نام پژوهشگر: مرتضی مدرس غروی

بررسی اثر بخشی گروه درمانی با رویکرد بین فردی (مبتنی بر دلبستگی) بر سازگاری با نقش جنسی، اضطراب- افسردگی و عزت نفس مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1389
  مهناز مجیری نژاد   حسین حسن آبادی

در dsm-iv-tr اختلالات هویت جنسی به عنوان گروهی از اختلالات تعریف شده اند که ویژگی مشترک آنها ترجیح قوی و مداوم برای اتخاذ وضعیت و نقش جنس مخالف است. این امر مبتلایان را در معرض سطوح بالای اضطراب، افسردگی و دیگر پیامدهای منفی روانی قرار می دهد. تحقیقات حاکی از ارتباط بین الگوهای دلبستگی بزرگسالی با هویت یابی و تعدادی مشکلات و اختلالات روانشناختی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی گروه درمانی بین فردی (مبتنی بر سبک های دلبستگی) بر افزایش سازگاری با نقش جنسی، کاهش اضطراب- افسردگی و افزایش عزت نفس مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی بود. در این پژوهش 16 نفر از مردان مبتلا به این اختلال به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش، دوازده جلسه گروه درمانی را دریافت کردند. تمامی شرکت کنندگان، پرسشنامه های نقش جنسی ساندرا بم، مقیاس زنانگی مردانگی پرسشنامه mmpi-2، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (dass-21) و مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت را در جلسات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (30 روز) کامل کردند. نتایج نشان داد گروه درمانی بین فردی (مبتنی بر سبک های دلبستگی)، اضطراب و افسردگی مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی را در دوره پس آزمون و پیگیری کاهش داده است.

تأ ثیر زوج درمانی هیجان مدار بر سازگاری زناشویی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1389
  مریم سادات ضیاالحق   حسین حسن آبادی

پژوهش حاضر به بررسی تأثیر زوج درمانی هیجان مدار برافزایش سازگاری زناشویی زوجین آشفته پرداخت. بدین منظور 17 زوج از سه کیلنیک خدمات روانشناختی وارد پژوهش شدند و به طور تصادفی در دو گروه درمان و لیست انتظار جای گرفتند. زوج درمانی هیجان مدار در 20 جلسه برای هر زوج گروه درمان اجرا شد. تمام زوجها پرسشنام? سازگاری زناشویی را در سه مرحل? پیش آزمون، پس آزمون و دو ماه پی گیری کامل کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار منجر به افزایش سازگاری زناشویی زوجهای آشفته می شود. نتایج همچنین نشان دادند که گر چه در مرحل? پی گیری نمرات سازگاری زناشویی گروه درمان هنوز بالاتر از گروه کنترل بود ولی تفاوت معناداری بین گروه درمان و کنترل درمرحل? پس آزمون تا پی گیری مشاهده نشد و تداوم یافته های پژوهش در طول زمان تأیید نشد.

اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر ارتقاء سطح سلامت روانی خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بستری در بیمارستان روانپزشکی ابن سینا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1390
  امیرحسین کاهانی   بهرامعلی قنبری هاشم آبادی

هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی مداخلات آموزشی روانی گروهی بر ارتقا سطح سلامت روانی خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بستری در بیمارستان روانپزشکی ابن سینا انجام شد. روش: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی با گروه کنترل و گمارش تصادفی بود. در این پژوهش، شش نفر بعنوان گروه آزمایشی و نه نفر بعنوان گروه کنترل شرکت داشتند. کلیه شرکت کنندگان که اعضای خانواده بیماران مبتلا به اختلالات خلقی را تشکیل می دادند پرسشنامه های فشار روانی مراقب، افسردگی بک، اضطراب بک، کیفیت زندگی و چگونگی روابط پیرس را تکمیل نمودند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه در جلسات مداخلات آموزشی روانی گروهی شرکت داشتند، ولی گروه کنترل در این مدت هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. همچنین به منظور تحلیل داده ها از آزمون مقایسه میانگین های مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده های پژوهش حاضر نشان دهنده کاهش معناداری در میانگین نمره های افسردگی، اضطراب و فشار مراقب در گروه آزمایشی بود. نتایج همچنین نشان داد که افزایش معناداری در میانگین نمره های کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی گروه آزمایش بوجود آمده، ولی در مورد میانگین نمره های تعارض و عمق روابط در دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مداخلات آموزشی روانی گروهی می تواند شدت فشار مراقب، اضطراب و افسردگی را کاهش داده و کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی را بهبود بخشد اما در مورد عمق روابط و تعارض چندان تأثیری ندارد.

اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر سبک دلبستگی بر بهزیستی روان شناختی نمونه غیر بالینی دانشجویان دارای سبک دلبستگی ناایمن دل مشغول
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سمانه ایرانیان پهرآباد   علی مشهدی

هدف:بررسی روابط بین فردی از دیدگاه دلبستگی از جمله موضوعاتی است که در دهه های اخیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اهمیت ارتباط الگوهای دلبستگی در کودکی باکیفیت روابط نزدیک در بزرگسالی موجب شکل گیری مداخله های مختلف با هدف بهبود سبک های دلبستگی ناایمن شده است. در همین راستا، این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر دلبستگی بر روی بهزیستی روان شناختی نمونه غیر بالینی دانشجویان انجام شد.روش:پژوهش حاضر، یک پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. نمونه هدف این پژوهش که در سال تحصیلی 91-92 صورت گرفت، 16 نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بودند که سبک دلبستگی دل مشغول داشتند. پرسشنامه مقیاس های رابطه (rsq)،مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی (dass-21) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف- فرم کوتاه (rspwb) ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش بودند. گروه آزمایش 7 جلسه 90 دقیقه ایآموزش گروهی مبتنی بر دلبستگی دریافت کردند در صورتی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشتند.داده ها با استفاده از نرم افزار 19spssو به کمک آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و نیز با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری مشخص گردیدگروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افسردگی، اضطراب و تنیدگی کمتری در پس آزمون گزارش نکردند. همچنین نمره سبک ایمن گروه آزمایش و نمره کلی بهزیستی روان شناختی نسبت به گروه کنترل در پس آزمون افزایش نیافت.نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر نشان داد آموزش گروهی مبتنی بر دلبستگیموجب کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی، افزایش بهزیستی روان شناختی و بهبود سبک دلبستگی نگردید.

بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر روش شناختی هوشیاری فراگیر با آموزش مهارتهای مطالعه در کاهش اضطراب امتحان و اضطراب پنهان دانشجویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1387
  آسیه عطایی نخعی   بهرامعلی قنبری هاشم آبادی

افراد مبتلا به اضطراب امتحان دارای تحریف های شناختی و الگوهای فکری منفی، (بعد نگرانی)و علائم فیزیولوژیک (بعد هیجان پذیری) هستند و از آنجایی که بین اضطراب امتحان و اضطراب پنهان (صفت اضطراب) بعنوان یک ویژگی شخصیتی و خصیصه ای ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و یکی از عوامل موثر فردی و شخصیتی در ایجاد اضطراب امتحان، اضطراب پنهان (صفت اضطراب) می باشد، به همین منظور این پژوهش با هدف بررسی کارایی و اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر روش شناختی هوشیاری فراگیر در مقایسه با آموزش مهارت های مطالعه در کاهش اضطراب امتحان و اضطراب پنهان دانشجویان مبتلا به اضطراب امتحان انجام پذیرفت. پژوهش حاضر کاربردی و از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) می باشد. دانشجویان مبتلا به اضطراب امتحان که جهت دریافت درمان به کلینیک روانشناسی بالینی دانشگاه فردوسی مشهد مراجعه کرده بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس (برای هر گروه 10 نفر) 30 نفر انتخاب شده و به طور تصادفی دردو گروه آزمایش ویک گروه کنترل گماشته شدند. همچنین آزمون اضطراب امتحان (tai) با پایایی 77% به منظور سنجش میزان تغییرات اضطراب امتحان و مقیاس صفت اضطراب سیاهه حالت ـ صفت اضطراب اشپیل برگر (stai) جهت سنجش میزان تغییرات اضطراب پنهان، در هر سه گروه اجرا شد. سپس در گروه آزمایشی اول مداخله درمانی هوشیاری فراگیر و در گروه آزمایشی دوم آموزش مهارت های مطالعه انجام شد و گروه کنترل هم که صرفاً به دلیل بررسی اثربخشی فاکتورهای اثربخش گروهی در کاهش اضطراب امتحان و اضطراب پنهان دانشجویان مبتلا در این پژوهش مورداستفاده قرار گرفت هیچ نوع درمانی دریافت نکرد. پس از اتمام 5 جلسه 120 دقیقه ای برای هر گروه، به منظور سنجش متغیر وابسته (اضطراب امتحان و اضطراب پنهان) مجدداً آزمون های tai و stai بعنوان پس آزمون در گروه ها اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس یک عاملی (ancova) به تأیید فرضیه ها انجامید. فرضیه اصلی اول پژوهش تحت عنوان (گروه درمانی مبتنی بر روش شناختی هوشیاری فراگیر در مقایسه با آموزش مهارت های مطالعه به طور معناداری تأثیر بیشتری بر کاهش اضطراب امتحان دانشجویان مبتلا دارد) با ارزش معناداری (0/000=p) و اطمینان 95% تأیید شد. فرضیه اصلی دوم پژوهش (گروه درمانی مبتنی بر روش شناختی هوشیاری فراگیر در مقایسه با آموزش مهارتهای مطالعه به طور معناداری تاثیر بیشتری بر کاهش اضطراب پنهان دانشجویان مبتلادارد) با ارزش معناداری (0/001=p) و اطمینان 95% تأیید شد. گروه درمانی مبتنی بر روش شناختی هوشیاری فراگیر، آموزش مهارت های مطالعه، اضطراب امتحان، اضطراب پنهان.

بررسی اثربخشی تلفیق فنون شناختی- رفتاری کاهش اضطراب و دارودرمانی در درمان عقاید پارانوئید و هذیان های گزند و آسیب بیماران مبتلا به روان پریشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی 1388
  لیلا امیرپور   محمود طباطبایی

پارانوئیا و اضطراب جنبه های شناختی مشترکی دارند که بارزترین آنها عبارتند از توجه انتخابی به اطلاعات تهدیدآمیز، تمایل به در نظر گرفتن روابط خیالی مبالغه آمیز بین رویدادها به ویژه زمانی که قصد آسیب زدن وجود داشته باشد و ترس از کنترل. این شباهت ها به ظهور درمان های کوتاه مدتی منجر شده است که بر اساس درمان های اضطراب طرح ریزی شده اند. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی تلفیق فنون شناختی- رفتاری کاهش اضطراب و دارودرمانی در درمان عقاید پارانوئید و هذیان های گزند و آسیب بیماران مبتلا به روان پریشی انجام شد. در این پژوهش دو بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیای پارانوئید مزمن، علاوه بر دارودرمانی، 8 جلسه فنون شناختی- رفتاری کاهش اضطراب را با هدف کاهش عقاید پارانوئید و هذیان های گزند و آسیب دریافت کردند. درمان بر اساس فنون شناختی- رفتاری کاهش اضطراب، طراحی شد و شامل آموزش روانی، آرامسازی و بازسازی شناختی بود که با موقعیت های خنثی آغاز و به تدریج وارد موقعیت های مرتبط با پارانوئیا می شد. در طی جلسات درمانی، آزمودنی ها توضیحات جایگزین را برای وقایع، جمع آوری کرده و احتمال هر توضیح را ارزیابی می کردند. در این پژوهش از طرح خط پایه چندگانه تک آزمودنی استفاده شد و آزمودنی ها بر اساس مقیاس بینش، مقیاس کوتاه ارزیابی روانپزشکی، نمره گذاری روزانه ی عقاید پارانوئید و هذیان گزند و آسیب، پرسشنامه ی اضطراب بک و پرسشنامه افسردگی بک درخط پایه، بعد از درمان و 45 روز پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاکی از کاهش عقاید پارانوئید، هذیان گزند و آسیب، اضطراب و افسردگی در آزمودنی «الف» و کاهش عقاید پارانوئید و اضطراب در آزمودنی «ب» بود. همچنین در آزمودنی «الف» کاهش عقاید پارانوئید، هذیان گزند و آسیب و اضطراب در مرحله ی پیگیری نیز حفظ شده بود.

اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی در کاهش نشانه های افسردگی دانشجویان مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  خدیجه علوی   امیر امین یزدی

به رغم پیشرفت های شایان توجهی که در مداخلات درمانی مربوط به افسردگی صورت گرفته است، همچنان با شیوع بالا، عود مکرر دوره ها و مزمن شدن اختلال افسردگی مواجه هستیم؛ نکته ای که به نابسنده بودن مداخلات درمانی موجود و نیاز به معرفی درمان های جدید، با اثر بخشی و دوام بیشتر اشاره دارد تا چالش های پیش روی درمان های افسردگی را با توجه به هزینه های انسانی و اجتماعی آن، هدف قرار دهند. رفتار درمانی دیالکتیکی(dbt) یک رویکرد درمانی جدید مرکب از اصول درمان های شناختی رفتاری و فلسفه شرقی ذن می باشد که در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی ابداع شده و علاوه بر این اختلال، در دامنه نسبتاً وسیعی از اختلالات، از جمله افسردگی مورد مطالعه قرار گرفته و اثربخشی آن نشان داده شده است. با این حال، هنوز در ایران شواهدی در زمینه اثربخشی این شیوه در درمان افسردگی وجود ندارد. لذا این مطالعه، اثربخشی گروه درمانی dbt را در درمان افسردگی از طریق بهبود مولفه های هشیاری فراگیر، تحمل پریشانی و تنظیم هیجانی، در یک جمعیت ایرانی، بررسی کرده است. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دانشگاه فردوسی و دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های علوم پزشکی مشهد، تشکیل می دهند. با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک(bdi)، تعداد بیست نفر از دانشجویان دارای نشانه های افسردگی شناسایی شده که به طور تصادفی در گروه های آزمایش(رفتاردرمانی دیالکتیکی) و فهرست انتظارقرار گرفتند. دیگر ابزارهای پژوهشی مورد استفاده، عبارتند از: پرسشنامه هشیاری فراگیر فریبرگ(fmi)، مقیاس تحمل پریشانی(dts) و مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی(ders) که از آن ها برای سنجش تغییرات آزمودنی ها بعد از درمان، در مقایسه با قبل از درمان استفاده شد. نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در درمان نشانه های افسردگی، افزایش معنادار در شاخص های هشیاری فراگیر و تحمل پریشانی بود. با این حال، آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با لیست انتظار در شاخص دشواری های تنظیم هیجانی، کاهش معناداری را نشان ندادند. بهبودی های مشاهده شده در آزمودنی های گروه آزمایش در ارزیابی پیگیر یک ماهه، حفظ شده بود.

بررسی اثربخشی برنامه ارتقا کیفیت زندگی زوجین بر رضایت مندی زناشویی و سلامت روان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  پروانه کاظمی   حمیدرضا حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف

سرانجام نابسامان ازدواج های ناموفق و عوارض گسترده آن منجر به تدوین مهارت های جدیدی در تعاملات انسانی و زناشویی شد. و شیوه های گوناگون زوج درمانی و برنامه های غنی سازی ازدواج رونق گرفت. در انجام این پژوهش از شیوه آموزشی گاتمن که تحقیقات طولی مفصلی بر روی عوامل موثر بر دوام و تقویت روابط زناشویی انجام داد، استفاده شده است. بدین منظور 16زوج به روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفته و مورد آزمون این فرضیه قرار گرفتند که آیا برنامه آموزشی ارتقاء کیفیت زندگی زوجین به شیوه گاتمن باعث افزایش رضایتمندی زناشویی و سلامت روان می شود یا خیر؟ تمامی شرکت کنندگان به سه آزمون انریچ، داس و سلامت روان عمومی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. بررسی نتایج با استفاده از آزمون t و تحلیل کواریانس، حاکی از آن بود که برنامه آموزشی استفاده شده ، باعث افزایش رضایتمندی زناشویی و نیز سلامت روان در گروه آزمایش شده و این تغییرات در طول یک ماه پیگیری حفظ شده است.