نام پژوهشگر: سید احمدرضا شاهرخی
پروین نیک سرشت محمد ذبیحی
حقیقت روح یکی از مهم ترین موضوعاتی است که از دیرباز مورد توجه بشر واقع شده و ذهن بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف کرده است. یکی از پیچیده ترین مباحثی که در این زمینه مطرح است مسأله ی تجرد روح است. در این که حقیقت و ماهیت آن چیست، از سوی اندیشمندان دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. هم طرازی خودشناسی با خداشناسی در آموزه های دینی نشان از جایگاه بس رفیع این پدیده ی شگفت انگیز عالم خلقت دارد. تأکید آیات و روایات بر فنای بدن و بقای روح، مسأله ی ادراکات، تخیلات، روایات، خواب دیدن و از همه مهم تر ماندگاری نفوس و ثواب و عقاب اخروی، فیلسوفان و متکلمان اسلامی را بر آن داشته است که در حد توان حجاب از چیستی و هستی این معمای رازآلود هستی برکشند. پژوهش حاضر کوشیده است دیدگاه متکلمان اسلامی را گزارش، تحلیل و بررسی نماید. این تحقیق، براساس روش تحلیلی – توصیفی و به وسیله ی منابع کتابخانه ای انجام گرفته است، نگارنده نخست با مراجعه به آراء متکلمان که بیشتر آنان طرفدار جسم انگاری روح اند از دیدگاه ها فیش برداری کرده و با استفاده از دیدگاه مخالفان جسم انگاری روح که عموم فلاسفه اند و بر این باورند که روح مجرد است به نقد و بررسی آراء متکلمان پرداخته است. کلیدواژه ها: نفس، روح، قلب، جان، جسم انگاری.
ابراهیم هاشم پور چشمه گل علی اله بداشتی
چکیده پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای امامت از دیدگاه سه گروه عمده شیعی یعنی زیدیه و اسماعیلیه و امامیه می پردازد. مسئله امامت یکی از مسائل اساسی و مورد قبول همه فرقه های شیعی است. اگرچه همه فرق تشیع در اصل مسئله امامت و جانشینی بعد از پیامبر(ص) با هم اتفاق نظر دارند و امام را جانشین برحق پیامبر می دانند، اما در فروعات آن دچار اختلاف شده اند. با آغاز سده دوم هجری گروهی از شیعیان که بعدها زیدیه نامیده شدند، خود را از بدنه عمومی شیعه جدا کردند. آنان همچون دیگر شیعیان امامت امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را به عنوان امام معصوم پذیرفتند، اما از آن پس امام را رهبری غیرمنصوص می دانستند که با وجود داشتن مجموعه ای از صلاحیت ها برعلیه حکومت های ظلم و جور قیام کرده باشد. گروهی دیگر به نام اسماعیلیه هستند، که به امامت اسماعیل، فرزند بزرگ امام صادق(ع) معتقد شدند و بر این بودند که اسماعیل نمرده و مرگ وی در زمان حیات پدرش را انکار کردند. اسماعیلیه وجود امام را در جامعه ضروری دانسته و صفاتی متعالی همچون علم و عصمت و ... را برای او لازم می دانستند. اینان ویژگی های خاصی برای امام قائل هستند که از جمله آنها قطب عالم بودن، واسطه ی فیض بودن، مفسر باطنی امور و ... است. گروه سوم امامیه یا همان شیعه اثنی عشری هستند که امامت و جانشینی بعد از پیامبر(ص) را امری الهی دانسته که امام اول آن بوسیله پیامبر بر مردم معرفی می گردد و بعد از او هر امامی امام بعد از خودش را به مردم معرفی می کند. اینان معتقدند ائمه دوازده گانه همگی معصوم هستند تا اینکه امر امامت به حضرت مهدی(ع) می رسد و او به خاطر شرایط زمانه از نظرها غایب است.
مصطفی مرادی علی اله بداشتی
بحث از مرگ به عنوان یکی از سوالات اصلی بشر همواره مورد توجه ادیان الهی به ویژه اسلام و اندیشمندان و فلاسفه و متکلمان قرار گرفته است، و به عنوان یکی از مسائل اعتقادی در مباحث معاد مورد توجه خاص قرآن کریم و روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می باشد. در بینش اسلامی مرگ فعلی از افعال الهی و امری وجودی است که به صورت قانون و سنت جاوید خداوند بر جهان هستی حاکم است و شامل همه موجودات زمینی به ویژه انسانها می شود. بی شک بررسی چیستی مرگ و شناخت آن از اموری است که عقل بشر به تنهایی قادر به تشخیص و شناخت آن نیست و در این زمینه عقل با مدد وحی تا اندازه ای می تواند مرگ را تبیین کند، بر این اساس نگارنده در پنج فصل با بهره گیری از آیات و روایات و مباحث کلامی بدان پرداخته است. توضیح اینکه در فصل اول به بحث از کلیات که شامل طرح تحقیق و مفهوم شناسی لغوی و اصطلاحی است پرداخته شده و در فصل دوم بحث از مرگ و آرزوی مرگ و علل کراهت از مرگ از دیدگاه قرآن و روایات مورد تفحّص قرار گرفته و در فصل سوم بحث از مرگ اندیشی و آثار و فوائد مرگ اندیشی و صفات مرگ اندیش و راهکارهای مرگ اندیشی با تکیه بر آیات و روایات اسلامی مورد تحقیق قرار گرفته است. در فصل چهارم به بحث از حقیقت انسان و حقیقت مرگ از دیدگاه متکلمان مسلمان روی آورده و در فصل پنجم به بحث از شبهاتی که پیرامون مرگ مطرح است اکتفاء شده است.
اصغر آقایی سید احمدرضا شاهرخی
در این پایان نامه پس از بیان اجمالی سابقه دیرینه بحث علیت و با تبیین گستره وسیع موضوعات مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی که در حیطه چالشی متقابل با این موضوع قرار می گیرند، به جایگاه علمی فیلسوف، فقیه و اصولی بارز شهید سید محمدباقر صدر می پردازد تا در پرتو این بیان، چرایی تاکید بر آرای این دانشمند سترگ روشن شود. این قلم سپس در فصل چهارم آرای وی را در سه کتاب "فلسفتنا"، "بحوث فی علم الاصول" و "الاسس المنطقیه للاستقراء" می پردازد. شهید صدر در کتاب فلسفتنا، با پذیرش بداهت این اصل، آن را اثبات پذیر نمی داند. وی در کتاب بحوث فی علم الاصول رابطه میان اراده و فعل انسان را از باب ضرورت نمی داند زیرا که به جبر منتهی خواهد شد؛ وی این رابطه را با نظریه بدیع خویش یعنی سلطنت، توضیح می دهد. او در کتاب الاسس المنطقیه در تلاش است تا بر خلاف عقلگرایان که آن را اثبات پذیر نمی دانستند و بر خلاف تجربه گرایانی چون هیوم که آن را قابل اثبات تجربی نمی پنداشتند، آن را بر پایه استقرا اثبات کند. استقرا در نظر وی که بر مبنای علم اجمالی استوار است قابلیت آن را دارد که مسائل گوناگون از جمله علیت را اثبات کند. این قلم در نهایت به این نتیجه می رسد که: اولا علیت امری بدیهی، یعنی اثبات ناپذیر است؛ ثانیا در علل طبیعی به هیچ عنوان نمی توان به یقین منطقی و ریاضی رسید؛ ثانیا تلاش شهید صدر گرچه نمی تواند مدعای ایشان یعنی اثبات علیت از طریق استقرا را ثابت نماید، لکن می تواند چگونگی دستیابی به یقین موضوعی (که همان هدف شهید صدر است) یا همان اطمینان منطقی، از طریق استقرا را روشن تر نماید.
مجتبی فراهانی سید احمدرضا شاهرخی
بحث اتحاد عاقل و معقول که در فلسفه اسلامی سابقه ای طولانی دارد، در ذیل مباحث علم و ادراک مطرح می شود. در مسأله ماهیت علم که مقصود از آن در این پایان نامه، فرایند حصول علم برای نفس می باشد، نظر ابن سینا این است که در علم ذات به غیر، نسبت علم به نفس، نسبت عرض به موضوع است. یعنی علم عبارت است از کیف نفسانی که وقتی انسان علوم مختلف را کسب می کند، مرتباً بر اعراض نفس افزوده می شود بدون اینکه در ذات و جوهر نفس تغییری حاصل شود. و لذا شیخ در باب نظریه ی اتحاد عاقل و معقول، این نظریه را در علم ذات به غیر مردود دانسته و با آن مخالفت می کند و تنها در علم ذات به ذات است که قائل به اتحاد می باشد. اما صدرالمتألهین معتقد است که در فرایند ادراک، وقتی نفس تعقّل می کند، چنین نیست که «دارای این معلوم» می شود، بلکه «همان معلوم» می گردد. و به عبارت دیگر نفس وقتی علوم مختلف را کسب می کند با آن علوم متحد می شود. به این صورت که نفس در ابتدا علم به ذات خودش دارد و زمانی که علم به غیر پیدا می کند، نفس گسترش پیدا می کند یعنی نفس حقیقتی است که قابل توسعه و گسترش است. و البته این نظریه مستلزم مبانی از جمله: اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری و... می باشد که عمدتاً مبتکر این مبانی خود صدرا است. و لذا تقریر صدرا از بحث یگانه است. البته ابن سینا در کتاب مبدأ و معاد سخنی دارند که مثبت نظریه ی اتحاد عاقل و معقول در علم نفس به غیر می باشد که در این نوشتار به این نتیجه رسیدیم که اگر چنانچه شیخ قائل به این نظریه هم باشد، باز نمی تواند آن چیزی باشد که مقصود ملاصدرا می باشد چرا که نظریه صدرالمتألهین مبتنی بر اصول و مبانی است که در زمان ابن سینا اصلاً مطرح نبود و با نظام فکری وی سازگاری ندارد.