نام پژوهشگر: سید وحید اسلامی
احسان صحرایی سید وحید اسلامی
به تعویق انداختن پیری از جمله اهداف اساسی جهت افزایش و بهبود عملکرد است. تعویق فرایند پیری نقش مهمی در تعیین عملکرد گندم دارد و طولانی شدن مدت سبز ماندن برگ ها می تواند به طور کلیدی در افزایش عملکرد گندم تاثیرگذار باشد. در این راستا به منظور ارزیابی اثر زمان و مقادیر مختلف کاربرد برگی کود فسفر بر به تاخیر انداختن پیری برگ ها و همچنین عملکرد و اجزای عملکرد گندم پاییزه، آزمایشی در سال 87-86 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل سطوح مختلف کود فسفر (شامل شاهد (آب مقطر) و 2، 4، 6 و 8 کیلوگرم در هکتار kh2po4) که در زمان های مختلف محلول پاشی (شامل مرحله دو گره در ساقه، مرحله خوشه رفتن و مرحله اتمام گلدهی) اعمال شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که کاربرد برگی کود فسفر، موجب افزایش معنی دار مدت سبز ماندن برگ ها شد، به طوری که به ازای افزایش یک کیلوگرم کود فسفر محلول پاشی شده در هکتار، مدت زمان سبزماندن برگ ها (بر اساس تعداد روز پس از گلدهی) 32/1 روز افزایش یافت. از طرفی کاربرد کود فسفر در انتهای فصل رشد، نقش تاثیر بیشتری در به تاخیر انداختن پیری برگ ها داشت. کاربرد برگی کود فسفر در طی فصل رشد همچنین موجب افزایش معنی دار شاخص سطح برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک کل و میزان شاخص spad در سه سطح بالا، میانی و پایین کانوپی شد. بر اساس نتایج بدست آمده، محلول پاشی کود فسفر در مرحله خوشه رفتن به طور معنی داری موجب افزایش تعداد دانه موجود در سنبلچه ها (خصوصا سنبلچه های 15 و 16 و 17) شد که به تبع آن مجموع تعداد دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، طول سنبله و وزن سنبله نیز در این مرحله افزایش یافت. نتایج آزمایش نشان داد به ازای هر کیلوگرم کود فسفر محلول پاشی شده، عملکرد دانه به میزان 122 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت. در بین زمان های مختلف محلول پاشی، محلول پاشی کود فسفر در مرحله خوشه رفتن به دلیل باروری سنبلچه ها و افزایش تعداد دانه در سنبله و همچنین نقش فسفر در به تعویق انداختن پیری برگ ها، موجب افزایش معنی دار عملکرد گندم نسبت به سایر مراحل شد.
اسماعیل ابراهیمی سید وحید اسلامی
بادبُر یکی از علفهای هرز سمج در دیمزارهای گندم، جو، عدس و نخود شمال خراسان است. به منظور شناخت تیمارهای موثر در شکستن خواب و تعیین اثرات نور، درجهحرارت، تنشهای شوری و خشکی،ph و عمق دفن بذر بر قابلیت جوانهزنی و سبز شدن این علفهرز، آزمایشاتی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکد? کشاورزی دانشگاه بیرجند در سالهای 1387 و 1388 انجام گرفت. همچنین آزمایشاتی برای تعیین تراکم، غالبیت گونه و شاخص تنوع در چهار منطقه از شهرستان قوچان (شمال، جنوب، شرق و غرب) با طول و عرض جغرافیایی و ارتفاع متفاوت و خصوصیات متفاوتی از لحاظ خاک انجام گردید. نتایج نشان داد که به جز تیمار حذف پوست? بذر با دست و اسید سولفوریک 96% سایر تیمارها تأثیر قابل ملاحظهای در شکستن خواب بذور علفهرز بادبر نداشتند، که موید این نکته است که پوست? بذر (پریکارپ) مکانیسم اولی? خواب بذور علفهرز بادبر میباشد. بذور بادبر در شرایط روشنایی/تاریکی و تاریکی مداوم، جوانهزنی یکسانی داشتند که نشانگر غیرفتوبلاستیک بودن این گونه است. بذور بادبر در دامن? درجهحرارتهای متناوب شب/روز تست شده (5/10، 10/20، 15/25، 20/30 و 25/35 درجه سانتیگراد) بیش از 35% جوانه زدند و حداکثر جوانهزنی (96%) در دمای متناوب 15/25 درجه سانتیگراد مشاهده شد. بذور بادبر قابلیت جوانهزنی خود را در سطوح بالای تنش خشکی و شوری حفظ کردند، به طوریکه میزان جوانهزنی آن در غلظت 800 میلیمولار کلرید سدیم و پتانسیل اسمزی 1- مگاپاسکال به ترتیب 20 و 25% بود که نشان میدهد این علفهرز به تنش خشکی و شوری مقاوم است. جوانهزنی بادبر در دامنه اسیدیته چهار تا ده بطور متوسط حدود 80% بود. بیشترین جوانهزنی (6/96%) در ph هشت و کمترین جوانهزنی (45%) در ph چهار رخ داد گیاهچههای بادبر در دامنه اعماق دفن صفر تا 8 سانتیمتر قادر به سبزشدن بوده و حداکثر سبزشدن (94%) در بذوری که در سطح خاک با سه لایه کاغذ صافی پوشانده شده بودند مشاهده شد. این نشان میدهد که سیستمهای شخم حداقل و بدون شخم که بقایای گیاهی را در سطح خاک حفظ میکنند سبزشدن این علفهرز را افزایش خواهند داد. در آزمایش تعیین تنوع گونهای در مجموع 21 گونه علفهرز از چهار منطقه ازشهرستان قوچان متعلق به 10 تیره گیاهی شناسایی شدند که هر 21 مورد، علفهای هرز پهنبرگ بودند. بیشترین تراکم بادبر (7/68 بوته در متر مربع) در منطقه جنوب قوچان و کمترین تراکم (33/0 بوته در متر مربع) در شمال قوچان تعیین گردید. از سوی دیگر بیشترین مقدار عددی شاخص تنوع شانون h (91/1) مربوط به منطقه شمال قوچان بود و کمترین مقدار h (81/0) در منطق? جنوب قوچان به دست آمد. بیشترین مقدار عددی شاخص غالبیت سیمپسون (68/0) مربوط به منطقه جنوب بود و در مقابل کمترین مقدار عددی (17/0) مربوط به منطق? شمال قوچان بود. اطلاعات این مطالعه برای بهبود برنامههای مدیریتی این گونه علفهرز مفید خواهد بود.
عباس آبین سید وحید اسلامی
به منظور مقایسه کارایی علفکشهای جدید با علفکشهای رایج در ذرت علوفهای آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 12 تیمار و سه تکرار در سال 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند صورت گرفت. تیمارها شامل: کاربرد پسرویشی علفکش نیکوسولفورون (کروز) و فورام سولفورون (اکوئیپ) به میزان 1، 5/1، 2 و 5/2 لیتر در هکتار، کاربرد پسرویشی علفکش 2,4-d + mcpa ، به میزان 5/1 لیتر در هکتار و کاربرد پیشرویشی علفکش آلاکلر و آترازین، به میزان به ترتیب 5 لیتر در هکتار و 5/1 کیلوگرم در هکتار و در نهایت تیمار شاهد عاری و آلوده به علفهرز بودند. نتایج نشان می دهد که علفکش های کروز و اکوئیپ در دز 5/2 لیتر در هکتار در کاهش تراکم و وزن خشک چسبک و پهن برگها نسبت به دیگر تیمارها دارای برتری عددی بودند. هرچند در کاهش وزن خشک با دزهای توصیه شده فاقد تفاوت معنیدار بود. کروز دز 2 در کاهش تراکم چسبک و اکوئیپ دز 2 در کاهش تراکم پهن برگها با دزهای بالاتر فاقد تفاوت معنی دار بودند. آلاکلر در کاهش تراکم چسبک با دزهای برتر، و در کاهش وزن خشک با دزهای توصیه شده علفکشهای جدید فاقد تفاوت معنی دار بود. توفوردی+mcpa در کاهش تراکم پهن برگها با دزهای توصیه شده علفکشهای جدید و در کاهش وزن خشک با تیمارهای برتر فاقد تفاوت معنی دار بود. اگرچه از لحاظ عملکرد بین دزهای توصیه شده و بالاتر علفکشهای جدید و علفکشهای رایج توفوردی+mcpa و آلاکلر تفاوت معنی دار مشاهده نشد، اما اختلاف عملکرد بین آنها بیش از پنج تن در هکتار می باشد. در صفت طول اندام هوایی و طول ریشهچهی یولاف در خاک حاوی آترازین از روز 42 به بعد تفاوت معنی دار مشاهده نشد. در آلاکلر در صفت طول ریشهچه که شاخص معتبرتری بود از روز 42 به بعد تفاوت معنیدار مشاهده نشد.
زهرا فیاضی غلامرضا زمانی
رقابت علف های هرز از مهمترین موانع تولید محصولات زراعی است و یکی از زمینه های تحقیقاتی در راستای افزایش تولید مواد غذایی مطالعه رقابت علف های هرز با گیاهان زراعی می باشد. بنابراین شناخت دقیق نحوه رقابت علف های هرز با گیاهان زراعی، دستیابی به بهترین روش های مدیریت آنها را امکانپذیر می کند. تراکم علف هرز یکی از مهم ترین عوامل موثر بر رقابت علف های هرز با گیاهان است و بخشی از افت عملکرد گیاه زراعی را در رقابت با علف هرز تعیین می کند. تغذیه صحیح محصولات یک روش زراعی نویدبخش برای کاهش تداخل علف هرز در محصولات زراعی می باشد. در میان عناصر غذایی، نیتروژن نقش بسیار مهمی دررقابت گیاهان دارد. بر این اساس آزمایشی در سال زراعی 88-87 در مزرعه ی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل کود نیتروژن و تراکم تاج خروس بودند. سطوح کود نیتروژن شامل 50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار ازت خالص به عنوان کرت های اصلی و تراکم های تاج خروس ریشه قرمز شامل 0، 4، 6 و 8 بوته در متر ردیف به عنوان کرت های فرعی لحاظ شد. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که کاربرد کود نیتروژن تاثیر معنی داری بر خصوصیات رشد از جمله تعداد شاخه ی فرعی، وزن خشک اندام هوایی و سطح برگ گلرنگ دارد. عملکرد و اجزای عملکرد شامل وزن هزار دانه و تعداد طبق در متر مربع با افزایش کود نیتروژن افزایش یافتند. به طوری که با افزایش کود نیتروژن به 150 کیلوگرم در هکتار عملکرد اقتصادی به میزان 14 درصد افزایش یافت. همچنین کود نیتروژن باعث افزایش عملکرد پروتئین، روغن دانه و محتوی نیتروژن برگ گلرنگ شد. اثر تراکم علف هرز تاج خروس برای تمامی صفات به جز spad و تعداد دانه در طبق و درصد نیتروژن برگ معنی دار بود. که در این میان تراکم 8 بوته در متر ردیف با 28 درصد کاهش، بیشترین تاثیر را بر عملکرد اقتصادی داشت. خصوصیات کیفی از جمله پروتئین و روغن دانه گلرنگ نیز با افزایش تراکم تاج خروس کاهش یافتند.
افشار آزادبخت سهراب محمودی
به منظور بررسی تاثیر نیتروژن بر دوره بحرانی کنترل علف های هرز در آفتابگردان، آزمایشی در سال 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند، به صورت کرت های خرد شده (اسپلیت پلات) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 24 تیمار و 3 تکرار به اجرا در آمد. فاکتور اول، شامل 3 سطح کود نیتروژن (صفر، 100 و 200 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و فاکتور دوم دوره رقابت آفتابگردان با علف هرز بر مبنای مراحل رشدی آفتابگردان بود. این دوره ها شامل سه سطح عاری از علف های هرز تا مراحل دو برگی، چهار برگی و رویت طبق آفتابگردان و سه سطح آلوده به علف های هرز تا مراحل دو برگی، چهار برگی و رویت طبق آفتابگردان بود. دو سطح دیگر شامل کرت های عاری از علف هرز و آلوده به علف هرز تا پایان دوره رشد آفتابگردان نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. آغاز و پایان دوره بحرانی کنترل علف های هرز در سه سطح نیتروژن، بر مبنای 10 درصد کاهش عملکرد مجاز، از طریق برازش توابع گمپرتز و لجستیک به داده های مربوط به عملکرد نسبی، به ترتیب در تیمارهای عاری و آلوده به علف های هرز تعیین شدند که بر این مبنا دوره بحرانی کنترل علف های هرز دامنه ای از 7، 8 و 8 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح مذکور نیتروژن تا 53، 81 و 62 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح مذکور نیتروژن (به ترتیب مراحل بزرگ شدن طبق ها، اواسط تا اواخر زرد شدن پشت طبق ها و اواسط پر شدن دانه در طبق) را در بر داشت. همچنین طول این دوره برای جلوگیری از کاهش عملکرد 15? دامنه ای از 17 تا 44، 13 تا 71 و 12 تا 51 روز پس از سبز شدن به ترتیب برای سطوح صفر، 100 و 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار را در بر داشت. طول دوره بحرانی در این آزمایش در زمان کاربرد 100 کیلوگرم در هکتار نیتروژن بیشتر از زمان عدم کاربرد نیتروژن و زمان کاربرد 200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن بود. در هنگام استفاده از 200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن طول دوره بحرانی حد واسط دو سطح دیگر نیتروژن بود. طول دوره تداخل با وزن خشک علف های هرز رابطه مستقیم و بسیار معنی دار داشت و طول مدت کنترل نیز با تراکم علف های هرز رابطه معکوس و بسیار معنی دار داشت. همچنین شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، عملکرد بیولوژیک، بیوماس، وزن خشک طبق، قطر طبق، عملکرد دانه و اجزای آن تحت تاثیر رقابت با علف های هرز قرار گرفتند. در صورتیکه قطر ساقه و شاخص برداشت تحت تاثیر رقابت با علف های هرز قرار نگرفتند. عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و اجزای آن به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف نیتروژن قرار گرفتند.
مژگان هاشمی نسب سید وحید اسلامی
چکیده تعیین اثر دمای محیط و مدت زمان نگهداشت بذور تحت دمای بالا، بر خصوصیات کیفی بذور خلر و نیز قابلیت های جوانه زنی آن ها در مواجهه با تنش های شوری و خشکی، به ارزیابی بیشتر و شناسایی عوامل منفی که بذر را مورد هدف قرار می دهند، کمک نموده و امکان حفظ خصوصیات مطلوب بذر را فراهم می کند. برای این منظور آزمایشی طی سال های 89-88 در دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا شد که بخشی از آن در آزمایشگاه تحقیقاتی، به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار و بخش دیگری نیز در مزرعه به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار بود. تیمارهای آزمایش شامل توده بذری (در دو سطح بومی بیرجند و بومی نقده)، دمای زوال (در دو سطح 35 و 45 درجه سانتی گراد) و مدت زمان زوال (در 5 سطح صفر، 48، 72، 96 و 144) ساعت بودند. پس از آنکه بذور دو توده در شرایط تسریع پیری (دما و مدت زمان)زوال یافتند، در محیط های تحت تنش خشکی( در سه سطح صفر، 5- و 10- بار) و تنش شوری( در دو سطح 4 و 8 دسی زیمنس بر متر)، کشت شدند. همزمان پیری طبیعی بذور دو توده خلر در طی 9 ماه انبارداری در دو محیط، به ترتیب با دماهای 5 و 5±25 درجه سانتی گراد ارزیابی شد و در نهایت بذور زوال یافته هر توده در مزرعه کشت شدند. در این آزمایش درصد پروتئین، درصد چربی و نیز میزان نشت الکترولیت بذور زوال یافته دو توده اندازه گیری شد و در مواجهه با تنش شوری و خشکی، صفات رویشی شامل طول ریشه چه و ساقه چه، وزن خشک ساقه چه و ریشه چه، درصد و سرعت جوانه زنی و نیز بنیه بذور مورد ارزیابی قرار گرفت. در طی مدت 9 ماه انبارداری نیز، برخی صفات کیفی بذور شامل سرعت و درصد جوانه زنی و میزان نشت الکترولیت بذور، هر 45 روز تست شد. در نهایت درصد سبز شدن بذور توده-های خلر زوال یافته در طی یک ماه در مزرعه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج آزمایش بر سبز شدن و خصوصیات رویشی خلر نشان داد که با افزایش دما و مدت زمان زوال، به طور معنی داری سرعت و درصد جوانه زنی بذور هر دو توده کاهش می یابد و در مواجهه با تنش های محیطی (اعم از شوری یا خشکی) این کاهش شدیدتر می شود. به طوری که بذور زوال یافته تحت دمای 45 درجه سانتی گراد به مدت 144 ساعت در مواجهه با تنش شوری 8 دسی زیمنس بر متر و یا خشکی 10- بار بیشترین کاهش را نشان دادند. در این بررسی اثر متقابل دما و مدت زمان زوال، مدت زمان زوال و توده بذری، مدت زمان زوال و تنش (هر دو تنش شوری و خشکی)، توده و تنش (فقط خشکی) و نیز اثرات سه گانه دما و مدت زمان زوال و تنش (شوری و خشکی) و نیز توده بذری و مدت زمان زوال و تنش (فقط خشکی) بر کلیه صفات رویشی معنی دار شد. در ارزیابی صفات کیفی بذور خلر زوال یافته نیز مشاهده شد، اثرات متقابل توده بذری و دمای زوال، توده و مدت زمان زوال، و دما و مدت زمان زوال بر درصد چربی بذور زوال یافته معنی دار بود، ولیکن هیچ یک از اثرات متقابل دوگانه و سه گانه و نیز اثر اصلی دمای زوال بر درصد پروتئین بذور زوال یافته معنی دار نبود و تنها اثرات اصلی توده بذری و مدت زمان زوال بر این صفت معنی دار بودند. نتایج آزمون هدایت الکتریکی نشان داد که افزایش دما و نیز مدت زمان زوال بذور هر توده، بر میزان نشت الکترولیت معنی دار بود. در این بررسی اثرات متقابل دما و مدت زمان زوال، و توده بذری و دمای زوال بر میزان نشت الکترولیت بذور معنی دار بود. در طی 9 ماه انبار بذور، اثرات متقابل توده بذری و دمای انبار، و نیز مدت زمان انبار و دمای انبار بر صفات سرعت و درصد جوانه زنی و میزان نشت الکترولیت بذور معنی دار بود. در سطح مزرعه نیز اثرات متقابل توده و دمای زوال، و دما و مدت زمان زوال بر درصد سبز شدن معنی دار بود.
محمد دادمند سید وحید اسلامی
چکیده: در اکثر نقاط ایران به دلیل واقع شدن در منطقه خشک و نیمه خشک، تنش های مهم غیر زنده نظیر خشکی، شوری، دما، باد و تنش های زنده شامل قارچ ها، باکتری ها، ویروس ها و حشرات موجب کاهش عملکرد، از بین رفتن حاصلخیزی خاک و در مواردی عدم امکان تداوم کشاورزی شده است. یکی از مهمترین عوامل در رسیدن به عملکرد بالا در واحد سطح مقدار درصد و سرعت استقرار بذور کشت شده است. اما متأسفانه سرعت استقرار بذور به دلایل مختلفی از جمله تنش خشکی پایین است. برای کاهش این مشکل از تکنیکی بنام پرایمینگ بذر قبل از کاشت استفاده می شود. مهمترین مزیت تکنیک پرایمینگ افزایش سرعت جوانه زنی، یکنواختی سبز شدن و افزایش درصد جوانه زنی و شکستن خواب بذر به ویژه تحت تنش های محیطی چون خشکی، شوری و سرما در گیاهان زراعی و غیر زراعی می باشد. جهت بررسی اثر پرایمینگ بذر ذرت با گلایسین بتائین در کاهش اثرات سوء تنش خشکی، آزمایشی در سال 89-1388 در مزرعه ایستگاه تحقیقات کشاورزی ومنابع طبیعی شهرستان گناباد (پایگاه زعفران و گیاهان دارویی) در دو مرحله گلخانه ای و مزرعه ای اجرا گردید. آزمایشات گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول با چهار سطح گلایسین بتائین (0، 2، 4 و 8 میلی مولار)، فاکتور دوم تنش خشکی با چهار سطح (تخلیه رطوبت گلدانها در حد 75%، 50%، 25% و 0% از ظرفیت زراعی)، فاکتور سوم مدت زمان پرایمنگ با سه سطح (12، 24 و 48 ساعت)، و فاکتور چهارم دمای پرایمینگ با دو سطح (8 و 16 درجه سانتیگراد) اعمال گردید. در مرحله مزرعه ای از طرح اسپلیت پلات با پایه بلوک کامل تصادفی استفاده شد که دور آبیاری به عنوان پلات اصلی و تیمارهای پرایمینگ در پلات فرعی قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس مرحله گلخانه ای نشان داد که اثر تنش خشکی روی صفات رویشی اندازه گیری شده در این آزمایش معنی دار شد و باعث طولانی شدن زمان ظهور گیاهچه، زمان رسیدن به مرحله چهار و شش برگی و کاهش وزن خشک ساقه و ریشه ذرت شد. همچنین اثر پرایمینگ با گلایسین بتائین و اثر متقابل چهارگانه روی صفات مورد مطالعه در این آزمایش معنی دار شد. نتایج بدست آمده در بخش مزرعه ای حاکی از اثرات مثبت پرایمینگ بذر ذرت با گلایسین بتائین تحت تنش رطوبتی روی صفات وزن تک بوته و ارتفاع ذرت بود.
سید اسماعیل روانگرد سید وحید اسلامی
علف های هرز اجزای مهم اکوسیستم های زراعی هستند که درمنابع مشترک با گیاهان زراعی رقابت کرده و خسارت های جبران ناپذیری به آنها وارد می کنند. به دنبال تولید علف کشها تحول قابل توجهی در مدیریت علف های هرز حاصل شد اما امروزه مشکل مقاومت علف های هرز به علف کشها، از بین رفتن گونه های مفید و آلودگیهای زیست محیطی از جمله مواردی هستند که جایگزینی آن با روشهای غیر شیمیایی مدیریت علف های هرز را روشن می سازند. یکی از روشهای غیر شیمیایی کنترل علف های هرز آفتاب دهی خاک است که برای کنترل علف های هرز، آفات و بیماریها مورد استفاده قرار می گیرد. در این تحقیق که درتابستان 1389 انجام شد تاثیر آفتاب دهی خاک بر وضعیت جوانه زنی بذور علف های هرز تاج خروس، سلمه تره، علف پشمکی و جوموشی مورد بررسی قرارگرفت. آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه فاکتور نحوه پوشش (شامل سه سطح پلاستیک شفاف یک لایه، دو لایه و شاهد (زمین بدون پوشش)، مدت زمان پوشش (با سه سطح 15،30 و 45 روز) و فاکتور عمق دفن بذر (در چهار سطح صفر، پنج، 10 و 15 سانتیمتر) در سه تکرار اجرا شد. ابتدا بستر مورد نظر آماده و بذور در هر کرت در کیسه های پلاستیکی مشبک در اعماق مورد نظر دفن و بعد از آبیاری، پوششهای پلاستیکی بر روی هر کرت قرار گرفت. نمونه های بذر به ترتیب دوره های مختلف آفتاب دهی از اعماق مختلف خاک بیرون، و به آزمایشگاه تحقیقاتی منتقل شدند. بذرهایی که در مزرعه جوانه زده بودند شمارش، و آزمایش جوانه زنی سایر بذور در تمام تکرارها و تیمارها، پس از آماده سازی در ژرمیناتور انجام شد. در طول دوره جوانه زنی، فاکتورهای سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، درصد پوسیدگی بذور و جوانه زده در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. به طور کلی نتایج نشان داد که بیشترین میزان جوانه زنی در آزمایشگاه در تیمار شاهد و کمترین میزان آن در تیمار دو لایه پلاستیک مشاهده شد. درصد جوانه زنی در مزرعه با افزایش تعداد لایه پوشش پلاستیکی کاهش، و با افزایش عمق دفن افزایش یافت. بیشترین درصد پوسیدگی به ترتیب در تیمار دو لایه پلاستیک، یک لایه و شاهد بدست آمد. که درصد پوسیدگی با افزایش مدت زمان آفتاب دهی افزایش، و با افزایش عمق دفن کاهش یافت. بعد از آفتابدهی مشخص شد که غلظت عناصر سدیم، کلسیم و منیزیم، نسبت جذب سدیم و هدایت الکتریکی خاک (ec) افزایش یافت اما ph خاک کاهش یافت.
ناصر شفیقی سهراب محمودی
چکیده تاج ریزی سیاه (solanum nigrum l.) یکی از علف های هرز مهم در مزارع چغندر قند، پنبه، ذرّت، سویا، سیب زمینی، حبوبات، سیر و پیاز، توتون، سبزیجات و باغات است. به منظور مطالع? بیولوژی جوانه زنی و سبز شدن تاج ریزی سیاه و تأثیر رقابت پنبه (gossypium hirsutum l.) بر خصوصیات رشدی آن، آزمایشاتی در سال های 1389 و 1390 در آزمایشگاه و مزرع? تحقیقاتی دانشکد? کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. در محیط ژرمیناتور، آزمایشات برای شناخت تیمارهای موثّر در شکستن خواب بذر و اثر عوامل مختلف محیطی شامل دما، نور، شوری، خشکی، اسیدیته، عمق دفن بذر و اثر رقابت پنبه با تاج ریزی سیاه بر قابلیت جوانه زنی و سبز شدن این علف هرز انجام شد. بررسی اثر دما و نور به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و سایر آزمایشات در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. آزمایش مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایش مزرعه شامل رقابت پنبه (رقم ورامین) با تراکم های 3، 6، 9 و 12 بوته در متر مربّع و تاج ریزی سیاه با تراکم 3 بوته در متر مربّع بود. در هر بلوک یک کرت شاهد به کشت خالص تاج ریزی سیاه با تراکم 3 بوته در متر مربّع اختصاص یافت. نتایج نشان داد که به جز تیمارهای سرمادهی مرطوب در دمای 3+ درج? سانتی گراد به مدّت دو هفته، خراش دهی شیمیایی با اسید سولفوریک 98% به مدّت 15 ثانیه و مجاورت با تیترات پتاسیم ppm 5000 و ppm 10000، سایر تیمارها تأثیر قابل ملاحظه ای در شکستن خواب بذر نداشتند. بذور تاج ریزی سیاه در شرایط نور/ تاریکی بیشتر از تاریکی مداوم جوانه زدند که نشان دهند? فتوبلاستیک بودن آن ها می باشد. بذور تاج-ریزی سیاه در دامن? درجه حرارت های متناوب نور/ تاریکی (15/5، 20/10، 25/15، 30/20، 35/25 و 40/30) به میزان 44/46% جوانه زدند و حدّاکثر جوانه زنی (66/66%) در دمای متناوب 30/20 درج? سانتی گراد مشاهده شد. درصد جوانه زنی بذور تاج ریزی سیاه با افزایش شوری به طور معنی داری کاهش یافت. افزایش سطوح خشکی نیز باعث کاهش معنی دار درصد جوانه زنی آن ها گردید، به طوری که در تیمار 8/0- مگاپاسکال هیچ بذری جوانه نزد. بررسی اثر اسیدیته های مختلف نشان داد که تاج-ریزی سیاه در محدود? اسیدیت? قلیایی بیشترین جوانه زنی را دارد. همراه با افزایش رقابت پنبه از درصد جوانه زنی بذور تاج ریزی سیاه کاسته شد. گیاهچه های تاج ریزی سیاه در دامن? اعماق دفن صفر تا 3 سانتی متر قادر به سبز شدن بودند و حداکثر سبز شدن (66/68%) در عمق نیم سانتی متری مشاهده گردید. نتایج آزمایش مزرعه ای نشان داد که افزایش تراکم پنبه، موجب کاهش معنی دار در قطر کانوپی، ارتفاع، قطر ساقه، تعداد گل و میوه، سطح برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک گل و میوه، تعداد میوه در بوته، تعداد دانه در میوه و تعداد دانه در بوت? تاج ریزی سیاه گردید. اطّلاعات این مطالعه برای بهبود برنامه های مدیریتی این گون? علف هرز مفید خواهد بود. واژه های کلیدی: شرایط محیطی، زادآوری، علف هرز، تداخل، تاج ریزی سیاه.
محمد امیدوار سید وحید اسلامی
به منظور بررسی تأثیر گلایسین بتائین بر مراحل جوانه زنی و رشد رویشی آفتابگردان و سویا در شرایط تنش های شوری، خشکی و سرما سه آزمایش مجزا در سال 1389 در دانشکده کشاورزی بیرجند، انجام گرفت. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار، با هدف تأثیر تیمار بذور با گلایسین بتائین در 5 سطح ( صفر، 2، 4، 8 و 16 میلی مولار ) بر تخفیف تنش شوری ( صفر، 5، 10، 15 و 20 دسی زیمنس بر متر ) و تنش خشکی ( صفر، 0/2-، 0/4-، 0/8- و 1/6- مگاپاسکال ) در مرحله جوانه زنی انجام شد. نتایج نشان داد که تنش های شوری و خشکی موجب کاهش معنی داری درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و طول و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه در کلیه غلظت های گلایسین بتائین شد. بذور آفتابگردان و سویا واکنش مثبتی به تیمار با گلایسین بتائین نشان دادند، به طوری که غلظت های 4 و 8 میلی مولار گلایسین بتائین در گیاه آفتابگردان و غلظت های 8 و 16 میلی مولار گلایسین بتائین در گیاه سویا به طور معنی داری موجب تخفیف شرایط تنش های شوری و خشکی شد. آزمایش دوم، اثر استعمال برگی گلایسین بتائین در غلظت های (صفر، 2/5،2 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) در مرحله رشد رویشی بر کاهش اثرات تنش شوری (صفر، 10 و 20 دسی زیمنس بر متر) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که شوری موجب کاهش معنی دار تمام پارامترهای مورد ارزیابی در تمام سطوح گلایسین بتائین شد. با این حال پاشش برگی گلایسین بتائین در غلظت های 25 و 50 میلی مولار در گیاه آفتابگردان و غلظت های 10 و 25 میلی مولار در گیاه سویا موجب بهبود شرایط تنش شد، هر چند اعمال غلظت 100 میلی مولار گلایسین بتائین موجب تشدید اثرات مضر تنش در هر دو گیاه گردید. آزمایش سوم، تأثیر پاشش برگی گلایسین بتائین (صفر، 2/5، 5، 10، 50 و 100 میلی مولار) بر افزایش تحمل به سرما (4c?) در گیاه سویا به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که گیاهان پاشش شده با گلایسین بتائین به لحاظ چشمی در وضعیت بهتری قرار داشتند و صدمات سرمائی را بیشتر تحمل کردند. به علاوه شاخص spad و وزن خشک ریشه و اندام هوایی به طور معنی داری بالاتر از گیاهان بدون پاشش گلایسین بتائین بود. گرچه میزان نشت الکترولیت گیاهان در سطوح 10 تا 50 میلی مولار کاهش یافت اما، با بالا رفتن غلظت گلایسین بتائین میزان نشت افزایش یافت. در کل استعمال برگی گلایسین بتائین موجب ثبات کلروفیل، حفظ پایداری غشاهای سلولی و بهبود تحمل به سرما در سویا شد. کلمات کلیدی : گلایسین بتائین، تنش، جوانه زنی، رشد رویشی، آفتابگردان، سویا
سید جلال الدین جزایری سهیل پارسا
چکیده : کنف وحشی (hibiscus trionum) گیاهی یکساله، تابستانه و عضو خانواده malvaceae می باشد. این علف هرز اگر چه در استرالیا، آفریقا، ایران نیز معرفی شده است، ولی بومی اروپا مخصوصاً منطقه مدیترانه می باشد. کنف وحشی یک مشکل علف هرزی رو به رشد در خیلی از مناطق دنیا و در محصولات مختلف است. مطالعات بر روی خواب (ناشی از پوسته سخت) و مکانیزم های کنترل کننده جوانه زنی اش با آزمایشات گوناگونی صورت گرفت. در این تحقیق نوع خواب کنف وحشی و بهترین تیمار شکننده خواب آن تعیین گردید. آزمایشات اولیه 5 تا10 درصد جوانه زنی بذور را در آب مقطر نشان داد. خراش دهی با اسید سولفوریک غلیظ و استفاده از آب جوش جوانه زنی بذور این علف هرز را تا 95 درصد افزایش داد در حالی که چینه سرمایی و اسید جیبرلیک هیچ تأثیری بر روی جوانه زنی بذور این علف هرز نداشتند. نتیجتاً پوسته سخت بذر به عنوان عامل اصلی عدم جوانه زنی شناخته شد. سپس اثر فاکتورهای محیطی بر جوانه زنی و ظهور گیاهچه در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. بالاترین درصد (95 تا100 درصد) و سرعت جوانه زنی در درجه حرارت 30/20 سانتیگراد روز و شب با فتو پریود 12 ساعته مشاهده گردید. در بخش دمای ثابت هیچ جوانه زنی دردمای 5 و دمای 45 درجه سانتیگراد مشاهده نشد. جوانه زنی کنف وحشی در دامنه وسیعی از ph(4 تا10) مشاهده گردید. بذور کنف وحشی نسبت به پتانسیل اسمزی تا حدی متحمل بودند (15 درصد جوانه زنی در 9/0- مگا پاسکال). این بذور همچنین بطور قابل ملاحظه ای نسبت به تنش شوری متحمل بودند که در شوری ایجاد شده با کلرید سدیم در 20 دسی زیمنس بر متر حدود 15 درصد جوانه زنی داشتند. سبز شدن گیاهچه ها در عمق صفر با پوشش کاه و کلش پنبه و گندم به ضخامت دو سانتیمتر از بقیه عمق ها بیشتر بود (100 درصد جوانه زنی). این نتایج نشان داد که کنف وحشی گیاهی نسبتاً منحصر به فرد می باشد که دارای مکانیزم پیچیده ای از خواب می باشد. خواب آن شامل خواب فیزیکی، خواب اولیه وخواب ثانویه می باشد. بر اساس نتایج بدست آمده می توان نتیجه گیری کرد که کنف وحشی تا حدودی مقاوم به شوری می باشد و در خاکهایی با دامنه اسیدیته بالا می تواند جوانه زنی داشته باشد. همچنین این علف هرز فتوبلاستیک خنثی می باشد بنابراین هم در تاریکی مطلق و هم در روشنایی/تاریکی می تواند جوانه زنی داشته باشد. داشتن چنین خصوصیاتی مدیریت و کنترل آن را برای مدیر مزرعه مشکل می سازد. با توجه به نتایج بدست آمده می توان پیشنهاد کرد که تمام آزمایشات صورت گرفته خصوصاً آزمایشات شکست خواب بر روی بذور تازه برداشت شده تکرار گردد ونتایج مقایسه گردد کلمات کلیدی: کنف وحشی، اکولوژی بذر، خواب بذر، مدیریت علف هرز، طول عمر بذر.
علی رحیمی سید وحید اسلامی
چکیده آب مهمترین مایعی است که بصورت حامل علف کش ها و حشره کش ها در سم پاشی مورد استفاده قرار می گیرد. زلالی (وضوح) و محتوای مواد معدنی آب کارآیی برخی از علف کش ها را تحت تأثیر قرار می دهد. در مورد عدم کارآیی علف کش ها دلایل زیادی وجود دارد ولی عاملی که اغلب نادیده گرفته می شود کیفیت آب مورد استفاده در سمپاشی می باشد. به منظور بررسی اثر کیفیت آب سمپاشی بر کارآیی و جذب علف کش های کوییزالوفوپ _ پی _ اتیل، هالوکسی فوپ – آر-متیل و ستوکسیدیم در کنترل علف های هرز باریک برگ مزرعه آفتاب گردان، آزمایشی در سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در قالب فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمارهای مورد آزمایش شامل پنج نوع آب با کیفیت های متفاوت (عالی، خوب، متوسط، ضعیف و خیلی ضعیف ) و سه نوع علف کش (کوییزالوفوپ _ پی _ اتیل، هالوکسی فوپ – آر-متیل و ستوکسیدیم) با دزهای به ترتیب 1،2و3 لیتر در هکتار بود. علف کش ها در زمان 4 تا 6 برگی علف هرز چسبک مصرف گردید تعداد و وزن خشک علف های هرز باقیمانده 15 و 30 روز بعد از سمپاشی تعیین گردید. نتایج نشان داد بین علف کش ها از نظر کنترل علف هرز چسبک تفاوت معنی داری وجود دارد بطوری که علف کش کوییزالوفوپ - پی - اتیل با میانگین 94% کنترل دارای بیشترین کارآیی بود. کیفیت آب های مورد استفاده در سمپاشی بر کارآیی کنترل علف های هرز تأثیرگذار بود بطوریکه با کاهش کیفیت آب از تأثیرگذاری علف کش ستوکسیدیم به شدت کاسته شد، همچنین کارآیی علف کش هالوکسی فوپ – آر-متیل را پایین آورد ولی علف کش کوییزالوفوپ - پی - اتیل در تمامی کیفیت های مختلف آب کارآیی بالایی از خود نشان داد. بنابراین در مناطقی نظیر خراسان جنوبی که بیشتر آبهای مورد استفاده کشاورزی و سمپاشی دارای املاح بالا و کیفیت پایین می باشند و برای کنترل بهتر علف های هرز باریک برگ یکساله مزارع آفتاب گردان می توان علف کش کوییزالوفوپ - پی - اتیل را توصیه کرد.
شریفه السادات نبوی سید وحید اسلامی
جوموشی و ازمک از مهم ترین علف های هرز در مزارع گندم در خراسان جنوبی به شمار می آیند. شناخت خصوصیات جوانه زنی و سبزشدن این علف های هرز، به کنترل و مدیریت این علف های هرز کمک شایانی خواهد کرد. لذا به منظور تعیین اثر بقایای گندم، غرقاب، قرارگیری در معرض دماهای بالا و زمان انجام خاک ورزی آزمایشاتی به صورت آزمایشگاهی-گلخانه ای و مزرعه ای در سال 91-1390 در دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند طراحی و اجرا شدند. روش کار به ترتیب شامل، سطوح بقایای بکار رفته به میزان صفر، 1، 2، 4 و 6 تن درهکتار بودند که روی بذوری که در سطح خاک قرار گرفتند، پخش شدند. همچنین در آزمایشات غرقاب تیمارها شامل چهار عمق (صفر، 2، 4 و 10 سانتیمتر) و سه زمان (2، 4 و 7 روز مستمر) بود. تعداد 25 عدد بذر از هر علف هرز برای مدت 5 دقیقه در معرض دماهای 25، 40، 60، 80، 100، 120، 140، 160، 180 و 200 درجه ی سانتی گراد و سپس به مدت 14 روز در ژرمیناتور با دمای 25/15 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. در آزمایش خاک ورزی تعداد هزار عدد بذر در واحدهای توری به ابعاد 25 × 25 × 4 سانتی متر قرار داده شدند، تیمارها شامل 5 تیمار خاک ورزی و یک شاهد بودند که با فواصل زمانی یک هفته اعمال شدند، تعداد گیاهچه های سبزشده به مدت یک سال زراعی ثبت شدند. نتایج نشان داد، سبزشدن گیاهچه های هر دو گونه تحت تاثیر مقادیر کاه و کلش بکار رفته قرار نگرفت، از این رو به منظور سرکوبی مناسب، سطوح بالاتری از بقایا (< 6 تن در هکتار) مورد نیاز است.
مهدی ابراهیمی غلامرضا زمانی
با توجه به اهمیت نقش محدودیت رطوبتی بر تولید محصولات زراعی و به منظور بررسی تاثیر غلظت های مختلف علفکش تری فلوکسی سولفورون سدیم بر توان رقابتی علف های هرز با پنبه در شرایط تنش خشکی آزمایشی به صورت اسپلیت پلات و در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با 9 تیمار شامل ترکیب دو فاکتور تنش خشکی و غلظت علفکش هر کدام با 3 سطح و 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1390 انجام گرفت. سطوح مختلف فاکتور تنش خشکی بترتیب شامل آبیاری زمین در زمان تخلیه 25، 50 و 75 درصد ظرفیت زراعی مزرعه در کرتهای اصلی آزمایش با کالیبره کردن تانسیومتر بر مبنای درصد تخلیه آب خاک مورد نظر و آبیاری هر کرت در زمان رسیدن به حد رطوبتی مربوطه به روش نشتی اعمال شد. جهت اعمال فاکتور غلظت علفکش در کرتهای فرعی نیز سمپاشی با علفکش تری فلوکسی سولفورون سدیم wg 75% با سه دُز متفاوت 15، 20 و 25 گرم در هکتار با مویان (سیتوگیت 2 در هزار) به صورت پس رویشی در مرحله 5 برگی پنبه صورت گرفت. نتایج آزمایش نشاندهنده عدم تفاوت سطوح مختلف غلظت علفکش در کنترل علفهای هرز پنبه بود، بطوری که هیچیک از تیمارهای علفکشی اعمال شده نتوانستند سبب کنترل مطلوب علفهای هرز شوند. اثر متقابل بین فاکتورهای آزمایشی نیز در مورد هیچیک از صفات مورد بررسی در پنبه و علفهای هرز معنی دار نشد. بطور کلی، افزایش شدت تنش خشکی با کاهش تعداد سنبله علفهای هرز باریک برگ، کاهش ارتفاع کل علفهای هرز و نیز کاهش تراکم علفهای هرز باریک برگ، پهن برگ و کل علفهای هرز در 15 و 30 روز پس از سمپاشی همراه بود. بعلاوه در حالی که وزن تر و خشک علفهای هرز باریک برگ و کل علفهای هرز با افزایش شدت تنش خشکی در هر دو زمان اندازه گیری کاهش یافت، وزن تر و خشک علفهای هرز پهن برگ تحت تاثیر تنش خشکی قرار نگرفت. در مقایسه وزن تر علفهای هرز بین دو زمان 15 و 30 روز پس از سمپاشی، تاثیر نامطلوب علفکش بر علفهای هرز سبب شده بود تا کاهش وزن تر علفهای هرز باریک برگ با افزایش وزن تر علفهای هرز پهن برگ همراه شود، بطوری که اختلاف معنی داری بین وزن تر کل علفهای هرز در فاصله 15 تا 30 روز پس از سمپاشی مشاهده نشد. کمترین میزان خسارت علفکش به علفهای هرز در تیمار تخلیه 75 درصد ظرفیت زراعی و در 15 روز پس از سمپاشی مشاهده شد، در حالی که در 30 روز پس از سمپاشی، هیچیک از سطوح تنش خشکی با هم اختلافی نداشتند. استفاده حداکثری علفهای هرز از شرایط محیطی و رقابت بالای آنها با پنبه در نهایت موجب شد تا اختلاف معنی داری بین هیچیک از سطوح فاکتورهای غلظت علفکش یا شدت تنش خشکی در مورد صفات مورد ارزیابی در پنبه مشاهده نشود. تنها ارتفاع اولین شاخه زایشی در پنبه با افزایش تنش خشکی کاهش یافت. وجود بانک بذر قوی از علفهای هرز 4 کربنه و مصادف شدن زمان کشت با شرایط مطلوب رشد این دسته از گیاهان در منطقه، کنترل ناموفق علفهای هرز پهن برگ نسبت به باریک برگها و فراهم شدن آشیانه اکولوژیک برای علفهای هرز پهن برگ و نیز زودتر سبز شدن علفهای هرز غالب مزرعه نسبت به پنبه، میتوانند از مهمترین دلایل عدم وجود اختلاف معنی دار بین تیمارهای آزمایشی باشند که خود نشاندهنده اهمیت تاریخ کشت و نیز شناخت فلور علفهای هرز یک منطقه در توصیه علفکش مناسب است.
احمدرضا مظفری موسوی سید وحید اسلامی
چکیده وجود خواب در بذور شب بوی صحرایی مبارزه با این علف هرز را در مزارع با مشکل مواجه می سازد. به منظور بررسی تأثیر برخی تیمارهای موثر بر شکست خواب بذر این علف هرز آزمایش فاکتوریلی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در سال 1390 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکد? کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا گردید. بر این اساس تأثیر سن و عمق دفن بذر بر جوانه زنی و رویش این علف هرز تحت شرایط آزمایشگاهی و مزرعه ای، به مدت یک سال و در قالب طرح بلوک کاملا" تصادفی انجام گرفت. فاکتورهای آزمایش شامل تیمار و شرایط نوری بودند و تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: تیمار شاهد، تیمارهای فیزیکی شکست خواب شامل: آزمایش خراش دهی مکانیکی با سمباده (سه زمان: 15 و 30 ثانیه، و یک دقیقه)، و همچنین خراش دهی شیمیایی توسط اسید کلریدریک 37% (hcl) (پنج زمان: 15 و 30 ثانیه، یک و پنج دقیقه)، اسید استیک 100% (c2h4o2) (شش زمان: 15 و 30 ثانیه، یک، دو، پنج و 10 دقیقه)، اتانول (c2h5oh) 96% (شش زمان: یک، پنج، 10، 15، 30 دقیقه و یک ساعت)، تیمارهای فیزیولوژیکی شکست خواب شامل: 15، 30 و 60 روز سرمادهی (خشک و مرطوب در دماهای 3+، 1- و 15- درج? سانتی گراد)، 5، 10، 15 و 30 روز گرمادهی (دو دمای 40 و 45 درج? سانتی گراد)، اسید جیبرلیک (ga3) 250، 500 و 750 پی پی ام (دو زمان: 12 و 24 ساعت)، نیترات پتاسیم (kno3) 2%، 4% و 8% (سه زمان: 12، 24 و 48 ساعت)، و تیمارهای ترکیبی شامل: اسید جیبرلیک (ga3) 250، 500 و 750 پی پی ام (دو زمان: 12 و 24 ساعت) بعلاوه اسید کلریدریک 37% (پنج زمان: 15، 30 ثانیه، یک، پنج و 10 دقیقه)، نیترات پتاسیم (kno3) 2%، 4% و 8% (سه زمان: 12، 24 و 48 ساعت) بعلاوه اسید کلریدریک 37% (پنج زمان: 15، 30 ثانیه، یک، پنج و 10 دقیقه). تمامی آزمایشات، تحت شرایط نور/ تاریکی و همچنین تاریکی مطلق انجام گرفت. تیمارهای خیساندن در آب، اسید سولفوریک 98%، و اسید نیتریک 65% تأثیری بر شکست خواب بذر نداشتند. تمامی تیمارها (به استثنای تیمار اسید جیبرلیک 750 پی پی ام (به مدت 24 ساعت)) جوانه زنی بیشتری در شرایط نور/ تاریکی در مقایسه با تاریکی مطلق داشتند که حکایت از واکنش مثبت بذر به نور دارد. همچنین پی بردن به خصوصیات جوانه زنی و بیولوژی این علف هرز در ارائه و تسهیل راهکارهای مدیریتی آن بسیار موثر خواهد بود. بیشترین درصد جوانه زنی این علف هرز در مزرعه، در سطح خاک صورت گرفت و میزان جوانه زنی آن با افزایش عمق به شدت کاهش یافت به گونه ای که در عمق دو سانتی متر نیز هیچ گونه جوانه زنی صورت نگرفت. با گذشت زمان و در اعماق بیش از دو سانتی متر درصد پوسیدگی بذور نیز افزایش یافت. به گونه ای که بیشترین میزان پوسیدگی پس از گذشت یک سال و در اعماق 20، 10 و پنج سانتی متر و به ترتیب به میزان 83، 17 و 12 درصد مشاهده شد. این امر بیانگر نیازمندی بذور این علف هرز به ماندن در سطح خاک و بهره گیری از نور جهت جوانه زنی و احیای مجدد چرخه یک ساله خود می باشد. واژه های کلیدی: اسید جیبرلیک، اسید کلریدریک، اسید استیک ، اتانول، خراش دهی، نیترات پتاسیم، زوال بذر.
مریم رضوی مقدم اسکندر زند
به منظور پی جویی مقاومت خردل وحشی و خردل کاذب به علف کش تری بنورون متیل (گرانستار) و مقاومت عرضی این توده ها به علف کش مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) در مزارع گندم استان های فارس و گلستان، مطالعه ای در طی سال 1390 و با استفاده از آزمایش های گلدانی و پتری دیش در بخش تحقیقاتی علف هرز موسسه گیاهپزشکی کشور انجام شد. در این مطالعه شش توده خردل وحشی مشکوک به مقاومت به همراه یک توده حساس و دو توده خردل کاذب مشکوک به مقاومت به همراه یک توده حساس خردل کاذب جمع آوری شده از استان های فارس و گلستان، مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمایشات گلدانی و پتری دیش در دو مرحله شامل غربال اولیه توده ها و زیست سنجی با استفاده از منحنی های دُز-پاسخ به منظور تعیین درجه مقاومت توده ها نسبت به توده حساس انجام شد. در آزمایش های گلدانی ابتدا توده های خردل وحشی و خردل کاذب در معرض دُز های توصیه شده علف کش های تری بنورون متیل (گرانستار) و مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) به ترتیب به میزان 15 و 75/6 گرم ماده موثره در هکتار و 5/1 لیتر ماده موثره در هکتار قرار گرفتند و بر مبنای وزن خشک و درصد بوته زنده مانده نسبت به شاهد و ارزیابی های ظاهری غربال شدند و سپس در دامنه ای از دُز ها بر اساس صفر، 5/0، یک، دو، چهار و هشت برابر دُز توصیه شده مورد زیست سنجی قرار گرفتند. دُز تفکیک کننده توده حساس بر مبنای 80 درصد بازدارندگی در رشد ساقه چه برای علف کش های تری بنورون متیل (گرانستار) و مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) به ترتیب به میزان 37/9 و 1/2 میلی گرم ماده موثره در لیتر و 0112/0 میلی لیتر ماده موثره در لیتر تعیین و بعنوان مبنای آزمایش های غربال و زیست سنجی در پتری دیش استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که تمامی توده های خردل وحشی و خردل کاذب به علفکش تری بنورون متیل درجه بالایی از مقاومت نشان دادند. همچنین توده g3 به علف کش های مت سولفورون متیل+ سولفوسولفورون (توتال) و مزو سولفورون+ یدوسولفورون+ مفن پایر (آتلانتیس) مقاومت عرضی نشان دادند. هم سویی نتایج آزمایش پتری دیش و گلدانی نیز نشان داد که می توان از روش پتری دیش بعنوان یک روش سریع تر برای ارزیابی مقاومت خردل وحشی و خردل کاذب به علف کش های بازدارنده استولاکتات سینتاز استفاده نمود. واژه های کلیدی: دُز-پاسخ، دُز تفکیک کننده، نحو? عمل، تود? مقاوم، تود? حساس
رضا بهروان سید وحید اسلامی
از آنجائی که تا کنون علف کش اختصاصی برای محصول زعفران معرفی نگردیده است، لذا اساس کنترل شیمیایی علف های هرز مزارع زعفران، استفاده از علف کش هایی با مصرف مشابه در سایر محصولات می باشد. از طرف دیگر در سالهای اخیر کشاورزان از کودهای مایع ریزمغذی جهت تقویت بنه زعفران و گلدهی بیشتر استفاده می کنند، و برای کاهش هزینه ها این کود ها را همراه علف کش در مزرعه پاشیده می شود. لذا در این تحقیق علاوه بر بررسی کارآیی سه نوع علف کش از خانواده accaes ، بنام علف کشهای هالوکسی فوپ- آر- متیل (گالانت سوپر)، سیکلوکسیدیم (فوکوس) و کوییزالوفوپ- پی- اتیل (تارگا سوپر)، کارآیی آنها را در اختلاط و عدم اختلاط با یکی از کودهای مایع، بنام پرولکس که کاربرد بیشتری دارد، نیز بررسی شد. بدین منظور در سال زراعی 90-89 در حوالی آرین شهر و در محل چاه پشته پلنگی آزمایشی به اجرا آمد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور نوع علف کش در سه سطح (علف کش سیکلوکسیدیم (فوکوس) یک و نیم لیتر در هکتار، علف کش هالوکسی فوپ- آر- متیل- استر (گالانت سوپر) یک لیتر در هکتار، علف کش کوییزالوفوپ-پی- اتیل (تارگا سوپر) دو لیتر در هکتار) و کود مایع در دو سطح کود پرولکس (n%8 - k%15 - p%5 + +s 6% آمینو اسید دو درصد + میکرو المنت های آهن، روی، مس، منگنز و... (، سه لیتر در هکتار؛ با و بدون کود مایع، در سه تکرار بود. علف کشها در زمان 4 تا 6 برگی علفهای هرز باریک برگ مصرف گردید، و تعداد و وزن خشک علفهای هرز باقیمانده 15 و 30 روز بعد از سمپاشی تعیین گردید. نتایج نشان داد بین علفکشها از لحاظ کنترل علفهای هرز تفاوت معنی داری وجود داشت به طوری که علف کشهای هالوکسی فوپ- آر- متیل (گالانت سوپر) و کوییزالوفوپ- پی- اتیل (تارگا سوپر) باعث افزایش عملکرد نسبت به شاهد خود شدند، در صورتی که علف کش سیکلوکسیدیم (فوکوس) باعث کاهش عملکرد زعفران نسبت به شاهد خود شد بنابراین علف کشهای هالوکسی فوپ- آر- متیل (گالانت سوپر) و کوییزالوفوپ- پی- اتیل (تارگا سوپر) کارآیی بهتری نسبت به علف کش سیکلوکسیدیم (فوکوس) داشتند، ولی اثر اختلاط کود مایع و پرولکس معنی دار نشد. بنابراین اختلاط این علفکشها را با کود مایع پرولکس می توان توصیه کرد. همچنین کود مایع پرولکس در تمام تیمارها باعث افزایش غیرمعنی دار عملکرد زعفران گردید.
نرگس شیخ زاده اسکندر زند
معرفی علف کش های دو منظوره جدید در مقادیر مصرف پائین و اختلاط پذیری با کود ها به منظور کنترل توام علف های هرز پهن برگ و باریک برگ، تقویت مزارع گندم، کاهش هزینه های تولید، کاهش بیوتیپ های مقاوم به علف کش های تک منظوره و حفظ محیط زیست امری ضروری و اجتناب ناپذیر در مدیریت علف های هرز گندم می باشد. برای تحقق یافتن این خواسته آزمایشی مزرعه ای تحت عنوان ارزیابی کارایی تلفیق چند علف کش با کودهای شیمیایی به منظور کنترل علف های هرز مزارع گندم در منطقه اسفراین در سال زراعی 89-88 در قالب فاکتوریل دو عاملی که فاکتور اول مربوط به علف-کش در 6 سطح و فاکتور دوم مربوط به کود در 3 سطح بر پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار به اجرا در آمد. تیمارها شامل علف کش های دیکلوفوپ متیل با فرمولاسیون امولسیون شونده غلیظ 36 در صد، کلودینافوپ پروپارژیل با فرمولاسیون امولسیون شونده غلیظ 8 در صد، توفوردی+ ام سی پِی آ با فرمولاسیون مایع حل شونده در آب 5/67 در صد، تری بنورون متیل با فرمولاسیون ماده معلقه خشک 75 در صد، سولفوسولفورون + متسولفورون + مفن پایر با فرمولاسیون گرانول محلول در آب 80 در صد و یدوسولفورون + مزوسولفورون + مفن پایر با فرمولاسیون پخش شونده در روغن 2.1 در صد به همراه کود های مستر و گرومور به میزان 1 لیتر در هکتار در مرحله پنجه زنی گندم به کار رفتند. دو تیمار شاهد با وجین و بدون وجین علف های هرز به همراه کود و بدون کود در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که بیشترین در صد کنترل علف های هرز و کمترین وزن خشک آن ها از لحاظ نوع علف کش از تیمار توتال بدست آمد و کاربرد توام کود و علف کش بر روی تراکم و وزن خشک علف های هرز در هیچ یک از تیمار ها معنی دار نبود. بطور کلی در این آزمایش وزن خشک در مقایسه با تراکم علف های هرز بیشتر تحت تاثیر تیمار های آزمایشی قرار گرفتند. همچنین پس از تیمار های شاهد وجین کامل علف های هرز و شاهد وجین کامل علف های هرز + کود ها، تیمار علف کش توتال و توتال + کود مستر بیشترین تاثیر را بر افزایش عملکرد گندم داشت.
محمد جواد بابایی زارچ سهراب محمودی
امروزه، با مطرح شدن کشاورزی پایدار و کاهش مصرف علفکش ها استفاده از مدیریت زراعی علف های هرز راهکاری برای مدیریت پایدار این گیاهان مزاحم می باشد. بهره گیری از قدرت رقابتی ارقام گیاهان زراعی یکی از روش های زراعی برای مدیریت علف های هرز است. به منظور ارزیابی توان رقابتی ارقام آفتابگردان با تاج خروس سفید یک آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. تیمار های آزمایش شامل 6 رقم آفتابگردان روغنی (آذرگل، سیرنا، فرخ، جامع اصفهان، پروگرس، یوروفلور) و 4 تراکم تاج خروس سفید (صفر، 5، 10 و 15 بوته در متر مربع) بود. در طی انجام آزمایش، مراحل فنولوژیکی و صفات مرفولوژیک، فیزیولوژیک، عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیّات کیفی دانه آفتابگردان اندازه گیری شد. برخی از صفات مرفولوژیک برای تاج خروس نیز ثبت شد. نتایج نشان داد که هر دو گیاه تحت تأثیر رقابت با یکدیگر قرار گرفتند. رقابت 15 بوته در متر مربع تاج خروس سفید با آفتابگردان منجر به کاهش 2/40% عملکرد دانه، 5/39% عملکرد بیولوژیک، 4/15% تعداد دانه در طبق، 9/48% تعداد دانه مغزدار در طبق، 3/32% وزن هزار دانه، 3/16% ارتفاع نهایی بوته، 8/3% تعداد برگ در اواسط فصل، 25% قطر ساقه، 9/25% قطر طبق و همچنین کاهش در میزان شاخص سطح برگ، سرعت جذب خالص، سرعت رشد نسبی و سرعت رشد محصول در طی فصل رشد برای آفتابگردان شد. که این تغییرات در ارقام مورد بررسی متفاوت بود. رقابت آفتابگردان با 15 بوته در متر مربع تاج خروس سفید نیز افزایش 35/4% ارتفاع بوته و همچنین کاهش 5/6% تعداد ساقه فرعی، 5/2% قطر ساقه، 5/27% عملکرد بیولوژیک برای تاج خروس سفید به همراه داشت. در پایان تجزیه خوشه ای شاخص تحمّل و شاخص کاهش زیست توده علف هرز به روش "وارد" ارقام را از نظر قدرت رقابتی به سه گروه تقسیم نمود. جامع اصفهان رقمی مقاوم، سیرنا رقمی غیر مقاوم و ارقام آذرگل، فرخ، یوروفلور و پروگرس نیز نیمه مقاوم تشخیص داده شدند. در مجموع رقم جامع اصفهان رقمی با قدرت رقابتی بالا در برابر علف هرز تاج خروس سفید در منطقه بیرجند تشخیص داده شد.
مینا معتمد نژاد محمد حسن سیاری زهان
کاربرد کودهای بیولوژیک به جای مصرف کودهای شیمیایی و استفاده از عناصر ریز مغذی از مهم ترین راهبردهای تغذیه ای در مدیریت پایدار بوم نظام های کشاورزی می باشد. در این راستا به منظور بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی خصوصیات جوانه زنی و رشدی گیاه زنیان آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 1390 اجرا گردید. تیمار های به کار برده شده در آزمایشگاه شامل کود بیولوژیک در سه سطح شامل بدون تلقیح، آزوسپریلیوم، ازتوباکتر و غنی سازی بذور در ده سطح شامل بدون غنی سازی، غنی سازی با عناصر آهن، روی و منگنز بود که هر کدام سه غلظت یک، دو و سه میلی مولار را شامل می شد. تیمارهای به کار برده شده در گلخانه تیمارهایی بودند که در بخش آزمایشگاه بهترین نتایج را حاصل نمودند. نتایج آزمایش نشان داد که تیمارهای به کار رفته باعث افزایش معنی دار سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه و مقدار آهن و فسفر گیاه و وزن خشک گیاه در مقایسه با شاهد شد. اما تلقیح بذور و غنی سازی آنها اثر معنی داری بر درصد جوانه زنی و ارتفاع گیاه، تعداد و سطح برگ و محتوی رطوبت نسبی برگ نداشت. بیشترین و کمترین سرعت جوانه زنی به ترتیب برای تیمار mn و zn با غلظت یک میلی مولار مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر طول ریشه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و fe2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر طول ساقه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و mn2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) مشاهده شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ریشه چه به ترتیب برای تیمار zn با غلظت یک میلی مولار و mn با غلظت دو میلی مولارحاصل شد. همچنین حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ساقه چه به ترتیب برای تیمار ترکیبی (ازتوباکتر و fe3) و ازتوباکتر مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر وزن تر ریشه چه به ترتیب برای تیمارهای ترکیبی (آزوسپریلیوم وmn3 ) و mn3 حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن تر ساقه چه به ترتیب برای تیمار (ازتوباکتر وmn2 ) وmn3 مشاهده شد. نتایج آزمایشات در شرایط گلخانه نشان دادند که منگنز دو میلی مولار به همراه آزوسپریلیوم بر غلظت فسفر و کاربرد آهن یک میلی مولار توأم با ازتوباکتر بر غلظت آهن گیاه بیشترین تاثیر افزاینده را داشت. همچنین آهن یک میلی مولار به همراه ازتوباکتر سبب افزایش وزن خشک گیاه شد. بر طبق نتایج این آزمایش، کاربرد کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی بذر زنیان می تواند جوانه زنی سریعتر و گیاهچه های قوی تری را تأمین کند و سبب افزایش عملکرد گیاه گردد.
زهرا جعفری ندوشن سید وحید اسلامی
آب نقش مهمی در انتشار بذر علف های هرز داشته و در این رابطه، خصوصیات فیزیکی آب ممکن است بر خصوصیات بذر هایی که در آن حمل می شوند تأثیرگذار باشد. لذا با هدف بررسی اثر کیفیت آب و دما و مدت زمان قرار گیری در آب روی جوانه زنی علفهای هرز ازمک ، تلخه ، جوموشی و علف پشمکی دو آزمایش فاکتوریل جداگانه برای هر علف هرز در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار درآزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 91 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل 7 سطح مدت زمان قرار گیری در آب (1، 2، 4، 6، 8، 10 و 12هفته) تیمار شاهد و دو رژیم دمایی (15/5 و 25/15) و 3 نوع آب با کیفیت های مختلف (خوب، متوسط و ضعیف) و تیمار شاهد بود. نتایج نشان داد اثرات اصلی فاکتورهای آزمایش روی جوانه زنی هر چهار علف هرز معنی داری بود. قرار گیری در آب در هفته های ابتدایی منجر به افزایش جوانه زنی شد اما با افزایش مدت زمان قرار گیری در آب درصد جوانه زنی در علف های هرز ازمک و جوموشی کاهش یافت و در بذور تلخه و علف پشمکی خواب ثانویه القا شد. رژیم دمایی پایین (15/5) اثر معنی داری بر جوانه زنی جوموشی، تلخه و ازمک داشت اما در علف پشمکی دما ی 25/15 اثر معنی داری بر جوانه زنی داشت (01/0p<). کیفیت آب نیزبر روی جوانه زنی تمامی علف های هرز تأثیر داشت. در علف های هرز تلخه، جوموشی و علف پشمکی کیفیت ضعیف و متوسط در مقایسه با کیفیت خوب اثر بیشتری بر افزایش جوانه زنی داشت اما در گیاه ازمک تیمار کیفیت خوب منجر به افزایش جوانه زنی شد و این مطلب نشان می دهد که بذر های تلخه و ازمک در ابتدای جوانه زنی به شوری حساس هستند. در مجموع می توان از قرار گرفتن در آب (غرقاب) به عنوان عامل اصلی جهت کنترل بسیاری از علفهای هرز استفاده کرد. نظیر این روش را می توان در علفهای هرزی مانند جوموشی و ازمک استفاده کرد که پس از چندین هفته قرار گیری در آب بذرها از بین می روند اما این روش ها در گیاهانی مانند تلخه و علف پشمکی موثر نیست در واقع این علفهای هرز پس از طی کردن دوره خواب قرار گیری در آب در کنترل آنها موثر است.
محبوبه سردار محمدعلی بهدانی
به منظور ارزیابی تاثیر استفاده توام از روش مکانیکی (روش های متفاوت خاکورزی) و کنترل شیمیایی علف های هرز بر عملکرد پنبه، آزمایشی بصورت اسپیلت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 15 تیمار شامل ترکیب 2 فاکتور روش خاکورزی (در 3 سطح) و روش های مختلف کنترل شیمیایی علف های هرز (در 5 سطح) در مزرعه ای در شهرستان بشرویه در سال 1391انجام گرفت. سطوح مربوط به فاکتور خاکورزی به ترتیب شامل خاکورزی مرسوم (شخم با گاوآهن برگرداندار)، خاکورزی مستقیم بدون شخم وخاکورزی حفاظتی در کرت های اصلی آزمایش اعمال شد. جهت اعمال فاکتور کنترل علف های هرز در کرت های فرعی نیز سمپاشی با علفکش تری فلوکسی سولفورون سدیم 75/0 ? wg با سه دز متفاوت 10، 15 و 20 گرم در هکتار با مویان (سیتوگیت 2 در هزار) به صورت پس رویشی و به همراه 2 تیمار شاهد با کنترل علف هرز ( وجین دستی) و عدم کنترل علف هرز در مرحله 5 تا 6 برگی پنبه صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین روشهای مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری وجود داشت به طوری که عملکرد وش، طول شاخه رویا، تعداد شاخه رویا و زایا، ارتفاع بوته و تعداد قوزه در سیستم خاکورزی حفاظتی و سیستم بدون شخم بیشتر از تیمارخاکورزی مرسوم (شخم) بود. بین تیمار های مختلف کنترل علف هرز، تیمار وجین بیشترین ارتفاع بوته، تعداد شاخه رویا، زایا، طول شاخه رویا و عملکرد وش را به خود اختصاص داد. در بین دُز های مختلف علفکش تری فلوکسی سولفورون، استفاده از دُز 20 گرم در هکتار منجر به ایجاد بیشترین مقدار در صفات اندازه گیری شده گردید. اثر متقابل خاکورزی و کنترل علف های هرز بر تعداد شاخه رویا و طول شاخه رویا معنی دار بود. بیشترین تعداد شاخه رویا به ترتیب در خاکورزی حفاظتی و وجین علف های هرز بدست آمد. روش خاکورزی حفاظتی و مرسوم به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد پنبه را دارا بودند. در مورد صفات تراکم و وزن تر و خشک علف های هرز پهن برگ، باریک برگ و کل علف های هرز بعد از 15 و 30 روز پس از سمپاشی از نظر روش های مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در روش بدون خاکورزی و کم خاکورزی نسبت به خاکورزی مرسوم، تراکم و متعاقبا وزن تر و خشک علف های هرز باریک برگ افزایش و تراکم و وزن خشک و تر علف های پهن برگ کاهش یافت اما از طرفی نیاز به غلظت های بالای علف کش برای تاثیر مطلوب آن بر علف های هرز می باشد. چون حضور بقایای گیاهی موجب جذب مقداری از علفکش شده و از تاثیر مستقیم علف کش روی علف های هرز جلوگیری می کنند.
محمد روزخش سید وحید اسلامی
اویارسلام ارغوانی در حال حاضر در منطقه جیرفت، کهنوج و بیرجند خسارت شدیدی به مزارع سبزی، صیفی و جالیز وارد می کند. بنابراین آگاهی از شرایط محیطی که باعث تنظیم جوانه زنی و سبزشدن غده می شود، کمک بسیار زیادی به بهبود مدیریت اویارسلام ارغوانی خواهد کرد. لذا این تحقیق با هدف مقایسه واکنش توده های مختلف اویارسلام به عمق دفن، دمای بالا و آفتابدهی انجام شد. جهت بررسی کارایی آفتابدهی، آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار با هدف تعیین اثر سطوح مختلف مالچ پلی اتیلن شامل مالچ پلی اتیلن یک لایه شفاف، دو لایه شفاف، یک لایه مشکی، دو لایه مشکی و بدون مالچ (شاهد) بر سه توده اویارسلام ارغوانی جمع آوری شده از منطقه جیرفت، کهنوج و بیرجند به مدت 60 روز انجام شد. نتایج حاکی از آن بود که استفاده از مالچ ها توانست به طور قابل ملاحظه ای تعداد و وزن غده ها، تعداد و وزن پیش غده ها، تعداد و وزن ساقه های بالای مالچ و همچنین وزن و تعداد ساقه های زیر مالچ و وزن ریزوم را در بین سه توده مورد بررسی کاهش دهد، البته مالچ پلی-اتیلن یک لایه شفاف و مالچ پلی اتیلن یک لایه مشکی تاثیر بازدارندگی قابل توجهی بر رشد ساقه توده های اویارسلام نداشت و ساقه های اویارسلام توانستند با پاره کردن لایه پلاستیک، از این مالچ ها به راحتی عبور کنند. مالچ پلی اتیلن دولایه شفاف به دلیل افزایش دما در زیر پلاستیک منجر به کاهش معنی داری در رشد علف هرز شد و مالچ پلی اتیلن دو لایه مشکی منجر به کنترل کامل اویارسلام در هر سه توده شد. بخش دوم تحقیق به صورت گلدانی و به منظور بررسی اثر عمق دفن بر روی سبز شدن غده توده های اویارسلام انجام شد. ده عدد غده از سه توده مورد ارزیابی با وزن و اندازه تقریباً یکسان در هر گلدان کشت گردید که عمق های مورد بررسی شامل (صفر، 5/2، 5، 10 ، 20 ،30، 40 و 50 سانتیمتر) با سه تکرار بود. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که غده های اویارسلام ارغوانی توانایی سبز شدن را از اعماق بسیار زیاد (تا عمق 50 سانتیمتر) دارا بوده و در این رابطه تفاوت هایی بین توده ها وجود داشت. به طور کلی با افزایش عمق دفن تعداد غده، وزن غده، وزن ساقه و تعداد ساقه تولیدی کاهش یافت، در حالی که عمق کشت تاثیری بر ارتفاع ساقه و تولید پیش غده نگذاشت. بخش سوم تحقیق به منظور ارزیابی اثرات دمای بالا و زمان های در معرض دما بودن بر روی غده توده های متفاوت اویارسلام ارغوانی انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل دماهای 40 تا 65 درجه سانتی گراد به فواصل 5 درجه سانتیگراد (40، 45، 50، 55، 60 و 65) با زمان های 0، 1، 2، 4، 8، 16، 32 و 64 ساعت بودند. پس از قرارگیری غده-ها در معرض دماهای بالا در داخل دستگاه آون، غده ها در داخل گلدان در گلخانه کشت شدند. نتایج این آزمایش حاکی از آن بود که در دمای 40 درجه سانتی گراد در تمامی زمان ها درجه حرارت تاثیر قابل توجهی بر روی صفات رشد اویارسلام نداشت. اما در دمای 45 درجه سانتیگراد با افزایش زمان در معرض دما بودن، صفات مرتبط با رشد اویارسلام کاهش یافت، به گونه ای که در دمای 45 درجه سانتیگراد در زمان 64 ساعت برای توده جیرفت سبزشدن صورت نگرفت. در زمان های طولانی نیز تفاوت هایی در رشد این علف هرز در بین توده ها مشاهده شد. به گونه ای که برای توده جیرفت و کهنوج در دمای 50 درجه سانتیگراد در زمان 16 و 32 ساعت سبزشدن اتفاق نیفتاد، در حالی که در توده بیرجند در همین شرایط سبزشدن و رشد علف هرز اتفاق افتاد. با افزایش دما (60 و 65 درجه سانتیگراد) و مدت زمان کافی در معرض قرار گرفتن، غده های هر سه توده اویارسلام ارغوانی در دماهای بالا و زمان های طولانی تر از بین رفتند. کاربرد اطلاعات این تحقیق می تواند نقش مهمی در کنترل اویارسلام ارغوانی در مزارع سبزیجات داشته باشد.
مجید هادی طرقی محمد حسن سیاری زهان
کمبود آهن یکی از معضلاتی است که درحدود 30 درصد از خاک های تحت کشت جهان را شامل می شود. با اینکه آهن چهارمین عنصر فراوان در پوسته زمین است اما گیاهان همواره قادر به تأمین آهن مورد نیاز خود نیستند. هدف از انجام آزمایش این بود که آیا کودهای بیولوژیک و یا مقادیر مختلف سولفات آهن می توانند در جذب بیشتر آهن در اندام مختلف گندم کمک نمایند. این آزمایش در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار بر روی گندم رقم روشن انجام شد. تیمار های آزمایش شامل کودهای بیولوژیک در سه سطح (سویه های 4 و 159 از باکتری های احیا کننده آهن که قبل از کشت با بذور تلقیح داده شد و یک شاهد بدون تلقیح) و سولفات آهن در پنج سطح صفر، 1، 2، 4 و 8 میلی مول (تیمار سولفات آهن قبل از کشت به خاک اعمال گردید) بودند. شاخص های اندازه گیری شده در این آزمایش شامل صفات مورفولوژیک (ارتفاع ساقه، طول سنبله اصلی، تعداد پنجه و درصد پنجه بارور)، صفات کیفی (غلظت آهن در اندام هوایی و دانه)، صفات فیزیولوژیک (شاخص کلروفیل طی فصل رشد) و همچنین صفات کمی (تعداد دانه، عملکرد دانه، وزن خشک کاه و کلش، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت) بود. کود سولفات آهن بر تمامی صفات اندازه گیری شده اثر معنی داری داشت. بالاترین تعداد پنجه بارور (4 پنجه در گلدان) در تیمار 1 و 8 میلی مول محلول آهن مشاهده شد و کمترین آن در تیمارهای شاهد و 2 میلی مول محلول آهن بدست آمد. بیشترین غلظت آهن در اندام هوایی 30 روز پس از رشد در سطح 4 میلی مول محلول (18/30 میلی گرم بر گرم وزن خشک) و کمترین آن در تیمار شاهد (44/25 میلی گرم بر گرم وزن خشک) مشاهده شد. کود های بیولوژیک مورد استفاده در این آزمایش تنها بر تعداد پنجه و غلظت آهن در اندام هوایی بعد از 30 روز و غلظت آهن دانه تأثیر معنی داری داشتند. بیشترین غلظت آهن دانه در سویه شماره 4 (99/10 میلی گرم بر گرم وزن خشک) مشاهده شد. اثر متقابل تیمارها بر صفات ارتفاع ساقه، تعداد پنجه، وزن خشک، عملکرد بیولوژیک و غلظت آهن در اندام هوایی بعد از 30 روز و دانه معنی دار بود. بیشترین غلظت آهن دانه در تیمار سویه شماره 4 در سطح آهن 1میلی مول با 59/12 میلی مول بر گرم وزن خشک به دست آمد. به طور کلی نتایج به دست آمده نشان داد که تیمار سولفات آهن نسبت به تیمار کود بیولوژیک به تنهایی تأثیر بهتری بر شاخص های اندازه گیری شده به خصوص شاخص های رشدی داشته است.
مهدیه قبول غلامرضا زمانی
اسپند یکی از علف های هرز مهاجم و اصلی بویژه در مراتع مناطق استپی شناخته می شود که قابلیت گسترش فراوان در اراضی بایر را دارد. به منظور بررسی تاثیر عوامل محیطی بر جوانه زنی و سبز شدن توده های اسپند، آزمایشاتی در سال 1392 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در قالب طرح کاملا تصادفی و همچنین در گلخانه دانشکده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا گردید. آزمایشات آزمایشگاهی شامل دو رژیم نوری (نور/ تاریکی و تاریکی مداوم)، پنج رژیم دمایی (5/15، 10/20، 15/25، 20/30 و 25/35 درجه سانتی گراد)، نه سطح تنش شوری (غلظت های بین صفر تا 24 دسی زیمنس بر متر) و هشت سطح تنش خشکی (پتانسیل های اسمزی بین صفر تا 2/1- مگاپاسکال) و آزمایش گلخانه مربوط به هفت سطح عمق دفن (سطح خاک تا عمق6 سانتی متر) بود. صفات مورد ارزیابی در آزمایشگاه شامل درصد و سرعت جوانه زنی، میانگین جوانه زنی روزانه، طول ریشه چه و ساقه چه و در گلخانه شامل درصد و سرعت سبز شدن بود. براساس نتایج، حداکثر جوانه-زنی (33/97 درصد) در توده بیرجند و سربیشه در دمای 25/35 درجه سانتی گراد و در توده مهموئی در دمای 20/30 درجه سانتی گراد در رژیم نور/ تاریکی بدست آمد. همچنین در هر سه توده، در دمای 5/15 درجه سانتی گراد، حداقل درصد جوانه زنی مشاهده گردید. اگرچه در برخی شرایط علی الخصوص در رژیم های دمایی پایین تر، درصد جوانه زنی در شرایط تاریکی مداوم بیشتر بود، در اکثر موارد، توده-های اسپند در رژیم نور/ تاریکی، درصد جوانه زنی بیشتری داشتند که حاکی از واکنش مناسب تر به این شرایط است. سرعت جوانه زنی در هر سه توده با افزایش دما افزایش یافت و در همه دما ها سرعت جوانه زنی توده مهموئی نسبت به دو توده دیگر بیشتر بود. با توجه به بالا بودن درصد و سرعت جوانه-زنی هر سه توده در دمای بالا، می توان گفت که هر سه توده نیاز حرارتی بالایی برای جوانه زنی دارند و در اواخر فصل بهار و اوایل تابستان طغیان بیشتری خواهند داشت، لذا کنترل و مدیریت آن در این دوره زمانی آسان تر خواهد بود. نتایج آزمایشات تنش شوری و خشکی نشان داد که بذور اسپند در سطوح بالای شوری (24 دسی زیمنس بر متر) و سطوح بالای خشکی (2/1- مگاپاسکال) هم قادر به جوانه زنی بود اما تاثیر شوری و خشکی بر درصد جوانه زنی در توده های مختلف نشان داد که بذور توده سربیشه نسبت به دو توده دیگر مقاومت کمتری در برابر شوری و خشکی در مرحله جوانه زنی دارد که این می تواند حاکی از تاثیر محیط رشد گیاه مادری بر خصوصیات بذر باشد و باید در برنامه های مدیریتی جهت کنترل علف های هرز هر منطقه مورد توجه قرار گیرد. بر اساس نتایج آزمایش عمق دفن، گیاهچه های اسپند در هر سه توده تا عمق 2 سانتی متر سبز شدند و بیشترین درصد سبز شدن گیاهچه در عمق 1 سانتی متری بدست آمد. بنابراین در هر سه منطقه بیرجند، سربیشه و مهموئی، انجام عملیات خاکورزی که بتواند بذور اسپند را به عمق بیشتر از 2 سانتی متر منتقل کند می تواند از سبز شدن اسپند جلوگیری کند.