نام پژوهشگر: محمد محجل کفشدوز
فیروز رسولی جمادی نعمت اله رشیدنژادعمران
مجموعه دگرگونی گشت، در شمال ایران، در زون ساختاری تالش قرار دارد و بر اثر گسلهای تراستی از زمان تریاس پایانی در سطح زمین ظاهر شده است. این مجموعه از دو واحد فوقانی و تحتانی تشکیل شده که از لحاظ سنگ شناختی و درجه دگرگونی باهم تفاوت دارند. در این مجموعه، توده¬های آذرین مافیک و فلسیک در زمانهای متعددی تزریق شده¬اند. سنگهای گرانیتی این مجموعه شامل لوکوگرانیتهای پرکامبرین و تریاس هستند. توده¬های نفوذی تریاس پایانی، در طی کوهزایی سیمرین پیشین در پهنه برشی راستگرد جایگزین شده¬اند. از نظر سنگ¬نگاری، توده¬های گرانیتی عمدتا از کوارتز، پلاژیوکلاز، ارتوز و همراهی با بیوتیت (کلریتی تا موسکویتی شده) و موسکویت تشکیل شده¬اند. فراوانی مدال این کانیها در توده¬های پرکامبرین و تریاس متفاوت است. برخی از رخنمونهای گرانیتی منسوب به تریاس، از آلبیت غنی هستند. دگرسانی و دگرریختی در این توده¬ها، براساس شدت و ضعف تنشهای تکتونیکی و قرار گیری در پهنه¬های برشی، کم و پیش مشاهده می¬شود. انواع بافت¬های ماگمایی و فابریکهای دگرریختی و دینامیکی در این سنگها مورد بررسی قرار گرفته¬اند. در رده بندی شیمیائی، از آلکالی گرانیت –گرانیت تا گرایشهایی به ترونجمیت- تونالیت را در بردارند. از نظر ماهیت و سری ماگمایی، از نوع کالکوآلکالن، فقیر تا غنی از پتاسیم (سریهای سدیک-پتاسیک) و عمدتا پرآلومین تا بعضا با گرایش متاآلومین، هستند. توده¬های گرانیتی منطقه عمدتا یک محیط تکتونیکی وابسته به کمان ماگمایی را نشان می¬دهند، اما آلبیت گرانیتها یک رژیم درون صفحه¬ای را معرفی می¬کنند. در نمودارهای تغییرات عناصر، دیاگرامهای نوع هارکر، توده¬های غنی از آلبیت از سایر توده¬ها متمایز شده¬اند. گرانیتهای پرکامبرین و تریاس، در مواردی شباهتهایی را نشان می¬دهند. الگوهای عناصر کمیاب و نادر خاکی مربوط به گرانیتهای پرکامبرین و گرانیت گنایس نیز شباهتهای دارند. بنظر می¬رسد، گرانیتهای تریاس، از ذوب سنگهای میکاسه و در اثر آبگیری از موسکویت، در فشارهای پائین شکل گرفته¬اند. منشاء آلبیت گرانیت مشابه پلاژیوگرانیتهای اقیانوسی است، با این تفاوت که این گرانیتها آلودگی پوسته¬ای را تجربه کرده¬اند.
جاوید قنبرپور ممقانی علی یساقی
منطقه زیاران در غرب کوههای طالقان و در جنوب غربی البرز مرکزی و در محدوده ای مابین طول جغرافیایی22?50 تا´37?50 شرقی و عرض´05?36 تا´ 15?36 شمالی واقع شده است. این منطقه از نظر خصوصیات سنگ_ چینه شناسی توالی نسبتا کاملی از کامبرین تا ترشیری را در خود جای داده است. که این امر می تواند تا حد زیادی در تشخیص روند تکامل ساختاری و اثر فازهای زمین شناسی حاکم بر این بخش از البرز موثر باشد. جهت شناخت دگرریختی و دستیابی به الگوی دگرشکلی در این منطقه جزئیات کاملی از ساختارهای آن برای اولین بار برداشت شده و ویژگیهای هندسی- جنبشی آنها مورد تحلیل قرار گرفته است. در این تحلیل از عناصر موجود در پهنه گسلی مانند خطوط لغزشی، چینهای در ارتباط با گسل، ساختارهای s-c استفاده شده است. بر اساس این عناصر سازوکار ساختارهای اصلی منطقه زیاران شامل گسل طالقان در جنوب، گسل تکیه در شرق و گسل اهورک در شمال تحلیل گردیده است همچنین در این محدوده ساختارهایی چون مجموعه گسلهای راستالغز (sf1 تاsf7 )، گسل های معکوس (rf1 تاrf3 ) و چینهای متوسط مقیاس موجود در شمال منطقه معرفی و تحلیل گردیده اند. روند تکاملی ساختارهای منطقه زیاران بعد از کرتاسه با تکتونیک وارون آغاز می شود رانده شدن واحدهای پالئوزوئیک و مزوزوئیک بر روی واحدهای ائوسن توسط گسل طالقان، شیب زیاد این گسل و وجود راندگی های فرادیواره ای و راندگی های میانبر فرودیواره ای می تواند شواهدی برای وارونگی گسل طالقان باشد. امتداد شرقی_ غربی گسل های طالقان و اهورک و سازوکار معکوس آنها در نتیجه یک فاز فشارشی شمالی_ جنوبی قبل از میوسن تشکیل شده اند. در میوسن برخورد نهائی صفحه عربی و ایران با روند تقریبی ssw-nne به صورت مایل صورت گرفته است. این تغییر روند باعث تغییر در سازوکار گسل های قدیمی بسته به امتداد آنها شده است و مولفه چپگرد گسل طالقان و مولفه راستگرد گسل اهورک حاصل این تغییر روند تحلیل گردیده است. همچنین گسل های معکوس با امتداد عمود بر این نیرو مانند گسل تکیه شکل گرفته اند. در ادامه پس از پلیوسن بدلیل نوع حرکت پوسته خزر نسبت به ایران، زمینساخت ترافشارش چپگرد در این بخش از البرز حاکم بوده است این حرکت تجدید فعالیت گسلهای پی سنگی را در پی داشته است که اثر آنها بصورت جابجائی های چپگرد بعد از پلیوسن گسل طالقان و تشکیل گسل های راستالغز چپگرد به عنوان گسل های ریدل آن شده است.
حامد شهرآشوب محمد محجل کفشدوز
منطقه مورد مطالعه بنام گوه گسلی نطنز، در مجاورت گسل قم - زفره قرار گرفته است. این گسل در مطالعات پیشین بعنوان مرز میان دو پهنه ساختاری ایران مرکزی و کمان ماگمایی ارومیه - دختر در نظر گرفته شده است. گسل قم - زفره، گسلی امتدادلغز و راستگرد با مولفه کم معکوس می باشد، که با توجه به مولفه قوی امتدادلغزش، ایجاد نقاط کششی و فشارشی در مجاورت آن محتمل می-باشد. گوه گسلی نطنز به شکل یک لوزی کشیده به درازای 7 کیلومتر و پهنای 5/2 کیلومتر می باشد. شکل دوکی آن حرکت راستگرد گسل نطنز را تایید می نماید. جنس سنگ های موجود در این گوه دوکی از سنگ های اطرافش متفاوت است و قدیمی تر از سنگ های پیرامون می باشد، چنانچه قطعاتی از سنگ های رسوبی مزوزوئیک، به همراه بخشی از واحدهای ولکانیکی ائوسن زیرین درون آن حضور دارند، که بشدت برشی و گسلیده اند. این واحدهای قدیمی بصورت جزیره ای توسط واحدهای ولکانیکی ائوسن میانی و سازندهای جوانتر، در برگرفته شده اند. ارتباط سنگ های درون و بیرون گوه بصورت گسلی می باشد، بطوریکه دو گسل اصلی سنگ های درون و بیرون را از هم جدا می نمایند، و از طرفی ارتباط سنگ های درون قطعه نیز گسلی است، که همگی این گسل ها از f1 تا f9 نامگذاری گردید. این توده نابرجا و بیگانه بصورت یک ساختار فرارانده در محدوده ترافشارشی گسل قم – زفره پدید آمده است، که احتمالا مربوط به منطقه هم پوشان میان دو پاره گسلی مجزا می باشد. بدلیل وجود رخنمون هایی از سنگ های مزوزوئیک در فاصله 20 کیلومتری شمال باختر قطعه گسلی نطنز (ناودیس قلعه شاه)، که در حاشیه گسل قم – زفره قرار دارد، این فرض مطرح است که قطعه گسلی بیگانه در اثر برش و کندگی از دیواره گسلی جابجا شده باشد، و به نقطه کنونی رسیده باشد. از طرفی هندسه گسل های موجود درون گوه گسلی ساختار گلوار مثبت را برای آن تایید می نماید و از سوی دیگر مطالعات میکروسکوپی منشا ژرفی را برای ساختارهای موجود نشان نمی دهد. جمع بندی مشاهدات و دستاوردها دیدگاهی را ارائه می نماید، بدین صورت که نهشته های مزوزوئیک منطقه، با فعالیت گسل قم - زفره، در زمانی پس از ائوسن آغازین بریده می شوند، متناسب با نرخ حرکت گسل بصورت راستگرد جابجا شده و با توجه به مولفه اندک معکوس در گسل های گوه گسلی نطنز، در یک سامانه ترافشارشی بصورت یک ساختار گلوار مثبت تکوین می یابند. زمان جایگیری آن ها نیز پس از ائوسن میانی می باشد.
پروین رشنو محمد محجل کفشدوز
منطقه مورد مطالعه بخشی از زون سنندج ـ سیرجان است، که در شمال شرق بروجرد واقع شده است(13 کیلومتری شمال شرق بروجرد). تفکیک واحدهای سنگی منطقه نشان از دو نوع سنگ آذرین و دگرگونی بوده که سنگ های آذرین حجم اندکی از منطقه را اشغال کرده و شامل گرانیتوئیدها (گرانیت، گرانودیوریت و سینوگرانیت)است. سنگ های دگرگونی منطقه در اثر دگرگونی ناحیه ای و مجاورتی بوجود آمده اند. شیست های لکه دار (آندالوزیت، سیلیمانیت و کوردیریت) سنگ های حاصل از دگرگونی مجاورتی سنگ ها هستند. سن پروتولیت سنگ های دگرگونه منطقه بروجرد ، پالئوزوئیک بالایی و مزوزوئیک است. مطالعات ژئوشیمیایی نشان داده است که این پروتولیت از نوع پلیتی است. جهت بررسی کانی شناختی و شیمی پلیت ها، تعدادی از نمونه های دگرسان نشده منطقه مورد مطالعه مورد آنالیز شیمیایی xrf قرار گرفت. از پلی مورف های آلومینوسیلیکات، دو پلی مورف آندالوزیت و سیلیمانیت (شامل فیبرولیت و سیلیمانیت) دیده می شود. کوردیریت نیز در سنگ های نزدیک به دگرگونی مجاورتی مشاهده شده است. زون های کانی شناختی در سنگ های دگرگونی منطقه مورد مطالعه از ناحیه ای تا مجاورتی تغییر می کند که عبارتند از زون های کلریت، بیوتیت، آندالوزیت، کوردیریت، فیبرولیت و سیلیمانیت. همچنین در تقسیم بندی سری رخساره ای سنگ های دگرگونی می توان رخساره شیست سبز را بر مبنای توالی ظهور کانی های دگرگونی برای سنگ های منطقه پیشنهاد نمود. داده های ژئوشیمیایی عناصر اصلی و فرعی، سنگ های آذرین منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که از نظرشیمیایی این سنگها روند ساب آلکالن تا کالک آلکالن با پتاسیم بالا می باشد و نشان دهنده یک محیط همزمان با برخورد قاره ای در منطقه می باشد. در منطقه مورد مطالعه دو نوع برگوارگی صفحه ای sn و sn+1 دیده می شود. بررسی های کانی شناختی و پتروفابریکی نشان می دهند که این برگوارگی ها در طی مراحل مختلف یک فاز دگرشکلی در منطقه ایجاد شده اند که طبق شواهد زمین شناختی، این فاز دگرشکلی آلپی بوده است که در ژوراسیک میانی در منطقه فعال بوده و نفوذ توده بروجرد هم در ارتباط با آن انجام شده است.
منصور کاظمی راد ابراهیم راستاد
چکیده : کانسارهای آهن- منگنز شمال شرق دهبید (هنشک- گوشتی،گلی و چشمه اسی)، در 175 کیلومتری شمال شرق شیراز، در سنندج- سیرجان جنوبی و در زیر پهنه با دگرشکلی پیچیده آن، قرار گرفته اند. قدیمی ترین رخنمون های سنگی منطقه مورد مطالعه را شیل، ماسه سنگ و آهک کریستالین پرمین تشکیل می دهند. واحدهای دولومیتی تریاس میانی (معادل سازند شتری)، دارای کانه زایی بصورت اولیه هستند. این دولومیت ها، توسط گسل های تراستی بر روی سنگ های آتشفشانی- رسوبی دگرگون و دگر شکل شده تریاس بالایی، رانده شده و به دلیل قرار گیری در پهنه برشی هنشک، غالبا تکرار شده اند. سنگ درونگیر ماده معدنی، فقط دولومیت های تریاس میانی است که ماده معدنی در آن عدسی شکل و همروند با لایه بندی است. بافت ماده معدنی توده ای، پر کننده فضای خالی، لامینه و دانه پراکنده است. کانی شناسی ماده معدنی هماتیت، مگنتیت، گوتیت، رامسدلیت، کریپتوملان و پسیلوملان می باشد. مطالعات ژئوشیمیایی انجام گرفته جهت تشخیص منشأ ماده معدنی شامل مطالعه عناصر اصلی، فرعی و نادر خاکی می باشد. در مطالعه شیمی عناصر اصلی نسبت های mn/fe ، si/al و na/mg نشان دهنده تشکیل کانسار به وسیله فرایندهای هیدروترمال در یک محیط کم عمق می باشد. نمودارهای عناصر فرعی همگی بر محتوای پایین کانسنگ از عناصری همچون ni , co و cu دلالت دارند، که نمایانگر قرار گیری کانسارهای مورد مطالعه، در محدوده کانسارهای با منشأ هیدروترمالی می باشند. الگوی توزیع عناصر نادر خاکی برای کانسنگ آهن- منگنز منطقه نیز شباهت زیادی با الگوی توزیع عناصر نادر خاکی در کانسارهای با منشأ هیدروترمال دارد. در ارتباط با نحوه تشکیل کانسارهای شمال شرق دهبید چهار مرحله مختلف را می توان از هم تفکیک نمود. در مرحله اول بر اثر فعالیت های هیدروترمالی از منشأ آتشفشان زیر دریایی، سازنده های آهن و منگنز به همراه سیلیس و دیگر کاتیون ها وارد حوضه رسوبی گردیده و به وسیله جریان های بالا رونده به سمت مناطق کم عمق حرکت کرده و در حضور اکسیژن و آب تبدیل به هیدروکسید های آهن از قبیل گوتیت شده اند. در مرحله دوم فرایندهای دیاژنتیک، باعث تراکم رسوبات و خروج آب گشته و در ادامه، خروج بیشتر آب باعث تبلور مجدد گوتیت و تبدیل آن به هماتیت شده است. کانی سازی رگچه ای هماتیت، تشکیل استیلولیت و آغاز شکل گیری بودین ها از ویژگی های مرحله دیاژنز پایانی هستند. در سومین مرحله از فرایندهای تشکیل و تمرکز، کانه دچار تغییر شکل های تکتونیکی شده است، گسترش بودین ها (بودیناژ)، شکل عدسی مانند توده های معدنی را تکمیل نموده و چین خوردگی باعث تمرکز کانه در محل محور چین ها شده است. گسلش، بعضی از عدسی های ماده معدنی را از محل اولیه و اصلی خود جابه جا کرده است. لذا، سطوح آینه گسل بر روی بعضی از توده های معدنی قابل مشاهده هستند. بالاخره طی چهارمین مرحله، فرایندهای هوازدگی سوپرژن باعث شستشوی سولفیدها گشته و بدین ترتیب عیار آهن و منگنز افزایش یافته و بافت های خاص شرایط سوپرژن تشکیل گردیده است. با توجه به مطالعات انجام گرفته و با استناد به شواهد مختلف ارائه شده، می توان گفت که کانسارهای آهن- منگنز شمال شرق دهبید از نوع کانسارهای چینه کران (stratabound) با سنگ میزبان کربناته می باشند که با کانسارهای آهن- منگنز شمس آباد اراک در ایران و کانسار valferrera در سوئیس که هر دو سنگ درونگیرشان کربناته می باشد، قابل مقایسه اند.
سیما هوشمند معنوی محمد محجل کفشدوز
منطقه مورد مطالعه، در استان اصفهان و جنوب باختر گلپایگان و از نظر پهنه بندی زمین ساختی در بخش مرکزی پهنه سنندج- سیرجان واقع شده است. این منطقه شامل سنگ های آذرین اسید دگریخت شده در باختر بویین- میاندشت بوده که پهنای آن حدود 2 کیلومتر و دارای شکل کاملاً کشیده با روند شمال غرب- جنوب شرق می باشد. بر اساس مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی، این توده دارای ترکیب گرانیتوییدی است و از نظر معیارهای ژنتیکی، از نوع s بوده و از ذوب بخشی سنگ های رسوبی یا معادل دگرگونی آنها در اعماق بیشتر پوسته بالایی قاره ای حاصل شده است و از دیدگاه جایگاه تکتونیکی، در محدوده گرانیت های حاشیه فعال قاره ای- محیط تصادم قاره ای قرار می گیرند. شواهد حکایت از آن دارد که در منطقه مورد مطالعه، سنگ های آذرین اسید و بازیک و هم چنین سنگ های رسوبی دگرگون شده در رخساره شیست سبز، تحت تأثیر یک پهنه برشی قرار گرفته و دگرشکل شده اند. پهنه برشی مذکور در این پایان نامه، با نام "پهنه برشی نوغان" معرفی شده است. سه مرحله دگرشکلی در سنگ های منطقه وجود دارد که در میان آنها دومین مرحله دگرشکلی به دلیل فراگیر بودن، از مهم ترین مراحل رخداد دگرشکلی در منطقه به حساب می آید. با توجه به اینکه امتداد و شیب برگوارگی میلونیتیِ پهنه برشی نوغان، به موازات برگوارگی نسل دوم قرار گرفته است، نتیجه گرفته می شود که این پهنه برشی هم زمان با دگرشکلی مرحله دوم توسعه پیدا کرده است. پهنه برشی نوغان با روند شمال غرب– جنوب شرق، با توجه به شواهد ریزساختاری (کلیواژ باند برش، ساختار ماهی و ...)، از نوع راست بر بوده و شیب برگوارگی و جهت میل خطواره کششی آن، به ترتیب به سمت شمال شرق و جنوب شرق می باشد. این پهنه، تحت تأثیر چین خوردگی نسل سوم، چین خورده و در نیمه جنوبی منطقه، برگوارگی میلونیتی آن دارای شیب به سمت جنوب غرب بوده و جهت میل خطواره کششی، به سمت غرب با سوی برش چپ بر می باشد.
احسان موسوی محمد محجل کفشدوز
در سنگ های دگرگون شده (همتافت هسته دگرگون) ناحیه موته- شمال گلپایگان ، هر دو نوع پهنه های برشی، راستالغز و شیب لغز در مقیاس کیلومتری در بخش مرکزی پهنه سنندج ـ سیرجان در پس بوم کوهزاد زاگرس وجود دارند. همتافت هسته دگرگون موته ـ گلپایگان دارای درازائی نزدیک به 50 کیلومتر و پهنای 5 کیلومتر بوده و شکل دو خمه zشکل باز و بلندائی کمتر از 2700 متر دارد. این همتافت دگرگون شده به دو بخش خاوری و باختری تقسیم شده است. برای دستیابی به الگوهای ساختاری، ویژگی های هندسی، جنبشی و پویائی پهنه های برشی در همتافت های دگرگون شده بررسی شده اند. نشانگرهای سوی برش در هر دو مقیاس، رخنمون و میکروسکپی وجود دارند. در همتافت خاوری، پهنه برشی راستالغز راستبر، دارای شیب زیاد تا متوسط و راستای شمال باختری ـ جنوب خاوری (بنام پهنه برشی چاه باغ) به گونه محلی به پهنه برشی عادی کم شیب و دارای همان راستا (مشابه پهنه برشی معدن موته) می پیوندد. اما در همتافت باختری، پهنه برشی راندگی، دارای شیب کم تا متوسط و راستای شمال باختر(پهنه برشی شمال ورزنه) به گونه تدریجی به پهنه راستالغز کم شیب دیگری (پهنه برشی شمال اسفاجرد) پیوند می خورد. در ناحیه باختری، این پهنه های برشی به گونه محلی به پهنه های برشی عادی، که از نظر ساختاری مشابه با پهنه های عادی همتافت خاوری اند، تبدیل می شوند. این وارونگی، بعنوان کلیدی مهم برای فهم روابط بر هم نهادگی توسط دیگر داده های صحرائی ، ریزساختاری و زمین سن نگاری نیز تأئید شده است. میلونیتی شدن در همتافت هسته دگرگون موته- گلپایگان با دگرگونی برگشتی از رخساره آمفیبولیت به رخساره شیست سبز، آغاز شده است. شواهد موجود در سه مقیاس، میکروسکپی، میان مقیاس و نقشه آشکارا نشان می دهند که دو رخداد میلونیتی شدن به ترتیب با دگرریختی های دوم و سوم در ارتباط هستند. بیشترین بخش همتافت باختری تحت نفوذ رخداد میلونیتی شدن دوم قرار گرفته اما بالعکس همتافت خاوری و بخش کوچکی از همتافت باختری از رخداد دگرریختی سوم تأثیر گرفته اند. دو نسل از رخ های کنگره ای، به ترتیب در ارتباط با دو رخداد دوباره چین خوردگی مشخص شده است. میلونیتی شدن دوم بدنبال دوباره چین خوردگی هم محور (الگوی تداخلی نوع سوم) با روبرداری و سردشدگی در خلال کرتاسه میانی ـ بالائی (از 108 تا 72 میلیون سال پیش) سازگاری دارد. این دوره روبرداری با گسلش راندگی در پهنه سنندج ـ سیرجان همزمان بوده است. رخداد میلونیتی شدن سوم با شکل گیری الگوی تداخلی نوع دوم (قارچی شکل) و چین های کششی نسل سوم با جهت یافتگی (محور) شمال خاوری ـ جنوب باختری موازی با خطوارگی های کشیدگی درخلال زمین ساخت کششی سنوزوئیک آغازین در ارتباط است. در نتیجه، میلونیتی شدن نه تنها در خلال کشش مرحله نهائی بلکه در مرحله فشاری کوهزائی هم ارز لاراماید نیز رخ داده است. در نتیجه دگرریختی سوم، جهت یافتگی و سوی برش فابریک های میلونیتی نسل دوم در یال های پرشیب تر چین های نامتقارن بزرگ مقیاس تغییر کرده است. ریزساختارهای دگرریختی و همتافت کانی های دگرگونی برگشتی نشانه شرایط دگرگونی درجه پائین در خلال میلونیتی شدن هستند. بافت گرانوبلاستیک چند وجهی (لانه زنبوری) دانه های کوارتز، کلسیت و بندرت گارنت و فلدسپات موجود در سنگ های میلونیتی شده همتافت هسته دگرگون موته- گلپایگان، نشانه بازپخت پس از میلونیتی شدن در شرایط حرارتی درجه متوسط تا بالاست. بالاتر بودن درجه حرارت بازپخت نسبت به درجه حرارت میلونیتی شدن پیشنهاد می کند که بیشتر نشانگرهای سوی برش در سنگ های بازپخت شده ممکن است پنهان یا محو شده باشند. محورهای اصلی تنش و نشانگرهای جهت کشش در مقیاس رخنمون یک کشش به تقریب موازی و یک فشارش به نسبت عمود بر پهنه برشی شمال اسفاجرد را به نمایش می گذارند. همزمانی و موازی بودن جهت فشارش در پهنه برشی راستبر شمال اسفاجرد و فشارش شمال خاور در پهنه برشی راندگی شمال ورزنه، و تغییرات سامانه دار در جهت یافتگی فابریک های خطی نسل دوم، جدائی مولفه های کرنش را در یک دگرریختی ترافشارشی پیشنهاد می کند. با توجه به داده های زمین سن نگاری و ناپیوستگی زاویه دار بین واحدهای سنگی کرتاسه میانی و ائوسن، دگرریختی ترافشارشی و میلونیتی شدن مرتبط با آن در خلال کوهزائی هم ارز لاراماید در زمان کرتاسه بالائی ـ پالئوسن؟ رخ داده است. برگوارگی های کم شیب دارای سوی برش راستبر، نوعی ناسازگاری بین ویژگی های هندسی و جنبشی را در پهنه برشی شمال اسفاجرد می رساند. به هر حال ویژگی های جنبشی و پویائی این پهنه برشی با خروج جانبی مواد در یک قلمروی راستبر تطابق دارد. تکامل و تغییرات جهت یافتگی فابریک های برشی، الگوی خطوط جریان، روابط فرانهادگی در ساختارهای پی سنگ و برخی شواهد موجود در پوشش رسوبی، با دگرریختی تراکششی با مولفه های جدا شده در همتافت خاوری و یک تبدیل از ترافشارش جدا شده با خروج جانبی مواد به ترا کشش در همتافت باختری سازگاری دارد. میلونیتی شدن تراکششی سوم در خلال عقبگرد ورقه در پالئوسن پایانی؟ ـ ائوسن میانی به خوبی شکل z باز، و کشش عمود بر کمان را همتافت هسته دگرگون موته ـ گلپایگان توجیه می کند. از سوی دیگر یک فرورانش ورقه تخت اریب لغز می تواند دگرریختی میلونیتی و روبرداری ابتدائی سنگ های دگرگونی و ستبرشدگی پوسته را در خلال دگرریختی در زمان کرتاسه پسین ـ پالئوسن آغازین؟ تفسیر کند. پهنه های برشی راندگی کم شیب و ناسازگاری بین ویژگی های هندسی و جنبشی پهنه برشی راستالغز در همتافت باختری نیز می تواند به خوبی با الگوی زمین پویائی فرورانش ورقه تخت اریب لغز توضیح داده شود.
فاطمه مصباحی محمد محجل کفشدوز
در مسیر گسل تبریز (در خاور تبریز، جنوب روستای اسکندر) واحدهای سنگی کرتاسه فوقانی رخنمون دارند. ساختارهای موجود در این نهشته ها عبارتند از: چین خوردگی های در مقیاس رخنمون با تمایل سطح محوری به سمت nne و آرایه گسلش راندگی که واحدهای کرتاسه فوقانی را به سمت شمال باختری بر روی هم رانده اند. در جنوب روستای اسکندر آرایه گسلش راندگی به سمت شمال باختری، چین خوردگی های متمایل به سمت nne در واحدهای کرتاسه فوقانی را قطع کرده است و نهشته های میوسن به صورت دگرشیب واحدهای کرتاسه فوقانی و ساختارهای موجود در آنها را پوشانده اند. سطح محوری چین های موجود در نهشته های میوسن به سمت ssw متمایل است. ساختارهای موجود در واحدهای کرتاسه فوقانی با تمایل به سمت شمال در فاصله زمانی بین کرتاسه فوقانی و میوسن ایجاد شده و توسط گسل تبریز قطع شده اند. از نظر موقعیت زمینساختی بررسیهای ژئوشیمیایی بر روی سنگهای بازیک واحدهای کرتاسه فوقانی در شمال شهر تبریز (مجموعه آجی چای)، نشانگر وجود یک پوسته اقیانوسی از نوع پشته میان اقیانوسی غیرعادی در مسیر گسل تبریز در کرتاسه فوقانی است که به صورت حوضه حاشیه ای پشت کمانی تتیس جوان در آن زمان فعال بوده و تا اواخر پالئوسن بسته شده است. با توجه به عدم وجود دگرگونی فشار بالا و سکانس افیولیتی کامل، گسترش این حوضه حاشیه ای حداقل در بخشی از مسیرش به صورت ناقص بوده و منجر به فرورانش نشده است. تمایل ساختارهای کرتاسه فوقانی به سمت شمال نشانگر وجود فرورانش به سمت جنوب نبوده، بلکه در اثر فرارانده شدن پوسته اقیانوسی باریک حوضه پشت کمانی کرتاسه فوقانی به سمت شمال، بر روی حاشیه قاره¬ای بوده است. بررسیهای ژئوشیمیایی انجام شده بر روی توده گرانیتوئیدی اسکندر- ملک کیان (در خاور شهر تبریز) که در همبری با گسل تبریز رخنمون دارد و به داخل واحدهای کرتاسه فوقانی نفوذ کرده است، نشانگر ماهیت بعد از برخورد این توده است. براساس سن¬سنجی u-pb و روابط چینه شناسی و ساختاری زمان نفوذ این توده در زمان اواخر پالئوسن- اوائل ائوسن تخمین زده می¬شود. گسل تبریز بعنوان محل یکی از اصلی¬ترین ساختارهای شمال¬باختر ایران متاثر از زمینساخت ترافشارشی حاصل از همگرایی مورب بین ورقه عربی و اوراسیا است. اولین مراحل زمینساخت ترافشارشی در این منطقه شامل چینخوردگیهای بزرگ- مقیاس و گسلش معکوس است. در مراحل بعدی، دگرشکلی در پوشش رسوبی روی محل زمیندرز حوضه پشت کمانی تتیس جوان متمرکز شده و چینخوردگیهای میان-مقیاس و گسل¬های معکوس را ایجاد کرده است. با ادامه دگرشکلی و همگرایی بین ورقه ها جدایش واتنش باعث ایجاد گسل امتدادلغز راستگرد تبریز شده است بطوریکه حرکات امتدادلغز راستگرد باعث ایجاد خمش راستگرد در چینهای میان-مقیاس و ایجاد دوپلکس امتدادلغز آناخاتون شده است. گسلش امتدادلغز راستگرد تبریز، چینخوردگیها و گسلهای معکوس مراحل اولیه زمینساخت ترافشارشی را قطع کرده است. همزمان با حرکات امتدادلغز گسل، ساختار گل سرخی مثبت عینالی در پاسخ به مولفه فشارشی سیستم ترافشارشی ایجاد شده است. با توجه به روابط ساختاری موجود در پهنه دگرشکلی گسل تبریز و زاویه همگرایی زیاد بین بردار جابجایی ورقه ها و روند عمومی گسل تبریز سیستم ترافشارشی حاکم در منطقه از نوع برش محض- غالب میباشد. در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روابط زاویه¬ای بین روند محور چینهای میان- مقیاس قائم و گسلهای شیب-لغز معکوس جوان در واحدهای میوسن و پلیوسن و مدلهای ارائه شده قبلی برای سیستمهای ترافشارشی، حداکثر میزان جدایش واتنش بین 57 تا 72 درصد محاسبه شده است.
محبوبه جمشیدی بدر فریبرز مسعودی
چکیده ندارد.