نام پژوهشگر: امین نواختی مقدم
حمید سرمدی امین نواختی مقدم
گسترش تکنولوژی و نبوغ بشری در دهه های اخیر موجب شده که با انقلاب انفورماتیک و گسترش شبکه های ماهواره ای و اینترنتی روابط جهانی بیشتر و سهل تر گردد. جهانی شدن یکی از پدیده هایی است که امروزه جامعه بشری با آن مواجه شده است و دامنه اش آن قدر وسیع است که تمام شئون زندگی بشری را در برگرفته است، موجی که از غرب برخاسته و به عنوان بزرگترین و مهم ترین رخداد معاصر بشری محسوب می گردد.یکی از ابعاد گوناگون این فرایند، تأثیرات آن بر حاکمیت دولت ها می باشد. در تقابل جهانی شدن و حاکمیت دولت ها 3 دیدگاه عمده وجود دارد: 1- جهان گرایان افراطی 2 - شکاکان 3- تحول گرایان. این پژوهش ادعای مرسوم جهان گرایان افراطی مبنی بر زوال حاکمیت دولت ها را اغراق آمیز دانسته و دولت ها را با استفاده از نظریات نو واقع گرایی همچنان مهمترین بازیگران عرصه بین المللی می داند
کامل عبدالهی امین نواختی مقدم
این تحقیق به صورت جداگانه و منسجم(از میان مولفه ها و پایه های ناسیونالیسم چون: زبان، دین و مذهب، سرزمین و تاریخ مشترک)، به موضوع ((رابطه ی بین زبان و ناسیونالیسم)) پرداخته است. این موضوع به گونه ای یادآور ((نظریه ی قومیت زبانی)) نیز هست که در زمان شکل گیری دولت های ملی اروپایی نقش مهمی را در شکل گیری ناسیونالیسم و تشکیل بعضی از کشورها ایفا نمود و با گسترش ناسیونالیسم در سطح جهان، بعضی از ملیت های خاورمیانه نیز بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی با توجه به نظریه ی مذکور، نقش زبان را در تشکیل هویت ملی خود مطرح و برجسته نمودند و تعدادی از کشورهای عربی و ترکیه ی جدید بر پایه ی این نوع از ناسیونالیسم از درون امپراتوری عثمانی شکل گرفتند. بر همین اساس این فرضیه که: «زبان به عنوان یکی از مولفه های اساسی در شکل گیری جنبش های ناسیونالیستی در خاورمیانه نقش مهمی داشته و منجر به تشکیل دولت های ملی شده است» شکل می گیرد. برای آزمون فرضیه ی مذکور در این پژوهش از روش« مطالعه ی موردی»( (case studyاستفاده شده است، یعنی با مطالعه و تحلیل تأثیر هویت زبانی و نقش آن در تشدید و شکل گیری جنبش های ناسیونالیستی ترک و عرب به اثبات فرضیه پرداخته ایم.در پایان نیز برای رفع مشکلات کشورهای چند قومی ـ زبانی راهکار پلورالیسم زبانی و فرهنگی پیشنهاد شده است.
اکبر رمزی بوراچالو امین نواختی مقدم
امروزه بحث گذار به دموکراسی و پیش زمینه ها و پیش شرط های مورد نیاز در جهت رسیدن به حکومت دموکراتیک یکی از مهم ترین موضوع های مورد توجه اندیشمندان حوزه جامعه شناسی سیاسی محسوب می شود . جامعه شناسان سیاسی پیش شرط های زیادی را به عنوان زمینه های مورد نیاز در امر گذار به دموکراسی عنوان کرده اند که در سه گروه عمده پیش شرط های ساختاری ، پیش شرط های مبتنی بر نظریه نوسازی و پیش شرط های مبتنی بر نگرش نخبگان حاکم جای می گیرند . البته با اینکه مطالعات فراوانی در این زمینه از سوی اندیشمندان انجام گرفته ولی اکثر اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که نمی توان پیش شرط های ثابت و جهانشمولی را بر شمرد که در غیاب آن ها گذار به دموکراسی غیرممکن باشد و با وجود آن ها مطمئن باشیم که گذار به دموکراسی حتما اتفاق خواهد افتاد . به همین جهت امروزه توافق عمومی بر آن است که علاوه بر انجام پژوهش های عمومی ، هر کشوری را باید به عنوان عاملی منحصر به فرد مورد بررسی قرار داد . به طور مثال سه کشور مکزیک ، عربستان و پاکستان صرف نظر از وجود یا عدم وجود پیش شرط های مطرح شده در طی تحقیق حاضر ، هریک دارای شرایطی منحصر به فرد هستند که به عنوان مانعی در برابر گذار به دموکراسی محسوب می شود . در کشور مکزیک حزب پرو که بیش از هفتاد سال اداره کشور را بر عهده داشت به عنوان مانعی عمده در گذار به دموکراسی به شمار می آید . در عربستان وجود دولتی رانتیر و سرازیر شدن درآمد های نفتی در خزانه حکومت باعث قدرت یافتن بیش از اندازه حکومت و عدم وابستگی آن به مالیات ماخوذه از مردم شده و به حکومت عربستان امکان سرکوب هر نوع جنبش و مخالفتی را با روش ها و تصمیمات هیات حاکمه می دهد . در کشور پاکستان هم همان طور که در فصل مربوطه ذکر شده وجود ارتشی قوی و تقریبا مستقل که چندین بار دست به کودتا و جابجایی دولت ها زده مانع اصلی عدم شکل گیری فرایند گذار به دموکراسی شناخته می شود . البته باید توجه داشت این سه عامل در کنار وجود موانع متعدد ساختاری و عدم وجود پیش زمینه های دیگر به عنوان موانعی منحصر به فرد مطرح می شوند و ذکر این موانع به معنای عدم وجود موانع بزرگ و کوچک دیگر نیست .
محمدرضا کرمی فرد امین نواختی مقدم
مشارکت سیاسی به مجموعه فعالیت هایی گفته می شود .که شهروندان به طور مستقیم یا غیرمستقیم برای تأثیرگذاری بر گزینش اعضای دولت و حکومت، یا برنامه ها و فعالیت های آن ها انجام می دهند؛ و انتخابات یکی از مهمترین اشکال آن است. انتخاب سیاستگذاران و اداره کنندگان، انتخاب سیاست ها، برنامه ها و چگونگی اداره امور جامعه برخی از پیامدهای مشارکت در انتخابات است. نظر به اهمیت مشارکت سیاسی عموم مردم،خصوصاً اقوام و اقلیت ها در عرصه های سیاسی، بویژه کنش های سیاسی مسالمت جویانه و قانونی وآثار سیاسی اقدامات مشارکت خواه در تأمین امنیت ملی ونقش آفرینی اثرگذار قومیت ها درساختار سیاسی قدرت در کشور،ضرورت انجام پژوهشی تحلیلی و عمق نگر همواره در این زمینه مورد تأکید بوده است. بنابراین تحقیق حاضر در راستای پاسخگوئی به این نیاز،ضمن تحلیل ویژگی های جغرافیائی استان آذربایجان غربی، بویژه مرزی بودن وهم جواری با کانون های گریز از مرکز فرا ملی وبرخورداری ازتنوع قومی با بهره گیری از روش تبیینی به بررسی موضوع" مشارکت سیاسی درآذربایجان غربی با تاکید برقوم کرد" اقدام نموده است. در عین حال با تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده خصوصاً اطلاعات مربوط به انتخابات های گذشته طی سالهای 1380 تا 1386 فرضیات تحقیق مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت و نتایج زیر بدست آمد: سطح مشارکت سیاسی اقوام کرد ساکن در استان آذربایجان غربی با خواسته ها ومطالبات قومی آنان ارتباط مستقیم داشته و هرگاه که از تحقق مطالبات خوددرسطح ملی و یا محلی ناامید شده اند با کاهش میزان مشارکت ودر مقابل در صورتیکه علائمی از سوی حاکمیت دائر بر عمل به مطالبات قومی وجود داشته است با افزایش میزان مشارکت واکنش نشان داده اند.از طرف دیگربررسی های صورت گرفته در این تحقیق موید آن بوده که روند مشارکت قوم کرد از مطالبات قومی و تحولات دهه اخیر کردهای عراق نیز تاثیر پذیرفته است .
امیر رضایی پناه رجب ایزدی
این پژوهش در پی یافتن ریشه و سرچشمه تحولات گفتمانی، در پهنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران بوده و در ردیابی این امر، اصلی ترین پهنه های تحول ساز را در عرصه های اجتماعی و اقتصادی دیده است. بر این پایه دگرگونی و تحول در مبانی اجتماعی و اقتصادی ایران، پایه ای ترین زمینه ساز جابه-جایی در گفتمان های مسلط و چیره در جمهوری اسلامی بوده است. پژوهش پیش رو، برای واکاوی و اثبات این فرضیه، خوانش گفتمانی ارنستو لاکلا و شنتال موف، که با دقایقی از خوانش فرکلافی از این نظریه درآمیخته است را، به عنوان بهترین و گویاترین ابزار شناخت به کار گرفته است. این نوشتار در چارچوب یک پیش گفتار، شش گفتار و یک نتیجه گیری به ارائه مطالب خویش پرداخته است. در گفتار نخست، بنیاد و چارچوب نظری خویش را بیان داشته و چگونگی اثبات فرضیه اش را در بستر آن عرضه می دارد. در گفتار دوم، چرایی و چگونگی به حاشیه رانی گفتمان های لیبرال اسلامی و چپ (مارکسیست و التقاطی) و تثبیت هویت و هژمونی یابی نظام جمهوری اسلامی، مورد واکاوی قرار گرفته است. در این گفتار نشان داده شده است که چگونه این گفتمان توانست با مفصل بندی مناسب نشانه ها و انگاره هایش به گرد دو مفهوم «اسلامیت» و «جمهوریت»، در سایه انگاره «ولایت فقیه»، خود را به مثابه بهترین گزینه برای سامان دهی نظام سیاسی پس از انقلاب معرفی نماید. گفتارهای سوم تا ششم نیز به ترتیب به بررسی فرضیه در باب گفتمان های «چپ اسلامی ارزش مدار»، (68-1360)؛ «گفتمان اقتصاد آزاد و توسعه اقتصادی»، (76-1368)؛ «گفتمان دموکرات اسلامی»، (84-1376) و «گفتمان عدالت اجتماعی و اصول گرایی»، (...-1384) پرداخته است. در پایان نیز در یک نتیجه گیری کلی، اصول و برایندهای پژوهش مورد بررسی قرار گرفته و رهاوردهای سخن در یک چارچوب کلان بیان گردیده است. برایندهای جستار پیش رو نشان می دهد که تحول و جابه جایی در گفتمان های مسلط در جمهوری اسلامی، ریشه استواری در تحولات پهنه های اجتماعی و اقتصادی دارد. این امر، در بیشتر موارد، به-واسطه همراهی تنگاتنگ با تحولات و موج های موجود در پهنه جهانی تقویت شده است. از سوی دیگر نشان داده شده است که نظام جمهوری اسلامی در روندی فزاینده، در حال گردش به سوی اصول گرایی بیشتر می باشد؛ در کنار این موضوع، موجی از ملی گرایی نیز در بدنه جامعه و اقتصاد ایران، در حال پاگیری است که می تواند، بدل به یکی از منابع تنش مشروعیت در جمهوری اسلامی شود.
عسگر جباری کویدرق امین نواختی مقدم
بعد از دهه ها غفلت و انفعال نسبت به خاورمیانه، در حال حاضر ترکیه یک بار دیگر، تبدیل به بازیگری مهم در منطقه شده است. در سال های اخیر، آنکارا میل زیادی به درگیر شدن در مناقشه?ی بین اعراب – اسرائیل، را از خود نشان داده است، در جلسات اتحادیه ی عرب، حضور پیدا می کند، در ارسال نیرو های حافظ صلح سازمان ملل به لبنان، مشارکت می کند، دبیر کلی سازمان کنفرانس اسلامی را در اختیار دارد و روابط نزدیکی را با سوریه، عراق و ایران برقرار می کند. دلیل علاقه ی دوباره ی آنکارا به خاورمیانه چیست؟ در حقیقت، پایان جنگ سرد، برای ترکیه فرصت های فراوانی به همراه تهدیدات بالقوه، فراهم کرد. به عبارت دیگر، پایان جنگ سرد، افق های سیاست خارجی ترکیه را گسترش داد. ولی سیاست خارجی ترکیه با یک دهه تاخیر – با دیدگاه استراتژیک جدید داووداوغلو – شروع به پاسخ گویی نسبت به تغییرات اساسی پایان جنگ سرد کرده است. بنابراین ناظران، شاهد «دکترین جدیدی» در ساخت سیاست خارجی ترکیه هستند و این دکترین، از اصول جدید سیاست گذاری، پدیدار گشته است. در سال 2002، زمانی که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید، سیاست خارجی این حزب، بر اساس دیدگاه احمد داووداوغلو، پایه ریزی شد. داووداوغلو معتقد است، با توجه بیش از حد، به روابط مستحکم با اتحادیه ی اروپا و آمریکا، و غفلت از منافع ملی ترکیه در ارتباط با سایر کشور ها، به خصوص منطقه ی خاورمیانه، سیاست خارجی سنتی ترکیه نا متوازن بوده است و در حال حاضر، ترکیه نیازمند ارائه ی نقشی بزرگتر نسبت به این منطقه است. بطور کلی، تغییر سیاست خاورمیانه ای ترکیه، با مفهوم «نئو عثمانیسم» تفسیر می شود.ولی ما باید توجه داشته باشیم که نئو عثمانیسم خواستار حکومت امپراطوری ترکیه در خاورمیانه نیست؛ همچنین به دنبال برقرار ساختن نظام اسلامی در ترکیه نیست؛ بلکه در پارادایم جدید نئو عثمانیسم، در مناطق سابق عثمانی که ترکیه در آنها منافع ملی و استراتژیک دارد، آنکارا از لحاظ سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی، نفوذ زیادی را اعمال می کند.
مهدی امیدبخش امین نواختی مقدم
آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهانی میکوشد با تکیه بر فرصت های فراهم آمده بین-المللی و توان برخورد در پهنه های گوناگون، در کنار سامان دادن و پی افکندن نظم جهانی مطلوب خود، زمینه های برتری و چیرگی خود را در آینده فراهم سازد. دولت آمریکا همه ی توان خود را به کارگرفته است تا ساختار سیستم بین المللی برپایه منافع و اولویت های این کشور سامان یابد. از این رو منطقه خاورمیانه نیز از سوی دولت آمریکا مورد توجه قرار گرفته است، درباره اهمیت خاورمیانه دلایل گوناگونی وجود دارد اما برای ایالات متحده می شود گفت مهم-ترین مسأله کنترل ذخایر بزرگ نفتی و کنترل نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای می باشد. البته در سال های اخیر یکی از مهم ترین مسائل برای ایالات متحده علاوه بر موضوعات قبلی، تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و حرکات رادیکال اسلامی در منطقه است. ایالات متحده برای کنترل منطقه ی خاورمیانه درطی سالیان حضور خود در منطقه سیاست-های متنوع و گوناگونی را در پیش گرفته است، مانند گزینش یکی از کشورها به عنوان ژاندارم منطقه یا سیاست دو ستونی یا برقراری توازن قوا و در کنار آن تکیه بر متحدین خود در منطقه برای پیشبرد اهداف ویژه دولت آمریکا، افزون بر این، سالیانه هزینه های سنگینی صرف تجهیز نظامی کشورهای منطقه می شود که از طریق اجازه فروش و در اختیار قرار دادن این تجهیزات صورت می گیرد. این روند طولانی سیاست دولت آمریکا در منطقه، اهمیت بسیار بالای خاورمیانه را می-رساند که دولت آمریکا برای نگه داشت سلطه ی خود بر منطقه حاضر است حتی با وجود مخالفت ها و مقاومت های بین المللی به گزینه ی نظامی نیز روی آورد؛ چنان که به دنبال تحولات جهانی و منطقه ای(برای نمونه سرپیچی عراق از آمریکا و...) دولت آمریکا وادار به در پیش-گرفتن راهکار تازه ای در منطقه خاورمیانه شد و آن نیز استفاده از نیروی نظامی و اقدام به جنگ در منطقه بود، مانند جنگ دوم و سوم خلیج فارس و جنگ در افغانستان که در واقع برای حضور نظامی گسترده، یک بهانه ی بزرگ نیاز بود که این حضور و پیامدهای پسین آن را توجیه کند. اما در طول سال های شکل گیری و اجرای سیاست های آمریکا همواره تحولات گوناگون و نیز عوامل و نیروهای تاثیرگذار در خاورمیانه نقش آفرینی کرده اند که راهبرد دولت آمریکا را تحت تاثیر قرار داده اند و در کنار این برخی نیروهای منطقه نیز که موافق برنامه های آمریکا در منطقه نیستند و یا ایالات متحده را همراهی نکرده اند و یا حتی در برابر برنامه های آمریکا ایستادگی نشان داده اند، وجود داشته اند که مجموع این عوامل به شدّت بر سیاست خارجی و راهبرد نظامی دولت آمریکا در منطقه تاثیرگذار بوده است. مسئله پژوهش نیز بر این است که در این دوره های مختلف، ایالات متحده بر چه اساسی سیاست های متنوع را برگزیده و از همه مهم تر در چه موقعیتی اقدام به جنگ را انتخاب کرده و یا در اجرای آن متفاوت عمل نموده است. این پایان نامه از یک مقدمه، چهار فصل و یک نتیجه گیری تشکیل یافته است. در فصل اول مبانی نظری و چارچوب نظری به همراه اندیشنه نومحافظه کاری نوشته شده است. در فصل دوم راهبرد نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده نگاشته شده و نشان داده می شود که چگونه سیاست خارجی آمریکا با ورود به نظم نوین جهانی تغییر می کند و چه عواملی موثر بر آن هستند. این فصل نشان می دهد که چگونه نومحافظه-کاران منافع ایالات متحده را بسط دادند، مفاهیم جدیدی از تهدیدات و دشمنان ارائه کرده و راهبردهای نوی را طراحی نمودند. در فصل سوم نیز به صورت مجزا اقدام به جنگ ایالات متحده در منطقه به صورت موردی ارزیابی می شود تا پاسخ های مناسب پژوهش را، در نمونه های عملی راهبرد نظامی و سیاسی آمریکا نشان دهد. فصل چهارم نیز به تقابل سیاست های آمریکا با نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ایی می پردازد. و در پایان نتیجه گیری کلی آورده شده است. نتایج پژوهش پیش رو نشان می دهد که با تغییراتی که نومحافظه کاران در ذهنیت افکار عمومی در آمریکا ایجاد کرده و تعاریف جدیدی از اصول و اهداف و منافع ارائه دادند سیاست سازان در آمریکا را وادار به برنامه ریزی راهبردی برای حضوری مستقیم و نظامی در منطقه خاورمیانه جهت تثبیت هژمونی آمریکا نمودند. البته تهدیدات جدید و یافتن واکنش مناسب به آن ها و نیز رقابت با نیروهای منطقه ایی و فرامنطقه-ای، از جمله عوامل موثر بر انتخاب این استراتژی بود که بر این اساس پیشاپیش باید به استقبال تحولات و تهدیدات رفت.
راضیه نیازیان امین نواختی مقدم
انقلاب اسلامی ایران، از زوایای گوناگون و در محافل علمی سرتاسر جهان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. انقلابی که آخرین انقلاب قرن نام دارد، از لحاظ نظری و عملی یک انقلاب اجتماعی بوده است، زیرا در انقلاب اجتماعی کل طبقه ی حاکمه و زیر ساخت های آن تغییر می کند.در انقلاب ایران نیزعلاوه بر تغییرات در هیئت حاکمه، کل زیر ساخت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه دچار تحولات بنیادین شدند. انجام این تحول بنیادین، مقدمات و پیش فرض هایی را نیازمند بود که مردم، رهبری و ایدئولوژی از جمله ی آنان بود و در این میان بحث ایدئولوگ انقلاب از همه مهم تر به نظر می رسد، چرا که به نظر بسیاری از نظریه پردازان انقلاب، انقلاب 1357 ایران، بدون وجود امام خمینی(ره) نمی توانست به وجود بیاید و پیروز گردد. تقلیل علت وقوع این پدیده نادر و یا معجزه قرن صرفاً در یک علت مثلاً مذهبی، سیاسی،اقتصادی به دور از واقعیات رخ داده می باشد، چراکه نه انقلاب ایران تک علتی بوده است و نه گروه یا طیف خاصی می تواند داعیه دار انقلاب باشد؛ انقلاب در شرایط زمانی و مکانی و بستر خاص خود انجام می گیرد. در انقلاب ایران گروه های مختلفی در طیف مبارزه قرار داشتند و وجه مشترک همه آن ها دشمن مشترکشان یعنی رژیم استبدادی محمدرضا شاه پهلوی بود. طیفی که شامل گروه های چپ مذهبی و غیر مذهبی، سکولار ها، ملی– مذهبی ها، روشنفکران دانشگاهی، دانشجویان، کارگران، دهقانان، بازاریان، مردم عادی و... بودند و مطمئناً انقلاب ایران جز با اتحاد استراتژیک همه ی این اقشار به پیروزی نمی رسید و در این میان، بحث بسیج سیاسی این گروه های متنوع و بعضاً متضاد از لحاظ فکری حول یک محور یعنی براندازی رژیم پهلوی مهارت بسیار والایی را خواستار بود که هرکس و هر طیفی نمی توانست این بسیج استراتژیک را به وجود آورد، اتحادی استراتژیک و موقتی حول محور براندازی شاه که مرکز ثقل خواسته های تمامی این گروه ها بود، زیرا بعد از وقوع انقلاب این اتحاد شکست. انقلاب اسلامی ایران در سال های 56 و 57 معماهای بسیاری را پیش روی محققین علوم اجتماعی قرار داد و از جمله مهم ترین آن ها بحث رهبری این انقلاب بود.رهبری امام با کانال های ارتباطی غیر رسمی و بدون تکیه بر سازمان، مردم را به نشان دادن اعتراض علیه رژیم شاه فرا خواند و ضمن اتخاذ مواضع سر سختانه، برای بسیج سیاسی حاصله اقدام کرد و به عنوان رهبر و سخنگوی انقلاب تقاضای جنبش را برای طرف های در گیراعلام کرد. بعد از وقوع انقلاب و حتی در بطن فرایند انقلاب عده ی کثیری از روشنفکران و روحانیون، ادعای ایدئولوگ بودن و تئوریسین انقلاب را داشتند، ولی به نظر می رسد اکثر محققین در نقش بی بدیل امام خمینی (ره) متفق القولند، شخصیتی که در بحبوحه انقلاب مردمی ترین، رادیکال ترین و اسلامی ترین و اصلی ترین رهبر انقلاب بود و کسی در این برهه هماورد و قابل قیاس با نقش بی بدیل این شخصیت نبود و ایشان حیطه ی بسیج گرایی گسترده ای را نسبت به سایر رهبران مدعی از جمله روشنفکران داشتند.امام توانست توده های مردم را بسیج کند و به حرکت در بیاورد در حالی که سایر روشنفکران بنا به دلایلی که خواهد آمد در انجام این کار موفق نشدند. گرچه در مورد علل و ماهیت انقلاب و ویژگی های آن مطالب زیادی تدوین شده است، اما هنوز مسائل بحث برانگیز بسیاری بدون پاسخ مانده است.بنابراین هنوز مفاهیم نظری زیادی است که بایستی برای نظریه پردازی اجتماعی در مورد انقلاب کاملاً تبیین شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تطبیقی نقش امام و روشنفکران قبل ازانقلاب در بسیج مردمی است و هم چنین بررسی تفاوت اقشار شرکت کننده در صحنه ی انقلاب و زمان جنگ هدف دیگر این پژوهش است.1-6- فرضیه ی اصلی بسیج امام در زمان انقلاب شامل اکثر طیف ها می شد ولی در طول جنگ بیشترشامل توده ها بود و بعضی از روشنفکران،گروه های چپ، ملی مذهبی ها در طول جنگ بسیج نشدند.
نیما ترینه امین نواختی مقدم
ژان فرانسوا لیوتار به دلیل انتقاد و بی اعتبار ساختن کلان روایت ها و یا فراروایت های حقیقت در اندیشه ی مدرن مشهور است، دست آورد وی جایگزینیِ پلورالیسم وخرده روایت های غیرتمرکزگرا به جای فراروایت هاست. نقد و بی اعتبار کردن فراروایت ها یا کلان روایت ها در اندیشه ی ژان فرانسوا لیوتار از اهمیّت ویژّهای برخوردار است به طوری که ردّ این فراروایت ها یِ کلّی و جایگزینی خرده روایت ها به جای آن، مبنای کار لیوتار را تشکیل می دهد. لیوتار تحت تأثّیر وضعیّت جوامع سرمایه داریِ معاصر، ماهیّت و کارکرد علم و دانش را متفاوت با دوران گذشته دانسته و بر اساس این دیدگاهِ جدید و همچنین تحت تأثیر نظریّه ی بازی زبانیِ ویتگنشتاین و نظریّه های گفتمانی، اندیشه ی مدرن و فراروایت های آن را یک بازی زبانیِ خاصّ تلقی کرده که به عنوان فراروایت هایی سلطه گر در صدد تفسیرِ حقیقت و سرکوب انسان ها برآمده اند. در واقع در اندیشه ی لیوتار، علم و اندیشه ی مدرن با توسل به فراروایت های متافیزیکی مانند ایده ی رهایی بخشیِ بشریت و حرکت رو به پیشرفتِ علم در تاریخ، حقیقت را به نام و به نفع خود شکل می دهد و با این کار درصدد تأمین مشروعیت خویش برمی آید. اما وی اظهار می دارد که در دورانِ کنونی(پست مدرن) علم به کالایی برای سودآوری تبدیل شده و ایده ی آزادیِ انسان نیز به سرکوب ختم شده است به همین خاطر دیگر ما به این فراروایت ها اعتقادی نداریم. وی با جایگزین کردن خرده روایت ها به جای کلان روایت ها معتقد است که حقیقت واحدی نمی تواند وجود داشته باشد و هر یک از بازی های زبانی می تواند با توجّه به قواعد بازی خود، حقیقت را تفسیر کند. پیامد این طرز تفکّر در اندیشه های لیوتار منجر به نسبی گرایی و در نهایت یک دیدگاه بیش از حدّ تکثّرگرا در حوزه ی سیاست شده است که مطابق با آن، هر فرهنگ و جامعه ای از حقّ تفسیر حقیقت بهره مند شده و می تواند در ساخت و تفسیر حقیقت نقش داشته باشد. در واقع پذیرفتن چنین طرز تفکری، آثاری از جمله سیاستِ پراگماتیستی و کارکردی را در پی خواهد داشت.
جوهن لی امین نواختی مقدم
بررسی روابط ایران و عراق به جهت اثرگذاری بین المللی هم از نظر اقتصادی به عنوان کشورهای نفت خیز خاورمیانه و عضو اوپک، و هم از نظر سیاسی به لحاظ تامین امنیت در این منطقه حائز اهمیت است. لذا آنچه در این پژوهش به بررسی آن پرداخته می شود این است که در طول 30 سال گذشته، چه علل و عواملی روابط این دو کشور را از خصومت و کشمکش به همگرایی و همکاری سوق داده است؟ هدف این پژوهش بررسی علل تغییر روند روابط میان این دو کشور در فاصله زمانی 2010-1980 می باشد. این پایان نامه متشکل از مقدمه، چهار فصل و نتیجه گیری است. مقدمه به بررسی مسأله پژوهش، فرضیه های پژوهش، روش تحقیق و غیره می پردازد. فصل اول شامل چارچوب نظری می باشد. واقع گرایی، چارچوبی است برای توضیح علل جنگ ایران و عراق در دهه 80 تا جنگ عراق در سال 2003. فصل دوم به تحلیل جنگ ایران و عراق در دهه 80 اختصاص داده شده است. رئیس جمهور عراق صدام حسین در سپتامبر 1980، بطور یک جانبه با نادیده گرفتن معاهده مرزی الجزایر، به ایران حمله کرد و این جنگ تا ماه اوت سال 1988به طول انجامید. در این جنگ هشت ساله، هر دو طرف متحمل خسارات مالی و جانی فراوانی شدند. فصل سوم بررسی جنگ خلیج فارس در دهه 90 و روابط ایران و عراق را دربرمی گیرد. عراق مجدداً در ماه اوت سال 1990 آغازگر جنگ عراق و کویت با نام جنگ خلیج فارس شد. در این جریان، آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، از سیاستهای آمریکا در خلیج فارس به عنوان طرح تهاجمی، انتقاد کرد و در نهایت روابط دیپلماتیک ایران و عراق در ماه اکتبر 1990، به حالت عادی بازگشت. در فصل چهارم به تشریح روند سقوط رژیم صدام حسین و روابط ایران و عراق پرداخته شده است. با حادثه 11 سپتامبر 2001 و انفجار برجهای مرکز تجارت جهانی، آمریکا مبارزه با تروریسم را با بهانه ای جدید آغاز کرد. شروع این برنامه با جنگ به افغانستان در سال 2001 شروع شد و در ادامه اجرای این برنامه، آمریکا در سال 2003 به عراق حمله کرد که منجر به سقوط رژیم صدام حسین و روی کار آمدن دولتی شیعه در عراق شد. در این زمان، روابط ایران و عراق وارد مرحله جدیدی شد. و در آخر، نتیجه گیری درباره علل تغییر روابط ایران و عراق می پردازد.
وحید آقایی امین نواختی مقدم
1- طرح مسئله پژوهش در سراسر تاریخ فلسفه، در آثار فلاسفه طی قرون متمادی، بنیادهای سیاسی و مدلهای مدیریت جوامع تحت تأثیر نظریه های سیاسی نیرومندی توسعه یافته اند. فلاسفه ای که افکار دینی، اخلاقی، فلسفی و متافیزیک آن ها از توسعه وتحولات اجتماعی تغذیه می شد، با قابلیت پرورش این داده ها سطح فهم سیاسی را بالا برده اند. با هدایت مسیر فلسفه به سمت مسائل جاری زندگی انسان توسط سوفیستها همراه با جهش اندیشه سیاسی تا به امروز انباشت عریضی از نظریات سیاسی را فراهم ساخته است. معهذا، فلسفه سیاسی تحت نفوز جوّ فلسفی قرن بیستم دیگر تأثیر خود را از دست داده است. تا آن جا که، با آمدن به اواسط قرن، باور کنار رفتن همیشگی فلسفه سیاسی از صحنه تاریخ شایع شد و پوزیتویست های منطقی پایان اندیشه سیاسی را مژده می دادند. تا این که در سالهای دهه 1950 در دنیای نوشتار، بواسطه نگارش مجموعه مقالاتی تحت محوریت موضوع عدالت نامی توجه همگان را به خود جلب کرد که وی با مهارتی تخمین ناپذیر به رکود فلسفه سیاسی پایان داد. این فیلسوف، نویسنده اثری باعنوان نظریه ای در باب عدالت (a theory of justic)، متفکر لیبرال، آمریکایی، جان راولز ( 2002 –1921) است. پروفسور هارواردی، راولز برای تمام دنیای فلسفه بویژه دنیای انگلیسی زبان به نحو شگفت انگیزی تأثیرگذار بوده و با این اثرش فهمی از عدالت را به عنوان جایگزینی برای فایده گرایی هدف گذاری کرده بود. نظریه ای در باب عدالت آغازگر بحثهای زیادی در حوزه های سیاست، اقتصاد، اخلاق و حقوق در عرض کمتر از ده سال الهام بخش کتاب ها و مقاله های بی شماری بود و به نوعی صنعت راولز شکل گرفته بود. راولز نظریه خود را با تعقیب روند انتقادات و تأمل در جهان در حال تغییر به روز می کرد. در راستای نظریه ای در باب عدالت ایده های تازه ای که در مقاله های زیاد و مهمی به بلوغ رسیده بودند در نهایت با اثری تحت عنوان لیبرالیسم سیاسی به بار نشست. جان راولزکه با قائل نبودن جایگاهی درخور برای دین در رویارویی با موضوعات اختلاف برانگیزی نظیر جایگاه دین و شهروندان دینی در یک دموکراسی لیبرال مبتنی بر قانون اساسی، میزان اجازه پدیداری ادیان، همواره مورد سوال و نقد واقع بوده است در کتاب لیبرالیسم سیاسی به صورت جدّی به این مسئله پرداخته است. دیگر برای اندیشه راولز که به دنبال یک جامعه لیبرال مبتنی بر قانون اساسی و باثبات است، به یک نحوی وارد نمودن ادیان و شهروندان دینی در درون سیستم، ضروری به نظر می رسید. از سویی دیگر ایجاد چنین ثباتی ناممکن است، زیرا جوامع لیبرال معاصر به لحاظ دین و فرهنگ جوامعی متکثر هستند. حال سوالی که مطرح می شود اینست که جایگاه دین در جوامع لیبرال چگونه جایگاهی است؟ و آیا بنابر لیبرالیسم جان راولز می توان جایگاهی درخور و شایسته ای را برای دین و دینداران در جوامع لیبرال متصور بود؟ بر این اساس موضوع این پژوهش رابطه دین و جامعه در لیبرالیسم سیاسی جان راولز است. 2- پرسش اصلی و فرعی پرسش اصلی: بنابر لیبرالیسم سیاسی جان راولز: باوجود تعالیم ناسازگار دینی، فلسفی و اخلاقی، شهروندان آزاد و برابر چگونه می توانند به جامعه ای باثبات و عادل در بلند مدت تداوم بخشند؟ به بیان دیگر همزیستی تعارضات عمیق اما معقول و همه پذیر بودن یک رژیم سیاسی دارای قانون اساسی چگونه ممکن خواهد بود؟ پرسش های فرعی:بنابر لیبرالیسم سیاسی جان راولز:1- در جامعه ای که اکثریت وسیع شهروندان آن به نظریه های فراگیر دینی یا ایدئولوژی های غیر لیبرال قائلند،چگونه می توان دموکراسی لیبرال داشت؟ 2- با فرض وجود آموزه های فراگیر یا ایدئولوژی های متعارض و آشتی ناپذیر با یکدیگر در جامعه ، فرضی که واقعیات جهان امروز صحت آن را تایید می کند، آیا جهان می تواند بر مبنای دموکراسی لیبرال اداره شود؟ 3- در یک دموکراسی همراه با قانون اساسی، چگونه آموزه های مذهبی و سکولار (غیرمذهبی) از هر نوع با هم جمع شده و در اداره یک حکومت نسبتاً عادلانه همکاری می کنند؟ 3- پیشینه موضوع مورد پژوهش اثر «نظریه ای در باب عدالت» به بیست و هفت زبان دنیا ترجمه شده و اندیشه راولز مورد بررسی و نقادی بیش از پنج هزار کتاب و مقاله قرار گرفته است؛ از جمله آثار فلاسفه بزرگ معاصر نیز به این گونه نقادی ها اختصاص یافته است؛مثلاً «برایان باری»، فیلسوف سیاسی معاصر انگلیسی، جلد اول از کتاب سه جلدی خود را با عنوان theories of justice، عمدتاً صرف شرح و نقد نظریه راولز کرده است.بریان باری اعتراف می کند که لیبرالیسم با فاصله گرفتن از معنویت با چالش پوچی روبه رو گردیده است؛ گرچه وی از ارائه یک راه حل منطقی شانه خالی می کند: «لیبرالیسم بر یک تلقّی مادی از زندگی استوار است.لیبرالیسم خودشکوفایی، خودگردانی، کنترل بر محیط اجتماعی و طبیعی، طلب فعالانه علم، تضارب آراء، و پذیرش مسئولیت شخصی، تصمیم های موثر در زندگی را می ستاید. لیبرالیسم برای آنهایی که نمی توانند از آزادی بهره ببرند، مشروب، آرام بخش، کشتی بر روی صفحه تلویزیون، نجوم، روانکاوی و مانند آن را بی وقفه فراهم می سازد. اما طبعاً نمی تواند امنیت روانی ایجاد کند. نمی توان لیبرالیسم و نظایر آن را با توسل به اموری که بیرون از آن ها قرار دارد، توجیه یا محکوم کرد. همین به خودی خود پاسخ این پرسش بدون پاسخ اما مهارنشدنی است: معنای زندگی چیست؟» (127 :1973barry,) از دیگر کتاب های تألیف شده در این زمینه همچنین می توان به liberalism and the limits of justice نوشته مایکل سندل اشاره کرد که در آن نویسنده به نقد و بررسی آرای جان راولز به عنوان یکی از مهمترین متفکران لیبرال می پردازد. بدین منظور نظریه لیبرالیسم وظیفه گرایانه راولز و دیدگاه وی درباب شخص (انسان) وموقعیت اولیه مطرح گردیده، در ادامهنقاط ضعف نظریه راولز درباب انسان از دیدگاهسندل بررسی می گردد. کتاب بعدی after virtue نوشته السیدر مکین تایر است. نویسنده در این کتاب این نظر را مطرح می کند که گفتار اخلاقی در غرب معنی و مفهوم خود را از دست داده و به عنوان پوشش و ظاهر خوشایندی برای بیان ترجیحات و عواطف و تمایلات و کسب قدرت به کار گرفته می شود اما دیگر هیچ ربط و پیوندی با آن چه واقعاً خوب یا درست است ندارد .مکینتایر مسوولیت زوال و انحطاط اخلاق غربی را متوجه روشنگری می داند. او در بخش اعظم این کتاب به نقادی جنبه های مختلف اندیشه روشنگری در هیوم، کانت، سودگرایان، عاطفه گرایان و در فلسفه سیاسیلیبرال معاصر بویژه آن طور که جان راولز آن را پرورده بود پرداخت. به عقیده مکینتایر برای گذر از خطاهای سنگین مدرنیسم و لیبرالیسم فقط دو راه وجود دارد: یا باید به نیهیلیسم و نیست انگاری منفی نیچه ای تن در داد و یا به یک اخلاق ارسطویی بازگشت. اما مقصود از اخلاق «ارسطویی» بازگشت ساده به نظام فکری یونان یاقرون وسطی نیست. برای آن که بتوان به نقادی های روشنگری نسبت به تفکر مدرسی یا اسکولاستیکجواب مناسب داد این بازگشت بایدنوعی ارسطوگرایی اصلاح شده و سازگار با علم جدید باشد. این بدین معنی است که بفهمیم غایتانسان را بیولوژی تعیین نمی کند بلکه باید با تعمق و ژرف اندیشی درتاریخ واعمال و سنت های آدمیکه درطول تاریخ بروز یافته است به کنه آن پی برد. در کتاب دیگری هم با عنوان modern social imaginaries چارلز تیلور به بررسی اندیشه های راولز در «نظریه ای در باب عدالت» می پردازد. از نظر تیلور دیدگاه ها و آراء راولز به گونه ای افراطی، فردگرایانه است. قسمت های عمده از کتاب just and unjust wars اثر مایکل والزر به بررسی و انتقاد از لیبرالیسم راولزی اختصاص دارد.والزر از منظر روش شناسی تلاش می کند نظریه ای در باب عدالت راولز را نقد کند. وی برداشت خاص راولز از عدالت را مورد نقد قرار می دهد، از این رو انتقاد او انتقاد از لیبرالیسم بذاته تلقی نمی شود. اثر دیگری هم که به نوعی در پاسخ به نظریه جان راولز به رشته تألیف در آمد anarchy, state and utopiaنوشته رابرت نوزیک است. کتاب نوزیک می گوید که حقوق فردی، اساسی و اولیه هستند وچیزی بیش از یک دولت حداقل نمی تواند عادلانه وقابل پذیرش باشد. وی در این اثر با رد تمایلات دولترفاهی راولز استدلال نمود که دولت باید شدیداً محدود باشد و عملکرد آن باید به حمایت پلیسی، تنفیذ قراردادها، دفاع ملی و اداره دادگاه های قضائی، منحصر شود؛ و دیگر وظایفی که معمولا توسط دولت های مدرن انجام می شود، مانند آموزش، تامین اجتماعی، رفاه و... باید به نهادهای مذهبی، موسسات خیریه و موسسات خصوصی واگذار شود. در واقع نوزیک هوادار دولت حداقلی یا پاسدار شب بود. به سبب پیچیدگی و حتی ابهام نظریات سیاسی راولز، مجموعه مطالب فارسی در این باره و بویژه با جوانب نقادانه، چندان زیاد نیست. ضمن این که بیشتر این نگاشته ها مربوط به چند سال اخیر است، شاید مقالات درخور فارسی در این زمینه به تعداد انگشتان دست نرسد. با این وجود دوتا از مهم ترین وبسیار انگشت شمار کتاب هائی که درمورد راولز توسط محققین ایرانی تاکنون نوشته شده است: یکی به فارسی و دیگری به انگلیسی، اولی توسط احمدواعظی است با این مشخصات: جانراولز: ازنظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی که کتاب واعظی نکات خوبی را در مورد راولز به خواننده مبتدی می آموزد. کتاب چندان ارزش داوری دینی ندارد و بیشتر گونه ای گزارش در مورد راولز و واکنش ها به اودرغرب است و کتاب دوم islam and liberalism: practical reconciliation between the liberal state and shiite muslims نوشته حمید حاجی حیدر است. کتاب فوق شکل توسعه داده شده پایاننامه دکترای ایشان است. موضوع کتاب لیبرالیسم واسلام رابطه وهم خوانی یا عدم هم خوانی فلسفه های سیاسی راولز و جان استوارت میل با اسلام شیعی است که درآن قرائت حضرت امام خمینی (ره) و مرحوم طباطبائی از شیعه اصل گرفته شده است. نتیجه گیری آقای حاجی حیدرآنست که اگر چه هیچکدام از دو مدل لیبرالیسم راولزی ومیلی- به خصوص در بحث آزادی ها- با اسلام کاملاً سازگار نیستند، لیبرالیسم سیاسی راولز ناهمخوانی کمتری با دین و مذهب و اسلام شیعه نسبت به لیبرالیسم جامع میل دارد. در واقع سکولاریزم میل عمیق است وسکولاریسم راولز ملایم. کتاب حاجی حیدر محققانه تر و با تسلط بهتری بر ادبیات بحث نوشته شده است. تمام این آثار در نوع خود با ارزش و در خور تحسین و توجه اند. اما دلیلی که پژوهش فعلی را از سایرین متمایز می سازد، کندوکاو در فضایی است که به نسبت سایر فضاهای اندیشه ای راولز پژوهش کمتری در آن صورت گرفته است. در این پژوهش ضمن بررسی محورهای عمده لیبرالیسم سیاسی راولز، به رابطه دین و جامعه در آن خواهیم پرداخت. 4- فرضیه های پژوهش • چنین به نظر می رسد که آن چه به عقیده راولز اهمیت دارد این است که لیبرالیسم سیاسی نسبت به همه آموزه های جامع یا ایدئولوژی ها اعم از دینی و سکولار بی طرف باشد. تنها آموزه فراگیری که لیبرالیسم سیاسی نسبت به آن بی طرف نیست آموزه ای است نامنصفانه یا غیرعقلایی . لیبرالیسم بنا به نظر راولز مستلزم احترام متقابل بین شهروندان آزاد و برابر و تحمل عقاید عقلایی دینی و فلسفی و اخلاقی یکدیگر است . • در مقایسه با دیگر تئوری های لیبرالیسم، به نظر می رسد نگاه راولز به دین بسیار همدلانه تر است. دلیل این امر این است که لیبرالیسم سیاسی او برخلاف اشکال و قرائت های دیگر از لیبرالیسم، مثل لیبرالیسم تام که نگاه های شکاکانه ای در برابر مدعیات دینی دارند، بر اصل رواداری نظام های اعتقادی، دینی، فلسفی و اخلاقی متفاوت بنا شده است. • به نظر می رسد نسخه ای که راولز از لیبرالیسم سیاسی عرضه می کند، تلاشی است تا هزینه هایی را که بر شهروندان دینیِ جامعه لیبرال دموکراسی تحمیل می شود، به حداقل برسد. و به فرض ایشان جامعه ای کثرت گرا که در ذیل رژیم های مبتنی بر قانون اساسی رشد می کند علی الاصول محیط مطلوب تری برای دین فراهم می آورد تا یک جامعه دینی یکپارچه. • به نظر می رسد برای راولز خودآیینی افراد خیلی مهم است. به همین دلیل ادغام فرد و منافع او در یک کل درست نیست. به نظر او همچون کانت، هر یک از افراد به صورت خودآیین، دارای ادعاها و انتظارات متفاوت هستند. یک ساختار در صورتی عادلانه است که به ارضای این انتظارات با رعایت برابری افراد و بدون توجه به شایستگی اخلاقی و اهداف آن ها بپردازد. • به نظر می رسد راولز بر این گمان است که احتجاجات سیاسی به جای آن که برگرفته از دکترین های جامعه اخلاقی یا دینی باشد، باید بر وفق دلایل جمعی یا دلایل همگان پذیر باشد. 5- مواد و روش ها (روش تحقیق) روش تحقیق به صورت اسنادی و تجزیه و تحلیل داده های کتابخانه ای موجود و قابل دسترس خواهد بود که به جهت کمبود منابع فارسی در این زمینه، داده های لاتین دریافتی از طریق اینترنت بسیار به کار خواهد آمد. در زمینه بیان هم توصیف و تحلیل در نگارش نهایی این پایان نامه در دستور کار قرارخواهد داشت.
محمد سلیم سعیدی امین نواختی مقدم
دانشواژه «پولیتیک» از واژه «polis» به معنای جامعه سیاسی برگرفته شده است. طرح نظام مبتنی بر فیلسوف شاه افلاطون جهت بنیان گذاری جامعه ای با ثبات بود که در پرتو آن بتوان شهروندان را تحت آموزش و تربیت در آورد و در نهایت خوشبختی آنان را تأمین کرد، هرچند دغدغه اداره پولیس بعدها افلاطون را وادار به فاصله گیری از آرمانشهر و طرح حاکمیت قانون کرد. نکته ای که ماهیت دو مدینه فارابی و افلاطون را غیر قابل مقایسه می نماید و غرض سیاسی آن ها را دچار تفاوت فاحشی می نماید. سیاست در آثار و اندیشه سیاسی ایرانی معادل تنبیه و آگاه کردن به کار رفته است. سیاست در اندیشه سیاسی ایرانی به معادل مجازات مخالفان به کار رفته است. سیاست صرفاً عملی بوده است که مجری آن حاکم است. سیاست سلطان ساز است. به عبارت دیگر سیاست یعنی تحلیل راس هرم قدرت یا همان سلطان. در اندیشه سیاسی یونانی سیاست اساساً به معنای "پایدیا" تعبیر می شود یعنی راهبری جامعه به امرخیر بر اساس آموزش و تربیت سیاسی. این تفاوت بین سیاست در اندیشه ایرانی و پولیتیک در اندیشه یونانی به علت تفاوت در منطق درونی آنها بود. پولیتیک با روش دیالکتیکی خویش که سقراط مبدع و مدافع آن بود، توانست قالب اسطوره را بشکند و فراتر از دانش طبیعی که جستجوگر ماده اولیه ی سازنده ی جهان بود، در اندیشه ی افلاطون شناخت حقیقت متعالی و در اندیشه ارسطو به امر واقع، یعنی امور پولیس پرداخت. پولیتیک منتهی به شهروند و پولیس شد که با توجه به روابط متقابل نسبت به یکدیگر تعریف شدند. در مقابل سیاست از همان دوران باستان دارای درون مایه ای مبتنی بر خیر و شر بود. و این درون مایه چه در فلسفه سیاسی ایران که فارابی نماینده اش بود و چه اندیشه سیاسی دوران سلاطین که کسانی مانند خواجه نظام و خواجه نصیر آن را نمایندگی می کردند، تداوم یافت.کانون گفتمان سیاسی در اندیشه یونانی پولیس است، که در نهایت منجر به کشف انواع حکومت و پرورش شهروند نیک برای اداره هر چه بهتر آن می گردد. در مقابل سعادت و نظم به عنوان نقاط کانونی گفتمان سیاسی ایران به برجستگی شاه فیلسوف و سلطان و طرد و رفض مخالفان آنها پرداخت.
سعید صادقوند امین نواختی مقدم
چکیده: فدرالیسم به عنوان یکی از شکل های سیستم سیاسی برای حل مشکلات مربوط به تقسیم قدرت سیاسی در کشورهایی است که دارای گروههای مختلف قومی و نژادی یا مذهبی هستند. عراق به عنوان کشوری که دارای سه گروه کرد، سنی و شیعه با تاسی از نژاد و مذهب است بعداز سقوط صدام حسین در سال 2003 میلادی به صورت غیر متمرکز اداره شده و بخش وسیعی از آن به صورت فدرال اداره شده است. فدرالیسم از لحاظ مرزهای مشخص به دو بخش کردستان و عراق تقسیم می شود ولی از لحاظ قانونی هرکدام از استانهای عراق به عنوان واحدی فدرال که دارای قدرت های تصمیم گیری خاص خود است اداره می شود. این شکل حکومت همواره با چالش هایی مانند ناامنی، تعارضات هویتی و مشکلات مربوط به قانون اساسی آن کشور همراه بوده است. در این پژوهش سعی شده است تاثیر تقسیم قدرت و فدرالیسم بر حل این چالش ها و معضلات مورد بررسی قرار گیرد و ثبات سیاسی عراق تحت تاثیر فدرالیسم به آزمون گذاشته شود.
احسان رادین مهر امین نواختی مقدم
مطالعه و بررسی جنبش های اسلامی به خصوص خیزش و بیداری اسلامی علیه نظام سلطه، بدون بررسی و در نظرگرفتن افکار رهبران انقلاب اسلامی بی فایده خواهد بود. باتحلیل گفتمان اندیشه این دو رهبرمی توان به این نتیجه رسید که امام خمینی توانست با راهبردهای نظری و عملی و با راهبری اسلام، وتغییر نگرش نسبت به انسان و جامعه، نظام جهانی و نفوذ قدرتهای بزرگ در کشورهای اسلامی را با چالش های اساسی رو برو کند. در گفتمان ایشان درباره جنبش های اسلامی، صدور انقلاب، وحدت اسلامی، استکبارستیزی، اسرائیل ستیزی(نام گذاری روز قدس)، نفی سکولاریسم، نفی اسلام آمریکایی و افراطی و التقاطی حول اسلام سیاسی مفصل بندی شده است. باتداوم انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای، ایشان علاوه بر ادامه راهبردهای امام، توانسته اند با رویکردهای جدید «نظام سلطه»را با چالش های اساسی روبرو ساخته و کارایی اسلام سیاسی را خاطرنشان سازند. در منظومه اندیشه ای ایشان عدالت خواهی، تعالی جامعه اسلامی، آزادی خواهی دین باورانه حول کارآمدی اسلام سیاسی در قالب مردم سالاری دینی مفصل بندی شده است. در اندیشه های هر دو رهبر همراهی دین وسیاست، تاکید بر وحدت اسلامی، مردم محوری و غرب ستیزی حضور دارند. از طرف دیگر با توجه به تغییرشرایط جهانی و منطقه ای و بروز مسایل جدید آیت الله خامنه ای بر لزوم بنا نهادن تمدن فراگیر اسلامی و صدور انقلاب با شیوه های جدید تاکید بیشتری می ورزند.
رضا رزمی امین نواختی مقدم
از سوی دیگر، دولت¬های دسته دوم بیشتر شامل افراد آشنا به غرب واصول لیبرالیسم می-شود که معتقد در تاریخ معاصر ایران دولت¬هایی بر سر کار آمده¬اند، عقب¬ماندگی ایران را در یافته از این رو به ¬دنبال یافتن راه حل¬هایی برای رفع این مشکل بودند. تعدادی از این دولت¬ها راه حل گذار از عقب ماندگی به پیشرفت را در توسعه اقتصادی جستجو نمودند درنتیجه دست به توسعه زیرساخت های اقتصادی مانند کارخانه ، سد، فرودگاه و . . . زده اند که دولت هاشمی رفسنجانی ازاین جمله است. گروه دیگر نیز که این عقب ماندگی را دریافتند، راهکار توسعه سیاسی را دنبال نمودند. از این رو توسعه سیاسی را مقدم بر توسعه اقتصادی دانسته و دست به انجام اصلاحات در حوزه سیاست زدند. از جمله اقدامات اساسی شان آزادی مطبوعات، آزادی نشر وپخش کتاب،آزادی فعالیت احزاب و گروهای سیاسی،آزادی برگذاری تجمعات سیاسی،راه اندازی وشروع به کار شوراهای اسلامی و...... گروه اول دولت¬ها بیشتر معتقد به انجام اصلاحات از بالا بوده و توسعه ایران را در گرو صنعتی شدن ایران دانستند. به اهمیت مردم و جامعه مدنی در توسعه می¬باشند. در این پژوهش به بررسی عملکرد دولت تکنوکرات جمهوری اسلامی ایران یعنی دولت هاشمی پرداخته می شود. که سیاست این دولت همچون دیگر تکنوکرات¬ها بر محور توسعه¬ی اقتصادی است وی بعد از رسیدن به قدرت وارث ویرانی های جنگ بود لذ این دولت جهت گیری توسعه را در تقویت زیر ساخت ها می دید با احداث تقویت زیر ساخت¬ها در جهت توسعه اقتصادی بود که در این پژوهش اقدامات و عملکرد این دولت مورد بررسی قرار می گیرد. در دولت هاشمی مباحث بیشتر بر محور توسعه اقتصادی است و بیشتر چالش¬های این دولت به دلیل بی توجهی به توسعه سیاسی بویژه احزاب وشوراها و مطبوعات است . در این پژوهش به عملکرد دولت رفرمیست جمهوری اسلامی ایران یعنی دولت خاتمی پرداخته می¬شود به نحوه شکل¬گیری دوم خردادی ها و حامیان خاتمی ،سیاست این دولت که بیشتر بر محور توسعه¬ی سیاسی بود مورد اشاره قرار می¬گیرد. در دولت خاتمی سیاست این دولت بر محوریت توسعه سیاسی است لذا این دولت دارای چالش¬های درونی و بیرونی در مبحث توسعه¬ی سیاسی است و از طرف دیگر عدم توجه به توسعه اقتصادی موجبات ناکامی این دولت را فراهم کرده بود.
موسی غلامی رجب ایزدی
فروپاشی شوروی باعث تحول عظیم در جغرافیای سیاسی منطقه شدو تهدید دیرین همسایه شمالی ایران از بین رفت وایران خواست با کشورهای استقلال یافته ای که طی قرون متمادی جزو خاکش بوده وتحت تاثیرفرهنگ و تمدن آن قرار داشتند رابطه برقرار کند ولی دیری نگذشت که هر یک از این کشورها برای حل بحران های گوناگون خود، رویکردهای متفاوتی را در پیش گرفتند رویکردهایی که باعث صف آرایی قدرتهای بزرگ منطقه ای وفرا منطقه ای در ابعاد وصور مختلف شدواین امر سیاست خارجی ایران را با چالش ها وسوالات گوناگون مواجه ساخت.ایران بجای تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی واقتصادی منطقه قفقاز وحوزه دریای خزر،بیشتر بعنوان تاثیر پذیر تحولات قلمداد می شود. مساله اساسی این تحقیق این است تا عوامل اساسی تاثیرگذار برسیاست خارجی ایران در قبال منطقه قفقاز جنوبی را مطالعه کندو بنظر می رسدعوامل ژئو اکونومیک، ژئو پلیتیک،روابط خارجی ایران با قدرتهای فرا منطقه ای( امریکا،اتحادیه اروپا،ناتو، اسرائیل ) وبالاخره عامل حفظ وحدت ملی وتمامیت ارضی، مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران دراین منطقه است. این تحقیق در پنج فصل سازماندهی شده است. درفصل اول، چارچوب نظری را آورده ایم ودر فصل دوم عوامل ژئو اکونومیک موثرسیاست خارجی ایران یعنی تعیین رژیم حقوقی دریای خزرومساله انتقال انرژی وروابط تجاری واقتصادی ایران با سه کشور قفقاز جنوبی را طی دودهه بررسی کردیم.در فصل سوم مسائل ژئوپلیتیک منطقه را ذکر کرده ایم تا بدانیم کدام عوامل ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی ایران در منطقه تاثیر می گذارد. درفصل چهارم ابتدا روابط خارجی ایران با قدرت های فرا منطقه ای( امریکا، اتحادیه اروپا،ناتو،اسرائیل) وبعد قدرتهای منطقه ای(روسیه وترکیه) رابطورجداگانه مورد بررسی قرار دادیم تا بدانیم هر یک ازکشورها با چه اقداماتی بر سیاست خارجی ایران تاثیر می گذارند.درفصل پنجم عامل وحدت ملی وحفظ تمامیت ارضی رادر طول دو سده، بعنوان مهم ترین دغدغه حکومت های متفاوت ایران را بیان کردیم ومهمترین دغدغه فعلی که تمامیت ارضی ما را تهدید می کند مساله پان ترکیسم وپان آذریسم است.
عباس پورحسن امین نواختی مقدم
با شروع منازعه و درگیری های داخلی در سوریه و سرایت آن به بیشتر مناطق این کشور، جدا از اینکه امنیت، ثبات و زیر ساخت های این کشور را به تحلیل برد، با تضعیف این کشور بر مناسبات منطقه ای این کشور به ویژه در رابطه با هم پیمانان منطقه ای خود نیز تاثیر منفی گذاشت بطوری که با گسترش سریع بحران در این کشور و عدم مدیریت صحیح آن بواسطه عدم درک صحیح ماهیت و عوامل اصلی ایجاد کننده نارضایتی ها در این کشور از حکومت مرکزی از یک سو و دخالت و نفوذ برخی کشورها و قدرت های منطقه ای در راستای گسترش این بحران، موجب بوجود آمدن گروه های مسلح و شورشی در بیشتر شهرهای سوریه به وسیله معارضین داخلی و ورود گروه های افراطی و تندروی خارجی هم چون دولت اسلامی عراق و شام(داعش) شد که این وضعیت نه تنها دورنمای تحولات این کشور را پیچیده کرد بلکه موجب بیشتر شدن درگیری های داخلی این گرو ها با دولت مرکزی از یک سو وهمچنین درگیری داخلی این گروه ها با یکدیگر شده است. در حال حاضر با گذشت چند سال از بحران سوریه، از وضعیت پیچیده حاکم بر این کشور نه تنها کاسته نه شده و کلیه اقوام ومذاهب حاضر در این کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است در حوزه خارجی وبه ویژه سیاست خارجی این کشور نیز باعث تحلیل قدرت تاثیر گذاری این کشور در مناسبات منطقه ای شده است و با تشدید آن بر امنیت کشورهای منطقه ای هم پیمان خود هم چون جمهوری اسلامی ایران به ویژه در رابطه با تقویت محور مقاومت به ویژه در حمایت از حزب الله لبنان تاثیر به سزایی گذاشته است. با فرض بر این که بحران سوریه با افزایش میزان بی ثباتی وتنش های قومی ومذهبی درمنطقه، امنیت ملی ایران را نیز در این حوزه ها تحت تاثیر خود قرار داده است. در تحقیق پیش رو، درصدد هستیم دریابیم بحران سوریه چگونه در امنیت ملی ایران موثر است و آن را تهدید می کند؟
نسرین رفیعی هشجین امین نواختی مقدم
فلسطین تنها سرزمینی است که در کنار ارزش معنوی از لحاظ پیروان مسلمین،نصاری و یهود دارای ارزشی استراتژیک و راهبردی بود. سرزمین فلسطین به خاطر موقعیت خاص استراتژیک همیشه آبستن حوادث و تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری بوده است. منازعات بسیاری در این سرزمین مابین ساکنان و مهاجمان روی داده است از مهاجرت یهودیان به این سرزمین تا حمله بابل و بخت النصر به فلسطین و اخراج یهودیان، از تصرف فلسطین توسط امپراطوری روم تا ظهور مسیح، از ورود اسلام تا آغاز جنگ های صلیبی، از تسلط امپراطوری عثمانی تا فروپاشی آن و از به سیطره در آوردن سرزمین فلسطین توسط استعمار انگلستان تا صدور اعلامیه بالفور و مهاجرت یهودیان به فلسطین، از تاسیس اسرئیل تا آغاز جنگ های اعراب و اسرائیل، جنگ های 948 ،956،1967 (جنگ 6 روزه )، 1973 تا تلاش برای صلح بین اعراب و اسرائیل، از صلح کمپ دیوید تا طرح صلح اسلو .در این تحقیق برآنیم ریشه های منازعات میان فلسطینیان و اسرائیل را بررسی کنیم و علل عدم صلح میان فلسطینیان و سرائیل را تبیین نماییم. روشی که برای رسیدن به این تبیین در نظر گرفته شده، روش تحلیل گفتمان است، بر این اساس زمینه ها و بسترهای فکری گفتمان اسرائیل و فلسطین چیست؟ به عنوان پرسش اصلی که در این تحقیق مطرح می شود، و برای پاسخ به این پرسش فرضیه ای بدین مضمون "مبانی و اصول بنیادی اسرائیل و فلسطین نه تنها همسو نیست بلکه در تضادی اساسی نسبت به یکدیگر قرار دارند. به این معنا که مبانی و اصول اصلی گفتمان اسرائیل ایجاد دولت یهودی در سرزمین فلسطین و توسعه سلطه خود در آن است اما اصول و مبانی بنیادی گفتمان فلسطین، ایجاد دولت فلسطین در سرزمین اجدادی خود و مقابله با اسرائیل و بیرون راندن آن از کشور خود است" تدوین می شود. برای اثبات فرضیه از روش تحلیل گفتمان بهره گرفته شده، بدین شکل که با مشخص نمودن دال مرکزی و دال های شناور هر یک از گفتمان های فلسطین و اسرائیل به تبیین ریشه های منازعات میان فلسطینیان و اسرائیل می پردازیم . به طور کلی هدف در این پژوهش بررسی رابطه اسرائیل و فلسطین از زمان تشکیل کشور مستقل اسرائیل می باشد. روندی که به دلیل مبانی متضاد میان طرفین، امیدی به رسیدن صلح پایدار وجود ندارد.
کامل عبداللهی امین نواختی مقدم
چکیده ندارد.
قاسم حیدری نیا امین نواختی مقدم
چکیده ندارد.
احمد قهرمانی هوراند رجب ایزدی
چکیده ندارد.
مریم ممی زاده کولانکوه بیژن ظهیری
چکیده ندارد.