نام پژوهشگر: والی رضایی
ابوالفضل مصفا جهرمی احمد معین زاده
ضمیرِ انتزاعی pro درفارسی بر اساس رهیافت حاکمیت و مرجع گزینی 1ـ طبقه بندی گروه های اسمی و ضمیرِ انتزاعی بر اساس ویژگی [مرجع دار ±] و [ضمیرواره ±] می توان گروه های اسمی را طبقه بندی نمود. هگمن (1994:378) طبقه بندی زیر را ارائه می دهد. هگمن ماهیت ضمیرِ ناملفوظ را تعیین نمی کند، لذا این مقوله توسط نگارنده در جدول وارد شده است. non-overt overt type np-trace pro wh-trace pro anaphors pronouns r-expressions ------------- [+ anaphor, - pronominal] [- anaphor, + pronominal] [- anaphor, - pronominal] [+ anaphor,+ pronominal] ضمیرِ انتزاعی مقوله ی تهی بدون آواست و هم ویژگی مرجع دارها را داراست هم ویژگی ضمایر را. از آنجا که این پایان نامه به بررسی وجود این مقوله در فارسی می پردازد و تنها جایگاهی که می تواند این مقوله در آن ظاهر شود جایگاهِ بند بدون زمان است 2ـ نظریه کنترل نظریه کنترل به توزیع و تعبیر ضمیر انتزاعی می پردازد . چامسکی (1981) نظر به ویژگی های خاص ضمیر انتزاعی این مقوله را از نظریه مرجع گزینی جدا می کند. ضمیر انتزاعی هم مرجع دار است هم ضمیر، لذا هم شرط a هم شرط b در مورد آن صدق می کند و نتیجه این است که ضمیر انتزاعی در مقوله حاکم بخش خود هم آزاد است هم مقید. چامسکی اشاره می کند که این تناقض تنها در جایگاهی که ضمیر انتزاعی مقوله حاکم بخش نداشته باشد از بین می رود. انتظار بر این است که ضمیر انتزاعی تنها در جایگاه به دور از حاکمیت وجود داشته باشد. تنها جایگاهِ به دور از حاکمیت، جایگاهِ فاعل در بندهای بدون زمان (بند مصدری) می باشد. 3ـ دلایل انتخاب موضوع و رهیافت حاکمیت و مرجع گزینی نظریه کنترل و موضوع مورد بررسی آن یعنی ضمیرِ انتزاعی در نظریه حاکمیت و مرجع گزینی شکل گرفته است. هر چند مقولات تهی که ضمیرِ انتزاعی هم قسمتی از آن است در برنامه ی کمینه گرا هنوز مطرح هستند، رهیافت بررسی در برنامه ی کمینه گرا متفاوت از حاکمیت و مرجع گزینی است. در برنامه ی کمینه گرا مفهوم حاکمیت که اساسی ترین مفهوم در نظریه حاکمیت و مرجع گزینی است کنار گذاشته شده است و این در حالی است که مفهوم حاکمیت نقش اساسی در جایگاهِ نحوی ضمیر انتزاعی، شکل گیری آن، و ویژگی های منتسب به آن بازی می کند. لذا رهیافت حاکمیت و مرجع گزینی هم از نظر زمانی بر برنامه ی کمینه گرا مقدم است هم امکان بررسی در قالب نظریه های بعد مانند کمینه گرا را بهتر فراهم می کند. مقوله ی تهی ضمیرِ انتزاعی در فارسی تاکنون مطالعه ای عمیق بر آن صورت نگرفته است. 4ـ برخی مشکلات بررسی ضمیر انتزاعی در فارسی ضمیرِ انتزاعی تنها در جایگاهِ فاعل بند بدون زمان امکان وجود دارد و این درحالی است که هنوز اجماعی در مورد بند بدون زمان و وجود آن در فارسی حاصل نشده است. موضوع دیگری که نقش اساسی در بررسی ضمیر انتزاعی الزامی است جایگاهِ به دور ازحاکمیت در فارسی می باشد. یافتن جایگاهِ به دور از حاکمیت در فارسی که ضمیرِ انتزاعی تنها در آن جایگاه می تواند از حاکمیت به دور باشد تا کنون در فارسی توجیه نظری نشده است. اگر نتوان جایگاهِ به دور از حاکمیت در فارسی یافت، ضمیرِ انتزاعی ازجمله مقولاتی خواهد بود که در فارسی یا وجود ندارد یا اینکه لازم می شود ساخت هایی در این زبان معرفی نمود که ضمیرِ انتزاعی را در جایگاهی قرار می دهندکه حاکمیت بخشیده می شود. مقوله دستوری مصدر نیز یکی از موضوعات قابل بررسی می باشد. اینکه مصدرهای فارسی اسم هستند یا فعل لازم است با توجه به شواهد زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد. هرچند مقولات تهی دیگر مانند رد گروه اسمی، رد پرسشواره و ضمیرِ ناملفوظ در فارسی مورد توجه بوده اند و شواهد زبانی فارسی با قطعیت می تواند وجود آن ها را نشان دهد، یافتن مقوله ای با ویژگی های [مرجع واره ±]، [ضمیرواره ±] در فارسی بحث انگیز بوده است. علت اصلی این موضوع را می توان در یافتن جایگاهِ به دور از حاکمیت دانست که بدون آن ضمیرِ انتزاعی امکان حضور نمی یابد. ضمیرِ انتزاعی تنها در جایگاه هایی نمود پیدا می کند که از حاکمیت به دور باشند. لذا ضمیرِ انتزاعی درجایگاه هایی که حاکمیت دریافت می کنند یعنی جایگاهِ متمم فعل، جایگاهِ متمم حرف اضافه وجایگاهِ مشخص گر infl نمی تواند نمود پیدا کند(کوپر، 1992:161). ویژگی های ذکرشده برای ضمیرانتزاعی دومسئله اساسی را درفارسی مطرح می کند که به تبع آن می توان ضمیرِ انتزاعی را در فارسی به اثبات رسانید و وجود آن را درنظریه های مربوط به زبان بررسی نمود. مسئله اول وجود بند مصدری درفارسی است و مسئله دوم وجود جایگاهِ به دور از حاکمیت. جهت اثبات وجود ضمیر انتزاعی مصدر نه به عنوان n یا np بلکه به عنوان vp معرفی می شود و نشان داده می شود که فرافکنِ بیشینه ی مصدر باید ip را هم داشته باشد. در ادامه از ip به عنوان فرافکنِ بیشینه ی ی مصدر هم یک قدم جلوتر رفته و مصدرها به عنوان بند بدون زمان با فرافکنِ cp معرفی می شوند. این موضوع زمینه را برای طرح ضمیرِ انتزاعی آماده می کند. 5ـ مصدر اسم یا فعل در این تحقیق بر فعل بودن مصدرهای فارسی تاکید می شود. برخی شواهد فعل بودن مصدرها را در ملاک های ساختواژی و نحوی می توان یافت. اسکالیس (1988) تفاوت میان ساختواژه نحو-حاکم و ساختواژه واژگان-مبنا را ویژگی های زیرمی داند: 1) زایا بودن 2) قابل پیش بینی بودن برون داد 3) گرفتن سازه های نحوی به عنوان درون داد 4) اجزا کلمه ساخته شده ارتباط های نحوی را نشان می دهند و از اصول خوش ساختی نحوی پیروی می کنند (ذکرشده در اسپنسر (1997)). مصدرهای فارسی ویژگی های بالا را به وضوح نشان می دهند. بدون استثنا می توان از فعل های فارسی مصدرساخت و برون داد ومعنای آن قابل پیش بینی است بدون اینکه منجر به ویژگی منحصربه فرد شود. ملاک دیگری که می توان درجهت رفتارفعل گونه مصدرهای فارسی و معرفی آنها به عنوان بند بدون زمان ارائه داد توانایی مصدرهای فارسی برای مجهول شدن است. مصدرهای فارسی به شرط اینکه از فعل متعدی گرفته شده باشند که دارای مفعول هستند قابل مجهول شدن هستند، چنانچه مثالهای زیرنشان می دهد: شهید کردن (شهید شدن) شکستن (شکسته شدن) دعوت کردن (دعوت شدن) ولی مصدرهایی که از فعل لازم گرفته می شوند قابل مجهول شدن نیستند به دلیل اینکه فاقد مفعول هستند، چنانچه مثالهای زیرنشان می دهد: بازی کردن (* بازی شدن) دعا کردن (*دعا شدن) محدودیت حاکم بر واژه سازی بالا قابل توجیه نیست اگر مصدرفارسی محصول فرایند ساخت واژی باشد به دلیل اینکه محدودیت سیستمی و ناشی ازنحو برآن حاکم است. لذا قابلیت مجهول شدن می تواند شاهد بند بدون زمان ونحوی بودن این سازه درفارسی باشد. لذا مصدرهای فارسی نمودار درختی زیر را دارند: بر اساس فرضیه فاعل فعل ـ درونه فاعل به عنوان موضوع خارجی فعل و در محدود? فرافکنِ آن قرار می گیرد (رک: اسپرتیش ، 1988؛ کوپمن و اسپرتیش ، 1991). این فرضیه نتایجی برای ضمیرِ انتزاعی دارد. این مقوله می تواند در جایگاهِ مشخص گر گروه فعلی تولید شود. در این صورت فرافکن شدن ضمیرِ انتزاعی در ژـ ساخت مطابق با پایین خواهد بود: هر چند این نتیجه مطلوب است، مشکلی اساسی پیش روی می گذارد که وجود ضمیرِ انتزاعی را نقض می کند. جایگاهِ مشخص گر گروه فعلی حاکمیت دریافت می کند و ضمیرِ انتزاعی نمی تواند در رـ ساخت در این جایگاه بماند. فرافکنِ مصدر به عنوان vp مشکلاتی پیش روی می گذارد. از جمله این مشکلات می توان به این موضوع اشاره کرد که جایگاهِ مشخص گر گروه فعلی جایگاهی است که حاکمیت بخشیده می شود و ضمیرِ انتزاعی نمی تواند در رـ ساخت در این جایگاه قرار گیرد. لذا طرح فرافکنِ ip بودن مصدرها را می توان به عنوان راه حلی جهت فرافکن کردن جایگاهی که ضمیرِ انتزاعی بتواند در ر ـ ساخت به آنجا حرکت کند مطرح نمود. مصدر به عنوان فرافکنِ ip نتایجی در بر دارد و آن جایگاهِ مشخص گر این فرافکن می باشد. فرافکنِ vp مصدر را به عنوان گروه مطرح می کند. گروه ها در دستور زایشی بر اساس نظریه ایکس تیره فرافکن می شوند و دارای موضوع داخلی و خارجی می توانند باشند. ولی مصدر به عنوان ip فرافکن این سازه در سطح جمله را مطرح می کند. 6ـ مصدر vp یا ip در صورتی که مصدر ip باشد آیا می توان شاهدی که بیانگر فرافکنِ مصدر فراتر از جمله باشد در فارسی ارائه داد؟ جواب به این سوال می تواند مثبت باشد. افزوده ها نمی توانند فرافکنِ فعل باشند. فعل موضوع داخلی و خارجی را می تواند فرافکن کند که سازه های اجباری محسوب می شوند. حذف این سازه ها اصول حاکم بر نمودهای نحوی مانند نظریه حالت یا تتا را نقض می کند و منجر به غیر دستوری شدن می شود. افزوده ها سازه هایی هستند اختیاری که فرافکنِ فعل نیستند. در صورتی که بتوان افزوده در ساخت مصدری داشت به دلیل اینکه فعل آن را فرافکن نمی کند می توان پذیرفت که فرافکنِ مصدر ip می باشد. جملاتی مانند زیر که افزوده می تواند در ارتباط با مصدر تعبیر شود شاهد لازم را در اختیار می گذارند: (32) شنا کردن سینا [در استخر] بود که همه را متعجب کره است. (33) طبیعت را [با مداد] نقاشی کردن به مسابقه گذاشته اند. وجود این سازه ها نمی تواند محصول فرافکنی vp باشد، بنابراین ساخت مصدر درفارسی مطابق نمودار زیر است: فرافکنِ مصدر به عنوان ip نتیجه بخش است. جایگاهِ مشخص گر ip می تواند جایگاهی باشد که ضمیرِ انتزاعی بدون اینکه از vp حاکمیت دریافت کند در آنجا قرار گیرد. موضوع درخورتوجه دیگری که از فرافکنِ ip برای مصدرهای فارسی داشت این است که این سازه ها گروه نیستند بلکه بند هستند. بند بودن این سازه ها امکان طرح بند بدون زمان را در فارسی امکان پذیر می کند. این نگاه در تقابل با نگاه هایی است که مصدر را v یا vp معرفی می کنند. 7ـ مصدر به عنوان بند بدون زمان بند بودن مصدرهای فارسی و ip بودن راه را برای ادامه تحلیل ها و معرفی بند بدون زمان در فارسی باز می کند. فرفکن ip گرهی به نام infl را تولید می کند که می تواند [زمان دار +] یا [زمان دار-] باشد. شواهد زبان فارسی بدون زمان بودن این ساخت را می تواند نشان دهد. گذشته از صورت فعلی مصدرهای فارسی که از نظر ساختواژی متفاوت از افعال زمان داراست، نداشتن صورت های تصریفی نیز خود شاهد قوی تر است بر بدون زمان بودن. در ضمن مثال های زیر نشان می دهد که فاعل آوا دار نمی تواند در جایگاهِ قبل از مصدر بنشیند. (34) *علی بازی کردن بی نظیر بود. (35) *سینا دستگیر کردن خلاف قانون بود. در حالیکه در جملات زمان دار فاعل قبل از فعل قرار می گیرند و جملاتی خوش ساخت را تولید می کنند، مانند: (36) علی بازی می کند. (37) سینا دشمن را دستگیر کرد. این تفاوت می تواند بدون زمان بودن بندهای مصدری فارسی را نشان دهد. اگر تحلیل ها درست باشد ساخت مصدری فارسی مطابق با نمودار پایین خواهد بود که در آن بدون زمان بودن infl هم مشخص شده است: بند بودن مصدرهای فارسی و ارائه شواهد آن بسیار مطلوب است به دلیل اینکه پیشترفتی در مقایسه با تحلیل های قبل محسوب می شود. ضمیرِ انتزاعی فاعل بند بدون زمان است و امکان ظهور آن در جاهای دیگر وجود ندارد. 8ـ اصل فرافکنی گسترده و جایگاهِ فاعل بند بدون زمان طبق اصل فرافکنی گسترده که یکی از اصول اساسی نظریه حاکمیت و مرجع گزینی است همه بندها الزماً دارای جایگاهِ فاعل هستند ردفورد، 2005 ؛ هگمن، 1994). نتیجه اصل فرافکنی برای بند بدون زمان این است که در بندهای بدون زمان نیز جایگاهِ فاعل فرافکن می شود ولی به دلیل اینکه ضمیرِ انتزاعی این جایگاه را پر می کند نمود آوایی پیدا نمی کند. لذا در جمله ی «دویدن برای سلامتی خوب است» بند بی زمان یعنی «دویدن» دارای جایگاهِ فاعل است. این فاعل همان ضمیرِ انتزاعی است که در جملات زیر نشان داده شده است: [ pro دویدن ] برای سلامتی خوب است. [ pro شنا کردن ] را همه باید بیاموزند. دبیرستانی ها تصمیم دارند برای [ pro درس خواندن ] به صحرا بروند. در صورتی که جایگاهِ فاعل در بندهای بدون زمان (مصدرها) فرافکن می شود لازم است شواهد نحوی مبتنی بر فعال بودن آن را نشان داد. اصل a از نظریه مرجع گزینی می تواند شواهد مبنی بر وجود مقوله ی تهی ضمیرِ انتزاعی در جایگاهِ مشخص گر ip مصدرهای فارسی را ارائه دهد. واژه «همدیگر» از جمله دو سویه ها است که طبق اصل a از مرجع گزینی الزاماً باید دارای مرجع جمع باشند و الا نداشتن مرجع منجر به غیر دستوری شدن جمله می شود (هگمن 1994)، چنانچه مثال زیر نشان می دهد: * تحقیق با همدیگر ترک شد. علت غیر دستوری بودن جمله بالا مرتبط با فرافکنِ بیشینه ی «تحقیق» می تواند باشد. «تحقیق» گروه اسمی (np) است. در صورتی که این تحلیل درست باشد گروه بودن این سازه به این معناست که جایگاهِ فاعل در آن فرافکن نمی شود. بدین ترتیب «همدیگر» نمی تواند مرجعی در محدود? حاکم بخش خود داشته باشد. ولی دستوری بودن جمله ی زیر سوال انگیز است: (42) ترک کردن تحقیق با همدیگر کاری پسندیده نبود. اصل a از نظریه مرجع گزینی وجود مرجع را برای دو سویه ها الزامی می داند لذا یا باید در نظریه مرجع گزینی تجدید نظر نمود یا اینکه پذیرفت که واژه «همدیگر» دارای مرجع در جایگاهی است که نقش تتا می پذیرد. غیر دستوری بودن جمله ی زیر نیز نشان می دهد که مرجع همدیگر باید جمع باشد: (43) * علی با همدیگر دعوا کرد / کردند. (44) علی و سینا با همدیگر دعوا کردند. مجموعه شواهد بالا ما را به این نتیجه می رساند که هر چند جایگاهِ فاعل بند بی زمان نمود آوایی ندارد ولی از نظر نحوی فعال است. لذا بهتر است فعال بودن این جایگاه را هم با وارد کردن فاعل بند بی زمان یعنی ضمیرِ انتزاعی نشان دهیم و به فرافکنِ بیشینه ی این بندها اشاره کرد، مانند پایین: (45) pro ip] ترک کردن تحقیق با همدیگر[ کاری پسندیده نبود. نداشتن حاکم بخش و عدم دریافت حالت برای ضمیرِ انتزاعی شرط اساسی است. تا اینجا تحلیل شد که شواهد زبان فارسی دلایلی در تایید ip بودن فرافکن های مصدری در اختیار می گذارد. این موضوع هر چند درست است ولی باعث بروز مشکلاتی در نظریه مرتبط با کنترل و ضمیرِ انتزاعی می شود که لازم است بازنگری در آن صورت گیرد و اصلاح شود. در قسمت بعد به مشکلی که ip بودن بندهای مصدری ایجاد می کند اشاره می شود. 9ـ ضمیرِ انتزاعی و جایگاهِ بدون حاکمیت شرط اساسی برای وجود ضمیرِ انتزاعی عدم دریافت حاکمیت است و این در حالی است که جایگاه هایی که این مقوله در آن قرار می گیرد در فارسی نمی توانند این شرایط را برآورده کند. درنظریه حاکمیت و مرجع گزینی اسم ها برای اینکه محتوای آوایی داشته باشند الزاماً باید حالت دریافت کنند. لذا اسم تنها در جایگاه هایی قرار می گیرد و نمودآوایی پیدا می کند که حالت بخش داشته باشد .حالت بخش ها عبارتند از infl دربند زماندار، فعل و حرف اضافه، لذا جایگاه هایی که اسم می تواند در جمله در آن ها قرار بگیرد و محتوای آوایی داشته باشد عبارتند از 1) فاعل بند زمان دار 2) مفعول افعال دو موضوعی و سه موضوعی 3) بعد از حرف اضافه (لا سنیک، 1988)، چنانچه مثالهای زیر نشان می دهد: . سینا می دود. حسن را دیدم. به کوهستان رفتم در تقابل با گروه های اسمی آوا دار گروه های اسمی بی آوا قرار دارند. ضمیرِ انتزاعی جزو این دسته محسوب می شود و شرایط وجودی آن تابع شرایط خاص است. قسمتی از این شرایط خاص مرتبط با حالت است. در قسمت های قبل بحث شد که مصدرهای فارسی ip هستند. در صورتی که ضمیرِ انتزاعی فاعل بندهای مصدری به عنوان ip باشد، چنانچه در مثال زیر نشان داده شده است، نمودار درختی جمله ی بالا با قبول ip بودن مصدر مطابق نمودار پایین خواهد بود: [ip pro دویدن ] برای سلامتی خوب است. در این نمودار می توان مشاهده کرد که جایگاهِ [spec ip] در بند اصلی توسط infl بند اصلی حاکمیت بخشیده می شود. بند اصلی [+ tense] است و حاکم بخش. از طرف دیگر فرافکنِ بیشینه ی مصدر یعنی ip که دور آن دایره کشیده شده است نمی تواند مانع از حاکمیت شود، لذا با دریافت حاکمیت ضمیرِ انتزاعی حالت دریافت می کند و لازم می شود نمود آوایی پیدا کند. در فرض مصدر به عنوان ip در جایگاهِ فاعل نمی توان ضمیرِ انتزاعی را از حاکمیت به دور داشت. نتیجه اینکه با دریافت حاکمیت ضمیرِ انتزاعی باید نمود آوایی پیدا کند. مشکلی که جایگاهِ فاعل در خصوص حاکمیت و حالت به وجود می آورد در مورد جایگاهِ مفعول نیز قابل طرح است. در مثال زیر مصدر در جایگاهِ مفعول قرار دارد و باید بررسی نمود که آیا جایگاهِ فاعل آن حاکمیت بخشیده می شود یا نه. پزشکان [ip pro دویدن را ] برای سلامتی تجویز می کنند. چنانچه مشخص است جایگاهِ مفعول (obj) به عنوان موضوع درونی فعل حاکمیت بخشیده می شود و درصورت ip بودن فرافکنِ بیشینه ی بندهای مصدری فارسی نمی توان تحلیل نمود که ضمیرِ انتزاعی می تواند امکان ظهور در فارسی داشته باشد. مشکلی که در رابطه با جایگاهِ فاعل و مفعول مطرح شد در خصوص جایگاهِ بعد از حرف اضافه هم صدق می کند. در صورتی که مصدر بعد از حرف اضافه قرار گیرد و فرافکنِ آن ip باشد، حرف اضافه آن را حاکمیت می بخشد و با دریافت حالت ضمیرِ انتزاعی باید نمود آوایی پیدا کند. مثال زیر نمونه ای از کارکرد بند مصدری در جایگاهِ حرف اضافه را نشان می دهد: [pp برای [ip pro جنگیدن ]] آمده اند. در نمودار درختی جمله ی بالا می توان مشاهده نمود که ضمیرِ انتزاعی در جایگاهِ حاکم بخش قرار دارد. لازم به توضیح است که سازه «برای جنگیدن» افزوده می باشد و خارج از گروه فعلی افزوده شده است. اینکه این سازه باید داخل گروه فعلی افزوده شود یا خارج از آن، موضوعی نیست که حداقل در این تحلیل مورد توجه باشد. نمودارهای درختی جایگاه هایی که که بندهای مصدری فارسی در آن فرافکن می شوند نشان می دهد که این جایگاه های از حاکمیت به دور نیستند. این نتیجه بسیار نامطلوب است به دلیل اینکه نتیجه قطعی آن عدم وجود ضمیرِ انتزاعی در جایگاهِ مشخص گر ip بند مصدری است. 10ـ ضمیرِ انتزاعی و جایگاهِ به دور از حاکمیت راه حل اساسی چگونگی عدم دریافت حاکمیت را باید در فرافکنِ بیشینه ی بندهای مصدری جستجو کرد. در صورتی که بندهای مصدری فارسی ip باشند از آنجا که ip راه بند محسوب نمی شود و نمی تواند مانع از حاکمیت شود لازم است فرافکنِ بیشینه ی بندهای مصدری را cp در نظر بگیریم. cp راه بند می باشد و می تواند ضمیرِ انتزاعی را در جایگاهی قرار دهد که از خارج حاکمیت دریافت نکند. با توجه به راه حل ارائه شده مثال های قبلی دو باره در قالب فرافکنِ cp بازبینی می شوند. در کاربرد مصدر در جایگاهِ فاعل در مثال زیر می توان ضمیرِ انتزاعی را از حاکمیت به دور نگه داشت. علت این موضوع این است که مصدر cp فرض شده است. [cp ip pro دویدن ] برای سلامتی لازم است. نمودار درختی نیز این موضوع را بهتر نشان می دهد. وجود گره cp بالای گره ip مانع از دریافت حاکمیت توسط ip جمله ی زمان دار می شود. ضمیرِ انتزاعی حاکمیت دریافت نکرده و بدون آوا امکان وجود می یابد. در کاربرد مصدر در جایگاهِ مفعول نیز فرافکن شدن cp راه گشا می باشد. مثال زیر نمونه ای از کاربرد مصدر در جایگاهِ مفعول است. پزشکان [cp ip pro دویدن را ] برای سلامتی تجویز می کنند. نمودار درختی جمله ی بالا مطابق نمودار پایین است و می توان چگونگی عدم دریافت حاکمیت را مشاهده نمود. جایگاهِ متمم گروه حرف اضافه ای نیز حاکمیت دریافت می کند و فرض cp بودن بندهای مصدری فارسی می تواند ضمیرِ انتزاعی را در جایگاهِ به دور از حاکمیت قرار دهد. [pp برای [cp ip pro جنگیدن ]] آمده اند. نمودار درختی جمله ی بالا مطابق با نمودار پایین خواهد بود. فرافکنِ cp مانع محسوب شده و مانع از دریافت حاکمیت توسط ضمیرِ انتزاعی می شود. نتیجه کلی که می توان از ساخت های بالا به دست آورد این است که وجود گروه متمم نما (cp) در بالای ip مانع از این می شود که infl زماندار به جایگاهِ ضمیرِ انتزاعی حاکمیت ببخشد، بدلیل اینکه cp از جمله گره هایی است که مانع از حاکمیت و حالت بخشی است (هگمن، 1994) نتیجه تحلیل cp از مصدرهای فارسی این است که ضمیرِ انتزاعی در جایگاهِ به دور از حاکمیت قرار گرفته و نداشتن نمود آوایی آن توجیه نظری پیدا می کند. با توجه به مطالب بالا بندهای مصدری فارسی cp محسوب شده و دارای فرافکنی مشابه جمله های زماندار هستند. مثال های زیر cp بودن مصدرهای فارسی که مهمترین نتیجه در راستای اثبات ضمیرِ انتزاعی محسوب می شود را در ساخت نحوی خود نشان می دهند: ] cp زدن سینا [ را کار درستی ندیدم. به مدرسه ] cp رفتن [ لذت دارد. برای [cp شنا کردن] استخر لازم است 11ـ نتیجه گیری بر اساس مجموعه بحث ها و شواهد ارائه شده در این فصل می توان نتیجه گرفت که مقوله ای که در فارسی به عنوان مصدر شناخته می شود مقوله ای است با فرافکنِ فعلی. ولی فرافکنِ مصدرها در سطح گروه و فعل بودن نمی تواند ضمیرِ انتزاعی را در جایگاهِ به دور از حاکمیت قرار دهد و این در حالی است که شواهد زبانی مبنی بر ip بودن مصدرهای فارسی وجود دارد. لذا مصدرهای فارسی نه به عنوان گروه بلکه به عنوان بند معرفی شده که جایگاهِ مشخص گر آن ها می تواند جایگاهی باشد که ضمیرِ انتزاعی در آن قرار گیرد. سیر تحول از نگاه سنتی تا اثبات ضمیرِ انتزاعی که در این تحقیق دنبال شده است چنین بوده است: 1) در نگاه سنتی مقوله دستوری مصدر n می باشد؛ 2) در این تحقیق مقوله دستوری مصدر v معرفی می شود و شواهد نظری و تجربی آن ارائه می گردد؛ 3) مصدر به عنوان v در نظریه ایکس تیره فرافکن می شود و vp محسوب می شود؛ 4) جایگاهِ مشخص گر vp بر اساس نظریات جدید زبانشناسی محل تولید ضمیرِ انتزاعی می تواند باشد؛ 5) مصدر فرافکنِ ip محسوب می شود؛ 6) ضمیرِ انتزاعی از مشخص گر vp به مشخص گر ip حرکت می کند؛ 7) در صورت ip بودن مصدر به دلیل دریافت حاکمیت، مصدرهای فارسی cp محسوب می شوند و امکان عدم دریافت حاکمیت ممکن می شود. این سیر تحول در نمودارهای درختی زیر نشان داده شده است:
آمنه عادل گمنام احمد معین زاده
هدف از انجام این رساله توصیف گونه ی بشرویه به عنوان زیر بخشی از گویش خراسانی است. در این توصیف همان گونه که از عنوان پایان نامه برمی آید، ساختار آوایی، واژگانی و نحوی گونه ی بشرویه در چارچوب دستور زایشی بررسی شده است. برای انجام این کار نخست همخوان ها و واکه های این گونه به طور مختصر معرفی و نکات متمایز آن با گونه ی معیار برشمرده می شوند و سپس به بررسی مهم ترین فرایندهای واجی آن پرداخته می شود. در سطح ساختواژی برخی تمایزات در زمینه ی تشکیل واژگان در این گونه را نشان می دهیم. در بخش پایانی به بررسی و تحلیل ساختار گروه ها، بندها و جملات در قالب برنامه ی کمینه گرا می پردازیم و نکات متفاوت دستوری گونه ی بشرویه را شرح می دهیم. همچنین در این تحقیق موقعیت زبانی گونه ی بشرویه به لحاظ لهجه یا گویش بودن، مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق برای بررسی و پاسخگویی به سوالات بر اساس مطالعات میدانی و کتابخانه ای پی ریزی شده است. داده های تحقیق از روی شم زبانی نگارنده به عنوان گویشور بومی بشرویه و همچنین گفتار سایر گویشوران این گونه جمع آوری شده است. بدین منظور از 20 گویشور بومی بی سواد یا با تحصیلات ابتدایی مصاحبه به عمل آمد؛ این گویشوران در محدوده ی سنی 50 تا 70 سال قرار داشتند. جمع آوری داده ها از طریق ضبط صدا، شنیدن و یادداشت برداری و مصاحبه در موقعیت های گوناگون صورت پذیرفت.
سید حمزه موسوی والی رضایی
نام و نام خانوادگی : سید حمزه موسوی مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته و گرایش : زبانشناسی همگانی دانشکده : زبان های خارجی استاد راهنما : دکتر والی رضایی استاد مشاور : دکتر احمد معین زاده بررسی ساختار افعال متوالی در زبان فارسی تاریخ دفاع : 3/11/89 این پایان نامه به بررسی ساختار افعال متوالی در زبان فارسی اختصاص دارد، این افعال را از دو رویکرد مورد بررسی قرار داده است. اول، رویکرد رده شناسی است که برای اثبات وجود ساختار افعال متوالی در فارسی به کار رفته است. برای این کار ابتدا در فصل دوم این پایان نامه به تعریفی رده شناختی از ساختار افعال متوالی دست زده ایم و در فصل چهارم جایگاه این افعال را در زبان فارسی تعیین می کنیم. دوم، رویکرد کمینه گرا است که به بررسی مسائل مهمی که در این رابطه اظهار شده است، می-پردازیم و هر آنچه در این چارچوب بیان شده را در این فصل مورد بررسی قرار می دهیم و در فصل پنجم تفاوت ها و شباهت های ساختار افعال متوالی در زبان فارسی و دیگر زبان ها را خواهیم دید و برای تکمیل نظرات در مورد فارسی با بیان استدلال هایی به اثبات نظرات ارائه شده ی خود می پردازیم. هدف اصلی این پایان نامه بررسی وجود یا عدم وجود ساختار افعال متوالی در زبان فارسی است و در این راستا پس از ارائه ی تعریفی کامل از این افعال وجود آن ها را در زبان فارسی بررسی خواهیم کرد، هدف دیگر بررسی این ساختارهای محمولی پیچیده در زبان فارسی است. داده های این پایان نامه به دو دسته تقسیم می شوند که دسته ی اول از طریق پیکره های موجود در کتاب های زبانشناسی و مقالات قابل دسترسی است که در مورد سایر زبان های دنیا است و در مواری که برای تحلیل ها به شم زبانی گوینده نیازمند بوده ایم از زبانمند بومی پرسش هایی شده است. دسته ی دیگر داده ها در مورد زبان فارسی است که از طریق روزنامه ها، مجلات، رمان ها، فیلم ها، دوستان و .... انجام گرفته است. در این پایان نامه به این نتیجه رسیدیم که زبان فارسی از جمله زبان های متوالی نیست، امادر آن ساختار های فعل متوالی یافت می شود؛ همچنین نشان داده ایم که عدم دریافت عنصر منفی ساز در افعال نمودی به تک رویدادی بودن، روابط فعلی و واژگانی شدگی مشخصه ها در زبان فارسی مرتبط است. همچنین نشان دادیم که ساختار افعال متوالی می توانند ساختار ارتقایی و کنترلی درون بندی داشته باشند؛ همچنین برای حل مشکل تطابق در ساختار افعال متوالی راهکارهایی را با الگو گرفتن از بورز (2002) ارائه دادیم. کلید واژه ها: ساختار افعال متوالی، نحو کمینه گرا، ساختارهای فعلی قیدگون، فعل های نمودی، ساختار فعل متوالی اصطلاحی، فعل سبک، بی نظمی مویسکن، پیشنهاد کین
جواد شیروانی محمد عموزاده مهدیرجی
در این تحقیق سعی بر آن بوده است الگوی زبانشناسی اجتماعی برنستاین (a,b 1962) و (1970) به صورت تجربی مورد بررسی قرارگیرد. برنستاین با درنظرگرفتن طبقه اجتماعی مردم، بیان می کند که کنش زبانی آنها نمونه ای از «گونه محدود» یا «گونه فخیم» است که به ترتیب متعلق به طبقات اجتماعی کارگر و متوسط می باشند. علاوه براین، برنستاین بیان میکند که فرایند اجتماعی شدن که در طی آن کودک در خانواده می آموزد کدام نقش اجتماعی را برگزیند و چگونه به آن پاسخ دهد، بر رفتار زبانی وی تأثیرمی گذارد. برای سنجیدن این الگو، از دانش آموزان 13 ساله شامل 40 پسر و 40 دختر طبقات اجتماعی کارگر و متوسط خواسته شد تا متونی درباره «خانواده و مدرسه شان» و «زندگی آنها در ده سال آینده» بنویسند و همچنین تعدادی جمله ناقص را تکمیل کنند. سپس، داده های گردآوری شده از متون نوشتاری آنها به هر دو روش کیفی و کمی تحلیل شد. نتایج به دست آمده نظریه برنستاین مبنی براینکه افراد طبقه کارگر و طبقه متوسط به ترتیب از گونه های محدود و فخیم استفاده می کنند را تأییدکرد. تحلیل بیشتر نشان داد که دختران هر طبقه اجتماعی در قیاس با پسران هم طبقه خود از کنش زبانی پیچیده تری استفاده میکنند. همچنین، تحلیل کمی که به عنوان مویدی بر نتایج تحلیل کیفی استفاده شد نشان دهنده همبستگی مثبت بین طبقه اجتماعی افراد و پیچیدگی کنش زبانی شان بود. کلید واژه ها: کنش نوشتاری، اجتماعی شدن، گونه محدود، گونه فخیم
عبدالرحیم شریفی والی رضایی
در دستور نقش و ارجاع افعال به پنج طبقه تقسیم می شوند که شامل ایستا، کنشی، لحظه ای، پایا و کنشی-پایا هستند. ایستاها بیانگر کنش خاصی نیستند و تنها نشان دهنده یک حالت هستند و به این دلیل است که این فعل ها قابلیت استمراری ندارند. فعل های طبقه ی کنشی نمایانگر کنش و عمل هستند و دارای مراحلی که در هر مرحله نیازمند گذر زمان هستند و به این دلیل قابلیت استمراری دارند. لحظه ای ها از جمله فعل های تغییر حالت هستند، یعنی تغییر حالتی صورت می گیرد. این افعال در یک آن رخ می دهند و به این دلیل قابلیت استمراری ندارند، ولی چون انتهای عمل در این افعال مشخص است، دارای نمود پایانی هستند. پایا ها هم از جمله فعل های تغییر حالت هستند ولی چون به صورت آنی انجام نمی گیرند، دارای قابلیت استمراری هستند. ویژگی دیگر این فعل ها این است که دارای نمود پایانی هستند، یعنی از نظر زمانی محدودند. کنشی-پایا به فعل های کنشی گفته می شود که بصورت پایا به کار رفته اند، یا به عبارت دیگر دارای نمود پایانی شده اند. این افعال قابلیت استمراری نیز دارند. دستور نقش و ارجاع ادعا دارد که این طبقه بندی یک طبقه بندی جهانی است و ما در پی اثبات این ادعا در زبان فارسی هستیم. هدف این پایان نامه دسته بندی نمودی افعال فارسی در چهارچوب دستور نقش و ارجاع است که برای انجام چنین کاری ابتدا حدود 100 فعل ساده و 100 فعل مرکب از افعال رایج در فارسی معاصر، انتخاب شده، سپس با استفاده از آزمون های نحوی و معنایی سنجیده شدند. آزمون هایی که مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از 1- مشغولِ، در حالِ، داشتن، 2- به شدت، با جدیت، 3- به سرعت، آهسته، 4- برای یک ساعت، 5- در یک ساعت. آزمون اول نشان دهنده ی قابلیت استمراری افعال، آزمون دوم بیانگر پویایی افعال، و آزمون سوم لحظه ای بودن یا نبودن افعال را مشخص می کند. بنابراین فعل های ایستا و لحظه ای که دارای ویژگی های مذکور نیستند، با این سه آزمون به کار نمی روند ولی فعل های دیگر طبقات می توانند با این آزمون ها جمله های دستوری و قابل قبول بسازند. آزمون چهارم نداشتن نمود پایانی و لحظه ای نبودن فعل را مشخص می کند و بنابراین تنها با افعال کنشی و ایستا کاربرد دارد. و در نهایت آزمون پنجم بر نمود پایانی تمرکز دارد و به این دلیل با افعال پایا، لحظه ای و کنشی-پایا که همگی دارای نمود پایانی هستند قادر به تولید جمله های دستوری است. پرسش هایی که در زیر آمده اند از ابتدا مطرح شدند و در این پایان نامه تلاش شد به آنها پاسخ داده شود. 1) طبقه بندی افعال به صورتی که در دستور نقش و ارجاع آمده است تا چه میزان در مورد زبان فارسی قابل اعمال است ؟ 2) آیا طبقات فعل منحصر به همین طبقاتی است که در دستور نقش و ارجاع مطرح شده است؟ 3) ممکن است افعالی در فارسی باشند که در هیچکدام از طبقات مذکور نگنجند و نیاز به یک دسته جداگانه داشته باشند؟ براساس نتایج بدست آمده در این تحقیق طبقه بندی افعال در دستور نقش و ارجاع تا حدود زیادی در مورد افعال زبان فارسی قابل اعمال است و افعالی که بتوان برای آنها طبقه ی جداگانه ای در نظر گرفت، وجود ندارند.
مرضیه قربان خانی والی رضایی
هدف این تحقیق، مقایسه بین آراء بلاغت پژوهان زبان عربی و زبان شناسان درباره معانی اصلی و فرعی انواع انشای طلبی (استفهام، امر، نهی، ندا و تمنی) است. بدین منظور نخست از یک سو نظرات زبان شناسان در این مقوله در شاخه کاربردشناسی زبان و مبحث کنش های گفتاری مورد بررسی قرار گرفت و از دیگر سو دیدگاه بلاغت پژوهان در این باره در شاخه علم معانی مورد مطالعه قرار گرفت. پس از جمع آوری و تحلیل نظرات هر دو گروه در باره این موضوع، به منظور درک تفاوت ها و شباهت های آن ها مقایسه ای صورت گرفت که نتایج حاصل از آن حاکی از وجود شباهت های عمده ای بین نظرات این دو گروه است، از جمله تقسیم کلام به خبر و انشا، توجه به معانی غیر مستقیم انشا و غیره، و این خود دلیلی است بر تأثیرپذیری زبان شناسان معاصر از بلاغت پژوهان قدیم. اما با این وجود، نمی توان پاره ای از تفاوت های موجود بین این نظرات، از جمله تفاوت در حوزه کار این دو گروه را که گاه حاکی از نوآوری زبان شناسان در این مقوله و توجه آنان به ابعاد دیگری از انشای طلبی است، انکار کرد. از دیگر نتایج حاصل از این تحقیق که در واقع یکی از کاربردهای آن به شمار می رود، ارائه راهکارهایی برای برقراری یک ارتباط دوسویه موفق میان گوینده و شنونده و هم چنین راهکارهایی برای فهم بهتر متونی است که در آن یکی از انواع انشای طلبی به کار رفته است.
حسن قاسمی والی رضایی
چکیده این پژوهش به بررسی دو فرایند نحوی زبان فارسی می پردازد که از انواع قلب نحوی به شمار می روند و تحت عناوین مبتدا سازی و کانونی سازی شناخته می شوند. چارچوب نظری این پژوهش آخرین صورت تحول یافت? نظری? حاکمیت و مرجع گزینی (اصول و پارامتر ها)، نحو کمینه گرا در دستور زایشی است. جابجایی سازه ها در زبان فارسی تحت تاثیر دو عامل کلامی مبتدا و کانون صورت می گیرد. از آنجایی که بحث مربوط به ساختار اطلاع و مبتدا/خبر، یک بحث معناشناختی و کاربردشناختی به شمار می رود، اما این پژوهش با رویکردی نحوی به فرایند های مبتدا سازی و کانونی سازی می پردازد. از اهداف این پژوهش تبیین جملاتی در زبان فارسی است که در آن دو ساز? کانونی به دامنه نقشی-کلامی جابجا شده اند؛ اما هدف اصلی در این پژوهش مشخص نمودن ترتیب دو گروه کانونی در رابطه با دو گروه مبتدا در لای? متمم ساز است. علاوه براین، پی بردن به عامل یا عوامل حرکت سازه ها و همچنین عناصری که دستخوش این جابجایی ها شده اند از اهداف دیگر این پژوهش محسوب می شود. برای نیل به این اهداف، پژوهش حاضر در پنج فصل ارائه می شود. در فصل اول طرح مسئله پژوهش، روش تحقیق، سوالات و پایگاه نظری مورد بررسی قرار می گیرد. فصل دوم به پیشین? تحقیق و مطالعاتی که تاکنون در زمینه های مرتبط با آن در زبان فارسی صورت گرفته، اختصاص یافته است. فصل سوم مربوط به ملاحظات نظری است. در این فصل اصول حاکم بر نحو کمینه گرا یعنی فرایند ادغام و فرایند حرکت و همچنین فرضیه انشقاق گروه متمم ساز ارائـه می شود. در فصل چهارم با ارائ? شواهد زبانی تلاش می شود به سوالات مطرح در فصل یک، پاسخی مناسب در چارچوب نظری نحو کمینه گرا داده شود. بدین منظور استدلال می شود، هر گاه دو سازه بر اثر فرایند مبتدا سازی به دامنه نقشی-کلامی حرکت کند، براساس مبانی نحو کمینه گرا هر یک از سازه ها باید در جایگاه مشخص گر یک فرافکن گروه مبتدا قرار گیرد؛ در نتیجه فرضیه هایی که این سازه ها را در جایگاهی غیر از مشخص گر فرافکن گروه مبتدا قرار می دهند، از بنیاد قوی برای تبیین این فرایند برخوردار نیستند. علاوه بر این با ارائ? شواهد زبانی مشخص می شود، همانگونه که امکان دو سازه کانونی در یک جمل? واحد وجود دارد، امکان جابجایی این دو سازه به دامنه نقشی-کلامی امکان پذیر است. در نتیجه پیشنهاد می شود برای سازگازی هر چه بیشتر فرضی? انشقاق گروه متمم ساز هگمن و گوئرون (1999) با ساخت جملات زبان فارسی، یک گروه کانونی بعد از گروه متمم ساز و قبل از اولین گروه مبتدا به فرضی? یاد شده اضافه شود تا در صورت حرکت دو ساز? کانونی به دامنه نقشی-کلامی، امکـان تبیین چنین جملاتی امکان پذیر شـود. همچنین استدلال می شود علی رغم این که مبتدا سازی و کانونی سازی فرایند های اختیاری اند، اما عملکرد این دو فرایند تا حدی با هم متفاوت می باشد؛ با این حال عامل انگیزش حرکت سازه ها در این دو فرایند در چارچوب فرضی? مشخصه ها، مشخصه های تعبیرپذیر مبتدا و کانون است. در رابطه با نوع سازه هایی که بر اثر این دو فرایند جابجا می-شوند مشخص می شود که برخی از سازه ها هم بر اثر مبتدا سازی و هم بر اثر کانون سازی جابجا می شوند در صورتی که برخی از سازه ها مانند فعل تنها بر اثر کانونی سازی دستخوش حرکت می شوند. در نهایت در فصل پنجم نتایج به دست آمده از پژوهش ارائه می شود. کلید واژها: نحو کمینه گرا، گروه کانون، گروه مبتدا، انشقاق گروه متمم ساز، مشخص? تعبیرپذیر، مشخص? تعبیرناپذیر
بهزاد آیینه وند محمد عموزاده
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی استعاره و نقش آن در ترویج طرزفکر در گفتمان سیاسی ایران است. به طور دقیق تر، در این مطالعه تلاش می شود تا واقعیت های ساخته شده به کمک استعاره و همچنین جنبه های گفتمانی پنهان شده یا برجسته شده توسط استعاره در گفتمان سیاسی ایران آشکار گردند. بدین منظور، یک چارچوب نظری دو بخشی شامل نظریه معاصر استعاره و رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان برای این مطالعه در نظر گرفته شده است. از یک سو، تشخیص و توصیف ساختارهای مفهومی و زیربنایی استعاره به کمک نظریه معاصر استعاره میسر می شود و از سویی دیگر، رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان که هدف آن به طور کلی، بررسی و نقد ساختارهای گفتمانی موثر در ساخت واقعیت و ایجاد نابرابری اجتماعی است، ابزارهای لازم برای تحلیل استعاره و مفاهیم زیربنایی آن را در اختیار تحلیل گر قرار می دهد. از همین رو، در مطالعه حاضر با تلفیق این دو رویکرد داده های مربوط به گفتمان سیاسی ایران که همگی از متون نوشتاری برگرفته شده اند، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. بر اساس نتایج بدست آمده در این مطالعه، نقش ترغیبی و انگیزشی استعاره و تأثیرگذاری آن بر احساسات مخاطب و همچنین نقش استعاره در تسهیل فرآیندهای تولید و مصرف متن از جمله دلایل کاربرد زیاد استعاره در گفتمان سیاسی می باشند. به علاوه، شواهد موجود در این مطالعه نشان می دهند که تعامل استعاره های حوزه های مختلف با یکدیگر و به تعبیری “زنجیره های استعاری” و همچنین تعامل استعاره ها با سایر فنون سخنوری از جمله تکرار واژگانی و دستوری در انتقال و ترویج طرزفکر توسط سیاستمداران نقش به سزایی دارند.
مریم رییسی والی رضایی
چکیده هدف از تحقیق حاضر بررسی مهمترین دگرگونی های دستوری زبان فارسی بر اساس داده های مکتوب در روزنامه های دو دهه ی آغازین و دو دهه ی پایانی قرن اخیر است و روش ما در این پژوهش صرفاً توصیفی است. این پایان نامه با مقدمه ای بر دگرگونی های زبانی و بیان چارچوب کلی آغاز می شود. سپس در فصل دوم به پیشینه ی مطالعات انجام شده در تحول زبان فارسی اشاره می شود. فصل سوم به مبانی نظری مربوط به تغییرات زبانی اختصاص دارد و فصل چهارم به طور مفصل به بررسی مهمترین دگرگونی های دستوری به وجود آمده در مطبوعات زبان فارسی سده ی اخیر می پردازد. در نهایت، در فصل آخر طبق بررسی های انجام شده نتیجه گیری می شود که دستور زبان فارسی پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است و ساختمان دستوری زبان با گذشت زمان ساده تر می شود. بسیاری از ساختارهای دستوری گذشته بر اثر تحول زبان مهجور و فراموش شده اند، به عنوان مثال: تأنیث:ازخانمهایعالمهوفاضلهخواهشمندمکهآنچهمیداننددرجوابآقایبزرگمرقومفرمودهوازشرافتخودشاندفاعکنند (ایران 1301،ش 1233). تثنیه:اعلیحضرتین پادشاه و ملکه افغان شب را در جهاز بخلری موسوم به "سینیا" بروز آوردند ( اطلاعات، 14/1/1307). افعال پیشوندی:او را از پا در انداخت (اطلاعات، 16/6/1312). از طرف دیگر یک سری ساختارهای دستوری نو به مرور زمان در زبان خلق شده اند که در دهه های آغازین قرن معاصر وجود نداشته اند، نمونه هایی از این نوآوری های دستوری عبارتند از: ساختن فعل مرکب از عبارت فعلی:چهره های ماندگار تجلیل شدند (ایران، 6/9/1385). به وجود آمدن ساخت میانه:اخراجی ها یک میلیارد تومان فروخت (جام جم، 19/1/1388). ساختن مصدر مجهول از فعل لازم:آیا بازار حبابی سکه و ارز در حال ترکیده شدن است؟ (تیتر آنلاین، 17/3/1391) واژگان کلیدی:دگرگونی دستوری، فارسی معاصر، متون مطبوعاتی
معصومه بهمنیار عادل رفیعی
فرایند تبدیل یکی از مهمترین فرایندهای واژه سازی در زبان است. پژوهش حاضر به مطالعه ی این فرایند در زبان فارسی در چارچوب کییفر(2005) می پردازد. هدف از این پژوهش مشخص کردن مقولاتی است در زبان فارسی که فرایند تبدیل بر روی آن ها روی می دهد. بدین منظور ابتدا تعداد 228 واژه از فرهنگ معاصر فارسی تألیف صدری افشار و همکاران(1381) که به چند مقوله نحوی تعلق دارند استخراج می شود. سپس این واژه ها مورد بررسی قرار گرفته و طبق مقوله های نحوی که به آن ها تعلق دارند دسته بندی می شوند. پس از دسته بندی داده ها در 6 گروه، هر گروه را مورد بررسی قرار می دهیم تا دریابیم که آیا حضور این واژه ها در چند مقوله نحوی حاصل فرایند تبدیل است یا خیر؟ برای این منظور از چارچوب نظری کییفر(2005) که سه معیار طبقه، واژگانی شدگی و جهت را برای فرایند تبدیل قائل شده است، استفاده می کنیم. درنهایت با بررسی این گروه ها بر اساس این سه معیار مشخص شد که سه نوع تبدیل در زبان فارسی وجود دارد: 1. تبدیل صفت به اسم 2. تبدیل صفت به قید 3. تبدیل فعل به اسم
فهیمه جمالی قهدریجانی والی رضایی
هدف از تحقیق حاضر بررسی نوآوریهای دستوری در متون مطبوعات ورزشی معاصر کشور است، روش ما در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. برای جمع آوری داده ها ابتدا ده روزنامه، مجلّه و نیز پایگاههای خبری ورزشی را انتخاب کردیم، بعد از آن به تهیّه ی تعداد هفتاد و پنج شماره از هر روزنامه ی ورزشی و بیست شماره از هر مجلّه ی ورزشی و پایگاههای خبری پرداختیم. بررسی و تحلیل داده ها به سوالاتی پاسخ می دهد که در ابتدای این پژوهش مطرح شدند. چه نوآوریهای دستوری در متون مطبوعات ورزشی پدید آمده است؟، چرا چنین نوآوریهای دستوری صورت گرفته است؟ و تأثیر زبانهای خارجی از طریق ترجمه و تماس زبانی بر دستور زبان فارسی در مطبوعات ورزشی معاصر چگونه است؟ براساس یافته های این پژوهش نوآوریهای دستوری بسیاری در مطبوعات ورزشی معاصر کشور صورت گرفته است که تحت عناوین کلّی ساختهای دستوری، ساختهای قیاسی، ساختهای اشتقاقی، افعال جعلی، ترکیب و ساختهای عامیانه دسته بندی شدند. ساختهای دستوری شامل فرآیندهای تغییر ظرفیّت، ترتیب سازه ها، زمان و نمود می شد. فرآیندهای تغییر ظرفیّت که به ظرفیّت فعل مربوط می شدند، بیشتر از اصل کم کوشی در زبان پیروی می کردند و ظرفیّت فعل در آنها کاهش یافته بود. ترتیب سازه ها دیگر از الگوی رایج در زبان فارسی یعنی فاعل+ مفعول+ فعل پیروی نمی کرد. ماضی نقلی استمراری نیز زمانی استفاده می شد که گوینده خود شاهد آن واقعه نبود. ساختهای قیاسی به قیاس با ترکیبات«تنوین» دار، ترکیبات«ال» دار و طنزهای زبانی ساخته شده است. در قسمت ساختهای اشتقاقی نیز پیشوندها، پسوندها و وندهای قرضی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. در بخش افعال جعلی به این نکته دست یافتیم که استفاده از صورت بسیط این افعال در قدیم رایج بوده و ما در مطبوعات ورزشی امروز نیز شاهد استفاده از صورت بسیط اینگونه افعال هستیم. در پایان، با دو بخش ساخت ترکیب و ساختهای عامیانه به این نتیجه رسیدیم که واژه سازی به هر حال نوعی نوآوری زبانی است. این نوآوریهای موجود در مطبوعات و پایگاههای خبری ورزشی براساس قیاس، بازتحلیل، فراتحلیل، قرض گیری و.. به تناسب نیاز گویشوران صورت گرفته است و از گفتار شروع شده و به نوشتار منتقل شده است. بدین گونه یک سری از ساختارهای دستوری نو خلق شده اند که پیش از این در زبان وجود نداشتند و برخی دیگر از ساختارهای دستوری نیز با گذشت زمان از بین رفته اند و بدین صورت زبان در طول زمان تغییرات بسیاری پیدا کرده است.
محمدصدیق زاهدی بتول علی نژاد
اهداف این تحقیق با توجه به موضوع آن، عبارت اند از بررسی فرایندهای واجی معمول در گویش کردی سنندجی و تحلیل آن ها در چهارچوب نظریه ی بهینگی؛ تعیین و مرتبه بندی محدودیت های حاکم بر فرایند های واجی و توصیف آن ها براساس واج شناسی بهینگی و نیز ارائه ی ساخت هجا در گویش مورد بررسی. این پایان نامه اساساً تحقیقی توصیفی-تحلیلی است. داده های مورد بررسی در این تحقیق، به دو شیوه ی کتابخانه ای و انجام مصاحبه با گویش وران گویش مورد مطالعه گرداوری شده اند. به علاوه، شم زبانی نویسنده نیز به عنوان گویش ور سنندجی، در همه ی مراحل گرداوری، توصیف و تحلیل داده ها به عنوان یک ملاک عمده مدنظر بوده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق بیانگر آن است که در گویش سنندجی، بزرگ ترین هجا دارای الگوی ساختاری (c)(c)cv(c) است؛ یعنی حداکثر دو همخوان می توانند در جایگاه های آغازه و پایانه قرارگیرند. هم چنین، فقط واکه می تواند در جایگاه هسته ی هجا قرار گیرد و همخوان هجایی در این گویش وجود ندارد. علاوه بر این ها، وجود آغازه برای هجاهای این گویش اجباری، اما وجود پایانه اختیاری است و هجاهای cv یا ccv به وفور در این گویش یافت می شوند. در ارتباط با محدودیت های حاکم بر ساخت هجا، مشخص گردید که اصل توالی رسایی که یک محدودیت جهانی حاکم بر ساخت هجا می باشد، در تمامی خوشه های همخوانی، چه در جایگاه آغازه و چه در پایانه ی هجا، به طور کامل در گویش کردی سنندجی رعایت می شود. در نتیجه، از میان سه نوع توالی موجود در زبان های دنیا برای خوشه ی همخوانی، یعنی مرکزی، توالی وارونه و توالی خنثی، فقط نوع مرکزی آن که منطبق با اصل توالی رسایی است، در سنندجی یافت می شود. علاوه بر ساخت هجا، با توجه به این که داده های مورد بررسی در این پایان نامه، در چهارچوب اصول حاکم بر واج شناسی بهینگی مورد توصیف و تحلیل قرارگرفته اند، محدودیت های اصلی حاکم بر ساخت هجا در کردی سنندجی تعیین و مرتبه بندی گشته است. به علاوه، ماهیت و عملکرد فرایندهای تضعیف، حذف، کشش جبرانی، درج، قلب و همگونی که در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته اند، در چهارچوب نظریه ی مذکور تحلیل، و محدودیت های نشان داری و وفاداری حاکم بر ساخت آن ها تعیین و مرتبه بندی شده است. تعامل و رقابت این محدودیت ها، با توجه به رتبه بندی ارائه شده برای آن ها، انتخاب بهینه ترین گزینه را در بافت های زبانی مختلف در پی داشته است.
مریم امانی بابادی والی رضایی
چکیده پژوهش حاضر به توصیف نمود دستوری در گویش بختیاری می پردازد. پرسش های تحقیق عبارتند از: انواع نمود دستوری در گویش بختیاری کدامند؟ تظاهر واژ- نحوی نمود در این گویش چگونه است؟ تفاوت نمود دستوری در گویش بختیاری و فارسی کدامند؟ این پژوهش بر اساس چارچوب نظری نمود کامری(1976) و معرفی انواع نمود دستوری می باشد. تحقیق به شیوه میدانی انجام شده است. داده های زبانی از طریق گفتار مردم سالخورده ، بی سواد و تک زبانه روستای دهنوی شهرستان کوهرنگ استان چهارمحال و بختیاری به دست آمده است. این افراد به دلیل اینکه کمتر تحت تاثیر عوامل جانبی قرار گرفته اند و تأثیر زبان فارسی بر گفتارشان کمتر مشهود است انتخاب شده اند و این امر محقق را در بدست آوردن اطلاعاتی که در محیطی کاملاً طبیعی و به دور از نفوذ واژه های زبان فارسی معیار صورت گرفته، یاری رسانده است. در این راستا، گفتار گویشوران ضبط و گاهی هنگام گفت و گو با آن ها جملاتشان یادداشت برداری شد. سپس این داده های زبانی به دقت آوانویسی شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این گویش ابزارهای بیان انواع نمود های ناقص ، تام و کامل مورد تحلیل قرار گرفته و نمود ناقص به نمود های استمراری، عادتی و تکرار تفکیک شده است . در این گویش همچنین امکان ترکیب نمود ها با یکدیگر و جود دارد و نمودهای ترکیبی را به وجود می آورند که عبارتند از: ماضی نقلی استمراری و ماضی ابعد. ابزار های بیان مقوله نمود در این گویش ، شکل صرفی افعال در زمان های مختلف ، افعال کمکی و قیدهایی با مفهوم نمودی هستند و در گویش بختیاری همانند زبان فارسی تمایز نمودی بین نمود ناقص، تام و کامل به صورت حضور و عدم حضور تکواژ قابل تشخیص است.
رحمان ویسی حصار منوچهر توانگر
اهداف تحقیق حاضر عبارت است از تحلیل پدیدار استعاره در ترجمه، توسعه ی فرضیه ی شناختی ترجمه و همچنین بررسی استعاره ها و رویه های خلق استعاره های شعری در رباعیات خیام و ترجمه ها ی آن. بدین منظور رباعیات خیام و ترجمه ی کردی آن اثر شرفکندی(1390) و ترجمه ی انگلیسی آن توسط فیتز جرالد (1942) مورد بررسی قرار گرفتند. داده های تحقیق حاضر بر اساس روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بدین شیوه که در ابتدا رباعیاتی که به صورت مشترک توسط دو مترجم ترجمه شده بوند، انتخاب شده و سپس از این میان رباعیاتی که جزو رباعیات اصیل خیام بوده و همچنین حاوی بیشترین تعداد استعاره بودند، به عنوان داده های این تحقیق تعیین شدند. بر این اساس تعداد 15 رباعی خیام و ترجمه های کردی و انگلیسی آنها با توجه به نظریه ی استعاره ی مفهومی (لیکاف و جانسون، 1980؛ لیکاف 2006)، نظریات شناختی ترجمه (تاباکوفسکا، 1993؛ مندلبلیت، 1995) و همچنین بر اساس الگوهای مطالعات بینافرهنگی استعاره (کوکسس، 2005 و 2006؛ هیراگا، 1991) مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به مبنای شناختی این تحقیق، تعامل سه پدیدار استعاره، فرهنگ و ترجمه در سطح شناختی و مفهومی مورد بررسی قرار گرفت. مفهوم تعادل تجربی در نظریات شناختی ترجمه (بنگرید به: تاباکوفسکا، 1993) به مثابه ی یکسانی مفهوم پردازی بین متن مبدا و مقصد در نسبت مستقیم با ماهیت مفهومی-شناختی استعاره و همچنین ماهیت شناختی فرهنگ قرار دارد. بر این اساس نوعی همگونی و توازی بین ماهیت این سه پدیده در فرایند تحلیل وجود دارد. با توجه به مبانی شناختی و ابزارهای تحلیل مورد استفاده در این رساله، دستاوردهای تحقیق حاضر به این صورت است: در ابتدا رابطه ی میان گونه های تنوع بینافرهنگی استعاری با انواع الگوهای ترجمه ی استعاره مشخص گردید. به این شیوه که با توجه به شیوه ی تنوعات می توان نوع الگوی ترجمه را در متنی خاص پیش بینی کرد. همچنین عوامل موثری که در پیدایش انواع تنوعات و الگوهای ترجمه ی استعاره دخیل بودند تشخیص داده شده و جایگاه آنها در نظریه ی شناختی ترجمه مشخص گردید. دستاورد سوم به این شیوه بود که رابطه ی استعاره و الگوهای فرهنگی در فرایند ترجمه بررسی شده و جایگاه آن در نظریه ی شناختی ترجمه تبیین گردید. از دیگر دستاوردها بازتعریف مفهوم زمان پردازش ذهنی استعاره با توجه به مفهوم تثبیت شدگی استعاره و نسبت آن با ترجمه پذیری است. همچنین در رساله ی حاضر انگیزه های تعادل و تصرف با توجه به نقش های ارجاعی و شعری ترجمه و بر اساس الگوی ارتباطی یاکوبسن (1386 ب) مورد بازبینی قرار گرفت. در نهایت با توجه به تمام این موارد سعی شد که فرضیه ی شناختی ترجمه از نو بازبینی شده و به صورت کارآمدتری توسعه یابد.
فاطمه بهرامی والی رضایی
نمایهسازی مفعول اشاره به پدیدهای دارد که همزمان با حضور گروه اسمی آشکار مفعول در بند، نمایهای هممرجع با آن بر روی فعل قرار میگیرد. اختیاری بودن این ساخت دستوری در زبان فارسی نشان از این واقعیت دارد که عوامل کاربردشناختی در نمایهسازی مفعول تأثیرگذارند. مطالعه حاضر به بررسی نقش سلسلهمراتب ردهشناختی در نمایهسازی مفعول در زبان فارسی میپردازد. پس از ارزیابی شواهد زبان فارسی در چارچوب هر یک از سلسلهمراتب، به تبیین این پدیده دستوری در زبان فارسی خواهیم پرداخت، به نحوی که همه موارد نمایهسازی مفعول مستقیم در این زبان را توجیه نماید. به طور کلی اهداف کلی این پژوهش عبارتند از بررسی عوامل تأثیرگذار بر نمایهسازی مفعول مستقیم در زبان فارسی که در قالب سلسلهمراتب ردهشناختی در سایر زبانها مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین آشکار ساختن ماهیت دستوری عناصر نمایه مفعولی به عنوان واژهبست یا نشان مطابقه از اهداف این تحقیق است و به دنبال آن ساخت های دارای نمایه مفعولی در چارچوب دستور نقش و ارجاع تحلیل میگردد. این واقعیت که به نظر میرسد نمایهها قادرند، ظرفیت فعل را ارضا کنند باعث می شود که به عنوان موضوع فعل تلقی شوند. این رویکردی است که در سنت زایشی مطرح گردید. در این دیدگاه، نمایهها بهعنوان هسته های ضمیری تلقی شده که در جایگاه موضوع تولید می شوند و به دلیل ماهیت آوایی ضعیف خود به سمت فعل حرکت کرده و به آن متصل می شوند و از خود ردّی به جا می گذارند که مانع از اشغال این جایگاه نحوی توسط یک عبارت هم مرجع با آن ها می شود. چنین تحلیلی در مورد زبان هایی کارآمد است که نمایهها و عبارات واژگانی هم مرجع درون یک بند در توزیع تکمیلی باشند. این در حالی است که در زبان فارسی امکان حضور همزمان هر دو عنصر وجود دارد. با عنایت به کاستیهای نگرش صرفاً صوری دستور زایشی هدف این پژوهش بررسی ساخت های دارای نمایه مفعولی در زبان فارسی در چارچوب دستور نقش و ارجاع است. دستور نقش و ارجاع یک نظریه نقشی ـ ساختاری است. یکی از ویژگی های مهم این نگرش این است که صورت های صرفی ـ نحوی نمی توانند بدون رجوع به کاربردشان در بافت خاص مورد تحلیل قرار گیرند. هدف دستور نقش و ارجاع کشف جنبه هایی از ساخت بند است که در همه زبان های بشری یافت می شود و به این ترتیب نمود ثابتی برای ساخت های مشابه فراهم می آورد، بدون آن که مقولات خاص یک زبان را بر زبان های دیگر تحمیل نماید. این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی است و با استفاده از شیوه تحلیل محتوا صورت میپذیرد و در آن فارسی معیار گونه محاورهای مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بدین منظور شواهد زبانی مشتمل بر 620 مورد نمایهسازی مفعول از بیش از 100 برنامه تلویزیونی و متن برخی سخنرانیها و مکالمات از گونه گفتاری فارسی معیار جمعآوری و بررسی گردید. بسامد بالای مفعولهای نمایهای معرفه و مبتدایی نقش مسلم سلسلهمراتب معرفگی و مبتدایی را تأیید مینماید. تحلیل اندک موارد نمایهسازی مفعولهای کانونی و نکره نشان میدهد که همه موارد نمایهسازی مفعول اعم از مبتدایی یا کانونی و معرفه یا نکره الزاماً دارای مصداق تشخیصپذیرند. نتیجه جالب توجه دیگر آن است که علیرغم نقش مسلم تشخیصپذیری در نمایهسازی مفعول مستقیم در زبان فارسی در مواردی که مصداق مفعول تشخیصناپذیر باشد، در صورت جاندار بودن گروه اسمی احتمال نمایهسازی افزایش مییابد. گرچه این ادعا با هیچکدام از 620 مورد دادههای این پژوهش تأیید نمیشود، اما ارزیابی برخی دادههای آزمایشی با شم زبانی سخنگویان بومی به اثبات آن کمک میکند. نکته دیگر آنکه تمامی موارد نمایهسازی مفعول مستقیم با «را» همراه هستند. طبیعی خواهد بود که این همآیی، احتمال وجود نقش یکسان برای «را» و نمایهسازی مفعول یا ارتباط احتمالی میان نقش «را» و نمایهسازی را تقویت نماید. بررسی شواهد زبان فارسی نشان میدهد که حالتنمایی با «را» و نمایهسازی مفعول نقش کلامی یکسانی ندارند، اما با هم در تعاملند. بدین مفهوم که هر دو نوع رمزگذاری به نحوی نشاندار شدن مفعول را از نظر ردهشناسی بیان میکنند که الزاماً با معرفگی مرتبط نیست. نمایهسازی بر ویژگی تشخیصپذیری گروه اسمی مفعول مستقیم صحه میگذارد و نشانداری با «را» از میزان توجه گوینده نسبت به آن و مراتب بالای ارجاع حکایت دارد و از آنجا که همه گروههای اسمی مفعولی نمایهشده همواره با «را» همراه هستند، چنین استنباط میشود که برخورداری از میزان بالای ارجاع پیششرط اساسی در تشخیصپذیری مصداق است. یکی از الزامات تعیین ساخت لایهای بند، تعیین ماهیت دستوری عناصر نمایهای به عنوان ضمیر واژهبستی یا نشان مطابقه است. رفتار نحوی این عناصر نشان میدهد که آنها به نشان مطابقه تبدیل نشدهاند، گرچه برخی از ویژگیهی آنها را نشان میدهند. بنابراین در بازنمایی ساخت لایهای این بندها نمایههای مفعولی در گره نمایه و خارج از گره مطابقه واقع میشوند. در صورت عدم حضور گروه اسمی مفعول آشکار، نمایه مفعولی عهدهدار فرانقش اثرپذیر در بند است. بررسی جایگاه نحوی مفعول مستقیم نشان میدهد که همپوشانی بسیاری میان جایگاه نحوی مفعول مبتدایی و کانونی در فارسی وجود دارد.، ما جایگاه پس از کرکز تنها به مفعولهای مبتدایی تختصاص دارد. زبان فارسی به دسته زبانهای منعطف از نظر ترتیب واژهها و ساخت اطلاع تعلق داشته و بنابراین توجه به بافت گفتمان در تعیین روابط کاربردشناختی مفعول در بند بسیار حائز اهمیت است.
مریم ترابی والی رضایی
پایان نامه ی حاضر انضمام مفعول در زبان فارسی را بر اساس دستور نقش و ارجاع بررسی می کند. پدیده ی انضمام که مورد توجه بسیاری از زبان شناسان قرار دارد، یکی از فرآیندهای واژه سازی است که فعل مرکب می سازد. دستور نقش و ارجاع نظریه ای نقش گراست که افعال را با توجه به ویژگی های نحوی و معنایی به پنج طبقه ی ایستا، کنشی، لحظه ای، پایا و کنشی-پایا تقسیم می کند. افعال ایستا بیانگر کنش خاصی نیستند و تنها حالتی را نشان می دهند، به همین دلیل قابلیت استمرار ندارند. کنشی ها در مفهوم خود دارای کنش و عملی هستند که در گذر زمان اتفاق می افتد، از این رو قابلیت استمرار دارند اما نقطه ی پایان مشخصی ندارند. لحظه ای ها در یک لحظه رخ می دهند و تغییر حالتی را نشان می دهند که در یک زمان بسیار کوتاه اتفاق می افتد. به همین علت این افعال قابلیت استمرار ندارند ولی از آنجا که پایان عمل در آنها پیداست، دارای نقطه ی پایان هستند. پایاها، افعالی زمان-محدودند و تغییر حالتی را نشان می دهند که در طول زمان رخ می دهد. بنابراین هم قابلیت استمرار دارند و هم نقطه ی پایان. کنشی-پایاها نیز فعل هایی کنشی هستند که دارای نمود پایانی شده اند یا به عبارتی به صورت پایا به کار رفته اند. این افعال قابلیت استمرار دارند. دستور نقش و ارجاع برای تشخیص طبقات افعال، آزمون هایی مطرح کرده است که داده های این تحقیق پس از تطبیق با آزمون های مذکور از بین افعال متعدی، برای شرکت در فرایند انضمام انتخاب شده اند و با معیارهای تشخیص انضمام از جمله معیار معنایی، مصدر سازی، جابجایی، جانشینی، افزودن قید، قلب نحوی و شم زبانی مورد بررسی قرار گرفته اند. این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته، به دنبال پاسخ به پرسش های زیر است: -دستور نقش و ارجاع پدیده ی انضمام در زبان فارسی را چگونه توصیف می کند؟ -ارتباط پدیده ی انضمام در زبان فارسی با طبقات فعلی چگونه است؟ در پایان استدلال شده است که وقوع پدیده ی انضمام با طبقات نمودی فعل در ارتباط است به این معنی که انضمام در افعال لحظه ای بسامد پایینی دارد و افعال پایا نیز در این فرایند شرکت نمی کنند زیرا مفعول در این دو طبقه ی فعلی معمولاً نمی تواند به صورت اسم جنس ظاهر شود. افعال طبقه ی ایستا در انضمام شرکت نمی کنند زیرا بر مفعول تأثیری ندارند و افعال کنشی-پایا نیز به دلیل داشتن مفعول ارجاعی شرایط حضور در این فرایند را ندارند و عمدتاً افعال طبقه ی کنشی در انضمام شرکت می کنند.
فرشته رضایی محمد عموزاده
هدف از انجام این پژوهش توصیف و تحلیل یکی از حیطه¬های ارتباطی رو در رو به نام مشاجره¬های زن و شوهر است. بررسی این نوع ارتباط با استفاده از دیدگاه زبانشناسی اجتماعی و قوم¬نگاری ارتباط انجام می¬گیرد. این پژوهش داده مبنا است و داده¬های موجود در آن از طریق مشاهده پنج فیلم سینمایی انجام گرفته است. داده¬های گردآوری شده با استفاده از مدل هشتگانه پیشنهادی دل هایمز (1962) تجزیه و تحلیل می¬شوند. در این مدل هایمز علاوه بر داده¬های کلامی به داده¬های غیرکلامی هم توجه نشان می¬دهد و بررسی آنها را حائز اهمیت می¬داند. از این رو درمورد این داده¬ها که سرشار از عناصر غیرکلامی نیز هستند از این مدل استفاده شده.به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ این مشاجره¬ها با هریک از این عوامل جداگانه تجزیه و تحلیل شدند. در این رابطه سعی شده است که تمامی عوامل دخیل در ارتباط معرفی و تحلیل شوند. در بررسی اهداف نیز مشخص می¬شود که برای شناسایی اهداف رویداد علاوه بر مقاصد طرفین باید برون¬داد یک رویداد ارتباطی را نیز در نظر گرفت. عنصر وسیله ارتباطی در این مدل علاوه بر اشکال زبانی اشکال غیر زبانی از قبیل حرکات بدن، حرکات چشم و سکوت¬ها را نیز شامل می¬شود . همگی این عناصر که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره شد ما را در فهم بهتر این رویداد ارتباطی پیچیده یاری می¬کنند. به طور کلی و از نتایج بدست آمده از این تحقیق می¬توان به این نکته اشاره کرد که مدل پیشنهادی دل هایمز به خوبی می¬تواند ابعاد مختلف مکالمه¬های زن و شوهر را بررسی کند چرا که او تمامی عوامل و نه فقط کلامی را در این مکالمه دخیل می¬داند. این بررسی نشان می¬دهد که به منظور تحلیل سیاق کلام نیز باید گفت که بافت موقعیتی و شرایط در انتخاب سیاق کلام موثرند و در بسیاری موارد نقشی تعیین کننده دارند.
آذر جاویدنیا بتول علی نژاد
این پژوهش به بررسی غلط¬های املای فارسی دانش¬آموزان کرد¬زبان پایه سوم ابتدایی و مقایسه¬ی آن با غلط-های دانش¬آموزان فارس¬زبان، بر اساس فرضیه¬ی تحلیل مقابله¬ای و رویکرد تحلیل خطا می¬پردازد.این پژوهش میدانی بوده و انتخاب مدرسه و دانش¬آموزان به صورت تصادفی انجام گرفته است. روش گردآوری داده¬ها به دو صورت مشاهده¬ی مستقیم و جمع¬آوری خطاهای املایی دانش¬آموزان و همچنین در چندین مورد ضبط گفتار معلّم در هنگام خواندن متن دیکته بوده است. افراد مورد بررسی با توجّه به زبان اوّلشان در چهار گروه دسته بندی شده¬اند: الف) معلّم و دانش¬آموز هردو فارس¬زبان (گروه شاهد) ب) معلّم کرد-زبان، دانش¬آموز فارس¬زبان ج) معلّم و دانش¬آموز هر دو کرد¬زبان د) معلّم فارس¬زبان، دانش¬آموز کرد¬زبان. خطاهای به¬دست آمده از دانش¬آموزان، بر اساس منشأ آنها به دو دسته، شامل خطاهای درون¬زبانی (خطاهای ناشی از تداخل زبان مادری) و خطاهای میان¬زبانی (خطاهای پیشرفته زبان دوم) دسته¬بندی گردید. سپس در هر دسته، خطاهای مربوط به واکه¬ها و خطاهای مربوط به همخوان¬ها با توجّه به چهار گروه مذکور توصیف شد.
مژگان هوشمند والی رضایی
با توجه به اهمیت پدیده تعدی در دستور زبان و نیز لزوم بررسی آن از دیدگاهی جدید، در این رساله با اتخاذ رویکردی نقشی-ردهشناختی به دنبال بررسی پدیده تعدی در زبان فارسی گونه محاورهای معیار از منظر پیوستاری هستیم. مزیت دیگر چنین دیدگاهی این است که بررسی تعدی در قالب پیوستار بر پدیده های مرتبط با تعدی نظیر مجهول، انضمام، سببی، مفعول نمایی افتراقی، نمایه سازی مفعول و غیره نیز پرتو می افکند. اهداف کلی این تحقیق عبارتند از بررسی رده شناختی نمونه اعلای بند متعدی در زبان فارسی، شناخت عوامل تأثیرگذار بر میزان تعدی بندهای فارسی و رابطه این عوامل و مولفه ها با یکدیگر. بررسی رابطه فرایندهای تغییر ظرفیت(مانند انضمام، مجهول سازی) با تعدی و به طور کلی تغییر تعدی نیز از اهداف این پژوهش به شمار می رود. تحلیل دستوری نیز در چارچوب نقش و ارجاع انجام می گیرد. این پژوهش مطالعه ای توصیفی- تحلیلی بوده و در آن فارسی معیار گونه محاورهای مورد بررسی قرار خواهد گرفت. داده های مورد نیاز دراین پژوهش عمدتاً از رسانه های ارتباط جمعی، سریال های تلویزیونی، فیلم های تلویزیونی و گفتگو با سخنگویان زبان فارسی گردآوری شده است. داده ها شامل جمله هایی است که محمول دوموضوعی (و یا بیش از دو موضوع) دارند و این انتخاب بر اساس موضوع های اصلی محمول صورت گرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که میزان بالای ارجاع و توجه گوینده، فردیت مفعول، تأثیرپذیری مفعول، نمود، نوع عمل، لحظه ای بودن در تظاهر تعدی در زبان فارسی دخیل هستند. از این میان، فردیت مفعول و تأثیرپذیری هم بستگی زیادی دارند. از سوی دیگر، تأثیرپذیری با نمود فعل نیز ارتباط مستقیم داشته و فردیت مفعول نیز با مولفه های نوع عمل، لحظه ای بودن و نمود هم بستگی دارد. نتیجه بررسی تغییر تعدی از این قرار است: در سببی سازی با توجه به لزوم یا تعدی ساخت غیرمشتق و نیز نقش معنایی شرکت کننده آن میزان تعدی بند و ساختار آن تعیین می گردد. مجهول سازی ارتباط نزدیکی با تعدی داشته و تنها برای بند متعدی اعلاء با کنش پذیر تأثیرپذیر امکان پذیر است. انضمام و حذف مفعول نکره با تعدی پایین بند در ارتباط اند و هنگامی رخ می دهند که تعدی بند کاهش یافته باشد. در مفعول نمایی افتراقی فردیت مفعول و تأثیرپذیری آن اهمیت به سزایی دارند. مفعولی که فردیت بالا و یا تأثیرپذیری بالاتری داشته باشد با «را» نشان دار می شود. در غیر این صورت، یا نشانه ای برای مفعول به کار نمی رود یا نشانه ای متفاوت در کنار آن ظاهر می شود. تعدی با نمایه سازی مفعول نیز هم بستگی داشته و حضور نمایه هم مرجع با مفعول بیان گر تعدی بالای بند است. هرچند، رفتار متفاوت ساخت ها نسبت به دو فرایند مجهول سازی و نمایه سازی نشان می دهد مجهول سازی ارتباط نزدیک تری با میزان تعدی بند دارد. همچنین، رفتار متفاوت دو ساخت انعکاسی و متقابل نسبت به دو فرایند مجهول سازی و نمایه سازی بیان گر تعدی پایین آنهاست. بررسی دستوری تعدی نیز بیان گر این است که تفاوت معنایی محمول ها، کاربرد نشانه مفعول «را» و نیز حروف اضافه «به» و «با» در دستور نقش و ارجاع قابل تبیین است. نتایج، از یک سو، تبیینی از حضور تکواژ «را» در مقابل عدم حضور آن و نیز حضور حروف اضافه ارائه می دهد. از سوی دیگر، نشان دهنده عدم همخوانی کامل فرضیه تعدی و مولفه های تعدی با داده های زبان فارسی است. از دیگر پیامدهای این پژوهش اثبات رابطه نزدیک فرایندهای تغییر تعدی با میزان تعدی بند است. واژگان کلیدی: تعدی، نمونه