نام پژوهشگر: مهناز اخوان تفتی
ناهید توکلی مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف طراحی یک برنامه آموزش هوش هیجانی و بررسی اثربخشی آن بر پرخاشگری دانش آموزان دختر دبیرستانی انجام شده است. روش انجام آن شبه آزمایشی (طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل ) بوده است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر تهران بوده که بطور تصادفی نمونه 24 نفره از میان آنها برگزیده شده و بطور مساوی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه به پرسشنامه هوش هیجانی(sreis)و به پرسشنامه پرخاشگری (agq)پاسخ دادند و پس از آن برای گروه آزمایش، 14 جلسه آموزش هوش هیجانی برگزار شد. در پایان جلسات و سه ماه بعد به صورت همزمان از هر دو گروه، پس آزمون و آزمون پیگیری پرخاشگری و هوش هیجانی به عمل آمد.داده های جمع آوری شده با استفاده از طرح آمیخته (اندازه گیری مکرر و t وابسته)، مورد تحلیل آماری قرار گرفت . نتایج نشان داد :آموزش هوش هیجانی ، موجب افزایش( 0/05 p<0/05 ، 4/88=f)، ( p<0/016 ، 9/58-=t)پایدار ( p< 0/016،1/12=t)هوش هیجانی و کاهش(p< p<0/05 ،7/24=f ) ، ( p<0/016 ،15/83=t) نسبتا ًپایدار(p< 0/016 3/96=t)پرخاشگری آزمودنی ها می گردد، یعنی بین پرخاشگری گروه آزمایش و کنترل بعد از حذف اثر پیش آزمون در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل پس از حذف تأثیر پیش آزمون در مولفه های احساس پرخاشگرانه( p<0/016 ، 4/23=t) و فکر پرخاشگرانه ( p<0/016)و رفتار پرخاشگرانه ( p<0/016 ،5/60=t )، دریافت هیجان( p<0/05 ، 4/85 (f=، (p<0/016 ، 6/73-=t) ،مدیریت هیجان خود(0/05 p<0/05 ، 1/88=f )، ( p< 016/0 ،7/1-=t)،مدیریت اجتماعی هیجان( p<0/05 ، 0/95=f ) ، ( p<0/016 ،4/52-=t)تفاوت معناداری وجود دارد ولی تفاوت بین میانگین نمرات دو گروه در مولفه های کاربرد هیجان و فهم و ادراک هیجان معنادار نبوده است.
انسیه مرادی مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است که با هدف تعیین عوامل موثر بر رضایت دانش آموزان دوره متوسطه نظری از انتخاب رشته شان انجام گرفته است.جامعه پژوهشی این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر سال دوم مقطع متوسطه نظری است که در سال تحصیلی 87-88 مشغول به تحصیل بوده اند.با روش نونه گیری خوشه ای تعداد 209 نفر از آنان به عنوان نونه انتخاب گردیده اند.به منظور گردآوری اطلاعات از یک پرسشنامه چهار ارزشی شامل بیست سوال به همراه مصاحبه استفاده گردیده است.روائی پرسشنامه توسط سه تن از اساتید تایید و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0/89 تعیین گردید.در راستای پژوهش دو پرسش و شش فرضیه مطرح گردید.تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از روشهای آمار توصیفی شامل فراوانی و درصد ویژگیهای جمعیت شناختی نونه پژوهش از قبیل معدل سال گذشته و میزان تحصیلات پدر و مادر دانش آموزان و آمار استنباطی شامل مجذورکا؛آزمون ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان صورت گرفته است.نتایج به دست آمده حاکی است که همبستگی مثبت و معنی داری میان رضایت دانش آموزان و متغیرهای علاقه شخصی؛خدمات مشاوره ای و نحوه انتخاب رشته در سطح خطای کمتر از0/01 وجود دارد.اما رابطه این متغیر با دو متغیر علاقه شخصی و نظر والدین در سطح خطای کمتر از0/05 معنادار نمی باشد.همچنین نتایج آزمون مجذورکامشخص کرد که بین دانش آموزان دختر و پسر از لحاظ میزان رضایت از انتخاب رشته تفاوت ممعناداری وجود ندارد. اما بین دانش آموزان رشته های مختلف نظری از لحاظ میزان رضایت از انتخاب رشته خویش تفاوت معنادار است.بدین صورت که بیشترین رضایت را دانش آموزان رشته علوم انسانی و کمترین رضایت را دانش آموزان رشته علوم ریاضی- فیزیک از انتخاب رشته شان داشته اند.
سارا قوامی میراحمد امیرشاهی
عوامل متعدد بسیاری بر فرایند تصمیم گیری اخلاقی تأثیر می گذارند. عامل درونی بسیار مهمی که بر این فرایند تأثیر دارد، «فلسفه اخلاق فردی» است. افراد ایده آل گرا، به رعایت اصول اخلاقی جهانشمول پایبند هستند و در مقابل اقتضاءگرایان، تصمیمات را براساس شرایط و نتایج ارزیابی می کنند. دو عامل موقعیتی مهم نیز بر این فرایند تأثیر دارند. اول، آئین نامه ها و ارزشهای اخلاقی شرکتها، که اصول هدایت کننده و راهنما و نیز جو مناسب برای انجام عمل اخلاقی را فراهم می کنند. دوم، خصوصیات مسأله ای است که فرد با آن مواجه شده است. تحقیق حاضر که رابطه بین ارزشهای اخلاقی حاکم در شرکت ها و فرایند تصمیم گیری اخلاقی فروشندگان را بررسی کرده است، یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. نتایج حاکی از آن است که تعداد کمی .....
نسرین یاراحمدیان مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف طراحی و آزمایش یک برنامه آموزش مهارت های زندگی جهت افزایش کفایت اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دختران دانش آموز سال اول دبیرستان انجام شده است. روش: آزمودنی های پژوهش شامل دو گروه 30 نفری از دانش آموزان دو منطقه آموزشی 2 و 14 شهر تهران بودند که به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی(شامل مهارت های خودآگاهی، مدیریت زمان و برنامه ریزی، تصمیم گیری و حل مسئله، کنترل خشم، جرأت ورزی، مهارت های ارتباطی، و مدیریت فشار روانی) را طی 12جلسه 90 دقیقه ای(یکبار در هفته ) گذراندند، در حالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکردند. ابزار به کار گرفته شده در این پژوهش آزمون کفایت اجتماعی( پایایی = 89/0) بود، علاوه براینکه، میانگین نمره های درسی دانش آموزان در نیمسال اول و دوم سال تحصیلی 88-87، معیار سنجش پیشرفت تحصیلی آنان در پیش آزمون و پس آزمون، قرار گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده با استفاده از آزمون آماری کوواریانس نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی در افزایش کفایت اجتماعی و چهار مولفه شناختی، رفتاری، هیجانی و انگیزشی آن، در دانش آموزان گروه آزمایش موثر بوده و پیشرفت تحصیلی آنان را نیز تحت تأثیر قرار داده، اما مقایسه ی میانگین نمره های درسی دو گروه از نظر آماری معنی دار نشده است.ا توجه به تاثیر آموزش مهارتهای زندگی در افزایش کفایت اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پرداختن به کارکردها و نقش مهارتهای زندگی در کنارکارکردهای شناختی دانش آموزان در هر نظام آموزشی ضرورت دارد.
منصوره کریم زاده مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر، مطالعه ای تجربی است و با هدف افزایش مهارت های هیجانی اجتماعی در کلاس درس، انجام گرفته است. بدین منظور، این پژوهش به طراحی و اجرای دو برنامه مهارت آموزی پرداخته است. اولین برنامه آموزش مهارت های ـ هیجانی اجتماعی به معلمان و برنامه دیگر آموزش مهارت های هیجانی اجتماعی به دانش آموزان توسط معلمان بوده است. نمونه ی مورد مطالعه در این پژوهش ، معلمان داوطلب دوره ابتدایی ( پایه های چهارم و پنجم)، با حداقل 10 سال سابقه تدریس و مدرک کارشناسی بوده اند که به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (18 معلم زن و 16 معلم مرد) و آزمایشی (20 معلم زن و 14 معلم مرد) گمارده شده اند. دانش آموزان معلمان گروه کنترل ،354 دختر 522 پسر و دانش آموزان معلمان گروه آزمایش ،513 دختر و 525 پسر بوداند. مهارت های هیجانی ـ اجتماعی معلمان با پرسش نامه هوش هیجانی بار-اون(1998، مخصوص بزرگسالان)، و مهارت های هیجانی-اجتماعی دانش آموزان با پرسش نامه هوش هیجانی بار-اون2001 (مخصوص کودکان و نوجوانان) و تدریس کارآمد با پرسش نامه محقق ساخته سنجیده شده است. داده های جمع آوری شده با روش تحلیل واریانس عاملی با سنجش مکرر، آزمونt برای گروه های مستقل، تحلیل واریانس چند متغیره، رگرسیون ساده و گام به گام تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج این مطالعه نشان دادکه : برنامه ی مهارت آموزی موجب بهبود مهارت هیجانی اجتماعی در گروه آزمودنی معلمان شده است، بهبود مولفه های مهارت های هیجانی اجتماعی در هر دو جنس به یک میزان بوده است، دو جنس تفاوتی در مهارت های هیجانی اجتماعی کلی نداشته اند اما زنان درمولفه بین فردی و مردان در مولفه خلق عمومی برتری دارند، بهبود مهارت های هیجانی اجتماعی معلمان با بهبود تدریس کارآمد آنان رابطه معنی دار دارد.. در بخش دوم، نتایج برنامه مهارت آموزی دانش آموزان توسط معلمان نشان می دهد که : برنامه مهارت آموزی موجب بهبود مهارت هیجانی اجتماعی کلی و مولفه های آن در دانش آموزان شده است، بین دانش آموزان دختر و پسر، در مهارت های هیجانی اجتماعی کلی تفاوت وجود نداشته است اما دختران در مولفه های بین فردی و سازگاری برتری دارند و بهبود مهارت های هیجانی ـ اجتماعی دانش آموزان می تواند بخش هایی ازبهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تبیین نماید. به طور کلی، این پژوهش نشان داده است بهبود هوش هیجانی دانش آموزان در کلاس درس می تواند از یک سوی با توانمندسازی معلمان در حوزه مهارت های هیجانی اجتماعی و نحوه یاددهی این مهارتها، و از سوی دیگر، با یکپارچه سازی برنامه های مهارت آموزی (برنامه های آموزش مهارت های هیجانی اجتماعی) در برنامه های درسی در کلاس درس تامین گردد .
محبوبه آقابابایی مهناز اخوان تفتی
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی سبک های یادگیری دانش آموزان دختر با نیاز های ویژه و عادی بوده است . جامعه ی مورد پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان پایه ی اول دبیرستان مناطق نوزده گانه آموزش و پرورش تهران که در سال تحصیلی ۸۸-۸۷ به تحصیل اشتغال داشته اند بوده و گروه نمونه شامل ۶۰نفر (۳۰دانش آموز کم بینا، کم شنواو بامعلولیت جسمی-حرکتی و۳۰ دانش آموز عادی) بوده است .دانش آموزان با نیاز های ویژه به صورت نمونه ی دردسترس بوده و دانش آموزان عادی به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. روش پژوهش از نوع پس رویدادی بوده و ابزار پژوهش جهت تعیین سبک های یادگیری دانش آموزان در سه زمینۀ فیزیولوژیکی،عاطفی و شناختی،به ترتیب عبارتند از:۱- پرسشنامۀ سبک یادگیری دیداری، شنیداری و جنبشی۲- پرسشنامۀ سبک یادگیری گراشا- ریچمن۳- پرسشنامۀ سبک یادگیری کلب. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی(میانگین؛ توزیع فراوانی و انحراف معیار)، تحلیل واریانس(anova) یک و چند متغیره، آزمون تعقیب توکی و فرید من صورت گرفته است. نتایج نشان دادند که از لحاظ فیزیولوژیکی الگوی استفاده از سبک جنبشی در میان دانش آموزان با نیاز های ویژه بیشتر از دانش آموزان عادی بوده است. در زمینۀ عاطفی نیز الگوی استفاده از سبک همکاری خواه در دانش آموزان با نیاز های ویژه بیشتر از دانش آموزان عادی بوده است. در زمینۀ شناختی تفاوت میان دو گروه معنا دارنبوده است. در مقایسه ی سه گروه دانش آموزان کم بینا،کم شنوا وجسمی- حرکتی با یکدیگر در سه زمینۀ فیزیولوژیکی،عاطفی و شناختی، نتایج نشان دادند که از لحاظ شناختی میانگین گروه جسمی-حرکتی در زمینۀ سبک همگرا از دو گروه دیگر بالاتر بوده و میانگین دانش آموزان کم بینا در استفاده ازسبک انطباق یابنده بالاتر از گروه جسمی-حرکتی بوده است. در زمینه فیزیو لوژیکی میانگین سبک شنیداری در گروه کم بینا بالاتر از دو گروه دیگر بوده و میانگین گروه کم شنوا در استفاده از سبک جنبشی بالاتر از دو گروه دیگر بوده است. در زمینۀ عاطفی میانگین سبک همکاری خواه در میان دانش آموزان جسمی-حرکتی نسبت به گروه کم بینا بالاتر بوده و دانش آموزان کم بینا در سبک یادگیری مشارکتی بالاتر از گروه کم شنوابوده اند. به طور کلی بررسی های آمار ی نشان دادند تفاوت های برون گروهی و درون گروهی در استفاده از انواع سبک های یادگیری فیزیو لوژیکی ، عاطفی و شناختی در گروه با نیاز های ویژه در مقایسه با همتایان عادی آنها وجود داشته است ؛که تفاوت های درون گروهی بیشتر از تفاوت های برون گروهی در میان آنها دیده می شود .
راضیه ظهره وند علیرضا کیامنش
شکست تحصیلی دانش آموزان نه تنها خسارت های مادی قابل توجهی را متوجه خانواده ها و کشور می کند، بلکه مهم تر از آن مشکلات و آسیب های غیرقابل جبرانی را برای زندگی حال و آینده کودکان و نوجوانان به همراه دارد. عملکرد تحصیلی پایین، تکرارپایه، و ترک تحصیل هر یک نشانگری از شکست تحصیلی دانش آموز در مدرسه به شمار می روند. هدف این پژوهش، شناسایی میزان اثر عامل های فردی (جنسیت، درگیری مدرسه ای و عزت نفس)، عامل های خانوادگی (تحصیلات والدین، تسهیلات در خانواده، فشارهای روانی در خانواده و مشارکت و درگیری تحصیلی والدین) و عامل اجتماعی (روابط با همسالان) بر عملکردتحصیلی، تکرار پایه و گرایش به ترک تحصیل در دانش آموزان براساس یک مدل پیشنهادی بوده است. 721 نفر دانش آموز دختر و پسر سال سوم راهنمایی به عنوان گروه نمونه اول و 285 نفر دانش آموز دارای عملکردتحصیلی پایین به عنوان گروه نمونه دوم، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ابزارهای؛ پرسشنامه درگیری مدرسه ای مرکز ملی درگیری مدرسه ای ایالات متحده(2006)، مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت(1967) و پرسشنامه های محقق ساخته؛ ادراک دانش آموزان از مشارکت و درگیری تحصیلی والدین، گرایش به ترک تحصیل، مشکل های رفتاری در مدرسه، تسهیلات زندگی براساس پرسشنامه مطالعه بین المللی تیمز2003، چگونگی و میزان روابط با همسالان جمع آوری شد . همچنین میانگین نمره های درس های ریاضی و علوم دانش آموزان در نیمسال اول سال تحصیلی 87- 1386، به عنوان عملکردتحصیلی دانش آموزان در نظر گرفته شد. اعتبار و روایی پرسشنامه ها با استفاده از ملاک های روان سنجی احراز شد از روش آماری تحلیل مسیر نیز به منظور بررسی روابط علّی، اثرات مستقیم و غیرمستقیم بین متغیرها استفاده شده است. آزمون مدل پیشنهادی در کل دانش آموزان و در دانش آموزان با عملکردتحصیلی پایین برازندگی مطلوبی را ارایه داد، اما تفاوت هایی در اثر گذاری متغیرها در این دو نمونه مشاهده شد. یافته ها نشان داد، متغیرهای؛ جنسیت، تحصیلات والدین، تسهیلات زندگی و عزت نفس بیشترین اثرات مستقیم و غیرمستقیم را بر عملکردتحصیلی دانش آموزان داشته اند، در حالی که در تکرارپایه، بیشترین اثرات مستقیم و غیرمستقیم مربوط به متغیرهای؛ جنسیت، عملکردتحصیلی و فشارهای روانی در خانواده بوده است. همچنین متغیرهای درگیری مدرسه ای، جنسیت، مشارکت و درگیری تحصیلی والدین، عملکردتحصیلی، تکرار پایه و فشارهای روانی در خانواده بیشترین اثرات را در گرایش به ترک تحصیل دانش آموزان داشته اند. همچنین نتایج آشکار کرد، عملکردتحصیلی می تواند اثرات غیرمستقیم عامل های خانوادگی، اجتماعی و فردی را بر تکرار پایه و گرایش به ترک تحصیل در دانش آموزان میانجی گری کند. علاوه بر آن درگیری مدرسه ای اثر مستقیم قابل توجهی بر گرایش دانش آموزان به ترک تحصیل داشته است. به طور کلی، بررسی پیش بینی کننده های شکست تحصیلی نشان داد، شکست تحصیلی در دانش آموزان حاصل تعامل متغیرهای بافتی و فردی است، و تجربه های مدرسه ای از قبیل؛ درگیری مدرسه ای، عملکردتحصیلی و تکرارپایه با احتمال بیشتری گرایش به ترک تحصیل را در دانش آموزان پیش بینی می کنند.
حمیده زارعی مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف بررسی همخوانی شکل گیری ایمان در نوجوانان با نظریه رشد ایمان فولر انجام شده است.روش پژوهش حاضر به دلیل ماهیت موضوع از نوع توصیفی می باشد.جامعه آماری،شامل کلیه نوجوانان 12-18 ساله شهر تبریز بوده که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ی تصادفی،320 نوجوان از میان آنها به عنوان نمونه پژوهش در بخش کمی انتخاب شدند.دربخش کیفی نیز با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند،28 نوجوان برگزیده شده است.ابزار پژوهش،پرسشنامه محقق ساخته براساس اهداف پژوهش و نظریه رشد ایمان فولر و مصاحبه رشد ایمان(fdi) می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمارهای توصیفی(میانگین،توزیع فراوانی،نمودار) و استنباطی(خی دو،ضریب،تحلیل واریانس،آزمونt) با نرم افزار spssانجام گردیده است.نتایج به دست آمده نشان دادکه :بین رشد ایمان نوجوانان با مرحله سوم نظریه رشد ایمان فولر همخوانی وجود دارد.و مشخص شد که بین رشد ایمان در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد (t=-4.58,df=318,p=/001). ونیز،بین رشد ایمان در نوجوانان از طبقه های مختلف اجتماعی تفاوت معناداری حاصل شد. (f=17.99,df=2.317,p=./001). همچنین در رشد ایمان نوجوانان دوره راهنمایی و دبیرستان تفاوت معناداری مشاهده شد (t=2.85,df=318,p=/001).
الهه دهقانی مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف بررسی ارتباط راهبردهای یادگیری و انگیزش پیشرفت با دستاورد تحصیلی انجام شده است.روش پژوهش حاضر،توصیفی می باشد.جامعه ی پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه های سراسری کاشان بوده که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی،150 دانشجو از میان آن ها به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب شدند.ابزار پژوهش؛پرسشنامه ی راهبردهای یادگیری مایر و اشتاین و پرسشنامه ی محقق ساخته در زمینه انگیزش پیشرفت می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی(ضریب همبستگی،تحلیل واریانس،آزمون t) با نرم افزار spssانجام گرفته است.نتایج بدست آمده نشان داد که : استفاده دانشجویان از راهبردهای یادگیری موجب دستاورد تحصیلی بالاتر می شود. بین انگیزش پیشرفت و دستاورد تحصیلی رابطه وجود دارد. استفاده از راهبردهای یادگیری،انگیزش پیشرفت را افزایش می دهد. بین دانشجویان زن و مرد در استفاده از نواع راهبردهای یادگیری تفاوت معنی داری وجود ندارد. بین دانشجویان زن و مرد از نظر انگیزش پیشرفت تفاوت معنی داری وجود ندارد. دانشجویان سال اول تحصیلی، انگیزش پیشرفت تحصیلی بالاتری نسبت به سالهای آخر دارند.
مژگان دلشاد زهرا درویزه
چکیده پژوهـش حاضـر به بررسی رشد زبانی دانـش آموزان عادی و دانش آموزان نارسـاخوان در ارتبـاط با رشـد اجتـماعی آنـها می پـردازد. طرح پژوهش علـی- مقایسـه ای و جامـعه پـژوهــش شـامل تمـامی دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی مدارس دولتی شهر سمنان می باشد. برای انجام این پژوهش ابتدا دانش آموزان نارساخوان با شیوه نمونه گیری هدفمند به حجم 24 نفر انتخاب شدند. سپس دانش آموزان عادی با شیوه نمونه گیری تصادفی مرحله ای که از لحاظ ترتیب تولد، وضعیت اقتصادی و تحصیلات مادر با گروه نارساخوان همتا شده بودند، به همان تعداد انتخاب گردیدند. آزمون told- p:3 جهت سنجش رشد زبانی و پرسشنامه تجدید نظر شده واینلند جهت ارزیابی رشد اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین رشد اجتماعی و رشد زبانی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین رشد زبانی و رشد اجتماعی دانش آموزان نارساخوان ضعیف تر از دانش آموزان عادی است و سن هنجاری حاصل از خرده آزمون های رشد زبانی در دانش آموزان عادی متناسب با سن واقعی و در برخی خرده آزمون ها بالاتر و سن هنجاری دانش آموزان نارساخوان پایین تر از سن واقعی آنهاست. مهمترین پیشنهاد این پژوهش اجرای طرح ارزیابی رشد زبانی کودکان پیش دبستانی و آموزش والدین و معلمان جهت بهبود و پیشرفت رشـد زبانی و رشد اجتماعی کودکـان عادی و نارســاخوان می باشد.
اعظم درزی رامندی ملوک خادمی
دراین پژوهش مشخص شدکه: بین مهارتهای اجتماعی و انگیزه ی پیشرفت تحصیلی دانشآموزان رابطه وجود دارد. بین مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت وجود ندارد. بین انگیزه پیشرفت تحصیلیدانش آموزان پسر و دختر تفاوت وجود دارد.
سارا اسدی بیدشکی مهناز اخوان تفتی
چکیده : پژوهش حاضر به مقایسه و تحلیل خطاهای نوشتاری در دانش آموزان پسر عادی و نارسانویس دوره ابتدایی می پردازد ، به منظور انجام این پژوهش 6 مدرسه ابتدایی پسرانه از بین مناطق آموزش و پرورش شهر تهران به شیوه نمونه گیری در دسترس به صورت تصادفی برگزیده شد. در کل تعداد 150 دانش آموز پسر پایه 3،4و 5 دبستان انتخاب شد و نمونه پژوهشی شامل 75 دانش آموز پسر عادی پایه 3،4و 5 دبستان و 75 دانش آموز پسر نارسا نویس پایه 3،4 و 5 دبستان است،پس از همسان سازی گروه ها در هر پایه تحصیلی 25 دانش آموز عادی و 25 دانش آموز با مشکلات بیان نوشتاری انتخاب شدند . ابزار پژوهش آزمون محقق ساخته سنجش خطاهای نوشتاری ، نمونه دستخط و دیکته دانش آموزان نارسا نویس و گفتگو با والدین و معلمان این دانش آموزان است ، پس ازبررسی 150 متن دیکته داده های بدست امده با استفاده از آمار توصیفی و استباطی خی دو وآزمون tمورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت .یافته های پژوهش حاکی از آن است بین خطاهای نوشتاری دانش آموزان پسر عادی و نارسا نویس تفاوت معنا دار وجود دارد وبیشترین خطاهای بیان نوشتاری مربوط به دانش آموزان نارسا نویس و بیشترین فراوانی خطاها در این گروه مربوط به خطاهای مخصوص نارسا نویسی است و بیشترین فراوانی خطاها دردانش آموزان عادی مربوط به خطاهای منقلب کردن است که با افزایش پایه تحصیلی میزان این خطاها هم به طور چشمگیری کاهش می یابد اما در دانش آموزان نارسا نویس با افزایش پایه تحصیلی و روشهای مرسوم آموزشی (تکرار وتمرینی )به دلیل مشکلات ادراکی _شناختی مشکلات بیان نوشتاری این دانش آموزان همچنان پایدار است . واژه های کلیدی :دانش آموزان نارسا نویس ، دانش آموزان عادی ، مشکلات بیان نوشتاری
الهام بابازاده مهناز اخوان تفتی
چکیده: این پژوهش " ارزشیابی دوره های آموزشی ضمن خدمت استادان دانشگاه آزاد اسلامی با توجه به مولفه های نوین روان شناسی تربیتی" به منظور بررسی میزان برخورداری این دور ه ها از رویکرد سازایی گری و همچنین میزان تأثیر این دوره ها بر عاطفه، شناخت و عملکرد استادان دانشگاه در رابطه با مفاهیم روان شناسی تربیتی انجام گرفت. جامعه ی پژوهشی، تمامی استادان شرکت کننده در مرکز آموزش های ضمن خدمت منطقه 8 بودند که حدود 530 نفر را شامل می شدند و از بین آنها 130 نفر به صورت یک بختانه و با روش قرعه کشی انتخاب شدند که در نهایت 90 نفر از آنان به پرسش نامه ی پژوهشگر ساخته با ضریب پایایی ی 91/0 که دارای 40 گویه با طیف لیکرت بود، پاسخ گفتند. علاوه بر پرسش نامه از ابزار نگرش نامه و مصاحبه نیز استفاده شد و نتایج زیر به دست آمد: تجربه نمودن گرمی و صمیمیت با مسئولین مرکز برگزار کننده ی دوره و وجود فضای همراه با احترام و صمیمیت در کلاس های آموزشی در حد بالاتر از متوسط ذکر شده و با مدنظر قرار دادن میانگین نظری 5/1 مشخص شد که افزایش آگاهی و علاقه مندی ی نمونه های پژوهش نسبت به روان شناسی تربیتی با شرکت در این دوره تنها اندکی بیشتر از حد متوسط بوده است، و آنها تأثیر این دوره را بر عملکردشان پایین تر از متوسط ارزیابی کرده اند. همچنین در این دوره تغییر بازخورد( آگاهی، علاقه و عملکرد) استادان در مورد مفاهیمی مانند( روش های تدریس، انگیزه، برنامه ریزی، رشد، سنجش، مدیریت کلاس و به ویژه پژوهش) پایین تر از متوسط بوده است. همچنین پژوهشگر با شرکت در این دوره ها و با استفاده از نگرش نامه دریافت که رویکرد غالب بر این دوره ها رفتارگری است و مدرسان این دوره ها با رویکرد سازایی گری بیگانه اند. تنها در اندک کلاس هایی که مدرس دوره تا اندازه ای رویکرد سازاییگرانه داشت، آن کلاس سودمند و انگیزه ی یادگیری در آن کلاس بالا بود ولی در کلاس هایی که چنین رویکردی وجود نداشت، استادان شرکت در این دوره را بی فایده می دانستند و از هر فرصتی برای ترک کلاس استفاده می کردند. ?
سمیه رشنو مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر به منظور بررسی قابلیتهای کتابهای داستانی تالیفی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در گروه سنی نوجوان در پرورش مهارتهای تفکر انتقادی انجام شد. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی بود. برای جمع آوری اطلاعات از روش مثلث سازی استفاده شد. منابع اطلاعات این پژوهش کتابهای داستانی، نویسندگان، اساس نامه و مسئولین کانون بودند. به صورت هدفمند از میان 14 داستان مجموعه رمان نوجوان امروز 4 داستان انتخاب شد. تحلیل داستانها براساس مولفه های نظریه تفکر انتقادی ریچارد پال انجام شد. مولفه های تفکر انتقادی به دو دسته عناصر استدلال و ویژگیهای متفکران نقاد تقسیم شدند. به وسیله ی عناصر استدلال درون ساخت داستان و به وسیله ی ویژگیهای متفکران نقاد شخصیت پردازی داستان مورد بررسی قرار گرفتند لیکن به دلیل وجود ارتباط تنگاتنگ میان عناصر داستان، برون ساخت نیز به صورت مختصر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد، داستانهایی که از موضوع، درون مایه، مسئله، شیوه ی گره افکنی، گره گشایی، پایان بندی و شخصیت پردازی مناسب و متناسب با نیازها، علایق، مشکلات و ویژگیهای مخاطبان برخوردار باشند و از شگردهای داستان نویسی مانند آشنایی زدایی، سپید نویسی و غیره استفاده کنند و یا ساختار بدیعی داشته باشند، می توانند با ایجاد جو اعتماد، امنیت و همدلی؛ فراهم آوردن فرصت تجربه عینی از طریق تمثیل و استعاره؛ ایجاد انگیزه، علاقه و تعهد عاطفی؛ تامین فضایی احتمالی برای کاوش فکری و نقد دیدگاههای شخصی خودمحورانه و جامعه محورانه؛ تامین الگوهای متفکر نقاد؛ برهم زدن تعادل شناختی و تحریک به رسیدن به تعادل جدید و یا ساخت سازه هایی که فرصتهایی برای تعبیر، تفکر و تفسیر فراهم می کنند، در پرورش تفکر انتقادی موثر باشند. دیگر نتایج پژوهش عبارتند از: میان داستانهای فانتزی و واقعگرا به صورت کلی تفاوتی در برخورداری از قابلیتهای لازم جهت پرورش تفکر انتقادی وجود ندارد، و ادبیات کودک و نوجوان توانایی پرورش مهارتهای تفکر انتقادی را دارد. کلید واژه ها: تفکر انتقادی، نظریه ریچارد پال، تحلیل محتوای کیفی، ادبیات کودک و نوجوان.
راضیه پورمدنی مهناز اخوان تفتی
هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای تکالیف کتابهای درسی ، همچنین تکالیف داده شده توسط معلمان پایه چهارم ابتدایی و بررسی تناسب آن با عوامل تفکر واگرا بود. روش تحلیل محتوای کمی و کیفی مورد استفاده قرار گرفت و در این راستا، در کنار تحلیل محتوای تکالیف ، از مصاحبه و بررسی اهداف آموزش وپرورش و راهنمای برنامه درسی دوره ابتدایی نیز استفاده شد. از میان کتابهای پایه چهارم ابتدایی، کتابهای فارسی، علوم و ریاضی به طور هدفمند انتخاب شدند. روش نمونه گیری معلمان نیز به صورت خوشه ای تصادفی بود و در مجموع تکالیف داده شده توسط 10 معلم مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل محتوای تکالیف براساس مولفه های سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار بود. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که در کتاب فارسی پایه چهارم ، به تکالیف واگرا و همگرا درکنارهم توجه شده است ، به طوری که 54? از تکالیف کتاب بخوانیم و 49? از تکالیف کتاب بنویسیم را تکالیف واگرا تشکیل می دهند. در تکالیف علوم به تفکر همگرا بیشتر از تفکر واگرا توجه شده است، به طوری که 21? تکالیف علوم واگرا هستند. البته این درصد با راهنمای برنامه درسی علوم دوره ابتدایی متناسب است و هدف مولفین را تأمین کرده است. در مورد ریاضی نیز نتایج نشان دادند که به تفکر واگرا در تکالیف و تمرینهای درسی توجهی نشده است. بررسی راهنمای برنامه درسی و مصاحبه با مسئول گروههای تألیف و معلمان، با یافته های به دست آمده از تحلیل محتوای تکالیف کتابهای درسی همسو بود. نتایج حاصل از تحلیل محتوای تکالیف داده شده توسط معلمان نشان داد که، تکالیف داده شده توسط معلمان در هر سه درس فارسی، علوم و ریاضی از نظر دارا بودن عناصر تفکر واگرا بسیار ضعیف می باشد، اما تکالیف فارسی نسبت به دو درس دیگر در وضعیت بهتری قرار دارد. کلمات کلیدی: تحلیل محتوای تکالیف فارسی، علوم و ریاضی، مولفه های تفکر واگرا(سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار)
الهام ملکی مهناز اخوان تفتی
در این پژوهش با موضوع "بررسی میزان برخورداری دوره های آموزشی ضمن خدمت از ویژگی های نوین آموزشی برخاسته رویکرد سازایی گری" به سه فرضیه پرداخته می شود : میزان برخورداری دوره های آموزشی ضمن خدمت از ویژگی های نوین آموزشی کمتر از حد متوسط است . میزان بهره مندی مربیان آموزشی از ویزگی های نوین آموزشی کمتر از حد متوسط است. دوره های ابتدایی راهنمایی و دبیرستان از نظر برخورداری از ویژگی های نوین آموزشی متفاوتند. در این پژوهش 112 نفر از شرکت کنندگان پرسش نامه پژوهشگر ساخته ای با ضریب پایایی 83/. و 10 نفر از مربیان پرسش نامه ی پژوهشگر ساخته ای با ضریب پایایی 80/. را پر کردند. سه دوره از دوره های آموزشی هم توسط پژوهشگر نگرش شد. نتایج نشان می دهد که اگر چه مربیان دوره های آموزشی خود را بهره مند از ویژگیهای نوین آموزشی می دانند اما به نظر شرکت کنندکان میزان برخورداری دوره ها از ویژگی های نوین آموزشی کمتر از حد متوسط است. نگرش های پژوهشگر هم هم خوان با نظر شرکت کنندگان است. نتایج پژوهش نشان می دهد ویژگی های نوین آموزشی به ترتیب در دوره های ابتدایی و راهنمایی بیشتر از دبیرستان است.
بنت الدی امیری مهناز اخوان تفتی
توجه، به پردازش انتخابی درون دادها از میان دامنه ای از محرک ها گفته می شود که بر حواس ما تأثیر می گذارد و می توان گفت توجه بخش مهمی از فرایند یادگیری است که با کارکرد شناختی کودکان دارای مشکلات یادگیری ارتباط دارد، از این رو در این پژوهش به بررسی توجه انتخابی دیداری و شنیداری برروی دانش آموزان نارساخوان و عادی دوره ابتدایی سال تحصیلی 90-89 پرداخته ایم. به منظور انجام این پژوهش 20 دانش آموز پسر نارساخوان و 20دانش آموز پسر عادی در پایه های دوم، سوم و چهارم به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که ازنظر سن و جنس بایکدیگر همسان می باشند. روش این پژوهش از نوع علی – مقایسه ای بود و ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: آزمون توجه شنیداری جملات رقابتی، آزمون توجه دیداری ( اعداد و حروف)، توجه دیداری ( اشکال هندسی) و آزمون کوررنگی ایشی هارا. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی به کمک نرم افزار spss استفاده شد. از آمار توصیفی برای طبقه بندی و فراوانی، درصد و میانگین استفاده شده است و از آمار استنباطی نیز، آزمون t مستقل برای تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری داده ها استفاده شد و نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که: عملکرد توجه انتخابی شنیداری (گوش راست و گوش چپ) در دانش آموزان نارساخوان در سطح معناداری پایین تر از گروه عادی است. عملکرد توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در دانش آموزان نارساخوان درسطح معناداری پایین تر از گروه عادی است. عملکرد توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در دو گروه نارساخوان و عادی نشان گر عدم وجود تفاوت معنادار است. مطالعه درون گروهی دانش آموزان نارساخوان نیز نشان داد که نمرات توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در سطح معناداری بیش از نمرات توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در همین گروه است. واژگان کلیدی : توجه انتخابی دیداری، توجه انتخابی شنیداری، دانش آموزان، نارساخوان.
رویا رهبرسعادتی مهناز اخوان تفتی
آموزش و پرورش به عنوان ابزاری توانمند همواره همراه انسان در مسیر بهبود است و از چنان اهمیتی برخوردار است که خود میتواند به شکل هدف جلوه کند. از این دیدگاه پرداختن به فرایند آموزش و پرورش، مقدمهای لازم برای هرگونه تحول و پیشرفتی است؛ اما چگونگی پرداخت این موضوع، خود میتواند شکست یا پیروزی این حرکت را به ارمغان بیاورد، به بیان دیگر هرگونه رسیدگی به سامانه آموزش و پرورش باید پژوهش بنیاد باشد؛ در غیر اینصورت محکوم به شکست است. برمبنای این مسئله و براساس بنیادهای آموزشی فرهنگ محور، پژوهشگر، در پی واکاوی دلایل توفیق سامانهای آموزشی برآمده است که به ظهور تمدن مسلمین منجر شد و موجب درخشش علمی مسلمانان در چند قرن متمادی گردید. با توجه به زمینه پژوهش، برخی از ارکان آموزش و پرورش، از جمله مولفههای فرهنگی، نظریهها، راهبردها و مکانهای آموزشی بررسی گردید. این پژوهش از نوع توصیفی، با تاکید بر توصیف تعلیلی است که با روش تحلیل محتوا، به تفسیر نتایج به دست آمده از منابع مطالعاتی پرداخته است. در پایان چندین مولفه فرهنگی شناسایی شد که شامل این موارد است: همافزایی علم و ایمان، نیت خدایی، تقدم پرورش بر آموزش، خردورزی، ساختار رابطهای آموزش و هماهنگ با سایر ارکان اجتماع و نگرش «دانایی، توانایی است». افزون براین روشن شد که مشترکات نظریهای بسیاری میان رویکردهای آموزشی آن دوران، با دیدگاههای امروز روانشناسان تربیتی وجود دارد؛ با این وجود از جهت دستاوردها، تفاوتهای قابل ملاحظهای میان کاربست این نظریهها در گذشته و حال وجود دارد که نشاندهنده تاثیر آن مولفههای فرهنگی بر کیفیت اجرای نظریههاست.
بهاره رجبی بهجت مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمایش یک برنامه ی مداخله ی هنردرمانی در جهت بهبود تعاملات اجتماعی دانش آموزان درخودمانده ی 12- 6 ساله انجام شد. روش پژوهش، شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه ی آماری، تمامی دانش آموزان درخودمانده ی 6 تا 12 ساله ی مدارس اختلالات رفتاری شهر تهران و نمونه ی آن تعداد 14 دانش آموز است که به صورت دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های کنترل و آزمایشی جایگزین شدند. گروه آزمایشی تحت 12 جلسه ی مداخله ی برنامه ی هنردرمانی قرار گرفتند. در این پژوهش برای سنجش مهارت های اجتماعی از مقیاس نیمرخ مهارت های اجتماعی اتیسم و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون ناآماره ای "یو- من ویتنی" استفاده گردید. به علاوه، از تحلیل کیفی اطلاعات به دست آمده از طریق مشاهده ها، گزارش های کتبی و شفاهی و تغییرات مشاهده شده در طول جلسات مداخله بهره برده شده است. یافته ها نشان دهنده ی وجود تفاوت معنادار بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه آزمایشی و کنترل و تأثیر مثبت هنردرمانی بر بهبود تعاملات اجتماعی دانش آموزان درخودمانده بوده است. از این رو کاربست روش هنردرمانی برای بهبود بخشیدن به روابط اجتماعی کودکان درخودمانده توصیه می گردد
مهدیه پاک نهاد منصورعلی حمیدی
از دیدگاه سازایی گری، بی مهری به ارزشیابی در هر سامانه ی آموزشی زمینه ساز شناسایی نشدن کاستی های آن می شود . این کاستی ها در سامانه های آموزشی ایران که فرهنگ ارزشیابی در آن چندان پذیرفته نیست ، نیز دیده می شود. تنها کار در راستای حل این مسئله ارزشیابی برنامه ها و دوره های گوناگون این سامانه ها در راستای بهبود آن و گسترش فرهنگ ارزشیابی است. یکی از برنامه ها و دوره هایی که از آغاز کارش تا کنون ارزشیابی نشده است دوره ی کارشناسی ارشد روان شناسی آموزشی (تربیتی) است. برای ارزشیابی همه سویه ی برنامه ی آموزشی این دوره از چهاردسته داده بخش به دو روش نگرش و پرسش داده گیری شد. برنامه ی تصویب شده ی دوره نگرش شد تا همخوانی آن با بنیادهای برنامه سازی امروزی (سازایی گری) آشکار شود. از سه دسته ی دیگر که 9 استاد،41 دانشجو، و45 دانش آموخته را دربرداشتند، پرسش شد. همه ی ابزارهای سنجش پژوهشگرساخته و از روایی و پایایی بسنده ای برخوردارند. پاسخ دهندگان از سه دانشگاه در تهران به دلیل دسترسی بیشتر برگزیده شدند. پردازش داده ها که با شمارش فراوانی و محاسبه ی فراوانی نسبی انجام شد به این یافته ها انجامید که برنامه ی تصویب شده ی این دوره ویژگی های یک برنامه ی امروزی(سازایی گر) را ندارد، دانشجویان از آن آگاهی چندانی ندارند وکیفیت برنامه ی به کارگرفته شده از سوی استادان را نه چندان خوب برآورد کردند. دستاورد های دانش آموختگان دوره همان هدف های برنامه ی تصویب شده نبودند اما دستاوردهای شناختی/عاطفی/رفتاری خود در آموزش/پژوهش را بهتر از برآورد استادان در این زمینه ارزشیابی کردند. کاربردی شدن درس ها، کارآموزی در کانون های آموزشی، پژوهش محور شدن برنامه، برگزاری کارگاه های آموزشی سودمند، و افزودن درس های کاربردپذیرتر در میان پیشنهادهایی بودند که سه دسته پاسخ دهنده برای بهبود برنامه داده اند. ولی این پیشنهادها نمی توانند جایگزین پیشنهاد بازنویسی بنیادی برنامه باشند.
رویا راقبیان مهناز اخوان تفتی
با توجه به دشواری درک خواندن دانش آموزان و نبود برنامه مشخص برای بهبود درک خواندن آن ها، در این پژوهش، سودمندی برنامه طراحی شده بر اساس نظریه سازایی گری اجتماعی و روش های پرسش از نویسنده، درک خواندن سه وجهی- تحلیلی، آفریننده و عملی- و راه کارهای انگیزشی در افزایش درک خواندن و انگیزش خواندن دانش آموزان پسر دوره راهنمایی بررسی شد. به این منظور 71 دانش آموز پسر پایه دوم راهنمایی دو کلاس یک مدرسه راهنمایی به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه گماشته شدند. برنامه طراحی شده با استفاده از متن های حکایت کهن، نثر امروزی و داستان کوتاه، برای 35 دانش آموز گروه آزمایشی در هشت جلسه 60 دقیقه ای- پنج جلسه بحث کلاسی و سه جلسه کار گروهی- به کار گرفته شد. ابزار پژوهش پیش آزمون و پس آزمون درک خواندن پژوهشگر ساخته دربردارنده خرده آزمون های حکایت کهن، نثر امروزی و داستان کوتاه؛ پرسشنامه انگیزش خواندن برای سنجش متغیرهای انگیزشی خودکارآمدی در خواندن، علاقه به خواندن، کنجکاوی برای خواندن و انگیزش اجتماعی خواندن؛ و پرسشنامه ارزشیابی برنامه توسط دانش آموزان بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دهنده کارکرد بهتر دانش آموزان گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه هم در کل آزمون و هم در تمامی خرده آزمون های درک خواندن بود. همچنین یافته های آزمون مک نمار نشان دهنده بهبود سازه های انگیزش خواندن شامل خودکارآمدی، علاقه، کنجکاوی و انگیزش اجتماعی دانش آموزان شرکت کننده در برنامه بود. تحلیل محتوای پاسخ های دانش آموزان به پرسش های بازپاسخ پرسشنامه نیز نشان داد که شرکت در برنامه موجب شد دانش آموزان با روش های تازه ای برای برخورد با دشواری خواندن آشنا شوند: بحث و گفتگو با دوستان، مراجعه به واژه نامه و مطرح کردن پرسش از متن. به علاوه، علاقه دانش آموزان شرکت کننده در برنامه به خواندن متن های حکایت کهن و داستان کوتاه به کار برده شده در برنامه افزایش یافت. همچنین یافته ها نشان دادند بیشتر دانش آموزان شرکت کننده به برنامه علاقه داشتند و خواهان به کارگیری این برنامه در درس ادبیات و دیگر موضوع های درسی بودند.
جمیله دهقانی مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف طراحی و آزمایش یک برنامه آموزش نظریه ذهن جهت تغییر کاردکرهای ذهنی (باور کاذب) کودکان درخودمانده 7-15 سال انجام شده است. پژوهش شامل یک پرسش کلی بود: آیا آموزش نظریه ذهن به کودکان درخودمانده تغییری در کارکردهای ذهنی(باورهای کاذب)آنان ایجاد می کند؟ آزمودنی های پژوهش شامل 14 کودک (2 دختر و 12 پسر) از بین کودکان درخودمانده مدارس استثنایی شهر تهران بودند که به شکل نمونه ای هدفمند انتخاب شدند. پس از اجرای پیش آزمون و همتاسازی برحسب سن، بطور تصادفی در دو گروه گواه وآزمایشی جایگزین شدند. برنامه آموزش نظریه ذهن( شامل تکلیف های انتقال غیر منتظره و محتوای گول زننده) طی 8 جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد، در حالیکه گروه کنترل هیچ گونه آموزشی را دریافت نکرد. آزمون تکلیف های باور کاذب (انتقال غیر منتظره و محتوای گول زننده) و کسب نمره 0 یا 1 در هردو تکلیف معیار سنجش نظریه ذهن آنان در پیش آزمون و پس آزمون بود. پس آزمون نظریه ذهن یک تا دو هفته پس از اتمام آموزش برای هردو گروه اجرا شد. نتایج آماری پژوهش هیچ تفاوت معنا داری را بین گروه گواه و آزمایش نشان نداد. البته با استناد به مشاهده های عملی و تحلیل توصیفی یافته ها می توان گفت که اختلاف و تفاوت قابل ملاحظه ای بین دوگروه در پس آزمون نسبت به پیش آزمون و همچنین در طی جلسات آموزشی مشاهده شد و 3 نفر از آزمودنی ها در تکلیف های باور کاذب بهبود نسبی را نشان دادند. اما چون ملاک کسب نمره قبولی در هر دو آزمون بود این نتایج از نظر آماری در سطح آلفای 05/0 معنادار نبودند. واژه های کلیدی: نظریه ذهن، باورکاذب، کودک درخودمانده.
الهه عبدالرحمانی ابورواری مهناز اخوان تفتی
معلم ها و روان شناسان واژه ناتوانی یادگیری را برای دانش آموزانی به کار می برند که بهره هوشی بهنجاری دارند اما در کارکردهایی مانند فکر کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن، و ریاضیات موفقیت چندانی ندارند. تجربه های ناموفق تحصیلی در دانش آموزان ناتوان یادگیری ایجاد اضطراب می کند و همین اضطراب ها مشکلات آن ها را در انجام تکلیف ها افزایش می دهد و این چرخه منجر به شکل گیری و پایداری اضطراب تکلیف می گردد. در این پژوهش 6 دانش آموز نارسانویس شرکت کردند و نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شد. سپس 3 نفر از آن ها به صورت تصادفی در گروه آزمایش قرار گرفتند و 3 نفر دیگر در گروه گواه. از روش آرام سازی عضلانی و چندحسی (vakt) برای کاهش اضطراب و بهبود کارکرد تحصیلی گروه آزمایش استفاده شد. در آرام سازی عضلانی دانش آموزان بر نفس ها و حالت های انقباض و انبساط ماهیچه هایشان تمرکز می کردند. در روش چندحسی آموزش ها با تحریک حس های دیداری، شنیداری، لامسه، و جنبشی دانش آموزان صورت می گرفت. طرح پژوهش مطالعه تک آزمودنی (aba) بود. این طرح شامل سه مرحله است. در مرحله نخست متغیرهای وابسته بدون کاربرد متغیرهای مستقل سنجش شدند. در مرحله دوم متغیرهای مستقل (روش های آرام سازی عضلانی و چندحسی) به مدت 14 جلسه ی 60 دقیقه ای به کار گرفته شدند. در این مرحله کارکرد تحصیلی چندین بار سنجش شد. پس از پایان یافتن این مرحله دوباره کارکرد تحصیلی و اضطراب تکلیف سنجش شدند و نتایج سنجش نشان دادند که در آن ها بهبودی حاصل شده. در مرحله سوم متغیرهای مستقل به کار گرفته نشدند و بعد از یک ماه متغیرهای وابسته دوباره سنجش شدند. بهبودی متغیرهای وابسته نسبتأ پایدار بود.
مهسا مرعی نوتاش مهناز اخوان تفتی
چکیده هدف پژوهش حاضر شناسایی سبک های یادگیری دانش آموزان دختر با توجه به تفاوتهای فردی آنها بوده است. جامعه مورد پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پایه اول و دوم دبیرستان سه منطقه آموزش و پرورش تهران که در سال تحصیلی 90-91 به تحصیل اشتغال داشته اند بوده و گروه نمونه شامل 285 نفر بوده است. روش پژوهش از نوع پس رویدادی بوده است و ابزار پژوهش جهت تعیین سبک یادگیری دانش آموزان در سه زمینه ی فیزیولوژیکی ، عاطفی و شناختی ، به ترتیب عبارتند از : پرسشنامه سبک یادگیری دیداری، شنیداری و جنبشی ، پرسشنامه سبک یادگیری گراشا ریچمن و پرسشنامه سبک یادگیری کلب، همچنین جهت تعیین ویژگی های شخصیتی دانش آموزان از پرسشنامه شخصیت شناسی تیپ های شانزده گانه مایرز بریگز استفاده شده است . تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت گرفته است. بوسیله آزمون مایرز بریگز دانش آموزان به 16 دسته شخصیتی تقسیم شده اند. سپس سه نوع مختلف تست سبک یادگیری برای دانش آموزان اجرا شده است. درگام اول ارتباط بین آزمون مایرز بریگز و سه سبک یادگیری بررسی شد . پس از بررسی آن مشاهده شد دانش اموزان در هر دسته شخصیتی با کدام سبک یادگیری و در هر سبک یادگیری با کدام تیپ شخصیتی همخوانی بیشتری دارند. برای گام اول از آزمون وی ـ کرامر که همبستگی دو متغیر اسمی را آزمون می کند استفاده کرده و در گام دو برای بررسی یکنواخت دانش اموزان در سطوح مختلف شخصیتی به تفکیک 3 سبک یادگیری از آزمون کای ـ دو استفاده شده است. نتایج نشان دادند که ارتباط معنا داری بین تیپ شخصیتی و سبک های یادگیری ، و سبک های متفاوت یادگیری با یکدیگر وجود دارد. همچنین همخوانی هر تیپ شخصیتی با سبک یادگیری ترجیحی آن شناسایی شد. واژه های کلیدی : سبک های یادگیری ، فیزیولوژیکی ، عاطفی ، شناختی ، تیپ های شخصیتی ، مایرز بریگز
مهدیه حیدرزاده مهناز اخوان تفتی
چکیده هدف از پژوهش حاضر، مقایسه ی نیم رخ هوش های چندگانه ی گاردنر در کودکان با نارسایی های ویژه ی یادگیری و کودکان عادی بود. برای این منظور از میان دانش آموزان چهارم، پنجم، و ششم دبستان 30 دانش آموز با نارسایی های ویژه ی یادگیری به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، و 30 دانش آموز عادی به شیوه ی نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. دو گروه از نظر جنس و پایه ی تحصیلی همتا بودند. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. ابزار پژوهش، مقیاس ارزیابی رشد هوش های چندگانه( midas)، مخصوص کودکان بود. نتایج حاصل از پردازش داده ها نشان داد که بین میانگین هوش های موسیقایی، جنبشی/ بدنی، درون فردی، و طبیعت گرای دو گروه هیچ تفاوت معناداری وجود ندارد، اما میانگین هوش های کلامی، منطقی/ ریاضی، و میان فردی دانش آموزان عادی به طور معناداری بالاتر از گروه دانش آموزان با نارسایی های ویژه ی یادگیری است، در صورتی که میانگین هوش فضایی افراد با نارسایی های ویژه ی یادگیری بالاتر از افراد عادی است. کلید واژه ها: نارسایی های ویژه ی یادگیری، هوش، هوش های چندگانه ی گاردنر، midas
فاطمه خانی مهناز اخوان تفتی
با استفاده از برنامه ی آموزش مهارت های شناختی، انگیزه ی پیشرفت و کارکرد آموزشی دختران نوجوان بررسی شد. برنامه شامل مهارت حل مسئله، تصمیم گیری، برنامه ریزی و مدیریت زمان بود.برای بررسی انگیزه ی پیشرف از پرسشنامه انگیزه ی پیشرفت هرمنس استفاده شد و برای کارکرد آموزشی نیز معدل دو ترم نوجوانان مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت نتایج با استفاده از spssمورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
نسترن آذرافزا مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف مقایسه ی پیشرفت ریاضی دانش آموزان پیش دبستانی رفته و نرفته و پی بردن به بود یا نبود تفاوت های جنسی در این زمینه انجام گرفته است. در این پژوهش تعداد 104 نفر از دانش آموزان دختر و پسر(46 نفر دختر و 58 نفر پسر) مدارس دولتی ناحیه ی یک آموزش و پرورش شهرستان ارومیه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. روش این پژوهش توصیفی، از نوع پس رویدادی و ابزار پژوهش آزمون معلم ساخته بود. برای به دست آوردن روایی، این آزمون پس از طراحی توسط چند معلم پایه ی اول بازبینی و اصلاح شده و ضریب پایایی این آزمون 9/0 است. اطلاعات به دست آمده از طریق آزمونآماری تی مستقل مورد بررسی قرار گرفت و نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه پیش دبستانی رفته و نرفته وجود دارد (میانگین نمرات دانش آموزان دختر و پسری که دوره ی پیش دبستانی را گذرانده بودند بالاتر از گروه دیگر بود) ولی تفاوت معنی داری بین دانش آموزان دختر و پسری که دوره ی پیش دبستانی را گذرانده بودند دیده نشد.
هانیه نرگسی منصور علی حمیدی
چارچوب نگره ای ی این پژوهش سازایی گری ی پادآمیز است که بر سازایی و گروهی بودن آدمی و فرایند های پرورشی/آموزشی ی وی پافشاری می کند و آموختن را ساختن ساختارهای دانشی، ارزشی، و کنشی می انگارد. در این چارچوب اگر سامانه های آموزشی زمینه های بایسته برای آموختن دانش ها، ارزش ها، و کنش های درپیوند با کار پرورش یاری ی مادران را فراهم نکنند دشواری هایی در کارکرد ایشان، و کاستی ها و آسیب هایی به فرایند بالنده گی فرزندشان، به ویژه در دوره ی پیش زادی، پدید می آیند که پیش گیری از آن ها بایسته است. چنین می نماید که سامانه های آموزشی ی ایران در برنامه های خود پوشش چندانی به این دوره از فرایند بالنده گی نمی دهند و بیم آن می رود که به پایان رساننده گان دختر در دوره های آموزشی ی گوناگون از آگاهی ها و ورزیده گی های بایسته در زمینه ی بارداری و زایمان برخوردار نباشند. برای روشن ترشدن و کمک به حل این مساله، در پژوهش کنونی دو گروه 80 تنی از دانشجویان رشته های روان شناسی و فنی-مهندسی در زمینه های سه گانه ی یادشده، از راه پرسش، و شماری از کتاب های درسی در زمینه ی بالنده گی، از راه نگرش، سنجش شدند. پرسش نامه و نگرش نامه ی ساخته شده برای گردآوری ی داده ها از روایی و پایایی ی بسنده ای(پس از به سازی ی گویه نامه، پایایی آن از راه بازآزمایی، در زیربخش دانشی 78/0، در زیربخش ارزشی92/0 ، و در زیربخش کنشی 84/0 به دست آمد. برای سنجش پایایی ی ابزار هم دو نگرنده ی کارآموخته یک کتاب را نگرش کردند و میزان هم رایی ی آنان در باره ی چون وچند پوشش زمینه در آن کتاب بررسی شدکه این میزان93/0.برآورد شد.) برخوردار بودند. داده های به دست آمده با کاربرد آمارهای توصیفی و آزمون های آماره ای و ناآماره ای پردازش شدند و یافته های به دست آمده گویای میانه بودن میزان آموخته ها و ناهمانندی ی این میزان ها در زمینه های سه گانه و در دو گروه داده بخش هستند. دانش جویان گروه روان شناسی که واحد روان شناسی رشد را می گذرانند نسبت به دانش جویان گروه مهندسی که این واحد را نمی گذرانند از دانش ها، ارزش ها و کنش های بهینه تری در زمینه ی بارداری و زایمان برخوردار هستند. هم چنین در هر دو گروه ناهماهنگی بین عمل کرد آن ها در سه زمینه ی دانش ها، ارزش ها و کنش ها دیده می شود و هر دو گروه در زمینه ی دانشی عمل کرد به تری داشته اند. ولی کیفیت پوشش داده شده به زمینه ی بارداری و زایمان در کتاب های درسی ی نگرش شده کمی بیش از میانه بود. بر پایه ی این یافته ها جا دارد که برای بهبود برنامه ها و کتاب های درسی در این زمینه گام های بایسته برداشته شوند.
سیده مرجان مدیرخازنی مهناز اخوان تفتی
درک خود و دیگران به عنوان زمینه ای ضروری برای داشتن تعاملات موثر اجتماعی طی دو ده? اخیر، پژوهش های بسیاری را در حیط? رشدشناختی به خود اختصاص داده است (ولمن ، کراس و واتسون 2001) تا جایی که در حال حاضر حوزه غالب پژوهشی را در روانشناسی تحولی در برمی گیرد(فلاول،1999). تعاملات اجتماعی مستلزم درک از حالات ذهنی یکدیگر و کسب توانایی مهم "ذهنی سازی " رفتارهای مشاهده شده است .فرد زمانی رفتارهای دیگران را درک خواهد کرد که بتواند حالات ذهنی غیرقابل مشاهده ای ازقبیل احساسات، افکار، و نیات را به رفتار آنها نسبت دهد و به علاوه، بتواند با استفاده از این حالات ذهنی، رفتار مشاهده شده را تبیین و پیش یبنی کند. این قابلیت انسانی، "نظریه ذهن " نامیده می شود(امین یزدی،1386). اصطلاح نظریه ذهن را نخستین بار، پریماک و وودراف در سال 1978، برای اشاره به توانایی فرد در اسناددادن احساس ها، باورها، نیت ها و اندیشه ها به دیگران و به دنبال آن پیش بینی رفتار دیگران به کار برده اند. به طور کلی نظریه ذهن توانایی فرد برای درک"حالت های ذهنی"دیگران (کوله و میچل، 2000) یا "خواندن ذهن" دیگران (زان شاین،2003) تعریف شده است. این توانایی به افراد کمک می نماید تا با درنظر گرفتن احساس-ها، باورها و نیت های دیگران توصیف و تبیینی درست از رفتار آن ها داشته باشند(هاپه،1995). از نگاه بورکلند (2000) اکتساب نظریه ذهن مستلزم بازشناسی مقوله های مختلف ذهن، از جمله رویاها، تخیل و باروها و نیز داشتن یک چهارچوب علی- تبیینی برای رفتارهای دیگران است. در این میان پژوهشگران یک نقش علی برای زبان در توانایی نظری? ذهن قائل اند. در مطالعه نظریه ذهن بیش از هر چیزی زبان و توانایی کلامی، توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده است تا جایی که پژوهش در زمینه اکتساب زبان به ویژه در زمینه اکتساب و درک و فهم اصطلاحات مربوط با حالت های ذهنی از جمله منابعی هستند که بر پژوهش نظریه-ذهن کودکان تأثیر داشته اند(مونو1996). یکی از ابعاد ارتباط زبان و نظریه ذهن که مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است قابلیت معنایی واژگان بوده است. کودکان با کاربرد این واژگان ابتدا هیجان هایی خود را بیان می کنند و بعدتوانایی مکالمات مربوط به هیجان های پیچیده اجتماعی را کسب می کنند. به این ترتیب، واژگان حالات ذهنی را می توان در غالب داستان ها و یا برنامه های نمایشی که در آنها از این واژه ها به وفور استفاده شده باشد در معرض کودکان قرار داد تا زمینه ای باشد برای درک و کاربرد این واژگان و به دنبال آن رشد توانایی کودکان در نظریه ذهن و بهر ه مندی از پیامدهای تاثیرگذار نظریه ذهن که تضمین کننده اغلب قابلیت های اجتماعی هستند. و لازمه همه این ها انجام پژوهشی است که رابطه بین درک و کاربرد واژگان بیان کننده حالات ذهنی و نظریه ذهن را در میان کودکان فارسی زبان نشان دهد.
اعظم السادات حسینی مزینان مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر به منظور بررسی قابلیت های کتاب فارسی(مهارت های خوانداری) ششم دبستان در پرورش مهارت تفکر خلاق انجام شد. روش پژوهش توصیفی بود. برای جمع آوری و پردازش داده ها، تحلیل محتوای کمی و کیفی انجام شد و به منظور تکمیل یافته ها از روش مثلث سازی و از سه منبع کتاب درسی، مسئولین و آموزشیاران، اساس نامه و اهداف، استفاده شد. از میان هفده درس کتاب فارسی ششم دبستان، شش درس به شکل هدفمند انتخاب شد. تحلیل متن درس ها بر اساس مولفه های الگوی پرورش تفکر خلاق ویلیامز انجام شد. مولفه های تفکر خلاق در این الگو به دو دسته ی شناختی(روانی، ابتکار، انعطاف پذیری، بسط) و شناختی- عاطفی(کنجکاوی، خطرنمودن، ترجیح پیچیدگی، تخیل) تقسیم می شوند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد، مولفه ی انعطاف پذیری که یک مولفه ی شناختی است، با 25.9 درصد، بیشترین نشانه ها را داشت و مولفه ی ترجیح پیچیدگی که از مولفه های شناختی- عاطفی است، هیچ نشانه ای نداشت. همچنین دیگر مولفه های شناختی، ابتکار، بسط و روانی، به ترتیب، 22.2، 17.3 و 8.6 درصد و دیگر مولفه های شناختی- عاطفی، یعنی کنجکاوی، تخیل و خطرنمودن، به ترتیب، 9.9، 9.9 و 6.2 درصد نشانه ها را داشتند. در این بررسی، نشانه های مولفه های شناختی بسیار پررنگ تر از مولفه های شناختی- عاطفی بودند و علی رغم اهمیت جنبه ی عاطفی در پرورش تفکر خلاق، در این کتاب، توجه کمی به این مقوله شده است. بررسی اهداف آموزشی و مصاحبه با مسئولین و آموزشیاران، با یافته های به دست آمده از تحلیل محتوای کتاب درسی همسو هستند. البته در اهداف آموزشی، اشاره ی روشنی به پرورش جنبه ی عاطفی تفکر خلاق نشده است.
فاطمه یزدانی کاشانی مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم جامعه پذیری در کتاب های درسی دوره ی آموزش ابتدایی انجام شده است. به این منظور با بهره گیری از روش کیفی از نوع تحلیل محتوا کتاب های تعلیمات/مطالعات اجتماعی دوره ی ابتدایی سال1391-1392 مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. علت انتخاب کتاب های درسی موردنظر به دلیل وجود احتمال بیشتر عناصر جامعه پذیری در آن هاست. نتایج پژوهش نشان می دهد که کتاب های اجتماعی دوره ی ابتدایی به طور ناقص به عناصر جامعه پذیری پرداخته است و در برخی از کتاب های مورد مطالعه، برخی از عناصر مانند باورهای اخلاقی اصلاً گنجانده نشده است و یا اینکه درصد کمی را به خود اختصاص داده اند. همچنین فراوانی عنصر ارزش های اجتماعی در تمامی کتاب های اجتماعی دوره ی ابتدایی بالاترین درصد(5/75%) را دارد و باورهای اخلاقی کمترین درصد(1/0%) را داشت. البته در میان چهار کتاب اجتماعی این دوره، کتاب مطالعات اجتماعی ششم در تمامی عناصر جدای از باورهای اخلاقی بیش تر و بهتر پرداخته شده و فراوانی واژگانی آن بیش از سایر کتاب ها است. در فراوانی تصاویر مربوط به عناصر جامعه پذیری در تمامی کتاب های اجتماعی به جز کتاب سوم، ارزش های اجتماعی بالاترین درصد(8/48%) را داراست و عنصر باورهای اخلاقی کمترین درصد(24/0%) را به خود اختصاص داده است.همچنین نتایج حاصل از مقایسه ی اهداف آموزش و پرورش با محتوای کتاب های اجتماعی دوره ی ابتدایی نشان می دهد عدم تناسب در میزان پرداختن به عناصر جامعه پذیری در اهداف نیز موجود است.
اکرم عسگری مهناز اخوان تفتی
کتاب درسی، یکی از مهمترین مراجع و منابع یادگیری دانش آموزان در نظام های آموزشی محسوب می شود، در نظام آموزشی ما نیز نقش مهمی دارد. به لحاظ این اهمیت و همچنین به سبب نقش محتوای کتاب های درسی در برانگیختن و تامین نیازها و نیز تسهیل امر یادگیری دانش آموزان، در این پژوهش محتوای کتاب های فارسی چهارم، پنجم، ششم ابتدایی، از نظر پرداختن به سازه ی خودباوری و مولفه های آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.خودباوری از دو جزء تشکیل شده است. جزء اول خودکارآمدی شخصی است که قضاوت های افراد در مورد توانایی های خودشان است که این باورها بر اعمال و رفتار آن ها اثر می گذارد. جزء دوم عزت نفس است که به صورت بیانی از تایید یا عدم تایید خود و این معیار که تا چه حد فرد به استعداد، موفقیت و معنا و ارزش در زندگی خود معتقد است،تعریف می شود. جامعه ی مورد بررسی در این پژوهش، کتاب های فارسی دوره¬ابتدایی است که با نظر معلمان و روش نمونه گیری هدفمند، کتاب های فارسی چهارم، پنجم، ششم ابتدایی به عنوان نمونه انتخاب شدند.با توجه به یافته ها درپژوهش حاضر، می توان چنین نتیجه گرفت که کتاب چهارم بیش از کتاب پنجم و ششم به سازه ی خودباوری توجه نموده است و کتاب های پنجم و ششم بعد از کتاب چهارم به طور برابر به سازه ی خودباوری توجه نموده اند. هم چنین از میان مولفه های خودباوری، کتاب ششم بیشترین توجه را به خودکارآمدی داشته و سپس کتاب چهارم با اختلاف کمی از کتاب پنجم به این مولفه توجه نموده است. کتاب چهارم بیشترین توجه را به مولفه¬ی عزت نفش داشته و به ترتیب کتاب های پنجم و ششم از نظر توجه به مولفه¬ ی عزت نفس در رتبه های بعدی قرار گرفتند و مولفه¬ی خودکارآمدی در هر سه کتاب در مقایسه با عزت نفس، توجه بیشتری شده است. با توجه به اینکه در اهداف آموزش و پرورش ( سند چشم انداز، اهداف کلان و کتاب راهنمای معلم) به پرورش مولفه های خودباوری در دانش آموزان اشاره شده است، یافته های پژوهش حاکی از نوعی ناهماهنگی بین هدف گذاران آموزش و پرورش و مولفان کتاب درسی در تدوین کتاب های درسی است.
سمیه نجان مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر با هدف بررسی سودمندی برنامه مداخله شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب آزمون دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری انجام شد. این پژوهش با روش آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در دوره ابتدایی مراجعه کننده به مراکز درمانی اختلال یادگیری وابسته به اداره آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران بودند. از این میان 23 نفر به طور تصادفی انتخاب شدند که 11 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه گواه جایگزین گردیدند. آزمودنی های هر دو گروه ابتدا در مرحله پیش آزمون به پرسشنامه اضطراب آزمون پاسخ دادند و سپس گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت مداخله برنامه شناختی- رفتاری قرار گرفتند. در پایان مداخله آزمودنی های هر دو گروه دوباره به پرسشنامه اضطراب آزمون پاسخ دادند. یافته های پژوهش نشان داد مداخله شناختی- رفتاری به طور معنا داری موجب کاهش اضطراب آزمون دانش آموزان ناتوان یادگیری در مرحله پس آزمون شده است. نتایج پژوهش نشان داد که استفاده از روش مداخله شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب آزمون دانش آموزان ناتوان یادگیری اثر مثبتی دارد.
سیده ماهرخ موسوی مهناز اخوان تفتی
هدف این پژوهش، بررسی درگیری تحصیلی، کیفیت آموزشی و یادگیری به کمک همسالان به منظور فهمیدن اثر آن ها بر نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی به عنوان عاملی اثرگذار بر دستاوردتحصیلی دانش آموزان هنرستان های فنی و حرفه ای و ارائه یک مدل برای نمایش روابط بین متغیرهای پژوهش بود. همچنین در پی تعیین نقش متغیرهای سطح دانش آموز، معلم و کادرمدرسه بر دستاوردتحصیلی هنرجویان بود. به این منظور یک مجموعه مدل های دو سطحی در هر دو سطح دانش آموز و معلم؛ دانش آموز و کادرمدرسه اجرا شد. جامعه پژوهشی شامل تمامی هنرجویان، هنرآموزان، مدیران، معاونان آموزشی و فنی، و مشاوران تحصیلی در سال تحصیلی 92- 1391بود. از بین نواحی پنج گانه تهران 10 منطقه و از هر منطقه 2هنرستان در مجموع 906 دانش آموز دختر و پسر پایه سوم از 19 هنرستان و 39 کلاس به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. همچنین 123 نفر از معلمان و 59 نفر از کادرهنرستان همان هنرجویان در نمونه حضور داشتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد انگیزش تحصیلی ams و درگیری تحصیلیmslq؛ و پرسش نامه های پژوهشگر ساخته یادگیری به کمک همسالان و کیفیت آموزشی هنرجویان، هنرآموزان و کادرمدرسه، مشاهده، اسناد و مدارک موجود در هنرستان ها استفاده شد. در تأمین روایی پرسش نامه ها، روایی محتوا و روایی سازه (تحلیل عاملی اکتشافی) و پایایی، آلفای کرونباخ به کار گرفته شد. دستاوردتحصیلی نیز از طریق میانگین 3 نمره (معدل کل سال قبل، معدل نمره های 3 درس تخصصی و معدل نمره های کار عملی) محاسبه شد. برای پردازش داده ها از روش های آمار توصیفی، ماتریس همبستگی، تحلیل عاملی تأییدی، معادلات ساختاری و تحلیل چندسطحی استفاده شد. یافته های حاصل از مدل معادلات ساختاری با برازش مناسب؛ اثر مستقیم درگیری تحصیلی(13/5= t)، یادگیری به کمک همسالان(23/2= t) و کیفیت آموزشی (45/3= t) بر انگیزش تحصیلی را بزرگتر از مقدار 96/1 نشان داد، پس با اطمینان فرض صفر رد و نتیجه گرفته شد که متغیرهای مذکور بر انگیزش تحصیلی تاثیر مستقیم دارند. اثر مستقیم متغیر کیفیت آموزشی (40/5= t) و انگیزش تحصیلی (25/3= t)، درگیری تحصیلی (34/2= t) بر دستاوردتحصیلی نیز معنادار بود. همچنین تنها اثر غیرمستقیم کیفیت آموزشی بر دستاوردتحصیلی (01/2= t) معنادار است؛ بنابراین نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی در اثرگذاری کیفیت آموزشی بر دستاوردتحصیلی در این پژوهش تایید شد. همچنین با استفاده از تحلیل چندسطحی اثر متغیرهای سطوح کلاس و مدرسه بر تبیین دستاوردتحصیلی هنرجویان بررسی شد. در سطح کلاس؛ متوسط دستاوردتحصیلی هنرجویان کلاس های مختلف (هنرآموزان مختلف) به طور معناداری با هم تفاوت دارد و اثر سابقه، جنس و تحصیلات هنرآموزان بر دستاوردتحصیلی غیرمعنادار اما اثر کیفیت آموزشی بر دستاوردتحصیلی مثبت و معنادار است. در مدل کامل سطح کلاس؛ 27/7 درصد از واریانس دستاوردتحصیلی در سطح دانش آموز و 28/22% از واریانس دستاوردتحصیلی در سطح معلم تبیین می شود. در مجموع؛ متغیرهای سطح دانش آموز و سطح معلم 30 درصد از واریانس دستاوردتحصیلی هنرجویان را تبیین می کند. در سطح مدرسه با توجه به مدل غیرشرطی آن؛ متوسط دستاوردتحصیلی هنرجویان هنرستان های مختلف به طور معناداری با هم تفاوت دارد. در مدل کامل سطح مدرسه 31/6% از واریانس دستاوردتحصیلی در سطح دانش آموز و 05/12% از واریانس دستاوردتحصیلی در سطح کادرمدرسه تبیین می شود. در مجموع،18.81% از واریانس دستاوردتحصیلی را عوامل مربوط به سطح مدرسه تبیین می کند. یافته های این پژوهش می تواند برای برنامه ریزان آموزش و پرورش و مدیران و معلمان سودمند و کاربردی باشد.
مینا فتحی آشتیانی مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش شناختی بر سرعت پردازش حافظه کاری کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری انجام شده است. پژوهش به شیوه ی آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. جامعه پژوهشی مطالعه ی حاضر کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم، چهارم و پنجم دبستان، مراجعه کننده به مراکز ویژه یادگیری شهر تهران بود. از بین این دانش آموزان 20 نفر به شکل تصادفی انتخاب، و در گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. سپس آموزش شناختی در ده جلسه یک ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. آزمودنی ها در نوبت قبل و بعد از مداخله با استفاده از آزمون رمزنویسی، نمادیابی، فراخنای ارقام و حافظه تصویری مورد سنجش قرار گرفتند. داده های پیش آزمون و پس آزمون بدست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تاثیر آموزش شناختی در سرعت پردازش اطلاعات و حافظه ی کاری کلامی و حافظه ی کاری دیداری-فضایی معنادار بوده است.
سمانه دادور مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اهمال کاری و فرسودگی تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در استان تهران بود که در سال تحصیلی 93-92 مشغول تحصیل بودند. ابتدا دانشگاه های تهران را به 2 دسته دانشگاه های صنعتی و جامع تقسیم کرده و از هر دسته 2 دانشگاه به صورت تصادفی انتخاب شد. نمونه ای مشتمل بر 430 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی به تفکیک جنس، دانشکده، دوره و دانشگاه به صورت تصادفی طبقه ای و متناسب با حجم انتخاب شدند و دو پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی (لی، 1986) و فرسودگی تحصیلی (برسو و همکاران، 1997) را تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از ضریب هم بستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اهمال کاری تحصیلی با 3 بعد فرسودگی (خستگی تحصیلی، ناکارآمدی تحصیلی و بی علاقگی تحصیلی) رابطه مستقیم دارد و اهمال کاری تحصیلی، سه بعد فرسودگی تحصیلی را پیش بینی می کند. هم چنین نتایج حاکی از آن بود که دستاورد تحصیلی بطور منفی با اهمال کاری تحصیلی و سه بعد فرسودگی تحصیلی رابطه دارد و دستاورد تحصیلی بوسیله ناکارآمدی تحصیلی (یکی از ابعاد فرسودگی تحصیلی) پیش بینی می شود. علاوه بر این یافته های جانبی پژوهش نشان داد که اهمال کاری و خستگی تحصیلی در مردان بیشتر از زنان است، دانشجویان دانشکده مهندسی بیشترین میزان اهمال کاری و خستگی تحصیلی را نسبت به سایر دانشکده ها تجربه می کنند. هم چنین میزان اهمال کاری و ناکارآمدی تحصیلی در میان دانشجویان دوره ارشد بیشتر از دانشجویان دوره دکتری است و نیز اهمال کاری و خستگی تحصیلی در دانشجویان دانشگاه های صنعتی بیش از دانشجویان دانشگاه های جامع است. یافته ها با توجه به تحقیقات پیشین به بحث گذاشته شده و پیشنهاداتی برای انجام پژوهش های بیشتر در این زمینه مطرح شده است.
زهرا مجاهدی مهناز اخوان تفتی
این پژوهش با هدف پرداختن به تفاوت های فردی دانش آموزان در بعد استعدادی، درصدد طراحی، اجرا و ارزیابی یک برنامه استعداد سنجی مفید و کاربردی بوده است که در ابعاد اصلی هدف، محتوا، روش و نحوه ارزشیابی، برآمده از نظریه هوش های چندگانه گاردنر باشد. در این پژوهش، پنج پرسش اساسی کمّی، کیفی و ترکیبی (آمیخته) مورد بررسی قرار گرفت: 1و2. آیا برنامه استعداد سنجی طراحی و اجرا شده از نظر گروه های ذی نفع اصلی (دانش آموز، والدین، مشاوران تحصیلی و دبیران) ضروری و سودمند بوده است؟ 3و4 آیا اطلاعات کمّی و کیفی مندرج در کارپوشه استعدادی هر دانش آموز با هم، توافق (هم خوانی) و توانایی پیش بینی دارند؟ 5. آیا داده های بخش کمّی هر استعداد با هم همبستگی دارند؟ مطالعه حاضر، طراحی، آزمایش و ارزیابی برنامه استعدادسنجی در مجموع به مدت 24 ماه، به روش ترکیبی همسوسازی مقایسه ای و تبدیلی صورت گرفته است. ابزارهای آن در بخش کیفی شامل مصاحبه های عمیق نیمه ساختاری، مشاهده های نظام دار مکرر و پرسش نامه باز پاسخ نظرخواهی و در بخش کمّی شامل پرسش نامه هوش های چندگانه ایوانکو، آزمون هوش وکسلر4، پرسش نامه هوش هیجانی نوجوان (شات) و کارکرد آموزشی دانش آموزان بوده است. در مجموع 60 دانش آموز دختر ورودی سال دوم متوسطه اول و اولیای آنان (120نفر)، 40 دبیر و دو مشاور و تحصیلی تا پایان سال سوم متوسطه اول تحت پوشش طرح استعدادسنجی بوده اند. این نفرات با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و تا چهار نیم سال داده های کیفی پس از جمع آوری ابتدا با نرم -افزارهای n-vivo و max-qda و سپس به دو شیوه تحلیل محتوای کمّی و کیفی، ابتدا ساختارمند و سپس تحلیل شدند. روایی این گروه از داده ها با روش همسوسازی و نیز با سه معیار قابل قبول بودن، قابل اطمینان بودن و تأییدپذیری حاصل شد. در بخش کمّی، پرسش های ترکیبی و کمّی با آزمون های آماری رگرسیون رتبه ای، جداول تطبیقی و ماتریس همبستگی درونی پاسخ داده شدند. پژوهش در بخش ترکیبی یافته ها از دو روش همسوسازی تبدیلی و همسوسازی مقایسه ای بهره برده است. فشرده یافته های پژوهش به این صورت بوده است: 1. درصد بالایی از ذی نفعان اصلی، برنامه استعدادسنجی را ضروری و سودمند می دانند. 2. داده های کمّی و کیفی دانش آموزان در استعدادهای ریاضی، کلامی، هنری و بین فردی از توافق و قدرت پیش بینی برخوردار هستند اما در سایر استعدادها این ارتباط ها وجود نداشت. 3. بخشی از متغیرها در بخش کمّی، با هم همبستگی داشتند.
فضه پرمور فرشته هاشمی
چکیده ندارد.
مهدیه دوست محمدی مهناز اخوان تفتی
چکیده ندارد.
پریا پاک عمل بوشهری مهناز اخوان تفتی
چکیده ندارد.
معصومه کفیلی یوسف آباد کیانوش هاشمیان
چکیده ندارد.
فتانه باقری ابوالقاسم مهری نژاد
چکیده ندارد.
زهرا ابراهیمی مهناز اخوان تفتی
چکیده پژوهش حاضر با عنوان بررسی تاثیر آموزش مسائل جنسی به مادران در نگرش آنها نسبت به آموزش مسائل جنسی و خود این مسائل و نگرش دختران نوجوانشان می باشد.به دلیل نیاز شدید جامعه به مطالعه و پژوهش در زمینه موضوع مورد بحث و از سوی دیگر کمبود آثار مکتوبی که پاسخ گوی نیاز عامه و خاصه مردم باشد ، پژوهشگر را بر آن داشت تا چنین پژوهشی را انجام دهد.از این رو اهداف این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مسائل جنسی در نگرش مادران و دختران نوجوانشان نسبت به آموزش این مسائل و همچنین نگرش آنها نسبت به مسائل جنسی و نگرش دختران نوجوان نسبت به فشار همسالان مبنی بر برقراری رابطه با جنس مخالف بوده است.روش پژوهش حاضر به علت وجود پیش آزمون و پس آزمون در مقوله روش شبه آزمایشی قرار دارد. در این پژوهش 120 نفر حجم نمونه پژوهش حاضر را که به روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شده بودند،تشکیل دادند.که از این 120 نفر تعداد 30نفر مادری که تمایل به همکاری داشتند به همراه دخترانشان (جمعا 60 مادر و دختر)در گروه آزمایشی قرار گرفتند وهمچنین تعداد 30 مادر به همراه دختران نوجوانشان(60 مادر و دختر دیگر) در گروه کنترل قرارگرفتند. برای تحقق بخشیدن به این اهداف،دو پرسشنامه نگرش سنج ویژه مادران و ویژه دختران نوجوان توسط پژوهشگر ساخته شد که، نگرش آنها را نسبت به مسائل جنسی و آموزش مسائل جنسی وهمچنین در پرسشنامه دختران نوجوان نگرش آنها نسبت به فشار همسالان می سنجید.هر کدام از این پرسشنامه ها 30 گویه داشته است که پاسخ هر سوال بر اساس مقیاس لیکرت 5 درجه ای تقسیم بندی شده است. پس از تنظیم نهایی پرسشنامه ،پیش آزمون از هر دو گروه کنترل و آزمایش (مادران به همراه دختران نوجوانشان)گرفته شد.سپس بسته ی آموزشی طراحی شده در اختیار مادران به صورت جلسه ای قرار داده شد.که در هر هفته دو جلسه آموزشی اجرا گردیده و مجموعا 13 جلسه آموزشی اجرا شد.مادران گروه آزمایش موظف بودند که بسته آموزشی هر جلسه را مطالعه کرده و این مطالب را به دختران نوجوان خود آموزش دهند. پس از اتمام جلسه های آموزشی،پس آزمون از دو گروه کنترل و آزمایش (مادران و دختران نوجوان)گرفته شد. داده های این پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.نتایج این پژوهش حاکی از آن است که آموزش مسائل جنسی به مادران و دختران در نگرش آنها نسبت به آموزش این مسائل تاثیر مثبت داشته است و همچنین آموزش مسائل جنسی به دختران نوجوان از سوی مادرانشان،تاثیر مثبتی در نگرش این دختران نسبت به این مسائل داشته است؛ اما در مورد مادران،نگرش آنها پس از آموزش نسبت به مسائل جنسی تغییری نکرده است.همچنین نگرش دختران در ارتباط با فشار همسالان تغییر مثبتی داشته است.
نرگس احمدی زاده مهناز اخوان تفتی
نمونه پژوهش شامل 159 دانش آموز دختر دبیرستانی پایه اول بود که به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز ( با پایایی0/92) پاسخ دادند.از نمونه موردنظر 21 نفر نیز به شیوه تصادفی انتخاب و با آنها مصاحبه صورت گرفت. طرح پژوهش از نوع توصیفی (همبستگی) بود. بر اساس نتایج آزمون آماری t استودنت که برای تعیین تفاوت بین میانگین های آزمودنی ها برای عوامل ده گانه باورهای غیرمنطقی شامل نیازبه تایید دیگران، انتظار بیش از حد از خود، سرزنش خود و دیگران، تحمل کم در مقابل ناکامی، بی مسئولیتی عاطفی، نگرانی زیاد توام با اضطراب، اجتناب از مشکل، وابستگی ، درماندگی برای تغییر و کمال گرایی انجام شد نشان داد که با 95 درصد اطمینان بین باورهای غیرمنطقی دانش آموزان دارای افت تحصیلی با دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی تفاوت وجود دارد که این یافته با نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از مصاحبه نیز همسو بود. بر اساس نتایج ضریب همبستگی پیرسون بین باورهای غیرمنطقی و افت تحصیلی ارتباط وجود ندارد. با این حال نتایج حاصل از مصاحبه نشان دهنده میزان بالای باورهای غیرمنطقی در دانش آموزان دارای افت تحصیلی بود.
زهرا دشت بزرگی منصور علی حمیدی
همه افراد دارای خلاقیت هستند، اما عدم وجود محیطی مناسب ، وبی توجهی به این توانایی ، مانع ظهور آن می گردد، به همین منظور امروزه خلاقیت جایگاه خاصی در روانشناسی تربیتی به خود اختصاص داده و شناسایی و آموزش کودکان خلاق یکی از مهم ترین برنامه های آموزشی کشورها است . یکی از جدیدترین قلمرو های آموزش خلاقیت ، آموزش مبتنی بر کارکردهای مغز است پژوهشگران در ابتدا بر آموزش خلاقیت براساس کارکرد نیمکره راست تاکید داشتند و معتقد بودند که آموزش تفکر واگرا ، تنها براساس کارکردهای نیمکره راست امکان پذیر است . اما ویلیامز وستاک مایر و ستوال ویلیامز نشان داده اند که هر دو نیمکره نقش مهمی ایفا می کنند ، پژوهش حاضر به مقایسه دو روش آموزش خلاقیت ، روش مبتنی بر کارکردهای نیمکره راست و روش مبتنی بر کارکردهای تمام مغز در میان دانش آموزان دختر سال اول نظری پرداخته است .
منصوره حاج حسینی مهناز اخوان تفتی
هدف از این تحقیق ، بررسی تاثیر سبک اسناد بر میزان گرایش و ابتلای جوانان شهر یزد به اعتیاد است. بر این اساس فرض شد که جوانان معتاد نسبت به جوانان غیر معتاد دارای سبک بدبینانه تری هستند.
سکینه جعفریان رشتین مهناز اخوان تفتی
پژوهش حاضر به مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ترک زبان و فارس زبان به منظور ارزیابی کارایی دوره آموزشی یکماهه پیش دبستانی ، ویژه دانش آموزان مناطق دو زبانه می پردازد.
شکوفه متقی مهناز اخوان تفتی
برای بررسی تاثیر آموزش و پرورش پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی و اختلالات رفتاری دانش آموزان در دوره ابتدایی تعداد 206نفر از دانش آموزان پسر و دختر پایه دوم ابتدایی با شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند.
فاطمه مولوی مهناز اخوان تفتی
این مطالعه به بررسی مولفه های الگوی باور داشت تندرستی و توان این مولفه ها در پیش بینی تمایل به مصرف مواد در بین معتادان مرد می پردازد. این الگو بعنوان یک الگوی روان شناختی سعی در تبیین و پیش بینی رفتارهای تندرستی با تمرکز بر نگرش ها و باورهای افراد دارد. مولفه های hbmعبارتند از: تهدید ادراک شده (که خود دو مولفه و خامت ادارک شده و حساسیت ادراک شده را دربرمی گیرد)، منافع ادراک شده و موانع ادارک شده. هدف از این زمینه یابی یافتن پاسخی به این پرسش است که آیا تفاوت معناداری میان چهار مولفه این الگو در پیش بینی تمایل به استفاده از مواد مخدر وجوددارد. براین اساس و با توجه به ادبیات موضوع و اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامه ها چنین فرض شد که وخامت ادراک شده توان پیش بینی بهتری را برای پیش بینی تمایل به استفاده از مواد مخدر نسبت به (الف) حساسیت ادراک شده (ب) منافع ادراک شده و (ج) موانع ادراک شده دارد. همچنین فرض شد که حساسیت ادراک شده توان پیش بینی بهتری را نسبت به (الف) منافع ادراک شده توان پیش بینی بهتری را نسبت به موانع ادراک شده برای سو استفاده از مصرف مواد مخدر دارد. نمونه شامل معتادان داوطلبی بود که به مراکز درمانی خصوصی و دولتی به جهت معالجه خود مراجعه کرده اند. شیوه نمونه گیری از نوع غیرتصادفی (داوطلبانه) بود. چهار متغیر کنترل برای نتیجه گیری دقیق تر در نظر گرفته شد: سطح تحصیلات، سن (محدوده در نظر گرفته شده بین 40 -20 سال بود) منطقه سکونت و گذراندن مرحله سم زدایی. اطلاعات از طریق یک مصاحبه با ساختار و پرسشنامه ای که با نظارت و مشورت راهنمایان تحقیق ساخته شد، گردآوری شد. آمار توصیفی برای محاسبه فراوانی ها ونمودارها مورد استفاده قرار گرفت. از تجزیه و تحلیل رگرسیون نیز برای آزمون فرضیه ها و تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. دو فرضیه اول تحقیق مورد تائید قرار نگرفت. و تجزیه و تحلیل بعدی نشان داد که وخامت ادراک شده توانایی بهتری را برای پیش بینی تمایل به استفاده از مواد مخدر نسبت به موانع ادراک شده دارد، همچنین حساسیت ادراک شده توانایی بهتری را برای پیش بینی تمایل به استفاده از مواد مخدر نسبت به (الف) منافع ادراک شده و (ب) موانع ادراک شده دارد. فرضیه آخر نشان داد که منافع ادراک شده توانایی بهتری را برای پیش بینی تمایل به استفاده از مواد مخدر نسبت به موانع ادراک شده دارد.
هایده غلامی مهناز اخوان تفتی
در این تحقیق به بررسی رابطه تعاملی موجود میان نیاز هیجان طلبی، دسترسی و عدم دسترسی به تفریحات دلخواه و آسیب پذیری اجتماعی، پرداخته خواهد شد با امید به اینکه اطلاعات مفیدی جهت تعیین و تبیین بهتر روابط موجود میان این متغیرها بدست آمده و امکان تصمیم گیری های مناسب، جهت برنامه ریزی صحیح، برای پاسخ گویی به تناسب نیازهای افراد و ایجاد امکانات لازم به صورت مطلوب و مناسب، به عنوان گامی هر چند کوچک درجهت پیشگیری از عوارض ناگوار و آسیب زا در افراد، و ایجاد محیطی سالم تر و با نشاط تر فراهم آورده شود.
صدیقه فهیم زاده مهناز اخوان تفتی
هدف اصلی این پژوهش ، افزایش انگیزش پیشرفت و بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان از طریق آموزش راهبردهای فراشناختی بوده است.