نام پژوهشگر: حمید رضا رحمانی
مجتبی خانیان نجف آبادی مسعود علیخانی
تعداد 36 راس گوساله نر هلشتاین با میانگین وزن 8/3 ± 8/40 کیلو گرم از روز چهارم تولد تا دو هفته پس از شیرگیری در قالب یک طرح کاملا تصادفی جهت بررسی اثرات عصاره سیر و موننسین برعملکرد [ میانگین ماده خشک مصرفی، میانگین افزایش وزن روزانه، سن و وزن از شیرگیری، ضریب تبدیل خوراک، ارتفاع جدوگاه، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، پروتئین خام (cp) ، الیاف نامحلول در شوینده های خنثی ( ndf) واسیدی (adf ) ]، اسکور مدفوع، کلسترول و نسبت آلبومین به گلوبولین سرم گوساله های شیرخوار مورد آزمایش قرار گرفتند. تیمارها شامل:1- کنترل، 2- موننسین (40 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم ماده خشک خوراک آغازین ) 3- یک گرم ، 4- یک ونیم گرم ، 5- دو گرم و 6- سه گرم عصاره سیر در روز به ازای هر گوساله بودند. ماده خشک مصرفی در هفته سوم برای تیمار 5 بیشترین بود که این افزایش نسبت به تیمار های 2و3 معنی دار گردید. در هفته چهارم تیمار 5 نسبت به تیمارهای 3 و 4 ماده خشک مصرفی بالاتری داشت و در هفته پنجم نیز تیمار 5 ماده خشک مصرفی بالایی داشت که نسبت به بقیه تیمارها معنی دار بود. ماده خشک مصرفی در دوره قبل از شیرگیری نسبت به شاهد تحت تاثیر تیمار ها قرار نگرفت ولی تیمار 5 نسبت به موننسین ماده خشک مصرفی بالاتری داشت (05/0p<). در هفته چهارم میانگین افزایش وزن روزانه برای تیمار 5 بیشترین بود که نسبت به تیمار 4 این افزایش معنی دار بود و در هفته پنجم نیز تیمار 5 بیشترین میانگین افزایش وزن روزانه را داشت که نسبت به بقیه تیمارها این افزایش معنی دار بود. میانگین افزایش وزن روزانه در دوره قبل از شیرگیری برای تیمار 5 نسبت به بقیه تیمارها بالاتر بود (05/0p<) و تیمارهای 3و4 نیز نسبت به شاهد افزایش وزن روزانه بالاتری داشتند (05/0p<). در هفته سوم تیمار 3 نسبت به بقیه تیمارها ضریب تبدیل خوراک نامطلوبی داشت. در هفته چهارم تیمار 3 دارای بهترین ضریب تبدیل خوراک بود که نسبت به تیمار 6 معنی دار گردید و در هفته پنجم تیمارهای 3و6 نسبت به تیمار شاهد ضریب تبدیل خوراک مطلوب تری داشتند. ضریب تبدیل خوراک قبل از شیرگیری نیز برای تیمار 5 مناسب ترین بود و تیمارهای 2،3 و4 نیز نسبت به شاهد ضریب تبدیل خوراک بهتری داشتند (05/0p<). روز از شیرگیری برای تیمار 5 (34 روز) نسبت به شاهد (43 روز) کمتر بود (05/0p<) و وزن از شیرگیری تیمار پنجم (2/71 کیلوگرم ) نسبت به بقیه تیمارها بالاترین بود (05/0p<). اسکور مدفوع تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و ndf قبل از شیرگیری برای تیمار 2 نسبت به شاهد کاهش یافت و قابلیت هضم cp و adf تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. پس از شیرگیری ماده خشک مصرفی، میانگین افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل خوراک تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. قابلیت هضم ظاهری cp پس از شیرگیری برای تیمار 3 نسبت به شاهد کاهش یافت ولی قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ndf و adf تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. کلسترول سرم برای تیمارهای 5،4،3 و6 نسبت به شاهد کمتر بود (05/0p<) و نسبت آلبومین به گلوبولین در بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت
امیرحسین مهدوی نفیسه نیلی
آزمایش حاضر به منظور مطالعه و بررسی اثر مهار کنندگی پودر آنتی بادی اختصاصی (sigy) و غیر اختصاصی (nsigy) زرده تخم مرغ بر رشد و فعالیت پاتوژنیکی اشرشیاکلی 80k:78o، به عنوان یکی از مهم ترین سروتیپ های اشرشیاکلی پاتوژن پرندگان و از مهم ترین عوامل بروز ضررهای اقتصادی در صنعت طیور، در شرایط in vitro و in vivo طراحی گردید. استفاده از سطوح پایین پودر sigy تأثیر قابل ملاحظه ای بر مهار رشد میکروب در مقایسه با گروه های کنترلشان نداشت. اما افزودن 150 میلی گرم sigy به ازاء هر میلی لیتر محیط کشت سبب گردید تا در ساعت 6 انکوباسیون، جمعیت باکتریایی تا حدود log cfu/ml 18/1 در مقایسه با گروه کنترلش کاهش یابد (0/01>p). پس از سه هفته مصرف سطوح مختلف sigy و nsigy در جوجه های آلوده شده با اشرشیاکلی مورد آزمون، جمعیت اشرشیاکلی ایلئومی و غلظت siga در گروهایی که سطوح 0/2 و 0/4 درصد sigy و 0/4 درصد nsigy را دریافت داشته بودند، به طور بسیار معنی داری (0/01>p) پایین تر از دیگر گروه های آلوده بود. هر چند نسبت هتروفیل به لنفوسیت، در گروه هایی که تحت تیمار0/2 و 0/4 درصدsigy بودند، بیشترین کاهش را نشان دادند (0/05>p)، اما بهره گیری از این سطوح هیچ گونه اثر معنی داری را بر غلظت پروتئین کل و هم چنین نسبت آلبومین به گلوبولین سرمی نداشتند. افزودن سطوح 0/2 و 0/4 درصد sigy و 0/4 درصد nsigy برای سه هفته، توانست نسبت طول پرز به عمق کریپت را به طور قابل توجهی (0/01>p) افزایش و تعداد سلول های جامی و فولیکول های لنفاوی ناحیه لامیناپروپریا را کاهش دهد. هر چند بهترین نتایج، خصوصاً در بهبود طول پرز و کاهش تعداد فولیکول های لنفاوی لامیناپروپریا متعلق به گروه هایی بود که آنتی بادی اختصاصی را دریافت نموده بودند. اگر چه مصرف خوراک جوجه های آلوده شده، تحت تأثیر سطوح مختلف آنتی بادی قرار نگرفت، با این وجود ضریب تبدیل غذایی گروه های در معرض سطوح مختلف sigy، پس از دو هفته بهبود یافت (0/02=p). هرچند، بهترین نتایج زمانی حاصل شد که استفاده از حداقل 0/2درصد sigy برای مدت سه هفته ادامه یافته بود (0/01>p). این بهبود ضریب تبدیل تحت تأثیر بهبود افزایش وزن روزانه بروز نموده بود (0/01>p). لذا بر اساس یافته های حاضر می توان پیشنهاد نمود که اشرشیاکلی 80k:78o دارای خاصیت القایی بالایی، جهت تولید سطوح بالای آنتی بادی در مرغ های تخم گذار لگهورن سفید، برای یک دوره زمانی طولانی می باشد و بهره گیری از روش رقیق سازی با آب نیز راهی موثر در جهت تولید طولانی مدت و با بازده بالا، برای به دست آوردن آنتی بادی اختصاصی با درصد خلوص مطلوب می باشد. از سوی دیگر، استفاده از حداقل 0/2 درصدsigy به مدت سه هفته می تواند عملکرد جوجه های گوشتی آلوده با اشرشیاکلی 80k:78o را تا سطح پرندگان غیر آلوده بهبود بخشد. این ویژگی ها عمدتاً در نتیجه اثرات مستقیم و غیر مستقیم آنتی بادی مذکور (به عنوان یک ترکیب ضد التهابی)، بر پاسخ های ایمنی موضعی و سیستمیک بروز می نماید.
فروزان حسن پور تقی خیامیان
در قسمت اول این رساله یک روش نورتابی شیمیایی برای اندازهگیری گلوتاتیون با استفاده از تکنیک تزریق در جریان پیوسته ارائه شد. گلوتاتیون توسط یک جریان پیوسته به سیستم لومینول - پریدات اضافه گردید. اکسایش گلوتاتیون توسط پریدات باعث تولید رادیکال هیدروکسیل شده که این محصول قادراست لومینول را به حالت برانگیخته ارتقاء داده و باعث ایجاد نورتابی شود. تحت شرایط بهینه غلظتی و دستگاهی، گستره خطی این روش mol l-1 5-10×0/1-8-10×0/1 بوده و حد تشخیص روشmol l-1 9-10×0/8 به دست آمد. انحراف استاندارد نسبی با چهار بار اندازه گیری تکراری گلوتاتیون با غلظت mol l-1 6-10×0/1، 4% محاسبه شد. این روش قادر به اندازهگیری گلوتاتیون موجود در گلبولهای قرمز خون با صحتی قابل مقایسه با روش استاندارد المان بود. در قسمت دوم، فنوتیازینهای فلوفنازین و پرومازین و آلکالوئیدهای نسکاپین و تباین به روش نورتابی شیمیایی زوج شده با روش ماشین بردار تکیه گاه با حداقل مربعات به طور همزمان اندازهگیری شدند. اندازهگیری همزمان این داروها با کالیبراسیون تک متغیره به دلیل همپوشانی پیک نورتابی آنها میسر نیست. اساس این تکنیک تفاوت سینتیکی واکنش این داروها با روتنیم (ii) و سریم (iv) میباشد. یک ماتریس دو بعدی با کمک متغیرهای زمان و نمونه های استاندارد ساخته شد و از روش ماشین بردار تکیهگاه با حداقل مربعات جهت ساخت مدل بر روی دادههای دو بعدی استفاده گردید. پس از بررسی صحت مدل، از آن جهت پیش بینی همزمان دوتایی این داروها در بافت افزوده شده به پلاسما استفاده شد. مقادیر بازیابی در گستره 110-90 درصد برای این داروها به دست آمد. حد تشخیص روش 10/0، 04/0، 10/0 و 080/0g ml-1 به ترتیب برای پرومازین، فلوفنازین، تباین و نسکاپین با استفاده از روش ماشین بردار تکیهگاه با حداقل مربعات محاسبه شد. در ادامه تحقیق اندازهگیری همزمان دو بتالاکتام آموکسیسیلین و کلاولانیک اسید توسط دو روش تزریق پیمانهای و تزریق در جریان با استفاده از سیستم لومینول-پرمنگنات مورد بررسی قرار گرفت. برای ارتباط غلظت داروها با پروفایل نورتابی آنها از دو مدل حداقل مربعات جزئی و ماشین بردار تکیهگاه با حداقل مربعات استفاده شد. نتایج پیشبینی نشان داد که در هر دو سیستم (تزریق در جریان و تزریق پیمانهای) روش ماشین بردار تکیهگاه با حداقل مربعات نتایج بهتری در مقایسه با روش حداقل مربعات جزئی دارد. علاوه بر این، سیستم تزریق در جریان قادر به پیشبینی مقادیر کمتر آموکسی سیلین و کلاولانیک اسید در مقایسه با سیستم تزریق پیمانهای بود. قابلیت مدل برای آنالیز این دو ترکیب در نمونه های سرم، بررسی شد و از نتایج بازیابی مشخص گردید که روش تزریق در جریان می تواند جهت پیش بینی مقادیر آموکسی سیلین و کلاولانیک اسید در نمونه های حقیقی استفاده شود. در قسمت آخر این رساله یک روش سنجش ایمنی حساس بدون استفاده از عوامل نشاندار کنندهی آنتیبادی/ آنتیژن برای اندازهگیری هورمون رشد ارائه شد. اساس این روش اثر کاتالیزوری نانوذرات طلا برای احیای فلز مس در حضور آسکوربیک اسید بود. نانو ذرات طلا همچنین به عنوان بستر، جهت تثبیت آنتی بادی مورد استفاده قرار گرفتند. تشکیل هیبرید هورمون رشد-آنتی بادی مانع از رسیدن یونهای مس به نانوذرات طلا شده و بنابراین انتقال الکترون روی سطوح نانوذرات در جایگاههایی که هورمون رشد وجود ندارد با سهولت بیشتری صورت گرفت. در نهایت نورتابی مس در حضور لومینول و آب اکسیژنه به عنوان پارامتر مورد بررسی، اندازهگیری شد. در شرایط بهینه غلظتی، انحراف استاندارد نسبی با پنج بار تکرار در اندازه گیری هورمون رشد با غلظت ng ml-1 10 مقدار 2/6% به دست آمد. حد تشخیص روش ng ml-1 0/036 محاسبه شد.
سحر صدیق زاده مهدی شمس آرا
بیماری بورس عفونی طیور (ibd) که با نام بیماری گامبورو نیز شناخته می شود، یک بیماری حاد و واگیردار ویروسی در جوجه می-باشد که باعث تخریب سلول های لمفوسیت بورس فابرسیوس و همچنین سایر اندام های لمفوئیدی می گردد. این بیماری یکی از شایع ترین بیماری های طیور در نقاط مختلف دنیا است. برای اولین بار در اواخر سال 1980 در اروپا مورد بررسی قرار گرفت. شکل های وخیم بیماری در اوایل سال 1990 در ژاپن شناسایی شدند و پس از ان در سراسر آسیا و ساید نقاط دنیا پراکنده گشتند.جوجه های جوان مبتلا به بیماری پاسخ ایمنی ضعیف نسبت به واکسیناسیون نشان می دهند و همچنین به عفونت های ثانویه بسیار حساس می شوند. گامبورو توسط ویروسی از خانواده بیرناویریده و جنس بیرناویروس به نام ویروس بیماری بورس عفونی (ibdv) ایجاد می گردد. ژنوم این ویروس از دوقطعه rna دو رشته ای تشکیل شده است که قطعه بزرگتر (a) رمزگردان پروتئین vp5 و یک پلی پروتئین است که طی فرایندی به پروتئین های vp2، vp3 و vp4 تبدیل می شود. قطعه کوچکتر (b) رمزگردان پلی پروتئین vp1 که rna پلی مراز ویروسی است می باشد. به دلیل مشکل بودن ریشه کنی این ویروس در مزارع پرورش طیور، برای کنترل آن باید یک برنامه واکسیناسیون دقیق بر علیه بیماری گامبورو در گله مادر انجام داد تا ایمنی مادری یکنواخت و مناسب به جوجه ها انتقال یابد. در سال 1987 با پیدایش سویه های جدید و گسترش آن ها در بسیاری از کشورها، لطمات سنگینی به صنعت مرغداری وارد شد. دیگر واکسن های کلاسیک و آنتی بادی های مادری قادر به حفاظت جوجه ها در برابر بیماری نبودند، از این رو تلاش در جهت تولید واکسن های نوترکیب با استفاده از پروتئین های پوششی ویروس، به ویژه پروتئین vp2، آغاز شد و از سیستم های بیانی مختلفی مانند e.coli، باکتریوفاژ، مخمر، ویروس آیله مرغی و ویروس هرپس استفاده شد. پروتئین vp2 که در سطح خارجی پوشش ویروس قرار دارد ایمونوژن اصلی حفاظت کننده میزبان در برابر این ویروس است که در تهیه اکثر واکسن های زیر واحدی به کار می رود. اپیتوپ های القاء کننده آنتی بادی در ناحیه متغیر( آمینواسیدهای 350-206) ژن vp2 قرار دارند. در این مطالعه سعی شد بیان این ناحیه از ژن در میزبان بیانی پروکاریوتی ( اشریشیا کلی) مورد بررسی قرار گیرد. از این رو این ناحیه از ژن در دو حالت طبیعی و بهینه شده کدون ها در ناقل باکتریایی pet26b همسانه سازی گردید و به میزبان بیانی منتقل شد. در هر دو حالت مشاهده شد که میزان بیان پروتئین پایین است. لذا از تکنیک شریک الحاقی به منظور افزایش سطح بیان پروتئین استفاده شود. دو شریک الحاقی nusa و gst در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند که هر دو آنها توانستند بیان پروتئین را به میزان چشمگیری افزایش دهند. فیوژن پروتئین ها به حالت مونومر و دایمر در sds-page و وسترن بلات مشاهده شدند. پروتئین نوترکیب hvvp2 بصورت جسم توده ای بیان شد مگر در حالت ملحق شده به nusa که بخشی از پروتئین وارد فاز محلول شد. بررسی قابلیت استفاده از پروتئین نوترکیب hvvp2 در واکسیناسیون و آزمون های تشخیصی در آینده مطالعه خواهد شد.
سید محمود ریحانی رستمی محمد خوروش
اطلاعات محدودی در مورد اثر اسیدهای چرب خاص روی عملکرد گوساله ها وجود دارد. تا کنون 2 اسید چرب ضروری (c18-2 و c18-3) شناخته شده که با امتداد یافتن طول زنجیره کربنی به دیگر اسیدهای چرب تبدیل می شوند (...،c20-4, c20-5, c22-6) که در بهبود و نمو اعصاب و تولید هورمون ها نقش دارند. در تحقیقاتی که روی گوساله انجام شد نشان داده شد که اضافه کردن اسیدهای چرب خاص به شیر جایگزئین باعث کاهش روز از شیر گیری، بهبود افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک و تغییر وسعت کپل در گوساله ها شد. چون در مورد اثر لینولئیک بر عملکرد گوساله ها اطلاعات کمی وجود دارد، فرضیه ما ارزیابی اثرتغذیه ای دانه گلرنگ و دانه کانولا، در استارتر روی سیستم ایمنی و عملکرد گوساله های هلشتاین بود. در این آزمایش 32 راس گوساله نر هلشتاین، در 4 تیمار و 8 تکرار در هر تیمارخوراک دهی شدند. تیمارها شامل 1) تیمار شاهد (بدون گلرنگ و کانولا)، 2) 5% کانولا، 3) 5% گلرنگ، 4) 5/2% گلرنگ + 5/2% کانولا بودند. به منظور بهره وری و خوشخوراکی بهتر دانه گلرنگ و کانولا در دستگاه گوارش، فرآوری روی این دانه ها به عمل آمد. در این راستا، دانه گلرنگ و کانولا ابتدا تف داده شده و سپس آسیاب شدند، و به جیره آغازین اضافه شدند. جیره ها از نظر انرژی و پروتیین یکسان بودند. شیر مصرفی گوساله ها در آزمایش ثابت، و برابر با 10 درصد وزن بدن بود (نصف صبح و نصف عصر). پس از تولد گوساله ها با مقدار کافی آغوز تا 4 روزگی تغذیه شدند، و در جایگاه انفرادی قرار گرفتند. گوساله ها هر روز خوراک تازه دریافت می کردند، خوراک داده شده و باقی مانده به صورت هفتگی وزن می شد. زمانی که خوراک مصرفی (جیره آغازین) گوساله-ها به 1 کیلو گرم در روز برای 3 روز متوالی رسید، از شیرگیری انجام شد. گوساله ها هر هفته قبل از خوراک دهی وزن کشی می شدند و نمره مدفوع و نمره شادابی روزانه ثبت می شد. به منظور تحریک سیستم ایمنی تزریق گلبول های قرمز گوسفندی (srbc) در دو نوبت (روزهای 21 و 31 پس از تولد) انجام شد و نمونه های خونی 10 روز پس از تزریق (31 و 41 پس از تولد) اخذ گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری sas و رویه مدل های آمیخته (mixed) به صورت طرح کاملا تصادفی مورد تجزیه قرار گرفتند، و وزن اولیه گوساله ها به عنوان متغییر کمکی در نظر گرفته شد. برای گوساله ها 3 دوره زمانی در نظر گرفته شد (1تا 3 هفتگی، 4 تا 7 هفتگی و 1 تا 7 هفتگی). در این آزمایش هیچ تفاوت معنی داری در میزان ماده خشک مصرفی، بازده خوراک، ارتفاع بدن، دور سینه، نسبت آلبومین به گلوبولین ها، اسکور مدفوع و اسکور شادابی بین تیمارشاهد و دیگر تیمارها نبود. افزایش وزن روزانه در دوره 4 تا 7 هفتگی (p<0.01)، روز از شیر گیری و تیتر آنتی بادی (p<0.05) در اثر تیمار گلرنگ و در مقایسه با تیمار شاهد بهبود یافت. این آزمایش نشان داد که استفاده از دانه گلرنگ به علت دارا بودن اسید چرب ضروری (c18-2) می تواند به عنوان راهکاری مناسب برای بهبود عملکرد در گوساله ها باشد.
بهاره دولتخواه امیر حسین مهدوی
مطالعات نسبتاً اندکی در زمینه استفاده از یاخته شناسی و بافت شناسی برای تشخیص اندومتریت در گاوداری های ایران صورت گرفته است. یکی از اولین پاسخ های رحمی به عفونت، مهاجرت گسترده نوتروفیل ها (pmns) به حفره رحم می باشد، از این رو ارزیابی سهم نسبی نوتروفیل ها به سایر سلولها در نمونه مخاط واژن گاوهای بعد از زایش، به تعیین شدت التهاب رحمی کمک خواهد کرد. از نظر بافت شناسی نیز اندومتریت منجر به بروز تغییراتی مانند تخریب اپیتلیوم پوششی یا افزایش نفوذ نوتروفیل ها در اندومتریوم می-گردد. مطالعه حاضر به منظور بررسی مقایسه ای ویژگی های بافتی و سلولی، به ویژه شاخص pmns رحم، در گاوهای سالم و مبتلا به اندومتریت، در دو آزمایش به موازات یکدیگر انجام شد. به علاوه از آنجایی که افزایش غلظت پروژسترون خون، قبل از حذف آلودگی باکتریایی رحم از عوامل افزایش احتمال ابتلا به اندومتریت محسوب می شود، الگوی ارتباطی غلظت پروژسترون با احتمال وقوع و شدت اندومتریت نیز مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول دستگاه تولیدمثلی گاوهای سالم (9 راس) و مبتلا به اندومتریت (9 راس) در کشتارگاه جمع آوری شد. ابعاد ظاهری و قوام رحم در مورد 7 نمونه کامل (2 راس سالم و 5 راس مبتلا به اندومتریت) مورد بررسی قرار گرفت و برش هایی از بخش میانی بدنه و شاخ بزرگتر تمام نمونه های رحمی تهیه و به روش h&e رنگ آمیزی گردید. در آزمایش دوم از 15 راس گاو هلشتاین غیر آبستن شکم دوم که از نظر ظاهری و تخمدانی سالم به نظر می رسیدند، گوساله ماده زاییده و حداقل دو بار بعد از زایش تلقیح شده بودند، استفاده شد. از این گاوها در روز صفر(فحلی)، سوم و نهم سیکل فحلی خونگیری و در روز صفر نیز نمونه مخاط گرفته شد. نمونه های مخاط بعد از خشک شدن بر اسلاید شیشه ای در هوای آزاد و رنگ-آمیزی به روش پاپ، با استفاده از میکروسکوپ نوری و بزرگنمایی 400×، بررسی شدند. پردازش آماری تمام داده های مربوط به این مطالعه با استفاده از نرم افزار آماری sas 9.1 و رویهglm انجام شد. در بررسی تفاوت روند تغییرات غلظت پروژسترون بین گاوهای سالم و مبتلا و نیز تغییرات جمعیت نوتروفیل، باکتری، تریکوموناس، تغییرات سلولی و شاخص بلوغ، از bcs و روزهای شیردهی (dim) به عنوان متغیرهای کمکی استفاده گردید و گاوها در دو کلاس dim?60 و dim>60 طبقه بندی شدند. به علاوه در بررسی روند تغییر غلظت پروژسترون در روزهای سوم و نهم، غلظت پروژسترون در روز فحلی نیز به عنوان متغیر کمکی در نظر گرفته شد. بررسی های انجام شده در مورد تاثیر اندومتریت بر ویژگی های ظاهری رحم (طول و قطر بدنه رحم و نیز طول و قطر شاخ بزرگتر رحم) تفاوت معنی داری بین گروه شاهد و مبتلا به اندومتریت نشان نداد، اما اسکور قوام رحم در گاوهای مبتلا، به طور معنی داری (05/0>p) بیشتر از میزان این فراسنجه در گاوهای سالم گزارش شد. از نظر بافت شناسی نیز اندومتریت با افزایش معنی دار (01/0>p) قطر اندومتریوم ، نفوذ نوتروفیل ها به اندومتر (05/0>p)، پراکندگی غدد (05/0>p) و درصد نواحی فیبروتیک (05/0>p) و کاهش معنی دار شدت رنگ پذیری و انسجام سلولی غدد اندومتریوم، در رحم گاوهای مبتلا در مقایسه با گاوهای سالم همراه بود. نتایج استفاده از یاخته شناسی مخاط واژن نیز، حاکی از وجود تفاوت معنی داری در زمینه جمعیت نوتروفیل ها (0001/0>p)، میزان تغییرات سلولی (05/0>p) و جمعیت باکتریایی (01/0>p) بین گاوهای گروه شاهد و مبتلا به اندومتریت بود اما تفاوت معنی داری در مورد جمعیت تریکوموناس و شاخص بلوغ سلولی نشان نداد. به علاوه، تفاوت معنی داری بین غلظت هورمون پروژسترون در روزهای صفر، سوم و نهم سیکل فحلی در دو گروه دیده نشد. نتایج این آزمایش نشان داد استفاده از یاخته شناسی مخاط واژن شاید بتواند در تشخیص وجود و شدت اندومتریت در گاوهای شیری بعد از زایش، روشی کاربردی باشد.
بهاره اعتصام محمد خوروش
صفات تولید مثــلی یکـی از مهمتـریـن پارامتــرهای تعیین کننده در صنعت پرورش گاو شیری میباشند. لذا توجه به مکانیسمهای تولید مثلی و شناخت هورمونهای تأثیرگذار امری مهم محسوب میشوند. فعالیت دستگاه تولید مثل نیازمند همکاری هورمونهای اولیه و ثانویه تولید مثلی میباشد. عوامل رشد و هورمونهای متابولیکی مثل انسولین و igf-i در تنظیم تخمدان تأثیر بسزایی دارند. انسولین و igf-i به عنوان میانجیگرهای مهم توسعه فولیکولی، استروئیدوژنز، بلوغ اووسیت و نهایتاً رشد و توسعه جنین عمل میکنند. هورمون انسولین علاوه بر بحث انتقال گلوکز به داخل سلول دارای نقش میتوژنیک میباشدکه در حیات و باروری تخمک بسیار مهم و حیاتی است. igf-i در افزایش حساسیت فولیکولها به گنادوتروپینها نقش داشته و باعث رشد فولیکول و به دنبال آن تخمک گذاری میشود. جدا از غلظت انسولین و igf خون، بیـان ژن گیرنده های igf وانسولین و تراکم آنها در سلولهای گرانولوزا در رشد و عملکرد فولیکولها و تولید استروئیدها موثر است. در سلولهای گرانولوزا و تکا بیان mrna گیرنده انسولین در طی مرحله پری آنترال به مرحله قبل از تخمک اندازی به طور قابل ملاحظه ای تغییر میکند. بیان گیرنده igf نیز به طور مشابه در سلولهای تکا وگرانولوزا در طی مراحل پایانی تکامل فولیکول افزایش یافته و با شروع آترزیا کاهش می یابد. بنا بر آنچه گفته شد مشاهده و تخمین تعداد گیرنده های igf و انسولین توسط روشهایی مانند ایمونوهیستوشیمی میتواند به درک بهتر از نقش این دو هورمون در تولید مثل کمک کند. در آزمایش حاضر، 30 عدد تخمدان گاو شیری از کشتارگاه های محلی در سطح استان اصفهان جمع آوری شده که 20 عدد از آنها مربوط به گاوهای نابارور و 10 عدد دیگـر متعلق به گاوهـای بارور در محدوده سنی 2 الی 7 سال بودند. تخمــدانها در فرمـالین 10% فیکس شده و سپس به منظور انجام رنگ آمیــزی h&e و ایمـونوهیستوشیـمی به روش envision ، از هر نمونه بلوکهای پارافینی مناسب تهیه گردید. رنگ آمیزی با استفاده از آنتی بادی منوکلونال خرگوش برای گیرنده igf-i و سوبسترای کروموژن انجام شد. آنتـی بـادی به کار رفته یک آنتی خرگوش منوکلونال محصول شرکت abcam® با کد شناسایی ab39675 بوده که در درجه اول با گیرنده igf-i و نیز با گیرنده انسولین و پروتئینهای مرتبط با گیرندهانسولین واکنش متقابل دارد. نتایج مطابق سیستم اسکوربندی هشت واحدی allred و براساس شدت و وسعت رنگ آمیزی تفسیر شدند. این نتایج نشان دهنده اختلاف معنی دار آماری هم به لحاظ شدت رنگ پذیری و هم از نظر وسعت رنگ پذیری بین میزان گیرنده ها در بافت تخمدان گاوهای بارور و نابارور بودند (0001/0> p ). وسعت رنگ آمیزی در سلولهای تکا به مراتب بیشتر از سلولهای گرانولوزا بود. شدت رنگ آمیزی در سلولهای استـروما خیلی ضعیف تر از سلولهای تکـا و گرانـولوزا بود. شدت رنگ آمیـزی از فولیکولهای پری آنترال تا آنترال تشدید شد. حضور گیرنده ها در سلولهای جسم زرد و رگها تأیید شد. میزان رنگ پذیری جسم سفید در حد صفر بود. در پایان میتوان نتیجه گرفت حضور گیرنده هورمونهای انسولین و igf-i در سلولهای تخمدان بیانگر تأثیر شرایط متابولیکی دام بر عملکرد تخمدان است؛ بنابراین میزان گیـرنده های موجود از این هورمونها در بافت تخمـدان و اطراف اووسیت یکی از شـاخصهای باروری و ناباروری به شمار می آید.
محسن رحیمی اندانی حمید رضا رحمانی
برخی محققین سقط جنین و مرده زایی را یک مقوله صرفاً پاتولوژیک می دانند و در مطالعات خود فقط جنبه عفونی امر را در نظر می گیرند. بررسی با دیدگاه فیزیولوژیک می تواند کمک شایانی در رفع این مشکل کند. نمونه های این طرح طی چهار ماه از یک گاوداری صنعتی جمع آوری شد و بر روی خون مادر آزمایش شمارش کامل سلول های خون، اندازه گیری هورمون های تیروئیدی و آنزیم های کبدی انجام شد و بر روی جنین کشت محتویات شیردان، تست الیزای بافت مغز و مایع بطنی، اندازه گیری گلیکوژن کبد و بافت شناسی آن انجام شد. بررسی های ظاهری نیز بر روی مادر و گوساله صورت گرفت. داده ها به وسیله نرم افزار آماریsas(9.1) و رویه glm آنالیز شد. جهت نتیجه گیری منطقی تر میانگین گروه ها با مراجع نرمال فیزیولوژیک نیز مقایسه شد. نتایج نشان داد در گاوهایی که عارضه سقط جنین داشته اند مقدار هورمون تیروکسین به طور معنی دار (0001/0>p) بیشتر از گروه شاهد بوده است اما هورمون تری یدوتایرونین تفاوت معنی داری بین گروه سقط جنین و شاهد مربوطه نشان نداد. نسبت بین این دو هورمون نشان داد که این نسبت در گروه سقط جنین نسبت به شاهدش معنی دار نبود. در گاوهایی که عارضه مرده زایی داشتند مقدار دو هورمون تیروئیدی تیروکسین و تری یدوتایرونین تفاوت معنی داری نداشت اما نسبت بین دو هورمون در گروه مرده زایی به طور معنی دار (0001/0>p) کمتر از شاهدش بود. نتایج بررسی آنزیم های کبدی نشان داد بین گروه سقط جنین و شاهدش و مرده زایی و شاهدش تفاوت معنی داری از نظر sgot وجود ندارد.از نظر sgpt بین گروه های سقط جنین، مرده زایی و شاهد های مربوطه تفاوت (01/0>p) وجود داشت. در گروه سقط جنین تفاوت معنی داری از نظر تعداد گلبول های سفید، درصد لنفوسیت، ائوزینوفیل، نوتروفیل، نسبت نوتروفیل به لنفوسیت، تعداد لنفوسیت و تعداد نوتروفیل با گروه شاهد وجود ندارد. اما بین دو گروه از نظر درصد منوسیت و تعداد منوسیت و ائوزینوفیل تفاوت (01/0>p) وجود دارد. در گروه مرده زایی تعداد گلبول سفید، لنفوسیت، منوسیت، ائوزینوفیل درصد منوسیت و ائوزینوفیل با گروه شاهد تفاوت معنی داری نداشت. اما از نظر درصد لنفوسیت و نوتروفیل و نسبت بین این دو و تعداد نوتروفیل تفاوت گروه مرده زایی با شاهد مربوطه معنی دار (001/0>p) بود.گروه سقط جنین از نظر هماتوکریت، گلبول قرمز و هموگلوبین تفاوت معنی داری با گروه شاهد نداشت و در گروه مرده زاییاز نظر هر سه فاکتور هماتوکریت، گلبول قرمز و هموگلوبین تفاوت معنی داری (005/0>p) با گروه شاهد دیده شد.هیچ کدام از گروه های سقط جنین و مرده زایی و شاهد مربوطه تفاوت معنی داری از نظر میانگین حجم گلبول قرمز میانگین تعداد هموگلوبین در گلبول قرمز غلظت هموگلوبین در گلبول قرمز وجود نداشتند. سقط جنین از نظر سه فاکتور تعداد و حجم پلاکت و حاصل ضرب تعداد در حجم پلاکت تفاوت معنی داری (005/0>p) با گروه شاهد نداشت و در گروه مرده زایی تنها فاکتور حجم پلاکت معنی دار (05/0>p) شد. اسکور بافت کبد با سطح احتمال 06/0 درصد بین گروه سقط جنین و مرده زایی تفاوت دارد و از نظر گلیکوژن کبد نیز تفاوت معنی داری بین گروه سقط جنین و مرده زایی دیده نمی شود.بین گروه مرده زایی و شاهدش از نظر تعداد زایش، سن مادر، اسکور بدنی مادر، جنس، وزن و عرض سینه گوساله تفاوت معنی داری وجود ندارد طول آبستنی در مورد گاو مرده زا به طور معنی داری (0001/0>p) بیشتر از شاهد بود. بین گروه سقط جنین و شاهدش از نظر تعداد زایش، سن مادر تفاوت معنی داری وجود نداشت اما اسکور بدنی شاهد سقط جنین بیشتر (05/0>p) از سقط جنین بود بررسی میکروبی نشان داد که در گوساله های سقط جنین و مرده زایی 20 درصد جنین ها دارای عامل ویروسی ویروس اسهال گاوی (bvd) در بافت مغز خود بودند و در 10 در صد نیز مشکوک به حضور عامل بود و از نظر نئوسپورا نیز هیچ گوساله ایتیتر خون مثبت نداشت و اما از نظر محتویات شیردان در 45، 36 و 33 درصد گوساله ها به ترتیب حضور اشرشیاکلای انتروباکتر و کلبسیلا به اثبات رسید. نتایج نشان داد که در گاوهای سقط جنین ومرده زا کمبود و افزایش آنچنان قابل توجهی از نظر هورمون های تیروئیدی و آنزیم های کبدی موجود در پلاسما وجود ندارد. بررسی گلبول های سفید و آزمایشات تشخیص میکروبی در جنین و بررسی بافت کبد جنین نشان داد که با توسعه بهداشت هنوز هم عامل عفونی نقش اصلی را در بروز سقط و مرده زایی ایفا می کند. فاکتور های وابسته به گلبول قرمز نیز نشان داد که کمبود اکسیژن مزمنی در گاوهای مرده زا وجود داشته است و از نظر ذخیره گلیکوژن کبد نیز کمبود شدید در گوساله های مرده دیده شد که حاکی از سخت زایی و فعالیت عوامل عفونی در گروه گاو های مرده زا می تواند باشد
شبنم نجفی اصلی پاشاکی تقی خیامیان
روشی که در این پایان نامه ارائه شده، جهت اندازه گیری تتراسایکلین در نمونه های بیولوژیکی، ادرار و پلاسمای خون انسان قابل انجام می باشد. استفاده از جاذب های آپتامری در استخراج فاز جامد، عامل اصلی در اندازه گیری گزینشی با حساسیت بالای این ماده است. همچنین بکارگیری دستگاه esi-ims جهت آنالیز، منجر به افزایش حساسیت و کاهش زمان آنالیز می شود و شرایط لازم برای اندازه گیری این دارو در نمونه های بیولوژیکی را فراهم می آورد.در کار تحقیقاتی دوم، آنالیز کمی هورمون گنادوتروپین جفتی انسانی، آلفا، بتا و فرم نوترکیب آن به طور مستقیم و بدون تبدیل به پپتید توسط دستگاه طیف سنج تحرک یونی انجام شد. هر کدام از این گونه ها با داشتن دنباله ی اسید آمینه ی متفاوت و منحصر به فرد خود، پیک های متفاوتی می دهند. اندازه گیری این هورمون در ادرار زنان باردار به عنوان شاخصی از سن، سلامت و بررسی آینده ی بارداری حائز اهمیت است. همچنین اندازه گیری فرم های آلفا و بتای هورمون در خون و ادرار بیماران سرطانی و افراد مستعد به سرطان منجر به تشخیص زودهنگام سرطان و بررسی پیشرفت بیماری می شود. با توجه به اهمیت بالینی هورمون و زیرشاخه هایش، طیف تحرک یونی مربوط به هر کدام از این گونه ها در شرایط بهینه ی دستگاهی بدست آمد که در مقایسه با طیف های دوبعدی جرمی ارائه شده در مقالات، حضور مجموعه ای از یون های باردار چندگانه برای هر کدام از گونه ها به اثبات رسید. علت ایجاد این یون های باردار چندگانه، حضور اسید آمینه هایی با قابلیت پروتونه شدن است. همچنین طیف تحرک یونی مربوط به فرم های نوترکیب و تخلیصی بتا متفاوت است که به تفاوت در ساختار ترکیبات برمی گردد. بتای تخلیص شده با داشتن سر نیتروژن گلیکان دردسترس و ساختار سه بعدی متفاوت، 4 پیک نشان می دهد در حالی که فرم نوترکیب به واسطه ی غیرفعال بودن سر نیتروژنی خود 3 پیک نشان می دهد. آنالیز فرم نوترکیب در ادرار ورزشکاران، در آزمایش های تائید دوپینگ استفاده می شود. در نهایت آنالیز کمی هورمون های مد نظر برای نخستین بار در شرایط بهینه ی الکترواسپری انجام شد و پارامترهای تجزیه ای برای هر گونه بدست آمد. طیف های تحرک یونی گونه ها هیچ گونه همپوشانی با یکدیگر ندارند به همین دلیل ims به عنوان یک ابزار تجزیه ای جدید برای آنالیز این ترکیبات قابل استفاده است. پس از مقایسه ی نتایج بدست آمده برای حد تشخیص و گستره ی خطی این هورمون ها با سایر روش های رایج، مشخص شد که روش ارائه شده در این پایان نامه می تواند با مزیت گستره ی خطی و حد تشخیص مناسب، سادگی و سرعت بالای آنالیز در تشخیص زودهنگام سرطان و بررسی رفتار بیماری و پاسخ های درمانی، به کار رود
جعفر کریمی حبیب آباد احمد ریاسی
عملکرد تولیدمثلی بزرگترین عامل تعیین کننده ی میزان درآمد در گله های پرورش گوسفند است. آرژنین به عنوان پیش ساز سنتز اکسیدنیتریک، پلی آمین ها و پروتئین ها یک نقش حیاتی در متابولیسم و تولیدمثل ایفا می کند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ال-آرژنین بر فولیکولژنسیز، فحلی و برخی صفات تولیدمثلی درگوسفند نائینی بود. در آزمایش اول: 30 راس میش نائینی (4-2 ساله) بر اساس سن و وزن به 4 گروه آزمایشی تقسیم شدند و به منظور همزمان سازی فحلی، تمام میش ها با استفاده از سیدر گوسفندی به مدت 14 روز تحت درمان قرار گرفتند. گروه های آزمایش عبارت بودند از: گروه 1) تزریق ال-آرژنین همزمان با سیدربرداری (8 راس)، گروه 2) تزریق ال-آرژنین 24 ساعت بعد از سیدربرداری (8 راس)، گروه 3) تزریق ال-آرژنین 48 ساعت بعد از سیدربرداری (7 راس) و گروه 4) بدون تزریق ال-آرژنین (7 راس). تغییرات روزانه دینامیک فولیکول های تخمدانی با استفاده از اولتراسونوگرافی، از روز سیدر برداری به مدت 4 روز ثبت گردید. خون گیری نیز همزمان با انجام اولتراسونوگرافی به منظور اندازه گیری غلظت هورمون پروژسترون انجام شد. تزریق ال-آرژنین همزمان با سیدربرداری سبب افزایش تعداد فولیکول ها در گروه اول شد و مصرف ال-آرژنین 24 ساعت بعد از سیدربرداری منجر به کاهش تعداد فولیکول ها در گروه دوم شد (05/0p <). غلظت هورمون پروژسترون بین گروه های آزمایشی اختلاف معنی داری نشان نداد (05/0p >). آزمایش دوم: میش های آزمایش اول به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که عبارت بودند از گروه ال-آرژنین (20 راس) و گروه شاهد (10 راس). به منظور همزمان?سازی فحلی تمام میش ها با استفاده از سیدر گوسفندی (300 میلی گرم پروژسترون طبیعی) به مدت 14 روز تحت درمان قرار گرفتند. گروه ال-آرژنین همزمان با برداشت سیدر به میزان 30 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده ال-آرژنین دریافت کردند. پس از حضور قوچ در گله، مشاهده ی مداوم میش ها به منظور تعیین زمان شروع فحلی، شدت بروز علایم فحلی و طول دوره فحلی صورت پذیرفت. میزان فحلی در گروه ال-آرژنین (18 از 20 راس) و گروه شاهد (8 از 10 راس) تفاوت معنی دار نداشت (05/0p >). تفاوت فاصله زمانی سیدربرداری تا بروز اولین علایم فحلی در گروه ال-آرژنین و گروه شاهد تمایل به معنی داری داشت (6/31 ساعت در مقابل 6/36 ساعت) (07/0p <). طول دوره فحلی(1/37 ساعت در مقابل 8/26) و شدت بروز علایم فحلی در گروه ال-آرژنین به طور معنی?داری (01/0p <) بیشتر از گروه شاهد بود. آزمایش سوم: 10 روز بعد از بروز علایم فحلی در آزمایش دوم 10 راس از میش های گروه ال-آرژنین به میزان 30 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده ال-آرژنین دریافت کردند. بنابراین گروه های آزمایشی شامل: گروه آ: شاهد (بدون تزریق ال-آرژنین)، گروه ب: یک?بار تزریق ال-آرژنین (همزمان با سیدربرداری)، گروه ج، دوبار تزریق ال-آرژنین (همزمان با سیدربرداری و 10روز پس از بروز فحلی). اطلاعات بدست آمده شامل میزان بره زایی، میزان دوقلوزایی و میانگین وزن تولد بود. میزان بره زایی در میش های گروه های آ، ب، ج، به ترتیب 80، 90 و 120 درصد محاسبه گردید (05/0p <). میزان دوقلوزایی به ترتیب 15/1، 1 و 33/1 (05/0p >) و میانگین وزن تولد به ترتیب 47/3، 66/3 و 24/3 محاسبه گردید (05/0p <). به طور کلی ال-آرژنین می تواند با تاثیرگذاری در سیستم تولیدمثلی منجر به بهبود عملکرد تولیدمثلی گوسفند گردد.
سعید کریمی دهکردی یوسف رووبهان
به منظور بررسی اثر افزودن مکمل های مختلف چربی در جیره دوره انتقال، 30 رأس گاو شیری هلشتاین آبستن سنگین، همگی شکم چهارم، با میانگین وزن بدن 41±794 کیلوگرم و روزهای آبستنی 5±250 روز به طور تصادفی به جیره های آزمایشی حاوی پودر چربی پالم (تیمار 1)، روغن مایع سویا (تیمار 2) یا دانه کامل سویای تف داده، به عنوان مکمل حاوی روغن، (تیمار 3) اختصاص داده شدند. پس از 14روز عادت دهی به جایگاه، دام ها به مدت 3 هفته پیش و 3 هفته پس از زایش در حد مصرف اختیاری با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. مقادیر خوراک مصرفی روزانه، تولید و ترکیب شیر، پروفایل اسیدهای چرب در چربی شیر، تغییر وزن دام ها و توازن انرژی جیره ها تعیین شد. غلظت متابولیت ها، هورمون ها و پروفایل اسیدهای چرب نمونه های پلاسما در روزهای 22- و 7- پیش از زایش، و 1+، 14+ و 21+ پس از زایش تعیین شد. بافت چربی زیرپوستی در روز 14+ پس از زایش برای تعیین پروفایل اسیدهای چرب و بیان ژن گیرنده های فعال کننده ی تکثیر پراکسی زومی نوع گاما (ppar?) نمونه برداری شد. فراوانی mrna بافت مذکور با استفاده از rt-pcr تعیین گردید. داده ها در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه آماری گردید. مصرف خوراک روزانه پیش از زایش در تیمار 3 (2/14 کیلوگرم) در مقایسه با تیمارهای 1 و 2 (به ترتیب 5/13 و 7/13 کیلوگرم) بیشتر، و پس از زایش در تیمار 1 (5/18 کیلوگرم) بیشتر از تیمار 2 و 3 (به ترتیب 8/17 و 5/17 کیلوگرم) بود (01/0=p). میانگین تولید شیر خام روزانه در تیمار 3 (7/38 کیلوگرم) در مقایسه با تیمار 1 (3/40 کیلوگرم) کمتر بود (01/0p<) اما شیر تصحیح شده (4 درصد چربی) تحت تاثیر جیره قرار نگرفت. درصد چربی و لاکتوز شیر بین گروه های آزمایشی یکسان بود (05/0p>)، اما درصد پروتئین شیر تفاوت داشت (04/0p=). بازده خوراک در تیمار 1 در مقایسه با تیمارهای 2 و 3 کمتر بود (01/0p<). بیشترین درصد اسیدهای چرب بلند زنجیر (>16c) و اسیدهای چرب دارای یک پیوند دوگانه (mufa) شیر در تیمار 2، بیشترین مقدار اسید لینولنیک (c18:3) در تیمار 3، و بیشترین مقدار اسیدهای چرب اشباع (sfa) و اسیدهای چرب 16 و کمتر از 16 کربنه ی چربی شیر در تیمار 1 وجود داشت (01/0p<). غلظت گلوکز، بتاهیدروکسی بوتیرات و vldl پلاسما فقط در روز 7 پیش از زایش تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار گرفت. غلظت انسولین، نسبت انسولین به گلوکز و کلسترول پلاسما در روزهای پیش و پس از زایش (روزهای 7-، 1+، 14+ و 21+) تحت تأثیر جیره های آزمایشی بود (05/0>p). غلظت ppar?، hdl و ldl پلاسما طی روزهای 7- و 21+ از زمان زایش تحت تأثیر جیره های غذایی قرار داشت (01/0> p). غلظت ?ppar پلاسما به عنوان شاخص بیان ژن پس از زایش نسبت به پیش از زایش افزایش یافت. بیشترین غلظت c16:1 و c18:2 پلاسما در تیمار 2 مشاهده شد. مجموع اسیدهای چرب sfa و mufa در چربی زیرپوستی گاوهای مصرف کننده روغن سویا بالاترین مقدار بود (01/0> p). فراوانی mrna ژن ?ppar در روز 14+ پس از زایش در بافت چربی زیر پوستی تحت تاثیر جیره غذایی قرار نگرفت. در مجموع، مصرف جیره حاوی پودر چربی پالم در گاوهای شیری هلشتاین میزان خوراک مصرفی روزانه پس از زایش را افزایش داد و تعادل انرژی مناسب تری را موجب گردید؛ اما برداشت از ذخایر بدنی (تغییرات منفی وزن بدن) در این گروه بیشتر بود. از سوی دیگر، افزودن روغن مایع سویا بدون آن که اثر منفی بر تولید و ترکیب شیر داشته باشد، موجب بهبود بازده خوراک (علی رغم کاهش مصرف خوراک)، بهبود غلظت اسیدهای چرب c18:2 پلاسما، mufa بافت چربی زیرپوستی، اسیدهای چرب بلند زنجیر (>16c) و mufa شیر و بیان ژن ?ppar در روز 14+ شد، و بر اساس شرایط اقتصادی قابل توصیه خواهد بود.
راضیه نوری امیر حسین مهدوی
از آنجایی که تاثیر جایگاه t4crbr2 پروتئین حاصل از ژن tlr4 بر روی تولید شیر به اثبات رسیده است، این مطالعه به ارزیابی فراوانی این چند شکلی در گاوهای هلشتاین پرداخت. بعلاوه هدف دیگر در این مطالعه تخمین ارتباط بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 با عملکرد صفات تولید شیر و همچنین امتیاز سلول های بدنی شیر در این جمعیت بود. ژن tlr4 روی کروموزوم 8 گاوی، نقشه یابی شده است و گیرنده tlr4 را کد می کند که در دفاع ذاتی در مقابل میکروب ها نقش دارد. چند شکلی مورد نظر از جایگزین شدن نوکلئوتید c بجای t در اگزون 3 ژن tlr4 ایجاد می شود. بنابراین باعث تغییر اسیدآمینه ترئونین به ایزولوسین در محصول پروتئینی ژن می شود. ژن tlr4 در جمعیت مورد نظر (400 گاو) توسط تکنیک pcr-rflp مورد مطالعه قرار گرفت. یک قطعه 382 جفت بازی دارای چند شکلی مورد نظر تکثیر شد و با آنزیم alu1 هضم گردید. هر دو آلل a و b در جمعیت مشاهده شد. سه نوع ژنوتیپ aa، ab و bb پس از هضم با آنزیم برشی تشخیص داده شد. افراد aa آلل جهش یافته نداشتند، افراد ab دارای یک آلل جهش یافته و افراد bb دارای دو آلل جهش یافته بودند. فراوانی ژنوتیپی aa، ab و bb به ترتیب 1/0، 55/0 و 35/0 و فراوانی آللی a و b به ترتیب 37/0 و 63/0 بود. بمنظور آنالیز آماری بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4با صفات تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی شیر در هر دو دوره از نرم افزار sas، رویه glm استفاده شد. در مدل مورد استفاده برای آنالیز داده ها اثر ژنوتیپ و اثر تصادفی گله، سال و فصل زایش به عنوان اثرات ثابت و روزهای باز، طول دوره شیردهی و تولید شیر به عنوان واریانس مشترک در نظر گرفته شد. آنالیز آماری اثر معنی دار ژنوتیپ را بر صفت درصد چربی شیر در هر دو دوره، پروتئین شیر در دوره دوم، ارزش اصلاحی تولید شیر، صفت تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی در سطح احتمال 5 درصد(05/0>p) نشان داد. ولی ژنوتیپ اثر معنی داری بر ارزش اصلاحی تولید چربی شیر نشان نداد. اثر متوسط جایگزینی ایزولوسین بجای ترئونین برای رکورد تولید شیر تصحیح شده، میانگین تولید شیر روزانه، درصد چربی شیر، درصد پروتئین و امتیاز سلول های بدنی و همچنین ارزش اصلاحی تولید شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر تخمین زده شد. این نتایج نشان می داد که آلل b در افزایش تولید شیر و آلل a در افزایش چربی شیر اثر دارد. در نتیجه فراوانی بالاتر آلل b نسبت به آلل a در این پژوهش احتمالاً ناشی از روند انتخاب گاوها برای تولید شیر در سال های اخیر می باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 می تواند بیانگر پیوستگی با qtl شناسایی شده بر صفت تولید شیر روی کروموزوم 8 باشد.
مهرداد هدایی محمدحسین نصر اصفهانی
انجام بلوغ آزمایشگاهی تخمک های نابالغ از فولیکول های آنترال یک تکنیک امید بخش برای درمان ناباروری می باشد. اعتقاد بر این است که کاهش شایستگی تکوین تخمک های بالغ شده در شرایط آزمایشگاهی به علت مطلوب نبودن شرایط کشت و همچنین عدم هم زمانی بین بلوغ هسته ای و بلوغ سیتوپلاسمی می باشد به این صورت که در شرایط آزمایشگاهی بلوغ هسته ای قبل از بلوغ سیتوپلاسمی اتفاق می افتد و تکمیل بلوغ هسته ای به منزله کسب شایستگی تکوینی نیست. این امکان وجود داردکه با ایجاد تاخیر در پروسه بلوغ خود به خودی، بین بلوغ هسته ای و بلوغ سیتوپلاسمی در طول کشت تخمک های نابالغ هم زمانی ایجاد شود و در پی آن شایستگی تکوین تخمک در شرایط آزمایشگاهی افزایش یابد. تحقیقات مختلف نشان داده است که camp نقش مهمی در تنظیم بلوغ تخمک های پستانداران و مخصوصا تخمک های جوندگان بازی می کند، به گونه ای که افزایش میزان camp درون تخمک سبب توقف میوز و کاهش آن از سر گیری میوز را باعث می شود. استفاده از ماده ای به نام فورسکولین که به عنوان فعال کننده آدنیلات سیکلاز شناخته می شود، موجب افزایش سطح camp در کل مجموعه کومولوس- تخمک (coc) و داخل تخمک می شود. هدف ما از این تحقیق افزایش شایستگی تکوین تخمک های بالغ شده گوسفندی با استفاده از سیستمivm دو مرحله ای (شامل pre-ivm و ivm) می باشد. در این پژوهش، تخمک ها در زمان های مختلف و در طی روند بلوغ آزمایشگاهی با استفاده از رنگ آمیزی از نظر تغییرات هسته و میکروتوبول مورد بررسی قرار گرفتند، و اثر 6 غلظت مختلف از فورسکولین (10 ، 50، 100، 200، 300 و 400 میکرومول) بر توقف میوزی تخمک های گوسفندی در 3 زمان (6، 8 و 22 ساعت پس از pre-ivm) مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین اثر سمیت فورسکولین در غلظت های بالا نسبت به گروه شاهد بررسی شد. با توجه به نتایج حاصله غلظت مناسب انتخاب و اثر آن بر روی دینامیک وضعیت هسته در فاصله های زمانی 1 ساعت (0، 1، 2، 3، 4، 5 و 6 ساعت پس از pre-ivm) ارزیابی شد، همچنین اثر غلظت فورسکولین انتخاب شده بر روی گسترش سلول های کومولوس 22 ساعت پس از ivm برای گروه شاهد و همین زمان در پایان فاز دوم (سیستم ivm دو مرحله ای) برای گروه تیماری بررسی شد. در نهایت اثر غلظت فورسکولین انتخاب شده بر روی شایستگی تکوین تخمک ها، بررسی شد. در این مطالعه نیز از تخمک های گاوی به عنوان گروه شاهد مثبت استفاده شد و تخمک ها گاوی در زمان های مختلف و در طی روند بلوغ آزمایشگاهی با استفاده از رنگ آمیزی از نظر تغییرات هسته و میکروتوبول مورد بررسی قرار گرفتند سپس coc های گاوی در محیط pre-ivm با غلظت های 50 و 100 میکرومول فورسکولین تیمار شدند و وضعیت میوزی تخمک ها در دو بازه زمانی (8 و22 ساعت پس از pre-ivm) ارزیابی شد. زمان وقوع مراحل مختلف میوز، متافازi، آنافاز-تلوفازi و متافازii، در طی بلوغ آزمایشگاهی به ترتیب 8، 16 و 22 ساعت پس از کشت، حاصل شد. نتایج ما نشان می دهد که پیشرفت میوزی در تخمک های گوسفندی مهار نشده، و تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی از لحاظ تخمک های حفظ شده در مرحلهgv وجود ندارد. همچنین افزایش غلظت فورسکولین به 300 و 400 میکرو مول، منجر به ناهنجاری یا آشفتگی وضعیت کروموزومی می شود. با توجه به نتایج حاصله و این که تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی وجود ندارد، غلظت 50 میکرو مول به منظور بررسی حداکثر اثرات مهاری فورسکولین انتخاب شد. و نشان داد حداکثر اثرات مهاری تا 2 ساعت می باشد، همچنین غلظت انتخاب شده تاثیری بر گسترش سلول های کومولوس و شایستگی تکوین نداشت. نتایج حاصله از تخمک های گاوی نشان می دهد 8 ساعت پس از pre-ivm، درصد تخمک های حفظ شده در مرحله gv در گروه تیمار بالاتر از گروه شاهد است و این تفاوت معنی دار است، اما 22 ساعت بعد از pre-ivm اکثر تخمک ها در گروه تیماری و شاهد به مرحله متافاز ii پیشرفت کرده اند.
فیروزه فرهمند مسیح اله فروزمند
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف کربوهیدرات های غیر فیبری بر تعادل انرژی، سوخت و ساز و ph شکمبه، فرآسنجه های خون، مصرف خوراک و عملکرد گاوهای هلشتاین دوره انتقال در مزرعه آموزشی- پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گرفت. در این آزمایش از 32 رأس گاو هلشتاین دو یا چند شکم زایش در قالب طرح کاملاً تصادفی و از دو جیره حاوی سطوح کم (32 درصد) و زیاد (40 درصد) کربوهیدرات غیر فیبری استفاده شد. این آزمایش از 28 روز قبل از تاریخ احتمالی زایش تا 28 روز پس از زایش به طول انجامید که هفته اول به عنوان عادت پذیری به جایگاه در نظر گرفته شد و جیره ها از نظر غلظت انرژی و پروتئین یکسان بودند و تنها تفاوت آنها سطح کربوهیدرات غیر فیبری بود. نتایج نشان داد سطوح کربوهیدرات غیر فیبری مورد آزمایش در طی دوره انتظار زایش بر ماده خشک مصرفی، وزن بدن و تغییرات وزن بدن تأثیر معنی داری نداشت. در طی این دوره قابلیت هضم ماده آلی و کربوهیدرات های غیر فیبری (01/0>p) در تیمار 40 درصد و قابلیت هضم عصاره اتری (01/0>p)، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز (05/0>p) در تیمار 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری به طرز معنی داری بیشتر از تیمار دیگر بود. همچنین سطح گلوکز و انسولین (05/0>p) پلاسما در گاوهای تغذیه شده با 40 درصد کربوهیدرات غیر فیبری اختلاف معنی داری با تیمار دیگر داشت. در دوره بعد از زایش ماده خشک مصرفی، قابلیت هضم ماده خشک، کربوهیدرات غیر فیبری (01/0>p)، ماده آلی و خاکستر (05/0>p) در تیمار 40 درصد و قابلیت هضم عصاره اتری (01/0>p) در تیمار 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری به طرز معنی داری از تیمار دیگر بیشتر بود. در ضمن تولید شیر و کیلوگرم لاکتوز (05/0>p) تولیدی در گاوهای تغذیه شده با سطح زیاد (40 درصد) و درصد چربی، پروتئین و کل مواد جامد (05/0>p) شیر در گاوهای تغذیه شده با سطح کم (32 درصد) کربوهیدرات غیر فیبری تفاوت معنی داری با تیمار مقابل داشت. همچنین بین دو تیمار تحت آزمایش از نظر فرآسنجه های اندازه گیری شده خون، راندمان مصرف خوراک و تعادل انرژی اختلاف معنی داری وجود نداشت، لذا بر طبق نتایج بدست آمده استفاده از جیره حاوی 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری در دوره انتقال به دلیل حفظ سلامتی دام و از جنبه های اقتصادی توصیه می شود.
حسین ایراندوست حمید رضا رحمانی
در این مطالعه هدف، بررسی تاثیر منابع مختلف روغن بازیافتی بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ، الگوی اسیدهای چرب تخم مرغ و پایداری اکسیداتیو تخم مرغ و نیز فراسنجه های خونی مرغ های تخمگذار بود. دو آزمایش انجام شد تا مقدار انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری (ame) روغن تصفیه شده ی سویا (sbo)، روغن بازیافتی (حرارت دیده ) سویا (rso) و مایع صابون اسیدی سویا (aso) و نیز اثرات افزودن ویتامین e و ویتامین c در جیره های حاوی 5/3 درصد این روغن ها بر عملکرد و کیفیت تخم مرغ های لگهورن سفید با تاج ساده از سن 44 تا 56 هفتگی تعیین گردد. در آزمایش اول، ame سه روغن با استفاده از خروس های بالغ (6 قطعه برای هر روغن) به دو طریق حاصلضرب قابلیت هضم روغن در مقدار انرژی خام آن و روش تفاضل بین مقادیر ame جیره پایه و جیره های حاوی 5 درصد از هر یک از روغن های آزمایشی برآورد شد. ame برآورد شده برای روغن های sbo، rso و aso به روش مستقیم حاصل از ضرایب قابلیت هضم به ترتیب 8916، 8880 و 7849 و محاسبه شده به روش تفاضل به ترتیب 9127، 8947 و 7967 کیلوکالری بر کیلوگرم بود. در آزمایش دوم، 12 تیمار جیره ای وجود داشت که به صورت فاکتوریل شامل 3 منبع روغن، 2 سطح ویتامین e (0 در مقابل 250 میلی گرم در کیلوگرم) و 2 سطح ویتامین c (0 در مقابل 250 میلی گرم در کیلوگرم) تنظیم شدند. هر جیره 5 تکرار داشت و واحد آزمایشی شامل یک قفس با 5 مرغ بود. جیره تاثیری بر عملکرد مرغ تخمگذار یا صفات کیفی تخم مرغ در هر یک از دوره های آزمایشی مورد نظر نداشت. وارد کردن منابع چربی به جیره، اثرات مشخصی بر ترکیب اسید چرب زرده نداشت، به جزء اسید لینولئیک که برای sbo بالاتر بود. مکمل کردن جیره با ویتامین e باعث افزایش اسیدهای چرب اشباع (sfa) خصوصا c16:0 و c18:0 شد ولی بر اسیدهای چرب غیراشباع تک پیوندی (mufa) تاثیری نداشت مگر c16:1 که افزایش یافت (05/0p<). مکمل ویتامین e مقدار اسیدهای چرب غیراشباع چند پیوندی (pufa) بویژه c18:0 و c22:6n3 را کاهش داد (05/0p<). مکمل کردن ویتامین e نسبت pufa:sfa را کاهش ولی نسبت آراشیدونیک به لینولئیک (aa:la) را افزایش داد. مکمل ویتامین c باعث افزایش c18:0، c18:3n3، نسبت aa:la و مجموع اسیدهای چرب n3 و کاهش نسبت n6:n3 شد. تیمارهای مختلف اثرات متفاوتی بر الگوی اسیدهای چرب تخم مرغ داشتند. روغن تصفیه شده سویا باعث افزایش اسید لینولنیک تخم مرغ شد. مکمل ویتامین e باعث افزایش مجموع اسیدهای چرب اشباع و کاهش درصد اسیدهای چرب غیراشباع چند پیوندی شد. مکمل ویتامین c با کاهش اسید لینولنیک باعث کاهش مجموع اسیدهای چرب امگا3 شد. فراسنجه های سرم شامل میزان کلسترول، تری گلیسرید و آنزیم-های sgot، sgpt و آلکالین فسفاتاز تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0p>). میزان مالون دی آلدئید سرم در تیمار روغن بازیافتی سویا بالاتر از تیمار مایع صابون اسیدی شده سویا بود و مکمل ویتامین e و ویتامین c باعث کاهش این فراسنجه شد(05/0p<). از نظر میزان کلسترول، تری گلیسرید و مالون دی آلدئید زرده و تخم مرغ اختلافی بین تیمارها مشاهده نشد (05/0p>). مقدار mda تخم مرغ پس از 30 روز نگهداری در اتاق سرد اقزایش یافت ولی مکمل ویتامین e باعث افزایش پایداری اکسیداتیو زرده و تخم مرغ شد. میزان آلفاتوکوفرول سرم، زرده و تخم مرغ در جیره های حاوی مکمل ویتامین e به طور معنی داری بالاتر از بقیه بود (05/0p<). از نظر آزمون چشایی تخم مرغ، تفاوتی بین سه منبع روغن مشاهده نشد (05/0p>). نتیجه این که اگر روغن سویای بازیافتی و مایع صابون اسیدی سویا به خوبی فرآوری شوند گزینه-های خوبی برای جایگزینی روغن سویای تصفیه شده در جیره های مرغ های تخمگذار می باشند. تحت شرایط این تحقیق، اگرچه مکمل کردن جیره با مقادیر اضافی ویتامین e و c باعث تغییر الگوی اسیدهای چرب زرده گردید ولی برای بهبود کیفیت تخم مرغ و عملکرد مرغ تخمگذار تایید نشد. به اضافه اینکه افزایش آلفا توکوفرول تخم مرغ از طریق مکمل کردن ویتامین e در جیره امکان پذیر می باشد.
ریحانه گرجی حمید رضا رحمانی
بهبود عملکرد تولیدمثلی در صنعت پرورش گاو شیری به عنوان زیر بنای طول عمر اقتصادی گله، از اهمیت زیادی برخوردار است. بارورییکی از صفات عملکردی محسوب می شود که بر سود آوری نهایی گله تاثیر بسزایی دارد. اگر عملکرد تولید مثلی دام نامطلوب باشد باعث افزایش فاصله گوساله زایی، افزایش حذف غیر اختیاری، افزایش هزینه جایگزینی و کاهش تولید شیر می شود، که در نهایت میزان سود آوری گله را کاهش می دهد. صفات مورد بررسی در این مطالعه شامل فاصله گوساله زایی، روز های باز، فاصله زایش تا اولین تلقیح، فاصله اولین تا آخرین تلقیح منجر به آبستنی، تعداد تلقیح منجر به آبستنی، تعداد روز های خشک، شیر تولیدی 305 روز و سن اولین تلقیح بود. با توجه به محدودیت رکورد گیری صفات تولید مثلی و تفاوت بعضی از صفات در تلیسه ها و گاو ها، این دو گروه از حیوانات به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین با توجه به اینکه زمانی که گیرایی در تلیسه ها به وقوع می پیوندد تولیدی وجود ندارد، بنابراین ارتباط بین صفات تولیدی و تولید مثلی تنها در گاو ها مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. در این مطالعه برای تعیین روند عملکرد تولید مثلی در گله های گاو های هلشتاین ایران از61559 رکورد تولید مثلی تلیسه و 159945 رکورد تولید مثلی گاو های ماده در شکم های 1 تا 5 که بین سال های 1380 تا 1390 در سطح 60 گله توسط مرکز بنیاد مستضعفان و شرکت تعاونی وحدت اصفهان جمع آوری شده بود، استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از رویه glmو reg نرم افزار sasصورت گرفت. میانگین و خطای استاندارد صفات تولید مثلی در گاو ها شامل فاصله گوساله زایی، روز های باز، فاصله زایش تا اولین تلقیح، فاصله اولین تا آخرین تلقیح منجر به آبستنی، تعداد تلقیح منجر به آبستنی، تعداد روز های خشک و نرخ گیرایی به ترتیب 65/78 ±400، 53/63 ±56/128، 51/27 ±82/75، 53/63 ±53/45، 79/1 ±33/2، 45/28 ±26/65 روز و 11/32 ±43 درصد و میانگین صفات تعداد تلقیح منجر به آبستنی، سن اولین تلقیح و نرخ گیرایی در تلیسه ها به ترتیب 37/1 ±58/1، 67/37 ±84/492 روز و 03/32 ±63 درصد و میانگین صفت شیر تولیدی 305 روز 79/1822 ±42/9584 کیلوگرم برآورد گردید. روند فنوتیپی با استفاده از ضریب رگرسیون میانگین صفات بر سال زایش محاسبه شد. این روند برای صفات تولید مثلی ذکر شده در گاو ها به ترتیب 39/0 ±6/0، 32/0 ±4/0، 16/0±72/0-، 26/0 ±19/1، 008/0 ±07/0، 09/0 ±1/0-، روز و 16/0 ±3/1- درصد بدست آمد و برای صفات تولید مثلی در تلیسه ها به ترتیب 005/0 ±05/0، 94/0 ± 05/4- روز و 18/0 ±86/1- درصد و روند فنوتیپی صفت تولیدی 45/20 ± 4/211 کیلوگرم به ازای هر سال برآورد گردید. برطبق نتایج بدست آمده، زایش های بهاره دارای کمترین عملکرد تولید مثلی بود. بهترین عملکرد تولید مثلی مربوط به دوره های شیردهی دوم و سوم بود و از دوره شیردهی پنجم، عملکرد تولید مثلی کاهش یافت. در سال های اخیر عملکرد تولیدی به دلایل مدیریتی، از جمله انتخاب نوع اسپرم، تغذیه و تهویه در این گله ها رو به بهبود است. به طور کلی عملکرد تولید مثلی در گله های گاو های هلشتاین ایران در حال کاهش است در حالی که تولید شیر در این دوره به طور چشمگیری افزایش یافته است.
احسان جباری سعید کریمی دهکردی
این آزمایش به منظور بررسی اثرات محصولات فرعی جو جوانه زده و مخمر ساکارومایسیس سروزیه در بره های پرواری نژاد افشاری انجام گرفت. تعداد 40 بره نر افشاری با میانگین وزن بدن5 ±26 و میانگین سنی 10±90 در قالب طرح کاملا تصادفی پس از دو هفته عادت پذیری، به مدت 80 روز با جیره بالانس شده مطابق با استاندارهای1984 nrcتغذیه شدند. تیمارهای به کارگرفته شده شامل:تیمار 1) شاهد تیمار2) حاوی جو جوانه زده تیمار3) جیره شاهد به همراه مخمر ساکارومایسیس سروزیه تیمار4) حاوی جو جوانه زده به همراه مخمر ساکارومایسیس سروزیه. بره ها به صورت هفتگی قبل از تغذیه صبحگاهی وزن کشی شدند. برای اندازه گیری فراسنجه های خونی، 5 بره به طور تصادفی از هر تیمار انتخاب شده و نمونه های خونی 4 ساعت بعد از تغذیه صبحگاهی از طریق سیاهرگ گردنی جمع آوری می شد. بره های تغذیه شده با جیره های حاوی پسماند جو جوانه زده به طور معنی داری ماده خشک روزانه بیشتری مصرف می کردند و افزایش وزن روزانه بیشتری داشتند(05/0p<). مکمل سازی جیره با مخمر زنده و پسماند جو جوانه زده بر پارامترهای خونی از قبیل: گلوکز ، آنزیم آسپارتات آمینو ترانسفراز ، آلبومین، نسبت آلبومین به گلوبولین، شمار کل گلبول های سفید، لنفوسیت، نوتروفیل، مونوسیت و ائوزینوفیل تاثیر نداشت اما تیمارها از لحاظ پروتئین کل، شمارش گلبول های قرمز و گلوبولین و نیتروژن اوره ای خون تفاوت معنی داری داشتند(05/0p<). پس به طور کلی می توان این گونه نتیجه گرفت که پسماند جو جوانه زده مالت، بازده رشد و به موجب آن سیستم ایمنی بره ها را بهبود بخشیده است اما اثر متقابل پسماند جو جوانه زده با مخمر زنده تاثیری بر بازده رشد و پارامترهای خونی مرتبط با سیستم ایمنی نداشته است.
عزیزالله باختری حمید رضا رحمانی
اپیژنتیک فعالیت ژن را بدون تغییر در رمزهای ژنتیکی تنظیم میکند. متیلاسیون dna نقش مهمی را در تغییرات اپیژنتیکی ایفا می نماید. اووسیت و رویان طی تکوین طبیعی خود دستخوش تغییرات اپی ژنتیکی گسترده ای می گردند. عوامل محیطی طی اوایل تکوین در پستانداران نقش تعیین کنندهای را در تنظیم اپیژنتیکی بر عهده دارد. بنابراین ارزیابی جزییات اثر روشهای کمک تولید مثلی بر ژنتیک، اپیژنتیک و فنوتیپ در ارتباط با تنظیم اپیژنتیکی گسترده در ژنوم، طی تکوین اولیه رویان اهمیت ویژهای دارد. در این رساله به بررسی اثرات روشهای کمک تولید مثلی بر بیان ژن های موثر بر وضعیت متیلاسیون dna و ژن های ایمپرینت شده در دو مرحله پیش از لانه گزینی و پس از آن پرداخته شده است. در دو آزمایش اول، چهار گروه تیماری شامل گروه شاهد، گروه سوپراووله، گروه سوپر اووله+ کشت (گروه کشت) و گروه سوپراوله+ انجماد شیشه ای+ کشت (گروه انجمادی) انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نرخ بلاستوسیست و بلاستوسیست تفریخ شده در گروه انجمادی نسبت به گروه کشت به طور معنی داری پایین تر بود (01/0>p). شدت نور فلورسنت 5-متیل سیتوزین و بیان ژن dna متیل ترانسفراز 1 در گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر از گروه انجماد شیشه ای بود (05/0>p). در مجموع میزان بیان هر سه ژن dna متیل ترانسفراز در گروه های شاهد و سوپراووله تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. همین وضعیت نیز برای گروه های کشت و انجمادی مشاهده شد. بیان چهار ژن از پنج ژن ایمپرینت شده نیز تحت تأثیر یک، دو و یا هر سه تکنیک تولید مثلی قرار گرفت. ممکن است سوپراوولاسیون باعث آزادسازی اووسیت های غیرطبیعی گردد. این اتفاق از طریق وادار کردن اووسیت ها برای تکوین خیلی سریع و یا آزاد شدن اووسیت هایی که از قبل برای پس روی کردن انتخاب شده اند، صورت می گیرد. بنابراین، این اووسیت ها ممکن است در توانایی حفظ وضعیت متیله و بیان ژن های ایمپرینت شده با مشکل مواجه باشند. همچنین تزریق اگزوژنوسی هورمون ها می تواند باعث تغییر محیط اویداکت گردد و اثر منفی بر وضعیت ژن های ایمپرینت شده بگذارد. اما عدم وجود تفاوت معنی دار برخی ژن ها در گروه شاهد با گروه های کشت و انجمادی (با توجه به انجام سوپراوولاسیون در این دو گروه) می تواند ناشی از اثر محیط کشت بر تعدیل بیان این ژن ها و یا حذف اووسیت های با کیفیت پایین طی تکوین باشد. بلاستوسیست های حاصل از کشت آزمایشگاهی دو گروه کشت و انجمادی به موش های با آبستنی کاذب دارای سیکل طبیعی منتقل گردید. جایگاه های لانه گزینی در هر دو گروه تفاوت معنی داری را در روز 5/9 نشان ندادند. همچنین با مقایسه وزن جنین های هر چهار گروه، مشخص گردید سوپراوولاسیون باعث کاهش وزن جنین می گردد. این کاهش در گروه سوپراووله نسبت به گروه شاهد معنی داری بود (05/0>p). اما تفاوت معنی داری برای وزن جفت ها مشاهده نگردید. الگوی وزن جنین ها با الگوی بیان ژن ایمپرینت h19 در دو مرحله بلاستوسیست و 5/9 روزگی هم خوانی دارد. از آنجایی که ژن های ایمپرینت شده با بیان مادری باعث کاهش وزن می گردند، به نظر می رسد افزایش چند برابری بیان ژن h19 در گروه سوپراووله دلیل احتمالی کاهش وزن جنین های این گروه باشد. دیگر دلیل احتمالی این اتفاق را می توان به حجم محدود رحم و تعداد بالای جنین ناشی از سوپراوولاسیون مرتبط دانست. بیان سه ژن از پنج ژن ایمپرینت شده در جنین های گروه سوپراووله به طور معنی داری بالاتر از دیگر گروه ها بود (05/0>p). به نظر می رسد تزریق اگزوژنوسی هورمون ها می تواند باعث تغییر محیط اویداکت و رحم گردد و اثر منفی بر وضعیت ژن های ایمپرینت شده داشته باشد. در آزمایش سوم اثر ناک داون کردن ژن dppa3 در مرحله جرمینال وزیکولی اووسیت گاوی بر وضعیت متیلاسیون dna بررسی گردید. در سطح اپی ژنتیکی dppa3 مانع اکسیداسیون 5mc به 5hmc می گردد و در شکل گیری غیرمتقارن کروماتین والدینی نقش دارد. ناک داون کردن dppa3 در اووسیت های گاوی منجر به افزایش سطح 5hmc در پیش هسته مادری و ایجاد الگوی متقارن بین پیش هسته های والدینی گردید. همچنین توان تکوین اووسیت های این گروه به طور معنی داری پایین تر از گروه های شاهد بود (05/0>p). این نتایج نشان می دهد که dppa3 نقش مهمی را در جلوگیری از اکسیداسیون 5mc به 5hmc در پیش هسته مادری گاو و توان تکوین رویان ایفا می کند.
نیما آذری دولت آباد محمد حسین نصر اصفهانی
امروزه تولید آزمایشگاهی جنین (ivep) به عنوان یکی از مهم ترین جنبه های علم مدرن مورد توجه است. ivep روشی مفید و با ارزش برای تولید حیوانات، به لحاظ اقتصادی می باشد. اووسیت های برداشته شده از تخمدان های گوسفندی که برای ivep استفاده می شوند به لحاظ کیفیت و شایستگی تکوینی هتروژنوس هستند. به دلیل کیفیت پایین اووسیت در شروع بلوغ، ivep ناکارامد است. اووسیت های برگرفته از تخمدان ها جمعیت هتروژنوسی از هر دو گروه اووسیت های در حال رشد (bcb-) و اووسیت های کامل رشد یافته (bcb+) هستند. در این جمعیت هتروژنوس، یک تأخیر در بلوغ وجود دارد که می تواند به دلیل وجود اووسیت های bcb- در این جمعیت باشد، به طوریکه این دسته از اووسیت ها یک عدم همزمانی بین بلوغ سیتوپلاسمی و بلوغ هسته ای دارند. به همین دلیل، ظرفیت تکوینی اووسیت های bcb- از اووسیت های bcb+ پایین تر است. علاوه بر این، کشت پیش از بلوغ اووسیت (pmc)، قبل از بلوغ آزمایشگاهی برای بهبود تکوین اووسیت پیشنهاد شده است. ثابت شده است که پیامبر ثانویه آدنوزین مونو فسفات حلقوی (camp) نقش اساسی در القای توقف میوزی ایفا می کند و آنزیم فسفودی استراز نوع 3 درون اووسیت و آدنیلیل سیکلاز درون سلول های کومولوس به ترتیب با تجزیه و سنتز camp باعث کاهش و افزایش سطح این پیامبر ثانویه درون اووسیت می شوند. بدین ترتیب استفاده کردن از عوامل مهار کننده فسفو دی استراز نوع 3 و فعال کننده آدنیلات سیکلاز می تواند باعث افزایش سطح camp درون اووسیت شده و در نتیجه باعث القای توقف میوزی شوند. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی تأثیر سیلوستاماید (یک مهار کننده pde3) و / یا فورسکولین (یک فعال کننده آدنیلات سیکلاز) بر توقف میوزی و نرخ تکوینی اووسیت های bcb- گوسفندی جدا سازی شده بر اساس تست bcb بود. بر این اساس، یک سیستم کشت دو مرحله ای شامل 6، 8 ، 10 و 22 ساعت کشت در حضور 1 میکرومولار سیلوستاماید و / یا 50 میکرومولار فورسکولین و به دنبال آن 22 ساعت کشت در محیط بلوغ طراحی شد. نتایج نشان داد که فورسکولین در طی 6 ساعت pmc به طور معنی داری توقف میوزی اووسیت های bcb- را در مرحله gv افزایش داد (p<0.05) و نسبت به سیلوستاماید و ترکیب این دو دارو تأثیر بهتری داشت. علاوه بر این، فورسکولین به طور معنی داری نرخ و کیفیت بلاستوسیست-های حاصل شده از اووسیت های bcb- گوسفندی را افزایش داد (p<0.05). بنابراین، نتیجه گرفته شد که سیستم کشت دو مرحله ای ممکن است شایستگی تکوینی آزمایشگاهی اووسیت های bcb- گوسفندی را بهبود ببخشد.
سرور ایروانی سید عبدالله حسینی
چکیده در کنار تغذیه، پتانسیل ژنتیکی طیور در عملکرد صفات تولیدی از اهمیت به سزایی برخوردار است. بررسی اینکه چه حیواناتی با پتانسیل ژنتیکی بهتر قادر خواهند بود که از میزان غذای مصرفی، بیشترین تولید یا بهترین راندمان را کسب کنند، منجر به ایجاد شاخه ی جدیدی در میان علوم به نام ژنومیکس تغذیه ای گردیده است. در مطالعه حاضر، تاثیر سطوح مختلف اسیدآمینه ترئونین در جیره غذایی بر بیان ژن های اینترلوکین-8 و اینترفرون-آلفا در جوجه گوشتی سویه آرین مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش با استفاده از 720 قطعه جوجه گوشتی در دوره آغازین(21-0 روزگی) در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 6 سطح ترئونین(66/0، 76/0، 86/0، 96/0، 06/1 و 16/1 درصد) با 4 تکرار و 30 جوجه در هر تکرار انجام شد. در سن 21 روزگی پرنده کشتار و نمونه روده ازقسمت ژژنوم جهت بررسی بیان ژن تهیه شد. به منظور بررسی بیان ژن ابتدا کل rna از سطح بافت روده استخراج و پس از سنتز cdna، میزان بیان ژن به روش بیان نسبی (نسبت به ژن استاندارد) و با استفاده از تکنیک realtime-pcr نسبی اندازه گیری شد. ژن gapdh به عنوان ژن کنترل داخلی مورد استفاده قرار گرفت. تفاوت سیکل آستانه هر نمونه از ژن استاندارد در قالب مدل طرح کاملا تصادفی رویه عمومی خطی با استفاده از نرم افزار rمورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که سطوح ترئونین مورد مطالعه (تیمارها) اثر معنی دار آماری بر بیان ژن های اینترلوکین-8 و اینترفرون آلفا داشت(05/0p <). مقادیر ct? در سطوح ترئونین نشان داد در مقایسه با ژن house keepingبیان ژن اینترفرون آلفا افزایش و بیان ژن اینترلوکین-8 کاهش یافته است. برای بیان نسبی ژن نیاز به گروه کنترل بود، لذا تیمار چهارم با سطح 96/0 درصد ترئونین به عنوان معیار سنجش بیان ژن درنظرگرفته شد. در جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 86/0 درصد ترئونین در ژن اینترلوکین-8 بیشترین تفاوت معنی داری در غشای روده مشاهده شد و در جیره حاوی 06/1 درصد ترئونین بیشترین بیان در ژن اینترفرون-آلفا مشاهده گردید. کلمات کلیدی: بیان ژن، اینترلوکین-8، اینترفرون آلفا، ترئونین، جوجه گوشتی
میلاد هیهاوند خیری پور سیّد امیر حسین مهدوی
چکیده هدف از مطالعه حاضر ارزیابی چند شکلی ژن آلفا-1-آنتی تریپسین و ارتباط آن با صفات تولیدی در گاوهای شیری هلشتاین است. نقش اصلی aat، حفاظت از بافت ها در مقابل تجزیه پروتئولایتیکی می باشد. استخراج dna به روش نمکی میلر انجام گرفت. سپس قطعهbp 448 از ژن aat به وسیله روش pcr تکثیر شد. قطعه تکثیر شده به وسیله آنزیم برشی sph i هضم شد. فراوانی سه ژنوتیپ aa، ab و bb به ترتیب برابر 36/0، 55/0 و 09/0 محاسبه شد. همچنین فراوانی آلل های a و b به ترتیب برابر 63/0 و 37/0 برآورد شد. آنالیزهای آماری صورت گرفته نشان داد که چندشکلی این ژن با صفات درصد چربی و درصد پروتئین ارتباط معنی داری داشت (05/0p<)، ولی با صفات تولید شیر تصحیح شده، طول دوره شیردهی و scs ارتباط معنی داری نداشت. نتایج این مطالعه نشان داد که aat به عنوان یک ژن کاندید توانست صفات تولید شیر را تحت تأثیر قرار دهد.
الهام بهدانی حمید رضا رحمانی
چکیده با توجه به نامطلوب بودن چربی بطنی طیور و تلاش های مداومی که به کمک علوم ژنتیک و تغذیه برای کاهش این چربی تا کنون انجام شده است، مطالعه حاضر نیز طرح ریزی شد تا به کمک آزمایشی اثر الگوی اسید چرب مصرفی و هورمون های جنسی را بر چگونگی بیان ژن کد کننده گیرنده ppar ? که به عنوان مهمترین فاکتور رونویسی و موثرترین عامل تکثیر و تمایز پیش سلول های چربی محوطه بطنی در پستانداران و طیور، مطرح است بررسی شود. در این آزمایش اثر سه منبع چربی (روغن سویا، روغن بازیافت قنادی و روغن کشتارگاه) در سه سطح (صفر، دو و چهار درصد) و اثر جنس بر عملکرد و چگونگی بیان ژن ppar ? بررسی گردید. نتایج نشان دادند که نوع منبع چربی اثر معنی داری بر میزان مصرف خوراک، اضافه وزن روزانه و ضریب تبدیل در شش هفتگی نداشت. سطح چربی نیز اثر معنی داری بر میزان اضافه وزن نداشت ولی میزان مصرف خوراک و ضریب تبدیل را در شش هفتگی تحت تأثیر قرار داد. به طوری که میزان مصرف خوراک با افزایش سطح چربی کاهش می یابد و همچنین ضریب تبدیل با افزایش سطح چربی بهبود می یابد ولی بهترین ضریب تبدیل در سطح 2% مشاهده شد. جنسیت پرنده نیز بر میزان مصرف خوراک، اضافه وزن روزانه و ضریب تبدیل در شش هفتگی اثر گذاشت به-طوری که مصرف خوراک و میزان اضافه وزن در نرها بیشتر از ماده ها بود. همچنین در جنس نر نسبت به جنس ماده ضریب تبدیل بهتری دیده شد برای بررسی چگونگی بیان ژن ppar ?، نمونه برداری از بافت چربی جوجه ها در سن هفت هفتگی انجام گرفت و پس از استخراج rna به کمکsemi-quantitative rt-pcr به بررسی تفاوت بیان ژن گیرنده ppar ? پرداخته شد. نتایج نشان داد که الگوی اسیدهای چرب مصرفی و هورمون های جنسی در طیور می تواند بر میزان بیان ژن گیرنده ppar ? تأثیر گذار باشد و از این طریق توسعه و تکوین بافت چربی محوطه بطنی در طیور را تحت تأثیر قرار دهد. به طوری که اسیدهای چرب با چند باند دوگانه و اسیدهای چرب بلند زنجیر بیشترین تأثیر را بر میزان بیان ژن کد کننده گیرنده ppar ? در بافت چربی محوطه بطنی می گذارند و از این طریق توسعه بافت چربی محوطه بطنی طیور را تحت تأتیر قرار می دهد و هورمون های جنسی نیز بر میزان بیان ژن کد کننده گیرنده ppar ? اثر گذاشته و از این طریق بر روند توسعه بافت چربی محوطه بطنی طیور اثر می-گذارند. پس با وجود سنتز اندوژنوس لیپیدها در کبد طیور، اسیدهای چرب اگزوژنوس با اثر بر میزان بیان گیرنده ppar ? می-توانند بر چگونگی توسعه بافت چربی بطنی طیور تأثیر گذار باشند. کلمات کلیدی: الگوی اسیدهای چرب جیره – گیرنده های متأثر از تکثیر کننده های پروکسی زومی – ذخیره سازی بافت چربی