نام پژوهشگر: محمد اجزاء شکوهی
محمد گفتی محمد اجزاء شکوهی
تحقیقات انجام شده درباره بافت های بدون برنامه و برنامه ریزی شده شهر سبزوار نشان می دهد که این بافتها در توسعه فیزیکی خود از یکسری مشکلات و اولویت هایی برخوردارند که سبب شده این بافتها از توسعه متفاوتی برخوردار باشند. در بافت های بدون برنامه شهر سبزوار می توان اذعان داشت که فاصله نزدیک به شهر سبزوار، ارزانی قیمت زمین، روابط بالای همسایگی از اولویت های زندگی در این محدوده ها و در بافت برنامه ریزی شده شهر شرایط مساعد آب و هوا، وضعیت تقریبا بالای فرهنگی ساکنین شهرک و ... از اولویت های زندگی در این محدوده می باشد. در خصوص مشکلات این محدوده ها نیز می توان گفت که در بافتهای بدون برنامه شهر، کمبود امکانات و خدمات محله ای، شکل و فرم پیچیده شبکه های دسترسی، امنیت نامناسب این مناطق، شکل و ساخت نامناسب مساکن در این محدوده ها و در بافت برنامه ریزی شده، کمبود امکانات و خدمات در سطح منطقه ای، فاصله زیاد تا شهر، ضعف سیستم حمل و نقل درون شهری شهرک به سبزوار و ... را می توان نام برد. برای دستیابی به فرضیه های تحقیق با تکمیل پرسشنامه به حجم نمونه ای برابر با 250 پرسشنامه از محدوده بافت بدون برنامه و تعداد 125 پرسشنامه از محدوده بافت برنامه ریزی شده شهر و همچنین تعداد 15 پرسشنامه از کارشناسان و متخصصان شهرداری تکمیل شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علت توسعه فضایی- کالبدی محدوده های بافت بدون برنامه شهر سبزوار مهاجرت های روستا- شهری شهرستان به شهر سبزوار می باشد و چون این مهاجران از لحاظ اقتصادی در مضیقه قرار دارند به ناچار به دلیل ارزانی قیمت زمین به این محدوده ها رانده می شود. نتایج تحقیق در مورد بافت برنامه ریزی شده شهر سبزوار همچنین نشان می دهد که کمبود امکانات و خدمات اساسی در سطح منطقه ای و بوقوع نپیوستن پیش بینی های جمعیتی شهر سبزوار باعث توسعه کند این محدوده شده است. از ره یافته هایی که کمک به توسعه این مناطق می نماید، می توان به فراهم کردن امکانات رفاهی در روستاها برای جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهر، پر کردن فضاهای خالی داخل شهر و محدوده شهرک توحید، فراهم نمودن امکانات و خدمات رفاهی- بهداشتی در محدوده شهرک توحید و ... اشاره کرد.
ماندانا زمانی محمد اجزاء شکوهی
امروزه با وجود در دسترس بودن زمین شهری بنا به دلایلی از جمله مشکلات حقوقی – بورس بازی زمین – احتکار – سیاست های مقطعی و بافت فرسوده شهری زمین و مسکن قابل عرضه و متناسب با تقاضا وجود ندارد . این عدم تعادل بین عرضه و تقاضا موجب کمبود زمین و مسکن گشته است . ناحیه یک منطقه هفت مشهد نیز به عنوان ناحیه مورد مطالعه از این قاعده مستثنی نبوده است یکی از عوامل مهم و موثر در افزایش تقاضای زمین و مسکن در ناحیه مورد مطالعه مهاجرت است. که منشا مهاجرتهای صورت گرفته به ناحیه روستاها و شهرهای کوچک اطراف مشهد می باشد . این مهاجرتها موجب عدم تعادل بین عرضه و تقاضای زمین و مسکن و به دنبال آن کمبود مسکن در ناحیه شده است . ناحیه یک منطقه هفت یکی از مهمترین قطبهای تجاری ، بافت قدیم شهرمشهد به شمار می آید .جامعه آماری انتخاب شده در این پژوهش بر اساس فرمول کوکران در حدود 320 نمونه بوده است. اطلاعات مورد نظر از ناحیه ازطریق پرسشنامه و به صورت تصادفی جمع آوری شده است . نتایج بدست امده از سطح ناحیه مورد مطالعه نشان می دهد که این ناحیه یکی از نواحی مهاجر پذیر در سطح منطقه به شمار می آید بر این اساس بیش از 69 درصد از جمعیت این ناحیه را مهاجرین ناحیه تشکیل می دهند این مساله در ایجاد عدم تعادل در عرضه و تقاضای مسکن نقش موثری داشته است به گونه ای که این ناحیه در سال 85 با کمبود 2185 واحد مسکونی روبرو بوده است .
مهدی باقری محمد قاسمی خوزانی
چکیده اسکان غیررسمی پدیده ای است که بدنبال تحولات ساختاری و بروز مسایل و مشکلات اقتصادی-اجتماعی مانند جریان سریع شهرنشینی و مهاجرت روستایی و رانده شدن افراد تهیدست شهری به نواحی آسیب پذیر شهری به وجود آمده است. این مشکل شهری صرفا مساله ای کالبدی و فیزیکی نبوده و از عوامل کلان ساختاری در سطح ملی و منطقه ای ناشی می شود. رشد فزاینده جمعیت شهری نسبت به توسعه و ارائه خدمات و تسهیلات سازمان های دولتی و غیردولتی پیشی گرفته و نبود راهکارهایی در زمینه برآوردن نیازهای سکونتی و سرپناه اقشار کم درآمد در فضای رسمی و برنامه ریزی شده شهر، اسکان غیر رسمی را به گونه ای بی سابقه گسترش داده است. در کشور ما، در شهرهای بزرگ، علی الخصوص درشهر مشهد (حدود 900 هزار حاشیه نشین)، جریان سریع شهرنشینی در 20 سال گذشته پدیده اسکان غیررسمی را بدنبال داشته و این پدیده در حال رشد، مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و زیست محیطی بسیاری را برای این شهرها به وجود آورده است. لذا این پژوهش به بررسی و تحلیل عوامل موثر در پیدایش و گسترش اسکان غیررسمی در منطقه 5 شهرداری مشهد می پردازد. با این هدف به تبیین شاخص های اسکان غیررسمی و روش های ساماندهی و توانمندسازی این سکونتگاهها در این منطقه پرداخته می شود. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است، جامعه آماری ساکنان سکونتگاههای غیررسمی در منطقه 5 شهرداری مشهد است. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانه ای، پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده بهره گرفته شده است، روش نمونه گیری بصورت تصادفی بوده است و برای تجزیه و تحلیل و پردازش داده ها از نرم افزارهای spss وexcel بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که کیفیت سطح زندگی مهاجرین نسبت به گذشته ارتقاء پیداکرده است. و سرپرستان خانواده ها در مقایسه با فرزندانشان از رضایتمندی بیشتری از زندگی در این منطقه برخوردارند.همچنین یافته های تحقیق نشان می دهدکه برنامه های حمایتی نهادها و سازمان های اجتماعی نقش مهمی درساماندهی و توانمندسازی سکونتگاههای غیر رسمی در منطقه 5 شهرداری مشهد دارد. در نتیجه می توان گفت که مساله اصلی در اسکان غیررسمی ناشی از عدم امکان ورود افراد به بخش های رسمی اقتصاد نیست بلکه مساله اصلی به طور کلی ناشی از محدودیت در ورود به نظام اسکان رسمی است و خانوارها بدلیل محدودیت های اقتصادی و مالی به اسکان در این منطقه می پردازند. همچنین در این مقاله از رویکرد توانمندسازی به عنوان راهبردی نوین و علمی جهت مقابله با سکونتگاههای غیررسمی مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفته و پیشنهاد شده است. واژگان کلیدی: اسکان غیررسمی، ساماندهی، راهبرد توانمندسازی، منطقه 5 شهرداری مشهد
فرشته مرادی کرتویجی محمد اجزاء شکوهی
چکیده نظر به اینکه علم برنامه ریزی روز به روز به سمت برنامه ریزی خرد خرد (گام به گام) پیش رفته و از سویی مبحث توسعه ی پایدار نیز به برنامه ریزی پایین به بالا و برنامه ریزی برای کوچکترین واحد ها توجه دارد، امروزه در اکثر کشورها به منظور رسیدن به توسعه ی پایدار شهری به برنامه ریزی برای کوچکترین واحد شهری یعنی محلات مسکونی توجه وافر می شود. در این رساله نیز با هدف ارتقاء سطح پایداری محلات مسکونی سجاد و سراب شهر مشهد و ارئه ی راهکارهای مناسب جهت ارتقای شرایط کیفی این محلات به شناخت مفهوم توسعه ی پایدار محله ای، بررسی و مطالعه ی ادبیات مربوطه و تجربیات جهانی و شناخت و تدوین شاخص های تأثیرگذار بر سطح پایداری محلات مورد مطالعه پرداخته شد. نتایج حاصل از پیمایش و اطلاعات گردآوری شده در باب این شاخص ها در سطح محلات مورد بررسی (محلات سجاد و سراب) با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ترکیب روش های تحلیل سلسله مراتبی (ahp ) و دلفی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که محله ی سجاد با وزن نهایی پایداری 0.794 نسبت به محله ی سراب با وزن نهایی 0.357 در شرایط پایدارتری به سر برده و اما از منظر سطح بندی ابعاد پایداری با توجه به حاصل نظرات ساکنین محلات در باب شاخص های مورد مطالعه و وزن دهی گروه تصمیم ساز این پژوهش به این شاخص ها، محله ی سجاد از منظر اجتماعی، اقتصادی، نهادی و کالبدی و محله ی سراب از منظر شاخص های زیست محیطی در شرایط پایدارتری نسبت به دیگری قرار داشتند. در پایان بر اساس نتایج حاصل از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی و با استفاده از روش های آمار استنباطی ( lsdو f) به بررسی تأثیر شاخص های اقتصادی پژوهش بر سطح پایداری محلات مورد مطالعه پرداختیم، یافته های این بخش نشان از تأثیر مثبت سطح اقتصادی محلات بر وضعیت پایداری آنها دارد. بدین صورت که هرچند محله ی سراب از منظر سطح زیرمعیارهای سرانه ی تجاری محله و درصد عضویت ساکنین در صندوق های قرض الحسنه ی محلی نسبت به محله ی سجاد در شرایط بهتری به سر می برد اما محله ی مسکونی پایدار تر این پژوهش یعنی محله ی سجاد از نظر شاخص های نوع مالکیت، تنوع گونه های مسکن و سطح درآمد ساکنین که بیشترین وزن را به خود اختصاص داده اند نسبت به دیگر محله ی مورد مطالعه در شرایط بهتری قرار داشته است، بنابراین می توان اینگونه استنباط کرد که بین سطح اقتصادی محلات و وضعیت پایداری آنها رابطه ی معناداری وجود دارد.
میرمعظم ابراهیمی قوزلو عزت اله مافی
این تحقیق بر آنست تا وضعیت شهر مشهد را به لحاظ شاخص-های نگرش شهرگرایی جدید مورد بررسی قرار دهد. برای انجام این امر، مبانی نظری مربوط به انواع نگرش های تاثیرگذار بر برنامه ریزی و فضاهای شهری و معیارهای مورد توجه در نگرش شهرگرایی جدید مورد بررسی قرار گرفت. وضعیت شهر مشهد با استفاده از لایه های سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرار گرفت و مطالعات نشان داد که اکثر فضاهای جغرافیایی شهر مشهد زیر پوشش ایستگاه های اتوبوس قرار دارند، اختلاط کاربری های تجاری و سایر کاربری ها در حد بالایی قرار دارد، تنوع تعداد طبقات و ارتفاع متفاوت ساختمان ها بالاست و همچنین سیستم حمل و نقل عمومی به خاطر عدم راه اندازی قطار شهری، کیفیت پایین سفرهای با اتوبوس، محدودیت در مسیرهای ویژه اتوبوس، دوچرخه و کیفیت پایین پیاده-روها با مسائل عمده ای روبروست. همچنین مشخص شد که به غیر از مشکلات ذکر شده مشکلات دیگری نیز در ارتباط با تمرکز پهنه های فقر، بورس بازی زمین و... در شهر مشهد وجود دارد. نتیجه گیری حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که قسمتی از مسائل و مشکلات شهری کلانشهر مشهد را می-توان با معیارهای نگرش شهرگرایی جدید حل کرد، اما پاسخگویی به تمام مشکلات، نیازمند نگرشی وسیع تر و دیدی عمیق تر است.
وحید یوسف پور طرقی محمد رحیم رهنما
توسعه شهرنشینی و رشد شهرها و شهرگرایی در سده اخیر ابعاد تازه ای به مسائل شهری بخشیده و مراقبت و هدایت توسعه شهر و ساماندهی شهرها و مناطق پیرامون آن اهمیت ویژه ای یافته است. در این میان نحوه مدیریت بر جریان مطلوب زندگی می تواند در بهبود سکونتگاه های انسانی و پایداری توسعه شهری مهم ترین نقش را ایفا کند، زیرا عامل تنظیم کننده برنامه های شهری و نحوه برخورد با مسائل شهرها از کارایی مدیریت شهری نشأت می گیرد. یکی از شیوه های جدید مدیریت، مدیریت غیر متمرکز شهرها است که با تقسیم وظائف و مسئولیت ها به تحقق اهداف مورد نظر برای اداره شهرها کمک می کند. همچنان که اداره امور شهر بزرگی چون مشهد به صورت یکپارچه و واحد امکان پذیر نبوده و مستلزم تقسیم آن به واحدهای خردتری است. به منظور ارائه هر چه بهتر و موثرتر خدمات یاد شده به شهروندان، نیاز به تقسیمات شهری در سطوح مختلفی است تا این خدمات با توجه به سلسله مراتب آن به صورت متعادل تری در تمام نقاط شهر و مدیریت و ارائه گردد. در این میان سیاست ناحیه محوری که از سال 1386 رسماً در شهرداری مشهد اجرا شده با تقسیم مناطق 13 گانه شهرداری به 42 ناحیه سعی در انجام این مهم داشته است. بررسی میزان موفقیت این سیاست و میزان توفیق در تفویض وظایف و اختیارات به سطوح پایینی (نواحی) و اجرای مدیریت غیر متمرکز از اهداف اصلی این تحقیق می باشد. برای رسیدن به این هدف پس از بررسی وضعیت طبیعی، اقتصادی و اجتماعی شهر و بررسی میزان کارآیی نواحی، میزان تفویض وظایف و اختیارات در بخش ها و معاونت های مختلف نواحی مورد پرسش قرار گرفت. نتایج این تحقیق که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته نشان می دهد؛ ناحیه محوری تاکنون نتوانسته است به طور کامل به مدیریت غیر متمرکز دست پیدا کند و این در حالیست که این سیاست موجب افزایش پیچیدگی (جغرافیایی و عمودی) در ابعاد ساختاری شهرداری شده است همچنین نواحی شهرداری مشهد که با مدل dea مورد بررسی قرار گرفت حاکی از آن است که برخی از نواحی شهرداری مشهد در مرز کارآیی قرار نمی گیرند. با این توضیح پیشنهاد می گردد به منظور تقویت جایگاه نواحی از طریق واگذاری وظایف و اختیارات کامل به نواحی و ادغام مناطق در قالب شهرداری مرکز و نواحی، می تواند کمک شایانی به کاهش این پیچیدگی ساختاری و رسیدن به اهداف مدیریت غیر متمرکز و ناحیه محوری بیانجامد.
هادی اسماعیل زاده محمد اجزاء شکوهی
چکیده : پژوهش حاضر با هدف ارزیابی عوامل موثر در جایگاه شهر میانی تربت حیدریه در سلسله مراتب شهری استان خراسان رضوی انجام شده است. با توجه به ماهیت تحقیق روش گردآوری اطلاعات به دوشیوه کتابخانه ای ومیدانی می باشد.بدین صورت که پس جمع آوری اطلاعات جمعیتی،مهاجرت واشتغال با توجه منابع موجود مانند کتابخانه ها،طرح های تحقیقاتی ،آمارنامه ها وآرشیو سازمانهای مربوطه در سطح شهرستان ،مطالعات میدانی از طریق مشاهده مستقیم،مصاحبه ونظرسنجی انجام شد. در ابتدا با بررسی ویژگی ها وشاخصهای شهرمیانی به مقایسه شهرستان تربت حیدریه با ویژگی های شهر میانی به منظور ارزیابی موقعیت شهر موردنظر در دسته بندی شهرها پرداخته شد. پس از شناسایی عوامل موثر بر تحقق جایگاه فعلی تربت حیدریه در نظام شهری استان،با انجام محاسبات بازار کار شهرستان مشخص گردید عامل اشتغال در طی دوره موردمطالعه (1385-1355) نقش مهمی در جذب مهاجرت های روستا- شهری داشته است و در هر دوره ای که مرکز شهرستان با افزایش اشتغال روبه رو بوده ، توانسته است ضمن بهبود جایگاه خود در نظام شهری استان ،زمینه توسعه شهرستان را فراهم آورد. در ادامه ضمن شناسایی بخش پایه اقتصاد شهرستان و بررسی تغییرات سهم اشتغال بخش های گوناگون اقتصاد شهرستان در طی دهه 85-1375، بخش کشاورزی به عنوان مهم ترین بخش که سهم بالایی از اشتغال شهرستان را به خود اختصاص داده است،تعیین گردید و توانست به عنوان تنها بخشی باشد که به عنوان برنده اقتصادی مطرح است . بنابراین در ادامه به منظور تعیین راهکارهای توسعه بخش پایه اقتصاد شهرستان به تدوین استراتژی های بخش فوق پرداخته شد . بدین منظور به اجرای تکنیک swot پرداخته شده ، از آنجایی که تمرکز اصلی پژوهش بر روی بخش کشاورزی بود تکنیک فوق در بین 15 تن از کارشناسان جهاد کشاورزی ، فرمانداری و برخی از تعاونی ها و اتحادیه های تولید اجرایی شد. که در نهایت پس از انجام سه مرحله نظرسنجی در بین کارشناسان نامبرده ،جایگاه بخش کشاورزی شهرستان در ماتریس ارزیابی موقعیت مشخص گردید .در ادامه استراتژی های متناسب با جایگاه شهرستان مشخص گردید وبرای تعیین اولویت استراتژی ها از کارشناسان نظرسنجی شد. در نهایت در بین استراتژی های مشخص شده ،استراتژی توسعه صنایع وخدمات وابسته به بخش کشاورزی وحمایت از آنها به عنوان اولویت دارترین استراتژی پیش روی توسعه کشاورزی شهرستان مشخص گردید و فرضیه پژوهش را تایید می کند. کلمات کلیدی: تربت حیدریه ،جایگاه ، شهر ،میانی ،نظام شهری
امین حسن زاده محمد اجزاء شکوهی
عموما ارزیابی کاربری اراضی شهری منعکس کننده تصویری گویا از منظروسیمای شهری وهمچنین چگونگی تخصیص فضای شهری به کاربری های مختلف مورد نیازشهر درطی زمان ودرجهت رسیدن به اهداف توسعه شهری می باشد. در این تحقیق ضمن بررسی دیدگاههای نظری درباره کاربری اراضی شهری ،مشخصا به تحلیل وارزیابی کاربری های آموزشی ،ورزشی وفضای سبز شهر قوچان به روش توصیفی-تحلیلی پرداخته شده است وبرداشت های میدانی با بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis )جمع آوری گردیده است.در همین راستا تحقیق حاضراهداف زیررا دنبال می کند: بررسی وارزیابی میزان تحقق کاربری های مورد مطالعه وتغییرات حاصله درآنها بعلاوه بررسی عوامل موثردر عدم تحقق کاربری های مذکورطرح تفصیلی شهر قوچان وشعاع دسترسی به آنها. انجام طرح تفصیلی قوچان که توسط مهندسین مشاورفرافزا انجام شده محدوده زمانی 1363 تا1373 (اولین طرح تفصیلی شهر قوچان ) را در برگرفته است.در حالیکه ارزیابی صورت گرفته مربوط به سال1391 می باشدوتوجه به تفاوت زمانی بین انجام طرح وزمان ارزیابی ،نشان از عدم تحقق بیشترکاربری ها در سال پایان طرح (1373 )دارد.نتایج حاصل از ارزیابی کاربری های مورد مطالعه پیش بینی شده طرح تفصیلی فرافزا(آموزشی ،ورزشی وفضای سبز)نشانگرآن است که با عدم تحقق کاربری های ورزشی وفضای سبز وتحقق نسبی کاربری آموزشی مواجه می باشدومهمترین دلایل عدم تحقق این کاربری ها:عدم رعایت ضوابط اولیه طرح ،مشکلات مربوط به تملک اراضی ،کمبودمنابع مالی ومکان یابی نادرست کاربری ها می باشد.لازم به ذکراست میزان تحقق کاربری های آموزشی،ورزشی وفضای سبز دروضع موجود به ترتیب 64/76 ،27 و36 درصدمی باشد
نسرین گوهری قاسم پور محمد اجزاء شکوهی
.در این پژوهش هدف ،ارزیابی شاخص های مشارکت , شفافیت ، بینش راهبردی سه شاخص حکمروایی خوب شهری در مناطق 4 و8 شهر مشهد با توجه به مدیریت یکپارچه در ابعاد ملی (زیر ساخت ها وبستر های قانونی ) و منطقه ،محلی (سازمان ها و شهرداری ها در سطح منطقه و محلی ) می باشد .روش تحقیق این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده که از منابع کتابخانه ای – اسنادی ، پرسشنامه و پیمایش های میدانی جهت گرد آوری اطلاعات مورد نیاز استفاده گردیده است .از آنجایی که دیدگاه شهروندان و مدیران مناطق 4 و8 در مورد وضعیت شاخص های مشارکت ،شفافیت ، بینش راهبردی مقایسه شده است ،حجم نمونه در این پژوهش 322 نفر از شهروندان مناطق 4و8 (161 نفر از هر منطقه )و 50 نفر از مدیران شهری شهرداری می باشد
مصطفی ایستگلدی محمد اجزاء شکوهی
امروزه تغییر رویکرد به مقوله توسعه باعث شده است که مقولات انسانی نظیر مشارکت به عنوان عامل اصلی جهت دستیابی به توسعه شهرها مطرح گردد. این تحولات، ادبیات برنامه ریزی شهری در کشورهای در حال توسعه (منجمله ایران) را دچار تحول نموده است به طوریکه اکثر کارشناسان در این کشورها بر لزوم مشارکت در راستای تحقق توسعه شهری تاکید دارند. منتها با وجود این تاکید و حتی تغییر ساختار مدیریت شهری در ایران (تشکیل شوراهای شهر)، هنوز عدم تحقق مشارکت به عنوان یکی از موانع مهم جهت دستیابی به توسعه مطرح می باشد. تحقیق حاضر نیز به دنبال بررسی این موضوع در شهر گرگان می باشد. تحقیق در سه مرحله توصیف، تبیین و تحلیل به انجام می رسد. نتایج تحقیق در مرحله توصیف نشان می دهد که در فضای موجود شهر گرگان، شهروندان به طور بالقوه تمایل بالایی برای مشارکت دارند منتها این ذهنیت در عرصه عمل به فعلیت نمی رسد و میزان مشارکت نهادی این افراد پایین است. همچنین آنها آشنایی چندانی با مفهوم شورای شهر به عنوان تجلی جامعه مدنی و فلسفه پیدایش آن ندارند و اکثر مراجعات آنها به شورای شهر نشان دهنده این عدم آگاهی می باشد. نتایج تحقیق در مرحله تبیین بر طبق نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس نیز نشان می دهد که آراسته نبودن فضای شهر گرگان با اصول مورد نظر نظریه کنش ارتباطی سبب فاصله ارکان اصلی شهر (شهروندان، شورای شهر به عنوان عالی ترین نمود جامعه مدنی و شهرداری به عنوان مهمترین نهاد ادراه کننده شهر) از یکدیگر شده است. فضایی که مشخصه اصلی آن ضعف اعتماد می باشد. این فضا مانع مهمی جهت تحقیق مشارکت در بعد رسمی و نهادی شده است. نتایج تحقیق در مرحله تحلیل نیز نشان می دهد که تقدم مدرنیسم و مدرنیزاسیون بر مدرنیته (بدون فراهم بودن زمینه های فکری مدرنیته) سبب شده است که نمودهای حاصل از مدرنیسم و مدرنیزاسیون (شوراهای شهر) در این شهر در انتقال معنای خویش ناکام باشند. همچنین در قسمت پیشنهادات نیز تاکید می گردد آراسته شدن فضای شهر گرگان با اصول نظریه کنش ارتباطی می تواند زمینه مناسبی برای نزدیکی ارکان اصلی شهر به یکدیگر، افزایش اعتماد و همچنین فراهم شدن بسترهای لازمه جهت انتقال معنای شورای شهر به عنوان تجلی جامعه مدنی گردد.
عقیل امیری براتعلی خاکپور
در شهر مشهد 137 موسسه خیریه وجود دارد که جمعیتی بالغ بر162756 نفر (3/22 % از کل جمعیت حاشیه نشین مشهد) را تحت پوشش خود دارند. براساس مطالعات انجام شده مشخص گردید که تنها در بعد اقتصادی رابطه معناداری بین افرادی که تحت پوشش بودند و افرادی که تحت پوشش نبودند وجود دارد ولی در سایر زمینه تفاوتی وجود ندارد لذا در کل می توان گفت که تفاوت معنی داری بین حاشیه نشینان تحت پوشش با حاشیه نشینانی که تحت پوشش نبوده اند وجود ندارد.تحقیق حاضر، نقش موسسات خیریه را در توانمند سازی و بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی و کالبدی حاشیه نشینان را در شهر مشهد مورد بررسی قرار داده است. در همین راستا تاریخچه ی حاشیه نشینی در جهان، تئوریها و الگوهای مقابله با آن، اقدامات مجامع بین المللی و تجربیات سایرکشورهای درگیر با پدیده حاشیه نشینی بررسی شده است. همچنین تحولات جمعتی ایران طی چند دهه اخیر و چگونگی شکل گیری حاشیه نشینی در شهر مشهد در دوره های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. پس از این مرحله مناطق حاشیه نشین دو و سه شهرداری مشهد (با 277448 نفر حاشیه نشین )جهت مطالعه انتخاب گردید که در این مناطق 300پرسشنامه(150 پرسشنامه در منطقه سه توسط افراد تحت پوشش موسسات خیریه و 150پرسشنامه توسط حاشیه نشینان منطقه دو که تحت پوشش هیچ موسسه خیریه ای نبودند) تکمیل گردید