نام پژوهشگر: منصوره اعظم آزاده
مریم متقی منصوره اعظم آزاده
اگر رضایت زناشویی و ارضاء نیازهای جنسی زن و مرد هدف اساسی هر پیوند و ازدواجی باشد، تعیین عوامل اثر گذار بر آن اهمیت اساسی داشته و می تواند ما را نسبت به مشکلات اجتماعی و راهبردهای آن آگاه تر نماید. در این بین آگاهی از مسائل جنسی به عنوان بخشی از زندگی فردی هر انسان ضرورتی انکار ناپذیر دارد. از سوی دیگر، افکار ، نگرش ها ، عقاید و ارزش های فرد ، بخشی از مولفه های مهم رفتار جنسی می باشد. بنابر این در تحقیق حاضر به بررسی اثر متغیرهای دانش و نگرش زوجین بر رضایت جنسی آنان پرداخته شد. جمعیت نمونه، متشکل از 125 نفر(75 زن و 50 مرد ) مزدوج شاغل در مدارس راهنمایی و متوسطه منطقه 4 بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. این پژوهش از نوع بنیادی – کاربردی و برای سنجش رابطه بین متغیرها از روش همبستگی استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه (متشکل از سه قسمت ) بود. علاوه بر سنجش رابطه متغیرهای دانش و نگرش جنسی بر رضایت جنسی ، رابطه متغیرهای زمینه ای جنس ، سن ، تحصیلات فرد ، همسر و والدین ، محل تولد(شهر – روستا) ، استان محل تولد، مدت ازدواج ، نحوه ازدواج ، نوع ازدواج ، سن ازدواج ، محل سکونت ، تعداد فرزندان ، قومیت و شاغل بودن زن نیز سنجیده شد. یافته های تحقیق : 1-بین دانش جنسی و نگرش جنسی زن و مرد با رضایت جنسی رابطه معنادار وجود داشت (فرضیه های اول و دوم تحقیق تأیید گردید). 2-بین دانش و نگرش جنسی زن و مرد رابطه معنادار مشاهده نشد ( فرضیه سوم تحقیق تأیید نشد). 3- فرضیه چهارم تحقیق نیز در مورد وجود رابطه بین سطح تحصیلات ، تحصیلات همسر و محل تولد با دانش جنسی ؛ سن ازدواج و استان محل تولد با نگرش جنسی ؛ و سن همسر ، تعداد فرزندان ، محل تولد، و محل تولد همسر با رضایت جنسی، رابطه معنادار مشاهده شد. 4-سایر متغیرهای زمینه ای با متغیرهای اصلی تحقیق رابطه معنادار نداشتند.
سهیلا دیرند خدیجه سفیری
هدف از این پژوهش بررسی وقوعیا عدم وقوع تفاوت ارزشی در مادران و دختران میباشد. در این تحقیقاز نظریات کسانی چون وبر-اینگلهارت وگیدنز استفاده شده است. نتایج بر وجود تفاوت معنی دار بین ارزشهای مادران و دختران تاکیید داشتند.
سمیه فلاح مهرآبادی منصوره اعظم آزاده
چکیده:طی ده سال گذشته در عرصه های مختلف حیات اجتماعی، حرکتی عمیق از سوی زنان جامعه ایران آغاز شده است. از جمله حضور گسترده زنان در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی یکی از این عرصه ها است که امروز به موضوعی بحث انگیز در بین بسیاری از صاحب نظران و برنامه ریزان کشور تبدیل شده است. از این رو پژوهش حاضر در پی بررسی عوامل موثر بر گرایش دختران به تحصیلات عالی برآمده است. فرضیه های تحقیق با استناد به نظریات قشربندی اجتماعی وبر، وبلن، بوردیو و رویکرد انتخاب عقلانی مطرح شده اند. شیوه ی بکار گرفته شده در این پژوهش "پیمایش " بوده و جامعه ی آماری آن شامل دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی شهر شیراز که در سال تحصیلی 89-88 مشغول به تحصیل هستند، می باشد. جهت نمونه گیری از شیوه ی نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای طبقه ای بهره گرفته شد و 364 نفر از 4 منطقه آموزش و پرورش شهر شیراز انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، دو سطح آمار توصیفی و آماراستنباطی (همبستگی، تحلیل واریانس و رگرسیون ) بکار گرفته شده است. نتایج حاصل از این بررسی بیانگر آن است که همه ی متغیرهای مستقل: آگاهی جنسیتی، احساس محرومیت منزلتی، تأیید دیگران مهم، مصرف تظاهری، کسب سرمایه فرهنگی، کسب استقلال اقتصادی و دستیابی به بخت های زندگی رابطه معناداری با گرایش دختران به تحصیلات عالی دارند. رشته تحصیلی افراد نیز با گرایش به تحصیلات عالی رابطه معناداری داشت به طوری که دانش آموزان رشته هنر بیشترین گرایش به تحصیلات عالی را داشتند و پس از آن به ترتیب رشته تجری، ریاضی، انسانی قرار گرفتند. و پایگاه اقتصادی-اجتماعی افراد هیچ نقشی در گرایش آن ها به تحصیلات عالی نداشت. همچنین براساس ضرایب رگرسیون متغیرهای تأیید دیگران مهم، دستیابی به بخت های زندگی، کسب سرمایه فرهنگی، رشته تحصیلی، کسب استقلال اقتصادی، بیشترین تا کمترین تأثیر را بر گرایش به تحصیلات عالی داشتند. کلید واژه: گرایش به تحصیلات عالی، دختران، آگاهی جنسیتی، محرومیت منزلتی، ارزیابی فایده، انگیزه پیروی از دیگران
فاطمه جعفرزاده مریم قاضی نژاد
چکیده پدیده کودکان خیابانی به عنوان مساله اجتماعی و جهانی از معضلات شایع کلان شهرها در جوامع توسعه یافته و نیز در حال توسعه (من جمله جامع? ایران) در حال حاضر به شمار می رود. این پدیده به عنوان یک پدیده آسیبی و نیز آسیب زا در سطوح فردی و اجتماعی توجه صاحب نظران اجتماعی، آسیب شناسان و نیز مدیران و برنامه ریزان شهری را به خود جلب کرده است. عوامل مختلفی نظیر بی سازمانی اجتماعی، فقر و محرومیت در خانواده و اجتماع بزرگتر و نیز طرد اجتماعی، رویکردهای مختلف به مساله برشمرده شده است. مطالعه حاضر درصدد بررسی پدیده خیابانی شدن کودکان براساس جدیدترین رویکرد اجتماعی به مساله یعنی رویکرد طرد اجتماعی کودکان است. رویکرد طرد اجتماعی کودکان و ابعاد 6گانه آن شامل طرد از خانواده، مسکن، اشتغال، سلامت و بهداشت، آموزش و اجتماع و نیز رویکرد انتخاب عقلانی(کودک و خانواده)، چارچوب تحلیل پدیده خیابانی شدن کودکان را تشکیل داده اند. این پژوهش با روش پیمایش انجام شده است. جامع? آماری تحقیق، کودکان خیابانی ایرانی الاصل شهر تهران می باشند.که در دو گروه کودکان خیابانی 1- ساکن در بهزیستی 2- و کودکان ساکن در منزل والدین مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. حجم نمونه 110 نفر می باشد که برحسب دقت و همگنی جمعیت تحقیق و تحقیقات پیشین صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میزان طرد اجتماعی کودکان مورد مطالعه در ابعاد مختلف آن در حد بالا بوده است. همچنین بین متغیر های طرد اجتماعی کودکان و خیابانی شدن آنان رابط? مثبت معنادار وجود دارد که شدت همبستگی درحد بالا می باشد. همچنین نتایج همبستگی بین متغیرانتخاب عقلانی و خیابانی شدن کودکان در حد متوسط بوده است. برحسب نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک، متغیرهای اصلی مدل نهایی، حدود 68 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کند از این رو می توان نتیجه گرفت که رویکرد طرد اجتماعی به تنهایی و نیز در ترکیب با رویکرد انتخاب عقلانی مدل مناسبی برای تحلیل مساله خیابانی شدن کودکان بوده و از قابلیت تبیین بالایی در این زمینه برخوردار است.
ماریا عباسیان مریم قاضی نژاد
همسرکشی مسئله ای فردی، خانوادگی و اجتماعی است که تأثیر مخرب و نابودکننده ای بر امنیت و سلامت عمومی جامعه به جای می گذارد. قتل های خانوادگی، به خصوص همسرکشی، برخلاف قتل های دیگر، خشونتی تصادفی و نامحتمل نیست بلکه ماجرای غم انگیزی از انواع خشونت خانوادگی و فشارها را در خود پنهان دارند. زمانی که پای خانواده و خشونت موجود در آن به میان می آید، همسرکشی قله ی کوه یخی است: بخشی کوچک اما آشکار از مشکلی بزرگ و پنهان. هدف پژوهش حاضر، کشف علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر پدیده ی همسرکشی است. در این تحقیق سعی شده با استفاده از روش کیفی به این مهم دست یابیم. به این منظور، از میان پرونده های همسرکشی مربوط به قتل هایی که در خلال سالهای 1380 تا 1387 در استان تهران رخ داده است، 34 پرونده، 17 مورد مربوط به همسرکشی مردان و 17 مورد مربوط به شوهرکشی زنان، به طور تصادفی انتخاب شدند. پرونده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که وجود فشارهای روانی ـ اجتماعی وارده بر زنان و مردان در خانواده در غیاب و ضعف شبکه های حمایتی اجتماعی و فردی، معاشرت با دوستان بزهکار و انسداد راههای قانونی مواجه با این فشارها، همسران را به قتل شریک زندگی سوق می دهد. علاوه بر این، تضاد و تعارض در خانواده به سبب ساختار نابرابر قدرت و مشکلات شخصیتی نیز بر ارتکاب همسرکشی تأثیر داشتند. نتایج همچنین، تأثیر متغیرهای دموگرافیکی چون پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زن و شوهر و خانواده منشاء، سن زن و شوهر، تعداد و سن فرزندان را در وقوع همسرکشی نشان داده اند.
بهروز صفری سلیمان پاک سرشت
عدم تناسب ابعاد مختلف پایگاه اجتماعی با یکدیگر می تواند پیامدهای ویژه ای را چه در سطح فردی و چه در سطح ساختاری ایجاد کند. یکی از پیامدهای ناسازگاری پایگاهی در سطح فردی، تاثیری است که بر نگرش ها و رفتارهای سیاسی انسانها ایجاد می کند. در میان مطالعات گوناگونی که تاکنون در این خصوص انجام گرفته، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد اما اغلب این مطالعات بر وجود نوعی نارضایتی در فرد ناسازگار تاکید کرده اند. در این تحقیق اثر ناسازگاری پایگاهی بر نگرش های سیاسی از طریق یک مکانیسم واسط مورد بررسی قرار گرفته است. فرضیه اصلی ما این است که ناسازگاری پایگاهی از طریق ایجاد احساس بی عدالتی در فرد، نگرش های سیاسی خاصی در او ایجاد می کند. ناسازگاری پایگاهی را عدم تناسب رتبه های فرد از حیث درآمد، تحصیلات و منزلت شغلی درنظر گرفته ایم. متغیرهای وابسته عبارتند از: مخالفت با وضع موجود، اقتدارگرایی و انقلابی بودن. فرضیات دیگری نیز طرح شده اند تا تاثیر برخی متغیرهای تعدیل کننده (شامل دینداری، تقدیرگرایی، سن، احساس بی قدرتی، سیاسی بودن و وابستگی به قدرت حاکم) در رابطه میان ناسازگاری پایگاهی و نگرش های سیاسی مورد بررسی دقیق تر قرار گیرد. جامعه آماری از کلیه افراد 23 به بالای منطقه شهری همدان تشکیل شده و حجم نمونه مورد بررسی 604 نفر می باشد. یافته ها نشان می دهند که ناسازگاری پایگاهی در جمعیت نمونه شیوع چندانی ندارد. تحلیل داده ها همچنین از رد فرضیه اصلی تحقیق حکایت دارند، یعنی ناسازگاری پایگاهی از طریق احساس بی عدالتی هیچ اثر معناداری بر نگرش های سیاسی ندارد. حتی با کنترل متغیرهای تعدیل کننده نیز تغییری در این امر حاصل نمی گردد. اما هنگامی که انواع ناسازگاری پایگاهی مورد بررسی قرار می گیرند، برخی اثرگذاری ها معنادار می شوند. در میان بازنده ها (کسانی که رتبه آنها در تحصیلات بهتر از رتبه آنها از لحاظ درآمد است)، افزایش ناسازگاری پایگاهی باعث افزایش احساس بی عدالتی شده و این امر موجب بالا رفتن میزان مخالفت با وضع موجود و کاهش اقتدارگرایی می گردد. در مورد برنده ها (کسانی که رتبه آنها از لحاظ درآمد بهتر از رتبه آنها از لحاظ تحصیلات است)، افزایش ناسازگاری پایگاهی به کاهش احساس بی عدالتی و مخالفت با وضع موجود و افزایش اقتدارگرایی منجر می شود. هم در مورد بازنده ها و هم در مورد برنده ها برخی متغیرهای تعدیل کننده تغییراتی در اثرگذاری ناسازگاری پایگاهی بر نگرش های سیاسی ایجاد می کنند. اثرگذاری ناسازگاری پایگاهی بر انقلابی بودن از طریق ایجاد احساس بی عدالتی، در مورد بازنده ها معنادار نیست. در مورد برنده ها افزایش ناسازگاری پایگاهی با کاهش احساس بی عدالتی، باعث کاهش انقلابی بودن می گردد.
نازنین میرزابیگی مرضیه موسوی
امروزه زندگی در شهرها و به ویژه کلان شهرها نیازمند فهم مشترک از زندگی جمعی و شهری، حقوق و تکالیف متقابل شهروندان و پایبندی به اخلاق مدنی و شهروندی است. اخلاق شهروندی به میزان پایبندی به هنجارها و قواعد اخلاق شهروندی در بُعد رعایت قانون، نظم عمومی، حقوق و منافع سایرین، تعاون و همکاری جمعی، احساس مسئولیت مدنی، سلوک و سازگاری اجتماعی و تعامل و معاشرت اجتماعی اطلاق میگردد. هدف این پژوهش بررسی رابطه میان سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر مستقل و ادغام اجتماعی به عنوان متغیر واسط با اخلاق شهروندی در میان جوانان 18-29 ساله شهر تهران می باشد. در این پژوهش ما مجموعه ای از تئوری ها را که شامل تئوریهای مربوط به شهروندی، شهروندی جوانان و همچنین مباحثی نظری در زمینه رابطه میان سرمایه اجتماعی و شهروندی می شد، را به کار بردیم. همانطور که گفته شد متغیر مستقل این تحقیق سرمای? اجتماعی است که شامل دو بُعد ساختاری و شناختی می گردد. در بُعد ساختاری ما شامل مولفه هایی چون پیوندها و روابط، انداز? شبکه، تنوع شبکه، کارکرد شبکه (حمایت های اجتماعی)، و مشارکت های اجتماعی می گردد و بُعد شناختی نیز با مولفه های اعتماد اجتماعی، همیاری تعمیم یافته و آگاهی اجتماعی سنجیده شده است. ادغام اجتماعی متغیر بعدی است که در این پژوهش به عنوان متغیر واسط مورد بررسی قرار گرفت. این متغیر شامل مولفه هایی چون میزان برخورداری از حقوق و امکانات، میزان برخورداری از فرصت های مشارکتی، و میزان آزادی عمل می گردد. متغیر وابسته نیز اخلاق شهروندی می باشد که خود از دو بُعد نگرشی و عملی تشکیل یافته است. در بُعد نگرشی ما مولفه های تساهل و بردباری، سازگاری اجتماعی و عام گرایی و در بُعد عملی میزان پایبندی به قوانین و مقررات، و میزان رفتارهای مدنی را داریم. در این پژوهش ما روش پیمایش را به کار برده ایم و جامع? آماری مان جوانان 18-29 سال? شهر تهران می باشند. ما برای نمونه گیری از روش خوشه ای چند مرحله ای استفاده کرده و با 300 نفر از جوانان ساکن در مناطق 22 گان? شهر تهران مصاحبه کردیم. یافته های این تحقیق حاکی از این است که میان سرمای? اجتماعی و اخلاق شهروندی رابط? مثبت و معنی دار وجود دارد. و ادغام اجتماعی نیز به عنوان متغیر واسط با اخلاق شهروندی رابطه ای معنادار داشته است. همچنین نتایج رگرسیونی نشان می دهند که بُعد نگرشی اخلاق شهروندی اندکی بیش از بُعد عملی توسط متغیرهای مستقل تعریف شده در تحقیق تبیین گردیده است. 9/26 درصد از تغییرات بُعد نگرشی و 1/26 درصد از تغییرات بُعد عملی توسط متغیرهای مستقل تبیین گردید. همچنین در بُعد نگرشی متغیر کارکرد شبکه یا همان حمایت های اجتماعی و در بُعد عملی متغیر اعتماد نهادی بیشترین تأثیر را داشته اند.
زهرا قلی زاده علی رجبلو
پژوهش حاضر با عنوان "بررسی رابطه بین اقشار اجتماعی و مصرف موسیقی در بین ساکنین 15 سال به بالای شهر تهران در سال 88"در صدد است تا با بررسی را بطه بین قشر بندی اجتماعی و مصرف موسیقی ،از طرفی کمک به شناخت رابطه بین نظام اجتماعی و نظام فرهنگی و از طرف دیگر به شناخت وضعیت مصرف موسیقی در وضع کنونی جامعه بپردازد.شاخص های قشربندی در این تحقیق با توجه به دید گاه وبر مالکیت ،حیثیت و قدرت از نوع سازمانی میباشد،مصرف موسیقی با ابعاد میزان، نوع و منبع مصرف در نظر گرفته شده است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه میباشد. نمونه ای با حجم 360نفر از ساکنان 15 سال به بالای تهران به صورت تعمدی از محله های الهیَه وآفریقا (جوردن ) به نمایندگی مناطق بالا و آپادانا و انقلاب از مناطق وسط و محله کیانشهر ،راه آهن از مناطق پایین انتخاب شد. در این پژوهش ،یک فرضیه اصلی و چند فر ضیه فرعی مطرح شده است .فرضیه اصلی این تحقیق وجود رابطه بین مصرف موسیقی و اقشار میباشد.جهت تبیین و آزمون این فرضیه ،شش فرضیه فرعی و چندین فرضیه حاشیه ای دیگر مورد آزمون قرار گرفت. یافته های پژوهش بر حسب محاسبه ظرایب مرتبط مبین وجود رابطه معنادار بین مصرف موسیقی و قشر افراد بود،متغییر های منزلت و قدرت و وضعیت اقتصادی ،سن با مصرف موسیقی رابطه معناداری داشتند. کلید واژه: مصرف فرهنگی،مصرف موسیقی،قشربندی اجتماعی ،سبک زندگی ،پایگاه اجتماعی،مالکیت،حیثیت،قدرت.
زهره عباسی علی رجبلو
تقویت جامعه مدنی در برابر قدرت دولتی و مشارکت مردم به محیا کردن برخی از شرایط ضروری نیازمند است. تمهیداتی باید اندیشیده شود که شهروندان بتوانند سیاستهای دولت را کنترل و از منظر منافع عمومی به نقد و نظارت بر عملکرد دولت بپردازند. مردم باید بتوانند به شیوه ای عقلانی مباحث خود را سازمان بخشند و برای تحقق نتایج برخاسته از این گفتگوها تلاش کنند. این پایان نامه سازمانهای غیردولتی را به مثابه بخشی از جامعه مدنی بررسی می کند که می توانند بسترساز عرصه عمومی فعال و پویا باشند. چارچوب نظری این کار نظریه های جامعه مدنی به ویژه نظریه عرصه عمومی هابرماس و روش تحقیق، مصاحبه نیمه ساختاریافته است. نتایج تحقیق از قرار زیر است: - عرصه عمومی مستقل در ایران وجود ندارد که دلایل آن را می توان در عدم حاکمیت قانون و عدم تفکیک قوا و غیره جستجو کرد. - دولت در عرصه عمومی و خصوصی دخالت می کند. - انتقاد از سیاستهای دولت برای سازمانهای غیردولتی بسیار دشوار است زیرا دولت می تواند به سادگی بر ngoها فشار بیاورد و حتی آنها را منحل کند. بنابراین جایگاه این نهادها بسیار شکننده و تعریف نشده است. - سازمانهای غیردولتی بر فرایندهای سیاستگذاری موثر نیستند. نیز یافته های این تحقیق نشان می دهد ساختارها و رویه های درونی سازمانهای غیردولتی معیوب و مسأله دار هستند. مهمترین مشکلات عبارتند از: کار گروهی ضعیف، عدم مشارکت اعضا، بی اعتنایی به شبکه سازی، ابهام درباره تکالیف و وظایف اعضا، نقص در فرایندهای درونی سیاستگذاری و عدم تمایل به جذب اعضای جدید. با اینهمه یک ویژگی مثبت در سازمانهای غیردولتی مشاهده شد. این نهادها داوطلبانه هستند و فرایند رسیدن به توافق و اجماع بر پایه گفتگو و اقناع شکل می گیرد. بررسی نشان می دهد که این نهادها در مجاب سازی اعضا گامهای اولیه ای برای کسب چنین تجربه ای برداشته اند.
فرح نیمه زاد منصوره اعظم آزاده
در این تحقیق به بررسی گرایشات سیاسی اقشار مختلف در طبقه متوسط پرداخته میشود. طبقه متوسط بعنوان گروهی متنوع و متکثر به لحاظ پایگاه اجتماعی- اقتصادی با مطالعات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژی سیاسی مشخص است، که در سالهای پس از انقلاب با گسترش سطح تحصیلات مخصوصاً تحصیلات عالی در جامعه رشد چشمگیری داشته و به نظر بسیاری از جامعه شناسان، منشأ بسیاری از تحولات اجتماعی محسوب میشود. متغیر وابسته در این تحقیق، گرایشات سیاسی در دو بعد نگرشی و آمادگی برای رفتار و متغیرهای مستقل، اقشار مختلف طبقه متوسط سنتی و جدید و سبکهای زندگی آنهاست. اطلاعات این تحقیق با استفاده از روش پیمایش با تکنیک جمع آوری اطلاعات پرسشنامه، شیوه نمونه گیری خوشه ای و تصادفی در سطح شهر تهران بدست آمده است. جمعیت تحقیق، خانواده های ساکن در مناطق دو تا شش تهران و جمعیت نمونه با استفاده از فرمول کوکران و 300 نفر بوده است.نتایج تحلیلهای متعدد آماری نشان میدهد که متغیر طبقه و سبک بصورت مستقیم و غیر مستقیم در گرایشات سیاسی تأثیر معنادار دارند.
مریم مهاجری منصوره اعظم آزاده
این رساله به بررسی و مقایسه وضعیت هویت دانشگاهی و پیامدهای آن در دانشگاه های الزهرا و علامه طباطبایی درسال 89-88 پرداخته است . جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان علوم اجتماعی دو دانشگاه است؛ 384 نفر(126 الزهرا و 258 علامه طباطبایی) به عنوان نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران تعیین شدند، از روش پیمایشی و شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب استفاده شده است. با تأکید بر نظریه های هویت تاچفل، بوردیو و گافمن و بررسی پیشینه تجربی تحقیق، چهارچوب نظری تدوین شده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده که بعد از برآورد اعتبار و پایایی ( از طریق آلفای کرونباخ) در بین پاسخگویان توزیع گردید. بعد از تکمیل پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار spss16 ضرایب آماری متناسب با نوع متغیرها ( آزمون های t ، f و پیرسون ) محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در قسمت تجریه تحلیل داده ها این نتایج به دست آمد : میانگین میزان جذب و ادغام دانشجویان هر دو دانشگاه علامه طباطبایی و الزهرا در هویت دانشگاهی، بالاتر از متوسط نمره ها می باشد. نتایج آزمون فرضیات بیانگر این است که میزان جذب و ادغام دانشجویان دو دانشگاه در بعد ادراکی و نگرشی تفاوتی وجود ندارد؛ اما میزان جذب و ادغام دانشجویان دانشگاه الزهرا در بعد عینی رفتاری بیشتر از دانشجویان علامه است و میزان جذب و ادغام دانشجویان دانشگاه علامه در بعد عینی رفتاری بیشتر از دانشجویان الزهراست، در مجموع بین میزان جذب و ادغام دانشجویان دو دانشگاه در هویت دانشگاهی تفاوتی وجود ندارد. نتایج بیانگر این است که میزان امید به آینده شغلی، عزت نفس(تصور از خود) و پیشرفت تحصیلی از پیامدهای هویت دانشگاهی می باشد به عبارتی هر چه میزان جذب و اغام دانشجویان دو دانشگاه در هویت دانشگاهی بیشتر باشد به همان نسبت بر میزان امید به آینده شغلی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان تأثیر می گذارد.
زهرا نعمت اللهی خدیجه سفیری
پژوهش حاضر با هدف مطالعه و بررسی تاثیر ابزارهای جهانی شدن بر هویت دینی انجام شده است. بدین منظور از تئوری کاشت از جورج گربنر? نظریه تریاندیس? نظریه های همزیستی فرهنگی? فرهنگ مصرفی آمریکایی و گسترش تجدد غربی استفاده شده است. امروزه جهانی شدن با تشدید روابط اجتماعی در سرتاسر جهان ارتباطات را گسترش داده و همزیستی فرهنگی و تعاملات فرهنگی را افزون می کند. از جمله پیامدهای این امر رواج نسبی گرایی در ارزش های فرهنگی است. از طرف دیگر با افزایش تعاملات فرهنگی? پدیده ی امپریالیسم فرهنگی رخ می دهد و یک فرهنگ بر دیگر فرهنگ ها غالب می شود. امروزه فرهنگ مصرفی سرمایه داری و آمریکایی ارزش های بارز خود را همچون مصرف گرایی و لذت گرایی به جوامع مختلف منتقل می کنند. بنابراین جهانی شدن با ابزارهای بارز خود (اینترنت? ماهواره)سبب ظهور ارزش هایی همچون نسبی گرایی? لذت گرایی? مصرف گرایی و... می شود و ظهور این ارزش ها بر هویت دینی افراد تاثیر می گذارد. روش تحقیق دراین پژوهش?روش پیمایش است و براساس ابزار پرسشنامه?داده ها و اطلاعات مربوط به جامعه آماری گردآوری شده و روش نمونه گیری طبقه ای نامتناسب می باشد . بدین صورت که از مناطق 22گانه تهران از سه بخش شمال و مرکز و جنوب سه منطقه 16?7?3 به طور تصادفی انتخاب شده و در داخل هر منطقه نیز به شیوه تصادفی اطلاعات جمع آوری شده است.حجم نمونه براساس فرمول کوکران 384 نفر می باشد. نتایج مختلفی از این تحقیق بدست می آید از جمله اینکه: هرچه استفاده زمانی افراد از اینترنت بیشتر شود افراد مصرف گراتر می شوند و در نهایت هویت دینی ان ها کاهش می یابد. همچنین هرچه استفاده زمانی افراد از ماهواره بیشتر شود افراد مصرف گراتر، لذت گراتر، فردگراتر و نسبی گراتر می شوند و درنتیجه هویت دینی آن ها کاهش می یابد. در نهایت هرقدر میزان استفاده برنامه ای افراد از اینترنت و ماهواره بیشتر شود، افراد مصرف گراتر، لذت گراتر، نسبی گراتر و فردگراتر می شوند و در نتیجه میزان هویت دینی آن ها کاهش می یابد. واژگان کلیدی: جهانی شدن، اینترنت، ماهواره، هویت،هویت دینی
فاطمه خرامان مریم قاضی نژاد
سرشت نابرابری اجتماعی، منشأ، آثار و نقش آن در زندگی اجتماعی از دیرباز مورد توجه متفکران اجتماعی قرار داشته است. با این وجود کانون توجه، بیشتر معطوف به نابرابری های طبقاتی بوده و تأکید و تمرکز بر نابرابری های حاصل از تفکیک سایر گروه بندیهای اجتماعی گستره تاریخی چندانی ندارد. از جمله گروه بندی های اجتماعی که در جامعه شناسی قشربندی اجتماعی جایگاه خود را یافته، گروه بندی های سنی و نسلی است. سیر تکوینی توجه مطالعات اجتماعی به متغیر سن به عنوان یکی از متغیرهای دخیل در قشربندی اجتماعی نشان داده است که متغیر مذکور همچون طبقه به عنوان متغیری که ساخت ویژه ای از نابرابری را منعکس می سازد و می تواند مبنای قشربندی خاصی واقع شود حائز اهمیت است. از سوی دیگر، سن به عنوان متغیری که می تواند فرهنگی با ویژگی های خاص خویش را بازتاب دهد و در تعامل با طبقه، تغییرات اجتماعی و فرهنگی و بالتبع تفاوت های ارزشی و نگرشی موجود میان گروه های اجتماعی و سمت و سوی کلی آنها را رقم زند، اهمیتی دوچندان می یابد. بررسی حاضر که در پی شناخت و تحلیل تفاوت جهت گیری های ارزشی (فرد گرایانه–جمع گرایانه) در بین دو گروه نسلی است، بر روی نمونه معتبر آماری به حجم 246 فرد (زن و مرد) 60-18 ساله ساکن در شهر تهران صورت گرفته است که با استفاده از روش نمونه گیری احتمالی خوشه ای چند مرحله ای طبقه بندی شده انتخاب گردیده اند و اطلاعات مورد نیاز در تیرماه 1390 از طریق پرسش نامه از آنان جمع آوری گردیده است. هدف اصلی این پژوهش، شناخت و مقایسه تفاوت جهت گیری های ارزشی (فردگرایانه–جمع گرایانه) در بین دو گروه نسلی جوان و بزرگسال و سنجش ارتباط آن با موقعیت اقتصادی-اجتماعی فعلی (شرایط عینی) و تجارب دوره جامعه پذیری (شرایط ذهنی) نسل ها و تحلیل این تفاوت، ساز و کارهای علی دخیل در ایجاد آن است. بدین منظور ابتدا تصویری از جهت گیری های ارزشی نسل های مورد مطالعه و تفاوت های آن بدست داده و سپس، تفاوت های مذکور در چارچوب رویکرد و مفهوم قشربندی سنی یا طبقه نسلی و رهیافت های مکمل آن مورد تجزیه و تحلیل جامعه شناختی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آنند که هر چند در جمعیت مورد مطالعه، نسل جوان فردگراتر و نسل بزرگسال جمع گراتر بوده اند، اما تفاوت مشاهده شده در جهت گیری های ارزشی بین دو نسل تنها در پایگاه اقتصادی–اجتماعی متوسط معنی دار بوده است. در بعد تبیینی مسئله، یافته ها در مجموع با مفروضات نظری رویکرد قشربندی سنی و تضاد ساختی در زمینه تعامل عامل سن با پایگاه اقتصادی-اجتماعی در تعیین جهت گیری های ارزشی گروه های نسلی، همسو بوده و بر این مبنا رویکرد اصلی مبنای مطالع? حاضر تأیید می گردد. واژه های کلیدی: قشربندی سنی، گروههای نسلی، فردگرایی–جمع گرایی ارزشی، قدرت عینی، قدرت ذهنی، خانواده.
شهلا مکملی فاطمه جمیلی
پژوهش حاضر در صدد است تا به بررسی جامعه شناختی اضطراب دفاع (پایان نامه)در میان دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)درسال1391-1390 بپردازد. با استفاده از دیدگاه گیدنز درباره اضطراب عمومی و دیدگاه مرتون درباره اضطراب پایگاهی یا موقعیتی (اضطراب دفاع)، مدل نظری ارائه شده است. دراین مطالعه ،نمونه ای390 نفره از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه الزهرا به روش نمونه گیری سهمیه ای اتفاقی ، با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و به روش پیمایش مورد بررسی قرار گرفته اند. متغیّرهای مستقل در این تحقیق عبارتند از: سطح تداوم در گیری های رقابتی ، عدم قطعیت نسبت به نتیجه کار ، سطح تداوم آرزوهای فردی اعتمادبنیادین. همچنین اضطراب عمومی به عنوان متغیّر واسط و اضطراب پایگاهی یا موقعیتی(اضطراب دفاع ) به عنوان متغیّر وابسته در نظر گرفته شده است. در تحلیل دو متغیّره ،متغیّرهای سطح تداوم درگیری های رقابتی،عدم قطعیت نسبت به نتیجه کار ،سطح تداوم آرزوهای فردی و اضطراب عمومی ،رابطه معنا داری را با متغیّر وابسته نشان داده اند. همچنین بین اضطراب عمومی و اعتماد بنیادین همبستگی معنا دار منفی وجود دارد. در تحلیل چند متغیّره نیز متغیّر عدم قطعیت نسبت به نتیجه کار رابطه مثبت و معنی داری با متغیّر اضطراب پایگاهی یا موقعیتی(اضطراب دفاع )داشته است. واژگان کلیدی : اضطراب عمومی، اضطراب پایگاهی یا موقعیتی (اضطراب دفاع)، اعتماد بنیادین، عدم قطعیت نسبت به نتیجه کار، سطح تداوم درگیری های رقابتی، سطح تداوم آرزوهای فردی
فاطمه گرزین سوسن باستانی
هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت های جنسیتی در مصرف فرهنگی و هویت شخصی و اجتماعی جوانان گرگانی و سنجش رابطه ی انواع هویت و مصارف فرهنگی در بین دختران و پسران جوان است. در این پژوهش از نظرات گیدنز و جنکینز برای تعریف مفهوم هویت و بررسی رابطه بین دو متغیر استفاده شده است.روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش می باشد. جامعه ی آماری این تحقیق را کلیه ی دختران و پسران 18 تا 29 ساله ی شهر گرگان تشکیل می دهند. حجم نمونه 386 نفر است که برای انتخاب آنها از نمونه گیری خوشه ای با احتمال متناسب با حجم استفاده شده است. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه جمع آوری و پس از استخراج داده ها با نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش حاکی از تفاوت در مصارف فرهنگی دختران و پسران در زمینه اوقات فراغت، مصرف کالاهای فرهنگی، الگوی خرید و بازتابندگی بدن می باشد. بیشترین تفاوت ها در بین دختران و پسران مربوط به محتوای مصرف کالاهای فرهنگی اعم از نوع موسیقی، کتاب، روزنامه و مجله، فیلم و استفاده از فضای مجازی و همچنین میزان و نوع فعالیت های فراغتی می باشد. بر اساس نتایج هویت جوانان بر مصرف فرهنگی آنان تاثیرگذار است. کنترل رابطه بین دو متغیر بر مبنای جنسیت نشان می دهد که این رابطه در میان زنان مورد تایید و معنا دار می باشد. در بین انواع هویت نیز هویت شخصی دختران و پسران با مصرف فرهنگی آنان رابطه معناداری دارد.
زهرا جهانگیری منصوره اعظم آزاده
امنیت و احساس امنیت از مباحث پیچیده ای است که علی رغم وجود قدمت تاریخی به بلندای حیات آدمی، آنچنان که باید و شاید به صورت روشن و مشخص مورد کنکاش و بررسی زیاد قرار نگرفته است ولی با این حال شاخصهای این مفهوم همواره در نظریه ها و دیدگاههای قدیم و جدید مورد توجه بوده است و علت آن هم این امر است که دغدغه امنیت همواره برای گروههای انسانی وجود داشته است. این مطالعه درصدد بررسی عوامل موثر بر احساس امنیت اجتماعی و روانی ساکنان محلات با تأکید بر موقعیت منزلتی محله است. مدل در نظر گرفته شده (با الهام از دیدگاههای نظریه پردازان مکتب شیکاگو و افرادی همچون گیدنز، وبر، زیمل، الیاس، اسکاتسن، بوزان و ...) شامل متغیرهای موقعیت منزلتی عینی محله، موقعیت منزلتی ذهنی محله، همگونی عینی، همگونی ذهنی، ثبات مسکونی ساکنان محله، احساس تعلق ساکنان محله، سبکهای زندگی خاص : سبک فرهنگی مصرفی، سبک فرهنگی مذهبی، سبک فرهنگی فردگرا و سبک محله ای است که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر احساس امنیت اجتماعی و روانی ساکنان محلات دخالت داده شده اند. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری سیستماتیک تصادفی، در بین 270 نفر از سرپرستان خانواده / همسران سرپرستان خانواده انجام شده است. نتایج تحلیلهای متعدد آماری نشان داد همانطور که انتظار می رفت موقعیت منزلتی محلات در ایجاد احساس امنیت روانی و اجتماعی ساکنان محلات نقش دارد. از میان عوامل موثر بر شکل گیری احساس امنیت روانی سن، تعداد سالهای سکونت در تهران، درآمد فرد، موقعیت منزلتی ذهنی و عینی، همگونی ذهنی و عینی، احساس تعلق ساکنان، سبک فرهنگی مصرفی، سبک فرهنگی فردگرا و سبک محله ای رابطه معناداری با احساس امنیت روانی داشته اند. ازمیان عوامل موثر بر شکل گیری احساس امنیت اجتماعی سن، تعداد سالهای سکونت در تهران، نوع مسکن، موقعیت منزلتی ذهنی، همگونی ذهنی، احساس تعلق ساکنان، ثبات ساکنان، سبک فرهنگی مذهبی و سبک محله ای رابطه معناداری با احساس امنیت اجتماعی داشته اند.
مژگان خوشنام شراره مهدی زاده
این پژوهش به بررسی رابطه بین استفاده از تلفن همراه با روابط اجتماعی دانشجویان دانشگاههای یزد پرداخته است. جامعه آماری تحقیق تمام دانشجویان دانشگاههای یزد می باشد که تعداد کل آنها42426نفر می باشد. از جدول کرجسی و مورگان(1970) جهت تعیین اندازه نمونه استفاده شد که با توجه به پراکندگی جامعه آماری از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده گردید و 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.در پژوهش حاضر متغیر مستقل استفاده از تلفن همراه به سه بعد میزان و شدت استفاده، قلمرو و گستردگی استفاده و تنوع استفاده از تلفن همراه تقسیم بندی شده است و متغیر وابسته روابط اجتماعی نیز در سه بعد رابطه با دوستان، رابطه با خانواده و رابطه در نهاد دانشگاه مورد سنجش قرار گرفته است. با استفاده از مدل کمپبل (2005) گویه ها استخراج شده و روابط در سه بعد ذکر شده با تفکیک تاثیرات مثبت و منفی بررسی شده اند. همچنین بر مبنای مدل کیم و میتومو(2002 و 2006) استفاده از تلفن همراه در رابطه با عمق و گستره روابط اجتماعی دانشجویان نیز قرار داده شده است. پس از اجرای پرسشنامه و استخراج داده های آن جهت آزمون فرضیات پژوهش از نرم افزار spss و آزمون های آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره استفاده گردید. نتیجه آزمون فرضیات حاکی از آن است که بین استفاده از تلفن همراه با روابط دانشجویان با خانواده و دوستان و در نهاد دانشگاه رابطه وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که استفاده از تلفن همراه سبب افزایش عمق روابط اجتماعی می شود و با گستره روابط اجتماعی همبستگی نشان نمی دهد.
نصیبه عرب سوسن باستانی
مسئله پوشش جوانان علیرغم چالش هایی که درباره آن وجود دارد، مسئله ای است که آنها درباره آن اندیشیده و بدین ترتیب به تفسیر آن می پردازند. در این پژوهش با استفاده از روش نظریه مبنایی و مصاحبه با 22 نفر از جوانان دختر و پسر شهر تهران، با تیپ های مختلف پوشش، به شیوه های فهم و تفسیر پوشش از دید جوانان پرداخته شده است. برای این منظور محقق درصدد پاسخگویی به سوال هایی از قبیل چگونگی طبقه بندی پوشش از دید جوانان، وجه اشتراک این طبقه بندی ها و سرانجام به نحوه تفسیر قواعد فرهنگی از سوی آن ها پرداخته است. نتایج پژوهش حاکی از «طبقه بندی های متنوع پوشش» می باشد. ولیکن علی رغم این طبقه- بندی های متنوع، وجه اخلاقی، وجه مشترک تمامی طبقه بندی ها است. هر نوع طبقه بندی «دیگری» خلق می کند که بر حسب تعریف آنها، از معیارهای اخلاقی و نجابت به دور است. همچنین جوانان با تفسیر قواعد فرهنگی، آن را منعطف و فردی می سازند و در نتیجه جایی برای نقش کنش گر مهیا می کنند. در مجموع نتایج پژوهش نشان داد که حجاب به مثابه «هنجاری درونی شده» است، لیکن در بعد عملی و نظری شاهد تنوع حجاب و تعریف آن از سوی جوانان می باشیم، بدین ترتیب نه با یک معنای واحد از حجاب، بلکه با پدیده «چند-معنایی شدن حجاب» روبرو هستیم. واژگان کلیدی: پوشش، تفسیر پوشش، نظریه مبنایی، طبقه بندی های متنوع پوشش، چند معنایی شدن حجاب
پریا انصاری علی رجبلو
مشارکت اجتماعی از جمله مفاهیم پیچیده در علوم اجتماعی است که قدمت آن به اندازه عمر بشر است و دارای تاریخچه ای بسیار طولانی است. این مفهوم و عوامل موثر بر آن در بررسی های متعددی مورد موشکافی قرار گرفته است؛ لیکن در اغلب این پژوهشها به عنوان مولفه ای از سرمایه اجتماعی مطرح شده است. پژوهش حاضر درصدد است تا مشارکت اجتماعی را به عنوان متغیری جداگانه در نظر گیرد و تأثیر آگاهی از حقوق شهروندی را بر آن مورد سنجش قرار دهد. همچنین از سویی دیگر این پژوهش درصدد است تا وضعیت شهروندی را توصیف نماید که آیا شهروندان فعال هستند یا منفعل. مدل در نظر گرفته شده (با الهام از دیدگاه های مارشال، پارسونز، ترنر، آیزن و فیش باین، پیران و ...) شامل متغیرهای آگاهی از حقوق و تعهدات شهروندی و متغیرهای زمینه ای است که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر مشارکت اجتماعی دخالت داده شده اند. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری سیستماتیک تصادفی در بین 270 نفر از شهروندان 60-18 سال در شهر تهران انجام شده است. نتایج نشان میدهند که آگاهی از حقوق و تعهدات شهروندی نقش غیر قابل انکاری در مشارکت اجتماعی شهروندان دارد؛ لیکن آگاهی از تعهدات شهروندی دارای تأثیر عمیقتری است. شهروندان مورد بررسی به لحاظ تیپ شهروندی در میانه طیف فعالیت و انفعال قرار دارند. بدین معنا که در عرصه های غیررسمی فعال و در عرصه های رسمی منفعل عمل میکنند. در مجموع میزان مشارکت اجتماعی ذهنی بالا است لیکن میزان مشارکت اجتماعی عینی در سطح متوسط و رو به پایین قرار دارد و این بُعد از مشارکت اجتماعی بیش از عرصه رسمی به عرصه غیررسمی محدود شده است. همچنین بیشترین مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی در نهادها و فعالیت های مذهبی دیده شده است.
افسانه خواجه صالحانی منصوره اعظم آزاده
یکی از موضوعات کانونی در سیاست گذاری اجتماعی و توسعه انسانی و اجتماعی متوازن، بررسی طرد/شمول اجتماعی گروهها و مناطق مختلف یک جامعه می باشد. تعریف طرد بدون در نظر گرفتن "زمینه" و شرایطی که در آن طرد رخ می دهد از دقت و جامعیت برخوردار نیست. برهمین اساس، فردی به لحاظ اجتماعی مطرود است که به لحاظ جغرافیایی مقیم در یک جامعه باشد اما و در عین حال فعالیت های روزمره و متعارف شهروندان آن جامعه مشارکت نداشته باشد. از این رو، در میان عوامل متعددی که منجر به طرد می شوند، ویژگی های مناطقی که افراد و گروههای مختلف در آنها ساکنند، حائز اهمیت خاص می باشد. در این بین، یکی از گروههایی که در محیط ها و مناطق مطرود، بیشتر در معرض خطر بوده و آسیب می بینند، جوانان ساکن در این محلات و مناطق اند. بر همین اساس، این مطالعه درصدد بررسی عوامل موثر بر احساس طرد اجتماعی و فرهنگی ساکنان جوان پاکدشت با تأکید بر ارزیابی تشخص محله ای است. مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای: ارزیابی تشخص محله ای، احساس داغ ننگ، مکانیسم احساس طرد اجتماعی( احساس اعتماد، احساس تعلق و رضایت از امکانات محله) است که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر احساس طرد اجتماعی و فرهنگی ساکنان محلات دخالت داده شده اند. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، در بین 300 نفر از جوانان 15تا29ساله شهر پاکدشت انجام شده است. از میان عوامل موثر بر شکل گیری احساس طرد اجتماعی، ارزیابی تشخص محله ای، مکانیسم احساس طرد اجتماعی، احساس داغ ننگ و احساس طرد فرهنگی رابطه معناداری با احساس طرد(اختیاری) اجتماعی داشته اند. ازمیان عوامل موثر بر شکل گیری احساس طرد فرهنگی نیز، ارزیابی تشخص محله ای و احساس داغ ننگ رابطه معناداری با احساس طرد فرهنگی داشته اند . نتایج تحلیلهای متعدد آماری نشان داد همانطور که انتظار می رفت ارزیابی تشخص محله ای در ایجاد احساس طرد اجتماعی وفرهنگی جوانان نقش دارد.
نهال محذوف منصوره اعظم آزاده
این پایان نامه ، با اتکا به تئوری مارگارت مید ، فرهنگ خانواده را از حیث چهار مولفه « میزان پای بندی به آبرو » « میزان تحمل هنجار شکنی » « میزان جزم گرایی دینی » و « میزان جمع گرایی» سنجیده و بر این اساس فرهنگ خانواده را به سه قسم نیاکان گرا ، همسال گرا و جوان گرا تقسیم نموده و درصدد درک این امر بوده است که شکل قالب فرهنگ خانواده ها چیست و نیز فرهنگ و ساختار خانواده و نیز میزان همسویی ارزشی دو نسل ، چه اثری در رفتار نسل فرزندان و در احساس قدرت یا بی قدرتی آنان دارند. که نتایج حاکی از آن بوده که شکل قالب فرهنگ خانواده ها ، با توجه به نظریه مید ، شکل جوان گرا است و فرهنگ و ساختار خانواده آثار قابل توجهی بر احساس قدرتمندی یا بی قدرتی نسبت به سرنوشت در فرد دارند.
شادی صائمی فاطمه جمیلی کهنه شهری
افزایش میزان مهریه در سال های اخیر به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. در دیدگاه های غربی به دلیل عدم حضور مهریه در فرهنگ آنان، نظریه پردازی صورت نگرفته است. از این رو پژوهش حاضر با رویکردی اکتشافی - تبیینی - مقایسه ای به بررسی آن و بومی سازی می پردازد. در گزارش های تحقیقاتی داخلی، مهریه با بی اعتمادی به جنس مخالف رابطه داشته است. به طور خاص، متغیر تبیین کننده قوی اعتماد به جنس مخالف در شهر تهران، احساس امنیت بوده است. هم چنین مهریه در تهران با پایگاه اقتصادی اجتماعی زنان نیز رابطه معنادار داشته است. از این رو چارچوب نظری برگرفته از گزارش های تحقیقاتی، به رابطه احساس امنیت و میزان مهریه با تاکید بر منزلت اجتماعی زنان اختصاص دارد. برای مفهوم سازی احساس امنیت و ابعاد آن از دیدگاه چلبی بهره برداری شده است . جامعه آماری شامل دو منطقه شمال شهر تهران و جنوب شهر است که دربردارنده دو قشر با درآمد بالا و پایین است. حجم نمونه برای هر منطقه 100 زن در نظر گرفته شده است، که از طریق نمونه گیری تعمدی مورد آزمون با پرسشنامه بسته پاسخ و باز پاسخ قرار گرفته اند. یافته ها بیانگر آن است که میزان مهریه با منزلت اجتماعی رابطه مستقیم دارد( 40 ?)؛ به این معنا که هر چه طبقه بالاتر می رود میزان مهریه هم بیشتر می شود؛ متغیر دغدغه رواج چشم و هم چشمی درمیان ابعاد احساس امنیت جمعی قوی ترین رابطه را با میزان مهریه داشته( 16 ?) و بیشتر به اقشار کم درآمد اختصاص دارد. گروه منزلتی پایین تر از احساس امنیت کمتری در ابعاد احساس امنیت مالی( 37?)، جانی( 34 ?) و برخی از ابعاد احساس امنیت جمعی و احساس امنیت فکری برخوردار بوده اند. از طرف دیگر یافته های کیفی حاکی از آن است که اقشار کم درآمد احساس امنیت کمتری در ابعاد مالی37%، جانی34%، جمعی(دغدغه رواج طلاق28%، چشم و هم چشمی22%، رواج متعه23%) و فکری(تحمیل عقیدتی23%، و ممانعت از تحصیل و کار22%)نسبت به اقشار پردرآمد برخوردارند.
رقیه شاهملکی یعقوب موسوی
جلب میزان رضایت شهروندان همواره یکی از دغدغه های مدیریت شهری در ارائه خدمات شهری است. در تحقیق حاضر به بررسی نقش عامل شهروندی بر میزان رضایت از خدمات شهری در شهر تهران پرداخته می شود. عامل شهروندی با ابعاد اگاهی شهروندی (آگاهی مدنی و آگاهی خاص شهری)، شهروندی فرهنگی (سواد فرهنگی و میزان استفاده از رسانه عمومی یا کاربر رسانه عمومی بودن)، شهروندی اجتماعی (شهروندی مدنی، شهروندی برخوردار از حس اعتماد اجتماعی و شهروندی برخوردار از شبکه اجتماعی)، و کنشگری شهروندی (شهروندی فعال و شهروندی مشارکت جو) و رضایت از خدمات شهری نیز در دو بعد کمی و کیفی مورد سنجش قرار می گیرند. روش مورد استفاده در این تحقیق پیمایش و داده ها با ابزار پرسشنامه از شهروندان جمع آوری شده است. جامعه آماری این تحقیق را شهروندان شهر تهران تشکیل می دهند. بدین منظور شهر تهران به لحاظ توسعه یافتگی به سه قسمت توسعه یافته (شمال شهر)، کمتر توسعه-یافته (مرکز شهر) و توسعه نیافته (جنوب شهر) تقسیم شد. از میان مناطق شمال شهر و جنوب شهر هر کدام دو منطقه و از مرکز شهر نیز یک منطقه به عنوان مکان تحقیق انتخاب شدند. حجم نمونه از کل جامعه آماری براساس فرمول نمونه گیری کوکران 383 نفر محاسبه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که آگاهی شهروندی و شهروندی فرهنگی با رضایت از کمیت و کیفیت خدمات شهری، و شهروندی اجتماعی و کنشگری شهروندی با رضایت از کیفیت خدمات شهری دارای رابطه مثبت و معناداری است.
نرگس اکبری فریبا سیدان
چکیده پژوهش حاضر با عنوان «سنجش رابطه سرمایه اجتماعی خانواده و شهروندی فعال در میان جوانان مجرد 18 تا 32 ساله شهر تهران» است. در این پژوهش ابتدا در بخش کلیات اهمیت و ضرورت بررسی رابطه سرمایه اجتماعی خانواده و شهروندی فعال جوانان را یادآور شدیم . هدف از این پژوهش، سنجش رابطه سرمایه اجتماعی خانواده با شهروندی فعال است. که این پژوهش با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از میان جوانان مناطق 1، 8 و 11 شهر تهران پرداخته ایم. از مجموع 384 پرسشنامه تکمیل شده تعداد 191 مرد و 193 نفر زن انتخاب شدند. نتایج با روش های آماری از جمله آلفای کرونباخ و اعتبار صوری به دست آمد که حاکی از آن بود که بین سرمایه اجتماعی خانواده و شهروندی عفال جوانان رابطه معناداری وجود دارد، همچنین میان سرمایه اجتماعی بیرون خانواده با شهروندی فعال ارتباط معنادداری هست. اما رابطه بین درآمد و سرمایه اجتماعی خانواده و شهروندی فعال جوانان رابطه معناداری یافت نشد.
سیما قاری قرآنی شراره مهدی زاده
امیدواری و خوش بینی نسبت به آینده زندگی از جمله نشانه های پویایی و نشاط در جامعه و انگاره ای برای پیشرفت اجتماعی است. احساس امید نسبت به آینده به معنای داشتن دورنمایی روشن و شفاف از زندگی است. نقش امید به آینده در زندگی جوانان به عنوان سازندگان فردای جامعه اهمیتی فراوان دارد چرا که جوانان به لحاظ کارکرد اجتماعی گروهی از افراد جامعه هستند که برای آینده تلاش می کنند و نسل جوان آن چنان که امروز می اندیشد، می تواند جامعه فردا را شکل دهد. بنابراین آگاهی از نگرش جوانان نسبت به آینده و حوزه های مختلف جامعه می تواند مسئولان، برنامه ریزان، دست اندرکاران در عرصه های مختلف را هدایت گر باشد. بر همین اساس پژوهش حاضر درصدد ترسیم نگرش و احساس جوانان نسبت به آینده و عوامل اجتماعی موثر بر آن می باشد. چارچوب نظری این پژوهش تلفیقی از نظریه های بی هنجاری دورکیم، مرتون، تئوری محرومیت نسبی، مقایسه اجتماعی و نظریه شکاف می باشد. مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای پایگاه اجتماعی- اقتصادی، دین داری، احساس محرومیت و احساس آنومی می باشد که به عنوان متغیرهای تأثیر گذار بر امید به آینده دخالت داده شده اند. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، در بین 260 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تهران در سال 1393 انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که میزان امید به آینده دانشجویان پایین تر از حد متوسط است. از میان عوامل موثر بر امید به آینده، احساس محرومیت، احساس آنومی رابطه معکوس و معنادار و دین داری رابطه ی مستقیم و معناداری با امید به آینده داشتند. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای وارد شده بر مدل 41 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند که در این میان سهم متغیر احساس آنومی در تبیین متغیر وابسته بیشتر است.
غزل سلطانی نسب خدیجه سفیری
شادمانی به عنوان یکی از آمال و علائق همیشگی انسان ها و همچنین یکی از دغدغه های متفکران اجتماعی قدیم و جدید از نیمه دوم قرن گذشته در شمار یکی از حوزه های پژوهشی بین رشته ای قرار گرفت. با مرور ادبیات موضوعی خوشبختی ذهنی (swb) و شادمانی مشخص می شود در ایران بجز تحقیقات اندکی که با رویکرد روان شناختی به مطالعه تجربی این موضوع همت گمارده اند، کار دیگری به چشم نمی خورد، همچنین موضوع شادمانی زنان به طور اخص و با توجه به اهمیت این موضوع، مورد غفلت واقع شده است. پژوهش حاضر سعی نموده است ضمن مرور و توجه به رویکردهای مختلف این حوزه، با رویکرد جامعه شناختی با روش پیمایش (انتخاب 347 نفر از زنان تهرانی در سنین بین 25 تا 35 سال) موضوع شادمانی زنان را مطالعه نماید. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که شادمانی زنان تهرانی با میانگین نمره 35.5 از سطح متوسط نیز کمتر بوده و در سطح پایینی قرار دارد. همچنین در بررسی عوامل فردی و اجتماعی مرتبط با احساس شادمانی زنان، دریافتیم متغیر های احساس آسایش و احساس امنیت با به نرتیب نمرات میانگین 45.7 و 34.65 که هر دو از سطح متوسط پایین تر بوده و در وضعیت نامطلوبی به سر می برند. لازم به ذکر است متغیر احساس آسایش در این پژوهش با ابعاد سلامت جسمی-روانی و تامین مادی سنجیده شده است. از سویی زنان تهرانی از نظر احساس همبستگی اجتماعی و احساس عزت و احترام با میانگین های به ترتیب 54.3 و 59.11 در وضعیت مطلوب تری نسبت به دو شاخص قبل قرار دارند؛ علیرغم اینکه نمره میانگین این دو شاخص نیز چندان بالا نیست و این نتیجه موید نظریه غالب در این تحقیق می باشد که معتقد است شادمانی در جامعه ایران به لحاظ دو متغیر اول که منبع تامین شان غالبا خارج از محیط های فردی می باشد، در سطح پایینی قرار دارد.
مهیا بنی عامری مریم قاضی نژاد
در دوران حاضر، ساختارهای جوامع دچار دگرگونی های عمیقی شده و در نهادهای گوناگون، رفتارهای جدیدی پدید آمده است. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان می دهد که جامع? ایران با تحولات چشم گیری در حوز? ارزش ها و باورهای جوانان روبرو است. از جمله مهم ترین این تحولات، تغییر در روابط جنسی پیش از ازدواج است. گزارش ها حاکی از آن است که زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر یا همان هم خانگی در حال گسترش است. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابط? میزان و نوع مصرف رسانه های جمعی، بازاندیشی در روابط جنسی بر نگرش جوانان نسبت به هم خانگی بوده است. چارچوب نظری این پژوهش تلفیقی از نظریات برجسته سازی و الگوبرداری در حوز? رسانه، بازاندیشی و تغییر شکل صمیمیت گیدنز می باشد.
سعیده آرامی منصوره اعظم آزاده
پژوهش حاضر به بررسی رابطه جامعه پذیری جنسیت و رفتار در دوراهی اجتماعی در موقعیت های تعارض منافع مالی زوجین در خانواده، می پردازد. برای دستیابی به این منظور، پنج موقعیت دوراهی که دربردارنده تعارض منافع اقتصادی زوجین می باشد، از طریق سناریوسازی نظری، در قالب دوراهی زندانی، طراحی شدند. چارچوب نظری پژوهش ترکیبی از نظریات روان شناسی اجتماعی و نظریات اجتماعی- فرهنگی است که شامل نظریه اخلاق مراقبت گلیگان، نقش های اجتماعی ایگلی، نظریه فضای کنش و نظریه متأخر انتخاب عقلانی می باشد. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای در بین ??? نفر از زنان شاغل شهرداری تهران، انجام پذیرفته است. نتیجه کلی پژوهش نشان داد، میزان پذیرش باور ها و هنجار های جنسیتی، زمینه ساز عدم تعادل بهینه همکاری در موقعیت های طراحی شده است به گونه ای که استراتژی غالب افراد نمونه تحقیق، همکاری خود- عدم همکاری دیگری است. از میان عوامل موثر بر رفتار در دوراهی اجتماعی در خانواده، جامعه پذیری جنسیتی، اخلاق مراقبت، آگاهی از انتظارات نقش و جمع گرایی رابطه معناداری با رفتار در دوراهی اجتماعی داشته اند.
یاسمن رمضانی منصوره اعظم آزاده
تشکیل خانواده با ازدواج آغاز می شود و آنچه در ازدواج اهمیت دارد رضایت مندی زناشویی است. رضایت زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس خوشبختی، رضایت از ازدواج و رضایت از یکدیگر داشته باشند. در واقع، تغییر نظام همسرگزینی در جوامع باعث شده است که عشق به عنوان دلیل ازدواج باعث ایجاد ترجیهات جدید در همسرگزینی و تغییر در میزان رضایت از زندگی زناشویی شود. پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر سبک های همسرگزینی بر میزان رضایت از زندگی زناشویی زنان متأهل ساکن رشت می پردازد. چهارچوب نظری این پژوهش، نظریه رابطه ناب گیدنز می باشد. مدل تبیینی این پژوهش بیان می کند که متغیرهای رضایت زناشویی، رابطه ناب با همسر، رابطه با خانواده های زوجین، سبک های همسرگزینی و متغیرهای زمینه ای بر میزان رضایت از زندگی زناشویی اثر گذار می باشند. رضایت زناشویی، سبک های همسرگزینی، رابطه ناب با همسر
سارا اصغری علی رجبلو
چکیده : پژوهش حاضر در صدد است به بررسی رابطه تاثیر جهانی شدن در بازاندیشی تعاملات جنسی در بین جوانان دانشجوی ایرانی بپردازد. شاخص های جهانی شدن در این پژوهش اینترنت، ماهواره، سینما، سفر خارجی و شناخت و آشنایی با اندیشمندان غربی در نظر گرفته شده است و بازاندیشی در تعاملات جنسی به معنای فردی شدن تعاملات جنسی با پذیرش الگوهای جدید چون روابط دوستی دختر و پسر، رابطه همزمانی (چندگانگی)، رابطه با جنس مخالف بعد از ازدواج، رابطه مجازی و اینترنتی و همجنس گرایی، با سطوح روابطی از سطح گفتگو تا رابطه جنسی - از پذیرش تا تجربه آن - در نظر گرفته شده است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه می باشد. جامعه آماری پژوهش مذکور، شامل دانشجویان دانشگاه تهران در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری می باشد. شیوه نمونه گیری از نوع نمونه گیری خوشه ای صورت گرفته و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 275 نفر برآورد شده است. در این پژوهش، یک فرضیه اصلی و چند فرضیه فرعی مطرح شده است. در فرضیه کلی بین جهانی شدن و بازاندیشی تعاملات جنسی جوانان دانشجوی ایرانی رابطه معنادار وجود دارد. جهت تبیین و آزمون این فرضیه، چهار فرضیه فرعی که ناظر بر مولفه های بازاندیشی هستند شامل فردی شدن تعاملات جنسی، پذیرش الگوهای جدید، داشتن تجربه های مختلف و سطح روابط دوستی با جنس مخالف در ارتباط با جهانی شدن صورت بندی و مورد آزمون قرار گرفته اند. یافته های پژوهش بر حسب محاسبه ضریب همبستگی پیرسون مبین وجود رابطه اثر بخشی جهانی شدن (عمدتا رسانه های تصویری) بر تعاملات جنسی دانشجویان در عناصر و مولفه های چندگانه می باشند. کلید واژه : جهانی شدن، بازاندیشی، تعاملات جنسی، جوانان
معصومه محرمی خدیجه سفیری
تحقیق حاضر پژوهشی در زمینه بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر اختلافات زناشویی در بین زنان شاغل و خانه دار می باشد که با روش پیمایشی انجام شده است. در این پژوهش پس از بررسی نظریات و مطالعات انجام شده در این زمینه، جهت تبیین مسئله از تئوریهای همسان همسری و تئوری شبکه استفاده شد. اطلاعات این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و خوشه ای از میان 284 زن متأهل و با بهره گیری از پرسشنامه جمع آوری گردیده است. برای تحلیل اطلاعات به دست آمده از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه استفاده شد. نتایج نشان داد، از بین عوامل فرهنگی، که تفاوت در اعتقادات مذهبی زوجین و سنتی بودن خانواده را شامل می شد، رابطه معناداری بین این دو متغیر و اختلاف زناشویی وجود دارد. همچنین بین تفاوت در اعتقادات مذهبی زوجین و اختلاف زناشویی در بین دو گروه زنان شاغل و خانه دار تفاوت معنی داری وجود دارد به صورتی که این متغیر در ایجاد اختلاف زناشویی در بین آزمودنیهای شاغل بیش از خانه دار تاثیر گذار بوده است. بین سنتی بودن خانواده در حوزه انتخاب همسر و اختلاف زناشویی در بین دو گروه زنان شاغل و خانه دار تفاوت معنیدار وجود دارد و آزمودنیهای خانهدار با خانواده سنتی، اختلاف زناشویی بیشتری نسبت به زنان شاغل داشته اند. از میان عوامل اجتماعی، بین متصلانه بودن شبکه روابط خانواده و اختلاف زناشویی رابطه معنی داری وجود ندارد اما بین میزان همکاری مرد در امور خانه و اختلاف زناشویی در بین زنان شاغل، رابطه معنی داری مشاهده شد. در رابطه با فرضیات زمینهای، بین متغیرهای( سن ازدواج، مدت زناشویی، اختلاف سنی با همسر) و اختلاف زناشویی در بین دو گروه زنان شاغل و خانه دار تفاوت معنی داری وجود ندارد.
انیس رضایی منصوره اعظم آزاده
عنوان: بررسی عوامل اجتماعی ـ فرهنگی موثر بر نابرابری جنسیتی آموزشی در بخش درودفرامان کرمانشاه نام و نام خانوادگی: انیس رضایی رشته تحصیلی: مطالعات زنان استاد راهنما: دکتر منصوره اعظم آزاده استاد مشاور : دکتر خدیجه سفیری تاریخ دفاع: 19/11/88 چکیده : امروزه یکی از مباحث مهم نابرابری، مساله نابرابری جنسیتی است که در سطوح مختلف جهانی مورد بحث و بررسی است؛ زیرا مشخص شده زنان و دختران به دلیل جنسیت خود، از پیشرفت های اجتماعی دور نگه داشته می شوند. هدف این پژوهش، بررسی برخی از عوامل اجتماعی ـ فرهنگی موثر بر نابرابری جنسیتی آموزشی می باشد. مساله ای که اگر آن را نادیده بگیریم جامعه نمی تواند در مسیر رشد و توسعه گام بردارد. در بخش تئوری ها از تئوری های فمینیستی، مبادله و انتخاب عقلانی بهره گرفته شد. عواملی که به عنوان متغیرهای اثرگذار بر نابرابری جنسیتی آموزشی در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته اند، عبارتند از: «عوامل اجتماعی شامل ( پذیرش جامعه پذیری جنسیتی، اعتقاد داشتن به ایفای نقش جنسیتی) ، عوامل فرهنگی شامل (ایدئولوژی مردسالاری و داشتن عقاید قالبی جنسیتی) و محاسبات عقلانی والدین». جامعه آماری تحقیق شامل کلیه خانوارهای بخش درودفرامان کرمانشاه می باشد. حجم نمونه 240 خانوار است که نظرات آنها ( والدین شامل پدر یا مادر ) از طریق پرسشنامه جمع آوری شد. با توجه به نتایج به دست آمده از میان عوامل اجتماعی هر دو متغیر جامعه پذیری جنسیتی و اعتقاد داشتن به ایفای نقش جنسیتی با نابرابری جنسیتی آموزشی رابطه ی مستقیم و معناداری داشتند. برای عوامل فرهنگی هم این امر صادق است یعنی هر دو متغیر ایدئولوژی مردسالاری و داشتن عقاید قالبی جنسیتی با نابرابری جنسیتی آموزشی رابطه معنادار و مستقیمی دارند. همچنین بین محاسبات عقلانی والدین با نابرابری جنسیتی آموزشی نیز رابطه معناداری مشاهده شد. از میان عوامل ذکر شده براساس آزمون رگرسیون چند متغیره،عوامل فرهنگی بیشترین تأثیر را در تبیین متغیر وابسته (نابرابری جنسیتی آموزشی) دارد.