نام پژوهشگر: علیرضا هژبری نوبری

بررسی منطقه دماوند در دوره اشکانی و ساسانی،مطالعه موردی:محوطه تاریخی ولیران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  محمدرضا نعمتی   فرهنگ خادمی ندوشن

منطقه دماوند به عنوان پل ارتباطی و نقطه پیوند بین بخش شرقی و غربی امپراطورهای اشکانی و ساسانی که بدون شک بخش اعظم تاریخ ایران را در بر گرفته اند ،تاکنون مورد غفلت و کم توجهی باستان شناسان و محققین قرار گرفته است. این منطقه طی دورانهای مختلف مورد توجه اقوام و حکومتهای گوناگون بوده و قبل از اسلام و تا مدتی بعد از آن به نام "دمباوند" ، "دنباوند" ، نامیده می شده است . دماوند یکی از دو شهرستان شرقی استان تهران ناحیه ای کوهستانی با آب وهوایی معتدل در تابستانها و سرد در زمستانهاست. وضعیت جغرافیایی، ساختار زمین شناختی، منابع آب و راههای ارتباطی در پیدایش و پراکندگی روستاها و آبادیهای شهرستان دماوند و نوع بهره برداری از زمین موثر بوده است. این منطقه توسط رودخانه های پر آب تار ، بار ، آه ، ایرا ، دلیجای ، لار و سایر رودخانه ها مشروب می گردد . رودخانه های تار و بار که یکی از شرق و دیگری از شمال غرب جاری شده و پس از اتصال به هم رودخانه دماوند را تشکیل می دهد و سپس به طرف جنوب جاری شده و پس از پیمودن ارتفاعات قوچ به جاجرود متصل می شود. کشف آثار و بقایای تاریخی در تیرماه سال 1385 ھ .ش در بخشی از تپه ماهورهای شرقی رودخانه تار در نزدیکی روستای ولیران در شهرستان دماوند و بررسیها و کاوشهای متعاقب آن منجر به شناسایی محوطه ای مهم از دوره های اشکانی و ساسانی با مواد فرهنگی کم نظیر در سطح استان تهران گردید . طی دو فصل بررسی و کاوش در این منطقه ، گورستانی از دوره اشکانی با گورهایی به شیوه های متفاوت تدفینی همراه اشیاء متنوع سفالی، ادوات فلزی، قطعات شیشه، ابزار سنگی، وسایل چوبی، بازمانده هایی از قیر، الیاف پارچه و سکه هایی از شاهان اشکانی و بقایای معماری منظمی از دوره ساسانی با اشیاء سفالی ، فلزی ،سنگی و قیری کشف و مورد پژوهش قرار گرفت. کشف آثار ارزشمند فرهنگی - تاریخی از محوطه ولیران دماوند را باید سرآغاز باب جدیدی در عرصه پژوهش های باستان شناسی دوره اشکانی و ساسانی در ایران برشمرد. اشیاء و شواهد تاریخی ولیران مدارکی کم نظیر از عصر اشکانی و ساسانی در محدوده شمال شرق مرکزی است . داده های باستان شناسی این محوطه از یک سو خلاء اطلاعاتی از این دو دوره را در این منطقه از شمال مرکز ایران تا حدی جبران کرده و از سوی دیگر همچون حلقه ای ارتباطی در تحلیل روابط شرق و غرب امپراتوری اشکانی و ساسانی موثر خواهد بود

اشتباهات فنی و تکنیکی موجود در حجاریها و نقوش برجسته تخت جمشید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  ابراهیم رایگانی   مهدی موسوی کوهپر

نقوش برجسته تخت جمشید یکی از مهمترین یادگارهای دوره هخامنشی در ایران به شمار می رود که به مثابه چکیده ای از هنر، معماری، سیاست، اقتصاد، مدیریت و ... این دوره درخشان از تاریخ ایران توجه دانشمندان علوم مختلف را به خود جلب کرده است. این نقوش به واسطه ماهیت تاریخی خود، به عنوان یک منبع موثق برای تحلیل بسیاری از مسائل مدیریتی امپراتوری هخامنشی، واجد اهمیت فراوانی هستند. آنچه مسلم است، در اجرای نقوش برجسته تخت جمشید حجاران زیادی با ملیت های متفاوت نقش آفرینی کرده اند. از همین رو متون الواح تخت جمشید و همچنین عناصری که از معماری و پیکرتراشی سایر ملل اقتباس و در این مجموعه عظیم مورد استفاده قرار گرفته اند، بعضاُ گویای هویت و ملیت خالقان این اثر گرانسنگ هستند. اما، به رغم تنوع و تعدد معماران و حجارانی که در پدید آمدن این بنای سترگ ایفای نقش کردند، آنچه مبرهن و روشن است روح حاکم بر این آثار ایرانی است. از منظر گونه شناسی، نقوش تخت جمشید را می توان به چند دسته تقسیم بندی کرد، که عبارتند از نقوش انسانی،گیاهی و حیوانی. بررسی این سه گروه مستلزم تعریف معیاری است که در میان نقوش صحیح و سالم در تخت جمشید وجود دارد. برخی از نقوش برجسته تخت جمشید دچار نواقص و اشتباهاتی شده اند که هر قسمت از این نقایص به یک یا چند عامل وابسته است. حجار و طراح از مهمترین عوامل این ناهمخوانی ها و نقایص به شمار می روند. تغییرات سبکی و گذر زمان نیز مزید برعلت شده و در بروز این اشتباهات و ناهمخوانی ها تأثیرگذار بوده اند. آنچه اهمیت دارد، کپی برداری حجار در برخی از نقوش است که منجر به پدید آمدن نقوشی با ظاهری مشابه ولی درعین حال متفاوت از هم شده است؛ که با تأمل دقیق در آنها می توان تفاوت ها و حتی ناهمخوانی های موجود را دریافت. برخی از تفاوت ها به خاطر سبک و برخی به خاطر گرو ه های متفاوت حجارانی است که به طور همزمان ولی در قالب چند تیم کار می کرده اند. در کل اشتباهات فنی و تکنیکی نقوش برجسته و همچنین ناهمخوانی های موجود میان آنها، نشان از یک نظام پیچیده مدیریتی دارد که در لابه لای آن، به واسطه عدم وجود سازماندهی یکپارچه، دچار ناهماهنگی پنهان بوده است که این ناهماهنگی در قالب اشتباهات و ناهمخوانی میان نقوش برجسته بروز یافته است.

استخوانهای باستانی و ترکیبات شیمیایی آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  پرستو مسجدی خاک   فرهنگ خادمی ندوشن

تقسیم بندی مطالعات عصر سنگ و فلز در ایران، بدلیل آنکه شروع ذوب فلز و استفاده از آن در ایران) با توجه به آنکه در بسیاری از محوطه های مهم استقراری آثار فلزی از بین رفته و چیزی از آنها باقی نمانده است(، نامشخص است؛ در این مطالعه از ترکیبات شیمیایی موجود در استخوانهای باقی مانده از محوطه های باستانی ایران کمک گرفته شده است، تا بتوانیم با توجه به میزان غلظت عناصر نادر موجود در استخوان، به طبقه بندی این دوره بپردازیم و نیز از طریق آنالیز عناصر کمیاب همچون آهن، مس، روی و سرب و... به گاهنگاری محوطه ها پرداخته و نیز اطلاعاتی درباره وضعیت زیست محیطی جوامع باستانی ایران بدست آوریم. در این پژوهش اسکلتهای باستانی ازپنج محوطه باستانی ایرا ن، جهت مطالعه ترکیبات شیمیایی استخوان، مورد تجزیه عنصری قرار گرفتند . این محوطه ها عبارت ا ز: قلعه خان (دوره نئولتیک)، خداآفرین (عصر مفرغ)، سنجر (عصر آهن)، قاسم آباد (عصر آهن) و ولیران ( دو ره اشکانی) می باشد. در این پژوهش از دو دستگاه پیکسی و طیف بینی جذب اتمی جهت تجزیه عنصری اسکلت های باستانی استفاده شده است.

مطالعه ی تطبیقی سمبل ها و نماد های عصر نو سنگی در غرب ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان 1389
  ساره سلیمانی   مهدی مرتضوی

با ورود انسان به دوره نو سنگی و تغییر شیوه ی معیشت از جمع آوری و گرد آوری غذا به تولید غذا از طریق کشاورز ی و دامدار ی، آفرینش آثار هنر ی و سمبلیک در راستای تغییر شیوه ی معیشت تغییر می کنند. شیوه معیشت کشاورز ی، وابستگی زیاد به زمین ، بارور ی و حاصلخیز ی آن را در پی داشت و انسان به دنبال پیدا کردن راه های مختلف برای استفاده و بهره وری بیشتر و مطمئن تر از زمین و رونق بیشتر کار کشاورز ی بود. در واقع آفرینش پیکرک های مونث به عنوان یکی از آثار هنر ی و سمبلیک دوره نو سنگی از مظاهر تلاش انسان در همین راستا می باشند و بیا نگر، وضعیت بغرنج نیازمندی های اقتصادی و معیشتی کشاورزان در دوره نو سنگی هستند. در نظر انسان عصر نو سنگی زمین آفریننده حیات بوده و در زهدان خود موجوداتی را پرورش می داده که برای حیات آدمی لازم بوده اند و وی سعی در نشان دادن بارور ی زمین به شکل های گوناگون از جمله مادر داشته است. در واقع آفرینش پیکرک های مونث و مبالغه در نمایش اندام های مربوط به بارور ی و زایش حکایت از این دارد که این پیکرک ها، به عنوان سمبل های حاصلخیز ی و باروری مورد استفاده قرار می گرفته اند. آفرینش پیکرک های مونث را همزمان با تغییر شیوه ی معیشت در دوره نو سنگی، علاوه بر محوطه های آغاز نو سنگی در غرب ایران در مناطق همجوار مانند آسیای صغیر نیز مشاهده می کنیم. هدف این پایان نامه ضمن معرفی سمبل ها و نمادهای عصر نوسنگی، پی بردن به ارتباط این سمبلها و نمادها با معیشت مردم دوره فوق و مقایسه آنها با محوطه های همجوار در آسیای صغیر می باشد. در واقع این تحقیق سعی دارد تا با بهره گیری از مبانی نظری سمبل و نماد که اساسا مبتنی بر مطالعات تفسیری است، به چگونگی این ارتباط بپردازد، هر چند همانند مطالعات از نوع توضیحی نمی توان اینگونه مطالعات را از طریق آزمایش در آزمایشگاههای علوم انجام داد، اما تحقیق حاضر سعی نموده است تا با تکیه بر مکتب باستان شناسی پس روندگرا و با رویکردی تفسیری، پاسخ های فرضی سئوالات مطروحه را به بوته آزمایش بگذارد

بررسی و تحلیل سنجاقهای مفرغی تاریخگذاری شده عصر آهن لرستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  موسی سبزی دوآبی   علیرضا هژبری نوبری

چکیده با گسترش رشد جوامع، حرکت بسوی فن آوریهای جدید فزونی یافت. فلزگری مهمترین صنعت دنیای باستان که در دوره کالکولتیک آغاز گردید، به بالندگی خود در طی هزاره ها ادامه داد و یافته های باستانشناسی در محوطه های فلزگری ایران علاوه بر نشان دادن روشهای ساخت و تهیه فلز، حکایت از پیشگامی کشورمان در این صنعت دارد. استان لرستان نیز همواره نقش بسیار مهمی را در باستانشناسی و فلزگری این مرز و بوم ایفا نموده است، بطوریکه در این منطقه(لرستان) بیشترین اشیاء مفرغی از لحاظ تنوع و تعدد در طی هزاره های دوم و اول ق.م از آن بدست آمده است و یکی از مهمترین گونه های این اشیاء مفرغی لرستان، سنجاقهای مفرغی است که بسیار متنوع هستند. به عنوان مقدمه ای برای ورود به بحث اصلی، در ابتدا به موقعیت جغرافیایی استان لرستان اشاره شده است و سپس نگاهی به هنر و صنعت فلزگری ایران با تأکید مفرغ های لرستان انداخته شد و پس از آن به بحث اسطوره و اعتقادات در دنیای باستان پرداخته شد و در پی آن به مشخصه، مقایسه و تحلیل سنجاق های لرستان به عنوان موضوع اصلی تحقیق پرداخته شد. در این تحقیق تعداد 56 قطعه سنجاق، از سنجاقهای لرستان را که در موزه ملی ایران نگهداری می شوند، مورد مطالعه قرار گرفته است که به چهار دسته اصلی قابل تقسیم بندی می باشند و دارای کاربردهای مختلفی بوده و از لحاظ تاریخگذاری نیز عمدتاً مربوط به عصر آهن هستند.

تحلیل فضایی و مکانی منابع و راههای تجاری ابزارهای ابسیدین پیش از تاریخ در شمال غرب ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  سهیلا غرابی   مایکل گلاسکو

ابسیدین یک شیشه آتشفشانی است که بسیار شکننده است . ساختمان اتمی ابسیدین کاملا بی نظم و از نظر فیزیکی بی شکل است و از نظر ترکیبی یک سیلیکات آلومینیومی است که از گدازه های اسیدی، که در یک محیط خشکی فوران می کند، حاصل می شود. همگون بودن اغلب منابع ابسیدین از یک سو و این امر که منابع متفاوت معمولا ترکیبات نامتشابه دارند، از ویژگی های اساسی ابسیدین است که تفکیک موفقیت آمیز منابع را میسر می کند. بدین سبب، ماده خام بسیار مناسبی برای ساخت ابزار سنگی است. بدین صورت که، تقریبا هر نوع ضربه ای باعث جدا شدن تراشه از سنگ مادر می شود و به دلیل همین خاصیت ویژه است که در ادوار مختلف از ابسیدین به عنوان ماده ای پر طرفدار برای ساخت و تجارت ابزار و اشیا استفاده می شد. در ارتباط منابع با محوطه ها باید به فرایند پخش فضایی توجه کرد که گسترش این پدیده را در سراسر فضا و زمان از خاستگاه اصلی فراهم می سازد. با بهره گیری از این خصایص ، مطالعه ابسیدین شمال غرب ایران- کلیبر، ارومیه، اردبیل- از دوره نوسنگی تا اواخر عصر برنز و ارتباط این محوطه ها با قفقاز و آناتولی با استفاده از تحلیل آماری و روشهای آزمایشگاهی ,xrf, pixe, naa, وthin section انجام شده است و از نتایج تجزیه عنصری می توان برای بررسی خاستگاه محوطه های دارای ابسیدین شمال غرب بهره برد.

مراکز و راههای-تجاری-اقتصادی دوره پارت و ساسانی در خلیج فارس: بر اساس داده های باستان شناختی به دست آمده از کاوشها و بررسیهای انجام گرفته در تنگه هرمز و سواحل جنوبی خلیج فارس.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  علیرضا خسروزاده   علیرضا هژبری نوبری

تنگه ی هرمز یکی از مهمترین مکانها در شبکه ارتباطی تجاری در دوره های تاریخی و اسلامی بوده است. وجود شمار زیادی محوطه، با مواد فرهنگی غنی که نشان دهنده ی گردش و داد و ستد کالا در این دوره ها با دیگر مناطق از جمله شرق و جنوب آسیا و جنوب خلیج فارس است، صحت این گفته را تأیید می کند. بررسی ها و کاوشهای باستان شناختی انجام گرفته در دو سوی شمال و جنوب خلیج فارس، محوطه های زیادی در ارتباط با شاهراه تجاری خلیج فارس به اقیانوس هند در طول تمام یا بخشی از دوره اشکانی، ساسانی و اسلامی را معرفی کرده است. بحث در ارتباط با این شبکه ی ارتباطی، آثار و دستاوردهای ناشی از آن و شناسایی و معرفی بنادر واقع در تنگه ی هرمز و چگونگی ارتباط تجاری و اقتصادی آنها با دیگر مناطق موضوع این پایان نامه است. پژوهش حاضر با اتکا به منابع نوشتاری و مطالعه ی مواد و یافته های باستان شناختی به دست آمده از محوطه ها و بنادر ساحلی و پس کرانه ای خلیج فارس انجام گرفته است. مطالعات باستان شناختی بر اساس بررسیها و کاوش محوطه های مهم ساحلی شمال (کهورلنگرچینی، رمچاه، دُفاری، سیراف، و خاراسن) و جنوب (اددور، ملیحا، کوش، سوهار، قلات بحرین، تاج، و فیلکه) خلیج فارس و تجزیه و تحلیل و مقایسه ی یافته های به دست آمده از این محوطه ها با یکدیگر و با دیگر محوطه های هم زمان در دیگر نقاط از جمله شبه قاره ی هند، شرق و جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و سواحل مدیترانه، انجام گرفته است.

بررسی و تحلیل داده های باستان شناختی محوطه کول تپه جلفا و مقایسه تطبیقی-تحلیلی یافته های آن با مناطق همجوار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  اکبر عابدی   حمید خطیبب شهیدی

محوطه کول تپه جلفا با مساحت 4-6 هکتار و ارتفاع 19 متر از سطح زمین های اطراف در ضلع غربی شهر هادیشهر (جلفا) در میان باغات حاصلخیز واقع شده است. اولین فصل کاوش های باستان شناختی در این محوطه برای پاسخ دادن به چندین سوال اساسی از جمله فرایند گذر از دوره مس و سنگی جدید به مفرغ قدیم، بررسی وضعیت محوطه در دوران شکل گیری و i فرهنگ کورا- ارس و نیز مشخص کردن وضعیت فرهنگی منطقه در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخی انجام گرفت. بر اساس نتایج اولین فصل کاوش مشخص گردید که محوطه دارای آثاری از دوره های مس و سنگی جدید، مفرغ قدیم، مفرغ میانی، مفرغ جدید و آهن iii (اورارتویی، هخامنشی؟؟؟) است که این نتایج در پی کاوش 24 متر نهشته فرهنگی که توسط دو ترانشه ii و iii پوشش داده شد، مشخص گردید که از این میان 3.5- 4 متر از آثار متعلق به دوره مس و سنگ جدید، 3.5 – 3 متر متعلق به فاز شکل گیری و i کورا- ارس، 13- 13.5 متر متعلق به مفرغ قدیم، 1متر متعلق به مفرغ میانی و جدید با سفال های نوع ارومیه و در نهایت 1.5 متر متعلق به دوره آهن iii (اورارتویی و هخامنشی؟؟؟) می گردید. در راستای سوالات مطرح شده برای این پژوهش اشاره به چندین مورد ضروری به نظر می رسد: - یکی اینکه محوطه کول تپه جزء معدود محوطه های شمال غرب ایران است که دارای آثار و لایه های فرهنگی بطور متوالی از دوره مس و سنگ جدید و مفرغ قدیم است که بررسی وضعیت فرهنگی دوره مس و سنگی جدید منطقه و به دنبال آن چگونگی فاز انتقالی (transitional) و شکل گیری، فاز i، ii و iii فرهنگ کورا- ارس را امکان پذیر ساخت. – دیگر اینکه با کاوش انجام گرفته وضعیت منطقه در دوران مفرغ میانی و جدید و نیز آهن iii (اورارتویی و هخامنشی؟؟؟) مشخص گردید. بر اساس کاوش انجام گرفته مشخص گردید که مابین دوره مس و سنگ و مفرغ یک مرحله گذار و انتقال در محوطه انجام گرفته است و محوطه پس از دوره مس و سنگ با یک دوره گذار یا فاز انتقالی که از آن به عنوان فاز شکل گیری کورا- ارس یاد می گردد وارد فاز i، ii و iii فرهنگ کورا- ارس می گردد که کل دوران مفرغ قدیم را در بر می گیرد. همچنین مقایسه نسبی آثار روشن ساخت که محوطه کول تپه در دوره مس و سنگ جدید دارای ارتباطات فرامنطقه ای گسترده ای با منطقه ی بین اانهرین بزرگ (مناطق شمال بین النهرین، جزیره، فرات علیی، شرق ترکیه و قسمت هایی از شمال غرب ایران و قفقاز) بوده است. همچنین در دوره مفرغ نیز دارای ارتباطات گسترده ای از یک سو با منطقه ماوراء قفقاز و مخصوصاً قفقاز جنوبی و از سویی دیگر با محوطه های شمال غرب ایران (حوضه دریاچه ارومیه) و منطقه زاگرس داشته است. همچنین وجود سفال های نوع ارومیه نیز گویای ارتباط با حوضه دریاچه ارومیه و منطقه قفقاز در دوره مفرغ میانی و جدید است. آثار دوره آهن iii محوطه نیز قابل مقایسه با محوطه های حوضه دریاچه ارومیه، منطقه قفقاز و محوطه ای مانند شهریری اردبیل می باشد.

پی جویی ریشه هنر رسمی در دوره هخامنشیان از فرهنگهای شکل دهنده آن امپراطوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1390
  صدرالدین طاهری   محمود طاوسی

هنر امپراتوری هخامنشی را هنری فرانژادی خوانده اند، اما ارتباط آن با هنر اقوام تشکیل دهنده امپراتوری هنوز نیازمند واکاوی است. این پژوهش تلاش دارد با بررسی ریشه برخی از نقشمایه های رایج در هنر هخامنشیان (درخت زندگی، گاو، شیر، گوپت، شیردال، یورش شیر به گاو) مسیری که این کهن الگوها برای پذیرش و پایدار شدن در هنر امپراتوری گذرانده اند از خاستگاه ابتداییشان در محدوده تمدنهای کهن فلات ایران و سرزمینهای همجوار (میانرودان، مصر، آناتولی، اورارتو، دره سند و...) پیگیری کند و تغییرات آنها را در این رهگذر و دلایل سیاسی و اجتماعی پایه ریزی این روند را کمابیش روشن سازد. وامداری فرهنگهای گوناگون ساکن در این سرزمین از یکدیگر به گونه ایست که بررسی هرکدام از آنها به تنهایی نمی تواند روشنگر مفهوم یک بن مایه باشد. گستره تاریخی آثار موزه ای گردآمده و بررسی شده در این نوشتار، از عصر نوسنگی تا دوره هخامنشی را در بر می گیرد. داده های پژوهش در پی یک بررسی کتابخانه ای و موزه ای و در دو دسته گردآوری شده اند: نخست نوشتارهای کهن اساطیری و دوم آثار هنری بازمانده از این فرهنگها. روش پژوهش، مقایسه تطبیقی نقش مایه ها و بررسی تحلیلی نوشتارها بوده است. به نظر می رسد دیپلماسی آسان گیری دینی و بهره بردن از رسوم، نمادها و تواناییهای همه ساکنان امپراتوری در آفرینش یک فرهنگ فرانژادی سبب شد تا این سرزمین پهناور پس از دو هزاره نبرد پیاپی، دورانی از آرامش به درازای یک سده را تجربه کند و بستر شکل گیری هویت ملت ایران گردد.

تحلیل چگونگی تاثیر هنر فلزکاری اقوام پیشین فلات ایران و سرزمین های همجوار و ملل تابعه هخامنشیان بر ظروف فلزی دوران هخامنشی(بر اساس آثار موجود در موزه های ملی ایران و رضا عباسی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  ماهیار طاوسی   علیرضا هژبری نوبری

هخامنشیان (550-330 ق. م) که هنرهای فلزکاریشان همواره در نزد پژوهندگان هنر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته، وارثان فرهنگ و تمدن و هنر اقوام پیشین ساکن فلات ایران بودند که پس از گسترش امپراتوری، به سرزمینهایی مانند بین النهرین و آسیای صغیر و مصر و غیره، به جلب هنرمندان آن سرزمین ها به مرکز حکومت خود نایل آمدند، توانستند هنرمندان آنان را در خدمت خود، در کارگاههای سلطنتی به کار جلب نمایند، منتهی این هنرمندان بطور آزادانه نمی توانستند به تولید آثار هنری با ایده های خویش بپردازند و بطوری که از آثار پدید آورده شده توسط آنان بر می آید آنان تحت نظر مدیریتی خاص به ایجاد و ساختن و پرداختن آثار هنری اقدام می کردند که کاملاً از نظر طرح ها و نقوش تزیینی خصلتی ایرانی داشت. یعنی بررسی های دقیق و کارشناسانه نشانگر این امر است که همه ظروف فلزی بازمانده از دوران هخامنشیان در مقایسه با آثار پیشینیان و همسایگان و کشورهای تابعه بطور نمایانی مشخص و متمایز است. در این رساله کوشش شده تا ضمن ارایه آثار بازمانده از هنرمندان بومی پیش آریایی و نیز آثار بازمانده مشابه کشورهای ضمیمه امپراتوری، آنها را با انواع فلزکاری هخامنشی مورد تطبیق و بررسی قرار داده و وجه تمایز و تأثیرپذیری و یا تأثیرگذاری از هنر دیگران و بر هنر دیگران را بطور مقایسه ای مشخص سازد. در این راستا اساس کار بر آثار موجود در دو موزه ی ملی ایران و رضا عباسی قرار داشته و عندالزوم به آثار معرفی شده در سایر موزه های جهان نیز توجه شده است. لذا نتایج حاصل در این پژوهش نشان دهنده آنست که هنر دوران هخامنشی تنها تلفیقی یا ترکیبی از هنرهای اقوام خودی و بیگانه نیست، بلکه توجه و ذوق و سلیقه و باورها و ذهنیت های خاص ایرانی در پدید آوردن آثار هنری بطور کلی متمایز از هنر پیشینیان و هم زمانان آنهاست که می توان آن را سبکی ایرانی- درباری (تجملاتی) با توجه به طبیعت گرایی آنان دانست، که سراسر عظمت، شکوه و جلال و جمال هنر با تنوع در اشکال و ا سلوب هنری در آثار بازمانده آنان، کاملاً متجلی است، همانطور که در سایر هنرها، مانند معماری و حجاری ها و نیز در نقوش برجسته کاخ ها به خوبی مشهود است.

نگاره شناسی و نشانه شناسی مفرغهای لرستانی بر پای? یافته های کاوش باستان شناختی سنگ تراشان خرم آباد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  مهرداد ملکزاده   حمید خطیب شهیدی

چیستی مفرغینه های لرستانی منسوب به لب? غربی فلات ایران و مربوط به نیم? نخست هزار? یکم قبل از میلاد از پرسشهای بزرگ باستان شناسی ماست؛ در این خطه -البته- محوطه هایی چند، کاوش شده و نمونه های بسیاری از چنین آثاری در مجموعه ها و موزه های متعدد دنیا پراکنده شده و در شناخت آن ها کمابیش بررسهایی هم انجام شده اما هنوز، پژوهشی جامعه و فراگیر که بتواند به پرسشهای متعدد و بی شمار درباب خاستگاه این آثار پاسخی درخور دهد، انجام نیافته است. چند سالی است که محوطه ای به نام سنگ تراشان در لرستان کنونی در نزدیکی شهر خرم آباد شناخته شده، با مجموع? پُرشماری از مفرغینه های لرستانی، اما این محوطه دارای سرشتی نا متعارف است، به این معنی که اشیاء طی کاوش علمی در یک بافت ناشناخت? باستان شناختی به دست می آمد و می آید؛ این آثار نه مجموعه ای از گورنهاده هاست و نه مجموع? اشیایی مربوط به یک بافت معماری معمول باستان شناسی. چون این مجموعه و محوطه سرشتی نامتعارف دارد ما نیز در این رساله در واقع به گونه ای نامتعارفی تلاش کرده ایم تا به درکی از چیستی آن برسیم و آن استعانت از تحلیلهای نشانه شناسی است. نشانه شناسی دانشی است مرتبط با زبان شناسی و معنا شناسی که در چشم اندازی وسیع تری در حوز? فلسف? دانش ها قرار می گیرد و به همین جهت می تواند در چنین مواردی دشوار، به کار باستان شناسی هم بیاید از برای معنا دادن به محوطه ها و مجموعه هایی که در وهل? نخست گنگ و نامفهوم و نامتعارف به نظر می آیند. پژوهشهای باستان شناسی عصر آهن ایران در سالهای اخیر بسیار رونق گرفته است . این رونق البته به واسطه برنامه ریزیهای هدفمند و بلندمدت در محوطه های باستانی دارای لایه های فرهنگی عصر آهن است ، اما کشفیات اتفاقی را نیز نمی توان و نمی باید نادیده گرفت ؛ چه بسا پژوهشهای می دانی هم اکنون برنامه ریزی شده ای که در آغاز از برای نجات بخشی سازماندهی شده بوده ، و از جمله در استان لرستان ، کاوشهای محوطه باستانی پر اهمیت سرخ دم لکی که در سال ???? در آستانه هفتمین فصل خود بود در ابتدا نه بر بنیاد پژوهشی آکادمیک ، که فقط برای جلوگیری از ادامه تخریب دمادم و پیاپی محوطه آغاز شد. به نظر می رسد که کاوش باستان شناختی اضطراری سنگ تراشان هم دلیل غنای یافته های این محوطه چشم انداز کنونی ما از باستان شناسی عصر آهن کوههای زاگرس را واضح تر کند. پیش از آغاز عملیات می دانی کاوش هم برخی یافته های سطحی محوطه عصر آهن پایانی سنگ تراشان ، در حقیقت بقایای فعالیتهای تخریبی حفاران غیر مجاز، به خودی خود و با وجود لطمات و صدمات فراوان پرسشهای پژوهشی چندی را مطرح می نمود و اما آغاز کاوش ها نشان داد که این محوطه تا چه اندازه غنی است . شاید به جرأت بتوان گفت داده های سه دور کاوش در این محوطه در تاریخچه پژوهشهای مربوط به مفرغینه های لرستانی بی نظیر است و مسیر این پژوهش ها را دگرگون خواهد کرد و آینده این پژوهش ها را رقم خواهد زد. برخی یافته های سطحی محوطه عصر آهن پایانی سنگ تراشان ، که حاصل عملیات تخریبی حفاران غیرمجاز است ، به خودی خود و با وجود لطمات و صدمات فراوان پرسشهای پژوهشی چندی را مطرح می نمود و اما آغاز کاوش ها نشان داد که این محوطه تا چه اندازه غنی است . تا پیش از این بیشترینه مفرغینه های لرستانی یافت شده از طریق حفاریهای قاچاق و گسسته از بافت باستان شناختی خود به دست آمده بود، اما طی کاوشهای اخیر سنگ تراشان حجم انبوهی از این مفرغینه ها، این بار پیوسته در بافت باستان شناختی خویش کشف می شد. این پیوستگی می ان یافته های مفرغین و پیش زمینه باستان شناختی آن ها پژوهشگران در بازآفرینی الگوهای پژوهشی در تحلیلهای فرهنگی مربوطه یاری خواهد رساند. کاوشهای سنگ تراشان خرم آباد منجر به کشف بیش از ??? قلم شی شد مفرغین که نمونه هایی از هنر فلزکاری نیمه نخست هزاره یکم قبل از میلاد محسوب می شوند؛ این اشیا در بافت بسیار غریبی از دید باستان شناختی قرار داشتند: نه در گور بودند، نه در مجموعه ای استقراری و نه هیچ نشانه دیگری از مواد فرهنگی یا نهشته های باستان شناختی به همراه شان نبود. انبوهی شی مفرغی که بر روی خاک نهاده شده بود. فهم چیستی این مجموعه آثار به کار گیری روشهایی به غیر از روشهای معمول و متعارف باستان شناختی را طلب می کند. در رساله پیش رو نگارنده با استفاده از دانش نظری نشانه شناسی (semiology) و نگاره شناسی (iconography) به تحلیل این مجموعه غریب خواهد پرداخت. این بررسی را پژوهشهای تاریخی، جغرافیای تاریخی، و تاریخ هنر تکمیل خواهند کرد.

مطالعه فن آوری و گونه شناسی مصنوعات سنگی غار کمیشان و مقایسه آنها با منطقه زاگرس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  مژگان جایز   deborah olszewski

سنت های تراشه برداری بخش شمالی رشته کوه های البرز و به خصوص جنوب شرق دریای مازندران تاکنون کمتر مورد توجه بوده و کمتر شناخته شده اند. تنها تعداد محدودی از محوطه های پارینه سنگی، همچون کمربند، هوتو و علی تپه مورد کاوش قرار گرفته اند. در سال 1388 در دهانه غار کمیشان در نزدیکی بهشهر مازندران، اقدام به گمانه زنی شد. در نتیجه این کاوش مقادیر فراوانی مصنوعات سنگی، استخوان های جانوری و یافته های دیگر به دست آمد. نتیجه تاریخ گذاری رادیوکربن نشان می دهد که قدمت لایه ها بین 10628 تا 11771 سال کالیبره شده ق. م. است. مجموعه دست افزارهای سنگی کمیشان از لحاظ ماده خام کاملاً محلی است. شکل گیری تمام مراحل تولید و مصرف مصنوعات، به جز مراحل کاملاً ابتدایی در داخل محوطه صورت گرفته است. تکنیک برداشت مصنوعات به صورت ضربه مستقیم با چکش نرم یا ضربه غیرمستقیم بوده است. ویژگی مجموعه ابزارهای این صنعت فراوانی ابزارهای روی تراشه، فراوانی کولدارها و کنگره-دندانه دارها، کم بودن سوراخ کننده ها و اسکنه ها، کمبود خراشنده های ناخنی و هندسی ها و عدم حضور سرپیکان هاست. همچنین فراوانی چیپ ها نشانگر تولید ابزارها در محل است. صنایع سنگی کمیشان بیشترین شباهت را به لحاظ ترکیب بندی تکنولوژیکی و ابزارها با محوطه های حاشیه جنوب شرق دریای مازندران، به ویژه با مرحله میان سنگی جدید کمربند نشان می دهد. همچنین شباهت فراوانی را با صنایع میان سنگی غارهای حاشیه شرق دریای مازندران در ترکمنستان، همچون غارهای جبل و دم دم چشمه 1 و 2 نشان می دهد، اما متفاوت از میان سنگی کوهستانی آسیای میانه در شمال افغانستان، جنوب تاجیکستان و شرق ازبکستان است. گرچه از دهه 1990 استفان کوزلوفسکی صنایع میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران را جزء صنایع میان سنگی تریالتی لحاظ کرده است، اما در این پژوهش با استفاده از رهیافت اکولوژی فرهنگی، و با استناد به تفاوت در زیست محیط محوطه های تریالتی در گرجستان با زیست محیط محوطه های میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران، که در تفاوت الگوهای استفاده از ماده خام و منابع معیشتی انعکاس یافته، ثابت شد که صنایع میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران صنایعی مستقل تحت عنوان میان سنگی کاسپین هستند که ویژگی ها و فرایندهای خاص خود را دارند. شباهت های میان سنگی کاسپین با فراپارینه سنگی زرزی در زاگرس شامل حضور میکرولیت های هندسی، فراوانی خراشنده های انتهایی، سنگ مادرهای ریزتیغه یکسویه و کولدارهاست. تفاوت های این دو صنعت شامل بزرگ بودن ابعاد میکرولیت های هندسی در میان سنگی کاسپین، تفاوت در توالی فازهای دارا و فاقد میکرولیت های هندسی، فقدان خراشنده های ناخنی و عدم حضور سرپیکان های شانه دار در میان سنگی کاسپین است.

طبقه بندی و گونه شناسی سفال دوره هخامنشی در جنوب و جنوب غربی ایران (مطالعه موردی محوطه 34 تنگ بلاغی و تپه داروغه خوزستان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  حسنعلی عرب   علیرضا هژبری نوبری

زمان و چگونگی حضور و سیطره هخامنشیان در جنوب و جنوب غربی ایران همواره یکی از چالش های تاریخی در این مناطق بوده است. پژوهش های مبتنی بر سفال، در هر یک از این مناطق دارای مشکلات خاص خود می باشد. در فارس تنها از اواخر دوره هخامنشی آثار سفالی این دوره مشاهده می شود و در خوزستان نیز گونه های سفال عیلام نو در دوره هخامنشی نیز حضور دارند و تفکیک لایه های این دو دوره با مشکلاتی همراه است. عوامل بسیار زیادی در تغییرات سبک های سفالی موثر هستند و این تغییرات نیز همواره به صورت مستقل از تحولات اجتماعی صورت می گیرند. زیست بوم متفاوت باعث ایجاد تفاوت در گونه های سفالی می گردد، با این حال هنگامی که تحولات اجتماعی بتوانند تاثیری بر سبک های سفالی بگذارند، این تاثیر تنها در کلیت مجموعه های سفالی بوده و تفاوت های منطقه ای همچنان باقی می ماند. بر اساس مطالعاتی که بر روی سفال های محوطه 34 تنگ بلاغی و تپه داروغه صورت گرفت، تنوع گونه های سفالی آنها هر یک بنا به دلایلی متفاوت بالا بوده است. همگونی بسیار اندکی در سفال های هر منطقه مشاهده می شود. استقرارهای روستایی نیز هر چند در نزدیکی مرکز قرار گرفته باشند، باز هم گونه های متفاوتی با مراکز دارند.

همگرایی یا واگرایی بین جوامع فراپارینه سنگی و آغاز نوسنگی؛ ترکیب پژوهش های باستان شناختی زاگرس مرکزی با کوهپایه های زاگرس-توروس.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  حمیدرضا قربانی   حامد وحدتی نسب

براساس شواهد باستان شناختی، زاگرس از مناطق کلیدی در بیان چگونگی و چرایی انتقال از فراپارینه سنگی متاخر به آغاز نوسنگی در شرق هلال حاصلخیزی بطور اخص و در جنوب غرب آسیا، بطور اعم است. بیش از سه دهه از انجام پژوهش های میدانی باستان شناختی دوره نوسنگی در منطقه می گذرد. اما، چنین مواردی- بسیار کم به تحلیل و تبیین در چگونگی و چرایی-مختصرا به بیان و توصیف محوطه های دوره پیش گفته پرداخته شده است. منطقه زاگرس و توروس در قسمت شرقی هلال حاصلخیزی، با دارا بودن محوطه هایی از ادوار مختلف، بخوبی قادر به بیان جایگاه و نقش مهم منطقه در مطالعات باستان شناختی و انسان شناختی ادوار تاریخی-فرهنگی و توالی آنها در جنوب غرب آسیا است. متاسفانه، در پژوهش های باستان شناختی مربوط به دوره فراپارینه سنگی و آغاز نوسنگی زاگرس-توروس در مقایسه با لوانت، سوالات فراوانی بدون پاسخ باقی مانده اند. در این میان زاگرس مرکزی مبهم تر از بقیه نقاط است. در هر صورت کار در شمال عراق و جنوب شرقی آناتولی ادامه پیدا کرده و برخی نتیجه گیری های مبهم مربوط به این دوره در زاگرس مرکزی را کمی روشن ساخته است. تاکنون براساس پژوهش های باستان شناختی انجام شده در زاگرس، برغم تایید وجود ادوار مذکور، هنوز به درستی نمی دانیم که چه ارتباطی بین جوامع شکارگر-گردآورنده یا آذوقه جویان دوره فراپارینه سنگی(زارزی) و فرهنگ (های)شان نسبت به دوره مستقیما پس از آن وجود داشته؛ و اینکه آنها چه بوده و چه شدند؛ و چه ارتباطی با دیگر محوطه های به تقریب همسن در زاگرس و توروس دارند؛ از طرف دیگر، انتقال -و چگونگی آن- از فراپارینه سنگی به قدیمی ترین محوطه های مسکونی منطقه مشخص نیست. این درحالی است که، هنوز دوره زارزی در منطقه بطور کامل تعریف و مشخص نشده، که شواهد و مدارک دوره بعدی، تعدادی محوطه های بسته (غار و پناهگاه های صخره ای) و در فضای باز مربوط به فراپارینه سنگی متاخر/آغاز نوسگی را نشان داده که تاریخ قدیمی ترین آنها تقریبا همزمان با دریاس جوان هستند. با این وجود، از یکسو، مطالعات «قدیمی تر باستان شناختی» در زاگرس و هم دیگر محوطه های مرتبط در توروس تقریبا بیانگر هم پوشانی بین ادوار فراپارینه سنگی متاخر و آغاز نوسنگی بوده؛ در حالی که مطالعات «جدیدتر، بخصوص اقلیمی-محیطی» نشانگر گسیختگی بین آنهاست. براساس چنین ابهاماتی، پژوهشگر برآنست تا محوطه های شاخص و منتخب مربوط به دوره پیش گفته را در قسمت شرقی هلال حاصلخیزی در نواحی زاگرس و توروس را مورد مطالعه و پژوهش روشمند قرار داده و به مطالعات تکنولوژی، راهبردهای اقتصاد معیشتی و سازماندهی اجتماعی و در کل به بیان جایگاه منطقه در طی/از فراپارینه سنگی متاخر به آغاز نوسنگی در منطقه بپردازد.

بررسی سیسماتیک تل چهارروستایی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  حکیمه بارگاهی   علیرضا هژبری نوبری

شهرستان گناوه با مساحتی در حدود 1837 کیلومتر مربع در فاصله 165 کیلومتری شمال غربی بوشهر، در ساحل شمالی خلیج فارس واقع شده است. اطلاعات ما از دوره پیش از تاریخ استان ساحلی بوشهر بسیار کم است. و معدود بررسی هایی که تاکنون در این منطقه انجام شده، روشمند نبوده و هدف خاصی را دنبال نکرده است، بجز در دوره پارینه سنگی که تحقیقاتی صورت گرفته است. لذا ما با بررسی روشمند محوطه ای در این منطقه سعی در شناخت جایگاه فرهنگی این حوزه داریم. محوطه باستانی چهار روستایی با طول جغرافیایی 34 68 47 e عرض جغرافیایی 57 69 32 n و ارتفاع 87 متری از سطح دریا، در 2 کیلومتری شمال غربی روستای چهارروستایی و 5 کیلومتری غرب رودخانه شور واقع شده است. به دلیل اهمیت صنعت سفالگری در امر شناخت فرهنگهای پیش از تاریخی و نقش و تجزیه و تحلیل اشکال و نقوش سفالها در توسعه نظم و ترتیب ادوار فرهنگی از یک سوی و اهمیت تل امامزاده برای درک تبادلات منطقه ای، جهت روشن شدن توالی فرهنگی منطقه، مطالعه و تحلیل مواد فرهنگی حاصل از بررسی روشمند این محوطه در دستور کار قرار گرفت. بعد از نقشه برداری و شبکه بندی 10×10 متر محوطه، بصورت یک در میان فقط در 50 درصد مربعات (207 مربع)، نمونه برداری انجام شد. یافته های سفالی و داده های سنگی در طی بررسی سطحی از این محوطه نشان داد، که این محوطه از اواخر دوره نوسنگی تا پایان دوره مس و سنگ مورد سکونت واقع شده است.

بررسی تطبیقی شکل کلی ظروف سفالین در تمدن های عصر آهن فلات مرکزی (مطالعه موردی: صرم، خوروین، سیلک، قیطریه، قلی درویش)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1391
  فرزانه فاتح   رضا افهمی

یکی از ادوار پیش از تاریخ که در ساختار فرهنگی، دینی و معیشتی ساکنان فلات مرکزی تأثیر چشـمگیری داشت، عصـرآهن است. هرچند نسبت به ادوار قبل، محدوده زمانـی کوتاهتـری را در بـر می گرفت اما تحولات و رخدادهای این دوره آنقدر سریع پیش رفت که در ادوار بعد راه را برای تشکیل اولین امپراطوری در ایران فراهم ساخت. بسیاری از پژوهندگان که در این زمینه کار کرده اند، معتقدند که فرهنگ های عصرآهن به طور ناگهانی در فلات مرکزی ایران به ظهور رسیده و تغییرات به وجود آمده در ساختار فرهنگی ایران توسط اقوام مهاجر ایرانی در اواسط هزاره دوم قبل از میلاد بوده است که از این لحاظ، سنت ساخت و استفاده از سفال های منقوش که قبل از ورود ایرانیان تقریباٌ در سرتاسر ایران معمول بوده، به یکباره منسوخ گردید و ساخت و استفاده از سفال های خاکستری صیقل داده شده جایگزین آن گردید. ایده ی بررسی تطبیقی شکل کلی ظروف سفالین در تمدن های عصرآهن فلات مرکزی از جمله: صرم، خوروین، سیلک، قیطریه و قلی درویش با این پیش فرض بوده است که عمده آثار هر منطقه مربوط به عصرآهن i و ii و همزمان با منسوخ شدن نقاشی روی سفال ها و تولید سفال خاکستری می-باشد. لذا به منظور تعیین دلایل توسعه نقوش حجمی، کشف روابط میان محوطه های عصرآهن در مرکز فلات ایران و تأثیر فرهنگی آن ها بر یکدیگر، به طبقه بندی و تجزیه و تحلیل مجموعه ای از سفال های مکشوفه از مناطق فوق الذکر که دارای نقوش حجمی بودند، پرداخته شد.

مطالعه تکنیک ساخت سفال های مینایی و لاجوردی موجود در موسسه موزه های بنیاد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  معصومه سادات حسینی   جواد نیستانی

سفالگری یکی از دستاوردهای بزرگ تمدن بشری است. در دوران اسلامی به علت حمایت بازرگانان، حکام و عامه مردم و نیز منع استفاده از ظروف طلا و نقره سفال گری رواج گسترده ای یافت. سفالگران، لعاب کاران، خوشنویسان و طراحان از جمله افرادی بودند که در تولید اشیاء سفالین نقش داشتند. دوره سلجوقی یکی از درخشان ترین ادوار هنری ایران است، دوره ایی که در آن هنرهای مختلفی از جمله بافندگی، معماری، فلزکاری و قلم زنی روی فلز، گچ بری و به ویژه سفالگری به حد اعلای شکوفایی رسید. استفاده از سفال برای ساخت ظروف بسیار متنوع و زیبا معمول گردید. در دوره ی سلجوقی دگرگونی در نقش سفال پدیدار و دیگر نوع نقش سفالگری که از نمونه بارز آن کشیدن در دیواره خارجی ظروف است و زمینه آن را شاخ و برگ و گل های زیبا تشکیل می داد، رنگ باخته و جای خود را به ساخت ظروف مینایی می دهد که عموماً از لعاب سفید رنگ پوشیده شده و بر روی آن نگاره هایی از نقوش انسانی، حیوانی، پرندگان و یا مجالسی از حکایات و داستان های تاریخی و سرگذشت داستان های عاشقانه فارسی ترسیم می شود. در این تحقیق سعی شده سفال های مینایی مربوط به اواسط قرن پنجم تا هفتم هجری معرفی شود؛ سپس ویژگی های خاص طرح و نقش در این سفال ها بررسی گردد. این موضوع با هدف شناخت ذوق و هنر طراحان ایرانی در ایجاد نقوش اقتباسی از دوره پیشین و نقوش ابداعی این دوره انجام گرفته است.

بازسازی مراکز و مرزهای سیاسی و راه های تجاری مازندران بر اساس مکان یابی قلعه ها و پادگان های نظامی بازمانده از دوره ساسانی تا دوران اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  محمد حسن ذال   سید مهدی موسوی کوهپر

تلاش اصحاب قدرت در دفاع از حاکمیت سرزمینی خود به عنوان رمز بقای سیاسی، سبب بروز تنش های گاه و بی گاه در تبرستان از دوره ساسانی و استمرار آن در دوران اسلامی شده است. این تنش ها به عنوان عامل اصلی احداث استحکامات نظامی در منطقه، موجب شکل گیری سیمای نظامی و دفاعی تبرستان شده اند. پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی پراکندگی قلعه ها و پادگان های نظامی تبرستان، شناخت مرزهای سیاسی و جغرافیایی تبرستان از پتیشخوارگر باستان، بازیابی مسیرهای تجاری تبرستان از طریق موقعیت مکانی استحکامات نظامی و تحلیل تحولات سیاسی- اجتماعی منطقه با تأکید بر استحکامات نظامی منطقه انجام شده است. اساس این کار را پژوهش های میدانی باستان شناختی، مطالعات اسنادی و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار gis شکل داده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند که الگوی پراکنش استحکامات نظامی تبرستان، به شدت تحت تأثیر، راه ها، رودخانه ها، میزان پوشش منطقه ای، حاکمیت سرزمینی خرد (درون منطقه ای) و کلان (برون منطقه ای) قرار دارند. تجمیع قلمروی حاکمیت های سرزمینی خرد، با مرزهای تبرستان باستان همپوشانی تقریبی دارند و با قدری تسامح، تبرستان دوره ی ساسانی را از پتیشخوارگر جدا می سازند. همچنین نسبت الگوی پراکنش قلعه ها به راه ها در گستره ی تبرستان، بیانگر وجود دو گونه راه از منظر راهبردی است. نخستین گروه مسیرها، رابط دو قلمروی سیاسی کلان و یا خرد هستند. راه کهن ری به تبرستان و مسیر ارتباطی رستمدار به رویان بارزترین نمونه های این گروه اند. دومین گروه از راه ها، مسیرهایی با اهمیت سیاسی کمتر و رابط میان روستاهای باستانی با ظرفیت های سیاسی پایین ترند. راه ارتباطی روستاهای منطقه ی نمارستاق آمل و یا راه باستانی آمل به چلاو و سپس بابل، در این گروه جای می گیرد.

تحلیل ساختارگرایانه نقشمایه های ترکیبی- تخیلی بر روی آثار مکشوفه در فلات ایران از هزاره پنجم قبل ازمیلاد تا حمله اسکندر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1391
  بیتا مصباح   علیرضا هژبری نوبری

نقوش تخیلی– ترکیبی در فلات ایران از هزاره پنجم قبل از میلاد به طورگسترده ای و بر روی انواع آثار و اشیا به جامانده به کاررفته اند. مطالعه نقوش تخیلی – ترکیبی از دیدگاه سازمان تشکیل دهنده نقوش و نیز مفاهیم مرتبط با این نقوش مهم ترین موارد مورد بررسی در پژوهش حاضر هستند. این پژوهش ضمن استفاده ازعلم نشانه شناسی مبتنی برروش شمایل شناسی اروین پانوفسکی به مطالعه سازمان تشکیل دهنده نقوش در ساختار ترکیب ها و نیز الگو شناسی آنها پرداخته است. این روش مطالعه منجر به شناسایی ساختار بیش از 219 نقشمایه تخیلی و طبقه بندی آنها در 8 گروه اصلی ترکیبات انسانی، شیر و عقاب، بز، اسب، گاو، شیر، موجودات چندگانه و دیوها شده است. طبقه بندی نقوش در 8 گروه اصلی در نهایت منجر به تشخیص و کشف ساختار اصلی دخیل در شکل گیری نقوش تخیلی در ایران گردید. بر این اساس ، چهار موجود انسان ، عقاب ، شیر و گاو موجودات اصلی در شکل گیری نقوش تخیلی به شمار می روند. علاوه بر این مطالعه مکانی نقوش تخیلی نشان می دهد که سرچشمه های ابداع نقوش در داخل فلات و نزد ساکنان بومی سرزمین ایران وجود داشته است. تاثیر اقوام همسایه ویا مهاجر تنها در شکل کلی نقشمایه موثر بوده و در برخی موارد بعضی از ترکیبات را به این مجموعه افزوده است. واژگان کلیدی: تخیلی ، شمایل شناسی، ساختارگرایی، ترکیب پایه ، ترکیب فرعی ، الگوشناسی

تبیین الگوی استقرار دوره پارت در شهرستان فراهان استان مرکزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  موسی ابراهیمی   علیرضا هژبری نوبری

شهرستان فراهان در استان مرکزی به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، دارای وضعیتی است که شناخت کم و کیف تطور فرهنگی آن در دوره اشکانی می تواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی غرب کشور در دوره اشکانی یاری دهد. این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت فرهنگی منطقه در دوره اشکانی انجام گرفته است که نتیجه ی آن شناسایی 30 محوطه مربوط به این دوره می باشد. بیشتر استقرارهای اشکانی شهرستان فراهان، به جز یک محوطه، در نیمه ی جنوبی آن دیده می شود. مناطق کم ارتفاع نیمه جنوبی با زمین های زراعی مناسب در این دوره مورد توجه و علاقه ساکنان بوده است. مطالعه گونه شناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک ودریافت کلی الگوی استقراری منطقه در دوره اشکانی با استفاده از نقشه های متعدد شیب، جهت شیب، ارتفاع، منابع آب (چشمه ها، رودخانه های اصلی و فرعی) و جاده های اصلی از نتایج مهم این پژوهش است. بیشتر استقرارهای منطقه، محوطه های کوچکی هستند و شواهدی از مراکز شهری در این محدوده جغرافیایی شناسایی نشد. از طرف دیگر به نظر می رسد فرهنگ مادی منطقه در دوره اشکانی، ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی ـ محلی که آن را از سایر مناطق غرب کشور تا حدودی متمایز می کند، نهایتاً بخشی از گستره فرهنگی غرب کشور است.

مطالعه میکرومورفولوژی خاک های گورستان عصر آهن در سایت باستانی مسجد کبود تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1390
  سودابه خدابخشی   مصطفی کریمیان اقبال

پروفیل های حفاری شده در مکان های باستانی که از لایه های معدنی و آلی تشکیل شده اند مشکلاتی را برای باستان شناسان بوجود می آورند. امروزه باستان شناسان با استفاده از طیف های گسترده ای از تکنیک های علمی چند رشته ای به بررسی تعامل انسان و لندسکیپ می پردازند. میکرومورفولوژی مقاطع نازک در حال حاضرتنها تکنیک مطالعه می باشد که قادر به تجزیه و تحلیل های همزمان خاک ها و رسوبات متنوع، باقی مانده مواد مصنوع و مواد باستانی و اجزای بیوآرکیولوژی در زمینه های رسوبی خود می باشد. به منظور بررسی کاربرد این روش در سایت های باستانی، مطالعه ای در سایت موزه عصر آهن ii مسجد کبود تبریز انجام گرفت. سه پروفیل در این سایت موزه شناسایی و از لایه ها نمونه های میکرومورفولوژیکی تهیه شد. در مجموع از این سه پروفیل 23 نمونه مقطع نازک برای مطالعات میکرومورفولوژیکی به دست آمد. برروی خاک هر لایه آزمایش های فیزیکی و شیمیایی صورت گرفت. از نمونه های تهیه شده از هر لایه پس از اشباع نمودن با رزین، برش و سایش مقاطع نازک به ضخامت 30 میکرومتر تهیه گردید. مقاطع نازک به دست آمده با استفاده از میکروسکوپ سنگ شناسی الیمپوس مورد مطالعه قرار گرفتند. مطالعات فیزیکی و شیمیایی میکرومورفولوژیکی نشان دادند که ویژگی های بافتی دو لایه 1-2 و 4-2 از پروفیل 2 مشابه یکدیگر می باشد، همچنین این دو لایه ویژگی های میکرومورفولوژیکی مشابهی را نشان می دهند که این ویژگی با ویژگی های میکرومورفولوژیکی دو لایه22 و 21 از پروفیل 1بسیار مشابه می باشد بطوری که میتوان منشا هر دو لایه را در 2 پروفیل یکسان فرض کرد و نتیجه گرفت که هر دو لایه منشا رسوبی یکسان دارند. لایه های پروفیل 1 و 2 که مجاور هم قرار داشتند ها ویژگی های متفاوتی با لایه های بالایی و پایینی نشان می دادند، که نشان دهنده این بود که از مکان دیگری به این مکان منتقل شده اند یا در اثر جابه جایی زمین و خاک به این مکان منتقل شده اند . یکسان بودن ویژگی های میکرومورفولوژیکی لایه های پروفیل 3 نشان می داد که هر دو لایه متعلق به یک مکان می باشند. این دولایه حاوی بقایای استخوان و سفال بودند که با توجه به این بقایا انسانی میتوان این دو لایه را دارای منشا انسانی دانست. نتایج مطالعات میکرمورفولوژیکی در کل نتایج حفاری های باستان شناسی را در پروفیل 1 تا حد زیادی تصدیق کرد و نشان داد، که رسوبات از سایش، ریزش دیواره ها و شستشوی سطحی به وجود آمده اند. نتایج مطالعات میکرومورفولوژیکی نشان دادند که موادخاکی که در پروفیل های 1 و 2 و 3 سایت موزه گورستان عصرآهن ویژگی های میکروسکوپی با حدود بالایی از تغییرات را نشان می دهند. تفاوت در ویژگی های میکرومورفولوژیکی، بافتی و شیمیایی لایه های هر 3 پروفیل اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی در بهم خوردگی لایه ها را تصدیق کرد و وجود مواد مصنوع را در لایه های هر 3 پروفیل را نشان داد.

پراکنش محوط های دوران مس و سنگ دشت ملایر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  نسیمه یوسف وند   علیرضا هژبری نوبری

استقرارها و جوامع پیش از تاریخی همواره تحت تأثیر عوامل جغرافیای به عنوان عواملی مهم شکل گرفته، گسترش یافته و گاه به انحلال کشیده شده اند. جغرافیا و اقلیم، بویژه در مناطق کوهستانی، چون زاگرس تأثیرات بسزایی بر نحوه زیست اجتماعات انسانی و نیز زیست بوم آنها ایفا نموده است. زاگرس پهناور علارغم ویژگی های یکسان، از متغیرهای ناهمسانی نیز برخوردار است. دره ها و دشت های حاشیه شرقی زاگرس مرکزی بخشی از محدوده زاگرس محسوب می گردد، و پژوهش حاضر مطالعه و بررسی استقرارهای دوره مس و سنگ دره ملایر، در این حوزه را بر عهده دارد. دشت ملایر از جمله دشت های کم وسعت میان کوهی و پایه کوهی است، که در مجاورت دشت همدان، دره نهاوند و بروجرد قرار گرفته است. استقرارهای معرف دوره روستانشینی (آغازین تا جدید)،- مس و سنگ- شناسایی شده در دشت ملایر، تا کنون متقدم ترین آثار ادوار پیش از تاریخی منطقه را معرفی نموده است. براساس بررسی های سطحی صورت گرفته، دشت ملایر دربردارنده آثار فرهنگی از دوره نوسنگی جدید است، که از نظر مطالعات باستان شناختی حائز اهمیت است. چرا که تا کنون آثاری متعلق به دوره مذکور (و قبل از آن) از دشت های بخش شرقی زاگرس مرکزی گزارش نشده است. مطالعه محوطه های معرف دوره روستانشینی آغازین و دوره انتقالی از نوسنگی به مس و سنگ، در دشت ملایر می تواند پاسخگوی بسیاری از سوالات باشد. اطلاعات طبقه بندی شده و قابل استناد موجود از استقرارهای روستانشینی و کوچ رو در بازه زمانی هزاره ششم و پنجم منطقه محدود به نتایج مطالعات صورت گرفته در بخش غربی زاگرس مرکزی بوده و بخش شرقی چندان مورد مطالعه قرار نگرفته است. تعمیم ویژگی ها و شاخصه های این جوامع بر استقرارهای مناطق حاشیه ای چندان ممکن نیست. چرا که با توجه به مطالعات صورت گرفته و آنالیز داده های موجود در رساله حاضر، استقرارها در هریک از مناطق، از فاکتورها و شاخص های خود تبعیت می کند. با توجه به نتایج حاصله از این پژوهش، استقرارهای شناخته شده در دشت ملایر متعلق به اقوام دامدار- کشاورزی است که علاوه بر پرداختن به فعالیت های دامداری، کشاورزی را نیز به عنوان پیشه اصلی خود برگزیده اند. با وجود جریان رودخانه اصلی حرم آباد در دشت ملایر و شکل گیری استقرارها در حاشیه آن، بهره گیری از منابع آبی جهت انجام کشاورزی آبی به صورت طبیعی و بدون دخل و تصرف، در دوه روستانشینی مشکل می نماید. لذا پرداختن به کشاورزی به صورت آبی (با توجه به میزان شیب زمین و موانع موجود)، نیازمند ایجاد کانال های مصنوعی جهت آبیاری است که به نظر می رسد ساکنان منطقه در این دوره از سیستم های مشابه استفاده نموده اند. داده های موجود در این پژوهش با استفاده از نرم-افزارهای موجود gis مورد آنالیز قرار گرفته و نتایج حاصله به صورت خروجی ارقام در محیط spss تحلیل شده است.

تحلیلی بر معماری دست کند زیرزمینی استان همدان مطالعه ی موردی مجموعه دست کند زیرزمینی سامن واقع در شهرستان ملایر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  اسماعیل همتی ازندریانی   علیرضا هژبری نوبری

معماری دست کند گونه ی خاصی از معماری است که در شکل گیری آن عوامل متعددی از جمله شرایط زیست محیطی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تاثیر گذارند. این نوع معماری را می توان تولید فضا از طریق ایجاد فضاهای منفی (کاست) در بستر کوه و سنگ و یا در زیرزمین دانست که در آن فضاهای پر و خالی در ترکیب با یکدیگر به وجود آمده اند. از مهمترین و بزرگترین مجموعه های معماری دست کند ایران می توان به روستای صخره ای کندوان و روستای زیرزمینی حیله ور در استان آذربایجان شرقی، روستای صخره-ای میمند در استان کرمان، مجموعه زیرزمینی نوش آباد در کاشان اشاره کرد که می توان آن ها را به دو دسته کلی تقسیم نمود: 1- دست کند هایی ایجاد شده در دل صخره ها یا دیواره ی کوهستان ها 2- دست کندهایی زیر زمینی ایجاد شده در دل زمین. با توجه به بررسی های انجام گرفته در استان همدان، چندین مجموعه معماری دست کند از جمله قلعه جوق فامنین، سامن ملایر، انوج ملایر و ارزانفود همدان شناسایی شده اند که به استثنای قلعه جوق، همگی از نوع دست کند زیرزمینی هستند. از بین آثار دست کند این استان، مجموعه دست کند سامن ملایر به دلیل دارا بودن ویژگی های منحصر به فرد و داده های فرهنگی بسیار شاخص از اهمیت شایانی برخوردار است. معماری دست کند سامن در سال 1384 بطور اتفاقی بر اثر اقدامات عمرانی کشف شد و اولین اقدام پژوهشی در مجموعه از سال 1386 آغاز گردید. این مجموعه که در عمق 2 الی 8 متری از سطح زمین و در زیر بافت مسکونی شهری در بستر سنگ های گرانیتی بصورت دست کند ایجاد شده دارای وسعتی بین 3 الی 5 هکتار است. طی برنامه های پژوهشی (شناسایی، پاک سازی، مستندنگاری و کاوش های باستان شناختی) انجام گرفته در این مجموعه مشخص گردید که محوطه دارای سه نوع کارکرد آیینی، مکان تدفینی و استقراری (مخفیگاه یا پناهگاه) بوده است و بر اساس مواد فرهنگی بدست آمده از پژوهش های مذکور تعلق این مجموعه را به دوره های تاریخی (آغاز –اشکانی و اشکانی) و قرون میانی و متاخر اسلامی نشان می دهد. کلیدواژه: همدان، سامن، ارزانفود، معماری دست کند، اشکانی، اسلامی

تحلیل تعدد معادن تامین کننده ی فلز نقره برای ضرب سکه های دوره ی اشکانی)ارد دوم و فرهاد چهارم( در منطقه ی همدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  مریم محقق   فرهنگ خادمی ندوشن

امروزه علوم آزمایشگاهی در مطالعات باستانشناسی کاربرد گستردهای پیدا کرده است. باستان سنجی یا آرکئومتری شاخه ای نسبتاً جدید از باستان شناسی است که در آن یافته های باستانی توسط انواع مختلفی از روشها و فنون علمی و آزمایشگاهی مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرند. به کارگیری شاخه های مختلف علوم آزمایشگاهی در حل بهتر مسائل باستان شناسی و در پاسخ به بسیاری از سوالات موثر است. مطالعات آزمایشگاهی که بر روی فلزات به خصوص سکهها انجام می شود و سنجش نتایج آن با جغرافیا و تحولات سیاسی که سکه در آن درگردش بوده اطلاعات ارزندهای در مورد وضعیت معیشتی و اقتصادی زمان ضرب سکه و نیز معادنی که فلز مسکوکات از آن استخراج شدهاند به ما بدهد. از جمله دستگاههایی که در زمینهی آنالیز می باشد. pixe مسکوکات به دلیل غیرتخریبی بودن آنها کاربرد فراوانی دارد دستگاه طیفسن

معماری مسکونی و حکومتی و سفال زرین فام دوره مغول بر اساس کاوش های باستان شناسی محوطه تاریخی آوه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  آرش لشکری   حمید خطیب شهیدی

چکیده محوطه باستانی آوه در دشت ساوه یکی از محوطه های کمتر شناخته شده فلات مرکزی ایران است که پس از شناسایی و ثبت، بستر مناسبی برای پژوهش های باستان شناختی ایجاد نموده است. تسلسل زمانی این محوطه از اعصار پیش ار تاریخ تا اوایل دوره تیموری است که به جز استقرارهای دوره اسلامی، سایر استقرار های پیش از تاریخی و تاریخی آن استقرارهایی کوچک بوده اند این استقرار در دوره اسلامی به شکلی گسترده تر نمود می یابد به طوری که در عصر ایلخانی به اوج شکوفایی و ترقی خود می رسد. بر اساس کاوش های سه گانه دانشگاه تربیت مدرس در این محوطه شاخصه های مهم معماری و سفال آن شناسایی و ثبت گردیده پس از بررسی و تحلیل شاخصه ها در این پژوهش، معماری آن که متشکل از بناهای معماری ارگ ، ربض و شارستان بوده است متعلق به عصر ایلخانی شناخته گردید و در راستای آن شاخص های سفالی به دست آمده مشابه سبک ساوه در دوره ایلخانی تشخیص داده شده است. با انجام آزمایش های تجزیه عنصری لعاب سفال زرین فام این محوطه و همچنین آزمایش تجزیه عناصر خاک مشخص گردید که این سفال ها دارای ساختی بومی بوده اند . واژگان کلیدی: دوره ی ایلخانی، معماری اسلامی، سفال زرین فام، آوه

تکامل اجتماعی واقتصادی ناحیه فارس در دوره ساسانی بر پایه پژوهش های باستان شناختی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  احمدعلی اسدی   سیدمهدی موسوی کوهپر

چکیده دوره ساسانی به عنوان یکی از مراحل مهم شکل گیری و تکامل تمدن ایرانی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. نتایج به دست آمده از پژوهش های باستان شناختی در برخی نواحی باختری شاهنشاهی ساسانی همانند خوزستان و میان رودان و همچنین تطبیق این نتایج با متون کلاسیک بیانگر تحولات بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی ایران در این دوره است. دگرگونی در سلسله مراتب اجتماعی، ایجاد نظام متمرکز مدیریتی، توجه ویژه به توسعه کشاورزی و صنایع دیگر و تمایل شدید به گسترش شهرها و زندگی شهر نشینی، برخی از جنبه های این پیچیدگی است. با این احوال اینکه چه گستره ای از سرزمین های شاهنشاهی ساسانی شاهد تحولات و دگرگونی های اقتصادی نظیر خوزستان و میان رودان بوده اند، مشخص نیست. رساله حاضر بر پایه شواهد باستان شناختی موجود و با هدف بدست آوردن یک دید کلی از تحولات ناحیه فارس در دوره ساسانی به بررسی این ناحیه پرداخته است. در روند پژوهش با نگاهی روندگرایانه به شواهد باستان-شناختی و با کمک از مدارک دیگری از قبیل سکه، مهر و متون، به بررسی چگونگی پراکنش زیستگاه های شناسایی شده از دوره مذکور و بازسازی روند عمده تحولات زیستگاهی آنها پرداخته است. در این راستا بررسی تحولات اقتصادی و تا حدودی اجتماعی منطقه، با تمرکز بر عواملی همانند تاثیرات جغرافیایی و اقلیمی در شکل گیری نظام های سکونتی، بررسی اصول حاکم بر الگوهای زیستگاهی، بررسی شواهد توسعه کشاورزی و نظام مدیریتی و همچنین نحوه ارتباطات و تجارت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده از پژوهش، بیانگر رخداد دگرگونی های قابل توجه در نظام های زیستگاهی و اقتصاد کشاورزی دوره ساسانی ناحیه فارس است. افزایش بی سابقه زیستگاه ها، ایجاد نظام های آبیاری به منظور توسعه کشاورزی، رشد تمرکزگرایی و افزایش دژها که نهادهای نظارتی دولت ساسانی به شمار می روند، عمده ترین این تحولات به شمار می روند. به نظر می رسد، سیاست های کلان توسعه اقتصادی دولت ساسانی و اعمال قدرت مستقیم و بدون واسطه شاهان ساسانی در ناحیه فارس، از دلایل اصلی رشد اقتصادی آن در دوره مورد بحث بوده است. با توجه به وابستگی این رشد به سیاست های کلی و برنامه های نظارتی دولت ساسانی، سقوط شاهنشاهی مذکور موجب رکود شدید اقتصادی، از هم گسیختگی نظم زندگی اجتماعی و کاهش جمعیت منطقه و تغییر در الگو های سکونتی فارس در دوره آغاز اسلامی می گردد.

مطالعه، شناسایی و طبقه بندی سکه های اشکانی موجود در موزه آستان قدس رضوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  سیدمهدی میرقاسمی   فرهنگ خادمی ندوشن

همه ساله اشیا و آثار فرهنگی کشورمان در نقاط مختلف چه به صورت کشفیات علمی باستان شناسی، چه به صورت اهدایی توسط مردم و چه به صورت کشف از قاچاقچیان وارد موزه ها و مخازن آن ها می شود. در اینجا در اصالت کشفیات علمی به نظر می رسد می توان اطمینان داشت ولی در دو مورد دیگر کارشناسان میراث فرهنگی ایران را جهت شناسایی محل کشف و اصالت آن ها با مشکل مواجه می کند. از این میان، سکه نیز مستثنی نخواهد بود. ولی آنچه مورد نظر ماست، این آثار به نزدیکترین موزه محل کشفشان تحویل داده خواهد شد. در پژوهش های جدید، با تهیه اطلاعات کامل آماری سکه ها و تطابق آن ها با منابع نوشتاری و اطلاعات تاریخی راه به سوی حل معمای تاریخ و جغرافیای سیاسی حکومت ها باز شده است. از سلسله اشکانی نیز سکه های بسیاری در موزه ها وجود دارد که بعضاً تا کنون به مطالعه آ ن ها پرداخته نشده است. در گنجینه سکه آستان قدس رضوی - واقع در حرم مطهر امام هشتم، در شهر مشهد- 45 عدد سکه نقره درهم پارتی وجود دارد که تا به امروز به طور کامل شناسایی نشده اند. اشکانیان در ابتدای حکومت خود که در شمال شرقی ایران آغاز گردید از زمان ارشک اول تا زمان مهرداد اول در چند ضرابخانه محدود به ضرب سکه اقدام نمودند. قلمرو شمال شرقی اشکانیان از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران، از شمال به ترکستان، از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می شد. اما بعد از آنکه آنها به طرف غرب رفتند کمتر این ولایت مورد توجه اشکانیان قرار گرفت. تا اینکه اشکانیان هند از زمان ضنوبر اول و دوم با انتخاب مرو به عنوان قلمرو سیاسی خود، در این شهر به ضرب سکه مبادرت ورزیدند. در این پژوهش برای پاسخ به سوالات، با طبقه بندی سکه های پارتی و تهیه نمودار فراوانی از سکه های پادشاهان و ضرابخانه ها و با بهره گیری از منابع تاریخی، آن ها را مورد بررسی قرار داده تا انطباق تاریخی شان در عصر اشکانی مشخص گردد.

تحلیلی در معماری صخره ای و سفال عصر آهن iii شمال غرب ایران: مطالعه ی موردی تپه بَرده کُنته (barde konte) واقع در شهرستان مهاباد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  عبدالکریم اسمعیلی   علیرضا هژبری نوبری

شمال¬غرب ایران در عصر آهن دارای محوطه¬های فراوان و شاخصی است که هر کدام از این محوطه¬ها در بازسازی جوامع عصر آهن در فلات ایران جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده¬اند. در این میان استان آذربایجان¬غربی به عنوان یکی از مناطق کلیدی حوزه¬ی شمال¬غرب ایران به مثابه¬ی کانون تلاقی فرهنگ¬ و تمدن¬های فلات ایران، بین¬النهرین شمالی، قفقاز و آناتولی سهم چشم¬گیری را در مطالعات باستان¬شناسی ایران ایفا می¬کند. به واسطه¬ی وجود دریاچه¬ی ارومیه در این استان، محوطه¬های آن به دو بخش شمال و جنوب حوضه¬ی آب¬ریز دریاچه¬ی ارومیه تقسیم می¬شوند. محوطه¬ی تپه بَرده کُنته واقع در شهرستان مهاباد به عنوان محوطه¬ی هزاره اول ق.م با آثار سفالی و معماری دست¬کند صخره¬ای تاکنون مورد مطالعه¬ی علمی باستان¬شناسی قرار نگرفته بود. این محوطه در فاصله¬ی چند کیلومتری گور دخمه¬ی فخریگاه قرار دارد. آثار سفالی بدست آمده از لایه¬نگاری، خواناسازی و پی¬گردی این محوطه که در تابستان سال 1391 انجام گرفت معرف دوره¬ی آهن iiiو حاکی از این است که دوره¬ی استقراری در این تپه مربوط به اقوام مانائی بوده که بر این منطقه حکم¬رانی داشته¬اند. آثار دست¬کند معماری صخره¬ای که به صورت یک مجموعه دست¬کند شامل پلکان¬ها، چاله، تونل و لوح¬های تراشیده بر روی دماغه¬ی صخره¬ای نمایان است؛ بیانگر حمایت یک حکومت و یا قدرت مرکزی از این مجموعه است. به اسنتاد مطالعات و بررسی¬های صورت گرفته از یافته¬ها و داده¬های باستان¬شناسی، ماهیت کاربری که می¬توان برای این محوطه تعریف کرد؛ در راستای امور آیینی و اعتقادی مانائی¬ها بوده است. این بخش از حوضه ی آب¬ریز جنوب دریاچه¬ی ارومیه به همراه محوطه¬هایی چون قلایچی، زندان سلیمان، قلعه بردینه و زیویه در قلمرو حکومتی مانائی¬ها قرار داشته است. محوطه ی تپه بَرده کُنته واقع در شهرستان مهاباد به عنوان محوطه ی هزاره اول ق.م با آثار سفالی و معماری دست کند صخره ای تاکنون مورد مطالعه ی علمی باستان شناسی قرار نگرفته بود. . آثار سفالی بدست آمده از لایه نگاری، خواناسازی و پی گردی این محوطه که در تابستان سال 1391 انجام گرفت معرف دوره ی آهن iiiو حاکی از این است که دوره ی استقراری در این تپه مربوط به اقوام مانائی بوده که بر این منطقه حکم رانی داشته اند. آثار دست کند معماری صخره ای که به صورت یک مجموعه دست کند شامل پلکان ها، چاله، تونل و لوح های تراشیده بر روی دماغه ی صخره ای نمایان است؛ بیانگر حمایت یک حکومت و یا قدرت مرکزی از این مجموعه است.

الگوهای استقراری عصر آهن دشت سنقر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  هادی فرجی چشمه زنگی   علیرضا هژبری نوبری

با وجود بررسی های زیادی که در جای جای فلات ایران انجام شده است، عصر آهن ایران هنوز باابهامات و پرسش های زیادی مواجه است. به طور کلی مواد عصرآهن i و ii در زاگرس مرکزی از محوطه هایی چون گودین، گیان، باباجان و چندین محوطه در منطقه ی ماهیدشت و هلیلان بدست آمده است که بیشتر آثار عصر آهنi از قبور بدست آمده است. با توجه به داده های موجود نمی توان در مورد محوطه های شاخص با ساختار معماری در این منطقه سخن به میان آورد. اگرچه این منطقه در دوره ی زمانی مذکور همزمان با عیلام میانه بوده و انتظار محوطه های شاخص مرتبط با عیلام میانه را داریم. در عصر آهنiii در منطقه ی زاگرس مرکزی تعداد محوطه ها به صورت چشمگیری افزایش می یابد، از جمله این محوطه ها می توان به محوطه هایی چون گودینii، نوشیجان، باباجان(iوii) ، جامه شوران و ... اشاره کرد.این دوره همزمان با حکومت های الیپی، مانا و ماد است. شهرستان سنقروکلیایی به علت عدم انجام کاوش های هدفمند از جمله مناطق ناشناخته ی زاگرس مرکزی است. تنها پژوهش هدفمند انجام گرفته در این منطقه مربوط به دو فصل بررسی حیدریان در سال های 1383و 1387 است که طی این بررسی ها 286 محوطه از دوره های مختلف شناسایی شده است که در مجموع 45 محوطه سفال های عصر آهن را در بردارند. دراین پایان نامه محوطه های شناسایی شده عصر آهن این منطقه معرفی خواهد شد و همچنین بامعرفی سفال های عصرآهن و وضعیت قرارگیری محوطه ها به بررسی الگوی پراکنش با استفاده از نرم افزار arcgis خواهد پرداخت.

کاربرد هندسه در معماری هخامنشی (بررسی موردی کاخ های تخت جمشید)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  سمیه مهاجروطن   علیرضا هژبری نوبری

چکیده تاکنون مطالعات زیادی در رابطه با هنر و معماری هخامنشیان انجام گردیده است. این معماری از دیرباز مورد توجه پژوهشگران باستان شناسی و هنر قرار داشته و همواره جایگاهی برای ارائه ی نظرات موافق و مخالف در راستای هنر و معماری این دوره بوده است. در میان انبوه مطالعات به جا مانده اطلاعاتی کمی وجود دارد که منحصر به توصیف هنر و معماری این دوره نبوده باشد و در جهت شناسایی اصول و قواعد حاکم بر ساخت و ساز معماری این دوره راهکاری را به ما ارائه دهد. مطالعه درباره¬ی ریاضیات و اصول هندسی حاکم بر معماری هخامنشی هیچ¬گاه مورد توجه قرار نگرفته است و پژوهشگران همواره به عنوان«تلفیقی بودن» هنر هخامنشی بسنده نموده، هندسه و اصول ساخت آن را به سایر کشورها نسبت داده¬اند. با توجه به اینکه ریاضیات و هندسه از دیرباز مورد توجه تمدن¬های باستانی نظیر مصر، بین¬النهرین، یونان و ... بوده است پر¬بیراه نمی¬باشد که این هندسه را در معماری هخامنشی با روش¬های ریاضی پیگیری نمائیم و به تفکر هندسی سازندگان این معماری دست یابیم. در پژوهش حاضر به دلیل عدم وجود فضای کلی از معماری هخامنشی عناصر به جای مانده آن نظیر پلان-ها، ستون¬ها، درگاهی¬ها، پنجره¬ها مورد بررسی قرار گرفته و ابعاد و اندازه¬های آنها در چارچوب¬های ریاضی تجزیه و تحلیل گردیده است. نتایج حاصل حاکی از تغییر پلان از مستطیل به مربع می¬باشد که می¬توان آن را یک تکامل خودجوش در معماری هخامنشی دانست که بیانگر پویا بودن تفکر این معماری در جهت تکامل هنر خود می¬باشد. بدست آوردن نسبت¬های هندسی 1.6 و 1/2 در ستون¬ها و درگاهی¬ها گویای تأثیر اصول هندسی حاکم بر تفکر معماری مصری در معماری هخامنشی می¬باشد، و پس از آن بدست آوردن نسبت¬های عددی 2.6، نسبت 1/13 در ستون¬ها و نسبت 0.6 در فاصله¬ی ستون¬ها که ساخته¬ی دست خود هنرمندان هخامنشی می¬باشد، بیانگر حرکت فعالانه¬ی معماران هخامنشی به سوی تکامل آنچه که از مصر کسب نموده¬اند می¬باشد. نتایج عملیات ریاضی بر روی آنچه که اشمیت به عنوان اندازه¬های عناصر باقی مانده ثبت نموده است به جسارت معماران هخامنشی برای خلق آثاری بی¬نظیر در امر ستون¬سازی و چینش ستون در عرصه¬ی جهانی اشاره دارد. در انتها ارائه¬ی این نظریه که آنچه به عنوان عدد طلایی یا همان 1.6 از سری فیبوناچی شناخته شده است، (در واقع همان عددی که مصریان باستان به وفور از آن استفاده کرده¬اند). یک عدد تزیینی بوده¬است و آنجا که پای تزیینات صِرف در میان نبوده و عناصر به سوی کاربردی شدن پیش می¬روند از تناسب دیگری که در سری فیبوناچی حاکم است یعنی 2.6 استفاده گردیده¬است. کلمات کلیدی: هخامنشی، معماری، نسبت¬های هندسی، عدد¬طلایی، ریاضی، تخت¬جمشید

بازنگری دوره مس و سنگ شمال غرب ایران، مطالعه موردی: تپه لاوین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  علی بیننده   علیرضا هژبری نوبری

شمال غرب ایران با توجه به وجود شاخصهای جغرافیایی و فرهنگی از نظر مطالعات باستان شناسی در دوره مس و سنگ حائز اهمیت است. پژوهش های باستان شناسی مرتبط با این دوره در این منطقه بسیار اندک است. از تپه دالما که معرف فرهنگ مس وسنگ است و بعد از فرهنگ نوسنگی حاجی فیروز قرار می‏گیرد، به جز چند خبرنامه کوتاه اطلاعات زیادی منتشر نشده است. در مساله ورود به شهر نشینی در این حوضه دیدگاه های یکسانی وجود ندارد، بعضی پیزدلی را آغاز شهرنشینی میدانند برخی به نشانه شهرنشینی بیشتر در یانیک اشاره می‏کنند. در بررسیهای اخیر مدارکی از فرهنگ اروک که زمان ورود به تمدن در بین النهرین است،یافت شده است. همچنین در چگونگی انتقال دوره های مختلف ابهامات زیادی وجود دارد. حوضه رودخانه زاب کوچک تا به حال بررسی باستان شناسی نشده است. با بررسی محوطه های پیش از تاریخی این حوضه و کاوش و لایه نگاری تپه لاوین احتمالآ بتوان تا حدودی به این سوالات پاسخ داد. مطالعه ارتباط و تبادلات فرهنگی تپه لاوین با شمال غرب ایران و مناطق همجوار و چگونگی رابطه گاهنگاری این محوطه با محوطه های هم عصر،آگاهی از توالی لایه نگاری تپه لاوین و مطالعه چگونگی رخداد انتقال ادوار پیش از تاریخ در شمال غرب ایران و آغاز شهرنشینی و روابط فرهنگی حوضه زاب کوچک در ایران با بین النهرین از مهمترین اهداف این رساله است.

تحلیل بازتاب حضور سیاسی-هنری هخامنشیان در مناطق آذربایجان،ارمنستان و گرجستان با توجه به کاوش های اخیر باستانشناسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  مهسا ویسی   علیرضا هژبری نوبری

در این تحقیق با استفاده از روش کتابخانه¬ای و استفاده از نتایج گزارش¬های پزوهش¬های میدانی و هم چنین بازدید از برخی محوطه¬ها و اشیا در موزه، بازتاب حضور سیاسی هنری هخامنشیان در مناطق مناطق آذربایجان،ارمنستان و گرجستان تحلیل شده است. به طور کلی هدف از این تحقیق تبیین تاثیر هنر سرزمین مرکزی دولت هخامنشی بر ملل تابعه در نواحی آذربایجان، ارمنستان و گرجستان برای تعیین موقعیت این مناطق در دستگاه اداری هخامنشیان است. منطقه قفقاز که طی حمله داریوش بزرگ در سال (12-513 ق.م) به سکاها به امپراتوری هخامنشی ضمیمه شد، در سراسر دوره¬ی هخامنشی مرزهای شمالی این امپراتوری را شکل می¬داد. مناطق امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که به طور کلی کشورهای قفقاز جنوبی را شکل می¬دهند، بخشی از ملل تابعه¬ی هخامنشیان بوده¬اند. فهرست¬های رسمی امپراتوری هخامنشیان از ملل تابعه، تنها به نام ارمنستان اشاره کرده¬اند و موقعیت سایر مناطق، در دستگاه اداری امپراتوری چندان روشن نیست. تنها منبع نوشتاری که در این رابطه اطلاعاتی می¬دهد تاریخ هرودوت است و داده¬های باستان¬شناسی نیز نشان می¬دهد که از اواخر (قرن 6 ق.م) تغییرات عمده¬ و نوآوری¬های زیادی در مواد فرهنگی این ناحیه به وجود آمده که ناشی از حضور پارسیان است. براساس داده¬های باستان¬شناسی که مهمترین آن¬ها کاخ¬هایی با پایه ستون¬های زنگی شکل از نوع هخامنشی است و نوشته¬های هرودوت و سایر مواد فرهنگی مشخص می¬شود که بخش غربی ارمنستان به ساتراپی هیجدهم و بخش شرقی آن به ساتراپی سیزدهم و منطقه¬ی آذربایجان به ساتراپی یازدهم مندرج در لیست هرودوت تعلق داشتند. ضمن این که بخش غربی گرجستان یعنی کلخیس به¬طور مستقیم وارد ساتراپی¬های پارسیان نبود و در حد نهایی مرزها وظیفه¬ی پاسداری از قسمت¬های شمالی در برابر حملات سکاها را داشت و بخش شرقی گرجستان یعنی ایبریا نیز احتمالاً داخل در ساتراپی هیجدهم یا یازدهم مندرج در لیست هرودوت بوده است. به طور کلی هدف از این تحقیق بررسی جایگاه اداری کشورهای امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در سیستم اداری ساتراپی¬های هخامنشی براساس داده¬های باستان¬شناسی است.

فرایند نوسنگی گرایی در شمال شرق فلات ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  کوروش روستایی   کامیار عبدی

دوره¬ی نوسنگیِ منطقه¬ی شمال¬شرق فلات ایران در این پایان¬نامه مورد بررسی قرار گرفته است. تا حدود 15 سال پیش آگاهی-های ما از این دوره در منطقه¬ی شمال¬شرق منحصر به یافته¬های به¬دست¬آمده از سه محوطه¬ی یاریم¬تپه، تُرنگ¬تپه و تپه¬های سنگ چخماق بود. فرهنگ نوسنگی شمال¬شرق تا پیش از این در نوشته¬های بین¬المللی به¬عنوان «فرهنگ جیتون» خوانده می-شد، که نخستین فرهنگ یکجانشینیِ نوسنگی در جنوب ترکمنستان است. از حوالی اوایل دهه¬ی 1370 بررسی¬های باستان-شناسی در ناحیه¬ی شاهرود باعثِ به¬دست¬آمدنِ آگاهی¬های نوینی از دوره¬ی نوسنگیِ شمال¬شرق شد. این روند در دهه¬ی 1380 شتاب فزاینده¬ای به خود گرفت و با کاوش محوطه¬های ده¬خیر، کلاته¬خان و تپه¬های سنگ چخماق، بین سال¬های 1383 تا 1388، حجم قابل توجهی از انواع یافته¬ها و داده¬های باستان¬شناختی به دست آمد. به¬موازات این پژوهش¬ها، کارهای میدانی در استان گلستان و خراسان شمالی منجر به انباشت آگاهی¬های بیشتری در این زمینه شد. در این پایان¬نامه روند نوسنگی¬شدن یا نوسنگی¬گراییِ منطقه¬ی شمال¬شرق با توجه به میزان آگاهی¬های موجود بحث شده است. تکیه¬ی اصلی در این پایان¬نامه بر آگاهی¬های به¬دست¬آمده¬ی مبتنی بر کاوش محوطه¬های سه¬گانه¬ی پیش¬گفته است. افزون بر این، از آگاهی¬های منتشرشده¬ی محوطه¬های دیگر، مانند آق¬تپه و پوکردوال در دشت گرگان و قلعه¬خان در خراسان شمالی نیز استفاده شده است. هدف اصلی از این پژوهش بررسی جنبه¬های گوناگونِ نوسنگی¬گرایی در این منطقه است. این جنبه¬ها اساساً شامل نخستین نشانه¬ها از آغاز استقرارهای مجهز به گونه¬های گیاهی و حیوانیِ اهلی¬شده، روند شکل¬گیریِ روستاهای آغازین با معیشت نوسنگی در منطقه¬ی شمال¬شرق و برهم¬کنش¬های موجود بین این فرهنگ و فرهنگ همسایه در جنوب ترکمنستان و فلات مرکزی ایران است. بر اساس آگاهی¬های موجود می¬توان چنین گفت که دوره¬ی نوسنگیِ شمال¬شرق احتمالاً متأثر از روند کلی انتشارگراییِ نوسنگیِ در خاورنزدیک است، هرچند هنوز سازوکار آن دقیقاً در این منطقه دانسته نیست. بر اساس پژوهش حاضر، در شرایط کنونی هیچ نشانه¬ای از اهلی¬سازی¬ها به¬صورت بومی در منطقه وجود ندارد و ممکن است این امر، موضوعی وارداتی (از سوی نواحی غربی¬تر) باشدف هرچند که نمی¬توان در این¬باره با قطعیت نظر داد، زیرا اصلی¬ترین ابزار ما برای ردگیری محوطه¬های آغازینِ اهلی¬سازی، بررسی¬های باستان¬شناسیِ دقیق و پیمایشی است که تا آنجا که می¬دانیم تاکنون در این منطقه تقریباً انجام نشده است. به هر روی، این تصویری است که داده¬های موجود ارائه می¬کنند. این پژوهش، همچنین، به این نتیجه منجر شده که فرهنگ نوسنگیِ جیتون در جنوب ترکمنستان به¬احتمال¬زیاد برخاسته از فرهنگ نوسنگیِ شمال¬شرق ایران است و تا حوالی نیمه¬ی هزاره¬ی ششم ق¬م نیز پیوندهای قوی با آن دارد. در نیمه¬ی دومِ این هزاره، نشانه¬های تماس فرهنگی جوامع نوسنگیِ شمال¬شرق با فلات مرکزی جایگزین این الگو می¬شود و در اواخر این هزاره فرهنگِ چیره¬ی «چشمه¬علی» آخرین نشانه¬های فرهنگ نوسنگیِ «چخماق» را در شمال¬شرق در خود مستحیل می¬کند.

بررسی و تحلیل پراکنش محوطه های دوره اشکانی در شمال و شمال غرب استان لرستان(شهرستان های سلسله و دلفان) به منظور تبیین الگوی استقراری آنها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  موسی سبزی دوآبی   علیرضا هژبری نوبری

شهرستان های سلسله(الشتر) و دلفان(نورآباد) با قرارگیری در شمال و شمالغربی استان لرستان، از نظر دارا بودن محوطه ها و بقایای مربوط به دوره اشکانی دارای اهمیت ویژه ای هستند. سیمای محیطی این مناطق شامل دره ها، دشت های میان کوهی و کوهستانی با مساحتی بالغ بر 4000 کیلومتر مربع است. پژوهش حاضر بر اساس مطالعه داده های حاصل از بررسی میدانی و پیمایشی این مناطق استوار است. در نتیجه بررسی باستا ن شناسی صورت گرفته در این مناطق تعداد 459 محوطه و بنای باستانی شناسایی شده است که از این تعداد، 267 محوطه دارای بقایای مربوط به دوره اشکانی هستند و تاریخ گذاری محوطه های باستانی در دوره مورد نظر، عموماً بر اساس داده های سفالی(کلینکی، منقوش، لعابدار و ساده معمولی) انجام گرفته است. مطالعات کنونی نشان می دهد که آغاز استقرار در منطقه مورد مطالعه مربوط به دور? پارینه سنگی می باشد و جدیدترین محوطه شناخته شده نیز مربوط به قرون متاخر دور? اسلامی است. درک و دریافت کلی الگوی استقراری منطقه مورد مطالعه در دوره اشکانی نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دوره های قبل و حتی بعد از این دوره است و سیمای پراکندگی محوطه های باستانی شناسایی شده نیز نشانگر این موضوع است که بیشتر استقرارهای منطقه به شکل واحدهای روستایی بوده اند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. در پژوهش پیش رو، با در دست داشتن داده های حاصل از بررسی و با توجه به اطلاعات جغرافیایی و ویژگی های زیست محیطی منطقه به بررسی عوامل موثر در شکل گیری و تداوم الگوی استقراری محوطه های دوره اشکانی شمال و شمال غرب لرستان و تغییرات بوجود آمده در این دوره پرداخته شده است.

باستانشناسی کوهپایه مرکزی البرز و مقایسه آن با فلات مرکزی ایران با تکیه بر بررسی روشمند و کاوش محوطه "قبرستان سر" فولادمحله سمنان و تحلیل داده های آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  علی حقیقت   حامد وحدتی نسب

دشت فولاد محله در استان سمنان و در میان کوهپایه های البرز از منظر باستان شناسی حدفاصل دو منطقه بزرگ تمدنی؛ فلات مرکزی و مرزهای جنوبی آسیای مرکزی پیش از تاریخ؛ واقع شده و از شاخص ترین محوطه های موجود در این دشت محوطه (قبرستان سر) است. قبرستان سر با توجه به موقعیت جغرافیایی و زمانی خود می تواند گویای ارتباط فراتمدنی خاصی در پیش از تاریخ ایران و به ویژه در دوره ای که اواخر نوسنگی و اوایل مس سنگی را در بر میگیرد باشد. کاوش در این محوطه که بخشی از آن دستمایه نگارش این رساله و پاسخگوی بخشی از سوالات و اهداف آن بود در سال 1391 انجام شد و آنچه در ادامه می آید تحلیل داده ها و شواهد بدست آمده از آن در راستای شناخت باستانشناسانه زندگی و ارتباطات فرهنگی مردمی است که در فاز (انتقالی نوسنگی به مس سنگی) در این محوطه می زیسته اند. (فاز انتقالی نوسنگی به مس سنگی) محدوده ای زمانی بین 5400 الی 4500پیش از میلاد را در بر میگیرد که در آن روستاها با تمام خصوصیات نوسنگی خود به سوی مرحله مس سنگی و شهرنشینی گام بر می داشته اند. عناصر فرهنگی و نمودهای آن پلی است بین زندگی روستای اولیه و شهر اولیه که در آن معیشت انسان دستخوش تغییراتی شده است. این مرحله در ادبیات باستان شناسی ایران (چشمه علی) نامیده شده است و هم افق با فرهنگ anau ia در جنوب ترکمنستان قلمداد می شود. تکیه بیشتر این رساله بر محوطه های شاخص این دو منطقه تمدنی و مقایسه آن با داده هایی که از کاوش (قبرستان سر) بدست آمده (بخصوص سفال)؛ است که طی آن به نمایی –هرچند محدود- از روابط و بر همکنش های منطقه ای این محوطه میرسد.

تجزیه عنصری سکه های ایلخانی جهت پی بردن به وضعیت اقتصادی و سیاسی زمان مورد مطالعه با روش pixe
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  امیرحسین صالحی صالحی   جواد نیستانی

استفاده علوم پایه در باستان شناسی یکی از رویکرد های مورد توجه در مطالعات باستان شناسی در چنددهه اخیر است. در این میان روش pixe که یکی از قدرتمند ترین روش های آنالیز عنصری است که امکان شناسایی عناصر کمیاب و نیز عناصر موجود در اشیای باستانی را فراهم می¬سازد و در تجزیه عنصری سکه های نقره ایلخانی مورد مطالعه در رساله به کار گرفته شد. سکه ها در دوره اسلامی همواره به عنوان منابعی دسته اول مورد استناد برای پژوهشگران بوده اند. که علاوه بر داده های فراوان فرهنگی در مندرجات خود حاوی مطالب ارزشمندی از وضعیت سیاسی و اقتصادی و نیز اطلاعات مربوط به منابع احتمالی و دانش استحصال فلز نقره هستند. در این رساله با کمک روش pixe مشخص شد که بهترین دوره اقتصادی در سکه های مورد مطالعه مربوط به غازان است و شدید ترین افت اقتصادی در زمان احمد تکودار اتفاق افتاده است که بر اساس متون تاریخی در گیر جنگ با ارغون بوده است. ضعیف ترین شهر در بررسی های ما استرآباد زمان ارغون بوده است که در پژوهش های دیگر در زمان غازان نیز وضعیتی مشابه داشته است. در بررسی منابع احتمالی نقره، یک منبع اصلی و دو منبع فرعی در ضرابخانه های ایلخانی شناسایی شد ومعلوم گردیدکه ضرابخانه دامغان یکی از مکان های احتمالی دراستحصال فلز نقره در دوره ایلخانی است و کلیه کانسارهای استفاده شده در ضرب سکه های نقره ایلخانی از نوع سروسایت بوده است. تکنیک استحصال فلز استفاده شده در سکه های ایلخانی بالا بوده و تنها در سکه های ارغون در یزد فن آوری استخراج نقره بسیار پایین بوده است. در دوره ایلخانان, به دلایل بیشتر سیاسی و فرهنگی سکه ها به شکلی گسترده تحت تاثیر اشکال هندسی مانند خطوط کرسی، ستاره شش گوش، کتیبه های محراب گون و کوفی مربعی قرار می گیرند. در بررسی داده های سیاسی و اجتماعی در سکه های مورد مطالعه آغاز ظهور شعایر شیعی در سکه های ایلخانی به زمان آباقا بر می¬گردد و شیعی بودن الجایتو در سال های پایانی حکومت او به استناد سکه ها قطعی به نظر می¬آید. اوج گیری مفهوم ایران زمین نیز با پیدایش عبارت های پارسی در سکه های مناطق شیعیان و حکمرانان محلی بازتاب پیدا می کند.

بررسی گسست گاهنگاری و باستان شناختی بین دوره های بانش و کفتری در حوضه ی رود کُر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  مهرنوش زاده دباغ   علیرضا هژبری نوبری

دوره های بانش و کفتری، دو دوره بسیار مهم در دوران پیش از تاریخی و آغاز تاریخی فارس هستند .دوره-ی بانش همزمان با پدیده ی پروتوعیلامی در حوضه ی رود کر آغاز می شود و ملیان محوطه ی کلیدی در این دوره می شود. پس از پایان این دوره، جمعیت منطقه کاهش می یابد وسپس در دوره ی کفتری جمعیت منطقه به شدت رشد می کند و مجددا ملیان، پایتخت حکومت عیلام می شود. روند کاهش و افزایش جمعیت از دوره ی نوسنگی تا دوران اسلامی در منطقه وجود داشته است. به نظر می رسد علت آن شیوه معیشت و زیستی منطقه باشد. چنین جوامعی دووجهی خوانده می شوند که هردو شیوه ی کشاورزی و دامداری متداول است و جامعه متشکل از اقوام مختلفی است که از لحاظ قومی با یکدیگر پیوندهای خویشاوندی دارند. ارتباط با سایر نواحی موجب می شود که این اقوام ساکن شده و به گسترش فضاهای مسکونی خود بپردازند.

تحلیل باستان شناختی تحولات تاریخی- اقتصادی اشکانیان در قرن دوم میلادی بر اساس آنالیز شیمیایی مسکوکات ضرب شده در ضرابخانه ماد (هگمتانه) .
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  مهناز صالحی گروس   علیرضا هژبری نوبری

بی شک مسکوکات اشکانی یکی از مهمترین منابع دست اول پژوهش تاریخ ایران از سده 3ق.م تا پایان فرمانروایی اشکانیان در سال 224م. بشمار می روند. خیل سکه های بر جای مانده بالغ بر چهارصدسال حکومت، شاهد بی نظیری است که با شیوه و تاثیر متنوع، اطلاعاتی در مورد توالی شاهان، تشکیلات ضرابخانه ها، شرایط سیاسی و اقتصادی، نوع پوشاک و... در اختیار می گذارند. در این دوره داد و ستد بوسیله سکه های نقره، مس و برنز انجام می گرفت. بر روی این سکه ها، تصویر نیم رخ یا تمام رخ شاه به طرز دقیقی حک شده و بر پشت آنها نیز معمولاً نقش ارشک موسس این سلسله نشسته بر روی تخت دیده می شود که کمانی با دست راست، در مقابل خود نگه داشته است. غالباً در پشت سکه ها بویژه چهار درهمی‏ها و یک درهمی ها، تعدادی علایم اختصاری درکنار نقش‏ اصلی سکه نقر شده است که مبین و معرف ضرابخانه شهری است که سکه در آن ضرب شده است. درهم ها عمدتاً در ضرابخانه اکباتان (هگمتانه) و سکه های چهاردرهمی به طور عمده در سلوکیه و در مواردی در شوش ضرب می شدند. بسیاری از ضرابخانه‏های شاهی از جمله اکباتان(هگمتانه) و سلوکیه تا دوران آخرین شهریار پارت اردوان‏ پنجم / ششم (224 م)- دایر بوده اند.

مطالعه و تحلیل اشیاء فلزی یافت شده ازگورستان های عصر آهن منطقه خداآفرین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  شیرین غفاری   علیرضا هژبری نوبری

عصر آهن یکی از دوره های پرتحول در تاریخ و تمدن سرزمین ایران و کشورهای مجاور آن به شمار می‎رود. در این دوره با ظهور فرهنگ جدیدی روبرو هستیم که بر اثر آن تحولات گسترده ای در زمینه سنت سفالگری، تدفین، معماری و پیشرفت تکنولوژی به وقوع پیوسته است. این دوره بر اساس شباهت گونه های سفالی به سه دوره عصر آهن i،ii و عصر آهن iii تقسیم می شود و اخیراً لوین عصر آهن iv شامل دوران تاریخی هخامنشی تا اوایل اشکانی را نیز به این تقسیم بندی اضافه کرده است. محوطه باستانی خداآفرین مربوط به این عصر می‎باشد. مهمترین آثاری که در منطقه خداآفرین تاکنون شناسایی شده کورگان ها هستند که برای اولین بار در ایران مورد کاوش قرار گرفتند و به همین دلیل حفاری این محوطه از اهیمت زیادی برخوردار است. در این پژوهش سعی شده است با طبقه بندی اشیاء فلزی یافت شده از این گورستان و مقایسه آن با دیگر محوطه های عصر آهن شمال و شمال غرب ایران و همچنین با محوطه های هم عصر در جنوب قفقاز به بررسی ارتباط فرهنگی این مکان ها پرداخته شود.

بررسی سفال های عصر مفرغ قدیم شمال غرب ایران (مطالعه موردی تپه زرنق)
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  مونا صبا   علیرضا هژبری نوبری

محوطه باستانی تپه زرنق در آذربایجان شرقی یکی از محوطه های کمتر شناخته شده شمال غرب ایران است که پس از شناسایی و ثبت، بستر مناسبی برای پژوهش های باستان شناختی ایجاد نموده است. تسلسل زمانی این محوطه از اعصار پیش از تاریخ تا دوره ی اسلامی است که به جز استقرارهای دوره مفرغ، سایر استقرار های تاریخی و اسلامی آن استقرارهایی کوچک بوده اند. بر اساس کاوش های دو فصل حفاری میراث فرهنگی در این محوطه شاخصه های مهم معماری و سفال آن شناسایی و ثبت گردیده پس از بررسی و تحلیل این شاخصه ها در پژوهش حاضر، با توجه به اینکه معماری آن که متشکل از بناهای مسکونی با پلان مدور بوده است متعلق به عصر مفرغ قدیم شناخته گردیده شاخص های سفالی به دست آمده نیز مشابه سایر سفال های عصر مفرغ قدیم شمال غرب ایران تشخیص داده شده است که به بررسی این سفال ها از لحاظ فرم ، نوع ساخت، شاموت، رنگ و میزان پخت پرداخته شده است پس از آن با مطالعه ی تطبیقی مشابهت های سفالی از نظر فرم و رنگ با سایر محوطه ها انجام گردیده و در انتها با انجام آزمایش های تجزیه سفال های این محوطه و تطبیق آن با نتایج آزمایش تجزیه عناصر خاک منطقه مشخص گردید که این سفال ها دارای ساختی بومی بوده اند. واژگان کلیدی: شمالغرب ایران، عصر مفرغ قدیم، سفال کورا-ارس، تپه زرنق.

تحلیل الگوهای تدفین در شمال و شمال غرب ایران به منظور بررسی طبقات اجتماعی عصرآهن این مناطق بر اساس مطالعه ی موردی گورستان مسجد کبود تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1394
  فاطمه مختاری پور   علیرضا هژبری نوبری

عصر آهن یکی از دوره های پرتحول در تاریخ و تمدن سرزمین ایران و کشورهای مجاور آن بشمار می آید که ابهامات زیادی را به همراه دارد، به گونه ای که بسیاری از محققان عبارت عصر تاریک را برای این عصر بکار می برند. واژه های عصر آهن و فرهنگ سفال خاکستری در ذهن محققین و باستان شناسان تداعی کننده موضوعاتی مانند: وجود فرهنگ قبرستان، کمبود بقایای استقراری، مسأله ی مهاجرت ها، به وجود آمدن حکومت هایی چون اورارتو و هخامنشی و تقسیمات عصر آهن i تا iii است. تدفین ها سازه های باستان شناسی هستند که باستان شناسان از آن طریق موفق به شناخت ارتباطات اجتماعی افراد و تأثیرات متقابل آن ها در جوامع پیش از تاریخ می شوند. تنوع در کیفیت و کمیت اشیایی که به همراه مردگان به خاک سپرده می شد، حالت سر و بدن، ساختار گور بیانگر گوناگونی نظام های اعتقادی، سازمان های اجتماعی و سیاسی و روابط اقتصادی در فرهنگ های مختلف است. مهم ترین آثاری که تاکنون در محوطه ی مسجد کبود تبریز شناسایی شده اند گورها هستند. تمام این گورها متعلق به عصرآهن است

پیکره های (الهه باروری) در تمدنهای پیش از تاریخ ( با تکیه بر فرهنگهای ایرانی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  صدرالدین طاهری   محمود طاووسی

چکیده ندارد.

بررسی باستان شناسی حوضه رودخانه زاب کوچک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  علی بیننده   حمید خطیب شهیدی

چکیده ندارد.

مفهوم نمادین مار در ایران (با نگاه به تمدن های همجوار آن؛ میانرودان، هند، یونان و مصر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  ترنم تقوی   محمود طاووسی

در تمدنهای پیش از تاریخ، مار ارتباط نزدیکی با باروری داشته است. پیکره بسیاری از الهگان باروری با ماری پیچیده به دور بدن یا در دستان آنها و تصویر این نماد بر صخره ها، دروازه ها و ظروف نشان از تقدس مار در دید نیاکان ما دارد. برای اثبات این فرضیه آثار یافت شده از تپه های باستانی ایران و دیگر تمدنهای باستانی همجوار ایران با تکیه بر تاثیر مذهب و باورهای اقوام باستانی بر یکدیگر و فرضیات مطرح شده در خصوص خاستگاه این اقوام، مورد بررسی قرار گرفته است. جیرفت و آثار منحصر به فرد آن بی شک کلید بسیاری از رازهای پنهان تمدن بشری را در خود نهفته دارد. فرضیه های مطرح شده در خصوص ساکنان اولیه جیرفت راهنمای ما در کشف ناشناخته های این تمدن باستانی می باشد. به نظر می رسد در دوران تاریخی است که مار مفهومی اهریمنی برای ایرانیان یافته است. این پژوهش قصد دارد سبب این تغییر را با بررسی تلقی همسایگان ایران از مار و تفاوت دیدگاه آریاییان با ساکنان بومی فلات دریابد . مشابهت ها وهمسانی هایی که در میان آثار باقی مانده از ملل مختلف به چشم می آید، فرضیه وجود منشاء و نژادی یکسان در میان برخی از تمدنهای باستانی را برای ما ایجاد می کند.برای مطالعه تطبیقی میان تمدنهای باستانی و بررسی تاثیراتی که تمدنهای باستانی بر مذهب و باورهای یکدیگر نهاده اند، نقش مار و خدای بانوان باروری مورد بررسی قرار گرفته است.

بررسی باستان شناختی نظام آبیاری اورارتو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  حسین علیزاده   علیرضا هژبری نوبری

دانسته های ما از شیوه های آبیاری دنیای باستان بسیار اندک است و در ارتباط با نظام آبیاری بسیار توسعه یافته اورارتو ( نیمه نخست هزاره ‏‎i‎‏ ق . م ) نیز ، اطلاعات موجود براساس بررسیهای باستانشناختی سالیان اخیر است . مطالعاتی که روی شبکه های آبیاری اورارتویی از قبیل سدها ، دریاچه های مصنوعی ، آب انبار و کانالها انجام شده نشان می دهد که این تاسیسات در منطقه کوهستانی و پر برف شرق آناتولی با حمایت و توجه ویژه دولت اورارتو احداث شده و نه تنها باعث انسجام و تثبیت نظام حکومتی بوده بلکه سبب به وجود آمدن تمدنی با شکوه بر پایه آبیاری نیز شده است . دولت اورارتو به آبادانی و انجام کارهای عمرانی ، آبیاری در همه نقاط سرزمین خویش توجه داشته است . امروزه با توجه به تقسیم این سرزمین در بین چهار کشور ترکیه ، ایران ، ارمنستان ، آذربایجان ( نخجوان ) انجام مطالعات هماهنگ در این زمینه عملی نیست . بهترین روش برای شناخت دقیقتر نظام آبیاری اورارتو این است که باستانشناسان این کشورها هر کدام به طور جداگانه بر روی شیوه های آبیاری این دوره کار کرده و سپس حاصل این پژوهشها در قالب یک اثر کلی ارائه شود. در مجموع با توجه به پژوهش انجام شده می توان گفت که شیوه های اورارتو تحت تاثیر عوامل متعدد طبیعی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی رشد نموده و با گذشت زمان تکنیک ها و فنون معماری ( قابل استفاده برای گاهنگاری ) احداث تاسیسات آبیاری از پیشرفت قابل توجهی برخوردار شده است و فعالیت آبرسانی برخی از آنها بعد از گذشت هزاران سال نشاندهنده توجه به اصول علمی در احداث آنها بوده است .

سیر تحول سفال خاکستری در شمال غرب ایرن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  اکبر پورفرج   علیرضا هژبری نوبری

سفال خاکستری یکی از داده های مهم باستان شناسی پیش از تاریخ شمال غرب ایران است. این سفال در شمال غرب در طول دو مقطع زمانی طولانی ظاهر می شود.یکی در طول عصر برنز قدیم و دیگری در طول عصرآهن .لذا می توان تصور کرد که سفال خاکستری در شمالغرب ایران از اواخر هزاره چهارم ق . م دوام آورده است .دراین پایان نامه سعی شده است که هردو مقطع زمانی مذکور بطور کامل تشریح و نحوه انتقال از دوره ای به دوره دیگر با نمونه های سفالی و سایر داده های باستان شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

تاثیر متقابل هنر معماری یونان، آسیای صغیر و هخامنشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  ام البنین غفوری   علیرضا هژبری نوبری

هنر معماری هخامنشی یک هنر اختلاطی و ترکیبی است و بررسی این هنر و تجزیه آثار آن دوره به درک این ترکیبات کمک می کند. تصور بر این است که در این دوره ، معماری تنها از معماری سرزمینهایی چون: اورارتو، یونان ، مصر، آسیای صغیر و بین النهرین تاثیر پذیرفته است و دیگر اینکه هخامنشیان این هنرها را با هنر خود ترکیب کرده و یک هنر جدید بوجود آورده اند ، درست است که این مطالب تا اندازه ای صحیح می باشند ولی معماری ایران نیز چندان بر روی آثار این سرزمینها بی تاثیر نبوده است. استفاده از تالار ستوندار با این شیوه ، که به یونان و آسیای صغیر نسبت داده می شود کاملا ایرانی است زیرا که ما این شیوه ساختمان سازی را در یونان در قرون 5 و یا 6پ.م داریم ، در صورتیکه در ایران این نوع کار متعلق به قرن 9پ .م (حسنلو) می باشد و درسایتهای نوشیجان، باباجان و گودین تپه که پیش از هخامنشیان ساخته شده اند نیز این تالارها دیده شده است. در آسیای صغیر آپادانای آلتین تپه اورارتویی یک آپادانای هخامنشی می باشد و تاریخ آن ، از تاریخ کل بنا جدیدتر می باشد و نشان می دهد که این تالار دردوره هخامنشی ساخته شده است. در این دوره به روح بنا توجه بیشتری می شد و بعد از این دوره نیز یونانیان تحت تاثیر هنر هخامنشی به داخل معابد و بناهای خود نیز اهمیت دادند. در مقابل این تاثیرگذاریها، استفاده از بلوکهای سنگی عظیم بدون ملاط، استفاده از بست ، و مفصل بندی ، استفاده از ابزار بویژه اسکنه های دندانه دار کاملا کار هنرمندان یونانی و ایونی می باشد. البته نوع سنگتراشی تل تخت که تا بحال به یونانیان نسبت داده شده بود، کاملا اورارتویی است و ایرانیان این شیوه را از ایشان آموختند زیرا که دریونان این شیوه در قرن 5 پ.م بوجود آمد ولی در اورارتو متعلق به اوایل قرن 8 پ.م می باشد. مشکلی که بیشتر در رابطه با این تاثیرگذاریها وجود دارد استفاده از منابع یونانی است و ما باید سعی کنیم که با مطالعه متون قدیمی خود و نیز بررسی دقیق تاریخ و مطابقت آن با داده های باستانشناسی اصل این تاثیرپذیریها را مشخص نماییم و در مقابل تاثیراتی را که هنر ایرانی بر روی دیگر سرزمینها داشته است را با توجه به این داده ها و مدارک بررسی نمائیم. با این شیوه می توانیم فرهنگ خود و نفوذ آن را دردیگر سرزمینها بررسی کرده و هنر اصیل ایرانی را که در هزاره ها پیش بوجود آمده است را مشخص نموده و عناصر ایرانی را از غیرایرانی متمایز گردانیم.

بررسی و تطبیق معماری دوره اشکانیان . مطالعه موردی : قلعه زهک ( زهنگ )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  حسن درخشی   مسعود آذرنوش

این پایان نامه در 5 فصل تنظیم شده است . فصل اول : دسته بندی قلاع و نوع قلعه زهک ( زهنگ ) همراه با موقعیت و پیشینه تحقیقات در آن ، فصل دوم : خاستگاه و تاریخ اشکانیان ووضعیت ایالت آذربایجان از دوره اسکندر تا فروپاشی اشکانیان ، فصل سوم : توصیف بناهای مکشوفه براساس کاوشهای باستان شناسی (79-81) ، فصل چهارم : تحلیل مجموعه بناهای مکشوفه بر اساس شواهد و مطالعات تطبیقی ، فصل پنجم : نتیجه نهایی شامل پیشنهادات و پیوست ها می باش .