نام پژوهشگر: نوذر شفیعی

تجزیه و تحلیل مفهوم شرق و جایگاه آن در سیاست خارجی دولت نهم در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  زهرا صادقی نقدعلی   نوذر شفیعی

یکی از تحولاتی که در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب به وقوع پیوسته است، طرح سیاست نگاه به شرق در دولت نهم می باشد. سیاست نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران از جمله سیاست های راهبردی است که با هدف توازن بخشیدن به مراودات سیاسی و اقتصادی با کشورهای غربی از یک سو، و کشورهای آسیایی به ویژه، شرق و جنوب شرقی آسیا با توجه به امکانات بالقوه ی آن ها صورت می گیرد. در پژوهش، انجام جهت گیری های سیاست خارجی ایران از زمان پهلوی تا زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد مورد بررسی قرار گرفته شده است. جهت گیری سیاست خارجی ایران در زمان پهلوی بر اساس سیاست «نگاه به غرب» بود در این دوره ارتباط با کشورهای اروپایی و ایالات متحده نتایج بسیار بدی را به همراه داشت تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای رهایی از قدرت های بزرگ سیاست «نه شرقی، غربی» در سیاست خارجی ایران اتخاذ شد. اگرچه این سیاست تا به اکنون جزء اصول سیاست خارجی ایران می باشد اما با وقوع جنگ تحمیلی روند دیگری در سیاست خارجی ایران دنبال شد چرا که خرابی های ناشی از جنگ و اقتصاد ضعیف ایران در زمان آقای هاشمی توجه ایران را به برقراری ارتباط با کشورهای منطقه و ایجاد یک اتحاد استراتژیک یا کشورهای شرق جلب نمود. این به معنای ایجاد سیاست تنش زدایی بود که در زمان آقای خاتمی نیز دنبال شد. در این زمان سیاست خارجی ایران بر اساس سیاست «نگاه به غرب» با هدف تعامل و گفتگو با کشورها دنبال می شد. اما در زمان آقای احمدی نژاد سیاست خارجی ایران به سمت سیاست «نگاه به شرق» و ایجاد رابطه با کشورهای شرقی جهت یافت. سیاست نگاه به شرق در زمان احمدی نژاد با توجه به مساله هسته ای ایران و تهدیدهایی که از سوی غرب بر ایران وارد شد، موضوعیت بیشتری یافت. اما این که منظور از سیاست نگاه به شرق چیست؟ چه عواملی باعث شد که دولت نهم سیاست نگاه به شرق را به عنوان یک جهت گیری در سیاست خارجی ایران مطرح نماید؟ آیا سیاست نگاه به شرق باید به عنوان یک استراتژی اتخاذ شود یا تاکتیک؟ سوالاتی است که با اهداف زیر در این پایان نامه دنبال می شود: - تبیین علل اتخاذ سیاست نگاه به شرق در جهت گیری سیاست خارجی دولت نهم. - تبیین فرصت ها و چالش های ناشی از اتخاذ سیاست نگاه به شرق برای جمهری اسلامی ایران. مطالعات موجود نشان می دهد که سیاست نگاه به شرق از سیاست های تاکتیکی دولت نهم می باشد که هدف آن متنوع ساختن گزینه های سیاسی و روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد. دولت نهم قائل به محدود شدن روابط خارجی با چند دولت قدرتمند از قبیل کشورهای اروپایی نیست و سعی در استفاده از تمام ظرفیت های موجود برای تعامل با سایر کشورها از قبیل دولت های منطقه ای آمریکای لاتین، روسیه و چین است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی – تحلیلی است.

سیاست خارجی چین در افریقا (از ایدئولوژی گرایی تا عمل گرایی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  منیژه شفیعی زاده   جواد امام جمعه زاده

جمهوری خلق چین از ابتدای تأسیس خود نگاهی مجدد به جهان افکند و به جستجوی جایگاه خود در نظام بین المللی پرداخت . با توجه به شرایط انقلابی و انزوای چین بعد از تأسیس لازم بود که این کشور روابط خود را با کشورهای مختلف گسترش دهد تا زمینه را برای بسط عقاید خویش فراهم نماید . در این میان چین برای کشورهای در حال توسعه و سرزمین هایی که تازه به استقلال رسیده بودند ، از جمله دولت – ملت های افریقایی اهمیت ویژه ای قائل شد . از زمان شکل گیری چین تا کنون چهار نسل در صحنه ی سیاست این کشور ظهور یافته اند که هر کدام با توجه به شرایط زمانی و الویت های کشوری ، سیاست خارجی خاصی را در افریقا دنبال کرده اند . در زمان نسل اول چین به رهبری مائو مناسبات چین با کشورهای افریقایی بر جنبه -های ایدئولوژیکی همچون صدور انقلاب ، صدور اندیشه های مارکسیستی – لنینیستی – مائویستی ، مبارزه با امپرالیسم و استعمار و در همین راستا کمک به جنبش های انقلابی این قاره برای رهایی از بند استعمار مبتنی بود که بعد از شدت گرفتن اختلافاتش با اتحاد شوروی ، اهداف دیگری نظیر سوسیال امپریالیست نشان دادن شوروی ، بر حق نشان دادن خود و برتری اندیشه مائویستی با آنها اضافه شد . در این دوران علی رغم برتری اهداف ایدئولوژیکی ، اهداف سیاسی همچون کسب وجهه ی بین المللی ، مورد شناسایی قرار گرفتن و ورود به سازمان ملل متحد را نیز در ر ابطه با کشورهای افریقایی دنبال می کرد . از اواخر دهه ی 1970 با روی کارآمدن رهبران نسل دوم رویکرد چین به افریقا از گرایشات ایدئولوژیکی فاصله گرفت زیرا این کشور در پی اتخاذ سیاست اصلاحات و درهای باز یک خط مشی مبتنی بر عمل گرایی را در ارتباط با دنیای خارج در پیش گرفت که این روند با روی کار آمدن رهبران نسل سوم و چهارم تقویت شد . در نتیجه چین با در پیش گرفتن سیاست خارجی مبتنی بر عمل گرایی ، گسترش تجارت و همکاری های اقتصادی و به تبع منفعت و سود خود را در ارتباط با کشورهای افریقایی در الویت قرار داد . هر چند رویکرد اصلی سیاست خارجی چین در افریقا اقتصادی است ولی سطوحی از این رویکرد ملاحظات سیاسی ، فرهنگی و بین المللی نیز می باشد . هدف از نگارش پایان نامه حاضر ، نشان دادن نحوه ی سمت گیری سیاست خارجی چین از رویکرد ایدئولوژی گرایی به رویکرد عمل گرایی با توجه مسئله ی تغییر نسل قدرت در این کشور می باشد . در این پایان نامه تلاش شده با روش توصیفی- تحلیلی سیر تحول سیاست خارجی چین در افریقا بر اساس « مسئله تغییر نسل » در چین نشان داده شود . نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ایدئولوژی مولفه ی اصلی سیاست خارجی چین در افریقا در زمان رهبران نسل اول بود ولی تحت تأثیر واقعیت های داخلی و بین المللی در دوران رهبران نسل دوم ، سوم و چهارم ، عمل گرایی به رویکرد اصلی سیاست خارجی چین در افریقا تبدیل شد .

مطالعه تطبیقی مکتب انگلیسی و تئوری سازه انگاری در روابط بین الملل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1389
  روح الله زمانیان   نوذر شفیعی

پژوهش حاضر با هدف مطالعه تطبیقی تئوری سازه‏انگاری و مکتب انگلیسی در ابعاد هستی‏شناسی، معرفت‏شناسی و روش‏شناسی در روابط بین‏الملل انجام گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش، مقایسه‏ای است به این معنی که ابتدا تئوری سازه‏انگاری و مکتب انگلیسی در ابعاد هستی‏شناسی، معرفت‏شناسی و روش‏شناسی را مورد تحلیل قرار داده است سپس، با توجه به فرضیه‏های پژوهش، به مقایسه داده‏ها - تبیین وجوه افتراق و اشتراک تئوری‏های مزبور- و در نهایت به نگارش موضوع بر حسب فصول تعیین شده مبادرت شده است. نتایج پژوهش نشان داد که: 1- در بعد هستی‏شناسی، مکتب انگلیسی به دلیل توجه به معانی، قواعد و هنجارها در تبیین سیاست بین‏الملل به نظریه لیبرالیسم نزدیک است و تئوری سازه‏انگاری، به دلیل توجه همزمان به معانی، قواعد، هنجارها و منافع و تأکیدی که این تئوری به ویژه روایت ونتی آن از دولت دارد، به تئوری‏های رئالیسم و نئورئالیسم نزدیک می‏باشد. 2- در بعد معرفت‏شناسی، مکتب انگلیسی و تئوری سازه‏انگاری به دلیل این‏که هر دو در طیف اثبات‏گرایان و فرا‏ اثبات‏گرایان قرار دارند به هم شبیه می‏باشند. 3- در بعد روش‏شناسی، به دلیل این‏که مکتب انگلیسی بهترین روش برای مطالعه روابط بین‏الملل را استفاده از روش‏های تاریخی و تفسیری می‏داند در طیف سنت‏گرایان قرار دارد و تئوری سازه‏انگاری، به دلیل این‏که در کنار عوامل کیفی به عوامل کمی در تحلیل روابط‏ بین‏الملل توجه می‏کند و به خاطر توجهی که نظریه‏پردازان برجسته آن مانند ونت بر عوامل کمی‏گرا و علمی دارند، در طیف فرارفتارگرایان قرار می‏گیرد.

تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر تئوری سازه انگاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  داریوش قاسمی   نوذر شفیعی

هدف از این پژوهش ارائه تحلیلی جامع تر و کاملتر از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با به کار گیری سایر نظریات از جمله نظریات جدید- به دلیل ضعف پژوهشهای انجام شده- می باشد، سئوال این است که آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر نظریه سازه انگاری قابل تحلیل است؟ عمده انتقاد به نظریه های خردگرا در تحلیل سیاست خارجی بی توجهی به رابطه بین الاذهانی رفتار و چگونگی بر ساخته شدن هویت -به دلیل تعریف آنها در قالب ایدئولوژی و سیاست اعلامی- و توجه به قدرت در هدایت رفتار خارجی دولتها و تعریف منافع و سیاستها در قالب دیدگاه قدرت محور است؛ از طرف دیگر نظریه انتقادی با شالوده ذهنی گرایی و معنا محوری قادر به ارائه راهکار عملی قابل حصول و عینی برای مواجهه عینی و واقع بینانه(منحصر به ملزومات حیات مادی) با محیط بیرونی و ساختار نظام بین الملل نمی باشد؛ هر چند در وادی ایده پردازی قادر به قدرت آفرینی است. سازه انگاری به ویژه مشی «ونتی» آن با رویکرد میانه خود با پر کردن خلاء میان دو دسته نظریات خردگرا و انتقادی، هنجارها، قواعد و ارزشها را در قالب هویت و فرهنگ، هدایت گر رفتار و تعریف کننده منابع و سیاست خارجی می داند و تعامل ساختار ـ کارگزار را نیز در رابطه قوام بخشی متقابل می بیند. گفتمان هویتی انقلاب اسلامی با ورود به جمع سایر متغیرهای هویتی دخیل در فرایند سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سایه عقلانیت اخلاقی و انتقادی حاکم بر خود شَمایی معنایی ایجاد نموده که با نظریات خردگرا قابل تبیین نیست، بدین سبب سعی شده با کمک نظریه سازه انگاری به استخراج الگوه های رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود، با این فرض که به کارگیری این نظریه در تحلیل نسبت به سایر نظریات موثرتر است.

تحلیل روابط چین و آمریکا در چارچوب تئوری سیکل قدرت(2008-1991)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  عبدالحمید قلی زاده   نوذر شفیعی

چکیده روابط چین و ایالات متحده از زمانی که انقلاب کمونیستی به رهبری مائو در چین به پیروزی رسید، تاکنون از فراز و نشیب های فراوانی برخوردار بوده است. پس از روی کار آمدن حزب کمونیست در چین، ایالات متحده روابط خود با این کشور را قطع کرد و این وضعیت تا دهه ی 1970 که نیکسون از این کشور دیدار کرد، تداوم یافت. در اوایل این دهه، نگرانی های آمریکا از نوسازی نیروی نظامی شوروی و نیز حمایت های این کشور به همراه چین از ویتنام شمالی، باعث گردید تا آمریکا با به رسمیت شناختن جمهوری خلق چین به عنوان تنها حکومت مشروع چین، ضمن آن که در روابط میان این دو کشور شکاف خواهد انداخت، اهرمی برای فشار بر اتحاد شوروی فراهم آورد و علاوه بر این، زمینه را برای خروج آبرومندانه ایالات متحده از ویتنام مهیا سازد. با از سرگیری روابط ایالات متحده و چین از اوایل دهه 1970، روابط دو کشور علی رغم نوسانات متعدد، رو به بهبود گذاشت و در این مدت چین، توانست از تکنولوژی و سرمایه های غرب و به ویژه آمریکا بهره مند گردد. آن چه به سیاست آمریکا در این دوره (قبل از پایان جنگ سرد) در ارتباط با چین شکل می بخشید، سیاست های جهانی شوروری به عنوان دشمن مشترک بود. اما با فروپاشی نظام دوقطبی، این عامل وحدت بخش از میان رفت و در نتیجه، چین ناچار شد به تقویت توان نظامی خود به عنوان عاملی بازدارنده در برابر تهاجم احتمالی غرب و به ویژه آمریکا روی آورد. این عامل در کنار رشد سریع اقتصادی که این کشور به ویژه پس از روی کار آمدن دنگ شیائو پینگ تجربه کرده و این کشور را تا مرز سومین اقتصاد جهان ارتقاء داده است، با عنایت به پتانسیل های بسیار بالای آن به منظور دستیابی به جایگاه قدرت بزرگ، و نیز امکان انتقال ثروت اقتصادی به حوزه ی نظامی، نگرانی دولتمردان ایالات متحده را نسبت به چالش کشیده شدن هژمونی این کشور توسط چین در عرصه ی بین المللی برانگیخته است. ضمن آن که، بر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که در مقطع حاضر، گرچه دولتمردان چین تلویحاً نظام تک قطبی به رهبری آمریکا را پذیرفته اند، اما چنین رویه ای نه از تمایل درونی این کشور، بلکه از مقدورات و محذورات نظام بین الملل کنونی نشأت گرفته و با تغییر شرایط، طبیعتاً این کشور رویکردی متفاوتی را متناسب با افزایش قدرت خود در پیش خواهد گرفت. بر این اساس، فرضیه ای که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته، این است که ارتقاء قدرت چین در زمینه های سیاسی- امنیتی و اقتصادی- تکنولوژیک، زمینه را برای تقاضای نقش بیشتر و در نتیجه چالش با ایالات متحده فراهم ساخته است. بر این اساس، آنچه این پژوهش در چارچوب تئوری سیکل قدرت و نقش بدان دست یافته است، این است که ظهور چین به عنوان قدرت برتر در قرن حاضر، زمینه های عدم تعادل میان قدرت رو به فزونی و نقش محدود آن را فراهم ساخته و به بروز جلوه های مهمی از چالش های سیاسی و اقتصادی میان این کشور و ایالات متحده انجامیده است. از این رو، چنانچه آمریکا از پذیرش نقش چین در عرصه بین المللی سرباز زند، علاوه بر این که احتمال بروز درگیری و مناقشه میان دو کشور افزایش خواهد یافت، به افول و انحطاط قدرت نسبی ایالات متحده بیشتر دامن خواهد زد.

تحلیل عوامل تأثیرگذر بر روابط ایران و هند(2008-2000)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  محمد رضا آسال   سید جواد امام جمعه زاده

تحولات روابط هند و ایران به ویژه از ابتدای هزاره جدید متأثر از عوامل مختلفی بوده است، عواملی که در حوزه هایی مناسبات دو جانبه را در پی دو اعلامیه مهم تهران(2001) و دهلی نو(2003) گسترش و تعمیق بخشیده و در حوزه های دیگر آن را با محدودیت هایی مواجه ساخته است. در یک ارزیابی کلی می توان گفت بیشتر عوامل همگرایی موثر بر روابط دو کشور ذاتی و بادوام هستند و عوامل واگرایی بیشتر به صورت عرضی و موقتی و از ناحیه بازیگران ثالث صورت می گیرد. به دلیل اشتراکات فراوان تاریخی، تمدنی و فرهنگی، زیربنای ذهنی برای گسترش روابط و برقراری همکاری استراتژیک و گسترده فراهم است. در زمینه سیاسی نیز دو کشور در بسیاری از مسائل و موضوعات منطقه ای و بین المللی دارای اشتراک منافع و سیاست ها بوده و عوامل مختل کننده در این رابطه کمتر به چشم می خورد. اما در کنار عوامل فرهنگی و سیاسی – امنیتی، حوزه اقتصادی به عنوان مهم ترین حوزه ظرفیت ساز و کانون محوری روابط دو کشور محسوب می شود. از آنجایی که بین دو کشور اختلافات سیاسی و امنیتی جدی وجود نداشته و با توجه به وجود ظرفیت های بالای اقتصادی فیمابین، مسائل سیاست سفلی(اقتصادی و رفاهی) از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به مسائل سیاست علیا، در روابط دو کشور برخوردار می باشد و همین امر ضرورت تعامل و همکاری بیشتر میان دو کشور را فراهم آورده است. با توجه به نیاز روز افزون هند به واردات انرژی برای تداوم رشد اقتصادی 8 درصدی خود و نیاز ایران به فروش نفت و گاز در جهت تأمین مالی برنامه توسعه، و همچنین وجود ظرفیت های بالای همکاری در دیگر حوزه های تجاری مثل مبادلات تکنولوژیکی و صنعتی، نظامی – تسلیحاتی، ترانزیت کالا و بحث کریدور شمال - جنوب و مسائلی از این قبیل، می توان گفت دو کشور دارای اقتصاد های مکمل بود و در صورت گسترش همکاری ها و روابطشان، می توانند بسیاری از نیاز های یکدیگر را برطرف نمایند و شرایط وابستگی متقابل میان دو کشور را فراهم سازند. در واقع می توان گفت که استعداد ها و ظرفیت های کافی برای برقراری یک رابطه مبتنی بر وابستگی متقابل میان ایران و هند به صورت بالقوه وجود دارد که در صورت عزم رهبران سیاسی برای گسترش روابط و همکاری ها و عدم توجه به محدودیت های وارده از سوی کشور های ثالث، این ظرفیت های همکاری به صورت بالفعل در آمده و وضعیت وابستگی متقابل دو کشور محقق می شود. در این میان، مقوله انرژی و امنیت انرژی به عنوان محور توسعه روابط دو کشور تلقی شده که می تواند روابط دو کشور را به سمت وابستگی متقابل هدایت نماید.

ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  شهریار فرجی نصیری   نوذر شفیعی

چکیده جنوب آسیا یکی از بی ثبات ترین و نا امن ترین مناطق دنیا است. بحران کشمیر به عنوان مهمترین اختلاف مرزی موجود در دنیا، چالشی اساسی در روابط هند و پاکستان- دو قدرت اصلی منطقه- به حساب می آید؛ به گونه ای که تاکنون این دو کشور را سه بار تا پای جنگ تمام عیار و یک بار نیز تا مرز یک درگیری هسته ای پیش برده است. همچنین دخالت و رقابت کشورهایی مانند چین و آمریکا بر دامنه این اختلافات افزوده است. مجموعه این عوامل باعث شکل گیری قطب بندی ها و ترتیبات سیاسی- امنیتی فراوانی در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای در جنوب آسیا شده است که این ترتیبات و معادلات عمدتاً هند- محور یا پاکستان- محور هستند. به رغم وجود ترتیبات سیاسی- امنیتی فراوان در جنوب آسیا، دو معادله هند- آمریکا و چین- پاکستان بر محیط امنیتی جنوب آسیا سایه افکنده و باعث ایجاد نوعی توازن قدرت دو قطبی در این منطقه گردیده است. توازن قدرت موجود در جنوب آسیا و ترتیبات سیاسی- امنیتی این منطقه، به دلیل پیوستگی جغرافیایی و فرهنگی ایران با جنوب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذار است. نظر به اهمیت این منطقه، پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا بر اساس تئوری موازنه قوا و تبیین تأثیر این ترتیبات بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تهیه گردیده است در پی پاسخگویی به این سوال است که ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا بر چه اساسی شکل گرفته و چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد. این پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که ترتیبات سیاسی- امنیتی موجود در جنوب آسیا بر اساس تئوری موازنه قوا شکل گرفته و خالق فرصت هایی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی ایران می تواند با ایفای نقش قدرت موازنه دهنده در جنوب آسیا به تأمین منافع امنیت ملی خود بپردازد؛ در مجموع می توان گفت ترتیبات سیاسی- امنیتی موجود در جنوب آسیا تأثیر مثبتی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد.

جایگاه قفقازجنوبی درسیاست خارجی روسیه پس از یازده سپتامبر 2001
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1388
  روح الله سوری   سعید وثوقی

قفقاز جنوبی همواره درسیاست خارجی روسیه از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است،بطوریکه سیاست خارجی روسیه نسبت به این منطقه در طول دوره های تاریخی مختلف چندان تغییری نداشته و از یک الگوی مشخص پیروی کرده است.پارامترهای گوناگونی می توان یافت که باعث تداوم سیاست خارجی روسیه در قفقاز جنوبی شده است که از جمله مهمترین آنها می توان به نقش هویت روسی شکل گرفته در طول تاریخ اشاره نمود. اما در کنار پارامترهای تداوم دهنده ای چون هویت روسی ،متغیرهایی نیز می توان یافت که حضور آنها باعث ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی روسیه شده است. ازجمله این متغییرها می توان به یازده سپتامبر و تحولات ایجادشده ناشی از آن در نظام بین الملل اشاره کرد.شرایط بوجودآمده پس از یازده سپتامبر،رویکرد سیاست خارجی روسیه نسبت به قفقاز جنوبی و همچنین حضور قدرت های رقیب این کشور در این منطقه (ازجمله ایالات متحده آمریکا) را تحت تاثیر خود قرارداد وازاین منظر می توان از یازده سپتامبر به عنوان متغیری در سیاست خارجی روسیه یاد کرد. بررسی رویدادها و روابط سیاسی میان روسیه و قفقاز جنوبی پس از 11سپتامبر 2001 نشان می دهد که تغییرات بوجودآمده در سیاست خارجی روسیه نسبت به قفقاز جنوبی تحت تاثیر تحولات یازده سپتامبر را نه تغییری بنیادین که صرفا بایستی آن را نوعی نوسان در جهت گیری کلی روسیه در ارتباط با این منطقه درنظرگرفت.هدف تحقیق حاضر نیز بررسی این موضوع می باشد که متغیر یازده سپتامبر تا چه حد قادر به تغییر سیاست خارجی روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شده است.

تاثیر جهانی شدن بر قومیت گرایی )مطالعه موردی کردستان عراق 1991- 2008 (
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  محمد علی شریفی   سعید وثوقی

چکیده: جهانی شدن یکی از مباحث مهم و جنجال برانگیز در دنیای معاصر است که متفکران و اندیشمندان برداشتهای متفاوتی از آن ارائه کرده اند. عده ای آن را پدیده ای با محوریت کشورهای غربی دانسته همچون غربی سازی ، فاعل آن را دنیای غرب می دانند. برخی جهانی شدن را روند مدرنیزاسیون خوانده اند و بعضی آن را پدیده ای پسامدرن و کاملا متمایز از دوره مدرن به شمار آورده اند. بعضی هم با توجه به گستردگی ابعاد جهانی شدن ، فشردگی جهان، افزایش وابستگی و درهم تنیدگی جهان، ادغام جنبه های اقتصادی در گستره ای جهانی و پهناور تر شدن گستره تاثیر گذاری و تاثیر پذیری کنش های اجتماعی به تبیین این پدیده پرداخته اند. در پژوهش حاضر تاثیر جهانی شدن بر قومیت گرایی مطالعه موردی کردستان عراق مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش جهانی شدن نه به عنوان یک وضعیت یا پروژه بلکه چونان فرایندی تدریجی و پایدار توصیف شده است که از گذشته ای دور یا نزدیک آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد، با این تفاوت که هر چه بر عمر آن افزوده می شود، شتاب و گستره آن هم بسیار افزایش می یابد در نظر گرفته شده است. در این پژوهش با بهره گیری از نظریات گیدنز و رابرتسون نحوه تاثیر گذاری جهانی شدن بر قومیت ها بررسی شده است .محور مطالعه حاضر تاثیرات ناشی از جهانی شدن بر قومیت گرایی در مورد کردستان عراق بعد از سال 1990، مخصوصا بعد از سالهای پس از جنگ سرد و جنگ اول خلیج فارس است. این پایان نامه دو هدف اصلی را دنبال می کند: 1-تبیین تاثیر جهانی شدن بر قومییت گرایی 2-تبیین قومییت گرایی در کردستان عراق با توجه به پدیده جهانی شدن نوع تحقیق در این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده است و با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای و با استفاده از مقالات و کتب و منابع اینترنت می باشد. در نهایت تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش، نتایج ذیل را به همراه داشته است: 1- مسئله گرایشات سیاسی محلی گرا در کردستان عراق و وفاداری کردهای عراق به آداب و سنن خود، پدیده ای طبیعی وما قبل مدرن است، اما سیاسی شدن این وفاداری ها و بسیج گروهای کرد عراقی برای کسب خودمختاری و یا استقللال، یک پدیده مدرن است و در قرن بیستم ریشه دارد. 2- جهانی شدن کارکردی دو گانه دارد، یعنی در عین حال که موجب اتحاد و نزدیکی بیشتر بین هویت های مشترک می گردد، واگرایی و به جستجوی هویت متمایز رفتن را در میان جوامع افزایش می دهد. به عبارت دیگر نمی توان از جهانی شدن و یکپارچگی جهانی سخن گفت و از سوی دیگر هم نمی توان مطلقا با رویکردی تدافعی و جانبدارانه تاثیر حهانی شدن بر گسترش محلی گرایی و خاص گرایی رای داد.، بلکه جهان امروز صحنه همزیستی این دو گفتمان است. 3- جهانی شدن و به خصوص در قالب ماهواره و تلویزیون تاثیر عمیقی بر هویت سیاسی کردستان عراق داشته است و مسئله کردهای عراق را به موضوعی آشکار و واقعیتی عینی در جهان تبدیل نمود. رسانه ها نقش بسیار گسترده ای در نشان دادن رنج کردهای عراق بازی کردند و در نتیجه تهییج افکار عمومی جهان آمریکا ، سازمان ملل و دیگر کشورهای اروپایی مجبور به مداخله در امور عراق شده و منطقه پرواز ممنوع را در شمال عراق ایجاد نمودند که در نهایت زمینه ساز خودمختاری کردهای این منطقه گردید. 4-جنگ دوم خلیج فارس و حمله آمریکا و متحدانش به عراق در مارس 2003 که منجر به سقوط صدام حسین و تحول سیاسی در عراق شد، موقعیت کردها را نه تنها در شمال عراق بلکه در سطح دولت ملی بهبود بخشید. آنها توانستند پست ریاست جمهوری و وزارتخانه های عمده دولت عراق را به دست بگیرند و بر فرایند های سیاسی و شکل گیری نظام سیاسی جدید عراق تاثیر بگذارند. 5-جهانی شدن و فرایند های فرا ملی، فضای سیاسی منطقه را تغییر داده و عنصر هویت کردی را در سراسر کردستان عراق به شدت قومی کرده است و به دنبال آن پروژه های ملی گرایانه کردها نیز تحول پیدا کرده و با مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر، خودگردانی پیوند خورده است، و به دنبال تشکیل حکومت خود گردان کردها در شمال عراق فعالیت های فرهنگی و ارزش های کردی در تمام منطقه توسعه پیدا کرده است. کلید واژه ها: جهانی شدن، قومیت، هویت، هویت قومی، کردستان عراق

تاثیر تسلیحات هسته‏ای پاکستان بر روابط اسلام آباد- واشنگتن (2009- 1998)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1391
  مهراب محمدی   نوذر شفیعی

روابط هسته ای آمریکا- پاکستان بر اساس برداشت های آمریکا از منافع ملی مد نظرش و نیز برداشت پاکستان از تصور تهدید برای امنیت ملی خود و منطق موازنه قوا در ارتباط با هند دچار فراز و نشیب بوده است. آنچه که بر این فراز و نشیب بیشتر از هر چیزی تأثیر گذار بوده شرایط ساختاری حاکم بر نظام بین الملل می باشد. همین مسئله، رفتار آمریکا در زمینه مقابله با برنامه هسته ای پاکستان را تحت الشعاع اهداف مهمتر این کشور یعنی (مهار نفوذ شوروی در عصر جنگ سرد و مبارزه با تروریسم پس از حوادث 11 سپتامبر) قرار داده است. فرضی که در این رساله مطرح است این است که تسلیحات هسته ای پاکستان، این کشور را برای ایالات متحده از جایگاه یک متحد استراتژیک در عصر جنگ سرد به یک شریک غیر قابل اعتماد در عصر پس از جنگ سرد تغییر داده است. در این راستا نتایج این پژوهش نشان داد که: 1- سه مولفه تاثیرگذار در سطوح بین المللی، منطقه ای و داخلی در تحریک پاکستان برای انجام آزمایشات هسته‏ای و دست یابی به تسلیحات هسته‏ای موثر بوده اند. 2- اهمیت موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک پاکستان برای آمریکا نقش تعیین کننده ای در جریان نحوه رفتار این کشور با برنامه هسته‏ای اسلام آباد داشته است. 3- آمریکا اصلاحیه های متعددی را در رابطه با برنامه ی هسته ای پاکستان وضع نموده که مواردی چون اصلاحیه گلن و اصلاحیه پرسلر از اهمیت بالایی در این زمینه برخوردارند. 4- با توجه به حجم تبلیغاتی آمریکا در مورد همکاری-های هسته‏ای پاکستان و طالبان و خطر دست یابی تروریسم به تسلیحات هسته‏ای این کشور، احتمال می رود که آمریکا اهداف گسترده تری از جمله خلع سلاح هسته‏ای پاکستان در سر داشته و این جاروجنجال های تبلیغاتی در واقع به منظور زمینه سازی برای اقدامات بعدی صورت می گیرد. 5- با وجود این که بوش پسر پس ازحوادث 11 سپتامبر، پاکستان را به عنوان متحد اصلی غیر ناتو برای آمریکا خوانده است، اماباید گفت که تهدیداتی که به واسطه تسلیحات هسته ای پاکستان برای امنیت و منافع ملی آمریکا در منطقه شکل گرفته، باعث شده است پاکستان برای ایالات متحده از جایگاه یک متحد استراتژیک در دوره جنگ سرد به یک شریک غیر قابل اعتماد درعصر پس از جنگ سرد تبدیل شود، ازاین رو حمایتی که آمریکا از پاکستان به عمل می آورد، حمایتی استراتژیک نمی باشد. پژوهش حاضر با هدف تشریح علل انجام آزمایشات هسته‏ای پاکستان و تاثیر تسلیحات هسته‏ای این کشور بر روابط واشنگتن- اسلام آباد طی سال های 2009- 1998انجام گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. واژه های کلیدی: تسلیحات هسته ای، دکترین هسته ای پاکستان، امنیت هسته ای، اصلاحیه پرسلر، اصلاحیه گلن، ژئوپلیتیک.

بررسی نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه(2009-2001)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  محمد بهرامی   نوذر شفیعی

چکیده: پس از حادثه 11 سپتامبر ایالات متحده به این مساله پی برد که ماهیت تهدید تغییر کرده، و بر خلاف گذشته که دولت ها به واسطه قدرت سخت و نظامی می‏توانستند امنیت ایالات متحده را تهدید کنند، امروزه جنبش‏های بنیادگرا و رادیکال و گروه‏های غیر‏دولتی می‏توانند با دستیابی به تسلیحات هر چند ناچیز، و همراه ساختن افکار عمومی مردم منطقه با خود، امنیت و منافع ملی ایالات متحده را با چالش‏های جدی مواجه کنند. واکنش اولیه ایالات متحده در قبال حملات تروریستی 11 سپتامبر به کارگیری قدرت سخت و حمله نظامی به افغانستان و عراق بود. اما پس از شکست این استراتژی و گسترش گرایش‏های بنیادگرایانه در منطقه و افزایش تنفر نسبت به ایالات متحده، این کشور با تغییر استراتژی خود و به کارگیری قدرت نرم در قالب فعالیت‏های دیپلماسی عمومی در صدد مقابله با چالش‏های پیش رو بر آمد. ایالات متحده پس از حوادث 11 سپتامبر به اهمیت افکار عمومی مردم خاورمیانه بر امنیت ملی خود پی برد. لذا اقداماتی را در قالب به کارگیری قدرت نرم به منظور ترمیم وجهه خود در این منطقه به اجرا گذاشت. در این راستا ایالات متحده با تکیه برفعالیت های دیپلماسی عمومی ملل خاورمیانه را هدف قرار داده و از این طریق سعی دارد با هویت بخشی به مردم، مطابق با منافع و سیاست های ایالات متحده ، قلب ها و اذهان آنها را تسخیر و آنها را با سیاست های خود همراه کند. ایالات متحده به این نتیجه رسیده است که برای مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی قبل از هر چیز نیازمند همراه ساختن افکار عمومی مردم خاورمیانه می باشد. در اینصورت تروریست ها پایگاه های خود را در میان مردم از دست داده و قادر به جذب جوانان به منظور انجام فعالیت های تروریستی خود نیستند و دستیابی به این مهم منوط به استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در خاورمیانه می باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه بین سال‏های 2001 تا 2009 در پی پاسخ به این سوال می باشد که دیپلماسی عمومی چه نقشی را در سیاست خارجی ایالات متحده پس از حوادث 11 سپتامبر به خود اختصاص داده است. فرض این پژوهش بر این اصل استوار است که دیپلماسی عمومی بعد از حادثه یازده سپتامبر به مهم ترین ابزار سیاست خارجی ایالات متحده جهت مقابله با چالش های اصلی این کشور در قرن حاضر تبدیل شده است که عبارتند از: وجهه نامناسب ایالات متحده در خاورمیانه و گسترش تروریسم و بنیادگرایی اسلامی. لذا ایالات متحده از دیپلماسی عمومی جهت همسو کردن منافع و ارزش‏های ملل خاورمیانه با خود و تغییر هویت آنها (به گونه ای که همراستای با ارزش ها و سسیاست‏های ایالات متحده در منطقه باشد) و همچنین مبارزه با تروریسم استفاده می کند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی و تحلیلی می باشد. کلید واژه‏ها: دیپلماسی عمومی، دیپلماسی سنتی، قدرت نرم، سیاست خارجی، دیپلماسی رسانه‏ای

ترتیبات پیشنهادی امنیتی برای مرزهای ایران و افغانستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  اقدس اقبال   نوذر شفیعی

دارای 945 کیلومتر مرز مشترک می باشند. در طول خط مرزی و در دوسوی ایران از جنوب به شمال، استان های سیستان و بلوچستان ،خراسان جنوبی و رضوی ،در دوسوی افغانستان ولایت های هلمند،نیمروز،فراه و هرات با یکدیگر همسایگی پیدا می کنند. وضعیت طبیعی و انسانی مناطق مرز ایران و افغانستان مسأله کنترل آن را دشوار می کند. این مرز در بین مرزهای ایران در دو دهه گذشته، بیشترین ارتباطات و تعاملات غیرقانونی را داشته و ایران تا کنون آسیبهای زیادی از آن دیده است. بی ثباتی موجود در افغانستان که دست کم در سه دهه ی گذشته وجود داشته و با وجود تشکیل دولت جدید و حضور نظامیان امریکایی و نیروهای ناتو در آن کشور، هنوز هم شاهد آن هستیم، به صورت های مختلف امنیت مرزی ایران را تحت تاثیر قرار می دهد.در دوسوی مرزهای مشترک ایران و افغانستان ،مسائل متعدد امنیتی مطرح می باشد.تمرکز قومیت تاجیک با مذهب تشیع و قوم بلوچ با مذهب اهل سنت در مرزها برای ایران و افغانستان نگرانی های امنیتی به همراه داشته است.رود مرزی هیرمند،تولید مواد مخدر و ترانزیت آن ومهاجرت افغانها به ایران نیز مسائل امنیتی خاص خود را در این مرز دارا می باشند. سوال اصلی در این پایان نامه این است که مسائل امنیتی مشترک در مرزهای ایران و افغانستان کدام می باشد و چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت امنیتی مرز دو کشور به نظر می رسد؟بر طبق فرضیه این پایان نامه ،اختلافات ارضی ،مواد مخدر،رود هیرمند ،مواد مخدر و قومیت های در دوسوی مرزها از مهم ترین این مسائل می باشند که مساله ی تنش در مرزهای بین دو کشور با علامتگذاری مرزها به همان شکل اولیه و ایجاد بازار مشترک بهبود خواهد یافت،حل مساله مواد مخدر بستگی به همکاری در سه سطح ملی ،منطقه ای و بین المللی دارد،پیگیری هر چه دقیقتر موافقتنامه ی های دو کشور درمورد هیرمند به حل مساله ی آب کمک می کند،مشکل امنیتی اقوام وابسته به نحوه ی اسکان اقوام در دوسوی مرزها می باشد واخراج مهاجرین از ایران منوط به انجام سه کارکرد حقوقی ، سیاسی و تبلیغی است . روش تحقیق در این پایان نامه به صورت توصیفی_تحلیلی می باشد که پس از تحلیل هرکدام از این مسائل امنیتی،پیشنهاداتی که برای بهبود وضعیت امنیتی به نظر می رسد نیز ارائه می شود.

عوامل داخلی موثر بر شکل گیری طالبان پاکستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  زهرا ثالثی   نوذر شفیعی

طالبان پاکستان یکی از پیچیده ترین نیروهای اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و امنیتی در پاکستان و حتی جنوب آسیا به شمار می رود که تجزیه و تحلیل آن از اهمیت علمی زیادی برخوردار است .از سوی دیگر این پدیده ی نسبتاً نوین که در باره آن کمتر گفته و شنیده شده است،هم اکنون امنیت داخلی پاکستان ، امنیت منطقه ای و بین المللی را تهدید می کند.بر این اساس ، پایان نامه حاضر با هدف تحلیل عوامل داخلی موثر برشکل گیری طالبان پاکستان با استفاده از تئوری عمومی سیستم ها به عنوان چارچوبی نظری انگاشته شده است . لذا سوال اصلی این پژوهش این است که عوامل داخلی موثر در شکل گیری طالبان پاکستان کدامند؟ مفروض اصلی پژوهش نیز بر این امر استوار است که عوامل داخلی متعددی همچون نقش ایدئولوژی های وهابیت و دیوبندی، موقعیت خاص جغرافیایی، وضعیت نامساعد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وامنیتی پاکستان در شکل گیری پدیده طالبانیسم پاکستان تاثیر گذار می باشند. برای تبیین بهتر مسئله هر یک از عوامل مذهبی ، جغرافیایی ، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وامنیتی پاکستان به عنوان یک زیر سیستم توصیف شده و سپس نقش این موارد بر شکل گیری طالبان پاکستان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که 1- اندیشه های فرق مذهبی وهابی و دیوبندی آموزه هایی در خود جای داده که درگسترش تفکرات رادیکال نقشی بسیار تعیین کننده دارد. 2- بافت اجتماعی پاکستان و به ویژه قومیت پشتون و فرهنگ پشتونوالی به همراه وضعیت سیاسی مناطق قبیله ای فدرال و ایالت سرحد شمالی و طرز اداره آن ها نیز در رویکرد استقلال طلبی این مناطق و در نتیجه نضج بنیاد گرایی سنی موثر افتاده است. 3- فقر و محرومیت گسترده، و شاخص های توسعه انسانی و اجتماعی پایین، به عنوان مشخصه مناطق قبیله ای خودمختار پاکستان یکی از عوامل پرورش و گسترش رویکرد های رادیکالی خشونت آمیز همچون طالبان پاکستان می باشد.4- شرایط جغرافیایی مناطق شمال پاکستان به ویژه ارتفاعات آن که موجد محدودیت در ایجاد شبکه های ارتباطی و بروز نابرابری های ناحیه ای گردیده است، در شکل گیری طالبان پاکستان موثر است.5- دسترسی آسان گروه های افراطی پاکستان به سلاح و مبادرت به تجارت مواد مخدر در جهت تامین نیاز های مالی، در رشد طالبان پاکستان تاثیر به سزایی ایفا نموده است.

همکاری های هسته ای آمریکا و هند: فرصت ها و چالش ها در سطوح بین المللی و داخلی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1389
  زهرا ماندنی ورزنه   نوذر شفیعی

همکاری های هسته ای یکی از مولفه های موثر در گسترش روابط آمریکا و هند می باشد که عقد موافقتنامه ی آن ریشه در سال های 2005 و 2006 دارد. در جولای سال 2005 آمریکا با تغییر جهتی عمده در سیاست هایش طی بیانیه ای مشترک باهند اعلام کرد که هند به عنوان دولتی مسئول و دارای فناوری هسته ای پیشرفته باید از منافع و مزایای مشابه با دیگر دولت های مسئول و دارای فناوری هسته ای برخوردار شود. در مقابل هند هم اظهار داشت که مسئولیت ها و اعمالی مشابه با دیگر کشورهای عمده ی دارای فناوری هسته ای پیشرفته مانند آمریکا را بر عهده می گیرد و از منافع و مزایای مشابه برخوردار می شود. به منظور بررسی و توضیح این همکاری ها و ارزیابی پیامدهای آن در چارچوب فرصت ها و چالش های پیش روی آن، تئوری واقع گرایی نوکلاسیک از قدرت تبیین بالایی برخوردار است. این تئوری که می توان از آن به عنوان نسل سوم واقع گرایی نام برد در واقع تلفیقی از رویکردهای نوواقع گرا و واقع گرایی کلاسیک است. نوکلاسیک ها در حالی که اهمیت متغیرهای منسوب به سطح نظام مانند آنارشی بین المللی، دستاوردهای نسبی و توازن قوا را می پذیرند توجه بیشتری را به نقش حیاتی ایی که افراد و متغیرهای سطح دولت در تدوین سیاست خارجی کشورها ایفا می کنند معطوف می دارند. به عبارت دیگر این مکتب به طور همزمان به عوامل سطح واحد و سطح نظام (عوامل ساختاری) و به نوعی بر لزوم نگاه به سطوح مختلف تحلیل توجه دارد و از این نظر در ابعادی از نوواقع گرایی و واقع گرایی کلاسیک ارزشمندتر محسوب می شود. همچنین توجه آن به نقش افراد و شرایط داخلی به میزان زیادی باعث توسعه ی قدرت تبیینی آن می شود و به همین دلیل است که می توان مدعی شد این تئوری شرح بهتری از دیگر تئوری های پارادایم واقع گرایی ارائه می دهد و به همین دلیل برای تبیین همکاری های هسته ای آمریکا و هند و فرصت ها و چالش های پیش روی آن هم مناسب تر است. بر طبق تئوری واقع گرایی نوکلاسیک مهم ترین عواملی که به تغییر و بهبود روابط آمریکا و هند که بهترین نماد آن همکاری های هسته ای دو کشور است کمک کردند را می توان به دو دسته تقسیم کرد: در درجه ی اول ساختار قدرت (عوامل سطح نظام) عامل اصلی بهبود مناسبات آمریکا و هند است. در بین عوامل ساختاری محدودیت های قدرت آمریکا، ظهور هند به عنوان قدرتی تاثیرگذار و خیزش چین از اهمیتی ویژه برخوردارند. دومین دسته از عوامل بهبود مناسبات آمریکا و هند تا سطح همکاری های هسته ای هم عوامل داخلی هستند که از مهم ترین آن ها می توان به برداشت های رهبران و نخبگان سیاسی آمریکا و هند و نقش آن ها در این همکاری ها اشاره کرد. حال که این همکاری ها محقق شده و موافقتنامه ی آن که به معنی نقض سه دهه اعمال سیاست منع گسترش تسلیحات هسته ای توسط آمریکاست به قانون تبدیل شده و با توجه به سوالات اصلی پژوهش درمورد اینکه فرصت ها و چالش های پیش روی این همکاری ها چه هستند همچنین نظر به تئوری واقع گرایی نوکلاسیک بایستی فرصت ها و چالش های پیش روی این همکاری ها را در دو سطح بین المللی و داخلی مورد بررسی قرار داد. همانطور که می دانیم ارزیابی یک ابتکار عمل مستلزم بررسی پیامدهای احتمالی آن نه فقط در چارچوب فرصت ها بلکه در چارچوب چالش های پیش روی آن هم هست. درمورد همکاری های هسته ای آمریکا و هند هم وضع به همین منوال است. البته پیش از بررسی این فرصت ها و چالش ها باید گفت که رسیدن به هدف همکاری های هسته ای به راحتی امکان پذیر نشد؛ چرا که این همکاری ها مستلزم اعمال تغییراتی در قانون آمریکا و همینطور سیاست های بین المللی بود. در 18 جولای 2005 جورج بوش و مان موهان سینگ طی بیانیه ای مشترک در واشنگتن تمایل خود به همکاری های هسته ای غیر نظامی و انعقاد موافقتنامه ای هسته ای را اعلام داشتند. در این زمان هند که از طرفین npt نبود با وجود اینکه به آزمایش سلاح های هسته ای پرداخته بود و به یک برنامه ی تسلیحات هسته ای در حال پبشرفت ادامه می داد به موجب قانون ایالات متحده یک دولت فاقد سلاح های هسته ای محسوب می شد. به همین دلیل عملی شدن پیشنهاد همکاری های هسته ای نیازمند ایجاد تغییراتی در قوانین آمریکا و همینطور سیاست های بین المللی از جمله سیاست های nsg بود. به عبارت دیگر جورج بوش مجبور بود قبل از اینکه همکاری های هسته ای با هند آغاز شود اغماض های خاصی انجام دهد و تصمیمات خاصی متعاقب قانون انرژی اتمی سال 1954 آمریکا اتخاذ کند. به همین دلیل هم به دنبال موافقت کنگره با تعدیل قوانین و سیاست های آمریکا رفت. بوش به این منظور در ماه مارس 2006 مصوبه ای را برای تعدیل شرایط بخش 123 قانون انرژی اتمی سال 1954 آمریکا پیشنهاد کرد. این مصوبه در واقع از اعمال بخش 123 قانون انرژی اتمی آمریکا که صادرات هسته ای به هند را محدود می کرد جلوگیری می نمود و انعقاد هر گونه موافقتنامه ی هسته ای با هند در آینده را امکان پذیر می ساخت. نه ماه بعد از اعلام همکاری های هسته ای یعنی در دسامبر 2006 اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان هر دو حزب در کنگره "قانون هنری جی هاید" یا قانون همکاری آمریکا و هند در زمینه ی انرژی صلح آمیز هسته ای را تصویب کردند. جورج بوش هم با امضای قانون هاید آن را به قانون عمومی آمریکا تبدیل کرد و با این کار باعث صرف نظر از بخش 123 قانون انرژی اتمی آمریکا شد که این راه را برای امضای موافقتنامه ی همکاری های هسته ای آمریکا و هند یا "موافقتنامه ی 123" باز کرد. موافقتنامه ای که سرانجام در جولای 2007 و بعد از مذاکرات طولانی و دشوار منعقد شد و لایحه ی آن هم در اکتبر 2008 به تصویب کامل سنا رسیده با امضای رئیس جمهور به قانون تبدیل شد. اقدامات پایانی ایی هم که برای امکان پذیر نمودن همکاری های هسته ای آمریکا و هند صورت گرفت اقداماتی بین المللی بودند که عبارتند از: 1)صورت قطعی دادن به ترتیباتی برای نظارت های iaea بر تاسیسات هسته ای غیرنظامی هند و 2)جلب حمایت nsg از تجارت هسته ای آمریکا و هند و تعدیل سیاست های این رژیم. در خصوص نظارت های iaea باید گفت نظارت بر رآکتورها و تاسیسات هسته ای غیرنظامی هند مطابق با یک موافقتنامه ی نظارتی بین هند و iaea صورت می گیرد. موافقتنامه ای که بر طبق آن هند تا سال 2014، 14 رآکتور از 22 رآکتور این کشور را که غیرنظامی هستند و کلیه ی رآکتورهای غیرنظامی اش در آینده را تحت نظارت های بین المللی دائمی قرار خواهد داد. در خصوص تعدیل سیاست های nsg هم سرانجام استثنائاتی برای هند در نظر گرفته شد و اعضای nsg موافقت کردند از بکارگیری سیاست های nsg که به طور معمول در مقابل دولت های فاقد سلاح های هسته ای عضو npt بکار می رود برای هند صرف نظر کنند. این تصمیم nsg تصمیمی مهم در پایان بخشیدن به انزوای هسته ای طولانی مدت هند و پایان بخشیدن به رژیم منع انتقال فناوری هسته ای به هند بود. در واقع اقدامات پیش گفته در مجموع اقدامات تسهیل کننده ی همکاری های هسته ای آمریکا و هند بودند و باعث شدند این ابتکار عمل امکان پذیر شود؛ ولی اقدامات تسهیل کننده ی یک ابتکار عمل تنها نشان دهنده ی مقدمات و چگونگی امکان پذیر شدن آن هستند حال آنکه ارزیابی خود ابتکار عمل مستلزم بررسی پیامدهای احتمالی آن در چارچوب فرصت ها و چالش های پیش روی آن است. از فرصت های ناشی از همکاری های هسته ای آمریکا و هند به عنوان علل بهبود روابط دو کشور در این اواخر یاد می شود. با نظر به فرصت هایی که اغلب محققان و مقامات رسمی دو کشور درمورد آن اتفاق نظر دارند می توان گفت آمریکا از طریق انعقاد موافقتنامه ی همکاری های هسته ای با هند عهده دار یک تحول کامل در روابط دوجانبه اش با هند شده بیش از پیش متوجه فرصت های ناشی از همکاری با هند به منظور مقابله با مسائل جهانی و تهدیدات امنیتی مشترکی مانند تروریسم، گسترش سلاح های هسته ای، خیزش چین و بی ثباتی های منطقه ی جنوب آسیا و همینطور فرصت های اقتصادی که در سطح داخلی مطرح اند شد. یکی از بارزترین حوزه های امنیتی که آمریکا و هند در آن همگرایی دارند و یکی از جنبه های شراکت استراتژیک این دو کشور مبارزه با تروریسم است. همکاری های دوجانبه ی فزاینده در خصوص مبارزه با تروریسم یکی از فرصت های مهم ناشی از روابط مستحکم تر دو کشور، یکی از علل همپوشی منافع استراتژیک و فصل مشترک تهدیدات امنیتی آن هاست. در واقع سیاست مبارزه با تروریسم سبب شد آمریکا بیش از پیش متوجه ی فرصت های ناشی از همکاری با هند جهت مقابله با تهدیدات مشترک و ایجاد صلح و ثبات در منطقه ی جنوب آسیا شود. جنوب آسیا یکی از شکننده ترین و بی ثبات ترین مناطق جهان است و منافع آمریکا در این منطقه نیازمند مدیریت تنش ها و بی ثباتی های منطقه ای و ایجاد ثبات است. در واقع جنگ گسترده ی آمریکا علیه تروریسم این کشور را به سوی اقداماتی سیاسی به منظور مقابله با دیگر چالش های امنیتی و علل بی ثباتی در جنوب آسیا سوق داده است. در این میان همکاری با هند به عنوان تک قطب سازه ی ژئوپولیتیکی جنوب آسیا به منظور برقراری ثبات می تواند تامین کننده ی منافع هر دو کشور بوده فرصت هایی را برای هر دوی آن ها در پی داشته باشد. از دیگر فرصت هایی که عموما آن را نتیجه ی همکاری های هسته ای آمریکا و هند می دانند منع گسترش سلا ح های هسته ای است. اعتقاد بر این است که همکاری های هسته ای غیرنظامی آمریکا و هند با رساندن هند به حد استانداردهای بین المللی منع گسترش سلاح های هسته ای باعث پیشبرد اهداف معاهده ی منع گسترش سلاح های هسته ای (npt) می شود. به علاوه برخی شروط موافقتنامه ی همکاری های هسته ای آمریکا و هند هم پیشرفتی در راستای منع گسترش سلاح های هسته ای به حساب می آیند. این شروط عبارتند از: تفکیک سایت های هسته ای نظامی و غیر نظامی هند، نظارت های iaea بر سایت های غیرنظامی، امتناع از تامین فناوری هسته ای برای کشورهای فاقد آن و توقف تولید مواد شکاف پذیر توسط هند. علاوه بر نگرانی هایی که در خصوص گسترش سلاح های هسته ای وجود دارد و همکاری های هسته ای آمریکا و هند می تواند باعث تعدیل آن نگرانی ها شود، دهلی نو و واشنگتن نگرانی های مشترکی هم درمورد یک چین در حال خیزش و رفتار احتمالی آن در آینده دارند. اکثر تحلیلگران آمریکایی و هندی همکاری های هسته ای دو کشور را بخشی از استراتژی بزرگ و مهم دو کشور بخصوص آمریکا در قبال چین می دانند. هرچند مقامات آمریکا و هند در سیاست های اعلانی خود همکاری های هسته ای دو کشور را مستقل از هر گونه ملاحظاتی در قبال چین می دانند با این همه نمی توان این همکاری ها و کمکی که آمریکا از این طریق به تبدیل هند به قدرتی بزرگ در قرن 21 می کند را فارغ از قدرت رو به رشد چین ارزیابی کرد. گذشته از فرصت هایی که تا اینجا توضیح دادیم و در سطح بین المللی مطرح بودند در سطح داخلی هم فرصت هایی وجود دارند که همکاری های هسته ای آمریکا و هند باعث افزایش آن فرصت ها خواهند شد. از مهم ترین این فرصت ها فرصت های اقتصادی است که در دو سطح تجارت و سرمایه گذاری و تامین انرژی مطرح است. اتحاد گسترده تر و عمیق تر دو کشور آمریکا و هند در نتیجه ی همکاری های هسته ای توانسته به باز شدن بازارهای هند رو به تجارت و سرمایه گذاری های آمریکا سرعت ببخشد؛ در مقابل شرکت های هندی هم که بیش از پیش در سطح بین المللی قدرت نمایی می کنند و فعالانه به دنبال توسعه ی صادرات هستند به بازارهای آمریکا چشم دوخته اند. همکاری های هسته ای آمریکا و هند همچنین با برطرف کردن نگرانی هایی که به خاطر تحریم بودن هند در عرصه ی هسته ای بوجود آمده بود باعث افزایش قابل توجه سرمایه گذاری های خارجی در هند شده است. به علاوه معامله ی هسته ای آمریکا و هند که تامین کننده ی یک منبع مهم انرژی برای اقتصاد در حال رشد هند است بوجودآورنده ی فرصت های صادرات برای صنعت هسته ای آمریکا هم هست. هر چند موافقتنامه ی همکاری های هسته ای آمریکا و هند یک موافقتنامه ی تاریخی و متضمن فرصت هایی برای هر دو کشور است با این وجود نمی توانیم محدودیت ها و چالش های پیش روی آن را نادیده بگیریم.در واقع مسائل متعددی وجود دارند که می توانند در ماه ها و سال های آینده همکاری های هسته ای آمریکا و هند را با چالش های مختلفی روبرو کنند. در سطح بین المللی، همکاری های هسته ای و بهبود روابط استراتژیک آمریکا و هند در تقابل با اتحاد آمریکا و پاکستان بخصوص اتحاد آن ها در جنگ علیه تروریسم قرار می گیرد. این همکاری ها می تواند با تغییر توازن هسته ای جنوب آسیا به نفع هند باعث ناآرام شدن محیط امنیتی جنوب آسیا برای پاکستان، به مخاطره افتادن بازدارندگی هسته ای پاکستان در مقابل هند و از آن طریق افزایش رقابت هسته ای میان هند و پاکستان و تشدید تنش ها در منطقه ی خطرناک جنوب آسیا شود. علاوه بر افزایش تنش ها در منطقه که هم برای هند و هم آمریکا چالشی بزرگ است واکنش های احتمالی پاکستان در مقابل همکاری های هسته ای آمریکا و هند هم چالش دیگری است. دو واکنشی که بیشتر محتمل اند عبارتند از پیچیده کردن اوضاع نظامی در افغانستان و استفاده از آن به عنوان یک عامل فشار علیه آمریکا و روی آوردن به چین برای همکاری های هسته ای مشابه. علاوه بر چالش پیش گفته ایران هم در سطح بین المللی چالش دیگری برای همکاری های هسته ای آمریکا و هند به حساب می آید. با توجه به اهمیتی که ایران برای هند دارد و همینطور شمار زیاد اهداف و منافع مشترک هند و ایران از یک جهت و با توجه به روابط سرد و اختلافات ایران و آمریکا از جهتی دیگر، روابط همد و ایران چالشی پیش روی همکاری های هسته ای آمریکا و هند به شمار می رود. از طرفی مسیر سیاسی یک طرفه ی موجود که به آمریکا موقعیتی ممتاز در بازار هسته ای هند می دهد تنها باعث افزایش وابستگی هند و محدود نمودن حق انتخاب آن در زمانی می شود که چنین وضعیتی با توجه به وجود تامین کنندگان دیگری مانند روسیه کاملا قابل اجتناب است. این مسئله موید این است که آمریکا در صحنه ی همکاری های هسته ای با هند تنها شریک هند نیست و وجود رقبایی همچون روسیه با توجه به نیاز هند به ایجاد روابطی نزدیک با این کشور چالشی پیش روی آمریکا است. مسئله ی دیگری هم که می تواند در آینده همکاری های هسته ای آمریکا و هند را با چالش روبرو کند لطمه ای است که موافقتنامه ی همکاری های هسته ای به تلاش های پیوسته ای می زند که به منظور جلوگیری از اشاعه ی سلاح های هسته ای صورت می گیرد. از جمله ی این لطمات هم می توان به این موارد اشاره کرد: تاثیری که همکاری های هسته ای بر دولت هایی که در آینده تصمیم به بدست آوردن سلاح های هسته ای دارند می گذارد، لطمه ای که این همکاری ها به نهادها و قوانین بین المللی مربوط به عدم اشاعه ی سلاح های هسته ای می زند، احتمال پیروی دولت های دارای سلاح های هسته ای از مدل آمریکا و رفتار مشابه با شرکای استراتژیک خود و بالاخره امکان اینکه همکاری های هسته ای باعث کمک به توسعه ی سلاح های هسته ای هند شود. همکاری های هسته ای آمریکا و هند در سطح داخلی هم با چالش هایی روبروست که مهم ترین آن ها چالش اقتصادی و چالش مربوط به تامین امنیت انرژی است. حتی با وجود شراکت استرتژیک آمریکا و هند که همکاری های هسته ای دو کشور نماد آن است هم کار شرکت های آمریکایی برای کسب فرصت های اقتصادی کاملا ساده نخواهد بود. بخشی از این مسئله به مشکلات و موانعی که بر سر راه توسعه ی اقتصادی هند وجود دارند و بخش دیگر هم به وجود رقبایی مربوط می شود که از موقعیت بهتری برای تجارت و سرمایه گذاری برخورداند. به عبارت دیگر می توان گفت اطمینان کافی برای امید بستن به اینکه موافقتنامه ی هسته ای فرصت های اقتصادی قابل ملاحظه ای پیش روی صنایع آمریکا قرار دهد و با کمک به تامین نیازهای هند به انرژی باعث تداوم رشد اقتصادی این کشور شود وجود ندارد. همچنین سهم ناچیز انرژی هسته ای در تامین نیاز هند به انرژی و سهم ناچیز موافقتنامه ی هسته ای در افزایش میزان انرژی هسته ای تولید شده در هند نشانه ی تداوم فشار هند بر بازار جهانی انرژی و عدم تحقق رویای امنیت انرژی است. فرصت ها و چالش هایی که به آن ها اشاره شد اثبات کننده ی فرضیه هایی هستند که در فصل اول به آن ها اشاره کردیم؛ البته این ها تنها فهرستی کوتاه از مهم ترین فرصت ها و چالش هایی را که همکاری های هسته ای آمریکا و هند با آن روبرو هستند پیش روی ما قرار می دهند. مطمئنا فرصت ها و چالش های پیش روی این همکاری ها پیچیده تر و پرشمارتر از موارد ذکر شده هستند البته با توجه به زمان کوتاهی که از انعقاد موافقتنامه ی این همکاری ها می گذرد و زمان زیادی که تا پشت سر گذاشتن کامل موانع پیش رو و عملیاتی شدن و به ثمر نشستن این همکاری ها وجود دارد ممکن است اثرات بلند مدت این همکاری ها اعم از فرصت ها و چالش های پیش روی آن را نتوانیم برای سال ها به طور کامل بشناسیم.

تأثیر خط لوله صلح بر امنیت جنوب آسیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1390
  ساره شیخی کیاسری   نوذر شفیعی

چکیده پژوهش حاضر به بررسی تأثیر خط لوله صلح بر مسائل امنیتی جنوب آسیا می پردازد. به این معنی که آیا احداث این خط لوله ، می تواند به ارتقای امنیت در جنوب آسیا کمک کند ؟ فرضیه پژوهش بر این است که احداث خط لوله صلح می تواند به ارتقای امنیت در جنوب آسیا کمک کند. به همین منظور برای پاسخ به این سوال از روش توصیفی – تحلیلی با ابزار کتابخانه ای جهت توصیف ویژگی های خط لوله صلح و تحلیل آثار و پیامدهای آن بر ترتیبات امنیتی جنوب آسیا استفاده می شود .در این پایان نامه از تئوری همگرایی هاس و اشمیتر به عنوان ابزار پژوهش استفاده شده است . یافته های حاصل از این پایان نامه نشان داد که : خط لوله صلح به عنوان یک پروژه مهم اقتصادی می تواند با ایجاد وابستگی متقابل، موجبات تحکیم مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران ، هند و پاکستان را فراهم آورد. گرد آمدن سه کشور در کنار یکدیگر موجب افزایش همبستگی و ایجاد همگرایی هر چه بیشتر این کشورها می گردد که زمینه ساز همکاری در دیگر مسائل از جمله مسائل امنیتی می باشد . در واقع احداث خط لوله گاز ایران به جنوب آسیا ، نوعی منافع و سرنوشت مشترک را برای کشورهای ذی نفع رقم خواهد زد که این منافع مشترک ، رفتار کشورها را متعادل و متوازن خواهد کرد و آنها را به حسابگری و تعقل وادار می کند . همکاری موجب کاهش تعارض و کاهش تعارض زمینه را برای حل اختلافات دیرپا فراهم می کند . کلیدواژه ها : خط لوله صلح ، امنیت ، جنوب آسیا ، همگرایی ، گاز طبیعی

نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی چین(2010-1970)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1390
  رویا نژادزندیه   نوذر شفیعی

چکیده این پایان نامه در پی پاسخ به این پرسش است که دیپلماسی عمومی چه نقشی در سیاست خارجی چین ایفا می کند؟ فرض پژوهش آن است که چین سعی دارد با در پیش گرفتن دیپلماسی عمومی، افکار عمومی جهان را تحت تأثیر قرار داده و تصویری مثبت و صلح آمیز از خود ارائه دهد. هدف از ارائه این سوال و فرضیه که به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده، آن است که طی سال های اخیر بحث «تئوری تهدید» چین مطرح شده است. این تئوری وضعیت مربوط به آینده چین را برای نظم جهانی تهدیدآمیز معرفی می کند و سعی دارد با برجسته سازی و تأکید بر مولفه های منفی چین، ظهور آن را خطرناک جلوه دهد. تأکید بر این مولفه های منفی در سال های اخیر به مانع مهمی برای ارتقاء وجهه بین المللی چین و به تبع عاملی منفی در جهت تدوام روند افزایش قدرت آن بوده است. چرا که در عصر حاضر تصویر و وجهه بین المللی در میان افکار عمومی فاکتوری تعیین کننده در افزایش قدرت کشورها محسوب می شود. بر این اساس، چین که در پی افزایش نفوذ و تأثیرگذاری خود در سطح جامعه بین الملل می باشد، در تلاش است که این تصویر منفی را از اذهان بزداید و چهره ای مثبت و مقبول از خود ارائه دهد تا بواسطه ی آن بتواند به اهداف بلندمدت خود دست یابد. چین به منظور ترمیم این وجهه منفی، اذهان عمومی را هدف قرار داده است و سعی دارد با تحت تأثیر قرار دادن مردم کشورهای گوناگون این احساسات منفی را تغییر دهد و هویت خود را نزد مردم و دولت های آنان بازسازی کند. در این راستا رهبران چین بهره گیری از دیپلماسی عمومی را که ابزاری است برای برقراری ارتباط با مردم جوامع دیگر در جهت بهبود وجهه و شهرت، در دستور کار خود قرار داده است. در این راستا پیام مرکزی دیپلماسی عمومی چین این است که نیات و مقاصد چین بی خطر است و چین کشوری است که خواهان تعامل و همکاری و محیطی صلح آمیز است. در این مسیر چین سعی دارد با بهره گیری از ابزارهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی، دیپلماسی عمومی خود را در سطح جهان گسترش دهد تا در پرتو آن، مسیر حرکت خود را هموار و به هدف تغییر چهره و هویت منفی خود جامه عمل بپوشاند. ارائه الگوی تئوری ظهور صلح آمیز از سوی چین چارچوبی است که پکن اهداف خود را در آن تعقیب می کند و در مقابل تئوری «تهدید چین» قرار دارد. کلید واژه ها: سیاست خارجی، قدرت نرم، دیپلماسی عمومی، هویت، سازه انگاری.

نقش رقابت چین و آمریکا بر آینده توازن قوا در شرق آسیا: با تاکید بر بازیگری ژاپن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1390
  احمد صبوری نژاد   سعید وثوقی

چکیده: بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظم دو قطبی در جهان فروریخت. به دنبال فروپاشی نظام دو قطبی، قدرت های جدیدی در مناطق مختلف جهان سر بر آوردند که می توانستند در مناطق خود نفوذ تنها ابر قدرت موجود را به چالش بکشند، یکی از این قدرت ها چین بود. بعد از فروپاشی نظام دو قطبی, آمریکا برای ایجاد یک نظم تک قطبی آمریکا محور در جهان, خود را ناچار از این دید تا جلوی هر قدرت چالش بر انگیز را بگیرد و حضور خود را در مناطق کلیدی جهان از قبیل خاورمیانه و شرق آسیا که حال یکی از ارکان اصلی اقتصاد جهان است، حفظ و حتی پررنگتر کند. به دنبال این موضوع، آمریکا حضور خود را در منطقه شرق آسیا تقویت کرد و پیمان های امنیتی جدیدی را با کشورهای دوست در این منطقه از جهان به امضاء رساند. از طرف دیگر چین نیز در پی رشد اقتصادی اعجاب آور خود توانسته بود توجهات را به خود جلب کند و به عنوان رقیبی برای آمریکا خود را در آینده نامزد کند و به عنوان یکی از پایه های اصلی تاثیرگذار در منطقه خود را تحمیل کند به گونه ای که این منطقه را به دو قطب، آمریکا و چین تقسیم می کنند. امروزه پویایی اقتصادی از ویژگی های اصلی منطقه است اما این تنها یک بخش قضیه است زیرا کشورهای این منطقه به دلیل ترس از یکدیگر، رقابت بین یکدیگر و بحران های موجود همچون کره و تایوان در لبه پرتگاه قرار دارند و صلح و ثبات در این منطقه بسیار شکننده است. سوال اصلی این است که چه مکانیسمی می تواند از صلح و ثبات در این منطقه حفاظت کند؟ در جواب به این سوال، ابتدا اهداف هر یک از دو قطب مطرح در منطقه را بررسی کردیم. سپس این نکته را متذکر گردیدیم که به دلیل عدم امکان ایجاد یک اتحاد منطقه ای که همه کشورهای منطقه را با یک هویت مشترک دور هم جمع و بحران های موجود را حل و فصل کند، توازن قوا می تواند تا آینده قابل پیش بینی از افزایش تنش و جنگ در منطقه جلوگیری کند. کلید واژه ها: توازن قوا, نئورئالیسم, هژمونی, شرق آسیا.

بررسی سرمایه اجتماعی مهاجرین افغانستانی( مطالعه موردی: مهاجرین افغانستانی ساکن شهر اصفهان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  اسحاق علی اکبری   مهدی ادیبی سده

چکیده سرمایه ی اجتماعی عبارت است از هنجارها، ارزشها و شبکه های روابط متقابل اجتماعی که همکاری و دستیابی به هدف مشترک را برای افراد جامعه تسهیل می کند. نقش سرمایه اجتماعی و شبکه های اجتماعی در فهم فرایند انطباق و سازگاری مهاجرین در جوامع جدید و افزایش آگاهی نسبت به نقش ارزنده ای که سرمایه اجتماعی در زندگی مهاجران بازی می کند، مورد علاقه و توجه بسیاری از محققان در سالهای اخیر بوده است. آنها از سرمایه اجتماعی غالباً برای توضیح موفقیت ها یا رفاه مهاجران در جامعه میزبان استفاده نموده اند. هنگامی که مهاجران در کشور میزبان از سرمایه های اجتماعی کافی برخوردار باشند نه تنها بازگشت آنها به کشور مبدا تسهیل شده، بلکه باعث ایجاد امنیت اقتصادی و سیاسی در جامعه میزبان می شوند. شهر اصفهان جایگاه پذیرش تعداد زیادی از مهاجران افغانستانی می باشد. لذا آشنایی و شناخت هر چه بیشتر شبکه ها و پیوندهای اجتماعی مهاجران افغان و در نظر گرفتن آن در برنامه ریزی های مربوط به توسعه اقتصادی و شهری اصفهان و حتی ایران ضروری می نماید. این پژوهش در پی بررسی میزان سرمایه اجتماعی این مهاجران می باشد. روش تحقیق پیمایش بوده و از طریق ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه مهاجران افغان بالای 18 سال ساکن شهر اصفهان بوده است. تعداد 386 نفر از جامعه آماری به شیوه تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند. که داده های حاصل با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد بررسی قرار گرفت. سرمایه اجتماعی این مهاجران بر پایه شاخص های مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و معاملات شبکه مورد بررسی و سنجش واقع شده است. نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل ها نشان می دهند که ابعادی از سرمایه اجتماعی که وضیعت مناسبتری دارند، شاخص-هایی هستند که بیشتر با جامعه سنتی مهاجران در ارتباطند. و شاخص هایی که با زندگی مدرن رابطه ی بیشتری دارند در وضعیت نامطلوبتری قرار دارند. میزان اعتماد درون گروهی این مهاجران بالا و بر عکس اعتماد برون گروهی آنها پائین است. علاوه بر آن مشارکت مهاجران افغان در شبکه ها و روابط درون گروهی بالا و مشارکت اجتماعی آنها در جامعه گسترده تر بسیار محدود و در سطح پائینی بوده که نشان از عدم پیوستگی این مهاجران با جامعه مقصد دارد. واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، مهاجرین افغانستانی، شبکه های اجتماعی، مهاجرت، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی.

بررسی سازه انگارانه رویارویی ایالات متحده امریکا و اسلام گرایی بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده اقتصاد و علوم اداری 1390
  وجیهه زارع   علی امیدی

رویارویارویی امریکا و اسلام گرایی در خاورمیانه که بواسطه حوادث 11 سپتامبر 2001 به اوج رسید، این پرسش را مطرح ساخت که ریشه این همه تنفر و خشونت در چیست؟ برای یافتن پاسخ صرفا نمی توان بر اساس دیدگاه های خرد گرا به نقش عوامل مادی بسنده کرد، بلکه به خاطر نقش پررنگ عناصر فرهنگی- هویتی در این رویارویی تئوری سازه انگاری می تواند به نحو بهتری این رویارویی را تبیین کند. در چارچوب چنین دیدگاهی آنچه اقدامات و منافع بازیگران را شکل می دهد، ناشی از هویت آنهاست، که خود مقوله ایست که در نتیجه تعامل حاصل می شود. تعامل بازیگران، تاریخ را می سازد و دوستی ها و دشمنی ها را رقم می زند. هر کنشی، واکنشی را به همراه دارد و هیچ چیز از پیش موجود نیست. همه چیز ساخته می شود و هیچ دوستی و دشمنی از قبل وجود ندارد.بر این اساس رویارویی امریکا و اسلام گرایی در خاورمیانه یک شبه و بدون هیچ زمینه تاریخی شکل نگرفته است و ذاتی نیست، بلکه در طول تاریخی طولانی از تعامل ساخته شده است؛ تاریخی از تعامل نامناسب که به قوام یافتن هویت های متخاصم بین دو طرف منجر شده است. در این تحقیق سعی خواهد شد از منظر تئوری تکوین گرایی رویارویی امریکا و اسلام گرایی مورد تدقیق قرار گیرد و نقش هویت هاو نوع تعامل ها در شکل گیری این رویارویی بررسی شود.

تجزیه و تحلیل سیاست خارجی نسل پنجم رهبری جمهوری خلق چین نسبت به جمهوری اسلامی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده اقتصاد و علوم اداری 1391
  سمیرا نساجی   نوذر شفیعی

جمهوری خلق چین یک قدرت جهانی رو به رشد و جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرتمندترین کشورهای حوزه خلیج فارس است. درخواست فزاینده جهانی برای نفت و نقش ایران و خلیج فارس در تأمین درخواست اهمیت بیشتری به این روابط داده است. محرک های عمده دیگری نیز باتوجه به این حقیقت که ایالات متحده آمریکا مشکلات بزرگی با هر دو کشور چین و ایران داشته است، افزوده می شوند. علاوه بر این بسیاری از تنش های میان آمریکا و چین، ریشه در پیوندهای چین با جمهوری اسلامی ایران، مشارکت چین در برنامه های موشکی، اتمی، شیمیایی و تسلیحات پیشرفته غیراتمی دارد. در کشور چین هریک از چهار نسل گذشته سیاست خارجی خاصی نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشتند. سیاست خارجی نسل پنجم نسبت به جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی رهبران و منفعت ملی چین مطرح می شود. این مقاله در پی پاسخ دادن به این سوال است که نسل پنجم رهبری چین ممکن است بعد از 2012 چه نوع سیاست خارجی را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند؟ فرضیه مقاله این است با توجه به اهمیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و تلاش چین برای تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی به نظر می رسد نسل پنجم رهبری چین جایگاه برجسته ای را برای جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود قائل شود. هدف از نگارش مقاله حاضر، تبیین جهت گیری سیاست خارجی نسل پنجم رهبری چین نسبت به جمهوری اسلامی ایران است، که با روش توصیفی- تحلیلی به آن پرداخته شده و یافته های پژوهش نشان می دهد که با روی کارآمدن این نسل، در سیاست خارجی چین نسبت به ایران هم عوامل واگرایی و هم عوامل همگرایی نقش داشته است. براساس ویژگی شخصیتی رهبران نسل پنجم، روابط ایران و چین تحت تأثیر آموزه ها و ارزش های غربی و آمریکایی این نسل می تواند تاحدی کمرنگ شود و در مقابل، توجه این نسل به کشورهای صنعتی مانند ایالات متحده و ژاپن برای توسعه اقتصادی بیشتر معطوف شود. اما این مسئله بدین معنا نیست که این نسل غرب گراست بلکه نسل پنجم نیز براساس واقع گرایی و دفاع از منافع ملی خود عمل می کند. از سوی دیگر به دلیل نیاز چین به انرژی خلیج فارس و موقعیت ژئوپلتیک جمهوری اسلامی ایران و منافع تجاری با این کشور، روابط می تواند در این نسل اهمیت بیشتری از نسلهای پیشین پیدا کند. کلید واژه ها: سیاست خارجی، رهبری سیاسی، حزب کمونیست چین، منافع ملی، عملگرایی.

تبیین تاثیر ژئوپلیتیک روسیه بر موقعیت این کشور در ساختار نظام بین الملل در قرن 21
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1391
  بهاالدین مریمی   سعید وثوقی

روسیه بعد از فروپاشی در سال 1991، جایگاه خود به عنوان یک ابرقدرت را از دست داد. با این وجود، روسیه همچنان کشوری قدرتمند است و دارای بزرگ ترین سرزمین ها در جهان می باشد. روسیه دارای گستردگی بی نظیری می باشد؛ این بزرگ ترین کشور جهان به گونه ای در نقشه سیاسی جهان قرار گرفته است که پنج هزار مایل از شرق به غرب و در یازده منطقه زمانی قرار گرفته است. موقعیت جغرافیایی آن، این امکان را برای روسیه فراهم آورده است که می تواند حضوری فیزیکی و فعال را در بیشتر مناطق مهم و حساس جهان را داشته باشد. این گستردگی باعث شده که روسیه با چالش های گوناگون و فرصت های منحصر به فرد ژئوپلیتیکی مواجه باشد و روسیه نیز پس از فروپاشی همواره در صدد کسب جایگاه قدرت برتر و برابر با قدرت های جهان بوده است، لزوم مدیریت و کنترل بحران ها و استفاده حداکثری از فرصت ها برای کسب جایگاه برتر و معقول ترِ مورد نظر خود را درک کرده است. بر همین اساس برای تجزیه و تحلیل این عوامل در پژوهش حاضر از بنیان نظری ژئوپلیتیک بهره گرفته شده است. ژئوپلیتیک می تواند روابط میان جغرافیای کشورها و سیاست هایشان را نشان دهد. روسیه توانسته با بهره گیری از فرصت های حاصل از ژئوپلیتیک خود، بخش اعظم قدرت از دست رفته ی پس از فروپاشی را بازیابی کند و نقش خود را به عنوان یک قدرت مهم و تأثیرگذار در عرصه معادلات و امنیت بین المللی تثبیت کند. سوال اصلی که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آن می باشد همین تاثیر نقش ژئوپلیتیک روسیه بر سیاست خارجی و موقعیت کنونی این کشور در نظام بین الملل است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است.

بررسی تحولات سیاست خارجی هندوستان در قبال افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1392
  فاطمه باقری   نوذر شفیعی

دکترین کلان سیاست خارجی هند، کشورها را به سه دایره متحد المرکز تقسیم می کند ،که افغانستان در درون دایره نخست قرار می گیرد. بنا بر این، این کشور دارای اهمیت ویژه ای در سیاست خارجی هند است. روابط این دو کشور به دوران باستان برمی گردد ودر طول تاریخ در روابط خود فراز و نشیب های بسیاری را طی کرده اند. اما در زمان سلطه طالبان بر افغانستان ،هند نفوذ خود را در این کشور از دست داد. اما پس از حادثه 11 سپتامبر، شرایطی را فراهم آورد، که هند با یک رویکرد مثبت وهمکاری جویانه توانست دوباره نفوذ خود را به دست آورد. هند در صدد است تا با نقش آفرینی بیشتر در تحولات داخلی افغانستان نفوذ پاکستان را به عنوان یک رقیب در این کشور کاهش داده و هم چنین به «محاصره سیاسی» این کشور بپردازد. از طرف دیگر حضور موثر هند در افغانستان به عنوان دروازه ورود به آسیای مرکزی این کشور را از حصار تنگ جنوب آسیا بیرون رانده و دسترسی به اهدافش در آسیای مرکزی را امکان پذیر می کند. پرسش اساسی این پژوهش این است که: چه عواملی بر جهت گیری سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان تاثیر گذار است؟ می توان گفت که گرایشات سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان تحت تاثیر منافع ملی این کشور حادث شده است.هدف این پژوهش تبیین عوامل تاثیر گذار بر جهت گیری سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد که با ابزار کتابخانه ای به گرد آوری مطالب می پردازد.

تاثیر بحران کشمیر بر ناکارآمدی سارک از سال (2006-1985)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1386
  ابوالحسن چراغ چشم   نوذر شفیعی

چکیده ندارد.

تحلیل تاثیر بحران افغانستان (2008-1980) بر رشد رادیکالیسم سنی در پاکستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  مجتبی صدیقی سنجانی   حسین مسعودنیا

چکیده ندارد.

بررسی تأثیر حکومت منطقه ای کردستان عراق بر روابط کشورهای منطقه (ترکیه، ایران و سوریه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1387
  رحمت حاجی مینه   نوذر شفیعی

چکیده ندارد.

بررسی ظهور و سقوط طالبان در افغانستان (2001- 1996 م)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  فرهاد پرهیزکار   نوذر شفیعی

چکیده ندارد.

تحول در مفهوم امنیت ملی و تأثیر آن بر برداشت ها و سیاست های امنیتی ایران 84-1368
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  احمد فتاحی   حسین هرسیج

چکیده ندارد.

همکاری پاکستان و آمریکا در مبارزه علیه تروریسم (2008-2001)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1388
  زهرا محمودی   نوذر شفیعی

چکیده ندارد.

بحران قره باغ و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1387
  داود معصومی   سعید وثوقی

چکیده ندارد.

همکاریهای هسته ای هند و آمریکا و تأثیر آن بر وضعیت ژئوپولیتیک جنوب آسیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1387
  فرهاد قنبری   نوذر شفیعی

چکیده ندارد.

دموکراسی و مدیریت شکاف های قومی در افغانستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1387
  محمدمهدی مطهری   جواد امام جمعه زاده

چکیده ندارد.

سازمانهای غیردولتی و جهانی شدن (بررسی نقش سازمانهای غیردولتی در فرایند جهانی شدن)(2000-1990)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1380
  نوذر شفیعی   - مولایی

این رساله در پی پاسخ به این پرسش است که چه رابطه ای بین فرایند جهانی شدن و رشد سازمانهای غیردولتی وجود دارد؟ فرضیه رساله آن است که هر چقدر پیامدهای منفی جهانی شدن افزایش یابد، فعالیت سازمانهای غیردولتی گسترش می یابد و هر چه قدر فعالیت سازمانهای غیردولتی گسترش یابد، فرآیند جهانی شدن دمکراتیک تر می گردد. در حقیقت نگارنده این رساله نوعی رابطه دو سویه بین جهانی شدن و سازمانهای غیردولتی قائل است.