نام پژوهشگر: بهاءالدین اسکندری
مجید سلیمان پناه بهاءالدین اسکندری
در این رساله آنچه مد نظر بوده است، نشان دادن اندیشه دینیِ حافظ از دریچه ای نو و معرفی استاد صفایی حائری به عنوان یک اندیشمند گمنام، اما عمیق و ژرف ـ که یکی از پرچمداران تفکر دینی امروز و فردای ماست ـ می باشد. در این رساله از رهگذر مقایسه و تطبیق اندیشه های این دو بزرگمرد، رگه های تفکر شیعی در اندیشه حافظ بهتر نمایانده می شود و همچنین مسطوره و نمونه ای از اندیشه درخشان استاد صفایی حائری ارائه می شود تا نسل جوانِ دانشگاهیِ ما با گوشه ای از دریای موّاج اندیشه او آشنا شوند. در این نوشتار، بیشتر به مقایسه و تطبیق اندیشه های عرفانیِ حافظ و صفایی پرداخته شده و هماهنگی این دو متفکرِ دینی در این زمینه نشان داده شده است. نتیجه این مقایسه، نشان دهنده هماهنگی حافظ و صفایی در مبانی فکری و عرفانی است، ضمن اینکه خلاصه گویی های حافظ ـ که اقتضای غزلسرایی است ـ با گسترده گوییِ صفایی توضیح می یابد. ضمن این مقایسه، موارد تمایل حافظ به مکتب شیعه و پیشوایان معصوم آن، نشان داده می شود.
لیلا غفاری محمد رضا یوسفی
چکیده عطار نیشابوری یکی از عارفان بزرگ قرن هفتم است که آثار فراوانی دارد. از میان آثار او چهار منظومه اسرارنامه، الهی نامه منطق الطیر و مصیبت نامه- که در قالب مثنوی است - حاوی داستان های بسیاری است که از جنبه های مختلف قابل توجه است. در این میان داستان های عاشقانه سهم عمده ای از منظومه ها را تشکیل می دهد. در این پژوهش نود و دو داستان عاشقانه از نظر ساختاری، محتوایی و اجتماعی تحلیل و بررسی شده است. از نظر ساختاری، داستان های عاشقانه عطار دربردارنده بیشتر عناصر داستانی از قبیل طرح و پیرنگ منطقی، گره افکنی، کشمکش، نقطه اوج، گره گشایی، شخصیت و شخصیت پردازی، صحنه و صحنه پردازی و گفت و گو می باشد. اگر چه عنصر زمان و مکان در آنها بسیار ضعیف است و همه داستان ها فقط از یک زاویه دید سوم شخص روایت می شوند. از نظر محتوایی، مضامین عاشقانه و عارفانه لطیف و والایی در آنها مطرح شده است. از نظر اجتماعی می توان چهره جامعه زمان عطار را در این داستان ها مشاهده کرد.
حسین نجفی محمد فولادی
بحث و تحقیق در موردشعرا و آثار و اشعار و شالوده های فکری و نظام ایدئولوژیکی ایشان و همچنین به چالش کشیدن و نقد آثار ایشان همواره از جمله مهمترین رویکردهای ادبی و تحقیقی است که این حقیر در این پایان نامه موضوع مورد بحث را به عنوان " نقد و بررسی اشعار پادشاهان شاعر عهد قاجار" مورد بررسی قرار دادم. موضوعات مورد بحث به شرح زیر است: پس از فصل اول که به کلیات پرداخته شده است. در فصل دوم در مورد عصر قاجار و شرایط مساعد موجود جهت رشد و ارتقای ادبیات و شاعری بحث گردیده است. سپس در فصل سوم اولین رکن اصلی رشد و پیشرفت ادبیات دربار یعنی فتحعلی شاه متخلص به خاقان و در فصل چهارم نیز ناصرالدین شاه متخلص به ناصر به عنوان دومین پادشاه شاعر این عصر آثار و خصوصات شعری و نقاط ضعف و قوت شعر ایشان مورد بحث قرارگرفته است. در مجموع چنین نتیجه گیری شد که: فتحعلی شاه به عنوان اصلی ترین حامی شعر و شاعری در عصر خویش به حساب می آید و آثار گرانبها و در خور توجهی از خود به یادگار گذاشته است لیکن کاستیهایی چند از حیث فنون شعری از جمله در بحث اوزان شعری و بحور عروضی رتبه و جایگاه ادبی وی را تا حدی تحت شعاع قرار داده و از ارزشهای وی به عنوان شاعری سرشناس، کاسته است. در خصوص ناصرالدین شاه نیز که از استعداد زایدالوصفی در هنر شاهری و نیز نویسندگی برخوردار بوده است و مراثی، غزلیات و رباعیات شیرین ساده ای با کمترین نشانه های تکلف گرایی از خود به یادگار گذاشته است، باید چنین گفت که در اشعار وی نیز ایراداتی شبیه همان ایرادات شهر فتحعلی شاه به چشم می خورد که وجود بعضی اشعار ابتکاری و طنزآمیز وی که بوی ابتکار و نوآوری به مشام خوانده می رساند، تا حدی زیادی ضعفهای فنی وی را پوشش داده است. شعر ناصر روانتر و دلپذیرتر، در عوض اشعار خاقان، استادانه تر و پخته تر و از حیث بهره مندی از صنابع شعری از درجه ای والاتر برخوردار است.
محسن عبدلی بهاءالدین اسکندری
پایان نامه ی حاضر ، تلاشی است هرچند نارسا ، جهتِ نشان دادن جلوه هایی از تصاویر شعری در دیوان ادیب الممالک فراهانی. این رساله شامل چهار بخش است که بخش اوّل و دوم، هر یک به چهار فصل تقسیم می شود. در بخش اوّل رساله به معرّفی شاعر، ویژگی های شعری او و بیانِ دیدگاه های مختلف پیرامون وی پرداخته شده است . در بخش دوم، اشعار ادیب الممالک از دیدگاه بیان بررسی شده و ضمن بررسی مباحث، بهترین نمونه های شعری موجود در دیوان شاعر ذیلِ هر مطلب قرار گرفته است . در بخش سوم رساله، بحثی کوتاه و اجمالی پیرامون بدیع و تأثیر آن بر صورخیال شاعر انجام گرفته است. بخش چهارم رساله نیز به نتیجه گیری اختصاص یافته است. در این رساله پس از بررسی های گوناگون این نتایج حاصل آمد که ادیب الممالک به تشبیه بیش از سایر عناصرِ خیال پردازی توجّه دارد و مباحثی چون استعاره، کنایه و مجاز در رده های بعدی قرار دارند و تقلید شاعر از شیوه ی سخن پردازیِ پیشینیان در نحوه ی تصویرگری وی تأثیر گذارده است. کلید واژگان: ادیب الممالک، تشبیه، استعاره، کنایه
سید یوسف خالقی امری سید علیرضا حجازی
قرآن تصویر شگفت تقابل کفر و ایمان اصحاب اخدود را طی پنج آیه سوره بروج (چهار تا هشت) آورده است. از زمان و مکان وقوع این حادثه شگفت و عاملان انسانی آن سخنی به میان نیامده است. از دهه های آغازین اسلام، مفسرین و اندیشمندان علوم قرآنی، در مجالس تفسیر قرآن مساجد، به بررسی اصحاب اخدود می پرداختند. اولین گزارشها، از طریق مسیحیانی که از نجران به کوفه و مراکز علمی مسلمانان مهاجرت کرده بودند، میان مسلمین انتشار یافت. همچنین آنچه در این خصوص، از احبار مسلمان شده روایت کرده اند (غالباً تحریف شده و با نام اسرائیلیات در تفاسیر معروف می باشد) میان مسلمانان رواج یافت منابع قابل اعتماد نمی تواند باشد. نقل قول های غیر موثّقی نیز در منابع اسلامی موجود است که قابل اعتماد نیست. ولی روایاتی اندک از امام علی(ع) و معصومین(ع) در این خصوص آمده که می توان به آن استناد کرد. چهار عنصر اصلی: گودال پرآتش، آتش و برافروزندگان آن، حالت قعود اصحاب اخدود بر لبه گودال پرآتش، و مومنانی که در آتش انداخته می شدند؛ تصویر ساز این واقعه هستند. قرآن کریم، با ذکر صریح آیه 8 بروج راه را بر هرگونه ادعای دیگر، برای طرح انگیزه های نادرست، بسته است. قرآن با ذکر آیه: «وما نَقَموا مِنهم اِلاّ اَن یومنوا باالله العزیز الحمید»، فقط تقابل ایمان و کفر را، انگیزه ی وقوع حادثه می داند در حالی که منابع یهودی و مسیحی انگیزه های سیاسی، اقتصادی، تعصّب دینی آتش افروزان و تقابل چهار دولت: ایران، روم، حبشه و یمن را دخیل می دانند. باتوجه به طرح همه نظریه ها و نقدهای وارده بر آن، ما کلام منقول از امام علی(ع) و تفسیر المیزان را صحیح ترین تفسیر در این خصوص می دانیم. براساس کلام امام علی(ع) این واقعه در سرزمینی اتّفاق افتاد که پیامبرشان حبشی بود، بدون ذکر زمان و مکان و عاملان انسانی آن. منابع تحقیقی ما، اندک و پراکنده، و دارای مشترکات مضمونی بسیار، و نیز تعارضات آشکارمی باشد که ما نیز ناچار از ذکر مکرر مشترکات و تعارضات آن شده ایم. نبودن اتفاق نظر کار تحقیق رامشکل کرده، وبه ناچار در سطور مختلف به عنوان شاهد، به تکرار آرا و اقوال منابع پرداختیم که امید است پذیرفته شود. محدوده جغرافیایی این واقعه را: روم، بین النهرین، حبشه و یمن دانسته اند. نیز عوامل آن را: نبوکدنصر، انتیاخوس رومی، ذی نواس و حاکمان حبشه گفته اند؛ سخنان پراکنده و آمیخته به شبهه و سوال.
عبدالله رفیعی علیرضا نبی لو
رساله ی حاضر تلاشی است در جهت مقایسه ی قطعات انوری، ابن یمین و پروین اعتصامی. و در آن زبان، بیان مضامین و صور خیال موجود در قطعات این شاعران مورد بررسی قرار گرفته است. بامقایسه ی قطعات این شاعران می توان دریافت که زبان این اشعار، ساده و روان و خالی از هرگونه تکلف است و از تمثیل در آن ها فراوان استفاده شده است. پروین در سرودن قطعات خود به انوری و ابن یمین نظر داشته، اما یکی از مواردی شعر پروین را از اشعار دو شاعر دیگر متمایز کرده، مناظرات اوست که در این نوع شعر، شاعری صاحب سبک است. مهم ترین و گسترده ترین مضامین به کار گرفته شده در قطعات این شاعران، مسائل اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و دینی چون توصیه به قناعت، توصیه به راستی و پاکی، خردورزی، علم آموزی، ظلم ستیزی، عدالت طلبی و تقوا می باشد که مبنای فکری این مفاهیم بیشتر، برگرفته از قرآن و احادیث است. البته در این بین، پروین به مسائل اخلاقی و اجتماعی توجه بیشتری نشان داده و در واقع راز ماندگاری اشعار او جنبه های اخلاقی و اجتماعی آن ها است.. قطعات این شاعران علاوه بر دارا بودن مضامین اخلاقی و اجتماعی از صور خیال نیز بهره مند گردیده، اصلی ترین صور خیال به کار گرفته شده در قطعات آن ها، تشبیه است. بیشتر این تشبیهات از نوع بلیغ اضافی است. این شاعران که اغلب در پی قابل درک نمودن مفاهیم خود می باشند به تشبیهات حسی توجه بیشتری نشان داده اند. بعد از تشبیه، آن تصویر خیالی که در قطعات این شاعران، به خصوص پروین، برجسته می نماید، استعاره مسکنیه از نوع تشخیص است. آرایه های دیگر چون کنایه و مجاز در ردیف های بعدی قرار دارند، که البته همه ی صور خیال به کار گرفته شده، ساده و زود فهم بوده و کم تر دارای جنبه ی ابداعی و ابتکاری می باشند.
فاطمه خانی محمد رضا موحدی
کاتبی ترشیزی (م.839) شاعر بلند آوازه دوره تیموری (782-907) از تواناترین استادان شعر قرن نهم است. او در کنار دیگر هم عصران بنام خود چون : لطف ا لله نیشابوری، عصمت بخارایی، امیر شاهی سبزواری و قاسم انوار پیرو سنٌت موسوم به نظیره گویی که بر ادبیات دوره تیموری حاکم بود در سرایش قصاید به شیوه گذشتگانی چون : انوری ، خاقانی، کمال الدین اسماعیل ؛ در غزلیات به شیوه سعدی ، حافظ و امیر خسرو دهلوی و در مثنوی به شیوه نظامی و عطار نظر داشت و در عین پیش رو داشتن آثار بزرگان شعر پارسی ، جانب ابداع و ابتکار را فرو نگذاشته و با آفرینش معانی و مضامین نو و به کارگیری صور خیال ، اشعاری ماندگار در انواع قوالب شعری به خصوص قصیده ، غزل و مثنوی از خود به جای گذاشته است . عمده شهرت وی به واسطه به کارگیری التزامات دشوار و انواع صنایع بدیعی در شعر است ؛ به طوری که قصاید و غزلیات او در وهله اول و مثنوی های مصنوع وی در درجه دوم مورد تقلید و توجه شاعران هم عصر و پس از وی قرار گرفت . در این رساله به تحقیق و تصحیح چهار مثنوی از « خمسه » وی به نامهای : ده باب، سی نامه، مجمع البحرین و دلربای پرداخته ایم .
نیلوفر حدادی زاده بهاءالدین اسکندری
موضوع مورد تحقیق، مطالعه تاثیر متقابل فرهنگ عامیانه و شعر معاصر ایران است که با تأکید بر آثار سه تن از شاعران معاصر انجام گرفته است . در آغاز ، لزوم پرداختن به موضوع فرهنگ عامه مورد توجه قرار گرفته و سپس به مصادیق و جلوه های گوناگون آن در ایران پرداخته شده است . بعد از آن ، حضور و نفوذ این فرهنگ در شعر از گذشته تا کنون و تأثیر متقابل میان این دوبر یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه ، بازتاب فرهنگ عامه در شعر معاصر، بویژه در اشعار سه تن از شعرای معاصر، مورد مطالعه قرار گرفته که بدین منظور شیوه ونوع نگاه هر یک از ایشان نسبت به این مسأله بررسی شده و در پایان نتایج حاصل با هم مقایسه گردیده است . مهم ترین نتایج بدست آمده نشان می دهد که: دیدگاه نصرت رحمانی دراین زمینه ، دیدگاهی واقع گراست که عمدتاً به عناصر فرهنگ عامیانه شهری ( بویژه جنوب شهر تهران ) می پردازد .روش او، تنها محدود به استفاده از کلمات کوچه بازاری نیست؛بلکه الگو های جمله بندی و قابلیت های تصویری، عاطفی وموسیقیایی این گون? زبانی را نیز به خدمت شعر در می آورد. بر خلاف او ، نیما، اغلب با عناصر فرهنگ بومی روستایی سر و کار دارد و در شعر او بازتاب زبان، فرهنگ وطبیعت مازندران را می توان مشاهده کرد. رویکرد و نوع نگاه شهریار ، ترکیبی از دو دیدگاه یاد شده است . او در اشعار فارسی خود عمدتاً به عناصر فرهنگ عامه شهری می پردازد و در اشعاری که به زبان ترکی سروده ، به فرهنگ بومی و ادبیات شفاهی مردم روستایی آذربایجان توجه بیشتری نشان داده است.
سید مجتبی نعمتی بهاءالدین اسکندری
عرفان در ادب پارسی گستردگی فراوانی دارد . سنایی آن را رسماً وارد شعر فارسی کرد و پس از او یکی از مضمونهای اصلی شعر ، مضامین عرفانی بود . بسیاری از شاعران نامدار ایران عارف بودند و تمام دیوان خود را برای توضیح مسائل عرفانی سرودند . این مضمون کم کم رو به کاستی می رفت تا اینکه در دوره معاصر و بویژه پس از انقلاب شاعران متعهدی بدان روی آوردند. موضوع این پژوهش مضامین عرفانی در شعر معاصر است که به بررسی اشعار پنج تن از شاعران معاصر می پردازد . این شاعران عبارتند از : محمد رضا شفیعی کدکنی ، طاهره صفارزاده ، حسن حسینی ، قیصر امین پور و احمد عزیزی ؛ اهمیت این پژوهش به این جهت است که عده ای معتقدند که شعر معاصر از خدا فاصله گرفته و بیانگر یأس و پوچی است و ما قصد داریم عکس این را اثبات کنیم . برای این منظور اشعار هر یک از شعرای فوق را در فصول جداگانه بررسی کردیم و مضامین عرفانی آنها رابیان ساختیم . در نتیجه روشن شد که این شاعران اگر چه عارف نیستند ولی به مضامین آن دلبستگی دارند و آن را به شیوه های گوناگون در اشعار خودمنعکس ساخته اند.
زینب قربانی بهاءالدین اسکندری
این پژوهش، فرهنگ نامهای است درباره ی مشاغل رایج در دوره ی قاجاریه، پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران به خوبی می تواند از طریق بررسی کمّ و کیف شغل های آن روزگار، به جامعه شناسی این دوره از تاریخ کشور پی ببرد. آن چه ضرورت انجام چنین پژوهشی را بیشتر میسازد این است که تاکنون کتاب مرجع مناسبی در این باره به نگارش در نیامده است. هدف در انجام چنین کاری تهیه فرهنگیست، که قابل استفاده ی همه ی ادب دوستان باشد. روش کار به این صورت بود، که پس از انتخاب موضوع تمام پایان نامه ها و کتابهای مرتبط با فرهنگها مورد تفحص قرار گرفت، پس از حصول اطمینان از وجود نداشتن چنین کاری، کار مطالعه و فیش برداری از منابع مورد نظر (شرح زندگانی من، سیاحت نامه ابراهیم بیگ، کتاب احمد یا سفینه طالبی و مسالک المحسنین)، آغاز و تمام شغلهای اشاره شده، در این کتابها جمع آوری شد. پس از این مرحله تعریف و توضیح کلیه شغلها در فرهنگهای مادر دهخدا و معین، دائرهالمعارف مصاحب و فرهنگ «اصطلاحات دورهی قاجاریه مربوط به قشون و نظمیه» استخراج شد، سپس این توضیحات در کنار اطلاعات یافت شده، از کتابهای منبع قرار گرفته و مشابهت ها و تفاوت های آنها مشخص شد. در طول این کار به شغلهایی برخوردیم، که در فرهنگها و دائره المعارفهای معاصر بدانها اشاره نشده بود. در موارد بسیاری هم گاهی توضیحات فرهنگها و دائره المعارفها مفصلتر و کاملتر بود؛ گاهی هم در کتابهای مطالعه شده به جزئیاتی اشاره شده بود که فرهنگها به آن اشاره نکرده بودند.
جهانگیر دنیوی زاده محمدرضا موحدی
این پژوهش باعنوان«حیرت درعرفان»درسه اثر دیوان شعر سنایی غزنوی ،منطق الطیر عطّارِ نیشابوریِ ومثنوی معنویِ مولاناجلال الدّین محمّدبلخی شامل مقدّمه،چهارفصل ویک نتیجه گیری کلّی به نگارش درآمده است. فصل اول کلیّات:شامل تعریف لغوی واصطلاحی از واژه ی حیرت با نقل اقوال از قدما ومعاصرین. فصل دوم :حیرت در دیوان شعر مجدودبن آدم سنایی غزنوی. فصل سوم:حیرت درمنطق الطّیر فریدالدّین عطّار نیشابوری. فصل چهارم حیرت در مثنوی معنوی مولانا جلال الدّین محمّد بلخی. دربررسی اصطلاح حیرت دراین آثاردرمی یابیم این واژهعلاوه برمعنای لغوی،درمعنای خاصِ صوفیانه ی آن نیزاستفاده شده است. حیرت را ازلحاظ لغوی می توان به معنی «سرگشته شدن ویابریک حال ماندن از تعجّب دانستوازنظر اصطلاحی وصوفیانه، امری است ناگهانی که بر دل عارف یا سالک وارد واو را ازتأمّل وتفکّر باز می دارد.» ودر بررسی این سه اثرواستفاده ی اصطلاح حیرت در آن ها،می توان این گونه نتیجه گرفت کهدرمنطق الطّیر ومثنوی معنوی،واژه ی حیرت درمعنای عرفانی آن گسترده تر وعمیق تربه کار رفته است وقبل از سنایی اصطلاحات عرفانی در آثار عرفا به میدان،عقبه ومقامنام برده می شدوسنایی نیزآن ها را به عنوان مقام، مورد تأییدقرارداده است.درآثارودیوان شعرسنایی ازحیرت به عنوان یک اصطلاحِ عرفانیِ معمول استفاده شدهولی درمنطق الطّیر به ابتکارخودعطّار،ازحیرت به عنوان یک وادی نام برده شده استو سالک یاعارفی که می خواهد سلوک عرفانی داشته باشد، بایدآن را به عنوان یکی از هفت وادی برای رسیدن به مقصود که همان خودشناسی وخداشناسی است طی کند.درمثنوی دامنه ی استفاده ازاصطلاحِ حیرت گسترده تروعمیق تراست ومحدود به یک جریانمشخصنیستتاسالک خود را مقیّد به سلوک، درآن مسیرخاص کندبلکه مولانا ازتمام راه هایعرفانی، سالک را به تحیّروسرگشتگی، برای رسیدن به معشوق الهی فرامی خواند.درنتیجه می توان گفتاصطلاح حیرت ازنظرسنایی "مقام" پذیرفته شده ودرمنطق الطّیر به صورت "وادی" همراه با غم ودردوحسرت ازآن بهره گرفته شده است ودرمثنوی مولانا، جریانی است کلی،ونوعی حرکت به سوی عشق ،شورانگیزی وزیبایی طلبی محسوب می شود.
سید محمد جعفر مرتضوی بهاءالدین اسکندری
تحقیق حاضر کوششی است برای فهم بهتر شخصیت اصلی رمان ایرانی در فاصله ی سال های 1386-1376 در تقابل و مواجه ی او با دنیایی که در آن زیست می کند. برای رسیدن به هدف فوق هجده رمان از آثاری که در این فاصله مورد توجه جشنواره های ادبی، نشریات معتبر و خوانندگان جدی ادبیات بوده است را برگزیده ایم و مواجه ی قهرمان رمان با حاکمیت درون رمان، نگاه او به دین و نهادهای دینی، سطح تحصیلات او و برخوردش با نهادهای آموزشی، حضورش در خانواده و تجربه اش از عشق، شغل و جایگاه اجتماعی طبقاتی اش، هنجارگرا یا هنجارگریز بودن او و همچنین انفعال و درون گرایی یا فعال و برون گرا بودن او را مشاهده کرده ایم و با توجه به برخورد او با هر کدام از این موضوعات، مختصات حیات اجتماعی او را در هر رمان به شکل جدا یافته و سپس در فصلی دیگر با مقایسه ی آن ها با یکدیگر ویژگی های عام شخصیت اصلی رمان ایرانی را در این سال ها نشان داده و نقد کرده ایم. در این مسیر به جنسیت قهرمان داستان توجه ویژه داشته ایم و بررسی کرده ایم که جنسیت او چگونه بر حیات اجتماعی او و همین طور نگاه او به دنیای اطرافش تاثیر گذاشته است. همچنین صدای زنانه را در داستان های این دهه شنیده و بازگو کرده ایم. باتوجه به تعداد محدود رمان های بررسی شده و گزینشی که ناگزیر در انتخاب آن ها بوده این پژوهش ادعای تعمیم نتایج خود را بر تمامی آثار چاپ شده در این دوره زمانی مکانی ندارد، ولی به هر حال مدعی تلاشی در فهم و بررسی شاخه ای تنومند و مهم از آثار چاپ شده در این دوره است.
مریم حسین قلی زاده بهاءالدین اسکندری
موضوع این رساله، بررسی و نقد افکار و تعالیم پائولو کوئلیو و مقایسه ی تحلیلی- تطبیقی آن با اندیشه ها و آموزه های مولاناست. کوئلیو، نویسنده معاصر و مشهور برزیلی است که آثارش، در همه ی جهان از جمله ایران، با استقبال گسترده ای روبه رو بوده است. آثار او از دو جهت صوری و محتوایی قابل بررسی است. از جهت صوری، به دلیل استفاده از قالب قصه، زبان هنری و واژگان و تعابیر ذوقی و مخاطب پسند و از جهت محتوایی، به دلیل درک صحیح کوئلیو از ناکارآمدی تکنولوژی در جبران خلأ معنوی و روحی کنونی بشر، همچنین استفاده از تعابیر و اندیشه های عرفانی و اخلاقی اندیشمندان، اقوام و آیین های مختلف دنیا که همه در موفقیّت و شهرت کوئلیو تأثیر بسزایی داشته است. کوئلیو بر روی جان های تشنه ی معنویت و معرفت، دنیایی نو و نمادین را می گشاید که در نگاه اوّل، آرمانی و جذّاب جلوه می کند، اما با نگاهی دقیق و علمی، وهمی و تخیّلی بودن و فاقد ضمانت اجرایی بودن آن در زندگی واقعی و حل چالش های معنوی و روحی بشر، آشکار می شود. کوئلیو سعی دارد که به مخاطبان خود بقبولاند، با نگاهی نو به دنیا و لذّات آن، جست وجوی افسانه شخصی، توجه به نشانه ها و ندای درون، سحر و جادو و پرستش خدای مادینه، می توان همه ی واقعیت های این جهان مانند: عشق، خود خویشتن، شیطان و حتی خدا را مطابق میل و خواست خویش شکل و سامان بخشید تا هم افسانه و رویای شخصی خود را تحقق بخشید و هم به شادی و آرامش دنیایی رسید. در میان عارفان و اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، مولانا، با نگاهی اسبابی به امور مادی و دنیایی و نگاهی استقلالی و عالی به روح و حقیقت معنوی انسان، مسأله ی ارتباط بین دین و دنیا، مادیّت و معنویّت را سامان بخشیده، کمال و قرب الهی را هدف غایی انسان و تعدیل نیازهای مادی و غریزی انسان را وسیله ای برای رسیدن به این هدف می داند. در باور مولانا، سعادت و آرامش حقیقی انسان در سایه ی ارتباط عاشقانه با خداوند، تلاش برای خودشناسی و تعالی و مبارزه با هواهای نفسانی و ابلیس، امکان پذیر خواهد بود. مولانا و کوئلیو هر دو انسان گرا هستند، با این تفاوت اساسی که مولانا، انسان گرای معنوی نگر و خدا محور است و کوئلیو، انسان گرای مادی نگر و خود محور.
محمد سلگی محمد رضا یوسفی
مضامین شعری ملک الشعرا بهار و مهدی حمیدی از جهات مختلف و تحت تأثیر شرایط مکانی و زمانی، مسئولیت های سیاسی، دیدگاه های اجتماعی، وطن دوستی و میهن پرستی، رنج ها و دردهای زندگی، احساسات و عواطف انسانی، آرمان های شخصی دارای وجوه اشتراک و افتراق است. هر دو شاعر انسان هایی مردمی و میهن پرستند و در راه اعتلای وطن و سرافرازی هم نوعان از هیچ کوششی فروگذار نمی نمایند پس مضامین وطنی و اجتماعی به خوبی در شعرشان جلوه می نماید. در زمینه ی سیاست چون بهار شاعری سیاست پیشه و روزنامه نگار است در تمام مسائل سیاسی روزگار خود ورود می کند، اندیشه و دیدگاه های خود را در قالب شعر می ریزد و اشعار سیاسی بسیار می سراید ولی حمیدی فقط به مباحث سیاسی پایان حکومت رضاشاه اکتفا کرده و در مورد هیچ دوره ی دیگری شعر سیاسی نسروده است. وی شاعری عاشق پیشه و شوریده سر است که لحظه لحظه ی عشق خود را با شعر به تصویر می کشد و اشعار عاشقانه ی فراوان می سراید در حالی که بهار در این مورد تبحری از خود نشان نداده و عاشقانه هایش را درمورد آزادی بیان کرده مضمونی که حمیدی چندان بدان نپرداخته است. در مضامین غنایی هر دو شاعر تفاوت چندانی ندارند. در شعر حماسی بهار تا حدودی جلوه گری کرده ولی حمیدی بدان نپرداخته است. در مدح و ستایش گری بهار به دلیل سمت ملک الشعرایی، منصب های سیاسی و گاهی منفعت طلبی های شخصی جولان فراوان داده در حالی که حمیدی تنها در مواردی به این موضوع پرداخته است در مفاخره؛ حمیدی به دلیل نرگسانگی و خودشیفتگی تبلور یافته در وجودش جلوه گری بیشتری از بهار دارد. در این پژوهش موضوعات بررسی، تقسیم بندی و مقایسه شد و به این نتیجه رسیدیم که هر دو شاعر در مضامین وطنی، اجتماعی، مفاخره و تا حدودی سیاسی و غنایی دیدگاه هایی تقریباً هم سو و یکسان دارند ( هر چند تعداد اشعارشان در هریک از این موارد یک اندازه نیست) اما در مضامین عاشقانه، حماسه، مدح و آزادی نکات اشتراکی چندانی ندارند. کلید واژه ها : ملک الشعرا بهار، مهدی حمیدی، مضامین شعری، سیاست، وطن، شعر اجتماعی، شعر مفاخره ای، شعر عاشقانه، مدیحه سرایی
محمد رضا اکبری اکبرآبادی بهاءالدین اسکندری
بدون شک اقبال لاهوری را میتوان مصلح قرن اخیر نامید.او به منظور اجرای اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود، در جوامع شرقی و به ویژه در میان مسلمانان، پس از سال ها تحقیق و مطالعه در جوامع شرق و غرب، فلسفه ای را ابداع کرد که"خودی" نام دارد.این فسفله در آثار اقبال ماهیتی محوری دارد و مرهون دو تجربه ی درونی و بیرونی اوست.آنچه تجربه ی درونی اقبال نامیده می شود در واقع خط فکری او در ارتباط با ماهیت اسلام و فرهنگ غرب و تحقیق در افکار رایج این دو فرهنگ است. تجربه ی بیرونی او همان سفر او به غرب و آشنایی بیشتر او با غرب و مقایسه آن با فرهنگ شرقی است.هدف او از بیان چنین فلسفه ای برای جوامع شرقی و به ویژه مسلمین،همان بازگشت به خویشتن اسلامی در جنبه های مختلف فردی و جمعی است.از نظر او انسان پدیده ای باشکوه است که هرگز تن به اسارت نداده و در تلاشی مداوم برای نیل به جاودانگی است.او انسانی است که با حفظ هویت الهی خود،علیه تمام بی عدالتی های اجتماعی قیام می کند و با عمل و اشاعه ی دین زمینه های تکامل خود و دیگران را فراهم می سازد.با همه ی احترامی که اقبال برای فلسفه قائل است اما معتقد است که دامنه ی پرواز دینی بسیار وسیع تر و کامل تر از آن است.دین برتر در نظر اقبال اسلام است و تنها در پرتو عمل به قوانین کامل این دین است که انسان به ساحل نجات دست می یابد. از آنجایی که اقبال متفکری نو اندیش در جهان اسلام محسوب میشود،بحث و تحقیق در آثار و افکار او از اهمیت وِیژه ای برخوردار است و زمینه های شناخت عمیق تر فلسفه ی خودی ،انسان کامل و افکار او در جنبه های مختلف معرفی اسلام و مسلمین را فراهم می کند. هدف این تحقیق بررسی کامل ابعاد مختلف اندیشه ی اقبال لاهوری در اشعار اوست.شناخت بیشتر از تعریف و چگونگی شکل گیری فلسفه ی خودی،بررسی جایگاه شریعت در آثار اقبال،موضع گیری اقبال نسبت به حکمت و فلسفه ی غرب،تقابل عشق و عقل در نظام فکری اقبال،جایگاه آرزو در افکار اقبال،نگاه شاعر به حضرت محمد(ص) و انسان کامل از جمله اهداف اصلی این تحقیق محسوب می شود. در این تحقیق به منظور شناخت کامل افکار علامه اقبال در اشعارش،،محور اساسی افکار او که همان فلسفه ی خودیست مورد مطالعه قرار گرفت،مفاهیم انسانی و ویژگی های انسان کامل مطالعه شد،دیدگاه اقبال در قبال دین و شریعت ارائه شد،و فصولی نیز به نظرگاه علامه نسبت به اجتماع و عرفان اسلامی اختصاص داده شد. نتایج به به دست آمده از این تحقیق به ترتیب موضوعات مورد مطالعه از این قرار است:فلسفه خودی در اندیشه ی اقبال اندیشه ای محوری است که هم بازگشت به خویشتن اسلامی را شامل می شود و هم با وحدت وجود با ذات الهی در ارتباط است.انسان کامل اقبال کسی است که افزون بر داشتن ویژگی های انسان کامل عرفا با گوشه گیری از دنیا بیگانه است.عمل به شریعت افزون بر قرب الهی،زمینه های هویت بخشی به امت اسلامی را نیز فراهم می کند.فلسفه اگر چه به برخی از مسائل مادی انسان پاسخ گفته اما ناتوان از پاسخ گویی به رازهای آفرینش و تعالی بخشیدن به انسان است.
فاطمه رجبی بهشت آباد بهاءالدین اسکندری
درد و رنج ساختار و محور اصلی تفکر آیین بودا و مکتب یوگا است؛ اما تفکر فرعیِ اندیشۀ مولاناست. درد و رنج واقعیت هایی گریزناپذیر در زندگی اند که آدمیان را به ژرف اندیشی واداشته است تا چرایی و عوامل درد و رنج و راه های غلبه بر آن را دریابند. در حقیقت مولانا، بودا و یوگا وارثان سنت هایی متفاوت هستند: یکی در بستر پربار اسلامی زیست و با تکیه بر این میراث و دریافت های شهودی و متعالی خویش به بلندایی دیدنی در فکر و اندیشه دست یافت؛ بودا نیز از میان سنت دینی و فلسفی هند سربرآورد و بالید و نظامی فکری بنیاد نهاد که محور اصلی آن شناسایی درد و رنج، راه رهایی و غلبه بر آن است و یوگا که سنتی زاهدانه و عارفانه بود تبدیل به مکتبی فکری-فلسفی شد و همچون آیین بودا دغدغۀ اصلی او بررسی ماهیت درد و رنج و چگونگی رهایی از رنج است. در زندگی به دنبال بهار جوانی، پاییز فرسودگی های پیری است، همچنین تابستان سرورهای گرم و هرم شادی های مسرور و عافیت های شاداب، به زمستان غم های سرد و گزش مصیبت ها و بیماری ها تبدیل می شود و این همان هشدار اساسی مولانا، بودا و یوگا برای نشان دادن ناپایداری جهان، پدیده ها و کناره گیری از جهان و رهایی از درد و رنج است. در این نوشتار تلاش بر این است با بازکاوی و خوانش عمیق نگاه مولانا، بودا و مکتب یوگا به واقعیت درد و رنج، قرابت ها و غرابت های اندیشۀ این سه تبیین شود. براساس یافته های این پژوهش عوامل گوناگون درد و رنج که بسیاری از آنها حاصل بازتاب اعمال آدمی و نوع نگاه بشر است، بررسی شده است و پس از آن به بررسی رویکردهای پیشنهادی مولانا و مهارت های لازم آیین بودا و مکتب یوگا برای رهایی از رنج و در نهایت به مقایسۀ اشتراکات و تفاوت های اندیشۀ این سه در این زمینه می پردازد.
هاله رجایی اربابی بهاءالدین اسکندری
زندگی در دنیای امروز که با عنوان "دهکده ی جهانی" خوانده می شود، جوامع را به شناخت عمیق تر و ارتباطات همه جانبه و گسترده تر با جوامع دیگر نیازمند ساخته است. از مصادیق تحقّقِ تعاملاتِ جهانی، گفت و گوی میان فرهنگی و از مصادیقِ گفت و گوی میان فرهنگی، مطالعه و مطابقتِ آثارِ ادبیِ مللِ مختلف با یک دیگر است؛ زیرا ادبیاتِ هر جامعه، به ترین و گویاترین وسیله ی معرفی و انتقال فرهنگ آن ملّت است. ادبیات تطبیقی، به عنوان شاخه ای از نقد ادبی، نگرشی فرامرزی و جهانی داشته، با مطالعه و تطبیق آثار ادبی جوامع مختلف و بررسی اشتراکات و تأثیر آن ها بر یک دیگر، ما را در فهم عمیق تر اندیشه های خالقان اثر و شناخت جامعه و فرهنگی که در بستر آن پرورش یافته اند و نیز نیل به تعامل و تفاهمی جهانی یاری می رساند. به علاوه با تکیه بر شیوه های ادبیات تطبیقی در شناخت افتراقات فکری و کلامی، ملل مختلف می توانند با داد و ستدی ادبی و فرهنگی، ادبیات جامعه ی خود را جانی تازه ببخشند. از سوی دیگر تبادل ذوق و اندیشه ی اقوام، جریان تعادل و موازنه ای را در جهان ملزم می کند که جهانیان را به سوی تفاهم و وحدتی نسبی که ادبیات جهانی، یکی از طُرُق نیل به این غایت است، سوق می دهد. از این رو بررسی مرزهای تلاقی فرهنگ ها خصوصا فرهنگ شرق و غرب بر اساس اصول تطبیقی برای کسانی که به آشنایی با افکار بدیع و نقّادی اندیشه و ادب علاقه دارند، نیز می تواند جذّاب و آموزنده باشد. این رساله که به بررسی تطبیقی غزلیات حافظ و اشعار ویلیام بلیک می پردازد، برآن است تا مستند و مستَدَل، به این مهم دست یابد؛ که با وجود عدم آشنایی مستقیم بلیک با عرفان اسلامی و عارفان شرقی، اشتراکات و تشابهات فراوانی می توان میان آثار او و خواجه حافظ شیرازی یافت؛ از این رو می توان اذعان داشت که حقیقت، چشمه ی جوشانی است که از دل فطرت جاری می شود، مرزها را درمی نوردد و حصار حصین زمان و مکان را درهم می شکند. اشعار ویلیام بلیک، از آن دسته آثاری است که در منابعِ فارسی، به آن کم تر پرداخته شده است؛ درحالی که با اندیشه ی عارفان اسلامی قرابت بسیار دارد؛ از این رو مقایسه ی حافظِ آشنا با بلیکِ ناآشنا در جامعه ی ایران، ما را در درک به تر و بیش تر اشعار این شاعر انگلیسی تبار یاری می دهد.
علی علی زاده بهاءالدین اسکندری
بحث های عرفانی دارای دوبخش عمده عرفان نظری و عرفان عملی است؛ عرفان عملی روابط و وظایف انسان را نسبت به خود، جهان و خدا بیان می کند و عمده توجه آن، بر روابط انسان با خداست. آموختن علم عرفان عملی به سلوک نمی انجامد؛ بلکه انسان برای پیمودن راه سلوک، باید به آداب عرفان عملی مقید شود که در اصطلاح به آن، «سیروسلوک»، «طریقت» و «تجربه سالکانه» می گویند؛ درواقع در عرفان عملی یا سیروسلوک، سالک برای رسیدن به هدف نهایی خود، یعنی فانی شدن در حق و رسیدن به توحید و وصال و لقای الهی، مراحل و منازلی را باید پشت سر بگذارد که جز با تجربه سالکانه ممکن نیست.
اصغر اللهیاری علی رضا حجازی
چکیده ندارد.