نام پژوهشگر: مهدی نصیری محلاتی

ارزیابی کاشت پائیزه تعدادی از اکوتیپ های زیره سبز (cuminum cyminum l.) در شرایط مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  زینب خراسانی   احمد نظامی

به منظور مطالعه واکنش تعدادی از اکوتیپ های زیره سبز (cumin cyminum l.) به تاریخ های کاشت پاییزه، آزمایشی در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا در آمد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در زمان در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش تاریخ های کاشت به صورت فاکتور اصلی در سه سطح (26 مهر، 17 آبان و 8 آذر) و اکوتیپ به عنوان فاکتور فرعی در شش سطح (قائن، خواف، تربت حیدریه، سبزوار، قوچان و rz19 ) در نظر گرفته شدند. نتایج بررسی ها نشان داد که اثر تاریخ کاشت بر کلیه صفات فنولوژی (تعداد روز از کاشت تا سبز شدن، سبز شدن تا گلدهی و گلدهی تا رسیدگی)، مورفولوژی (ارتفاع بوته، تعداد شاخه در بوته و مجموع طول شاخه در بوته)، اجزاء عملکرد دانه (درصد بقاء، تعداد چتر در بوته، تعداد دانه در چتر و وزن هزار دانه)، عملکرد دانه، عملکرد زیستی و شاخص برداشت معنی دار شد. اثر توده بومی و اثر متقابل تاریخ کاشت و توده بومی نیز بر صفات مورفولوژی، اجزاء عملکرد دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی و شاخص برداشت معنی دار بود. به طور کلی با تاخیر در کاشت (از 26 مهر به 8 آذر) ارتفاع بوته، تعداد شاخه در بوته، مجموع طول شاخه در بوته، تعداد چتر در بوته،تعداد دانه در چتر، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد زیستی و شاخص برداشت کاهش یافت. گیاهان تاریخ کاشت سوم دارای بالاترین درصد بقای زمستانه و شاخص برداشت بودند. در کلیه صفات مزبور توده قائن و rz19 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین مقادیر بودند، به استثناء شاخص برداشت که توده قوچان و تربت حیدریه بیشترین و کمترین مقدار را به خود اختصاص دادند. به نظر می رسد بهبود صفات فنولوژیک، مورفولوژیک و اجزای عملکرد در توده های زیره سبز در کشت اول باعث افزایش عملکرد در آنها شده است.

بررسی و مقایسه تاثیر کود کمپوست زباله شهری و لجن فاضلاب بر عناصر غذایی و فلزات سنگین در خاک و گیاه دارویی سیاهدانه (nigella sativa l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1388
  فاطمه اکبر نژاد   علیرضا آستارایی

سیاهدانه گیاهی دارویی است که اخیرا دانه های آن کاربردهای بسیاری را در داروسازی داشته است. حاصلخیزی خاک سبب افزایش کیفیت و کمیت گیاهان دارویی می شود. به منظور بررسی اثر کود کمپوست زباله شهری و لجن فاضلاب بر غلظت عناصر کم مصرف و پر مصرف و سنگین در خاک و گیاه دارویی سیاهدانه، آزمایشی شامل دو نوع کود( کمپوست زباله شهری و لجن فاضلاب)و 3 سطح (0،15و30 تن در هکتار) از هر یک از این کودها، بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. نتایج نشان داد کاربرد کود کمپوست زباله شهری و لجن فاضلاب سبب افزایش معنی دار آهن،روی، مس، سرب و نیکل قابل دسترس در خاک شد اما بر فراهمی منگنز و کادمیم خاک تاثیر معنی داری نداشت. همچنین با افزایش کمپوست و لجن فاضلاب فسفر و پتاسیم در خاک و گیاه افزایش یافت .تاثیر لجن فاضلاب و کمپوست زباله شهری برکلیه عناصر غذایی و سنگین به جزء کادمیم در گیاه معنی دار شد. عملکرد در کلیه تیمارها به جزء تیماری که شامل 30 تن در هکتار کمپوست زباله شهری و صفر تن در هکتار لجن فاضلاب بود(c30s0) افزایش داشت.

بررسی اثر آنتی بیوتیکی نایسین به دو فرم آزاد و نانوانکپسوله شده در لیپوزوم در ماندگاری و کاهش جمعیت لیستریایی پنیر فراپالایش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1388
  الهام زایرزاده   محمودرضا جعفری

بررسی اثر آنتی بیوتیکی نایسین به دو فرم آزاد و نانوانکپسوله شده در لیپوزوم در ماندگاری و کاهش جمعیت لیستریایی پنیر فراپالایش

ارزیابی اثر کاربرد مواد آلی،کودهای بیولوژیک و کود شیمیایی بر خصوصیات مورفولوژیکی، عملکرد، اجزاء عملکرد و خصوصیات کیفی سورگوم علوفه ای (sorghum bicolor)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  امیرحسین سعیدنژاد   حمیدرضا خزاعی

چکیده: به منظور بررسی اثر مواد آلی، کودهای بیولوژیک و کود شیمیایی بر خصوصیات مورفولوژیکی، عملکرد، اجزاء عملکرد و خصوصیات کیفی شامل قابلیت هضم ومیزان پروتئین گیاه سورگوم علوفه ای آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 10 تیمار و 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 1387-1386 انجام شد.تیمارهای آزمایش شامل: 1-تلقیح بذور با کود بیولوژیک نیتروکسین (شامل مخلوطی از باکتریهای ازتوباکتر و آزوسپریلوم گونه azospirillum brasilense و 2azotobacter chroococcum- کمپوست به میزان 15 تن در هکتار 3- ورمی کمپوست به میزان 10 تن در هکتار 4-تلقیح بذور با کود بیولوژیک نیتروکسین و کمپوست به میزان 15 تن در هکتار 5- تلقیح بذور با کود بیولوژیک نیتروکسین و ورمی کمپوست به میزان 10 تن در هکتار 6-تلقیح بذور با باکتریهای حل کننده فسفات از جنس (pseudomonas flurescence) 7- تلقیح بذور با کود بیولوژیک نیتروکسین و باکتریهای حل کننده فسفات از جنس(pseudomonas flurescence) 8- تلقیح بذور با باکتریهای حل کننده فسفات از جنس (pseudomonas flurescence) و کمپوست به میزان 15 تن در هکتار 9- کود شیمیایی به میزان 80 کیلوگرم کود ازته و 50 کیلوگرم کود فسفره در هکتار 10-تیمار شاهد (بدون مصرف کود) بود. بیشترین عملکرد علوفه خشک را در هر دو چین تیمار تلفیقی ازتوباکتر و ورمی کمپوست تولید نمود. درصد ماده خشک تولید شده در چین اول تحت تاثیر تیمارهای مختلف قرار گرفت اما در چین دوم این اختلاف معنی دار نبود. در بخش اجزاء عملکرد در چین اول و دوم درصد برگ و درصد ساقه در ماده خشک و نسبت برگ به ساقه تحت تاثیر تیمارهای مختلف قرار نگرفتند. نتایج آزمایش نشان داد که اعمال تیمارهای مختلف بر درصد قابلیت هضم ماده خشک، درصد قابلیت هضم ماده آلی، درصد ارزش هضمی و درصد خاکستر بی تاثیر بود. بیشترین و کمترین قابلیت هضم ماده خشک در چین اول به ترتیب در تیمارهای تلفیقی سودوموناس و کمپوست و تیمار کود شیمیایی بدست آمد. در چین دوم نیز تیمار تلفیقی سودوموناس و کمپوست دارای بیشترین قابلیت هضم ماده خشک بود و کمترین آن در تیمار کود شیمیایی مشاهده شد. میزان پروتئین علوفه (گرم پروتئین در کیلوگرم ماده خشک) به خوبی تحت تاثیر تیمارهای مختلف اعمال شده قرار گرفت. در چین اول بیشترین مقدار پروتئین را تیمار تلفیقی ازتوباکتر و ورمی کمپوست تولید نمود و کمترین میزان پروتئین مربوط به تیمار سودوموناس بود. در چین دوم نیز تیمارهای تلفیقی ازتوباکتر و ورمی کمپوست وشاهد به ترتیب بیشترین و کمترین میزان پروتئین را تولید نمودند. در مجموع نتایج این آزمایش نشان داد که کودهای آلی و بیولوژیک می توانند ترکیبات جایگزین مناسبی برای کودهای شیمیایی باشند. کلمات کلیدی: عملکرد، قابلیت هضم، کودهای بیولوژیک، مواد آلی، میزان پروتئین

بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی جگر شتر و امکان استفاده از آن در فرمولاسیون فراوردههای گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  زهره حسینی   محمد جواد وریدی

این تحقیق به منظور ارزیابی اثر افزودن جگر شتر به عنوان جایگزین بخشی از گوشت فرمول به ترکیب کالباس مارتادلا و همبرگر مممتاز 60 درصد و بررسی اثرات آن بر ویژگیهای شیمیایی، فیزیکوشیمیایی، بافتی و حسی انجام گردید. تیمارها در 3 تکرار و مجموعا به تعداد 9 و3 فرمول به ترتیب برای کالباس و همبرگر تولید و با انواع شاهد مقایسه شدند.

مناسب ترین عرض نوار در کشت مخلوط نواری ذرت و لوبیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1388
  صغری حسین زاده   مهدی نصیری محلاتی

به منظور تعیین مناسب ترین عرض نوار در کشت مخلوط ذرت و لوبیا، آزمایشی در سال زراعی 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 8 تیمار و 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل کشت خالص ذرت (mc)، کشت خالص لوبیا (mb)، کشت مخلوط ردیفی (r) و کشت به صورت مخلوط نواری (s) شامل پنج ترکیب (2 – 2)، (3 – 3)، (4 – 4)، (5 – 5) و (6 – 6) از ردیفهای ذرت و لوبیا بود. نتایج اندازه گیری در تک تک ردیفها نشان داد که موقعیت ردیفها در یک نوار بر شاخص سطح برگ و تعداد دانه در مترمربع در گیاه ذرت و بر شاخص سطح برگ، ارتفاع، وزن خشک و تعداد دانه در مترمربع در گیاه لوبیا اثر معنی داری داشت. با وجود اینکه موقعیت ردیفها بر عملکرد و نسبت برابری زمین (ler) جزئی هر دو گیاه اثر معنی داری نداشت ولی بیشترین عملکرد و ler کل در اولین ردیف ذرت و لوبیای مجاور هم مشاهده شد. در بین تیمارهای مخلوط بیشترین و کمترین عملکرد دانه ذرت صرفنظر از موقعیت ردیف به ترتیب مربوط به تیمار مخلوط ردیفی با 47/5 تن در هکتار و مخلوط نواری (5 – 5) با 16/4 تن در هکتار بود و در گیاه لوبیا به ترتیب مربوط به تیمار مخلوط نواری (2 – 2) با 17/5 تن در هکتار و مخلوط نواری (5 – 5) با 01/3 تن در هکتار بود. بیشترین و کمترین ler، نیز صرفنظر از موقعیت ردیفها به ترتیب در تیمار مخلوط ردیفی با 29/1 و مخلوط نواری ( 5- 5) با 87/0 مشاهده شد.

بررسی راندمان جذب، مصرف و بهره وری تشعشع، آب و عناصر غذایی در سیستم های چندکشتی کلزا، لوبیا، ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  سمانه نجیب نیا   مهدی نصیری محلاتی

چکیده به منظور بررسی راندمان جذب، مصرف و بهره وری تشعشع، آب و عناصر غذایی در سیستم های تک کشتی و چندکشتی سه گیاه کلزا، لوبیا و ذرت، آزمایشی در دو سال زراعی 87-1386 و 88-1387 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به مرحله اجرا درآمد. در این بررسی، 6 تیمار کشت شامل سه تیمار تک کشتی برای هر یک از سه گیاه و سه تیمار چندکشتی شامل تیمار چندکشتی دوگانه (کشت همزمان لوبیا و ذرت در10 اردیبهشت)، چندکشتی دومرحله ای تأخیری (کلزا در اول مهر و لوبیا و ذرت در10 اردیبهشت) و چندکشتی سه مرحله ای تأخیری (کلزا در اول مهر، لوبیا در20 فروردین و ذرت در 10 اردیبهشت) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در هر یک از دو سال آزمایش اجرا گردید. در این پژوهش، راندمان جذب، مصرف و بهره وری برای هر یک از پارامترهای تشعشع، آب، نیتروژن، فسفر و پتاسیم، اندازه گیری شد. همچنین برای انواع ترکیب های کشت، شاخص های ارزیابی از جمله نسبت برابری زمین، نسبت معادل سطح زیر کشت و زمان و نیز میانگین دو شاخص اخیر، مجموع ارزش نسبی و نیز بهره وری اقتصادی آب آبیاری، محاسبه گردید. بر اساس نتایج، ترکیب کشت بر راندمان جذب، مصرف و بهره وریِ همه ی پارامترهای اندازه گیری شده، تأثیر معنی داری 0/01) (p? داشت. در میان تیمارهای مورد آزمایش، انواع چندکشتی از نظر راندمان جذب آب، راندمان مصرف نیتروژن بر اساس عملکرد بیولوژیک و مجموع ارزش نسبی بر انواع تک کشتی برتری نشان دادند. ترکیب های چندکشتی در اکثر موارد از نظر بهره وری آب بر اساس عملکرد دانه، راندمان مصرف نیتروژن بر اساس عملکرد دانه، راندمان جذب فسفر و راندمان مصرف و بهره وری عناصر غذایی نسبت به انواع تک کشتی کلزا و لوبیا برتری نشان دادند. بر این اساس، در میان ترکیب های چندکشتی، در اغلب موارد، چندکشتی دوگانه نسبت به انواع چندکشتی تأخیری و در میان انواع تک کشتی نیز تک کشتی ذرت نسبت به سایر انواع تک کشتی، برتری نشان دادند. به نظر می رسد برتری تک کشتی ذرت نسبت به سایر انواع تک کشتی به مسیر متفاوت فتوسنتزی (چهارکربنه) و در نتیجه پتانسیل تولید بیشتر آن، مربوط باشد. کلیدواژه ها: بهره وری اقتصادی آب آبیاری، پتاسیم، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، فسفر، مجموع ارزش نسبی، نسبت برابری زمین، نیتروژن.

تأثیر کودهای زیستی، دامی و شیمیایی نیتروژن بر برخی ویژگیهای اکوفیزیولوژیک ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1389
  اعظم لشکری تخم مرز   مهدی نصیری محلاتی

چکیده به منظور بررسی تأثیر کودهای زیستی، دامی و شیمیایی نیتروژن بر برخی ویژگی های اکوفیزیولوژیک ذرت، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده نواری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 88-1387 اجرا شد. کرت های اصلی، شامل پنج سطح کود شیمیایی نیتروژن(0 ،25 ،50 ،75 و 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار)، کرت های فرعی نواری، شامل دو سطح کود دامی(0 و 20 تن در هکتار) و کرت های فرعی عمودی، شامل: تلقیح با کود بیولوژیک نیتروکسین (مخلوط باکتری های ازتوباکتر و آزوسپیریلوم) و کود شیمیایی معادل کرت اصلی بود. عدد کلروفیل متر، شاخص سطح برگ، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، دمای کانوپی، ارتفاع بوته، طول مخصوص ریشه، درصد رطوبت نسبی برگ، درصد نیتروژن گیاه و خاک اندازه گیری شد. اثر تیمارهای کودی بر شاخص سطح برگ، عدد کلروفیل متر، دمای کانوپی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، درصد رطوبت نسبی برگ، درصد نیتروژن گیاه و خاک معنی دار نبود. با این وجود، اثر تیمارهای کودی بر ارتفاع و طول مخصوص ریشه معنی دار بود. به طوریکه بیشترین ارتفاع بوته مربوط به تیمار کود زیستی بعلاوه کود دامی و 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و بیشترین طول مخصوص ریشه در تیمار کود زیستی بعلاوه کود دامی و 50 کیلوگرم نیتروژن در هکتار بدست آمد. به طور کلی، نتایج این آزمایش نشان داد که ترکیب کودهای شیمیایی نیتروژن و کودهای زیستی و دامی می تواند تأثیر مثبتی بر خصوصیات اکوفیزیولوژیک گیاه ذرت داشته باشد و مصرف نهاده های شیمیایی در تولید این گیاه را کاهش دهد. واژه های کلیدی:

بررسی تاثیرروشهای مختلف نمک زنی وخشک کردن روی خصوصیات ماهی پوزان (شگ ماهی دریای خزر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  عادله سلیمانی   محمدجواد وریدی

فراورده های شور وخشک شده ماهی دربسیاری ازکشورهای درحال توسعه به عنوان منبع پروتئینی ارزان قیمت به حساب می اید وبه دلیل ماندگاری بالا مورد توجه می باشد دراین پژوهش سه روش نمک زنی (سنتی -رایج درشمال کشور،آب نمک گذاری درمحلول 20درصد واشباع )ودو روش خشک کردن(آفتابی و خشک کن بادمای 30درجه) جهت ماهی پوزانک خزری انجام گرفت وخصوصیات شیمیایی شامل اندازه گیری عدد پراکسی ،اسیدیته ،پروتئین ،ازت فرار وفیزکی نظیرتعیین سختی وقابلیت جویدن بافت وحسی محصول نهایی بررسی گردید.واثرروشهای نمک زنی وخشک کردن روی آنها تعیین گردید.نتیج نشان داد بیشتری کاهش چربی وپروتئین در ّآ نمک 20درصد مشاهده شداثرروشهای نمک زنی وخشک کردن روی خصوصیات بافتی نیز معنی داربود در مورد خواص حسی این روشها روی بوی نمونه اثر معنی داری نداشتند.

بهینه سازی فرمولاسیون پاستیل میوه ای بر پایه آلو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  رویا رضایی   محمد الهی

میوه آلو دارای ویژگی های تغذیه ای متعددی می باشد. ملین است و به لحاظ دارا بودن ترکیبات فنولی و خواص آنتی اکسیدانی، می تواند خطر ابتلا به سرطان و بیماریهای قلبی را کاهش دهد. این ویژگی های تغذیه ای سبب شده هر اقدامی که منتهی به تولید فراورده های جذاب و مفید از آن شود، توصیه گردد. در این پژوهش، تولید پاستیل میوه ای بر پایه آلو با استفاده از نسبت های مختلف نشاسته و ژلاتین مورد مطالعه قرار گرفت. 13 فرمول از فراورده مورد نظر براساس طرح مرکب مرکزی ( با 5 تکرار در نقطه مرکزی) تولید گردید. روش سطح پاسخ به منظور بهینه سازی فرمولاسیون با استفاده از متغیرهای مستقل میزان ژلاتین، در دامنه 85/3 تا92/6 درصد و میزان نشاسته در دامنه صفر تا 85/3 درصد مورد استفاده قرار گرفت. متغیرهای وابسته (مشاهدات) شامل میزان رطوبت، افت وزنی ناشی از خشک کردن، ارزیابی بافت به روش دستگاهی و پذیرش طعم و پذیرش کلی حاصل از ارزیابی حسی نمونه ها بودند. ارزیابی حسی بر اساس سنجش ویژگی های اصلی فراورده (رنگ، بافت و طعم ) و همچنین پروفایل بافت با استفاده از مقیاس های تعریف شده انجام پذیرفت. نتایج حاصل حاکی از این بود که هم نوع هیدروکلوئید و هم میزان مصرف آن بر ویژگی های حسی محصول اثر معنی داری دارد. معادله چند جمله ای با 9325/0= r2 نشان داد که بالاترین پذیرش کلی مربوط به نمونه ای با 85/3 درصد نشاسته و38/5 درصد ژلاتین بود. همچنین فراورده حاصل به لحاظ ویژگی های فیزیکو- شیمیایی مورد بررسی در دامنه قابل قبولی قرار داشت .

بررسی امکان کنترل زیستی انگل سس(cuscuta campestris) بوسیله از عوامل بیماری زای قارچی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  فرنوش فلاح پور   مهدی نصیری محلاتی

علف های هرز انگل یکی از مهمترین عوامل کاهش عملکرد محصولات زراعی می باشند، از این میان سس، انگل اجباری بسیاری از خانواده های گیاهی است که در سال های اخیر خسارت فراوانی به زراعت چغندرقند در استان های خراسان وارد کرده است. جهت یافتن عامل زیستی مناسب به منظور کنترل سس، پژوهشی در سال های 88-1386 انجام پذیرفت. آزمایشات مقدماتی در رابطه با بیولوژی این انگل نشان داد که مناسب ترین درجه حرارت جهت جوانه زنی آن 35-25 درجه سانتیگراد می باشد و خراش دهی بذور درصد و سرعت جوانه زنی را افزایش داد. مناسب ترین عمق کاشت بذور سس 1-0 سانتیمتری بود و افزایش عمق درصد سبز شدن را کاهش داد. به منظور تعیین حساسیت ارقام رایج چغندرقند به این انگل مطالعات گلخانه ای و مزرعه ای انجام شد که در آن ارقام کستل، پائولینا، بریجیتا، فلورس و لائتیتیا مورد بررسی قرار گرفتند و براساس نتایج بدست آمده، رقم کستل به عنوان رقم حساس به سس انتخاب و در آزمون های بیماری زایی به عنوان میزبان استفاده شد. پس از گردآوری، کشت و خالص سازی قارچ های موجود در رشته های سس آلوده، در مجموع جنس های fusarium sp. ، alternaria sp. و colletotrichum sp. شناسایی شدند. مایه زنی جدایه ها با غلظت 108×1 اسپور در میلی لیتر آب مقطر سترون در مراحل مختلف رشدی علف هرز سس در آزمایشگاه و گلخانه تحقیقاتی صورت گرفت. از میان قارچ های بدست آمده جدایه 323 گونه f. oxysporum کنترل موثری بر جوانه زنی بذور سس داشت ولی با توسعه مراحل رشدی سس و استقرار آن روی میزبان از بیماری زایی قارچ مورد نظر کاسته شد. جهت بررسی تکمیلی، بیماری زایی این جدایه روی گیاهان زراعی از جمله چغندرقند، یونجه، ریحان، گندم وجو مورد بررسی قرار گرفت و هیچگونه علایم بیماری در آن ها ایجاد نکرد.

مقایسه کارآیی مصرف آب بین چند گونه زراعی و دارویی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  ویدا مختاری   مهدی نصیری محلاتی

چکیده افزایش راندمان مصرف آب یکی از موارد حصول به پایداری تولید می باشد. به منظور برآورد و مقایسه راندمان مصرف آب بین چند گونه زراعی و دارویی آزمایشی در سال زراعی 88-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، در سه تکرار و 6 تیمار در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل 6 گونه ذرت، گلرنگ، کنجد بعنوان گیاهان زراعی و ختمی، شاهدانه و پنیرک بعنوان گیاهان دارویی بود. کارآیی مصرف آب ، شاخص برداشت، شاخص کلروفیل متر و دمای کانوپی در بین گونه های مختلف تفاوت معنی داری نشان داد. بدین ترتیب که ذرت با تولید 35700 کیلوگرم در هکتار ماده خشک و 12500 کیلوگرم در هکتار دانه و با مصرف 6770 متر مکعب آب در هکتار بالاترین کارآیی مصرف آب به میزان 2/5 گرم ماده خشک در کیلوگرم آب مصرفی و 8/1 گرم دانه در کیلوگرم آب مصرفی را داشت. ختمی با 3900 کیلوگرم در هکتار ماده خشک، 307 کیلوگرم در هکتار دانه و با تولید 92 کیلوگرم در هکتار برگ و 90 کیلوگرم در هکتار گل با مصرف 7530 متر مکعب آب در هکتار کمترین کارآیی مصرف آب به میزان 5/0 گرم ماده خشک در کیلوگرم آب مصرفی، 04/0 گرم دانه در کیلوگرم آب مصرفی، 12/0 گرم برگ در کیلوگرم آب مصرفی و 11/0 گرم گل در کیلوگرم آب مصرفی خود اختصاص داد. بیشرین مقدار شاخص برداشت با در نظر گرفتن دانه بعنوان عملکرد اقتصادی، به پنیرک با(57/41 درصد) و کمترین به ختمی با (2/9 درصد) تعلق داشت. بین کارآیی مصرف آب و عدد کلروفیل متر همبستگی مشاهده شد.

بررسی امکان تولید پاستیل طالبی و بهینه سازی فرمولاسیون آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1389
  صفیه خلیلیان   محمد الهی

تنقلات بر پایه میوه و سبزی نسبت به سایر تنقلات دارای ویژگی های خوراکی بهتر و ارزش تغذیه ای بالاتر می باشند. لذا در سال های اخیر توجه خاصی به فرمولاسیون این گونه فراورده ها مبذول گردیده است. ایران (به ویژه استان خراسان) از تولید کنندگان عمده طالبی در جهان می باشد. طالبی در اکثر کشورها بیشتر به مصرف تازه خوری می رسد و به دلایل گوناگون از جمله عدم وجود روش های فرآوری مناسب برای این محصول، بالغ بر 30 درصد آن در زنجیره تولید از مزرعه تا مصرف ضایع می گردد. هدف از این پژوهش بررسی امکان تولید فراورده ای نوین از طالبی (پاستیل طالبی یا ژل مک طالبی) و بهینه سازی فرمولاسیون آن بود. پاستیل طالبی از پوره طالبی، مخلوط هیدروکلوئیدها (نشاسته و ژلاتین)، شیرین کننده ها، تعدیل کننده های ph و سایر افزودنی ها تهیه می گردد. به دلیل نوین بودن فراورده، لازم بود فرمولاسیون و تولید در دو مرحله انجام شود. ابتدا، نوع و میزان هیدروکلوئیدها، تعدیل کننده های ph و همچنین روش فرآوری مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد، بر اساس نتایج حاصل، پکتین (صفر تا 6/0 درصد) و زانتان (صفر تا 5/0درصد) به عنوان فاکتورهای موثر بر پروفایل بافتی (پیوستگی، سحتی،قابلیت حویدن)، پارامترهای رنگی (a*، l*، انحراف استاندارد a* و انحراف استاندارد b*)، رطوبت و ویژگی های حسی (سختی، لاستیکی، قابلیت جویدن، طعم، پذیرش ویژگی های بافتی و حسی و پذیرش کلی) این فراورده انتخاب گردیدند. به منظور بهینه سازی اثر پکتین و زانتان بر متغیرهای وابسته از روش سطح پاسخ، طرح مرکب مرکزی چرخش پذیر استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل های چند جمله ای درجه دوم به خوبی قادر به توصیف داده ها بوده و به طور معنی داری رابطه بین متغیرهای مستقل و پاسخ ها را بیان می کنند. بهترین سطوح پکتین و زانتان به ترتیب 19/0 و 07/0 درصد بود. به منظور بررسی ویژگی های حسی و روابط پنهان بین آنها از روش تحلیل مولفه اصلی (pca) استفاده شد. نمودار پراکنش در فضای pc رسم گردید. نتایج نشان داد که مهمترین ویژگی های حسی موثر بر پذیرش کلی نمونه های پاستیل طالبی، شدت رنگ، طعم، سختی و لاستیکی بودن بافت نمونه ها می باشد.

بررسی اثر روشهای مختلف مدیریت تلفیقی بر بانک بذر و ویژگیهای اکولوژیکی، تنوع و کارایی مصرف نور علفهای هرز و چغندرقند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  آسیه سیاهمرگویی   مهدی نصیری محلاتی

این پژوهش بمنظور بررسی روشهای مختلف مدیریت تلفیقی بر تراکم و وزن خشک علفهای هرز، خصوصیات بانک بذر، تنوع گیاهچه و بانک بذر و همبستگی بین آنها، جذب و کارایی مصرف نور توسط چغندرقند در رقابت با گونه های مختلف علف هرز و تعیین عملکرد کمی و کیفی چغندرقند در دو سال زراعی 86-85 و 87-86 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای مورد بررسی شامل: متامیترون+فن‎مدیفام، متامیترون+ فن‎مدیفام+تناوب، متامیترون+کولتیواسیون، ‎متامیترون+کولتیواسیون+تناوب، دیسک+ فن‎مدیفام، دیسک+ فن‎مدیفام+تناوب، دیسک+ کولتیواسیون، دیسک+ کولتیواسیون+تناوب، گیاه پوششی+ فن‎مدیفام، گیاه پوششی+کولتیواسیون، وجین، فن‎مدیفام+ وجین و شاهد بود. در در هر دو سال زراعی، نمونه برداری از جمعیت گیاهی در سه مرحله و بانک بذر در دو مرحله انجام شد. در سال اول آزمایش، صرف‎نظر از تیمارهای تحت تناوب، بیشترین و کمترین تراکم علفهای هرز در تیمارهای دیسک+کولتیواسیون و وجین+فن‎مدیفام و بیشترین و کمترین وزن خشک علفهای هرز در تیمار دیسک+فن‎مدیفام و تیمار وجین+فن‎مدیفام مشاهده شد. در سال دوم آزمایش بیشترین و کمترین تراکم علفهای هرز در تیمارهای متامیترون+فن‎مدیفام و وجین دیده شد. بیشترین و کمترین وزن خشک علفهای هرز نیز در تیمارهای متامیترون+فن‎مدیفام و وجین+فن‎مدیفام بدست آمد. در سال اول آزمایش بیشترین و کمترین غنای گونه ای در تیمارهای شاهد و متامیترون+کولتیواسیون بین ردیف دیده شد. در این سال بیشترین و کمترین شاخص تنوع شانون در تیمارهای شاهد و متامیترون+کولتیواسیون بین ردیف+تناوب مشاهده گردید. در سال دوم آزمایش بیشترین غنای گونه ای و شاخص تنوع شانون در تیمار شاهد و کمترین آنها در تیمار وجین مشاهده شد. در سال اول و دوم آزمایش بیشترین تراکم بذر علفهای هرز در تیمار شاهد و کمترین آن در سال اول در تیمار وجین+فن مدیفام و در سال دوم در تیمار وجین دیده شد. در هر دو سال آزمایش تراکم بذر علفهای هرز در عمق 10-0 و در مرحله دوم نمونه برداری بیش از عمق 20-10 سانتیمتر و مرحله اول نمونه برداری بود. در سال دوم بیشترین غنای گونه ای بذر وشاخص تنوع شانون در تیمارهای دیسک+فن مدیفام و گیاه پوششی+کولتیواسیون بین ردیف و کمترین مقدار آن در تیمار دیسک+فن مدیفام+تناوب بدست آمد. بیشترین مقدار نور جذب شده توسط چغندرقند در تیمارهای وجین(12/90درصد)، وجین+فن مدیفام(08/80درصد) مشاهده شد. کمترین میزان کل نور جذب شده نیز در تیمار شاهد(19/17درصد) بدست آمد. بررسی عملکرد چغندرقند نیز نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد به ترتیب در تیمارهای وجین و وجین+فن مدیفام حاصل شد. در تیمار وجین 12/90 درصدنور توسط چغندرقند و 88/9 درصد توسط علفهای هرز و در تیمار وجین+فن مدیفام، 08/80 درصد نور توسط چغندرقند و 92/18 درصد نور توسط علفهای هرز دریافت شد. کمترین عملکرد چغندرقند نیز در تیمار شاهد تقریبا با 3 تن در هکتار دیده شد. در این تیمار 19/17 درصد نور توسط چغندرقند و 78/31 درصد نور توسط سوروف و 03/51 درصد نور توسط سایر گونه های موجود جذب شد. در چغندرقند بیشترین و کمترین کارایی مصرف نور در تیمار وجین و شاهد به ترتیب با 00/2 و 33/0 گرم بر مگاژول بدست آمد. کارایی مصرف نور سوروف، تاج خروس و تاجریزی به ترتیب 73/0، 28/0 و 39/0 گرم بر مگاژول بود. در بین تیمارهای فوق الذکر، تیمار وجین، وجین +فن مدیفام ، دیسک+ کولتیواسیون بین ردیف و دیسک+فن‎مدیفام تاثیر قابل قبولی در کنترل علف?های?هرز داشتند.

برآورد کارآیی مصرف نیتروژن در گیاه کنجد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  فهیمه عرب   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی و برآورد کارآیی مصرف نیتروژن گیاه کنجد، تحقیقی در سال زراعی 88-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، در سه تکرار و یازده تیمار در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: شاهد (بدون کود) و 5 سطح کود نیتروژن 250،200،150،100،50 کیلوگرم در هکتار و 5 سطح کوددامی 25،20،15،10،5 تن در هکتار. تیمارهای مورد آزمایش از نظر کارآیی مصرف، جذب و بهره وری نیتروژن اختلاف معنی داری را نشان دادند. نتایج حاصله نشان داد که کمترین میزان کارآیی ها مربوط به تیمار کوددامی 25 تن در هکتار و کودشیمیایی250 کیلوگرم در هکتار و بیشترین آن مربوط به شاهد بوده است. با افزایش میزان کود نیتروژن، کارآیی جذب، مصرف و بهره وری نیتروژن گیاه کنجد کاهش یافت. همچنین تیمارهای مورد آزمایش از نظر شاخص های رشدی اختلاف معنی داری را نشان دادند. بیشترین میزان شاخص سطح برگ، سرعت آسیمیلاسیون خالص، آهنگ رشد و سرعت رشد محصول مربوط به تیمار کود دامی 25 تن در هکتار و کود شیمیایی250 کیلوگرم در هکتار و کمترین آن مربوط به شاهد بود. با افزایش میزان کود نیتروژن، شاخص سطح برگ و سایر شاخص های رشدی گیاه کنجد افزایش یافت. تیمارهای مورد آزمایش از نظر عدد کلروفیل متر، عملکرد دانه و بیولوژیک اختلاف معنی داری را نشان داد. نتایج حاصله نشان داد که بیشترین میزان عملکردها مربوط به تیمار کوددامی 25 تن در هکتار و کود شیمیایی250 کیلوگرم در هکتار وکمترین آن مربوط به شاهد بود. با افزایش میزان کودنیتروژن ، عدد کلروفیل متر، عملکرد دانه و بیولوژیک افزایش یافت.

تاثیر تنش خشکی و محلول پاشی متانول بر برخی خصوصیات مورفولوژیکی و عملکرد دو رقم نخود(cicer arietinum l.) در شرایط مزرعه و گلخانه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  حمیدرضا احیایی   مهدی پارسا

تحقیقات اخیر نشان داده است که محلول پاشی متانول بر روی گیاهان سه کربنه موجب افزایش زیست توده و کارایی مصرف آب می شود. به این منظور دو آزمایش در مزرعه و گلخانه اجرا شد، جهت بررسی اثر محلول پاشی متانول و دور آبیاری بر عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم نخود آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کرت های دو بار خرد شده بر پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. آبیاری به عنوان عامل اصلی با مدار 10 و 20 روز و ترکیب فاکتوریل دو رقم نخود 482 ilc(تیپ کابلی) و پیروز (تیپ دسی) و متانول در غلظت های، 20،10 و30 درصد حجمی به عنوان فاکتور های فرعی در نظر گرفته شدند، متانول در طی فصل رشد سه مرتبه با فواصل 10 روز بعد از شروع غلاف دهی بر روی اندام های هوایی بوته های نخود محلول پاشی شد. نتایج نشان داد که محلول پاشی متانول اثرات معنی داری بر روی عملکرد و اجزای عملکرد داشت. محلول پاشی با غلظت 30 درصد بیش از سایر تیمار ها بر عملکرد و اجزای عملکرد موثر بود. به طوری که موجب افزایش تعداد غلاف، وزن دانه، وزن صد دانه، تعداد دانه در بوته و شاخص برداشت شد. آزمایش دوم به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در سال 1387 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. تیمار های آزمایش شامل آبیاری در 3 سطح (40،60 و80 درصد fc) و متانول در 5 سطح (0،10،20،30 و40 درصد حجمی) و 2 رقم نخود (پیروز و482ilc) بود. متانول در طی فصل رشد سه مرتبه (قبل از گل دهی، اوایل غلاف دهی و هنگام پر شدن دانه) بر روی اندام های هوایی بوته های نخود محلول پاشی شد. نتایج نشان داد محلول پاشی با غلظت 30 درصد بیش از سایر تیمار ها بر بخش رویشی موثر بود. در بین تیمار های آبیاری، تیمار 80% fc در اکثر صفات برتری داشت. در محلول پاشی 30 درصد حجمی متانول بیشترین ارتفاع بوته، تعداد گره، وزن ساقه، وزن برگ، وزن کل و در محلول پاشی 10درصد حجمی متانول خصوصیات مربوط به عملکرد دانه شامل تعداد غلاف، وزن غلاف با دانه، تعداد دانه در تک بوته، وزن دانه در تک بوته و شاخص برداشت افزایش یافت، در تیمار شاهد کمترین ارتفاع بوته، عدد spad و تعداد غلاف و در محلول پاشی 40 درصد متانول کمترین تعداد دانه و وزن دانه در تک بوته، شاخص برداشت، وزن کل بوته، طول ساقه فرعی مشاهده شد، به طور کلی می توان گفت محلول پاشی 30 درصد متانول موجب رشد رویشی بیشتر و محلول پاشی 10 درصد موجب افزایش عملکرد واجزای عملکرد در دو رقم نخود شده است.

مبارزه شیمیایی با علف هرز جودره (hordeum spontaneum) در گندم و بررسی نقش آنزیم سیتوکروم p450 مونواکسیژناز در متابولیسم علف‏کش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  سید احمد حسینی   مهدی نصیری محلاتی

این پژوهش با هدف بررسی پاسخ جودره (hordeum spontaneum) و گندم به مقادیر مختلف علف‏کشها، و نیز بررسی نقش آنزیم سیتوکروم p450 مونواکسیژناز در متابولیسم علف‏کش انجام شد. در ابتدا پاسخ جودره و گندم در آزمایش های دز-پاسخ به علف‏کش‎های مختلف ارزیابی و سپس مطالعات آنزیم p450 به روش مستقیم و غیر مستقیم (با استفاده از بازدارنده آنزیم) و متابولیسم علف‏کش با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع- اسپکترومتری جرمی انجام شدند. نتایج نشان داد که جودره تقریباً به تمام علف‏کش های ثبت شده برای گندم و جو به طور طبیعی متحمل است، اما بسته به نوع علف‏کش، حد تحمل جودره به علف‏کشها متفاوت بود. برای مثال در مورد علف‏کش کلودینافوپ پروپارژیل (تاپیک) توده‎های مختلف جودره به این علف‏کش متحمل بوده، و جودره قادر است همانند گندم این علف‏کش را به سرعت در اندام های خود متابولیزه کند، که آنزیم p450 در متابولیسم آن نقش داشت. علف‏کش های سولفوسولفورون (بویژه در شرایط دز بالاتر و کاربرد پیش رویشی) و متسولفورون‎متیل + سولفوسولفورون (توتال) در مقایسه با سایر علف‏کش های ثبت شده در کاهش زیست‎توده جودره تاثیر بهتری داشتند، اما برای کنترل مطلوب بایستی در مقادیر بالاتر مصرف شوند. جودره به علف‏کش پروپوکسی کاربازون سدیم (اتریبیوت) حساس تر از سایر علف‏کشها بود و کاربرد ایمن ساز مفن پیردی اتیل نیز موجب کاهش گیاهسوزی جودره نشد، در صورتیکه تحمل گندم به این علف‏کش را به طور معنی داری افزایش داد. نتایج lc-ms/ms نیز نشان داد که جودره قادر است دز توصیه شده سولفوسولفورون را در اندام های خود متابوله کند اما در مقایسه با گندم سرعت متابولیسم در جودره پایین‎تر بود. در مجموع مبارزه شیمیایی به تنهایی در کنترل جودره کارساز نیست و ضروری است راهکارهای تلفیقی برای کنترل این علف‎هرز در مزارع گندم طراحی و اجرا شوند.

ارزیابی تنوع زیستی زراعی در مناطق شرقی مشهد با استفاده از مدل عمومی خطی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  مریم جهانی   مهدی نصیری محلاتی

به منظور اندازه گیری عناصر اصلی تنوع زیستی کشاورزی، ارائه شاخص های کمی جهت ارزیابی آن و بررسی رابطه ثبات عملکرد و تنوع زیستی کشاورزی در مورد محصول گندم این تحقیق طی دو سال زراعی 87-1386 و 88-1387 در اراضی زراعی بخش رضویه شهرستان مشهد به اجرا در آمد. به منظور تعیین توزیع فراوانی مزارع بر اساس مساحت، مزارع منطقه توسط بررسی های میدانی و اطلاعات موجود در بانک اطلاعات جهاد کشاورزی مشهد در دامنه کمتر از 3 هکتار، 3 تا 5 هکتار، 5 تا 10 هکتار، 10 تا 15 هکتار و بیشتر از 15 هکتار شناسایی شد. همچنین پارامترهایی نظیر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک، تنوع علفهای هرز و عملکرد گیاه زراعی در انتهای فصل رشد اندازه گیری شد. جهت ارزیابی اثر فعالیت های کشاورزی بر تنوع زیستی مزارع گندم، پرسشنامه ای حاوی سوالات مورد نیاز و مرتبط با سابقه و فعالیت های کشاورزی انجام شده در مزارع تهیه و برای هر یک از مزارع تکمیل گردید. نتایج نشان داد که در سال اول بیشترین تنوع در بین گیاهان پهن برگ متعلق به خانواده شب بو (brassicaceae) با 8 گونه گیاهی و در بین گیاهان باریک برگ متعلق به خانواده گندمیان (poaceae) با 12 گونه گیاهی و در سال دوم بیشترین تنوع در گیاهان پهن برگ متعلق به خانواده کاسنی (asteraceae) و شب بو (brassicaceae) به ترتیب با 7 و 9 گونه گیاهی و خانواده گندمیان (poaceae) در گیاهان باریک برگ با 8 گونه گیاهی مشاهده شد. اثر مساحت مزارع بر غنای گونه ای و شاخص تنوع شانون در هر دو سال آزمایش معنی دار بود. با بزرگ شدن اندازه مزارع شاخص تنوع شانون به طور معنی داری کاهش یافت. به طوریکه بیشترین مقدار شاخص تنوع شانون در نمونه برداری اول و دوم در سال اول در مزارع با مساحت 4 و 2 هکتار به ترتیب 41/1 و 17/1 و در نمونه برداری اول و دوم در سال دوم در مزرعه با مساحت 2 هکتار به ترتیب 33/1 و 85/1 بدست آمد و کمترین شاخص تنوع شانون (0=h´) در دو نمونه برداری در سال اول در مزارع با مساحت 40، 30، 24، 20 و 11 هکتار مشاهده گردید. نتایج نشان داد که بین میزان عناصر موجود در خاک نظیر کربن و نیتروژن با شاخص شانون در دو مرحله نمونه برداری در دو سال، همبستگی بالایی مشاهده گردید. بطوریکه با افزایش میزان کربن و نیتروژن خاک شاخص شانون افزایش یافت. نتایج آنالیز مولفه های اصلی نشان داد که از بین کلیه متغیر های مورد بررسی میزان بذر در هکتار، درصد پتاس، درصد نیتروژن، درصد شن خاک و شاخص شانون مرحله اول بیشترین میزان توصیف واریانس در سطح مزارع را بخود اختصاص دادند. بین عملکرد دانه در واحد سطح و شاخص شانون در دو مرحله نمونه برداری و در دو سال آزمایش همبستگی معنی داری مشاهده گردید. با افزایش عملکرد دانه در واحد سطح، شاخص شانون در هر دو سال آزمایش کاهش یافت. به طوریکه بیشترین و کمترین شاخص شانون در سال اول به ترتیب در مزارعی با عملکرد دانه 7/466 کیلوگرم در هکتار و 5/4987 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. در سال دوم نیز بیشترین و کمترین شاخص شانون به ترتیب در مزارعی با عملکرد دانه 5/2155 کیلوگرم در هکتار و 7/5910 کیلوگرم در هکتار مشاهده گردید. نتایج حاصل از تجزیه علیت عملکرد دانه و کلیه صفات اندازه گیری شده در مجموع حاکی از آن بود که صفات غنای گونه ای، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، مواد آلی و ph خاک دارای اثرات مستقیم و معنی داری بر عملکرد بودند. صفات عملکرد بیولوژیکی، شاخص برداشت، تعداد آبیاری، میزان کود شیمیایی، میزان آفت کش، درصد رس و سیلت از مجموع اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبت و معنی دار برخوردار بودند. در حالی که در رابطه با کود اوره و میزان علف کش مصرفی در هکتار، اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبت و با سطح معنی داری کمتر مشاهده شد.

تاثیر کود های آلی و بیولوژیک بر خصوصیات کمی و کیفی گوجه فرنگی با تأکید بر عملیات خاکورزی حداقل در نظام های اکولوژیک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  محمدبهزاد امیری   مهدی نصیری محلاتی

چکیده به منظور بررسی اثر کودهای مختلف بر خصوصیات کمی و کیفی گوجه فرنگی (lycopersicon esculentum mill.) با تکیه بر خاکورزی حداقل، آزمایشی در سال زراعی 88-1387 به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. کود مرغی (صفر و 20 تن در هکتار) و 5 نوع کود مختلف (شامل: کودهای بیولوژیک نیتروکسین (a) (دارای باکتری های azotobacter sp. و azospirillum sp.) و باکتری های حل کننده ی فسفات (b) (دارای باکتری های bacillus sp. و pseudomonas sp.)، a+b، مخلوط کود شیمیایی نیتروژن و فسفر و شاهد (عدم استفاده از کود) به ترتیب به عنوان فاکتور اصلی و فرعی مد نظر قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شده شامل شاخص های کمی (تعداد میوه در بوته، تعداد میوه سالم در هکتار، درصد میوه های مریض، حجم میوه، طول، قطر و شاخص شکل میوه، وزن میوه در بوته، وزن خشک میوه در بوته، درصد رطوبت میوه، عملکرد کل و قابل عرضه بازار) و کیفی (قرائت کلروفیل متر، شاخص بریکس، ویتامین ث و لیکوپن) گوجه فرنگی بود. نتایج آزمایش حاکی از آن بود که کاربرد کود مرغی موجب افزایش 15 درصدی عملکرد کل نسبت به عدم کاربرد کود مرغی شد. با توجه به نتایج آزمایش بیشترین و کمترین مقدار ویتامین ث به ترتیب در تیمارهای کود بیولوژیک نیتروکسین و کود شیمیایی مشاهده شد. تمامی کودهای بیولوژیک و شیمیایی مورد استفاده در آزمایش میزان لیکوپن را نسبت به شاهد افزایش دادند، به طوری که بیشترین میزان لیکوپن در کود بیولوژیک بیوفسفر (38/2 میلی گرم در 100 گرم نمونه) بدست آمد. نتایج آزمایش بیانگر آن بود که وزن میوه در بوته در چین اول به مقدار قابل توجهی (61%) بیشتر از چین دوم بود

ارزیابی توانایی بالقوه ترسیب کربن و چرخه حیات در نظامهای مختلف زراعی ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  سرور خرم دل   مهدی نصیری محلاتی

امروزه مشخص شده است که جابجایی و انتشار کربن در مخازن مختلف خاک، گیاه و اتمسفر، می تواند نقش اساسی در پایداری بوم نظام های کشاورزی و کاهش مشکلات زیست محیطی و بخصوص گرمایش جهانی و تغییر اقلیم داشته باشد. بمنظور ارزیابی چرخه حیات (lca) و توانایی بالقوه ترسیب کربن برای ذرت در نظام های مختلف زراعی، مطالعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در دو سال زراعی 88-1387 و 89-1388 انجام شد. چهار تیمار آزمایشی شامل دو نظام زراعی کم نهاده بر پایه مصرف کود دامی و کمپوست زباله شهری، یک نظام متوسط نهاده و یک نظام پرنهاده به صورت زیر تعریف شدند: نظام کم نهاده با 30 تن کود دامی یا 30 تن کمپوست، بدون عملیات آماده سازی زمین و دو مرتبه وجین دستی، نظام متوسط نهاده شامل 15 تن در هکتار کمپوست، 150 کیلوگرم در هکتار اوره، دو مرتبه عملیات آماده سازی زمین و علفکش توفوردی (در مرحله پنج برگی ذرت، به میزان 5/1 لیتر در هکتار) و یکمرتبه وجین دستی و نظام پرنهاده شامل 300 کیلوگرم در هکتار اوره، چهار مرتبه عملیات آماده سازی زمین و پاراکوات (بعد از کاشت، به میزان 2 لیتر در هکتار) و توفوردی (در مرحله پنج برگی ذرت، به میزان 5/1 لیتر در هکتار) بودند. در نهایت، اثرات زیست محیطی تولید ذرت در شرایط آب و هوایی مشهد بررسی و ارزیابی چرخه حیات به ازای یک واحد کارکردی (یک تن دانه) با استفاده از روش iso 14040 در چهار مرحله اهداف و تعریف حوزه عمل مطالعه، آنالیز ممیزی چرخه حیات، ارزیابی تأثیر چرخه حیات و تلفیق و تفسیر نتایج محاسبه شد. مرحله سوم بر مبنای شش گروه تأثیر توانایی بالقوه تخلیه منابع غیرقابل تجدید (شامل سوخت فسیلی، سنگ فسفات و پتاس)، تغییر کاربری اراضی، تغییر اقلیم، سمیّت (جوامع انسانی، بوم نظام خشکی و آبی)، اسیدی شدن اراضی و اوتریفیکاسیون (بوم نظام های خشکی و آبی) مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین و کمترین میزان کربن آلی و نیتروژن کل خاک به ترتیب در نظام های کم نهاده بر پایه کود دامی با 25/2 درصد و پرنهاده با 12/0 درصد مشاهده شد. همچنین در پایان دور? آزمایش، میزان نیتروژن نیتراتی خاک در تیمارهای وابسته به مصرف کودهای آلی پایین تر بود. در پایان سال دوم، بیشترین و کمترین میزان زیست توده و تنفس میکروبی برای نظام های زراعی کم نهاده بر پایه کمپوست (به ترتیب با 76/177 میلی گرم کربن در کیلوگرم خاک و 83/0 میلی گرم دی اکسید کربن بر گرم خاک در روز) و پرنهاده (به ترتیب با 13/73 میلی گرم کربن در کیلوگرم خاک و 078/0 میلی گرم دی اکسید کربن بر گرم خاک در روز) حاصل شد. میزان کربن آلی، زیست توده و تنفس میکروبی خاک از زمان کاشت تا برداشت کاهش و پس از آن با برگرداندن بقایای گیاهی به خاک به میزان زیادی افزایش یافت. با اعمال مدیریت فشرده نظام زراعی شاخص سطح برگ، میزان تجمع ماده خشک، زیست توده اندام هوایی، وزن دانه، زیست توده کل و نسبت زیست توده اندام هوایی به زیرزمینی افزایش و وزن و طول مخصوص ریشه کاهش یافت. بیشترین زیست توده کل در نظام زراعی پرنهاده (7/1 کیلوگرم در مترمربع) و کمترین میزان آن در نظام کم نهاده در شرایط بهره گیری از کمپوست (3/1 کیلوگرم در مترمربع) مشاهده شد. بیشترین و کمترین تولید خالص اولیه ذرت و خاک در نظام های زراعی پرنهاده (به ترتیب با 7/924 و 4/277 گرم کربن بر متر مربع در فصل زراعی) و نظام کم نهاده بر پایه مصرف کمپوست (به ترتیب با 1/592 و 6/177 گرم کربن بر متر مربع در فصل زراعی) بدست آمد. بیشترین طول مخصوص ریشه در نظام زراعی کم نهاده بر پایه کود دامی با 79/19 سانتی متر در سانتی متر مکعب خاک و کمترین میزان آن در نظام زراعی پرنهاده با 32/1 سانتی متر در سانتی-متر مکعب خاک مشاهده شد. با اعمال مدیریت پرنهاده میزان تسهیم کربن به اندام های هوایی و دانه و در شرایط بهره گیری از نظام کم نهاده میزان تسهیم کربن به ریشه و تراوه های ریشه ای افزایش یافت. بیشترین و کمترین میزان کربن آلی و ماده آلی خاک به ترتیب در نظام زراعی کم نهاده بر مبنای مصرف کود دامی (0/2 و 4/3 درصد) و نظام پرنهاده (01/0 و 03/0 درصد) مشاهده شد. مدیریت فشرده علاوه بر تأثیر منفی بر میزان کربن آلی خاک، کاهش میزان کربن پایدار خاک را نیز به همراه داشت. بالاترین میزان کربن پایدار خاک در نظام زراعی کم نهاده بر مبنای مصرف کود دامی (05/1 درصد) و پایین ترین میزان در نظام پرنهاده (004/0 درصد) بدست آمد. در نهایت، بیشترین و کمترین میزان کربن ترسیب شده به ترتیب در نظام کم نهاده بر پایه مصرف کود دامی و نظام پرنهاده مشاهده شد. بطور کلی، مدیریت کم نهاده نظام زراعی بر مبنای بهره گیری از کود دامی به دلیل بهبود ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک و همچنین آزادسازی تدریجی عناصر غذایی همراه با رشد گیاه باعث افزایش تسهیم کربن به بافت های زیرزمینی و در نتیجه افزایش زیست توده اندام های زیرزمینی ذرت شد. بدین ترتیب بنظر می رسد که ترسیب کربن بر مبنای کاهش عملیات خاکورزی و افزودن بقایای گیاهی به خاک، راهکاری مناسب برای کاهش انتشار دی اکسید کربن به اتمسفر و اثرات نامطلوب تغییر اقلیم بویژه در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. نتایج lca نشان داد که بیشترین سهم نظام تولیدی ذرت دانه ای برای گروه موثر اسیدی شدن (59/2) و تغییر اقلیم (61/0) حاصل شد. بدین ترتیب، چنین بنظر می رسد که بتوان از روش های مختلف مدیریت نظام زراعی همچون کاربرد نهاده های آلی، تناوب، گیاهان تثبیت کننده نیتروژن و خاکورزی حداقل بر مبنای بهره گیری از اصول کم نهاده برای کاهش این اثرات زیست محیطی بهره جست.

بررسی تاثیر برخی تنظیم کننده های رشد گیاهی بر تولید گیاهچه، میکروتیوبر و مینی تیوبر در ارقام مختلف سیب زمینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  بهزاد کیانمهر   محمود اطرشی

یکی از عوامل اصلی محدود کننده تولید سیبزمینی در ایران کمبود غدههای بذری گواهی شده می باشد، لذا این آزمایش به صورت آشیانه ای در قالب طرح کاملاً تصادفی با 10 تکرار با هدف یافتن رقم مناسب و موثرترین هورمون و غلظت کاربردی آن در شرایط درون شیشه ای، بر تولید گیاهچه و متعاقب آن تولید بذور عاری از بیماری میکروتیوبر سیب زمینی در شرایط درون شیشه و مینی تیوبر سیب زمینی در شرایط گلخانه، در شهریور 1388 ابتدا در آزمایشگاه و سپس در گلخانه طراحی و اجرا شد. پنج غلظت متفاوت از هورمون های پاکلوبوترازول (ptz) (0، 001/0، 01/0، 1/0 و 5/0 میلی گرم در لیتر)، اتفون (0، 5/0، 1، 2 و 3 میلی گرم در لیتر)، تیدیازرون (tdz) (0، 01/0، 1/0، 5/0 و 1 میلی گرم در لیتر) و کومارین (0، 15، 20، 25 و 30 میلی گرم در لیتر) در مورد چهار رقم سیب زمینی: آگریا، بورن، ساوالان و سانته مورد آزمایش قرار گرفتند. اثر رقم بر صفات مربوط به غده در میکروتیوبر و مینی تیوبر بسیار معنی دار بود، بنحوی که ارقام ساوالان و سانته تعداد میکروتیوبر بیشتر، و رقم سانته تعداد مینی تیوبر بیشتری در مقایسه دیگر ارقام تولید نمودند. غلظت های بالای کومارین، tdz و اتفون باعث کوتاه تر شدن طول گیاهچه، طول میانگره و کم شدن تعداد برگ در مقایسه با شاهد گشتند. مناسب ترین هورمون برای افزایش تعداد میکروتیوبر tdz و جهت افزایش وزن و اندازه میکروتیوبر کومارین و tdz بود. موثرترین سطح tdz جهت افزایش معنی دار تعداد میکروتیوبر1 میلی گرم بر لیتر و 5/0 میلی گرم بر لیتر جهت افزایش وزن و اندازه میکروتیوبر بود. مناسب ترین هورمون برای افزایش تعداد مینی تیوبر اتفون بود. 2 و 3 میلی گرم بر لیتر موثرترین سطوح این هورمون جهت افزایش معنی داری تعداد مینی تیوبر بودند. مینی تیوبرهای تولیدی در سطح ptz (001/0 میلی گرم بر لیتر)، در مقایسه با شاهد دارای اندازه و وزن بیشتری بودند.

ارزیابی پایداری نظام های تولید گندم ایران با استفاده از منطق فازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  بختیار لله گانی دزکی   مهدی نصیری محلاتی

در این پژوهش روند پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 با استفاده از منطق فازی بررسی شده است. به این منظور، شاخصه های مختلفی تحت معیارهای زراعی، اکولوژیکی- محیطی و اجتماعی- اقتصادی از پایگاه داده وزارت جهاد کشاورزی و مرکز آمار ایران جمع آوری شده و جهت ارزیابی پایداری نظام های تولید گندم ایران مورد استفاده قرار گرفته است. وزن هر یک از شاخصه ها از طریق ارزش همبستگی آنها با روند عملکرد گندم (متوسط عملکرد گندم آبی و دیم) مشخص شده است. شاخصه ها بر اساس سال پایه (1375) نرمال شده و مقادیر شاخص ها از طریق میانگین موزون شده محاسبه شده اند. سپس، با تعریف سه آستانه عبور از پایداری (? برابر با 2، 5 و 10 برابر سال پایه) به روش فازی تجزیه و تحلیل شده اند. در نتیجه، مقدار پایداری در دامنه صفر تا یک مشخص شده، بطوری که صفر بیانگر کمترین و یک نشان دهنده بیشترین مقدار پایداری است. نتایج نشان می دهد که هر یک از معیارهای زراعی، اکولوژیکی- محیطی و اجتماعی- اقتصادی و نیز پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 با روند کاهشی (p<0.01) مواجه هستند. میانگین کاهش پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 در آستانه های 2، 5 و 10 به ترتیب برابر 1/23، 47/8 و 6/3 درصد است. میانگین معیارهای زراعی، اکولوژیکی- محیطی و اجتماعی- اقتصادی پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 در آستانه های 2، 5 و 10 به ترتیب برابر 52/0، 70/0 و 77/0؛ 70/0، 77/0 و 79/0؛ و 39/0، 59/0 و 69/0 است. میانگین پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 در آستانه های 2، 5 و 10 نیز به ترتیب برابر 53/0، 63/0 و 67/0 است که نشان می دهد پایداری این نظام ها در حد متوسط قرار دارد. تجزیه و تحلیل حساسیت هم نشان می دهد که پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 در آستانه های 2 و 5 بیشترین حساسیت را به ترتیب نسبت به معیارهای اجتماعی- اقتصادی، اکولوژیکی- محیطی و زراعی داشته است. در حالی که، پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 در آستانه 10 بیشترین حساسیت را به ترتیب نسبت به معیارهای اکولوژیکی- محیطی، زراعی و اجتماعی- اقتصادی داشته است. شاخص های بازار و خدمات در بین شاخص-های اجتماعی- اقتصادی، شاخص های مصرف سموم و کودهای شیمیایی در بین شاخص های زراعی و شاخص مصرف منابع آب زیر زمینی در بین شاخص های اکولوژیکی- محیطی به ترتیب از مهمترین عوامل کاهش پایداری نظام های تولید گندم ایران طی سال های 1375 تا 1385 هستند.

ارزیابی ویژگیهای اکولوژیکی گونه کاکوتی چند ساله (ziziphora clinopodioides lam.) در عرصه های طبیعی و امکان سنجی اهلی سازی آن در نظام زراعی کم نهاده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  محمد خیرخواه   پرویز رضوانی مقدم

چکیده به منظور مطالعهامکان اهلی سازی گونه کاکوتی چند ساله در نظام زراعی کم نهاده، مجموعه ای از مطالعات در طی 3 سال زراعی 89-87 در رویشگاههای طبیعی، آزمایشگاهی و گلخانه ای و زراعی انجام شد. در بخش مطالعات رویشگاهی، ویژگیهای مختلف اکولوژیکی، بیولوژیکی و فیتوشیمیایی گیاه در سه رویشگاه طبیعی آن واقع در مناطق تیوان، گلول و لنگر در استانهای خراسان رضوی و شمالی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که این گونه عمدتاً در شیب های رو به شمال و شمال شرق و بیشتر در شیب های 10 تا 55 درصد و ارتفاع 1200 تا 3000 متر از سطح دریا با متوسط بارندگی سالیانه 299 میلیمتر و متوسط درجه حرارت سالیانه?c 8/11 رشد می کند و خاک مناسب رویشگاه این گونه عمدتاً در محدوده ای از خاک های سیلتی لوم، رسی لوم وسیلتی رسی لوم با ph خنثی تا 8 می باشد. متوسط تراکم 91/4 بوته در متر مربع بود. متوسط زیست توده خشک 14/20 گرم بر متر مربع و متوسط درصد پوشش خاک حدود7/17 درصد بود. ارزیابی خصوصیات فیتوشیمیایی نشان داد که متوسط درصد اسانس حاصل از اندامهای هوایی مناطق مورد مطالعه 4/2 درصد بود. در مجموع 34 ترکیب در اسانس نمونه های موجود شناسایی شدند. مطالعه مراحل فنولوژیکی گیاه در رویشگاه های طبیعی نیز حاکی از آن بود که چرخه زندگی این گیاه حدود 190 روز معادل 2696 درجه روز-رشد بطول می انجامد در حالیکه در شرایط زراعی در سال اول 234 روز معادل 3509 درجه روز- رشد ودر سال دوم 247 روز معادل 4138 درجه روز– رشد طول کشید. در بخش مطالعات آزمایشگاهی و گلخانه ای نیز خصوصیات جوانه زنی بذر، روش های تکثیر گیاه و مطالعه اثر تراکم و کود دامی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج آزمایش های جوانه زنی بذر نشان داد که بذر این گیاه فاقد دوره خواب است. درجه حرارت های کاردینال جوانه زنی( پایه، بهینه و بیشینه) به ترتیب (5-8/5)، (22- 6/22) و (5/39- 5/40 ) درجه سانتیگراد تعیین شد. در مقایسه روش های تکثیر، بهترین روش، روش تولید گیاهچه داخل سینی نشاء انتخاب شد. نتایج حاصل از مطالعه اثر تراکم و کود دامی در شرایط گلخانه نشان داد که افزایش کود دامی از 10 تن در هکتار به بالا عمدتاً تأثیری بر وزن خشک اندامهای هوایی نداشت و افزایش تراکم موجب افزایش وزن خشک اندامهای هوایی شد. نتایج حاصل از مطالعه تاریخ های مختلف انتقال نشاء و تراکم های مختلف طی دو سال آزمایش در شرایط زراعی نشان داد که افزایش تراکم بجز تاریخ کاشت اردیبهشت ماه در هر دو سال، موجب افزایش عملکرد ماده خشک اندامهای هوایی گردید و تاریخ کاشت فروردین با تراکم 33/13 بوته در متر مربع بیشترین عملکرد را حاصل نمود. مطالعه اثر فواصل آبیاری و کود دامی در شرایط زراعی نشان داد که با افزایش کود دامی به میزان 10 تن درهکتار در سال اول موجب افزایش ناچیزی در میانگین کل وزن خشک اندامهای هوایی گردید. در سال دوم، کود دامی بر میانگین کل وزن خشک اندامهای هوایی موثر نبود.افزایش فواصل آبیاری هم تأثیری بر وزن خشک اندامهای هوایی بخصوص در سال اول و اوایل سال دوم( چین اول) بدلیل بارندگی های اول فصل نداشت. فواصل آبیاری، سطوح مختلف کود دامی، تراکم و تاریخ کاشت بر میزان درصد اسانس تأثیری نداشتند اما آنچه که باعث افزایش درصد اسانس در گیاه گردید درجه حرارت های بالا و شدت تابش نور خورشید بودکه کمتر بودن درصد اسانس در چین اول نسبت به چین دوم و سوم موید این موضوع است. همچنین ارزیابی فیتوشیمیایی اسانس گیاه در شرایط زراعی نشان داد که اسانس حاصله دارای 32 ترکیب که 92/97 درصد از کل ترکیبات اسانس را تشکیل می دهند، بوده و پولگون و پیپریتنن اجزای اصلی تشکیل دهنده ترکیبات اسانس بودند. واژه های کلیدی: اهلی سازی، درجه حرارتهای کاردینال، کاکوتی چند ساله، خصوصیات فیتوشیمیایی

ارزیابی شاخص های کشت مخلوط زیره سبز و نخود با تاکید بر روش افزایشی و جانشینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  نگار ظریف پور   محمدتقی ناصری پوریزدی

به منظور بررسی اثر ترکیب های مختلف کشت مخلوط زیره سبز و نخود زراعی بر خصوصیات کمی گونه ها و ویژگی-های کیفی زیره سبز، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی به اجرا درآمد. آزمایش بصورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور اصلی آرایش خطوط کاشت در دو سطح که بصورت متناوب d11:1 (زیره : نخود) و d2 1:2 (زیره : نخود) و فاکتور فرعی نسبت تراکم های مختلف دو گیاه زیره سبز و نخود در 6 سطح به ترتیب به صورت کشت خالص زیره سبزp1 (100% زیره سبز)، p2(50% زیره سبز +50% نخود)، p3 (60% زیره سبز + 40% نخود)، p4(80% زیره سبز + 20% نخود)، p5(100% زیره سبز + 20% نخود) و کشت خالص نخود p6 (100% نخود) در کرتهای فرعی اجرا شد. تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ و سرعت رشد محصول در تیمار خالص زیره سبز در مقایسه با کشت مخلوط زیره سبز و نخود بالاترین مقادیر را دارا بود، اما در در تیمارهای کشت مخلوط با افزایش تراکم، این مقادیر افزایش یافت. در گیاه نخود نیز تمام شاخص های رشدی در تیمار خالص آن بیشتر بود و با افزایش تراکم زیره در کشت مخلوط این شاخص-ها کاهش یافت. نتایج آزمایش نشان داد که در بین تیمارهای مختلف کشت مخلوط، ترکیب d1p2: (50% زیره سبز : 50% نخود)از نظر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت برتر است. بیشترین درصد نیتروژن گیاه زیره سبز مربوط به ترکیب d2p4:(60%زیره و40% نخود)بود.تفاوت معنی داری در میزان اسانس زیره سبز بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد ولی ترکیبهای مختلف کشت مخلوط نسبت به خالص بیشترین میزان اسانس را دارا بودند. بیشترین عملکرد اسانس در بین تیمارهای کشت مخلوط مربوط به ترکیبd2p2 (50% زیره : 50% نخود) بود. همچنین بیشترین نسبت برابری زمین (23/1)ler ، مربوط به تیمار کشت d2p2 (50% زیره سبز : 50% نخود) و کمترین آن (90/0) مربوط به تیمار d1p4( 80% زیره سبز: 20% نخود) بود.

ارزیابی تاثیر کود های آلی و بیولوژیک بر عملکرد، اجزای عملکرد و اسانس گل گیاه دارویی همیشه بهار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  علی نوروزیان   مهدی نصیری محلاتی

چکیده از آنجا که تولید و تکثیر گیاهان دارویی در سیستمهای کشاورزی سازگار با محیط زیست از اولویت خاصی برخوردار میباشد و نیزعدم وجود مطالعات در رابطه با ارزیابی منابع مختلف کودی برروی گیاه همیشه بهار، آزمایشی در سال زراعی 89-1388در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با ? تکرار و 10 تیمار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل: 1- کودکمپوست (30 تن در هکتار) 2-کود ورمی کمپوست (20 تن در هکتار)، 3-مخلوط ورمی کمپوست و کمپوست (25 تن در هکتار)، 4- کود بیولوژیک نیتروکسین (حاوی باکتری های azospirillum و azotobacter)(n) 5- باکتریهای حلکننده فسفات (psb) (حاوی باکتریهای bacillus و pseudomonas)(b) 6- مایکوریزا((m، 7- مخلوط باکتریهای حلکننده فسفات و نیتروکسین (b+n)، 8- مخلوط باکتریهای حلکننده فسفات و مایکوریزا(b+m) 9- تیمار مخلوط نیتروکسین و مایکوریزا(n+m) 10-شاهد(بدون تیمار کودی). با نصف کردن کرتها به دو قسمت مجزا، ارزیابی صفات در دو قسمت تولید بذر و گل انجام شد. برخی از صفات مورد مطالعه در این آزمایش عبارتند از ارتفاع گیاه ،تعداد شاخه ، تعداد کاپیتول در گیاه ،وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد بذر درصد روغن بذر و اسانس گل بود.نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد خشک گل(1356 کیلو گرم در هکتار)، عملکرد بیولوژیک(6899 کیلو گرم در هکتار)، عملکرد اسانس گل(17/2 کیلو گرم در هکتار)،عملکرد بذر(2255 کیلو گرم در هکتار)، در صد روغن بذر(05/26 درصد) و عملکرد روغن بذر(28/666 کیلو گرم در هکتار) در تیمار ورمی کمپوست مشاهده شد. بالاترین ارتفاع در زمان گلدهی در تیمار استفاده توام مایکوریزا و نیتروکسین به دست آمد.وزن هزار دانه و تعداد بذر در کاپیتول تحت تاثیر تیمار های مورد استفاده قرار نگرفتند.بالاترین درصد کلونی زایی در ریشه در تیمار استفاده توام مایکوریزا و نیتروکسین (61 درصد) بدست آمد. نتایج حاکی از آن بود که کود های آلی و بیولوژیک بر اکثر صقات دارای اثر مثبتی نسبت به شاهد بودند. کلمات کلیدی: گیاهان دارویی، کود کمپوست، نیتروکسین، ورمیکمپوست، عملکرد بذر، عملکرد اسانس

اثرات گیاه سرخارگل بر عملکرد و سیستم ایمنی جوجه های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  ندا نصیرزاده   حسن نصیری مقدم

به منظور بررسی اثرات برگ و ساقه ی گیاه سرخارگل (echinacea purpuera) بر عملکرد و سیستم ایمنی جوجه های گوشتی، مطالعه ای در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 جیره حاوی سطوح مختلف 0/0، 4/0، 8/0، 2/1، 6/1، 0/2 و 4/2 درصد استفاده گردید. تعداد 280 قطعه جوجه ی یک روزه (سویه راس 308) با تیمارهای فوق که طبق nrc 1994، تنظیم شده بودند، به مدت 42 روز تغذیه شدند. وزن بدن، افزایش وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی بطور دوره ای و وزن نسبی اندام های درونی بدن شامل: چینه دان، پیش معده، سنگدان، پانکراس، دوازدهه، ژژونوم، ایلئوم، کبد، طحال و بورس در آخر دوره اندازه گیری گردیدند. ارزیابی ایمنی برای تعیین پاسخ حساسیت بازوفیل پوست در سن 14 روزگی با تزریق فیتوهماگلوتنین در بین پرده سوم و چهارم انگشتان پا انجام شد. شمارش تفریقی گلبول های سفید در سن 42 روزگی انجام شد. ارزیابی تست srbc با تزریق گلبول قرمز گوسفند (سوپانسیون 10% در pbs) در عضله سینه در سن 28 و 35 روزگی در یک پرنده از هر تکرار انجام گردید و خونگیری از ورید زیر بال برای تعیین تیتر آنتی بادی نسبت به srbc، بوسیله آگلوتینه شدن در سرم همه ی پرنده های انتخاب شده یک هفته ی بعد انجام شد. سنجش تیتر آنتی بادی علیه بیماری های نیوکاسل با خونگیری یک هفته پس از واکسیناسیون بررسی شد. همچنین متابولیت های خون شامل گلوکز، کلسترول، کلسیم، تری گلیسیرید، آلکالین فسفاتاز، آلانین آمینوترنسفراز، آسپارتات آمینوترنسفراز، پروتئین کل و نسبت هتروفیل به لمفوسیت مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس نتایج حاصل، گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری را برای افزایش وزن دوره ای، ضریب تبدیل دوره ای، پاسخ پوست به تزریق فیتوهماگلوتنین در 14 روزگی و igm نشان ندادند؛ در حالی که مصرف خوراک در دوره ی رشد و کل (05/0p< )، تیتر آنتی بادی علیه نیوکاسل، عیار پادتن کل، igg تولید شده علیه گلبول قرمز گوسفند (srbc) در سن 35 و 42 روزگی و میزان کلسیم و alt سرم در 42 روزگی و همچنین وزن نسبی طحال و بورس بین دو تیمار 4/? و 4/2 درصد معنی دار نشان دادند (05/0 p<). فاکتور های خونی شامل glu، tp، tg، chol، ast، alp، نسبت هتروفیل به لمفوسیت، و همچنین وزن دوازدهه، ژژونوم و ایلئوم بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشتند (05/0p> ). بنابراین استفاده از گیاه سرخارگل علاوه بر بهبود شاخص های مربوط به عملکرد، می تواند سبب ارتقای سیستم ایمنی و افزایش سلامت گلّه شده و به عنوان جایگزینی برای ترکیبات آنتی بیوتیکی در نظر گرفته شود.

بررسی اثر کودهای بیولوژیک بر عملکرد و اجزای عملکرد سه رقم کنجد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  سلما کلانتری خاندانی   مهدی نصیری محلاتی

چکیده به منظور بررسی تأثیر کودهای بیولوژیک بر عملکرد و اجزای عملکرد سه رقم کنجد(sesamum indicum l.) آزمایشی بصورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 89-88 انجام گرفت. کرت های اصلی شامل دو توده محلی کلات و اسفراین و یک رقم اولتان بود. 3 نوع کود بیولوژیک مختلف (شامل: کودهای بیولوژیک نیتروکسین (a) ( دارای باکتری های azotobacter sp. و azospirillum sp.) و باکتری های حل کننده ی فسفات (b) (دارای باکتری های bacillus sp. و pseudomonas sp.) ، a+b(نیتروکسین همراه با باکتری های حل کننده فسفات) و یک تیمار شاهد در کرت های فرعی قرار گرفتند. عدد کلروفیل متر، شاخص سطح برگ (lai)، سرعت رشد محصول (cgr)، سرعت اسیمیلاسیون خالص (nar) ، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، عملکرد روغن، درصد روغن، ارتفاع گیاه، تعداد شاخه فرعی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول و وزن هزار دانه مورد بررسی قرار گرفتند. اثر تیمارهای کودی بر عدد کلروفیل متر، شاخص سطح برگ (lai)، سرعت رشد محصول (cgr)، سرعت اسیمیلاسیون خالص (nar)، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، درصد روغن، تعداد شاخه فرعی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول و وزن هزار دانه معنی دار نبود. با این وجود اثر تیمارهای کودی بر ارتفاع بوته و عملکرد روغن معنی دار بود. بیشترین ارتفاع بوته مربوط به تیمار کود نیتروکسین به اضافه باکتری های حل کننده فسفات (110 سانتی متر) و کمترین ارتفاع مربوط به تیمار نیتروکسین (95 سانتی متر) بود و بیشترین و کمترین عملکرد روغن بترتیب مربوط به تیمار کود بیولوژیک نیتروکسین به اضافه باکتری های حل کننده فسفات با 690 و شاهد با 650 کیلوگرم در هکتار بود.. به طور کلی، نتایج این آزمایش نشان داد که کودهای کودهای بیولوژیک به تنهایی پاسخ گوی نیازهای کودی گیاه کنجد نمی باشند و گیاه کنجد واکنش پذیری مناسبی تسبت به این کودها نشان نداد. واژه های کلیدی: کودهای بیولوژیک، ارقام کنجد، عملکرد، اجزای عملکرد.

بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی گلرنگ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  امین غلامی   علیرضا کوچکی

در این تحقیق سعی شده تا با استفاده از کودهای بیولوژیک هم جهت با طبیعت حرکت کنیم و سعی کنیم که کارایی ها را به حداکثر برسانیم.استفاده گسترده از این محصولات بیولوژیک دیر زمانی است که در کشورهای پیشرفته به کار گرفته شده است.لذا ما باید با تمرکز و تحقیقات بیشتر ظرفیت های مستعد را کشف و در جهت کاهش مشکلات ناشی از استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی گام بر ذاریم.

بررسی کاهش آفلاتوکسین پسته با استفاده از ازن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  پرویز بشیری   ناصر صداقت

در این تحقیق از پسته اوحدی باغ های منطقه فیض آباد استان خراسان رضوی، شامل پسته تازه با پوسته نرم، پسته خشک با پوسته کامل و پسته خشک با پوسته سخت، استفاده گردید. نمونه های آلوده به وسیله آمپول لیوفلیزه قارچ آسپرژیلوس فلاووس و پارازیتیکوس که در محیط کشتygc فعال شده بودند به نسبت 3/0درصد از هر کدام، تلقیح گردیدند. نمونه های پسته آلوده شده تحت تیمار غلظت ازن (صفر، 4 و ppm 8) و زمان غوطه وری در ازن محلول (صفر، 2، 4، 6، 8، 1 و 12ساعت) در مدل آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که غلظت ppm 4 ازن موجب کاهش آفلاتوکسین های g1, b1 و کل، به ترتیب 32 درصد، 55 درصد و 6/35 درصد و برای غلظت ppm 8ازن به ترتیب، 50 درصد، 68 درصد و 52 درصد بوده است. بهترین تاثیر غلظت ازن بر روی پسته با پوسته سخت و با غلظت ppm 8ازن بود که موجب کاهش آفلاتوکسین های پسته به ترتیب، 5/64 درصد، 5/55 درصد و 61 درصد گردید.کاهش آفلاتوکسین ها در اثر تیمار ازن به ترتیب برای g1,b1 به صورت معنی داری بیشتر از کاهش آفلاتوکسین های g2, b2 بوده است. بهترین کاهش با میکروبی برای اثر متقابل غلظت ازن و زمان در 12 ساعت، برای نمونه شاهد، غلظت 4 و ppm 8 ازن به ترتیب 8/0، 1/2 و 68/2 سیکل لگاریتمی بود.اثر غلظت ازن و زمان تماس برتغییرات پراکسید و عدد اسیدی، معنی دار، اما بر تغییرات ضریب شکست به لحاظ آماری، معنی دار نبوده است. نوع پسته بر ویژگی های (طعم، رنگ، بافت و پذیرش کلی) به لحاظ آماری تاثیر معنی داری نداشته است اما اثر زمان بر ویژگی های حسی پسته به لحاظ آماری معنی دار بوده است (05/0p?).

بررسی رابطه هدایت الکتریکی خاک با یرخی جنبه های اگرواکولوژیکی ذرت و حاصلخیزی خاک در یک نظام زراعی کم نهاده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  حمیده خلیل زاده   محسن جهان

تیمارهای مختلف کودی بکار برده شد. کود گاوی، ورمی کمپوست، کود بیولوژیک، و کود شیمیایی. تغییرات برخی خصوصیات خاک در طول دوره رشد در این تیمارها بررسی شد. تغییرات اسیدیته خاک، هدایت الکتریکی، میزان نیتروژن خاک، کربن آلی و تنفس میکروبی. رابطه این خصوصیات با یکدیگر و همچنین با عملکرد گیاه بررسی شد. نتیجه به این صورت بود که هدایت الکتریکی و اسیدیته خاک با عملکرد گیاه همبستگی بالایی داشتند. میزان نیتروژن خاک نیز در تیمارهای کود آلی بالاتر از سایر تیمارها بود. در طول فصل رشد، تنفس میکروبی در خاک های تحت تیمار کود بیولوژیک و کودهای آلی دارای بیشترین مقدار بود. همبستگی معنی دار ضعیفی بین هدایت الکتریکی و درصد نیتروژ خاک مشاهده شد.تیمارهای کودی اثر معنی داری بر وزن هزار دانه، کربن آلی خاک و طول مخصوص ریشه نداشت.

تاثیر کودهای بیولوژیک بر خصوصیات کمی و کیفی دو رقم گندم در تناوب با یونجه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  حسین زارع   مهدی نصیری محلاتی

اگرچه کاربرد کودهای بیولوژیک به علل مختلف در طی چند دهه ی اخیر کاهش یافته است، ولی امروز با توجه به مشکلاتی که مصرف بی رویه کودهای شیمیایی بوجود آورده است، استفاده از آنها به عنوان یک رکن اساسی در توسعه پایدار کشاورزی مجدداً مطرح شده است. به منظور بررسی واکنش عملکرد و اجزای عملکرد گیاه گندم به کاربرد کودهای بیولوژیک، آزمایشی بصورت اسپلیت پلات- فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 90-1389 اجرا شد. فاکتور اصلی آزمایش شامل کشت در زمین آیش و کشت بعد از برداشت یونجه در کرت های اصلی و فاکتورهای فرعی رقم در دو سطح (1-فلات، 2-پارسی) و کودهای بیولوژیک در چهار سطح (1-نیتروکسین (حاوی باکتری-هایazospirillum و azotobacter)، 2-میکوریزا، 3-نیتروکسین و میکوریزا و 4-شاهد) بصورت فاکتوریل در کرت های فرعی قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شده در این آزمایش شامل شاخص های رشدی (شاخص سطح برگ، ماده خشک، سرعت رشد محصول، ارتفاع بوته، تعداد پنجه و عدد کلروفیل متر)، عملکرد و اجزای عملکرد و میزان گلوتن دانه گندم بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تناوب یونجه-گندم بر تمامی صفات مورد مطالعه به جز شاخص برداشت تاثیر معنی داری داشت. از بین دو رقم مورد مطالعه رقم پارسی دارای ارتفاع بوته و عملکرد دانه بیشتری بود در حالی که تفاوت معنی داری از نظر میزان گلوتن بین دو رقم وجود نداشت. کودهای بیولوژیک منجر به افزایش سطح برگ، روند تجمع ماده خشک و سرعت رشد محصول شدند. همچنین تاثیر کودهای بیولوژیک بر عدد کلروفیل متر، عملکرد دانه، تعداد دانه در سنبله و میزان گلوتن معنی دار بود. در حالی که کودهای بیولوژیک بر ارتفاع بوته، تعداد پنجه بارور، عملکرد ماده خشک و عملکرد کاه تاثیر معنی داری نداشتند. بیشترین عملکرد دانه در رقم پارسی و تیمار مخلوط نیتروکسین-میکوریزا زمانی که در تناوب با یونجه کشت شده بودند، به میزان 435 گرم در متر مربع بود.

شبیه سازی اثرات تغییر اقلیم بر خسارت علف هرز یولاف وحشی و آفت سن گندم در گندم پاییزه تحت شرایط آب و هوایی مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  فرزاد مندنی   علیرضا کوچکی

در شرایط تغییر اقلیم برهمکنش میان گیاهان زراعی و آفات دچار تغییر خواهد شد. بنابراین پیش بینی خسارت آفات در این شرایط نقش مهمی در تعیین میزان تولیدات کشاورزی ایفا می کند. از جمله رهیافت های مورد استفاده برای مطالعه اثرات تغییر اقلیم مدل های شبیه سازی رشد می باشد. اگرچه تاکنون مدل های رشد متنوعی ساخته شده اند، با این وجود در بیشتر آنها ارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر برهمکنش بین آفات و محصولات زراعی لحاظ نشده است. بنابراین به منظور دستیابی به این اهداف یک مدل بوم شناختی فیزیولوژیک رشد و نمو تحت عنوان clipest ساخته شد. ساختار اصلی clipest برگرفته از مدل لینتول یک می باشد. در این شبیه سازی ابتدا مراحل فنولوژی به مدل لینتول اضافه شد، سپس فرمان بهاره شدن برای شبیه سازی رشد و نمو گندم پاییزه وارد مدل گردید و برای شبیه سازی تولید در شرایط پتانسیل، تکمیل و واسنجی شد. در نهایت مدل با وارد کردن خسارت یولاف وحشی و سن گندم بر رشد و عملکرد گندم پاییزه برای شرایط اقلیم رایج و آینده اصلاح گردید. پارامترهای لازم برای ساخت و واسنجی مدل از نتایج تحقیقات پیشین استخراج شد. این مدل در محیط fst برنامه نویسی شد و سپس با داده های مشاهده شده مراحل فنولوژی، شاخص سطح برگ، شاخص برداشت، وزن خشک کل، عملکرد دانه گندم پاییزه و یولاف وحشی و همچنین داده های درصد کاهش عملکرد گندم به علت خسارت یولاف وحشی، سن گندم و خسارت توام آنها در 3 آزمایش مزرعه ای ارزیابی شد. نتایج ارزیابی ها نشان داد که مدل clipest توانست با دقتی قابل قبول تغییرات مشاهده شده در صفات مورد ارزیابی را پیش بینی کند. نتایج شبیه سازی ها نشان داد که در شرایط تغییر اقلیم طول دوره رشدگندم پاییزه (از 240 به 217 روز) و یولاف وحشی (از 230 به 207 روز) به علت تسریع مراحل نموی آنها کوتاهتر شد. در شرایط تغییر اقلیم عملکرد گندم پاییزه تغییر کرد، بطوری که افزایش متوسط درجه حرارت منجر به کاهش آن و افزایش غلظت دی اکسید کربن منجر به افزایش آن شد. همچنین برهمکنش افزایش غلظت دی اکسید کربن و درجه حرارت نیز باعث کاهش عملکرد شد. افزایش درجه حرارت و برهمکنش افزایش درجه حرارت و غلظت دی اکسید کربن همچنین منجر به کاهش رشد و نمو یولاف وحشی شد، درحالی که افزایش غلظت دی اکسید کربن منجر به افزایش آن شد. افزایش درجه حرارت و برهمکنش افزایش درجه حرارت و غلظت دی اکسید کربن بر خلاف افزایش غلظت دی اکسید کربن منجر به شروع زودتر ریزش سن گندم به مزارع و افزایش طول دوره همپوشانی این حشره با طول دوره رشد گندم پاییزه شد. بنابراین به نظر می رسد که در شرایط تغییر اقلیم آینده در مقایسه با شرایط اقلیم فعلی، میزان خسارت سن گندم بر رشد و عملکرد گندم پاییزه افزیش یابد، در حالی که میزان خسارت یولاف وحشی و خسارت توام یولاف وحشی و سن گندم کاهش یابد.

بهره گیری از رهیافت مدل سازی در طراحی تیپ ایده آل گندم برای شرایط تنش خشکی در شرایط آب و هوایی مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  فرزاد حسین پناهی قروچای   مهدی پارسا

با وجودی که گندم در بین گیاهان زراعی به دلیل وجود تنوع ژنتیکی طبیعی بیش از هر گیاه دیگری مورد علاقه متخصصان اصلاح نباتات می باشد، اما واقعیت این است که برنامه های اصلاحی در محیط های مستعد تنش خشکی فقط به میزان نصف مناطق معتدله سبب افزایش عملکرد آن شده است. از آنجایی که روش های تجربی اصلاح نباتات، که مبتنی بر انتخاب بر اساس عملکرد می باشند وراثت پذیری پایینی دارند، لذا اکثر محققان معتقدند که روش های غیرمستقیم اصلاحی بر اساس شناخت صفات فیزیولوژیکی گیاه می توانند خصوصیات کلیدی تعیین کننده عملکرد در شرایط تنش خشکی را شناسایی کنند. این مسئله نیازمند درک مبانی فیزیولوژیکی عملکرد گیاه است و مدل سازی یکی از علوم تقریباً جدیدی است که کمک زیادی در درک مبانی فیزیولوژیکی رشد و نمو گیاهان زراعی می کند. این مطالعه با هدف ارزیابی مدلی برای شبیه سازی رشد و نمو گندم تحت شرایط تنش خشکی و استفاده از آن در طراحی تیپ ایده آل گندم برای شرایط آب و هوایی مشهد صورت گرفت. بدین منظور ابتدا زیرمدلی جهت شبیه سازی اجزای موازنه آب خاک با تکیه بر روش پنمن-مونتیث فائو ساخته شد. سپس مدلی جهت شبیه سازی رشد و نمو گندم با بهره گیری از مدل های پایه sucros و lintul توسعه پیدا کرد و با مدل موازنه آب خاک تلفیق شد. دو آزمایش مزرعه ای در سال زراعی 90-1389 جهت آزمون تعیین اعتبار نتایج مدل در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا در آمد. سپس جهت اطمینان بیشتر از نتایج شبیه سازی، مدل مورد نظر با استفاده از داده های سه پایان نامه کارشناسی ارشد، که در فاصله سالهای 1379 تا 1388 در دانشگاه فردوسی مشهد اجرا گردیده بود مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت مدل جهت شبیه سازی عملکرد پتانسیل، عملکرد تحت شرایط محدودیت آب (بدون آبیاری در فصل بهار) و آنالیز خلاء عملکرد ناشی از تنش خشکی برای یک دوره زمانی ده ساله (فاصله سال های 1379 تا 1389) به کار گرفته شد و پس از انجام آنالیز حساسیّت مدل صفات مناسب جهت طراحی تیپ ایده آل گندم در شرایط آب و هوایی مشهد شناسایی شدند. آزمون های تعیین اعتبار و تأیید مدل نشان دادند که توانایی مدل از نظر شبیه سازی عملکرد نهایی گندم تحت گستره ای از مقادیر متفاوت فراهمی آب عالی بود (rmse% = 8.63). البته دقت مدل در شبیه سازی سطح برگ و تولید ماده خشک تا حدودی کمتر از عملکرد نهایی ارزیابی شد. شبیه سازی صحیح تبخیر و تعرق بر اساس روش پنمن-مونتیث فائو و سایر اجزای موازنه آب خاک یکی از دلایل موفقیت مدل در شبیه سازی رشد و نمو گندم تحت شرایط تنش خشکی بود. آنالیز حساسیت مدل نشان داد که عملکرد گندم با افزایش پارامترهای کارایی مصرف نور، ضریب خاموشی نور و سطح ویژه برگ افزایش یافت. همچنین بهترین تیپ نموی تحت شرایط تولید پتانسیل تیپی بود که کمترین سرعت نمو را در طول فصل رشد داشت. تحت شرایط محدودیت آب نیز تیپ نموی مطلوب تیپی بود که طول دوره پر شدن دانه کوتاهتری داشت اما طول دوره رویشی آن طولانی تر بود. در این شرایط طولانی بودن دوره رویشی سبب افزایش سیستم ریشه ای، افزایش سطح برگ، جذب بیشتر نور و در نتیجه تولید ماده خشک بالا شد و مزیت کوتاه بودن دوره پر شدن دانه به دلیل اجتناب از دماهای بالا و خشکی های شدیدتر مراحل پایانی فصل رشد بود. در نهایت تیپ ایده آل مناسب برای شرایط تنش خشکی در شرایط آب و هوایی مشهد تیپی با برگ های نازک و عمودی همراه با غلظت نیتروژن برگ بالا، سبزبمان طولانی تر، سرعت نمو کمتر قبل از مرحله گلدهی و سرعت نمو بالاتر بعد از آن و دارای درجه بالاتری از مقاومت به سرما نسبت به ارقام کنونی تعریف شد. بر اساس نتایج شبیه-سازی مدل، کاشت زودتر این تیپ گندم در شرایط آبی سبب افزایش قابل توجه عملکرد خواهد شد.

ارزیابی تغییرات کمی و کیفی گیاه دارویی گشنیز در =اسخ به کاربرد منفرد و تلفیقی منابع کودی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  مهسا اقحوانی شجری   رضا قربانی

به منظور مطالعه اثرات کاربرد منفرد و تلفیقی کودهای آلی، زیستی و شیمیایی بر عملکرد کمّی و کیفی پیکر رویشی و زایشی گیاه دارویی گشنیز (l. coriandrum sativum)، آزمایشی در سال زراعی 90-1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و 12 تیمار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- کود زیستی میکوریزا (glomus mosseae)، 2- کود زیستی بیوسولفور (thiobacillus spp.) به همراه گوگرد آلی بنتونیت دار، 3- کود شیمیایی (npk)، 4- کود گاوی، 5- ورمی کمپوست، 6- میکوریزا + کود شیمیایی، 7- میکوریزا + کود گاوی، 8- میکوریزا + ورمی کمپوست، 9- بیوسولفور + کود شیمیایی، 10- بیوسولفور + کود گاوی، 11- بیوسولفور + ورمی کمپوست و 12- شاهد. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد تر و خشک برگ و نیز عملکرد تر و خشک کل در تیمار مصرف منفرد کود شیمیایی به دست آمد. حداکثر مقادیر درصد و عملکرد اسانس پیکر رویشی گیاه در تیمار منفرد کود گاوی (به ترتیب با 2/0 درصد و 1753 گرم در هکتار) مشاهده شد. بیشترین مقدار عملکرد تر برگ و نسبت برگ به ساقه در چین اول و بیشترین مقادیر ارتفاع بوته، تعداد شاخه جانبی در بوته، عملکرد تر و خشک ساقه، درصد و عملکرد اسانس در چین دوم حاصل شد. نتایج بخش زایشی گیاه گشنیز نشان داد که بیشترین تعداد چتر در بوته (19 عدد) و چترک در چتر (5 عدد) در تیمار کاربرد منفرد کود زیستی میکوریزا و حداکثر تعداد دانه در چتر (6/21 عدد)، تعداد دانه در بوته (366 عدد)، عملکرد دانه (1468 کیلوگرم در هکتار) و شاخص برداشت (55 درصد) در تیمار مصرف تلفیقی کود زیستی میکوریزا با کود شیمیایی مشاهده شد. بیشترین مقادیر درصد و عملکرد اسانس دانه به ترتیب در تیمارهای مصرف منفرد کود زیستی میکوریزا و مصرف تلفیقی کود زیستی میکوریزا با کود شیمیایی حاصل شد (2/0 درصد و 2602 گرم در هکتار). همچنین کاربرد تیمار تلفیقی کود زیستی بیوسولفور به همراه کود گاوی و مصرف توأم کود زیستی بیوسولفور با کود شیمیایی، به ترتیب باعث حصول بیشترین درصد (65/19) و عملکرد روغن (92/170 کیلوگرم در هکتار)گردید. بر اساس نتایج حاصل از کروماتوگرافی گازی روغن گشنیز، در تمامی تیمارهای مورد مطالعه، اسید اولئیک به عنوان اسیدچرب اصلی روغن گشنیز شناسایی گردید. همچنین در پاسخ به مصرف کودهای آلی، مقدار اسیدهای چرب غیر اشباع افزایش اما درصد اسیدهای چرب اشباع کاهش یافت. به طورکلی، مصرف تلفیقی کودهای زیستی به خصوص میکوریزا با کودهای آلی و شیمیایی اثرات به مراتب بهتری در مقایسه با کاربرد منفرد منابع کودی ایجاد کرد. علاوه بر این، کاربرد مناسب و صحیح منابع کودی در مقایسه با عدم مصرف کود، مقدار متوسط اسیدهای چرب را بهبود بخشید.

بررسی شاخص های رشد و عملکرد در ترکیب های مختلف کشت مخلوط سه گونه رازیانه(foeniculum vulgar) ،کنجد (sesamum indicum) و لوبیا (phaseolus vulgaris)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  فاطمه رنجبر   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی شاخص های رشد و عملکرد سه گیاه رازیانه، کنجد و لوبیا در ترکیب های مختلف کشت مخلوط، آزمایشی در سال زراعی 1390-1389 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و هفت تیمار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از : کشت خالص رازیانه، کنجد و لوبیا، کشت مخلوط ردیفی کنجد- لوبیا با تراکم معمول (1:1)، کشت مخلوط ردیفی رازیانه- لوبیا با تراکم معمول (1:1)، کشت مخلوط ردیفی رازیانه- کنجد با تراکم معمول ( 1:1) و کشت مخلوط رازیانه- کنجد- لوبیا با تراکم معمول (1:1:1). نتایج این آزمایش نشان داد که بیش ترین شاخص سطح برگ گیاه رازیانه در تیمارکشت مخلوط رازیانه- لوبیا و حداکثر ماده خشک و سرعت رشد محصول در تیمار کشت خالص رازیانه مشاهده شد. حداکثر شاخص سطح برگ کنجد در تیمار کنجد- رازیانه و حداکثر ماده خشک و سرعت رشد محصول در تیمار کنجد- لوبیا بدست آمد. هم چنین بیش ترین شاخص سطح برگ، حداکثر میزان ماده خشک و سرعت رشد محصول در لوبیا در تیمار کشت خالص این گیاه مشاهده شد. بررسی عملکرد و اجزای عملکرد رازیانه حاکی از تأثیر معنی دار تیمارهای کشت مخلوط و خالص بر عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، تعداد چتر در بوته، تعداد چتر بارور در بوته، تعداد چترک در بوته و اسانس بخش رویشی بود. هم چنین تأثیر این تیمارها در کنجد بر عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، ارتفاع گیاه و وزن دانه در کپسول معنی دار بود. نتایج این آزمایش تأثیرات معنی داری را در ارتباط با عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و تعداد دانه در غلاف در مورد گیاه لوبیا نشان داد. ارزیابی نسبت برابری زمین در کشت مخلوط نشان داد که بیش ترین نسبت برابری زمین(22/1) در تیمار کشت مخلوط رازیانه -کنجد مشاهده شد. با توجه به این نسبت این تیمار در بین سایر تیمارها به عنوان تیمار برتر معرفی گردید.

ارزیابی تراکم ذرت و سطوح کنترل علف های هرز بر رقابت چند گونه ای علف های هرز و اثرات آن بر روی عملکرد ذرت دانه ای(zea mays l.) در شرایط مزرعه ای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  سجاد میجانی   علی قنبری

چکیده به منظور بررسی رقابت چند گونه ای علف های هرز با ذرت ، آزمایشی با سه سطح از تراکم ذرت(9/8، 1/7 و 9/5 بوته در مترمربع) و چهار سطح کنترل علف های هرز(کنترل کامل، عدم کنترل، کنترل باریک برگان و کنترل پهن برگان) در سال زراعی 89-88 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. به دلیل آنکه در تیمارکنترل باریک برگان وفور گونه های پهن برگ مشابه تیمار عدم کنترل بود این تیمار محاسبه نشد. در هریک از تیمارها 20 نمونه غیر تخریبی در مرحله 3 تا 4 برگی ذرت برداشت و در آن تراکم علف های هرز به تفکیک گونه شمارش شد. همزمان با نمونه های غیر تخریبی 15 کوادارت تخریبی برداشت و علاوه بر شمارش بوته ها، شاخص سطح برگ و وزن خشک هر گونه جداگانه اندازه گیری شد. با استفاده از اطلاعات بدست آمده از آن، توابع هایپربولیک که در آن تعداد هر گونه به عنوان متغیر مستقل و وزن خشک یا سطح برگ هر گونه به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده بود برازش داده شد. به کمک این توابع وزن خشک و سطح برگ هر گونه در این مرحله تعین شد. سطح برگ نسبی گونه ها به عنوان متغییر مستقل و لگاریتم طبیعی وزن تک بوته هر یک از گونه ها به عنوان متغییر وابسته در رگرسیون چندگانه خطی برازش داده شد تا ضرایب رقابتی گونه ها بر یکدیگر بدست آید. اثرات تداخلی علف های هرز در ذرت با توجه به ضرایب بدست آمده به دو گروه کاهنده(ضرایب منفی) و تسهیل کننده(ضرایب مثبت) دسته بندی شدند. در تراکم بالای ذرت (9/8 بوته در مترمربع)، سلمه تره با وجود تراکم بیشتر نسبت به سایر علف های هرز، بخاطر رقابت با سایر علف های هرز از شدت رقابت آنها با ذرت کاسته و اثر تسهیل کنندگی برذرت داشت. در تراکم کم(9/5 بوته در مترمربع) سلمه تره تاثیر منفی و تاج خروس وحشی اثر تسهیل کنندگی بر ذرت داشتند. در تراکم 1/7 بوته در مترمربع، سلمه تره تاثیر منفی و تاج خروس وحشی، خرفه و تاج ریزی سیاه اثرات تسهیل کننده بر عملکرد ذرت اعمال کردند. بیشترین کاهش عملکرد در تراکم 9/5 بوته در مترمربع و در تیمار عدم کنترل علف های هرز رخ داد.

امکان سنجی کاهش مصرف علف کش ها ی گندم (triticum aestivum) و استفاده از خصوصیات فلورسانس کلروفیل در تعیین فعالیت آنها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  زینب اورسجی   احمد نظامی

آزمایش های گلخانه ای جهت مقایسه کارایی مصرف یکباره و خرد شده علف کش های مهم گندم انجام گرفت و تاثیر فاصله زمانی بین دو کاربرد علف کش در رهیافت خرد شده و نسبت های مختلف مورد استفاده در هر کاربرد، بررسی شد. تجزیه داده ها با روش های مقایسه ed90 و مدل اختلاط (adm) انجام شد. در بخش مزرعه، آزمایشی برای مقایسه نحوه کاربرد ساده و خرد شدهء سه دز مختلف علف کش کلودینافوپ در دو تراکم گندم، بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی به صورت فاکتوریل به اجرا در آمد. در بخش آخر نیز کارایی علف کش های کلودینافوپ و dicamba+2, 4-d بوسیله اندازه گیری منحنی کاتسکی و پارامترهای فلورسانس کلروفیل مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج نشان داد با تاخیر در زمان سم پاشی علف کش ها، کارایی آنها کاهش یافت اما کاربرد خرد شده علف کش ها در اغلب موارد، نه تنها این تاخیر را جبران کرد بلکه در مجموع میزان مصرف را نیز کاهش داد. در 11 آزمایش از 15 آزمایش گلخانه ای، کارایی تیمار کاربرد خرد شده با نسبت 75:25 بیشتر از نسبت 50:50 بود هر چند که در برخی موارد این اختلاف ها معنی دار نبود. نتایج حاصل از تجزیه مدل گرافیکی adm با محاسبه اختلافات هر کدام از مقادیر ed90 ها از خط ایزوبل و به تصویر کشیدن تک تک نقاط، واکنش هم افزایی و هم کاهی مقادیر ed90 بدست آمده از بخش گلخانه را نشان داد. توسط این مدل تاثیر مراحل رشد علف هرز، بر کارایی علف کش نیز در نظر گرفته شد. نتایج بخش مطالعات مزرعه نشان داد کارایی کنترل علف هرز یولاف وحشی توسط کاربرد یکباره و خرد شده علف کش کلودینافوپ در دزهای مختلف با هم تفاوت دارد. و با کاهش مقدار مصرف علف کش به 60 درصد دز توصیه شده، اختلاف کاربرد یکباره و خرد شده بیشتر شد به طوری که مقدار کارایی کنترل در کاربرد خرد شده (7/81 درصد) از مقدار آن در کاربرد یکباره (3/67 درصد) بیشتر بود. با افزایش تراکم گندم، کارایی کنترل کلودینافوپ در 60 درصد دز توصیه شده کلودینافوپ به طور معنی داری افزایش یافت و از 67 درصد به 1/82 درصد رسید. اما در80 و 100 درصد دز توصیه شده تفاوت معنی داری بین تراکم توصیه شده و 150 درصد تراکم توصیه شده وجود نداشت. بر اساس نتایج این آزمایش جهت کنترل علف های هرز گندم، می توان با افزایش تراکم آن و تغییر نحوه کاربرد علف کش، دز مصرف را کاهش داد. 80 درصد دز توصیه شده، تقریبا در هر دو تراکم گندم و در هر دو نحوه کاربرد یکباره و خرد شده کارایی کنترل مطلوبی داشت اگرچه این کارایی همیشه در کاربرد خرد شده و تراکم بیشتر گندم بالاتر بود. منحنی کاتسکی و پارامترهای فلورسانس کلروفیل مشتق شده از آن در دو علف هرز یولاف وحشی و خردل وحشی که به ترتیب با علف کش های کلودینافوپ و dicamba+2, 4-d تیمار شده بودند زودتر از بروز عوارض ظاهری علف کش، کارایی این علف کش ها را نشان دادند. به گونه ای که پنج روز پس از پاشش علف کش کلودینافوپ و دو روز پس از پاشش dicamba+2, 4-d، پارامترهای fv/fm، fvj و area کاهش یافتند. شکل استاندارد منحنی کاتسکی نیز در این دو علف هرز به شدت تحت تاثیر این دو علف کش قرار گرفت.

مدلسازی جوانه زنی و سبز شدن پنج گونه علف هرز در شرایط آزمایشگاه و مزرعه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  ابراهیم کازرونی منفرد   پرویز رضوانی مقدم

به منظور پیش بینی جوانه زنی و سبز شدن بذرهای تاج خروس ریشه قرمز، تاجریزی سیاه، تاتوره، جودره و کاهوی وحشی با استفاده از دما و رطوبت، آزمایشاتی در سال های 1388 تا 1390 در آزمایشگاه و مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. ابتدا پاسخ جوانه زنی بذرهای پنج گونه علف هرز به دما توسط چهار مدل رگرسیونی بررسی و دماهای کاردینال آنها مشخص شد. در آزمایش دوم، جوانه زنی بذرهای این گونه ها در دما و پتانسیل های آبی مختلف بررسی و پتانسیل پایه آبی آنها در دماهای مختلف مشخص گردید و مدل زمان آبی-گرمایی بر داده های جوانه زنی این گونه ها برازش داده شد و زمان آبی-گرمایی برای 50 درصد جوانه زنی محاسبه شد. جوانه زنی و سبز شدن این گونه ها در دماهای مختلف در محیط آزمایشگاه نیز مورد بررسی قرار گرفت. در پایان گونه های مذکور در سه تاریخ کاشت (جو دره در دو تاریخ کاشت) و سه رژیم آبیاری در مزرعه کشت شدند و بر اساس دما و رطوبت خاک زمان آبی-گرمایی مورد نیاز برای سبز شدن 50 درصد بذرها محاسبه شد. نتایج نشان داد که بسته به گونه علف هرز بهترین مدل برای پیش بینی دماهای کاردینال متفاوت بود. دماهای کمینه، بهینه و بیشینه تاج خروس ریشه قرمز، تاجریزی سیاه، تاتوره، جودره و کاهوی وحشی به ترتیب 5، 7/31، 45 و 6/7، 6/31، 40 و 3/9، 2/38-1/30، 5/51 و 3، 7/17، 35 و 8/2، 3/22-2/10، 5/41 محاسبه شد. مدل زمان آبی نشان داد که بیشترین پتانسیل پایه آب هرگونه در محدوده دمای بهینه آن گونه رخ داد. کاهش پتانسیل آب موجب کاهش درصد، سرعت و دامنه دمایی جوانه زنی شد. نتایج مدل زمان آبی- گرمایی در شرایط آزمایشگاه و مزرعه نشان داد که گونه ها از نظر زمان آبی-گرمایی برای 50 درصد جوانه زنی و سبز شدن متفاوت هستند. برای جوانه زنی در آزمایشگاه تاج خروس کمترین و جودره بیشترین زمان آبی-گرمایی را نیاز داشت در حالی که در مزرعه تاتوره کمترین و جودره بیشترین زمان آبی-گرمایی را برای سبز شدن لازم داشتند. نتایج آزمایش مقایسه جوانه زنی و سبز شدن در شرایط آزمایشگاه نشان داد که هم? گونه ها برای سبز شدن نسبت به جوانه زنی زمان گرمایی بیشتری نیاز داشتند. نتایج آزمایش مزرعه نشان داد که اثر رژیم آبیاری و تاریخ کاشت بر درصد سبز شدن و متوسط زمان سبز شدن معنی دار بود. کاهش رطوبت خاک در همه تاریخ های کاشت موجب کاهش درصد سبز شدن و افزایش متوسط زمان سبز شدن برای همه گونه های مورد مطالعه شد.

اثرات کاربرد ساده و تلفیقی کودهای آلی، بیولوژیک و شیمیایی بر خصوصیات کمی کیفی گیاه دارویی ماریتیغال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  سمیعه اسکندری نصرآبادی   پرویز رضوانی مقدم

به منظور مطالعه اثر کاربرد منفرد و تلفیقی کودهای زیستی، انواع کودهای آلی و شیمیایی بر خصوصیات کمی و کیفی گیاه دارویی ماریتیغال آزمایش مزرعه ای در سال زراعی1390- 1389در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. تیمار های مورد بررسی شامل: (v) کود ورمی کمپوست، (h) کود مرغی، (ch) کود شیمیایی (npk)، (m) میکوریزا (glomus mosseae)، (b) بیوسولفور (thiobacillus sp.) و تیمار های ترکیبی m+v، b+v، m+h، b+h، m+ch، b+ch و تیمار شاهد (بدون کود) بود. نتایج این بررسی نشان داد که این تیمار ها بر تعداد گل آذین در هر بوته، قطر گل آذین، عملکرد دانه و عملکرد روغن تاثیر معنی دار داشتند و بر سایر صفات تاثیری نداشتند؛ با این وجود مقایسه میانگین ها، نتایج امید بخشی در راستای کاهش مصرف کود شیمیایی و جایگرینی آن با کود های زیستی و آلی اثبات کرد. کاربرد کود بیولوژیک بیوسولفور سبب افزایش 73 درصدی تعداد دانه در هر گل آذین نسبت به شاهد گردید. کاربرد تلفیقی میکوریزا + کود مرغی نسبت به کود مرغی به تنهایی تاثیر چشمگیر تری داشته وسبب افزایش 26 درصدی روغن در بذور گردید. نتایج غلظت سیلیمارین و سیلیبین بذور ماریتیغال در این بررسی با کمک روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا(hplc) ارائه شد. بیشترین و کمترین غلظت سلیمارین به ترتیب به بذور تحت تیمار میکوریزا (44/5 میلی گرم در میلی لیتر متانولhplc) و میکوریزا + کود شیمیایی (78/2 میلی گرم در میلی لیتر متانول hplc) و بیشترین میزان سیلیبین به تیمار میکوریزا (33/3 میلی گرم در میلی لیتر متانول hplc) اختصاص داشت. اثر تیمارهای ساده و تلفیقی بر درجه روز رشد ماریتیغال تنها در مراحل ساقه دهی و ظهور گل آذین معنی دار شد. در این بین کاربرد میکوریزا از لحاظ درجه روز رشد لازم برای ورود به فاز زایشی و ظهور گل-آذین ها کمترین میزان را نسبت به سایر تیمار های اعمال شده داشت. با توجه به اینکه عملکرد دانه ماریتیغال در تیمار کود شیمیایی و تیمار های کودهای زیستی و آلی بصورت ساده وتلفیقی از جمله میکوریزا، ورمی کمپوست و تلفیق این دو کود روند تقریبا ثابتی داشته است لذا چنین به نظر می رسد که در صورت نیاز به مکمل های غذایی می توان به کاربرد ساده و تلفیقی بعضی از کودهای زیستی و آلی جهت ایجاد تعادل در مصرف کودهای شیمیایی در راستای افزایش حاصلخیزی و ماده آلی خاک و نیل بسوی کشاورزی پایدار در زراعت ماریتیغال بیش از پیش توجه کرد.

بررسی برخی روش های مدیریت علف هرز انگل گل جالیز (orobanche aegyptica pers.) درگوجه فرنگی (.lycopersicon esculentum mill)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  کبری اروجی   پرویز رضوانی مقدم

به منظور بررسی برخی روش های کنترل علف هرز انگل گل جالیز در گوجه فرنگی، دوآزمایش بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار درگلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد و مزرعه نمونه آستان قدس رضوی در طی سال های 1388 و 1389 به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: کاربرد انواع کودهای آلی شامل کود مرغی، گوسفندی، گاوی و بقایای محیط کشت قارچ (هر کدام به میزان 10، 20، 30 و40 تن در هکتار در آزمایش گلخانه ای و 20 و40 تن در هکتار در آزمایش مزرعه ای)، کاربرد انواع کود های معدنی شامل کود سولفات آمونیوم ، نیترات آمونیوم و اوره (هر کدام به میزان 75، 150،300 و 350 کیلوگرم در هکتار در آزمایش گلخانه ای و150، 300 و 350 کیلوگرم در هکتار در آزمایش مزرعه ای)، کاربرد ساده و خرد شده چند علف کش سولفونیل اوره شامل سولفوسولفورون و ریمسولفورون (30، 100، 150 و 200 گرم در هکتار)، کلروسولفورون (88/4 و 75/9 گرم در هکتار) و تری بنوران متیل (15 گرم در هکتار) در آزمایش گلخانه ای و کاربرد علف کش سولفوسولفورون به صورت ساده و خرد شده 100، 150 و 200 گرم در هکتار و گلایفوسیت 50، 75 و 100 میلی لیتر در هکتار در آزمایش مزرعه ای. تجزیه واریانس داده های مربوط به آزمایش گلخانه و مزرعه نشان داد که اعمال روش های مدیریتی مختلف اعم از کاربرد علف کش، کودهای معدنی و کودهای آلی تاثیر معنی داری بر درصد کنترل گل جالیز نسبت به شاهد آلوده داشت (01/0p?). نتایج نشان داد که تیمارهای علف کشی بیشترین تاثیر را در کاهش آلودگی به گل جالیز در گوجه فرنگی داشته و پس از آن، کود های معدنی قرار می گیرند. بهترین تیمار در شرایط گلخانه، کاربرد خرد شده ی 100 گرم در هکتار سولفوسولفورون توام با کود نیتروژنه بود که کنترل 100 درصد گل جالیز را در پی داشت. در شرایط مزرعه نیز کاربرد علف کش ها (سولفوسولفورون و گلایفوسیت) منجر به کنترل گل جالیز بین 78 تا 95 درصد شد. کاربرد 150 گرم در هکتار سولفوسولفورون به صورت خردشده با تولید 3/78 تن در هکتار محصول و کاهش آلودگی گل جالیز به میزان 78 درصد به عنوان بهترین تیمار آزمایش مزرعه ای معرفی گردید. بهترین تیمار کود معدنی (150 کیلوگرم در هکتار کود اوره) ضمن کنترل گل جالیز به همان میزان (78 درصد نسبت به شاهد)- محصولی معادل 22/45 تن در هکتار تولید کرد. بهترین تیمار کودهای دامی نیز کاربرد 20 تن در هکتار کود گوسفندی بود که ضمن کنترل 71 درصدی گل جالیز، محصولی معادل 07/55 تن در هکتار تولید کرد. با توجه به اثرات منفی شدید گلایفوسیت بر رشد و عملکرد اقتصادی گوجه فرنگی، این علف کش در مقادیر مورد بررسی در این پژوهش به عنوان تیمار مدیریتی جهت کنترل گل جالیز قابل توصیه نمی باشد.

ارزیابی تاثیر کاربرد پسماند کمپوست قارچ و نیتروژن به صورت منفرد و تلفیقی بر ویژگی های رشدی سیب زمینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  مصطفی بندگانی رویین   مهدی نصیری محلاتی

به منظور ارزیابی اثر نیتروژن و پسماند کمپوست قارچ بر عملکرد سیب زمینی آزمایشی در سال زراعی 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام گرفت. در این آزمایش اثر سه سطح از نیتروژن ( صفر، 100 و 200 کیلوگرم در هکتار) و سه سطح از پسماند کمپوست قارچ (صفر، 15 و 30 تن در هکتار) و برهمکنش آن ها بر روی شاخص سطح برگ (lai)، وزن خشک اندام هوایی، اندازه، تعداد کل و میانگین وزن غده ها و نیز عملکرد کل غده ی سیب زمینی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تمام صفات اندازه گیری شده به غیر از عملکرد کل تحت تاثیر پسماند کمپوست قارچ قرار گرفتند و همچنین به غیر از تعداد غده ها سایر موارد تحت تاثیر نیتروژن قرار گرفتند. اثر تلفیق پسماند کمپوست قارچ و نیتروژن نیز بر روی تمام پارامتر ها تاثیر معنی داری داشت. بیشترین تعداد غده (3/37 عدد در متر مربع)، غده های متوسط (5/16 عدد در متر مربع)، شاخص سطح برگ (52/2) و عملکرد کل (28 تن در هکتار) از کاربرد تلفیقی 100 کیلوگرم نیتروژن با 15 تن پسماند کمپوست قارچ در هکتار حاصل گردید. بالاترین متوسط وزن غده (86 گرم) مربرط به تیمار 30 تن پسماند کمپوست قارچ در هکتار بود و حداکثر وزن خشک اندام هوایی (640 گرم در متر مربع) از تیمار تلفیقی 30 تن پسماند کمپوست قارچ با 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار حاصل گردید. همبستگی مثبت و معنی داری بین تعداد غده ها و عملکرد کل و هم چنین بین متوسط وزن غده ها و عملکرد کل وجود داشت. در تمامی صفات بین تیمار تلفیقی 15 تن پسماند کمپوست قارچ و 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار با تیمار 30 تن پسماند کمپوست قارچ در هکتار تفاوت معنی داری وجود نداشت.

بررسی اثر منابع آلی و شیمیایی نیتروژن بر ویژگی های رشدی، عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در بابونه آلمانی (matricaria chamomilla l)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  رضا موسی پور بردسیری   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی اثر منابع آلی و شیمیایی نیتروژن بر ویژگی های رشدی، عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در بابونه آلمانی (matricaria chamomilla l.)، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار و با نه تیمار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی فردوسی مشهد به اجرا در آمد. تیمارها شامل 4 سطح کود نیتروژنی از منبع اوره (50، 100، 150 و 200 کیلوگرم در هکتار) و 4 سطح کود دامی (5/7، 15، 5/22 و30 تن در هکتار) همراه با تیمار شاهد بودند. سطوح کود دامی به نحوی تعیین شدند که دارای نیتروژن اولیه برابر با سطوح کود شیمیایی باشند. نتایج نشان داد، سطوح کودی بطور معنی داری باعث افزایش عملکرد گل و عملکرد ماده خشک بابونه شدند. بیشترین میزان عملکرد گل و عملکرد ماده خشک به ترتیب با مقادیر 148 و 587 گرم بر متر مربع مربوط به تیمار 30 تن کود دامی در هکتار بود و کمترین مقدار عملکرد گل و عملکرد ماده خشک با مقادیر 95 و 480 گرم بر متر مربع از تیمار شاهد بدست آمدند. اثر تیمارهای کودی بر سایر صفات بابونه از جمله ارتفاع بوته، تعداد شاخه های اصلی، تعداد شاخه های فرعی، عملکرد گل تر و قطر کاپیتول معنی دار بود. همچنین تیمارهای مورد آزمایش از نظر شاخص کارایی جذب نیتروژن (nupe)، بهره وری نیتروژن (nue)، کارایی مصرف نیتروژن (nute) و میزان جذب نیتروژن (nuptake) در متر مربع مورد مقایسه قرار گرفتند. کارایی مصرف و بهره وری نیتروژن، هم براساس عملکرد گل و هم براساس عملکرد ماده خشک محاسبه شدند. با توجه به نتایج تجزیه واریانس، تیمارهای مورد آزمایش از نظر همه ی شاخص ها به جز کارایی مصرف نیتروژن بر اساس عملکرد گل، اختلاف معنی داری را با یکدیگر نشان دادند. با افزایش میزان نیتروژن مصرفی از هر دو منبع آلی و شیمیایی کارایی های جذب و بهره وری نیتروژن کاهش یافتند، بطوریکه کمترین میزان کارایی ها مربوط به تیمار 30 تن کود دامی و 200 کیلوگرم اوره در هکتار و بیشترین آن ها مربوط به تیمار شاهد بود. شاخص کارایی مصرف نیتروژن براساس عملکرد ماده خشک با افزایش مصرف کود دامی کاهش چندانی نشان نداد، ولی با اعمال سطوح مختلف کود شیمیایی این شاخص بطور معنی داری کاهش یافت. از نظر کارایی مصرف نیتروژن بر اساس عملکرد گل بین تیمارهای مورد آزمایش اختلاف چندانی وجود نداشت، ولی بالاترین مقادیر آن در سطوح بالای کود دامی مشاهده شد. با افزایش سطوح کود شیمیایی و دامی، میزان جذب نیتروژن در متر مربع به طور قابل توجهی افزایش نشان داد.

مطالعه خرد اقلیم درون کانوپی در شرایط رژیم های متفاوت رطوبتی در گندم وارزیابی شاخص تنش رطوبتی گیاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1391
  محمودرضا فرزانه بلگردی   سید محمود ناظری

چکیده: مکانیزمهای اکوفیزیولوژیکی متعددی در توجیه رفتار متقابل روزنه با فرایندهای حوزه خرد اقلیم قابل بررسی و مطالعه میباشد که پاسخهای گوناگون گیاه نسبت به شرایط مختلف رطوبتی و به تبع آن دستیابی به عملکرد های مختلف را بدنبال دارد. این بررسی در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان خراسان رضوی در قالب طرح کرتهای خرد شده (split plot)در متن بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور محدودیت رطوبتی (l) درسه سطح شامل : l1- آبیاری کامل (100 % آب مصرفی گیاه براساس نیاز گیاه در مراحل مختلف رشد و نمو گندم) l2- اعمال تنش محدودیت رطوبتی وجلوگیری از دریافت بارندگی بوسیله باران گیر از مرحله شیری دانه تا انتهای رشد و نمو گندم l3- اعمال تنش محدودیت رطوبتی وجلوگیری از دریافت بارندگی بوسیله باران گیر ازمرحله ظهور بساک تا انتهای رشد و نمو گندم ، در کرتهای اصلی و تعداد 10 لاین امیدبخش گندم حاصل از آزمایشات سازگاری در شرایط خشکی انتهای فصل (فاکتور v) در کرتهای فرعی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد اثر محدودیت رطوبتی بر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، تعداد روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، کارایی مصرف آب عملکرد دانه و بیولوژیک در سطح احتمال یک درصد و بر شاخص برداشت در سطح احتمال پنج درصد معنی دار بود. همچنین تفاوت ارقام مورد مطالعه از نظر عملکرد دانه و بیولوژیک، تعداد دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، کارایی مصرف آب عملکرد دانه و بیولوژیک در سطح احتمال یک درصد و در خصوص صفت تعداد روز تا ظهور سنبله در سطح احتمال پنج درصد معنی دار بود. همچنین اثر متقابل محدودیت رطوبتی و رقم در کلیه صفات اندازه گیری شده در این پژوهش معنی دار نبود. این مطالعه نشان داد شاخص های cwsi (شاخص تنش خشکی گیاه )و)sti شاخص تحمل به تنش) در مقایسه با شاخص هایssi (شاخص حساسیت به تنش) و tol(شاخص تحمل) همبستگی بیشتری با عملکرد دانه داشتند. در بین ارقام مورد مطالعه در این آزمایش ارقام c-88-7 ، c-87-18، c-87-6 از نظر شاخص های cwsi و sti تحمل بیشتری نسبت به شرایط محدودیت رطوبتی آخر فصل داشتند و همین ارقام به ترتیب با 80/6 ، 67/6 و 45/6 تن در هکتار از عملکرد دانه بیشتری نیز برخوردار بودند. نتایج نشان داد کاهش دمای کنوپی( ctd ) و کسر فشار بخار آب ( avpd ) همبستگی معنی داری با عملکرد دانه و اجزای آن دارا بودند که نشان از قابل استفاده بودن آنها در بررسی های تحمل خشکی در ارقام گندم می باشد. واژگان کلیدی: تنش محدودیت رطوبتی- دمای کنوپی- شاخص تنش خشکی گیاه- کسر فشار بخار آب-گندم

کمی کردن پویایی جمعیت خاکشیر (descurainia sophia) در گندم نان در شرایط مختلف نهاده های آب و نیتروژن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1391
  علی مختصی بیدگلی   مهدی نصیری محلاتی

آزمایش با کشت گندم نان رقم پیشتاز در سال های زراعی 89-1388 و 90-1389 در مزرعه دانشگاه تربیت مدرس، در قالب طرح بلوک کامل تصادفی به صورت اسپلیت- فاکتوریل در سه تکرار اجرا شد. عامل اصلی، سطوح آبیاری (شامل 10، 20 و 40 در سال زراعی اول و 20، 40 و 80 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک در سال زراعی دوم آزمایش) و عامل فرعی، ترکیب فاکتوریلی از حضور یا عدم حضور علف هرز خاکشیر با سطوح نیتروژن (0، 200 و 300 کیلوگرم در هکتار) بود. علاوه بر کرت های آزمایشی ایجاد شده برای بررسی رقابت گندم و خاکشیر، در هر تکرار 9 کرت حاصل از ترکیب همه تیمارهای آب و نیتروژن نیز برای ارزیابی رشد خاکشیر در شرایط تک کشتی ایجاد شد. با توجه به اندازه گیری صفات مختلف گندم در هر دو فصل زراعی، بیشترین شاخص سطح برگ حداکثر، نسبت کلروفیل a به b، ارتفاع بوته و عملکردهای زیست توده، کاه و دانه در سطح اول آبیاری (10 و 20 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک به ترتیب در اولین و دومین سال زراعی) حاصل شد. کاربرد 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار بیشترین طول پایه گل آذین، ارتفاع بوته و عملکردهای زیست توده، کاه و دانه را به دنبال داشت. همچنین بیشترین سطح برگ پرچم و عملکردهای زیست توده و دانه در شرایط عدم حضور علف هرز خاکشیر حاصل شد. در هر سطح آبیاری، از سطوح 0 و 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار، به ترتیب کمترین و بیشترین غلظت نیتروژن دانه بدست آمد. عملکرد با ارتفاع بوته (**77/0)، طول پایه گل آذین (**66/0)، سطح برگ پرچم (*34/0)، تعداد سنبله در متر مربع (**93/0)، طول سنبله (**77/0) و وزن هزار دانه (**79/0) همبستگی داشت. با توجه به نتایج، برای افزایش کارآیی مصرف آب، کاربرد 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در رژیم آبیاری 20 یا 40 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک و کنترل کامل خاکشیر توصیه می شود. بررسی خاکشیر در شرایط عدم رقابت و خالص نشان داد که با کاربرد نیتروژن در همه تیمارهای آبیاری، افزایش معنی داری در عملکرد دانه، روغن، زیست توده، کاه، شاخص برداشت، تعداد خورجین (غلاف) در بوته، وزن دانه، ارتفاع گیاه، زمان مورد نیاز تا رسیدگی، کارایی مصرف آب، غلظت پروتئین دانه، غلظت نیتروژن کاه، جذب نیتروژن، شاخص برداشت نیتروژن، غلظت پتاسیم و فسفر در دانه، تجمع پتاسیم و فسفر در دانه و کاه، شاخص برداشت فسفر، اسیدهای چرب پالمتیک، استئاریک و لینولنیک مشاهده شد. روند کاهشی در تعداد بوته در مترمربع، کارایی مصرف نیتروژن و غلظت روغن با افزایش کاربرد نیتروژن در همه تیمارهای آبیاری وجود داشت. به نظر می رسد واکنش عملکرد بذر به تیمارهای آبیاری و مقادیر نیتروژن بیشتر با تعداد بوته در مترمربع و تعداد خورجین در بوته مرتبط بود. بیشترین عملکرد بذر در تراکم گیاهی 686 بوته در مترمربع به دست آمد. با توجه به اینکه بذر خاکشیر از نظر اقتصادی اهمیت زیادی دارد، به طور متوسط در هر دو سال، کاربرد 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار تحت تیمار 20 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک موجب بیشترین میزان درآمد و سود اقتصادی خالص شد. بالاترین عملکرد روغن با کاربرد 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در تیمارهای 10 و 20 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک به ترتیب در سال های 89-1388 و 90-1389 مشاهده شد. با بررسی پویایی جمعیت علف هرز خاکشیر در شرایط رقابت، با شروع کشت گندم، روند کاهشی در بانک بذر خاکشیر در همه تیمارها مشاهده گردید. اختلاف چندانی بین تیمارهای مورد آزمایش از نظر تراکم بانک بذر مشاهده نشد. کمترین و بیشترین تراکم بانک بذر به ترتیب در تیمارهای 20 و 40 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک بدون استفاده از نیتروژن در سال اول و در تیمارهای 80 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک با کاربرد 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 20 درصد حداکثر تخلیه مجاز آب قابل دسترس خاک بدون استفاده از نیتروژن در سال دوم آزمایش مشاهده شد. همان طور که مشاهده می شود تأثیر تیمارهای آبیاری بیشتر از نیتروژن می باشد. همچنین در روند تغییرات و تراکم تعادلی بانک بذر بین دو سال آزمایش اختلاف چندانی مشاهده نشد. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که اندازه جمعیت خاکشیر به تغییرات کوچک در درجه اول به میزان مرگ و میر بانک بذر و در درجه دوم به باروری بوته بسیار آسیب پذیر است.

پهنه بندی اگرواکولوژیکی و بررسی خلاء عملکرد سه محصول گندم، چغندرقند و ذرت در استان خراسان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  سارا سنجانی   مهدی نصیری محلاتی

با توجه به رشد روزافزون جمعیت و از طرفی کاهش کمیت و کیفیت منابع طبیعی، برای بهبود روش های برنامه ریزی، مدیریت منابع زمینی و افزایش بهره وری کشاورزی نیاز به رویکردی تلفیقی می باشد. به نظر می رسد استراتژی افزایش تولید گیاهان در ایران عمدتا بر اساس افزایش عملکرد باشد. به این منظور در این تحقیق پهنه بندی اگرواکولوژیکی و برآورد عملکرد پتانسیل و خلاء عملکرد سه گیاه گندم، چغندرقند و ذرت با استفاده از تلفیق سیستم اطلاعات جغرافیایی و مدل های شبیه سازی رشد در استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری اطلاعات، لایه های اطلاعاتی مورد نیاز از جمله لایه های اطلاعاتی عوامل اقلیمی، توپوگرافی و خاک با استفاده از قابلیت های سیستم اطلاعات جغرافیایی تهیه شد. لایه درجه حرارت با استفاده از معادلات رگرسیونی و روش درون یابی نزدیکترین همسایگی و لایه بارندگی پس از بررسی روش های مختلف درون یابی با استفاده از روش کریجینگ تهیه شد. لایه های شیب و ارتفاع از مدل رقومی ارتفاع (dem) منطقه استخراج شد. لایه بافت خاک نیز با استفاده از روش چندضلعی های تیسن برای استان خراسان تهیه شد. سپس پهنه های مناسب کشت گیاهان مورد مطالعه از طریق تطبیق نیازهای گیاهان با خصوصیات مناطق مورد مطالعه با استفاده از قوانین تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی و همپوشانی لایه های مورد بررسی تعیین شد. به ترتیب در حدود 27/20، 4 و 2 درصد از اراضی استان برای گندم، چغندرقند و ذرت در پهنه بسیار مناسب قرار گرفتند. در حالیکه بخش عمده مناطق در مورد هر سه گیاه در پهنه متوسط تا ضعیف قرار گرفتند. ارزیابی مدل های شبیه سازی رشد wofost (برای گندم و چغندرقند) و dssat (برای ذرت) نشان داد که مدل ها قادر به شبیه سازی عملکرد سه گیاه مورد مطالعه می باشند. نتایج شبیه سازی نشان داد که میانگین عملکرد پتانسیل گندم، چغندرقند و ذرت به ترتیب در محدوده 29/4 تا 12/8 ، 2/56 تا 1/124 و81/8 تا 25/17 تن در هکتار در سطح استان خراسان متغیر بود. رابطه معنی داری بین عملکرد پتانسیل هر سه گیاه مورد مطالعه و درجه حرارت در سطح استان مشاهده شد. بطوریکه با افزایش میانگین درجه حرارت در طول فصل رشد گیاهان عملکرد پتانسیل کاهش یافت. توزیع مکانی عملکرد پتانسیل و عملکرد واقعی سه گیاه مورد مطالعه مشابه بود و گرادیان کاهشی از شمال به جنوب استان وجود داشت، که این روند تا حدودی مطابق با نقشه های پهنه بندی اگرواکولوژیک این گیاهان بود. میانگین خلاء عملکرد کل برای گندم، چغندرقند و ذرت به ترتیب در محدوده 23/2 تا 91/4 ، 31 تا 95 و 7/4 تا 8/12 تن در هکتار بدست آمد. در مورد هر سه گیاه مورد مطالعه، مناطق با عملکرد پتانسیل بالاتر میزان خلاء عملکرد بالاتری نشان دادند.

ارزیابی تأثیر کشت مخلوط تأخیری در شرایط دیم و آبی و مالچ کلشی بر عملکرد و اجزای عملکرد کدوی پوست کاغذی (cucurbita pepo l.) و نخود (cicer arietinum l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  علی مومن   مهدی نصیری محلاتی

به منظور مطالعه ی تأثیر سیستم های مختلف کشت و کاربرد مالچ در کشت مخلوط تأخیری کدوی پوست کاغذی (cucurbita pepo l.) با نخود (cicer arietinum l.)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 90-1389 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. سیستم کشت در پنج سطح شامل کشت خالص نخود آبی (a1)، کشت خالص نخود دیم (a2)، کشت خالص کدوی پوست کاغذی (a3)، کشت مخلوط تأخیری نخود آبی/کدوی پوست کاغذی (a4)، کشت مخلوط تأخیری نخود دیم/کدوی پوست کاغذی (a5) و مالچ نخود در دو سطح با مالچ (m1) و بدون مالچ (m2) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و وزن هزار دانه نخود بطور معنی داری (05/0?p) تحت تأثیر سیستم های مختلف کشت قرار گرفتند. تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه نخود در تیمار a5 نسبت به a2 به ترتیب 37، 36 و 23 درصد افزایش یافت. اثر متقابل سیستم کشت و کاربرد مالچ بر تعداد میوه، عملکرد میوه، تعداد دانه در میوه، وزن هزار دانه و عملکرد دانه کدوی پوست کاغذی معنی دار بود (05/0?p). ترکیب تیماری a4m1 با 398 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد دانه را به خود اختصاص داد. درصد روغن دانه کدوی پوست کاغذی تحت تأثیر تیمار ها قرار نگرفت. ارزیابی نسبت برابری زمین نشان داد که سیستم های مخلوط تأخیری بر کشت خالص برتری داشتند و ترکیب تیماری a5m2 بیشترین نسبت برابری زمین (37/2) را به خود اختصاص داد. اثر ساده و متقابل کلیه فاکتور-های آزمایش بر زیست توده علف های هرز معنی دار بود (05/0?p). بطوریکه سیستم های کشت و کاربرد مالچ باعث کاهش زیست توده علف های هرز شدند. بیشترین و کمترین زیست توده علف های هرز به ترتیب با 196 و 128 گرم در مترمربع از ترکیب تیماری a3m2 و ترکیب تیماری a5m1 بدست آمد. به طور کلی، با توجه به تأثیر مثبت کشت مخلوط تأخیری به خصوص در شرایط دیم بر عملکرد و اجزای عملکرد نخود و همچنین بهبود خصوصیات کمی گیاه دارویی کدوی پوست کاغذی، می توان کشت مخلوط تأخیری را به عنوان راهکاری اکولوژیک جهت استفاده بهتر از منابع و همچنین دستیابی به عملکرد مطلوب مد نظر قرار داد.

مقایسه شاخص های مختلف ارزیابی در کشت های مخلوط درهم و ردیفی کنجد و لوبیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  فرانک نوربخش   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی عملکرد، شاخص های رشد و ارزیابی شاخص های کشت مخلوط کنجد و لوبیا تحت شرایط آب و هوایی مشهد، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی 1391-1390 انجام شد. دو روش کاشت ردیفی و درهم و پنج نسبت کاشت شامل 75% کنجد+ 25% لوبیا، 25% کنجد + 75% لوبیا و50% لوبیا + 50% کنجد، کشت خالص کنجد و کشت خالص لوبیا به ترتیب به عنوان فاکتورهای اصلی و فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که عملکرد و اجزاء عملکرد کنجد و لوبیا بطور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای مورد بررسی قرار گرفتند. بیشترین میزان عملکرد کنجد(3129 کیلوگرم در هکتار) در نسبت 50% کنجد+50% لوبیا و در مورد لوبیا با 86/2190کیلوگرم در هکتار در کشت خالص مشاهده شد. بیشترین میزان تجمع ماده خشک(tdm) کنجد ازکشت خالص آن به صورت درهم با 50/282 گرم در مترمربع حاصل شد. . بیشترین میزان سرعت رشد محصول(cgr) کنجد در کشت مخلوط ردیفی در تیمار کشت خالص کنجد به دست آمد. بالاترین میزان شاخص رشد نسبی (rgr)در کشت خالص کنجد مشاهده شد و کشت مخلوط تاثیر مثبتی بر شاخص های رشد کنجد نداشت. نسبت برابری زمین(ler) در تمامی نسبت های کشت مخلوط بیشتر از یک بود و بالاترین میزان از تیمارهای کشت ردیفی و نسبت 50% لوبیا+50% کنجد بدست آمد. ضریب ازدحام نسبی(rcc) در نسبت50% کنجد+50% لوبیا با مقدار 19/2 بالاترین میزان را داشت. حداقل شاخص رقابت(ci) معادل 001/0 در نسبت 50% کنجد+50% لوبیا مشاهده شد و در نهایت، با توجه به شاخص تهاجم، لوبیا بعنوان گونه غالب تعیین شد.

ارزیابی میزان ترسیب کربن در بوم نظامهای زراعی ایران با استفاده از مدلهای تجربی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  زینت برومند رضازاده   پرویز رضوانی مقدم

ترسیب کربن به معنای افزایش دائمی ذخیره کربن در خاک، ماده گیاهی یا آب بوده و خاک به عنوان بزرگ ترین منبع کربن خشکی دنیا، نقش مهمی در چرخه جهانی کربن دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر رطوبت خاک بر سرعت تجزیه و مقایسه روند تجزیه بقایای گیاهان زراعی مختلف در طی زمان، یافتن رابطه بین سرعت تجزیه نسبی بقایای گیاهان زراعی با رژیم رطوبتی خاک و نسبت کربن به نیتروژن بقایا و محاسبه میزان کربن قابل ترسیب در سیستم کشت فاریاب و دیم پنج محصول زراعی عمده در طی پنج سال زراعی در ایران بود. به همین منظور مطالعه ای در شرایط آزمایشگاهی با پنج نوع بقایای گیاهی (گندم، ذرت، کلزا، پنبه، سویا و نیز تیمار شاهد بدون بقایا)، سه سطح رژیم رطوبتی خاک (30، 60 و 100 درصد ظرفیت زراعی) و زمان نمونه گیری با فواصل 10، 20، 50، 90، 140، 190، 240، 290، 340 و 390 روز پس از شروع انکوباسیون اجرا شد و نیز محاسبه میزان کربن قابل ترسیب در این محصولات در پنج سال زراعی از 83-1382 تا 87-1386 بر اساس عملکرد، شاخص برداشت و نسبت اندام های هوایی به ریشه در سه سناریوی بازگشت کامل بقایا، بازگشت 50 درصد بقایا و حذف کامل بقایای اندام های هوایی و سه سناریوی رطوبتی 100، 60 و 30 درصد ظرفیت زراعی انجام شد. نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان داد که در بین بقایا، گندم و سویا به ترتیب از بیشترین و کمترین نسبت کربن به نیتروژن و پائین ترین و بالاترین کیفیت برخوردار بودند. با کاهش میزان رطوبت، میزان تجزیه بقایای گیاهی کاهش یافت. کمترین و بیشترین میزان تجزیه به ترتیب در گندم و سویا مشاهده شد. درصد وزن خشک باقیمانده بقایای گیاهی بین تیمارهای رطوبتی تا بیست روز پس از شروع آزمایش تفاوت معنی داری نشان نداد ولی از روز بیستم به بعد سرعت کاهش وزن خشک در 100 و 60 درصد ظرفیت زراعی نسبت به 30 درصد ظرفیت زراعی افزایش نشان داد. بیشترین و کمترین میزان نیتروژن معدنی شده تجمعی خالص در پایان آزمایش به ترتیب مربوط به تیمار 100 و 30 درصد ظرفیت زراعی بود. بیشترین مقدار کربن آلی ناپایدار در تیمار 60 درصد ظرفیت زراعی مشاهده شد. میزان کربن آلی ناپایدار در تمامی تیمارهای دارای بقایای گیاهی تا 20 روز پس از شروع انکوباسیون افزایش و پس از آن به سرعت کاهش یافت و پس از گذشت حدود 190 روز روند نسبتاً ثابتی به خود گرفت. میزان کربن آلی ناپایدار در خاک با بقایای سویا بیش از سایر خاک ها بود. بیشترین و کمترین شاخص پایداری به ترتیب مربوط به خاک دارای بقایای گندم و سویا بود. میزان کربن آلی در خاک با بقایای گندم و پنبه در تیمار رطوبتی 100 درصد ظرفیت زراعی بیش از سایر تیمارها بود. محاسبه میزان کربن قابل ترسیب در استان های مختلف نشان داد که در کشت گندم آبی استانهای کرمانشاه و سیستان و بلوچستان، گندم دیم: مازندران و بوشهر، ذرت آبی: قزوین و خراسان جنوبی، ذرت دیم: مازندارن و گیلان، کلزای آبی: اصفهان و بوشهر، کلزای دیم: مازندران و ایلام، پنبه آبی: آذربایجان شرقی و هرمزگان، پنبه دیم: گلستان و مازندارن، سویای آبی: اردبیل و آذربایجان شرقی، سویای دیم: مازندارن و گلستان به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار کربن قابل ترسیب را دارا بودند. با افزایش میزان رطوبت از 30 به 60 و 100 درصد ظرفیت زراعی و همچنین با کاهش درصد برگشت بقایا به خاک از 100 به 50 درصد و حذف کامل بقایا میزان کربن قابل ترسیب در خاک همه محصولات مورد مطالعه کاهش یافت. در بین محصولات مورد مطالعه ذرت و سویا در سیستم کشت فاریاب به ترتیب از بالاترین و پایین ترین میزان کربن قابل ترسیب برخوردار بودند. همچنین در بین استان های مختلف، استان های مازندران، گلستان و اردبیل بیشترین و استان های سیستان و بلوچستان، بوشهر و خراسان شمالی کمترین مقدار کربن قابل ترسیب در خاک را دارا بودند.

بررسی تاثیر روش های خاکورزی، مدیریت بقایا و کاربرد کود نیتروژن بر بیلان گازهای گلخانه ای در کشت ذرت (zea mays l.) و ارائه رهیافت های سازگاری به تغییر اقلیم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  روح اله مرادی   مهدی نصیری محلاتی

این تحقیق با هدف بررسی رهیافت های کاهش انتشار گازهای گلخانه ای و سازگاری ذرت به شرایط تغییر اقلیم انجام شد. در بخش سازگاریِ ذرت به تغییرات اقلیمی، دو مدل گردش عمومی hadcm3 و ipcm4 تحت سه سناریوی a1b،b1 و a2 در سه دوره زمانی 2020، 2050 و 2080 بکار برده شد. برای شبیه‏سازی پارامترهای اقلیمی و ایجاد فصل رشد احتمالی برای هر دوره از مدل lars-wg و برای شبیه سازی رشد ذرت از مدل ceres-maize استفاده شد. پس از شبیه‏سازی اثرات تغییر اقلیم بر خصوصیات رشد و تولید ذرت، تغییر تاریخ کاشت، مدیریت آبیاری و مدیریت ارقام ذرت بعنوان راهکارهای سازگاری مورد ارزیابی قرار گرفتند. در بخش تخفیف اثرات منفی تغییر اقلیم در کشت ذرت، یک آزمایش دو ساله (1390 و 1391) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد بصورت اسپلیت پلات نواری بر پایه طرح بلوک‏های کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. فاکتورهای اصلی شامل انواع شخم و مدیریت بقایا که عمود بر هم اجرا شدند و فاکتور فرعی شامل سطوح مختلف کود اوره که در داخل شخم اسپلیت گردید، بودند. پیش بینی ها نشان داد که عملکرد ارقام مختلف ذرت تحت تاثیر تغییرات اقلیمی از 4/6 تا 15/42% نسبت به شرایط کنونی کاهش خواهد یافت. نتایج شبیه‏سازی نشان داد که تاریخ کاشت زودتر (10 اردیبهشت)، افزایش مقدار و زمان آبیاری در مرحله گلدهی و کشت ارقام زودرس ذرت تا حد زیادی می توانند در سازگاری ذرت به شرایط تغییر اقلیم مفید واقع شوند. نتایج مربوط به بخش تخفیف اثرات تغییر اقلیم نشان داد که نوع شخم در سال اول تاثیر معنی داری بر عملکرد دانه ذرت نداشت ولی در سال دوم این صفت در شخم رایج بیشتر از شخم حداقل بود. حضور بقایای گیاهی در سال اول باعث کاهش معنی دار عملکرد دانه شد و در سال دوم اختلافی از این نظر بین وجود و عدم وجود بقایا مشاهده نشد. با افزایش سطوح کود نیتروژن عملکرد دانه افزایش یافت. از بین تیمارهای مورد بررسی، مدیریت بقایا بیشترین تاثیر را بر بیلان کربن دارا بود، بطوریکه، در شرایط حضور بقایای ذرت بیلان کربن مثبت و در شرایط عدم وجود بقایا این شاخص منفی بود. شخم حداقل باعث کاهش انتشار گاز دی اکسید کربن و افزایش انتشار اکسید نیتروژن نسبت به شخم رایج گردید. میزان انتشار دی‏اکسیدکربن در تیمار وجود بقایا حدود 5 برابر عدم حضور بقایا بود ولی مدیریت بقایا تاثیر قابل ملاحظه ای بر انتشار اکسید نیتروژن نداشت. با افزایش میزان کود نیتروژن مصرفی میزان انتشار گاز دی اکسیدکربن و اکسید نیتروژن افزایش یافت. میزان انتشار متان نیز از روند مشخصی تحت تاثیر تیمارهای مورد بررسی برخوردار نبود. میزان پتانسیل گرمایش جهانی تحت تاثیر شخم رایج، وجود بقایای گیاهی و سطوح بالای مصرف اوره بالاتر از شخم حداقل، عدم حضور بقایا و سطوح پایین کودی بود.

بررسی اثر شرایط خشک کردن، پوشش خوراکی و شرایط نگهداری بر ویژگیهای کیفی و ماندگاری کشمش سبز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  اعظم ایوبی ده پایینی   مهدی کاشانی نژاد

این پژوهش با هدف بررسی تاثیر شرایط خشک کردن (دمای خشک کردن در سه سطح (60، 70 و 80 درجه سانتیگراد)، سرعت جریان هوا در دو سطح (5/1 و 5/2 متر بر ثانیه) و پیش تیمار آماده سازی در چهار سطح (کربنات پتاسیم و روغن سبزه، روغن زیتون، آب داغ و بدون پیش تیمار آماده سازی) بر فرایند خشک کردن انگور و ویژگی های کیفی کشمش و نیز تاثیر کاربرد پوشش های خوراکی لییپیدی (گلیسریل منواستئارات و موم کارنوبا) بر کیفیت کشمش طی دوره نگهداری و ماندگاری این محصول انجام شد. نتایج نشان داد که پارامترهای دما، سرعت هوا و پیش تیمار آماده سازی اثرات معنی داری بر شدت خشک شدن انگور و کیفیت کشمش دارند. در بین مدل های مورد مطالعه مدل های دوجمله ای و پیج توانایی بیشتری را در ارزیابی و توصیف رفتار خشک کردن انگور نشان دادند. مقادیر ضریب نفوذ موثر در شرایط مختلف از10-10 × 6274/4 تا m/s210-10 ×6541/8 متغیر بود و مقدار انرژی فعال سازی فرایند خشک کردن j/mol83/13470 به دست آمد. مطلوبترین مقادیر سفتی، چروکیدگی، روشنی، قرمزی و امتیازات بافت، طعم و پذیرش کلی و کمترین شاخص قهوه ای شدن مربوط به کشمش خشک شده در دمای 60 درجه سانتیگراد و بیشترین مقادیر زردی، بازجذب آب و امتیاز رنگ مربوط به کشمش خشک شده در دمای 70 درجه سانتیگراد بود. به منظور بررسی اثر پوشش خوراکی، کشمش تهیه شده از انگور رقم عسگری به روش تیزابی با پوشش های خوراکی لییپیدی همراه با اسانس آویشن تیمار شد و در دماهای 20، 35 و 50 درجه سانتیگراد به مدت 12 هفته نگهداری شد. طی دوره نگهداری میزان رطوبت، فعالیت آبی، سفتی، رنگ، درصد آفت زدگی و ویژگی های میکروبی و حسی کشمش مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای ارزیابی ماندگاری کشمش نیز از روش تسریع شده استفاده شد. نتایج نشان داد که تاثیر پوشش های لیپیدی، دما و مدت زمان نگهداری بر ویژگی های فیزیکوشیمیایی، حسی و میکروبی کشمش معنی دار بود. پوشش دهی، افت رطوبت، سفتی، روشنی، قرمزی و صفات حسی (بافت و رنگ) را کاهش داد. به علاوه شمارش کلی و تعداد کل کپک و مخمر طی دوره نگهداری در نمونه های تیمار شده با پوشش خوراکی کاهش یافت. موم کارنوبا نسبت به گلیسریل منواستئارات تاثیر بیشتری بر پایداری کشمش داشت. اسانس آویشن نیز باعث بهبود رنگ و ویژگی های میکروبی شد. پوشش خوراکی دمای گذار شیشه ای کشمش را نیز تغییر داد. حداکثر زمان ماندگاری (394 روز) بر اساس پذیرش کلی برای پوشش خوراکی موم کارنوبا و اسانس آویشن در دمای 20 درجه سانتیگراد به دست آمد و رگرسیون خطی و تابع درجه دوم با 94/0?r2 بهترین برازش را برای تمامی تیمارها داشتند.

بررسی جنبه های از بیولوژی علف هرز مهاجم خربزه وحشی (cucumis melo)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  سیما سهرابی کرت آباد   محمد حسن راشد محصل

خربزه وحشی علف هرزی یکساله و مهاجم از خانواده کدوئیان می باشد. این علف هرز با رشد رونده و سریع خود باعث کاهش رشد و عملکرد گیاهان زراعی همچون سویا می شود. به منظور بررسی بیولوژی c.melo چندین آزمایش در آزمایشگاه و مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان طی سالهای90 تا 91 انجام شد. آزمایش های مزرعه ای شامل تعیین دماهای کاردینال، بررسی دمای متناوب، اثر نور، اثر تنش های غیر زیستی همچون سرما، گرما، شوری، خشکی و غرقابی بود و آزمایش های مزرعه ای شامل بررسی پایداری بذور در خاک، اثر عمق بر سبز شدن، تولید بذر و فنولوژی بود. نتایج حاصل از تعیین دماهای کاردینال نشان داد که دمای پایه، بهینه و حداکثر علف هرز خربزه وحشی به ترتیب 20، 35 و 45 درجه سانتی گراد بود. خربزه وحشی در دمای متناوب 20/30 و 25/35 (شب/روز) دارای بیشترین سرعت و درصد جوانه زنی بود و در تاریکی و روشنایی جوانه زنی یکسانی داشت. این علف هرز توانست در دامنه وسیعی از ph جوانه بزند ولی در ph اسیدی 5 درصد جوانه زنی بالاتری نسبت به 8 و 9 داشت. با افزایش تنش شوری و خشکی جوانه زنی بذور خربزه وحشی به تدریج کاهش یافت و آستانه تحمل به شوری و خشکی در مرحله جوانه زنی به ترتیب برابر با 8/0- مگاپاسگال و 6- بار بود. تاثیر افزایش شوری بر دمای بهینه بیشتر از خشکی بود. خربزه وحشی در 23 امین ماه بعد از دفن بذور در عمق کاشت جوانه زنی آنها به نصف رسید. میزان مرگ و میر بذور خربزه وحشی در دماهای بالا بسته به مدت زمان قرار گیری در آن دماها و نوع دما متفاوت بود. میزان سبز شدن خربزه وحشی همچون سایر علف های هرز در عمق های سطحی بیشتر از عمق های زیاد بود. تا سه ماه غرقابی بذر خربزه وحشی در جوانه زنی آنها تغییری مشاهده نشد و از ماه چهارم جوانه زنی کاهش یافت. بذور خربزه وحشی به دماهای یخبندان تحمل زیادی داشتند بطوری که بعد از 48 ساعت در دمای 10- درجه سانتی گراد دارای بیش از 90 درصد جوانه زنی بود. درجه روز لازم برای تکمیل دوره رشد این علف هرز، بسته به تاریخ کاشت آنها بین 300 تا 700 درجه روز بود. میزان تولید بذر در تاریخ های مختلف بسته به اندازه گیاه و طول دوره رشد آنها متفاوت بود. بیشترین و کمترین میوه و بذر تولید شده به ترتیب در تاریخ کاشت دوم (2 اردیبهشت) و هفتم (25 مرداد) مشاهده شد. صفات اندازه گیری شده در رابطه با باروری گیاه در دو سال آزمایش شده و در کشت خالص و کشت همراه با گیاه زراعی سویا متفاوت بود. بیشترین اندازه میوه، تعداد میوه و بذر در کشت خالص خربزه وحشی بدست آمد.

مطالعه خصوصیات اکولوژیکی گل اروانه بزقی(rech.f. hymenocrater platystegius) در رویشگاههای طبیعی و امکانسنجی اهلیسازی آن در نظام زراعی کمنهاده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  مژگان ثابت تیموری   علیرضا کوچکی

به منظور ارزیابی امکان سنجی اهلیسازی گونه گل اروانه بزقی (hymenocrater platystegius rech.f.) در شرایط زراعی کم نهاده، مجموعه مطالعات رویشگاهی، آزمایشگاهی، گلخانهای و مزرعهای، طی سالهای 1388، 1389، 1390 و 1391 انجام شد. نتایج مطالعات انجام شده در شش رویشگاهطبیعی بزد، بزق، بزنگان، زشک، کلات و گلمکان نشان داد که این گونه در دامنههای نورگیر، شیبهای بیشتر از 45 درجه (12%) و ارتفاع بالاتر از 1000 تا 2120 متر از سطح دریا با میانگین درجه حرارت سالیانه 8/12 تا 6/15 درجه سانتیگراد و میانگین بارندگی سالیانه 176 تا 275 میلیمتر، در اقلیم خشک بیابانی سرد تا نیمه خشک فراسرد و خاک سیلتی-لوم پراکنش دارد. درصد پوشش خاک بین 37تا 96 درصد، تراکم بوته 16 تا 59 بوته در هکتار، متوسط ارتفاع بوته 3/29 تا 5/46 سانتیمتر، قطر تاج پوشش 2/22 تا 65 سانتیمتر، وزن خشک زیست توده 3/13 تا 4/59 گرم بر مترمربع بوده و دوگونه پرووسکیا و درمنه از گونههای همراه دایمی آن محسوب میشد. دوره رشد سالیانه این گونه در طبیعت ،210 روز معادل 5/3849 درجه روز برآورد شد. افزایش درصد شیب رویشگاه سبب کاهش قطر، تراکم، وزن زیست توده و ارتفاع بوته و افزایش ارتفاع از سطح دریا باعث بروز اثرات کاهشی بر ویژگیهای مورفولوژیکی گونه و نیز مقدار اسانس شد. متوسط مقدار اسانس حاصل از اندامهای هوایی رویشگاههای طبیعی بین 05/0 تا 7/2 درصد متغیر بوده و منجر به شناسایی چهار شیمیوتایپ بزد، بزق، بزنگان و زشک-کلات-گلمکان شد. نتایج مطالعات سیتوژنتیکی بیانگر تعداد 38=n2 بود. بررسی ریزماهوارهها بیانگر تولید 182 باند از 11 آغازگر issr، در محدوده 100 جفت باز بودند. میانگین بانددهی برای هر آغازگر، 8 ژن، بیشترین و کمترین تعداد باند بوسیله آغازگرهای 825 و 811 بوده و بیشترین تشابه ژنتیکی بین دو اکوتیپ زشک و گلمکان و کمترین تشابه بین دو اکوتیپ کلات و گلمکان مشاهده شد. بهترین شرایط برای جوانه زنی بذور این گونه، اعمال چینه سرمایی، چینه گرمایی و سپس مغناظیسی شدن بود، بطوریکه بهترین درصد جوانهزنی با اعمال دمای 15درجه شب و 25 درجه سانتیگراد روز حاصل شد و سرعت جوانهزنی نیز در دمای ثابت 20 درجه سانتیگراد مشاهده شد. همچنین، تعیین درجه حرارت کاردینال جوانهزنی بهصورت درجه حرارتمطلوب (8/22 تا 33 درجه سانتیگراد)، کمینه (1- تا 7/2- درجه سانتیگراد) و بیشینه (5/53 تا 67 درجه سانتیگراد) بود. تکثیر ریز نمونه و کاربرد هورمونهای رشد و عملکرد مثبت ذغال فعال در کاهش اثرات منفی ترکیبات فنلی حاصل از ریزنمونه در محیط کشت سبب بهبود شرایط باززایی در محیط b5 همراه با 2 میلیگرم در لیتر هورمون iba به مقدار 63 درصد بوده و بهترین محیط کشت ریشه زایی، محیط b5 حاوی 4 میلیگرم درلیتر هورمون iaa شناسایی شد. هرچند مطالعات گلخانهای بیانگر موفقیتآمیز بودن تکثیر بذری در بسترهای کشت مختلف بود ولی تقسیم بوته با 90 درصد بقای گیاهچه، بهترین روش تکثیر در مزرعه و گلخانه شناخته شد. طول دوره رشد گیاه در شرایط گلخانه، 153روز، معادل 1836 درجه روز رشد بود. در شرایط گلخانه، کاربرد 30 تن در هکتار کود دامی در تراکم 3 بوته در متر مربع بیانگر منجر به تولید بیشترین عملکرد تر و خشک بوته در متر مربع شد. طول دوره رشد در مزرعه با روش تکثیر بذری، 196روز، معادل 5/4378 درجه روز رشد و در روش تقسیم بوته 208 روز معادل 7/4160 درجه روز بود. در شرایط مزرعه، بیشترین عملکرد خشک اندام هوایی و اسانس، حاصل کاربرد30 تن در هکتار کود دامی در فواصل آبیاری21روز در چین دوم از سال اول مطالعه بود. بررسیفیتوشیمیایی گونه در مزرعه نشان از بروز شیمیوتایپ متفاوتی از رویشگاههای طبیعی، حاوی ترکیبات نئوفیتادئین (62درصد)، کاریوفیلن(19درصد)، ارگوسترول (9/4درصد) و آسکاریدول (9/3درصد) داشت.

تاثیر کودهای دامی، بیولوژیک و شیمیایی بر خصوصیات رشدی آلوئه ورا در استان بوشهر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  اسماعیل فرخی   مهدی نصیری محلاتی

آلوئه ورا (aloe barbadensis miller.) گیاهی دارویی سازگار با اقلیم ایران و به خصوص استان بوشهر است با این حال اطلاعات کافی در خصوص واکنش های رشدی و عملکردی این گیاه به کودهای غیرشیمیایی در دست نمی باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر خصوصیات رشدی و عملکرد اقتصادی آلوئه ورا انجام شد. آزمایش به صورت کرت‏های خرد شده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار در ایستگاه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان بوشهر در سال زراعی 92-1391 انجام شد. عامل اصلی شامل کاربرد و عدم کاربرد کود دامی از نوع گوسفندی و عامل فرعی مصرف کودهای بیولوژیک و شیمیایی شامل(1- کود شیمیایی، 2- کود بیولوژیک میکوریزا، 3- کود بیولوژیک نیتراژین شامل باکتری های azotobacter spp.، pseudomonas spp. وazospirillum spp.، 4- ترکیب دو کود بیولوژیک میکوریزا و نیتراژین و 5- شاهد (بدون مصرف کود) بودند. صفات اندازه گیری شده در این آزمایش شامل شاخص های رشدی (شاخص سطح برگ، ماده خشک کل، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی، سرعت آسیمیلاسیون خالص و نسبت سطح برگ) که با برازش توابع محاسبه شدند و خصوصیات مورفولوژیکی (وزن تر و خشک بوته، طول برگ، عرض برگ، ضخامت برگ، تعداد برگ) و عملکرد آلوئه ورا بودند. نتایج نشان داد که تاثیر کود دامی و کودهای بیولوژیک و شیمیایی بر اکثر صفات اندازه‏گیری شده آلوئه ورا معنی دار بود. همچنین برهمکنش بین کود دامی و کودهای بیولوژیک و شیمیایی نیز صفات رشدی آلوئه ورا را بطور معنی داری تغییر داد. کاربرد کود دامی در مقایسه با عدم کاربرد آن باعث بهبود شاخص‏های رشد و عملکرد برگ قابل برداشت گردید. تلفیق کود دامی با کود شیمیایی بیشترین تاثیر را بر رشد و در نتیجه عملکرد آلوئه ورا داشت. به طوری که تیمار تلفیقی کود دامی با کود شیمیایی دارای بیشترین شاخص سطح برگ (1/6)، سرعت رشد محصول (79/0 گرم در مترمربع در روز)، ماده خشک کل (57/111 گرم در متر مربع) و عملکرد برگ قابل برداشت (04/36 تن در هکتار) بود. بیشترین عملکرد برگ قابل برداشت (04/36 تن در هکتار) در تیمار تلفیق کود دامی با کود شیمیایی بدست آمد که البته با تیمار تلفیق کود دامی و کودهای بیولوژیک (میکوریزا و نیتراژین) اختلاف معنی داری نداشت. هنگامی که تیمار تلفیقی میکوریزا و نیتراژین همراه با کود دامی استفاده شد نسبت به کاربرد جداگانه آن ها برتری نشان داد اما بدون استفاده از کود گوسفندی کاربرد جداگانه آنها بر تمامی صفات تحت بررسی تأثیر مثبت بیشتری داشت. کود دامی با در اختیار قرار دادن عناصر غذایی ماکرو و میکرو و همین طور ایجاد شرایط فیزیکی مناسب برای ریزموجودات موجود در کودهای زیستی باعث افزایش فعالیت آن ها شده و افزایش عملکرد را به دنبال داشت.بطورکلی نتایج این تحقیق نشان داد که برای تولید عملکرد بالای آلوئه ورا می‏توان از تلفیق کودهای دامی و بیولوژیک به جای کودهای شیمیایی سود برد.

مطالعه تنوع گیاهی و به کارگیری مدل rothc جهت شبیه سازی ذخیره کربنی خاک تحت سناریوی وقوع تغییر اقلیم در منطقه اجرای پروژه بین المللی ترسیب کربن (استان خراسان جنوبی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  جبار فلاحی   پرویز رضوانی مقدم

تغییرات اقلیمی ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانه ای، منجر به افزایش توجه به مسئله ترسیب کربن از طریق احیاء و حفاظت از پوشش گیاهی شده و در این بین مراتع مناطق خشک از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. از طرفی دیگر، با توجه به صدمات وارده به تنوع زیستی جهانی در دهه های اخیر و با عنایت به نقش تنوع در پایداری اکوسیستم ها، احیاء و حفاظت از منابع طبیعی و حفظ و افزایش تنوع گیاهی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از این رو، در این تحقیق اثرات بازسازی و حفاظت، بر روی ترکیب و تنوع گیاهی و نیز توان ترسیب کربن خاک در منطقه اجرای پروژه بین المللی ترسیب کربن در استان خراسان جنوبی با رویکردی شبیه سازی بررسی و اثرات تغییر اقلیم یعنی افزایش دما و کاهش میزان بارندگی بر وضعیت ترسیب کربن در منطقه مذکور مورد مطالعه قرار گرفت. در سال 1384 با استفاده از گونه های گیاهی تاغ و آتریپلکس عملیات بازسازی ناحیه مورد بررسی آغاز گردید. در بهار سال 1390 تجزیه و تحلیل فلوریستکی منطقه بازسازی شده به همراه تیپ شاهد (عدم اجرای برنامه احیاء و حفاظت) با استفاده از کوادرات و در دو زمان در ابتدای اردیبهشت ماه و اواخر خرداد ماه صورت گرفت. همچنین در فاصله سال های 1390 تا 1391 نمونه برداری خاک به صورت هر دو ماه یکبار، انجام گرفت و پس از جمع آوری ورودی های اقلیمی، خاکی و مدیریتی مورد نیاز برای مدل rothc، مدل مذکور برای منطقه مورد مطالعه، مورد ارزیابی و تعیین اعتبار قرار گرفت. علاوه بر این، وضعیت ترسیب کربن منطقه مورد مطالعه در شرایط تغییر اقلیم نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده ترکیب گونه ای مناسب تر تیپ های گیاهی حفاظت شده در مقایسه با تیپ شاهد بود؛ به طوری که برخی گونه های گیاهی مهاجم و غیر خوش خوراک مراحل اولیه توالی مانند اسپند که از مشخصات جوامع تخریب شده هستند، عمدتا در تیپ شاهد مشاهده شدند و میزان تراکم و درصد پوشش درمنه دشتی به عنوان گونه گیاهی شاخص نواحی استپی در تیپ شاهد به مراتب کمتر از تیپ های حفاظت شده بود. تعداد گونه های گیاهی ثبت شده و درصد پوشش گیاهی در نواحی تحت حفاظت به مراتب بیشتر از ناحیه شاهد بود. مقدار شاخص غنای مارگالف در تیپ های حفاظت شده بیشتر از تیپ شاهد بود، در حالی که مقدار شاخص یکنواختی و شاخص تنوع شانون در تیپ شاهد بیشتر بود. بیش از 65 درصد گونه های گیاهی منطقه مورد مطالعه، دارای بسامد کمتر از 20 درصد و بیش از 45 درصد گونه های گیاهی این منظقه از نوع تروفیت بودند. نتایج حاصل از به کارگیری مدل rothc نشان داد که این مدل با تغییر ضرایب تصحیح دما و رطوبت، قابلیت به کارگیری در مراتع اقلیم های گرم و خشک را داشته و به خوبی می-تواند تغییرات کربن خاک را در طی زمان برآورد نماید؛ به طوری که مقادیر شاخص کارایی مدل و ضریب تبیین به ترتیب برابر 98/0 و 98 درصد بود. میزان کربن ترسیب شده در اندام هوایی گیاهان غالب و نیز خاک نواحی حفاظت شده به مراتب بیشتر از نواحی تحت چرا بود. بر اساس نتایج حاصل از شبیه سازی، روند تغییرات کربن خاک در فاصله سال های 2011 تا 2050 در اکوسیستم مورد بررسی افزایشی بوده و این عامل از اجرای عملیات حفاظت و نیز تغییر اقلیم احتمالی اثر خواهد پذیرفت. به طوری که، برآورد میزان کربن ترسیب شده در سال 2050 حاکی از بالاتر بودن آن در مناطق تحت حفاظت در مقایسه با نواحی تحت چرا می باشد. علاوه بر این، در اثر تغییر اقلیم توان ترسیب کربن خاک با کاهش نسبی مواجه خواهد شد؛ به طوری که افزایش دمای پیش بینی شده برای تغییر اقلیم باعث افزایش 20 درصدی ضریب تجزیه (ضریب تصحیح دما) و کاهش رطوبت خاک موجب کاهش 5/4 درصدی ضریب تجزیه (ضریب تصحیح رطوبت) شد. به طور کلی، نتایج نشان داد که در صورت اعمال مدیریت مناسب، مناطق بیابانی می توانند نقش مهمی در بهبود تنوع زیستی و نیز کاهش اثرات تغییر اقلیم بواسطه ترسیب دی اکسید کربن اتمسفری داشته باشند.

اختلاط علفکش های گروه سولفونیل اوره با علفکش توفوردی + ام سی پی آ در دُزهای کاهش یافته برای کنترل موثر مهمترین علف های هرز پهن برگ در ذرت دانه ای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  وحید سرابی   محمد حسن راشد محصل

اختلاط علف کش ها با جایگاه هدف متفاوت می تواند درجه مقاومت و تحمل علف های هرز به علف کش ها را به تأخیر اندازد. به منظور ارزیابی اثرات اختلاط علف کش های گروه سولفونیل اوره با علف کش توفوردی + ام سی پی آ روی علف های هرز و تعیین درصد خسارت آنها روی گیاه زراعی ذرت رقم سینگل کراس 704، آزمایش هایی در گلخانه تحقیقاتی و مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. در آزمایش های گلخانه ای، اثرات تیمار خالص و اختلاط علف کش های فورام سولفورون، نیکوسولفورون و نیکوسولفورون + ریم سولفورون با علف کش توفوردی + ام سی پی آ روی علف های پهن برگ مهم مزارع ذرت مشهد در دو مرحله رشدی 2 تا 4 برگی (تاج خروس ریشه قرمز و سلمه تره) و 4 تا 6 برگی (تاج خروس ریشه قرمز، سلمه تره، خرفه و تاجریزی سیاه) در قالب طرح های کاملاً تصادفی با دُزهای مختلف از علف کش ها در 4 تکرار ارزیابی شد. آزمایش های مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و با 3 تکرار در بهار و تابستان سال های 1390 و 1391 به اجرا درآمد. برای این منظور در سال اول، نسبت های اختلاط بر اساس دُز توصیه شده علف کش ها روی علف های هرز تاج خروس ریشه قرمز و سلمه تره و در سال دوم از آزمایش های مزرعه ای، بهترین دُز بدست آمده از تیمار خالص و اختلاط علف کش ها در آزمایش های گلخانه ای روی علف های هرز تاج خروس ریشه قرمز، سلمه تره و خرفه در مرحله 4 تا 6 برگی کامل بکار برده شدند. نتایج آزمایش های گلخانه ای نشان داد که در مرحله رشدی 2 تا 4 برگی علف های هرز، دُزهای بکار رفته علف کش ها نسبت به مرحله رشدی 4 تا 6 برگی کاهش می یابد. علف کش های نیکوسولفورون و نیکوسولفورون + ریم سولفورون روی علف هرز سلمه تره در هر دو مرحله رشدی موثر نبودند. علف کش های توفوردی + ام سی پی آ، فورام سولفورون و نیکوسولفورون در دُزهای کمتر از دُز توصیه شده علف هرز تاج خروس ریشه قرمز را کنترل کردند. علف کش توفوردی + ام سی پی آ با بکار بردن نصف دُز توصیه شده، موجب کاهش 90 درصدی وزن خشک علف های هرز سلمه تره، خرفه و تاجریزی سیاه شد. علف کش های فورام سولفورون و نیکوسولفورون با بکار بردن دُزهای نزدیک به دُز توصیه شده و یا بالاتر از آن کاهش 90 درصدی در وزن خشک خرفه و تاجریزی سیاه را ایجاد کردند. اثرات اختلاط علف کش های فورام سولفورون، نیکوسولفورون و نیکوسولفورون + ریم سولفورون با علف کش توفوردی + ام سی پی آ روی علف هرز تاج خروس ریشه قرمز به ترتیب از حالت هم افزایی، افزایشی و هم کاهی تبعیت کرد. اختلاط علفکش فورام سولفورون با توفوردی + ام سی پی آ روی علف هرز سلمه تره از حالت افزایشی یا هم کاهی ضعیف، اختلاط این علف کش و علف کش نیکوسولفورون با توفوردی + ام سی پی آ روی علف هرز خرفه هر دو از حالت افزایشی و اختلاط این علف کش ها روی علف هرز تاجریزی سیاه به ترتیب از حالت افزایشی و هم کاهی تبعیت کرد. بر اساس نتایج آزمایش های مزرعه ای، درصد خسارت بوته های ذرت در بین تیمارها چندان قابل توجه نبود و بوته های ذرت توانستند خسارت وارده راجبران کنند. کاربرد توفوردی + ام سی پی آ در تیمار خالص و نسبت های اختلاط به خوبی توانست علف های هرز تاج خروس ریشه قرمز و سلمه تره را در سال اول و تاج خروس ریشه قرمز، سلمه تره و خرفه را در سال دوم آزمایش کنترل کرده، جمعیت و وزن خشک آنها را کاهش دهد و تنها تیمار کاربرد خالص و نسبت های بالاتر علف کش های گروه سولفونیل اوره به مراتب اثرات کمتری روی علف های هرز ایجاد کردند. عملکرد و اجزای عملکرد ذرت نیز به تبع کنترل کمتر یا دیرهنگام، جمعیت و وزن خشک بیشتر علف های هرز مقدار کمتری را در این تیمارها نسبت به دیگر تیمارها داشتند. از اینرو، اختلاط علف کش های گروه سولفونیل اوره با دیگر گروه های علف کشی برای کنترل مناسب، جلوگیری از کاهش محسوس عملکرد و پیشگیری از بروز مقاومت و تحمل در گونه های علف هرزی توصیه می شود.

ارزیابی انتشار گازهای گلخانه‏ ای، بیلان کربن و تولید خالص اولیه در نظامهای زراعی استان خراسان رضوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  یاسر علی زاده   مهدی نصیری محلاتی

آزمایش حاضر در دو بخش تحقیقات مزرعه ای و مطالعات منطقه ای، به منظور بررسی بیلان کربن و انتشار گازهای گلخانه ای در اکوسیستم های زراعی گندم، چغندرقند و ذرت علوفه ای انجام گرفت بدین منظور سه آزمایش جداگانه در دو سال 1389-90 و 1390-91 در قالب طرح بلوک کاملا تصادفی با سه تکرار و 8 تیمار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل دو سطح 150 و 250 کیلوگرم در هکتار کود شیمیایی نیتروژن، 10 تن در هکتار کود دامی، 150کیلوگرم در هکتار کود شیمیایی نیتروژن به همراه 10 تن در هکتار کود دامی، 2 تن در هکتار بقایا، 5 تن در هکتار بقایا، 150کیلوگرم کود شیمیایی نیتروژن به همراه 5 تن در هکتار بقایا و تیمار شاهد بدون استفاده از هر نوع کودی بود. نتایج آزمایش نشان داد که بالاترین میزان شاخص برداشت در هر سه گیاه مورد مطالعه در هر دو سال آزمایش در تیمار شاهد مشاهده شده و ضریب تسهیم کربن به اندام های هوایی در شرایط استفاده از تیمارهای تلفیقی (نیتروژن شیمیایی+ دامی و نیتروژن شیمیایی+ بقایا) افزایش معنی دار یافت. وجود بقایای گیاهی در خاک به خصوص در فصل بهار باعث کاهش معنی دار دما در عمق 5 سانتی متری خاک شد بطوریکه در فروردین سال 90-1389 دمای خاک در تیمار دارای بقایا در ماه فروردین حداکثر تا 5/8 درجه سردتر از تیمار شاهد بود و این اختلاف در سال 91-1390 نیز 6 درجه سانتی گراد بود. نتایج بررسی انتشار روزانه دی اکسید کربن در بین تیمارهای مورد آزمایش نشان داد که انتشار دی اکسیدکربن به ترتیب در تیمارهای کود دامی-شیمیایی > بقایا-شیمیایی> کود دامی> 5تن بقایا> 2 تن بقایا> 250 کیلوگرم کودشیمیایی> 150 کیلوگرم نیتروژن شیمیایی>تیمار شاهد > خاک لخت بود و همچنین در هر سه گیاه افزایش انتشار دی اکسید کربن در برابر افزایش دما به صورت تابع نمایی بود. بالاترین تنفس هتروترفی سالانه خاک در هر دو سال آزمایش در گیاه گندم به ترتیب با 1720 و 1632 در گیاه ذرت، 1710 و 1640 و در گیاه چغندرقند، 1690 و 1580 کیلوگرم کربن در هکتار در سال در تیمار کود دامی-شیمیایی مشاهده شد. برای بررسی تنفس خاک در سطح اکوسیستم زراعی به دلیل عدم امکان اندازه گیری مستقیم، از مدل agro-c برای شبیه سازی استفاده شد که نتایج ارزیابی مدل agro-c نشان داد که این مدل برآورد مناسبی برای پیش بینی انتشار دی اکسید کربن در اکوسیستم زراعی سه گیاه گندم، چغندرقند و ذرت دارا می باشد. تولید خالص بیوم در اکوسیستم زراعی گندم در شرایطی خروج کامل بقایا، 2- و در شرایط حضور بقایا، 10 و تولید خالص بیوم در چغندرقند در شرایط ورود و عدم ورود بقایا به خاک به ترتیب 70 و 25- گرم کربن در متر مربع در سال برآورد شد. تولید خالص اکوسیستم در ذرت علوفه ای 615، و میزان تولید خالص بیوم 9- گرم کربن بر متر مربع در سال بدست آمد. انتشار گازهای گلخانه ای حاصل از عملیات زراعی، بر اساس ضریب های انتشار برای هر عملیات یا نهاده تخمین زده شد که بر این اساس میزان انتشار گاز در گندم 5/432 و 5/345 و در گیاه چغندرقند 8/414 و 8/327 کیلوگرم کربن معادل بر هکتار در سال به ترتیب در عدم و حضور بقایا برآورد گردید. و در گیاه ذرت انتشار حاصل از عملیات 9/640 کیلوگرم کربن معادل در هکتار در سال تخمین زده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که سهم اصلی انتشار دی اکسیدکربن در بخش عملیات مختلف در اکوسیستم زراعی استان خراسان (بیش از 70 درصد) مربوط به استفاده از کود شیمیایی اوره می باشد. بیلان گازهای گلخانه ای در گندم، 24و 2/45 و در چغندرقند 2/37-و 5/66 گرم کربن معادل بر متر مربع در سال به ترتیب در شرایط حضور و عدم بقایا محاسبه شد و در ذرت نیز میزان انتشار گازهای گلخانه ای 73 گرم کربن معادل بر متر مربع در سال برآورد گردید. کارایی انتشار در گیاه گندم 5/12 و 8/7 و چغندرقند، 3/13 و 17- به ترتیب در شرایط عدم و حضور بقایا بود و کارایی گیاه ذرت نیز 5/8 بدست امد. منفی بودن کارایی محصول، یعنی جهت جریان دی اکسید کربن از اتمسفر به سمت خاک بوده در نتیجه خاک اکوسیستم زراعی بعنوان مخزن کربن عمل می کند

بهینه سازی برخی روش های استخراج و بررسی عوامل موثر بر تشکیل و ثبات امولسیون روغن زنجبیل در عصاره چای سبز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  اکرم آریان فر   رسول کدخدایی

تولید نوشیدنی چای سبز به دلیل خواص آنتی اکسیدانی بالا در مقایسه با سایر نوشیدنی های رایج در بازار بسیار حائز اهمیت است، اما به دلیل طعم گس و بوی علفی مطابق با ذائقه ایرانی نمی باشد. بنابراین با فرآوری این نوشیدنی همراه با ترکیبات طعم دهنده نظیر روغن زنجبیل، می توان عطر و طعم آن را بهبود بخشید . در مرحله اول این پژوهش، اثر دما (40، 60، 80 و 100درجه سانتی گراد)، زمان(15،30، 45 و 60 دقیقه) ، توان امواج مایکروویو (300، 600 و 900 وات) و شدت امواج فراصوت (40، 60، 80 و 100 وات) بر میزان استخراج پلی فنول ها از چای سبز و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره در سه روش رفلاکس حرارتی، مایکروفر و فراصوت مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش دما تا c°80، زمان تا 45 دقیقه، افزایش شدت امواج فراصوت از 40 تا 80 وات و افزایش توان امواج مایکروویو از 300 تا 600 وات، میزان پلی فنول های استخراج شده و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره در هر سه روش افزایش یافته و پس از آن تقریبا بدون تغییر باقی ماند. همچنین کاهش میزان اپی کاتچین ها و کافئین چای سبز با افزایش دما ازc? 80 تا c ? 100 ، در هیچ یک از سه روش معنی دار نبود. در مرحله دوم ، اثر صمغ عربی و نشاسته کپسول (در غلظت های 5، 10، 15 و 20 درصد) و مخلوط نسبت های 75:25، 50:50 و 25:75 آن ها بر کشش سطحی و رفتار جریان فاز آبی و کشش بین سطحی، پتانسیل زتا ، متوسط اندازه و توزیع اندازه قطرات، عدد اسپان، سطح ویژه ذرات، سرعت رویه بستن، چگالی نوری، تشکیل حلقه و رفتار رئولوژیکی امولسیون های روغن زنجبیل(3درصد) در آب، تولید شده با امواج فراصوت طی 4 هفته در دو دمای c ? 4 و c ? 25 به دو شکل غلیظ و رقیق مورد ارزیابی قرار گرفت. با افزایش غلظت هر دو هیدروکلوئید از 5 تا 15 درصد ، ضریب قوام و گرانروی امولسیون ها افزایش یافت . نتایج نشان داد که با افزایش غلظت دو هیدروکلوئید از 5 تا 15 درصد ، متوسط اندازه قطرات و عدداسپان، کاهش و سطح ویژه قطرات افزایش یافت. همچنین چگالی نوری افزایش و شدت رویه بستن و تشکیل حلقه در امولسیون محدود شد. اندازه قطرات امولسیون ها طی 4 هفته نگهداری افزایش یافت و سبب ناپایداری امولسیون ها گردید. اثر فرایندهای انجماد و پاستوریزاسیون بر پارامترهای توزیع اندازه قطرات نشان داد که که اندازه قطرات امولسیون ها پس از انجماد و پاستوریزاسیون بیشتر و ناپایداری افزایش یافت. درمرحله سوم ، میزان پلی فنول ها، کاتکین ها، کافئین و درصد بازداری رادیکال های dpph نوشیدنی امولسیونی در مقایسه با عصاره چای سبز پس از تولید وپس از گذشت یک ماه در دمای c ? 25 ، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ترکیبات موجود در فرمولاسیون نوشیدنی برهم کنش خاصی با ترکیبات چای نداشت در حالی که پس از یک ماه نگهداری در دمای c ? 25، به خصوص در عصاره چای سبز کاهش یافت. قدرت حفظ ترکیبات معطر زنجبیل در نوشیدنی امولسیونی در زمان نگهداری در دو دمای c ? 4 و c ? 25 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که امولسیون های تثبیت شده با صمغ عربی عطر و طعم را بیشتر از امولسیون-های حاوی نشاسته کپسول حفظ کرده است.

مقایسه نسبت های مختلف کاشت لوبیا (phaseolus vulgaris l.) و رازیانه (foenicolum vulgare mill.) در مخلوط های افزایشی و جایگزینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  امین خاموشی   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی تاثیر نسبت های مختلف کاشت در مخلوط لوبیا (phaseolus vulgaris l.) و رازیانه (.foeniculum vulgare mill) تحت شرایط آب و هوایی مشهد، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار و 6 تیمار در سال 1391-1390 انجام شد. تیمارهای این آزمایش شامل : b:2f: (67% رازیانه + 33% لوبیا)، b:f: (50% رازیانه + 50% لوبیا)، f+25%b: (100% رازیانه + 25% لوبیا)، f+50%b: (100% رازیانه + 50% لوبیا)، fs: خالص رازیانه و bs: خالص لوبیا بود. نتایج نشان داد بیشترین مقادیر تجمع ماده خشک و شاخص سطح برگ لوبیا مربوط به تیمار کشت خالص بود و با کاهش تراکم لوبیا در تیمارهای مخلوط از میزان این شاخص ها کاسته شد. تجمع ماده خشک و شاخص سطح برگ رازیانه نیز در کشت خالص آن بالاترین مقدار را داشت و با کاهش تراکم بوته در تیمارهای جایگزینی و اضافه شدن گیاه لوبیا در تیمارهای افزایشی، کاهش یافت. بررسی عملکرد و اجزای عملکرد لوبیا نشان داد که تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه لوبیا بطور معنی داری تحت تاثیر نسبت های مختلف کاشت قرار گرفت. تعداد چتر در بوته، تعداد دانه در چتر، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک در رازیانه نیز تحت تاثیر الگوهای کشت قرار گرفت. ارزیابی نسبت برابری زمین نشان داد که بیشترین ler (1/33) مربوط به تیمار b:f: (50% رازیانه : 50% لوبیا) و کمترین ler (0/65) مربوط به تیمار f+25%b: (100% رازیانه + 25% لوبیا) بود و بطور کلی تیمارهای جایگزینی نسبت به تیمارهای افزایشی ler بیشتری داشتند.

بررسی اثرات بقایای جو و کودهای آلی و بیولوژیک بر خصوصیات کمی و کیفی گیاه همیشه بهار (calandula officinalis)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  کبری فانی خشتی   محمدتقی ناصری پوریزدی

ازآنجاکه تولیدوتکثیرگیاهان داروئی درسیستم های کشاورزی سازگاربامحیط زیست ازاولویت خاصی برخوردارمی باشد ، آزمایشی درسال زراعی 92-1391درمزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی ، دانشگاه فردوسی مشهد، به صورت طرح کرت های خردشده درقالب طرح بلوک های کامل تصادفی با3تکرارو8تیمارانجام شد فاکتورکرت اصلی دردوسطح شامل مصرف بقایای جو وعدم مصرف آن وفاکتورهای کرت فرعی درچهارسطح عبارت بودند از : (1) شاهد (بدون تیمارکودی)، (2) کودکمپوست ( 4 تن در هکتار)، (3) کودگاوی (20 تن در هکتار)، (4) مایکوریزای آغشته به خاک (70کیلوگرم درهکتار) . برخی صفات موردمطالعه دراین آزمایش عبارتنداز ارتفاع گیاه ، تعدادشاخه ، وزن هزاردانه ، عملکردبیولوژیک ، عملکردبذر، درصدروغن بذر واسانس گل بود. نتایج نشان دادکه بیشترین عملکردخشک گل (1150کیلوگرم درهکتار) ، عملکردبیولوژیک (6000کیلوگرم درهکتار) ، عملکرداسانس گل (12/2) ،عملکردبذر (2100کیلوگرم درهکتار) ، درصدروغن بذر (20/17درصد) وعملکردروغن بذر (300کیلوگرم درهکتار) ، درتیمارکودگاوی به دست آمد . وزن هزاردانه ودرصداسانس ودرصدعصاره تحت تأثیرتیمارهای مورداستفاده قرارنگرفتند. نتایج حاکی ازآن بودکه کودهای آلی وبیولوژیک براکثرصفات دارای اثرمثبتی بودند وتیمارهای حاوی بقایای جو دارای اثرمنفی برصفات بودند.

تاثیر سطوح مختلف نیتروژن و رژیم های آبیاری بر عملکرد، اجزای عملکرد و رابطه منبع - مخزن در نخود (cicer arietinum l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  زهره امینی   مهدی پارسا

به منظور بررسی اثر کود نیتروژن و رژیم آبیاری بر عملکرد، اجزای عملکرد و رابطه منبع – مخزن در نخود رقم (ilc 482)، آزمایشی در سال 1391 به صورت کرت های دو بار خرد شده با طرح پایه بلوک¬های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا گردید. کود نیتروژن شامل سه سطح 30، 75 و 150 کیلوگرم در هکتار به عنوان عامل اصلی، تیمار آبیاری شامل آبیاری کامل، آبیاری تکمیلی در مرحله گلدهی و آبیاری تکمیلی در مراحل گلدهی و غلاف دهی به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شد. تیمارهای برگ زدایی و غلاف زدایی نیز به عنوان عامل فرعی-فرعی به صورت دو آزمایش جدا از هم اعمال شد. برگ زدایی در پنج سطح صفر، 25،50، 75 و 100 درصد و غلاف زدایی در چهار سطح صفر، 25، 50 و 75 درصد انجام شد. وزن خشک برگ و ساقه ، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک ،تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته و وزن صد دانه اندازه گیری شدند. در هر دو آزمایش، تیمار 150 کیلوگرم نیتروژن باعث بهبود اکثر صفات فوق شد. این تیمار با عملکرد 126 و 136 گرم دانه در متر مربع به ترتیب در آزمایش برگ زدایی و غلاف زدایی بیش ترین میزان عملکرد را تولید کرد. بیش ترین شاخص برداشت نیز به تیمار 30 کیلوگرم نیتروژن تعلق داشت. هم چنین در هر دو آزمایش تیمار آبیار در مراحل گلدهی و غلاف دهی با متوسط عملکرد دانه 147 گرم در متر مربع نسبت به دو سطح دیگر آبیاری برتری داشت. بالاترین شاخص برداشت نیز با میزان 40 درصد به همین سطح آبیاری تعلق داشت. در آزمایش برگ زدایی بیش ترین عملکرد بیولوژیک از تیمار های 150 کیلوگرم نیتروژن (4/413 گرم در متر مربع) و آبیاری کامل (7/415 گرم در متر مربع) بدست آمد. در آزمایش غلاف زدایی نیز بیش ترین عملکرد بیولوژیک با 425 گرم و 472 گرم در متر مربع به همین تیمارها تعلق داشت. برگ زدایی و غلاف زدایی اکثر صفات مورد بررسی را به طور معنی داری کاهش دادند. برگ زدایی کامل و 75 درصد غلاف زدایی، عملکرد دانه را به ترتیب 54 و 56 درصد و عملکرد بیولوژیک را 42 و 30 درصد نسبت به شاهد کاهش دادند. کمترین شاخص برداشت نیز به تیمار برگ زدایی کامل و 75 درصد غلاف زدایی تعلق داشت. با افزایش مقدار کود نیتروژن مصرفی، اثرات منفی ناشی از برگ زدایی در برخی صفات مانند تعداد دانه، تعداد غلاف و وزن برگ بهبود یافت. همچنین مقدار بالای نیتروژن (150 کیلوگرم)، توانایی گیاه را در جهت جبران غلاف های از دست داده تا حدی بهبود بخشید، در نتیجه تعداد غلاف در بوته در این سطح نیتروژن کمتر تحت تاثیر غلاف زدایی قرار گرفت.

بررسی امکان جایگزینی کودهای شیمیایی با آلی در زراعت کلزا (brassica napus) در شرایط آبیاری کامل و کم آبیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  جواد عظیم زاده   مهدی نصیری محلاتی

بمنظور بررسی امکان جایگزینی کودهای آلی با شیمیایی در زراعت کلزا، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد شهرستان شیروان در سال زراعی 92-1391 اجرا شد. تیمارهای این آزمایش شامل کودهای آلی، شیمیایی و آبیاری بودند. تیمارهای آبیاری شامل آبیاری کامل و کم آبیاری و تیمارهای کودی شامل کمپوست زباله شهری، ورمی کمپوست، کود گاوی کاملاً پوسیده و کودهای شیمیایی نیتروژن و فسفر ( بر مبنای 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن و 130 کیلوگرم در هکتار فسفر) بودند. آزمایش بصورت کرت¬های خرد¬شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آبیاری در کرت¬های اصلی و تیمارهای کودی در کرت های فرعی قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان داد مقدار خاکدانه های بزرگتر از 25/0 میلیمتر در حالت الک خشک در تیمارهای 50 تن در هکتار کود گاوی و 15 تن در هکتار کمپوست زباله شهری از بقیه تیمارها بیشتر و خاکدانه های کوچکتر از 0.25 میلیمتر در این دو تیمار از بقیه کم تر بود. در حالت الک مرطوب نیز مقدار خاکدانه های بزرگتر از 0.25 میلیمتر در تیمار 50 تن در هکتار کود گاوی از بقیه تیمارها بیشتر و کمترین مقدار خاکدانه های کوچکتر از 25/0 میلیمتر نیز متعلق به همین تیمار بود. در مرحله توسعه غلاف بیشترین مقدار شاخص سطح برگ در تیمار استفاده از 11 تن در هکتار ورمی کمپوست مشاهده شد. عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته و وزن هزار دانه در تیمار آبیاری کامل در مقایسه با کم آبیاری به ترتیب 21% ، 5/9% و 17% بیشتر بود. تیمار استفاده از 50 تن در هکتار کود گاوی در مقایسه با بقیه تیمارها در شرایط کم آبیاری بیشترین عملکرد دانه را تولید نمود (875 کیلوگرم در هکتار). بعد از تیمار 50 تن در هکتار کود گاوی، تیمار کود شیمیایی و تیمار 11 تن در هکتار ورمی کمپوست به ترتیب با عملکردی معادل 820 و 814 کیلوگرم در هکتار در مرحله بعدی قرار داشتند. در شرایط آبیاری کامل اختلاف تیمارهای کودهای آلی با کود شیمیایی بیشتر شد و تیمار کود شیمیایی با عملکرد دانه ای معادل 1284 کیلوگرم در هکتار تفاوت زیادی با بقیه تیمارها نشان داد. بنابراین بنظر می رسد که گیاه کلزا در شرایط کمبود رطوبت عکس العمل بهتری به کودهای گاوی و ورمی کمپوست نشان می دهد و در صورتی که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشد امکان جاگزینی آنها در اینگونه شرایط با کودهای شیمیایی میسر می باشد.

آنالیز خلاء عملکرد و کارایی مصرف آب نخود تحت سناریوهای مختلف آبیاری و تاریخ های کاشت با استفاده از رهیافت مدل سازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  رضا امیری ده احمدی   مهدی پارسا

آنالیز خلاء عملکرد راهکاری مفید برای اولویت بندی تحقیقات و پژوهش های کشاورزی است که هدف آن کاهش موانع تولید است. به منظور بررسی راهکارهایی برای افزایش عملکرد نخود، مدل ssm-chickpea برای شرایط آب و هوایی خراسان رضوی واسنجی و اعتبارسنجی شد. سپس عملکرد پتانسیل، کارایی مصرف آب و خلاء عملکرد برای 12 منطقه تحت کشت نخود بررسی شدند. جهت واسنجی مدل، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 91-90 اجرا شد. ژنوتیپ مورداستفاده ilc482 بود. سطوح آبیاری در سه سطح ( آبیاری کامل، آبیاری در مرحله گل دهی و آبیاری در مراحل گل دهی و غلاف دهی) بود. علاوه بر آزمایش مذکور، داده های سایر منابع برای تعیین اعتبار مدل استفاده شدند. نتایج ارزیابی مدل نشان داد که این مدل قابلیت خوبی در تخمین عملکرد نخود در شرایط پتانسیل و محدودیت آب دارد (به ترتیب با ریشه میانگین مربعات خطای 127 و 110 کیلوگرم در هکتار). نتایج اجرای مدل در شرایط آبیاری کامل و تاریخ های کاشت (30 بهمن، 25 اسفند، 15 فروردین و 1 اردیبهشت) نشان داد که بیشترین و کمترین عملکرد پتانسیل آبی در تایباد و مشهد به ترتیب با متوسط عملکرد 2736 و 2306 کیلوگرم در هکتار در تاریخ کاشت 30 بهمن قابل حصول است. بیشترین و کمترین عملکرد پتانسیل دیم نیز در قوچان و تایباد به ترتیب با 1300 و 620 کیلوگرم در هکتار در تاریخ کاشت 30 بهمن بدست آمد. به طور کلی در تاریخ های کاشت بهینه، بیشترین و کمترین عملکرد در کلیه سطوح آبیاری تکمیلی و دیم به ترتیب در قوچان و تایباد بدست آمد. بیشترین و کمترین عملکرد در آبیاری تکمیلی در مراحل گلدهی و غلاف دهی مربوط به قوچان و تایباد به ترتیب با 1941 و 1300 کیلوگرم در هکتار بود. در اکثر شهرستان های مورد مطالعه (به جز شهرستان های گناباد، تربت جام و تایباد)، کارایی مصرف آب در سطح آبیاری تکمیلی در مرحله گل دهی بهترین وضعیت را داشت. همچنین بیشترین و کمترین خلاء عملکرد ناشی از اختلاف عملکرد پتانسیل آبی با سطوح مختلف آبیاری تکمیلی به ترتیب در تایباد و مشهد مشاهده شد. به طور کلی نتایج نشان داد که آبیاری در مراحل گل دهی و غلاف دهی به همراه تاریخ کاشت 30 بهمن علاوه بر این که خلاء عملکرد را کاهش می دهد (کمترین مقدار خلاء عملکرد در مشهد با 426 کیلوگرم در هکتار) منجر به افزایش کارایی مصرف آب نیز می شود که راهکاری مفید در مناطق تحت کشت دیم روبه رو با کمبود بارندگی و رطوبت می باشد.

بررسی رابطه بین تغییرات مکانی- زمانی ویژگی های خاک و عملکرد گیاه، نواحی مدیریتی و ارائه مدل جامع کیفیت خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  مرجان قائمی   علیرضا آستارایی

بیان کمی کیفیت خاک برای مطالعه تأثیر راهکارهای مدیریتی و عملیات کشاورزی بر تغییرات مکانی- زمانی کیفیت خاک درون یک مزرعه امری ضروری است. در این پژوهش، تغییرات عملکرد محصول و رابطه آن با تغییرات مکانی- زمانی کیفیت خاک از جنبه های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی تحت تأثیر دو مدیریت پساب و آب چاه مورد بررسی قرار گرفت. همچنین امکان استفاده از تئوری مجموعه ها و مدلسازی فازی جهت بیان کمی عدم قطعیت ذاتی مفهوم کیفیت خاک نیز مورد سنجش قرار گرفت. برای این منظور آزمایشی به وسعت 5 هکتار از مزرعه 18 هکتاری اراضی نمونه آستان قدس، شهرستان مشهد با تناوب ذرت-گندم در طول دو فصل رشد اجرا شد. تغییرپذیری درون مزرعه ای عملکرد، ویژگی های خاک و کیفیت خاک با استفاده از روش های زمین آمار مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت کاهش تعداد متغیرهای مورد مطالعه و حذف اثر چند هم خطی بین متغیرها از تجزیه مولفه های اصلی (pca) استفاده شد. هجده خصوصیت خاک به عنوان مجموعه کل داده ها (tds) در نظر گرفته شد و با استفاده از روش pca مجموعه حداقل ویژگی های موثر(mds) انتخاب گردید. با استفاده از مجموعه ها و تئوری مدلسازی فازی یک شاخص فازی ساده و کاربردی و سیستم خبره منطق فازی مناسب طراحی شد. بر اساس نتایج حاصل، 4 مولفه اصلی با مقدار ویژه ? 1 که در برگیرنده 67 درصد تغییرات داده های اندازه گیری شده بود، انتخاب گردید. مولفه اصلی اول (ظرفیت بالای توصیف کننده حاصلخیزی خاک) با توصیف 43 درصد واریانس داده ها حدود 77درصد از تغییرات عملکرد ذرت را در مقیاس مزرعه ای توضیح داد. با توجه به نتایج درون یابی ویژگی های خاک، تغییرات مکانی مشابهی بین این ویژگی ها در منطقه مورد مطالعه مشاهده شد. اگر چه نقشه حاصل از تغییرات مکانی-زمانی نشان داد که کیفیت این خاک ها پس از دو سال کاربرد پساب از کیفیت پایین به کیفیت متوسط و بالا تغییر یافتند.اما در برخی از مناطق کاهش کیفیت خاک نیز تحت تأثیر عملیات زراعی و افزایش بیش از حد عناصر غذایی مشاهده شد. بر اساس نتایج مجموعه حداقل ویژگی های موثر می تواند نماینده مطلوبی از کل مجموعه داده ها باشد (0/95r2=). رابطه شاخص فازی و عملکرد محصول (0/72r2=) نشان داد که این شاخص از اهمیت بیولوژیکی بالایی برخوردار است. نتایج ترکیب زمین آمار و مجموعه های فازی نشان داد که استفاده از نواحی مدیریتی برای اجرای مدیریت وابسته به مکان در سیستم های کشاورزی رایج از پتانسیل بالایی برخوردار است. ارزیابی کیفیت خاک با سیستم خبره منطق فازی همبستگی بالایی با شاخص فازی محاسبه شده نشان داد (0/80r2=). بنابراین این سیستم می تواند ابزار مناسبی را برای ارزیابی کیفیت خاک با در نظر گرفتن عدم قطعیت بالقوه آن فراهم می سازد.

ارائه روشی جدید در به حداقل رسانی واکنش کاتیون های آب سخت با علف کش ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  اکبر علی وردی   محمد حسن راشد محصل

غلبه بر اثرات ناسازگار کاتیون¬های موجود در آب¬ حامل بر کارایی علف¬کش¬های با خاصیت اسیدی ضعیف، یکی از اولویت¬های اصلی در تحقیقات است. تاثیر روش¬های بهبوددهنده آب ¬سخت (فیزیکی و شیمیایی) بر کارایی گلیفوسیت و ایمازتاپیر در کنترل تاتوره طی دو آزمایش گلخانه¬ای و کنترل علف¬های هرز طی یک آزمایش مزرعه-ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمایش اول گلخانه¬ای به¬صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی شامل فاکتورهای علف¬کش (گلیفوسیت در غلظت¬های 0، 81/12، 62/25، 25/51، 5/102 و 205 و ایمازتاپیر در غلظت-های 0، 69/4، 38/9، 75/18، 5/37 و 75 گرم ماده¬ موثره در هکتار)، حامل پاشش (آب¬مقطر و آب¬مقطر حاوی هر یک از کاتیون¬های+3fe، +2ca، +2mg، +k یا +na) و روش بهبوددهنده آب¬ (با و بدون کاربرد سولفات¬آمونیوم، نیترات¬آمونیوم، اسید¬سیتریک، فسفات¬پتاسیم و میدان مغناطیسی¬) بود. آزمایش دوم گلخانه¬ای به¬صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی شامل فاکتورهای علف¬کش (همانند آزمایش اول گلخانه¬ای)، حامل پاشش (آب¬مقطر و آب¬ سخت طبیعی (آب چاه ماسه¬شویی آزاد منطقه تنگل¬شور)) و روش بهبوددهنده آب¬ (همانند آزمایش اول گلخانه¬ای) بود. آزمایش مزرعه¬ای به¬صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک¬های¬ کاملاً تصادفی شامل فاکتورهای علف¬کش (غلظت¬های نهایی علف¬کش¬ها در آزمایش گلخانه¬ای)، حامل پاشش (همانند آزمایش دوم گلخانه¬ای) و روش بهبوددهنده آب¬ (همانند آزمایش گلخانه¬ای) بود که به¬منظور مقایسه نسبی اثر تیمارها، یک کرت نیز به¬عنوان شاهد بدون تیمار در نظر گرفته شد. ایمازتاپیر به¬ طور معنی¬داری کارآمدتر از گلیفوسیت در کنترل تاتوره ظاهر شد. کاربرد تمامی روش¬های بهبوددهنده آب باعث افزایش معنی¬داری در کارایی گلیفوسیت شد. در مورد ایمازتاپیر، فقط کاربرد فسفات¬پتاسیم تاثیر معنا¬داری در بهبود کارایی آن نداشت. برای هر دو علف¬کش، بهترین روش سولفات¬آمونیوم بود. کارایی 1 گرم گلیفوسیت و ایمازتاپیر در هکتار به¬همراه سولفات¬آمونیوم به¬ترتیب برابر کارایی 03/4 گرم گلیفوسیت و 52/3 گرم ایمازتاپیر در هکتار به¬تنهایی بود. وقتی¬ که علف¬کش¬ها با آب¬مقطر حاوی کاتیون¬ها بکار برده شدند، مقادیر پتانسیل نسبی کمتر از 1 بدست آمد، که حاکی از عمل هم¬کاهی کاتیون¬ها با علف¬کش¬هاست. اگرچه کاربرد علف¬کش¬ها به همراه حامل پاشش حاوی +k دارای اثر هم¬کاهی بودند، ولی این اثر از نظر آماری معنادار نبود. قدرت هم¬کاهی کاتیون¬های سه ظرفیتی (+3fe) بیشتر از کاتیون¬های دو ظرفیتی (+2ca و+2mg) و قدرت هم¬کاهی کاتیون-های دو ظرفیتی نیز بیشتر از کاتیون¬های تک ظرفیتی (+k و+na) بود. به طور خلاصه، تمامی روش¬های بهبوددهنده قادر بودند تا بر اثرات منفی +k بر فعالیت هر دو علف¬کش به طور کامل غلبه نمایند. فسفات¬پتاسیم قادر نبود تا به اثرات منفی +3fe، +2ca، +2mg و +na بر فعالیت هر دو علف¬کش به طور کامل غلبه نماید. میدان مغناطیسی نیز قادر نبود تا به اثرات منفی +3fe بر فعالیت علف¬کش¬ها به طور کامل غلبه نماید. در آزمایش مزرعه¬ای، اختلاف معناداری بین گلیفوسیت و ایمازتاپیر در کنترل کل علف¬های هرز (تاج¬خروس ریشه قرمز، تاج¬خروس خوابیده، سلمه¬تره، سوروف، خرفه و جارو قزوینی) مشاهده نشد. کاربرد آب¬¬سخت طبیعی به¬عنوان حامل پاشش سبب کاهش کارایی علف¬کش¬ها در کنترل علف¬های هرز شد. کاربرد تمامی روش¬های بهبوددهنده آب با گلیفوسیت و کاربرد سولفات¬آمونیوم، اسید¬سیتریک و حامل¬مغناطیسی¬شده با ایمازتاپیر به¬ طور معنا¬داری بر اثرات منفی مشاهده¬ شده غلبه کردند.

بررسی اثر تراکم و آرایش کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد کدو پوست کاغذی (.cucurbita pepo l)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  سمیرا زارع قشلاقی   مهدی نصیری محلاتی

این تحقیق جهت دستیابی به الگوی کاشت و تراکم مناسب کدو تخم کاغذی در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1392- 1391 اجرا شد. سه سطح آرایش کاشت (کاشت مربع، کاشت لوزی، کاشت مستطیل) در کرت های اصلی و سه سطح تراکم (تراکم 1 بوته در مترمربع، تراکم 5/2 بوته در مترمربع، تراکم 5 بوته در مترمربع) در کرت های فرعی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد دانه از تیمار آرایش کاشت لوزی و تراکم 5/2 بوته در مترمربع به دست آمد که نسبت به تیمار آرایش کاشت مستطیل و تراکم 1 بوته در مترمربع برتری نشان داد. بالاترین تعداد دانه در میوه، وزن دانه در میوه و عملکرد میوه از تیمار آرایش کاشت لوزی و تراکم 5/2 بوته در مترمربع به دست آمد. شاخص سطح برگ در تیمار آرایش لوزی و تراکم 5 بوته در مترمربع بالاترین میزان و تیمار آرایش کاشت مستطیل و تراکم 1 بوته در مترمربع کمترین میزان را به خود تخصیص دادند. سرعت رشد محصول نیز تحت تأثیر هر دو عامل آزمایش قرار گرفت و بیشترین میزان آن از تیمار آرایش کاشت مستطیل و تراکم 5 بوته در مترمربع حاصل شد. بالاترین میزان سرعت جذب خالص از تیمار آرایش کاشت لوزی و تراکم 5 بوته در مترمربع به دست آمد و کمترین مقدار نیز از تیمار آرایش کاشت مستطیل و تراکم 1 بوته در مترمربع حاصل شد. در نهایت می توان بیان نمود که استفاده از آرایش کاشت لوزی و تراکم 5/2 بوته در مترمربع برای دستیابی به حداکثر محصول کدو تخم کاغذی، مناسب می باشد

جذب و کـارایـی مصـرف نـور در گیاه دارویی پنیــرک (malva sylvestris l.) تحت تأثیر منابع مختلف کودهای آلی، زیستی، شیمیایی و کشت مخلوط با شنبلیله
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  احمد رضا رضوی   محسن جهان

به منظور بررسی اثر منابع مختلف کودهای آلی، زیستی، شیمیایی و آلی و کشت مخلوط با شنبلیله (trigonella foenum-graecum) بر روی جذب و کارایی مصرف نور، عملکرد و نیز خصوصیات کمی و کیفی گیاه دارویی پنیرک (malva sylvestris)، آزمایشی در سال زراعی 1392-1391 به صورت کرت های خردشده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. عامل کرت اصلی،کود آلی گاوی شامل دو سطح: کاربرد و عدم کاربرد آن و عامل کرت فرعی شامل: 1- کود زیستی نیتروکسین®،2- کود زیستی بیوسولفور®،3- کود زیستی بیوفسفر®،4- ترکیب سه کود زیستی نیتروکسین، بیوسولفور و بیوفسفر، 5- کود شیمیایی (اوره)،6- کشت مخلوط ردیفی و 7- شاهد بود. نتایج تجزیه واریانس نشان دادکه تیمارهای آزمایشی تأثیر معنی داری بر میزان تشعشع جذب شده تجمعی در پنیرک داشت (0.001?p)، به صورتی که بیشترین میزان جذب تشعشع در تیمار ترکیب سه کود زیستی اتفاق افتاد (با میانگین 986.6 مگاژول بر مترمربع). این در حالی است که کاربرد و یا عدم کاربرد کود گاوی تأثیر معنی داری در میزان تشعشع جذب شده توسط پنیرک نداشت. تیمار ترکیب این سه کود زیستی + کود گاوی همچنین در شاخص هایی نظیر بیشینه ماده خشک تجمعی (با میانگین1227.55 گرم در مترمربع)، بیشینه شاخص سطح برگ (با میانگین 2.68) و نیز سرعت رشد روزانه محصول (cgr)، نسبت به سایر تیمارها دارای برتری نسبی بود. به طورکلی، کاربرد کود دامی باعث کاهش ضریب استهلاک نور (k) شد و کمترین میزان k در بینتیمارهای آزمایش مربوط به تیمار ترکیب هر سه کود زیستی + کاربرد کود دامی (k=0.48, r2=0.98) بود.میانگین کارایی مصرف نور در تیمارهای آزمایش برابر 1.26 گرم بر مگاژول بوده و پنیرک در تیمار کشت مخلوط با 0.84 گرم بر مگاژول دارای کمترین و ترکیب سه کود زیستی + کاربرد کود دامی با 1.49 گرم بر مگاژول دارای بیشترین میزان کارایی مصرف نور بود. روند قرائت های کلروفیل متر در طول فصل رشد سینوسی شکل بوده و تیمار کشت مخلوط (با میانگین 55.35) نسبت به دیگر سطوح عامل کرت فرعی دارای تفاوت معنی داری بود. همچنین سه تیمار کود شیمیایی، کشت مخلوط و ترکیب سه کود زیستی به ترتیب با میانگین عملکردهای 121.2، 117.2، 115.2 کیلوگرم در هکتار دارای بیشترین عملکرد گل خشک بودند. در مجموع با توجه به هدف آزمایش که مقایسه نهاده های بوم سازگار برای جایگزینی با کود شیمیایی بود، به نظر می رسد که ترکیب سه کود زیستی نیتروکسین، بیوسولفور و بیوفسفر توأم با کاربرد کود گاوی توانایی رقابت با کود شیمیایی اوره از لحاظ شاخص های مکانیستیک و کلاسیک آنالیز رشد را در گیاه پنیرک دارا بود.

مطالعه شاخص های رشد، عملکرد و اجزای عملکرد شاهدانه (cannabis sativa l) و ماش( vigna radiata l) در کشت های مخلوط جایگزینی و افزایشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  فرامرز نظری مقدم   محمد بنایان اول

به منظور بررسی شاخص¬های رشد، عملکرد و اجزای عملکرد کشت مخلوط شاهدانه و ماش تحت شرایط آب و هوایی مشهد، آزمایشی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با 3 تکرار و 9 تیمار در سال 93-1392 انجام شد. تیمارهای این آزمایش شامل : کشت خالص (کشت خالص ماش وکشت خالص شاهدانه)، کشت مخلوط جایگزینی (25 ? شاهدانه + 75? ماش، 50? شاهدانه + 50? ماش و 75? شاهدانه + 25? ماش) و کشت مخلوط افزایشی(100? ماش + 25? شاهدانه، 25% ماش + 100% شاهدانه، 100? ماش + 50% شاهدانه و50% ماش + 100% شاهدانه) بود. نتایج نشان داد که عملکرد و اجزای عملکرد شاهدانه و ماش به طور معنی¬داری تحت تاثیر تیمار¬های مورد بررسی قرار گرفتند. بیشترین میزان عملکرد شاهدانه در نسبت کشت مخلوط 100% ماش + 50% شاهدانه 1995 کیلوگرم در هکتار و در مورد ماش، در کشت خالص 2542 کیلوگرم در هکتار مشاهده شد. بیشترین مقادیر تجمع ماده خشک (tdm) شاهدانه 8/1421 گرم در مترمربع از تیمار 100% ماش + 50% شاهدانه حاصل شد. بیشترین میزان سرعت رشد محصول (cgr) شاهدانه در تیمار 100% ماش + 50% شاهدانه 52 گرم بر مترمربع در روز به دست آمد. بالا ترین میزان سرعت رشد نسبی (rgr) شاهدانه 15/0 گرم بر گرم در روز در تیمار 100% ماش + 50% مشاهده شد و کشت مخلوط تاثیر مثبتی بر شاخص های رشد شاهدانه داشت. نسبت برابری زمین(ler) در تمامی تیمار¬های کشت مخلوط بیشتر از یک بود و بالاترین میزان آن در تیمار کشت مخلوط 100% ماش + 50% شاهدانه 77/1 به دست آمد. به طورکلی با توجه به ler جزئی شاهدانه و ler جزئی ماش می¬توان نتیجه گرفت که شاهدانه گیاه غالب بود.

اثر فناوری های نوین زراعی بر ویژگی های رشد، عملکرد، اجزای عملکرد گل و بنه زعفران(crocus sativus l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  عبداله ملا فیلابی   پرویز رضوانی مقدم

بمنظور بررسی تأثیر فناوری های نوین زراعی بر برخی از خصوصیات کمی و کیفی زعفران (crocus sativus l.) شش آزمایش مکمل طی سال های زراعی 91-1388 انجام شد. آزمایش اول، بررسی اثر نوع بستر، وزن و زمان خارج کردن بنه از خاک جهت کاشت تحت شرایط کنترل شده که به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفیدر سه تکرارانجام شد. تیمارها شامل وزن بنه در دو سطح (10-8 و10 گرم به بالا)، دو بستر کاشت (پشم سنگ و پیت ماس) و شش زمان خارج کردن بنه (نیمه دوم خرداد، نیمه اول و دوم تیر، نیمه اول و دوم مرداد و نیمه اول شهریور) بود. بیشترین عملکرد گل تر و کلاله خشک از اثر متقابل بستر کاشت پیت ماس با بنه های 10 گرم به بالا و زمان خارج کردن بنه از خاک در نیمه دوم خرداد ماه به ترتیب به میزان 4385کیلوگرم گل تر، 8/52کیلوگرم کلاله خشک در هکتار بدست آمد. محصول حاصله از نظر کیفی (عطر، رنگ و طعم) با استاندارد ملی ایران مطابقت و با درجه بندی ممتاز بود. در آزمایش دوم، بررسی اثر مدت زمان نگهداری بنه در دمای القایی (25درجه سانتیگراد حرارت و 80 در صد رطوبت نسبی) در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش تیمارها شامل شش زمان نگهداری بنه در دمای القایی (55، 75، 80، 85، 90 و 125روز)بود، که با نگهداری بنه به مدت 85 تا 90 روز بیشترین عملکرد کلاله خشک به ترتیب 96/4 و 68/4 گرم در متر مربع حاصل شد. در آزمایش سوم، بررسی اثر تراکم بالا و وزن بنه بر عملکرد و اجزاء عملکرد زعفران در تونل پلاستیکی با تیمار تراکم بنه در 4 سطح (50، 100، 150 و 300 بنه در متر مربع) و تیمار وزن بنه در سه سطح (8-6، 10-8 و بیش از 10 گرم) به صورت آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار به اجرا درآمد. بیشترین عملکرد زعفران (4/10 کیلوگرم کلاله خشک در هکتار) و بنه های دختری (99/21 تن در هکتار) از تراکم 150 بنه در متر مربع و وزن بنه 10 گرم به بالا بدست آمد. در آزمایش چهارم، اثر تراکم و نوع بستر شامل سه تراکم بنه 50، 100و 150 بنه در متر مربع و پنج بستر کاشت، کمپوست زباله شهری، کودگاوی پوسیده، ضایعات کمپوست بستر قارچ، خاکپوش کلش گندم و شاهد که به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار طی دو سال زراعی بررسی شد. در این آزمایش حداکثر کلاله خشک استحصالی از تراکم 150 بنه در متر مربع و بستر کشت خاکپوش کلش گندم حاصل شد، همچنین بیشترین عملکرد بنه از تراکم 150 بنه در متر مربع و تیمار بستر کود گاوی (37/22 تن عملکرد بنه با 59% بنه ها با وزن بیش از 8 گرم) بدست آمد. آزمایش پنجم، اثر تغذیه برگی طی دو سال زراعی بررسی شد. تیمارها شامل کود زیستی بیوآمینو پالیس آمینول فورته، کود شیمیایی دلفاردو شاهد بود،که در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار به اجرا درآمد، بیشترین عملکرد کلاله و بنه زعفران در سال دوم از تیمار های کودی بیوآمینوپالیس و دلفارد به ترتیب 2/7 و 8/7 کیلوگرم کلاله خشک و 2/14 و 1/12 تن بنه در هکتار بدست آمد. در آزمایش ششم، اثر سن مزارع و منطقه بر عملکرد و فراوانی وزن بنه ها در قالب طرح آماری آشیانه¬ای کامل با سه تکرار در مزرعه با سنین 1 تا 8 سال و در سه منطقه ( زاوه، تربت حیدریه و بشرویه) بررسی و نشان داد، که میانگین عملکرد بنه 87/4 تا 09/16 تن در هکتار در مزارع یکساله تا هشت ساله متغیر بود. بیشترین درصد بنه های 8 گرم به بالا 05/59 %) در مزارع سه ساله حاصل شد.

تأثیر کودهای شیمیایی و بیولوژیک بر فنولوژی و عملکرد کمی و کیفی کنجد (sesamum indicum l.) در شرایط اقلیمی مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  محمدجواد مصطفوی   علیرضا کوچکی

یکی از مراحل مهم گذار به کشاورزی پایدار جایگزینی نهاده های مرسوم با نهاده های بوم سازگار است از این رو کودهای زیستی می توانند جایگزین مناسبی برای کودهای شیمیایی باشند. به منظور مطالعه اثر کاربرد منابع زیستی و شیمیایی تامین کننده نیتروژن، فسفر و گوگرد برای تولید کنجد آزمایشی در سال 1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. طرح آزمایشی، بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و تیمارها شامل کودهای زیستی نیتروکسین (ni)، بیوفسفر (bp)، بیوسولفور (bs) و ترکیب دوگانه زیستی ni+bp و سه گانه زیستی ni+bp+bs و همچنین کودهای شیمیایی اوره (u)، سوپرفسفات تریپل (p)، دوگانه شیمیایی u+p و سه گانه شیمیایی u+p بعلاوه گوگرد عنصری (u+p+s)، همراه با شاهد بود. یافته ها نشان داد که زمان وقوع مراحل فنولوژیک کنجد و طول دوره های رویشی، زایشی و رسیدگی محصول تحت تاثیر هیچ یک از منابع تغذیه ای زیستی و شیمیایی قرار نگرفت. نتایج حاصل از این آزمایش حاکی از معنی دار بودن کاربرد کودهای مختلف زیستی و شیمیایی بر برخی شاخص های مورد بررسی بود. بر این اساس تعداد کپسول در بوته مهم ترین جزء عملکرد کنجد بود اما تعداد دانه در کپسول و وزن هزار دانه از تیمارهای آزمایش تاثیری نپذیرفتند. اثر تیمارهای مختلف بر وزن زیست توده و دانه بدست آمده در هکتار معنی دار بود و از آنجایی که نسبت افزایش این شاخص ها که تحت تاثیر تیمارهای آزمایش بود یکسان بود شاخص برداشت معنی دار نشد. همچنین درصد روغن دانه تحت تاثیر هیچ یک از تیمارها قرار نگرفت در نتیجه عملکرد بالای روغن در تیمارهایی بدست آمد که عملکرد دانه بیشتری نیز داشتند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل های آماری (همبستگی ساده، رگرسیون چندگانه و آنالیز مسیر) حاکی از اثر عمده تعداد کپسول در بوته و عملکرد زیست توده در تشکیل عملکرد بودند. بطور کلی تیمارهای زیستی با تیمارهای شیمیایی اختلافی نداشتند و بالاترین عملکرد کمی و کیفی در تیمارهای ترکیب سه گانه شیمیایی u+p+s و سه گانه زیستی ni+bp+bs بدست آمد. نتایج پژوهش حاضر مؤید امکان جایگزینی نهاده های شیمیایی با نهاده های زیستی در تغذیه کنجد و بهره مندی از فواید زیست محیطی و دستیابی به پایداری در تولید این محصول روغنی باارزش بود.

مقایسه تنوع زیستی بوم نظام های زراعی برنج تحت مدیریت های مختلف
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  یوسف موسوی طغانی   پرویز رضوانی مقدم

کارکرد بوم¬نظام¬های طبیعی و کشاورزی، بر پایه¬ی تنوع زیستی بوده و بر این اساس، این بوم¬نظام¬ها، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در نظام غذایی دنیا، نقش ایفا می¬کنند. بنابراین از بین رفتن تنوع زیستی، تهدیدی جدّی برای بقای بوم¬نظام¬های کشاورزی و در نهایت امنیت غذایی محسوب می¬شود. در این تحقیق، بوم¬نظام¬های زراعی برنج، تحت مدیریت¬های مختلف در قالب چهار بوم¬نظام برنج (1-پر¬نهاده، 2-کم¬نهاده، 3-ارگانیک2 و 4-ارگانیک 1) در بخش مرکزی استان مازندران، بر اساس شاخص¬های تنوع زیستی گونه¬های گیاهی (علف¬های¬هرز) و جانوری (بندپایان خشک¬زی و آب¬زی)، طی دو سال زراعی (91-90 و 92-91) از منظر مکانی (بین بوم¬نظام¬ها) و زمانی (بین مراحل نمونه¬گیری 1-پنجه¬زنی، 2-ساقه¬روی، 3-پرشدن دانه و 4-پس از برداشت) مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته¬ها حاکی از وجود تفاوت معنی¬دار بین نظام¬های مدیریتی (مقایسه¬ی مکانی) و همچنین مراحل مختلف نمونه¬برداری (مقایسه¬ی زمانی) از نظر شاخص¬های تنوع زیستی بود، گرچه در برخی موارد تشابه بوم¬نظام¬ها (در دو گروه نظام¬های پرنهاده و کم-نهاده با ضریب تبیین 883/0 و نظام¬های ارگانیک 2 و 1 با ضریب تبیین 972/0) و مراحل نمونه¬برداری (در دو گروه پنجه¬زنی، ساقه¬روی و پرشدن دانه با ضریب تبیین 956/0 و پس از برداشت در یک گروه جداگانه) بر اساس شاخص¬های تنوع زیستی علف¬های¬هرز نیز قابل مشاهده بود. بطور کلی تفاوت بین بوم-نظام¬ها را می¬توان به اختلاف عملیات زراعی، به ویژه روند مصرف نهاده¬ها در آن¬ها مربوط دانست؛ تشابه آن¬ها در نظام¬های مختلف نیز می¬تواند بواسطه¬ی همسانی عمده¬ی زیستگاه¬ها و زیرزیستگاه¬های ایجاد شده در طول فصل رشد، ناشی از انجام برخی عملیات زراعی مشابه (مانند روند آماده¬سازی زمین و استفاده از ارقام بومی تحت کشت) باشد. تشابه ترکیب و ساختار مراحل اول تا سوم نمونه¬برداری، ناشی از شباهت زیرزیستگاه¬های ایجاد شده (وضعیت رطوبت از اشباع تا غرقاب) و تفاوت آن¬ها با مرحله¬ی چهارم، به علت شرایط حاکم بر این مرحله (شرایط تخریب و تنش) و حضور گونه¬های فرصت¬طلب طی هر دو سال بوده، که بخش عمده¬ی آن ناشی از روند عملیات زراعی به ویژه مدیریت آبیاری در این سال¬ها بود. بطور کلی نتایج مقایسه¬ی میانگین شاخص¬های تنوع زیستی موجودات ساکن بوم¬نظام¬های برنج تحت مدیریت¬های مختلف از منظر مکانی (مقایسه¬ی بوم¬نظام¬ها) و زمانی (مقایسه¬ی مراحل نمونه¬برداری) نشان داد که فارغ از میزان سازگاری موجودات ساکن شالیزار (متحمل یا حساس)، شاخص¬های تنوع زیستی، تحت تأثیر نوع عملیات زراعی اعمّ از روند مصرف کود، سیر کاربرد آفت¬کش، شیوه¬ی آبیاری و زهکش و بکارگیری برخی عملیات خاص (مانند استفاده از اردک و ماهی) و تحت تأثیر وجود یا عدم وجود بوم¬نظام¬های حاشیه¬ای طبیعی، نیمه¬طبیعی یا زراعی غیربرنج و همچنین اثرات متقابل عوامل مورد اشاره قرار دارند.

ارزیابی جنبه های اهلی سازی کاکوتی چند ساله(ziziphora clinopodioides lam) با تأکید بر ویژگیهای بذر در شرایط زراعی کم نهاده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  افسانه امین غفوری   مهدی نصیری محلاتی

کاکوتی چند ساله (ziziphora clinopodioides lam.) یکی از گونه¬های با ارزش دارویی است. در راستای اهلی کردن این گونه در شرایط زراعی کم نهاده و به منظور بررسی برخی خصوصیات اکوفیزیولوژیکی آن، مطالعاتی به صورت جداگانه در دو بخش مزرعه¬ای و آزمایشگاهی طی سال¬های 1390، 1391 و 1392 انجام شد. مطالعات زراعی بصورت دو طرح آزمایشی جداگانه شامل بررسی اثر حجم آبیاری (1، 2 و 3 هزار متر مکعب آب در هکتار) و مقادیر کود دامی (5، 10و 15 تن در هکتار) به صورت اسپلیت پلات در قالب بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار و بررسی اثر تراکم¬های مختلف بوته (6، 8 و 10 بوته در متر مربع) و تاریخ کاشت (اول مهر، اول آبان، اول آذر و اول فروردین ماه) به صورت فاکتوریل بر پایه¬ بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد طی دو سال زراعی انجام شدند. مطالعات آزمایشگاهی شامل سه بخش بررسی رفتار جوانه زنی تیمارهای مختلف بذر کاکوتی تحت تاثیر آزمون جوانه زنی استاندارد ، بررسی رفتار جوانه زنی تیمارهای مختلف بذر کاکوتی در سطوح مختلف تنش شوری (50، 100 و 150 میلی مولار کلرید سدیم) و شاهد (بدون اعمال تنش شوری) و بررسی رفتار جوانه زنی تیمارهای مختلف بذر کاکوتی تحت شرایط فرسودگی کنترل شده بود. نتایج نشان داد که در مطالعه اثر حجم آبیاری و سطوح کود دامی افزایش حجم آبیاری تأثیر معنی¬داری (05/0p?) روی ارتفاع، قطر کانوپی، وزن خشک اندام¬های هوایی و عملکرد بذر کاکوتی چندساله در سال دوم داشت. بیشترین وزن خشک اندام هوایی در سال دوم حاصل کاربرد 2000 متر مکعب آب در هکتار و 10 تن در هکتارکود دامی با 83/4561 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان این صفات برای 1000 متر مکعب آبیاری و 15 تن کود دامی به ترتیب با 5/1903 کیلوگرم در هکتار بدست امد. نتایج طرح اثر تاریخ کاشت و تراکم نشان داد اگرچه کاکوتی قابلیت کشت در هر دو فصل پاییز و بهار را در منطقه مشهد داشت، اما بیشترین تولید برای تاریخ کاشت پاییز مشاهده شد، بطوریکه بالاترین وزن خشک اندام¬های هوایی در سال اول برای تاریخ کاشت آذر مشاهده شد. نتایج آزمون جوانه زنی استاندارد نشان داد که درصد جوانه زنی همه تیمارها بالا بود، بطوری¬که تیمار 3000 متر مکعب در هکتار و 15 تن کود دامی در هکتار به¬ترتیب با 99/35 و 93/36 درصد بیشترین درصد جوانه زنی، را داشتند. آزمون بنیه بذر به روش فرسودگی کنترل شده نشان داد که درصد جوانه زنی و سرعت جوانه زنی به شدت تحت تاثیر فرسودگی قرار گرفت و بطور قابل توجهی کاهش یافت. بطوری که جوانه زنی فیزیولوژیکی و متوسط زمان جوانه زنی بذرها بعد از فرسودگی کنترل شده به ترتیب بین 65 تا 74 درصد و 47/5 تا 6 روز کاهش یافت و تیمار 1000 مترمکعب آبیاری در هکتار و 5 تن در هکتار کود دامی ضعیف¬ترین بنیه را در بین توده¬های بر اساس بررسی¬های آزمایشگاهی نشان دادند. سطوح مختلف شوری بر کلیه صفات مورد بررسی تاثیر معنی¬داری داشت (01/0p?). در شرایط عدم تنش شوری بذور کاکوتی به ترتیب با77/98 درصد و87/5 روز بالاترین درصد و سرعت جوانه زنی را به خود اختصاص دادند، در حالیکه این مقادیر با اعمال تنش در بالاترین سطح شوری به طور معنی¬داری تحت تأثیر قرار گرفت و 59/15 درصد و81/2 روز کاهش یافت .

تاثیر تنوع زیستی کشاورزی بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک در بوم نظام های کشاورزی استان اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  مجید کریمیان   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی تاثیر روشهای مدیریتی برخصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک دربوم نظام های کشاورزی تحقیقی در سال زراعی 91-1390 در سطح مزارع شهرستان های استان اصفهان انجام گرفت. ابتدا در هر یک از 23 شهرستان استان اصفهان، 6 مزرعه انتخاب شد و به منظور گروه بندی مزارع مورد مطالعه، پرسشنامه ای تنظیم و از طریق مراجعه به زارعین تکمیل گردید. سپس براساس اطلاعات پرسشنامه ها مزارع براساس میزان و نوع نهاده های مصرفی به سه گروه (مزارع کم نهاده، متوسط نهاده وپر نهاده) طبقه بندی شد. درهرشهرستان دو مزرعه از هر گروه نهاده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. عملیات نمونه برداری خاک مزارع به ازای هر هکتار، از چهار نقطه مزرعه بصورت تصادفی انجام و خاک تا عمق 30 سانتی متری نمونه برداری گردید. سپس با اختلاط نمونه های هر مزرعه، یک نمونه مرکب از هر مزرعه تهیه و با هدف تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه منتقل گردید. نتایج نشان داد که پایداری خاکدانه ها، هدایت الکتریکی محلول خاک و میزان ماده آلی در بین سه نظام کشت(کم نهاده، متوسط نهاده و پر نهاده) مقادیر متفاوتی داشت و خاک در نظام های کم نهاده، دارای بیشترین پایداری خاکدانه و درصد ماده آلی و در سیستم های پر نهاده دارای کمترین پایداری خاکدانه و درصد ماده آلی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که جمعیت کرم های خاکی، بیومس و تنفس میکروبی خاک مزارع مورد مطالعه تحت تاثیر روشهای مدیریت زراعی، روشهای خاکورزی و کاربرد میزان و نوع نهاده های مصرفی قرار گرفت. خاک مزارع کم نهاده دارای بالاترین مقدار تنفس و بیومس میکروبی و همچنین بیشترین جمعیت کرم خاکی در بین سه نظام کشت بود و با افزایش نهاده ها و فشردگی سیستم، این صفات روند نزولی نشان داد.

مدلسازی اثر کیفیت تغذیه ای گیاه کلزا (brassica napus l.) بر توانایی زیستی شته خردل (lipaphis erysimi kalt.) و کارایی پشه شکارگر (aphidoletes aphidimyza rondani)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  فرنوش فلاح پور   مهدی نصیری محلاتی

تغییر کیفیت گیاه میزبان می تواند بر روابط متقابل سطوح غذایی اثرگذارد. در این تحقیق اثر کوددهی نیتروژن در کلزا بر توانایی های زیستی و تغییر جمعیت شته lipaphis erysimi و پشه شکارگر aphidoletes aphidimyza و اثرات متقابل آن بر عملکرد گیاه مورد بررسی قرارگرفت. در مجموع کوددهی محتوای نیتروژن کلزا، توانایی های زیستی و جمعیت شته خردل و پشه شکارگر را افزایش داد. درحالیکه بهترین کارایی شکارگر در سطح میانی کوددهی مشاهده شد. عملکرد دانه نیز وابسته به اثر متقابل کود و حضور شکارگر بود و کمترین کاهش عملکرد در نتیجه حضور آفت در سطح میانی کوددهی محاسبه شد. جهت شبیه سازی اثرمتقابل نیتروژن، حضور آفت و شکارگر بر رشد و عملکرد کلزا از مدل شبیه سازی lintul استفاده شد. در مجموع نتایج نشان داد که کاهش مصرف کود تا سطح 150 کیلوگرم در هکتار علاوه بر نداشتن اثر منفی معنی دار بر عملکرد دانه، منجر به بهبود کارایی شکارگر در مهار جمعیت آفت گردید.

بررسی اثر عوامل بوم شناختی، اقتصادی- اجتماعی و مدیریتی بر تنوع زیستی کشاورزی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم کشاورزی 1394
  آرش قلعه گلاب بهبهانی   مهدی نصیری محلاتی

حفاظت و بهبود وضعیت تنوع زیستی یکی از مفاهیمی است که امروزه به عنوان پایه و زیرساخت در بحث توسعه پایدار مطرح می‏باشد. همزمان با رشد جمعیت و نیاز روز افزون به تولید غذا، بخشی از تنوع زیستی در بوم‏نظام‏های کشاورزی که تحت عنوان تنوع زیستی کشاورزی شناخته می‏شود با مخاطرات جدی روبرو شده است. تنوع زیستی کشاورزی که حاصل دو فرایند همزمان انتخاب طبیعی و اهلی سازی می‏باشد، می‏تواند انسان را در مسیر گذر از چالش‏های پیش روی بوم‏نظام‏های کشاورزی مانند تولید در شرایط تغییر اقلیم یاری نماید. امروزه توجه بیش از اندازه به جنبه‏های تولیدی، استفاده بیش از حد از نهاده‏های برون مزرعه‏ای و ارقام پر محصول، بدون در نظر گرفتن سایر کارکردهای بوم شناختی این بوم‏نظام‏ها، باعث شده تنوع زیستی کشاورزی با روند روبه کاهش در تمامی سطوح مواجه گردد. در این شرایط وجود یک برنامه جامع در راستای پایش تنوع زیستی کشاورزی و همچنین ارزیابی عوامل موثر بر آن ضروری می‏باشد. بر این اساس، این مطالعه با هدف بررسی تغییرات زمانی و مکانی تنوع گونه‏های زراعی و شناخت عوامل موثر بر آن در بوم‏نظام‏های کشاورزی 11 استان کشور به عنوان نمونه در بازه زمانی1381 الی 1390 صورت پذیرفت. در این مطالعه از روش مدلسازی معادلات ساختاری (sem) جهت ارزیابی عوامل موثر بر تغییرات تنوع زیستی در دو سطح آلفا (?) و بتا (?) استفاده گردید. جهت ارزیابی تغییرات مکانی تنوع زیستی کشاورزی در سطح آلفا از شاخص‏های تنوع زیستی در محدوه جغرافیایی 37 شهرستان و جهت ارزیابی زمانی آن در سطح بتا از شاخص‏های تنوع زیستی در کل محدوده این 11 استان‏ استفاده گردید. بر اساس مفروضات مطالعه، متغیرهای مشاهده شده در قالب گروه‏های عاملی و یا متغیرهای پنهان جغرافیایی، اقلیمی، مدیریتی، خاکی، اقتصادی- اجتماعی، کاربری اراضی، تغییرات کاربری، حمل و نقل و تغییر اقلیم تقسیم بندی شدند و اثر آنها بر روی تنوع زیستی گونه‏های زراعی پس از برازش مدل ساختاری محاسبه گردید. متغیرهایی که اثر آنها در گروه‏های عاملی مربوطه معنی‏دار برآورد نگردید، از مدل حذف شدند تا در نهایت مدلی با پایایی مناسب برازش داده شود. در این مطالعه، نتایج حاصل از ارزیابی تغییرات زمانی و مکانی تنوع زیستی کشور در هر دو سطح آلفا و بتا منفی و رو به کاهش بود. این نتایج نشان داد که مهمترین گروه اثر گذار بر تغییرات مکانی تنوع زیستی کشاورزی در سطح آلفا، گروه مربوط به متغیرهای اقلیمی بوده، در میان متغیرهای مشاهده شده در این گروه، بیشترین تفاوت از لحاظ تنوع گونه‏های زراعی، ناشی از تغییرات میزان تشعشع سالانه میان مناطق مختلف مورد بررسی در این مطالعه بود. همچنین مشخص گردید که روند نزولی تغییرات تنوع گونه‏های زراعی در مناطق شرقی کشور بیشتر از مناطق غربی بوده. ارزیابی‏های تغییرات زمانی تنوع زیستی کشاورزی نیز نشان داد که متغیرهای مربوط به گروه عوامل اقتصادی-اجتماعی بیشترین نقش را در کاهش شاخص‏های تنوع گونه‏های زراعی در سطح بتا داشتند. در نهایت مدل‏های ساختاری برازش داده شده، توانستند به ترتیب بیش از 60 درصد تغییرات مکانی و 70 درصد تغییرات زمانی تنوع گونه‏های زراعی در سطوح آلفا و بتا در این مطالعه را توجیه نمایند.

بهینه سازس فرمولاسیون پنیر پروسس با استفاده از پنیر معطر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  سمیه سادات صبوری   محمد باقر حبیبی نجفی

در این پژوهش به بررسی اثر استفاده از پنیر ریکوتا در4سطح (0 ،10 ،20 و30 درصد) وپنیر معطرامنتال در4سطح( 0 ،5/0 ،1 و5/1 درصد) همراه با پنیر سفید ایرانی به عنوان پایه در فرمولاسیون پنیر پروسس برخواص شیمیایی ، فیزیکی وحسی پنیر پروسس می پردازیم . نتایج آزمونهای شیمیایی نشان داد که افزایش میزان پنیر ریکوتا ، رطوبت وپروتئین را در پنیر پروسس تولیدی افزایش و چربی راکاهش می دهد و اختلاف معنی داری در میزان phایجاد نمی کند . ( 05/0p> ) بعلاوه نتایج نشان دادند که سطوح مختلف پنیر معطر، باعث ایجاد اختلاف معنی داری دررطوبت ، چربی ،پروتئین و phپنیر پروسس تولیدی نمی شود. ( 05/0p> ) نتایج آزمون بافتی نشان دادکه با افزایش میزان پنیر ریکوتا ، پنیر پروسس سفت تری تولید می شود ولی سطوح مختلف پنیر معطر ،تاثیر معنی داری بر سفتی پنیر پروسس ایجاد نمی کند. ( 05/0p > ) نتایج آزمونهای حسی نیزنشان دادندکه با افزایش درصد پنیرریکوتا میزان سفتی ، افزایش یافت اما میزان گسترش پذیری، آروما ،شدت طعم واحساس چرب بودن در فرمولها روند کاهشی داشتند و پذیرش کلی تا سطح 20 درصد افزایش وسپس در سطح 30 درصد ریکوتا کاهش یافت .با افزیش میزان پنیرمعطرنیز، در میزان سفتی وگسترش پذیری فرمولها اختلاف معنی داری مشاهده نشد( 05/0p > ) اما میزان آروما، شدت طعم ،احساس چرب بودن وپذیرش کلی ، روند افزایشی داشت .

ارزیابی تأثیر مدیریت تناوب، عملیات خاک ورزی و بقایای گیاهی بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و پتانسیل ترسیب کربن خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  جواد شباهنگ   مهدی نصیری محلاتی

تعادل بین ورودی و خروجی کربن نقش بسزایی در پایداری بوم نظام های زراعی، گرمایش جهانی و تغییر اقلیم دارد. به منظور ارزیابی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و پتانسیل ترسیب کربن تحت تأثیر شدت های مختلف خاک ورزی، نوع تناوب زراعی و مدیریت بقایای گیاهی آزمایشی به صورت کرت های نواری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در دو سال زراعی 90-1389 و 91-1390 انجام شد. تناوب در چهار سطح طی دو سال (r1: جو- ذرت- ماشک گل خوشه ای- کنجد، r2: کلزا- ذرت- کلزا- ذرت، r3: گندم- لوبیا- گندم- لوبیا، r4: جو- چغندرقند- جو- چغندرقند) به عنوان عامل عمودی و نوع مدیریت خاک ورزی در سه سطح: t1: خاک ورزی حداقل (دیسک و لولر)، t2: خاک ورزی متوسط (گاوآهن پنجه غازی، دیسک و لولر) و t3: خاک ورزی رایج (دو نوبت گاوآهن برگرداندار، دو نوبت دیسک و سه نوبت لولر) به عنوان عامل افقی و بقایای گیاهی در دو سطح: m1: بدون برگردانیدن بقایای گیاهی و m2: با برگردانیدن بقایای گیاهی به عنوان عامل فرعی فرعی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که در لایه 10-0 سانتی متری تناوب های r2 و r3 به ترتیب با 55/1 و 51/1 (g.cm-3) بیشترین و تناوب r4 با 27/1 (g.cm-3) کمترین میزان جرم مخصوص ظاهری را نشان دادند. در تناوب های r3 و r4 در هر سه لایه خاک بیشترین میزان کل نیتروژن خاک مشاهده شد که در مقایسه با تناوب r1 و r2 اختلاف معنی داری بود. در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r4 و r1 به ترتیب با 09/0 و 074/0 درصد بیشترین و کمترین میزان نیتروژن کل خاک را نشان دادند. با این وجود با افزایش نیتروژن کل نسبت کربن به نیتروژن کاهش یافت و در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r1 در نتیجه افزایش کربن ورودی به خاک با 99/11 درصد بیشترین میزان کربن به نیتروژن خاک را نشان داد که در مقایسه با r2، r3 و r4 باعث بهبود 30، 40 و 37 درصدی نسبت کربن به نیتروژن کل خاک شد. نتایج نشان داد که با کاهش شدت عملیات خاک ورزی رایج به حداقل در لایه های 10-0، 20-10 و 30-20 سانتی متری جرم مخصوص ظاهری به ترتیب 3، 8 و 13 درصد افزایش یافت. همچنین با افزایش شدت عملیات خاک ورزی محتوی کل نیتروژن در هر سه لایه خاک کاهش و نسبت کربن به نیتروژن افزایش یافت که میزان کاهش نیتروژن کل در خاک ورزی رایج در مقایسه با حداقل در لایه 10-0، 20-10 و 30-20 به ترتیب 37، 34 و 35 درصد بود. نتایج مشخص نمود که برگردانیدن بقایا گیاهی باعث کاهش جرم مخصوص ظاهری در هر سه لایه خاک شد. به طوری که برگردانیدن بقایا در لایه 10-0 سانتی متر با 38/1 (g.cm-3) کمترین میزان جرم مخصوص ظاهری را نشان داد. همچنین بازگردانیدن بقایای گیاهی در نتیجه غیر متحرک شدن نیتروژن به ترتیب باعث کاهش 6، 3 و 6 درصدی محتوی کل نیتروژن و افزایش 30، 27 و 29 درصدی نسبت کربن به نیتروژن در مقایسه با عدم بازگردانیدن بقایای گیاهی در لایه های 10-0، 20-10و 30-20 سانتی متری خاک شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان کربن پایدار، کل کربن، ماده آلی و کربن ترسیب شده در هرسه لایه خاک از تناوب r1 و کمترین میزان کربن پایدار، کل کربن، ماده آلی و کربن ترسیب شده از تناوب r3 و r4بدست آمد. در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r1 با 6/4660 (kg.ha-1) بیشترین میزان ترسیب کربن را نشان داد که در مقایسه با r3 و r4 باعث بهبود 20 و 69 درصدی کربن ترسیب شده در خاک شد. نتایج نشان داد که خاک ورزی حداقل به ترتیب باعث بهبود 14 و 15 درصدی محتوی کل کربن و کربن پایدار خاک در لایه 10-0، 15 و 12 درصدی در لایه 20-10 و 5 و 9 درصدی در لایه 30-20 سانتی متری خاک نسبت به خاک ورزی رایج شد. در لایه 10-0 سانتی متری خاک خاک ورزی حداقل و متوسط به ترتیب با 8/4197 و 8/4052 (kg.ha-1) بیشترین و خاک ورزی رایج با 3/3667 (kg.ha-1) کمترین مقدار ترسیب کربن را نشان دادند؛ در حالی که در لایه 30-20 سانتی متری خاک بیشترین میزان کربن ترسیب شده با 4105 (kg.ha-1) از سیستم خاک ورزی رایج بدست آمد که در مقایسه با خاک ورزی حداقل 6 درصد بیشتر بود. بنابراین با افزایش عمق خاک اثر سودمندی خاک ورزی حفاظتی در مقایسه با خاک ورزی رایج کاهش یافت. بازگردانیدن بقایا در لایه های 10-0، 20-10 و 30-20 سانتی متری در مقایسه با عدم بازگردانیدن بقایا به ترتیب باعث بهبود 20، 18 و 18 درصدی محتوی کل کربن، افزایش 85، 94 و 94 درصدی محتوی کربن پایدار و بهبود 83، 93 و 93 درصدی ترسیب کربن در خاک شد. لذا با درنظر گرفتن تناوب مناسب به همراه سایر عملیات مدیریتی نظیر شخم حفاظتی و بازگردانیدن بقایا با نسبت کربن به نیتروژن مناسب به خاک، ضمن افزایش پتانسیل ترسیب کربن از کاربرد کودهای شیمیایی و آثار نامطلوب زیست محیطی آنها جهت افزایش باروری خاک جلوگیری به عمل آمده و به عنوان راهکارهای موثری در دستیابی درازمدت به پایداری تولید در بوم نظام های زراعی مد نظر قرار می گیرند.

ارزیابی سلامت اکولوژیک بوم نظام های زراعی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  هدا محمدی   مهدی نصیری محلاتی

بوم نظام های زراعی، اکوسیستم هایی با کارکردهای متعدد از جمله حفاظت از زمین، حفظ چشم انداز، کاهش فرسایش آبی و بادی، کاهش گازهای گلخانه ای، ترسیب کربن و مشارکت در پویایی اقتصاد در مناطق روستایی هستند که توسط بشر برای تولید محصولات خاص مدیریت می-شوند. اما مدیریت نادرست منجر به تخریب ساختار و کارکرد بوم نظام های زراعی شده و از این رو ارزیابی و نظارت بر آن ها با هدف مدیریت صحیح و تولید پایدار ضروری به نظر می رسد. در این مطالعه سلامت اکولوژیک بوم نظام های زراعی ایران، در مقیاس استانی و در دو مقطع زمانی یعنی آغاز دهه 80 (84-83) و در پایان این دهه (90-89) مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.

بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و کارایی مصرف نور در کشت مخلوط سه گیاه دارویی سیاهدانه، گاوزبان اروپایی و همیشه بهار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  پگاه نقی پور دهکردی   مهدی نصیری محلاتی

کشت مخلوط یکی از مولفه های کشاورزی پایدار است. به منظور ارزیابی عملکرد، اجزای عملکرد، شاخص های رشد و کارایی مصرف نور سه گونه دارویی سیاهدانه (nigella sativa l.)، گاوزبان اروپایی (borago officinalis l.) و همیشه بهار (calendula officinalis l.) در کشت مخلوط جایگزینی آزمایشی در سال زراعی 93-1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل کشت های مخلوط دوگانه گیاهان سیاهدانه-همیشه بهار، سیاهدانه-گاوزبان اروپایی و همیشه بهار-گاوزبان اروپایی با نسبت های 50:50 و کشت مخلوط سه گانه سیاهدانه-همیشه بهار-گاوزبان اروپایی با نسبت 33:33:33 و همچنین کشت خالص هرکدام از گیاهان موردمطالعه بود. نتایج این آزمایش به طورکلی حاکی از برتری تیمارهای کشت مخلوط بر کشت خالص هرکدام از گیاهان در مورد شاخص های مورد بررسی بود و دراین بین، بالاترین مقدار همه شاخص ها به کشت مخلوط سه گانه گیاهان تعلق داشت. بر این اساس، کمترین و بیشترین مقادیر ارتفاع بوته، تعداد فولیکول در بوته، تعداد دانه در فولیکول، وزن هزار دانه، وزن تک بوته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه سیاهدانه؛ ارتفاع بوته، تعداد کاپیتول در بوته، وزن کاپیتول در واحد سطح، وزن تک بوته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه، عملکرد کاپیتول، مجموع عملکرد اقتصادی، درصد کاپیتول و شاخص برداشت همیشه بهار و ارتفاع بوته، تعداد گل در بوته، تعداد بوته گل دار، تعداد گل در واحد سطح، وزن گل در واحد سطح، وزن هزار دانه، وزن تک بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، عملکرد گل و مجموع عملکرد اقتصادی گاوزبان اروپایی در تیمارهای کشت خالص و کشت مخلوط سه گانه این گیاهان به دست آمد ولی بیشترین تعداد شاخه جانبی، طول شاخه جانبی، درصد فولیکول پوک سیاهدانه و تعداد شاخه جانبی گاوزبان اروپایی در تیمار کشت خالص آن ها ثبت شد. شاخص برداشت سیاهدانه، وزن هزار دانه و درصد دانه همیشه بهار و درصد دانه و گل و شاخص برداشت گاوزبان اروپایی نیز از تیمارهای آزمایش اثر قابل توجهی نپذیرفتند. این نتایج می تواند موید استفاده بهتر گیاهان سیاهدانه، همیشه بهار و گاوزبان اروپایی از منابع محیطی در تیمارهای کشت مخلوط و اثر قابل توجه آن بر شاخص های عملکرد و اجزای عملکرد این گیاهان باشد. در این آزمایش هرچند به دلیل تراکم کمتر سیاهدانه، همیشه بهار و گاوزبان اروپایی در کشت مخلوط جایگزینی نسبت کشت خالص آن ها، شاخص سطح برگ و مقدار تجمع ماده خشک آن ها از کشت خالص کمتر بود، اما به دلیل بهبود شرایط رشدی برای این گیاهان در تیمارهای کشت مخلوط، سیاهدانه، همیشه بهار و گاوزبان اروپایی کاشته شده در کشت مخلوط ازنظر شاخص های رشدی دیگری همچون سرعت رشد محصول و سرعت آسیمیلاسون خالص برتر از تیمارهای کشت خالص بودند. در همین راستا هرچند به دلیل شاخص سطح برگ کمتر گیاهان در تیمار کشت مخلوط، میزان تشعشع جذب شده آن ها نیز در کشت مخلوط از کشت خالص آن ها کمتر بود اما میزان کل جذب تشعشع تیمارهای کشت مخلوط به جز در مورد کشت خالص گاوزبان اروپایی که به نظر می رسید به دلیل تراکم بهتر در کشت خالص شاخص سطح برگ بالاتری نیز نسبت به تیمارهای کشت مخلوط داشت، از سایر تیمارهای کشت خالص بیشتر بود اما بااین وجود نیز همچون سایر شاخص های موردبررسی کارایی مصرف نور سیاهدانه، همیشه بهار و گاوزبان اروپایی در تیمارهای کشت مخلوط از کشت خالص آن ها بیشتر بود و کمترین و بیشترین مقدار کارایی مصرف نور آن ها به ترتیب در تیمارهای کشت مخلوط سه گانه و کشت خالص به دست آمد. بنابراین با توجه به یافته های این آزمایش به نظر می رسد کشت مخلوط و بخصوص کشت مخلوط سه گانه سیاهدانه، همیشه بهار و گاوزبان اروپایی می تواند ازنظر مدیریت اکولوژیکی منابع مفید واقع گردد.

ارزیابی پویایی تخصیص مواد فتوسنتزی و تسخیر منابع در مراحل مختلف نمو دو رقم ذرت (.zea mays l) در واکنش به ازدحام (فراتراکم) و دسترسی به نیتروژن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1394
  مجید رهبر   مهدی نصیری محلاتی

با افزایش مصرف نیتروژن سرعت رشد بونه و سطح برگ افزایش نشان داد همچنین بیشترین وزن خشک و عملکرد دانه در تیمار 200 کیلوگرم نیتروژن و تراکم 14 بوته در متر مربع بدست آمد. از سوی دیگر مقدار تولید ماده خشک و عملکرد دانه در هیبرید دیررس بیشتر از هیبرید زودرس بود.

بررسی پویایی مکانی و زمانی جمعیت بانک بذر و گیاهچه علف های هرز تحت مدیریت های متفاوت و اثر آن بر عملکرد برگ زعفران (crocus sativus l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  حسن مکاریان   محمدحسن راشد محصل

چکیده ندارد.

مدل سازی تغییرات شیمیایی کلاله زعفران و تعیین عمر ماندگاری آن در شرایط مختلف انبارداری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  مرضیه بلندی   ناصر صداقت

چکیده ندارد.

بررسی جنبه های اگرواکولوژیکی همزیستی ذرت با قارچ میکوریزا و باکتری های آزادزی تثبیت کننده نیتروژن در نظام های زراعی رایج و اکولوژیک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  محسن جهان   مهدی نصیری محلاتی

چکیده ندارد.

بررسی اثر افزایش مواد آلی خاک و میزان مصرف علفکش سولفوسولفورون بر درجه پایداری آن و ویژگی های زیستی خاک در گندم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  محمدحسن هادی زاده   علیرضا کوچکی

به منظور مطالعه رفتار پایداری سولفوسولفورون در خاک، آزمایشی در قالب طرح کرت های خرد شده فاکتوریل در سه تکرار در مزرعة تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد اجرا شد. دو تیمار ماده آلی، بدون کود حیوانی و یا افزودن 40تن در هکتار کود حیوانی در کرتهای اصلی و دو تیمار پوشش گیاهی و بدون پوشش گیاهی(حذف گندم و علف های هرز در طول فصل) با میزان مصرف سم رایج و30درصد بیشتر به شکل فاکتوریل در کرتهای فرعی در نظر گرفته شدند. پس از نمونه گیری در فواصل زمانی معین، باقی مانده سم در نمونه ها با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (hplc)تعیین شد. شرایط دستگاه شامل استفاده از ستون تجزیه¬ای(mm6/4 ×250)rp-c8، آشکار سازpda ، فاز متحرک آب:استونیتریل:ارتوفسفریک اسید (به نسبت حجمی 20: 80 : 1/0) با شدت جریان ml min-1 1و حجم تزریق lµ20 بود. طول موج حداکثر جذب برای سولفوسولوفورون،212 نانومتر انتخاب شد و زمان بازداری در شرایط ذکر شده 6/3 دقیقه بود. نتایج نشان داد که رفتار منتهی به کاستی سولفوسولفورون از غلظت اولیه خود پیرو روند معادله کینتیک مرتبه اول بود که در آن میزان سم در برابر زمان بطور نمایی کاهش یافت. صرفنظر از غلظت سم مورد استفاده یا پوشش گیاهی سرعت کاستی سم در خاک حاوی کود حیوانی بطور معنی داری بیشتر از خاک بدون کود بود. همچنین سرعت کاستی سم در دو خاک دارای پوشش گیاهی و بدون پوشش گیاهی معنی دار نبود. اگرچه سرعت کاستی در مقدار مصرف رایج سم در مقایسه با میزان مصرف بیشتر تفاوت آماری نداشت اما در مقدار مصرف بیشتر، کاهش سریعتر سم در طول زمان نسبت به مصرف رایج مشاهده شد. تنفس و بیوماس میکروبی در خاک حاوی کود دامی عموما بیشتر و کسر متابولیکی کمتر از خاک بدون کود بود. نیمه عمر سولفوسولفورون در اثر افزایش کود دامی از از 81/28 روز به 66/13 روز و زمان 90 درصد کاستی از 70/95 به 39/45 روز کاهش معنی داری یافت. همچنین کاهش غیر معنی¬دار نیمه عمر سم در اثر افزایش مصرف سم از 78/23 روز به 68/18 روز و زمان 90 درصد کاستی از 01/79روز به 01/69 روز مشاهده شد. حساسترین گیاه در آزمون زیست سنجی براساس وزن خشک تک بوته یا طول ریشه، ساقه و گیاه در 98 روز پس از مصرف سولفوسولفورون، کلزا و سپس سویا، عدس و چغندر قند بود و در لوبیا، سویا، کلزا و چغندر قند نشانگان ظاهری خسارت را به خوبی نمایان بود.

پی جویی توده های فالاریس (phalaris minor) مقاوم و بررسی مکانیسم های مقاومتی آن به علف کشهای آریلوکسی فنوکسی پروپیونات در مزارع گندم استانهای فارس و گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  جاوید قرخلو   اسکندر زند

به منظور و پی جویی فالاریس (phalaris minor) مقاوم به علف کشهای آریلوکسی فنوکسی پروپیونات در مزارع گندم استانهای فارس و گلستان و بررسی مکانیسم های مقاومتی در توده های مقاوم، پژوهشی مشتمل بر آزمایشهای گلخانه ای و آزمایشگاهی طی سالهای 1384 تا 1387 در دانشکده کشاورزی مشهد، دانشگاه کوردوبای اسپانیا و شرکت بایرکراپ ساینس آلمان انجام شد. در این پژوهش 34 توده فالاریس جمع آوری شده از مزارع استانهای فارس و گلستان مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابتدا توده ها با اعمال دز توصیه شده علف کشهای فنوکساپروپ، دایکلوفوپ و کلودینافوپ بترتیب به میزان 5/67، 900 و 75 گرم ماده موثره در هکتار، غربال اولیه شدند. آزمایش غربال اولیه نشان داد، 14 توده به فنوکساپروپ، 7 توده به دایکلوفوپ و 3 توده به کلودینافوپ مقاوم می باشند. آزمون دز – پاسخ با 9 دز مختلف بر روی توده های غربال شده، انجام و مشخص شد که توده های فالاریس با درجاتی بین71/1 تا66/9،79/1تا87/11 و65/7 تا 9/8 بترتیب به علف کش های فنوکساپروپ، دایکلوفوپ و کلودینافوپ مقاوم شده اند. آزمون غلظت- پاسخ در پتری دیش، غلظت تفکیک کننده را به میزان054/1 ،045/8 و093/0 گرم ماده موثره در لیتر برای علف کشهای فنوکساپروپ، دایکلوفوپ و کلودینافوپ برآورد کرد. زیست سنجی آنزیم accase بیانگر وجود آنزیم تغییر یافته در توده های ar، mr4 و sr3 بود. اساس ملکولی مقاومت به این علف کشها در سه توده یاد شده مورد بررسی قرار گرفت. توالی یابی به روش پایروسیکوئنسینگ قطعه ای از ژن کد کننده آنزیم accase که در بردارنده نواحیی با احتمال بروز جهش بود، نشان داد که یک تک جهش در نقطه موقعیت های 2027 و 2078 و هر دو بترتیب در توده ها ar، mr4 و sr3 مسئول مقاومت آنزیم accase در توده های مقاوم و حساس است. توده های مورد آزمایش از نظر نهشت، جذب و انتقال و متابولیسم علف کش توسط سیتوکروم p450 تفاوت معنی داری نداشتند. احتمالاً در این توده ها سرعت متابولیسم، متابولیسم توسط گلوتاتیون-اس-ترانسفراز و یا مکانیسم های ناشناخته مسئول بروز مقاومت می باشند.

بررسی کارایی مصرف و پویایی نیتروژن در ارقام ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1387
  مجید رستمی   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی اثر کاربرد مقادیر مختلف نیتروژن بر کارایی مصرف نیتروژن و اجزای آن (کارایی جذب و کارایی بهره برداری) و همچنین با هدف مطالعه پویایی نیتروژن در ارقام ذرت آزمایشی در سالهای 1384 و1385 به صورت کرتهای خرد شده و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. فاکتور اصلی این آزمایش سطوح مختلف نیتروژن ( شاهد، 100، 200، 300، 400 و 500 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص به صورت کو د اوره) و فاکتور فرعی شامل دو رقم زودرس و دیررس ذرت بود. نتایج حاصل از تجزیه مرکب داده های مربوط به دو سال نشان داد که اثر سطوح مختلف نیتروژن و رقم بر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، درصد نیتروژن دانه، درصد نیتروژن برگ، کارایی مصرف نیتروژن و اجزای آن معنی دار بود. با افزایش مصرف نیتروژن غلظت نیتروژن برگ در هر دو رقم افزایش یافت و رابطه معنی داری بین غلظت نیتروژن برگ در مراحل میانی فصل رشد و عملکرد دانه مشاهده شد. عدد بحرانی کلروفیل متر برای مراحل رشدی مختلف در ارقام مورد مطالعه مشخص شد، بر اساس نتایج این آزمایش چنانچه در مرحله گلدهی عدد کلروفیل متر برابر یا بیشتر از 54/3 برای رقم زودرس و 53/3 برای رقم دیررس باشد مصرف کود نیتروژن تاثیری در افزایش عملکرد دانه نخواهد داشت و کاربرد آن تنها باعث جذب تجملی آن و کاهش کارایی مصرف نیتروژن می گردد. افزایش مصرف نیتروژن باعث شد که کارایی مصرف واجزای آن در هر دو رقم ذرت به صورت معنی داری کاهش یابد. با تفکیک کارایی مصرف نیتروژن به اجزای آن و تعیین سهم نسبی هر کدام از این بخشها در مقدار نهایی کارایی مصرف، مشخص شد که با افزایش مصرف نیتروژن به تدریج از اهمیت نسبی کارایی بهره برداری کاسته شد وسهم نسبی کارایی جذب افزایش یافت. در رقم زودرس در شرایط کاربرد کمترین مقدار نیتروژن سهم نسبی کارایی بهره وری بیشتر از کارایی جذب بود. ترسیم منحنی های رقیق شدن نیتروژن و محاسبه معادلات مربوط به منحنی غلظت بحرانی نیتروژن نشان داد که اگرچه رقم زودرس در مقایسه با رقم دیررس در ابتدای فصل رشد نیتروژن بیشتری نیاز دارد ولی پس از بسته شدن کنوپی این رقم برای تولید مقدار معینی ماده خشک نیاز به نیتروژن کمتری دارد.

پیش بینی عملکرد گندم دیم در استان خراسان با به کارگیری داده های اقلیمی و خاکشناسی و با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1387
  مریم تاتاری   مهدی نصیری محلاتی

توانایی پیش بینی عملکرد گندم در سطح وسیع و با استفاده از داده های اقلیمی در مناطق نیمه خشک از مزایای بسیاری برخوردار می باشد.شبکه عصبی مصنوعی ابزاری قدرتمند در پیش بینی عملکرد محسوب می شوند. به همین منظور مطالعه ای جهت بررسی امکان پیش بینی عملکرد گندم دیم در سطح استان خراسان با به کارگیری از داده های اقلیمی و خاکشناسی و با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی و همچنین مقایسه قدرت پیش بینی این روش با مدل رگرسیون چندگانه خطی و مدل wofost، انجام شد. اطلاعات عملکرد گندم دیم در استان خراسان در طی سالهای 1362 تا 1383 جمع آوری و تعداد 8 منطقه عمده در خراسان که میانگین عملکرد و سطح زیر کشت بیشتری داشتند، انتخاب شد. از آمار بارندگی به صورت ماهیانه فصل رشد، مجموع بارندگی در فصل رشد گیاه و بارندگی فصلی استفاده گردید. برای اندازه گیری داده های خاکشناسی شامل بافت ، مقدار رطوبت در زمان ظرفیت زراعی و نقطه پژمردگی دائم و مقدار آب در دسترس، تعداد 59 نمونه خاک از منطقه برداشت شد.برای محاسبه مقدار رطوبت خاک در نقاط ظرفیت زراعی و پژمردگی دائم از توابع انتقالی استاندارد استفاده گردید. بیش از 70 مدل ساده و ترکیبی شبکه عصبی مصنوعی، 21 مدل رگرسیونی مورد بررسی قرار گرفتند.نتیجه بررسی مدل شبکه عصبی نشان داد که عملکرد گندم دیم به مجموع بارندگی در فصل رشد،بارندگی در ماههای آبان، فروردین، خرداد، بارندگی بهاره و مقدار آب قابل دسترس وابسته است. برترین مدل شبکه عصبی (rmse و r2 به ترتیب برابر با 7 و 0/87) از داده های مجموع بارندگی در فصل رشد و بارندگی ماهیانه در آبان،فروردین،اردیبهشت و خرداد برای پیش بینی استفاده کرد.مقایسه مدلهای مختلف نشان داد در صورتی که مبنای مقایسه مقدار rmse باشد، شبکه عصبی و در صورتی که مبنای مقایسه مدلها مقدار r2 باشد، مدل wofost از دقت بیشتری برخوردار است.

مطالعه اثر رقابت ناشی از تراکم در مراحل مختلف رشد بر خصوصیات رشد و عملکرد ارقام دیررس، متوسط رس و زودرس ذرت(.zea mays l )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1387
  مرتضی گلدانی   مهدی نصیری محلاتی

با فرض اینکه تمام شرایط گیاهی و محیطی مناسب باشند، حصول شرایط مطلوب مستلزم تنظیم تراکم در واحد سطح و افزایش کارایی مصرف نور می باشد. تنش رقابت ناشی از تغییرات تراکم در مراحل مختلف فنولوژیکی گیاه ذرت اثرات متفاوتی بر عملکرد گیاه دارد. لذا به منظور بررسی واکنش گیاه ذرت به تراکم، آزمایشی دردو سال زراعی1386-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. آزمایش به صورت طرح کرت های نواری در سه تکرار اجراء شد. تیمارهای آزمایش شامل سه تیپ رشدی (1v = رقم دیررس (704)، 2v = رقم متوسط رس (504) و 3v = رقم زودرس (260)) همراه با تراکم در 12 سطح شامل 7 سطح ثابت که عبارت بودند از تراکم های 30 ، 50 ، 70، 90 ، 110 ، 130 و 150 هزار بوته در هکتار و 5 سطح تراکم که 40 درصد بیشتر از تراکم مطلوب هر رقم لحاظ شد. گیاهان این پنج تراکم به ترتیب در مراحل رشدی ظهور پنجمین برگ (5v)، ظهور هفتمین برگ (7v)، تاسل دهی (vt)، مرحله شیری دانه (3r) و مرحله سخت دانه (5r) به تراکم مطلوب همان رقم رسیدند. نتایج آزمایش نشان داد که با افزایش تراکم میزان کارایی استفاده از نور زیاد شد، بطوریکه برای رقم دیررس 704 در تراکم 15 بوته در متر مربع( 103/1 گرم بر مگا ژول)، برای رقم متوسط رس در تراکم 15 بوته در متر مربع( 214/1 گرم بر مگا ژول) و برای رقم زودرس در تراکم 15 بوته در متر مربع( 267/1 گرم بر مگا ژول) بود. متغیر تراکم اثر معنی داری بر اجزاء عملکرد، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیکی داشت . بیشترین عملکرد برای رقم دیررس در تراکم 3d(11334 کیلوگرم در هکتار)، برای رقم متوسط رس در تراکم 4d(10937 کیلو گرم در هکتار) و برای رقم زودرس در تراکم6d(7591 کیلوگرم در هکتار) بدست آمد. افزایش تراکم بیش از حد مطلوب منجر به افزایش عملکرد بیولوژیکی و کاهش عملکرد اقتصادی شد. با افزایش تراکم ارتفاع گیاه ذرت زیاد شد ولی در تراکم های خیلی بیشتر کاهش یافت. عامل تراکم و رقم اثر معنی داری بر مراحل فنولوژی داشت، بطوریکه با افزایش تراکم طول دوره تاسل دهی تا کاکل دهی در تمام ارقام افزایش یافت ولی کل دوره رشد کاهش نشان داد. عامل تراکم اثر متفاوتی بر روند تولید ماده خشک، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت جذب خالص و دوام سطح برگ داشت. بطوریکه با افزایش تراکم شاخص های رشد زودتر به حداکثر مقدار خود رسیدند و شیب کاهش منحنی بعد از مرحله تاسل دهی شدیدتر بود. عملکرد و اجزاء عملکرد در تیمار تنک کردن بوته ها درمراحل v5و v7 بترتیب به تراکم مطلوب هر رقم نزدیکتر بود بطوریکه تک بوته فرصت جبران تنش ناشی از تراکم را داشت. ولی تنک کردن بوته ها بعد از مرحله تاسل دهی(r3 ,vt و r5 )منجر به کاهش عملکرد و اجزاء آن نسبت به تراکم مطلوب هر رقم شد. این بررسی نشان داد که حصول عملکرد مطلوب به تیپ رشد گیاه و تراکم بستگی دارد، بطوریکه برای رقم دیررس با طول دوره رشد بیشتر می توان تراکم را نسبت به ارقام متوسط رس و زودرس کمتر در نظر گرفت.

ارزیابی تاثیر متقابل منبع تغذیه ای و تنوع گیاهان زراعی بر تنوع زیستی کشاورزی در الگوهای مختلف کشت مخلوط
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  گلثومه عزیزی   عیرضا کوچکی

چکیده به منظور بررسی اثر تنوع گیاهی و نوع منبع تغذیه ای بر تنوع و تراکم علفهای هرز و حشرات، کارایی مصرف نهاده ها ( نور، آب، عناصر غذایی) و عملکرد و خصوصیات کیفی چند گونه زراعی، آزمایشی به صورت کرتهای خردشده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 1385-1384 و 1386-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا درآمد. تیمارهای مورد بررسی دو منبع کود دامی و کود شیمیایی در کرتهای اصلی و کشت مخلوط سه واریته سویا (ویلیامز، سحر و گرگان 3)، کشت مخلوط سه گونه ارزن(ارزن معمولیpanicum miliaseum، مرواریدیpennisetum glaucum و دم روباهی setaria italica)، کشت مخلوط ارزن- سویا(glycine max)-کنجد(sesamum indicum) و کشت مخلوط ارزن- کنجد- شنبلیله(trigonella foenum-graecum)-زنیان(trachyspermum ammi) همراه با تک کشتی هر یک از گیاهان مورد بررسی در کرتهای فرعی را شامل می شد. نتایج نشان داد که نوع منبع تغذیه ای، وزن خشک و تراکم علفهای هرز را تحت تاثیر قرار داد. وزن خشک و تراکم کل علفهای هرز در کرتهای با منبع تغذیه ای معدنی بیشتر از منبع تغذیه آلی بود. با افزایش تنوع گونه های زراعی، وزن خشک و تراکم کل علفهای هرز کاهش یافت به طوریکه تیمارهای مخلوط گونه های زراعی کمترین وزن خشک علفهای هرز را داشتند. همبستگی منفی معنی داری بین تغییر تنوع و وزن خشک کل علفهای هرز در هر دو سال زراعی وجود داشت. همچنین الگوهای متنوع گیاهان زراعی دارای کمترین میزان شاخص شانون برای علفهای هرز بوده و با یکدیگر اختلاف معنی دار نداشتند. بین شاخص شانون گیاهان زراعی و شاخص شانون حشرات در هر دو سال زراعی، همبستگی معنی دار مشاهده شد. با افزایش تنوع گیاهان زراعی، تنوع حشرات، روند صعودی داشت. اثر نوع الگوی کشت بر کارایی مصرف نور از نظر آماری معنی دار بود. در بین الگوهای تک کشتی، بیشترین کارایی مصرف نور در تک کشتی های ارزن معمولی و سویا رقم ویلیامز و گرگان 3 مشاهده شد. نتایج نشان داد که در الگوهای کشت مخلوط، هرچه قدر شباهت گیاهان موجود در مخلوط از نظر مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی کمتر و تنوع کارکردی موجود افزایش یافت از نور به نحو بهتری استفاده شده و کارایی مصرف نور افزایش پیدا کرد، به طوریکه بیشترین میزان ماده خشک تولیدی به ازای نور جذب شده در کشت مخلوط چهارگونه ارزن، کنجد، شنبلیله و زنیان به مقدار31/3 گرم بر مگاژول حاصل شد. کمترین میزان کارایی مصرف نور نیز در مخلوط سه گونه ارزن (96/1 گرم بر مگاژول) مشاهده گردید. در سال زراعی اول، در بین کشتهای مخلوط مورد بررسی، مخلوط سه گونه ارزن و مخلوط ارزن، سویا و کنجد، دارای بیشترین کارایی مصرف آب برحسب عملکرد بیولوژیکی بودند. در سال زراعی دوم در بین الگوهای مخلوط مورد بررسی، کشت مخلوط سه گونه ارزن بیشترین کارایی مصرف آب را برحسب عملکرد بیولوژیکی داشت. برترین الگوی مخلوط از نظر میزان نیتروژن، فسفر و پتاسیم موجود در بافت گیاهی در واحد سطح، مخلوط سه واریته سویا و مخلوط ارزن، سویا و کنجد بود. در سال زراعی اول، در بین مخلوطهای مورد بررسی، کشت مخلوط سه واریته سویا بیشترین کارایی مصرف عناصر غذایی را داشت. در سال زراعی دوم کشتهای مخلوط سه واریته سویا، مخلوط ارزن، سویا و کنجد و مخلوط ارزن، کنجد، شنبلیله و زنیان دارای کارایی جذب نیتروژن و فسفر بالایی بوده و اختلاف معنی داری باهم نداشتند. از نظر کارایی جذب پتاسیم نیز مخلوط سه گونه ارزن، سویا و کنجد بهتر از دیگر کشتهای مخلوط عمل کرد. در هر دوسال زراعی انجام آزمایش، ارزن دم روباهی دارای بیشترین عملکرد بذر (3/139 گرم در متر مربع در سال زراعی اول و 9/81 گرم در متر مربع در سال زراعی دوم) بود. عملکرد شنبلیله، کنجد و زنیان نیز در هر دو سال زراعی، در تک کشتی بیشتر از کشت مخلوط بود. کشت خالص شنبلیله دارای بیشترین درصد پروتئین خام در مقایسه با الگوهای کشت دیگر گیاهان علوفه ای بود. درصد روغن سویا و کنجد و درصد اسانس زنیان نیز با تغییر الگوی کشت از خالص به مخلوط کاهش یافت. کلمات کلیدی: علفهای هرز، تنوع گونه ای، کشت مخلوط، شاخص شانون، کارایی مصرف آب، نور، عناصر غذایی abstract in order to investigate the effects of plant diversity and nutrient resource on weed and insect diversity, an experiment was conducted as split plot based on complete randomized block design with 3 replications at the agricultural research station, ferdowsi university of mashhad, iran, during 2006 and 2007. treatments included manure and chemical fertilizers as main plots and intercropping of 3 soybean varieties (wiliams, sahar and gorgan3), intercropping of 3 millet species (common millet, foxtail millet and pearl millet), intercropping of millet, soybean, sesame (sesamum indicum) and intercropping of millet, sesame, fenugreek (trigonella foenum-graecum), ajowan (trachyspermum ammi) as sub plots. result indicated that nutrient resource affected weed dry matter and density. weed dry matter and density was higher in chemical fertilizer compared to manure. with increasing crop diversity, weed dry matter and density decreased and intercropping systems had the lowest weed dry matter. there was a negative correlation between diversity and weed dry matter. also, different intercropping systems had the lowest shannon index. there was a significant correlation between crop and insect shannon indices. with increasing crop diversity, insect diversity deceased. radiation use efficiency (rue) was affected significantly by cropping systems. in monocultures, common millet and soybean (wiliams and gorgan 3 varieties) had highest rue. in intercropping systems, when functional diversity increased, radiation use efficiency was increased, so that maximum of rue (3.31 g.mj-1) was obtained in 4 species intercropping (common millet, sesame, fenugreek and ajowan). minimum of rue (1.96 g.mj-1) was observed in intercropping of 3 millet species. in first year, among different intercropping systems, intercropping of 3 millet species and intercropping of millet, soybean, sesame had highest water use efficiency (wue) based on biological yield. in second year, among different intercropping systems, intercropping of 3 millet species had highest wue based on biological yield. the highest concentrations of nitrogen, phosphorous and potassium in crop issues were observed in intercropping of 3 soybean varieties and intercropping of millet, soybean, sesame. in first year, among different intercropping systems, intercropping of 3 soybean varieties had highest nutrient use efficiency (nue). in second year, intercropping of 3 soybean varieties, intercropping of millet, soybean, sesame and intercropping of millet, sesame, fenugreek, ajowan had highest nue. intercropping of millet, soybean, sesame was the best for potassium uptake efficiency, compare to other intercropping systems. in two years, foxtail millet had the highest seed yield (139.3 g.m-2 in first year and 81.9 g.m-2 in second year). yield of sesame, fenugreek and ajowan in monoculture was higher than intercropping. among forage crops, fenugreek in monoculture had the highest crude protein percentage. oil percentage of soybean and sesame and essential oil percentage, in monocultures was higher than intercropping. key words: weeds, species diversity, intercropping, shannon index, water use efficiency, radiation, nutrient.

بهبود کیفیت نانوایی گندمهای آسیب دیده توسط سن گندم با راهکارهای فیزیکی و شیمیایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  زهرا شیخ الاسلامی   هاشم پورآذرنگ

عوامل متعددی خاصیت ویسکوالاستیک گلوتن گندم را تحت تأثیر قرار می دهند . یکی از مهمترین این عوامل ، آسیب دیدن گندم با آفات و از جمله حشره سن است. پروتئاز موجود در بزاق حشره سن در آرد باقی مانده ، به خمیر منتقل شده ، گلوتن را هضم کرده ، خمیر چسبنده و شل ایجاد نموده و کیفیت نان حاصل را کاهش می دهد. جهت غلبه بر این معضل غیر فعال سازی آنزیم، جایگزینی و یا بازسازی شبکه گلوتنی تخریب شده به عنوان راهکار در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که صوت سبب غیر فعال شدن پروتئاز گردید . اثر امواج فرا صوت در شدت ها ( 0، 50 ،70 و 90 درصد) و مدت زمان های مختلف (0، 1، 3 و 5 دقیقه) بعنوان فناوری نوین برای از بین بردن آنزیم پروتئاز، نشان داد که اعمال صوت، ثبات خمیر، کشش پذیری و مقاومت به کشش خمیر را بهبود بخشید. رنگ و سایر خواص ظاهری، حجم و بافت نان حاصل درمقایسه با شاهد به طور معنی داری بهبود یافت. امواج فرا صوت با شدت 70 درصد در زمان 5 دقیقه بهترین اثر را در حفظ خصوصیات رئولوژیک خمیر و کیفیت نان داشت. با افزایش شدت صوت میزان از بین رفتن آنزیم پروتئاز افزایش یافت. گر چه شدت صوت90 درصد بیشترین کاهش (85%) در میزان پروتئاز نشان داد ، اما بر خواص رئولوژیک و حسی تاثیر نامطلوب داشت. تاثیر صمغ گوار درسه سطح 5/0 ، 1، 5/1 درصد و اسید اسکوربیک نیز در سه سطح 100،150،200 قسمت در میلیون( ppm ) بر بهبود خواص شیمیایی، رئولوژیکی و پخت آرد گندم سن زده نشان داد که استفاده از این ترکیبات ثبات خمیر، کشش پذیری و مقاومت به کشش خمیر را بهبود بخشید. خواص ظاهری، حجم و بافت نان حاصل درمقایسه با شاهد به طور معنی داری بهبود یافت. بهترین اثر از تاثیر همزمان 5/0 درصد گوار و200 قسمت در میلیون قسمت (ppm) اسید اسکوربیک نسبت به وزن آرد حاصل شد.

بهینه سازی کارایی علفکش های کلودینافوپ پروپارژیل و تری بنورون متیل و اختلاط آنها به وسیله مویان های سیتوگیت و فریگیت و مخلوط آنها در کنترل علف های هرز یولاف وحشی (avena ludovician l.) و خردل وحشی (sinapis arvensis l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  اکبر علی وردی   محمدحسن راشد محصل

نگرانی های عمومی در مورد اثرات احتمالی آفتکش ها بر سلامت انسان و محیط زیست و افزایش هزینه توسعه و ثبت علفکش های جدید و همزمان منسوخ شدن کاربرد علفکش های قدیمی موجب افزایش فشار بر کشاورزان برای بهینه سازی کاربرد آفتکش ها شده است. مویانها می توانند کارایی علفکش های پس از سبز شدن را بهبود بخشند و مقدار علفکش مورد نیاز برای بدست آوردن کنترل بهتر علف های هرز را کاهش دهند. به منظور مقایسه اثرات مویان های سیتوگیت، فریگیت و سیتوفریگیت در کارایی علفکش های کلودینافوپ پروپارژیل و تری بنورورن متیل و مخلوط این دو علفکش، چهار آزمایش گلخانه ای واکنش به مقدار علفکش برای کنترل علف های هرز یولاف وحشی و خردل وحشی به اجرا در آمد. از طرفی دیگر تاثیر غلظت های مختلف این مویان ها در کشش سطحی آب خالص و محلول علفکش های کلودینافوپ پروپارژیل و تری بنورورن متیل و مخلوط این دو علفکش نیز مورد بررسی قرار گرفت. کمترین و بیشترین مقدار کشش سطحی به ترتیب از محلول های سیتوفریگیت و فریگیت به تنهایی و با علفکش های مورد بررسی بدست آمد. هر چند در این آزمایش کشش سطحی سیتوفریگیت کمتر از سیتوگیت بود ولی این تفاوت معنی دار نبود. غلظت میسل بحرانی برای فریگیت 0/1درصد حجمی و برای سیتوگیت و سیتوفریگیت 0/15 درصد حجمی بود. مویان سیتوفریگیت کارایی علفکشهای کلودینافوپ پروپارژیل و تری بنورون متیل و مخلوط این دو علفکش را بیشتر از دو مویان دیگر بهبود بخشید. افزایش کارایی به وسیله مویان ها به گونه گیاهی بستگی داشت. به طوری که کارایی این علفکش ها در حضور این مویان ها در کنترل یولاف وحشی نسبت به خردل وحشی موثرتر بود. فعالیت شاخ و برگی علفکش های مورد بررسی با افزایش غلظت مویان بالاتر از غلظت میسل بحرانی افزایش یافت، که نشان دهنده آن است که عوامل دیگری به غیر از کاهش کشش سطحی بهبود فعالیت شاخ و برگی علفکش ها را تحت تاثیر قرار می دهند. افزایش غلظت سیتوفریگیت موثرتر از مویان های دیگر مورد استفاده در این تحقیق بود. اختلاط علفکش های کلودینافوپ پروپارژیل و تری بنورون متیل با همدیگر برهمکنش هم افزایی در کنترل یولاف وحشی و خردل وحشی داشت. به طوری که برهمکنش هم افزایی بین این علفکشها در کنترل خردل وحشی (34 درصد) بیشتر و موثرتر از یولاف وحشی (19 درصد) بود.

بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و کنترل علف هرز در کشت مخلوط لوبیا و ریحان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  یاسر علی زاده   مهدی نصیری محلاتی

به منظور بررسی عملکرد و اجزای عملکرد در کشت مخلوط ریحان و لوبیا و ارزیابی تاثیر این کشت مخلوط بر کنترل علف های هرز، آزمایشی در سال زراعی 87-1386 در منطقه مشهد در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 10 تیمار و در سه تکرار اجرا شد. تیمارها شامل کشت خالص هریک از گیاهان و3 الگوی کشت مخلوط در شرایط وجود و عدم وجود علف هرز به شرح ذیل بود: (1- کشت خالص ریحان ، 2- کشت خالص لوبیا، 3- کشت مخلوط نواری 4 ردیف ریحان 2 ردیف لوبیا ، 4- کشت مخلوط نواری 4 ردیف لوبیا 2 ردیف ریحان و 5 – کشت مخلوط ردیفی) بدون کنترل علف هرز، و همین تیمارها با کنترل کامل علف هرز. در آزمایش اول که کشت مخلوط لوبیا با ریحان دانه ای بود، بررسی عملکرد و اجزای عملکرد در گیاه لوبیا نشان داد که تیمارهای مختلف از نظر تعداد غلاف، تعداد بذر در بوته، عملکرد اقتصادی و عملکرد بیولوژیک با یکدیگر اختلاف معنی دار داشتند ولی تعداد بذر در غلاف، وزن صد دانه و شاخص برداشت تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند. بالاترین عملکرد در کشت خالص لوبیا با کنترل علف هرز حاصل شد. در گیاه ریحان نیز بین تیمارهای مختلف از نظر تعداد گل آذین، گره ،شاخه اصلی، بذر در بوته وعملکرد اقتصادی و بیولوژیک اختلاف معنی دار وجود داشت. ولی اختلاف معنی دار در وزن هزار دانه و شاخص برداشت مشاهده نشد. بالاترین ler در بین تیمارهای مختلف در کشت ردیفی با علف هرز حاصل شد (1/22). در آزمایش دوم در برداشت اندام های رویشی ریحان نیز وزن خشک و درصد ساقه در ماده خشک کشت خالص با کنترل علف هرز از تمامی تیمارها بیشتر بود. و درصد برگ در ماده خشک کشت مخلوط نواری 4 ردیف لوبیا 2 ردیف ریحان از تمامی تیمارها بالاتر بود. اختلاف معنی داری در درصد اسانس بین تیمارها مشاهده نشد ولی به طور کلی تیمارهای بدون کنترل علف هرز دارای درصد اسانس بیشتری بودند. عملکرد اسانس در کشت خالص و کشت مخلوط 4 ریحان 2 لوبیا در شرایط کنترل علف هرز بیشتر از همه تیمارها بود. در گیاه لوبیا نیز شرایط مشابه با آزمایش اول بود. بالاترین ler در بین تیمارهای مختلف در کشت ردیفی بدون کنترل علف هرز حاصل شد (1/36). کم ترین وزن خشک علف هرز در آزمایش برداشت دانه ای ریحان در کشت خالص ریحان به دست آمد و بیشترین وزن خشک علف هرز در کشت خالص لوبیا وجود داشت. در آزمایش برداشت رویشی ریحان نیز کم ترین وزن خشک علف هرز و بالاترین جذب نور در کشت مخلوط ردیفی به دست آمد و کشت خالص ریحان بالاترین وزن خشک علف های هرز را داشت.

بررسی جنبه هایی از بیولوژی علف هرز مهاجم فیکاریا (ranunculus ficaria)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1388
  سیما سهرابی   محمدحسن راشد محصل

فیکاریا با نام علمی r. ficaria گیاهی چندساله و غده‎داری از تیره آلاله ( ranunculacea) است غده‎ها مهمترین راه تکثیر و پراکنش آن می‭باشد. این گیاه اخیراً به صورت علف‭هرز مهاجم در بعضی از مزارع گندم بویژه منطقه لرستان مشکل‭ساز شده است. به منظور بررسی پاره‭ای از صفات بیولوژی این علف‭هرز آزمایشهایی در سال 1387 در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد با هدفهای بررسی اثر تیمار پیش سرمایی روی شروع جوانه‭زنی، بررسی دمای بهینه و صفر فیزیولوژیک غده‭ها، تاثیر دمای متناوب بر جوانه‭زنی غده‭ها ، بررسی اثر اندازه‭های مختلف غده‭ها روی جوانه‭زنی، اثر یخبندان روی جوانه‭زنی غده‭ها، بررسی اثر خشکی روی جوانه‭زنی غده‭ها، بررسی صفات فنولوژیکی و طول دوره آن در فیکاریا براساس درجه-روز رشد، و بررسی اثر عمق کاشت روی سبز شدن گیاه اجرا شد. نتایج نشان داد که بهترین تیمار پیش سرمایی دمای 4 تا 8 درجه سانتیگراد به مدت بیش از 2 هفته بود. دمای مطلوب برای جوانه‭زنی در غده‭های بزرگ و کوچک متفاوت بود(8 درجه سانتیگراد برای غده‭های بزرگ و 14 درجه سانتیگراد برای غده‭های کوچک). بیشترین جوانه‭زنی در دمای متناوب 5 تا 10 درجه سانتیگراد دیده شد. غده‭های کوچک و دسته‭ای نسبت به غده‭های کشیده، نصف‭شده و بسیار کوچک جوانه‭زنی بیشتری داشتند. با افزایش مدت زمان یخبندان و کاهش دما درصد جوانه‎زنی کاهش یافت(بدون جوانه زنی). در اثر خشکی با افزایش فشار اسمزی و دما درصد جوانه‎زنی بشدت کاهش یافت(بدون جوانه زنی). در نتایج آزمایش فنولوژی، بوته‭های فیکاریا‭ی سبز شده از غده در صفر تا 1014 درجه-روز به رشد خود ادامه دادند و در طول این دوره 5 مرحله فنولوژیکی به ثبت رسید. در بررسی عمق کاشت، گیاه تواست از تمام عمق‭های کاشته‭شده سبز شود ولی درجه-روزهای رشد در عمق‭های سطحی نسبت به عمق 20 سانتی متری کمتر بود.

تاثیر تراکم گیاه زراعی، تراکم علف هرز و مقادیر کاهش یافته علفکش 2,4–d+mcpaبر کنترل تاج خروس ریشه قرمز در ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  محمد لطیف بیات   مهدی نصیری محلاتی

چکیده به منظور بررسی تاثیر تراکم های مختلف ذرت و تاج خروس و مقادیر کاهش یافته علف کش2, 4-d + mcpa بر رشد و عملکرد ذرت و کنترل تاج خروس، آزمایش هایی در سال 1386 در مزرعه و گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به ترتیب به صورت طرح نواری (بلوکهای خرد شده) بر پایه بلوکهای کامل تصادفی و طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. آزمایش مزرعه ای دارای سه فاکتور: تراکم علف هرز در چهار سطح (3، 6، 9 و 12 بوته در متر مربع) بعنوان فاکتور عمودی، دز علف کش در سه سطح (0، 50 و 100 درصد مقدار توصیه شده) به عنوان فاکتور افقی و تراکم گیاه زراعی در سه سطح (7، 9 و11 بوته در متر مربع) بود که روی فاکتور عمودی (تراکم علف هرز) اسپلیت گردید. آزمایش گلخانه ای شامل 6 دز علف کش به ترتیب 0، 20، 40، 60، 80 و 100 % دز توصیه شده بود. نتایج نشان داد که زیست توده و شاخص سطح برگ ذرت، با کاربرد علف کش و افزایش تراکم کاشت ذرت افزایش و با افزایش تراکم تاج خروس در واحد سطح کاهش یافت. اما ارتفاع ذرت تحت تاثیر قرار نگرفت. در مقابل ارتفاع، شاخص سطح برگ و زیست توده تاج خروس با افزایش میزان مصرف علف کش و افزایش تراکم کاشت ذرت در واحد سطح بطور معنی داری کاهش یافت. با افزایش تراکم تاج خروس در واحد سطح، شاخص سطح برگ و زیست توده آن افزایش یافت اما در تراکم های بالا معنی دار نبود. ارتفاع تاج خروس تحت تاثیر تراکم آن قرار نگرفت. عملکرد و اجزای عملکرد ذرت همگی در اثر مصرف علف کش افزایش یافتند. با افزایش تراکم ذرت، کارآیی علف کش افزایش و تلفات عملکرد کاهش یافت. عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت ذرت با افزایش تراکم ذرت افزایش یافت ولی تعداد ردیف دانه دربلال، تعداد دانه در ردیف و وزن صد دانه تحت تاثیر قرار نگرفت. با افزایش تراکم تاج خروس عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در ردیف، وزن صد دانه و شاخص برداشت ذرت به طور معنی داری کاهش یافت، اما تعداد ردیف دانه در بلال تحت تاثیر قرار نگرفت. برای پیش بینی عملکرد محصول وتبیین اثرات تراکم های مختلف ذرت و تاج خروس و دزهای مختلف علف کش، مدل های مختلفی مورد استفاده قرار گرفتند. با افزایش تراکم ذرت کاهش دز علف کش تاثیر مطلوب تری بر کاهش عملکرد دانه ذرت داشت. بطوریکه در بالاترین تراکم ذرت (11 بوته در متر مربع)، کاهش دز علف کش به 50% میزان توصیه شده کاهش عملکردی در حدود 25 درصد را به همراه داشت اما در تراکم پایین ذرت (7 بوته در متر مربع) کاهش عملکرد دانه حدود 60 درصد بود. بنابر این می توان نتیجه گرفت که در تراکم های بالاتر ذرت امکان کاهش دز علف کش تا 50% دز توصیه شده امکان پذیر می با شد. کلید واژه ها: رقابت، زیست توده، دز کاهش یافته علف کش، کارآیی علف کش، لجستیک پیک، شاخص سطح برگ.

مقایسه برخی صفات فیزیولوژیکی ، مرفولوژیکی و فنولوژیکی موثر بر عملکرد دانه هیبریدهای جدید و قدیم ذرت در منطقه نیشابور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1380
  احمد مقدادی فر   اسدالله حجازی

اهداف عمده تحقیق: 1-مقایسه برخی صفات فیزیولوژیک-مرفولوژیک موثر به عملکرد در ارقام جدید. 2-بررسی سازگاری ارقام جدید در منطقه. 3-مقایسه ارقام جدید و قدیم از نظر شاخص های فیزیولوژیکی و فنولوژیکی مورد نظر. 4-معرفی هیبرید برتر برای منطقه جهت کشت دوم بعد از برداشت غلات پائیزه(جو)