نام پژوهشگر: پرویز نوروزی
محمدرضا پورجاوید پرویز نوروزی
در این تحقیق جداسازی و آشکارسازی یون های لانتانیدی برای نخستین بار با استفاده از جداسازی تبادل یون (کاتیون) و ولتامتری چرخه ای پیوسته تبدیل فوریه سریع (fft-ccv) در یک محلول جاری انجام گرفت که همین امر امکان آشکارسازی مستقیم این یون ها را فراهم ساخت. در آزمایش های انجام گرفته یون های لانتانیدی به سه گروه سبک، متوسط و سنگین طبقه بندی شدند. یون های لانتانیم (la)، سریم (ce)، پرازئودیمیم (pr) و نئودیمیم (nd) تشکیل دهنده لانتانیدهای سبک هستند. لانتانیدهای متوسط شامل ساماریم (sm)، یوروپیم (eu)، گادولینیم (gd)، تربیم (tb) و دیسپروسیم (dy) هستند و گروه لانتانیدهای سنگین نیز از هولمیم (ho)، اربیم (er)، تولیم (tm)، ایتربیم (yb) و لوتسیم (lu) تشکیل شده است. تمام یون های مذکور دارای بار الکتریکی 3+ هستند. یک اسید کربوکسیلیک به نام آلفا- هیدروکسی ایزوبوتیریک اسید (?-hiba) به عنوان شوینده مورد استفاده قرار گرفت. این اسید قادر است با یون های لانتانیدی کمپلکس هایی تشکیل دهد که این کمپلکس ها در مقایسه با شرایطی که یون های مذکور بدون hiba استفاده می شوند، تمایل کمتری به رزین تبادلگر کاتیون دارند. بررسی ها نشان داده اند که با افزایش جرم اتمی لانتانیدها، کمپلکس حاصل از آنها با اسید مورد استفاده پایدارتر خواهد شد. یون های لانتانیدی سنگین تر نظیر لوتسیم که کمپلکس پایدارتری را با hiba تشکیل می دهند، به علت داشتن حداقل تاثیرات متقابل با فاز ساکن، با سرعت بیشتری از ستون خارج می شوند. از طرف دیگر یون های لانتانیدی سبکتری همچون لانتانیم که کمپلکس حاصل از آنها با hiba ضعیف تر است بر همکنش بیشتری را با رزین تبادلگر کاتیونی دارند. در نتیجه چنین یون هایی در مدت زمان های طولانی تری از ستون خارج می شوند. بررسی انجام گرفته در مورد هر یک از گروه های لانتانیدی با استفاده از شویش ایزوکراتیک با محلولی از hiba با غلظت معین منجر به جداسازی مناسب یون ها از یکدیگر شد. غلظت اسید مورد استفاده برای جداسازی یون های لانتانیدی سبک 30/0 مولار در نظر گرفته شد، در حالیکه این مقدار در مورد یون های لانتانیدی متوسط و سنگین به ترتیب 25/0 و 20/0 مولار بود. ph محلول به کار رفته نیز باید برابر با 0/4 باشد چرا که در این شرایط میزان تفکیک این اسید برای انجام جداسازی های مورد نظر مطلوب است، ضمن آنکه اختلاف بین فاکتورهای بازداری یونها جهت جداسازی مناسب قابل قبول است. موج پتانسیل که شامل پله پتانسیل برای تمیز کردن سطح الکترود و تجمع آنالیت و روبش پتانسیل است، بهطور پیوسته بر یک میکرو الکترود تخت طلا اعمال شده و تغییرات حاصل با بررسی تغییرات جریان ثبت شده حاصل از میکروالکترود طلا مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت دست یابی به بیشترین نسبت سیگنال به نویز، علاوه بر انتگرال گیری دو بعدی از جریان در پنجره زمانی و پتانسیلی انتخابی و کم کردن زمینه، پردازش اطلاعات توسط فرآیند تبدیل فوریه سریع جهت فیلتر کردن نویز نیز انجام گردید. مناسب ترین پتانسیل تجمع برای جداسازی مناسب (برای هر سه گروه از یون ها) برابر با 300- میلی ولت خواهد بود و زمان تجمع بهینه برای این جداسازی ها نیز 3/0 ثانیه می باشد. همچنین سرعت روبش پتانسیل مورد نیاز برای فرآیند جداسازی یون های لانتانیدی معادل با 30 ولت بر ثانیه است. این روش در محدوده غلظتهای µg/l 250 تاµg/l 21000 (در اسید فسفریک 05/0 مولار) برای یون های لانتانیدی سبک دارای پاسخ خطی بوده و حد تشخیص µg/l 90 را از خود نشان می دهد. دامنه خطی یون های لانتانیدی متوسط و سنگین به ترتیب µg/l 260 تا µg/l 23000 و µg/l 140 تا µg/l 18000 (در اسید فسفریک 05/0 مولار) است. همچنین حد تشخیص به دست آمده برای این یون ها نیز به ترتیب µg/l 80 و µg/l 50 می باشد. از آنجا که مطابقت خوبی بین نتایج حاصل از سیستم fft-ccv و نتایج به دست آمده از روش icp-aes وجود دارد، روش iec-fft-ccv مورد استفاده در این تحقیق می تواند دقت و صحت خوبی را برای جداسازی و تشخیص یون های لانتانیدی فراهم آورد.
بهاره ویس محمدی پرویز نوروزی
هدف کار تحقیقی حاضر ارائه روشهای نوینی برای شناسایی و اندازه گیری برخی ازکاتیونهانظیر کاتیونهای عناصرلانتانیدی وآنیونی نظیر یون استات ،با محاسنی نظیر حساسیت بهتر، انتخابگری بیشتر، کوتاهتر بودن مراحل انجام کار، ارزانتر بودن و...نسبت به روشهای پیشین اندازه گیری است. این رساله شامل دو بخش تئوری و تجربی میباشد و در مجموع 6 فصل را در بر میگیرد. در بخش تئوری(فصل اول) به توضیح پیشینه این روش واصول اجرایی کار پرداخته شده است. بخش تجربی(شامل فصول 2تا5) نیز دربردارنده ی معرفی دو روش ارائه شده برای اندازه گیری یونها، شامل ساخت حسگر نوری فلوئورسانس برای یون (فصل دوم) وساخت حسگر شیمیایی فلوئورسانس برای یونهای (فصل سوم) ، (فصل چهارم) وaco- (فصل پنجم) میباشد. اساس آزمایش های صورت گرفته بر برهمکنش یک لیگاند انتخابگر با یون مورد نظر استوار است، نتایج حاصل از این برهمکنشها با تکنیک هایی نظیر فلوئورسانس، uv-vis وروشهای محاسباتی بررسی شده است.
بهمن ابراهیمی حسین زاده پرویز نوروزی
این پژوهش با هدف بهبود حساسیت، پایداری و حدتشخیص حسگرهای ارگانوفسفات انجام شد. در این تحقیق برای اولین بار دو سامانه جریان عبوری به گونه ای طراحی شده که آنزیم استیل کولین استراز با کمک نانولوله کربنی چند دیواره و سیلیکا-ژل در یک بیو راکتور بستر ثابت تثبیت شده است. در سامانه اول تثبیت آنزیم استیل کولین استراز با استفاده از "سل ژل بازی مبتنی بر حامل اتانول" با کمک روش سطح پاسخ بهینه گردید. به منظور بهینه سازی تثبیت آنزیم با کمک روش سطح پاسخ متغیر های (نانو لوله کربنی:آنزیم) و (سل- ژل:نانو لوله کربنی+آنزیم) بررسی شدند و مقادیر بهینه با استفاده از نرم افزار مینی تب 14 به ترتیب 07/1 و 43/0 بدست آمد. میزان بهینه دبی جریان برای رسیدن به جذب بیشینه، 4/0 میلی لیتر بر دقیقه بدست آمد. پاسخ حسگر جریان عبوری به تغییرات غلظت استیل تیوکولین یداید مورد بررسی قرارگرفت و غلظت 1 میلی مولار استیل تیوکولین یداید به عنوان مقدار بهینه تعیین شد. با در نظر گرفتن زمان ماند 14 دقیقه، درصد مهار آنزیم نسبت به غلظت آلاینده ترسیم شد. مهار آنزیم توسط پاراکسون در محدوده 25/0 تا 25 میلی گرم بر لیتر از یک رابطه خطی تبعیت کرد (9873/0 r2 = ). حد شناسایی برابر 02/0 میلی گرم بر لیتر (8- 10 × 3/7 مولار) محاسبه شد. در بخش دیگری از پژوهش تثبیت آنزیم استیل کولین استراز با سل ژل اسیدی مبتنی بر حامل آبی با کمک روش سطح پاسخ بهینه شد. برای رسیدن به بیشترین میزان واکنش مربوط به روش تثبیت، میزان آنزیم (از نظر تعداد واحد های فعال بر واحد سطح بستر تثبیت) و میزان نانولوله کربنی و میزان سل ژل بهینه گردید. مقادیر بهینه برای متغیر های میزان آنزیم، نانولوله کربنی و سل- ژل به ترتیب u.cm-2 169/0، ml 607/0 و ml 012/1 بدست آمد. همچنین با تلفیقی از فنون جریان عبوری، آنالیز تزریق در جریان، تبدیل فوریه سریع و ولتامتری چرخه ای شناسایی ارگانوفسفات انجام شد. مقادیر بهینه سرعت روبش پتانسیل، زمان اقامت خوراک در راکتور، دبی جریان و غلظت استیل تیوکولین کلراید به ترتیب برابر10 ولت بر ثانیه، 6 دقیقه، 34/0 میلی لیتر بر دقیقه و 750 میکرومولار بدست آمد. با در نظر گرفتن زمان ماند 12 دقیقه، درصد مهار آنزیم نسبت به غلظت آلاینده ترسیم شد. نتایج نشان داد مهار آنزیم استیل کولین استراز نسبت به افزایش غلظت پاراکسون بر مبنای -log [paraoxon] خطی (9841/0 r2 = ) می باشد. با توجه به منحنی کالیبراسیون حد تشخیص این زیست حسگر 7- 10 × 7/1 میلی گرم بر لیتر (13- 10 × 2/6 مولار) محاسبه شد.
هدا ایلخانی محمدرضا گنجعلی
چکیده در این مطالعه ابتدا برهمکنش بین عناصر لانتانید با dnaهای کوتاه زنجیر (ssdna) مورد بررسی قرار گرفت.بررسی ویژگی های بیوشیمیایی لانتانیدها هنگامی مورد توجه قرار گرفت که مشخص گردید به دلیل تشابه شعاع یونیla3+با یون ca2+، این عنصر می تواند جانشین یون کلسیم در فرآیندهای بیولوژیکی شود. در قسمت بعد،برای اولین بار ویژگی های الکتروشیمیایی تعدادی از لانتانیدهای الکتروفعال نیز مورد بررسی قرار گرفت. سپس نوع و ویژگی های برهمکنش بین لانتانیدهای الکتروفعال با ssdna به روش الکتروشیمیایی و در phهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت.ph پایین تر (7/3) برای انجام مطالعات بنیادی انتخاب شد و ph بالاتر (5/5) به دلیل حلالیت مناسب یون های لانتانید، رفتار برگشت پذیر آنها و نزدیکی به ph بیولوژیکی انتخاب گردید. سرانجام تمام نتایج به دست آمده با روش های اسپکتروسکوپی مورد تایید قرار گرفت.برای بررسی بیشتر نوع پیوند ایجاد شده با استفاده از روش های محاسباتی جزئیات بیشتری از نوع پیوند ایجاد شده و ساختار کمپلکس حاصل به دست آمد. برهمکنش لانتانیدها با ssdna منجر به تغییر ساختار آن شده و بنابراین همانند سازی و کپی برداری سلولی را مختل خواهد نمود. همچنین برهمکنش میان dsdna و کمپلکس های لانتانید نیز مورد بررسی قرار گرفته و نوع برهمکنش انجام شده مشخص شد. بررسی هانشان می دهد که کمپلکس های لانتانید در میان dna دو رشته ای به شکل اینترکلیت شده قرار می-گیرد.اینبررسی ها برای سه کمپلکس لانتانید سنتزی و الکتروفعال انجام گردید. همچنین در این قسمت از مطالعه توالی dna باکتری پاستورلا مولتوسیدا (یک باکتری بیماری زا) استفاده شد. از نتایج این آزمایشات برای طراحی بیوسنسورهای dna استفاده گردید. در آخرین بخش از این مطالعه، برای اولین بار بیوسنسورهایی برای تعیین توالی های خاصی از ژن باکتری پاستورلا مولتوسیدا طراحی شد. حد تشخیص و تکرار پذیری و محدوده خطی برای هر بیوسنسور مشخص گردید. این بیوسنسورها بر اساس استفاده از کمپلکس های لانتانید به عنوان نشانگر طراحی و ساخته شد. حد تشخیص بیوسنسورهای طراحی شده با sm(qs)3، tb(qs)3و yb(qs)3، به ترتیب µm (007/0) 015/0، µm (009/0) 021/0 و nm (02/0) 484/0 و محدوده خطی به ترتیب، 3/0 – 02/0، 885/0 – 03/0 و µm 11/0 – 01/0 به دست آمد. برای آخرین بیوسنسور از الکترودهای غشایی چاپی استفاده گردید. سطح الکترود با نانوذرات طلا اصلاح و ویژگی های بیوسنسور با روش های امپدانس و ولتامتری پالسی تفاضلی مورد بررسی قرار گرفت. محدوده خطی و حد تشخیص برای این بیوسنسور به روش ولتامتری پالسی تفاضلی به ترتیب ngml-1 10 – 0 و ngml-1 (03/0) 56/0 و به روش امپدانس به ترتیب ngml-1 10 – 0 و pgml-1 (97/0) 35/19 به دست آمد.
مرتضی رضاپور پرویز نوروزی
چکیده ندارد.
یلدا لیاقتی مبرهن ژیلا آزاد
چکیده ندارد.
علی حمزه پور پرویز نوروزی
چکیده ندارد.
اسماعیل حق شناس پرویز نوروزی
چکیده ندارد.
هادی فرمهینی فراهانی پرویز نوروزی
چکیده ندارد.
عبدالمجید بایندری مقدم علی اکبر صبوری
چکیده ندارد.
عزت اله نوریوسفی پرویز نوروزی
چکیده ندارد.
فائزه دوستی محمدرضا گنجعلی
اکسیداسیون الکتروشیمیایی ناپروکسن و پاراستامول با استفاده از الکترود خمیر کربنی اصلاح شده با نانوسیم دیسپروسیم، با روش ولتامتری موج مربعی به عنوان یک روش سریع، راحت و حساس بررسی شد. هم چنین، روش تشخیص جدیدی، به نام ولتامتری موج مربعی تبدیل فوریه سریع (fft swv) - بر اساس اندازه گیری گذرایی الکترود، به عنوان تابعی از پتانسیل – برای اندازه گیری دیفن هیدرامین با استفاده از همان الکترود اصلاح شده، اما به صورت میکروالکترود، به کارگرفته شد. نتایج نشان می¬دهد که الکترود خمیرکربنی اصلاح شده با dy-nw برای ناپروکسن، پاراستامول و دیفن هیدرامین، فعالیت الکتروکاتالیزوری موثری را با حساسیت بالا، پایداری و طول عمر مناسب نشان می¬دهد. در مورد دو داروی پاراستامول و ناپروکسن، بر اساس خصوصیت جذب سطحی داروها روی سطح dy-nwcpe، روش ولتامتری عاری سازی جذب سطحی ارزان، حساس و ساده برای آنالیز داروها بهینه شد. شرایط کاری بهینه روش پیشنهادی به صورت زیر می¬باشند: پتانسیل تجمع eacc = 0.3 v، زمان تجمع tacc = 20 s، پله پتانسیل 3 mv، دامنه پالس 40mv و فرکانس 50 hz ، با استفاده از بافر فسفات (ph = 7.0) به عنوان الکترولیت پشتیبان. این الکترود اصلاح شده رفتار خوبی را از نظر کاتالیز کردن انتقال الکترون نشان داد، بطوریکه پیک های اکسایش ناپروکسن و پاراستامول در سرعت روبش 100 mvs-1 با اختلاف پتانسیل حدود 300mv از هم جدا می¬شدند که به حد کافی برای اندازه گیری ناپروکسن و پاراستامول به طور همزمان و به صورت جداگانه بزرگ است. منحنی های کالیبراسیون خطی به ترتیب برای پاراستامول و ناپروکسن در دامنه× 10-9 – 5.0 × 10-4 1.0 با حدود تشخیص 0.05 nm و 0.3 nm بدست آمدند. هم چنین آنالیز در نمونه های قرص داروها و نمونه ادرار، نتایج بازیابی قابل قبولی را نشان داد. در مورد دیفن هیدرامین نیز، پاسخ دتکتور (میکرو الکترود) سریع است، که این روش را برای کاربردهای دارای الکترولیت های در جریان مناسب می¬سازد. الکترود خمیر کربنی برای بهبود حساسیت با نانو ساختار اصلاح شد. خصوصیت ردوکس دیفن هیدرامین برای اندازه گیری آن در قرص¬هایش استفاده شد. نانوسیم های دیسپروسیم سنتز شده، مانند نانو لوله¬ها سطح موثرتری را ایجاد می¬کنند. بنابراین نانوسیم ها، کاندیداهای خوبی به عنوان اصلاح گرها برای واکنش های الکتروشیمیایی می باشند. دارو یک پیک اکسایش برگشت ناپذیر در پتانسل 1080 میلی ولت، نسبت به الکترود مرجع ag/agcl و با استفاده از الکترود خمیر کربنی اصلاح شده با نانو¬¬ سیم را نشان داد که جریان بالاتر و پتانسیل اکسایش کمتری در حدود 300mv را نسبت به الکترود اصلاح نشده نشان می دهد. به علاوه نسبت سیگنال به نویز به طور قابل توجهی با کاربرد روش تبدیل فوریه سریع (fft) ، کسر زمینه و انتگرال گیری دو بعدی پاسخ الکترود در دامنه پتانسیل و بازه¬ زمانی منتخب نشان داد. برای بدست آمدن حساسیت بیشتر، پارامترهای موثر هم چون فرکانس و ph بهینه شدند. در نتیجه، برای اندازه گیری دیفن هیدرامین مقادیر lod ، 4.0 × 10-11 moll-1 و مقدار loq، 10-11 moll-1 8.0 × بدست آمدند. هم چنین در فرمولاسیون تجاری دیفن هیدرامین نتایج کمّی قابل قبولی بدست آمد.
مریم حریری محمدرضا گنجعلی
دراین پژوهش یک روش آسان، موثر و مناسب برای محاسبهء مقادیر ثابت های تشکیل کمپلکس ((kf، بین (5-(دی متیل آمینو) نفتالن-1-سولفونیل-4- فنیل سمی کاربازید) (dmnp) که مشتقی از دنسیل کلرید میباشد و یونهای لانتانید iii))، با استفاده از هر دو روش اسپکترومتری و اسپکتروفلوئوریمتری پیشنهاد شده است. تعیین kf ها نشان داد که dmnp بیشتر نسبت به یون اربیوم گزینش پذیر بوده است. به علاوه معتبر بودن روش با محاسبه ثابت خاموش سازی فلوئورسانس اشترن-ولمر (ksv)، تأیید گردید. در نهایت مطالعات dft بر روی یون اربیوم iii)) و کمپلکس آن با dmnpبه منظور تشخیص مکان های فعال و تخمین انرژی بر هم کنش اعمال شد. می توان نتیجه گرفت که این مشتق از دنسیل کلرید که دارای شدت فلوئورسانس بالای ذاتی می باشد، یک معرف مناسب برای تعیین گزینش پذیر یون اربیوم می باشد. لذا با استفاده از نتایج فوق، برای نخستین بار یک غشاء اپتود فلوئوریمتری بسیار حساس و گزینش پذیر برای تعیین مقادیر جزئی از یونهای اربیوم (iii) تهیه گردید. سیستم حسگری اربیوم (iii) با داخل سازی dmnpبه عنوان یک فلوئورویونوفر خنثی و گزینش پذیر، نسبت به اربیوم(iii)، در یک غشاء پلاستیک شده توسط pvcکه حاوی natpb به عنوان افزایندهء آنیونی چربی دوست بود، مهیا شد. پاسخ حسگر بر اساس خاموش سازی قوی dmnp با یونهای اربیوم(iii) بود.در 5 ph=حسگر پیشنهادی نمودار کالیبراسیونی نشان داد که با زمان پاسخ نسبتاً سریع کوچکتر از 50 ثانیه در گسترده وسیع غلظتی 2-10×0/1 مولار تا 10-10×0/1 مولار خطی بود. علاوه بر پایداری زیاد و تکرار پذیری، حسگر ساخته شده گزینش پذیری بی همتایی را نسبت به یون اربیوم (iii)در مقایسه با دیگر کاتیون ها از خودشان داد. اپتود نام برده به طور موفقییت آمیزی به منظور تعیین مقادیر جزئی از یونهای اربیومiii) ) در مخلوطهای دو تایی و نمونه های آبی به کار رفت. کلمات کلیدی: حسگر اپتود، اربیوم، لانتانیدها، فلوئورسانس، ثابت تشکیل کمپلکس، خاموش سازی، کمومتریکس، اشترن-ولمر، دنسیل کلرید.
پرندیس دانشگر علی اکبر موسوی موحدی
پروژه تحقیقاتی حاضر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. در بخش اول استفاده از روشهای مدرن الکتروشیمیایی شامل ولتامتری پیوسته عاری سازی چرخه ای تبدیل فوریه و ولتامتری پیوسته عاری سازی موج مربعی تبدیل فوریه سریع با هدف دستیابی به امکان اندازه گیری مقادیر بسیار کم دارو ها مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور تغییرات ادمیتانس سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانو سیم دیسپروسیوم و یا سطح میکرو الکترود طلا در اثر واکنشهای اکسید و احیا و در الکترولیت مورد نظر در حضور مقادیر میکرولیتری از نمونه در شرایط تزریق جریان با بکار گیری مرحله پیش تغلیظ در محدوده پتانسیل انتگرال گیری مورد بررسی قرار گرفته است. جهت دستیابی به بیشترین مقدار حساسیت (نسبت سیگنال به نویز) علاوه بر انتگرال گیری دو بعدی از جریان در پنجره زمان و پتانسیل پردازش اطلاعات توسط فرایند تبدیل فوریه سریع جهت صاف کردن دیجیتال نویز انجام شده است. در شرایط بهینه منحنی کالیبراسیون و ارقام شایستگی برای روش و داروهای انتخابی تعیین گردید. داروهای مورد بررسی عبارتند از تاموکسیفن، بیزاکودیل، سیتالوپرام، اریترومایسین، لوودوپا و پاراستامول که از این میان داروهای تاموکسیفن و بیزاکودیل با روش ولتامتری پیوسته عاری سازی موج مربعی و داروهای سیتالوپرام و اریترومایسین با روش ولتامتری پیوسته عاری سازی چرخه ای و داروهای لوودوپا و پاراستامول با روش ولتامتری پیوسته موج مربعی با استفاده از ویژگی اکسایش و احیا اندازه گیری شده اند. حد 7 پیکوگرم بر میلی لیتر، / 3 پیکوگرم بر میلی لیتر ، 3 / 0 پیکوگرم بر میلی لیتر 2 پیکوگرم بر میلی لیتر، 0/37 تشخیصها به ترتیب 5 788 پیکوگرم بر میلی لیتر و 755 پیکوگرم بر میلی لیتر بوده است. مهمترین امتیاز این روش داشتن حد تشخیص پایین، عدم نیاز به حذف اکسیژن از الکترولیت و سرعت و قابلیت بکارگیری در اندازه گیری گستره وسیعی ار ترکیبات دارویی الکتروفعال و غیر الکتروفعال و نیز امکان جفت شدن با روشهای جداسازی است که برای انتخابی نمودن سیستم مفید می باشد. در حالت نرمال و گلیکه شده (قندی) با تعدادی (hsa) بخش دوم کار تحقیقاتی مربوط به بررسی برهمکنش پروتئین سرم انسانی از داروها می باشد. پروتئین سرم انسانی یکی از مهمترین پروتئینی های بدن حامل برای بسیاری از ترکیبات از جمله داروهاست. هر تغییر ساختاری در پروتئین بر روی اتصال ان با داروها تاثیرگذار است از جمله این تغییرات ساختاری در پروتئین می تواند در اثر اتصال قند گلوکز باشد مسئله ای که در بدن افراد دیابتی اتفاق می افتد. در این بخش ابتدا پروتئین در حضور غلظت فیزیولوژیکی از گلوکز ( 50 میلی گرم بر میلی لیتر) به مدت 28 روز انکوبه شد و سپس تغییر درتعداد لیزین های پروتئین در اثر اتصال گلوکز تعیین گردید. سپس با روشهای الکتروشیمی، فلورسانس، طیف سنجی جذبی و دو رنگ نمایی دورانی اختلاف میان پیوند شدن داروهای استامینوفن، اتیل وانیلین و لوودوپا که از سه دسته بازی، خنثی و اسیدی هستند با آلبومین نرمال و گلیکه شده مورد مطالعه قرار گرفته است. ثابت پیوند برای داروها با پروتئین نرمال به ترتیب برای استامینوفن، لوودوپا و اتیل وانیلین با روش × 2/3 بدست امده است. ثابت پیوند برای آلبومین قندی با داروهای فوق الذکر به ترتیب 103 × 8/5 و 105 ×103 ،2/0× الکتروشیمی 104 1/5 بدست امده است. ثابتهای پیوندی با روش جذبی نیز مورد تایید قرار گرفتند. با روش فلورسانس × 6/3 و 105 ×103 ،7/8 ویژگیهای ترمودینامیکی مانند انرژی آزاد و انتروپی پیوندی دارو- پروتئین بدست امده است. تغییرات در ساختمان دوم آلبومین نرمال و گلیکه در اثر پیوند با این سه دارو با استفاده از طیف دورنگ نمایی دورانی مورد بررسی قرار گرفت که کاهش هلیکس در اثر گلیکه شدن پروتئین را نشان می دهد و اتصال هر یک از داروها نیز با کاهش در بیضی واری منفی بیانگر تغییر و کاهش بیشتر میزان استفاده docking هلیکس بوده است. در نهایت جهت تکمیل اطلاعات در مورد محل پیوند شدن داروها و نوع برهمکنشها از روش و با برهمکنشهای هیدروفوب و هیدروژنی میباشد. محل iiia در زیر گروه hsa شد مشخص شد که محل اتصال استامینوفن با می باشد. بطور ia در زیر دمین hsa و در مورد داروی اتیل وانیلین نیز محل اتصال با ib در حفره hsa اتصال داروی لوودوپا با کلی هدف از انجام این بخش بررسی تفاوت ساختاری آلبومین در اثر اتصال با داروهای ذکر شده می باشد.