نام پژوهشگر: علی اکبر احمدی افرمجانی

دیدگاه جان مک داول در باب نظریه معنا (محتوای خبری) و ارجاع
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  علی حسین خانی   حسین شیخ رضایی

مک داول، در بحث از نظریه ی معنا، در جستجوی یافتن پاسخی است به این پرسش که : چگونه می توان نظریه ای بدست داد که معرفت به آن، برای فهم یک زبان، کافی باشد؟ مک داول، در این راه، از آراء دو فیلسوف برجسته ی زبان بهره می برد، دیویدسون و فرگه؛ و نیز از آراء این دوفیلسوف، در مقابل انتقادات دامت، دفاع می کند. دیویدسون اصرار دارد که جزء مرکزی چنین نظریه ای یک نظریه ی صدق به شکل نظریه ی صدق تارسکی است. نظریه ی صدق تارسکی، قضایایی را، برای هر جمله ی خبری از زبان مورد بررسی، بدست می دهد که شرط لازم و کافی برای صدق جمله ی مذکور را تصریح می کنند. برای دیویدسون، معرفت به چنین نظریه ی صدقی ( به عنوان حامل یک نظریه ی معنای ترکیبی ) همسنگ فهم زبان است. از سویی دیگر، فرگه معتقد بود که می توان محتواهای خبری جملات را بوسیله ی بدست دادن شروط صدق آنها تعیین کرد، و نیز اینکه محتوای خبری یک جزء جمله، سهم یا مشارکت آن جزء در محتوای خبری جملاتی است که در آنها واقع است. دیدگاه سومی که مک داول از آن دفاع می کند، پیشنهاد دیویدسون را به عنوان طرحی درباب بررسی سرشت یک نظریه ی محتوای خبری ( فرگه ای )، برای یک زبان، ارائه می دهد. نظریه ی محتوای خبری به عنوان یک نظریه ی صدق، بهمراهی یک نظریه ی نیرو، نظریه ای ( تام ) را تشکیل می دهند که معرفت به آن، برای فهم زبان، کافی است. این نظریه ی تام، اظهارات گویندگان یک زبان ( بیگانه ) را، با توجه به فهم آنها از فرازبان خود، به عنوان انجام یکسری افعال گفتاری توصیف می کند که چنین توصیفاتی از رفتار زبانی گویندگان، تنها در پرتو گرایش های گزاره ای آنها قابل درک خواهد بود. چنین نظریه ی معنای معتدلی، که یک نظریه ی فهم نیز محسوب می شود، پاسخ مک داول به پرسشی است که در ابتدای سخن مطرح شد. این نگاه، در مقابل دیدگاه دامت قرار می گیرد که بر طبق آن امکان یک نظریه ی معنای معتدل، منتفی است. با مروری بر انتقادات دامت بر طرح مک داول و سپس تشریح پاسخ های مک داول، در انتهای این نوشته، به این نتیجه خواهیم رسید که نظریه ی معنای معتدل مک داول نسبت به نظریه ی نیرومند دامت حداقلی تر، واقع گرا و در عمل، موفق تر است.

تحلیلی بر نظرات فرگه در مورد زبان و متافیزیک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  علیرضا محمدی   فرشته نباتی

این پایان نامه بر اساس یکی از مهترین مقالات فرگه با نام معنا و مدلول نوشته شده است. در کنار این مقاله مفاهیم مهمی همچون تابع، شناسه، اسم خاص، جمله، نقل قول مستقیم و غیر مستقیم و معناها و مدلول های آنها مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین دیدگاه های متنوع و منتقد راجع به فرگه که از سوی اشخاص صاحب نام و متنفذی چون راسل، چرچ، لانگفورد، مندلسون و ... مطرح شده است مورد بررسی قرار می گیرد. تقریبا تمامی مقالات مهم فرگه و نتایج فلسفی و منطقی مترتب بر آنها مورد بررسی قرار می گیرد.

برگردان و شرح سه فصل پایانی کتاب واژه و شئ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1388
  پیام نوری   غلامرضا ذکیانی

ویلارد وَن اورمان کواین را میتوان بانفوذترین فیلسوف تحلیلی نیمه ی دوم قرن بیستم نامید. کتاب عمده ی وی که ازجمله آثار کلاسیک در فلسفه ی تحلیلی است، واژه و شئ نام دارد که در سال 1960 میلادی نوشته شده است. این پایان نامه برگردان و شرح سه فصل پایانی این کتاب میباشد. کواین در ادامه ی پروژه ی طرد و حذف متافیزیک که محوری ترین اندیشه ی فیلسوفان تحلیلی است، برآنست که هیچگاه نمی توان در تهیه ی یک فرهنگ لغت ترجمه از یک زبان بیگانه (مثلاً زبان بومی های یک جنگل) به زبان خودمان به نوعی وحدت در ترجمه رسید و راهنماهای چنین ترجمه ای اگرچه هریک میتوانند جداگانه با رفتارهای بومیان سازگاری داشته باشند اما خود باهم ناسازگار خواهند بود و لذا هیچ ملاکی در دست مترجم نیست تا کدام ترجمه را ترجمه ای صحیح بداند. از نظر کواین ترجمه نه اینکه امکان پذیر نباشد بلکه اصلاً تعین ندارد. وی، از این رهگذر میخواهد بگوید که اساساً هویتی به نام معنا وجود ندارد و این که گمان داشته باشیم با توسل به چنین امری می توانیم پدیده های زبانی را تبیین کنیم توهمی بیش نیست.

تحلیلی بر نظریه مدل و ملاحظاتی درباره مبادی و نتایج فلسفی آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  مسعود ایثاری   علی اکبر احمدی افرمجانی

نظریه ی مدل یک نظریه ی منطقی سمانتیکی با هدف ارائه ی شیوه ی تفکر قیاسی سازگار از طریق رهیافت فرازبانی است. این نظریه مبتنی بر مفهوم تعبیرپذیری زبان است و به تبع آن ریشه در سنت و دیدگاه مدل انگارانه دارد که به روایت هینتیکا در اواخر قرن نوزدهم با هیلبرت آغاز شده است. این دیدگاه، به رغم مخالفت های سرسختانه ی یونیورسالیست های پیرو فرگه، در نیمه ی نخست قرن بیستم در مکتب لوف-ورشو بالیده و در میانه ی این قرن به دست تارسکی در قالب نظریه ی مدل به بار نشسته است. مفهوم تعبیرپذیری زبان به همراه مفهوم سازگاری به ویژه در ارتباط با مفهوم سمانتیکی صدق، که همگی زمینه ساز مجادلات پیچیده ی فلسفی اند، نظریه ی مدل را به فلسفه پیوند می دهند و طبعا دو پرسش را پیش می کشند: اول آنکه از منظر فلسفی کدام مبادی از این نظریه پشتیبانی می کنند و دیگر آنکه باز هم از همین منظر چه نتایجی بر این نظریه مترتب است. متن حاضر نخست کوششی است برای بررسی پارادایم سمانتیک علمی و بیان منقح اصول آن به عنوان بستر اصلی نظریه ی مدل بر مدار فعالیت های برجسته ی تارسکی در پایه ریزی و قوام و گسترش این نظریه و به ویژه ابهام زدایی از مجادلات فلسفی یاد شده در این پارادایم؛ سپس با معرفی اجمالی نظریه ی مدل تلاشی است برای پاسخ گویی به دو پرسش فوق. اجمالا، مبنای اصلی نظریه ی مدل، و اساسا سمانتیک علمی، بی طرفی اپیستمولوژیک و انتولوژیک دیدگاه مدل انگارانه است. این بی طرفی زمینه ساز تعبیر پذیری زبان و متعاقبا، مطابق رای هاجز، از طریق مفهوم صدق در یک ساختار مبنای نسبی سازی مفهوم مدل است که بر پایه ی آن دو نتیجه ی مهم و مرتبط فلسفی حاصل می شود: یکی سمانتیک زبان های صوری موجهه، با محوریت کریپکی، و دیگری سمانتیک مدل انگارانه ی زبان های طبیعی (مورد تردید خود تارسکی) با محوریت مونتاگیو. واژگان کلیدی: نظریه ی مدل، سمانتیک علمی، نظریه ی صدق تارسکی، تعبیرپذیری زبان، سازگاری

مفهوم خدا از دیدگاه هگل (براساس کتاب کویینتین لاوئر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1389
  زهره جمشیدی کیا   علی اکبر احمدی افرمجانی

هگل به عنوان یکی از بزرگترین فلاسفه همواره محل بحث بوده است و پیچیدگی اندیش? وی و زبان دشواری که برای بیان این اندیشه ها به کار برده است، نه تنها فهم فلسف? وی را دشوار ساخته بلکه امکان تفسیرهای مختلف و گاه کاملاً متفاوت را به هگل شناسان و منتقدان وی می دهد. کوئینتین لاوئر تفسیری ویژه از هگل در آثار متعدد خود ارائه داده است. یکی از مهمترین آثار وی کتاب مفهوم خدا از دیدگاه هگل است که در آن تلقی هگل از خدا بر مبنای «منطق» خاص وی تفسیر شده است. این کتاب مبنای پژوهش ما در این رساله واقع شده است. لاوئر در این اثر، پس از اینکه مرتبط بودن دین و فلسفه در اندیش? هگل را پیش فرض خود قرار می دهد، با در اختیار گرفتن معنای منحصر به فردی که هگل از «مفهوم» مد نظر داشته آغاز کرده و با استناد به قطعاتی از کتاب علم منطق و حواشی بعدی هگل بر آن، تلاش کرده است تفسیر منطقی خود را مستند ارائه کند که بر طبق آن باید خدای مد نظر هگل را از راه منطق او فهمید. پس از آن، وی درباره خدا به مثابه روح و امر نامتناهی، براهین اثبات وجود خدا، و اینکه آیا می توان هگل را متهم به همه خدا انگاری کرد یا نه، بحث می کند؛ و در نهایت به تفصیل به ارتباط خاصی که میان فلسفه و دین می توان دریافت، می پردازد. رسال? حاضر بر مبنای ترجمه دو فصل نخست کتاب مفهوم خدا از دیدگاه هگل، مقدمه ای تحلیلی دربار? الهیات هگل به دست می دهد. واژگان کلیدی: هگل، خدا، روح، مطلق، مفهوم، عقل، منطق، ایده، دین، فلسفه، شناخت، عقلانیت.

بررسی آراء نیچه در تأسیس مبانی جدید اخلاق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1385
  صفورا رهبری   محمود خاتمی

هدف اصلی این رساله بررسی آراء نیچه در باب اخلاق با تکیه بر کتاب «تبارشناسی اخلاق» او است. این هدف به دو شکل دنبال شده است: (1) نشان دادن این که نیچه چگونه به تخریب اخلاق رایج می پردازد، (2) نشان دادن اینکه نیچه چگونه به تاسیس اخلاق جدیدی مبادرت می ورزد که به گمان او شأن انسان راستین است. رساله در سه بخش تنظیم شده است: در بخش اول با بررسی مبانی افکار و فلسفه ی نیچه زمینه برای تبیین نحوه ی نگاه وی به اخلاق و استدلال های وی فراهم می شود. در بخش دوم به تحلیل اخلاق مورد انتقاد نیچه و انتقادهای وی بر آن پرداخته می شود و استدلال های وی در این زمینه و هدف وی از این انتقادها بیان می شود. آنگاه در بخش سوم با نگاهی تفصیلی به روش تبارشناسی پرداخته می شود که برای اولین بار توسط نیچه در انتق.....

مفهوم استدلال در منطق غیرصوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1389
  سیاوش تفضلی   علی اکبر احمدی افرمجانی

"منطق غیرصوری" یکی از زمینه های پژوهشی علم منطق است. هدف منطق غیرصوری، تدوین استانداردها، معیارها و فرآیندهایی برای تحلیل، تفسیر، سنجش، نقد و ایجاد استدلال ها در زبان است. منطق دانان غیرصوری که اغلب مشی پراگماتیک دارند، با رهیافتی غیرصوری و خلاف جریان عمده و رایج پژوهش های منطقی معاصر به مطالعه منطق می پردازند. این پایان نامه به شیوه کتابخانه ای و با موضوعیت نظریات منطق دانان غیرصوری به ویژه رالف جانسون و داگلاس والتون تدوین شده است. فصل دوم پایان نامه حاضر با محوریت دیدگاه جانسون درباره استدلال به بحث درباره فرانظریه و نظریه استدلال وی و نقد او به قیاس و استقرا پرداخته است. فصل سوم به دیدگاه والتون درباره منطق غیرصوری، استدلال، بررسی پراگماتیک استدلال و شاکله های استدلال ورزی اختصاص دارد. این مطالعه با محوریت دیدگاه های دو تن از بانیان و تاثیرگذارترین چهره های این رشته شکل گرفت، امّا کوشش شد در کنار معرفی نظرات ایشان به دیدگاه های برخی دیگر از افرادی که به ویژه در شکل گیری مفهوم ابتدایی منطق غیرصوری موثر بوده اند اشاره شود. به طوری که مورد اشاره خود منطق دانان غیرصوری نیز هست، منطق غیرصوری تا تبدیل شدن به زمینه ای مطالعاتی با مرزهای دقیق و روشن و جامعه پژوهش گران منسجم و شکل گرفته، آن چنان که در مورد منطق صوری شاهد آن هستیم، راه درازی پیش رو دارد. در مجموع، جانسون تلاش بیشتری برای نظریه پردازی در حوزه منطق غیرصوری انجام می دهد و از سوی دیگر والتون می کوشد با بحث درباره بستر استدلال ورزی، معرفی انواع نمونه های قالب استدلال و شاکله های استدلال ورزی، نمایی کلی از منطق غیرصوری ارائه دهد. هر دو این منطق دانان جریان ساز در حیطه منطق غیرصوری به جنبه انتقادی استدلال و نقش هر دو طرف مخاطب و استدلال ورز تاکید دارند. امری که با توجه به انتظار منطق دانان غیرصوری در کاربرد روزمره این رشته برای استدلال ورزی معقول به نظر می رسد. هم جانسون و هم والتون، نوع سومی از استدلال را در کنار انواع رایج و شناخته شده قیاسی و استقرایی پیش می نهند. این پایان نامه اولین مطالعه فارسی درباره منطق غیرصوری است و مطالعات بیشتر در باب نظریات سایر منطق دانان این حوزه می تواند به روشن تر شدن ابعاد منطق غیرصوری برای جامعه فلسفه و منطق کشورمان یاری رسان باشد.

پیش فرض های فلسفی منطق معرفت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  علی عباس نژاد   محمد اردشیر

اهمیت معرفت شناسی در بسیاری از قسمت های فلسفه، منطق دانان را وا داشت به دنبال یافتن نظامی صوری از معرفت شناسی باشند، تا بتوان در قسمت های مختلف فلسفه و علم از آن استفاده کرد. سرانجام، منطق دانان موفق شدند که منطقی را طراحی کنند، که استدلال های معرفتی را صورت بندی می کند.این منطق در علوم کامپیوتر کارایی غیر قابل انکاری دارد، و سبب رشد و توسعه بسیاری از مباحث هوش مصنوعی شده است. اما در مورد کاری آن در معرفت شناسی ، همواره به دیده تردید نگریسته شد. هدف ما در این رساله نشان دادن ناکارآمدی منطق معرفت در مباحث معرفت شناسی ، بررسی ریشه های این ناکارآمدی، و بررسی تعامل منطق معرفت و معرفت شناسی است.منابع مورد استفاده در این پایان نامه شامل سه دسته اند: نخست آنهایی که به منطق معرفت پرداخته اند، دوم منابعی که در مورد معرفت شناسی بوده اند، سوم منابعی که به کاربرد های منطق معرفت در معرفت شناسی و تعامل میان این دو زمینه پرداخته اند. سوالات تحقیق: 1) منطق معرفت بر چه پیش فرض های فلسفی استوار است ؟ 2) چه نقد هایی بر پیش فرض های فلسفی منطق معرفت وارد شده است ؟ 3) آیا منطق سیستم مناسبی برای فرمال کردن معرفت شناسی است؟

تحلیل صفات زیباشناختی از دیدگاه فرانک سیبلی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  محمد صادق کاشفی   علی اکبر احمدی افرمجانی

«فرانک سیبلی» یکی از زیبایی شناسان برجسته ی سنتِ فلسفه ی تحلیلی است. او در فضای فکری آکسفورد پس از جنگ جهانی دوم، زیر نظر متفکرانی مانند گیلبرت رایل و جان آستین، پرورش یافت و متدهای فلسفه ی زبان روزمره را در تبیین مسائل حوزه ی زیبایی شناسی، به کار بست. نتیجه ی هم آغوشی این متدها و خلاقیت و ابتکار ذهن وی، بیش از همه جا در مقاله ی «اصیل» و «بنیان برافکنِ» «مفاهیم زیباشناختی» متبلور شده است. وی در این مقاله، مقوله ی «صفات زیباشناختی» را برای نخستین بار مطرح و وارد ادبیات زیبایی شناسی تحلیلی می کند و در ادامه ی کار فکری خود سعی می کند در مقالاتی متعدد، به ارائه ی رهیافت اصیل و بدیع خود در خصوص مفاهیمی چون «ذوق»، «عینیت»، «احکام زیباشناختی» و «اثبات و استدلال در زیبایی شناسی» مبادرت ورزد. اهمیت رهیافت اصیل سیبلی را می توان در اصالت، دقتِ بسیار زیاد و نیز هجمه ای از دیدگاه های موافق و مخالفی دانست که مقالات وی و به طور خاص «مفاهیم زیباشناختی»، برانگیختند و هنوز بر می انگیزانند. دستاورد اصلی و بدیع سیبلی در زیبایی شناسی، معرفی و تحلیلِ مفاهیم و ویژگی های زیباشناختی است. در تحقیقِ پیش رو سعی شده است، تحلیل سیبلی از مفاهیم و ویژگی های زیباشناختی به خوانندگان فارسی زبان معرفی شود. روش به کار رفته در تحقیق حاضر، مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و تاکید بر ادبیات خاص سیبلی در طرح مسائل حوزه ی زیبایی شناسی است. تحقیق حاضر در پایان سعی داشته، تا به چالش ها و پویش های مسائل اصیل حوزه ی زیبایی شناسی تحلیلی چون «ذوق»، «عینیت»، و «جایگاه زیبایی شناسی در میان انواع علوم»، از منظر رهیافت بدیع سیبلی نگاه کند و نشان دهد که چگونه می توان با اهتمام به آرای سیبلی در باب مفاهیم مذکور، بار دیگر به بازاندیشی انتقادی تاریخ زیبایی شناسی پرداخت.

فلسفه زبان از نگاه الکساندر میلر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  عظیم ملکشاهی   علی اکبر احمدی افرمجانی

برای هر دانش آموزی، فلسفه ی زبان می تواند بطور حیرت آوری موضوعی پیچده و متنوع بنظر رسد. این یک توهم نیست، چرا که فلسفه ی زبان به موضوعات بسیار مشکل در محیط فلسفی رسیدگی می کند. اما در زیر این تنوع و پیچیدگی، وحدتی وجود دارد. من در این کتاب بر روی نشان دادن این وحدت تمرکز کرده ام، به این امید که ممکن باشد برخی سوالات مشکل و عمیق برای دانش آموز دست یافتنی باشد. من رویکردی را اتخاذ کرده ام بطور وسیعی موضوعی است، اما البته (تا حد زیادی) تاریخی است. اگر دو موضوعی اصلی در فلسفه ی زبان قرن بیستم باشد آنها شاید بتوانند با نظام مندی وشکاکیت بیان شوند. معمولاً، ما می گوییم که گویندگان زبان عبارات زبانی را می فهمند، یا معنای آنها را می دانند. فیلسوفان با این انگیزه برانگیخته شده اند که مطلبی نظام مند درباره ی مفاهیم زبان شناختی، فهم، معنا و معرفت ارائه کنند. یک راه که بتوان در آن این را انجام داد می بایست بدست دادن نظریه ی غیر فرمالی از معنا باشد. این نظریه ایی است که تلاش می کند درک عادی پیشاتئوریک ما از معنا را شفاف و تحلیل کند

بررسی انتقادی از برهان غایت شناسی سویین برن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  مریم انصاری   علی اکبر احمدی افرمجانی

برهان غایت شناسی در فلسفه دین معاصر دارای جایگاه ویژه ای است و یکی از براهینی است که برای اثبات وجود خدا اقامه شده است. این برهان را برای اولین باربه صورت مدون توماس آکویناس مطرح کرد. درقرن جدید این جریان فکری به جای تمسک به اموری مثل خالق موجودات و زیبایی ها، خداوند را به سازنده یا مخترع ماشینهای دقیق و پیچیده تشبیه می کرد. متفکرین این دوره تسلط خداوند بر طبیعت را با این اعتقاد که پدیده های دنیایی، بنیادی ماشینی دارد و خداوند را به عنوان مهندس یا طراح ماهر این پدیده ها می شناختند.این برهان مورد انتقاد، مخصوصا هیوم و طبیعت گرایان قرار گرفت و نتوانست از خود دفاع کند.ولی برخی از مدافعان معاصر برهان غایت شناسی بیان کردند که می توان مصادیق نظم[ناشی از تناسب اجزاء وغایات] را بر حسب اصول تکاملی فهم کرد. سویین برن یکی از مدافعان معاصر برهان غایت شناسی می باشدکه در برهان غایت شناسی از مدل کلی نظم جهانی می پردازد. جهانی که در آن زندگی می کنیم واجد خصوصیات و ویژگی هایی است که بر اساس آنها می توان به وجود خداوند استناد کرد. وی به دو گونه نظم مفروض در جهان اشاره می کند: 1-نظم مکانمند: حاکی از آن نظم و نسق هایی است که در هستی های جهان بدون فرض توالی و تعاقب آن ها تصور می شود. 2- نظم زمانمند: یکسری قواعدی در جهان قابل ادراک و دریافت است که نسبت به اجزا هستی مورد نظر دارای توالی و تعاقب است. توجه عمده سویین برن به قواعد نوع اخیر است.تاکید عمده به نظم ها و قواعدی است که میان اجزا یک پیکره مشخص وجود دارد. اجزا موجود دارای ارتباط درونی هستند و هریک از نظمی پیروی می کنند که در انتها ایشان را به هدف مورد نظر نائل می کند.ما به عنوان انسان شاهد چنین نظم ها و قواعدی هستیم.و از مشاهده چنین نظمی دچار حیرت می شویم و این حیرت بر آمده از نوعی قیاس درونی است که میان نظامهای ساخته بشری و نظامهای طبیعی می شود. در این حالت انسان به وجود ناظم ذی شعور پی می برد که با قدرت و آگاهی به سامان دادن چنین نظمی پرداخته است.برهان غایت شناسی سویین برن هم مورد انتقاد فیلسوفانی مانند مکی، داوکینز.... قرار می گیرد.

بررسی نظریه های تصوری معنا با تأکید بر پدیدارشناسی هوسرل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  مازیار چیت ساز   سیدمحمدعلی حجتی

در این رساله، بررسی نظریه ی تصوری معنا و ترکیب آن با مفاهیم پدیدارشناختی انجام گرفته است. هدف ایجاد یک نظریه ی معنای تصوری-پدیدارشناختی بوده است که اساس نظریه ی تصوری را داشته و با استفاده از روش ها و مفاهیم پدیدارشناختی تکمیل شده باشد. به این منظور ابتدا نظریه ی تصوری معنا که مدافع اصلی آن لاک محسوب می شود، بررسی و تحلیل گردیده است. معنا/دلالت شناسی این نظریه بررسی شده و اشکال های وارد شده به آن توضیح داده شده است. پس از آن پدیدارشناسی هوسرل، مفاهیم اصلی فلسفه ی او و معنا/دلالت شناسی نظریه ی معنای او تشریح شده است. همچنین اشکال های وارد شده به این نظریه ی معنا نیز بررسی گردیده است. سپس تشابه ها و تفاوت های این دو نظریه تشریح شده و توضیح داده شده که معنا/دلالت شناسی این نظریه ها با هم ناسازگار نیست. آنگاه با استفاده از زبان مدل سازی یکپارچه، معنا/دلالت شناسی یک نظریه ی تصوری-پدیدارشناختی ارائه شده است. گفته خواهد شد که این نظریه ی ترکیبی، در عین حالی که اساس هر دو نظریه را حفظ کرده است، می تواند به اشکال های آنها پاسخ دهد.

منطق گزاره های دینی نزد ویتگنشتاین (از دیدگاه وینچ،فیلیپس،ریس،مالکوم)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  اکرم حسینعلی بیگی   علی اکبر احمدی افرمجانی

ویتگنشتاین به گرامر زبان اشاره کرده است واز نظر او گرامر زبان تعیین می کند که درباره یک واژه چه می توان گفت و چه چیز نمی توان گفت. او الهیات را گرامر می داند و با توجه به معنایی که از گرامر مطرح می کند ،الهیات ، مسئولیت معناداربودن گزاره های دینی را به عهده می گیرد.یعنی الهیات تعیین می کند که چه چیز در دین معنادار است و چه چیز بی معناست.ریس هم زبان دین را دارای گرامر خاص خود می دانست که این گرامر موجب معنادار شدن آن می شود.مالکوم هم شیوه ی زندگی دینی را متفاوت از شیوه های دیگر زندگی می دانست و اینکه کلمات در وضعیت دینی معنای متفاوتی نسبت به وضعیت های دیگر دارند.از نظر وینچ هم منطق ها در صورت های زندگی متفاوت با یکدیگر اختلاف دارند.پس منطق زبان دین متفاوت از منطق زبان هنر ، علم و ... است.و هر یک از اینها منطق خاص خود را دارند. فیلیپس هم الهیات را گرامر سخن دینی معرفی کرد و از نظر او با توجه به آن می توان روشن ساخت که در باره خدا و سایر مفاهیم دینی چه می توان گفت و چه نمی توان گفت. در پایان می توانیم چنین بیان کنیم که این 4 فیلسوف به نحوی متاثر از این بیان ویتگنشتاین ( الهیات به عنوان گرامر ) و معتقد به منطق خاص زبان دین بودند.و همچنین می توان شباهت دیدگاه هر 5 فیلسوف را در شیوه متفاوت زندگی دینی نسبت به سایر زندگی ها دانست.اینکه این زندگی دینی زبان خاص خود را دارد و در پی آن قواعد خاص خود را دارد .

زیبایی شناسی پسامدرن:تجربه امر والا(بررسی اندیشه های ژان-فرانسوا لیوتار و جِرِمی گیلبرت-رُلف)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  حامد عزیزیان گیلان   حسینعلی نوذری

ژان فرانسوا لیوتار و جرمی گیلبرت-رلف دوتن از اندیشمندان و نظریه پردازان معاصر با دو رویکرد متفاوت به بررسی والا پرداخته اند.لیوتار امر والا را در نسبت با عوامل متاستازیکی همچون،تخالف، رویداد،و ناانسانی مورد نظر قرار می دهد آن را به منزله ی گواهی بر ایده ی نامتعین،وهمیشه غایب امر غیر قابل نمایش تأکید می کند در حالی که گیلبرت-رُلف ضمن اشاره به لزوم بازگشت به زیبایی و بازخوانی آن به مثابه امری سبکسر،تصویری و انضمامی ،به حضور والای آندروجینی تأکید می کند که جنبه ای پرخاشگر- منفعلانه دارد. والا در بطن طبیعتی تکنولوژیک،حیثی تصویری می یابد و به کمک سپیدی یا نانوشتگی ،از خود آیینی ایده ی عقلی به در آمده و غیاب امر غیر قابل نمایش را به حضوری محسوس-نامحسوس تبدیل می کند و مبتنی بر خودآیین-دیگرآیینی سوژه ای به نام پساانسان است.

بررسی گفتمان هنری در اندیشه میشل فوکو با تاکید بر مفهوم بازنمایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ 1391
  آرش اقبال جهرمی   امیر مازیار

آثار هنری هماره از دیدگاه های مختلفی مورد ارزیابی قرار گرفته اند.عده ای هنر را از بستر اجتماعی جدا کرده و آنرا به عنوان حقیقتی که دارای غایتی در خویش است و به هیچ امر دیگری ارجاع نمیدهد؛ میشناسد_ایمانوئل کانت و پیروا مکتب هنر برای هنر از این دسته اند_و در مقابل، نظریه پردازان دیگری، هنر را امری اجتماعی و شکل گرفته در اجتماع میدانند. هنر بر طبق این دیدگاه بر اساس فرهنگ و تفکر حاکم بر یک جامعه شکل میگیرد و امری جدای از آن نیست. میشل فوکو متفکری است که با نظام گفتمانی خویش ، در دسته دوم قرار میگیرد. چنانکه از دیدگاه او، هنر میتواند ویژگی های فکری رایج در یک دوران را نشان دهد و هماره در تحقیقاتش، در کنار بررسی مدارک، کتابها، سندها و کلیه چیزهایی که بتواند نگرش فکری حاکم بر یک دوره را نشان دهد؛ هنر نیز بخش جدایی ناپذیر پژوهش های او به حساب می آید. این نکته را میتوان در کتابهایی چون، تاریخ جنون، نظم اشیاء و این یک پیپ نیست مشاهده کرد.هنر از دیدگاه فوکو هماره به عنوان ابژه ای در نظر گرفته میشود که میتواند ویژگی های بارز یک اپیستمه را نشان دهد.به عنوان مثال، در کتاب تاریخ جنون، نقاشی هیرونیموس بوش مربوط به قرن 15 را به عنوان نشان دهنده شیوه تفکر نسبت به جنون معرفی میکند.در کتاب نظم اشیاء که فوکو "بازنمایی" را به عنوان ویژگی بارز اپیستمه کلاسیک در نظر میگیرد؛ نقاشی لاس منیناس اثر ولاسکوئز را نماینده نگرش فکری حاکم بر این دوره شناسایی میکند و به تحلیل عناصر بازنمایی در آن میپردازد. همچنین برای تحلیل ویژگی های دوره مدرن، فوکو به تحلیل آثار رنه مگریت میپردازد. این امر نشان میدهد که گفتمان هنری از دیدگاه فوکو، در کنار سایر گفتمان های دیگر در نظر گرفته میشود و امری جدای از سامان دانایی عصر خود نیست. لیکن هدف از این تحقیق، بررسی این مطلب میباشد که چگونه فوکو گفتمان های مختلف موجود در یک دوره را در کنار یکدیگر بررسی میکند و سپس به ترسیم خطوطی در بین همه گفتمان ها میپردازد که بر اساس آن میتوان ویژگی های حاکم بر یک دوره تاریخی را شناسایی کرد؟.چگونه و بر چه اساسی یک گفتمان ، دیگر گفتمان ها را به حاشیه میراند؟. خلاقیت و اراده انسانی در تولید یک اثر تا چه اندازه دخیل هستند؟.چگونه یک گفتمان مشخص همراه با موضوعاتش شکل میگیرد؟ و در نهایت، بر پایه تحلیل گفتمانی فوکو،نگرش او نسبت به هنر در هر سامان دانایی مورد ارزیابی قرار میگیرد. با توجه به اهدافی که در بالا به آنها اشاره شد؛ ترکیب بدی فصل های پژوهش حاضر بر این اساس می باشد که ابتدا گفتمان از دیدگاه میشل فوکو مورد بررسی می شود و روش ها و اصولی را که او در تحلیل هایش از آنها استفاده میکند؛ معرفی میگردد.سپس در فصل دوم، به آثار هنری ای که فوکو بر اساس روش گفتمانی خود آنها را تحلیل کرده است؛ پرداخته میشود و با توجه به این نکته که تحقیق پیش رو، مفهوم "بازنمایی" را مورد تاکید قرار می دهد؛ لیکن در فصل سوم، به توضیح مفهوم بازنمایی ،اصول و مبادی آن پرداخته میشود و سپس در فصل پایانی، آثار هنری ای که فوکو بر اساس مفهوم بازنمایی مورد ارزیابی قرار داده است؛ آورده میشود. نکته ای که باید بدان اشاره کرد؛ این مطلب است که خوشبختانه آثار کلیدی میشل فوکو در حیطه گفتمان و همچنین کتابهایی که او در آنها به بررسی های هنری پرداخته است؛ ترجمه شده اند و این مطلب، راه را برای انجام این پژوهش بسیار هموار نمود. همچنین کتابهایی که در شرح اندیشه میشل فوکو_چه در زمینه تالیف ویا ترجمه_ در ایران به چاپ رسیده اند نیز از تعداد بسیار خوبی برخوردار هستند که انجام این تحقیق را میسر نمودند.در این آثار به تحلیل و معرفی سیر اندیشه میشل فوکو در آثار و دوره های مختلفش پرداخته شده است که در آنها، مباحثی نیز به هنر اختصاص یافته است. لیکن پژوهش حاضر، صرفا بر مسئله هنر و ارتباط آن با نظام فکری فوکو تاکید دارد و جایگاه هنر و ارتباط آن با شیوه تحلیل گفتمانی فوکو را مورد بررسی قرار میدهد.

نظریه معنا نزد هوسرل و کواین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  عطار فراز   علی اکبر احمدی افرمجانی

نظریه ی معنا، نظریه ای است که به بررسی معنا می پردازد، خواه به هویتی به نام معنا قائل باشد و خواه نباشد و در این صورت به طور سلبی با آن سر و کار دارد. هوسرل و کواین هرکدام به طریقی پیرامون ابعاد آن به بحث پرداخته اند؛ هوسرل هنگام بررسی رابطه ی التفاتی و کواین هنگام بررسی سمانتیک، معنا و رابطه ی آن با دیگر مضامین را تحلیل کرده اند. نظریه ی معنا نزد کواین به طور عمده شامل تز عدم تعین ترجمه ی او و دیدگاه او پیرامون گزاره ها می شود. عدم تعین ترجمه بیان می دارد که برای انتخاب بین دو یا چند دستورالعمل ترجمه ی باهم ناسازگار که هرکدام با تمام معیارهای رفتارشناختی افراد بومی تطابق داشته باشد، واقع امری وجود ندارد. این پژوهش با تکیه بر تمایز (یا به طور دقیق تر، عدم تقارن) بین عدم تعین ترجمه و نامتعین بودن نظریه ی ناظر به طبیعت، سعی در بیان این مطلب دارد که محتوای خاص این تز ادعایی وجودشناختی درباره ی معنا است. هم چنین در زمینه ی دیدگاه کواین پیرامون گزاره ها به عنوان معنای جملات، می توان بیان کرد که از آن جا که برای گزاره ها معیاری برای این همانی وجود ندارد، او فرض وجود چنین موجودات مفهومی را نمی پذیرد. نظریه ی معنا نزد هوسرل حول محور نوئما شکل می-گیرد که جزء لاینفک معرفت شناسی و نظریه ی هوسرل پیرامون رابطه ی التفاتی است. از نوئما، که بیش-ترین ارتباط را با معنا دارد، قرائت های گوناگونی شده است که این پژوهش با برگزیدن یک قرائت معتبر به بررسی آن پرداخته است. مطابق با این قرائت هر کنش التفاتی از طریق نوئما معطوف به عین مورد التفات خود خواهد شد. از جمله مباحث محوری در زمینه ی نوئما می توان به نامتعین بودن نوئماها اشاره کرد که به این واقعیت اشاره دارد که متناظر با یک عین شمار نامحدودی نوئما وجود دارد. این پژوهش با بررسی تطبیقی عدم تعین ترجمه نزد کواین و نامتعین بودن نوئماها نزد هوسرل، نظریات معنای این دو را در تقابل با هم بازمی نماید. مطابق با این بررسی، اگرچه هر دو تز مبین نوعی از عدم کفایت معنا( یا به عبارت دیگر، ادراک یا معنای ادراکی) نسبت به عین هستند و نیز به این واقعیت اشاره می کنند که ما در روند ادراک یا معنادهی فعال هستیم و به نوعی ساختاری را بر جهان تحمیل می کنیم، باز تز هوسرل تنها حاوی وجه ای معرفت شناختی است، درحالی که عدم تعین ترجمه علاوه بر وجه معرفت شناختی، وجهی وجودشناختی را نیز داراست. در خلال این بررسی، این نکته هم تشخیص داده می شود که هوسرل و کواین، درحالی که یکی استعلاءگرا و دیگری طبیعت گراست، رویکردشان در تحلیل نظریه ی معنا، رویکردی تکوینی است که در نهایت به نوعی از کل گرایی معنایی ختم می شود.

بررسی مفهوم بی علقگی و لوازم مربوط به آن در زیباشناسی کانت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  داود میرزایی   امیر مازیار

یکی از مباحثی که همواره در حوز? زیباشناسی مطرح بوده، بحث استقلال این حوزه از سایر حوزه ها است. از نظر «تاتارکیه ویچ» سابق? این بحث به قرون وسطا یعنی آراءِ «ژان اسکات اریگنا» می رسد. اما «استولنیتز» در مقاله ای با عنوان «در باب اهمیت لرد شافتسبری در نظری? زیباشناسی مدرن»، بر این اعتقاد بود که این نظریه نخستین بار نزد «شافتسبری» پرورده می شود. البته باید توجه داشت که به هیچ وجه مراد وی از «بی عُلقگی» disinterestedness دقیقاً همان مفهومی نیست که بعدها توسط «کانت» مطرح می شود، هرچند شاگرد او هاچسن بسیار به آن نزدیک می گردد. کانت مسأل? بی عُلقگی را به شکلی مبسوط و مجزا در دقیق? اول از کتاب نقد سوم به بحث می گذارد. او معتقد است که حکم ذوقی باید متمایز از احکامی مثلِ مطبوع، شناختیِ معمولی و اخلاقی (یا خیر) باشد. وی برایِ این تمایز خصوصیاتی مثل بی عُلقگی، همگانیت و فراغت از هرگونه مفهوم، بی غایتی، و ضرورت را ذکر می کند. علی رغمِ این دیدگاه، در بخش های پایانی کتاب دوم از بهر? اول (§40 به بعد و مخصوصاً در §42) سخن از «زیبایی به مثاب? سمبلِ خیر اخلاقی» به میان می آورد. مسأله ای که در پی پژوهش در باب بی علقگی پیش می آید این است که آیا او اعتقاد اولی? خود را مبنی بر استقلال تام و تمام حکم استتیکی نقض می کند یا نه؟! (که به نظر نمی رسد چنین باشد) بنابراین، در این پایان نامه تلاش می شود در ابتدا، با بررسیِ تحلیلی سابق? تاریخی مفهومِ «بی-عُلقگی»، زمین? طرح دیدگاه کانت دربار? این موضوع فراهم شود؛ پس از طرح دیدگاه کانت در مورد بی عُلقگی و مشخص ساختن تمام جوانب و مسایل مربوط به آن با ابتناء به تفسیرهای مطرح ترین شارحان اش، به بحث سازگاری این دیدگاه با دیدگاه های اخلاقیِ وی دربار? زیبایی خواهیم پرداخت. و در نهایت، تلاش می شود با ذکر نقدهای مطرح شده در این حوزه، به تحلیل و بررسیِ سنجشیِ نظری? کانت در این باره پرداخته، و دیدگاه های مطرح شده از طرف شارحان و منتقدان مورد بررسی قرار گیرد.

تفسیر ابن سینا و کریپکی از سمنتیک منطق موجهات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  علی صادقی   علی اکبر احمدی افرمجانی

هدف این رساله، واکاوی و بررسی دو دیدگاه در مورد سمنتیک منطق موجهات است: دیدگاهی که، در چارچوب منطق قدیم، تفسیری زمانی از موجهات را پیشنهاد می کند و ضرورت را به زمان برمی گرداند، و دیدگاهی که تجربه را به مفاهیم متافیزیکی پیوند می زند و از منطق جدید راهی می گشاید به سوی به رسمیت شناختن مفاهیم موجهه. ما ضمن تدقیق در این دو دیدگاه و تلاش برای بیرون کشیدن مبانی و مختصات معرفتی آن ها، نهایتاً به قضاوت می نشینیم و می کوشیم تا کاستی های این دو دیدگاه را نشان دهیم.

مبناگرایی در ابن سینا و دکارت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مطهری - دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری 1392
  زینت مبصری   علی اکبر احمدی افرمجانی

تکوین و توجیه دانش بشر دغدغه دیرینه اندیشمندان بوده است. در طول تاریخ تفکر بشر دیدگاه هایی در این زمینه شکل گرفته است. مبناگرایی دیدگاهی در این زمینه است که سابقه آن به دوران یونان باستان بازمی گردد. بر اساس این دیدگاه، معلومات بشر به دو دسته معلومات پایه و غیرپایه تقسیم می گردد. معلومات غیرپایه به طور مستقیم یا غیرمستقیم، از طریق معلومات پایه توجیه گشته و یا تکون می یابند؛ درحالی که معلومات پایه بدیهی اند. تاریخ معرفت شناسی شاهد قرائت هایی گوناگون از این دیدگاه است. نخستین قرائت های آن به ارسطو و پیروان او منتسب است. ابن سینا از مبناگرایانی به شمار می رود که در آرای خود بسیار متأثر از ارسطو است. در قرن هفدهم میلادی قرائت جدیدی از مبناگرایی در دکارت شکل می گیرد که با فطری گرایی و عقل گرایی به معنای خاص دکارتی آن قرین است. این پژوهش در جستجوی این مسأله است که آیا ابن سینا و دکارت را می توان به یک معنا مبناگرا دانست؟ با بررسی و تحلیل آرای این دو فیلسوف در زمینه عناصر مبناگرایی و مقایسه آن ها روشن شد که ابن سینا و دکارت درباره مبادی معرفت، اصل بنیادین آن، راه کار گسترش معرفت از مبادی و نیز تبیین علم انسان به مبادی، از آرایی با اختلافی اساسی برخوردارند. ریاضی گرایی در تبیین عالم از منظر دکارت، تأکید بر روش تحلیل برای شهود حقایق بسیط، بهره بردن از وجود منِ اندیشنده به عنوان اصل بنیادین معرفت و تلاش برای استنتاج کل معرفت از آن، تکیه بر روش شک برای دست یابی به اصل بنیادین معرفت، نیاز به اثبات وجود خداوند برای ضمانت ادراکات واضح و متمایز در انسان و اعتقاد به حقایق بسیطی همچون حقایق ریاضی برای عالم که خداوند مفاهیم آن ها را از بدو خلقت در عقل انسان نهاده است، آرایی است که ماهیت مبناگرایی دکارت را از ابن سینا کاملاَ متمایز نموده است.

تفسیر چارلز تیلور از فلسفه هگل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  علی احقربازرگان   علی اکبر احمدی افرمجانی

این مجموعه تلاشی است برای استخراج رویکرد تیلور به فلسفه هگل. آن چه تیلور در هگل جستجو می کند، تنها شناخت ساختار اندیشه هگلی نیست. تیلور در پی آن است که بخش هایی از فلسفه هگل را، که در نگاه وی، در حل معضلات جامعه مدرن کاربرد دارد، استخراج نماید و با کاربست آن جامعه و انسان امروز را به فهم در آورد. در این مسیر تیلور گایست یا مطلق را به کناری می نهد و آن را غیر قابل دفاع معرفی می کند اما، از طرف دیگر انسان شناسی و نگاه هگل به جامعه را پر رنگ می گرداند. تیلور با استفاده از این نگاه به نقد خوانش مرسوم در ادبیات فلسفه سیاسی آنگلوساکسون، یعنی لیبرالیسم، از فرد، جامعه و رابطه میان این دو می پردازد. از خلال این نقد جریان جدیدی در فلسفه سیاسی سر بر می آورد که به جامعه گرایی یا کامیونیتارینیسم مشهور است. این تغییر زاویه دید به هگل، یعنی کم اهمیت جلوه دادن مطلق، در کنار توجه ویژه به فهم هگلی از انسان و جامعه را می توان ویژگی اصلی تفسیر تیلور از فلسفه هگل دانست.

بررسی اصول و قواعد منطق در نظریه معرفت پیشینی بونژور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  محمدرضا مویدی   علی اکبر احمدی افرمجانی

منطق همواره در طول تاریخ سنگ محک و بررسی صحت و سقم تمام نظریات حوزهای مختلف علم بوده است. ابزارگونگی منطق، باعث شده که کمترین توجه به صحت و سقم اصول و قواعد آن صورت گیرد. بطوریکه تا همین اواخر کمتر کسی ایده ای از تغییر پذیری قواعد منطق میتوانست داشته باشد. ایده بازنگری در اصول و قواعد منطق اما، در دوران معاصر و در معرفت شناسی طبیعتگرایانه کواین و در خلال نظامی تجربی-کل گرا ، تبیین شده و چالشهایی در برابر شان استعلایی آن طرح شد، بطوریکه در این گونه از تبیین ها، در ضمن عدم امکان هر نوع دانش پیشینی، منطق هم، هم شان با تمام علوم تجربی دیگر، در مجموعه ای یک دست از باورهای نقض پذیرِ پسینی قرار گیرد. در مقابل، بونژور ، بر خلاف تلاش تجربه گرایان، سعی دارد با آشکار سازی مشکلات پیش روی تجربه گرایان، نشان دهد که نه تنها نمی توان بی از تمسک به مفهوم معرفت پیشینی هیچ دانشی داشت، بلکه منطق بدون شک نمونه اعلی و اصیل معرفت پیشینی است و هر فرضی جز این منجر به شک گرایی عمیق و بی جواب خواهد بود. در این پایان نامه سعی شد بیطرفانه، تلاش بونژور در ارائه تعریفی روشن و قابل قبول از معرفت پیشینی و نیز جایگاهِ پیشینیِ منطق بررسی شود. در سایه این بررسی مشخص می شود که با تمام تلاش های هر دو طرف، هنوز تمام ابهامات و پرسشها، پاسخی جامع و مانع نیافته اند و هم عقل گرایان و هم تجربی مسلکان نیاز دارند به ژرفای بیشتری در موضوع غور کنند.

بررسی نسبت میان امپریسیسم و تفسیر ریشه ای در دیویدسون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  ایمان همتی   علی اکبر احمدی افرمجانی

الف: موضوع و طرح مساله . هدف ما در این رساله بررسی نسبت میان امپریسیسم و تفسیر ریشه ای در دیویدسون است. اهمیت بررسی این موضوع آن است که دیویدسون پروژه ی تفسیر ریشه ای خود را متاثر از بحث ترجمه ی ریشه ای کواین مطرح می کند، و دلیل آنکه کواین مساله ی ترجمه ی ریشه ای را مطرح می کند آن است که نشان دهد مفهوم تحلیلیت در فرآیند فهم یک زبان نقشی ندارد، در نتیجه مفهومی است که باید آن را کنار گذاشت، و بر این اساس از تجربه باوری تمام عیار خود دفاع می کند، زیرا از نظر او تمایزی که اثبات باوران منطقی میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی قرار می دادند خود یک جزم غیر تجربه باورانه است که اگر کسی بخواهد به درستی تجربه باور باشد، باید آن را کنار بگذارد. دیویدسون نیز این ادعای کواین را که جایگاه مترجم ریشه ای، جایگاه درستِ بحث درباره ی معناست را می پذیرد. اما او در پروژه ی تفسیر ریشه ایِ خود، عناصر دیگری نیز وارد می کند، که متاثر از نظریه ی پیشینی کنشگری اوست، از جمله قیدی که می توان آن را کل نگری درباره ی محتوای گزاره ای نامید. ب . فرضیه ی ما در این رساله آن است که پیامد چنین قیدی که دیویدسون آن را همچون شرط امکان هر تفسیری مطرح می کند، بازگشت مفهوم تحلیلیت است. بنابراین می توان ادعا کرد که حتی اگر این ادعای کواین را که جایگاه درست بحث درباره ی معنا، جایگاه مترجم ریشه ای یا همان رویکرد سوم شخص است را بپذیریم، چنین امری نه تنها ما را ملزم به پذیرش این امر نمی کند که تحلیلیت در فرآیند فهم یک زبان نقشی ندارد، بلکه یافتن رابطه ای میان جمله هایی که یک سخنگو بیان می کند (بر اساس همان قید کل نگری درباره ی محتوای گزاره ای) امری است که در اساس امکان فهم او را فراهم می کند، و در صورتی که نتوان چنین ارتباطی میان جمله های بیان شده از سوی او یافت، نمی توان فهمی از گفته های او به دست آورد. از سوی دیگر می توان نشان داد که چنین رابطه ای میان جمله های بیان شده از سوی یک سخنگو همان امری است که ویتگنشتاین در رساله ی منطقی-فلسفی از آن تحت عنوان تحلیلیت یاد می کند. بنابراین تغییرات و تعدیلاتی که دیویدسون در پروژه ی تفسیر ریشه ای نسبت به ترجمه ی ریشه ای کواین ایجاد می کند، منتهی به بازگشت دوباره ی مفهوم تحلیلیت می شود. پ . روش تحقیق: روش ما در این رساله روش کتابخانه ای بوده است. ت . یافته های تحقیق: بنابراین می توان این امر را که دیویدسون از سویی به پیروی از کواین می پذیرد که مرزی میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی وجود ندارد و از سوی دیگر یافتن رابطه ای میان گزاره های گفته شده از سوی یک سخنگو را شرط امکان فهم او می داند را می توان تعارضی در دستگاه فکری او دانست. ث . نتیجه گیری: بنابراین حتی با پذیرش این اده ی کواین که جایگاه در ست بحث درباره ی معنا جایگاه سوم شخص است نمی توان نتیجه گرفت که مفهوم تحلیلت در بحث درباره ی معنا مفهومی نابجا است.

صلح پایدار بر مبنای آراء انسان شناسی و فلسفه حقوق کانت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  محمدجلیل آل امین   حسین کلباسی اشتری

چکیده: فلسفه ی سیاسی کانت که اوج آن در طرح صلح پایدار بروز پیدا کرده، در کلیت تفکر کانت دارای ریشه های نیرومندی است. رساله ی حاضر به ویژه به ریشه های این طرح در انسان شناسی پراگماتیکی و فلسفه ی حقوق کانت، تمرکز کرده و سعی دارد نشان دهد که این ها دو بال قدرتمند پرواز امن ایده ی سیاسی کانت در باب صلح جهانیِ پایدار هستند. کانت، از یک سو در انسان شناسی پراگماتیکی نگرشی کاربردی و اجتماعی از انسان ارائه می کند که پیش زمینه ای برای شکل گیری جامعه ای انسانی در سطح ملی است که مساعد برقراری حکومت جمهوری باشد. و همین شرط برقراری یک جمهوری جهانی است که شرط ایجاد صلح پایدار در سطح جهانی می باشد. کانت در انسان شناسی پراگماتیکی تلاش می کند توجه انسان ها را، از فردیت به انسان جهانی انتقال دهد. وی از شهروند جهان، صحبت میکند اینکه افراد انسانی خود را به مثابه کل جهان تلقی نکنند، بلکه به عنوان عضوی از شهروند جهان به حساب آورند (citizen of the world) و این نوع فهم، از نظر کانت، راه مقابله با وضعیت طبیعی در انسان هاست که خودشان را به مثابه کل جهان تلقی می کنند((egoism و جایی برای «دیگری» باز نمیکنند. کانت معتقد است که انسان شناسی می تواند این درک را در انسان ایجاد کند تا از خودپرستی صرف رها شده و دیگران را نیز به رسمیت بشناسد(pluralism ) تا از اگوئیسم به پلورالیسم منتقل شود. به عبارت دیگر انسان در عین فرد بودن، جهانی است و سعادت او به زیست اجتماعیش با انسان های دیگر پیوند خورده است. از سوی دیگر، شرط فراهم آوردن جمهوری جهانی، مسبوق به تعریفی از حق _حق طبیعی آزادی_ و تکلیف _درونی و بیرونی_ است که وقتی انسان از تفرد به تجمع منتقل می شود، از اخلاق به فلسفه ی حقوق وارد می شود. کانت برای صیانت از حق طبیعی آزادی، قانون را الزامی می داند. از نظر وی قانون درونی در انسان ها، همان قانون اخلاقی است که انسان ها را موظف و مکلف می سازد. زمانی که انسان ها با یکدیگر مواجه می شوند، برای صیانت ازحق طبیعیِ آزادی، نیاز به توافق بیرونی ( قانون و حکومت)، پیدا می کنند، که اگر قانون بیرونی بر مبنایِ احساس اخلاقیِ مشترک میان انسان ها باشد، قانونی عقلانی خواهد بود و حکومت برآمده از افراد آزاد اخلاقی برای حفظ حق طبیعی آزادی، همان حکومت جمهوری خواهد بود که کانت شیفته آن است. بدین ترتیب مبانی انسان شناختی و فلسفه حقوقِ طرح فلسفیِ صلح پایدار کانت فراهم می آید و می توان با بررسی قوت و ضعف این مبانی به امکان پذیری طرح صلح جهانیِ کانت در شرایط متفاوت با زمانه ی وی، توجه کرد که در این رساله به آن پرداخته شده است. کلید واژه: صلح پایدار، فلسفه حقوق، انسان شناسی پراگماتیکی، کانت.

پیامدهای فلسفی تحلیل زبان معمولی از دیدگاه جان آستین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  زهرا محبی فر   علی اکبر احمدی افرمجانی

فلسف? زبان معمولی بدلیل دارا بودن ساختار ساده و مبنایی تفکر، توانست تعداد زیادی از فیلسوفان انگلستان در حوز? تحلیل زبانی را به خود جذب کند. از این میان حوز? آکسفورد بیش از همه میزبان متفکرانی شد که مبنای تحلیلی خود را ساختار منطق گزاره هایی قرار دادند که به طور معمول و در جریان زندگی روزمره (توسط افراد معمولی) بیان می شوند. در میان چهره های برجست? این مکتب "جان لنگشاو آستین" به عنوان یکی از فیلسوفان زبان که منطق زبان معمولی را مبنای روش تحلیلی خود انتخاب کرد، مورد توجه این رساله قرار گرفته است. علت این انتخاب از طرفی روش خاصی است که وی با محوریت زبان معمولی به کار می بندد، روشی نوین در تقسیم بندی گزاره های زبان که منجر به ارائ? نظریه ای تحت عنوان «کنش گفتاری» می شود و هم اینکه در رابطه با این فیلسوف در زبان فارسی تا به حال پژوهش جامعی در قالب رساله صورت نگرفته است. بدین ترتیب این رساله در پی آن هست تا نشان دهد آستین با رد مبنای توصیفی در معناداری گزاره ها و ارائ? معیار فعلی در تقسیم بندی جملات، چه تفاوتی در تحلیل منطقی جملات ایجاد می کند؟ علاوه بر این آستین با ارائ? نظریه ای مبتنی بر ساختار کنشی و قراردادی زبان معمولی، چه نتایج فلسفی در تحلیل مسائل آن بدست می دهد؟ و اینکه او تا چه اندازه در استفاده از این روش در حل مسئل? «اراد? آزاد» موفق شده است؟ روش جمع آوری داده، در این باره کتابخانه ای است و بعد از آن به توصیف و تحلیل نظرات آستین پرداخته شد. همچنین بررسی روش خاص تحلیلی آستین که به نحو سلبی در جهت تعیین امور هنجار از طریق تحدید امور ناهنجار صورت می گیرد، از دلایل اهمیت این موضوع است. به نظر می رسد که آستین با توجه به مقدمات رئالیستی مطابق با فهم عرفی تا حدی بتواند نظر جبرگرایان مطلق و همچنین شکاکان را رد کند، ضمن اینکه ساختار قراردادی کنش های گفتاری، مانع از رسیدن به منطقی کلی از زبان معمولی می شود. همچنین نشان خواهد داد برای تحقق کامل کنش های گفتاری، تا چه اندازه وجود قراردادهای اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است.

هنر و تعلیم و تربیت اخلاقی از نگاه مولانا و آیریس مرداک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  سید محمد حسین نواب   عبدالله نصری

در سنت فلسفی و عرفانی شرق و غرب، هنر علاوه بر زیبایی کارکرد های دیگری نیز بر عهده دارد. یکی از مهم ترین این کارکردها، تعلیم و تربیت اخلاقی است. هنرمندان بسیاری تنها به هدف تربیت اخلاقی دست به خلق اثر هنری زده اند. امروزه نیز که هنر بخش وسیعی از زندگی انسان را به خود اختصاص داده است، نگرانی ها درباره هنر افزایش پیدا کرده است و سئوال از «نسبت میان هنر و اخلاق» اهمیت بیشتری یافته است. فیلسوفان در طول تاریخ پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده اند و از افلاطون گرفته تا فلیسوفان مدرن به گونه ای به این پرسش پاسخ داده اند و به این تقاطع میان فلسفه هنر و فلسفه اخلاق توجه ویژه ای داشته اند. مولانا به عنوان شاعری فیلسوف و عارف به این پرسش پاسخ داده است؛ او در جای جای شعر خود به هنر و تأثیر آن بر تعلیم و تربیت اخلاقی اشاره کرده است. در این رساله تلاش شده است با بازخوانی آثار مولانا در ابتدا به نظام زیبایی شناختی او دست پیدا کنیم و پس از تبیین نظام زیبایی شناختی و هنری مولانا، نسبت میان هنر و تعلیم و تربیت اخلاقی را بررسی کنیم. او معتقد است هنر به واسطه ی «عشق» و «خیال» می تواند موجب تعلیم و تربیت اخلاقی گردد و باعث زیست اخلاقی هنرمند و مخاطب هنر شود. مرداک نیز به عنوان هنرمند و فیلسوفی نوافلاطونی-نوویتگنشتاینی به این مسأله پرداخته است و به سئوال اصلی این رساله «آیا هنر در تعلیم و تربیت اخلاقی تأثیر دارد؟» پاسخ داده است. او بر این باور است که هنر خوب توانایی تربیت اخلاقی را دارد و می تواند به استکمال اخلاقی کمک کند. او تلاش دارد تا نشان دهد هنر به دلیل «انکشاف از واقعیت» و استفاده از «خیال» شرایط دستیابی به فضیلت را فراهم می آورد. در پایان تلاش داشتم شباهت نظر مولانا و مرداک را نشان دهم و با توجه به این شباهت پلی میان دو پاره شرقی و غربی وجودمان تصویر کنم و مطابق اصل «وحدت حقیقت» صحت این نظر را به اثبات برسانم. بر این اساس می توان نتیجه گرفت باید نگاه جدی تری به هنر به عنوان مسیری برای تعلیم و تربیت اخلاقی در جامعه داشته باشیم.

پارادوکسهای خودارجاع
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  سوده جلالی   فرشته نباتی

از بین هم? پارادوکسهای مطرح شده در حوزه های گوناگون علمی، پارادوکسهای خودارجاع از جمله مهمترین و بحث برانگیزترین پارادوکسها هستند که از زمان یونان باستان مطرح شده و از همان زمان سعی در یافتن پاسخی مناسب برای حل آنها صورت گرفته است. بسط و گسترش دامن? این بحث و یافتن راه حلهای متفاوت و جدید تاکنون ادامه داشته است. از میان تمامی پاسخهای طرح شده به منظور حل پارادوکسهای خودارجاع برخی پاسخها از اهمیت بیشتری برخوردارند و صورت منطقی تر و منسجم تری نسبت به دیگر پاسخها دارند که برای نمونه می توان از پاسخ تارسکی به پارادوکس دروغگو و یا پاسخ راسل به پارادوکس راسل نام برد. اما از آنجا که پاسخهایی گوناگون برای حل پارادوکسهایی با ساختار مشابه طرح شده است، یکی از مسائلی که در این بابذهن را به خود مشغول می کند بررسی امکان وجود پاسخی واحد برای حل تمامی پارادوکسهای خودارجاع است.

تاثیر آراء علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بر آراء استاد مطهری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  رامین دانشور   عبدالله نصری

یکی از مهم ترین مسائلی که در میان اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی می توان مورد بررسی قرار داد تاثیر و تاثّری است که در مبانی و مسائل، در تفکرات و اندیشه های هم داشته اند. در این بین فیلسوفان و اندیشمندانی هستند که در دیگر متفکران بعد از خود تاثیر به سزایی داشته اند. این مسئله در آنجا اهمیت پیدا می کند که می توان در بین جریان های متعدد فکری، یک جریان حاکم و تاثیرگذار را شناخت و تمامی تفکرات دیگر اندیشمندان را بر اساس آن مبانی تحلیل و تفسیر کرد. از میان اندیشمندان معاصر می توان به علامه بزرگوار، سیدمحمد حسین طباطبایی اشاره کرد که در تفکرات استاد شهید مرتضی مطهری تاثیرات عمیقی را داشته است. در این نوشتار در پی آن بودیم تا با بررسی در آراء و افکار این دو اندیشمند، این تاثیر و تاثّر را شناسایی و در صورتی که اختلاف نظر در مبانی و مسائل وجود داشته باشد، کشف و تحلیل کنیم. در نوشتار حاضر با توجه به وسعت موضوعاتی که در آثار این دو اندیشمند وجود دارد به پنج موضوع اشاره و مورد بررسی قرار دادیم. در نهایت به این نتجه رسیده شد که علامه طباطبایی در مبانی فکری بخصوص نگاه توحیدی و فطری به موضوعات و مسائل، تاثیر عمیقی در استاد مطهری داشته است.

تطور مفهوم پدیدار از کانت به هگل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  باقر نعمتی   حسین کلباسی اشتری

در این رساله یک بحث تطبیقی میانه دو فیلسوف انجام می گیرد : مفهوم پدیدار از کانت به هگل . مطابق با نظر کانت ، همواره ضروری است که بین دو قلمرو پدیدارها و اشیاء فی نفسه تمایز قائل شویم . پدیدارها همان نمودهایی هستند که تجربه ی ما را تشکیل می دهند . پیداست که پیوستگی چندی بین مفهوم کانتی و مفهوم هگلی پدیدار وجود دارد . به معنایی پدیدارشناسی هگل مطالعه ی پدیدارهاست و پدیدار شناسی روح در نظر هگل به نوعی مقدمه برای فلسفه است .

مشکل جدایی در نظریه های انسجام صدق و توجیه از نظر پویمن، پولاک و هارمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  محمد علی پودینه   علی اکبر احمدی افرمجانی

معرفت شناسی یکی از اصلی ترین و مهمترین شاخه های فلسفه تحلیلی است. معرفت شناسان توجیه و صدق را از شرایط لازم مهم برای معرفت تلقی می کنند. نظریه های انسجام صدق و توجیه برای ارائه تبیینی از مولفه صدق و توجیه طرح شده اند. به عقیده برخی معرفت شناسان، مشکل اساسی نظریه های انسجام گرایی در صدق و توجیه، مشکل جدایی است. این پایان نامه به بررسی و ارزیابی این مشکل اختصاص یافته است.

بررسی فلسفه دین کرکگور از دیدگاه لویی پویمن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1386
  حسین محمودی   علی اکبر احمدی افرمجانی

چکیده ندارد.

خاتمیت از دیدگاه متفکران اسلامی (مهندس بازرگان، دکتر سروش، دکتر شریعتی و استاد مطهری)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1386
  علی محمد قهرمانی   قاسم پورحسن

چکیده ندارد.

حیث التفاتی هوسرل و بررسی آن در فلسفه ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1383
  رضا سجادی   علی اکبر احمدی افرمجانی

چکیده ندارد.

تحلیل انتقادی ادراک انسانی در حکمت متعالیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  حوران اکبرزاده   علی اکبر احمدی افرمجانی

چکیده ندارد.

نقد و بررسی نظریه شبح در دوران اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  لیلا جوادی   محسن کدیور

چکیده ندارد.

قضایای ناتمامیت: مبانی، برهان و برخی نتایج فلسفی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1387
  میثم میرزایی عطاآبادی   علی اکبر احمدی افرمجانی

چکیده ندارد.

"جایگاه دین و رابطه آن با عقل در فلسفه اخلاق کانت"
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشگاه پیام نور مرکز تهران - دانشکده علوم انسانی 1387
  حبیبه ملکی جمشید   علی اکبر احمدی افرمجانی

چکیده ندارد.

شخص بودن یا هویت شخصی از دیدگاه فلسفه ی ذهن معاصر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  حسن شعاعی   فرشته نباتی

ما همه بر این باور ایم که به رغمِ تغییراتِ گوناگون همان کسی که هستیم باقی می مانیم. از این لحظه تا لحظه ای دیگر، از این ساعت تا ساعتی دیگر، از این روز تا روزی دیگر و ... . همچنان ادامه می یابیم تا هنگامی که شاید در اثرِ مرگ از بین برویم. همین طور هر کدام از ما می دانیم که یکی از اساسی ترین امیالِ خودخواهانه مان باقی ماندن و ادامه یافتن است. این که گاه می گوییم زندگی را دوست داریم حاکی از همین میل است. اما مسأله این است که، به فرض که این موضوع واقعیت داشته باشد، چه دلیلی داریم برایِ این که بگوییم در طولِ زمان و با از سر گذراندنِ تغییراتِ گوناگون همچنان همان شخص باقی می­مانیم؟ این پرسش همان مسأله یِ فلسفیِ «این­همانیِ شخصی در طولِ زمان» است. مسأله یِ دیگری هم هست. هنگامی که ما در شرایطِ عادی می خواهیم ادامه داشته باشیم، در واقع چه خواسته ای داریم؟ به عبارتِ دیگر، اساسی ترین خواسته یِ هر کدام از ما چیست؟ این پرسش عبارت است از این مسأله یِ فلسفی که «نخستین مسأله یِ حائز اهمیت در بقا چیست». تصورِ رایج این است که هنگامی که انسان ها می خواهند ادامه داشته باشند، چیزی که واقعاً خواهانِ آن هستند فقط همین است که ادامه داشته باشند. یعنی میلِ آن ها به استمرار نمی تواند از میلِ اساسی تری ناشی شده باشد. این نظر با این تعبیر معروف است: «این­همانی نخستین مسأله یِ حائز اهمیت در بقا است». اما خواهیم دید که ممکن است این تلقی نادرست باشد.

استدلالهای زبان بنیاد در مواقف عضدالدین ایجی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1371
  علی اکبر احمدی افرمجانی   عبدالکریم سروش

رساله حاضر پژوهشی است در باب " استدلالهای زبان بنیاد در کتاب مواقف " . مفهوم " استدلال زبان بنیاد " در فلسفهء تحلیل زبانی مورد توجه قرار گرفته است و فیلسوفان زبانی معتقدند که استدلال مذکور در آثار حکیمان گذشته مصادیق فراوانی دارد. رساله از دو فصل تشکیل شده است : در فصل اول، که " مقدمه ای بر فلسفه تحلیل زبانی " نام دارد، بطور مختصر آراء متفکرانی چون برتراندراسل، لودویک ویتگنشتاین (متقدم و متاخر)، رودلف کارناپ و گیلبرت رایل مطرح گردیده و از مبانی فلسفهء زبانی سخن رفته است . در مدخل فصل دوم (با استفاده از مطالب فصل اول) مفهوم "استدلال زبان " توضیح داده شده است و در فصل دوم ده استدلال زبانی از کتاب " مواقف " انتخاب و با شرح و تفصیلی مناسب ارائه گردیده است . و در ضمیمهء پایانی رساله چهار استدلال زبانی دیگر معرفی شده است که درکتاب مواقف نیامده اند اما ذهن با ملاحظهء آنها قدرت بیشتری در شناخت مصادیق استدلالهای مذکور بدست می آورد. نتیجهء کلی تحقیق حاضر آن است که فیلسوفان و متکلمان مسلمان نیز به زبان توجه داشته اند و برخی مطالب را (خواه بصورت پرسشی اظهار شده باشد و خواه خبری) مهمل و بی معنی دانسته و پاره ای از رهزنی ها و رهنمایی های زبانی را متذکر شده اند و خلاصه آنکه دربرخی از استدلالهای خویش از مبادی زبان شناختی خاصی سود جسته اند. در تحقیق حاضر (مانند هر تحقیق مصداق یاب دیگر) ابتدا به تبیین و تشریح " مفهوم کلی " (استدلال زبانی) پرداخته شده و در مرحلهء بعد با تامل در کتاب مواقف مرحوم ایجی مواردی (به عنوان مصادیق آن مفهوم کلی) نشان داده شده است و در هر مرحله با فیش برداری از منابع مختلف و جمع بندی مطالب ، رساله مسیر منطقی خود را طی نموده است .

بررسی و نقد نظریه مطابقت صدق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  لادن جزی   محمدعلی حجتی

نظریه مطابقت صدق که از دیرباز مورد توجه بوده به این پرسش باید پاسخ دهد که چه عناصری از زبان و چه عناصری از جهان واقع با یکدیگر مطابقت حاصل می نمایند، و از طرف دیگر منظور از مطایقت چیست؟

نقد و بررسی زمان و مکان در فلسفه کانت با تاکیدبر دیدگاه بنت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  مهدی کهنوجی   حسین غفاری

در این نوشته سعی و کوشش نگارنده بر آن بوده است مبحث زمان و مکان را که یکی از مسائل مبهم فلسفی است در آرا فیلسوف بزرگی چون کانت دنبال نماید و آن را مورد نقد و بررسی قرار دهد. در این راستا ایراد وانتقاد جاناتان بنت فیلسوف معاصر آمریکایی مورد تاکید و مداقه قرار گرفته است که بنا به گفته او جسورانه و بدون هیچ ملاحظه ای فلسفه کانت را نقد کرده است. به طور خلاصه کانت برای ضرورت و کلیت بخشیدن به قضایای علمی طرح احکام ماتقدم ترکیبی را پیشنهاد می کند . برای دستیابی به چنین احکامی وی معتقد است که تمام شهودات حسی ما از ماده و صورت تشکیل شده اند . زمان و مکانی که شهودات ماتقدم هستند صورت آنها را تشکیل می دهد و ماده آنها از عالم خارج اخذ می شود. بنابراین آنها هم ماتقدم و هم ترکیبی هستند و مفید کلیت و ضرورت می باشند.بنت انتقاد می کند که کانت در تبیینش از تمایز تحلیلی / ترکیبی از ابهام ناشی از ساختار جملات چشم پوشی می کند و این تمایز را با اصطلاحات روانشناسی تبیین می نماید و ظاهرا آگاهی مرادش از تحلیلی ، تحلیلی اولیه و صادق بر طبق تعریف می باشد. ایده آلیزم استعلایی کانت در مورد زمان نیز رضایت بخش نیست و فرض کانت که مکان بالضروره منفرد است ، غلط است.