نام پژوهشگر: سید محمد رضا امام جمعه
نجمه سادات ساداتی غلامعلی احمدی
چکیده ی تحقیق: هدف پژوهش حاضر این است که وجود رابطه بین فرهنگ سازمانی و سبک های مدیریت تعارض مدیران دبیرستان های دخترانه شهر مشهد را بررسی نماید. به عبارت دیگر بیان نماید که چگونه فرهنگ سازمان به عنوان یک عامل مهم مدیر را به کاربرد سبک خاصی از مدیریت تعارض سوق می دهد. برای انجام تحقیق از روش توصیفی - همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری شامل 4045 نفر دبیران دبیرستان های دخترانه شهر مشهد می باشد که پس از تعیین حجم نمونه، 354 نفر معلم با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. فرهنگ سازمانی با استفاده از مدل رابینز و پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 92/0، و سبک های پنجگانه مدیریت تعارض با استفاده از پرسشنامه پوتنام و ویلسون با ضریب پایایی 70/0 اندازه گیری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت. در بخش آمار توصیفی از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی، شاخص های گرایش به مرکز و پراکندگی و در بخش آمار استنباطی از تحلیل رگرسیون چند متغیره، تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمونهای تعقیبی استفاده شد. نتایج تحقیق به صورت خلاصه نشان داد که: - سبک مدیریت تعارض مدیر، از طریق مولفه های فرهنگ سازمانی قابل پیش بینی است. - میزان کاربرد سبک حل مسئله از طرف مدیر، از طریق مولفه های میزان تحمل تعارض، گستردگی ارتباطات، آزادی و استقلال و میزان جهت دهی سازمان، قابل پیش بینی است. - میزان کاربرد سبک مصالحه از طرف مدیر، در حل تعارض از طریق مولفه های آزادی و استقلال، کسب هویت، میزان تحمل تعارض، میزان کنترل دبیران و سیستم پاداش قابل پیش بینی است. - میزان کاربرد سبک اجتناب از طرف مدیر، از طریق مولفه های خطرپذیری، کنترل، میزان کسب هویت و وحدت و یکپارچگی واحدهای درونی سازمان قابل پیش بینی است. - میزان کاربرد سبک نرمش از طرف مدیر، از طریق مولفه های آزادی و استقلال، جهت دهی سازمان، سیستم پاداش، گستردگی ارتباطات، کنترل، تحمل تعارض، حمایت مدیریت و میزان کسب هویت قابل پیش بینی است. - میزان کاربرد سبک اجبار از طرف مدیر، از طریق مولفه های خطرپذیری، وحدت و یکپارچگی، میزان جهت دهی سازمان، میزان کسب هویت و سیستم پاداش قابل پیش بینی است. - تفاوت بین متغیرهای عوامل فرهنگ سازمانی از لحاظ آماری معنادار است و می توان آنها را اولویت بندی کرد. - تفاوت بین متغیرهای سبک های مدیریت تعارض، از لحاظ آماری معنادار نیست و مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر مشهد، بدون رعایت اولویت و به صورت یکسان از تمام سبک ها در حل تعارض استفاده می کنند.
طاهره هاشمی بقا سید محمد رضا امام جمعه
هدف از این پژوهش تحلیل محتوای کتاب های عمومی دوره متوسطه بر اساس میزان توجه به مسائل و مباحث جهانی است. این مباحث به دلیل تغییرات سریع در عرصه های گوناگون اجتماعی در جهان و لزوم تحولی گسترده در جامعه جهانی از اهمیت خاصی برخوردار می باشد.در این پژوهش روش تحلیل محتوای کریپندروف (2004)که طرح برآورد پدیده در متن داده هاست به کارگرفته شده و برای تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده گردیده است.در طی این بررسی 10 کتاب عمومی دوره متوسطه براساس هفت مفهوم کلی مطرح در برنامه های آموزش جهانی و تعداد 49 مورد مولفه مورد تحلیل قرار گرفت . واحد تحلیل در این پژوهش می تواند یک جمله ،کلمه و یا یک پاراگراف باشد که در بردارنده یکی از چند مولفه موردنظر ما باشد .کلیه جداول، نمودارها ،شکل ها ،پاورقی و حتی تصویر روی جلد به عنوان واحد تحلیل مورد توجه قرار گرفته است.در این بررسی تعدادکل فراوانی ها 587 مورد بود. که مجموعه کتاب های دین وزندگی با 87/24 % و 146 مورد بیشترین فراوانی و تاریخ معاصر با 02/9% و 53 مورد کمترین فراوانی را داشتند .در میان هریک از کتابها ادبیات سوم و دین وزندگی اول هریک با 47/6% و 38مورد کمترین فراوانی و مطالعات اجتماعی با35/16% و 96 مورد بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادند.نتایج حاصل نشان می دهد، در حالی که به آموزش توسعه،محیطی ،شهروندی و آموزش چند فرهنگی بیشتر از حد انتظار توجه گردیده ،به آموزش صلح و برابری سلامت و آموزش رسانه ها و فناوری اطلاعات کمتر از حد انتظار توجه شده است .در درون هر مفهوم نیز مفاهیم به طور متوازن مورد توجه قرار نگرفته چنانکه به برخی مقوله ها هیچ اشاره ای نگردیده است . در بررسی مفاهیم به تفکیک هر کتاب و نتایج آزمون های آماری برای معنی دار بودن تفاوت ها معلوم گردید علی رغم نظر طراحان برنامه آموزش جهانی که باید مفاهیم به صورت تلفیقی در برنامه درسی پوشش داده شوند ، مفاهیم به صورت متوازن مورد توجه نگرفته .به طوری که در کتاب دینی به آموزش سلامت ،ادبیات آموزش چندفرهنگی و صلح ، تاریخ و مطالعات اجتماعی آموزش شهروندی ودر جغرافی و علوم زیستی به آموزش محیطی توجه بیشتری گردیده است. کلمات کلیدی : تحلیل محتوا، کتابهای درسی عمومی، دوره متوسطه ،آموزش جهانی
محمود محمدیان دستنایی سید محمد رضا امام جمعه
چکیده هدف این تحقیق، تعیین میزان انطباق برنامه اجرا شده جدید درس هنر با برنامه قصد شده از دیدگاه معلمان پایه ی سوم ابتدایی در قالب یک مدل ساختاری تحقق اهداف کلی برنامه جدید هنر در پایه ی سوم ابتدایی بود که 180 نفر از معلمین فوق با مدارک تحصیلی دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس مشغول به کار بودند با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای بر حسب جنسیت انتخاب شدند. این تعداد مشتمل بر 90 نفر مرد و 90 نفر زن بوده اند که مجموعاً 180 پرسشنامه را تکمیل کرده اند. پرسشنامه ارزیابی برنامه جدید هنر در پایه ی سوم ابتدایی، به منظور اندازه گیری مولفه های : تحقق اهداف کلی برنامه ی جدید هنر، توسعه ی شناخت هنری، شیوه های تدریس و ارزشیابی، توسعه ی مهارت های هنری دانش آموزان، امکانات اجرایی درس هنر و توسعه ی نگرش های هنری دانش آموزان استفاده شده است.این پرسشنامه مشتمل بر 45 پرسش از نوع پرسش های بسته پاسخ است و پاسخ ها بر اساس مقیاس چهار درجه ای ( خیلی کم، کم، زیاد و خیلی زیاد) طبقه بندی شده است. برای پاسخ خیلی کم نمره ی 1 و برای پاسخ خیلی زیاد نمره ی 4 در نظر گرفته شده است. با استفاده از تحلیل مسیر، اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل و میانجی برمتغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده از تحلیل مسیر نشان داد که متغیرهای توسعه شناخت، نگرش و مهارت های هنری دانش آموزان به طور مستقیم بر تحقق اهداف کلی برنامه اثر می گذارد ومتغیرهای روش تدریس و ارزشیابی و امکانات اجرایی به طور غیر مستقیم بر تحقق اهداف کلی برنامه جدید هنر تأثیر می گذارد. واژگان کلیدی: برنامه ی درسی هنر، برنامه ی قصد شده، برنامه ی اجرا شده، دوره ی ابتدایی
لیلا خادم دوست بهرام صالح صدقپور
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی تاثیرکمال گرایی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی بر انگیزه یادگیری انجام شد. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. برای انجام این تحقیق 319 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته های علوم تربیتی ورودی 88 دانشگاههای علامه طباطبایی، تهران، الزهرا، شهید بهشتی، تربیت مدرس و تربیت دبیر شهید رجایی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات، از 4 پرسشنامه استفاده شده-است.1)پرسشنامه انگیزه یادگیری امینی فر و صالح صدقپور (1389).2)پرسشنامه خودکارآمدی عمومی -شرر(1982).3) پرسشنامه اهداف پیشرفت میدلتن و میگلی(1997)که شامل خرده مقیاسهای اهداف-تبحری، اهداف رغبت عملکرد و اهداف اجتناب- عملکرد می باشد.4) پرسشنامه کمال گرایی بشارت(1382) که دارای خرده مقیاسهای کمال گرایی مثبت و کمال گرایی منفی است. تجزیه وتحلیل داده ها دراین تحقیق با روش تحلیل مسیر از نوع مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. براساس پیشینه تحقیقات انجام شده، مدل اولیه ای برای بررسی روابط بین متغیرهای موثر برانگیزه یادگیری در نظر گرفته شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل با داده های این پژوهش برازش مناسبی دارد. تاثیرات مستقیم کمال گرایی مثبت بر اهداف تبحری، اهداف رغبت-عملکرد، اهداف اجتناب-عملکرد و خودکارآمدی؛ اثرمستقیم کمال گرایی منفی بر اهداف تبحری؛ اهداف تبحری بر انگیزه یادگیری؛ اهداف اجتناب- عملکرد بر خودکارآمدی و همچنین، وجود رابطه بین کمال گرایی مثبت و کمال گرایی منفی تایید شد. درحالی که تاثیرات مستقیم کمال گرایی منفی بر خودکارآمدی و همچنین کمال گرایی منفی، کمال گرایی مثبت، اهداف رغبت- عملکرد، اهداف اجتناب عملکرد و خودکارآمدی بر انگیزه یادگیری معنادار نبود. اهداف رغبت- عملکرد بصورت مثبت و اهداف اجتناب- عملکرد بصورت منفی با میانجیگری خودکارآمدی، و کمال گرایی منفی نیز بصورت مثبت با میانجیگری اهداف پیشرفت و خودکارآمدی، برانگیزه یادگیری تاثیرغیرمستقیم دارند. همچنین تاثیرات غیرمستقیم کمال گرایی منفی بر خودکارآمدی با میانجیگری اهداف تبحری، و کمال گرایی مثبت بر اهداف تبحری، مورد تایید قرارگرفت. اما رابطه غیرمستقیم اهداف تبحری بر انگیزه یادگیری معنادار نبود. کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی و اهداف تبحری مناسبترین پیش بینی کننده های انگیزه یادگیری می باشند. کلیدواژه ها: انگیزه یادگیری، خودکارآمدی، اهداف پیشرفت، اهداف تبحری، اهداف رغبت- عملکرد و اهداف اجتناب- عملکرد، کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی
مهین تیمورنیا سید محمد رضا امام جمعه
هدف از این پژوهش مطالعه ی تطبیقی فعالیت های فوق برنامه دوره ی ابتدایی در ایران با کشورهای آمریکا، انگلستان و مالزی، جهت ارائه ی راهکارهایی برای بهبود نظام آموزشی ایران به ویژه در حوزه فعالیت های فوق برنامه، بر اساس روش بردی بوده است. دو کشور آمریکا و انگلستان هر یک به نوعی مهد فعالیت های فوق برنامه در جهان بوده اند، هم اکنون نیز در فعالیت های فوق برنامه از کشورهای موفق محسوب می شوند. کشور مالزی هم دارای فعالیت های فوق برنامه ی ساختارمند است که مورد توجه مسئولان نظام آموزشی این کشور در طرح توسعه ملی می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد کشورهای مورد مطالعه در فعالیت های فوق برنامه اهداف مشترک و متنوعی دنبال می کنند، در ایران بسیاری از اهداف کلی و بر حیطه های نگرشی تاکید دارند و از شفافیت و وضوح کافی برخوردار نیستند. کشورها بر آشنایی با مذاهب و فرهنگ های گوناگون محلی، منطقه ای وجهانی، درک ارزش های سنت های فرهنگی، مذهبی، نژادی خود و دیگران و افزایش تحمل و سعه صدر در مقابل فرهنگ های دیگر، یادگیری چگونگی جلوگیری از رفتارهای مخاطره آمیز، کسب مهارت های برخورد با مسائل زیست محیطی و پرورش شهروند جهانی، تاکید دارند اما این اهداف در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. محتوای فعالیت های فوق برنامه در ایران از تنوع کمتری برخوردار است. به فعالیت های مذهبی بیشتر از سایر فعالیت ها اهمیت داده شده است. ضمناً به فعالیت های ورزشی، و تشکیل باشگاه ها کمتر از سایر کشورها توجه شده است. در اجرای فعالیت های فوق برنامه تفاوت عمده کشور ایران با سایر کشورها این است که زمان و ساعتی مشخص برای این گونه فعالیت ها در مدارس پیش بینی نشده است و میزان مشارکت معلمان در فعالیت-های فوق برنامه درکشورهای مورد مطالعه از ایران بیشتر است. ارزشیابی از فعالیت های فوق برنامه در کشورهای منتخب به صورت عملکرد دانش آموزان و گزارش کار می باشد. براساس یافته ها در پایان پژوهش راهکارهایی برای بهبود نظام آموزشی ایران در حوزه ی فعالیت فوق برنامه ارائه شده است.
لیلا سلیمی علیرضا عصاره
پژوهش حاضربا عنوان " تحلیل محتوای کتاب درسی علوم تجربی سال دوم راهنمایی بر اساس عوامل خلاقیت گیلفورد " انجام شده است . روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوا و کاربردی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل محتوای کتاب درسی علوم تجربی دوم راهنمایی در سال تحصیلی 90- 1389 می باشد . حجم نمونه برابر با حجم جامعه آماری انتخاب گردید . ابزارهای این تحقیق فرم تحلیل محتوای محقق ساخته با توجه به الگوی عوامل خلاقیت گیلفورد می باشد . برای تحلیل محتوای کتاب درسی علوم تجربی دوم راهنمایی از یک طرح کد گذاری استفاده گردید . این کار در سه مرحله انجام شد : در مرحله اول محتوای کتاب به چهار قسمت ( متن، تکالیف و فعالیت ها، تصاویر و جداول) تقسیم شد . در مرحله دوم کلیه واحدها در تمامی قسمت ها با طبقه مورد نظر، از نظر شاخص های خلاقیت گیلفورد مطابقت داده شده و در جداول مربوطه ثبت گردیدند و در مرحله سوم واحدهایی که در سطح بالای عوامل خلاقیت گیلفورد قرار داشتند شناسایی و شمارش گردیدند.روایی ابزار تحقیق بر اساس نظرات متخصصان تعلیم و تربیت قابل توجه بود و پایایی بر اساس فرمول هولستی 93% ، مورد محاسبه قرار گرفت. داده های حاصل با استفاده از آمار توصیفی ( شامل فراوانی و درصد) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . نتایج حاصل از پژوهش نشان داد : که کتاب درسی علوم تجربی دوم راهنمایی تأکید بیش از حد به سطح حافظه شناختی و تفکر همگرا داشته و به تفکر واگرا و تفکر ارزشیاب در حد ضعیفی توجه نموده و نتایج گویای این نکته است که درمحتوای کتاب درسی علوم تجربی دوم راهنمایی بین سطوح مختلف خلاقیت گیلفورد تعادل مناسبی وجود ندارد . کلید واژه ها: تحلیل محتوا ، محتوا ، کتاب درسی علوم تجربی ، دوره راهنمایی ، خلاقیت ، عوامل خلاقیت گیلفورد
جبار ساعدپناه غلامعلی احمدی
چکیده تحقیق: تحقیق حاضر به مقایسه ی رشد مهارت های زبان فارسی در دانش آموزان پایه ی اول با وبدون تجربه ی پیش دبستانی درشهرستان سنندج (کردزبان)می پردازد .جامعه آماری دراین پژوهش شامل2152نفرازدانش آموزدختروپسر پایه ی اول ابتدایی که در مدارس دولتی این شهر درسالتحصیلی 89/88مشغول به تحصیل بودند. دراین تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایی تعداد50نفر(25نفردختر و25نفرپسر)به صورت تصادفی ازبین دانش آموزان پایه ی اول این شهرستان که تجربه ی پیش دبستانی داشته اند و همچنین 50 نفر شامل (25نفردختر و25نفرپسر)ازبین دانش آموزان این منطقه که تجربه ی پیش دبستانی نداشته اند انتخاب گردید. روش این پژوهش توصیفی ازنوع پس رویدادی یا علی-مقایسه ای می باشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون های محقق ساخته بوده است. داده های حاصله بااستفاده از شیوه های آمار توصیفی وآمار استنباطی مورد تجزبه وتحلیل قرار گرفت.نتایج حاصل از پژوهش نشان داد :دانش آموزان پیش دبستانی رفته در هر چهارمهارت زبان فارسی (خواندن ،نوشتن ،گوش دادن وصحبت کردن)نسبت به پیش دبستانی نرفته ها برتری دارند. در این تحقیق رابطه ی بین جنسیت کودکان دو زبانه ی شرکت کننده در دوره ی پیش دبستانی رفته و مهارت زبان آموزی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. براساس نتایج آماری تحقیق گذراندن دوره ی پیش دبستانی تاثیریکسانی برارتقای مهارت های زبان آموزی درهردوجنس داشته است.
مصطفی صالح پور سید محمد رضا امام جمعه
هدف از انجام این پژوهش بررسی مقایسه میزان تاثیر دو روش آموزش به شیوه بازی و سنتی برانگیزه و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان پسر سال سوم ابتدایی ناحیه 4کرج بوده است، روش تحقیق نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه استفاده گردید، حجم نمونه متشکل از60 نفر دانش آموز پسر سال سوم ابتدایی است که30نفرآن هاگروه آزمایش و30 نفر گروه گواه بوده است و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابتدا محقق از میان مدارس ابتدایی ناحیه4کرج یک مدرسه را انتخاب کرد سپس ازمیان چهار تا کلاس سوم این مدرسه دو کلاس را به صورت تصادفی انتخاب کرد،بعد از آن یک کلاس را به گروه آزمایش و کلاس دیگر را به گروه گواه بطور تصادفی واگذار کرد. ابزارهای سنجش در این پژوهش شامل 1-پرسشنامه انگیزه ریاضی2- آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته و آزمون هوش ریون بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) ودر بخش استنباطی از تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نتایج به دست آمده ازتجزیه و تحلیل داده ها نشان دادکه:1-روش تدریس مبتنی بر بازی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی موثر است.2- روش تدریس مبتنی بر بازی در افزایش انگیزه نسبت به ریاضی موثر است. کلید واژه ها: روش تدریس مبتنی بربازی، روش تدریس سنتی، انگیزه ریاضی، پیشرفت تحصیلی
مهدیه کردستانی مسعود حقیقی
پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی عوامل موثر بر بهبود استفاده از فناوری اطلاعات در سازمان آموزش و پرورش استان کرمان است؛ اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق از آنجاست که با استفاده از فناوری اطلاعات و توسعه ی ارتباطات می توان گام های اساسی در همگانی کردن امر تعلیم و تربیت و ارتقاء سطح دانش جامعه برداشت. برای انجام تحقیق حاضر از روش توصیفی - همبستگی استفاده شده و جامعه ی آماری آن شامل کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهر کرمان می باشد که پس از تعیین حجم نمونه، 175 نفر از کارمندان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. به کارگیری فناوری اطلاعات با استفاده از مدل 5 عاملی کاربرد فناوری اطلاعات و پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 94/0،0 اندازه گیری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفته بطوریکه در بخش آمار توصیفی از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی، شاخص های گرایش به مرکز و پراکندگی و در بخش آمار استنباطی از گروه بندی متغیرها و ضریب همبستگی، رگرسیون خطی ساده استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق تمامی متغیرها روی بهبود بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمان آموزش و پرورش استان کرمان تاثیر دارند. پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی عوامل موثر بر بهبود استفاده از فناوری اطلاعات در سازمان آموزش و پرورش استان کرمان است؛ اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق از آنجاست که با استفاده از فناوری اطلاعات و توسعه ی ارتباطات می توان گام های اساسی در همگانی کردن امر تعلیم و تربیت و ارتقاء سطح دانش جامعه برداشت. برای انجام تحقیق حاضر از روش توصیفی - همبستگی استفاده شده و جامعه ی آماری آن شامل کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهر کرمان می باشد که پس از تعیین حجم نمونه، 175 نفر از کارمندان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. به کارگیری فناوری اطلاعات با استفاده از مدل 5 عاملی کاربرد فناوری اطلاعات و پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 94/0،0 اندازه گیری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفته بطوریکه در بخش آمار توصیفی از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی، شاخص های گرایش به مرکز و پراکندگی و در بخش آمار استنباطی از گروه بندی متغیرها و ضریب همبستگی، رگرسیون خطی ساده استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق تمامی متغیرها روی بهبود بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمان آموزش و پرورش استان کرمان تاثیر دارند.
ندا محمدی علیرضا عصاره
چکیده: هدف از این پژوهش، بررسی محتوای کتاب های درسی آموزش هنر دوره راهنمایی بر اساس عوامل خلاقیت است که به روش تحقیق، تحلیل محتوای کمی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل کتاب های آموزش هنر دورهی راهنمایی در سال تحصیلی 90-1389 میباشد. حجم نمونه به روش نمونه گیری هدفمند، برابر با حجم جامعه انتخاب گردید. برای مطالعه این پژوهش از فرم تحلیل محتوای محقق ساخته الگوی خلاقیت گیلفورد استفاده شد. روایی این ابزار توسط صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت مورد تایید قرار گرفت؛ و پایایی آن با استفاده از فرمول پایایی هولستی 92/0 بدست آمد. برای تحلیل محتوای کتاب درسی آموزش هنر دوره راهنمایی از یک طرح کد گذاری استفاده گردید و داده ها به کمک آمار توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین) و روش های تحلیلی (تحلیل و تفسیر فراوانی و درصدها) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که از میان مولفه های خلاقیت گیلفورد محتوای هر سه کتاب بیشترین سهم را به تفکر همگرا (میانگین 57.5 درصد) و کمترین سهم را به تفکر ارزشیاب (میانگین 5.51 درصد) داده است. تفکر واگرا درصد نسبتاً خوبی (میانگین 34.67 درصد) را در محتوای کتاب ها دارد و حافظه شناختی بیشتر در متون هر سه کتاب مورد توجه قرار گرفته (میانگین 19.24 درصد) و در تصاویر و فعالیت ها کمتر (میانگین 6.24 درصد) لحاظ شده است؛ لذا می توان نتیجه گرفت که کتاب های هنر هر سه پایه نسبت به کتب دیگری که توسط محققین دیگر مورد تحلیل قرار گرفته است از واگرایی بیشتری برخوردار بوده است ولی با توجه به اینکه تفکر ارزشیاب نیز جز مولفه های مهم در خلاقیت محسوب می شود و به میزان خیلی کم در هر سه کتاب به آن پرداخته شده است می توان گفت شکافی اساسی بین برنامه درسی هنر و خلاقیت وجود دارد که باید بازنگری شود. کلید واژهها: خلاقیت، هنر و خلاقیت، کتاب درسی هنر، کتاب هنر راهنمایی، الگوی خلاقیت گیلفورد