نام پژوهشگر: محمد مهدی مجیدی
مرضیه بقایی نیا آقافخر میرلوحی
این پژوهش با هدف ارزیابی فنوتیپی نتاج گزینش یافته از جوامع دارای تنوع طبیعی و القایی در اسپرس و نیز گروهبندی و تعیین روابط بین صفات و معرفی بهترین والدین از بین هر دو جامعه انجام گردید.تنوع قابل ملاحظه ای برای صفات عملکرد علوفه تر و خشک، درصد ماده خشک، دیرزیستی و حساسیت به سفیدک سطحی در هر دو جامعه مشاهده گردید. مقایسه ضریب تنوع فنوتیپی و ضریب تنوع درون جوامع بین فامیل های موتانت و غیرموتانت در سال اول اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد در حالی که در سال دوم از نظر صفت درصد ماده خشک غیرموتانت ها تنوع فنوتیپی بالاتری نشان دادند. مقایسه میانگین موتانت ها و غیرموتانت ها تفاوت معنی داری را برای صفات تعداد ساقه در واحد سطح، ارتفاع بوته، نسبت برگ به ساقه، درصد ماده خشک و امتیاز رشد بهاره نشان داد که از بین این صفات فامیل های موتانت تنها برای صفت نسبت برگ به ساقه و فامیل های غیرموتانت برای سایر صفات برتری داشتند. نتایج اثر متقابل فامیل*سال نشان داد که اثر متقابل برای تمام صفات به جز صفت ارتفاع بوته معنی دار بود. نتایج قابلیت ترکیب پذیری عمومی صفات نشان داد که از نظر این شاخص موتانت ها از ترکیب پذیری عمومی کمتری برای اکثر صفات برخوردار بودند. تجزیه کلاستر بر اساس مقادیر ترکیب پذیری عمومی در هر یک از جوامع موتانت و غیرموتانت منجر به 4 گروه مجزا گردید. به طوری که بر اساس آن فامیل های موتانت 8، 9، 10، 11، 12، 13، 18، 36، 39 و 40 و فامیل های غیرموتانت 1، 3، 5، 6، 7 و 9 بر مبنای قابلیت ترکیب پذیری عمومی برای صفات مهم به عنوان بهترین والدین برای ایجاد واریته ترکیبی معرفی شدند. به طور کلی القاء موتاسیون رابطه بین برخی خصوصیات را تغییر داد به عنوان مثال همبستگی عملکرد علوفه خشک با تعداد شاخه فرعی در غیرموتانت ها منفی بود در حالی که این همبستگی در موتانت ها مثبت بود. همبستگی درصد برگ با تعداد ساقه در بوته در موتانت ها مثبت ولی در غیرموتانت ها منفی بود. مقایسه تجزیه عامل ها در دو جامعه نشان داد که فامیل های موتانت توانستند با تعداد عامل کمتری واریانس بیشتری را نسبت به فامیل های غیرموتانت توجیه کنند. نتایج تجزیه کلاستر در موتانت ها و غیرموتانت-ها، تنوع و گوناگونی بالا در هر یک از جوامع را تأیید کرد به طوری که بر اساس آن گروه های دارای خصوصیات برتر مشخص شدند. در گروه اول موتانت ها ژنوتیپ هایی قرار گرفتند که در سال اول فقط تا مرحله رشد روزت پیش رفته و وارد مرحله ساقه دهی نشدند و به نظر می رسد موتاسیون روی این ژنوتیپ ها اثر گذاشته و نیاز به بهاره سازی را در آن ها ایجاد کرده باشد. همچنین آلودگی این گروه به سفیدک سطحی حداقل بود و برای نسبت برگ به ساقه حداکثر میانگین را دارا بودند. در مجموع نتایج نشان داد که دامنه تنوع ژنتیکی وسیعی در هر یک از جوامع موتانت و غیرموتانت وجود دارد که میتواند در برنامه های اصلاحی آتی مورد استفاده فرار گیرد.
مرضیه افضلی ابرقویی امیر مظفر امینی
هدف از این پژوهش ارزیابی میزان موفقیت بهره برداران اجراکننده سیستم های آـبیاری تحت فشار در استان اصفهان و عوامل تاثیرگذار بر آن است. مشاهدات این پژوهش در استان اصفهان و به صورت نمونه گیری طبقه ای خوشه ای با احتمال متغیر جمع-آوری گردید. مشاهدات شامل 315 نفر از بهره برداران اجراکننده سیستم های آبیاری تحت فشار در استان بود، که به صورت تصادفی و با استفاده از فرمول کوکران انتخاب گردید. نتایج پژوهش نشان داد که از دیدگاه کارشناسان، نزدیک 80 درصد از بهره برداران موفقیتی در حد متوسط تا ضعیف و تنها 20 درصد از بهره برداران موفق بوده اند. با توجه به نتایج به دست آمده از دیدگاه بهره برداران بیش از 70 درصد بهره برداران موفقیتی در حد متوسط تا ضعیف داشته و 30 درصد دیگر از بهره برداران موفق عمل کرده اند. با توجه به نتایج دو گروه، در کل بهره برداران از دیدگاه خودشان موفق تر ارزیابی شده اند و سطح انتظار کارشناسان نسبت به بهره برداران بیشتر بوده است. نتایج همچنین نشان داد که عوامل تاثیرگذار بر موفقیت بهره برداران عبارتند از: ویژگی های فردی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی بهره برداران، میزان ترغیب و همکاری سازمانها و ارگانها در قبل و بعد از اجرای سیستم های آبیاری تحت فشار. پس از وارد کردن تمام عوامل مورد بررسی در معادله ی رگرسیون، عواملی که بیشترین تاثیر در موفقیت بهره برداران از دیدگاه خودشان دارند به ترتیب متغیرهای ویژگی های مدیریتی، ویژگی های شخصیتی، مهارت-های مدیریتی، مهارت انسانی و نوع بهره برداری می باشد. نتایج حاصل از تحلیل سلسله مراتبی ahp برای الویت بندی مولفه های فیزیکی در انتخاب سیستم آبیاری تحت فشار مناسب نشان می دهد مهمترین گزینه ها برای رتبه بندی کردن عوامل فیزیکی موثر در انتخاب آبیاری بارانی گزینه های شیب منطقه، سرعت باد، بافت خاک، پستی و بلندی، شکل اراضی، کیفیت شیمیایی آب، کیفیت بیولوژیکی آب میزان بارندگی، درجه حرارت، به ترتیب از اهمیت بیشتری برخوردارند و مهمترین گزینه ها برای رتبه-بندی کردن عوامل فیزیکی در انتخاب سیستم آبیاری قطره ای گزینه های ، بافت خاک، شیب منطقه کیفیت شیمیایی آب، کیفیت بیولوژیکی آب، میزان بارندگی، پستی و بلندی، درجه حرارت، شکل هندسی اراضی و سرعت باد به ترتیب از اهمیت بیشتری برخوردارند. در نهایت نتایج حاصل از اندازه گیری بهره وری محصولات گندم، یونجه و سیب زمینی را در چند شهرستان استان بیان شده است: نتایج دلالت بر آن دارد که حجم آب مصرفی توسط بهره برداران با استفاده از سیستم آبیاری تحت فشار و برای محصول یونجه با مقدار نیاز آبی یونجه که در کتاب سند ملی توصیه شده است تفاوت قابل ملاحظه ای ندارد و یا به عبارتی بهره-برداران بیشتر از برآورد نیاز آبی گیاه آب مصرف نکرده اند، برای محصول گندم با مقدار نیاز آبی گندم که در کتاب سند ملی توصیه شده است تفاوت داشته و یا به عبارتی بهره برداران بیشتر از برآورد نیاز آبی گیاه آب مصرف کرده اند و برای محصول سیب زمینی با مقدار نیاز آبی سیب زمینی که در کتاب سند ملی توصیه شده است متفاوت بوده است و یا به عبارتی بهره برداران بیشتر از برآورد نیاز آبی گیاه آب مصرف کرده اند. با مقایسه میانگین میزان بهره وری اندازه گیری شده از پرسشنامه ومیانگین مقدار شاخص بهره وری آب در مطالعه منتظری و کوثری و کوچکتر بودن میزان بهره وری اندازه گیری شده برای هر محصول در این پژوهش می توان به این نتیجه دست یافت که عدم مدیریت صحیح بهره برداران در کشاورزی و استفاده از سیستم های آبیاری تحت فشار یکی از عوامل کاهش میزان بهره وری آب کشاورزی است.
شیما غریبی محمد مهدی مجیدی
بومادران (achillea l.) یکی ازجوانترین جنس های خانواده کاسنی می باشد که در سراسر جهان گسترش دارد. امروزه کاربردهای مختلف بومادران ان را به عنوان یک گیاه دارویی مهم مطرح نموده است. نوزده گونه بومادران در ایران شناسایی شده است که در نواحی مختلف جغرافیایی و اکولوژیکی کشور پراکنده اند. در بین گونه ها، گونه بومادران هزار برگ (achillea millefolium l) به طور وسیعی در نیمکره شمالی که شامل کشور نیز می باشد گسترش دارد و دارای کاربردهای مختلف در داروسازی است. بر اساس فلور ایران، جمعیت های مختلف گونه بومادران هزار برگ در نواحی شمال(n)، غرب(w)، شمال غرب(nw) و غربی-مرکزی(cw) پراکنده اند. ددو زیر گونه اصلی با نام های a. millefolium subsp. millefolium و a. millefolium subsp. elbursensis در کشور شناسایی شده اند که زیر گونه دومی انحصاری کشور ایران و متعلق به رشته کوه های البرز در شمال کشور می باشد. اطللاع از تنوع بین و درون گونه ای دیدگاههای پایه در زمینه فرایند های تکاملی و ارایه راهکارهای حفاظت ژنتیکی برای جمعیت های کوچک و درحال انقراض فراهم می نماید. استفاده از نشانگرهای مولکولی به همراه نشانگرهای مورفولوژیک در مطالعه تنوع ژتیکی بسیاری از گونه های گیاهان دارویی و در حال انقراض استفاده شده است. استفاده از نشانگرهای مولکولی به همراه نشانگرهای مورفولوژیک طبقه بندی و مطالعات تکاملی را در بیساری از گیاهان توسعه داده است. از نشانگر issr به طور وسیعی در مطالعات تنوع ژنتیکی استفاده شده است به این دلیل که آنها نیاز به اطالاعات از توالی اولیه dna ندارند، کم هزینه بوده و اطلاعات به دست امده در آزمایشگاه به راحتی به آزمایشگاههای دیگر قابل انتقال می باشد. در این تحقیق چهل نمونه جمعیتی از هشت جمعیت که توزیع مناسب جغرافیایی در کشور داشتند بر اساس فلور ایران جمع اوری شدند. جمع آوری نمونه ها به نحوی بود که بیشترین پراکنش را شامل می شد. علاوه بر این سیزده نمونه از کشورهای مختلف از نیمکره شمالی اضافه شدند. نشانگرهای مولکولی issr به همراه نشانگرهای مورفولوژیک برای بررسی چندشکلی ژنتیکی در در این گیاه دارویی که از مناطق مختلف جمع آوری شده بودند ، استفاده گردید. 14 آغازگر برای تکثیر 228 نوار استفاده شد که از میان آنها 199 (%28/87) نوار چندشکل بودند. پس از تجزیه داده ها نمودار خوشه ای سه گروه اصلی را مشخص نمود: گروه اول شامل ژنوتیپ های ایرانی (جنوب غربی آسیا)، در حالیکه گروه دوم از ژنوتیپ های اروپایی و امریکایی تشکیل شده بود. گروه سوم مربوط به ژنوتیپ ژاپن (آسیای شرقی) بود. نمونه های جمعیتی ایرانی در گروه اول خود به سه زیرگروه اصلی دیگر بر اساس توزیع جغرافیایشان تقسیم شدند، در بین جمعیت های ایرانی تنوع ژنتیکی بالاتری در جمعیت های شمالی و غربی مرکزی در مقایسه با جمعیت های جمع آوری شده از نواحی غربی و شمال غرب مشاهده شد. نتایج مولکولی و مورفولوژیک نشان دادند که ژنوتیپ آسیای شرقی دارای فاصله ژنتیکی بیشتری از بومادران های اروپایی در مقایسه با نمونه های جمعیتی شمال امریکا هستند و در بین ژنوتیپ های اروپایی نمونه جمعیتی اسپانیا شباهت بیشتری به ژنوتیپ های امریکایی داشت. نتایج تجزیه و تحلیل نمودار خوشه ای و تجزیه به مولفه های اصلی تعدیل شده نشان دادند که اکثر ژنوتیپ ها بر اساس عرض جغرافیایی و توزیع جغرافیایی گروه بندی شدند. تجزیه واریانس مولکولی (amova) بین جمعیت های ایرانی بر اساس نواحی جغرافیایی خاص کشور نشان دادند که اکثر واریانس ژنتیکی بین گروه های جغرافیایی در جمعیت ها وجود دارد.
محسن جعفرزاده محمد مهدی مجیدی
چکیده این پژوهش به منظور بررسی سازگاری و تحمل به خشکی ارقام مختلف کلزا، از نظر صفات زراعی، مورفولوژیک و فیزیولوژیک در سال زراعی 88-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این آزمایش تعداد 28 رقم کلزا در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در دو محیط رطوبتی نرمال و تنش خشکی مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور ارزیابی تحمل به خشکی ارقام از شاخص حساسیت به خشکی(ssi) فیشر و مورر، شاخص های تحمل(tol) و متوسط تولید(mp) روزیل و هامبلین و شاخص های میانگین هندسی تولید(gmp) و تحمل به تنش(sti) فرناندز استفاده شد. نتایج نشان داد که تنش خشکی میزان تنوع ژنتیکی را برای اکثر صفات کاهش داد. در هر دو شرایط رطوبتی ضرایب تنوع ژنتیکی برای میزان پرولین و کلروفیل بالاترین و برای تعداد روز تا گلدهی کمترین بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی، محتوی پرولین را بطور معنی داری افزایش داد درحالی که عملکرد دانه، اجزای عملکرد و سایر صفات بطور قابل ملاحظه ای کاهش نشان دادند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد تفاوت معنی داری بین ارقام کلزا برای تمام صفات به غیر از نسبت کلروفیل (a/b) وجود داشت. براساس نتایج مقایسه میانگین در شرایط تنش و عدم تنش رقم nk fair دارای بیشترین عملکرد دانه بود. بیشترین درصد روغن در شرایط عدم تنش به رقم rpc 2023 و در شرایط تنش به رقم nk bravour تعلق داشت. وجود اثرات متقابل معنی دار رقم و محیط، برای برخی از صفات بیانگر واکنش متفاوت ارقام در بروز صفات در محیط های مختلف است. نتایج نشان داد که محتوای پرولین در شرایط تنش خشکی با عملکرد دانه همبستگی معنی دار نشان داد. بر اساس نتایج همبستگی شاخص های تحمل با عملکرد در هر دو محیط رطوبتی، شاخص های sti، gpm و mp مناسبترین شاخص ها برای شناسایی و معرفی ارقام متحمل به خشکی تشخیص داده شد. نتایج مقایسه میانگین شاخص های تحمل و حساسیت به خشکی در ارقام کلزا نشان داد که براساس شاخص sti، رقم nk fair متحمل ترین و رقم rpc 2023، حساس ترین رقم به شرایط تنش خشکی می-باشند. براساس نتایج بای پلات شاخص ها، ارقام nk fair وnk bravour برای کشت تحت شرایط تنش خشکی معرفی گردیدند، زیرا این ارقام دارای پتانسیل عملکرد بالا و حساسیت کمتر به تنش خشکی می-باشند. نتایج حاصل از رگرسیون مرحله ای در شرایط عدم تنش نشان داد که تعداد دانه در خورجین، تعداد خورجین در واحد سطح و وزن هزار دانه بیشترین سهم را در توجیه عملکرد دانه داشتند. در شرایط تنش صفات وزن هزار دانه، تعداد خورجین در گیاه، تعداد دانه در خورجین و تعداد روز تا گلدهی، دارای بیشترین سهم بودند. تجزیه به عامل ها در شرایط نرمال و تنش خشکی منجر به شناسایی شش عامل پنهانی شد که در شرایط نرمال 85 درصد و در شرایط تنش خشکی 82 درصد از کل تغییرات را توجیه نمودند. این عامل ها در شرایط عدم تنش به ترتیب شامل عامل عملکرد، عامل خورجین دهی، عامل ترکیبات متابولیتی، عامل خورجین، عامل درجه 1 فتوسنتزی و عامل درجه 2 فتوسنتزی و در شرایط تنش رطوبتی به ترتیب شامل عامل پتانسیل تولید، عامل خورجین دهی، عامل خصوصیات دانه، عامل فنولوژیک در برابر متابولیت های اولیه و عامل ترکیبات غذایی دانه بود. نتایج تجزیه خوشه ای براساس صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک در شرایط عدم تنش و تنش ارقام را به سه گروه تقسیم کرد. نمونه های دارای فاصله ژنتیکی بیشتر می توانند پس از مطالعات بیشتر به عنوان کاندیداهای مناسب برای پیشبرد برنامه های اصلاحی در جهت توسعه ارقام جدید مورد استفاده قرار گیرند. کلمات کلیدی : کلزا، خشکی، شاخص تحمل، عملکرد دانه، عملکرد روغن، همبستگی، تحلیل عاملی و تجزیه خوشه ای
حسین خیرآبادی شمس اله ایوبی
آلودگی خاک و انباشتگی فلزات سنگین در خاک و محصولات کشاورزی یکی از مهم ترین مسایل زیست محیطی است که زندگی گیاهان، حیوانات و انسان را تهدید می نماید. با توجه به کمبود اطلاعات پیرامون غلظت عناصر سنگین در خاک و محصولات مهم کشاورزی در استان همدان، این مطالعه با هدف بررسی منشاء عناصر سنگین در خاک و همچنین بررسی غلظت عناصر سنگین در محصولات مهم کشاورزی و ارزیابی خطرپذیری عناصر سنگین برای انسان در محصولات مهم کشاورزی در استان همدان صورت گرفت. تعداد 286 نمونه مرکب خاک سطحی از عمق 0-20 سانتی متری از کل استان همدان جمع آوری شد. همچنین150 نمونه گیاه از محصولات مهم کشاورزی شامل 39 نمونه گندم، 21 نمونه جو، 13 نمونه ذرت، 28 نمونه سیب زمینی و 47 نمونه یونجه از مزارع استان برداشت شد. موقعیت نقاط توسط دستگاه gps تعیین و کاربری محل نیز شناسایی و ثبت گردید. غلظت کل و قابل جذب روی، سرب، نیکل، مس، کبالت و کروم و علاوه بر این ماده آلی، آهک، ظرفیت تبادل کاتیونی، ph و بافت خاک در نمونه های خاک اندازه گیری شد و غلظت عناصر سنگین در نمونه های خاک و گیاه با دستگاه icp اندازه گیری شد. نتایج بررسی آمار چند متغیره نشان داد که کروم، کبالت و نیکل در یک گروه قرار داشته و غلظت کل آنها در خاک توسط مواد مادری کنترل می شود روی و سرب با همدیگر گروه دوم را تشکیل می دهند و که غلظت آنها در ارتباط با فعالیت های انسان تغییر می کند. مس به گروه سوم را تشکیل می دهد غلظت آن توسط مواد مادری و فعالیت های انسان کنترل می شود. توزیع فراوانی غلظت فلزات اندازه گیری شده نشان می دهد که بر اساس استاندارد خاک کشور هلند، نیکل بیشترین آلودگی (97 درصد) را در استان همدان دارد. روی، مس و کروم به ترتیب در 1، 48 و 35 درصد نمونه ها بیشتر از حد مجاز آلودگی عناصر بر اساس استاندارد خاک کشور هلند می باشد. بین غلظت قابل جذب عناصر با غلظت کل عناصر ارتباط معنی داری مشاهده شد. همچنین غلظت کل نیکل، مس و کروم همبستگی بالای با رس و سیلت خاک نشان دادند. در نمونه های گیاه برداشت شده میانگین غلظت کروم در سیب زمینی بالاتر از غلظت مجاز ارائه شده بر اساس who می باشد و بقیه عناصر دارای میانگین غلظت پایین تر از حد مجاز who می باشند. مقدار شاخص خطرپذیری (thq) نشان می دهد که اثرات سوء بیماری های غیر سرطانی برای سلامت از خوردن یک عنصر با مصرف سیب زمینی و گندم وجود ندارد. مقدار شاخص خطرپذیری برای همه گروه های سنی پایین تر از 1 بدست آمد که احتمال خطر آشکار سلامتی پایین است. مقدار شاخص خطرپذیری کل (hi) از طریق مصرف گندم و سیب زمینی برای پسران و دختران به ترتیب برابر با 78/0 و 81/0 و در گروه سنی بزرگسالان برای مردان و زنان به ترتیب برابر با 51/0 و 61/0 و در سالخوردگان به ترتیب برای مردان و زنان 52/0 و 60/0 بدست آمد. شاخص خطرپذیری کل (hi) برای همه گروه های سنی پایین تر از 1 بود .که نشان دهنده این است که جمعیت عمومی مصرف کننده سیب زمینی و گندم در استان همدان در محدوده امن قرار دارند
بتول یزدانی نجف آبادی علی نیکبخت
ژربرا یکی از مهمترین گلهای شاخه بریده جهان محسوب میشودکه هر روز تولید آن افزایش مییابد. یکی از مشکلات عمده در پرورش ژربرای شاخه بریده،کاهش محصول و کیفیت گل و نقصان عمر پس از برداشت به خصوص در فصل زمستان و در شرایط گلخانههای غیر استاندارد میباشد. تولیدکنندگان گل ژربرا معمولاً برای افزایش محصول و کیفیت گل و افزایش عمر پس از برداشت و به ویژه کاهش میزان خمش گردن گلها از غلظتهای بالای محلولهای غذایی استفاده میکنند اما با توسعه روزافزون صنعت گلکاری و افزایش استفاده از کودها، این کار مشکلات زیست محیطی را به همراه خواهد داشت. براین اساس، با استفاده از مواد هوموسی که به عنوان ترکیبات فعال طبیعی شناخته میشوند، میتوانند کیفیت گیاهان زینتی را بهبود بخشند و مصرف کودها را کاهش دهند. در مطالعهی حاضر، افزودن مواد هوموسی (فولویک و هومیک اسید) به محلول غذایی به منظور بهبود کیفیت و عمر پس از برداشت ژربرا رقم"لوردس" و افزایش محصول گل، در دانشگاه صنعتی اصفهان مورد آزمایش قرار گرفت. در این آزمایش شش تیمار مختلف هومیک و فولویک اسید به ترتیب شامل شاهد (محلول غذایی خالص بدون اسیدهای آلی)، 80 میلی گرم در لیتر هومیک اسید + 20 میلی گرم در لیتر فولویک اسید، 60 میلی گرم در لیتر هومیک اسید + 40 میلی گرم در لیتر فولویک اسید، 40 میلی گرم در لیتر هومیک اسید + 60 میلی گرم در لیتر فولویک اسید، 100 میلی گرم در لیتر فولویک اسید و 50 میلی گرم در لیتر فولویک اسید در ترکیب با محلول غذایی استفاده شد. تعداد، وزن تر، قطر و طول دمگل گلهای برداشت شده در طی 9 ماه آزمایش ثبت شد. در پایان آزمایش وزن تر و خشک شاخساره و ریشه، قطر، تعداد، سطح و طول ریشهها اندازه گیری شد. غلظت نیتروژن کل برگ و کلسیم، روی و آهن برگ و دمگل نیز تعیین گردید. برای انجام آزمایش پس از برداشت، 60 درصد و دوره نوری 16 ساعته ± 26 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 5 ± گلها در 500 میلی لیتر آب مقطر و در دمای 2 نگهداری شدند. میزان خمش گردن گل (خم شدن گل آذین بیش از 90 درجه) و عمر گلدانی( پایان آن به صورت خمش گردن و یا پیرشدن گلبرگها و ریزش آنها در نظر گرفته شد)، هر روز برای 12 گل هر تیمار گزارش شد. نتایج بدست آمده نشان داد که استفاده از غلظتهای مختلف هومیک و فولویک اسید تأثیری بر وزن گل، طول دمگل و وزن تر و خشک شاخساره نداشت اما باعث افزایش تعداد، قطر و عمر گلدانی گل، تعداد، سطح و وزن تر و خشک ریشهها شد. تیمار 50 میلیگرم بر لیتر فولویک اسید، رشد ریشه و میزان محصول را افزایش داد. همچنین نتایج نشان داد که تیمار 50 میلی گرم بر لیتر فولویک اسید موثرترین تیمار بر بهبود رشد و کیفیت گلها است. این تیمار عمر گلدانی گلها را به مدت 8 روز نسبت به شاهد افزایش داد. همچنین باعث به تأخیر انداختن خمش گردن در گلهای برداشت شده گردید. از سوی دیگر تمامی تیمارهای فولویک و هومیک اسید توانستند میزان ازدست دهی آب در گلها پس از 6 و 12 روز از زمان برداشت را در مقایسه با شاهد کاهش دهند. غلظت نیتروژن کل برگها نیز با تیمارهای فولویک و هومیک اسید افزایش یافت. این تیمارها همچنین غلظت کلسیم، روی و آهن برگ و دمگل را افزایش دادند. البته تیمارهای 100 میلی گرم در لیتر فولویک اسید و 60 میلی گرم در لیتر هومیک اسید + 40 میلی گرم در لیتر فولویک اسید، باعث کاهش غلظت کلسیم برگ و آهن دمگل شدند. به طور کلی نتایج این تحقیق بر این نکته اشاره دارد که هومیک و فولویک اسید با افزایش جذب عناصر غذایی، کلات کردن عناصر و فعالیت شبه هورمونی، میتوانندکیفیت و کمیت گل ژربرا شاخه بریده را بهبود بخشند.
سکینه سپهوند محمد فضیلتی
گیاهان دارویی در اکوسیستم های مرتعی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. استان اصفهان نیز دارای گیاهان دارویی متنوع از جمله گونه( ferula ovina boiss ) می باشد.ترپن ها مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در این گیاه بودند. در این بررسی گیاه کما از پنج رویشگاه عمده ( تنگ دوزان، چاله قو، گوهردره، اسلام آباد و خرسانک) در منطقه غرب استان اصفهان جمع آوری و مهمترین ترکیبات شیمیایی موجود در روغن فرار اندام های گل، برگ و ساقه این گیاه تعیین و مقایسه شدند. بدین منظور برای استخراج روغن های فرار از دستگاه اسانس گیری، به روش تقطیر بخار آب و برای تعیین ترکیبات شیمیایی از دستگاه گروماتوگرافی گازی طیف سنج جرمی استفاده شد. نتایج نشان داد در اندام های مختلف ( گل، برگ و ساقه) در 5 مکان مرتعی، با توجه به ترکیبات شیمیایی گروه بندی شده، دراسانس اندام گل بیشترین مقدار ترکیبات شامل ترپن، مجموع سایر ترکیبات و استر ( به ترتیب 54/25، 89/6 و 93/5 درصد در مکان های 4،1و2) بودند و هیدروکربن و استر کمترین مقدار ترکیبات ( به ترتیب 0و73/0 درصد در مکان 4) را دارا بود. دراسانس اندام ساقه، بیشترین مقدار ترکیبات شامل ترپن، مجموع سایر ترکیبات و استر (به ترتیب 64/24،89/11و52/9 درصد در مکان های 1،1و2) بودند و استرکمترین مقدار ترکیب با 73/1 درصد را در مکان شماره 2 را دارا بود. دراسانس اندام برگ نیز، بیشترین مقدار ترکیبات، شامل مجموع سایر ترکیبات و هیدروکربن ( به ترتیب 81/25،17/15 و 74/12 درصد در مکان های 1،1و2) بودند و استر کمترین مقدار با 33/1 درصد را در مکان شماره 2 دارا بود. بیشترین میزان اسانس برای اندام های گل، برگ و ساقه ( به ترتیب 98/44، 58/54 و 63/48 درصد) در مکان 1 (تنگ دوزان) یافت شد و کمترین میزان نیز ( به ترتیب 42/20، 27/26 و 68/17 درصد در مکان 5 (خرسانک) وجود داشت. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آنها، آمارکمی 26 عامل محیطی منتخب و 36 شاخص کیفی کما بر اساس شاخص اقلیدوسی نسبی، به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به تجزیه خوشه ای در بررسی دقیق درسطح تشابه 5/91 درصد 3 رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان مطالعاتی 1، رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی شماره 2و4 و رویشگاه سوم شامل مکان های مطالعاتی 3و5 بود. از میان 26 عامل محیطی 1 عامل اقلیمی و 4 عامل خاک تاثیر معنی داری بر روی این طبقه بندی در تفکیک رویشگاهها داشتند. همچنین نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای شاخص های کیفی کما در بررسی دقیق در سطح تشابه 80 درصد 3 رویشگاه عمده مشخص شد. رویشگاه اول شامل مکان های مطالعاتی1و2، رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی شماره 3و4 و رویشگاه سوم شامل مکان مطالعاتی 5 بود. با توجه به نتایج حاصل، فقط 4 شاخص کیفی کما در تفکیک مکان های مرتعی موثر بوده اند. جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین شاخص های کیفی کما با شرایط اکولوژیک منطقه، آمار 36 شاخص کیفی کما در ارتباط با 21 عامل محیطی منتخب با استفاده از روش آنالیز مولفه- های اصلی (pca) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. نتایج حاصل از رج بندی عوامل محیطی و شاخص های کیفی نشان داد که مکان های مرتعی در3 رویشگاه عمده قرار می گیرند. رویشگاه اول (مکان های 4،3 و 5) که این رویشگاه به طور عمده تحت تاثیر عوامل ارتفاع از سطح دریا، متوسط بارندگی سالانه و تعداد روز های یخبندان بود. رویشگاه دوم (مکان مرتعی 1) تحت تاثیر عوامل آهک خاک، تبخیر و تعرق پتانسیل، متوسط حداکثر درجه حرارت سالانه، اسیدیته و پتاسیم خاک قرار داشت. رویشگاه سوم (مکان مرتعی 2) نیز تحت تا?ثیر حداقل درجه حرارت سالانه، سدیم، میزان رس و ماده آلی خاک قرار داشت. با توجه به شرایط اقلیمی، خاک و فیزیوگرافیک به نظر می رسد تولید اسانس در گیاه کما در شرایط رویشگاهی با اقلیم نیمه خشک وسرد، خاکهای لومی سیلتی و آهکی (کمی قلیایی تا قلیایی) با بافت متوسط و نیمه عمیق و از نظر حاصلخیزی با مواد غذائی نسبتاً ضعیف می باشد، افزایش می یابد. نتایج حاصل از رج بندی در مورد بررسی خصوصیات ریخت شناسی کما با عوامل اکولوژیک نشان داد که در رویشگاه دوم (مکان های1و 2) نسبت به رویشگاه اول ( مکان های 3،4و5) تعداد برگهای قاعده ای، طول گل آذین و ارتفاع گیاه افزایش یافته است پس می توان نتیجه گرفت که رویشگاه اول دارای اقلیم گرمتر بوده و با توجه به اینکه کما یک گیاه مقاوم به سرما ست نتوانسته سرمای کافی دریافت کند، بنابراین تعداد برگ و پوشش تاجی آن افزایش یافته است.
لیلا عقیلی محمد مهدی مجیدی
امروزه نشانگرهای مولکولی مختلفی به وفور در انسان، گیاه، حیوان و ریزسازواره ها به منظور مطالعات پایه ای و یا کاربردی مورد استفاده قرار می گیرند. از کاربردهای مهم نشانگرهای مولکولی می توان به استفاده گسترده در انگشت نگاری، اینترگرسیون آلل ها وانتخاب صفات مفید و تهیه نقشه های ژنتیکی در برنامه های به نژادی محصولات اشاره کرد. نقشه های ژنتیکی با پوشش بالای ژنوم نقش بسزایی در تحقیقات پایه و کاربردی ژنتیک ایفا می کنند و از جمله کاربردهای نقشه های ژنتیکی می توان به مکان یابی ژن های مورد نظر، تسهیل در اصلاح گیاهان به کمک نشانگر، تهیه نقشه ها بر اساس کلون وتعیین مکان ژن های کنترل کننده صفات کمی اشاره نمود. پیشرفت های بسیاری در زمینه تهیه نقشه های ژنتیکی بویژه در محصولاتی مثل برنج، ذرت ،سورگوم و گندم وجود دارد ولی در گلرنگ که محصول نواحی خشک است مطالعه زیادی انجام نشده است. پژوهش حاضر به منظور تهیه نقشه پیوستگی ژنتیکی گلرنگ زراعیcarthamus tinctorius l. با استفاده از نشانگر مولکولیrapd انجام شد. این تحقیق می تواند آغازی در زمینه تهیه نقشه ژنتیکی گلرنگ باشد. نشانگرrapd از تکثیر بالایی برخوردار می باشد و نیاز به اطلاعات اولیه در مورد ردیفdna ژنوم برای طراحی و ساخت آغازگر ندارد. جمعیت f2 که در این مطالعه استفاده شد شامل 117 گیاه از نتاج حاصل از تلاقی بین گونه ای گلرنگ زراعی با نام c111 و یک ژنوتیپ وحشی از گونه c. oxyacanthus به نام isf2 بود. در این پژوهش dna هرکدام از گیاهان f2 و والدین به روش ctab استخراج شد و در واکنشpcr به منظور تکثیر باندهای چند شکل مورد استفاده قرار گرفت. از کل 91 آغازگر rapd آزمایش شده در این تحقیق، 16 آغازگر در بین والدین پلی مورف نشان دادند و برای انجام pcr در بین117 نتاجf2 استفاده شدند. این 16 آغازگر 81 نشانگر تکثیر کردند که 32 (5/39%) نشانگر انحراف از تفرق 3:1 را نشان دادند و مابقی نشانگرها (49 نشانگر) با استفاده از نرم افزار mapmaker/exp ver 3.3 با معیار حداکثر فاصله 50 سانتی مورگان و حداقل lod برابر 3 به 6 گروه لینکاژی به طول cm 5/1225 شامل 39 نشانگر پیوسته و 10 نشانگر ناپیوسته تفکیک شدند.گروه های پیوستگی 1، 2 و 3 دارای بیشترین تعداد نشانگر بودند در حالی که بقیه گروه های پیوستگی تعداد نشانگر کمتری داشتند. بیشترین تعداد نشانگر موجود در گروه های پیوستگی 19 نشانگر بود که در گروه یک قرار گرفتند. علت تجمع تعداد زیادی نشانگر در این گروه ممکن است در نتیجه تمایل تجمع خوشه-ای نشانگرrapd در نواحی خاصی همانند نواحی هتروکروماتینی اطراف سانترومر و نواحی تلومری باشد. نتیجه تجزیه تکمیلی داده ها به همراه نشانگرهای مورفولوژیک و est-ssr نیز شش گروه پیوستگی ایجاد کرد. این مجموعه شامل 41 نشانگر (5/58 درصد) پیوسته و 29 نشانگر (4/41 درصد) ناپیوسته به طول 9/1351 سانتی مورگان از کل ژنوم بود. در نهایت نمای کروموزومی گروه های پیوستگی با استفاده از نرم افزار mapdraw ver 2.2 ترسیم شد
علی اصغر مرادیان حسین شریعتمداری
به منظور ارزیابی خطرات ناشی از آلودگی فلزات سنگین در خاک، ضروری است که قابلیت زیست فراهمی آنها مشخص گردد. قابلیت زیست فراهمی فلزات عمدتاً به شکل شیمیایی آنها در خاک وابسته است. پیچیدگی روابط خاک و گیاه با ایجاد تغییراتی در خاک ریزوسفر، بر جزءبندی فلزات سنگین موجود در ریزوسفر تأثیر می گذارد. مطالعات مختلف مربوط به بررسی اثر ریشه گیاه بر تغییرات جزءبندی فلزات سنگین اغلب نتایج متفاوتی نشان داده اند. بنابراین بررسی زمانی تغییرات اشکال شیمیایی فلزات سنگین در ریزوسفر امکان ارائه نتایج مناسب و معقولی را فراهم می سازد. هدف از این تحقیق بررسی جزءبندی فلزات سنگین روی، مس، سرب، نیکل، کروم و کبالت به منظور ارزیابی قابلیت زیست فراهمی و همچنین تجمع این فلزات در ریزوسفر گیاه ذرت و آفتابگردان می باشد. جهت کشت گیاهان مورد مطالعه در این تحقیق از سیستم کاشت رایزوباکس مشابه سیستم بکار رفته توسط یوسف و چاینو استفاده شد. سیستم کاشت رایزوباکس از چهار ناحیه که توسط صفحات نایلنی مشبک از جنس پلی وینیل کلراید جدا شده بودند، ساخته شد. در رایزوباکس های ساخته شده به مدت 21، 42 و 63 روز دو گیاه ذرت و آفتابگردان و 84 روز تنها گیاه ذرت کشت شدند. در پایان هر دوره رشد، گیاه ذرت و آفتابگردان برداشت و خاک موجود در هر ناحیه جمع آوری گردید. به منظور تعیین جزءبندی فلزات سنگین، نمونه های خاک به روش عصاره گیری متوالی استخراج شدند. کربن آلی کل و کربن آلی محلول توسط دستگاه کربن آنالایزر اندازه-گیری گردید. نتایج نشان دهنده تغییرات پیوسته اشکال شیمیایی فلزات مورد مطالعه در ریزوسفر ذرت و آفتابگردان بود. ابتدا در زمان 21 روز جزء تبادلی اغلب فلزات مورد مطالعه افزایش یافت و در ادامه در زمان 42 روز یا زودتر به کمتر از مقدار اولیه خود در خاک کاهش یافت. جزء تبادلی مس و روی در ناحیه ریزوسفر پس از افزایش اولیه در زمان 21 روز دیگر افزایش نشان ندادند، در حالی که جزء تبادلی نیکل مجدداً در زمان پایانی کاشت افزایش یافت. تغییرات جزء پیوندی با کربنات کلسیم روی، مس و نیکل مشابه تغییرات جزء تبادلی بود با این تفاوت که تغییرات جزء تبادلی سریعتر و بارزتر بود. جزء مس متصل به اکسیدهای آهن و منگنز در ابتدای کاشت افزایش یافت ولی در زمان 42 روز پس از کاشت کاهش نشان داد در حالی که در مورد جزء روی متصل به اکسیدهای آهن و منگنز از ابتدا تا پایان دوره رشد روند افزایشی معنی دار مشاهده گردید. جزء وابسته به مواد آلی اغلب فلزات مورد مطالعه در زمان 63 روز پس از کاشت افزایش معنی دار نشان داد. تغییرات جزء متصل به مواد آلی در فواصل از ریشه هر دو گیاه برای بیشتر فلزات مورد مطالعه معنی دار گردید. به این ترتیب که ناحیه ریزوسفر بیشترین مقدار جزء آلی و ناحیه خاک توده از این نظر کمترین مقدار بود. بر خلاف جزء متصل به ترکیبات آلی، تغییرات جزء باقیمانده فلزات نشان داد که ناحیه ریزوسفر کمترین مقدار و ناحیه خاک توده بیشترین مقدار این جزء را داشت. مقدار فلزات سنگین جذب شده در گیاه ذرت و آفتابگردان به مراتب بیشتر از مقدار اولیه جزء تبادلی این فلزات در ریزوسفر بود که نشان دهنده افزایش حلالیت اشکال با قابلیت جذب کم و تبدیل آنها به اشکال با قابلیت جذب زیاد می باشد. در طول دوره کاشت افزایش پ-هاش و کربن آلی محلول در ناحیه ریزوسفر هر دو گیاه مشاهده شد. کلمات کلیدی: جزءبندی، رایزوباکس، ریزوسفر، عصاره گیری متوالی، فلزات سنگین ، قابلیت زیست فراهمی
شکوفه فرهمند سودرجانی بهرام بانی نسب
چمن ها گیاهانی تک لپه از خانواده گندمیان بوده و از عناصر اصلی در طراحی فضای سبز می باشند. برموداگراس یکی از مهمترین چمن های فصل گرم بوده و در مناطق خشک به علت مقاومت به کم آبی و شوری کاربرد فراوان دارد. برموداگراس در مناطق معتدله نیز استفاده می شود، وجود رطوبت سرعت رشد این گیاه را افزایش می دهد اما مقاومت کم به سرما در این گونه می تواند منجر به آسیب زمستانه شود که در مناطقی با مدیریت فشرده مانند زمین های گلف، ارتفاع کم سرزنی و فشردگی ترافیک این آسیب-ها شدیدتر خواهد بود. تنظیم کننده های رشد گیاهی می توانند نقش مناسبی در برنامه های مدیریتی چمن ایفا نمایند که در این میان می توان به کاربرد کند کننده ها اشاره کرد. به طور معمول کاربرد بازدارنده ها وکندکننده های رشد در چمن سبب کاهش رشد رویشی، افزایش رشد ریشه، بهبود کیفیت رنگ، افزایش میزان فتوسنتز و مقاومت به تنش های زنده و غیر زنده می شود. در این میان ترینگزاپک اتیل جدیدترین کند کننده ی مورد استفاده در چمن می باشد. با توجه به حساسیت برموداگراس به دمای پایین و اهمیت آن در فضای سبز، تاثیر غلظت های مختلف ترینگزاپک اتیل برروی خصوصیات ظاهری، افزایش مقاومت به سرمای سه رقم چمن برموداگراس و معرفی رقمی با طول دوره خواب کوتاه مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور آزمایشی به صورت فاکتوریل اسپیلیت پلات در زمان در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار و هر تکرار شامل دو گلدان بر سه رقم برموداگراس به نام های رگلس،تیف وی و تیف دوارف، دراطراف گلخانه آموزشی-پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان صورت گرفت. تیمارها شامل 4 غلظت 0،6، 12 و 18 میلی گرم بر متر مربع ترینگزاپک اتیل درشهریور، مهر و آبان ماه 1388 و فروردین تا مهر 1389 به صورت ماهانه استفاده شد. در طول این دوره، فاکتورهایی نظیر ارتفاع، رنگ، وزن تر و خشک به صورت مرتب اندازه گیری شد. مقدار پرولین دو مرتبه در آذر ماه 1388 و 1389 و با سرد شدن هوا اندازه گیری گردید. برای بررسی بقای ریزوم ها در دی ماه و اواخربهمن ماه 1388 ریزوم ها به انکوباتور در دمای پایین انتقال یافتند. و سپس بعد از خارج شدن از انکوباتور و کاشت در گلدان درصد بقای ریزوم ها اندازه گیری شد. با اتمام آزمایش و پس از خارج نمودن گیاهان از گلدان، عمق نفوذ ریشه، عمق تراکم، وزن تر و خشک ریشه ها اندازه گیری شد.ترینگزاپک اتیل باعث کاهش ارتفاع و سرعت رشد در هر سه رقم برموداگراس نسبت به شاهد شد و این در حالی است که بین غلظت های 6، 12 و 18 میلی گرم بر متر مربع تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بیشترین کاهش ارتفاع در رقم تیف دوارف مشاهده شد. استفاده از هورمون ترینگزاپک اتیل در هر سه رقم باعث افزایش میزان پرولین نسبت به شاهد شد، بر این اساس بیشترین میزان پرولین در رقم تیف دوارف مشاهده گردید. استفاده از هورمون ترینگزاپک اتیل تاثیر معنی داری در افزایش میزان رنگ در اسفند و آذر ماه نشان نداد. نتایج نشان داد که بین شاهد وغلظت های مختلف هورمون ترینگزاپک اتیل در بقای ریزوم تفاوت معنی داری وجود نداشت. استفاده از هورمون ترینگزاپک اتیل باعث افزایش عمق تراکم ریشه، وزن تر و خشک ریشه شد و در این بین غلظت 12 میلی گرم بر متر مربع هورمون تاثیر بیشتری در این افزایش داشت.
الهام میرپاریزی فرشید نوربخش
نیتروژن بیش تر در قالب مولکول های آلی قرار دارد و بر اثر فعالیت آمیدوهیدرولازها به فرم معدنی در آمده تا برای گیاهان قابل جذب شود. شناخت بهتر مکانیسم ها و شاخص های معدنی شدن نیتروژن برای استفاده بهتر از کودها و جلوگیری از آلودگی آب های سطحی و زیرزمینی ضروری است. به منظور تأثیر پارامترهای بیولوژیک بر فرایند معدنی شدن نیتروژن و جذب آن توسط گیاه، 22 نمونه خاک از نقاط مختلف ایران با رژیم های آب و هوایی متفاوت برداشت شد. بافت خاک، مقدار ph، هدایت الکتریکی، آهک و کربن آلی خاک ها تعیین گردید. خاک های مورد مطالعه بافت های متفاوتی از لوم شنی تا رسی را داشتند. کلیه خاک ها آهکی بوده و تعدادی از این خاک ها در محدوده خاک های شور قرار گرفتند. ذخایر نیتروژن شامل : نیتروژن معدنی اولیه (آمونیوم و نیترات)، نیتروژن آلی محلول، آمونیوم قابل عصاره گیری با کلرید پتاسیم داغ، پتانسیل معدنی شدن نیتروژن در شرایط هوازی و بی هوازی و معدنی شدن نیتروژن القاء شده با استفاده از انرژی ریزموج اندازه گیری شدند. فعالیت آنزیم های ال-آسپارجیناز، ال-گلوتامیناز و اوره آز، تنفس پایه میکروبی، آمونیفیکاسیون آرجینین، نیتروژن زیست توده میکروبی و شدت جذب اشعه ماوراءبنفش به عنوان شاخص های بیولوژیک مورد مطالعه قرار گرفتند. به منظور بررسی جذب نیتروژن از نمونه خاک های مورد مطالعه و تأثیر هر یک از پارامترهای اندازه گیری شده بر روی گیاه محک، کشت گلخانه ای گیاه شاهی از خانواده چلیپائیان (lepidium sativum ) به مدت 2 ماه در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. رگرسیون ساده خطی بین صفات فیزیکی، شیمیایی خاک ها، ذخایر نیتروژن، شاخص های بیولوژیک و شاخص های گیاهی انجام گرفت و معادلات رگرسیونی لازم نیز به دست آمد. نتایج رگرسیون های خطی نشان داد که، افزایش ماده آلی از یک سو نیتروژن بیش تری را برای معدنی شدن فراهم می نماید و از سوی دیگر امکان استقرار و تثبیت آنزیم های موثر در فرایند معدنی شدن نیتروژن بر سطوح کلوئیدهای آلی را فراهم نموده و در نتیجه باعث افزایش غلظت و جذب نیتروژن گیاه می شود. نتایج تجزیه و تحلیل خوشه ای مشخص کرد که، نمونه خاک های مورد مطالعه در 3 گروه عمده قرار می گیرند. یکی از خاک ها در گروهی مجزا نسبت بقیه قرار گرفت. با حذف این خاک از آنالیزهای آماری همبستگی های قوی تری به دست آمد. نتایج تجزیه به مولفه های اصلی نشان داد که، بردارهای مربوط به متغیرهای معدنی شدن نیتروژن در شرایط بی هوازی، پتانسیل معدنی شدن نیتروژن در شرایط هوازی، فعالیت آنزیم اوره آز، آمونیفیکاسیون آرجینین و کربن آلی دارای راستا و جهت یکسانی بوده که نشان دهنده ارتباط قوی بین این متغیرها می باشد. وجود زاویه نزدیک به قائمه بین بردارهای هر یک از متغیرهای درصد ذرات شن، سیلت و رس با فعالیت آنزیم ها بیانگر این موضوع است که، فعالیت این آنزیم ها با درصد ذرات خاک ارتباطی ندارد. استفاده از روش تجزیه به مولفه های اصلی تا حد زیادی تأیید کننده تفسیرهایی بود که از روش های رگرسیونی به دست آمد. برای پیش بینی بهترین مدل برای تخمین پتانسیل معدنی شدن نیتروژن در شرایط هوازی و بی هوازی و غلظت و جذب نیتروژن در گیاه محک? رگرسیون چند متغیره گام به گام انجام شد، تا سهم هر یک از این پارامترها در توجیه تغییرات مدل مشخص شود. در مدل های رگرسیونی چند متغیره برای معدنی شدن نیتروژن در شرایط هوازی و بی هوازی کربن آلی و جذب تابش اشعه ماوراءبنفش مهم ترین پارامترهای ورودی به مدل بودند. از آنجایی که اندازه گیری جذب تابش اشعه ماوراء بنفش یک روش آزمایشگاهی روزمره در آزمایشگا های خاکشناسی نیست لذا، با حذف این پارامتر از آنالیزهای آماری نیترات و نیتروژن معدنی اولیه به ترتیب وارد مدل های معدنی شدن نیتروژن در شرایط هوازی و بی هوازی شدند. فعالیت آنزیم ال-گلوتامیناز بیش ترین سهم تغییرات را در مدل های رگرسیونی چند متغیره برای غلظت نیتروژن گیاه و جذب نیتروژن توسط گیاه محک به همراه داشت.
سمیرا سجادی علی یوسفی
بیمه محصولات کشاورزی یک مکانیزم مشارکت در پذیرش ریسک است. همچنین در عمل ابزاری هزینه بر جهت انتقال ریسک از کـشاورزان و تولیدکنندگان به بیمه گـزاران خـصوصی و دولتی می باشد. امروزه بیمه از جمله موضوع های اصلی در برنامه توسعه اقتصادی ـ اجتماعی است.بیمه محـصولات کشاورزی به عنوان یکی از راهکار های نوین برای مقابله با خطرات فعالیت های کشاورزی و در نتیجه کاهش نوسانات درآمدی کشاورزان مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. در ایران پس از تصویب قانون بیمه محصولات کشاورزی درسال1363، صندوق بیمه محصولات کشاورزی با هدف بیمه انـواع محــصولات کشاورزی، در بانک کشاورزی تشکیل و شروع به فعالیت کرده است. هدف از این پژوهش ارزیابی عملکرد بیمه محصولات کشاورزی و آثار آن در ایـجاد انگیزش در کشاورزان استان هـمدان می باشد بدین منظور از روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ایاستفاده شد و در 4 شهرستان از 9 شهرستان استان همدان اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش شامل 381 نفر از بهره-برداران، و 37 نفر از کارشناسان صندوق بیمه محصولات کشاورزی که به ترتیب به صورت نمونه گیری تصادفی و با استفاده از فرمول کوکران و تمام شماریشدند محاسبه گردیدند. در تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش از جداول توافقی، آزمون کای دو، ضرایب همبستگی اسپیرمن، فی، کرامرv، کندال تائو، کروسکال والیس، من ویتنی، تحلیل عاملی، رگرسیون و روش تحلیل پروژه npv استفاده گردید. نتایج حاصل تحلیل داده ها نشان داد به لحاظ آماری بین دو گروه بیمه شده و بیمه نشده از نظر شاخص-های پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد که آگاهی بهره بردار، برخی از ویژگی های شخصیتی بهره بردار، وضعیت اقتصادیآنها و جایگاه بیمه محصولات کشاورزی از نظر کشاورزان سبب ایجاد گرایش در بهره بردار جهت بیمه کردن محصولاتش می شود.همچنین در گروه بیمه نشده عدم آگاهی کشاورز، وضعیت اقتصادی نامناسب و جایگاه بد بیمه در نزد آنها تأثیر زیادیدر عدم گرایش آنها به بیمه کردن محصولشان داشت. همـچنین نتایج نشان داد که عملکرد بیمه محـصولات کـشاورزیدر شـهرستان های مختلف و برای محصولات گوناگون با یکدیگر متفاوت می باشد و صندوق بیمه در مورد محصولات آبی نسبت به دیم عملکرد موفق تری داشته است. نتایج حاصل از معادله رگرسیون متغیرها نشان داد بیشترین تأثیر در ایجاد انگیزه در کشاورزان بیمه شدهرا متغیرهایبالا بودن ارزش محصول تولیدی، نگرش مثبت حاکم در جامعه، امکان پرداخت حق بیمه، عدم تعویق در پرداخت غرامت، سطح زیر کشت کلزا، رسانه گروهی و بهره برداری که قبلاً محصول خود را بیمه کرده است دارند. همچنین بیشترین تأثیر در عدم انگیزه در کشاورزان بیمه نشده را متغیرهای بازدید از فعالیت های صندوق بیمه و نگرش منفی حاکم در جامعه دارند. همچنین از نظر کارشناسان بیشترین تأثیر بر موفقیت بیمه را متغیرهای بازدید از فعالیت های صندوق بیمه، تبلیغات آموزشی برای آگاه سازی کشاورزان، روش های علمی ارزیابی خسارت، انجام بهینه وظایف توسط واحدها و مناسب بودن اندازه نیروی انسانیدارند. واژگان کلیدی: بیمه محصولات کشاورزی، ارزیابی عملکرد، انگیزش، استان همدان.
محمد ضرابیان محمد مهدی مجیدی
اسپرس از جمله گیاهان مرتعی و زراعی است که به دلیل ویژگی های مطلوب بویژه تحمل به تنش ها در کشور مورد توجه می-باشد. علی رغم اینکه اسپرس پراکنش جغرافیایی وسیعی در کشور دارد، مطالعات در زمینه بررسی تنوع ژنتیکی آن و تعیین قرابت نمونه های داخلی و خارجی اندک بوده و هیچ گزارشی در مورد کاربرد نشانگرهای مولکولی در این زمینه نیز وجود ندارد. این پژوهش با هدف بررسی جنبه های پایه به نژادی در اسپرس با بهره گیری از روش های کلاسیک، مولکولی و گیاهشناسی درقالب 3 آزمایش مجزا طی سال های 1389-1390 به اجرا درآمد. در مطالعه اول به بررسی تنوع ژنتیکی بین 56 نمونه ( 46 رقم داخلی و 10 رقم خارجی) اسپرس زراعی از طریق ویژگی های موفولوژیک و بهره گیری از روش های چند متغییره آماری پرداخته شد. نتایج حاکی از وجود تنوع بسیار بالا در ژرم پلاسم مورد مطالعه بود. نمونه های داخلی در مقایسه با ارقام خارجی از عملکرد بالاتری برخوردار بودند. صفات ارتفاع، تعداد ساقه در بوته، تعداد ساقه در واحد سطح، تعداد گرده درساقه از وراثت پذیر عمومی بالایی برخوردار بودند،که حاکی از نقش عمده ژن ها در کنترل این صفات می باشد. تجزیه خوشه ای توانست ارقام داخلی و خارجی را به خوبی از یکدیگر جدا کند و در بسیاری از موارد نمونه هایی با منشاء یکسان در کنار یکدیگر قرار گرفتند. نتایج حاصل از رگرسیون مرحله ای برای صفات عملکرد علوفه خشک و میزان خوش خوراکی علوفه نشان داد که تعداد ساقه و ارتفاع بیشترین تغییرات را برای این دو صفت توجیه می کنند. درآزمایش دوم با استفاده از 22 آغازگر issr به بررسی تنوع ژنتیکی 75 نمونه (شامل 41 رقم داخلی و 34 رقم خارجی)پرداخته شد. این آغازگرها در مجموع 239 باند چند شکل تولید نمودند. نتایج نشان داد که تنوع زیادی بین ارقام مورد مطالعه وجود دارد، با این وجود تنوع بین ارقام خارجی نسبت به ارقام داخلی کمتر بود. نتایج تجزیه خوشه ای توانست ارقام داخلی و خارجی را به خوبی از یکدیگر جدا کند و هر گروه را به 4 زیر گروه تفکیک نماید. نمودار خوشه ای تطابق بالایی با پراکنش جغرافیایی ارقام مورد مطالعه داشت به طوری که هرگروه عمدتا شامل نمونه هایی از مناطق جغرافیایی مشترک بود. نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی نیز گروهبندی نمونه ها را تایید کرد. نتایج تجزیه واریانس مولکولی (amova) بین نواحی جغرافیایی نشان داد که اکثر واریانس ژنتیکی بین ارقام و بخش کمتری بین نواحی جغرافیایی وجود داشت. نتایج این تحقیق حاکی از همبستگی متوسط(50 درصدی) بین نمودار خوشه ای حاصل از داده های مورفولوژیک با داده های نشانگر issr بود. با این وجود استفاده از نشانگر مولکولی issr در مقایسه با داده های مورفولوژی بهتر توانست قرابت بین ارقام اسپرس مورد بررسی را تعیین کند که حاکی از کارایی این نشانگر در تمایز بین نمون های اسپرس است.. در آزمایش سوم روابط بین 33 گونه از جنس اسپرس بر اساس ویژگی های لگوم و بذر بررسی شد. نتایج حاکی از شباهت بالا بین بخش های onobrychis، helionrychis و lophobrychis بود. از طرفی قرار گرفتن گونه o. pulchella در کنار بخش hymenobrychis حاکی از شباهت بیشتر این گونه به این بخش می باشد. نتایج گروهبندی 4 بخش مورد مطالعه در این تحقیق حاکی از عدم تایید زیر جنس های onobrychis و sisyrosema بود. علاوه بر آن نتایج حاکی از شباهت بالای گونه های o. montana، o. inermis و o. cyri-grossh به گونه زراعی جنس اسپرس (o. viciifolia) می باشد که می توان در اصلاح گونه زراعی با استفاده از تلاقی بین گونه ای مورد استفاده قرار گیرد.
سهیلا زادهوش محمد مهدی مجیدی
این مطالعه با هدف بررسی تنوع ژنتیکی ژرم پلاسم گلرنگ زراعی و تعیین روابط گونه های وحشی گلرنگ با استفاده از نشانگر مولکولی issr و برخی خصوصیات مورفولوژیک انجام گردید. بدین منظور 107 ژنوتیپ گلرنگ مشتمل بر 79 ژنوتیپ از گونه ی زراعی c. tinctorius، 9 ژنوتیپ از گونه ی وحشی c. lanatus، 7 نمونه از گونه ی c. oxyacanthus ، 4 نمونه از گونه ی c. glaucus و از هر کدام از گونه های c. palaestinus، c. dentatus و c. boissieri ، 1 ژنوتیپ مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج حاصل از نشانگر مولکولی issr، در این پژوهش گونه ی c. palaestinus نسبت به گونه ی c. oxyacanthus ، قرابت بیشتری با گلرنگ زراعی (c. tinctorious) نشان داد بطوری که بر اساس ضریب تشابه نی، میزان تشابه بین گونه ی زراعی و c. palaestinus حدود 90 درصد برآورد گردید که این خود تأییدی دیگر بر منشأ یافتن گلرنگ از گونه وحشی c. palaestinus می باشد. نتایج حاصل از تجزیه ی خوشه ای و تجزیه به مولفه ها توانست هر 7 گونه ی گلرنگ را در خوشه های جداگانه قرار دهد.گونه ی زراعی نیز به طور جداگانه جهت شناسایی ارتباط بین مراکز منشأ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای ارقام زراعی نشان داد که گونه ی زراعی خود به 5 گروه تقسیم شد. گروه اول شامل ژنوتیپ هایی از ناحیه ی اروپا بود. به علاوه، نمونه هایی از آسیا، افریقا و آمریکا نیز در این گروه قرار گرفتند. نمونه هایی از ناحیه ی مصر و سودان و نیز دو نمونه از کشور استرالیا گروه دوم را تشکیل دادند. گروه سوم 27 ژنوتیپ از نواحی آسیای مرکزی، جنوب غربی آسیا به اضافه ی نمونه هایی از آمریکا را شامل شد، نمونه های مربوط به گونه ی وحشی c. palaestinus در این گروه و در کنار نمونه هایی از اردن، هندوستان و آمریکا قرار گرفت. گروه چهارم شامل نمونه هایی از خاورمیانه و آسیای مرکزی بود، که نشان دهنده ی معرفی اولیه ی نمونه های گلرنگ از آسیای غربی به ناحیه ی آسیای مرکزی است. گروه پنجم نمونه هایی از شرق دور و ازبکستان را در بر گرفت. مطابق با نتایج بدست آمده، تا حدودی ژنوتیپ های گلرنگ بر اساس منشاء جغرافیایی گروه بندی شدند. همچنین تفاوت معنی داری بین گونه های مختلف گلرنگ و نیز بین ژنوتیپ های گلرنگ زراعی معرفی شده بر اساس6 مرکز تشابه وجود داشت. مطابق با نتایج حاصل از محاسبه ی شاخص های تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعاتی شانون، تنوع قابل ملاحظه ای بین نمونه های متعلق به خاورمیانه مشاهده شد که به فرضیه ی منشاء یافتن گلرنگ زراعی از این ناحیه قوت می بخشد و از طرف دیگر مرکز شرق دور کمترین تنوع ژنی را نشان داد. تجزیه خوشه ای با استفاده از داده های مورفولوژیک با استفاده از نرم افزار ntsys pc انجام شد و تقریبا توانست گونه های متفاوت را از یکدیگر جدا کند اما همبستگی پایینی بین داده های issr و مورفولوژیک مشاهده شد. در مجموع نتایج حاصل از نشانگر مولکولی issr در تلفیق با داده های مورفولوژیک نشان داد که تنوع قابل ملاحظه ای بین ژرم پلاسم زراعی گلرنگ وجود دارد که می تواند برای برنامه های اصلاحی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین امکان استفاده از گونه c. palaestinus برای بهبود خصوصیات گونه زراعی از طریق تلاقی های بین گونه ای وجود دارد.
رضا شیراوند محمد مهدی مجیدی
گونه های وحشی و خویشاوندان گیاهان زراعی حامل ژن های مفیدی هستند که می توان از آنها در برنامه های اصلاحی بهره برد. در این راستا این پژوهش طی سال های 1389 و1390 در قالب سه مطالعه بر روی گلرنگ انجام گردید. مطالعه اول با هدف بررسی تنوع ژنتیکی 46 ژنوتیپ از پنج گونه وحشی و اهلی جنس carthamus و ارزیابی تحمل یه خشکی آنها در مزرعه صورت گرفت. ژنوتیپ ها در دو محیط رطوبتی (تنش و عدم تنش خشکی) به صورت تجزیه مرکب در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مطالعه دوم به بررسی تلاقی پذیری گونه اهلی (c. tinctorius) و سه گونه وحشیc. palaestinus ، c. oxyacanthus و c. glaucus (مستقیم و معکوس) و تایید هیبرید های حاصله از طریق نشانگر های مورفولوژیک و مولکولی srap پرداخته شد. سپس در مطالعه سوم تحمل به خشکی سه گونه (شامل گونه اهلی و دو گونه وحشی c. palaestinus و c. oxyacanthus) و نتاج f2 در سطح گیاهچه با چهار تیمار خشکی بررسی شد. نتایج مطالعه اول نشان دادکه تنش خشکی کاهش معنی داری برصفات زمان رسیدگی، تعداد دانه در غوزه، قطر غوزه، وزن هزار دانه، عملکرد غوزه وعملکرد دانه در بوته داشت. در مجموع درصد کاهش عملکرد در اثر تنش خشکی در گونه های وحشی نسبت به گونه زراعی کمتر بود. گونه c. palaestinus به علت دارا بودن مقادیر بالای صفات عملکرد غوزه در بوته، قطر غوزه، تعداد غوزه و تعداد دانه در غوزه در هر دو شرایط رطوبتی از نظر عملکرد دانه در بوته نسبت به سایر گونه ها برتری داشت. همچنین بیشترین درصد روغن در هر دو شرایط رطوبتی به گونه c. palaestinus اختصاص داشت. در بررسی روابط صفات نتایج روش رگرسیون مرحله ای و تجزیه مسیردر هر دو شرایط عدم تنش و تنش حاکی از آن بودکه سه صفت تعداد دانه در طبق، تعداد طبق در بوته و وزن هزار دانه به ترتیب از اهمیت نسبی بیشتری در تعیین عملکرد دانه برخوردار بودند که می تواند در انتخاب غیر مستقیم برای عملکرد دانه در برنامه های اصلاحی مورد استفاده قرار گیرند. نتایج تجزیه به عامل ها نشان داد که چهار عامل اول در شرایط عدم تنش و تنش به ترتیب 82 و 85 درصد از واریانس را توجیه کردند. براساس تجزیه به عامل ها اهمیت عوامل شناسایی شده در دو محیط رطوبتی تا حدودی متفاوت بود که این امر بایستی در اصلاح برای تحمل به خشکی مد نظر قرار گیرد. تجزیه خوشه ای 46 ژنوتیپ مورد بررسی براساس صفات مورفولوژیک و زراعی نشان داد که در هر دو شرایط عدم تنش و تنش سه گونه c. tinctorius، c. palaestinus و c. oxyacanthus دارای کمترین فاصله نسبت به هم و دارای بیشترین فاصله نسبت به دو گونه وحشی دیگر بودند. براساس شاخص های حساسیت به خشکی (ssi و tol) سه گونه c. lanatus، c. oxyacanthus و c.glaucus کمترین حساسیت را دارا بودند. براساس شاخص های تحمل به خشکی (mp،gmp و sti) گونه c. palaestinus و پس از آن گونه زراعی بیشترین مقدار را داشتند که تجزیه بای پلات مولفه های اصلی نیز آن را تایید کرد. نتایج مطالعه دوم نشان داد که تلاقی پذیری بالایی بین گونه زراعی با دو گونه c. palaestinus و c. oxyacanthus وجود دارد. همچنین بین دو گونه وحشی c. palaestinusو c. oxyacanthus تلاقی پذیری مشاهده گردید. در تلاقی c. glaucus با گونه c. tinctorius و c. palaestinus هیبرید بارور تولید نشد. نتایج مطالعه سوم با استفاده از ترسیم نمودار سه بعدی و بای پلات مولفه های اصلی نشان داد که گونه های وحشی (c. palaestinus و c. oxyacanthus) و نتاج f2 حاصل از تلاقی گونه ها نسبت به والدین تحمل به خشکی بیشتری در مرحله گیاهچه دارا بودند که می تواند ناشی از پدیده هتروزیس باشد. در مجموع با توجه به تحمل به خشکی بالای دو خویشاوند اصلی گلرنگ و بویژه گونه c. palaestinus بدلیل شباهت خیلی زیاد و نداشتن صفات نامطلوب دیگر گونه های وحشی و نیزتلاقی پذیری بالای آن با گونه زراعی می توان از آنها برای انتقال صفات مقاومت و اصلاح گونه زراعی استفاده کرد. کلمات کلیدی: گلرنگ، گونه های وحشی، تلاقی پذیری، تنش خشکی، شاخص تحمل به خشکی
رسول دهقان کوهستانی قدرت اله سعیدی
حفاظت و استفاده پایدار از منابع ژنتیکی یک امرضروری برای دستیابی به امنیت غذایی در آینده است. موفقیت در اصلاح محصولات زراعی عموماً به میزان تنوع ژنتیکی در ژرم پلاسم موجود بستگی دارد. به منظور بررسی تنوع ژنتیکی صفات زراعی در ژنوتیپ های داخلی و خارجی گلرنگ، آزمایشی در سال زراعی 90-1389 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، به صورت طرح لاتیس ساده 10×10 با سه تکرار اجراشد. در این آزمایش، 83 ژنوتیپ خارجی به همراه 17 ژنوتیپ داخلی مورد ارزیابی قرار گرفت. صفات زراعی و مورفولوژیک شامل روز تا 50 درصد گلدهی، روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، تعداد انشعاب در بوته، قطر طبق، تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد دانه در بوته و مترمربع، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، محتوای روغن دانه و عملکرد روغن اندازه گیری شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که ژنوتیپ ها تنوع معنی داری برای همه صفات مورد مطالعه داشتند. ژنوتیپ های خارجی از لحاظ صفاتی مانند روز تا گلدهی و رسیدگی، ارتفاع بوته و تعداد طبق در بوته برتر از ژنوتیپ های ایرانی بودند که نشان می دهد ژرم پلاسم خارجی می تواند به طور گسترده تری جهت بهبود این صفات مورد استفاده قرار گیرد. همچنین وراثت پذیری عمومی بالا و تفاوت کمی بین ضریب تغییرات فنوتیپی و ژنتیکی برای اکثر صفات مشاهده شد. بیشترین وراثت پذیری عمومی متعلق به وزن هزار دانه (95%) و کمترین آن نیز متعلق به تعداد انشعاب در بوته (68%) بود. ضرایب همبستگی فنوتیپی و ژنتیکی نشان داد که صفات تعداد انشعاب در بوته، تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و قطر طبق همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد دانه داشتند. نتایج رگرسیون مرحله ای برای عملکرد دانه نشان داد که تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه 87 درصد از تنوع عملکرد دانه را توجیه کردند. طبق نتایج تجزیه مسیر تعداد طبق در بوته بیشترین اثر مستقیم مثبت را بر عملکرد دانه داشت، اما اثر آن به وسیله اثر غیر مستقیم و منفی تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه کاهش یافت. نتایج تجزیه به عامل ها، 4 عامل را مشخص نمود که 82 درصد از تنوع کل را توجیه کردند. این عامل ها به ترتیب عامل بهره وری، مخزن فیزیولوژیک، عامل فنولوژیک و وزن دانه (جزء عملکرد) نامیده شدند. تجزیه کلاستر بر اساس صفات مورفولوژیک و زراعی ژنوتیپ ها را در چهار کلاستر گروه بندی کرد. گروه اول تا چهارم به ترتیب شامل 59، 8، 5 و 28 ژنوتیپ بودند. ژنوتیپ های ایرانی به طور مشخص از ژنوتیپ های خارجی جدا شدند و همگی در کلاستر چهارم قرار گرفتند. به طور کلی نتایج نشان داد که تنوع ژنتیکی وسیعی در ژرم پلاسم ایرانی و خارجی وجود دارد که می تواند در برنامه های اصلاحی مورد استفاده قرار گیرد.
عباس نوروزی محمد رضا سبزعلیان
تنش خشکی به عنوان مهمترین تنش غیر زیستی نقش مهمی در کاهش عملکرد گیاهان در جهان دارد. این آزمایش به منظور بررسی تاثیر تنش خشکی بر برخی صفات بذری، مورفولوژیک و فیزیولوژیک روی 75 ژنوتیپ فسکیوی بلند (festuca arundinaceae) (25 ژنوتیپ زودرس و 25 ژنوتیپ دیررس انتخاب شده از نتاج پلی کراس به همراه 25 ژنوتیپ والدی) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد در سال 1390 انجام شد. ژنوتپ ها در دو محیط رطوبتی (عدم تنش خشکی و تنش خشکی) در سه گروه به صورت تجزیه مرکب در قالب کرت های خرد شده در سال 1390 مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادکه تنش خشکی تأثیر معنی داری بر کلیه صفات به غیر از روز تا خوشه دهی و روز تا گرده افشانی داشت. همچنین بین گروه ها از نظر همه صفات بذری مورد بررسی به غیر از دو صفت طول خوشه و تعداد دانه در بوته اختلاف معنی داری وجود داشت. بین ژنوتیپ های مورد بررسی از نظر صفات بذری همانند صفات علوفه ای اختلاف معنی داری وجود داشت که حاکی از تنوع بالا از نظر صفات مختلف می-باشد. تجزیه به عامل ها، برای همه صفات، در شرایط عدم تنش و تنش رطوبتی پنج عامل پنهانی را مشخص نمود که بیش از 80 درصد از تنوع موجود را توجیه نمودند. نتایج حاصل از رگرسیون مرحله ای نشان داد که صفات تعداد دانه در خوشه، تعداد خوشه بارور و وزن هزار دانه در حالت شاهد و تنش به ترتیب 90 و 88 درصد از تغییرات مربوط به عملکرد بذر در بوته را توجیه کردند. تجزیه ضرایب مسیر صفت عملکرد بذر نشان داد که در حالت شاهد و تنش صفت تعداد خوشه بارور به ترتیب با 52 و 55 درصد اثر مستقیم، بیشترین تاثیر مستقیم را بر روی عملکرد داشته است. نتایج حاصل از تجزیه واریانس شاخص های مقاومت به خشکی و عملکرد بذر در شرایط تنش و عدم تنش خشکی نشان داد که بین ژنوتیپ ها در هر سه گروه ژنوتیپی برای تمام شاخص ها اختلاف معنی داری وجود دارد که نشان می دهد بین ژنوتیپ ها تنوع ژنتیکی خوبی وجود داشته و می توان از این شاخص ها برای گزینش ژنوتیپ های متحمل استفاده نمود. در میان شاخص های مورد استفاده، شاخص تحمل به تنش و میانگین هندسی به عنوان بهترین شاخص ها برای گزینش متحمل ترین ژنوتیپ ها به تنش رطوبتی معرفی شدند. بر طبق نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی و نمودار سه بعدی می توان ژنوتیپ های 3 زودرس و 15 والدینی را که هر دو بومی ایران هستند، به عنوان ژنوتیپ های دارای عملکرد بذر و علوفه بالا در هر دو شرایط عدم تنش و تنش خشکی معرفی کرد.
یوسف شرفی محمد حسین اهتمام
چکیده کلزا از جمله گیاهان دانه روغنی است که بطور وسیعی در ایران مورد کشت قرار می گیرد. به منظور حصول اطمینان از تولید کارآمد کلزا هدف بهنژادگران تولید ارقامی با عملکرد و کیفیت بالاست. خویشاوندان وحشی جنس براسیکا دارای تعدادی از صفات مطلوب از قبیل نر عقیمی، مقاومت به بیماری ها و آفات، تحمل به سرما، شوری و خشکی می باشند که می توانند در برنامه های اصلاحی گنجانده شوند. ارزیابی جمعیت های گیاهان زراعی و وحشی به منظور حفاظت و کاربرد مفید ژرم پلاسم ها امری ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی تنوع و روابط ژنتیکی بین و درون برخی از گونه های جنس براسیکا با بهره گیری از روش های کلاسیک، مولکولی و گیاه شناسی در قالب 3 آزمایش مجزا طی سال های 1389-1391 به اجرا در آمد. در مطالعه ی اول به بررسی تنوع ژنتیکی بین 36 نمونه از 7 گونه ی جنس براسیکا از طریق ویژگی های مورفولوژیک با بهره گیری از روش های چند متغییره آماری پرداخته شد. نتایج حاکی از تنوع بسیار بالا در ژرم پلاسم مورد مطالعه بود. گونه ی b. carinata در مقایسه با گونه های دیگر از عملکرد دانه ی بالاتری برخوردار بود. صفات طول غلاف، وزن هزار دانه و روز تا گلدهی از وراثت پذیری بالایی برخوردار بودند، که حاکی از نقش عمده ژن ها در کنترل این صفات می باشد. تجزیه خوشه ای و تجزیه به مولفه های اصلی توانست گونه ها را تا حدود زیادی از همدیگر جدا کرده و روابط بین آنها را مشخص کند. نتایج حاصل از رگرسیون مرحله ای برای صفت عملکرد نشان داد که به ترتیب تعداد شاخه فرعی، تعداد غلاف در شاخه ی اصلی، تعداد دانه در غلاف، وزن هزاردانه و روز تا رسیدگی بیشترین تغییرات برای این صفت را توجیه می کنند. همچنین تجزیه ضرایب مسیر نشان داد که صفات تعداد شاخه ی فرعی، تعداد دانه در غلاف، وزن هزاردانه، تعداد غلاف در شاخه ی اصلی و روز تا رسیدگی بیشترین آثار مستقیم را بر روی عملکرد داشتند که می توانند به عنوان یک شاخص انتخاب به منظور بهبود و افزایش غیر مستقیم عملکرد دانه بکار گرفته شوند. آزمایش دوم با استفاده از 27 جفت آغازگر ssr به بررسی تنوع ژنتیکی 56 نمونه از 10 گونه ی جنس براسیکا پرداخته شد. این آغازگرها در مجموع 127 باند چند شکل تولید نمودند. نتایج نشان داد که تنوع زیادی بین نمونه های مورد مطالعه وجود داشت، با این وجود تنوع بین نمونه های ارقام زراعی گونه ی b. napus از گونه های وحشی کمتر بود. تجزیه خوشه ای در تایید با نتایج تجزیه به مولفه های اصلی توانست گونه ها را بر اساس روابط ژنومی جدا کند و نتایج مثلث u را تایید نماید. همچنین نمودار خوشه ای تطابقی با مناطق جغرافیایی نمونه ها نداشت. نتایج تجزیه واریانس مولکولی (amova) بین گونه ها نشان داد که بیشترین تنوع مربوط به درون گونه ها (56%) و بقیه تنوع (44%) مربوط به بین گونه ها بود. درآزمایش سوم با استفاده از صفات آناتومیک تنوع 53 نمونه از جنس براسیکا بررسی شد. نتایج تجزیه واریانس این صفات حاکی از تنوع بسیار بالا در بین نمونه ها و گونه ها بود. نتایج گروه بندی نمونه ها حاکی از عدم تطابق این گروه بندی با نوع گونه ها و نیز مناطق جغرافیایی بود. همچنین این صفات نتوانستند روابط ژنتیکی بین گونه ها را بدرستی شناسایی کنند. نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی نیز حاکی از تطابق کامل با نتایج تجزیه خوشه ای بود. بین نمودار خوشه ای حاصل از داده های آناتومیک با داده های مورفولوژی و مولکولی همبستگی معنی داری مشاهده نشد. نتایج این تحقیق حاکی از همبستگی متوسط (50 درصدی) بین نمودار خوشه ای حاصل از داده های مورفولوژیک با داده های نشانگر ssr بود. با این وجود استفاده از نشانگر ssr در مقایسه با داده های مورفولوژی بهتر توانست قرابت ژنتیکی بین نمونه ها و گونه های مورد بررسی را تعیین کند که حاکی از کارایی این نشانگر در تمایز بین نمونه های جنس براسیکا است. کلمات کلیدی: براسیکا، آناتومیک، مولکولی، تجزیه خوشه ای، قرابت ژنتیکی
محسن جعفرزاده محمد مهدی مجیدی
فسکیوی بلند یا علف بره نی مانند با نام علمی festuca aurondinace schrab از مهمترین گونه علوفه ای در این خانواده می باشد. ایجاد رقم ساختگی مرسوم ترین روش اصلاحی در این گیاه است. نخستین نسل ساختگی از طریق آمیزشهای تصادفی بین چندین والد به وجود می آید که جمعیتی نا همگن، متشکل از ژنوتیب های مختلف ومتناسب با تنوع والدین می باشد. انتخاب والدین تلاقی که معمولا بر اساس صفات ظاهری است مهمترین بخش این فرایند می باشد. این مطالعه در ادامه مطالعه امینی و همکاران با هدف ارزیابی تنوع مولکولی نتاج نسل دوم دو جمعیت ساختگی فسکیو بلند که والدین یکی بر اساس تنوع مورفولوژیک و دیگری بر اساس تنوع ملکولی انتخاب شده بودند صورت گرفت. . تنوع ژنتیکی 60 ژنوتیپ تصادفی از هر جمعیت با استفاده از 23آغازگر est-ssr ارزیابی شد. از بین 23 آغازگر آزمون شده ، تعداد 18 آغازگر بر اساس تولید باند های چند شکل با وضوح قابل قبول گزینش گردیدند که در مجموع 80 باند (93/4 باند به ازای هر آغازگر) تولید کردند. از این تعداد 71 قطعه (94/3 باند به ازای هر آغازگر) چند شکلی نشان دادند. ضرایب تشابه ژنتیکی درون جمعیتی که بر اساس والدین با بیشترین فاصله صفات فنوتیپی (جمعیت1) به وجود آمده بود در دامنه 51/0 تا 95/0 و برای جمعیتی که بر اساس والدین با بیشترین فاصله مولکولی(جمعیت2) به وجود آمده بود در دامنه 48/0 تا 96/0 قرار داشت. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بیشترین مقدار f زمانی به دست می آید که دندروگرام در محل ضریب 62/0 و 69/0 بترتیب برای جمعیت 1 و جمعیت2 برش داده شود. در این محل برش جمعیت اول به 10گروه و جمعیت دوم به 21 گروه تقسیم گردید. برای هر دو جمعیت به صورت مجزا، تجزیه به مولفه های اصلی همخوانی چندانی با تجزیه خوشه ای نداشت. تجزیه واریانس مولکولی بین این دو جمعیت صورت گرفت. براین اساس 17/74درصد از تنوع مشاهده شده مربوط به درون جمعیت ها بود و تنها83/25 درصد از تنوع در بین جمعیت ها مشاهده شد. میانگین مربع فاصله اقلیدسی بین جمعیت 1 و جمعیت 2 برابر با 19/0 بدست آمد که در نتاج نسل اول بین این دو جمعیت برابر با 13/0 بوده است. تنوع ژنتیکی نشانگرهای مولکولی در جمعیت2 بیشتر از جمعیت 1 بود. این نتایج نشان داد که کارایی استفاده از نشانگرهای مولکولی که کمتر تحت تاثیر عوامل محیطی هستند در انتخاب والدین بیشتر از نشانگرهای مورفولوژیک است و احتمال بیشتری وجود دارد که تنوع انتخاب شده در والدین به فرزندان نسل های بعد منتقل شود.
کبری اسپنانی محمد مهدی مجیدی
این مطالعه به منظور بررسی صفات پا کوتاهی و زود رسی در گلرنگ و امکان انتقال این دو صفت از گیاه پا کوتاه با عملکرد پایین به گیاه پابلند با عملکرد بالا و همچنین تاثیر تنش خشکی در بروز صفات در سال زراعی 89 تا 91 در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار و در دو محیط رطوبتی عدم تنش( آبیاری پس از 80 میلیمتر تبخیر از تشت تبخیر کلاس a) و تنش رطوبتی (آبیاری پس از 180 میلیمتر تبخیر از تشت تبخیر کلاس a) و در نتاج f2 حاصل از تلاقی های درون گونه ای انجام شد. مواد گیاهی شامل ژنوتیپ های والدی c4110،pi537652 ، a82و نتاج f2 حاصل از تلاقی های درون گونه ای این ژنوتیپ ها بود. نتایج نشان داد که ژنوتیپ های مورد بررسی که شامل گیاهان والدینی پابلند با عملکرد بالا و پاکوتاه با عملکرد پایین و هیبرید های f2 بین آنها بود از نظر صفات ارتفاع، روز تا رسیدگی و عملکرد تفاوت معنی داری با هم داشتند که این امر امکان انتخاب در بین ژنوتیپ ها را بوجود می آورد. نتایج مقایسه میانگین صفات در گیاهان والدینی و هیبرید نشان داد که تقریبا در تمام صفات اندازه گیری شده بخصوص صفات ارتفاع و زمان رسیدگی بیشترین میانگین ها درگیاهان والدینی پابلند و کمترین مربوط به گیاه والدینی پا کوتاه بود و در گیاهان هیبرید میانگین مقادیر صفات گیاهان والدینی مشاهده شد. تنش خشکی نیز تاثیر معنی داری روی تمام صفات بجز روز تا ساقه دهی داشت و تمام صفات در شرایط تنش رطوبتی کاهش پیدا کردند، بطوریکه زمان رسیدگی 42/20 درصد، ارتفاع 16/4 درصد و عملکرد 92/56 درصد کاهش داشتند. وراثت پذیری بالای صفات بجز روز تا غوزه دهی و اختلاف کم بین ضرایب تغییرات فنوتیپی و ژنتیکی نشان داد که اکثر تنوع مشاهده شده ناشی از عوامل ژنتیکی است. در همه گیاهان هیبرید دو گروه ژنتیکی پابلند (دیررس) و پا کوتاه (زودرس) ازهم تفکیک شدند که جدول تجزیه واریانس این گروه های ژنتیکی نشان داد که اثر گروه های ژنتیکی بر همه صفات بجز وزن صد دانه بسیار معنی دار بود. اثر متقابل تنش در گروه های ژنتیکی هم در همه صفات بجز تعداد غوزه در بوته، تعداد انشعاب اصلی و وزن صد دانه معنی دار بود. جدول مقایسه میانگین صفات در گروه های ژنتیکی مختلف در شرایط عدم تنش رطوبتی نشان داد که گروه های ژنتیکی در تمامی صفات تفاوت معنی داری با هم دارند و بیشترین میانگین ها برای تمام صفات متعلق به گروه ژنتیکی پابلند است. در شرایط تنش رطوبتی نیز بجز صفت وزن صد دانه که تفاوت معنی داری بین دو گروه دیده نشد، همین روند مشاهده گردید. مقایسه میانگین گروه های ژنتیکی برای صفات مختلف در شرایط عدم تنش و تنش رطوبتی نشان داد که در گروه ژنتیکی پا بلند بجز روز تا ساقه دهی و تعداد غوزه در بوته که تفاوت معنی داری با هم نداشتند و صفت تعداد انشعاب اصلی که در شرایط تنش بیشتر بود، بقیه صفات میانگین بالاتری در شرایط عدم تنش نسبت به شرایط تنش رطوبتی داشتند. در گروه ژنتیکی پا کوتاه نیز این روند در همه صفات بجز روز تا ساقه دهی، وزن صد دانه و ارتفاع که تفاوت معنی داری با هم نداشتند و صفت تعداد غوزه در بوته و تعداد انشعاب اصلی که در شرایط تنش بیشتر بود، دیده شد. تجزیه رگرسیون صفات ارتفاع در برابر روز تا رسیدگی در گیاهان هیبرید f2، دو گروه زودرس و دیررس و پا کوتاه و پا بلند را کاملا از هم تفکیک کرد. نتایج نشان داد گیاهان پا کوتاه زودرس و گیاهان پا بلند دیررس می باشند. نتایج تجزیه ژنتیکی گیاهانf2 از طریق آزمون کای اسکوئر و واریانس ژنتیکی حاکی از آن بود که در کنترل صفات ارتفاع و روز تا رسیدگی احتمالا یک ژن موثر می باشد که با آلل a و b برای ژن غالب و آلل a و b برای ژن مغلوب نشان داده شدند.
مریم السادات ابطحی قدرت الله سعیدی
خشکی یکی از مهم ترین عوامل محدود کننده رشد و تولید گیاهان زراعی در اکثر نقاط جهان شناخته شده است. گونه های وحشی گیاهان زراعی حامل ژن های مفیدی هستند که می توان از آنها در برنامه های اصلاحی بهره برد. به منظوربررسی تحمل ژنوتیپ ها از گونه های وحشی و اهلی گلرنگ در مقابل تنش خشکی و به ویژه بررسی صفات مرتبط با ریشه، آزمایشی در دو سال، به صورت اسپیلت پلات و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. در این آزمایش سه سطح تیمار آبیاری شامل تیمار بدون تنش رطوبتی با اعمال ضریبmad برابر با 60 درصد و تیمار تنش رطوبتی متوسط برابر با 75 درصد آب موردنیاز برای شاهد و تیمار تنش شدید برابر با 50 درصد آب مورد نیاز برای شاهد به عنوان فاکتور اصلی در نظرگرفته شدند. در سال اول ژنوتیپ ها شامل کاشان، c4110، آذری، کرمانشاه و ژنوتیپ حاصل ازتلاقی بین گونه ای بودند و در سال دوم ژنوتیپ p6 از گونه c. palaestinus نیز اضافه گردیدکه ژنوتیپ ها به عنوان فاکنور فرعی در نظر گرفته شدند. در این آزمایش صفات فنولوژیک، زراعی، صفات مرتبط با اندام هوایی و ریشه، عملکرد و اجزای عملکرد و میزان پرولین موجود در برگ در هر دو سال اندازه گیری شد. شاخص پایداری غشا و میزان ترکیبات فنولی در سال اول و محتوای نسبی آب برگ و آنزیم های آنتی اکسیدان در سال دوم اندازه گیری شدند. از نظر صفات موردبررسی تنوع قابل ملاحظه ای در بین ژنوتیپ های اهلی و وحشی گلرنگ و ژنوتیپ حاصل از تلاقی در شرایط عدم تنش و تنش شدید وجود داشت. ژنوتیپ های اهلی نسبت به سایر ژنوتیپ ها مراحل فنولوژیک را سریعتر طی نمودند. تعداد طبق در ژنوتیپ های وحشی گونه oxyacanthus به طور معنی داری بیشتر از سایر ژنوتیپ ها بود. در سال اول ودوم، تنش رطوبتی تاثیر معنی دار بر عملکرد دانه در بوته گذاشت و کمترین درصد کاهش عملکرد در سال اول و دوم به ترتیب مربوط به ژنوتیپ اهلی کاشان و ژنوتیپ وحشی کرمانشاه بود. تنش رطوبتی تاثیر معنی دار بر طول ریشه نداشت با این حال تنش متوسط و شدید باعث افزایش طول ریشه شدند که در هر دو سال در تنش شدید بیشترین درصد افزایش این صفت در گونه اهلی مشاهده شد. تنش رطوبتی در هر دوسال تاثیر معنی دار بر محتوای پرولین برگ در راستای افزایش آن داشت که در سال اول بیشترین درصد افزایش در تنش شدید مربوط به گونه وحشی oxyacanthus و در سال دوم مربوط به ژنوتیپ وحشی p6 بود. محتوای آنزیم های آنتی اکسیدان برگ با افزایش شدت تنش به صورت معنی دار افزایش یافت. در تنش شدید محتوای آنزیم پراکسیداز در گونه وحشی oxyacanthus به میزان بیشتری افزایش یافت و بیشترین درصد افزایش آنزیم آسکوربات پراکسیداز مربوط به گونه وحشی p6 از گونه palaestinus بود وگونه اهلی و ژنوتیپ وحشی کرمانشاه بیشترین درصد افزایش میزان آنزیم کاتالاز را نشان دادند. همچنین ژنوتیپ اهلی کاشان بیشترین درصد افزایش ترکیبات فنلی را در تنش شدید دارا بود. با تشدید تنش آب، محتوای نسبی آب برگ در ژنوتیپ ها کاهش یافت که کمترین درصد کاهش محتوای نسبی آب برگ مربوط به ژنوتیپ حاصل از تلاقی بین گونه ای بود و از طرفی شاخص پایداری غشا دراین ژنوتیپ در تنش شدید افزایش یافت که این ژنوتیپ حاصل تلاقی ژنوتیپ وحشی اصفهان از گونه وحشی oxyacanthus و ژنوتیپ اهلی c4110 از گونه اهلی tinctorius می باشد و در سال اول بیشترین درصد افزایش میزان پرولین را در تنش شدید دارا بود. در سال اول و دوم در تنش متوسط شاخص بهره وری متوسط در شناسایی ژنوتیپ های متحمل شاخصی برتر بود و در تنش شدید انتخاب بر اساس شاخص های gmp و sti که منجر به گزینش ارقام با پتانسیل عملکرد مطلوب و حساسیت کم به تنش می شود، مطلوب تر به نظر رسید. در سال اول در تنش متوسط بر اساس شاخص mp ژنوتیپ اهلی کاشان و ژنوتیپ حاصل از تلاقی متحمل ترین و ژنوتیپ اهلیc4110 حساس ترین ژنوتیپ تعیین شد و در تنش شدید بر اساس شاخص های gmp و sti ژنوتیپ اهلی کاشان متحمل ترین ژنوتیپ و ژنوتیپ اهلی c4110 همانند تنش متوسط حساس ترین ژنوتیپ شناخته شد. در سال دوم بر اساس شاخص mp در تنش متوسط ژنوتیپ وحشی p6 به عنوان مقاوم ترین و ژنوتیپ وحشی آذری حساس ترین ژنوتیپ تعیین گردید و در تنش شدید بر اساس شاخص های sti و gmp ژنوتیپ وحشی کرمانشاه متحمل ترین ژنوتیپ بود و همانند تنش متوسط ژنوتیپ وحشی آذری بیشترین حساسیت را به کمبود آب نشان داد. در سال اول ژنوتیپ حاصل از تلاقی و در سال دوم ژنوتیپ وحشی p6 در تنش شدید بیشترین درصد افزایش پرولین را نشان دادند. با این حال با تشدید تنش کمبود آب حساسیت این ژنوتیپ ها به خشکی افزایش یافت که می توان گفت تجمع بالای پرولین به بقا و تداوم رشد این ژنوتیپ ها کمک نموده است. در سال اول بیشترین درصد افزایش طول ریشه در شرایط تشدید تنش کمبود آب در ژنوتیپ اهلی کاشان مشاهده شد که ظاهراً بدین دلیل ژنوتیپ اهلی کاشان به عنوان متحمل ترین ژنوتیپ بوده است و کاهش طول دوره رشد در ژنوتیپ اهلی c4110که به میزان زیادی باعث افت عملکرد آن گردید، سبب حساسیت بالای آن به تنش خشکی شد. در سال دوم به نظر می رسد که درصد افزایش بیشتر فعالیت های آنزیمی آنتی اکسیدان و کاهش کمتر rwc نسبت به ژنوتیپ های اهلی و وحشی p6با تشدید تنش کمبود آب، نقش کلیدی در افزایش تحمل به تنش و کاهش کمتر عملکرد ژنوتیپ وحشی کرمانشاه برعهده داشت. به طور کلی نتایج نشان داد که مکانیزم های فیزیولوژیک به ویژه سیستم های آنزیمی آنتی اکسیدان در گونه وحشی نسبت به اهلی فعال تر می-باشد. کلمات کلیدی: گلرنگ، گونه وحشی، تنش خشکی، سیستم ریشه، صفات فیزیولوژیک، شاخص تحمل به خشکی.
سعید محمدی علی اسحق بیگی
کشاورزی حفاظتی راهکاری برای بهره برداری پایدار از مزارع کشاورزی همراه با حفظ محیط زیست و افزایش راندمان کار می باشد. در مناطق مرکزی ایران به دلیل بارندگی کم (میانگین250 میلی متر) و تبخیر سطحی زیاد (3 برابر متوسط جهانی) لزوم اجرای خاک ورزی حفاظتی شامل روش های کم خاک ورزی هر چه بیش تر ملموس می باشد. در پژوهش حاضر ، تاثیر منضم نمودن باله به گاوآهن قلمی با یا بدون غلتک بستر ساز، بر مقاومت کششی، مقاومت ویژه و درجه نرم شدگی خاک مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش های اصلی به صورت کرت های دوبار خرد شده در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 نوع تیغه خاک-ورز (قلمی، گوه ای، قلمی باله دار و گوه ای باله دار) با و بدون غلتک بستر ساز در دو سطح رطوبت خاک (pl 5/0 و pl 9/0) و در 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان با بافت لوم رسی اجرا گردید. ابتدا ویژگی های باله شامل پهنا، موقعیت باله نسبت به نوک و زاویه حمله و تمایل باله و نیز عملکرد دو نوع غلتک سبدی و زائده مثلثی، در آزمایش های مقدماتی در مزرعه تحقیقاتی واقع در پردیس دانشگاه صنعتی اصفهان با بافت لوم رسی شنی مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور، چهار تیغه قلمی باله دار با دو پهنای 35 و 45 سانتی متر و با نصب دو موقعیت 3 و 6 سانتی متر عقب تر از لبه تیغه، طراحی و ساخته شدند. سپس مقاومت کششی، سطح خاک بهم خورده، مقاومت ویژه، قطر متوسط وزنی کلوخه های خاک و عرض گسیختگی در کف شیار در دو عمق 15 و 25 سانتی متر با 3 تکرار اندازه گیری شد. نتایج آزمایش های مقدماتی بیانگر عملکرد بهتر تیغه باله دار با پهنای 45 و موقعیت 3 سانتی متر از نوک بود. قطر متوسط وزنی کلوخه های خاک و متوسط نشست خاک نیز برای هر دو غلتک در سه سطح رطوبتی pl 5/0 ، pl 9/0 و pl 1/1 با 3 تکرار اندازه گیری شد که عملکرد غلتک زائده مثلثی بهتر بود. نتایج آزمایش های اصلی نشان داد که با افزایش رطوبت خاک از pl 5/0 تا pl 9/0، مقاومت کششی خاک ورز ها کاهش یافت. وجود باله در تیغه قلمی و گوه ای به ترتیب موجب افزایش 47% و 49% مقاومت کششی شد. باله دار کردن تیغه خاک ورز ، سطح خاک بهم خورده را 120% افزایش داد و از طرفی سبب کاهش حداکثر 40 درصدی مقاومت ویژه شد. رطوبت خاک بر قطر متوسط وزنی کلوخه ها در سطح احتمال 5% معنی دار بود به طوری که با افزایش رطوبت خاک از pl 5/0 به pl 9/0 اندازه کلوخه ها کاهش یافت. باله-دار کردن تیغه های قلمی و گوه ای موجب افزایش 7 درصدی اندازه کلوخه ها شد. با کمتر شدن فاصله موقعیت باله نسبت به نوک تیغه، قطر متوسط وزنی کلوخه ها کاهش یافت. بکارگیری غلتک های بسترساز موجب کاهش اندازه کلوخه ها تا 25% شد. وجود غلتک بستر ساز سبب کاهش بالاآمدگی خاک ناشی از خاک ورزی، کاهش اندازه کلوخه ها و ایجاد بستری نرم تر برای عملیات کاشت شد. بطور کلی غلتک زائده مثلثی عملکرد مناسب تری نسبت به غلتک سبدی در بافت لوم رسی داشت. تیغه های باله دار سبب باقی گذاشتن بقایای بیشتری بر سطح خاک شدند. ترکیب تیغه قلمی باله دار و غلتک زائده مثلثی با باقی گذاشتن 75% بقایا بر سطح خاک، بهترین عملکرد خاک ورزی را در رطوبت pl 9/0 خاک و تهیه بستر مناسب بذر در پی داشت.
زهرا میرزاخانی هفشجانی مصطفی مبلی
غده سیب زمینی یک اندام گیاهی است که در حالت رکود به سر می برد و باید مدتی تحت شرایط انباری مناسب قرار گیرد تا با رفع این بازدارنده ها تولید جوانه نماید. اگر زارع بخواهد از غده های تازه برداشت شده به عنوان بذر استفاده کند، دچار مشکل میگردد. مینی تیوبرها، غده هایی کوچک عاری از بیماری و محصول کشت بافت هستند که خواب طولانی تری از غده های معمولی سیب زمینی دارند. تا کنون از روش های فیزیکی و شیمیایی زیادی برای شکستن خواب غده های سیب زمینی استفاده شده است. روش های فیزیکی وقت گیر و هزینه بر است و اغلب روش های شیمیایی اثر سوء بر محیط زیست و سلامتی انسان دارد. تنظیم کننده های رشد موادی اند که به طور طبیعی در گیاهان وجود دارند و از طرفی در صورت کاربرد خارجی صحیح آنها نسبت به سایر مواد شیمیایی دارای مضرات کمتر یا حتی فاقد ضرر اند. تا امروز برخی از تنظیم کننده های رشد مانند جیبرلین به طور موفقی در شکستن خواب غده های سیب زمینی مورد استفاده قرار گرفته اند. با توجه به اینکه میزان پلی آمین ها درست قبل از جوانه زنی غده افزایش می یابد، حدس زده می شود که کاربرد خارجی آنها نیز باعث شکستن زود تر از موعد خواب غده های معمولی و مینی تیوبر های سیب زمینی شود. جازمونات ها نیز گروهی از تنظیم کننده های رشد اند که هنوز اثر آنها روی شکستن خواب به درستی روشن نیست. در این پژوهش تاثیر غلظت های مختلف اسپرمین، متیل جازمونات و جیبرالیک اسید بر شکستن خواب غده های معمولی و مینی تیوبر های سیب زمینی، در قالب 2 آزمایش کاملا مجزا مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات به صورت فاکتوریل 2×8 انجام شد. در آزمایش اول که روی غده های معمولی سیب زمینی انجام گرفت فاکتور اول، 8 تیمار تنظیم کننده رشد شامل جیبرالیک اسید (5 و10 میلی گرم در لیتر)، اسپرمین (20 و 40 میلی گرم در لیتر)، متیل جازمونات (001/0، 01/0 و 1 میلی مول) و آب مقطر به عنوان شاهد بود. فاکتور دوم شامل دو رقم مارفونا و راموس بود. آزمایش دوم روی مینی تیوبرهای دو رقم سیب زمینی شامل مارفونا و سانته بود که تیمار های جیبرالیک اسید( 50 و 100 میلی گرم در لیتر)، اسپرمین( 40 و 60 میلی گرم در لیتر)، متیل جازمونات( 01/0، 1/0، و 1 میلی مول) و آب مقطر به عنوان شاهد روی آنها اعمال شد. پس از بیدار شدن غده، خصوصیات غده و جوانه ها شامل تعداد روز تا جوانه زنی غده، طول و قطر جوانه غالب، تعداد جوانه های بیدار شده در غده، وزن تر و خشک کل جوانه های بیدار شده در غده، پژمردگی ظاهری غده و در صد کاهش وزن آن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تیمار روی غده های معمولی نشان داد که هر سه هورمون به کار برده شده در آزمایش موجب شکستن خواب غده ها شدند. کوتاه ترین زمان تا شکستن خواب، مربوط به متیل جازمونات 001/0 میلی مول بر لیتر بود و اسپرمین 40 میلی گرم بر لیتر کمترین تاثیر را داشت. ده میلی گرم در لیتر جیبرالیک اسید اگرچه دوره خواب را کوتاه تر کرد اما موجب شد جوانه غالب بیشترین طول و کمترین قطر را داشته باشد. نتایج تیمار ها بر سایر صفات (پژمردگی ظاهری و تعداد جوانه بیدار شده در غده های معمولی) تاثیر معنی داری را نشان نداد. نتایج تیمار مینی تیوبر ها نشان داد که تمامی تیمار ها خواب مینی تیوبرها را کوتاه تر کردند، لیکن اسپرمین با شاهد تفاوت معنی دار نداشت. کوتاه ترین زمان برای شکستن خواب مینی تیوبرها مربوط به متیل جازمونات 1 میلی مول بر لیتر بود. صد میلی گرم در لیتر جیبرالیک اسید موجب شد جوانه های بیدار شده در مینی تیوبرها بیشترین طول و کمترین قطر را داشته باشد. متیل جازمونات 1 میلی مول حداقل تعداد جوانه بیدار شده در غده و حداکثر وزن تر و خشک جوانه ها را در پی داشت. حداقل و حداکثر پژمردگی ظاهری به ترتیب مربوط به تیمار های متیل جازمونات 1 میلی مول و جیبرالیک اسید 100 میلی گرم در لیتر بود. همچنین نتایج نشان داد که ارقام غده های معمولی و مینی تیوبرهای سیب زمینی در تمام صفات اندازه گیری شده با هم تفاوت آماری داشتند. تنها در مورد مینی تیوبر ها، دو رقم سانته و مارفونا در مورد تعداد جوانه بیدار شده با هم تفاوت آماری نشان ندادند.
مینا کیانی بهروز مصطفی زاده فرد
در شرایط کمبود منابع آب استفاده از راهکارهایی برای بهره وری بهینه از منابع آب و رسیدن به عملکرد اقتصادی ضروری است. برای رسیدن به بالاترین کارایی مصرف آب و عملکرد محصول لازم است بهترین استراتژی مدیریتی آب و کود نیتروژن در شرایط بحران آب بررسی شود. اجرای طرحهای پژوهشی مزرعه ای اگرچه دقیق ترین روش محسوب می شوند اما زمان بر و هزینه بر هستند و داده های حاصل از آن ها قابل انتقال به نقاط دیگر نیست. از این رو مدل های گیاهی با کارایی آسانتر و سریعتر برای استفاده بهینه و دقیق از منابع آب و کود در دسترس، مورد استفاده قرار می گیرند. در این راستا تحقیقی با هدف واسنجی و ارزیابی مدل oilcrop-sun برای رقم یوروفلور گیاه آفتابگردان و بررسی کارایی مدل مذکور تحت سطوح مختلف آبیاری و کود نیتروژنی انجام شد. بدین منظور در سال 1390 پژوهشی با استفاده از طرح آماری کرت های نواری در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه آموزشی لورک دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا گردید. فاکتور اول طرح آزمایشی چهار سطح آبیاری شامل دو سطح کم آبیاری (w2=0.8smd و w1=0.6smd) و یک سطح آبیاری کامل (w3=1smd) و یک سطح بیش آبیاری (w4=1.2smd) بود (smd کمبود رطوبت خاک تا حد رطوبت گنجایش زراعی می باشد). سه سطح کودی صفر، 50 و 100 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار به عنوان فاکتور دوم لحاظ گردید. در این طرح دو هیبرید آفتابگردان، یوروفلور و سیرنا کاشت شدند. برای تعیین زمان و مقدار آبیاری، رطوبت خاک با استفاده از دستگاه رطوبت سنج pr2 در شش لایه خاک در سطح کودی n50 در 12 پلات آزمایشی (4 سطح آبیاری در 3 تکرار) به صورت روزانه پایش شد. طی دوره رشد در چهار مرحله نمونه های گیاهی جهت تعیین وزن زیتوده، وزن خشک طبق، ساقه و برگ تهیه شدند. همچنین در چهار مرحله طی دوره رشد پارامترهای قطر ساقه، قطر طبق، ارتفاع گیاه و تعداد برگ نیز اندازه گیری شدند. پارامترهای برداشت محصول شامل تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، درصد روغن دانه و درصد نیتروژن دانه بودند. با استفاده از داده های مزرعه ای جمع آوری شده مدل گیاهی oilcrop-sun واسنجی و برای سطوح مختلف آب و کود نیتروژنی ارزیابی گردید. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که متوسط ضریب گیاهی واریته های یوروفلور و سیرنا با دوره رشد 95 روزه برای اقلیم خشک اصفهان، بر اساس بیلان آب خاک در مرحله توسعه برابر 0.75 و 0.72، در مرحله میانی برابر 1.18 و 1.15 و در مرحله نهایی برابر 0.90 و 0.84 بود. اثر سطوح مختلف آبیاری بر ارتفاع نهایی بوته، قطر ساقه، قطر طبق، وزن ساقه، وزن برگ، وزن طبق، زیتوده کل، شاخص وزن طبق، دانه و روغن تولیدشده در واحد سطح، وزن هزار دانه و کارایی مصرف آب آبیاری (iwue) بر اساس دانه و روغن برای واریته یوروفلور معنی دار بود. اثر سطوح مختلف کود نیتروژن بر ارتفاع نهایی گیاه، وزن طبق، زیتوده کل، وزن برگ، شاخص وزن طبق، درصد روغن و وزن هزار دانه هیبرید یوروفلور معنی دار بود. سطح بهینه ی آب کاربردی طی فصل رشد، سطح آبی w3 بود که در این سطح بیشترین مقدار iwue حاصل شد. بیشترین مقدار تولید دانه در تیمار w4n100 حاصل شد. در سطوح کم آبیاری افزایش مصرف کود نیتروژن بر دانه و روغن تولیدی اثری منفی داشت. ضرایب ژنتیکی حاصل از واسنجی مدل oilcrop-sun برای واریته یوروفلور p1= 278، p2= 5، p5= 693، g2= 1000، g3= 1.02 وo1= 60 بدست آمد. نتایج حاصل از واسنجی حاکی از دقت قابل قبول این فرآیند بود. مدل توانست زمان های فنولوژی گیاه آفتابگردان نظیر زمان گلدهی و زمان رسیدگی فیزیولوژیک را دقیقاً پیش بینی کند. بیشترین درصد تفاوت میان مقادیر اندازه گیری شده و شبیه سازی شده در تیمار w3n50 برابر 13.1 درصد برای نیتروژن دانه و در تیمار w4n50 برابر 17.2 درصد برای وزن تک دانه گیاه بود. نتایج ارزیابی نشان داد عملکرد دانه برای 12 تیمار آزمایشی با مقدار شاخص nrmse برابر 18.5 درصد و شاخص d برابر با 0.92 بسیار خوب شبیه سازی شد. از مقایسه مقادیر شبیه سازی شده توسط مدل در تیمارهای مختلف آب و کود نیتروژن مشاهده میشود که مقدار d برای نیتروژن دانه برابر 0.93، و برای روغن تولید شده در هکتار 0.91 میباشد و مقدار nrmse به ترتیب برابر 20 و 22 درصد می باشد. این نتایج دلالت بر امکان استفاده از مدل برای پیشبینی مقدار نیتروژن و روغن دانه تحت شرایط مدیریت های مختلف آب کاربردی و نیتروژن دارد. در تحقیق حاضر با توسعه مدلهای ضریب گیاهی بر پایه روز پس از کاشت و مقدار انرژی دریافتی در راستای توسعه روشهای آبیاری تحت فشار امکان افزایش دقت مدیریت آبیاری در مزرعه میسر شد. اثر متقابل سطوح مختلف آب و کود نیتروژنی بررسی و بهترین سطح آب و کود نیتروژن متناظر برای آفتابگردان شناسایی شد. همچنین با واسنجی و ارزیابی مدل گیاهیoilcrop-sun بستر لازم برای بررسی استراتژیهای مختلف آب و کود نیتروژنی روی گیاه آفتابگردان فراهم شد تا بتوان بهترین راهکار مدیریتی را در شرایط بحران آب برای تولید بیشترین محصول تعیین کرد. از طرفی با صحت سنجی و معتبرسازی مدل مذکور در این پژوهش راه برای بررسی اثر تغییرات اقلیم روی عملکرد گیاه آفتابگردان هموار شده است.
مصطفی ارژنگ خلیل زینعلی نژاد
گیاهان علوفه ای با تامین غذای دام، جایگاه ویژه ای در تولید پروتئین مورد نیاز انسان دارند. از جمله گیاهان علوفه ای که در ایران می تواند در جبران کمبود علوفه نقشی مهم داشته باشد، گیاه اسپرس است. ایران از مراکز تنوع اسپرس محسوب می شود و دارای ذخایر ژنتیکی ارزشمندی از این گیاه است. در بیشتر منابع علمی قابل دسترس اسپرس گیاهی دگرگشن معرفی شده ولی میزان و نحوه انجام دگرگشنی کاملا مشخص نمی باشد. شناخت سیستم گرده افشانی این گیاه در پیش برد برنامه های اصلاحی بسیار موثر و لازم است، بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان دگر گشنی در گیاه اسپرس در شرایط طبیعی و شرایط کنترل شده با استفاده از نشانگر issr انجام شد. بر اساس طرح اولیه آزمایش برای تعیین میزان گرده افشانی، از هر ژنوتیپ 4 کلون تکثیر شد. ابتدا پلی مورفیسم آن ها با استفاده از نشانگر issr بررسی شد. کلون ها در اردیبهشت ماه 1390 در سه منطقه مجزا در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در دو تکرار کشت شدند. در هر منطقه سه ژنوتیپ با دو تکرار برای گرده افشانی آزاد و همان سه ژنوتیپ با دو تکرار برای گرده افشانی کنترل شده کشت شدند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس برای صفات مربوط به عملکرد بذر و عمل تریپینگ مصنوعی در اسپرس نشان داد بر خلاف مطالعات قبلی که میزان دگرگشنی اسپرس را بین صفر و 37 درصد بیان کردند میزان دگرگشنی اسپرس 100 درصد برآورد شد، که در برنامه های اصلاحی بر اساس اهداف آزمایش بسیار مهم و ضروری است. بررسی صفات مربوط به مرحله زایشی گیاه (صفت تعداد خوشه و گل در خوشه) در دو محیط گرده افشان و کنترل شده نشان داد که مرحله زایشی گیاه تحت تاثیر محیط نیست ولی رشد رویشی گیاه در طول فصل رشد تحت تاثیر شرایط گرده افشانی گیاه قرار می گیرد. ارزیابی حاصل از داده های مولکولی نشانگر issr نشان داد نتاج نسل s1 با والد مادری خود از نظر ژنتیکی تفاوت دارند و در واقع نتایج تجزیه واریانس صفات مربوط به عملکرد بذر را تایید کرد. گروه بندی نسل s1 و والدین در هر منطقه نشان داد که نتاج نسل s1 با والد مادری خود در یک گروه قرار نمی گیرند و در کل دندروگرام بصورت یکنواخت پخش می شوند. این مطلب بیانگر این است که تنوع موجود در والدین با انجام دگرگشنی تقریبا به صورت یکنواخت در نتاج نسل s1 پخش شد. نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی نشان داد نتاج نسل s1 حاصل از هر ژنوتیپ با والد مادری خود در یک گروه قرار نمی گیرند و به طور کلی نتایج گروه بندی صفات و نتایج تجزیه واریانس مربوط به عملکرد بذر را تایید کرد.
بهناز مولایی مهدی قیصری
سیستم های آبیاری بارانی و قطره ای- نواری علاوه بر تفاوت در راندمان و تلفات، دو فرآیند مختلف جریان اشباع و جریان غیر اشباع را در بستر خاک ایجاد نموده و با تأثیر گذاشتن بر تهویه خاک و سهولت دسترسی گیاه به آب موجب تفاوت در کارائی مصرف آب می شوند. از طرفی نوع بستر و مواد آلی عاملی موثر در بهبود شرایط فیزیکی خاک می باشند. اما با توجه به فقر مواد آلی در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک ایران، هزینه افزایش مواد آلی به خاک بسیار زیاد می باشد. در این راستا کودهائی به عنوان جایگزین و یا مکمل وارد بازار شده اند که بررسی کارائی آنها ضروری است. سیب زمینی یکی از محصولات غذائی مهم کشور بوده که در سطح وسیع در ایران کشت می شود و عملکرد آن به شدت وابسته به شرایط بستر بوده و گیاهی حساس به تنش آبی می باشد. هدف از این تحقیق بررسی اثر روش های آبیاری قطره ای- تیپ و بارانی بر عملکرد و کارائی مصرف آب در سه بستر کاشت در شرایط مختلف مصرف کود آلی برای دو رقم سیب زمینی بورن و ساتینا بود. در این راستا، طرح حاضر در مجتمع کشت و صنعت مولائی در شهرستان شهرضا در تابستان 1390 انجام شد. کودهای ریزمغذی و توصیه های کودی برای تمام تیمارها یکسان اجرا شد. آبیاری بر اساس مقدار تخلی? مجاز رطوبت از خاک انجام شد. در 12 پلات آزمایشی غلاف های مخصوص دستگاه pr2 برای اندازه گیری رطوبت در عمق توسع? ریشه نصب و رطوبت خاک به صورت روزانه قرائت شد. در پایان دور? رشد قبل از برداشت کل محصول، نمونه گیری بوته انجام شد و در نهایت برای تعیین عملکرد محصول، محصول کل سطح پلات (313 متر مربع) برداشت شد. مقدار نشاسته و ماده خشک نیز در آزمایشگاه تعیین شد. حجم آب کاربردی برای آبیاری قطره ای در کل دور? رشد 6280 متر مکعب بر هکتار و برای آبیاری بارانی 7470 متر مکعب بر هکتار بود. اثر سیستم آبیاری بر عملکرد محصول در واحد سطح برای هر دو رقم بورن و ساتینا در سطح 5 درصد معنی دار شد. بیشترین عملکرد سیب زمینی ارقام بورن و ساتینا در آبیاری قطره ای- تیپ به ترتیب 29/25 و 95/24 تن بر هکتار و کمترین عملکرد در آبیاری بارانی 45/16 و 31/17 تن بر هکتار بدست آمد. آبیاری قطره ای-تیپ با مصرف 16 درصد آب کمتر نسبت به آبیاری بارانی، برای ارقام سیب زمینی بورن و ساتینا به ترتیب 34 درصد و 30 درصد افزایش عملکرد در واحد سطح داشت. اثر بستر کاشت بر عملکرد محصول در واحد سطح برای هر دو رقم بورن و ساتینا در سطح 1 درصد معنی دار شد. عملکرد در واحد سطح برای ارقام بورن و ساتینا در بستر کاتالیزر کود ارگانی هیوم به ترتیب 29 و 20 درصد نسبت به بستر کود دامی و 5/18 و 10 درصد نسبت به بستر شاهد افزایش یافت. در بررسی اثر متقابل سیستم آبیاری و بستر برای ارقام بورن و ساتینا به ترتیب، بیشترین عملکرد محصول مربوط به آبیاری قطره ای- تیپ و بستر کاتالیزر کود ارگانی هیوم با 1/26 و 27 تن بر هکتار و کمترین عملکرد محصول مربوط به آبیاری بارانی و بستر کود دامی با 96/12 و 2/16 تن بر هکتار بدست آمد. بیشترین کارایی مصرف آب برای ارقام بورن و ساتینا به ترتیب در آبیاری قطره ای- تیپ 02/4 و 97/3 کیلوگرم سیب زمینی تازه بر متر مکعب و کمترین کارایی مصرف آب برای ارقام بورن و ساتینا در آبیاری بارانی با 19/2 و 3/2 کیلوگرم سیب زمینی تازه بر متر مکعب بود. کارائی مصرف آب در آبیاری قطره ای- تیپ نسبت به آبیاری بارانی در رقم بورن و ساتینا به ترتیب، 83 و 73 درصد بیشتر بود. در بررسی اثر بستر بر کارایی مصرف آب برای ارقام بورن و ساتینا به ترتیب بستر کاتالیزر کود ارگانی هیوم با 53/3 و 45/3 کیلوگرم سیب زمینی تازه بر متر مکعب بیشترین و بستر کود دامی با 78/2 و 86/2 کیلوگرم سیب زمینی تازه بر متر مکعب، کمترین کارائی مصرف آب را داشتند. در بررسی اثر متقابل سیستم آبیاری و بستر برای ارقام بورن و ساتینا به ترتیب، بیشترین کارائی مصرف آب مربوط به آبیاری قطره ای- تیپ و بستر کاتالیزر کود ارگانی هیوم با 15/4 و 38/4 کیلوگرم بر متر مکعب و کمترین کارائی مصرف آب مربوط به آبیاری بارانی و بستر کود دامی با 73/1 و 16/2 کیلوگرم بر متر مکعب بدست آمد. کاتالیزر کود ارگانی هیوم در مقایسه با کود دامی شرایط مناسب تری از نظر میزان ph برای رشد سیب زمینی فراهم می کند. آبیاری قطره ای- تیپ در مقایسه با آبیاری بارانی عملکرد بیشتر و کارایی مصرف آب بالاتری داشت. آبیاری قطره ای- تیپ با مصرف کود ارگانی هیوم بهترین تیمار مورد بررسی بود.
جواد مهدی نیا سیبنی علی اسحق بیگی
برنج از جمله محصولات استراتژیکی است که سهم زیادی از مزارع کشاورزی جهان را به خود اختصاص داده است. پس از برداشت برنج تا مرحله ی تبدیل شلتوک به برنج سفید، محصولاتی فرعی مانند کاه و کلش، سبوس و پوسته ی شلتوک آن حاصل می شود که برای هر یک از آنها کاربردهای فراوانی وجود دارد. پوسته ی شلتوک از جمله مواد مهم و پرکاربردی است که بدلیل فقر مواد غذایی قابل هضم، در حاشیه ی جاده ها، مزارع و یا کارخانجات تبدیل برنج دور ریخته می شود و یا اینکه با سوزاندن منهدم می گردد. این در حالی است که پوسته ی شلتوک ارزش حرارتی بالایی دارد و از آن به عنوان سوخت زیست توده و تولید بیوگاز استفاده می شود. مشکل عمده بهره برداری از منابع زیست توده، دانسیته ی حجمی کم و گران تمام شدن هزینه های انباری و حمل و نقل آن است. لذا در تحقیق حاضر، شرایط مطلوب پلت کردن پوسته ی شلتوک نظیر دانسیته ی بالا، دوام مناسب و انرژی مصرفی کمتر مورد بررسی قرار گرفت. پارامترهای مهم جهت تولید پلت عبارتند از رطوبت، فشار اعمالی و سطوح ریزی مواد. رطوبت اولیه پوسته شلتوک در هنگام برداشت حدود 20 درصد بر پایه تر بود که بعد از تبدیل برنج و انبار کردن به حدود 6 درصد کاهش یافت. دانسیته ی حجمی پوسته نیز حدود 7/71 کیلوگرم بر مترمکعب اندازه گیری شد. بمنظور ساخت پلت، پوسته شلتوک در 4 سطح رطوبتی 6، 9، 13 و 20 درصد بر پایه تر، نیرو یا فشار اعمالی توسط دستگاه اینستران در سه سطح نیرویی 7000، 10000 و 14000 نیوتن و میزان ریزی در 4 سطح آسیاب شده با شبکه ی 2، 36/3 و 5 میلی متری بهمراه پوسته ی آسیاب نشده در نظر گرفته شد. بارگذاری بر روی پوسته توسط یک استوانه و پیستون به کمک دستگاه آزمون جامع کشش-فشار انجام شد. کیفیت پلت ساخته در سطوح مختلف رطوبت، نیرو و ریزی در 5 تکرار و در قالب طرح کاملا تصادفی بر پایه فاکتوریل (در مجموع 240 آزمایش) مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تعیین دوام پلت، دستگاه تعیین دوام مطابق استاندارد asae s269.4 ساخته شد. آسایش تنش نیز در 4 نمونه از پلت ها که از نظر دوام و دانسیته بهتر و از نظر مصرف انرژی تراکمی حد کمتری داشتند، بررسی شد. آنالیر واریانس نشان داد که اثر تیمارهای مختلف بر کلیه متغیرهای اندازه گیری در سطح احتمال 1 درصد معنی دار است. رطوبت 9 درصد حداکثر دوام را ایجاد کرد و رطوبت 20 درصد نیز حداقل دوام را سبب شد. مقدار مصرف انرژی تهیه پلت نیز با افزایش رطوبت به دلیل ایفای نقش روان کننده آب طی فشرده سازی کاهش یافت. مقدار دانسیته ی پلت با افزایش نیروی فشاری افزایش یافت و دوام بیشینه پلت در نیروی 10000 نیوتن حاصل شد. با افزایش اندازه ذرات، دوام پلت افزایش یافت. مدل دو عنصری عمومی ماکسول به خوبی بر داده های حاصل از کاهش تنش پلت منطبق شد. مدل تراکمی باتلر- مک کولی با ضریب تبیین بیشتر، رفتار تراکمی پوسته شلتوک را بهتر پیش بینی کرد. با توجه به چگالی حجمی پلت پوسته ی شلتوک برنج، نیاز به حجم انباری آن به حدود 09/0 مقدار اولیه کاهش یافت که سبب کاهش هزینه های حمل و نقل و جابجایی به همین نسبت می شود. تیمار مناسب جهت حصول پلت با دوام و دانسیته مناسب، پوسته آسیاب نشده و رطوبت 6 درصد بر پایه تر بود. تشکیل پلت با دانسیته و دوام مناسب، نیازمند فشاری برابر با 471 مگاپاسکال بود که برای حصول این فشار در دای با انتهای باز، ضخامت دای می بایست41 میلی متر باشد.
رضا ملکی نژاد محمد مهدی مجیدی
تنش خشکی به عنوان مهمترین تنش غیر زیستی نقش مهمی در کاهش عملکرد گیاهان در جهان دارد. این آزمایش به منظور بررسی تأثیر تنش خشکی بر برخی صفات دانهی، مورفولوژیک و فیزیولوژیک روی 100 ژنوتیپ گلرنگ (carthamus tinctorius l) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد در سال 1391 انجام شد. ژنوتپ ها در دو محیط رطوبتی (عدم تنش و تنش خشکی) به صورت طرح لاتیس ساده مورد بررسی قرار گرفتند. بین ژنوتیپ های مورد بررسی اختلاف معنی داری برای تمامی صفات وجود داشت که حاکی از تنوع بالا در ژرم پلاسم مورد مطالعه می باشد. نتایج نشان دادکه تنش خشکی بر روی صفات روز تا رسیدگی، عملکرد دانه در بوته، تعداد انشعاب در بوته، ارتفاع شاخه دهی، تعداد قوزه در بوته، درصد روغن، شاخص برداشت، شاخص بیولوژیک، کلروفیل a، پرولین، محتوای آب نسبی برگ و کلروفیل a+b تاثیر معنی داری داشت. بیشترین وراثت پذیری عمومی در هر دو شرایط رطوبتی (عدم تنش و تنش خشکی) متعلق به صفت ارتفاع بوته (به ترتیب 87 و 92 درصد) و کمترین آن متعلق به شاخص بیولوژیک (به ترتیب 10 و 38 درصد) بود. ضرایب همبستگی فنوتیپی و ژنتیکی نشان داد که در هر دو شرایط رطوبتی صفات تعداد انشعاب در بوته، تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد دانه داشتند. همچنین وراثت پذیری عمومی بالا و تفاوت کمی بین ضریب تغییرات فنوتیپی و ژنتیکی برای اکثر صفات مشاهده شد. از بین صفات فیزیولوژیک کلروفیل a، کلروفیل b و کارتنوئید در شرایط تنش خشکی همبستگی بالایی با عملکرد دانه در بوته داشتند. نتایج تجزیه به عامل ها در شرایط عادی رطوبتی نشان داد که صفات اندازه گیری شده در پنج عامل پنهانی تجلی پیدا کردند که 74 درصد از تنوع کل داده ها را توجیه کرد. در شرایط تنش رطوبتی سه عامل پنهانی تشخیص داده شد که توانست 63 درصد از تنوع کل داده ها را توجیه کند. نتایج حاصل از رگرسیون مرحله ای نشان داد که در حالت شاهد صفات تعداد دانه در قوزه، تعداد قوزه در بوته و وزن هزار دانه و در شرایط تنش خشکی صفات تعداد دانه در قوزه، تعداد قوزه در بوته، وزن هزار دانه و ارتفاع بوته وارد مدل شدند. تجزیه ضرایب مسیر صفت عملکرد دانه نشان داد که در حالت شاهد و تنش خشکی صفت تعداد دانه در قوزه به ترتیب با 90 و 83 درصد بیشترین تاثیر مستقیم را بر عملکرد دانه داشتند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس شاخص های مقاومت به خشکی و عملکرد دانه در شرایط تنش و عدم تنش خشکی نشان داد که بین ژنوتیپ ها برای تمام شاخص ها تحمل به خشکی اختلاف معنی داری وجود داشت که نشان می دهد بین ژنوتیپ ها تنوع ژنتیکی خوبی وجود داشته و می توان از این شاخص ها برای گزینش ژنوتیپ های متحمل استفاده نمود. در میان شاخص های مورد استفاده، شاخص تحمل به تنش (sti) و میانگین هندسی (gmp) به عنوان بهترین شاخص ها برای گزینش متحمل ترین ژنوتیپ ها به تنش رطوبتی معرفی شدند. بر طبق نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی و نمودار سه بعدی شاخص های اندازه گیری شده می توان ژنوتیپ های pi 369847 (شماره 40 از تاجیکستان) و cart 56 (شماره 65 از آمریکا) را به عنوان ژنوتیپ های دارای عملکرد بالا در هر دو شرایط عدم تنش و تنش خشکی معرفی کرد.
بهنام حسینی آقا فخر میرلوحی
خشکی از مهم ترین تنش های غیر زیستی است که رشد و تولید گیاهان زراعی را تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف بررسی تنوع ژنتیکی و برآورد پارامترهای ژنتیکی عملکرد علوفه، بذر و خصوصیات مرتبط با آن ها در 25 فامیل نیمه خواهری علف باغ در سال زراعی 1391 در دو شرایط محیطی (عدم تنش و تنش خشکی) به اجرا درآمد. نتایج حاکی از اختلاف و تنوع ژنتیکی بالا بین فامیل های مورد مطالعه بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی روی تمام صفات علوفه ای (به غیر از نسبت وزن برگ به ساقه)، صفات بذری (به غیر از تعداد دانه در خوشه) و صفات فیزیولوژیک تاثیر معنی داری داشت. صفات فیزیولوژیک به غیر از نسبت کلروفیل a/b و پرولین در شرایط تنش خشکی کاهش یافتند. بیشترین مقدار ضریب تنوع فنوتیپی در شرایط عدم تنش مربوط به صفت عملکرد علوفه خشک چین اول (55 درصد) و در شرایط تنش خشکی مربوط به صفات عملکرد علوفه خشک چین دوم (43 درصد) و تعداد دانه در بوته (43 درصد) بود. در شرایط عدم تنش بیشترین وراثت پذیری عمومی مربوط به قطر یقه چین دوم (76 درصد) و در شرایط تنش به عرض برگ پرچم (79 درصد) اختصاص داشت. وراثت پذیری خصوصی عملکرد علوفه خشک در شرایط عدم تنش و تنش خشکی به ترتیب 52 و 45 درصد بود و برای عملکرد بذر در شرایط عدم تنش و تنش خشکی به ترتیب 39 و 28 درصد برآورد گردید. براساس عملکرد علوفه خشک ژنوتیپ های 2، 5، 6، 8 و 13 و براساس عملکرد بذر ژنوتیپ های 2، 4، 6 و 7 قابلیت ترکیب پذیری بالایی نشان دادند. در شرایط عدم تنش عملکرد علوفه خشک همبستگی مثبت و معنی داری با صفات کلروفیل a، کلروفیل bو کلروفیل کل نشان داد. عملکرد بذر در شرایط عدم تنش با پرولین همبستگی منفی و معنی دار (*45/0-) نشان داد. با انجام تجزیه رگرسیون در شرایط عدم تنش و تنش خشکی صفات وزن دانه در خوشه، تعداد دانه در خوشه و تعداد دانه در بوته وارد مدل شدند که در مجموع به ترتیب 98 و 96 درصد از تغییرات عملکرد بذر را توجیه کردند. تجزیه ضرایب مسیر برای عملکرد بذر نشان داد که در شرایط عدم تنش خشکی صفات وزن دانه در خوشه و تعداد دانه در بوته و در شرایط تنش خشکی صفات تعداد دانه در بوته و وزن هزار دانه بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد بذر داشتند. نتایج حاصل از تجزیه به عامل ها در شرایط عدم تنش و تنش خشکی نشان داد که کلیه صفات مورد اندازه گیری در شش عامل پنهانی تجلی پیدا کردند که بیش از 70 درصد تغییرات را توجیه کردند. تجزیه کلاستر نشان داد که در شرایط عدم تنش فامیل ها به دو گروه و در شرایط تنش خشکی به سه گروه تقسیم بندی شده اند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس شاخص های مقاومت و حساسیت به خشکی نشان داد که بر اساس صفت عملکرد بذر بین فامیل ها برای شاخص های حساسیت ssiو tol تفاوت معنی داری مشاهده نشد ولی براساس صفت عملکرد علوفه خشک برای تمام شاخص های تحمل و حساسیت به خشکی اختلاف معنی دار دیده شد که نشان می دهد که می توان از این شاخص ها برای گزینش فامیل های متحمل استفاده نمود. در تجزیه به مولفه های اصلی براساس شاخص ها براساس عملکرد بذر مولفه اول پتانسیل تولید و مولفه دوم تحمل به خشکی نامگذاری شدند و بر اساس عملکرد علوفه خشک مولفه اول پتانسیل عملکرد علوفه و مولفه دوم حساسیت به تنش خشکی نامگذاری شد. نتایج حاصل از بررسی نمودارهای سه بعدی بر روی دو صفت عملکرد بذر و عملکرد علوفه خشک نشان داد که از نظر صفت عملکرد بذر فامیل های 2 و4 از نظر عملکرد علوفه فامیل های 2، 5، 7، 10، 13 و 15 در ناحیه a قرار گرفتند که می توان برای تولید بیشتر در هر دو شرایط عدم تنش و تنش خشکی از آن ها استفاده کرد. کلمات کلیدی: علف باغ، نیمه خواهری، تنش خشکی، تنوع ژنتیکی و شاخص های مقاومت به خشکی
محمد حسین شیخ محمدی علی نیکبخت
تنش پاخوری در چمن های زینتی و ورزشی اتفاق می افتد. پاخوری به معنی صدمه به چمن به صورت فشار،پارگی و له شدگی برگ ها اطلاق می گردد که ناشی از حرکت بازیکنان، ماشین الات و حیوانات می باشد. تحقیقات نشان داده است استفاده از تنظیم کننده های رشد گیاهی یکی از راه های افزایش مقاومت به پاخوری می باشد. ترینگزاپک-اتیل،کندکننده رشد گیاهی است که به طور گسترده در مدیریت چمن استفاده می گردد. اگرچه شواهدی وجود دارد که ترینگزاپک اتیل ممکن است مقاومت به پاخوری چمن را افزایش دهد ولی اطلاعات مربوط به چگونگی مکانیسم این ماده بر مقاومت به پاخوری بسیار محدود است. هدف از این مطالعه بررسی اثر ترینگزاپک اتیل بر افزایش مقاومت به تنش پاخوری دو گونه چمن فصل سرد و مشخص شدن اثر ترینگزاپک اتیل و پاخوری بر صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک این دو گونه است. این پژوهش در سالهای 1392-1390 در دانشگاه صنعتی اصفهان در زمین های اطراف گلخانه های آموزشی-پژوهشی دانشکده کشاورزی روی دوگونه چمن علف گندمی و فسکیوی بلندانجام شد. آزمایش مورد استفاده به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار صورت گرفت. فاکتورها ها شامل سه سطح تنظیم کننده ی رشد ترینگزاپک اتیل (صفر، 25/0و 5/0 کیلوگرم در هکتار) و دو سطح پاخوری (پاخوری و عدم پاخوری) بودند. ترینگزاپک اتیل در سطوح صفر، 25/0و 5/0 کیلوگرم در هکتار ماده موثره بر روی کرت هایی به وسعت سه متر مربع در سه دوره و به فاصله ی سه هفته محلول پاشی شد. پاخوری مصنوعی بر روی نیمی از کرت ها توسط دستگاه شبیه ساز پاخوری اعمال شد. نتایج نشان دادترینگزاپک اتیل و پاخوری در طول آزمایش باعث کاهش ارتفاع، وزن تر و خشک اندام هوایی گردیده است. سطوح 25/0 و 5/0 کیلوگرم در هکتار به ترتیب ارتفاع علف گندمی و فسکیوی بلندرا 93/18، 02/27، 08/12 و 01/15 درصد کاهش دادند. ترینگزاپک اتیل در هر دوگونه باعث افزایش رنگ و تنش ترافیک باعث کاهش رنگ گردید. تنظیم کننده ترینگزاپک اتیل موجب افزایش تراکم و پاخوری موجب کاهش تراکم علف گندمی گردید، این دو تیمار اثر معنی داری بر روی فسکیوی بلنداز خود نشان ندادند. سطوح 5/0 کیلوگرم در هکتار ترینگزاپک اتیل در علف گندمی و فسکیو باعث 14/31 و 87/17 درصد افزایش پنجه زنی شد. پاخوری اثر معنی داری روی پنجه زنی دوگونه از خود نشان نداد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد تنش پاخوری باعث کاهش محتوی آب نسبی، کلروفیل، فعالیت آنتی اکسیدانی و افزایش نشت الکترولیت در هر دو گونه گردیده است. گیاهان تیمار شده با ترینگزاپک اتیل در طول آزمایش کلروفیل و محتوی آب نسبی بالاتری نسبت به گیاهان شاهد نشان دادند، همچنین نشت الکترولیت هردو گونه توسط این تنظیم کننده به شکل معنی داری کاهش پیدا کرد. ترینگزاپک اتیل موجب افزایش فعالیت انزیم های اسکوربات پراکسیداز، پراکسیداز و سوپراکسید دسیموتاز تحت تنش پاخوری گردید. فعالیت انزیم کاتالاز تحت تنش و تنظیم کننده تغییر معنی داری از خود نشان نداد. در پایان مشخص شد تنظیم کننده ترینگزاپک اتیل با بهبود تنظیمات اسمزی و افزایش فعالیت انزیمی باعث افزایش مقاومت به تنش پاخوری در علف گندمی و فسکیوی بلندمی گردد.
ساجد بهرامی محمد مهدی مجیدی
خشکی از مهم ترین تنش های غیر زیستی است که رشد و تولید گیاهان زراعی را تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف بررسی تنوع ژنتیکی و برآورد پارامترهای ژنتیکی عملکرد علوفه، بذر و خصوصیات مرتبط با آن ها در 25فامیل نیمه خواهری بروموگراس نرم در سال زراعی 1391 در دو شرایط محیطی (عدم تنش و تنش خشکی) به اجرا درآمد. نتایج حاکی از اختلاف و تنوع ژنتیکی بالا بین فامیل های مورد مطالعه بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی روی تمام صفات علوفه ای ( به غیر از نسبت وزن برگ به ساقه)، صفات بذری (به غیر از طول خوشه) و صفات فیزیولوژیک تاثیر معنی داری داشت. صفات فیزیولوژیک به غیر از پرولین در شرایط تنش خشکی کاهش یافتند. بیشترین مقدار ضریب تنوع فنوتیپی در شرایط عدم تنش مربوط به صفت تعداد خوشه در بوته ( 46/84) و در شرایط تنش خشکی نیز مربوط به صفت تعداد خوشه در بوته (22/89) بود. در شرایط عدم تنش بیشترین وراثت پذیری عمومی مربوط به عملکرد علوفه ی خشک چین دوم (54/93درصد) و در شرایط تنش، به عملکرد علوفه ی خشک چین دوم (54/97) اختصاص داشت. وراثت پذیری خصوصی عملکرد علوفه خشک در شرایط عدم تنش و تنش خشکی به ترتیب 60 و 46 درصد بود و برای عملکرد بذر در شرایط عدم تنش و تنش خشکی به ترتیب 47 و 41 درصد برآورد گردید. براساس عملکرد علوفه خشک ژنوتیپ های 3، 5، 6، 8 و 23 و براساس عملکرد بذر ژنوتیپ های 14، 17، 21 و 23 قابلیت ترکیب پذیری بالایی نشان دادند. در شرایط عدم تنش عملکرد علوفه خشک همبستگی مثبت و معنی داری با صفات کلروفیل a، کلروفیل bو کلروفیل کل نشان داد. عملکرد بذر در شرایط عدم تنش با پرولین همبستگی منفی و معنی دار (*39/0-) نشان داد. با انجام تجزیه رگرسیون در شرایط عدم تنش و تنش خشکی صفات وزن دانه در خوشه، تعداد دانه در خوشه و تعداد خوشه در بوته وارد مدل شدند که در مجموع به ترتیب 81 و 69 درصد از تغییرات عملکرد بذر را توجیه کردند. تجزیه ضرایب مسیر برای عملکرد بذر نشان داد که در شرایط عدم تنش خشکی صفات باروری خوشه و طول خوشه و در شرایط تنش خشکی صفات تعداد دانه در خوشه و تعداد خوشه در بوته بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد بذر داشتند. نتایج حاصل از تجزیه به عامل ها در شرایط عدم تنش و تنش خشکی نشان داد که کلیه صفات مورد اندازه گیری در شش عامل پنهانی تجلی پیدا کردند که بیش از 66 درصد تغییرات را توجیه کردند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس شاخص های مقاومت و حساسیت به خشکی نشان داد که بر اساس صفت عملکرد بذر و صفت عملکرد علوفه خشک برای تمام شاخص های تحمل و حساسیت به خشکی اختلاف معنی دار دیده شد که نشان می دهد که می توان از این شاخص ها برای گزینش فامیل های متحمل استفاده نمود. در تجزیه به مولفه های اصلی براساس شاخص ها براساس عملکرد بذر مولفه اول پتانسیل تولید و مولفه دوم حساسیت به تنش خشکی نامگذاری شدند و بر اساس عملکرد علوفه خشک مولفه اول پتانسیل عملکرد علوفه و مولفه دوم حساسیت به تنش خشکی نامگذاری شد. نتایج حاصل از بررسی نمودارهای سه بعدی بر روی دو صفت عملکرد بذر و عملکرد علوفه خشک نشان داد که از نظر صفت عملکرد بذر فامیل های 1،3، 4، 6، 7، 10،14،15،21،23 و25 و از نظر عملکرد علوفه فامیل های 3، 4، 6، 7، 10 و 15 در ناحیه a قرار گرفتند که می توان برای تولید بیشتر در هر دو شرایط عدم تنش و تنش خشکی از آن ها استفاده کرد.
فاطمه رشیدی محمد مهدی مجیدی
این پژوهش با هدف بررسی تنوع ژنتیکی و تحمل به تنش خشکی در گونه های جنس براسیکا (brassica spp) با بهره گیری از صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک انجام شد. مواد ژنتیکی تعداد 36 ژنوتیپ از 7 گونه ی جنس براسیکا بودند که در قالب 3 محیط رطوبتی (عدم تنش، تنش متوسط، تنش شدید) در سال زراعی 92-91 مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تنوع بالایی بین ژنوتیپ ها برای اکثر صفات مورد مطالعه وجود داشت. بیشترین ضریب تنوع ژنتیکی و فنوتیپی در هر سه سطح محیط رطوبتی مربوط به تعداد غلاف در شاخه اصلی و کمترین آن مربوط به صفت روز تا رسیدگی بود. اثر متقابل رقم و محیط برای اکثر صفات معنی دار مشاهده شد که حاکی از واکنش متفاوت ژنوتیپ ها به محیط های رطوبتی می باشد. میانگین اکثر صفات در سطوح تنش نسبت به شرایط عدم تنش کاهش نشان دادند ولی میانگین صفات میزان حساسیت به شته و میزان پرولین در سطوح تنش متوسط و تنش شدید نسبت به عدم تنش افزایش یافت. میانگین میزان کلروفیل و کارتنوئید در تنش متوسط افزایش ولی در تنش شدید کاهش یافت. بیشترین وراثت پذیری عمومی متعلق به صفات طول غلاف(99%)، روز تا گلدهی(97%) و وزن هزار دانه(90%) و کمترین آن متعلق به صفات قطر طوقه(22%) و تعداد انشعاب فرعی(35%) بود. میانگین عملکرد دانه در محیط تنش متوسط 69/30 درصد و در محیط تنش 42/47 درصد نشان داد ولی این کاهش در تنش متوسط نسبت به عدم تنش معنی دار نبود. از بین گونه های مورد مطالعه گونه ی b. napus در هر سه محیط رطوبتی بیشترین عملکرد را به خود اختصاص داد. گونه ی b. rapa در شرایط عدم تنش کمترین عملکرد را نشان داد ولی در شرایط تنش رطوبتی متوسط و شدید گونه ی b. friticulosa افت عملکرد بالایی نشان داد. کمترین میزان حساسیت به شته را گونه ی b. nigra نشان داد. همچنین در هر سه محیط رطوبتی گونه ی b. rapa زودرس ترین و گونه ی b. juncea بلند قامت ترین بود. ضرایب همبستگی نشان داد که در شرایط عدم تنش رطوبتی، بین عملکرد دانه با صفات روز تا رسیدگی، قطر طوقه، تعداد شاخه فرعی، تعداد غلاف در بوته، وزن هزار دانه، میزان کلروفیل و کارتنوئید همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت. همچنین در شرایط تنش متوسط عملکرد با اکثر صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک همبستگی مثبتی نشان داد. در شرایط تنش شدید همبستگی عملکرد فقط با وزن هزار دانه، میزان پرولین و میزان کلروفیل مثبت و معنی دار بود. به منظور تعیین صفات دخیل در توجیه تنوع عملکرد دانه رگرسیون گام به گام انجام شد. نتایج رگرسیون گام به گام در بین گونه ها و تحت شرایط رطوبتی مختلف متفاوت بود ولی به طور کلی صفات روز تا رسیدگی و تعداد غلاف در بوته نسبت به سایر صفات در عدم تنش سهم بیشتری بر روی عملکرد نشان دادند. در شرایط تنش متوسط صفات روز تا رسیدگی و تعداد شاخه فرعی و در شرایط تنش شدید صفت محتوی نسبی آب بیشترین سهم را در توجیه عملکرد دانه دارا بودند. نتایج تجزیه خوشه ای گونه ها بر اساس صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک در هر سه سطح رطوبتی توانست تا حدودی گونه ها را بر اساس قرابت ژنومی و ژنتیکی از همدیگر تفکیک نماید. به منظور ارزیابی تحمل به خشکی از شاخص های حساسیت به خشکی(ssi)، شاخص تحمل(tol)، شاخص متوسط تولید(mp)، شاخص میانگین هندسی تولید(gmp) و شاخص تحمل به تنش(sti) استفاده شد. در ترسیم نمودار سه بعدی بر اساس شاخص stiدر شرایط تنش متوسط گونه b. napus، b. carinata وb. juncea در گروه a.(دارای تولید بالا در هر دو محیط تنش و عدم تنش) قرار گرفتند ولی در تنش شدید فقط گونه های b. napus و b. carinata در این گروه قرار گرفتند. همچنین نتایج بای پلات شاخص ها و تجزیه به مولفه های اصلی در شرایط تنش متوسط گونه های b. napus و b. carinata را به عنوان بهترین گونه ها از نظر عملکرد بالا و حساسیت پایین به تنش خشکی شناسایی کرد در حالی که در تنش شدید بهترین گونه از جنبه تولید بالا و حساسیت پایین گونه ی b. napus شناسایی شد.
صدیقه زضایی نعمت اله اعتمادی
گیاهان زینتی به دلیل زیباسازی محیط و ایجاد حس آرامش در انسان، در طراحی فضای سبز جایگاه ویژه ای دارند. در میان این عناصر زنده، گل های چندساله مانند لیسیانتوس و مریم گلی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. از عوامل موثر بر رشد گیاهان شرایط نوری متناسب با نیاز گیاه می باشد. اغلب گل های بستری مراحل اولیه رشد تا گلدهی را در زیر پوشش های پلاستیکی سپری می کنند و سپس به فضای سبز منتقل می شوند. با توجه به عدم وجود اطلاعات کافی در ارتباط با پوشش های گلخانه ای در ایران و نقش آنها در تغییر کمیت و کیفیت نور، که از عوامل مهم محدود کننده تولید مطلوب گل های زینتی در ایران می باشد این پژوهش با هدف بررسی تاثیر پوشش های مختلف گلخانه ای و سایه دهی، بر خصوصیات گلدهی و بهبود خواص کیفی و کمی گل لیسیانتوس و مریم گلی به عنوان یک گیاه بستری انجام شد. بدین منظور آزمایشی طی سال های 1391 و 1392 در گلخانه های احداث شده در ضلع جنوبی گلخانه آموزشی- پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان در قالب دو آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی یه ترتیب با 6 تیمار و 3 تکرار و نیز 3 تیمار و 3 تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش اول شامل چهار نوع پوشش پلاستیک پلی اتیلن کم چگال با صفر، سه، پنج و هشت درصد ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش با ساختار یکسان، سایه 50 درصد و فضای باز (بدون پوشش) و تیمارهای آزمایش دوم شامل پوشش پلاستیک با 12 درصد ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش با ساختار متفاوت از پوشش های آزمایش اول، سایه 50 درصد و فضای باز (بدون پوشش) بودند. نتایج آزمایش اول برای گیاه لیسیانتوس نشان داد که تیمار پوشش پلاستیک با 8% ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش باعث افزایش معنی دار شاخص های مورفولوژیک گیاه شامل قطر طوقه، وزن تر وخشک اندام هوایی، هدایت روزنه ای، تعرق و وزن تر ریشه شد. نتایج آزمایش دوم برای گیاه لیسیانتوس نشان داد که تیمار پوشش پلاستیک با 12 % ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش در مقایسه با تیمار شاهد (فضای باز) و سایه 50% شاخص های قطر طوقه و هدایت روزنه ای آب را افزایش داد. نتایج آزمایش اول برای گیاه مریم گلی نشان داد که تیمار پوشش با 8% ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش سبب شد وزن خشک اندام هوایی و تعرق افزایش یابد. نتایج آزمایش دوم برای گیاه مریم گلی نشان داد که تیمار پوشش پلاستیک با 12% ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش در مقایسه با تیمار شاهد (فضای باز) و سایه 50% سبب افزایش معنی دار شاخص وزن تر و خشک ریشه شده است و ارتفاع بوته و طول گل آذین را کاهش داده است. مریم گلی های پرورش یافته تحت تیمار تیمار پوشش پلاستیک با 12 % ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش در مقایسه با دیگر تیمارها، گیاهانی کم ارتفاع با تعداد شاخه های زیاد ایجاد نموده است. در مجموع به نظر می رسد در مقایسه تیمارهای پوشش پلاستیک از صفر تا 8% ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش، تیمار فضای باز و سایه 50%، پرورش لیسیانتوس پاکوتاه و مریم گلی با تیمار پوشش پلاستیک 8% ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش،و در مقایسه تیمار پوشش پلاستیک با 12 % ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش با تیمار فضای باز و سایه 50%، تیمار پوشش پلاستیک با 12 % ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش شرایط بهتری را فراهم نموده است. نتایج این آزمایش نشان داد که پس از گذشت دو سال استفاده از این پوشش ها، به دلیل کاهش گذر نور توسط پوشش 8% این پوشش برای پرورش گل لیسیانتوس پاکوتاه به عنوان بهترین پوشش توصیه می شود. همچنین با توجه به افزایش گذر نور توسط پوشش پلاستیک با 12 % ماده افزودنی ضد اشعه ماوراء بنفش، این پوشش برای پرورش مریم گلی بهترین پوشش در شرایط اقلیمی اصفهان می باشد.
مهشید پیربویری آقافخر میرلوحی
کلزا از جمله گیاهان دانه روغنی است که به علت دارا بودن صفات مثبت زراعی نظیر مقاومت به سرما، مقاومت به کم آبی، تحمل شوری، ارزش تناوبی بالا، کنترل علف های هرز، دارا بودن ژنوتیپ های بهاره و پاییزه ، عملکرد مناسب و کیفیت روغن نسبت به سایر دانه های روغنی مورد کشت در کشور برتری دارد. به طور کلی دست یابی به تنوع ژنتیکی در گیاهان زراعی به منظور حفاظت از منابع ژنتیکی، توسعه ی زمینه ی ژنتیکی و کاربرد در برنامه های اصلاحی بسیار ضروری است. در این میان خویشاوندان وحشی براسیکا نیز دارای صفات زراعی مطلوب و مفید از قبیل نر عقیمی سیتوپلاسمی و هسته ای، مقاومت به بیماری ها و حشرات و نماتدها، مقاوم به تنش-های سرما، شوری و خشکی می باشد که می توانند در برنامه های اصلاحی مفید واقع شوند. این پژوهش با هدف بررسی تنوع ژنتیکی بین و درون برخی از گونه های جنس براسیکا با بهره گیری از روش های کلاسیک و مولکولی انجام گردید. در مطالعه ی اول به بررسی تنوع ژنتیکی بین 36 ژنوتیپ از 6 گونه ی جنس براسیکا از طریق ویژگی های مورفولوژیک و بهره گیری از روش های چند متغییره آماری پرداخته شد. نتایج حاکی از تنوع بسیار بالا در ژرم پلاسم مورد مطالعه بود. تجزیه خوشه ای توانست گونه ها را تا حدود زیادی از همدیگر جدا کند. در آزمایش دوم با استفاده از 23 آغازگر issr به بررسی تنوع ژنتیکی 56 نمونه از 10 گونه ی جنس براسیکا پرداخته شد. این آغازگرها در مجموع 186باند چند شکل تولید نمودند. نتایج نشان داد که تنوع زیادی بین اکسشن های مورد مطالعه وجود داشت، با این وجود تنوع بین ژنوتیپ های زراعی گونه ی b. napus از گونه های وحشی کمتر بود. نتایج تجزیه خوشه ای توانست گونه ها را به خوبی از همدیگر جدا کند. نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی نیز گروه بندی ژنوتیپ ها را تایید کرد. نتایج تجزیه واریانس مولکولی (amova) بین گونه ها نشان داد که 46/35 درصد از تنوع مربوط به بین گونه ها و بقیه تنوع مربوط به درون گونه ها بود. نتایج این تحقیق حاکی از همبستگی پایین (05/0 درصدی) بین نمودار خوشه ای حاصل از داده های مورفولوژیک با داده های نشانگرissr بود. با این وجود استفاده از نشانگر issr در مقایسه با داده های مورفولوژی بهتر توانست قرابت ژنتیکی بین ژنوتیپ ها و گونه های مورد بررسی را تعیین کند که حاکی از کارایی این نشانگر در تمایز بین ژنوتیپ های جنس براسیکا است.
سیما جوادی مقدم محمد حسین اهتمام
در بین علف های هرز انگل گل جالیز از مهم ترین انگل های خسارت زای ریشه در اراضی زراعی می باشد. جنس phelipanche عمدتا در مناطق مدیترانه، جنوب شرقی اروپا، خاورمیانه، غرب آسیا و شمال آفریقا یافت می شود. این علف هرز انگلی ارزش کمی و کیفی محصول را کاهش می دهد. روش های مختلفی جهت مدیریت گل جالیز اتخاذ شده است ولی هیچکدام از این روش ها نتوانستند بطور قابل قبولی این علف هرز را کنترل کنند. مدیریت کود و حاصلخیزی خاک می تواند در تخفیف خسارت گل جالیز به میزبان موثر باشد.گوجه فرنگی یکی از مهم ترین سبزیجات میوه ای تیره بادمجانیان است که به دلیل ارزش غذایی و مصرف بالا جایگاه دوم جهانی را بعد از سیب زمینی از نظر تولید به خود اختصاص داده است. سیلیسیم(si) دومین ترکیب عنصر معدنی در خاک پس از اکسیژن بوده و تقریبا 31% پوسته زمین را اشغال کرده است. اگرچه سیلیسیم بعنوان یک عنصر ضروری در گیاه مورد توجه قرار نگرفته است اما گزارشات حاکی از اثرهای سودمند آن در رشدونمو گیاهان و تخفیف تنش های زیستی و غیر زیستی است. بدین منظور تحقیقی جهت بررسی اثر سیلیسیم در مقاومت گوجه فرنگی در مقابل انگل گل جالیز انجام گرفت. بذرهای دو رقم حساس و مقاوم به گل جالیز، گوجه فرنگی در گلدان و در بستری از پرلیت و ماسه کشت شد. تیمار سیلیسیم در سه سطح صفر، 1 و 7/1 میلی مولار اعمال شد. نتایج نشان دادند که در شرایط آلودگی گوجه فرنگی به گل جالیز مصرف سیلیسیم در سطح 7/1 میلی مولار سبب افزایش تعداد روز تا ظهور اولین گل جالیز شد. کمترین تعداد کل گره، ارتفاع و تعداد ساقه گل جالیز نیز مربوط به تیمار سطح 7/1 میلی مولار سیلیسیم بود. همچنین کمترین وزن خشک اندام هوایی و زیرزمینی گل جالیز نیز در سطح 7/1 میلی مولار سیلیسیم دیده شد. سیلیسیم در افزایش ارتفاع بوته گوجه فرنگی تاثیر معنی داری نداشت اما بین دو رقم حساس و مقاوم به گل جالیز بیشترین ارتفاع مربوط به رقم مقاوم با سطح سیلیسیم 1میلی مولار بود. مصرف سیلیسیم تاثیری بر روی میزان کلروفیل و وزن خشک بخش هوایی گوجه فرنگی نداشت. مصرف سیلیسیم در سطح 7/1 میلی مولار باعث افزایش سطح برگ نسبت به سطوح دیگر سیلیسیم شد. اما افزایش میزان مصرف سیلیسیم تاثیر مثبتی بر وزن خشک ریشه گوجه فرنگی نداشت. همچنین مصرف سیلیسیم اثری بر روی محتوی آنزیم های آنتی اکسیدانی گوجه فرنگی نداشت. گوجه فرنگی متعلق به آن دسته از گیاهانی است از لحاظ جذب سیلیسیم پس زدنی(rejective) دارد. بنابراین قادر به جذب مقدار بالای سیلیسیم نیست و قسمت اعظم سیلیسیم در سطح ریشه باقی می ماند. و احتمالا افزایش سیلیسیم در ریشه منجر به القاء مقاومت به انگل گل جالیز می شود بطور مثال سیلیسیم می تواند از طریق ایجاد موانع فیزیکی در ریشه نفوذ گرهک های گل جالیز به داخل بافت میزبان محدود می شود. به طور کلی با توجه به اثر سیلیسیم بر روی صفات مورفولوژیکی گوجه فرنگی و انگل گل جالیز می توان گفت که نقش مثبت سیلیسیم در این تحقیق بیشتر بر روی صفات مربوط به انگل است.
وحید مرادی نسب مهران شیروانی
امروزه مسئله تخریب خاک حدود یک سوم از سطح خشکی های زمین را متأثر نموده است. مدیریت نامناسب منابع طبیعی می تواند منجر به از بین رفتن این سرمایه ارزشمند شود و زندگی بشر را با مشکل جدی روبرو نماید. کیفیت خاک بر ظرفیت آن در حفظ و تداوم باروری بیولوژیک، حفظ کیفیت زیست محیطی و افزایش سلامتی گیاه، انسان وحیوان دلالت دارد. فعالیت های مدیریتی به درجات مختلف بر کیفیت خاک موثر است و این تأثیر می تواند مثبت و یا منفی باشد. ارزیابی کیفیت خاک ابزاری است که مدیران می توانند از آن برای بررسی مشکلات خاک در کوتاه مدت استفاده کنند و همچنین راه کارهای مدیریتی مناسبی را برای حفظ کیفیت خاک در بلند مدت اتخاذ نمایند. مجتمع فولاد مبارکه به دلیل بحران آب و جلوگیری از آلودگی های زیست محیطی از پساب تصفیه شده به منظور آبیاری فضای سبز استفاده می نماید. این مطالعه برای آگاهی از تأثیر پساب بر کیفیت خاک در وضعیت فعلی و تصمیم گیری ها در آینده انجام گرفت. بدین منظور از ناحیه پیاز رطوبتی درختان از سه عمق 0-20، 20 -40 و 40-60 سانتی متر از اراضی آبیاری شده با پساب (به مدت 2، 6 و 18 سال)، آب چاه و خاک بدون آبیاری تهیه و به آزمایشگاه منتقل شد. سپس ویژگی های شیمیایی خاک ها شامل ph، هدایت الکتریکی، درصد ماده آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، نیتروژن کل، فسفر قابل دسترس، پتاسیم قابل تبادل، آهن، مس، روی، منگنز و نیکل (قابل دسترس)، آهن، مس، روی، منگنز و نیکل (کل) ، ویژگی های فیزیکی خاک شامل بافت، درصد ظرفیت نگهداری آب و درصد رس قابل پراکنش و ویژگی های بیولوژیکی خاک ها شامل تنفس پایه میکروبی، آنزیم آلکالین فسفاتاز و شدت آمونیفیکاسیون آرجنین در نمونه های خاک برداشت شده به روش های استاندارد اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد ph خاک در اراضی آبیاری شده با پساب نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت. شوری خاک در تیمارهای آبیاری شده با پساب با افزایش زمان نسبت به تیمار بدون آبیاری دارای روند افزایشی بود. درصد ماده آلی خاک در اراضی تحت آبیاری به دلیل استقرار پوشش جنگل مصنوعی نسبت به تیمار بدون آبیاری دارای افزایش معنی دار بود. آبیاری با پساب و آب چاه بر ظرفیت تبادل کاتیونی خاک تأثیر معنی داری نداشت. مقدار آهن، روی، مس و نیکل قابل دسترس خاک در اثر استفاده از پساب یک روند افزایشی را نشان داده بطوری که این خاک ها از نظر تغذیه گیاهی فاقد کمبود بر اساس مقادیر توصیه شده می باشد. مقدار مس، نیکل و روی کل خاک های تحت آبیاری بر اساس استاندارد و شاخص های آلایندگی، در حد مجاز آلودگی بود. تنفس پایه میکروبی و آمونیفیکاسیون آرجنین به دلیل استقرار پوشش گیاهی و کیفیت پساب افزایش معنی داری را در مقایسه با تیمار شاهد نشان می دهد. بین تیمارهای آبیاری با پساب و آب چاه از نظر فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز به عنوان شاخص آلودگی خاک ها، تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بطورکلی مدیریت آبیاری وجنگل کاری در اراضی سبز مجتمع فولاد مبارکه موجب بهبود کیفیت خاک این اراضی شده ولی در مورد برخی از ویژگی های خاک از جمله شوری پایش و بهبود شرایط خاک ضروری است.
زهرا روحانی مهدی قیصری
چکیده برنامه ریزی و طراحی فضای سبز بدون توجه به مسایل، استانداردها و الگوهای مطلوب و بهینه جهت گسترش، توسعه و طراحی های شهری ممکن نیست. در هر فضای شهری بخشی از منظر شهر، به کاربری فضای سبز اختصاص می یابد. بنابراین باید متناسب با شرایط طبیعی هر منطقه از گونه های گیاهی متناسب و سازگار با آن منطقه در توسعه فضای سبز استفاده کرد. در مناطق گرم و خشک ایران همچون اصفهان به دلیل شرایط نامناسب اقلیمی مانند بارش کم نزولات آسمانی و به دنبال آن کمبود آب باید نوع خاصی از گونه های گیاهی در طراحی فضای سبز این مناطق به کار گرفته شود. زیتون یکی از گیاهان مقاوم به خشکی است که به دلیل همیشه سبز بودن و مقاومت بالا به کم آبی طی چند سال اخیر مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا پژوهشی جهت بررسی پاسخ های فیزیولوژیک درختان زیتون به مدیریت آبیاری در فضای سبز شهری در طی سال های 1392-1391 در سایت آزمایشی باغ زیتون واقع درکوی اساتید دانشگاه صنعتی اصفهان و به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی نامتعادل در 3 تکرار و هر تکرار شامل سه درخت به اجرا در آمد. تیمارهای آبیاری شامل شش روش توزیع و پخش آب با سیستم آبیاری قطره ای (m1,m2,m3,m4,m5,m6) به همراه یک تیمار آبیاری سطحی (m7) بود. حجم آب آبیاری در تمامی تیمارها یکسان و به یک اندازه بود. در طی این دوره شاخص هایی نظیر ارتفاع، قطر، حجم تاج پوشش، ارتفاع تاج پوشش، وزن تر و خشک برگ، پرولین، قند ، میزان رشد شاخه ها، شاخص سبزینگی، درصد نیتروژن، شاخص کلروفیل فلورسنس، میزان کلروفیل , a b و کل، فتوسنتز، هدایت روزنه ای و دی اکسیدکربن زیر روزنه اندازه گیری گردید. بر اساس نتایج بدست آمده بطور کلی تاثیر تیمارهای متفاوت آبیاری بر میزان افزایش ارتفاع، افزایش قطر، افزایش ارتفاع تاج پوشش و افزایش حجم تاج پوشش تاثیر معنی داری نداشت هر چند که میزان شاخص های نام برده در تیمارهای آبیاری قطره ای نسبت به آبیاری سطحی بیشتر بود ولی در نهایت سبب معنی دار شدن آنها نگردید. وزن تر و وزن خشک برگ با تغییر سیستم آبیاری از سطحی به قطره ای کاهش یافت به طوری که بیشترین میزان وزن تر و خشک برگ در تیمار آبیاری قطره ای با دور آبیاری پنج روزه (m2) رقم خورد و کمترین میزان وزن تر و خشک مربوط به تیمار آبیاری سطحی (m7)بود که برای وزن تر برگ به ترتیب برابر با 10/6 و 12/4 و در وزن خشک برابر با 11/3 و 2 بود. میزان پرولین و کربوهیدرات های محلول برگ در تیمار آبیاری سطحی بیشتر از قطره ای بود اما در مجموع سبب معنی دار شدن آنها نگردید. همچنین رشد شاخه های سال جاری با تغییر سیستم از سطحی به قطره ای روند کاهشی نشان داد به صورتی که در تیمار m2 بیشترین میزان رشد سال جاری شاخه ها که برابر با 04/2 بود بدست آمد و در تیمار m7 کمترین میزان رشد شاخه ها که برابر با 82/0 بود حاصل شد. تاثیر تیمارهای متفاوت آبیاری بر سایر شاخص-های اندازه گیری شده نیز معنی داری نبود. در مجموع نتایج نشان داد که تغییر سیستم آبیاری از سطحی به قطره ای در درختان کهنسال زیتون بر اکثر صفات اندازه گیری شده تاثیر مثبت داشت، اگرچه تفاوت ها معنی دار نشد. همچنین در نتایج یکساله این طرح هیچ محدودیتی در تغییر سیستم آبیاری از سطحی به قطره ای مشاهده نشد، لذا پیشنهاد می شود بررسی شرایط درختان پس از گذشت چند سال مورد بررسی قرار گیرد.
زهرا زندی آتشبار محمدرضا سبزعلیان
گلرنگ زراعی(carthamus tinctorius l.) از اولین گیاهانی است که در خاور نزدیک، هند، چین و ژاپن کشت می شده و احتمالاً در شمال شرقی هند و خاورمیانه اهلی شده است. این گیاه در کشور ایران نیز از دیرباز به صورت زراعت فرعی و با هدف تهیه رنگ از گل های آن کشت می شده است. کشت این گیاه به دلیل دارا بودن اسید چرب غیر اشباع و ضروری لینیولئیک، کیفیت تغذیه ای بالای آن که در برخی ارقام در حد روغن زیتون می باشد، مصارف دارویی قابل ملاحظه و سازگاری بسیار بالا برای رشد در اقلیم خشک و نیمه خشک ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است.هدف اصلی اصلاح گران گلرنگ تولید و معرفی ارقامی با عملکرد بالا می باشد. با توجه به بررسی های مختلف عملکرد دانه در گلرنگ از طریق ژنتیکی و محیطی تحت تأثیر تعداد غوزه در بوته، تعداد دانه در غوزه، قطر غوزه و وزن صددانه قرار می گیرد. این پژوهش در سال 1391-1392 با هدف بررسی ژنتیک قطر غوزه به عنوان جزء عملکرد گلرنگ و همبستگی آن با میزان عصاره دارویی در گلرنگ انجام گرفت. بدین منظور دو ژنوتیپ اخذ شده از بانک ژن آمریکا که از نظر صفت قطر غوزه تفاوت زیادی داشتند به عنوان والدین شرکت کننده در تلاقی انتخاب شدند. یکی از والدینpi53بود که ژنوتیپی پاکوتاه، زودرس و خارداربا غوزه هایی بسیار کوچک با میانگین 6/19 میلیمتر بوده وگلبرگ های زرد رنگی داشت. ژنوتیپ دیگر، با نام piglپا بلند و خارداربوده و دارای غوزه های بسیار بزرگ با میانگین 38 میلیمتر و گلبرگ های قرمز بود. پس از انجام تلاقی های مستقیم و معکوس، به منظور استحصال بذر f2و بررسی صفات در نسل f1 بذور هیبرید کشت و گیاهان حاصل خودگشن شدند. بذور f2 کشت شده و صفات قطر غوزه و سایر اجزاء عملکرد روی آن ها اندازه گیری شد. بر اساس نتایج به دست آمده از تجزیه واریانس صفات، ارتفاع بوته، قطر غوزه، تعداد ساقه جانبی در بوته و تعداد دانه در غوزه در نتاج f2 وراثت پذیری عمومی بالایی داشتند. وراثت پذیری عمومی این صفات به ترتیب 92، 91، 88 و 3/73 درصد برآورد شد.نتایج همبستگی بین صفات نشان داد که با افزایش قطر غوزه، مقدار رنگدانه های موجود در گلبرگ و تعداد بذر در غوزه افزایش می یابد و رنگ گلبرگ قرمز غالبیت دارد.با استفاده از واریانس ژنوتیپی نتاج f2 وفنوتیپی والدین، مشخص شد که احتمالاً یک جفت ژن کنترل کننده صفت قطر غوزه می باشد. استفاده از این ژن ممکن است در برنامه های اصلاحی آینده، افزایش عملکرد را در پی داشته باشد.
عبدالرسول حیدری اصل جمشید رزمجو
کشت مخلوط می تواند به عنوان راه کاری موفق در جهت افزایش عملکرد محصولات زراعی و کنترل علف های هرز مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین پژوهشی در سال زراعی 1392-1391 به منظور بررسی اثر سطوح مختلف نیتروژن، تداخل علف هرز منداب و روش های مختلف کاشت بر کارایی کشت مخلوط بزرک و شبدر برسیم به صورت تجزیه مرکب طرح کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه آزمایشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. سطوح مختلف نیتروژن در سه سطح (شاهد، 30، 60 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) به عنوان محیط های مختلف در نظرگرفته شدکه در هر یک از این محیط ها تداخل علف هرز منداب در پلات اصلی (تداخل و عدم تداخل) و نیز روش های مختلف کاشت در پلات فرعی( کشت خالص بزرک با تراکم560 بوته در مترمربع،کشت خالص شبدر برسیم با تراکم 430 بوته در مترمربع، کشت مخلوط درهم با نسبت 50-50 و کشت مخلوط ردیفی با نسبت 50-50)مطالعه شد. نتایج آزمایش نشان داد اثر کود نیتروژن اثر معنی داری بر ارتفاع، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد کپسول در بوته(بزرک)، تعداد گل آذین در بوته(شبدر برسیم)، وزن هزار دانه(شبدر برسیم)، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه داشت. تداخل علف هرز منداب باعث کاهش کلیه صفات اندازه گیری شده در هر دو گیاه بزرک و شبدر برسیم نسبت به عدم تداخل علف هرز منداب شد به جز ارتفاع که در تیمارهای تداخل علف هرز منداب گیاهان زراعی از ارتفاع بیش تری برخوردار بودند. بیش ترین ارتفاع، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد کپسول در بوته(بزرک)و تعداد گل آذین در بوته(شبدر برسیم) در کشت مخلوط بدست آمد. بیش ترین عملکرد بیولوژیک و دانه بزرک در سطح کودی 60 کیلوگرم در حالت عدم تداخل و کم ترین آن در سطح کودی 60 کیلوگرم در حالت تداخل علف هرز منداب به دست آمد. شبدر برسیم بیش ترین عملکرد را در سطح کودی 30 کیلوگرم در هر دو حالت تداخل و عدم تداخل داشت. گرچه عملکرد بیولوژیک و دانه بزرک و شبدر برسیم در کشت خالص به دلیل افزایش تراکم بیش تر از کشت مخلوط بود ولی ler جزیی هر دو گیاه در همه تیمارهای مورد مطالعه بیش تر از 5/0 بود که نشان داد کشت مخلوط به کشت خالص هر یک از گیاهان برتری داشت. بیش ترین نسبت برابری زمین کشت مخلوط در سطح کودی 30 کیلوگرم از هر دو مخلوط درهم و ردیفی حاصل شد. با توجه به شاخص های درجه تهاجمی و نسبت رقابت کنندگی در مخلوط بزرک و شبدر برسیم، گیاه شبدر برسیم گیاه غالب بود. بیش ترین وزن خشک علف هرز منداب در کشت خالص بزرک و سطح کودی 60 کیلوگرم و کم ترین آن در کشت مخلوط درهم در سطح کودی شاهد به دست آمد. نتایج این آزمایش نشان داد که کشت مخلوط این دو گیاه و استفاده از 30 کیلوگرم نیتروژن در هکتار نسبت به تک کشتی آن ها دارای برتری بوده و عملکرد بالاتری را به دست می دهد. همچنین ترکیب این دو گیاه در کشت مخلوط در کاهش وزن خشک علف هرز منداب موثر است.
سهیلا اسپنانی محمد مهدی مجیدی
این مطالعه به منظور بررسی تاثیر خویش¬آمیزی اجباری بر خصوصیات مورفولوژیک و زراعی در دو گونه علوفه¬ای علف باغ (dactylis glomerata) و علف پشمکی (bromus inermis) در سال زراعی 92¬-¬91 انجام شد. طی سال¬های گذشته تعداد 25 رقم از دو گونه علف باغ و علف پشمکی مستقر شده بودند. در سال 1391 تعدادی بوته از هر جمعیت انتخاب شد، و در هر بوته نیمی از خوشه¬ها خودگشن و به نیم دیگر اجازه آزادگرده¬افشانی داده شد. بذور خودگشن (1s) و آزادگرده افشان (op) حاصله به همراه والدین (0s) مواد ژنتیکی این آزمایش را تشکیل دادند. برای هر گونه، پژوهش به صورت آزمایش اسپلیت¬پلات در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. جمعیت¬های خودگشن، آزادگرده¬افشان و والدینی به عنوان فاکتور اصلی و 25 ژنوتیپ به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که بالاترین تنوع فنوتیپی برای اکثر صفات در علف باغ و علف پشمکی در جمعیت خودگشن مشاهده شد که حاکی از تنوع بالا در این جمعیت است. مقایسه میانگین صفات بین سه جمعیت مورد مطالعه در علف باغ نشان داد در جمعیت خودگشن عملکرد علوفه خشک چین اول و دوم کاهش معنی¬داری (44، 20 درصد) نسبت به والدین داشت. جمعیت آزادگرده¬افشان نیز تفاوت معنی¬داری با جمعیت والدین از نظر این صفات داشت. در گیاه علف پشمکی اکثر صفات در جمعیت خودگشن و والدینی اختلاف معنی¬داری با هم نشان ندادند. در این گیاه جمعیت خودگشن زودرس¬تر از والدین بود و کاهش معنی¬داری نیز از نظر ارتفاع نسبت به جمعیت والدینی نشان داد. بیشترین مقدار واریانس ژنتیکی در جمعیت آزادگرده¬افشان و خودگشن علف باغ به ترتیب مربوط به صفت عملکرد علوفه¬ترچین اول و دوم بود. در جمعیت¬های خودگشن و آزادگرده¬افشان علف پشمکی نیز بیشترین مقدار واریانس ژنتیکی متعلق به عملکرد علوفه¬تر چین اول بود. واریانس ژنتیکی و واریانس محیطی برای اکثر صفات در هر دو گونه در جمعیت خودگشن بیشتر از جمعیت آزادگرده¬افشان بود. وراثت¬پذیری عملکرد علوفه خشک برای جمعیت خودگشن و آزادگرده¬افشان در گیاه علف باغ به ترتیب 6 (عمومی) و 22 (خصوصی) درصد و وراثت¬پذیری خصوصی به روش والد¬-¬نتاج 17 و 28 درصد برآورد گردید. وراثت¬پذیری عملکرد علوفه خشک برای جمعیت خودگشن و آزادگرده¬افشان در گیاه علف پشمکی به ترتیب 68/14 (عمومی) و 33 (خصوصی) درصدو وراثت¬پذیری خصوصی به روش والد¬-¬نتاج 3 و 28 درصد برآورد گردید. بر اساس نتایج قابلیت ترکیب¬پذیری در جمعیت آزادگرده¬افشان در گیاه علف باغ مشخص شد که در صفت عملکرد علوفه خشک ژنوتیپ¬های 9، 5،24 و 6 بالاترین مقادیر را نشان داد. در گیاه علف پشمکی نیز برای این صفت ژنوتیپ-های 6، 1 و 20 ترکیب¬پذیری بیشتری داشتند. نتایج نشان داد که به نظر می¬رسد، آزمون نتاج خودگشن و آزادگرده¬افشان از کارایی کافی برای انتخاب والدین در هر دوگونه برخوردار است. با توجه به تولید گیاهچه¬هایی با قابلیت بقا وعملکرد مطلوب گیاهان در هر دو گونه مورد بررسی احتمال ایجاد اینبرد لاین برای انجام مطالعات اصلاحی امکان¬پذیر است.
احسان عطایی محمد رضا سبزعلیان
خانواده چتریان apiaceae(umbeliferae) دارای 300 تا 455 جنس و 3000 تا 3750 گونه می باشد. این خانواده دارای تعدادی از گیاهان زراعی- دارویی می باشدکه انسان از آنها به صورت روزمره به عنوان سبزیجات و یا از عصاره ی آنها به عنوان نوشیدنی استفاده می کند. عرصه رویش اکثر جنس های این تیره مناطق مدیترانه ای، ترکیه، ایران و ترکمنستان است و این مناطق را خاستگاه اولیه این گیاهان می دانند. از شاخص ترین این گیاهان می توان به هفت گونه ی رازیانه با نام علمیfoeniculum vulgare m ، شوید با نام علمیanethum graveolens l. ، زیره سبز با نام علمیcuminum cyminum ، هویج فرنگی با نام علمیdaucus carota ، هویج ایرانی(زردک) با نام علمی pastinaca sativa ،گشنیز با نام علمیcoriandrum sativum l. و جعفری با نام علمیpetroselinum crispum اشاره کرد. این پژوهش به منظور بررسی تنوع ژنتیکی درون گونه ای و بین جنس های نام برده به وسیله بررسی برخی صفات مورفوفنولوژیک در راستای تعیین روابط خویشاوندی آنها و همچنین ارزیابی سیستم زادآوری این گیاهان از نظر میزان خودگشنی و دگرگشنی، در قالب طرح آزمایشی بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. نتایج آمار توصیفی نشان داد که گونه های مورد مطالعه از نظر اکثر صفات مورد بررسی هم پوشانی اندکی دارند. بازه تغییرات توده های مورد مطالعه از نظر شاخص توان خودگشنی بیانگر این موضوع بود که هفت گونه مورد مطالعه از لحاظ نوع سیستم زادآوری در سه گروه خودگشن، دگر گشن و حد واسط قرار می گیرند به نحوی که گونه زیره سبز با شاخص توان خودگشنی 16/69 درصد تنها گونه خودگشن و دو گونه گشنیز و جعفری با 21/43 و 46/32 درصد خودگشنی دو گونه حد واسط بودند. شاخص توان خودگشنی برای گونه های رازیانه، شوید و هویج به ترتیب 87/8 ، 85/11 و 92/16 درصد بود که نشان دهنده دگرگشن بودن این سه گونه می باشد. نتایج تجزیه خوشه ای بر اساس 13 صفت مورد مطالعه نشان داد که 28 ژنوتیپ این پژوهش در هفت گروه تقسیم شدند. از هفت گونه موجود شش گونه به طور کامل از هم جدا شدند و تنها گونه های هویج و زردک در یک گروه قرار گرفتند. همچنین نه توده رازیانه به دو گروه زودرس و دیر رس تفکیک شدند. نتایج آزمون f بیل برای گروه های حاصل از تجزیه خوشه ای بیانگر این موضوع بود که در مجموع صفات طول و عرض دانه، نسبت ارتفاع به تعداد شاخه فرعی، ارتفاع، تعداد شاخه فرعی، تعداد روز تا 50% گلدهی و تعداد روز تا 50% میوه دهی بیشترین نقش را در تفکیک گروه ها داشتند. بای پلات حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی نیز گروه بندی بر اساس تجزیه خوشه ای را تایید کرد. تجزیه تابع تشخیص برای تمام گونه ها نشان داد که تمام گونه ها به غیر از زردک و هویج از یکدیگر متمایز هستند و صفات طول و عرض دانه بیشترین نقش را در تفکیک گونه های یک ساله و دو ساله از یکدیگر داشتند. تجزیه تابع تشخیص برای گیاهان با عادت رشدی یک ساله و دو ساله به صورت مجزا، تمایز گونه های موجود در هر گروه را بهتر نشان داد. برای گونه های یک ساله، صفات عرض دانه، طول دانه و درصد اسانس بیشترین نقش را در تفکیک گونه ها داشتند و برای گونه های دو ساله صفات وزن هزار دانه و عرض دانه بیشترین تاثیر را داشتند. دو گونه شوید و هویج بیشترین فاصله را نسبت به هم داشتند و گونه های زردک و هویج بیشترین شباهت را در بین تمام گونه ها دارا بودند. در بین گیاهان با عادت رشدی یک ساله شوید و گشنیز نزدیکترین گونه ها به یکدیگر بودند و دو گونه رازیانه و شوید بیشترین فاصله را نسبت به یکدیگر داشتند. در بین گونه های دو ساله جعفری با زردک فاصله کمتری نسبت به گونه هویج داشت.
عظیمه نجفی پور محمد مهدی مجیدی
چکیده اسپرس از جمله گیاهان مرتعی و زراعی است که به لحاظ ارزش تغذیه¬ای بالا و ویژگی¬های مطلوب بویژه تحمل به تنش¬ها در کشور مورد توجه می¬باشد. این گیاه با داشتن 170 گونه یکساله و چند ساله یکی از مهم¬ترین گیاهان علوفه¬ای مرتعی و زراعی محسوب می¬شود و مرکز تنوع آن نواحی معتدل منطقه ایرانی- تورانی است. علی رغم اینکه اسپرس پراکنش جغرافیایی وسیعی در کشور دارد، مطالعات در زمینه بررسی تنوع ژنتیکی گونه¬ها و تنوع ژنتیکی خصوصیات بذری در گونه های اهلی و وحشی و ارتباط آنها با ویژگی¬های علوفه¬ای در اسپرس اندک بوده است. به منظور بررسی تنوع و تشریح روابط بین عملکرد و اجزاء عملکرد بذر، 93 ژنوتیپ از 22 گونه شامل 20 گونه وحشی به همراه 2 گونه زراعی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار طی سال¬های 1391-1392 در مزرعه دانشگاه صنعتی اصفهان انجام پذیرفت. نتایج حاکی از اختلاف و تنوع ژنتیکی بالا بین ارقام بود. بیش¬ترین مقدار ضریب تنوع فنوتیپی در ارقام وحشی و اهلی به ترتیب مربوط به صفت عملکرد بذر در بوته و باروری بود. بیش¬ترین مقدار ضریب تنوع ژنتیکی مربوط به صفات طول خوشه و باروری بود که به ترتیب در ارقام وحشی و اهلی مشاهده شد. بیش¬ترین وراثت پذیری برای صفت طول خوشه در ارقام وحشی و برای صفت وزن صد دانه در ارقام اهلی مشاهده شد که حاکی از نقش عمده آثار ژنتیکی در کنترل این صفات می¬باشد. نتایج نشان داد گونه onobrychis inermis بیش¬ترین عملکرد بذر در بوته و عملکرد علوفه خشک و گونه o. montana و o. oxyodonta بیش¬ترین عملکرد علوفه تر را دارا بودند. همچنین گونه¬های o. vaginalis، o. chorassanica، o. vassilczenkoi و o. sintenisii مقاوم¬ترین و گونه o. persica حساس¬ترین گونه به سفیدک سطحی شناخته شدند. نتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد، همبستگی عملکرد بذر در بوته با صفات تعداد ساقه در بوته، تعداد دانه در خوشه عملکرد علوفه تر و خشک مثبت و معنی¬دار و با صفات طول خوشه، روز تا گلدهی و سفیدک سطحی منفی و معنی¬دار بود. به منظور تعیین صفات دخیل در توجیه عملکرد دانه رگرسیون گام به گام انجام شد. نتایج نشان داد تعداد ساقه در بوته و تعداد دانه در خوشه بیش¬ترین تغییرات عملکرد بذر را توجیه نمودند. همچنین نتایج ضرایب مسیر نشان داد این صفات دارای بیش¬ترین اثر مستقیم بر عملکرد بذر در بوته بودند. نتایج تجزیه خوشه¬ای گونه¬ها بر اساس صفات مورفولوژیک و زراعی توانست تا حد زیادی گونه¬ها را بر اساس قرابت ژنومی و ژنتیکی از همدیگر تفکیک نماید.
محمد بیگی بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی
اسپرس (onobrychis vicifolia, l) گیاهی چندساله و از خانواده بقولات بوده و ایران یکی از مهمترین مراکز تنوع جنس اسپرس به شمار می رود. با وجود اهمیت این گیاه در مراتع ایران، با این حال، تحقیقات بر روی توده های بومی اسپرس در کشور محدود و عمدتا به صورت منطقه ای صورت گرفته است. بررسی تنوع ژنتیکی توده های مختلف گیاه اسپرس می تواند در حفظ ذخایر ژرم پلاسم این گیاه و کمک به برنامه های اصلاحی موثر باشد. استفاده از نشانگرهای مولکولی می تواند در بررسی تنوع ژنتیکی توده های مختلف گیاه اسپرس کمک موثری نماید. بر همین اساس در این تحقیق ازنشانگر مولکولی sarp که ترکیبی از سادگی، قابلیت اطمینان بالا، پوشش متوسط سرتاسری ژنوم و با قابلیت تکثیر نواحی کد کننده در ژنوم است استفاده شد. تعداد 17 توده مختلف گیاه اسپرس متعلق به چهار گونه o.vicifolia (تعداد 13 توده)، o.vicifolia (تعداد یک توده)، o.vicifolia (تعداد یک توده) و o.vicifolia (تعداد یک توده) از مناطق مختلف کشور جمع آوری گردید و پس از استخراج dna از برگ تازه و تعیین کمیت و کیفیت، dna استخراج شده در واکنش های pcr استفاده گردید. از مجموع 10 ترکیب آغازگری مورد استفاده 88 نوار حاصل شد که از این تعداد، 73 نوار (95/82 درصد) چندشکل بودند. میانگین مقدار 45/0 = pic نشان دهنده قدرت مناسب نشانگر srap در بررسی تنوع ژنتیکی در گیاه اسپرس می باشد. در بررسی تنوع ژنتیکی بین توده ها، دامنه فاصله ژنتیکی بین توده های مورد مطالعه بین 124/0 و 349/0 بدست آمد. از نظر پراکنش استانی توده ها، کمترین فاصله ژنتیکی بین توده های مربوط به کشور روسیه (کدهای p و q) و بیشترین فاصله ژنتیکی بین توده های مربوط به مناطق دماوند و نجف آباد (کدهای g و m) محاسبه گردید. مقدار عددی 33/1 بدست آمده برای جریان ژنی بین گروه ها (nm) نشان داد که در جمعیت های مورد مطالعه جریان ژنی وجود دارد ولی این جریان تا حدی نیست که بتواند موجب همگن شدن جمعیت ها شود. دامنه میزان شاخص اطلاعات شانون برای ترکیبات آغازگری بین 31/0 تا 52/0 محاسبه گردید. در تجزیه خوشه ای داده هایsrap، دندوگرام ترسیم شده با استفاده از نرم افزار ntsys-sp, ver 2.02e. نتوانست ژنوتیپ های مورد استفاده در این تحقیق را در گروه های جداگانه قرار دهد. به عبارت دیگر اختلاط توده ها در یکدیگر نشان دهنده تنوع ژنتیکی اندک بین توده ای می باشد. تجزیه هماهنگ اصلی نیز نشان داد که سه مولفه اول در مجموع 629/45 درصد از کل تغییرات را توجیه می-کنند، بنابر این روش تجزیه خوشه ای به عنوان بهترین روش برای ارزیابی تنوع ژنتیکی بین توده های اسپرس با استفاده از داده های srap می باشد.
وحیده سادات رضوی قدرت الله سعیدی
استفاده در این پژوهش، 42 نشانگر در بین والدین چندشکلی نشان دادند و برای انجام pcr در بین 105 نتاج f2 استفاده شدند. پس از امتیازدهی نوارها، با استفاده از نرم افزار mapmaker/exp ver3.3 با معیار حداکثر فاصله 50 سانتی مورگان و حداقل lod برابر3 ، پنج گروه پیوستگی تشکیل شد.20 نشانگر est-ssr ، چهار صفت فیزیولوژیک و صفت مورفولوژیک رنگ بذر در نقشه قرار گرفتند.درگروه اول، پنج نشانگر est-ssr ، چهار صفت فیزیولوژیک و صفت رنگ بذر قرار گرفت. در گروه دوم و سوم هرکدام دو نشانگر est-ssr و گروه چهارم و پنجم به ترتیب شش و پنج نشانگر est-ssr قرار گرفت. در کل پنج گروه پیوستگی 6/785 سانتی مورگان از نقشه را پوشش داد. کلیه آغازگرهایی که درگروه لینکاژی چهارم قرار گرفتند، در نقشه توافقی تهیه شده توسط کلوتیر و همکاران نیز همگی در گروه لینکاژی هفتم بودند. اغلب نشانگرهایی که در مطالعه حاضر به هیچ گروه پیوستگی تعلق نگرفتند، در نقشه توافقی یا بر روی گروههای پیوستگی متفاوت قرار داشتند و یا در فاصله ایی بیشتر از 50 سانتی مورگان از دیگر نشانگرها بودند، که این امر دلیل اصلی عدم لینکاژ بیش از 40 درصد از نشانگرهای مورد بررسی در این مطالعه بود. تجزیه به مولفه های تعدیل شده (pcoa) پایین(25%) ، تایید کننده پراکندگی و توزیع یکنواخت نشانگرهای مورد استفاده در سطح ژنوم بود. در نهایت نمای کروموزومی گروه های پیوستگی با استفاده از نرم افزار winqtlcart2.5 ترسیم شد.
فاطمه پیرنجم الدین محمد مهدی مجیدی
خشکی یکی از مهم ترین عوامل کاهش تولید گیاهان زراعی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود. بررسی پاسخ گیاهان زراعی به تنش کمبود آب جهت کاهش آب مصرفی در مناطق مواجه با کمبود آب مهم می باشد. این مطالعه با اهداف بررسی اثر تنش خشکی متوسط و شدید بر خصوصیات ریختی و بیوشیمیایی و ارتباط آن با تحمل به خشکی ژنوتیپ ها در مزرعه در گیاه فسکیوی بلند انجام شد. تعداد 24 ژنوتیپ فسکیوی بلند از نتاج پلی کراس بر اساس ارزیابی تحمل به خشکی آن ها در مزرعه طی سال های 1391-1388 انتخاب شدند. این ژنوتیپ ها بر اساس شاخص تحمل (tol) و شاخص تحمل به خشکی (sti) به سه گروه متحمل، نیمه متحمل و حساس تقسیم شدند. سپس 24 ژنوتیپ در سال 1391 به صورت کلونی در گلدان هایی (لوله های pvc) با ارتفاع 60 سانتی متر و قطر 16 سانتی متر جهت اندازه گیری خصوصیات ریختی و بیوشیمیایی کشت گردیدند. ژنوتیپ ها در سه سطح تنش خشکی (شاهد، تنش خشکی متوسط و تنش خشکی شدید) به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار بررسی شدند. نتایج نشان داد که تنش رطوبتی تاثیر بسیار معنی داری بر روی همه صفات داشت. بین ژنوتیپ ها ی مورد بررسی از نظر کلیه صفات مورد اندازه گیری تفاوت معنی داری مشاهده شد، که بیانگر تنوع ژنتیکی بالا در بین ژنوتیپ ها از نظر این صفات و موثر بودن انتخاب در بین این ژنوتیپ ها می باشد. اثر متقابل تنش خشکی و ژنوتیپ نیز برای همه صفات مورد اندازه گیری معنی دار شد با افزایش شدت تنش خشکی نسبت ریشه به اندام هوایی در هر دو عمق افزایش معنی داری نسبت به حالت شاهد نشان داد. تحت شرایط تنش خشکی متوسط و شدید طول تجمعی ریشه افزایش نشان داد. تنش رطوبتی نسبت به حالت شاهد میزان کارتنوئید، کلروفیل a، نسبت کلروفیل a/b، پرولین، کربوهیدرات محلول و فعالیت آنزیم پراکسیداز را به طور معنی دار افزایش داد. در سطح تنش خشکی متوسط وزن علوفه خشک با طول ریشه، سطح ریشه، حجم ریشه، وزن تر و خشک ریشه همبستگی مثبت و معنی داری نشان داد، بنابراین می توان با انتخاب غیر مستقیم به ژنوتیپ هایی با عملکرد مطلوب دست یافت. در سطح تنش خشکی شدید محتوای آب نسبی برگ با آنزیم های کاتالاز و آسکوربات پراکسیداز همبستگی مثبت داشت. بر اساس رگرسیون مرحله ای در شرایط شاهد قطر طوقه، درشرایط تنش خشکی متوسط وزن تر ریشه و در شرایط تنش شدید نسبت ریشه به اندام هوایی بیشترین تنوع وزن علوفه خشک را توجیه نمودند. نتایج تجزیه خوشه در هر سه محیط رطوبتی و تجزیه به مولفه های اصلی در شرایط تنش خشکی متوسط و شدید نشان داد که برخی از ژنوتیپ های فسکیوی بلند از سیستم ریشه ای گسترده و صفات فیزیولوژیک مناسب با تحمل به خشکی برخوردار نبودند، هم چنین در شرایط مزرعه نیز دارای شاخص sti پایین و tol بالا بودند. این ژنوتیپ-ها به تنش خشکی حساس هستند. تعدادی دیگر از ژنوتیپ های فسکیوی بلند دارای سیستم ریشه ای گسترده، ظرفیت فتوسنتزی و وزن علوفه خشک بالایی بودند، این ژنوتیپ ها هم چنین دارای کمترین شاخص tol و بیشترین شاخص sti در شرایط مزرعه بودند. این ها از طریق مکانیزم های تحمل و اجتناب از خشکی، به تنش خشکی سازگار و متحمل شدند، که می توانند برای برنامه های اصلاحی بعدی و ایجاد واریته ساختگی مورد استفاده قرار گیرند.
ُسیاره ایرانی محمد مهدی مجیدی
این پژوهش طی سه مطالعه جداگانه انجام شد. خانواده های ناتنی پلی کراس و آزاد گرده افشان در برنامه های اصلاح نباتات به منظور برآورد اطلاعات ژنتیک کمی، روش های متداول و با کارایی بالا هستند. در مطالعه اول 30 خانواده ناتنی اسپرس (16 پلی کراس و 14 آزاد گرده افشان) در دو سال تحت شرایط بدون تنش و تنش خشکی (آبیاری پس از تخلیه 40 و 80 درصد رطوبت قابل استفاده خاک) از نظر صفات مورفولوژیک، زراعی و فیزیولوژیک مورد ارزیابی قرارگرفتند. مواد گیاهی کلونی با ژنوتیپ های یکسان در برنامه های اصلاحی به منظور برآورد دقیق اثر محیط، اثر متقابل ژنوتیپ × محیط و تخمین پارامترهای ژنتیکی استفاده می شود. در مطالعه دوم، به منظور بررسی تنوع ژنتیکی بین و درون توده های اسپرس ایرانی از طریق ارزیابی کلونی 177 ژنوتیپ (21-11 ژنوتیپ از 11 اکوتیپ) از طریق برش طوقه به هشت کلون تقسیم شدند و از نظر صفات مختلف در گلخانه مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مطالعه سوم، درصد انتقال پذیری نشانگر های جنس medicago بر روی جنس اسپرس بررسی و تنوع ژنتیکی مولکولی و مورفولوژیک گونه های مختلف اسپرس مطالعه گردید.
سجاد اسکینی آقافخر میرلوحی
گونه های وحشی گلرنگ منبع مهمی از ژن های مفید هستند که می توانند از طریق تلاقی بین گونه ای پایه ژنتیکی ارقام زراعی را گسترش دهند. این پژوهش در قالب دو مطالعه جداگانه انجام گردید. مطالعه اول به منظور بررسی تنوع ژنتیکی، تحمل به خشکی و ارزیابی پتانسیل تولید 140 فامیل از 8 جمعیت f3 حاصل از تلاقی 3 گونه اهلی و وحشی گلرنگ شامل c. tinctorius، c. palaestinus و c. oxyacanthus انجام پذیرفت. دو ژنوتیپ از گونه زراعی گلرنگ با نام “i” و “c” با گونه c. palaestinus (p) و گونه c. oxyacanthus (o) به صورت مستقیم و متقابل تلاقی پیدا کردند. همه فامیل های f3 به همراه ژنوتیپ های والدینی، در دو محیط عدم تنش و تنش خشکی به صورت طرح لاتیس ساده با دو تکرار مورد بررسی قرار گرفتند. مطالعه دوم به منظور بررسی نحوه توارث صفات کیفی بر روی 240 فامیل از 5 جمعیت f3 حاصل از تلاقی 3 گونه اهلی و وحشی گلرنگ شامل c. tinctorius، c. palaestinus و c. oxyacanthus انجام شد. نتایج مطالعه اول نشان داد، بین همه فامیل های f3 مورد بررسی و همچنین بین تلاقی های مختلف f3 اختلاف بسیار معنی داری برای تمامی صفات وجود داشت که حاکی از تنوع بالا در ژرم پلاسم مورد مطالعه می باشد. بر اساس نتایج مطالعه دوم، صفات مضرس بودن حاشیه برگ روزت، خارداری، شکل براکته و شکل دانه عمل ژنی غالبیت کامل و صفات فرورفتگی برگ روزت و اندازه براکته عمل ژنی غالبیت ناقص را از خود بروز دادند.
وحید محسنی آقافخر میرلوحی
از تلاقی بین گونه ای، بخصوص تلاقی با گونه های وحشی می توان به منظور افزایش تنوع ژنتیکی و ایجاد ارقام جدید استفاده نمود. در این راستا این پژوهش به منظور بررسی تنوع ژنتیکی، ارزیابی تحمل به تنش خشکی و توارث پذیری صفات بر روی هفت جامعه f2 حاصل از تلاقی گونه اهلی با دو گونه وحشی گلرنگ (c. palaestinus و c. oxyacanthus) انجام پذیرفت. دو ژنوتیپ از گونه زراعی گلرنگ با نام “i” و “c” با گونه c. palaestinus (p) و گونه c. oxyacanthus (o) به صورت مستقیم و متقابل تلاقی پیدا کردند. تلاقی ها به همراه والدین (تیمارها) در دو محیط رطوبتی (عدم تنش و تنش خشکی) به صورت تجزیه مرکب در قالب طرح پایه بلوک های کاملا تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس شاخص های میانگین حسابی عملکرد (mp)، میانگین هندسی (gmp)، تحمل به تنش (sti) و شاخص مقاومت نسبی (snpi)، تلاقی های pi، ip، cp و pc بیشترین مقدار تحمل به خشکی را داشتند. در میان شاخص های مورد استفاده، شاخص-های sti، gmp و snpi به عنوان بهترین شاخص ها برای گزینش متحمل ترین تلاقی ها به تنش رطوبتی معرفی شدند. در بررسی توارث پذیری صفات اندازه گیری شده، حاشیه برگ روزت، خارداری، خار در نوک براکته، شکل براکته، جهت گیری نوک براکته و شکل بذر عمل ژنی غالبیت کامل (نسبت 3:1) و صفاتی نظیر شکل برگ روزت و اندازه براکته عمل ژنی غالبیت ناقص (نسبت 1:2:1) را از خود بروز دادند. در بررسی رنگ گل اولیه در تلاقی های pi و ip عمل ژنی غالبیت ناقص (نسبت 1:2:1) و برای سایر تلاقی ها انواع اپیستازی دیده شد. نتایج توارث پذیری رنگ بذر در تلاقی های po، co و io عمل اپیستازی غالب (نسبت 12:3:1) را نشان داد.
مریم صفاری آقافخر میرلوحی
خشکی یکی از مهم ترین عوامل کاهش تولید گیاهان زراعی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود. این مطالعه به منظور ارزیابی تحمل به تنش خشکی گونه های اهلی و وحشی جو از طریق شاخص های تحمل و حساسیت به تنش (tol، mp، gmp، ssi و sti) و برخی از صفات فیزیولوژیک انجام شد. مواد ژنتیکی در مطالعه اول شامل 90 ژنوتیپ جو زراعی (hordeum vulgare ssp. vulgare l) و اسپانتانئوم (h. vulgare ssp. spontaneum c. koch) و در مطالعه دوم 64 ژنوتیپ متعلق به 15 گونه وحشی جنس hordeumبودند که در قالب سه محیط رطوبتی از نظر صفات مورفولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد به صورت تجزیه مرکب در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه مورد ارزیابی قرار گرفتند.
فاطمه السادات مصطفوی فروشانی آقافخر میرلوحی
این پژوهش در دو مطالعه جداگانه با هدف بررسی تنوع ژنتیکی گونه های جنس جو در سه محیط رطوبتی مختلف انجام گرفت. در مطالعه اول 90 ژنوتیپ جو زراعی (hordeum vulgare) و جو وحشی اسپانتانئوم (h. vulgare ssp. spontaneum ) و در مطالعه دوم 64 ژنوتیپ از 15 گونه وحشی جو در سال زراعی 92-93 در سه محیط عدم تنش، تنش خشکی متوسط و تنش خشکی شدید از نظر عملکرد و صفات مورفولوژیک ارزیابی شدند. در هر دو مطالعه نتایج حاکی از تنوع ژنتیکی بالا بین ژنوتیپ ها از نظر صفات مختلف بود. در مطالعه اول تنش خشکی متوسط مقادیر اکثر صفات را کاهش داد. در این شرایط روز تا سنبله دهی، تعداد پنجه ، ارتفاع بوته و تعداد دانه در بوته در شراایط تنش کاهش نیافتند. در شرایط تنش خشکی شدید مقادیر همه صفات به جز تعداد پنجه کاهش یافت. در مطالعه دوم مقادیر صفات تعداد پنجه، تعداد دانه در بوته، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک در شرایط تنش خشکی متوسط بیشتر از شاهد بود بود که می تواند به علت سازگاری ژنوتیپ های وحشی به محیط خشک باشد. در شرایط تنش خشکی شدید تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه نسبت به شرایط شاهد تغییر معنی داری نداشت. با بررسی مقایسه میانگین عملکرد دانه گونه های h. vulgare ssp. spontaneum ، h. vulgare، h. murinum و h. marinum نشان داده شد که در هر سه محیط رطوبتی میانگین عملکرد جو زراعی بیشتر از جو اسپانتانئوم و میانگین جو اسپانتانئوم بیشتر از دو گونه h. murinum و h. marinum بود.
ام البنین وصالی بصیر محمد مهدی مجیدی
افزایش دمای زمستان با جلوگیری از حداکثر سازگاری به سرمای قبل از دمای انجماد، تاثیر منفی بر زمستان گذرانی می گذارد. بر اساس نتایج تنش خشکی منجر به بهبود زمستان گذرانی ژنوتیپ های فسکیوی بلند شد، هر چند تاثیر معنی داری بر روی شاخص زمستان گذرانی نداشت.
مینا فرخ پور نعمت اله اعتمادی
رز (rosa. spp) گیاهی زینتی متعلق به خانواده rosaceae است، که گونه ها و ارقام متعددی به صورت بالارونده، خوشه ای، پاکوتاه و مینیاتور دارد. رز مهم ترین گل شاخه بریده است و همچنین در فضای سبز کاربرد فراوانی دارد. از عوامل موثر در رشد و گل دهی رز انجام هرس صحیح و به موقع می باشد. به طور کلی هدف از هرس کنترل رشد، گلدهی و میوه دهی در گیاهان مختلف است که با قطع شاخه در محل مناسب صورت می گیرد. بیشتر پژوهش های انجام شده در مورد هرس با تأکید بر افزایش محصول در درختان میوه و یا افزایش گلدهی در گلخانه بوده است. به این منظور آزمایشی با هدف تعیین زمان و شدت مناسب هرس در شرایط طبیعی و با بررسی فرایندهای فیزیولوژیک در رز انجام شد. این تحقیق در سال های 1394-1392 در زمین های اطراف گلخانه دانشکده کشاورزی صورت گرفت و از گل رز رقم “ice berg” استفاده شد. آزمایش به صورت فاکتوریل با دوسطح 1- شدت و زمان هرس زمستانه و 2- هرس تابستانه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار و هر تکرار با دو گیاه اجرا شد. فاکتور شدت و زمان شامل سطح های هرس متوسط با باقی گذاشتن 5 جوانه در بهمن و اسفند، هرس شدید با باقی گذاشتن 2 جوانه در بهمن و اسفند و بدون انجام هرس زمستانه به عنوان شاهد بود. فاکتور هرس تابستانه نیز با سطوح وجود و عدم وجود هرس سبز صورت گرفت. نتایج نشان داد هرس شدید بهمن در سال اول باعث افرایش در تعداد گل، قطر گل، طول ساقه گل دهنده و تعداد برگ ساقه گل دهنده می شود. انجام هرس تابستانه نیز باعث افزایش تعداد گل در بهار و تابستان و همچنین افزایش طول ساقه گل دهنده و تعداد برگ در تابستان شد. هرس شدید و دیر هنگام در اسفند موجب تأخیر در گلدهی شد. میزان قندهای محلول در تیمارهای هرس شده در مقایسه با هرس نشده در سال دوم بیشتر بود. شدت و زمان هرس بر فعالیت آنزیم نیترات ریداکتار در هر دو سال اندازه گیری تأثیری معنی داری نشان نداد. به علاوه هرس شدید با افزایش نفوذ نور به درون گیاه موجب بهبود کارایی فتوسنتز شد. در نهایت به نظر می رسد هرس شدید در بهمن ماه برای رز فلوریباندا رقم “ice berg” مناسب باشد.