نام پژوهشگر: محسن غفرانی
نجمه حیدری ابوالفضل فراهانی
هدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین توانمندسازی و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان می باشد. توانمندسازی به عنوان مکانیزمی است که توانایی سازمان را در استفاده موثر از منابع انسانی افزایش می دهد. مدیریت دانش نیز در بهبود کیفیت کار، افزایش کارایی، داشتن اطلاعات به روز، افزایش اثر بخشی، رضایتمندی مشتری و بهبود تصمیم گیری موثر است. جامعه پژوهش مورد نظر کارکنان اداره کل تربیت بدنی بودند بدین منظور تعداد 98 نفر در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته اند . برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه استاندارد شده توانمندسازی اسپریتزر، پرسشنامه استاندارد شده مدیریت دانش(عسگری1384) و پرسشنامه مربوط به مشخصات فردی استفاده شد. پس از جمع آوری داده ها، از آزمون های همبستگی پیرسون و اسپیرمن استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد، بین توانمندسازی و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد(0/05 > p و 0/003 = p)، بین احساس معنی داری در شغل و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد(0/05 > p و0/006 = p)، بین احساس شایستگی در شغل و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد (0/05 > p و0/012 = p)، بین احساس خود تعیینی و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد(0/05 > p و 0/027 = p)، بین احساس موثر بودن در شغل و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد(0/05 > p و 0/009 = p) و بین احساس اعتماد به همکاران و مدیریت دانش کارکنان اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد(0/05> p و 0/006 = p). بر اساس یافته های پژوهش میتوان بیان داشت که توانمندسازی و مولفه های آن از عوامل موثر بر مدیریت دانش می باشند و با توجه به اهمیت این مقوله در اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان، با بررسی آن می توان محیطی مناسب برای طرح ایده های نو در جهت کمک به پیشرفت سطح ورزش استان سیستان و بلوچستان در ابعاد مختلف مهیا ساخت .
جمشید جلیلوند صدیقه حیدری نژاد
هدف از انجام این تحقیق، بررسی ارتباط بین ساختار سازمانی و ویژگی های جمعیت شناختی با کارآفرینی سازمانی در اداره کل تربیت بدنی استان سیستان و بلوچستان در سال 1389بود. این تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی و به روش میدانی انجام شده است.جامعه آماری، کلیه کارکنان و روسای هیات های ورزشی استان سیستان و بلوچستان بودند (116n=). نمونه گیری به روش سرشماری و کل جامعه به عنوان نمونه انتخاب شدند ، در پایان پس از بررسی 92% پرسشنامه های عودت شده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه مشخصات فردی، پرسشنامه تعدیل شده بر اساس پرسشنامه استاندارد ساختار سازمانی با کارآفرینی سازمانی، رحیمی فیل آبادی (1388) که شامل 28 سوال در مورد ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی بود، روایی صوری و محتوایی پرسشنامه نیز با نظرخواهی از 12 نفر از اساتید دانشکده های تربیت بدنی اهواز و زاهدان مورد تایید قرارگرفت. پایایی درونی از طریق آلفای کرونباخ 86/0 محاسبه شد. برای نرمال بودن داده ها از آزمون کلموگروف اسمیرنوف و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، خی دو و رگرسیون چندگانه) استفاده و در سطح معنی داری (5%= ?) مورد بررسی قرارگرفت. نتایج تحقیق نشان داد، بین ابعاد ساختار سازمانی (رسمیت، پیچیدگی و تمرکز) با کارآفرینی سازمانی ارتباط معنی دار و منفی وجود دارد (05/0p<). نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد بین ابعاد ساختار سازمانی با کارآفرینی سازمانی رابطه چندگانه وجود دارد و رسمیت عامل تاثیر گذارتری برای پیش بینی کارآفرینی سازمانی به شمار می رود. و بین سن، جنسیت و میزان تحصیلات با کارآفرینی سازمانی رابطه معنادار وجود دارد (05/0p<). ولی بین رشته تحصیلی، سابقه کار و تعداد اعضای خانوار با کارآفرینی سازمانی رابطه معناداری مشاهده نشد (05/0p>). نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد بین ابعاد ویژگی های جمعیت شناختی با کارآفرینی سازمانی رابطه چندگانه وجود دارد و میزان تحصیلات عامل تاثیر گذارتری برای پیش بینی کارآفرینی سازمانی به شمار می رود. با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود که برای افزایش کارآفرینی سازمانی در سازمان در شیوه های سازماندهی، دقت بیشتری به عمل آید و از رسمی سازی و قوانین و مقررات افراطی کاسته و کارکنان از آزادی عمل بیشتری در سازمان برخوردار باشند.
مفید اونق محسن غفرانی
هدف از انجام این پژوهش ، طراحی و تدوین استراتژی توسعه ورزش قهرمانی استان گلستان بود. جامعه آماری این پژوهش شامل 94 نفر از اساتید تربیت بدنی موسسات آموزش عالی استان گلستان ( دانشگاه پیام نور ، دانشگاه علوم پزشکی گرگان ، دانشکده تربیت معلم ، دانشگاه جامع علمی و کاربردی ، دانشگاههای آزاد اسلامی شهرستانهای استان ) ، مدیران و کارشناسان ادارات تربیت بدنی شهرستانهای استان و مدیران نهادهای دولتی و خصوصی استان که در زمینه فعالیتهای ورزشی نقش دارند .. نمونه آماری این پژوهش 72 نفر می باشد که برای تعیین حجم نمونه ( نمونه گیری از جامعه محدود ) ، از فرمول کوکران ( ) استفاده شده است . ابزار جمع آوری داده ها ، پرسشنامه محقق ساخته که روایی آن توسط چند تن از اساتید صاحب نظر و پایایی آن از روش آلفای کرونباخ ( آلفا = 92 درصد ) تائید گردید. پرسشنامه مشتمل بر 46 سوال رتبه بندی شده در زمینه بررسی نقاط قوت ، ضعف ، فرصت و تهدیدهای ورزش قهرمانی استان گلستان است . داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی ، آزمون مقایسه میانگین ها و آزمون فرید من مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته های پژوهش نشان می دهد ، استان گلستان با داشتن جمعیت حدود 000/700/1 نفری تعداد کل ورزشکاران رسمی حدود 000/59 نفر می باشد که نسبت آن در کل استان 006/0 درصد در ورزش قهرمانی است ( 1) ، که قطعاً فقدان یک استراتژی توسعه ورزش قهرمانی را اثبات می کند . لذا با توجه به موقعیت خاص جغرافیایی استان ، نرخ بیکاری ، مرزی بودن، مهاجر پذیر بودن استان و ... می توان با تدوین استراتژی توسعه ورزش قهرمانی راهکارهای اجرایی بر پایه تحلیل اطلاعات به دست آمده را به مسئولان اداره کل تربیت بدنی استان گلستان ارائه تا برنامه ریزی و سازماندهی گردد و زمینه مناسب جهت تقویت ورزش قهرمانی ، تحقق اهداف ورزش قهرمانی و بکارگیری کلیه ظرفیتهای بومی و ملی در راستای رشد و توسعه ورزش قهرمانی استان گلستان ارائه نمود. نتایج پژوهش پس از تجزیه و تحلیل نقاط قوت ، ضعف ، فرصتها و تهدیدها و تشکیل ماتریس ارزیابی هر یک از عوامل داخلی و خارجی ورزش قهرمانی استان نمایان شد که اداره کل تربیت بدنی استان گلستان می بایست از استراتژی رشد و توسعه در مورد ورزش قهرمانی استفاده نماید. واژه های کلیدی:برنامه ریزی استراتژیک ، ورزش قهرمانی ، ماموریت
معصومه گل صنم لو محسن غفرانی
هدف از این پژوهش بررسی ادراک دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در مورد دروس تربیت بدنی عمومی بود. روش تحقیق توصیفی - پیمایشی و همبستگی بوده و از پرسشنامه محقق ساخته در طیف چهار گزینه ای لیکرت استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی 1390-1389 که 19750 نفر بودند. جامعه نمونه 380 نفر با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان (1970) انجام شده و سپس نمونه ها به روش نمونه گیری متناسب با حجم و نمونه گیری خوشه ای مشخص شدند. برای تحلیل داده ها از روشهای آماری همچون محاسبه فراوانیها، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی، آزمون t، تحلیل واریانس (anova) و آزمون پست-هوک بنفرونی (post-hoc bonferroni) استفاده شده است. نتایج نشان داد که دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان درک مثبتی از دروس تربیت بدنی عمومی داشته (میانگین 68/34 و انحراف معیار 03/4) و گرایش آنها نسبت به این دروس نیز مثبت و خوب بوده است (میانگین 88/31 و انحراف معیار 49/3)، به اعتقاد دانشجویان این دانشگاه دروس تربیت بدنی در کسب توانمندی برای ورزش های قهرمانی مفید و موثر بوده (میانگین 50/14 و انحراف معیار 33/2) و معتقد بودند که این دروس در درک مزایای ورزش به آنها کمک کرده است (میانگین 88/15 و انحراف معیار 46/2)، مضافاً اینکه دروس تربیت بدنی عمومی در افزایش تمایل آنها به ورزش موثر بوده است (با میانگین 81/16 و انحراف معیار 33/3)، ولی این تمایل در حدی نبوده است که دانشجویان را به بیش از یک جلسه تمرینات بدنی و ورزش ترغیب نماید. نتایج در ارتباط با تاثیر دروس تربیت بدنی در رفتارهای فعلی دانشجویان نشان می دهد که 2/38 درصد از آنها، خارج از کلاس های تربیت بدنی اصلاً ورزش نمی کنند؛ 8/31 درصد از آنها فقط یک جلسه در هفته ورزش و فعالیتهای بدنی دارند، 3/16 درصد دو جلسه در هفته و 7/13 درصد از نمونه ها بیش از دو جلسه در هفته تمرینات ورزشی دارند. معذالک در یک جمع بندی کلی دیدگاه دانشجویان در مورد مولفه های مربوط به دروس تربیت بدنی عمومی با میانگین 76/113 و انحراف معیار 79/9 در سطح خوب بوده است. توصیه می شود، دروس تربیت بدنی نبایستی فقط به یادگیری مهارت های تاکید کند که در سر فصل این دروس آورده شده است. برای بیشتر دانشجویان دروس تربیت بدنی ممکن است تنها فرصتی باشد که آنها سرگرمی و عناصر سرگرم کننده در باره فعالیت های ورزشی را تجربه کنند. اگر به این عناصر در دروس تربیت بدنی توجه نشود و دانشجویان فعالیت های موجود در این دروس را خسته کننده، ملال آور و بی معنی ببینند، قاعدتاً تمایل به ورزش و فعالیت های بدنی بیشتر در دانشجویان تقلیل پیدا خواهد کرد.
محسن غفرانی فرهاد کلاهان
وجود قوس الکتریکی پایدار شرط لازم برای ایجاد یک اتصال با کیفیت می باشد. پایداری قوس جوشکاری را می توان از روی خروجی هایی همچون هندسه جوش، میزان پیوستگی سطح جوش، مقدار نفوذ جوش در فلز و وجود نقص در گرده جوش تعیین نمود.اما تمامی این مشخصه ها را باید بعد از اتمام فرآیند جوشکاری (غیربهنگام) مورد بررسی قرار داد. از طرفی چون صدای قوس جوشکاری یک بازخورد مهم در فرآیند جوشکاری می باشد در این پروژه از آن به عنوان معیاری (بهنگام) برای ارزیابی و پایش پایداری قوس جوشکاری استفاده شده است.فرآیند انتخابی، فرآیند جوشکاری با گاز محافظ است که یکی از پرکاربردترین انواع روش های جوشکاری می باشد. در این زمینه با ثبت سیگنال صوتی قوس جوشکاری در آزمایشگاه، پارامترهای صوتی فرآیند جوش از پردازش سیگنال مربوطه استخراج می گردد. پارامترهای صوتی فرآیند جوش در این تحقیق عبارتنداز: انحراف معیار ضرایب تبدیل فوریه سریع (fft)، انحراف معیار ضرایب تبدیل کسینوسی گسسته (dct) و انحراف معیار ضرایب تبدیل موجک گسسته (dwt). در این تحقیق ارتباط بین پارامترهای صوتی فرآیند جوش و پایداری قوس جوشکاری مورد مطالعه قرار می گیرد و به منظور ارزیابی پایداری قوس جوشکاری، معیاری براساس پارامترهای صوتی معرفی می گردد. همچنین انرژی سیگنال صوتی به عنوان یک معیار دیگر نیز معرفی می شود.