نام پژوهشگر: اکبر اعظمیان جزی
یاسر جعفری اکبر اعظمیان جزی
چکیده سابقه و هدف: ابتلا به بیماری آرتریت روماتوئید (rheumatoid arthritis, ra) در هر سنی ممکن و شیوع آن در زنان بیش از مردان است. شیوع بیماری های قلبی- عروقی و مرگ و میر ناشی از آن در بیماران ra در مقایسه با افراد غیر مبتلا، به دلیل کم تحرکی قابل توجه آن ها بیش تر است. اثرات تمرین های هوازی بر بیماران ra به روشنی معلوم نشده است. به همین دلیل، هدف این مطالعه بررسی اثرات 8 هفته تمرین هوازی بر بیماران مبتلا به ra بود. مواد و روش ها: 23 نفر از زنان مبتلا به ra (میانگین سن 73/7± 96/51 سال و وزن 00/10± 37/72 کیلو گرم) که بیش از 3 سال از محرز شدن بیماری آن ها می گذشت و هیچ نشانگانی از ابتلا به بیماری های شناخته شده قلبی- عروقی در آن ها وجود نداشت، به طور داوطلبانه، در این مطالعه شرکت کردند. آن ها به صورت هدفمند به دو گروه شاهد (12 نفر) و مورد (11 نفر) تقسیم شدند. گروه مورد، توانایی انجام تمرین هوازی رکاب زنی بر روی دوچرخه ثابت را داشت ( 8 هفته 3 جلسه ای). آزمودنی های انتخاب شده داروهای یکسانی مصرف می کردند. نمونه ی خون آزمودنی ها در دو مرحله ی پیش از شروع 8 هفته تمرین هوازی و پس از آن گرفته شد. مقدار سرمی پروتئین واکنشگر-c (c-reactive protein, crp)، فیبرینوژن و فاکتور روماتوئید (rheumatoid factor, rf) با روش های استاندارد اندازه گیری شد. یافتهها: 8 هفته تمرین هوازی به طور معناداری crp ، شاخص توده بدنی و فیبرینوژن گروه مورد را کاهش داد (001/0p ?)، اما تغییرات rf معنادار نبود (488/0p =). تفاوت ها در گروه شاهد و همچنین، تفاوت های بین گروه مورد و شاهد در هیچ متغیری معنادار نبود. نتیجهگیری: با توجه به یافته های این تحقیق می توان گفت که تمرین هوازی ممکن است التهاب را کاهش داده و در نتیجه در پیش گیری از وقوع بیماری های قلبی- عروقی در بیماران ra نقش مهمی داشته باشد. بنابراین، استفاده از آن به عنوان حداقل یک روش کمکی سالم جهت کاهش دوز داروهای آنتی التهابی معقول به نظر می رسد.
سمیه بهرامی محمد فرامرزی
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر یک دوره مسابقات لیگ بسکتبال بر برخی عوامل سیستم ایمنی در دختران بسکتبالیست زبده بود. بدین منظور20 بازیکن بسکتبال با میانگین سنی50/2 ± 50/22سال، وزن50/9 ± 1/62 کیلوگرم، قد 04/5 ± 5/167 سانتیمتر، bmi 09/2 ± 03/22 و اکسیژن مصرفی بیشینه 5/11 ±70/41 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه مورد مطالعه قرار گرفتند. آزمودنی ها به دو گروه تجربی (10 نفر از بازیکنان منتخب که به عنوان نفرات اصلی در مسابقات لیگ حضور فعالی داشتند) و کنترل (10 نفر از بازیکنان بسکتبال دسته یک که در مسابقات شرکت نکردند ولی به تمرینات روزانه خود 5 روز در هفته ، 5/1 ساعت در روز می پرداختند) تقسیم شدند. برنامه مسابقات به این صورت بود که در هفته اول، سه مسابقه و پس از یک هفته فاصله، مجدداً در هفته سوم، چهار مسابقه بصورت متناوب برگزار شد. 24 ساعت قبل از اولین مسابقه و24 ساعت بعد از آخرین مسابقه خون گیری جهت سنجش شاخص های سیستم ایمنی سلولی (تعداد گلبول های سفید خونwbc))، تعداد نوتروفیل ها، مونوسیت ها، لنفوسیت ها) و ایمونوگلوبولین های سرم (iga ,igm ,igg) با استفاده از روش نفلومتری و کیت تخصصی انجام شد. از آزمون های t-همبسته وt-مستقل به ترتیب جهت بررسی تغییرات درون گروهی و بین گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد یک دوره رقابت فشرده لیگ دسته یک بسکتبال هیچ گونه تغییر معناداری در سطوح استراحتی لکوسیت ها، نوتروفیل ها و مونوسیت ها به وجود نمی آورد و فقط باعث افزایش معنادار سطوح استراحتی لنفوسیت ها وigg و iga سرم بازیکنان بسکتبال می شود igm نیز افزایش یافت ولی افزایش آن معنادار نبود. بطور کلی به نظر می رسد سیستم ایمنی دختران بسکتبالیست در پایان یک دوره مسابقات احتمالاً در اثر استرس و فشارهای جسمانی و روانی تحت تأثیر قرار گرفته و باعث فراخوانی شاخص های ایمنی به گردش خون می شود و در نهایت ممکن است این پدیده، ورزشکاران را در معرض ابتلاء به بیماری های مجاری تنفسی فوقانی قرار دهد.
راضیه آقابابا محمد فرامرزی
مقدمه: یکی از اقشار آسیب پذیر جامعه آن دسته از زنانی هستند که به دوران سالمندی و یائسگی می رسند. از آن جایی که زنان سالمند در شرایط خاص به سر می برند توجه به کیفیت زندگی آنها از اهمیت زیادی برخوردار است(1). با افزایش سن و کاهش میزان فعالیت درصد چربی بدن افزایش می یابد(2). افزایش بافت چربی در افزایش میزان التهاب و مقاومت به انسولین مشارکت دارد(3). اسید چرب امگا-3 نوعی اسید چرب اشباع نشده است که باعث کاهش چربی خون شده و خاصیت ضد التهابی دارد(4) و با افزایش بیان آدیپونکتین در بافت چربی همراه است(5). تمرینات ورزشی هوازی در افراد مسن چاق اکسیداسیون چربی را افزایش و مقاومت به انسولین را کاهش می دهند(6). سو و همکاران(2008)، جان و همکاران (2007)، کاندو(2006)، جوزی(2005)، لارا (2007) نشان داد ه اند تمرینات ورزشی سطح آدیپونکتین پلاسما را افزایش می دهد (3). با توجه به آثار فیزیولوژیکی مشابه فعالیت ورزشی و اسید چرب امگا-3، مطالعه ای در مورد آثار همزمان این دو متغیر در زنان سالمند انجام نشده است. هدف این تحقیق بررسی تاثیر مصرف اسید چرب امگا- 3 و فعالیت ورزشی هوازی برغلظت آدیپونکتین و مقاومت به انسولین زنان سالمند بود. فرضیه اصلی ما این بود که آیا 8 هفته تمرین ورزشی هوازی به همراه مصرف مکمل اسید چرب امگا-3 تاثیر معنی داری بر غلظت آدیپونکتین و مقاومت به انسولین زنان سالمند دارد. روش شناسی: 36 زن سالمند 55-80 سال که از لحاظ بدنی سالم بودند به طور داوطلبانه انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به سه گروه تمرینات هوازی(12=n)، تمرینات هوازی به همراه مکمل اسید چرب امگا- 3 (13=n) و گروه کنترل (11=n) تقسیم شدند. فعالیت ورزشی هوازی این تحقیق از نوع لوایمپکت ایروبیک با شدت 40 درصد ضربان قلب بیشینه بود که به مدت ? هفته و ? جلسه در هفته انجام شد. مدت برنامه تمرین بدینصورت بود که در هفته اول به مدت بیست دقیقه، در هفته دوم به مدت 35 دقیقه، هفته های سوم و چهارم به مدت 45 دقیقه و هفته های پنجم و ششم و هفتم و هشتم به مدت 60 دقیقه فعالیت کردند(1). تعداد کل جلسه های تمرین ?? جلسه بود. گروه مکمل در طول دوره یک عدد کپسول 3 گرمی امگا-3 در روز دریافت کردند. درصد چربی با استفاده از فرمول جکسون –پولاک محاسبه شد. انسولین و آدیپونکتین با استفاده از کیت اختصاصی (bender med system ) و روش elisa اندازه گیری شدند. برای محاسبه شاخص مقاومت به انسولین از روش ارزیابی مدل هموستازی(homa) و با اندازه گیری انسولین و گلوکز ناشتایی استفاده شد. برای بررسی تفاوت درون گروهی از روش آماری t وابسته و برای تعیین تفاوت بین گروهی از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد آدیپونکتین در هر دو گروه تجربی افزایش یافت و از نظر آماری تفاوت معنی داری در داخل گروه های تمرین هوازی و تمرین به همراه مکمل مشاهده شد(گروه تمرین هوازی 03/0 p= و گروه تمرین و مکمل00/0 p=). با این حال، در بین گروه ها در پس آزمون تفاوت معنی داری وجود نداشت. کاهش مقاومت به انسولین در هیچ یک از گروهها معنی دار نبود. بحث و نتیجه گیری: عدم وجود تفاوت معنی دار آدیپونکتین بین گروهها می تواند به دلیل کوتاه بودن طول دوره تمرینی باشد.همچنین، افزایش آدیپونکتین درون گروهی دو گروه تجربی احتمالا به دلیل کاهش وزن و شاخص توده بدن در دو گروه است. معنی داری بیشتر در گروه تمرینات هوازی همراه با مصرف مکمل ممکن است به دلیل تاثیر اسید چرب امگا-3 بر افزایش اکسیداسیون چربی و کاهش معنی دار وزن و شاخص توده بدن در این گروه باشد. نتایج این تحقیق با نتایج تحقیقات سو و همکاران (2008)، جان(2007)، کاندو (2006)، کریکتوز (2004) همسو بود. کاندو (2006) و کریکتوز (2004) نشان دادند تمرینات ورزشی باعث افزایش آدیپونکتین پلاسما می شود(3،6). همچنین جوزی(2005) و لارا(2007) نشان دادند اسید چرب امگا-3 نیز ارتباط مثبتی با غلظت آدیپونکتین پلاسما دارد (4و5) و با نتایج رایان و همکاران (2003) و بودو (2003) که نشان دادند تمرینات ورزشی هیچ تاثیری بر غلظت آدیپونکتین پلاسما ندارد متناقض است. نتایج ما با نتایج سو و همکاران(2008) که نشان دادند بعد از 10 هفته برنامه تمرینی حساسیت به انسولین از طریق کاهش انسولین و شاخص مقاومت به انسولین بهبود یافت. و نیز با نتایج سایمپولوس(2007) که گزارش داد هم فعالیت ورزشی و هم اسید چرب امگا- 3 باعث افزایش حساسیت به انسولین می شود همسو است. به طور کلی ، به نظر می رسد انجام فعالیت ورزشی هوازی به همراه مصرف مکمل اسید چرب امگا -3 تاثیر سودمندی بر وضعیت آدیپونکتین و مقاومت به انسولین زنان سالمند داشته باشد.
مریم قره خانی اکبر اعظمیان جزی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی بر سطح رزیستین، مقاومت به انسولین و ترکیب بدنی زنان سالمند بود. به همین منظور، 40 نفر از زنان سالمند (20 نفر دارای اضافه وزن و 20 نفر دارای وزن طبیعی) با میانگین سن: 59/11±88/61 سال، قد: 78/6±05/152 سانتی متر، وزن: 61/7±95/71 کیلوگرم و شاخص توده بدنی: 81/4 ±75/26 کیلوگرم متر مربع که همگی از سلامت عمومی برخوردار بودند به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس هریک از این دو دسته به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (در مجموع چهار گروه 10 نفره). برنامه ی تمرین هوازی، بر اساس توصیه های کالج آمریکایی طب ورزش (acsm) و اصول علم تمرین طراحی شد. این برنامه توسط دو گروه تجربی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه با شدت 60 درصد ضربان قلب بیشینه اجرا شد. نمونه های خون در قبل و بعد از شروع 8 هفته تمرین هوازی در حالت ناشتا گرفته شد. برای مقایسه اطلاعات پیش آزمون و پس آزمون از t- همبسته و برای تعیین تفاوت های بین گروهی از t- مستقل استفاده شد(05/0?p). نتایج نشان داد که در حالت پایه (قبل از شروع تمرینات)، بین سطوح رزیستین (80/0p=) و گلوکز (19/0p=) گروه های دارای اضافه وزن و وزن طبیعی تفاوت معنی داری وجود ندارد. ولی بین شاخص مقاومت به انسولین (00/0p=)، درصد چربی (00/0p=) و درصد توده بدون چربی (00/0p=) گروه های نامبرده تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج بین گروهی نشان داد که 8 هفته تمرین هوازی، در زنان دارای اضافه وزن، تاثیر معنی داری بر رزیستین سرم (004/0p=)، مقاومت به انسولین (031/0p=)، درصد چربی (049/0p=) و درصد توده بدون چربی (049/0p=) دارد، اما تاثیر معنی داری بر سطوح گلوکز ندارد (22/0p=). همچنین، این تمرینات در زنان دارای وزن طبیعی تاثیر معنی داری بر متغیرهای نام برده ندارد (05/0?p). از طرفی، مشاهده شد که تغییرات مربوط به پس آزمون رزیستین (02/0p=) و مقاومت به انسولین (001/0p=)، بین دو گروه دارای اضافه وزن و وزن طبیعی معناداربوده، اما تغییرات گلوکز، درصد چربی و درصد توده بدون چربی معنادارنیست (05/0?p). بنابراین، در پژوهش حاضر، تمرین هوازی از طریق بهبود ترکیب بدن و کاهش مقاومت به انسولین در زنان سالمند دارای اضافه وزن ممکن است نقش مهمی در کنترل وزن و پیشگیری از دیابت نوع 2 داشته باشد. همچنین، با توجه به افزایش معناداررزیستین در کنار تغییرات ترکیب بدنی و کاهش مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن، بعید به نظر می رسد که ژن رزیستین در افزایش چاقی، مقاومت به انسولین و دیابت 2 نوع نقش داشته باشد.
حمیدرضا قاسم پور محمد فرامرزی
هدف این تحقیق بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل بتا- هیدروکسی بتا- متیل بوتیرات (hmb) بر عوامل رشدی پلاسما، قدرت عضلانی و ترکیب بدنی مردان غیر ورزشکار بود. روش تحقیق : 18 دانشجوی پسر غیر ورزشکار (سن: 3±21 سال ، وزن: 12± 69 کیلوگرم، قد: 5±175 سانتی متر و شاخص توده بدنی (bmi): 4± 22 کیلوگرم بر متر مربع) به عنوان آزمودنی انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (10نفر) ومصرف مکمل hmb (8 نفر) (که روزانه 3 گرم hmb مصرف می کردند) تقسیم شدند. آزمودنی ها 8 هفته تمرین مقاومتی را به صورت 3 جلسه در هفته ، هر جلسه شامل 5 حرکت بالاتنه یا 5 حرکت پایین تنه اجرا کردند. هر حرکت در 3 شدت مختلف (50 درصد یک تکرار بیشینه ( 10 تکرار) ، 70 درصد یک تکرار بیشینه (6 تکرار) و 90 درصد یک تکرار بیشینه (3 تکرار)) اجرا شد. تعداد ست ها به عنوان اضافه بار، از 3 ست ( یک ست برای هر کدام از درصد های یک تکرار بیشینه) برای هر حرکت در جلسه اول به تدریج تا 9 ست برای هر حرکت در جلسات آخر افزایش یافت . از آزمودنی ها یک روز قبل و 2 روز بعد از برنامه تمرینی نمونه خون در حالت استراحتی گرفته شد. نمونه های خون قبل و بعد از 8 هفته تمرینات مقاومتی برای اندازه گیری هورمون تستوسترون، کورتیزول، هورمون رشد و عامل رشد شبه انسولینی یک با روش elisa در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل شد. ترکیب بدنی و وزن آزمودنی ها با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل ترکیب بدن (in body 2.0) و قدرت بالا تنه و پایین تنه به ترتیب با آزمون پرس سینه و اسکات پا اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کواریانس انجام گرفت. نتایج : نتایج تحقیق حاضر نشان داد که گروه مکمل افزایش معناداری(05/0p?) در توده خالص بدنی و قدرت بالاتنه داشته است. مکمل hmb تاثیر معناداری بر غلظت هورمون تستوسترون، کورتیزول، هورمون رشد، عامل رشد شبه انسولینی یک و نسبت تستوسترون به کورتیزول نداشت. نتیجه گیری : به طور کلی به نظر می رسد که مصرف مکمل hmb باعث افزایش توده خالص بدنی و قدرت بالاتنه در افراد غیرورزشکار می شود. همچنین ، مصرف مکمل hmb تاثیر معنی داری بر غلظت هورمون های تستوسترون، کورتیزول، هورمون رشد، عامل رشد شبه انسولینی یک و نسبت تستوسترون به کورتیزول ندارد . واژه های کلیدی : hmb، تمرین مقاومتی ، تستوسترون ، کورتیزول، هورمون رشد ، عامل رشد شبه انسولینی یک
علی محمد رضایی اکبر اعظمیان جزی
مقدمه:عضله اسکلتی ظرفیت بیان چند سایتوکین شامل il-6، il-8، il-15 را دارد که روی هم میوکین نامیده می شوند. عضله اسکلتی در حال انقباض، منبع اصلی il-6 در گردش در پاسخ به ورزش است.افزایش il-6 به شدت و مدت فعالیت ورزشی، توده عضلانی درگیر و ظرفیت استقامتی بستگی دارد. پاسخ il-6 سرم به شدت ورزش حساس است.هدف از این مطالعه بررسی تاثیر دو شیوه تمرینی تناوبی و تداومی ویژه فوتبال(ssg) بر اینترلوکین- 6 سرمی بازیکنان فوتبال دانشگاهی بود. روش: 24 بازیکن از بین 48 بازیکن فوتبال دانشگاهی به صورت هدفمند انتخاب شدند و برای اجرای دو شیوه تمرینی تناوبی و تداومی که شدت به ترتیب در آن ها 85 و 70 درصد ضربان قلب بیشینه بود و هر کدام از این روش ها شامل گروه های 2 در مقابل 2 و 4 در مقابل 4 و 6 در مقابل 6 بود و بازیکنان به صورت تصادفی در گروه های مختلف تقسیم شدند. این افراد دارای میانگین سن 37/22 سال، میانگین قد 03/174 سانتیمتر، میانگین وزن 29/68 کیلوگرم و میانگین vo2max54/40 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه بودند. نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از تمرین برای ارزیابی il-6 گرفته شد.یافته ها: نتایج نشان داد میانگین غلظت سرمی il-6 پس از تمرینات تناوبی و تداومی دو در مقابل دو، چهار در مقابل چهار و شش در مقابل شش به صورت معنی داری افزایش می یابد (005/0=p). ولی بین هیچ یک از شیوه های تمرینی تفاوت معنی داری وجود ندارد.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این مطالعه این شیوه تمرینی (ssg) باعث افزایش il-6 می شود که این افزایش ممکن است به دلیل پایین بودن سازگاری فیزیولوژیکی آزمودنی ها و یا شدت زیاد این تمرینات باشد که تخلیه ذخایر گلیکوژن را به همراه داشته است.
فهیمه صفاری فارسانی اکبر اعظمیان جزی
هدف تحقیق: خطر ابتلا به بیماری های قلبی ـ عروقی را به طور معمول با اندازه گیری نیمرخ لیپیدی برآورد می کنند، اما در بعضی افراد دارای نیمرخ لیپیدی طبیعی نیز بیماری های قلبی ـ عروقی دیده می شود. از این رو، محققان در پی یافتن شاخص های حساس تری از قبیل مولکول چسبان سلولی و آپو لیپوپروتئین ها هستند. بنابراین، هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثرات 8 هفته تمرین هوازی بر sicam-1 و آپو لیپوپروتئین ها در زنان سالمند ایرانی دارای اضافه وزن تعیین بود. روش تحقیق: در این مطالعه ی نیمه تجربی، 40 نفر زن سالمند دارای اضافه وزن که هیچ گونه فعالیت بدنی منظمی نداشتند به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مساوی کنترل (?/?4± 25/70 سال) و تجربی (?/?? ± ??/?5سال) تقسیم شدند. از همه آزمودنی ها قبل و بعد از 8 هفته تمرین هوازی در حالت ناشتا خون گیری به عمل آمد. تمرین ها با شدت 60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه انجام شد. آزمون کلموگروف اسمیرونوف نشان داد که توزیع داد ه ها نرمال است، بنابراین، برای مقایسه اطلاعات پیش آزمون و پس آزمون در هر دو گروه از آزمون t هم بسته و برای مقایسه ی تغییرات بین گروهی از t مستقل استفاده شد . سطح معنی داری آماری 05/0 > p در نظر گرفته شد. نتایج: پس از 8 هفته تمرین هوازی، سطوح apob ، sicam-1، ldl-c، tc و tg در گروه تجربی به طور معنی داری کاهش و hdl-c وapoa آن ها افزایش غیر معنی داری داشت. در بررسی تفاوت های بین گروهی، تغییرات ldl-c، tg وsicam-1 معنی دار بود، ولی در سطوحhdl-c ،apoa ،apob و tc تغییر معنی داری مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: تمرین هوازی با کاهش سطوح شاخص التهابی sicam-1 ، ldl-c ، tg و tc ممکن است نقش به سزایی در پیش گیری و کنترل بیماری های قلبی ـ عروقی سالمندان داشته باشد. همچنین، با توجه به این حقیقت که sicam-1 و آپو لیپوپروتئین ها شاخص هایی حساس تر از نیمرخ لیپیدی هستند، اندازه گیری آن ها برای ارزیابی دقیق تر احتمال بروز بیماری های قلبی ـ عروقی منطقی به نظر می رسد. واژه های کلیدی: شاخص التهابی، آپو لیپوپروتئین ها، بیماری های قلبی ـ عروقی، سالمندی، زن
سعید رستمی محمد فرامرزی
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی-پلایومتریک و بازی در ابعاد کوچک بر غلظت برخی سایتوکین های پیش التهابی و عوامل رشدی بازیکنان پسر نوجوان فوتبال بود. بدین منظور 30 بازیکن فوتبال با دامنه سنی 14-17 سال برای شرکت در این تحقیق انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه بازی در ابعاد کوچک (8 نفر)، مقاومتی-پلایومتریک (11 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. ابتدا قد، وزن، bmi و vo2max آزمودنی ها اندازه گیری شد. روز بعد، نمونه خون اولیه به میزان 10 سی سی از ورید قدامی بازویی ازمودنی ها جهت اندازه گیری il-6، tnf-?، هورمون رشد و عامل رشد شبه انسولین-1 گرفته شد. سپس آزمودنی ها به مدت 8 هفته در گروه های مربوطه تمرینات خود را انجام دادند. همه متغیرها پس از 8 هفته مجددا اندازه گیری شد. به منظور مقایسه درون گروهی داده ها از آزمون t همبسته و برای مقایسه بین گروهی از آزمون anova استفاده شد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر 8 هفته تمرین ssg می تواند مقادیر il-6 و tnf-? را بطور معنی داری افزایش دهد و موجب کاهش معنی داری در gh و igf-? شود (000/0p=). این متغیر ها اگر چه در روش تمرینی دیگر، یعنی مقاومتی- پلایومتریک، دچار تغییر شدند ولی این تغییرات معنی دار نبوده است. به دلیل شدت بالای تمرینات در شیوه ssg و نیز سطوح بالای هورمون های اپی نفرین و کورتیزول در هنگام تمرینات، کاهش عوامل رشدی و افزایش واسطه های التهابی مشاهده شد. از طرفی افزایش سطوح در گردش سایتوکین های پیش التهابی به ویژه اینترلوکین-6 می تواند تولید عامل رشد شبه انسولین-1 را مهار کند. همچنین افزایش اینترلوکین-6 با مقاومت نسبت به هورمون رشد همراه است. در مجموع می توان نتیجه گرفت اضافه کردن این شیوه های تمرین به برنامه معمول بازیکنان جوان فوتبال می تواند موجب ایجاد یک محیط کاتابولیکی در بازیکنان نوجوان فوتبال شود.
اکرم کریمی اکبر اعظمیان جزی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی حین دیالیز بر کارایی دیالیز، عملکرد جسمانی و سطح هموسیستئین پلاسمای بیماران همودیالیزی بود. به همین منظور، 18 نفر از بیماران مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان شهید منتظری نجف آباد به صورت هدفمند به عنوان آزمودنی انتخاب و سپس به طور تصادفی به دوگروه 9 نفره کنترل و تجربی تقسیم شدند. پس از حذف دو نفر از آزمودنی ها، در مجموع، 8 نفر (5 زن و 3 مرد) از گروه تجربی (میانگین سن 32/9± 75/54 سال و وزن 31/13± 94/57 کیلوگرم) و 8 نفر (6 زن و 2 مرد) از گروه کنترل (میانگین سن 91/9± 75/60 سال و وزن 01/8± 19/63 کیلوگرم) در آزمون پایانی شرکت کردند. برنامه تمرین توسط گروه تجربی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه انجام شد. شدت تمرین از 40 تا 45 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره در هفته اول شروع و در هفته های پایانی به 65 تا 70 درصد رسید. نمونه های خونی و آزمون های اندازه گیری عملکرد جسمانی قبل و بعد از تمرین گرفته شد. پس از تمرین برای مقایسه اطلاعات پیش آزمون و پس آزمون در هر گروه از آزمون t همبسته و برای تعیین تفاوت های بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0 >p در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد که کارایی دیالیز پس از 8 هفته تمرین به طور معنی داری در گروه تجربی افزایش یافت (032/0= p). به صورتی که urr از 6%±55% به 5%±62% و kt/v از 27/0±1 به 23/0±31/1 رسید. همچنین، تمرین موجب بهبود معنی دار سطح عملکرد جسمانی گردید (05/0>p). به طوری که زمان آزمون 5 بار نشست و برخاست روی صندلی از 04/2±38/17 ثانیه به 66/1±96/12، زمان آزمون بالارفتن از 12 پله از 09/3±62/18 ثانیه به 25/3±85/16 و زمان آزمون 50 متر راه رفتن از 23±56 ثانیه به 35/9±95/49 رسید. سطح هموسیستئین پلاسما نیز در اثر تمرین به طور معنی داری کاهش یافت (01/0= p)، به صورتی که از 27/11±87/34 میکرو مول بر لیتر به 34/7±76/26 رسید. بنابراین، تمرین هوازی حین دیالیز از طریق بهبود کارایی دیالیز، عملکرد جسمانی و سطح هموسیستئین پلاسمای بیماران همودیالیزی، می تواند خطر مرگ و میر ناشی از حوادث قلبی-عروقی را در این بیماران کاهش دهد. واژه های کلیدی: تمرین هوازی، بیماران همودیالیزی، کارایی دیالیز، عملکرد جسمانی، هموسیستئین.
احمد قاسمیان محمد فرامرزی
اندوتلین_1 یک تنگ کننده قوی عروق می باشد که به وسیله سلول های اندوتلیال عروقی ترشح شده و به عنوان قوی ترین تنگ کننده عروقی شناخته شده است. هدف این تحقیق مطالعه تاثیر یک دوره تمرینات مقاومتی بر غلظت اندوتلین_1 پلاسما و رابطه آن با فشار خون زنان سالمند بود. 20 زن یائسه ( با میانگین سن 02/6±37/67، قد 12/8±02/153، وزن 03/12±78/65، bmi 16/4±87/26، درصد چربی 65/3±61/18 و whr4/0±92/0) به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی هشت هفته تمرین مقاومتی، سه جلسه در هفته با شدت 40 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه و با اضافه بار 5درصد بعد از هر 6 جلسه را انجام داد. قبل و بعد از 8 هفته تمرین، سطح استراحتی غلظت اندوتلین_1، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک اندازه گیری و ثبت شد. برای بررسی تغییرات درون گروهی از آزمون t همبسته و تفاوت های بین گروهی از t مستقل و برای بررسی رابطه بین اندوتلین و فشارخون از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد یک دوره تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر کاهش غلظت اندوتلین_1 پلاسمای زنان سالمند دارد(007/0p=)، همچنین، یک دوره تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر کاهش فشارخون سیستولیک (004/0p=)و دیاستولیک (001/0p=) زنان سالمند دارد و بین غلظت اندوتلین_1 و فشار خون سیستولیک همبستگی مستقیمی وجود دارد(542/0r=). با این حال، بین غلظت اندوتلین_1 و فشار خون دیاستولیک همبستگی مشاهده نشد(378/0 r=). با توجه به کاهش غلظت اندوتلین_1 پلاسما و کاهش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بر اثر تمرین مقاومتی و با توجه به رابطه اندوتلین_1 با فشار خون سیستولیک، به نظر می رسد یک دوره تمرین مقاومتی با این شدت و حجم می تواند در کاهش فشار خون سیتولیک ودیاستولیک و نیز کاهش غلظت اندوتلین_1 پلاسما به عنوان یک عامل خطر بیماری های قلبی عروقی و ایجاد پرفشاری خون زنان سالمند موثر باشد.
صبا بهاری محمد فرامرزی
دیابت از جمله بیماری های متابولیک است که مشخصه آن ها افزایش مزمن قند خون و اختلال متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین می باشد. گزارش شده است مقدار چربی کبد و سطوح در گردش آنزیم های کبدی آلانین آمینوترانسفراز (alt) وگاماگلوتامیل ترانسفراز (ggt) که نشان دهنده ی مقدار چربی کبد هستند با کبد چرب، مقاومت به انسولین، دیابت نوع دو، چاقی و دیگر عوامل خطر متابولیک ارتباط دارند. بنابراین، هدف این تحقیق مطالعه تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر شاخص های التهاب کبدی زنان دارای دیابت نوع دو بود. بدین منظور 20 زن دیابتی با دامنه سنی 44 تا 69 سال که دارای شاخص توده بدنی (bmi) بزرگ تر یا مساوی 23 کیلوگرم بر مترمربع و محیط دور کمر بزرگ تر یا مساوی 81 سانتی متر بودند، برای شرکت در این تحقیق انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. ابتدا قد، وزن،bmi، محیط دور کمر، چربی زیر پوستی آن ها اندازه گیری شد. نمونه خونی پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه در حالت پایه و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین جهت اندازه-گیری سطوح انسولین، گلوکز و آنزیم های کبدی (alt، ast، ggt) گرفته شد. سپس آزمودنی های گروه تجربی در برنامه ی تمرین مقاومتی هشت هفته ای ویژه افراد دیابتی، سه جلسه در هفته، هر جلسه 45 دقیقه، شامل تمرینات مقاومتی برگرفته از سازمان کنترل و پیشگیری دیابت آمریکا (cdc)، شرکت کردند. همه ی متغیرها پس از هشت هفته مجدداً اندازه گیری شد. به منظور مقایسه درون گروهی داده ها از آزمون t همبسته و برای مقایسه بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد انجام هشت هفته تمرین مقاومتی اگر چه موجب کاهش معنی داری در سطح سرمی آنزیم های کبدیalt، ast و ggt (006/0p=، 007/0p= و 001/0p=)، گلوکز خون ناشتا (016/0p=)، انسولین (013/0p=) و مقاومت به انسولین (014/0p=) گروه تجربی شد، با این حال، تفاوت معنی داری با گروه کنترل مشاهده نشد.به طور کلی، به نظر می رسد هشت هفته تمرین مقاومتی اگر چه باعث کاهش توده چربی بدن و کاهش وزن و بهبود نسبی وضعیت متابولیکی در بیماران دیابتی می شود اما کاهش آنزیم های کبدی در این بیماران ممکن است نیاز به دوره های طولانی تر تمرینات مقاومتی و یا انجام سایر شیوه های تمرینی داشته باشد.
فائزه صدرارحامی محمد فرامرزی
pai-1 یک بازدارنده ی فعال کننده ی پلاسمینوژن بافتی در روند فیبرینولیز است. افزایش این بازدارنده ی قوی در محیط بدن، سیستم معمولی تجزیه فیبرین ها را متوقف می کند و حالت پروترومبوتیک ایجاد می کند، در نتیجه رسوب فیبرین باعث آسیب بافتی می شود. هدف این تحقیق مطالعه تاثیر یک دوره تمرینات مقاومتی بر غلظت pai-1و رابطه آن با برخی عوامل خطر قلبی- عروقی زنان سالمند بود. 20 زن یائسه ( با میانگین سن 02/6±37/67، قد 12/8±02/153، وزن 03/12±78/65، bmi16/4±87/26، درصد چربی65/3±61/18 و whr4/0±92/0) به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی هشت هفته تمرین مقاومتی، سه جلسه در هفته با شدت 40 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه را انجام داد. قبل و بعد از 8 هفته تمرین، سطح استراحتی غلظت pai-1، فشار خون سیتولیک و دیاستولیک، درصد چربی و bmi اندازه گیری و ثبت شد. برای بررسی تغییرات درون گروهی از آزمون t همبسته و تفاوت های بین گروهی از t مستقل و برای بررسی رابطه بین pai-1و فشارخون، درصد چربی،bmi از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد یک دوره تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر کاهش pai-1پلاسمای زنان سالمند دارد(001/0p=). بین غلظت pai-1 و در صد چربی همبستگی مستقیمی وجود دارد ( 55/0=r). با این حال بین غلظت pai-1 و فشار خون سیستولیک ( 4/0=r)، دیاستولیک ( 4/0=r)، bmi ( 3/0=r) همبستگی مشاهده نشد. به طور کلی، با توجه به کاهش غلظت pai-1 بر اثر تمرین مقاومتی و با توجه به رابطه pai-1 با درصدچربی، به نظر می رسد یک دوره تمرین مقاومتی با این شدت و حجم می تواند در کاهش درصدچربی بدن و نیز کاهش غلظت pai-1 پلاسما به عنوان یک عامل خطر بیماری های قلبی عروقی زنان سالمند موثر باشد.
فرزانه سادات رضوی اکبر اعظمیان جزی
چکیده مقدمه: شواهد حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه استراحت طولانی مدت و عدم تحرک منجر به افزایش کلسیم ادراری شده و متعاقب آن تشکیل کریستال های کلسیم اگزالات و کلسیم فسفات به اثبات رسیده است. همچنین، به نظر می رسد چاقی یکی از عوامل مرتبط با تشکیل سنگ باشد. بنابراین، هدف کلی این پژوهش بررسی تأثیر تمرین ورزشی هوازی بر دفع خرده سنگ های دستگاه ادراری در مرحله پس از سنگ شکنی برون اندامی و نیز بررسی شاخص توده بدنی در بیماران مبتلا به سنگ های ادراری است. روش شناسی: بخش اول پژوهش حاضر، از نوع نیمه تجربی بوده و در قالب طرح تحقیق 2 گروهی به صورت پیش آزمون- پس آزمون اجرا می شود. 30 نفر بیمار مرد از میان مراجعه کنندگان به مرکز جراحی محدود اردیبهشت اصفهان به صورت هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی، به دو گروه تمرین هوازی (15نفر) و گروه کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین ورزشی هوازی شامل 2 هفته تمرینات هوازی دویدن روی تردمیل و هر هفته 3 جلسه 1 ساعته به صورت اینتروال، در گروه تجربی انجام گرفت. در بخش دوم این پژوهش، تعداد200 بیمار مبتلا به سنگ های ادراری که به مرکز جراحی محدود و سنگ شکنی اردیبهشت اصفهان مراجعه کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفته و اطلاعات دموگرافیک و اندازه گیری قد، وزن و محاسبه شاخص توده بدنی در آن ها انجام گرفت و توسط نرم افزارver 20 spss, تحلیل شد. اطلاعات در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در بخش آمار توصیفی با استفاده از شاخص های گرایش مرکزی نظیر میانگین و شاخص های پراکندگی مانند انحراف معیار، واریانس، دامنه تغییرات نمرات و نمودارهای مربوطه به توصیف اطلاعات جمع آوری شده پرداخته شد و برای آزمون فرضیه های تحقیق از آنالیز واریانس ویژ? اندازه گیری های مکرر با آزمون تعقیبی مناسب و نیز برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss در سطح آلفای کمتر از 05/0 استفاده شد. یافته ها: f مشاهده شده در سطح آلفای کمتر از 05/0 تفاوت معناداری را، بین میانگین پیش آزمون، پس آزمون و جلسات پیگیری تأثیر حرکات ورزشی بر اندازه سنگ کلیه در گروه تجربی نشان داد. طبق نتایج حاصله، آزمون تعقیبی lsd مشخص شد که بین پیش آزمون و پس آزمون در گروه تجربی در سطح آلفای کمتر از 05/0 تفاوت معناداری وجود دارد. در بین دو آزمون پس آزمون و آزمون های مراحل میانی نیز در گروه تجربی، تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین محاسبه bmi بیانگر بیشتر بودن میانگین آن در زنان نسبت به مردان بود (1/3 9/25 و9/3 1/25) که این اختلاف معنی دار نبود، لکن افراد دچار افزایش وزن در زنان بیش از مردان بود. به طورکلی 5/51 درصد افراد دچار افزایش وزن و 11درصد چاق بودند. نتیجه گیری: به استناد نتایج درون گروهی، می توان نتیجه گرفت که انجام حرکات ورزشی بر دفع خرده سنگ های ادراری در گروه تجربی تأثیر داشته است. گرچه نتایج نشان داد که تفاوت بین دو گروه تجربی و کنترل از نظر اندازه سنگ کلیه معنی دار نبوده ولی چون توان آماری (32/0) کمتر از حد نصاب 8/0 است. لذا می توان گفت حجم نمونه کافی نبوده است. همچنین، بررسی نتایج بیانگر فراوانی قابل توجه افراد مبتلا به افزایش وزن و چاقی در بیماران دچار سنگ کلیه می باشد. با توجه به اینکه این عامل خطر قابل حذف یا کاهش است، می توان با آموزش به افراد چاق پیشگیری اولیه و در افراد مبتلا به سنگ کلیه و دچار افزایش وزن با پیشیگری ثانویه از جمله ورزش کردن، احتمال عود آن ها را کاهش داد. واژه های کلیدی: تمرین ورزشی هوازی، سنگ کلیه، سنگ شکنی برون اندامی، bmi
سمیه نوروزی پوده اکبر اعظمیان جزی
به طور کلی، سطوح ldh، ck، نتیجه آزمون یویو و نتیجه آزمون vo2max چه در پاسخ به 6 هفته مصرف fo و چه در پاسخ به آزمون یویو (پاسخ حاد) پس از 6 هفته مصرف fo تغییر مطلوبی ندارد. بنابراین، مصرف این مکمل مزیت خاصی ندارد. با این وجود، با مد نظر قرار دادن تغییرات معنادار سطوح ldh و ck در گروه تجربی پس از 6 هفته مصرف fo به نظر می رسد که اگر طول مدت مصرف و یا دوز این مکمل افزایش یابد ممکن است سودمندی این مکمل بهتر روشن شود.
فاطمه شیاسی محمد فرامرزی
24 دانش آموز دختر سالم دارای اضافه وزن با دامنه سنی 10-12 سال (72/0±55/11 سال، وزن80/7±55/67 کیلوگرم، قد 42/1±44/155 سانتی متر و شاخص توده بدن (bmi) 47/2±84/27 کیلوگرم بر متر مربع) بدون سابقه بیماری قلبی، دیابت که فعالیت جسمانی منظمی نداشتند، به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. آزمودنی های این تحقیق، دارای bmi مساوی یا بیشتر از صدک 85 مربوط به سن و جنس خود بودند که به صورت هدفدار گزینش و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه، شامل30 دقیقه تمرین مقاومتی و10 دقیقه تمرین هوازی بود. شدت تمرینات مقاومتی 75 درصد 10 rm (معادله برزیکی برای کودکان) و حجم تمرین مقاومتی در دو هفته اول یک ست 20 تکراری، دو هفته دوم دو ست 15 تکراری و چهار هفته پایانی 2 تا 3 ست 10 تا 15 تکراری و بعد از آن 10 دقیقه تمرین استقامتی شامل دویدن با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه انجام گرفت. شاخص های آنتروپومتری از جمله قد، وزن، bmi، whr، و درصد چربی بدن و سطوح a-fabp قبل و بعد از دوره ی تمرین ارزیابی شد. برای بررسی تغییرات درون گروهی از آزمون t همبسته و تفاوت های بین گروهی از t مستقل و برای بررسی رابطه بین a-fabpو شاخص های چاقی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. برای تفسیر داده ها از نرم افزار 17 spss و سطح معناداری برای انجام محاسبات 05/0>?در نظر گرفته شده است
محسن زمانی اکبر اعظمیان جزی
مقدمه: چند دهه ای است که آثار آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی اسید های چرب اشباع نشده امگا-3 موجود در روغن ماهی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. از طرفی، فشار زیاد ناشی از مسابقات فوتسال و تمرینات شدید آن بر سیستم ایمنی اجتناب ناپذیر است. بنابراین هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر il-6،crp و پاسخ به آزمون استقامت متناوب فوتسال (fiet) در بازیکنان فوتسال لیگ دسته یک بود. روش شناسی: این تحقیق از نوع نیمه تجربی بود. 14 بازیکن فوتسال لیگ دسته یک استان چهار محال و بختیاری با میانگین سن 85/2±27/23 سال، قد60/4±42/180 سانتی متر، وزن 44/7±07/68 کیلوگرم و 86/1±90/20 bmi کیلوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه و در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه تجربی (7 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی (مکمل) روزانه 3 گرم مکمل روغن ماهی به مدت 6 هفته و گروه کنترل (دارونما) روغن تری گلیسرید به مقدار و در مدت مشابه با گروه مکمل به صورت دوسوکور مصرف کردند. آزمون fiet در دو مرحله، 24 ساعت قبل و بعد از 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی توسط آزمودنی ها انجام شد. نمونه های خونی به منظور بررسی سطوح il-6وcrp در چهار مرحله (دو مرحله قبل و بعد از آزمون fiet اول و دو مرحله قبل و بعد از آزمون fiet دوم) در حالت ناشتا گرفته شد. همچنین وزن، bmi، whr و درصد چربی در پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد. تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون t زوجی و آنکوآ در سطح معناداری 05/0? p انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی تاثیر معنی داری بر سطوح il-6 و crp بین دو گروه مکمل و دارونما نداشت. تغییرات بین گروهی سطوح il-6 و crp در پاسخ به آزمون fiet در قبل و بعد از مصرف مکمل روغن ماهی معنی داری نبود. البته در مقایسه تغییرات درون گروهی، سطوح il-6 و crp در هر دو گروه مکمل و دارونما افزایش معنی داری یافت. و همچنین، 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر نتیجه آزمون fiet (مسافت طی شده) و vo2maxتاثیر معنی داری نداشت. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی نه به صورت حاد و نه به صورت طولانی مدت تاثیر معنی داری بر سطوح il-6 و crp آزمودنی های این تحقیق در پاسخ به آزمون fiet نداشت. همچنین، مصرف مکمل روغن ماهی به مدت شش هفته نمی تواند رکورد آزمون fiet (مسافت طی شده) و vo2max بازیکنان فوتسال لیگ دسته یک را بهبود بخشد. واژه های کلیدی: مکمل روغن ماهی، il-6، crp، آزمون fiet، فوتسال
مینا قاسمی مبارکه اکبر اعظمیان جزی
مقدمه: استئوآرتریت یکی از شایع ترین اختلالات عضلانی- اسکلتی است. هورمون های استروژن، gh و igf-1 پلاسما با سلامت مفاصل در ارتباط هستند. تمرینات ورزشی نیز بر تغییرات سطوح این هورمون ها تأثیر دارند. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین ورزشی مقاومتی بر سطوح gh، igf-1 و استروژن و تعادل ایستا و پویای زنان یائسه مبتلا به استئوآرتریت زانو بود. روش شناسی: جامع? آماری این پژوهش زنان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو بودند که به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (11 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها حرکت های تمرین مقاومتی را به مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته (حدود 45 دقیقه)، با شدت 60 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه خود، 8 تا 12 بار تکرار می کردند. آن ها به مدت 1 تا 3 دقیقه بین هر ست استراحت داشتند. برای تعیین تفاوت های درون گروهی از آزمون t همبسته و برای بررسی تفاوت های بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. داده ها در سطح معنی داری کم تر از 05/0 مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج:اجرای 12 هفته تمرین ورزشی مقاومتی به افزایش معنی دار سطوح سرمی gh (035/0=p) (بین گروهی) و igf-1 (درون گروهی) (008/0=p) پلاسما منجر شده است. سطح استروژن پلاسما در مقایس? بین گروهی معنی-دار (025/0=p) و در مقایس? درون گروهی در گروه تجربی غیرمعنی دار (729/0=p) و در گروه کنترل معنی دار بود (002/0=p). هم چنین این تمرینات موجب بهبود تعادل ایستا شد (006/0p=)، اما بر تعادل پویا تأثیر معنی داری نداشت. نتیجه گیری: به نظر می رسد که مـیتـوان تمرین ورزشی مقاومتی را بــه عنــوان یــک روش کمک دارویــی موثر در کنترل و مدیریت بهینه بیماری استئوآرتریت مورد توجه قرار داد. هم چنین، تمرینات ورزشی مقاومتی تحقیق حاضر باعث بهبود تعادل ایستا در این افراد شد.
حسن یزدان پناه علمدارلو محمد فرامرزی
آدیپونکتین از سلولهای بافت چربی انسان ترشح می شود و به دنبال افزایش وزن و چاقی، بیان ژن این هورمون در بافت چربی سفید و همچنین غلظت سرمی آن کاهش می یابد. هدف این تحقیق بررسی تاثیر یک دوره تمرین فوتبال تفریحی بر سطوح آدیپونکتین و برخی عوامل خطر متابولیکی مرتبط با آن در مردان میانسال تمرین نکرده بود. تعداد 30 مرد میانسال( با میانگین سن 13/35 ±36/3سال ، قد 2/13±01/177 سانتیمتر ، وزن7/17±83/79 کیلوگرم، شاخص توده بدنی (bmi) 16/4±87/25 کیلوگرم بر متر مربع ، درصد چربی 65/3±61/17 و دور کمر (wc ) 13/5 ± 73/ 86 سانتیمتر ) تمرین نکرده به صورت نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از انتخاب آزمودنی¬ها، آنها به صورت تصادفی به سه گروه فوتبال (10) ، دویدن تداومی (10) و کنترل (10) تقسیم شدند. تمرین های فوتبال شامل 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت 85 درصد ضربان قلب بیشینه فردی بود. تمرین دویدن تداومی نیز شامل 3 جلسه تمرین دویدن تداومی با شدت متوسط در هفته بود که در آن میانگین شدت فعالیت مشابه شدت تمرینات فوتبال بود ( در حدود 85 درصد ضربان قلب بیشینه فردی ) . به منظور اندازه¬گیری متغیرهای وابسته از آزمودنی¬ها طی دو مرحله (48 ساعت قبل از آغاز پروتکل و 48 ساعت بعد از اتمام پروتکل تمرینی) خونگیری به عمل آمد. برای بررسی تاثیر تمرین مقاومتی بر متغیر¬های مورد نظر در درون هر گروه از آزمون t همبسته و برای تعیین تفاوت¬های بین گروهی از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. استفاده شد. سطح معنی¬داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. در گروه فوتبال تفریحی 8 هفته تمرین تاثیر معنی¬داری برفشار خون سیتولیک (031/0p=) و همچنین افزایش معنی¬داری در میزان سطوح پلاسمایی آدیپونکتین (000/0p=) و hdl-c (001/0p=) ، تاثیر معنی¬داری بر کاهش سطوح گلوکز (000/0p=)، سطوح انسولین (000/0p=) ، مقاومت به انسولین (000/0p=) و تری گلیسیرید (009/0p=) در مردان میانسال تمرین نکرده داشت. کاهش محیط دور کمر (069/0p=) و فشار خون دیاستولیک (177/0p=) در این گروه در طی این تحقیق معنی دار نبود. در گروه دو تداومی نیز 8 هفته تمرین تاثیر معنی¬داری بر فشار خون سیتولیک (029/0p=) و همچنین افزایش معنی¬داری در میزان سطوح پلاسمایی آدیپونکتین (000/0p=) و hdl-c (000/0p=) تاثیر معنی¬داری بر کاهش سطوح گلوکز (000/0p=)، سطوح انسولین (000/0p=) ، مقاومت به انسولین (000/0p=) و تری گلیسیرید (019/0p=) در مردان میانسال تمرین نکرده داشت. کاهش محیط دور کمر (099/0p=) و فشار خون دیاستولیک (532/0p=) در این گروه در طی این تحقیق معنی دار نبود. همچنین بین تاثیر 8 هفته تمرین تفریحی فوتبال و دویدن تداومی بر سطوح پلاسمایی آدیپونکتین (596/0p=)، فشار خون سیتولیک (958/0p=)و فشار خون دیاستولیک (949/0p=)، مردان میانسال تمرین نکرده تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج این تحقیق نشان داد، بین تاثیر 8 هفته تمرین فوتبال تفریحی و دو تداومی بر سطوح آدیپونکتین (500/0p= ) پلاسما، فشار خون سیستولی(052/0p= ) ، دیاستولی (839/0p= ) سطوح گلوکز(075/0p= ) ، انسولین (387/0p= ) ، مقاومت به انسولین(575/0p= ) و محیط دور کمر (086/0s= و 688/2f=) مردان میانسال تمرین نکرده تاثیر معنی داری وجود ندارد. با توجه به تاثیر درون گروهی فوتبال تفریحی بر متغیرهای وابسته و عدم وجود تفاوت معنی با تمرینات دویدن تداومی ، به نظر می رسد تمرین فوتبال تفریحی همانند دویدن تداومی در مردان میانسال می تواند باعث بهبود عوامل متابولیکی خطر قلبی عروقی شود و بنابراین انجام این نوع تمرین در این افراد توصیه می¬شود.
وحید صفیان بلداجی اکبر اعظمیان جزی
چکیده مقدمه: کاهش آدیپونکتین و نیز افزایش رزیستین همراه با افزایش سن در توسعه بیماریهای مرتبط با التهاب نقش دارند. از طرفی، این دو هورمون با متابولیسم، انتقال گلوکز و شرایط پاتوژنوزیس مقاومت به انسولین در ارتباط می باشند. با توجه به اینکه تاثیر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی رزیستین، آدیپونکتین و مقاومت به انسولین در زنان یائسه مبتلا به استئوآرتریت زانو و دارای اضافه وزن مورد بررسی قرار نگرفته است برآن شدیم تا تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی را بر سطوح سرمی رزیستین، آدیپونکتین و مقاومت به انسولین در زنان یائسه مبتلا به استئوآرتریت زانو و دارای اضافه وزن را مورد مطالعه قرار دهیم. روش شناسی: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون بود. 21 نفر از زنان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانوی شهر اصفهان با دامنه سنی298/7 ± 64/61 سال، وزن 70549/6±8182/75 (کیلوگرم)، قد32/6 ± 091/160(سانتی متر)، و شاخص توده بدن(bmi) 24.9تا 29.9(کیلوگرم بر متر مربع)، به طور داوطلبانه انتخاب شدند. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه تجربی (11 نفر) و گروه کنترل(10 نفر) تقسیم شدند. قد، وزن، شاخص توده بدنی، نسبت دور کمربه باسن، درصد چربی بدنی، آدیپونکتین، رزیستین، گلوکز و انسولین آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد. همچنین پیش از اجرای پیش آزمون، آزمودنی ها بر اساس شاخص توده بدن همگن شدند. سپس با استفاده از آزمون t همبسته و t مستقل و به همراه نمودارها، مقایسه های لازم صورت می پذیرد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss (نسخه 20) و برای ترسیم نمودار ها از برنامه excel 2010 استفاده شد. نتایج به دست آمده در سطح معنی داری کمتر از 05/0 بررسی گردید. نتایج: پس از 12 هفته تمرین مقاومتی سطوح آدیپونکتین به طور معنی داری افزایش(001/0p=)، رزیستین به طور معنی داری کاهش (014/0p=)و همچنین کاهش معنی داری در سطوح شاخص مقاومت به انسولین بین گروه کنترل و تجربی ایجاد نمی کند. (311/0p=). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افزایش هورمون آدیپونکتین و کاهش هورمون رزیستین می تواند موجب کاهش التهاب، بهبود انتقال گلوکز و به حد اقل رساندن عوارض جانبی شرایط التهابی در این بیماران شود. همچنین، به نظر می رسد که برنامه تمرین مقاومتی این تحقیق نمی تواند شاخص مقاومت به انسولین را به طور موثری بهبود بخشد. واژه های کلیدی: آدیپونکتین، رزیستین، شاخص مقاومت به انسولین، تمرین مقاومتی، استئوآرتریت زانو، اضافه وزن، یائسگی ، سالمندی.
رسول مقصودی اکبر اعظمیان جزی
چکیده مقدمه: استئوآرتریت شایع ترین بیماری مفصلی انسان است. شیوع این بیماری در سنین سالمندی به خصوص در زنان بالای 55 سال بیشتر است و اضافه وزن علائم این بیماری را تشدید می کند. التهاب از مهمترین علائم بیماری استئوآرتریت می باشد. با توجه به اثر مبهم ورزش در کاهش التهاب و همچنین بررسی ناکافی در مورد اثر ورزش روی بیماران استئوآرتریتی، بر آن شدیم تا در این پروژه اثر تمرین ورزشی مقاومتی را بر سطوح سرمی برخی از مارکرهای التهابی در زنان یائسه مبتلا به استئوآرتریت زانو دارای اضافه وزن بسنجیم. روش شناسی: جامعه آماری این پژوهش را 21 زن سالمند مبتلا به استئوآرتریت تشکیل می دادند که به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (11 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها حرکت های تمرین مقاومتی را به مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته (حدود 45 دقیقه)، با شدت 60 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه خود، 8 تا 12 بار تکرار می کردند. آنها به مدت 1 تا 3 دقیقه بین هر ست استراحت داشتند. پیش و پس از 12 هفته تمرین مقاومتی، نمونه های خون آزمودنی ها گرفته شد. یافته ها: پس از 12 هفته تمرین مقاومتی، سطوح hscrp و il-6 در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تغییر معناداری نکرد، اما میزان tnf-a به طور معناداری افزایش یافت. نتیجه گیری: با توجه به نتایح تحقیق حاضر به نظر می رسد که تمرینات مقاومتی نمی تواند سطوح hscrp، il-6 و tnf-a را در جهت کاهش التهاب تغییر دهد. به عبارت دیگر، گرچه آثار کلی تمرینات ورزشی بر این بیماران در سایر تحقیقات تایید شده است، اما با توجه به نتایج این تحقیق نمی توان انجام تمرینات مقاومتی را برای بهبود پاسخ های ایمنی و التهابی در افراد سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو توصیه کرد. کلمات کلیدی: استئوآرتریت زانو، اینترلوکین6، فاکتور نکروز دهنده تومور ?، پروتئین واکنشی c، تمرین مقاومتی
جمشید احمدیان جونقانی محمد فرامرزی
مکمل تورین به دلیل ویژگی های محافظت کنندگی سلول و حفظ عملکرد سلول در مقابل نوسان محیط خارج به نظر می رسد که می تواند مکمل موثری در کاهش آسیب عضلانی به دنبال فعالیت مقاومتی باشد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر مصرف مکمل تورین بر شاخص های سرمی آسیب عضلانی مردان بدنساز بود. بدین منظور 12 مرد بدنساز (با میانگین سنی 07/1±4/19 سال، وزن 7/12±4/67 کیلوگرم، قد 6/6±3/177 سانتی متر، شاخص توده بدنی (bmi) 2/3±3/21 و سابقه تمرینی 7/8±8/13 ماه) به صورت داوطلب به عنوان نمونه انتخاب شده و بر اساس طرح متقاطع به دو گروه مکمل (12=n) و دارونما (12=n) تقسیم شدند. یک هفته قبل از شروع پیش آزمون یک گروه مکمل تورین (6 گرم در هر روز) و گروه دوم پلاسیبو مصرف کردند و پس از این مدت در مرحله اول آزمون شرکت کردند. سپس آزمودنی ها یک دوره wash out دو هفته ای را سپری کردند. سپس به مدت یک هفته آزمودنی های که در مرحله اول مکمل تورین مصرف می کردند، پلاسیبو مصرف کردند و بالعکس. پروتکل تمرین شامل انجام یک جلسه فعالیت مقاومتی کل بدن با تاکید بر بخش برون گرای حرکات بود. اندازه گیری نمونه های خونی در فواصل قبل، 24 و 48 ساعت پس از پروتکل فعالیت ورزشی مقاومتی به عمل آمد. علاوه بر نمونه های خونی، شاخص doms نیز در فواصل قبل، بعد، 24 و 48 ساعت پس از اجرای پروتکل مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مصرف مکمل تورین به مدت 7 روز بر مقادیر سرمی کراتین کیناز (ck)، لاکتات دهیدروژناز (ldh)، میوگلوبین (mb)، میزان کورتیزول و همچنین میزان درک کوفتگی عضلانی (doms) ناشی از فعالیت ورزشی مقاومتی برون گرا در مردان بدنساز تاثیر معنی داری ندارد. با این وجود، هرچند تفاوت ها به لحاظ آماری معنی دار نبود، اما مقایسه الگوی تغییرات ck، mb و doms نشان دهنده وضعیت نسبی بهتر گروه مکمل در مقایسه با گروه دارونماست.
مهدی ربیعی فرادنبه اکبر اعظمیان جزی
یکی از مباحثی که در سال های اخیر مورد توجه صاحبنظران در رشته های علوم پزشکی و ورزشی قرار گرفته، اثر منفی یا مثبت مکمل ها روی سیستم دفاعی بدن است. یکی از این مکمل ها، روغن ماهی می باشد که اثرات آن بر روی سیستم ایمنی همراه با فعالیت بدنی می تواند نتایج مثبتی در اختیار محققان قرار دهد. این تحقیق از نوع نیمه تجربی است. 14 بازیکن فوتسال لیگ دسته یک استان چهار محال و بختیاری با میانگین سن 85/2±27/23 سال، قد60/4±42/180 سانتی متر، وزن 44/7±07/68 کیلوگرم و bmi 86/1±90/20 کیلوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه و در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه تجربی (7 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی (مکمل) روزانه 3 گرم مکمل روغن ماهی به مدت 6 هفته و گروه کنترل (دارونما) روغن تری گلیسرید به مقدار و در مدت مشابه با گروه مکمل به صورت دوسوکور مصرف کردند. آزمون fiet در دو مرحله، 24 ساعت قبل و بعد از 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی توسط آزمودنی ها انجام شد. نمونه های خونی به منظور بررسی سطوح ایمونوگلبولین های a ، g ، m و کورتیزول در چهار مرحله (دو مرحله قبل و بعد از آزمون fiet اول و دو مرحله قبل و بعد از آزمون fiet دوم) در حالت ناشتا گرفته شد. همچنین وزن، bmi، whr و درصد چربی در پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد. تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون t زوجی و t مستقل در سطح معناداری 05/0˂ p انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر سطوح استراحتی ایمونوگلبولین های a (611/0p= ) ، g (85/0p= ) و m (863/0p= ) تأثیرمعناداری نداشته است. همچنین 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر سطح استراحتی کورتیزول (806/0p= ) نیز تأثیر معنادار ندارد. همچنین اجرای آزمون fiet متعاقب 6 هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر غلظت ایمونوگلبولین های سرمی a (139/0p= ) ، g (272/0p= ) ، m (339/0p= ) و کورتیزول (938/0p= ) تأثیر معناداری نداشت. با توجه به نتایح تحقیق حاضر به نظر می رسد که مصرف مکمل روغن ماهی نمی تواند میزان ایمونوگلبولین ها و قدرت سیستم ایمنی را در ورزشکاران افزایش دهد.
لاله باقری محمد فرامرزی
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ترتیب تمرین ترکیبی (مقاومتی و استقامتی) بر سطوح سرمی عوامل رشدی عضلات اسکلتی زنان سالمند بود.تعداد 40 نفر از زنان سالمند شهرستان شهرکرد به روش هدفمند انتخاب شدند و بطور تصادفی ساده به چهار گروه تقسیم برنامه های تمرینی به مدت هشت هفته و سه روز در هفته انجام شد. نتایج مقایسه بین گروهی اختلاف معنی داری در بین چهار گروه در متغیرهای میوستاتین، فولیستاتین، هورمون رشد، igf-1، igfbp-3، gasp-1، نسبت فولیستاتین بر میوستاتین و نسبت تستوسترون به کورتیزول نشان نداد (05/0?p). به نظر می رسد، سازگاری به تمرینات ترکیبی مستقل از ترتیب تمرین ترکیبی است و این نوع مداخلات تمرینی می تواند به عنوان یک شیوه تمرینی موثر برای بهبود عوامل رشدی عضلات اسکلتی، حداکثر قدرت عضلانی، توان هوازی و ترکیب بدنی در زنان سالمند توصیه شود.
اکبر اعظمیان جزی اصغر خالدان
تاثیر تمرینات دوی استقامتی پیوسته روی حداکثر توان هوازی و بی هوازی دانشجویات سال اول رشته تربیت بدنی: در این تحقیق پانزده نفر از دانشجویان مرد نیمسال اول دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران بعنوان آزمودنی انتخاب شدند، میانگین های سن، وزن، و قد آنها به ترتیب 21/77 +- 1/25 سال، 64/55 +- 4/99 کیلوگرم، و 172/76 +- 4/16 سانتیمتر بود. آزمودنی ها قبل و بعد از 6 هفته تمرین دوی استقامتی با استفاده از "آزمون پله کوئین"، "آزمون پرش عمودی" و "آزمون زمان دوی 45/73 متر سرعت " مورد آزمایش قرار گرفتند. آزمون اول برای تعیین آمادگی هوازی و دو آزمون بعدی برای سنجش آمادگی بی هوازی آزمودنی ها بکار برده شدند. پس از انجام پیش آزمون، آزمودنی ها بمدت 6 هفته و هفته آی دو جلسه در برنامه تمرینی مربوط به تحقیق شرکت نمدند. برنامه تمرینی مذکور عبارت بود از: الف - 5-8 دقیقه نرمش های کششی ب - -15-20 دقیقه نرمش های پویا ج- حدود 6 کیلومتر دوی پیوسته (با زمان 23-26 دقیقه) د- حدود 5 دقیقه نرمش های نرم و سبک در خاتمه کلاس داده های جمع آوری شده با استفاده از "آزمون تی در گروههای وابسته" مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصله از تجربه و تحلیل های انجام شده عبارتند از: الف - افزایش معنی دار در حداکثر اکسیژن مصرفی بمقدار 15ˆ55 درصد، ب - افزایش غیرمعنی داری توان بی هوازی آزمودنی ها در آزمون پرش عمودی به مقدار 3/01 درصد، ج- افزایش معنی دار در مدت زمان دوی 45/53 متر سرعت بمقدار 6/46 درصد در نتیجه برنامه تمرینی مذکور جهت افزایش توان هوازی مناسب و جهت افزایش توان بی هوازی مضر و نامناسب است .