نام پژوهشگر: شمس الله صفرلکی
عبدالرضا شیروانی حسن قنبری
چک ذ?ٌ ا ه? پظی صَ حای مختصش اص تطب ک? معشفت ضیاس غضال ی دکاست دس صم ی? ضکاک ت? م باضذ ک با ذَف تب ه? جا گ?ا م? ه? ی سا اَُ ضیاخت دس فلسف ا ه? دی اوذ ط?میذ ص سًت گشفت .ٍ دکاست دس وظام معشفت خ دً دسصذد ا?فته سا بشا ضیاخت حم م?ت ب دً ب مَ ه? دل ل? دس مَ چ ض? با د ذ? تشد ذ? وگش س?ت ی اساع ی مبیا اوذ ط? ذ?ن سا "ضک گشا "?? لشاس داد. ا ه? تفکش پ ط? ی? فلسف داضت ی ب ی ظ? دس ضشق، غضال دس آن بس ا?س تعمک کشد ی ضک سا ابضاس بشا دست ا?ب ب معشفت م? ی? یس اَ اص ضلالت لشاس داد .ٌ اص ا ه? سی دیس اص ر هَ وم باضذ ک دکاست مسأل ضک سا اص غضال یام گشفت باضذ ی با پز ش?ش مبیا ی سیش آوشا ب ص سًت جذ ذ? ی مذیّن مطشح کشد باضذ. یاطگان کل ذ? :ْ معشفت ضیاس ،? ضکاک ت?، م? ه?، غضال ،? دکاست
سمیه منفرد عباس قربانی
در بررسی عرفان نظری محیی الدین بن عربی و حکمت متعالیه صدر المتألهین شیرازی، می توان گفت که ملاصدرا، فیلسوف است؛ زیرا روش وی، روشی فلسفی می باشد و مبنای تمام افکار او بر پایه ی دلیل و استدلال قرار گرفته است و قدمی از عقل فراتر نمی-گذارد. به یک معنا می توانیم بگوییم که ملاصدرا عارف است؛ چنانکه یافته های عرفانی و کشف و شهود، جایگاه و نقش مهمی در حکمت او ایفا می کند. اما از آنجا که خود معترف به محدودیت مقام عقل بوده است، وحی و کشف را در کنار عقل قرار می دهد، البته نه در عرض همدیگر، بلکه باز هم داور نهایی را عقل قرار داده و با زیرکی تمام با استفاده از این قاعده که: عرفان، قرآن و برهان از هم جدایی ندارند، تا آنجایی که ممکن است به برهانی کردن وحی و کشف می پردازد. این است تفاوت او با ابن عربی؛ زیرا ابن عربی هرگز بر آن نبوده که تمام عناصر عرفان خود را عقلی و مبرهن سازد. شاید بتوانیم بگوییم ملاصدرا در انتهای مسیری قرار گرفته که ابن عربی آن را آغاز کرد. اما نه به معنای برهانی کردن کل عرفان. هدف ملاصدرا این نبوده که کل عرفان را برهانی سازد، بلکه ملاصدرا همواره نقصان عقل را از طریق کشف و وحی جبران کرده است و عقل به معنای استدلال فردی برای او اصل و اساس بوده است. حکمت به این معنا همان فلسفه است که متعالی به کشف و وحی شده است. در مقابل، ابن عربی علی رغم جایگاهی که برای مراتب بالای عقل در معرفت شناسی خود قایل است، قلب و دستاوردهای آن را، اصل و اساس مکتب خود قرار داده و هرجا که لازم دیده و بنا بر برخی ضرورت ها از استدلال عقلی بهره برده است.
سکینه روستا عباس قربانی
مساله شر یکی از مباحث مهمی است که همواره افکار متفکران و ارباب ادیان و حتی مردم عادی را به خود مشغول داشته است.این مساله در عصر حاضر بیشتر در حوزه فلسفه دین از منظر صفات کمالی الهی چون عدل،قدرت و علم و خیرخواهی مطلق خداوند مطرح گردیده و حتی برخی از فیلسوفان معاصر غرب همچون جی.ال.مکی،وجود شرور را دلیل عمده بر نفی وجود خداوند دانسته اند.و هر یک به نحوی سعی در پاسخگویی به این مساله و تبیین و توجیه وجود شناختی شرور برآمده اند. ما در این رساله در نظر داریم تا این مساله را از منظر عدل الهی با توجه به دیدگاه های دو متکلم و اندیشمند اسلامی استاد شهید مرتضی مطهری و فخررازی بررسی کرده و با تبیین و ارزیابی این دیدگاه ها، شبهات موجود پاسخ داده شود.به همین منظور در فصل اول این رساله تعریف عدل الهی و اقسام آن و تاریخچه بحث عدل و جایگاه عدل و همینطور تعریف خیر و شر و اقسام آن و شبهه هایی که در این زمینه وجود دارد بیان شده است و در فصل دوم به ذکر دیدگاه ها و پاسخ هایی که استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه داده اند و بررسی آن پاسخ ها پرداخته شده است و در فصل سوم این موضوع مورد بررسی قرار گرفته که آیا فخررازی در این زمینه پاسخ یا دیدگاهی دارد و به بیان پاسخ هایی که در این زمینه داده است پرداخته شده است و در فصل چهارم به تطبیق و مقایسه نظرات این دو اندیشمند در این موضوع پرداخته شده است
الهام سلیمانی عباس قربانی
پژوهش حاضر، در زمینه ی فلسفه اخلاق به تبیین و تطبیق دو گرایش، از تئوری اخلاق هنجاری مبنی بر وظیفه گرایی و فضیلت-مداری پرداخته است. دو نماینده اصلی این دو حوزه به ترتیب کانت و ارسطو می باشند. مفهوم محوری اخلاق ارسطو، سعادت و کامیابی است. سیر او در اخلاق به سوی مطلوبی است که فی نفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد؛ به تعبیر دیگر ارسطو، در پی خیر برین است. ارسطو، انسان سعادت مند را انسان فضیلت مند و راه دستیابی به سعادت را اکتساب فضایل می داند؛ اما توجه کانت، بر وظیفه و انجام آن به خاطر خود وظیفه و بدون در نظر گرفتن هر نوع انگیزه و میل و غایت دیگر است؛ به عبارت دیگر کانت، صورت اعتبار دهنده و اخلاقی کننده عمل اخلاقی را امر مطلق عقل می داند و پنج صورت از آن ارائه می دهد. عمل اخلاقی را عمل بر طبق این پنج صورت معرفی می کند. بر این اساس، در این پژوهش، ابتدا بعد از ذکر کلیاتی در باره ی فلسفه اخلاق، به بررسی نظریه اخلاقی ارسطو و سپس به نظریه اخلاقی کانت، پرداخته شده و در نهایت، تطبیقی از این دو گرایش مبنی بر کاربرد آن ها در زندگی ارائه شده است. واژگان کلیدی: ارسطو، کانت، سعادت، فضیلت، اراده نیک، امر مطلق.
اکبر والایی شمس الله صفرلکی
اصل علت غایی از مباحث محوری در فلسفه اسلامی است و یکی از فروعات اصل علیت است. .این اصل از موارد اختلاف بین مادیون و الهیون می باشد و در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش آن، همواره میان این دو گروه چالش وجود داشته است، به همین دلیل پژوهش پیرامون این مسأله از اهمیت بسیاری برخوردار است. هدف از نگارش این رساله آن است که دیدگاه های ملاصدرا و علامه طباطبایی در خصوص علیت و به خصوص علت غایی و اشکالات وارد شده بر آن، مورد مقایسه و تطبیق قرار گیرد. این رساله از چهار فصل تشکیل شده که فصل اول به کلیات مسأله ی علیت و غایت، فصل دوم به غایت از نگاه ملاصدرا، فصل سوم به غایت از دیدگاه علامه طباطبایی و فصل چهارم به تطبیق و مقایسه ی دیدگاه های این دو فیلسوف پرداخته است. منکران علت غایی، غایت مندی در افعال خداوند، غایت مندی در طبیعت، غایت در افعال عبث و غایت در امور اتفاقی را مدنظر قرار داده و این چهار مسأله را به عنوان مبنای کار خود در جدال با فیلسوفان مسلمان قرار داده اند. ملاصدرا به عنوان بنیان گذار حکمت متعالیه، در خصوص علیت و علت غایی به تفصیل به بحث پرداخته و به اشکالات وارد شده از طرف منکران غایت به نحوی شایسته پاسخ داده است. علامه طباطبایی نیز با تبیینی دقیق، دیدگاه های منکران غایت را مورد نظر قرار داده و پاسخ هایی سودمند و قانع کننده به اشکالات وارد شده از طرف آن ها ارائه کرده است. دو فیلسوف مورد بحث ما، از لحاظ اندیشه فلسفی، دارای نقاط مشترک فراوانی می باشند و همین مسأله، مقایسه ی دیدگاه های آن ها را پیچیده تر کرده است، زیرا به ندرت می توان تفاوت هایی هرچند کوچک در دیدگاه های آن ها پیدا کرد. ما نیز در حد بضاعت خود کوشیده ایم به تبیین، تطبیق و مقایسه ی دیدگاه های این دو متفکر بزرگ بپردازیم.
فرزانه دهقانی کوهدشت شمس الله صفرلکی
غلو تفکری انحرافی است که در ادیان و مذاهب مختلف پدید آمده، در لغت به معنای افراط و زیاده از حد می باشد و از نظر اصطلاحی از مهم ترین مسائلی است که مورد توجه متکلمان و علمای شیعه و سنی قرارگرفته است، و به معنی زیاده روی و افراط در دین می باشد. از لحاظ اختصاصی این واژه به کسانی اطلاق می شود که درباره ی امام علی (ع) و ذریه ایشان غلوکرده اند. قرآن به شدت در دو سوره نساء آیه 171 و سوره مائده آیه 77 از غلو نهی کرده است؛ از آنجا که این پدیده باعث تخریب چهره ی ائمه علیهم السلام و منجر به دو دستگی میان شیعیان می شد با مبارزه جدی امامان و شیعیان اصیل مواجه شده است. این پدیده همچنین باعث تحریف مبانی کلامی شیعه وعقاید و باورهای آنها می شد. پیامد های زیادی که این تفکر انحرافی در میان شیعیان به وجود آورده است قابل توجه است. این فرقه های خارج از اسلام، امروزه در میان شیعیان نمودی ندارند و کسی در بین شیعه یافت نمی شود که آشکارا امامان را خدا بداند. شیعه اصیل، مبرای از غلو در افکار و عقایدش می باشد. نگارنده در این پژوهش در فصل اول، کلیات را مطرح نموده، در فصل دوم موضع ائمه علیهم السلام در مقابل آن ذکر شده است، در فصل سوم،که مهم ترین فصل از این رساله می باشد، به عقاید مشترکی که بین غالیان و شیعیان وجود دارد، و غالیان آن ها را تحریف کرده اند و نیز مبانی کلامی غالیان پرداخته شده است، و نهایتاً در فصل چهارم پیامدها و راه های علاج این پدیده توضیح و شرح داده شده است.
سمیه تشی شمس الله صفرلکی
همیشه هرانسانی به نوبه ی خودبا ناملایمات وسختی ها ورنج هایی درزندگی روزمره روبرواست؛ سونامی،زلزله،مرگ ناشی ازقحطی، سرطان و...از جمله رنج هایی است که انسان ها باآن مواجه می شوند.تمام این رنج هارا انسان ها به واسطه ی فهم خود به" شر"تعبیر می کنند.حتی اگر هریک از مابه اطرافمان نگاه کنیم می بینیم و می شنویم که در فلان نقطه ی دنیا تعداد زیادی در اثر زلزله ، سیل، یابیماری ناعلاجی از بین رفته اند یا ممکن است حتی درنزدیکی خودمان ازاین گونه حوادث ناگوارپیش آید؛ در هر حال همه به این مسأله واقف هستیم که" شر" وجود دارد و بی شک جهان ما پیچیده از شرور اخلاقی وطبیعی است اما مواجهه ی انسان با شر مواجهه ای است که او با خداوند وجهان دارد لذا تلاش او در این مسأله باید گسترده باشد تا به حل این مسأله ی پیچیده بپردازد. از طرفی این مسأله باعث شده تا متفکران و فیلسوفان مسلمان ومغرب زمین هر یک به نوعی به بررسی موضوع شر و ارتباط آن با مباحث الهیات بپردازند. تاریخچه ی این مسأله در مغرب زمین به یونانیان بر می گردد . مسأله شر یکی از مهمترین مسائلی است که از دیر باز ملحدان همواره در انکار خداوند بدان متوسل شده اند و مومنان هم در پی فهم چیستی وچرایی آن خود را متحمل رنجهایی نموده اند؛ اصل ادعای منتقدان این است که اگر خداوند قدرت نامحدود دارد باید بتواند همه ی شرور را از میان بردارد، اما شرور وجود دارد ، بنابراین یا او خیر خواه محض نیست ویا دارای قدرت نامتناهی نیست . این مسأله، قرنها به عنوان دلیلی قوی علیه اعتقاد توحیدی مطرح شده است . به همین دلیل فیلسوفان ومتکلمان اسلامی از همان ابتدا کوشیدند تا بر اساس مبانی عقلانی ، فلسفی ووحیانی خود تبیین وتوجیهی برای آن فراهم آورند. در دوران معاصر ودر میان فیلسوفان مسلمان شهید مطهری به طور خاص کوشیده اند تا از موضع یک فیلسوف و از موضع یک مسلمان و با توجه به آراء فیلسوفان گذشته ی خود به بررسی این مسأله به طور گسترده بپردازند. دراین رساله ما برآنیم تا به بررسی آراء افلاطون وصدرالمتألهین بارویکردی برآراء شهید مطهری بپردازیم، اگرچه افلاطون فیلسوف یونانی آراءوعقاید چندانی به طور مستقیم دررابطه ی با مسئله شر نداشته اما ما بابررسی بسیار،عقاید اورااز دل آثاروکتب اوبیرون کشیده وبه بیان آن پرداخته ایم؛این نکته لازم به ذکراست که حتی بسیاری ازآثار افلاطون مکالمه های استاد وی « سقراط» است وباتوجه به بررسی های ما دراین رساله به این نتیجه می رسیم که هم افلاطون وهم ملاصدرا به وجود شردر عالم معترف هستند وشرور راجزءلاینفک عالم می دانندو تأکید می کنند که اقتضای عالم ماده این است که باشرورآمیخته باشداگرچه این شرورازجنبه هائی برای این عالم خیراست اماماانسان هاوموجودات عالم خاکی ازآن جایی که به مصلحت وحکمت باری تعالی آگاه نیستیم به همین دلیل فقط جنبه ی شریت آن هاراموردلحاظ قرارمی دهیم وآن رابد می شمریم.درحالی که هم ملاصدرا وهم افلاطون این نظام رابه همین صورت که هست بهترین نظام ممکن که می توانسته آفریده شود می دانند؛شهید مطهری که یک متفکرمعاصر است وبحث وسیع وگسترده ای دراین زمینه درچندین اثرخود دارد درتکمیل سخنان این دوفیلسوف معتقداست وجود شرور دراین عالم بدیهی است و شروررامبداءخیرات میداندومی گویدکه شرور جزءعالم ماده است ووسیله ایی برای آزمایش ؛او می گوید اگرقله ی کوه نبود ،درّه معنی نداشت ،اگرزشتی وزشت ها نبودندزیبائی معنی نداشت؛ شهید مطهری هم نظام کنونی جهان رابهترین نظام ممکن می داندوآن رانظام احسن معرفی میکندومعتقداست که شرور علاوه برجنبه ی شریت خودازجنبه هائی هم خیرهستند.
سمیرا احمدی نسب حسن قنبری
مفهوم شهود را می توان در حوزه های مختلف بررسی کرد؛ از جمله: فلسفه، کلام، اخلاق؛ عرفان و دین. اما شهود به معنای فلسفی نقطه آغازی است برای اثبات واقعیت و سرآغازی است برای تأسیس معرفت های یقینی، چون خود یقینی است. دغدغه ما دراین رساله بررسی شهود با تکیه بر، آراء دو فیلسوف بزرگ اسلامی-شیخ الرئیس و شیخ اشراق و به ویژه تأکید بر اهمیت این بحث نزد شیخ الرئیس ابن سینا و دفاع از ایشان در این زمینه می باشد. شهود در فلسفه اسلامی به معنای علم حضوری یا اشراقی می باشد و یکی از شاهکار های فلسفه اسلامی است. مفهوم شهود یا علم حضوری سابقه طولانی در حمکت اسلامی دارد و برای اولین بار ابن سینا بود که این آموزه را به نحو روشن و صریحی مطرح کرد و با این ابتکار تحولی در فلسفه و معرفت شناسی ایجاد شد. بعد از او سهروردی، قلمرو آن را گسترش داد و در عصر وی معرفت شهودی و حضوری تبدیل به اصطلاحی جاافتاده شد. از نظر ما، قرآن فصل الخطاب در قضاوت و داوری است و منظور از علم در آن علم شهودی است. دیگر اینکه از طریق عقل صرف نمی توان خدا را شناخت و تنها طریق علوم کشفی- شهودی است. بنابراین، ما در این رساله شهود را از لحاظ معرفت شناختی مورد مداقّه و بررسی قرار می دهیم تا اهمیت بحث از آن بیش از پیش آشکار شود.
مریم چله شمس الله صفرلکی
خداوند به روح بلند پرواز انسان زاد و توشهای چون اندیشه ، بینش و نفس قوی سازندگی و سنجش عطا کرد و قلب او را گنجینه ای عظیم نهاد. وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ ... و با این بیان انسان را بر بسیاری از موجودات برتری داد و در مسیر کمال قرار داد. اما خداوند از ضعف انسان آگاه بود و پیامبران خود را فرستاد تا آنها را انذار کنند. آنها پیام خدا را به مردم رسانند و در حالیکه جلودار این کاروان بودند، بشریت را به حرکت واداشتند. امّا بشر ...! گروه ها ودسته ها گشتند ومتفرق شدند و به سوی اهدافی واهی به حرکت درآمدند.گاه درمقابل منجیان ایستادند و بر یکدیگر ستم روا داشتند... در این رساله سعی برآن شده است که دو فرهنگی را که قرآن باجامعیت ولایتناهی بودن اقیانوس معارف و نیز اسوه نمایی و چهره پردازی هایش به آن پرداخته به صورت جزیی تر و موردی آورده شود.