نام پژوهشگر: حسین بشارتی
محمد بهبود احمد گلچین
چکیده به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف فشردگی خاک، فسفر و باکتری های محرک رشد (سودوموناس فلورسنت) بر عملکرد، کیفیت و غلظت عناصر غذایی در گیاه سیب زمینی (solanum tuberosum l.) رقم آگریا، یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و مجموعاٌ با 72 واحد آزمایشی در گلخانه گروه خاکشناسی دانشگاه زنجان انجام شد. در این آزمایش غده های بذری گیاه سیب زمینی در خاکی با بافت لوم و با سه سطح فشردگی خاک، چهار سطح فسفر و دو سطح باکتری محرک رشد در جعبه های مخصوص کشت شدند. سطوح فشردگی خاک به گونه ای بود که دانسیته های 3/1 (شاهد)، 56/1 و 8/1 گرم بر سانتی متر مکعب را برای توده خاک ایجاد نمودند. سطوح فسفر عبارت بودند از 7، 15، 30 و 45 میلی گرم در کیلوگرم خاک و سطوح باکتری های محرک رشد دارای دو سطح با و بدون تلقیح با باکتری محرک رشد بود. غده های سیب زمینی درون جعبه های مخصوص که حاوی 40 کیلوگرم خاک بودند کشت شدند و به مدت 125 روز به رشد خود ادامه دادند. در نیمه مرداد ماه نمونه برداری برگ به منظور تعیین غلظت عناصر غذایی برگ انجام شد. در اوایل مهرماه برداشت غده ها صورت پذیرفت و به منظور اندازه گیری پارامتر های کمی و کیفی به آزمایشگاه انتقال داده شدند. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان دادند که اثر اصلی فشردگی خاک، فسفر و باکتری های محرک رشد بر عملکرد، تعداد، طول و قطر و میزان ماده خشک غده و نیز تعداد ساقه های هوایی و غلظت عناصر پرمصرف و کم مصرف برگ و غده سیب زمینی معنی دار است. مقایسه میانگین ها نشان داد که بالاترین میزان عملکرد و ماده خشک غده به ترتیب به میزان 32/6 کیلوگرم در متر مربع و 95/20 درصد از تیمار با حداقل فشردگی خاک (شاهد، 3/1 گرم بر سانتیمتر مکعب) بدست آمد. بیشترین تاثیر فشردگی خاک بر غلظت سه عنصر پر مصرف فسفر، پتاسیم و نیتروژن در برگ بود و با افزایش آن درسطح سوم فشردگی خاک از غلظت این عناصرنسبت به تیمار شاهد بترتیب 50، 43 و 45 درصد کاسته شد. کاهش غلظت این عناصر در غده نیز به ترتیب 52، 54 و 35 درصد بود. بالاترین غلظت عناصر کم مصرف برگ و غده سیب زمینی نیز از تیمار با حداقل فشردگی خاک وکمترین غلظت آنها هم از سطح سوم فشردگی خاک بدست آمد. بالاترین میانگین عملکرد، تعداد و طول غده و نیز تعداد ساقه هوایی از سطح چهارم فسفر خاک بدست آمد ولی عملکرد و طول غده بدست آمده از سطح چهارم و سوم فسفر خاک از لحاظ آماری تفاوت معنی داری باهم نداشتند. بالاترین میانگین قطر و میزان ماده خشک غده از سطح سوم فسفر خاک بدست آمد. بالاترین غلظت عناصر پر مصرف برگ و غده از سطح چهارم (45 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و کمترین غلظت هم از سطح تیمار شاهد فسفر خاک (7 میلی گرم در کیلوگرم خاک) بدست آمد. بالاترین میانگین عملکرد و اجزای عملکرد نیز از سطح اول باکتری های محرک رشد (تلقیح با باکتری) بدست آمد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که اثرات متقابل سطوح مختلف فشردگی خاک و فسفر به جز بر تعداد ساقه های هوایی بر سایر اجزای عملکرد معنی دار بود. اثرات متقابل سطوح فشردگی خاک و فسفر بر غلظت نیتروژن برگ و غده سیب زمینی و نیز بر غلظت پتاسیم برگ معنی دار نشد. اما بر غلظت تمامی عناصر کم مصرف برگ و غده سیب زمینی معنی دار بود. مقایسه میانگین ها نشان داد که بالاترین عملکرد، طول و قطر و درصد ماده خشک غده از سطح اول فشردگی ( 3/1 گرم بر سانتیمتر مکعب) و سطح سوم فسفر خاک (30 میلی گرم در کیلوگرم) و کمترین عملکرد، طول، قطر و درصد ماده خشک غده نیز از سطح سوم فشردگی خاک و سطح اول فسفر بدست آمدند. بالاترین میزان عناصر پر مصرف برگ و غده سیب زمینی از سطح اول فشردگی و سطح سوم فسفر خاک حاصل گردیدند. ولی بالاترین غلظت عناصر کم مصرف برگ و غده سیب زمینی از سطح اول فشردگی و فسفر خاک (شاهد) بدست آمدند. اثرات متقابل فشردگی خاک و باکتری های محرک رشد فقط بر عملکرد غده (در سطح احتمال پنج درصد)، درصد ماده خشک غده (در سطح احتمال یک درصد)، غلظت پتاسیم غده و غلظت آهن برگ معنی دار بود ولی بر سایر صفات اندازه گیری شده معنی دار نبود. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که اثرات متقابل سطوح مختلف فسفر و باکتری های محرک رشد فقط بر عملکرد و درصد ماده خشک غده معنی دار است به طوری که بیشترین عملکرد و درصد ماده خشک غده از سطح اول باکتری محرک رشد (تلقیح با باکتری) و سطح سوم فسفر خاک بدست آمدند. اثرات متقابل سطوح مختلف فسفر و باکتری های محرک رشد بر غلظت عناصرکم مصرف برگ و پر مصرف غده به جز بر غلظت فسفر و پتاسیم غده معنی دار نبود. اثرات متقابل سه گانه سطوح مختلف فشردگی خاک، فسفر و باکتری های محرک رشد فقط بر درصد ماده خشک غده، غلظت فسفر برگ و غده سیب زمینی و منگنز برگ معنی دار شد ولی بر سایر صفات معنی دار نگردید.
خدیجه فرهادی احمد گلچین
به منظور بررسی تأثیر کبالت، مولیبدن، نیتروژن و تلقیح بذر با ریزوبیوم بر رشد لوبیا چیتی در کشت هیدروپونیک، یک آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 72 تیمار، در سه تکرار و با مجموع 216 گلدان در گلخانه گروه خاکشناسی دانشگاه زنجان اجرا گردید. تیمارها شامل ترکیب فاکتوریل چهار سطح نیتروژن (50، 100، 150 و 200 میلی گرم در لیتر)، سه سطح مولیبدن (067/0، 2/0 و 6/0 میلی گرم در لیتر)، سه سطح کبالت (006/0، 06/0 و 3/0 میلی گرم در لیتر) و دو سطح تلقیح بذر با باکتری (با و بدون تلقیح) بودند. تیمارهای نیتروژن، مولیبدن و کبالت به ترتیب از طریق افزودن مقادیر مختلف نمک های نیترات آمونیوم، مولیبدات آمونیوم و کلرید کبالت به محلول غذایی پایه توصیه شده توسط epa برای کشت بدون خاک لگوم ها، تهیه گردیدند. مشاهدات گلخانه ای و نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که تأثیر تیمار تلقیح بذر با باکتری بر روی هیچ کدام از پارامترهای مورد بررسی معنی دار نیست، بنابراین تیمار تلقیح حذف و داده های آزمایش به صورت طرح سه فاکتوره مورد تجزیه آماری قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که افزایش غلظت نیتروژن محلول غذایی تا سطح 100 تا 150 میلی-گرم نیتروژن در لیتر محلول غذایی باعث افزایش وزن خشک بوته، وزن خشک ریشه، وزن خشک غلاف و تعداد غلاف می شود. با افزایش غلظت نیتروژن محلول غذایی شاخص کلروفیل برگ افزایش ولی ارتفاع گیاه کاهش یافت. افزایش غلظت مولیبدن محلول غذایی باعث افزایش شاخص کلروفیل برگ و وزن خشک غلاف گردید ولی بر سایر شاخص های رشد تأثیر معنی داری نداشت. افزایش غلظت کبالت محلول غذایی باعث افزایش وزن خشک ریشه، ارتفاع بوته و تعداد غلاف گردید ولی وزن خشک بوته، شاخص کلروفیل برگ و وزن خشک غلاف را کاهش داد. افزایش غلظت نیتروژن محلول غذایی سبب افزایش غلظت نیتروژن، فسفر، منیزیم، آهن، منگنز، مس، مولیبدن و کبالت و کاهش غلظت پتاسیم، کلسیم و روی در برگ گردید. افزایش غلظت مولیبدن محلول غذایی سبب افزایش غلظت نیتروژن، فسفر، منیزیم، آهن، منگنز، مس و مولیبدن و کاهش غلظت کلسیم، روی و کبالت در برگ گردید ولی بر غلظت پتاسیم برگ تأثیر معنی داری نداشت. افزایش غلظت کبالت محلول غذایی سبب افزایش غلظت مس و مولیبدن و کاهش غلظت کلسیم، آهن، منگنز و روی در برگ گردید ولی بر غلظت کبالت و سایر عناصر پرمصرف برگ تأثیر معنی داری نداشت.
زهرا رسولی سعیده ملکی فراهانی
مدیریت صحیح مصرف کود یکی از ابزارهای لازم برای برخورداری از یک نظام اگرواکولوژیکی پایدار و پرسود می باشد. در راستای نیل به این هدف، در این پژوهش تاثیر منابع و مقادیر مختلف کود بر عملکرد کمی و کیفی زعفران به عنوان یکی از گیاهان مزیت دار کشور بررسی شد. آزمایش مزرعه ای به صورت فاکتوریل با دو عامل، در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در مزرعه پژوهشی زعفران دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهد به اجرا در آمد. عامل اول مشتمل بر مقادیر مختلف کود شیمیایی نیتروژن در سه سطح 0، 50 و 100 درصد مقدار توصیهء کودی بر اساس آزمون خاک و عامل دوم شامل انواع مختلف کود غیرشیمیایی در چهار سطح شاهد بدون کود، ورمی کمپوست، کود زیستی حاوی باکتری های سودوموناس و باسیلوس و تلفیق باکتری های سودوموناس، باسیلوس و ورمی کمپوست بود. نتایج حاصل از بررسی صفات کمی و کیفی اندام های مختلف رویشی و زایشی زعفران مشخص کرد که کاربرد هم زمان مقدار کامل کود شیمیایی و زیستی، منجر به بروز اختلال در کارکرد باکتری ها و آثار مخرب در گیاه می شود. اما ورمی کمپوست در ترکیب با سایر کودها انعطاف پذیری بیشتری را از خود نشان داد. همچنین مصرف 100% کود شیمیایی با وجود تاثیر مثبت بر عملکرد کمی کل بوته، باعث کاهش شدید صفات کیفی برگ و کلاله شد. به طوری که مقدار عملکرد تر و خشک بوته را به ترتیب 02/1354% و 42/1646% افزایش و میزان کلروفیل b برگ، سافرانال و کروسین کلاله را به ترتیب 86/13%، 45/13% و 89/10% کاهش داد. لیکن اثرگذاری تیمارهای ترکیب نیمی از کود شیمیایی با کودهای غیر شیمیایی به صورت خالص و یا تلفیقی، بر صفات کمی همواره بیشتر از تیمارهای دارای 100% کود شیمیایی بود. به طور کلی تلفیق نیمی از کودهای شیمیایی توصیه شده به همراه ورمی کمپوست و باکتری های سودوموناس و باسیلوس باعث افزایش عملکرد کمی و کیفی زعفران شد. این تیمار در افزایش صفات تعداد کل اجزای گیاه، عملکرد تر و عملکرد خشک کل بوته موثرترین بود. علاوه بر این، منجر به افزایش 38/211% عملکرد خشک کلاله نسبت به شاهد (427/7 کیلوگرم در هکتار در برابر 757/3 کیلوگرم در هکتار تیمار شاهد) شد. البته شایان ذکر است که تیمار تلفیق 50% کود شیمیایی و ورمی کمپوست بالاترین کیفیت برگ و کلاله زعفران را سبب شد. این تیمار بر مقدار کلروفیل a، کلروفیل b، کلروفیل کل، فسفر برگ و پیکروکروسین کلاله به ترتیب 59/10%، 34/9%، 96/9%، 66/2% و 70/12% افزود. همچنین لازم به توضیح است که در مجموع تیمار شاهد (بدون کود) بالاترین درصد هر سه نوع ماده موثره کلاله را منجر شد.
حمید نعمتی حسین بشارتی
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر قارچ میکوریز آربوسکولار (fّ(amّ و باکتری هایpgpr بر شاخص های رشد گیاه گوجه فرنگی در خاک های آلوده به کادمیوم و سرب انجام شد. بدین منظور دو آزمایش گلخانه-ای جداگانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. فاکتور های آزمایش اول شامل موجود زنده در چهار سطح شاهد (b0f0)، باکتری (b1f0)، قارچ (b0f1) و اثر توأم باکتری و قارچ (b1f1) و چهار سطح کادمیوم (0، 50، 100 و 200 میلی گرم در کیلو گرم) و برای آزمایش دوم فاکتور ها شامل موجود زنده در چهار سطح شاهد (b0f0)، باکتری (b1f0)، قارچ (b0f1) و اثر توأم باکتری و قارچ (b1f1) و چهار سطح سرب (0، 250، 500 و 1000 میلی گرم در کیلوگرم) بود. نتایج نشان داد که در هر دو آزمایش، افزایش سطح کادمیوم و سرب، باعث کاهش معنی دار وزن خشک اندام هوایی ریشه، میزان کلروفیل، ارتفاع گیاه، کاروتنوئید، درصد کلنیزاسیون ریشه و تعداد اسپور قارچ میکوریز شد، همچنین غلظت و جذب کادمیوم و سرب در ریشه و اندام هوایی، کارایی استخراج و جذب گیاهی افزایش یافت. حداکثر جذب کادمیوم در ریشه و اندام هوایی مربوط به تیمار قارچ بود که به ترتیب افزایش 16/2 و 42/3 برابر نسبت به تیمار شاهد (عدم تلقیح) داشت. در بین تیمار های میکروبی حداکثر غلظت سرب در ریشه و اندام هوایی مربوط به تیمار توأم قارچ و باکتری بود که به ترتیب افزایش 46/1 و 8/6 برابر نسبت به تیمار شاهد داشت. کمترین مقدار جذب و غلظت سرب در اندام هوایی، کارایی استخراج، انتقال و جذب گیاهی نسبت به تیمار شاهد (عدم تلقیح) مربوط به اثر توأم باکتری و قارچ بود. با توجه به نتایج این پژوهش تلقیح قارچ بیشترین تأثیر را در انتقال کادمیوم به اندام هوایی ، تلقیح توأم قارچ با باکتری در تجمع سرب در ریشه و تلقیح جداگانه باکتری در استخرج و انتقال سرب به اندام هوایی نقش موثری داشته اند.
اکبر نعمتی احمد گلچین
آلودگی خاک توسط فلزات سنگین مشکل زیست محیطی عمده در سراسر جهان محسوب شده و خاک های آلوده به فلزات سنگین ممکن است سلامتی بشر و زیست بوم را به خطر بیندازند. این فلزات به راحتی وارد چرخه غذایی انسان و حیوانات شده و حیات آن ها را با تهدید جدی مواجه می سازند. در بین عناصر سنگین، بررسی کادمیوم به دلیل تحرک و زیست فراهمی زیاد آن در خاک دارای اهمیت ویژه ای می باشد . به همین منظور برای بررسی اثرات کودهای زیستی بر رشد و نمو گیاه گوجه فرنگی تحت تنش کادمیوم، یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی و در سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان اجرا شد. فاکتورهای مورد بررسی عبارت بودند از سطوح مختلف آلودگی خاک به کادمیوم (صفر،5 ،40،20،10 و 80 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و ترکیبات کود زیستی که خاک با آن تلقیح گردید. پنج نوع ترکیب کود زیستی شامل (m1) : باکتری حل کننده فسفات (psb) + باکتری محرک رشد گیاه (pgpr) + باکتری ازتوباکتر، (m2) : باکتری ازتوباکتر + قارچ میکوریز (vam) + باکتری آزوسپریلوم، (m3) : باکتری محرک رشد گیاه (pgpr) + قارچ میکوریز (vam) + باکتری آزوسپریلوم، (m4) : باکتری حل کننده فسفات (psb) + قارچ میکوریز (vam) + باکتری محرک رشد گیاه (pgpr) + باکتری ازتوباکتر، (m5) : باکتری محرک رشد گیاه (pgpr) + قارچ میکوریز (vam) + باکتری ازتوباکتر، بود و یک تیمار بدون کود زیستی (m0) نیز به عنوان شاهد در این آزمایش در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که کاربرد کودهای زیستی شاخص های رشد، عملکرد و غلظت عناصر بخش هوایی و ریشه گیاه گیاه گوجه فرنگی را نسبت به تیمار شاهد بطور معنی داری افزایش داد. کود زیستی m2 میزان عملکرد گوجه فرنگی را 8/179% افزایش داد. آلودگی خاک به کادمیوم رشد گیاه را کاهش داد و با افزایش سطح آلودگی غلظت عناصر بخش هوایی و ریشه، شاخص های رشد و عملکرد گیاه کاهش یافت. به طوری که سطح 80 میلی گرم کادمیوم در کیلوگرم خاک، عملکرد گوجه فرنگی را نسبت به سطح شاهد (بدون کاربرد کادمیوم) به میزان %1/201 کاهش داد. همچنین تیمارهای کود زیستی جذب کادمیوم توسط ریشه گیاه را افزایش ولی جذب کادمیوم اندام های هوایی را کاهش داد و مانع از انتقال کادمیوم از ریشه به اندام های هوایی گردید. بطوریکه تیمار m4 جذب کادمیوم ریشه را 6/261% افزایش داد و جذب کادمیوم بخش هوایی را 7/47% کاهش داد. بر اساس نتایج، تلقیح خاک با کودهای زیستی می تواند اثر سوء کادمیوم بر رشد گیاه را کاهش دهد.
ندا نصیری وطن فرهاد جباری
به منظور ارزیابی تأثیر تیمارهای مختلف کودی بر برخی ویژگی های فیزیولوژیکی، عملکرد و اجزای عملکرد لوبیا چیتی تحت شرایط آبیاری مطلوب و تنش خشکی، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه زنجان در بهار سال 1392 انجام شد. در این آزمایش دو سطح تنش خشکی شامل تنش خشکی در مرحله ی گلدهی و آبیاری مطلوب در کرت های اصلی و تیمارهای کودی در پنج سطح شامل شاهد یا عدم مصرف کود، مصرف 100 کیلوگرم اوره در هکتار ، تلقیح بذر با باکتری های ریزوبیوم سویه etli، باکتری تحریک کننده ی رشد گیاه (pgpr) و تلفیق pgpr+ریزوبیوم در کرت های فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اکثر صفات مورد بررسی به طور معنی داری تحت تأثیر تنش خشکی و تیمارهای کودی قرار گرفتند. بیشترین محتوای نسبی آب به مقدار 39/76 درصد از تیمار کودی تلفیق pgpr+ریزوبیوم حاصل شد و همچنین بیشترین عملکرد دانه 2/1243 کیلوگرم در هکتار و بیشترین وزن هزار دانه 95/274 گرم از تلفیق تیمارهای کودی pgpr+ریزوبیوم (در هر دو شرایط آبیاری مطلوب و تنش خشکی) به دست آمد. لذا استفاده ی تلفیقی از کودهای زیستی می تواند در افزایش عملکرد لوبیا چیتی مفید باشد. به نظر می رسد تلقیح بذر با تلفیق مناسبی از کودهای زیستی می تواند جایگزین پاک و اقتصادی برای مصرف متداول کودهای شیمیایی باشد.
حسن مهدوی محمد علی چگینی
در زراعت چغندرقند، تولید و فرآوری بذر باکیفیت یکی از اهداف مهم است. در این پژوهش بذر چغندرقند (رقم پارس موسسه تحقیقات و اصلاح بذر چغندرقند) پس از حبه دار و پوشش دار کردن بذر با برخی از باکتری های محرک رشد گیاه و مواد شیمیایی ازلحاظ کیفیت جوانه زنی و ماندگاری این باکتری ها بر روی بذر در سه آزمایش جداگانه در سال 1393-1392 مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش اول بررسی اثر پوشش دار کردن و حبه دار کردن بذر با باکتری در 12 سطح (شاهد، کاربرد منفرد باکتری های ازتوباکتر کروکوکوم سویه پنج، باسیلوس لنتوس سویه 4- 15، سودوموناس پوتیدا سویه rs- 36 و آزوسپریلیوم لیپوفروم سویه of، تلفیق دوتایی و تلفیق مجموع باکتری ها باهم با غلظت (1- cfu ml 107)، آزمایش دوم بررسی اثر پوشش دار کردن و حبه دار کردن بذر با مواد شیمیایی در چهار سطح ( شاهد، 500 میلی گرم جیبرلیک اسید، 500 میلی گرم سالیسیلیک اسید و 500 میلی گرم اتیلن) به طور مجزا در آزمایشگاه به صورت فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی و همچنین در گلخانه به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار و آزمایش سوم بررسی ماندگاری باکتری فرموله شده در ترکیبات پوشش بذر بعد از انبارداری انجام گرفت. نتایج نشان داد که اثر پوشش و حبه دار کردن بذر به همراه باکتری بر صفات درصد و سرعت جوانه زنی، درصد گیاهچه های نرمال و غیر نرمال، میانگین مدت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر و خشک گیاهچه و همچنین شاخص طولی و وزنی بنیه بذر در گلخانه و آزمایشگاه معنی دار شد. به طورکلی بذرهای پوشش دار شده با این باکتری ها در مقایسه با بذرهای حبه دار شده در هر دو مکان نتایج بهتری داشت. بذرهای پوشش دار شده با باکتری ازتوباکتر و تلفیق دوتایی باکتری سودوموناس و ازتوباکتر در شرایط آزمایشگاه و کاربرد منفرد باکتری سودوموناس در گلخانه نقش بیشتری در افزایش درصد جوانه زنی (18%)، وزن تر و خشک گیاهچه (33%)، تعداد گیاهچه های نرمال (57%) و شاخص بنیه بذر بیشتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند. نتایج پوشش و حبه دار کردن بذر با کمک مواد شیمیایی ذکرشده اثر معنی داری بر صفاتی نظیر میانگین مدت جوانه زنی، طول ساقه چه و ریشه چه و همچنین وزن تر گیاهچه و خشک گیاهچه در آزمایشگاه داشت. در شرایط گلخانه نیز تمامی صفات مورد بررسی به جز شاخص وزنی بنیه بذر در سطح یک درصد معنی دار بود. به طورکلی بذرهای پوشش دار شده با این مواد به ویژه اسید جیبرلیک و اتیلن در هر دو مکان در مقایسه با بذرهای حبه شده مناسب تر بود. در بررسی حفظ جمعیت باکتری روی بذر در طی مدت انبارداری پس از 6 ماه نشان داده شد که تمام تیمارهای اعمال شده به جز بذرهای پوشش دار شده با آزوسپریلیوم و بذرهای حبه شده با باکتری سودوموناس بقیه تیمارها در حفظ جمعیت باکتری روی بذر موفق بودند
آرزو صیامی حسین بشارتی
چکیده ندارد.
زینب سرمدی احمد گلچین
چکیده ندارد.
اصغر مشهدی جعفرلو احمد گلچین
چکیده ندارد.
مجتبی جهانی احمد گلچین
چکیده ندارد.
ارسلان اسمعیل پور احمد گلچین
چکیده ندارد.
آمنه آقاجانی شیرکوهی حسین بشارتی
مقاومت به شوری در گیاهان یک پدیده ی چند وجهی است که عوامل زیادی از جمله ویژگی های مورفولوژیک و شرایط فیزیولوژیکی گیاه در آن تأثیر داشته و کاهش رشد و عملکرد گیاه بسته به نوع گیاه، سطح شوری و ترکیب یونی املاح متغیر می باشد. در شرایط شوری، در لگوم ها ، رشد تارهای کشنده، ترشحات موسیلاژی ریشه ، نفوذ باکتری های ریزوبیوم در ریشه و تشکیل گره توسط آنها و نهایتاً تثبیت بیولوژیک نیتروژن در گیاه کاهش می یابد. گره بندی گیاهان تیره لگومینوز نسبت به رشد آنها از حساسیت بیشتری است، لذا با شناخت مراحل حساس تر رشد گیاه به شوری و اعمال مدیریت مناسب می توان صدمات شوری بر گیاه را کاهش داد ، از سوی دیگر استفاده بی رویه و غیر اصولی کودهای شیمیایی از جمله کودهای نیتروژنی در اراضی شور باعث تشدید اثر شوری بر گیاه می گردد. استفاده از باکتریهای همزیست با گیاهان لگوم به عنوان یکی از راه کارهای کاهش مصرف کودهای نیتروژنی مطرح بوده و در اراضی شور ، ضمن تأمین نیتروژن مورد نیاز گیاه ، شوری ناشی از مصرف کودهای نیتروژنی را نیز منتفی می سازد. تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر شوری بر رشد و تثبیت بیولوژیکی نیتروژن در همزیستی سویا – ریزوبیوم و جایگزینی بخشی از کودهای نیتروژنی با مایه تلقیح های ریزوبیومی و کاهش اثرات سوء ناشی از مصرف کودهای نیتروژنی در شرایط تنش شوری بر روی گیاه سویا در گلخانه مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی میاندوآب آذربایجان غربی انجام گرفت. آزمایش گلخانه ای کشت سویا در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی و به صورت فاکتوریل در سه تکرار انجام شد. فاکتور ها شامل: فاکتور رقم در 2 سطح (m7 , l90 ) ، فاکتور شوری در 4 سطح ( آب آبیاری منطقه با شوری 0/53 دسی زیمنس بر متر ، آب هایی با شوری های 2/5، 4/5 , 6/5 دسی زیمنس بر متر ) ، فاکتور کودی در 3 سطح ( بدون کود نیتروژنی و باکتری ، با کود نیتروژنی به مقدار 150 کیلوگرم در هکتار و تلقیح با باکتری همزیست ) ، فاکتور مرحله زمانی در 5 سطح ( یک ماه بعد از کشت ، گلدهی ، تشکیل غلاف ، تشکیل دانه ، پر شدن دانه ) بودند. به منظور تهیه آب آبیاری با شوری های مورد نظر از نمک nacl استفاده شد. و برای انجام این آزمایش از خاکی با بافت متوسط با شوری 0/47 دسی زیمنس بر متر استفاده گردید. کود اوره به عنوان کود نیتروژنه مورد نیاز برای تیمار گلدانها انتخاب شد و در دو مرحله ، یکبار پس از سبز شدن و بار دوم پس از گذشت10روز و در هر بار مقدار 0/22 گرم از این کود به گلدانها اضافه گردید. گیاهان در 5 مرحله زمانی ( یک ماه پس از کشت ، گلدهی ، تشکیل غلاف ، تشکیل دانه و پر شدن دانه ) برداشت شدند و در هر مرحله زمانی وزن خشک اندام هوایی ، ریشه و گره ، نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی ، تعداد گره ، غلظت سدیم ، پتاسیم و مقادیر جذب شده آنها , نسبت سدیم به پتاسیم ؛ غلظت نیتروژن , نیتروژن جذب شده ، موثر بودن همزیستی اندازه گیری شد. به منظور تحلیل آماری داده ها از نرم افزار mstat-c و برای مقایسه میانگین شاخص های آماری مورد نظر از آزمون چند دامنه ای دانکن ( در سطح 5% ) استفاده گردید. در مورد تمام شاخص های اندازه گیری شده ، غیر از غلظت نیتروژن و مقدار نیتروژن و پتاسیم جذب شده ، رقم m7 نسبت به رقم l90 برتری داشت و تفاوت آنها معنی دار بود و به جز غلظت سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم ، افزایش شوری باعث کاهش معنی دار سایر شاخص ها شد. اثر متقابل شوری و کود نیتروژنی نشان داد که در شرایط بدون تنش شوری ( آ ب آبیاری منطقه با شوری 0/53دسی زیمنس بر متر ) مصرف کود نیتروژنی باعث رشد بهتر گیاه و افزایش وزن خشک اندام هوایی شد و به دلیل اثر رقت ، غلظت پتاسیم و نیتروژن در بخش هوایی نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت و به دلیل همبستگی منفی بین جذب نیتروژن و سدیم ، غلظت سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم افزایش یافت. در حالیکه با افزایش شوری ( 2/5 ، 4/5 و 6/5 دسی زیمنس بر متر) ، مصرف کود نیتروژنی در خاک باعث گردید نیترات بیشتری جذب گیاه شود ، لذا برای بالانس بار در سلولهای گیاهی ، جذب پتاسیم نسبت به شاهد افزایش یافت و همچنین غلظت نیتروژن و مقدار نیتروژن جذب شده در بخش هوایی افزایش نشان داد ، لذا غلظت سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم در تیمار کودی نسبت به تیمار شاهد ( بدون کود نیتروژنی و تلقیح با باکتری ) ، به دلیل وجود رقابت آنتاگونیسمی بین سدیم و پتاسیم در هنگام جذب توسط گیاه کاهش یافت. شاخص های وزن خشک اندام هوایی ، وزن خشک ریشه ، نیتروژن جذب شده ، وزن خشک و تعداد گره ، دارای کمترین مقدار در مرحله یک ماه پس از کشت و بیشترین مقدار در مرحله پر شدن دانه بودند ؛ شاخص های غلظت سدیم ، نسبت سدیم به پتاسیم دارای بیشترین مقدار در مرحله یک ماه پس از کشت و کمترین مقدار در مرحله گلدهی می باشند ؛ شاخص غلظت نیتروژن دارای بیشترین مقدار در مرحله گلدهی و کمترین مقدار در مرحله یک ماه پس از کشت بودند. شاخص های موثر بودن همزیستی ( بر حسب مقدار نیتروژن جذب شده ) و موثر بودن همزیستی ( بر حسب وزن خشک اندام هوایی ) دارای بیشترین مقدار در مرحله گلدهی و کمترین مقدار در مرحله پر شدن دانه بوده و شاخص نسبت وزن خشک ریشه به وزن خشک اندام هوایی دارای کمترین مقدار در مرحله گلدهی و بیشترین مقدار در مرحله پر شدن دانه می باشند.
شهلا پاشاپور محمود رضازاده
استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی، سموم و آفت کش ها به منظور افزایش تولید محصولات کشاورزی، تأثیرات جبران ناپذیری به منابع خاک و آب وارد کرده است. یکی از راهکارهای کاهش مصرف کودهای شیمیایی استفاده از باکتری های افزاینده رشد گیاه (pgpr) می باشد. در این تحقیق، ابتدا 51 جدایه باکتری ریزوسفری (45 جدایه ریزوبیوم و 2 جدایه باسیلوس، 4 جدایه سودوموناس) از خاک های زیر کشت یونجه در استان زنجان جداسازی شدند. سپس جدایه ها از لحاظ خصوصیات محرک رشد گیاهی (pgp) غربالگری شدند. نتایج نشان داد، 92 درصد از جدایه ها اکسین، 25 درصد از جدایه ها سیدروفور، 35 درصد از جدایه ها آنزیم acc-دآمیناز و 54 درصد از جدایه ها سیانید هیدروژن تولید کردند. 45 درصد از جدایه ها توان حل کنندگی فسفات معدنی و 37 درصد توان حل کنندگی فسفات آلی را دارا بودند ولی هیچ یک از جدایه ها قادر به تولید آنزیم کیتیناز نبودند. بر اساس نتایج غربالگری باکتری ها، 2 جدایه ریزوبیوم، 2 جدایه باسیلوس و 4 جدایه سودوموناس به عنوان جدایه های برتر برای تهیه مایه تلقیح انتخاب شدند. به منظور بررسی تأثیر باکتری های منتخب بر شاخص های رشد سویا و ذرت، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار و با 12 تیمار شامل جدایه های سودوموناس (t1، t2، t3، t4)، جدایه های باسیلوس (t5،t6 )، جدایه های ریزوبیوم (t7، t8)، مخلوط جدایه های باسیلوس، سودوموناس و ریزوبیوم (t9)، شاهد بدون کود و باکتری (t10)، نصف توصیه کودی بدون باکتری (t11)، کل توصیه کودی بدون باکتری (t12) انجام شد. نتایج نشان داد، تأثیر باکتری ها بر تمام شاخص های رشد سویا به جز ارتفاع بوته معنی دار بود. تمام تیمار های باکتری نسبت به شاهد، وزن خشک بخش هوایی، وزن تر ریشه، وزن خشک ریشه، تعداد گره، تعداد غلاف، وزن خشک دانه، غلظت آهن، روی و منگنز بخش هوایی و جذب نیتروژن و فسفر بخش هوایی را بطور معنی دار افزایش دادند. بطور کلی کارایی باکتری های سودوموناس در افزایش شاخص های رشد سویا بهتر از کارایی جدایه های باسیلوس و ریزوبیوم بود، که علت را می توان به بارزتر بودن خصوصیات افزایندگی رشد گیاه در این باکتری ها نسبت داد. بیشترین تعداد باکتری های ریزوسفری و غیر ریزوسفری در تیمار تلقیح سویا بیشترین ارتفاع بوته، طول ریشه، وزن تر و خشک بوته و ریشه، وزن خشک دانه، تعداد گره، تعداد غلاف، غلظت آهن و روی بخش هوایی و بیشترین تعداد باکتری های ریزوسفری و غیر ریزوسفری توسط تلقیح سویا با یکی از جدایه های باکتری سودوموناس (t2) مشاهده شد. بیشترین غلظت منگنز بخش هوایی سویا توسط باکتری ریزوبیوم (t8) بدست آمد. کارایی باکتری های سودوموناس در افزایش شاخص های رشد سویا را می توان به دلیل خصوصیات افزایندگی موثر رشد در اثر تولید فیتوهورمون ها و آنزیم ها مرتبط دانست که تولید آنها در بخش غربالگری اثبات شده بود. بیشترین غلظت فسفر و نیتروژن بخش هوایی سویا توسط تلقیح با باکتری باسیلوس (t5) مشاهده شد. تجزیه و تحلیل آماری نتایج نشان داد تأثیر تیمار های باکتری بر تمام شاخص های اندازه گیری شده در ذرت به استثنای طول ریشه و وزن خشک ریشه معنی دار بود. بیشترین ارتفاع بوته، طول ریشه، وزن تر و خشک بوته و ریشه ذرت در اثر تلقیح با مخلوط باکتری های ریزوبیوم، باسیلوس و سودوموناس (t9) مشاهده شد. بیشترین غلظت نیتروژن بخش هوایی ذرت توسط باکتری ریزوبیوم (t8) مشاهده شد. بیشترین غلظت فسفر و روی بخش هوایی ذرت توسط باکتری باسیلوس (t5) مشاهده شد. بیشترین غلظت آهن و منگنز بخش هوایی ذرت توسط باکتری سودوموناس (t1) مشاهده شد. بیشترین تعداد باکتری های ریزوسفری ذرت پس از تلقیح با باسیلوس (t6) و بیشترین تعداد باکتری های غیر ریزوسفری پس از تلقیح ذرت با سودوموناس (t3) مشاهده شد. بنابراین با توجه به غربالگری باکتری ها و استفاده از سویه های منتخب در کشت ذرت و سویا مصرف کودهای نیتروژنه و فسفره کاهش خواهد یافت که البته استفاده از آنها در شرایط مزرعه ای احتیاج به بررسی های بیشتری دارد.
صلاح الدین مرادی حسین بشارتی
نخود یکی از مهم ترین حبوبات خوراکی است که دارای بیشترین سطح زیر کشت در ایران می باشد. نخود با نام علمی (l. cicer arientinum) جزء بقولات یا گیاهان خانواده لگومینوز بوده و توانایی برقراری رابطه همزیستی با باکتری مزوریزوبیوم سیسری و قارچ های میکوریزی آربسکولار را دارد. علاوه بر اهمیت نخود به عنوان یک منبع غذایی مهم برای تغذیه انسان و دام، این گیاه میتواند در مدیریت حاصلخیزی خاک بویژه در مناطق خشک کمک نماید. در مناطق خشک و نیمه خشک جهان که قسمت عمده ای از اقلیم کشورمان را نیز در برمی گیرد کافی نبودن منابع آب به عنوان مهم ترین عامل محدود کننده رشد گیاهان و تولید محصول شناسایی شده است. قارچ های میکوریز از میکروارگانیسم های مهم بشمار می آیند که با ریشه بیش از 97 درصد از گیاهان همزیستی دارند. اهمیت قارچ های میکوریز در کشاورزی پایدار به واسطه نقش ویژه آنها به عنوان یک حلقه ارتباطی بین خاک و گیاه بوده و مقاومت گیاه میزبان را به تنش های محیطی از جمله تنش رطوبتی افزایش می دهند. اغلب گیاهانی که در مناطق خشک و نیمه خشک می رویند، دارای همزیستی میکوریزی هستند. در این تحقیق با انجام یک آزمایش گلخانه ای در خاک استریل، تاثیر اضافه نمودن دو نوع قارچ میکوریز آربسکولار گلوموس موسه (glomus mosseae) و گلوموس اینترارادیسز (glomus intraradices) و باکتری مزوریزوبیوم سیسری (mesorhizobium ciceri) سویه ic59 در سه سطح رطوبتی 9، 15 و 28 درصد وزنی بر روی میزان عناصر جذب شده و واکنش گیاه نخود رقم ilc482 نسبت به سطوح مختلف رطوبتی، در قالب طرح های کاملاً تصادفی بصورت فاکتوریل، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تیمار رطوبت بر میزان پتاسیم خاک، ریشه و اندام های هوایی و تمام صفات مورفولوژیک به استثناء زمان جوانه زنی و گلدهی تاثیر معنی دار داشت. در تیمارهای رطوبتی بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار رطوبت ظرفیت مزرعه بود. تیمار ریزوبیوم بر میزان آهن خاک، پتاسیم و نیتروژن ریشه، فسفر اندام های هوایی و سایر صفات مورفولوژیک، بجز زمان گلدهی اثر معنی دار داشت. تیمار میکوریز بر روی متوسط ارتفاع بوته و میزان فسفر ریشه، اثر معنی دار داشت که بیشترین اثر مثبت، مربوط به تیمار گلوموس موسه بود. اثرات متقابل رطوبت و میکوریز در فسفر ریشه، منگنز اندام های هوایی، صفات وزن تر ریشه و وزن تر و خشک اندام های هوایی معنی دار شد که در تمامی این موارد بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار رطوبت ظرفیت مزرعه با تیمار گلوموس موسه بود. اثرات متقابل رطوبت و ریزوبیوم در نیتروژن و فسفر ریشه، منگنز و آهن اندام های هوایی، میزان گره ها معنی دار شد که در این موارد بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم و رطوبت ظرفیت مزرعه بود. اثرات متقابل متقابل ریزوبیوم و میکوریز در فسفر ریشه (بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم و گلوموس موسه) ، وزن تر (بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم و تلفیق دو نوع میکوریز) و خشک اندام های هوایی(بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار حاوی ریزوبیوم و گلوموس موسه) معنی دار بود. اثرات سه جانبه رطوبت، میکوریز و ریزوبیوم در وزن تر وخشک اندام های هوایی معنی دار بود که بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمار دارای ریزوبیوم، گلوموس موسه و با رطوبت ظرفیت مزرعه بود.