عرفان پژوهان در ادوار مختلف شعر فارسی چشمگیر است. در سده اخیر، با راه یافتن فن شعر به حوزه های علوم دینی و تلاش بعضی علمای روحانی به سرودن شعر و تدوین دیوان های شعری، مواردی از خلق اشعار ناب عرفانی بر پایه عرفان مثبت تشیع محور، در میدان ها و محافل ادبی قابل بهره برداری و بررسی است. از جمله شخصیّت های روحانی که در کنار فعالیت های علمی و اجتماعی، به شعر عرفانی نیز روی آورده اند مرحوم مهدی الهی قمشه ای (1283- 1353ش.) و حضرت امام خمینی قدس سرّه (1281- 1368ش) هستند که هر دو، هم در آثار علمی و هم در اشعار خود اشاراتی به دل و نقش آن در تهذیب اخلاق و معرفت حق و تربیت فردی دارند. از آنجا که این دو شخصیت از روحانیون برجسته ای بودند که عمری را در طلب علم و معارف دینی گذراندند، مفاهیم عرفانی با معانی خاص عرفانی آنها و با مضامینی که برای آن بوجود آمده بودند، در شعر ایشان انعکاس یافت. در کتب عرفانی ،دل، جایگاه خدا، محل نورانیت حق، جلوه گاه معشوق است که دقیقاً در اشعار این دو روحانی عرفان گرا نیز انعکاس می یابد و معنای واقعی خویش را متجلی می سازد. با شکل گیری عرفان، این مفهوم دارای گستر? معنایی شده و در فضای شعر وارد می شود. برداشت شاعر عارف از شراب طهور حق به نسبت درج? پختگی، در انعکاس کلام او تأثیر می گذارد و اندام و اجسام ظاهری را در فضای روحانی عرفان، دارای گسترش معنا و شخصیتی متعالی می سازد. در این پژوهش که به بررسی کاربردی دل در اشعار و اندیشه های مهدی الهی قمشه ای و حضرت امام(ره) اختصاص دارد، پس از شروع احوال دو عالم روحانی، مرحوم الهی قمشه ای و امام خمینی و افکار و آثار آنان به بحث دل در آثار و اشعار هر یک توجّه و با عنوان های مختلف بیان می شود. مبحث اصلی این پایان نامه که به بررسی جایگاه دل در دیوان آن دو شخصیت مربوط می پردازد، در برگیرنده مضمون های گوناگونی است که هر یک برای دل آورده اند. این مضامین تنوع بسیار دارند و ضمن مرتبط بودن با اندیشه های آنان، تحت تأثیر آیات، احادیث، کتب عرفانی و اشعار عارفان گذشته نیز هستند. از بررسی های انجام شده در می یابیم که شعر مرحوم الهی قمشه ای به عرفان سنتی و میراث شعری قدما نزدیک تر بوده، اما حضرت امام خمینی پویایی و شادابی خاصی به مضامین عرفانی مطرح در شعر خود داده است. کاربرد دل در اشعار و آثار هر دو بزرگوار گسترده و متنوع است و شامل معرفی دل، اهمیت دل، احول دل، نقش دل در سلوک عرفانی و چگونگی رفتار عارف با دل می شود. کلمات کلیدی: عرفان اسلامی، روحانیت شیعه، شعر عرفانی، دل، مهـدی الهی قمشه ای، امام خمینی.
زهرا آقابیگی سیدمحمود الهام بخش
چکیده یکی از جلوه ها و جنبه های ادبیات فارسی، حضور پیام ها، مفاهیم و مضامین عرفانی است که از همان آغاز ظهور شعر فارسی، نشانه های جزئی و کلّی آن را می توان یافت. از جمله محورهای نگرش عارفان در حوزه های شناخت، اخلاق و تعلیمات عارفانه، نقش کلیدی دل در تجربه های فردی سالک و رهنمودها و بحث های تخصصّی اندیشمندان این عرصه است. کاربرد دل، هم در کتب تعلیمی عرفانی و هم در اشعار عارفانه و هم در اقوال عارفان و عرفان پژوهان در ادوار مختلف شعر فارسی چشمگیر است. در سده اخیر، با راه یافتن فن شعر به حوزه های علوم دینی و تلاش بعضی علمای روحانی به سرودن شعر و تدوین دیوان های شعری، مواردی از خلق اشعار ناب عرفانی بر پایه عرفان مثبت تشیع محور، در میدان ها و محافل ادبی قابل بهره برداری و بررسی است. از جمله شخصیّت های روحانی که در کنار فعالیت های علمی و اجتماعی، به شعر عرفانی نیز روی آورده اند مرحوم مهدی الهی قمشه ای (1283- 1353ش.) و حضرت امام خمینی- قدس سرّه (1281- 1368ش) هستند که هر دو، هم در آثار علمی و هم در اشعار خود اشاراتی به دل و نقش آن در تهذیب اخلاق و معرفت حق و تربیت فردی دارند. از آنجا که این دو شخصیت از روحانیون برجسته ای بودند که عمری را در طلب علم و معارف دینی گذراندند، مفاهیم عرفانی با معانی خاص عرفانی آنها و با مضامینی که برای آن بوجود آمده بودند، در شعر ایشان انعکاس یافت. در کتب عرفانی،دل، جایگاه خدا، محل نورانیت حق، جلوه گاه معشوق است که دقیقاً در اشعار این دو روحانی عرفان گرا نیز انعکاس می یابد و معنای واقعی خویش را متجلی می سازد. با شکل گیری عرفان، این مفهوم دارای گستر? معنایی شده و در فضای شعر وارد می شود. برداشت شاعر عارف از شراب طهور حق به نسبت درج? پختگی، در انعکاس کلام او تأثیر می گذارد و اندام و اجسام ظاهری را در فضای روحانی عرفان، دارای گسترش معنا و شخصیتی متعالی می سازد. در این پژوهش که به بررسی کاربردی دل در اشعار و اندیشه های مهدی الهی قمشه ای و حضرت امام(ره) اختصاص دارد، پس از شروع احوال دو عالم روحانی، مرحوم الهی قمشه ای و امام خمینی و افکار و آثار آنان به بحث دل در آثار و اشعار هر یک توجّه و با عنوان های مختلف بیان می شود. مبحث اصلی این پایان نامه که به بررسی جایگاه دل در دیوان آن دو شخصیت مربوط می پردازد، در برگیرنده مضمون های گوناگونی است که هر یک برای دل آورده اند. این مضامین تنوع بسیار دارند و ضمن مرتبط بودن با اندیشه های آنان، تحت تأثیر آیات، احادیث، کتب عرفانی و اشعار عارفان گذشته نیز هستند. از بررسی های انجام شده در می یابیم که شعر مرحوم الهی قمشه ای به عرفان سنتی و میراث شعری قدما نزدیک تر بوده، اما حضرت امام خمینی پویایی و شادابی خاصی به مضامین عرفانی مطرح در شعر خود داده است. کاربرد دل در اشعار و آثار هر دو بزرگوار گسترده و متنوع است و شامل معرفی دل، اهمیت دل، احول دل، نقش دل در سلوک عرفانی و چگونگی رفتار عارف با دل می شود.
نرجس سادات طباطبایی محمدحسین دهقانی فیروز آبادی
چکیده شمس الدّین محمّدشیرین مغربی (750-809) که از او با عنوان "قدوه العارفین" و "زبده الواصلین" نیز یاد کرده اند، از شعرای متصوّف قرن هشتم و نهم هجری به شمار می رود. اوایل حیات او با اواخر حکومت ایلخانان (736-756)هجری مصادف بوده است. علّت تخلّص وی به"مغربی" چنین ذکر شده که در ضمن سیاحت خود، به دیار مغرب رسیده و آنجا، از دست یکی از مشایخ که نسبت وی به شیخ محیی الدّین بن عربی می رسیده، خرقه پوشیده است. مغربی در شعر خود توجّه ویژه ای به مبحث "تجلّی" و "وحدت وجود" داشته است. وی در بیان این دو مقوله در شعر خود، از برجسته ترین سلف خود، فخرالدّین عراقی (متوفی688)، الهام گرفته است. شمس در علوم ظاهری و باطنی متبحّر بوده و در شعر و شاعری نیز آوازه ای فراگیر داشته است. در این پژوهش که به نقد و بررسی غزل های شمس مغربی اختصاص دارد، پس از معرفی موضوع و احوال و آثار شاعر، به بررسی سبکی اشعار او با تفکیک مباحث زبانی، فکری و ادبی پرداخته شده است. سبک شعری مغربی دنبال? سبک عراقی است؛ با این تفاوت که سادگی و بی پیرایگی آن، بیشتر، سبک خراسانی را تداعی می کند. از لحاظ محتوا و مضامین شعری او، باید گفت مای? اصلی شعر وی تصوّف بخصوص مباحث تجلّی و وحدت وجود است. وی این دو مضمون را به شیوه های متعدّد مرتّباً تکرار کرده است. بیشترین اوزان غزل های شمس در قالب بحر رمل و بعد از آن مجتث است. با وجود توجّه خاص به معنی و مضمون، باز هم آرایه هایی نظیر جناس، به-ویژه جناس اشتقاق، هم حروفی، مراعات نظیر، تضاد، تلمیح و اقتباس، تجرید و مشاکله در شعر او کاربرد فراوان و چشمگیری دارند. از لحاظ لفظی و ساختاری، آنچه وی را میان شعرای هم سبک و معاصرش ممتاز ساخته، سادگی در لفظ، روشنی معانی عالی عرفانی و آسان فهم بودن سخن، همچنین تشبیهات و تمثیلات و استعارات مأنوس است. از جمله محاسن شعر مغربی، فصیح بودن کلام اوست. به گونه ای که در غزلیاتش کراهت سمع، تنافر حروف و کلمات راه نیافته و بقی? عیوب فصاحت نیز، از قبیل مخالفت با قیاس، غرابت استعمال، تعقید لفظی و معنوی بسیار محدود و انگشت شمار است. تشبیهات به کار رفته در شعر او، بیشتر از نوع محسوس به محسوس هستند. وی از تشبیه بلیغ به ویژه اضاف? تشبیهی زیاد بهره یافته است. میان استعاره ها بیشتر به استعار? مصرّح? مرشّحه توجّه داشته و در مبحث مجاز، بعضی از علاقه ها از قبیل عموم، مایکون، سببیّت و مسببیت را حتی یک بار به کار نبرده است. غالب کنایاتش از نوع کنای? فعل است و از کنای? صفت و موصوف جز در چند مورد، استفاده نکرده است.