نام پژوهشگر: سیدصدرالدین طاهری
مهدی خادمی سیدصدرالدین طاهری
چکیده بدون شک، دو متفکر بزرگ عالم غرب و اسلام، یعنی کرکگور و ملاصدرا، توجه خاصی به بحث سیلان انسان و حرکت او به سوی تحصیل ماهیت خویش داشته اند که در تاریخ تفکر کم سابقه به نظر می رسد. کرکگور که خود، بنیان گذار اگزیستانسیالیسم نیز به شمار می رود، انسان را دارای وجودی سیال می داند که می تواند از پایین ترین مراحل وجودی خویش به بالاترین مراحل آن صعود کند. این موجود، در هر لحظه، تعالی می جوید و از آنچه در آن لحظه است، پای خود را فراتر می گذارد. کرکگور معتقد است که انسان، آن موجودی است که عمل می کند. بنابراین، انسان دائماً ماهیتش تغییر می کند. درواقع، کرکگور به شدت از مقولات جوهری و ایستا درباره انسان پرهیز می کند و بر این نکته تأکید می کند که انسان، موجودی است که خود را در مرحله عمل می سازد. در این تفکر انسان به واسطه عمل اختیار، امکانات وجودی خویش را به منص? ظهور می رساند.آدمی نهایتاً، آن چه واقعاًً انتخاب می کند، می شود.بنابراین، آدمی هیچ گاه موجود قطعی و تعیین شده ای نیست؛ بلکه همیشه آن چیزی است که باید تعیین شود. من باید تعیین کنم که آیا خود خویش هستم؟ در تفکر ملاصدرا نیز انسان بر اساس حرکت جوهری ای که دارد هویت خاص و مرتبه وجودی ثابتی ندارد؛ بلکه در وعاء طبیعت و به مقتضای حرکت جوهری و اتحاد و یگانگی با بدن، دائماً در حرکت بوده و از مرتبه ای به مرتبه دیگر منتقل می شود. بنابراین انسان، مراتب وجودی متفاوتی دارد و در هر آنی از آنات به موجودی تازه منقلب می شود و از هر مرتب? آن ماهیت خاصی انتزاع می شود.انسان، بر اساس حرکت جوهری که در ذات وجودش قرار دارد، باید آرام آرام حرکت کند تا نفس خود را از جسمانیت رهانیده و لباس تجرد را بر آن بپوشاند. اما گرچه میان این دو متفکر درباره سیلان وجودی انسان، شباهت هایی دیده می شود؛ اما با بررسی دقیق آراء آنها این نتیجه گرفته می شود که میان کرکگور و ملاصدرا در این خصوص اختلافات بنیادینی وجود دارد که ناشی از نوع نگاه آنها به انسان و حرکت وجودی اوست.
کاظم هانی قاسم پورحسن
چکیده : اصل اساسی در معرفت شناسی اشراقی ، خودآگاهی است. از نظر سهروردی نفس انسانی یک نور مجرد می باشد که به دلیل نور بودنش ذات خود را بدون واسطه ادراک می کند و این علم به ذات مقدمه ای می شود برای اینکه سایر اشیاء و پدیده ها را نیز به نحو حضوری ادراک کند . پس تمام معارف ما حضوری می باشند . همچنین نفس انسانی از طریق مشاهده ی انوار بالاتر می تواند به معرفت دست یابد ، لذا نفس از طریق زهد و ریاضت می تواند خودش را به انوار بالاتر نزدیک کند . نکته ی مهم این است که این مشاهده و اشراق و ادراک حضوری در یک لحظه صورت می گیرد و امری زمان مند نیست ، لذا دیگر نیازی به برشمردن ذاتیات برای شناخت پدیده ها نیست و آنها به نحو حضوری شناخته می شوند . به همین خاطر است که سهروردی به نقد دیدگاه های فیلسوفان مشایی در باب شناخت ذاتیات و علم حصولی می پردازد و این امر را با توجه به حضور عنصر نور در فلسفه ی سهروردی می توان توجیه کرد . کلید واژگان : نور ، نفس ، علم حصولی ، علم حضوری
سپیده رضی سعید انواری
در این رساله اصطلاح «خرّه ی کیانی» در مکتب اشراق مورد بررسی قرارگرفته و ریشه ی این اصطلاح در ایران باستان و آیین زرتشتی نشان داده شده است. در فصل نخست به بررسی معنای لغوی و ریشه شناسی این واژه پرداخته و در فصل دوم جایگاه و خصوصیات «خرّه ی کیانی» در ایران باستان و کیش زرتشتی مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم به بررسی این اصطلاح در آثار شیخ اشراق و پیروان وی پرداخته و در فصل چهارم، کاربرد این اصطلاح در ایران دوره ی اسلامی نشان داده شده است. همچنین در این فصل معادل های پیشنهاد شده برای این اصطلاح در فرهنگ اسلامی (که عبارتند از: سکینه، مقام طمس، سلطان و ولایت) مورد بررسی قرار گرفته و در بخش جمع بندی مطالب نشان داده شده است که بهترین معادل برای این اصطلاح زرتشتی، واژه ی «ولایت» در فرهنگ اسلامی است. و انسان فرهمند که از فرّه ی کیانی برخوردار است، معادل خلیفه الله و انسان کامل در فرهنگ اسلامی به شمار می آید. این رساله نشان می دهد که همواره در ایران زمین، حق حاکمیت از آن انسان کامل بوده است که خلیفه ی خدا در زمین و ولی معنوی انسان ها به شمار می آمده است. بررسی این مسئله در شرایط حاضر که نظام حکومتی ایران بر اساس ولایت شکل گرفته است حائز اهمیت است. چراکه نشان می دهد، حکومت ولایی از خصائص ریشه-دار فرهنگ ایرانی است که در فرهنگ اسلامی نیز مورد تایید قرارگرفته است. بر این اساس در این رساله می توان ریشه های تاریخی، فرهنگی و فلسفی این نحوه از حکومت را در سرزمین ایران آشکار نماید. در بخش ضمائم این رساله، تلخیصی از یکی از بخش های کتاب اوستا که به بررسی مسئله ی خرّه ی کیانی پرداخته است ارائه شده است و کلمات آن توضیح داده شده است. همچنین مدخل های «فرّ» و «شخینا» از دائره المعارف های ایرانیکا و جودائیکا ترجمه شده است و در متن رساله از آن ها استفاده شده است.
سمیرا مهرآور محمد رضا اسدی
"معرفت نفس" از نظر علامه طباطبائی نزدیک ترین و بلکه یگانه طریق رسیدن به معرفت حقیقی و کمال مطلق است. وی معرفت حضوری و شهودی نفس را معرفتی حقیقی می داند و معتقد است معرفت حصولی انسان را به حقیقت نمی رساند. از نظر ایشان انسان برای نزدیک شدن و رسیدن به کمال حقیقی باید با کسب معرفت حضوری نسبت به نفس خویش که لازمه آن عدم توجه به غیر خدا و توجه محض و مطلق نسبت به خداوند است، از عالم ماده رهایی یابد و پس از گذر از عالم مثال و عالم عقل یعنی مراتب عالم که البته شناخت آنها برای شناخت مراتب نفس لازم است، در ذات حق تعالی فانی گردد. اگرچه گذر از این عوالم و رسیدن به اسرار و حقایق عالم باطن برای همگان میسر است لیکن علاوه بر انبیاء و اولیاء، تنها افرادی به این مرحله نائل می شوند که پس از شناخت و آگاهی پیدا نمودن نسبت به نفس شان و درک رابطه خویش با پروردگار جهان که همانا فقر و نیاز محض به آن کمال مطلق است ، تقوای الهی بر گزینند و پیوسته به محاسبه اعمال خویش بپردازند تا دچار غفلت و بی توجهی نسبت به هدف خویش نگردند. البته ایشان معتقدند که معرفت نفس باعث شناخت پروردگار می گردد یعنی در همان زمان که انسان نسبت به نفس خویش آگاهی می یابد در واقع به خداوند عالم می گردد چرا که او مخلوق خداوند است، و همین شناخت باعث درک رابطه اش با خداوند می گردد.