نام پژوهشگر: محمد تقی عیسایی
کاظم محجوب محمد تقی عیسایی
امروزه آبرسانی به جمعیت شهری و جمع آوری فاضلاب شهری به عنوان یکی از شاخص های توسعه اقتصادی- اجتماعی محسوب میشود.با توجه به ماهیت خدمات رسانی در شرکت های آب و فاضلاب یکی از ابزارهای کارآمد در زمینه بهبود فرآیندها، بهره گیری از مدیریت دانش است. شرکت آب و فاضلاب شهری گیلان در مجموع فعالیتهای خود دارای تعداد 106 فرآیند شناخته شده میباشد.این فرآیندها به نحوی طراحی و بکار گرفته میشوند که علیرغم تعامل بین عوامل مختلف به دلیل وجود فرآیندهای منقطع و عدم بهره گیری از دانش تمامی ذینفعان تامین نیازهای مشتریان(مشترکین آب و فاضلاب شهری) به خوبی صورت نمیگیرد. این مسایل به صورت افزایش هزینه ،طولانی شدن زمان انجام کارها و در نتیجه کاهش رضایت مشتریان خود را نشان میدهد. در این پژوهش هدف پژوهشگر آن است که با بهره گیری از تکنیکهای مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار و مدلهای اجرایی مدیریت دانش فرآیندهای سازمانی را بهبود دهد. به عبارت دیگر محقق به دنبال رابطه بین متغیرها نیست، بلکه بر اساس رابطه بین آنها و داده های بدست آمده ، بررسی شرایط موجود از ابعاد مختلف و تجزیه و تحلیل داده ها، فرآیند مورد مطالعه بر مبنای تلفیق اصول مهندسی مجدد و مدیریت دانش بهبود داده می شود. البته ذکر این نکته ضروری است که در بررسی فرآیند مذکور در وضعیت موجود، ابعاد دانشی در طی جریان کار مشاهده گردید ولی آنچه که محقق را به انجام تحقیق ترغیب نمود آن است که از تمام ابعاد دانشی بویژه دانش تمامی ذینفعان در وضع موجود استفاده نمیگردد. ضمن اینکه سازمان به صورت مدون بکارگیری اهداف دانشی را در راستای استراتژی سازمانی تعریف ننموده است. با توجه به گستردگی فرآیندهای سازمان مورد مطالعه، ضمن مصاحبه با خبرگان سازمان ، فرآیند تامین محصول و فرآیندهای مرتبط با آن به دلیل ناکارا بودن و قابلیت برای بهبود به عنوان فرآیند کلیدی مورد مطالعه قرار میگیرد. برای رسیدن به اهداف پژوهش بررسی و تبیین وضعیت موجود فرآیند صورت میگیرد. در این مرحله ضمن معرفی ذینفعان فرآیند ساختار دانشی مورد نیاز برای انجام عملیات لازم در هر مرحله از فرآیند نیز مشخص و تدوین می شود. بدین ترتیب فرآیند کاری مناسب با مدیریت دانش به همراه نقشه ی ساختار دانش مربوطه طراحی و قابل ارایه می شود. گام بعدی بهبود فرآیند ها از طریق بکارگیری اصول مهندسی مجدد در چهار چوب مدل سازی فرآیندهای کار بر مبنای مدیریت دانش است. در زمینه مهندسی مجدد از مدل pip و در زمینه مدیریت دانش از مدل نوناکا و تاکوچی استفاده میشود. پژوهش مورد نظر از نوع کیفی بوده و برای رسیدن به اهداف پژوهش و بهبود فرآیند ،سعی گردیده ضمن طرح سوالات باز و ساختار نیافته از نظرات ذینفعان فرآیند، مطلع و ضمن مصاحبه از نقطه نظرات آنها در بهبود فرآیند استفاده شده و در طی آن دانش فرآیندی نیز استخراج گردد. به منظور بهره گیری از دانش فرآیندی ضمن معرفی ذینفعان فرآیند با تمام مشاورین و پیمانکاران مرتبط با فرآیند تامین محصول ، یک درصد از مشتریان(مشترکین)سازمان در مرکز استان ، کارکنان مرتبط با فرآیند و مدیران مربوطه ، تامین کنندگان و سازندگان محصولات(در مجموع 193 نفر) مصاحبه انجام میگیرد. در پایان پژوهش ضمن بهبود فرآیند وتبیین دانش فرآیندی ،جریان دانش در فرآیند مورد مطالعه ترسیم میگردد.بدین ترتیب ضمن ارتقاء دانش فرآیندی،فرآیندهای مرتبط با فرآیند مورد مطالعه دارای ارتباط سیستماتیک بوده و تسهیم و توزیع دانش فرآیند در سازمان صورت میگیرد و علاوه بر ذخیره دانش در سازمان میتوان ارتقاء خدمات رسانی به مشتریان را انتظار داشت
میثم جعفری محمد حسن میرزامحمدی
هدف کلی این پژوهش مشخص کردن نقطه های قوت و ضعف یادگیری الکترونیکی از نظر اعضای هیات علمی و دانشجویان دانشگاه مهرالبرز است. با توجه به این هدف، سه پرسش پژوهشی مطرح می شود: 1. نقطه های قوت و ضعف یادگیری الکترونیکی از نظر اعضای هیات علمی دانشگاه مهرالبرز چست؟ 2. نقطه های قوت و ضعف یادگیری الکترونیکی از نظر دانشجویان دانشگاه مهرالبرز چیست؟ 3. چه تفاوت هایی میان نظرهای اعضای هیات علمی و دانشجویان دانشگاه مهرالبرز درباره ی یادگیری الکترونیکی وجود دارد؟ با توجه به هدف ها و پرسش های پژوهش می توان گفت که پژوهش حاضر از نظر هدف، پژوهشی کاربردی و از نظر شیوه ی جمع آوری و تحلیل داده ها، توصیفی(غیر آزمایشی) از نوع پیمایشی می باشد. در این پژوهش جامعه ی آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی و دانشجویان دانشگاه مهرالبرز بوده که شامل 35 عضو هیات علمی و 252 دانشجو می باشد. با توجه به محدود بودن جامعه آماری، از روش سرشماری استفاده شد و نمونه گیری انجام نشد. برای گرداوری داده های تحقیق, در این پژوهش از پرسش نامه استفاده شده است. به این صورت که نقاط قوت و ضعف یادگیری الکترونیک از طریق بررسی ادبیات و پیشینه تحقیق به دست آمد و بر روی مقیاس پنج گزینه ای لیکرت تنظیم می شود . روایی پرسشنامه از طریق بررسی نظرات متخصصین موضوعی (10 نفر ) و پایایی ان از طریق اجرای ازمایشی بر روی ده درصد از جامعه اماری انجام و با استفاده ازضریب الفای کرونباخ برای پرسشنامه هیات علمی 86/0 و برای پرسشنامه دانشجویان 85/0 به دست آمد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ارائه ی تالار گفتمان(فروم )ها و اتاق چت و ... و وسایل ارتباط جمعی بر خط از نظر استادان مهم ترین نقطه ی قوت می باشد و نبود امکان انتقال مطلب های برخط(online) مهم ترین نقطه ی ضعف می باشد. هم چنین توانایی و تسلط استاد به مطلب های درسی از نظر دانشجویان مهم ترین نقطه ی قوت می باشد و نبود مکانیزمهای انگیزشی و ترغیب فراگیران به شرکت و ادامه ی دوره از نظر دانشجویان مهم ترین نقطه ی ضعف می باشد.
سمانه مظفری علی کرمانشاه
چکیده: مدیریت دانش شیوه جدیدی برای تفکر در مورد سازمان و تسهیم منابع فکری و خلاقانه سازمان است و بعبارتی شامل همه روش هایی است که سازمان، دارایی های دانش خود را اداره می کند که شامل چگونگی جمع آوری، ذخیره سازی، انتقال، بکار گیری، به روز سازی و ایجاد دانش می باشد. بدون وجود یک ارتباط بین مدیریت دانش و استراتژی سطح سازمان و کسب و کار، حتی بهترین سیستم مدیریت دانش، ناکارا تلقی خواهد شد. هنگامیکه بین استراتژی مدیریت دانش و استراتژی سازمان، همراستایی برقرار شد، سیستم مدیریت دانش در جهتی حرکت می کند که امیدواری را در خصوص مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کرده و عملکرد مدیریت استراتژیک را در محیط های متغیر و متلاطم بهبود بخشد. در واقع، اقدامات و اعمال مربوط به مدیریت دانش هنگامی مزیت رقابتی ایجاد خواهد کرد که با فرایندهای استراتژیک سازمان هم راستا باشند. در این تحقیق با توجه به اهمیت و ضرورت مقولات "مدیریت دانش" و "مدیریت استراتژیک"، در صدد شناسایی و تعیین استراتژی های اصلی مدیریت دانش در شرکت مدیریت تولید برق هرمزگان و همچنین شاخص های مربوط به هر استراتژی هستیم. تحقیق از نظر اهداف کاربردی و از نظر روش ماهیت از نوع توصیفی ـ پیمایشی و از نظر جمع آوری داده ها جزء تحقیقات میدانی می باشد. نمونه آماری مشتمل بر 105 نفر از کارکنان شرکت می باشند. پس از مطالعات نظری (مقالات و منابع دیگر) و میدانی (مصاحبه با خبرگان صنعتی و دانشگاهی)، تعداد هشت استراتژی اصلی مدیریت دانش شناسایی گردید و در ادامه شاخص های مربوط به هر یک از این هشت استراتژی نیز استخراج گردیدند. سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp)، به وزن دهی و رتبه بندی استراتژی ها و شاخص های مربوط به هر یک پرداخته شد. نتایج استخراجی تحقیق حاکی از اولویت بندی زیر در ارتباط با استراتژی های مدیریت دانش می باشد : اولویت اول استراتژی بسط دانش با ضریب 168/0، اولویت دوم استراتژی تشخیص دانش با ضریب156/0، اولویت سوم استراتژی ذخیره سازی دانش با ضریب 128/0، اولویت چهارم استراتژی حفظ و نگهداری دانش با ضریب 088/0، اولویت پنجم استراتژی انتقال دانش با ضریب 076/0، اولویت ششم استراتژی بهره گیری از دانش با ضریب 060/0، اولویت هفتم استراتژی ارزیابی دانش با ضریب 035/0 و اولویت هشتم استراتژی کسب دانش با ضریب 017/0. وازگان کلیدی: مدیریت دانش- استراتژی- استراتژی مدیریت دانش- تحلیل سلسله مراتبی (ahp)
محمد صالح ترکستانی علی صنایعی
صنعت بیمه از جمله صنایعی است که استقرار موفقیت آمیز ابزارهای الکترونیکی در آن می تواند منافع فراوانی را برای شرکت های بیمه درپی داشته باشد. علیرغم این موضوع، بر اساس پژوهش های انجام شده در بسیاری از موارد پروژه های بیمه الکترونیکی با شکست مواجه شده و یا به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده اند. پژوهش های صورت گرفته توسط محقیق این حوزه نشان داد، یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت شرکت های بیمه در استفاده از بیمه الکترونیک نداشتن رویکردی جامع به این پدیده است. رویکردی که هم منظر سازمان و هم منظر بیمه گذاران را به عنوان مشتریان صنعت بیمه در موضوع موفقیت بیمه الکترونیکی مدنظر داشته باشد. در واقع از دید پژوهشگر پیاده سازی موفقیت آمیز بیمه الکترونیکی نتیجه آمادگی و تمایل توامان شرکت های بیمه و مشتریان است. بر همین مبنا هدف و انگیزه اصلی از انجام این پژوهش، طراحی الگویی یکپارچه برای تبیین موفقیت پیاده سازی بیمه الکترونیکی از هر دو منظر شرکت و مشتری بوده است. جهت رسیدن به هدف پژوهش، در ابتدا با مروری بر ادبیات پژوهش عوامل مختلف موثر بر موفقیت پیاده سازی سیستم های الکترونیکی بالاخص در صنایع مالی احصاء گردیده است. این عوامل در مرحله بعد از منظر خبرگان مورد بررسی دقیق تر قرار گرفته و در آنها جرح و تعدیل صورت گرفته است. در نهایت نه متغیر اصلی به عنوان متغیرهای پژوهش معرفی و بر مبنای آن مدل مفهومی پژوهش ارائه شده است. همچنین بر اساس پیشینه پژوهش، شانزده رابطه محتمل بین متغیرهای پژوهش به عنوان فرضیه های پژوهش معرفی گردیده است. این پژوهش از نظر هدف توسعه ای، کاربردی و از نظر روش توصیفی- پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها، در هر یک از دو مرحله جمع آوری نظر خبرگان و پیمایش، دو پرسشنامه محقق ساخته مجزا، یکی برای جمع آوری نظر بیمه گران و دیگری بیمه گذاران بوده است. در مرحله پیمایش پژوهش، پرسشنامه اول که مربوط به شرکت های بیمه بوده است، توسط مدیران و کارشناسان 8 رشته مختلف بیمه ای در 16 شرکت بیمه و پرسشنامه دوم که مربوط به بیمه گذاران بوده است، توسط مشتریان شرکت های بیمه در همان رشته/شرکت ها تکمیل شده است. حجم نمونه مورد بررسی 128 رشته/شرکت بیمه ای است که کلیه آنها بررسی شده اند. تعداد پرسشنامه های مورد استفاده برای این پژوهش، 896 پرسشنامه، شامل 384 پرسشنامه شرکت و 512 پرسشنامه مشتری است که داده های آنها برای تحلیل مورد استفاده قرار گرفته است. جهت تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری spss 18 و lisrel 8.54 استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصل از بررسی شانزده فرضیه پژوهش، سودمندی ادراک شده نسبی به عنوان عامل اصلی در پذیرش بیمه الکترونیکی توسط مشتریان صنعت بیمه ایران شناسایی گردید و تاثیر عوامل آسانی استفاده ادراک شده و ریسک ادراک شده به شکل غیر مستقیم و از طریق تاثیر بر سودمندی ادراک شده مورد تائید قرار گرفت. در بخش آمادگی سازمانی نیز تاثیر عوامل سازمانی و همچنین عوامل تکنولوژیک بر آمادگی شرکت های بیمه جهت استفاده از بیمه الکترونیکی مورد تائید قرار گرفته است. علاوه براین تاثیر عوامل محیطی به صورت غیر مستقیم و از طریق تاثیر بر عوامل سازمانی مورد تائید قرار گرفت. نکته مهم اینکه در پژوهش حاضر عوامل تکنولوژیکی علاوه بر تاثیر مستقیم بر آمادگی شرکت های بیمه، بر عوامل محیطی نیز تاثیر گذار شناخته شدند. علاوه بر این، تاثیر هر دو عامل تمایل مشتریان و آمادگی شرکت های بیمه بر موفقیت بیمه الکترونیکی و همچنین تاثیر تمایل مشتریان بر آمادگی شرکتهای بیمه برای استفاده از بیمه الکترونیکی مورد تائید قرار گرفت. بر اساس یافته های پژوهش، مدل نهایی برای موفقیت پیاده سازی بیمه الکترونیکی در صنعت بیمه پیشنهاد شده و در پایان پیشنهادهای کاربردی به صنعت بیمه و برای پژوهش های آینده ارائه شده است.
علی ترکی محمد تقی عیسایی
تحول الکترونیکی به شیوه های مختلف کسب و کارها را دستخوش تغییر نموده است، لذا در مواجهه با این روند، مدلهای قدیمی و کلاسیک کسب و کار پاسخگوی نیازهای سازمانها نبوده و شیوه نوینی از سازماندهی کار، تحت عنوان " دورکاری" نمود یافته است. سازمانهای امروزی برای استفاده مناسب و موثر از این شیوه، خصوصا برای هدایت تیمهای دورکار غیر متمرکز، نیازمند آگاهی از چارچوبی جامع و همه جانبه نگر می باشند. اما علیرغم انجام پژوهشهای مختلف، با توجه به جوان بودن موضوع، هنوز چارچوب عملیاتی مدون و جامعی در دسترس نمی باشد. لذا هدف از پژوهش حاضر، درک مناسبتر ابعاد و زوایای مختلف دورکاری، شناسایی و تدوین چارچوب عمومی برای استفاده از تیمهای دورکار و مشخصا تدوین چارچوب پیاده سازی این تیمها در شرکت مهندسین مشاور sco (مطالعه موردی) تعیین گردیده است. در این پژوهش، ابتدا کلیات پژوهش تبیین و در ادامه ضمن مروری کلی بر ادبیات موضوع دورکاری، کارتیمی، کار تیمی در نظام دورکاری، تیمهای مجازی و عوامل موثر بر موفقیت و یا شکست آنها، نظر پژوهشگران مختلف در خصوص موضوع پژوهش بررسی شده و ضمن جمع بندی و گروه بندی نظرات، معیارها و زیر معیارهای اولیه برای پیاده سازی و ارزیابی کارتیمی مبتنی بر نظام دورکاری ارائه گردیده است. در ادامه بمنظور اعتبار سنجی و روایی معیارهای مشخص شده، بر پایه روش دلفی، نظر خبرگان اخذ شده و در گام بعد بمنظور تدوین چارچوب مناسب برای شرکت مورد مطالعه، از میان کارشناسان و مدیران شرکت مورد مطالعه بعنوان جامعه آماری(200 نفر)، بر اساس جدول مورگان، می بایست نمونه آماری با تعداد 127 نفر انتخاب می گردید، که محقق با توزیع 150 پرسشنامه، موفق به جمع آوری 132 پرسشنامه تکمیل شده گردید. برای تحلیل آماری داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شده و در ادامه ضمن تفسیر داده ها و نتیجه گیری منتج از آنالیز و تحلیل داده ها، چارچوب پیاده سازی کار تیمی در نظام دورکاری در شرکت مورد مطالعه استخراج گردید. یافته عمده پژوهش در نتیجه روند ذکر شده، دستیابی به چارچوب پیاده سازی کار تیمی در نظام دورکاری در قالب معیار رهبری، معیار استراتژی، معیار ساختار، معیار فرآیند، معیار فناوری، معیار منابع انسانی، معیار فرهنگ ، معیار محیط ، معیار مدیریت دانش و معیار توازن کار و زندگی می باشد .
زهرا گرشاسب پور مهدی حقیقی کفاش
کسب مزیت رقابتی امروزه به هدف تمامی سازمان ها تبدیل شده است، سازمانهای برای بقا در بازارهای پیچیده و به شدت رقابتی از تمامی امکانات خود برای کسب مزیت نسبت به سایر رقبا بهره می گیرند. در صنایعی که از فناوری بالا در آنها استفاده می شود، یکی از منابع بسیار مهم کسب مزیت رقابتی فناوری و تکنولوژی مورد استفاده در سازمان است، در همین راستا قابلیت های سازمانی که می تواند منجر به انتخاب و استفاده از این تکنولوژی ها گردد. نیز بسیار اهمیت دارد. در پژوهش حاضر سعی شده است تا ابعاد " قابلیت های سازمانی" و "رفتار استراتژیک بنگاه در زمینه تکنولوژی" مطالعه شده و سپس رابطه بین این دو متغیر در صنعت داروسازی مورد بررسی قرار گیرند. به همین منظور پس از مرور ادبیات و شناسایی شاخص ها، پرسشنامه ای بین فعالان صنعت داروسازی پخش گردید، که تعداد 135 پرسشنامه پاسخ داده شده،جمع آوری گردید. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- همبستگی است و برای آزمون فرضیات و پاسخگویی به سوالات تحقیق از آزمون های " ضریب همبستگی" و " معادلات ساختاری" استفاده شده است. همسو با فرضیات تحقیق، ضرایب همبستگی نشان میدهند، "رفتار استراتژیک بنگاه در زمینه تکنولوژی" متاثر از " قابلیت های سازمانی" بنگاه است. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نیز این موضوع را تایید می کند. همچنین نتایج به دست آمده از مدل سازی معادلات ساختار به ترتیب بر ابعاد قابلیت های عملیاتی، فنی و مدیریتی در حوزه " قابلیت های سازمانی" تاکید دارد. در این میان بیشترین نقش را در حوزه قابلیتهای سازمانی قابلیتهای عملیاتی که خود شامل قابلیت های توسعه ای، تولیدی و بازاریابی و توزیعه است، بازی می کند.در نهایت کلیه فرضیات تحقیق تایید شدند و نتایج تحقیق موید این نکته است که در صنعت داروسازی ایران رفتار استراتژیک سازمان ها در زمینه تکنولوژی در رابطه مستقیم با قابلیت های سازمانی آنها قرار دارد.