نام پژوهشگر: غلامرضا ذکیانی
جواد بیگی الوار غلامرضا ذکیانی
مقوله و مقوله بندی نگاهی خاص به هستی است. ارسطو در کتاب متافیزیک و رساله ی مقولات به طور مجزا به این بحث می پردازد. آنچه ارسطو در مورد مقوله در رساله ی مقولات بیان می کند را «مقولات منطقی»، و مباحث مطرح شده در متافیزیک را «مقولات فلسفی» می نامیم. مقولات منطقی و فلسفی ارسطو دو نگاه متفاوت به بحث مقولات می باشد. با در نظر گرفتن این تفاوت نمی توان مقولات را از منطق حذف کرد و آنرا کاملا بحثی فلسفی دانست. این دیدگاه بر خلاف رای فیلسوفان مسلمان، بویژه «ابن سینا» می-باشد. مقولات منطقی با مقولات فلسفی متفاوتند و تفاوت نه تنها در نحوی ارائه اشان حتی در مبانی با هم متفاوتند. تفاوت این دو در مقوله ی جوهر قرار دارد. بر اساس تعریف جوهر در مقولات منطقی، جوهر یعنی ماده در حالیکه ارسطو در مقولات فلسفی جوهر را فقط صورت می داند. و برای اینکه جوهر ماده نباشد کلی استدلال می آورد. همچنین در دیگر مقوله ها تعاریف ارائه شده در مقولات و متافیزیک متفاوت هستند. بطور کلی مقولات منطقی نگاه معرفت شناسانه به عالم دارند در صورتی که در مقولات فلسفی نگاه ارسطو یک نگاه هستی شناسانه است. مقولات منطقی ارسطو در نظام منطقی اش خصوصا در قیاس کاربرد و اهمیت ویژه ای دارد؛ بصورتی که می توان گفت فهم قیاس ارسطو مبتنی بر مقولات منطقی اوست. ارسطو در تحلیل اول به بحث از قیاس و به تبع آن بحث اَشکال و ضرب ها می پردازد. مباحث مطرح شده در مقولات هم در نحو? ایجاد اَشکال و هم در نتیجه ضرب ها و همچنین در مورد ضرب های عقیم و مثال نقض، کارکرد دارد. ارسطو برای قیاس خود به یکسری امور مانند حمل و اندراج و ملاک تقسیم اَشکال و اثبات ضرب-های شکل اول و مثال نقض نیاز دارد که می توان دلیل و علت درست بودن آنها را در مقولات نشان داد. ارسطو قیاس را در دفتر اول رساله ی تحلیل اول معرفی می کند که برای فهم برخی از مفاهیم بنیادین آن، که بطور فرض شده اند، باید به مقولات او مراجعه کرد من جمله مفاهیم "حمل" و "اندراج"
پیام نوری غلامرضا ذکیانی
ویلارد وَن اورمان کواین را میتوان بانفوذترین فیلسوف تحلیلی نیمه ی دوم قرن بیستم نامید. کتاب عمده ی وی که ازجمله آثار کلاسیک در فلسفه ی تحلیلی است، واژه و شئ نام دارد که در سال 1960 میلادی نوشته شده است. این پایان نامه برگردان و شرح سه فصل پایانی این کتاب میباشد. کواین در ادامه ی پروژه ی طرد و حذف متافیزیک که محوری ترین اندیشه ی فیلسوفان تحلیلی است، برآنست که هیچگاه نمی توان در تهیه ی یک فرهنگ لغت ترجمه از یک زبان بیگانه (مثلاً زبان بومی های یک جنگل) به زبان خودمان به نوعی وحدت در ترجمه رسید و راهنماهای چنین ترجمه ای اگرچه هریک میتوانند جداگانه با رفتارهای بومیان سازگاری داشته باشند اما خود باهم ناسازگار خواهند بود و لذا هیچ ملاکی در دست مترجم نیست تا کدام ترجمه را ترجمه ای صحیح بداند. از نظر کواین ترجمه نه اینکه امکان پذیر نباشد بلکه اصلاً تعین ندارد. وی، از این رهگذر میخواهد بگوید که اساساً هویتی به نام معنا وجود ندارد و این که گمان داشته باشیم با توسل به چنین امری می توانیم پدیده های زبانی را تبیین کنیم توهمی بیش نیست.
فاطمه مسلمی حقیقی حمیدرضا آیت اللهی
در غرب موضوع ازلیت الهی، متالهان و بسیاری از فیلسوفان معاصرین را به تفکر واداشته است. اهمیت اثبات ازلیت خدا در فلسفه غرب تا آن انداره است که فهم بسیاری از آموزه های کتاب مقدس را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. پل هلم از آن دسته از متالهان است که در صدد است از این ایده دفاع کرده و ضعف باور به زمانمندی خدا را نشان دهد. شهید مطهری نیز به عنوان یکی از اندیشمندان مسلمان گرچه مستقیماً به ازلیت الهی نپرداخته، اما با توجه به مبنای فلسفی و الهیاتی مورد نظر وی به خوبی می توان نوع نگرش ایشان را بدست آورد. در این رساله تلاشی صورت گرفته است تا آراء شهید مطهری و پل هلم در خصوص ازلیت خداوند و نتایج مهم منبعث از آن مورد بررسی قرار گیرد.
محبت السادات نجفی شوشتری غلامرضا ذکیانی
از شاهکارهای ارسطو کار وی در باب قیاس است. ارسطو پس از بیان نظام قیاس های مطلقه خود نظامی هم برای قیاس های موجهه ارائه کرده است. برخلاف قیاس های مطلقه ی او که مورد پذیرش بی چون و چرای منطقیون بود در مورد تحلیل ارسطو از قیاس های موجهه او همواره اختلاف نظر وجود داشته است. در میان مسلمین ابن سینا در خصوص قیاس های موجهه به تفصیل سخن گفته است. در این پایان نامه ضمن ترجمه و تفسیر تمام بخش های موجهات ارسطو (در دو بخش العباره و تحلیل اول) و ابن سینا (اشارات و تنبیهات) کوشش شده است تا آراء این دو منطق دان در حوزه ی موجهات تحلیل گردد و با تطبیق آن دو مشخص شود که مشکلات منطق موجهات ارسطو چیست و ابن سینا تا چه اندازه توانسته است مشکلات منطق موجهات ارسطو را رفع و رجوع کند. ارسطو در حیطه ی موجهات دارای اشکالاتی است که از مهم ترین آنها در حوزه ی عکس و نقض جهات است که ابن سینا با تعریف درست از جهات مشکلات را مرتفع می کند. واژگان کلیدی: ارسطو- ابن سینا – موجهات- امکان عام – امکان خاص – ضرورت
فایق احمدی قاسم ÷ورحسن
در این اثر ماجد فخری افکار ارسطو را بررسی می کند وگزارشی اجمالی ازاراء او ارائه میدهد از اخلاق وسیاست گرفته تا الاهیات ومابعدالطبیعه وفلسفه طبیعی ومشکل شناخت و غیره را ارائه میدهد
ثمینه مرشدی فرشته نباتی
با توجه به اهمیت و کاربرد فراوان استدلالهای غیرقیاسی در زندگی بشر، همواره لزوم صورت بندی چنین استدلالهایی احساس می شد. لکن چون استدلالهای غیرقیاسی نسخ پذیرند، در حوزه ی منطق کلاسیک قابل طرح و بررسی نیستند؛ لذا می بایست سیستم منطقی نوینی جهت صورت بندی اینگونه استدلالها طراحی می شد. از این رو منطق ناهمگن با این هدف روی کار آمد. توجه به منطق ناهمگن و رویکردهای مختلف آن در چند دهه ی اخیر، حاکی از اهمیت ویژه ی استدلالهای غیرقیاسی یا به تعبیری استدلالهای ناهمگن است. رویکردهایی که در این کار تحقیقی اجمالاً به آنها پرداخته شده عبارتند از رویکرد موجه، منطق پیش فرض، تحدید، زیرتئوری های مرجّح و رویکرد شرطی؛ که در هر یک از این رویکردها ایده هایی جالب برای صورت بندی استدلالهای ناهمگن مطرح شده است.
زهرا آبخیز غلامرضا ذکیانی
طرح بحث جدی مغالطه یا سفسطه در طول تاریخ، از یک سو با نام و شخصیت سوفسطاییان یا سوفیست ها آغاز می شود که به بروز شکاکیت دامن زدند. و از سوی دیگر از آن جا که انسان موجودی متفکر است و به لحاظ تاریخی خرد ورزی همزاد آدمی است، ذهن در جریان تلاش فکری خود برای کشف واقعیت راه های متعددی را برمی گزیند که برخی درست و برخی نادرست است و برای کشف واقعیت خواسته یا نا خواسته دچار خطا می شود. این واقعیت یعنی خطاپذیری ذهن به لحاظ تاریخی و در کنار آن دلیل نخست انگیزه اصلی برای تدوین منطق بوده است، در نتیجه مبارزه با این آفت ذهنی یعنی خطا پذیری ذهن و مبارزه با سوفیست ها از رسالت های اصلی علم منطق است که از تعریف « علم منطق » نیز می-توان به این واقعیت دست یافت، چنانکه در تعریف آن می گویند: ابزاری است از سنخ قانون که فکر را از افتادن در خطا و اشتباه مصون می دارد و آن را به سمت استدلال هایی کاملاً پایدار رهنمون می سازد. و در میان همه مباحث این علم، مغالطه بیش از هر بحث دیگری عهده دار چنین مسئولیتی است. بر این اساس منطقدانان از همان ابتدا سعی کردند برای کشف اشتباهات به مغالطه بپردازند. به این دلیل که اگر وظیفه منطق حفظ و صیانت ذهن از خطای اندیشه است این وظیفه خطیر بدون شناختن جایگاه های خطا و راه حل آن ها به انجام نمی رسد
معصومه شریعت عبدالله نصری
مفهوم گناه مسئله ای دینی است. در فرهنگی که دین در عرصه های مختلف، حضوری آشکار و زنده دارد، گناه که آموزه ای دینی است، اهمیت بحث می یابد. علاوه بر این که در فلسفه ی دینی که به تحلیل عقلانی گزاره های دینی پرداخته می شود، مسئله ی معرفت تحت تأثیر گناه دستخوش دگرگونی می گردد. اهمیت موضوع هم از این جهت است که چگونه می توان با وجود رویکرد پیشینی و پسینی در مواجهه با گناه، مفهوم و مولفه ی گناه را در اسلام و مسیحیت در کنار هم نشاند. نمی توان گفت در مقولات بالا، کدام یک تقدم و تأخر دارد، چراکه از لحاظ زمانی، مسیحیت مقدم بر اسلام بوده است و همان طور که اشاره شد، با توجه به این که گناه مقوله ای دینی است و اسلام هم یک دین و آیین، الزاماً واجد مفهوم گناه می باشد. در مسیحیت، سردمدار بحث از گناه را می توان آگوستین قدیس به شمار آورد. در اسلام هم مباحث از زبان مولانا مطرح شده است. دل نگرانی از مشکل گناه لاینحل است، مخصوصاً این که سر و کار انسان با خدا باشد و پای امر و نهی خداوند و گناه و صواب به میان آید. از طرفی شناخت و معرفت، پدیده ای روحی و به شدت متأثر از آموزه ی گناه است. در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است که: «من لم یهذب نفسه لم ینتفع بالعقل؛ تهذیب نفس، انتفاع از عقل را به دنبال دارد.» فرضیه ی نگارنده در این رساله این است که هر دوی آگوستین و مولانا به گناه به یک صورت می نگرند، با وجود این که آگوستین، گناه را امری پیشینی و به تبع آن جبری می داند، اما مولانا کاملاً قائل به اختیار است. هر دو تن، گناه را رویگردانی از عشق می دانند، هرچند آگوستین به صورت مفهومی و مولانا به صورت مصداقی در این باره سخن گفته اند. واژگان کلیدی: گناه، جبر و اختیار، اراده، شر، انسان، خدا.
سیاوش تفضلی علی اکبر احمدی افرمجانی
"منطق غیرصوری" یکی از زمینه های پژوهشی علم منطق است. هدف منطق غیرصوری، تدوین استانداردها، معیارها و فرآیندهایی برای تحلیل، تفسیر، سنجش، نقد و ایجاد استدلال ها در زبان است. منطق دانان غیرصوری که اغلب مشی پراگماتیک دارند، با رهیافتی غیرصوری و خلاف جریان عمده و رایج پژوهش های منطقی معاصر به مطالعه منطق می پردازند. این پایان نامه به شیوه کتابخانه ای و با موضوعیت نظریات منطق دانان غیرصوری به ویژه رالف جانسون و داگلاس والتون تدوین شده است. فصل دوم پایان نامه حاضر با محوریت دیدگاه جانسون درباره استدلال به بحث درباره فرانظریه و نظریه استدلال وی و نقد او به قیاس و استقرا پرداخته است. فصل سوم به دیدگاه والتون درباره منطق غیرصوری، استدلال، بررسی پراگماتیک استدلال و شاکله های استدلال ورزی اختصاص دارد. این مطالعه با محوریت دیدگاه های دو تن از بانیان و تاثیرگذارترین چهره های این رشته شکل گرفت، امّا کوشش شد در کنار معرفی نظرات ایشان به دیدگاه های برخی دیگر از افرادی که به ویژه در شکل گیری مفهوم ابتدایی منطق غیرصوری موثر بوده اند اشاره شود. به طوری که مورد اشاره خود منطق دانان غیرصوری نیز هست، منطق غیرصوری تا تبدیل شدن به زمینه ای مطالعاتی با مرزهای دقیق و روشن و جامعه پژوهش گران منسجم و شکل گرفته، آن چنان که در مورد منطق صوری شاهد آن هستیم، راه درازی پیش رو دارد. در مجموع، جانسون تلاش بیشتری برای نظریه پردازی در حوزه منطق غیرصوری انجام می دهد و از سوی دیگر والتون می کوشد با بحث درباره بستر استدلال ورزی، معرفی انواع نمونه های قالب استدلال و شاکله های استدلال ورزی، نمایی کلی از منطق غیرصوری ارائه دهد. هر دو این منطق دانان جریان ساز در حیطه منطق غیرصوری به جنبه انتقادی استدلال و نقش هر دو طرف مخاطب و استدلال ورز تاکید دارند. امری که با توجه به انتظار منطق دانان غیرصوری در کاربرد روزمره این رشته برای استدلال ورزی معقول به نظر می رسد. هم جانسون و هم والتون، نوع سومی از استدلال را در کنار انواع رایج و شناخته شده قیاسی و استقرایی پیش می نهند. این پایان نامه اولین مطالعه فارسی درباره منطق غیرصوری است و مطالعات بیشتر در باب نظریات سایر منطق دانان این حوزه می تواند به روشن تر شدن ابعاد منطق غیرصوری برای جامعه فلسفه و منطق کشورمان یاری رسان باشد.
آرش کرامتی غلامرضا ذکیانی
موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): موضوع این پایان نامه عبارت است از بررسی دیدگاه فلسفی فیلسوفان پیش از سقراط (شامل سه مکتب فیثاغورسیان، سوفیست ها و اتمیان) به منظور شناسایی آرای منطقی آنها و تعیین اثرگذاری احتمالی این آرا بر منطق ارسطو. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و فرضیه ها: مهمترین منبع های مورد استفاده درز این پایان نامه عبارتند از مجموعه آثار ارسطو، کتاب متفکران یونانی، تاریخ فلسفه یونان و کتاب die fragmente der vorsokratiker. چهارچوب نظری این پژوهش عبارت است از توصیف و تحلیل دیدگاه های فلسفی و منطقی فیلسوفان پیش سقراطی (سه مکتب مورد بحث در این پایان نامه که در بالا اشاره شد) با بهره گیری از منبع های موجود و بررسی ارتباط احتمالی این دیدگاه ها با دیدگاه های منطقی ارسطو در مرحله پس از آن. پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا فیثاغورسیان، سوفیست ها و اتمیان (لئوکیپوس و دموکریتوس) دارای دیدگاه های منطقی بوده اند؛ و پرسش فرعی عبارت از این است که آیا این دیدگاه ها تأثیر مشخصی بر منطق ارسطو گذارده اند یا تقابل مشخصی با آن داشته اند. فرضیه های این پژوهش نیز عبارت هستند از این که به نظر می رسد در موردهایی مانند «کلّیات»، «مقوله بندی»، «ساختن گزاره»، «تعیین معیار صدق و کذب»، «گونه ای از منطق استقرایی یا تمثیلی» و «تعریف های منطقی»، بحث های با اهمیتی نزد فیثاغورسیان، سوفیست ها و اتمیان جریان داشته که مورد توجه ارسطو بوده اند. پ. روش تحقیق و تعریف مفاهیم: این پژوهش به روش کتابخانه ای صورت گرفته است. عمده مفاهیم تخصصی این پژوهش را می توانیم با تعریف های ارائه شده در زیر ببینیم: - آرای منطقی: ارائه بحثهای مقدماتی و غیر نظام مند درباره موضوع هایی مانند مقوله بندی، اثبات هندسی، صدق و کذب باورها و گفتارها، وجودداشتن یا نداشتن مفاهیم، ساختار جمله ها و چگونگی استدلال. - منطق: یعنی روش استدلال درست. - دیالکتیک یا جدل: استنتاجی است که از مقدمه هایی که به طور کلی پذیرفته شده اند، به متناقض یک تز داده شده، استدلال می کنند. - جوهر: آنچه در زیر همه هستیهای دیگر است وتحلیل به آن پایان می پذیرد. - مفهوم: ایده ای (کلی) است که از امور جزئی انتزاع شده است. - معیار یا پیمانه صدق وکذب: آنچه صادق بودن یا کاذب بودن یک گفتار، باور یا شناخت با آن مشخص می شود. - حد: آن چه مقدمه های قیاس ارسطو به آن تحلیل می شوند. - مقوله بندی منطقی: دسته بندی گفتارهای غیرمرکبی که هستی را بیان می کنند و با ترکیب آنها، گزاره های صادق یا کاذبی درباره هستی شکل می گیرد. - اصول اعداد فیثاغورسی: جفت های متضاد در مکتبهای فیثاغورسی که آنها را اصول اعداد می دانستند. - اثبات هندسی: اثبات یک قضیه هندسی با شروع از اصول موضوع و به کارگیری استدلالهای منطقی. - تقدم منطقی: مقدم بدون موخر قابل تصور است، اما موخر را نمی توان بدون مقدم تصور کرد. - تقدم در وجود : اگر مقدم وجودنداشته باشد، موخر وجودنخواهدداشت. ت. نتیجه گیری و پیشنهادها: در زمینه نقش جوهری اصول دهگانه اعداد و خود عددها (نزد فیثاغورسیان)، قراردادن انسان به عنوان معیار تعیین صدق و کذب گفتارها و باورها و نفی واقعیت بیرون از او و نیز انکار امکان تناقض گویی (نزد پروتاگوراس و گرگیاس)، بهره گیری از دیالکتیک (نزد گرگیاس)، انکار عینیت داشتن مفهوم ها و نفی وجود جوهری زمان (نزد آنتیفون)، ارائه استدلالهایی درباره نامتناهی بودن شمار شکل های اتمها و بخش ناپذیری آنها (نزد لئوکیپوس)، به کارگیری استدلالهایی که امروزه مشخص نیستند برپایه گواهی حواس برای اثبات اتمها (نزد اتمیان) و توجه به مفهوم ها و ارائه تعریف از چیزها (نزد پروتاگوراس، گرگیاس و دموکریتوس)دیدگاه های منطقی ارائه شده است و نیز فیثاغورسیان به ارائه استدلال برهانی در هندسه نزدیک شده بودند. شاهدی نشان دهنده این که ارسطو در دیدگاه های منطقی خود، از فیثاغورسیان و اتمیان تأثیر پذیرفته یا تقابل ویژه ای با آنها داشته است وجود ندارد، اما دیدگاه او در قراردادن واقعیت بیرونی به عنوان معیار صدق و کذب جمله ها، در تقابل آشکار با دیدگاه پروتاگوراس و گرگیاس است. پیشنهاد می شود درباره اثبات قضیه های هندسی که بنابر سندها توسط فیثاغورسیان انجام شده است، مطالعه بیشتری برای بررسی سیر تکاملی هندسه صورت گیرد. به تأثیرگذاری فیثاغورسیان بر افلاطون توجه شود. در مورد سوفیستها ضرورت دارد که برای فراهم آوردن پژوهشی کاملتر، به اندیشه های هراکلتیوس و پارمیندس و مکتب وی، پرداخته شود تا اثری که بر سوفیستها داشتند، آشکارگردد. بزرگترین مشکلی که در راه فراهم آوردن این پژوهش قرارداشت، زمان کم درنظرگرفته شده برای انجام آن بود؛ که باعث شد تا این پژوهش از رشد بیشتر بازماند. از این رو نیازاست تا برای از میان برداشتن این مشکل، اقدام لازم صورت گیرد.
بهنام ذوالقدر شجاعی فرشته نباتی
جهان های ناممکن اولین بار در پاسخ به مشکلات منطق معرفت ظاهر شدند و بعدها در معناشناسی منطق های ربط و منطق های فراسازگار جایگاهی ویژه یافتند اما برای گراهام پریست جهان های ناممکن نه تنها ابزاری منطقی بلکه ابزاری فلسفی نیز هستند. دیدگاه متافیزیکی پریست تحت عنوان هیچ گرایی مبتنی بر مدلی معناشناختی بر پای? حیث التفاتی است که در آن جهان های ناممکن جایگاهی برجسته دارند. در پاسخ های پریست به برخی مسائل دیرپای فلسفی نظیر مسائل ناشی از اینهمانی و مسائل هستی شناسی اشیاء ناموجود، اشیاء ممکن، اشیاء ناممکن، اشیاءانتزاعی و اشیاء خیالی و نیز پاسخ های او به برخی پارادوکس های معروف منطقی، جهان های ناممکن نقش مهمی ایفا می کنند. کاربردها و ویژگیهای جهان های ناممکن را در حین پرداختن به این موضوعات خواهیم دید. در طرح دیدگاه پریست و نیز در انتها به برخی انتقادات پاسخ داده شده است.
عبدالناصر مقیمی نژاد غلامرضا ذکیانی
دو سیستم فلسفی، یکی مربوط به منطق و دیگری شامل مجموع دیگر آثار ارسطو، سوای منطق، بعنوان دو سیستم در نظر گرفته شده و بحث از سازگاری و یا عدم سازگاری این دو سیستم مورد توجه و کنکاش قرار می گیرد. نکته اساسی که این دو سیستم را از یکدیگر متمایز نموده و بحث از ناسازگاری این دو را پیش می کشد، مربوط به مفهوم «جوهر نخست» است. جوهر نخست که همان جوهر محسوس است، در یک سیستم (منطق) بسیط و در دیگر سیستم به صورت مرکب از دو مولفه ماده و صورت در نظر گرفته می شود. به نظر می رسد که بسیط انگاشتن جوهر نخست در یک سیستم و مرکب انگاشتن آن در سیستم دیگر، پیامدها و پارادوکسهایی را همراه می آورد که در این نوشتار مورد بحث واقع می شوند.
سارا راستی غلامرضا ذکیانی
خواجه ی طوسی از متکلمین امامیه است که داعیه ی حسن و قبح عقلی را دارد. بنابراین او باید در هر امری به عقل و روش عقلی مراجعه کند و حال آنکه روش نقلی و استفاده از آیات و روایات برایش غیر معمول نیست. خصوصا در بحث ایمان، دلایل نقلی بسیاری را مطرح می کند. فخر رازی نیز متفکر پر آوازه ی اشعری است که او را بر خلاف اشعری بودنش، فردی عقل گرا می یابیم. در این زمینه چند احتمال به ذهن متبادر می شود: الف- عقل گرایی فخرالدین رازی، به این معناست که او به حسن و قبح عقلی معتقد است. ب- فخر رازی به زبان حسن وقبح شرعی را تایید می کند، ولی در عمل ملتزم به آن نیست. ج- فخر رازی کاملا معتقد به حسن و قبح شرعی است و برای عقل گرایی اش توجیه دیگری وجود دارد. در استخراج مبانی حاصل از استدلال های فخر، برای مورد ب موارد متعدد پیدا می کنیم فخر هم به کافی نبودن عقل اذعان دارد و هم عدم استفاده از آن را تاب نمی آورد. امر دیگری که پیرامون فخر مورد مناقشه است، تهافت و تناقض گویی های او در کتب و نوشته های مختلف درباره ی موضوعات مختلف است. آیا فخر رازی با عقل به شکل مطلق مخالف است؟ پاسخ این سوال، قطعا منفی خواهد بود، زیرا کسی که با عقل به شکل مطلق مخالف است، در نقلیات از آن بهره نمی برد. آنچه فخر رازی شدیدا با آن مخالف است، چیزی جز عقل مستقل نیست. اتفاقا فخر موافق عقل منفعل از دین و عقل ابزاری است و چنانکه آورده شد در سمعیات نیز از آن استفاده ها کرده و بهره ها برده است. ممکن است سوالی پیش بیاید که آیا ممکن است کسی با اصل تناقض مخالف باشد ولی بتواند عقل منفعل از دین را بپذیرد؟ به نظر می رسد که چنین چیزی ممکن نباشد. هر چند فخر با اصل تناقض مخالفت می کند ولی نیک می داند که نفی اصل تناقض، نقل را هم زیر سوال می برد. بنابراین با عقل مستقل به شکل مطلق مخالفت نمی کند اما نقش عقل مستقل را در حد درک ناتوانی های عقل می داند و به عبارتی برای آن نقشی سلبی قائل می شود. با توجه به این نکته نباید فخر را فردی متضاد در عقیده و عمل دانست. او از این روش برای محدود کردن عقل بهره می جوید، زیرا غیر از این طریق، راه دیگری برای این مهم، قابل تعریف نیست. بنابراین به نظر می آید تنها عملی که فخر عقل را در آن، مستقل از نقل می داند، تعیین نقشی سلبی برای اوست و آن این که عقل در چه محدوده ای نمی تواند وارد شود. شاید بتوان به همین دلیل او را امام المشککین دانست. زیرا او به تمام آن چه حاصل عقل است می تازد و در تمامی آن ها تشکیک وارد می کند تا آن ها را از قطع عقلی بیرون آورد. در مقابل، خواجه ی طوسی قرار دارد که چون پیرو حسن و قبح عقلی است، در مقابل نقل صریح، سر تسلیم فرود می آورد. زیرا عقل برای او حجیت صد درصدی ندارد. برای او نیز عقل تعیین کننده ی محدوده ی جولانگاه عقل است و این یعنی محدوده ی عقل در حسن و قبح رانیز عقل تعیین می کند.
مهدی میرزاپور غلامرضا ذکیانی
تئوری اطلاق، بحث محوری و مهم منطق دانان قرون وسطی همچون پطروس اسپانیایی، ویلیام شروود، والتر برلی، ویلیام اکام و بوریدان بوده است. این نظریه دارای گستردگی و انشعاب های زیادی است و در میان متفکران معاصر به اشکال متفاوتی تبیین و تفسیر شده است، برخی همانند تی. کی. اسکات، بخشی از این نظریه را، به شکل نظریه ارجاع تفسیر می کنند، برخی دیگر همانند کاتارینا دوتیل نواس، کل نظریه اطلاق را به شکل هرمنوتیکی تبیین می کنند که منجر به قرائت های ممکن از یک جمله می شود و برخی دیگر قسمتهایی از این نظریه را مناسب برای مطرح کردن شرایط صدق می دانند و درنهایت اینکه عده دیگر نظریه انبساط را یکی از شعبات و نتایج فرعی این نظریه می دانند. هدف از این پژوهش در گام نخست معرفی نظریه اطلاق از منظر منطق دانان بزرگ قرون وسطی و شرح تفسیرهای معاصرین در این باب است و در گام بعدی توضیح، نقد و بررسی نظریه انبساط و بیان تحلیل های جدید که منجر به صوری شدن شرایط قیاس، حسابی شدن قیاس و مطرح شدن توابع شرایط قیاس، اعتبار قیاس و ... خواهد گشت.
فائزه کلباسی سعید انواری
به دلیل وجود رابطه میان معنای لفظ و نتایج عقلانی در مباحث فلسفی، منطقی و کلامی، در این رساله تلاش شده تا نحوه تأثیر معنای لفظ مشتق بر مباحثِ علوم مذکور نشان داده شود؛ اما به علّت وسعت این مسائل، تنها به ذکر هفت نمونه از آنها اکتفا کرده ایم. فرضیه این تحقیق آن است که «بحث لفظی مشتق بر اخذ نتایج عقلانی در فلسفه، منطق و کلام تأثیرگذار بوده است». این فرضیّه در قسمت ها و بخش های مختلف این پژوهش تأیید شده و به اثبات رسیده است. در بخش اول پایان نامه سعی شده است تا ساختار لغوی و معنایی مشتق مورد بررسی قرار گیرد و تمایز مشتق فلسفی، منطقی و کلامی از مشتقّات صرفی و اصولی مشخص گردد، در همین راستا دو نظریّه اصلی در باب معنای مشتق (بساطت و ترکّب مشتق) توضیح داده شده است. در بخش دوم، به بیان مبحث منطقی تعریف، پرداخته ایم که سرآغازی بود بر طرح بساطت و ترکّب معنای مشتق، چراکه اولیّن بار این بحث به منظور پاسخ به اشکال وارده بر تعریف به امور مفرده، مطرح گردید. در بخش سوم مباحث فلسفی- کلامی متأثر از معنای مشتق را توضیح داده و به هریک از این مباحث، فصلی را اختصاص داده ایم: در فصل اول لفظ مشتقِّ «موجود» مورد بررسی قرار گرفت و اشکالات و پاسخ های مطرح در مباحث جزئی تر آن، بر مبنای معنای مشتق تبیین گردید، مباحثی چون: تفکیک وجود از ماهیت، عروض وجود بر ماهیت و اصالت وجود. در فصل دوم به «صفات مشتقِّه الهی» پرداختیم و دو نظریّه حائز اهمیّت در باب صفات الهی (زیادت صفات بر ذات خدا، عینیّت صفات با ذات خدا)، بر اساس معنای مشتق تبیین گردید. در فصل سوم لفظ مشتق «واحد» لحاظ گردیده و اقسام آن، تغایر وحدت از شیئیّت و اشکال وارده بر حقیقت خارجی داشتن وحدت، بر اساس بساطت و ترکّب معنای مشتق مورد تحلیل قرار گرفت. در فصل چهارم به شبهه ابن کمونه در مبحث توحید اشاره شده است و پاسخ دوانی که بر مبنای معنای مشتق است، ذکر شده است. فصل پنجم بر مبنای معنای موضوع حرکت یا «متحرِّک» که لفظی مشتق است، پایه گذاری شده و موضوع حرکات جوهری و عرضی تبیین شده است. در فصل ششم اتّحاد «عاقل و معقول» که الفاظی مشتق به شمار می روند مورد بررسی قرار گرفته و به نحوه اتّحادشان با عقل نیز پرداخته شده است. فصل هفتم بعد از اشاره به این مسئله که در نظر فلاسفه، عالم حادث زمانی است، نظریّه حال را که در همین رابطه مطرح شده، بر اساس معنای لفظ مشتقِّ «حادث» مورد بررسی قرار می دهد. در انتهای بخش سوم، فصل هشتم را تحت عنوان سایر مباحث آورده ایم که به عناوینی اشاره می کند که در این رساله به آنها پرداخته نشده ولی به نظر می رسد که به نحوی متأثّر از معنای مشتق می باشند. به منظور فهم بهتر مطالب و نتایج برآمده از نحوه تأثیر معنای مشتق بر مباحث فلسفی- کلامی، در بخش های متعدّدی از نمودارها و اشکال استفاده کرده ایم. همچنین اصل عبارات و نقل قول های به کار رفته در متن، در انتهای هر بخش و فصل ذکر شده است. در انتهای پایان نامه نیز، خلاصه ای از نتایج هر قسمت آورده شده و نتیجه کلی گرفته شده از آنها که همان پاسخ به سوالات اصلی و فرعی تحقیق است، بیان گردیده است. بخشی را نیز تحت عنوان «ضمائم» در آخر کار آورده ایم که در آن سخنان سه فیلسوف مذکور در عنوان پایان نامه (جرجانی، ابن سینا، ملاصدرا) و محقق دوانی در باب مشتق بیان شده است و عین عبارات این فلاسفه را از کتب خود ایشان نقل قول کرده ایم. در انتهای این بخش تصاویر نسخه خطی های بررسی شده در این باب نیز آورده شده است.
سیده زهرا هاشمی علیا غلامرضا ذکیانی
آیات و روایات بسیاری مسئله احباط و تکفیر اعمال را مطرح می کنند. این بحث از موضوعات مهم اعتقادی است که در باور به معاد، حسابرسی اعمال، عدل الهی و ... تأثیر دارد. با وجود تصریح گسترده این موضوع در نصوص و تأثیر آن در بسیاری از اصول اعتقادی، باز هم میان مفسّرین و متکلّمین در پذیرش یا نفی آن اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد تا آن جا که برخی به صراحت آن را نفی و برخی قاطعانه می پذیرند. فرضیه این رساله عبارت است از این که: با توجه به وجود آیات متعدّد در زمینه ی حسابرسی دقیق اعمال، این امر مورد تأیید علماء بوده و آیاتی که اشاره به احباط و تکفیر اعمال دارند دارای تفسیر و توجیهی خاص می باشند. در این رساله علاوه بر تبیین مبسوط بحث و طرح بسیاری از جوانب آن به سه مسئله مهم پرداخته شده است؛ 1- توجیه سازگاری آیاتی که تصریح به احباط و تکفیر دارند با آیاتی که بر حسابرسی دقیق اعمال تأکید دارند. نتیجه نهایی مفسّرین در این زمینه آن است که اعمالی که حبط نشده اعم از نیک و بد در قیامت مورد وزن قرار می گیرند. 2- دلیل نزدیک شدن رأی امامیه به اشاعره و تقابل با معتزله در این موضوع با وجود این که امامیه و معتزله قائل به حسن و قبح عقلی بوده و اشاعره آن را نفی می کنند. در این مورد اشکال را به محدوده مستقلات عقلیه و مصادیق آن برمی گردانند. 3- چگونگی توجیه بحث احباط با توجّه به جایگاه نگاه وجودی و تغیّر ناپذیری علم خداوند از دید فلاسفه . حاج ملّا هادی سبزواری این مسئله را به محو وجوه نورانی و ظلمانی امور برمی گرداند. بعد از تحقیقات گسترده و رجوع به منابع بسیار می توان گفت در میان متکلّمین نظر علّامه مجلسی با توجه به این که جمیع آیات و احادیث را پوشش داده و آراء مختلف را جمع می کند، به حق نزدیک تر است. البته جای شگفتی دارد که فلاسفه در چنین موضوع مهمّی چندان اظهار نظر نکرده و اگر وارد شده اند بیشتر نظر کلامی ارائه کرده اند تا فلسفی.
عاطفه صوفیان امیر نصری
این رساله به بررسی تفکر اقوام بدوی و تمایزش با تفکر امروزی می پردازد. بررسی تفکر اقوام بدوی براساس آثار ارنست کاسیرر انجام می شود، وی معتقد است که اقوام بدوی نسبت به اصل عدم تناقض بی-توجه بوده اند و از همین رو منطق آنان متفاوت از منطق امروزی است. کاسیرر این ادعا را براساس جملات، گزاره ها و مثال هایی انجام می دهد که از اقوام بدوی به جا مانده اند. در این رساله بررسی دقیق تری از اصل عدم تناقض به عمل می آوریم و سپس تلاش می کنیم گزاره ها و مثال های به جا مانده از اقوام بدوی را با یک نگاه منطقی بررسی کنیم و ببینیم آیا اصل عدم تناقض در این گزاره ها مورد بی تفاوتی واقع شده است یا نه. نتیجه ی حاصل از این بررسی به ما نشان می دهد، که براساس تعریف منطق دانان از اصل عدم تناقض (در واقع تعریف دقیق تر این اصل) ما به هیچ موردی از نقض اصل عدم تناقض در اقوام بدوی برخورد نمی کنیم و از همین رو نمی توانیم ادعا کنیم که آنان نسبت به اصل عدم تناقض بی تفاوت بوده اند.
علی صادقی علی اکبر احمدی افرمجانی
هدف این رساله، واکاوی و بررسی دو دیدگاه در مورد سمنتیک منطق موجهات است: دیدگاهی که، در چارچوب منطق قدیم، تفسیری زمانی از موجهات را پیشنهاد می کند و ضرورت را به زمان برمی گرداند، و دیدگاهی که تجربه را به مفاهیم متافیزیکی پیوند می زند و از منطق جدید راهی می گشاید به سوی به رسمیت شناختن مفاهیم موجهه. ما ضمن تدقیق در این دو دیدگاه و تلاش برای بیرون کشیدن مبانی و مختصات معرفتی آن ها، نهایتاً به قضاوت می نشینیم و می کوشیم تا کاستی های این دو دیدگاه را نشان دهیم.
مریم رمضانخانی کورش صفوی
الف. موضوع و طرح مسئله: زبان همچون تمامی نظامها، دارای لایه های مختلف ساختاری است که کارکردی مخصوص به خود دارند و افزون بر این، در تعامل با یکدیگرند. دستیابی به الگوهای عملکرد این نظامهای درون زبانی برای درک کارکرد زبان و ایجاد امکان مدلسازی آن حائز اهمیّت است، به ویژه الگوهایی که بتوانند عملکرد سطوح مختلف را فارغ از نظام یک زبان خاص توضیح دهند. ریاضیات به عنوان علمی که روابط و مفاهیم پیچیده را با علائم و قراردادهای صوری بیان می کند، قادر به ارائه ی ابزار مشابهی در زبانشناسی است، که امروزه در حوزه ی «زبانشناسی ریاضی» شاهد آن هستیم. به کارگیری این ابزار در مطالعه ی معنی منجر به گسترش «معنی شناسی صوری» شده که، طبق نظر دانشمندان معنی شناسی، بدون توجه به آن مطالعه ی معنی شناسی زبانی نادقیق می نماید. از سوی دیگر، «امور مسلم معنی» که ابتدا از سوی فیلسوفان زبان مطرح شد، به درسنامه های معنی شناسی راه یافته به طوری که هر نظریه ی معنی باید بتواند تبیینی از این امور به دست دهد. به این ترتیب، پژوهش حاضر درصدد بررسی امکان ارائه ی برگردان صوری برای «روابط مفهومی» در سطح واژه و در سطح جمله است و این مهم را با به کارگیری «منطق ریاضی» در محدوده ی نمونه های کارآمد برای زبان فارسی انجام می دهد. ب. پرسشها و فرضیه های پژوهش: دو پرسش زیر مدّ نظر پژوهش حاضر قرار گرفت. الف. تا چه حد می توان روابط مفهومی را در سطح واژه ها و جمله های یک زبان صوری سازی کرد؟ ب. چگونه می توان ثابت کرد که هر رابطه ی مفهومی در سطح واژه یا جمله به کمک قواعد صوری سازی، امکان برگردان به زبان منطق را داراست؟ دو فرضیه ی زیر مبنای پژوهش حاضر قرار گرفت. الف. تمامی روابط مفهومی در سطح واژه ها و جمله های یک زبان را می توان صوری سازی کرد. ب. از طریق منطق ریاضی می توان ثابت کرد که هر رابطه ی مفهومی در سطح واژه یا جمله به کمک قواعد صوری سازی امکان برگردان به زبان منطق را داراست. پ. روش پژوهش: در تدوین این رساله ابتدا، تک تک روابط مفهومی چه در سطح واژه، و چه در سطح جمله، معرفی شد و سپس، به وسیله ی ابزارهای صوری منطق دانان برای هرکدام از روابط، قاعده ای صوری به دست داده شد. در گام بعد، تبعیت هر رابطه ی مفهومی از برگردان صوری متناظر با آن نشان داده شد و در آخر، کارآیی هر قاعده ی صوری با مثالهایی از زبان فارسی ارزیابی شد. ت. نتیجه گیری: پاسخ به پرسشهای پژوهش، دستاوردها و نتایج این رساله را به دست می دهد. الف: در سطح واژه های یک زبان، روابط مفهومی را می توان به طورکامل صوری سازی کرد و با صوری سازی آنها، این روابط دیگر در حوزه ی یک زبان خاص محدود نمی شود و برگردان صوری روابطمفهومی در سطح واژگان برای زبانهایی که دارای روابط مشابه در سطح واژگان خود هستند، قابل به کارگیری است. به باور نگارنده، صوری سازی روابط مفهومی در سطح واژه ها در قالب 8 تابع ریاضی، 3 رابطه براساس منطق محمولها و 1 رابطه نیز در چهاچوب نظریه ی مجموعه ها و ادات منطقی امکان طرح می یابد. در سطح جمله ها، همانطور که دیدیم، برگردان صوری روابط مفهومی را با استفاده از منطق محمولها می توان به دست داد. اما، به نظر نگارنده، رابطه ی «هم معنایی» را نمی توان صوری سازی کرد. آن هم به یک دلیل عمده؛ و آن اینکه، اساساً، نمی توان هیچ دوجمله ای را در معنی شناسی صوری «هم معنی» فرض کرد و بر این باور بود که می توان به شکلی صوری شده، ساخت گزاره ای دو جمله را به دست داد. ب: اثبات امکان صوری سازی روابط مفهومی، در گام نخست، با نشان دادن کارآیی برگردانهای صوری به کمک مثالهای زبانی صورت می گیرد که، در رساله ی حاضر نگارنده، کارکرد هر برگردان صوری را با نمونه های زبانی نشان داده است. در مراحل پیشرفته تر، باید کارآمد بودن آنها را در برنامه های رایانه ای زبانی و در حوزه ی زبانشناسی رایانشی سنجید. زیرا، بدون استفاده از پیکره های حجیم، بعید است بتوان به تدقیق در این امر پرداخت.
محمدامین برادران نیکو غلامرضا ذکیانی
اجزای نظریه های منطقی ارسطو در ارغنون با یکدیگر سازگارند. ارغنون مجموعه ای از رساله های ارسطو است که نظریه های حمل، تعریف، استدلال، اعتبار، قیاس، برهان و دیالکتیک در آنها معرفی می شوند. پژوهشگر قصد دارد تا ناظر به آراء رابین اسمیث نشان دهد که اولا رساله های موجود در ارغنون دارای ارتباطی درونی و منسجم با هم اند و ثانیا نظریه های موجود درآنها برای رسیدن به هدف واحدی با یکدیگر سازگار هستند. در این راستا کوشیدیم تا دیدگاههای رقیب را نیز معرفی کنیم تا هم نظرات بنیادین مورد بحث در ارغنون و هم بافتی که رویکرد اسمیث از آن برخاسته است شناخته شود. روش ما کتابخانه ای است و به توصیف و تحلیل نظرات مختلف می پردازیم. نهایتا با توجه به دیدگاه رابین اسمیث که معتقد است پروژه ارسطو در ارغنون اثبات امکان پژوهش فلسفی است و نظریه های موجود در ارغنون برای این هدف بیان شده اند، سازگاری آراء منطقی ارسطو و انسجام رساله های ارغنون به اثبات می رسد.
محمدعلی میرباقری غلامرضا ذکیانی
در رساله ی حاضر، وظیفه ای که ما بر عهده گرفتیم ارزیابی نسبتی است که تفکر انتقادی با دو منطق سنتی و قدیم برقرار می کند. این ارزیابی ازاین جهت حائز اهمیت است که هم تفکر انتقادی و هم منطق ها به دنبال این هستند که انسان را از رفتن به بیراهه در هنگام اندیشیدن (یا ارزیابی اندیشه ها) حفظ کنند. برای انجام این مهم رساله ی حاضر در سه فصل تنظیم گردیده است: در فصل اول ما اولاً بدنبال ارائه ی تعریفی برای تفکر انتقادی هستیم. برای انجام این کار در حد توان منابع موجود را بدنبال تعاریف ارائه شده از تفکر انتقادی جستجو کرده ایم. در نهایت چند مولفه ی مختلف، که عمدتاً در تعریف تفکر انتقادی گنجانده شده اند، را مورد ارزیابی قرار داده و دست آخر تعریفی را به عنوان تعریف مختار خود ارائه کرده ایم. این تعریف ملاک کار، و دلیل نگارش فصل دوم است. در فصل دوم به مهارت های تفکر انتقادی پرداخته ایم. این مهارت ها که حاصل امتزاج رویکردهای مختلف به مهارت های تفکر انتقادی است، در یک دسته بندی جدید ارائه شده است. مشخصاً رویکرد مغالطاتی با رویکردی که آن را رویکرد نقدی می نامیم در کنار هم آورده شده اند. رویکرد مغالطاتی به تفکر انتقادی ضعفی دارد و آن اینکه این رویکرد جنبه ی منفی دارد؛ لذا تنها وقتی بکار می آید که ما در مقام ارزیابی مدعیات دیگران باشیم. اما اگر خود بخواهیم استدلال کنیم نمی توانیم از این رویکرد استفاده کنیم. به همین جهت، برخی پیشنهاد داده اند که به جای رویکرد مغالطاتی، از رویکرد نقادانه استفاده شود که ملاک هایی مثبت برای درستی یک «استدلال» ارائه می کند. ما در رساله ی حاضر، علاوه بر رویکرد مثبت و ذکر قواعد کلی استدلال، رویکرد مغالطاتی را نیز مد نظر قرار داده ایم. این امر دو دلیل دارد: اول اینکه رویکرد نقادانه ملاک های مثبت برای «استدلال» ارائه می کند، اما مدعیات همیشه در قالب استدلال مطرح نمی شوند. در توجه ما به تفکر انتقادی مدعیات تک گزاره ای که بر استدلال استوار نیستند نیز مد نظر قرارگرفته اند. علت دیگر آن است که اگرچه ارائه ی ملاک های کلی برای تفکر انتقادی خوب است، اما ذکر موارد جزئی (علی رغم گستردگی موارد) کاربردی تر بوده و متفکر انتقادی امکان تشخیص سریع تر اِشکال در ادعا را دارد. تطبیق مورد جزئی با جزئی راحت تر از تطبیق مورد جزئی با کلی است. همچنین در این فصل دو بخش تحت عنوان های «مغالطات روانی» و «مغالطات تصویری» گنجانده شده است که هرکدام تا حدی ابداع نگارنده است. این ابداع نه از حیث نوآوری مطالب، که بیشتر از جهت ذکر آنها در دسته ای جداگانه است. در فصل سوم، به ارزیابی نسبت میان تفکر انتقادی با دو منطق سنتی و منطق جدید پرداخته ایم، و اشتراکات و افتراقات این دو منطق با تفکر انتقادی را به ارزیابی نشسته ایم. این ارزیابی در دو سطح بررسی اشتراکات و افتراقات روبنایی و ارزیابی نسبت میان مبانی صورت گرفته است.
مهین باقری غلامرضا ذکیانی
این رساله تلاشی برای دفاع از وجود داشتن ارتباطی مفهومی و تاریخی بین رساله ی «درباره ی ابطال های سوفیستی» ارسطو و دو نظریه ی منطقی قرون وسطاییِ «دلالت و اطلاق» است. نظریه ی دلالت که ریشه کاملاً ارسطویی دارد توسط منطق دانان قرون وسطی دچار تحولات شگرفی گردید و منشاء پیدایش نظریه های بدیع و گوناگونی گشت. از سوی دیگر نظریه ی اطلاق که در ذیل بحث «ویژگی های حدود» مطرح گردیده، یکی از چند نظریه ی مهم منطقی است که ادبیات گسترده ای را در آثار منطق دانان قرون وسطی شکل داده است. هدف از این پژوهش در گام نخست شرح رساله ی «درباره ی ابطال های سوفیستی» ارسطو است که به اعتقاد بسیاری از منطق پژوهان معاصر منشأ اثربخش تفکرات منطقی قرون وسطی است و توضیح و بررسی سیر برخی از تحولات و تطورات نظریه های دلالت و اطلاق از دیدگاه متفکران برجسته قرون وسطی است و در گام بعدی به شرح و بیان دیدگاه معاصرین و نگارنده مبنی بر وجود داشتن/نداشتن رابطهی مفهومی پرداخته می شود.
سعید درویشی غلامرضا ذکیانی
متن حاضر، به بررسی و تحلیل دیالکتیک افلاتون می پردازد؛ افلاتون به اندازه ای دیالکتیک را گسترش می دهد که بررسی نقاط تمایز دیالکتیک سقراط و افلاتون، به پژوهشی جداگانه نیازمند خواهد بود. این پژوهش می کوشد دیالکتیک را براساس آموزه های افلاتون، به شکل تئوری منطقی منسجمی صورت بندی نماید.
سعید راد غلامرضا ذکیانی
چکیده ندارد.
صادق خوشخو غلامرضا ذکیانی
چکیده ندارد.
علی مشهدی صدرالدین طاهری
چکیده ندارد.
عزت دایی یحیی یثربی
چکیده ندارد.
حجت ابراهیم نجف آبادی یحیی یثربی
چکیده ندارد.
حسن علیزاده غلامرضا ذکیانی
چکیده ندارد.
فریبا حسین شیرازی عبدالله نصری
چکیده ندارد.
تقی قاسمی قاسم پورحسن
چکیده ندارد.
رستم شامحمدی حمیدرضا آیت الهی
آلفرد نورث وایتهد 1861-1947) در دوره سوم حیات فکری خویش، نظام جهان¬شناسانه¬ای را بر پایه ارکانی مانند نگرش اندام¬وار (ارگانیستی)، پویشی دیدن جهان، درهم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات، تأسیس نمود. در این نظام جهان¬شناسانه، حضور خداوند است که می¬تواند از عهده تبیین گسترش خلاقانه جهان برآید. وایتهد به ویژه در پویش و واقعیت، خداوند را به مثابه هستی بالفعلی معرفی می¬نماید که تابع و مشمول مقولات حاکم بر جهان یکسره پویشی است. هستی بالفعل بودن خداوند ایجاب می¬نماید که مانند سایر هستی¬ها، دو قطب داشته باشد، یکی قطب ذهنی یا عقلی که حکایت از ذات ازلی خداوند داشته و دیگری قطب فیزیکی است که حاکی از ذات تبعی است. با نظر به این دو قطبی بودن خداوند است که او از یک¬سو ثابت و غیر زمانمند بوده و از دیگر سو زمانمند و تابع تحولات جاری در جهان است. هماهنگی مقولات مابعدالطبیعی و درهم تنیدگی هستی¬ها، زمینه تعامل دو جانبه خدا و جهان را فراهم می¬نماید. از مهمترین پیامدهای این تعامل می¬توان به سازگاری میان حلول و تعالی، نفی قدرت مطلقه خداوند، خلّاق بودن همه هستی¬ها، زمانمندی خداوند، نفی کمال مطلق از خداوند و غیره اشاره نمود. این مدل خدای وایتهد از دو منظر قابل نقد است: یکی نقد درون سیستمی و دوم نقد درون سیستمی. محور نقد درون سیستمی این نکته است که برخلاف ادعای وایتهد (خداوند استثنایی بر اصول حاکم برجهان نیست و تابع مقولات است)، خداوند در نظام جهان¬شناسی او از جهاتی اساسی با سایر هستی¬ها تمایز دارد (مانند ازلی بودن، فناناپذیری خداوند، تقدم قطب عقلی بر فیزیکی و...) که موجب می¬گردد خدای وایتهد به معنای دقیق کلمه مشمول مقولات واقع نشده و تمایز¬هایی بنیادی با سایر هستی¬ها داشته باشد. در نقد برون سیستمی، چالش¬هایی که از منظر الهیات مسیحی فراروی خداشناسی وایتهد مطرح شده، قابل اشاره است. به هرحال با نظر به چنین انتقاداتی، شاید تلاش وایتهد در عبور از مادی¬گرایی علمی دوره جدید موفقیت¬آمیز بوده و خدا را در متن و بطن جهان قرار داده اما این تلاش با کاستیها و تعارضاتی روبروست.
جاسم هارونی غلامرضا ذکیانی
الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): ویلارد وَن اورمان کواین را میتوان بانفوذترین فیلسوف تحلیلی نیمه¬ی دوم قرن بیستم نامید. کتاب عمده¬ی وی که ازجمله آثار کلاسیک در فلسفه¬ی تحلیلی است، واژه و شئ نام دارد که در سال 1960 میلادی نوشته شده است. این پایان¬نامه برگردان و شرح سه فصل نخست این کتاب میباشد که مهمترین نظریه¬ی مطرح شده در این صفحات نظریه¬ی عدم¬تعین ترجمه است. کواین در ادامه¬ی پروژه¬ی طرد و حذف متافیزیک که محوری¬ترین اندیشه¬ی فیلسوفان تحلیلی است، برآنست که هیچگاه نمی¬توان در تهیه¬ی یک فرهنگ-لغت ترجمه از یک زبان بیگانه (مثلاً زبان بومی¬های یک جنگل) به زبان خودمان به نوعی وحدت در ترجمه رسید و راهنماهای چنین ترجمه¬ای اگرچه هریک میتوانند جداگانه با رفتارهای بومیان سازگاری داشته باشند اما خود باهم ناسازگار خواهند بود و لذا هیچ ملاکی در دست مترجم نیست تا کدام ترجمه را ترجمه¬ای صحیح بداند. از نظر کواین ترجمه نه اینکه امکان¬پذیر نباشد بلکه اصلاً تعین ندارد. وی، از این رهگذر میخواهد بگوید که اساساً هویتی بنام معنا وجود ندارد و این که گمان داشته باشیم با توسل به چنین چیزی می¬توانیم پدیده¬های زبانی را تبیین کنیم توهمی بیش نیست. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه¬ها: تنها کتاب شبکه باور و چند مقاله از کواین به فارسی ترجمه شده و کتابی نیز بنام «معنا و معرفت در فلسفه کواین» دربارۀ معرفت شناسی کواین تألیف شده که در منابع آنها را آورده¬ام. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعۀ مورد تحقیق، نمونه¬گیری و روشهای نمونه¬گیری، ابزار اندازه¬گیری، نحوۀ اجرای آن، شیوۀ گرد¬آوری و تجزیه و تحلیل داده¬ها: روش کتابخانه¬ای ت. یافته¬های تحقیق: تاکنون هیچ بخشی از این کتاب مستقلاً به فارسی ترجمه نشده است. ث. نتیجه¬گیری و پیشنهادات: اندیشۀ کواین را تنها میتوان در شبکه¬ی پیچیده¬ای از باورهای خود او جستجو کرد و اینکار حداقل نیازمند ترجمه¬ی تمام آثار این فیلسوف به فارسی و نیز تألیف آثاری دیگر در رابطه با تزهای محوری در اندیشۀ اوست و انجام اینکار برعهدۀ همۀ علاقمندان به فلسفۀ تحلیلی است.
سمیه فریدونی فرشته نباتی
ایده جهانهای ممکن حدود نیم قرن است که مورد توجه قرار گرفته است. کاربرد اصلی و اولیه این ایده، توسط منطقدانان و به منظور طراحی دلالتشناسی صوری برای منطق گزارههای ضروری و ممکن، با استفاده از مفاهیم و ساختارهای موجود در نظریه مجموعهها، بوده است. این ایده سپس، در شاخههای دیگر منطق، مانند منطق تکلیف و منطق شرطی نیز به کار گرفته شد و سودمند واقع شد. «جهانهای ممکن»، به سرعت، در رشتههای دیگر مانند فلسفه زبان و هنر و حتی هوش مصنوعی، نیز مورد توجه قرار گرفت و پژوهشگران این رشتهها نیز، آنرا کاربردی و مفید یافتند. در این نوشتار، تلاش نمودیم امکان بکارگیری این ایده را در حوزه ادبیات داستانی و در مواجهه با وضعیت منطقی متون و گزارههای داستانی، مورد بررسی قرار دهیم. در این راستا به این نتیجه رسیدهایم که جهانهای داستانی، نیز جهانهایی ممکن و بدون تناقض هستند و امکان بروز تناقض در این جهانها نیز وجود ندارد. همچنین نشان دادهایم که با استفاده از چارچوب مفهومی مرتبط با ایده جهانهای ممکن و شباهت جهانهای داستانی و جهانهای ممکن، میتوان برخی پیشفرضهای ناگفته و پنهان در شکلگیری جهانهای داستانی را روشن نمود. در ادامه تلاش نمودیم، با استفاده از ایده جهانهای ممکن، پاسخی برای مسأله صدق گزارههای داستانی و ارجاع به هویات خیالی، که از چالشهای منطق کلاسیک است، بیابیم. ارائه یک نظام منطقی که در دلالتشناسی صوری آن، از ایده جهانهای ممکن استفاده شده است، نیز بخش دیگری از این نوشتار است.
سمیه محمدی شیخ شبانی یحیی یثربی
جایگاه حس و عقل در معرفت شناسی، از مهمترین مسائل این علم بشمار می رود. فلاسفه از دیر باز به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به این بحثها اشاره کرده اند. از کهن ترین آثار فلسفی تا تلاش های فیلسوفان معاصر، شاهد اهتمام ایشان به بحث حس و عقل و معرفت شناسی هستیم. در این پژوهش از میان فلاسفه مسلمان، ابن سینا از قدمای مشائی و طباطبایی از متاخرین صدرایی برگزیده شده اند تا آراء آنها درباره جایگاه حس و عقل در منطق و معرفت بررسی شود. ابن سینا و طباطبایی در اموری چون مراتب ادراک (حسی، خیالی،عقلی) نقش عقل فعال، اصل وجود تصدیق های پیشین، ارزش و مبدئیت شناخت حسی با همدیگر اشتراک دارند. اختلافات آنها به شرح زیر است: الف) در ادراک حسی و خیالی شیخ به نظریه حلول و علامه به پیروی از ملاصدرا به نظریه صدور قائل شده است. ب) در ادراک عقلی شیخ به نظریه تجرید و علامه به پیروی از ملاصدرا به نظریه تعالی و مشاهده قائل شده است. ج) در علم حضوری شیخ جایگاه آن را در حد علم به ذات می پذیرد ولی علامه مبنای اعتبار علم حصولی را نیز علم حضوری می داند. د) در بحث علم و فلسفه، شیخ به تمایز قاطع بین طبیعیات و مابعد الطبیعه قائل نیست ولی علامه به تفاوت جوهری بین علم و فلسفه باور دارد.