نام پژوهشگر: علیرضا کهنسال
نرجس رضایی علیرضا کهنسال
رجعت به معنای بازگشت گروهی از مومنان وکفار محض به این دنیا وحکومت ائمه اطهار ( علیهم السلام ) پس از ظهور حضرت مهدی (عج) وپیش از قیامت ، از ضروریات مذهب شیعه وجدا کننده آن ازدیگر فرق اسلامی به خصوص اهل تسنن است . شماری آیات قران صراحتا وضمنا ، روایات متواتر صحیح السند وتام الدلاله ، ادعیه و زیارات معتبروبرخی اصول عقلانی فلسفی موید این اصل بزرگ اعتقادی واثبات کننده آن می باشد . واقعه مهم رجعت رابطه ای تشکیکی با ظهور حضرت مهدی (عج) و روز قیامت دارد . هدف وغایت آن انتقام از کفار ، شادمانی مومنان ، ظهور حکومت عدل الهی ، محقق شدن نصرت پروردگارو وراثت صالحین برزمین وتکامل برخی نفوس مستعد است . آنچه اهمیت این اصل بزرگ اعتقادی راآشکارتر می نماید اهتمام ائمه اطهار ( علیهم السلام ) به تبیین وتوضیح این امر وتاکید بر ضرورت آن برای تشیع می باشد. از قرون اولیه اسلام تا سال های اخیر ، محققان بزرگ شیعی کوشیده اند در باره این مسئله هرچه بیشتر بحث وبررسی نمایند وشبهات پیرامون آن نظیر بازگشت از فعل به قوه ، تناسخ ، انتساب به غلات شیعه ومذهب یهود را برطرف نمایند . در این پایان نامه علاوه بر بررسی مسائل مذکور ، با روشی عقلانی هم روایات وهم شبهات مورد بررسی قرار گرفته وکوشش شده است جنبه عقلانی بحث پیوسته برنقل حاکم باشد .
حمیده مصباح علیرضا کهنسال
چکیده رساله/پایان نامه : فلسفه آفرینش انسان، به این معنا که انسان برای چه هدف و کمالی آفریده شده است، اساسی ترین و بنیادی ترین مسأله ای است که ذهن انسان را به خود مشغول ساخته است. پژوهشی که در پیش رو دارید، در پی تبیین این موضوع می باشد. هدف و مقصود ما در این پایان نامه، ارائه تبیینی شایسته و آرامش بخش برای نسل کنونی می باشد؛ چرا که اگر آدمی بداند برای چه هدف و منظوری آفریده شده است و راه رسیدن به آن هدف را بیابد و برای رسیدن به آن تلاش کند، زندگی او معنای حقیقی خود را خواهد یافت و آدمی سعادتمند خواهد شد. روش تحقیق در این پایان نامه، کتابخانه ای و استفاده از اینترنت می باشد. با مراجعه به کتب اصلی فلاسفه و متکلمین و سپس با مراجعه به تفاسیر و کتب روایی، در پی تبیین عقلی و نقلی این مسئله خواهیم بود و به این نتیجه خواهیم رسید که تنافی ای میان نتیجه اخذ شده از منابع عقلی و منابع نقلی نمی باشد و در هر دو دسته از منابع، به نتیجه واحدی می رسیم. ساختار پژوهش به این صورت است که در فصل نخست، به تبیین عقلی موضوع می پردازیم و بررسی خواهیم کرد که غایت فعل باری تعالی چیست؟ در این فصل، فلسفه آفرینش انسان، از جانب واجب تعالی بررسی خواهد شد. در فصل دوم که در حقیقت ادامه تحلیل عقلی موضوع می باشد، به بررسی مسأله از جانب انسان می پردازیم؛ یعنی انسان با توجه به حقیقت وجودی خود، چه غایتی می تواند برای خود ترسیم کند تا زندگی او معنادار باشد؟ فصل دوم، ورود به برخی شبهاتی است که در باب چرایی آفرینش انسان مطرح شده است. پس از بررسی عقلی مسأله، در فصل چهارم، به بررسی نقلی مسأله می پردازیم. در این فصل، آیاتی که دال بر فلسفه آفرینش انسان می باشد، ذکر شده و تفسیر هر آیه و روایات وارد شده در باب هر آیه مطرح خواهد شد. در ابتداء هر فصل، به ذکر مقدمه ای کوتاه جهت ورود به مبحث جدید، می پردازیم و در پایان هر فصل نیز نتیجه اخذ شده از هر فصل، عنوان خواهد شد. در نهایت، به جمع بندی مطالب همه فصول و ذکر نتیجه نهایی اخذ شده از این پایان نامه می پردازیم.
زهره قادری جهانگیر مسعودی
مطهری در بحث از رابطه ی خداوند با جهان، با توجه به ضرورت هایی که خود او به عنوان مبنا قلمداد نموده است؛ سعی در نزدیکتر شدن هر چه بیشتر دیدگاهش به دیدگاه قرآن داشته است. لذا در جای جای مباحث خود کوشیده تا گفتار خود را علاوه بر صورت منطقی با آیات قرآن نیز مستند کند. در این رساله کوشش شده تا با بررسی مراتب و مبناهای مورد توجه در بحث رابطه ی خداوند با جهان (علیت، توحید افعالی، آفرینش و مشیّت و تقدیر الهی) از دیدگاه مطهری به بررسی نظر قرآن پرداخته و در نهایت مطابقت آن دو به اثبات برسد. در نتیجه، دو محور اصلی، یعنی قرآن و آراء مطهری بخش عمده ی رساله را شامل می شود. در قسمت پایانی نیز این نتیجه به دست آمده است که دیدگاه مطهری با نظر قرآن مطابقت تام و تمام دارد.
صدیقه جمالی علیرضا کهنسال
مواقف قیامت از مهمترین صحنه های قیامت است. این پایان نامه با عنوان« بررسی کلامی مواقف قیامت( نامه اعمال، میزان، حساب) از نظر کلام امامیه» به این مهم می پردازد. از دیدگاه متکلمین برجسته امامیه، نگارش و کتابت اعمال به معنای ثبت و حفظ عین عمل است و کتاب اعمال مشتمل بر خود اعمال است. بنابراین خواندن نامه اعمال، مشاهده عین اعمال می باشد. این مطلب همان نظریه تجسم اعمال است که دلایل عقلی و نقلی زیادی آن را تأیید می کند. نامه اعمال مرجع سنجش و حسابرسی بندگان است. در رابطه با حقیقت میزان متکلمان امامیه نظرات گوناگونی ارائه نموده اند. تفسیر میزان به عدل، ظهور نورانیت نفس، وزن نامه اعمال و ارزشمندی انسان از جمله ی این نظریات است. دیدگاه علامه طباطبایی که سنجش مقدار اشتمال اعمال، اخلاق و عقاید بر حقیقت است، با ظاهر آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. آنچه که آثار نفسانی با آن سنجیده می شود عبارت است از عدل، حقیقت،انبیا و جانشینان آنان که عدل و حقیقت عینی می باشند. موقف حساب به معنای ظهور نتایج اعمال است که این نتایج همواره همراه انسان هستند اما از آن غافل است. سختی و آسانی حساب نیز نسبت به ادراک حساب شوندگان قابل تصور است. پرسش از توابع حساب می باشد زیرا زمینه ی به ظهور درآوردن نتایج اعمال است.
فاطمه احمدیان عزیزاله فیاض
این رساله شامل پنج فصل می باشد: فصل اول: کلیات، درکلیات سه و امر مورد بحث قرار گرفته است. 1-محتوای اجمالی رساله 2- سرگذشت مختصر تجسم عمل 3-طاعت و معصیت منشأ ثواب و عقاب است بنابراین موضوع استحقاق فرد به ثواب طاعت است و موضوع استحقاق فرد به عذاب معصیت است. فصل دوم: حقیقت تجسم عمل، بیان می شود مقصود از تجسم اعمال این است که آن چه انسان در این جهان انجام داده است در جهان دیگر، به صورتی متناسب با آن جهان نمودار می شود. به عبارتی دیگر، نقمت ها، فرح و سرور، درد و شکنجه، همان حقایق اعمال دنیوی انسان هاست که در حیات اخروی خود را نشان می دهد بنابراین، جزای اعمال هر انسانی عین اعمال او خواهد بود ودر این جمله ذره ای مجاز گویی نیست و چیزی در محکمه ی عدل خداوند، بهتر از این نیست که عین عمل انسان را به خود او باز گردانند. فصل سوم: بیان امکان تجسم اعمال، مراد از بیان تجسم اعمال به صورتی جداگانه این است که امتناع آن اثبات نشود بنابراین می توانیم از طریق مطرح کردن شبهات و پاسخ دادن به آن ها امتناع آن را رد کنیم. فصل چهارم: با ذکر آیات قرآن و روایات اسلامی می توان گفت که تجسم اعمال واقع است. فصل پنجم به بیان موضوع رساله می پردازد و رابطه تجسم اعمال با ثواب و عقاب در نتیجه رابطه بین آن ها اتحادی و عینیت است نه قراردادی و نه علی و معلولی در نهایت هدف از نگارش این رساله، اعتقاد به ثواب و عقاب و کیفیت ارتباط آن ها با عمل و نحوه تحقق آن ها در رفتار و کردار انسان در دنیا و در نتیجه در سعادت و شقاوت انسان بسیار موثر است. لازم است هر انسانی پیرامون این مسأله جداً تحقیق و بررسی کند. و هدف، روشن شدن ثواب و عقاب اخروی و نحوه تحقق و وقوع آن و تصدیق یقینی به این مسأله از طریق آیات و روایات و یقین به این مسأله قطعاً موثر در کارهای نیک و سعادت انسان می شود.
الهه حیدری کوچی علی حقی
جاودانگی نفس و بقاء پس از مرگ آموزه ای دینی است و از عناصر اصلی نظام اعتقادی بسیاری از ادیان به حساب می آید لذا پرداختن به مسائل مربوط حائز اهمیت است. بنابراین، در این رساله سعی بر این بود که حداقل به بررسی آن از دید سه فیلسوف ملاصدرا، جان لاک و جان هیک) پرداخته شود. ملاصدرا فیلسوف مسلمان قائل به جاودانگی و معاد جسمانی همراه با بدن مثالی است. جان لاک، قائل به جاودانگی است منتهی از نظر او ملاک حافظه تعیین کننده است وجان هیک نیز قائل به آن است با این تفاوت که او هم ملاک بدنی و هم ملاک حافظه را در این امر دخیل می داند. با دقت نظر، این نتیجه بدست خواهد آمد که این سه دیدگاه دارای پاره ای مشترکات و اختلافات است.
حورا دری عباس جوارشکیان
شناخت عقلی بنابر آن که شناختی حصولی و بر پایه ی مفاهیم است ، با محدودیت هایی در شناخت خداوند روبه روست. برخی مکاتب ( شهود گرایان ، نص گرایان و برخی تجربه گرایان دینی ) با تکیه بر این محدودیت ها به انکار شناخت عقلی از خدا روی آورده اند. در پژوهش حاضر با نقد این گونه دیدگاه ها ، این نتیجه اخذ می شود که علیرغم دشواری دستیابی به شناخت عقلی صحیح از خداوند ، امکان رسیدن به برخی شناخت ها در این زمینه فراهم است . در زمینه شناخت ذات الهی با انتقاد از دیدگاه افراطی اکتناه ذات ، این نظریه تایید می گردد که انسان قادر است برخی مفاهیم را که از جهاتی بر ذات خدا صادق اند ، تعقّل نماید . مفاهیمی چون وحدت ذات ، بساطت ذات ، وجوب وجود و ... در زمینه صفات الهی نیز ابتدا به ترسیم رابطه ذات و صفات پرداخته و با انتقاد از نظریه ی نفی صفات بر ذات ، نظریه عینیّت توضیح داده شده است . در ادامه بررسی دیدگاه های مختلف درباره فهم عقل از معانی اسماء الهی مورد توجه قرار گرفته است: نظریه تنزیه محض که به دو صورت دیدگاه تفویضی و الهیات سلبی نمود یافته است ، باب عقل را در فهم معانی صفات مسدود دانسته و با توجه به مبانی نادرست قائلین ، مطرود است . دیدگاه تشبیهی که توسط برخی اخباریّون ارائه شده ، نیز از منظر نقل و آموزه های عقل نادرست است . لذا نظریه ی نهایی که جمع بین تشبیه و تنزیه است مورد توجه قرار می گیرد . طبق این دیدگاه ، عقل می بایست از یک سو مفاهیم مستعمَل در زبان بشری را برای فهم معانی صفات اخذ نماید و از سوی دیگر مصداق آن مفاهیم را بسیار عالی تر از حدّ فهم انسانی لحاظ نماید.
مریم بلالی عزیز الله فیاض صابری
یکی از مسایل پیچیده در فلسفه، کیفیت صدور کثرت از وحدت است. در مورد این مسأله راه حل های مختلفی ارایه شده است. 1- نظر حکمای مشاء: با توجه به قاعده الواحد، معلول نخستین امری واحد و یگانه است. و آن امر واحد و یگانه عقل است. زیرا فروض دیگر که عبارتند از «جسم، ماده، صورت، نفس، عرض» یا مرکبند یا محتاج به دیگری. پس واحد و یگانه نیستند. عقل اگر چه واحد است، ولی نوعی از کثرت را نیز دارد. زیرا اگر هیچ نحو کثرتی نداشته باشد و از آن واحد دیگری به وجود آید هرگز نوبت وجود به جسم نمی رسد. در حالی که جسم موجود است ولی کثرت آن از لوازم ذات است و جعل و تأثیر، بالذات به آن تعلق نمیگیرد ؛ زیرا اگر جعل بالذات به آنها تعلق بگیرد، در این صورت از واحد حقیقی کثرت صادر شده است. این معلول دارای سه جهت است که از هر جهت به ترتیب شرافت، عقل دوم، نفس فلک اول و جرم فلک اول صادر میشود. و از عقل دوم نیز عقل دیگر و نفس و جرم فلک پدید می آید و... تا این که افلاک نه گانه و عقول ده گانه به پایان برسد. بعد از عقل دهم صدور عقل دیگری را لازم نمیدانند، بنابراین آن ها تعداد عقول را که برای توجیه اجسام قائلند ده تا میدانند، نه این که بیش از آن را نفی کنند. از عقل دهم نیز به ترتیب شرافت، نفوس ناطقه، صور نوعیه و جسمیه و هیولی مشترک عناصر صادر میشوند. پس در عقل دهم جهات کثرت آن قدر زیاد است که به تعداد انواع موجود در جهان طبیعت کفایت می کند. ایرادی که بر این نظریه وارد است این است که : عقل فعّال که قرار است از یک جهت نوع انسان را بیافریند، از یک جهت نوع اسب را بیافریند و از جهت دیگر نوع مورچه را و... یعنی از جهات مختلف می خواهد انواع مختلف جهان طبیعت را بیافریند باید جهات کثیر حقیقی داشته باشد. اگر جهات کثیر حقیقی داشته باشد ازعقل فوق خود که واحد حقیقی است تحقّق پیدا نمی کند. 2- نظر حکمای اشراقی: آنها صادر اول را نور میدانند و به جای عقل اول، صادر اول را نور اقرب میدانند. از نظر آنها صدور انواع کثیرکه متکافی در وجود هستند، مانند اجسام عنصریه، از اختلاف نوعی در فاعل یا در جهات تأثیر آن، ناشی شده است. وچون در عقل دهم آن قدر از جهات و حیثیات نیست که کثرتش به کثرت انواعی که در این عالم واقع اند، وفا کند، از این رو قائل به عقول عرضی شدهاند. از ترکیب جهات مختلف عقول طولی، عقول عرضی به وجود آمدهاند. آنها معتقد به عقول عرضی شدهاند و معتقدند که برای هر نوعی از انواع موجودات جسمانی عقلی هست که رب و مدبر طلسم آن است و به آن اشخاص، عنایت دارد. پس به تعداد انواع جسمانی خواه فلکی باشد یا عنصری و خواه بسیط باشد یا مرکّب، عقول خواهد بود، و بیش از آن را نفی نمیکنند. پس آنها به دو دسته از عقول اعتقاد دارند: الف) عقول طولی که آن ها را قواهر اصول اعلون می نامند. ب) عقول عرضی: که از ترکیب جهات مختلف عقول طولی به وجود آمده است و عقول عرضی ارباب انواع مختلف موجودات جسمانی میباشند. در این نظریه پیدایش کثرت مانند لوستری است که از همان بالا مثلث وار پایین میآید و گسترش پیدا می کند و از عقول طولی که دارای جهات مختلف هستند، عقول عرضی کثیر پدید میآید. این نظریه از اولی کمی بهتر است چون کثرت عرضی را پذیرفته است، ولی باز هم این مشکل وجود دارد که این کثرت های حقیقی چگونه بوجود آمده اند؟ 3- نظریه حکمت متعالیه این است که نخستین تجلی واجبالوجود، وجودمنبسط است. این وجود واحد است ( وماامرنا الا واحده) ولی در عین وحدت کثرت دارد. وحدت آن عین کثرتش است و کثرتش عین وحدت آن است. این وجود منبسطی که وحدتش عین کثرت و کثرتش عین وحدت است، فعل خدا است و این فعل خدا مقتضای قاعده بسیط الحقیقه و قاعده الواحد است. قاعده الواحد نمی گوید از واجب تعالی یک چیز صادر شده و بعد از او با واسطه، عقل دوم و عقل سوم و... صادر میشود، بلکه می گوید تمام آنچه که صادر شده و میشود و خواهد شد، واحد است. و از خدای واحد محض، فیضواحد صادر میشود که وحدت آن ظلّ وحدت خدای واحد است. وجود منبسط فردیت آن فردیت حقیقی است. وجود منبسط کلی است ولی کلیّت آن با کلی اهل نظر، منطق و فلسفه و مانند آن ها تفاوت دارد، این وجود جزئی و فرداست ولی جزئی و فرد بودنش هم با آنها تفاوت دارد. فردیت و جزئی بودنش به این است که تعدّد و تکرار ندارد. هر چه را که دو تصور کنیم دو نیست بلکه خودش را تصور کرده ایم. کلی بودنش نیز با کلی اهل نظر فرق دارد. کلی اهل نظر، شمول و اطلاق مفهومی است اما کلی اهل معرفت شمول و اطلاق وجودی یا سعی است. مقصود از سعه هم این است که این یک فرد چنان سریان دارد که همه اشیاء را پر کرده است. جزیی اهل نظر، عبارت است از محدود بودن یک وجود خاص، هم عرض داشتن یک وجود خاص به تعبیر دیگر، غیریت داشتن با وجودهای دیگر. اما جزئی اهل معرفت به معنای محدود بودن است، که در مقابل کلی به معنای سعه وجودی و نامحدود بودن است.
فاطمه راشدی عزیزالله فیاض صابری
یکی از بحث های مهم در فلسفه، مسأله شناخت ارتباط بین نظام احسن و شرور است. در این رهیافت، مسأله وجود شر از حیث سازگاری یا عدم سازگاری آن با اعتقاد به این-که نظام موجود عالم نظام احسن است، مورد کاوش قرار گرفته است . در فصل اول کلیات بحث را بیان کرده ایم و به مفهوم شناسی واژه نظام و اثبات این که آفرینش بر اساس نظم استوار است و نظام در دو سطح طولی و عرضی گسترش دارد، پرداخته ایم. پس از این از دو صفت عدل و حکمت خداوند به عنوان مبدأ آفرینش عالم و مقدمه ورود به بحث نظام احسن استفاده شده است. در فصل دوم به ملاک احسن بودن نظام و ادله ای که نظام احسن را اثبات می کنند، پرداخته ایم . در فصل سوم، « شبهه شرور » که احسن بودن نظام هستی را مورد تردید قرار می-دهد، و راه حل های رهایی از آن شبهه بررسی می شود. در نهایت این نتیجه حاصل می شود که وجود شرور با احسن بودن نظام هستی منافات ندارد .
کاظم زاهدی علیرضا کهنسال
بحث مشروعیت حکومت و مبانی آن یکی از اصولی ترین مسائل حکومت و فلسفه ی سیاسی است چرا که بقاء و دوام هر حکومت و نظام سیاسی بستگی تام به میزان مشروعیت آن نظام دارد. مهمترین سوال بر این پایه استوار است که حاکم بر چه مبنایی حق حکومت و اعمال قدرت پیدا می کند؟ به عبارتی مشروعیت حکومت از کجا ناشی می شود و منابع و مصادر آن کدامند. در این پژوهش نظرات علمای اهل سنت در این باره که عبارتند از: انتخاب اهل حل و عقد، استخلاف یا نصب توسط امام قبلی، بیعت، شوری و استیلاء و زور و غلبه مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گرفته-اند. در طرح این استدلال ها تأکید بر نقل استدلال های اهل سنت بوده است و در فرجام اثبات گردیده است که هیچ یک از این راه ها نزد شارع معتبر نیست.
محبوبه گرمرودی ثابت علیرضا کهنسال
آنچه امروزه در مباحث کلام جدید به طور گسترده مطرح است مبحث سکولاریسم است، فرایندی که کم و بیش در جوامع شایع است. سکولاریسم به واقع خواستار جدایی دین از همهی امور از جمله امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، حکومت و غیره است. پژوهشی که در پیش رو دارید، در پی تبیین این موضوع میباشد که اساساً این جدایی چه پیامدهایی خواهد داشت و در این راستا ابتدا تبیین درستی از جامعه مدرن ارائه و سپس به بیان رابطه مدرنیته و سکولاریسم پرداخته شده است. آنچه در این پژوهش از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است بررسی مبانی زمینهساز سکولاریسم مانند عقلگرایی، انسانگرایی، علمگرایی و غیره است. در ادامه تقابل اندیشه دینی و سکولاریسم نیز مورد بررسی قرار گرفته است. پس از بررسی موارد فوق و پیامدهای سکولاریسم و بررسی مولفههای دین اسلام به عنوان دینی کامل به این نتیجه رهنمون شدیم که اسلام نمیتواند با این تفکر و فرایند سازگاری داشته باشد. روش تحقیق در این پایان نامه، کتابخانه ای و استفاده از اینترنت می باشد. با مراجعه به کتب اصلی فلاسفه و متکلمین در پی تبیین عقلی و نقلی این مسئله خواهیم بود.
اکرم عباسی ثانی عزیزالله فیاض صابری
ما در این رساله نظرات سه فیلسوف بزرگ اسلامی را در مورد نحوه ادراک جزئیات و کلیات بیان کردهایم. به این صورت که ادراک جزئیات از طریق قوای ادراکی ظاهری و باطنی است. منتها ابن سینا از ادراک جزئی به نحو کلی و ملاصدرا نیز از خلاقیت نفس نسبت به آنها سخن گفته است. و ادراک کلیات به نظر ابن سینا از طریق تجرید نفس و اتصال به عقل فعال، در نظر سهروردی اتحاد با مثل نوریه و ربا النوع و در نظر ملاصدرا اول به صورت مشاهده شیء از راه دور سپس اتحاد نفس با عقل فعال و سرانجام خالق آنها میشود. ولیکن در حقیقت مدرِک حقیقی نفس است که جزئیات را بوسیله آلات و قوا و کلیات را بالذات درک میکند.
مریم عرفانیان علیرضا کهنسال
معاد واعتقاد به زندگی جاوید از اصول اسلام می باشد وهیچ مسلمانی این اصل مهم را نمی تواند انکار کند.تمام دانشمندان در اصل معاد اتفاق دارند اما در کیفیت آن اختلافاتی وجود دارد ومهمترین اختلافات در این زمینه به جسمانی وروحانی بودن معاد برمی گردد، اما اختلافاتی در باب کیفیت معاد وجود دارد واین اختلافات وتمایزات در باب کیفیت معاد ناشی از تمایز واختلاف متکلمان وفیلسوفان در باب حقیقت انسان می باشد. متکلمان برای توجیه وجود بدن به دو رآی عمده که یکی اعاده معدوم ودیگری اجزای اصلیه می باشد در این پایان نامه در فصل اول درباب کلیات معاد پرداخته می شود ودر فصل دوم در باب اعاده معدوم می پردازیم که در ابتدا تفاوت معدوم از دیدگاه متکلمان بررسی می شود وبه این نتیجه می رسد که اعاده معدوم را کسانی که جایز می دانند بر دو دیدگاه قائل بودند: معدوم، نیستی محض است ودیدگاه دیگر از معدوم نیستی محض نمی دانند و به پراکندگی اجزاءقائل می باشند. یکی از مباحث مهمی که در این فصل بیان می شود آن است که آیا متکلمان به عینیت این بدن در قیامت قائل هستند یا به مثلیت این بدن؛ یعنی آیا عین این بدن باید در قیامت محشور شود یا مثل آن هم محشور شود کافی است که به صورت مفصل پرداخته می شود وآراءمتکلمان در این مسئله در این فصل پرداخته می شود.ودر انتها این فصل آراءموافق ومخالف اعاده معدوم را می پردازیم.در فصل سوم که درباب دیدگاه دیگری درباب کیفیت معاد جسمانی که اجزای اصلیه است، می پردازیم.ودر این فصل درباب روایاتی که متکلمان درباب اجزای اصلیه به آن تمسک جسته اند که یکی عجب الذنب ودیگری طینت می باشدکه به طور مفصل در این باب پرداخته می شود.ودر پایان این فصل انتقاداتی در اجزای اصلیه بیان شده که به آن می پردازیم.در فصل چهارم درباب نظراتی متفاوت در کیفیت معاد جسمانی است که رأی غزالی ،رأی علامه طباطبایی،رأی ملاصدرا، رأی علم جدید که این آراء با اعاده معدوم واجزای اصلیه متفاوت است.وفصل پنجم این پایان نامه به شبهات معاد جسمانی از قبیل: شبهه آکل ومأکول، اعاده معدوم،عدم گنجایش حشر بدن های غیر متناهی در جرم محدود زمین، لزوم مکان برای بهشت وجهنم،تناسخ، غرض خداوند از اعاده انسانهاوپاسخ آنها پرداخته می شود.
عظیمه پورافغان علیرضا کهنسال
در دین مبین اسلام، اعتقاد به وحدانیت خدای متعال سرسلسله همه عقاید می باشد. از سویی ولایت به عنوان رکن تشیع به شمار می رود. چنانچه در کتب روایی ایشان، ولایت به عنوان شرط دخول در قلعه محکم توحید معرفی شده است. بنابراین ارتباط و تلازم تنگاتنگی را بین توحید و ولایت می توان مشاهده کرد. پژوهشی که پیش رو دارید، در مقام بررسی تلازم مذکور می باشد. دراین راستا ابتدا در فصل نخست معنای توحید و مراتب آن بیان می شود و در ادامه مطرح می شود که با توجه به مراتب توحید،آنچه مورد نظر تحقیق حاضر است توحید ذاتی است که مورد قبول فریقین می باشد. در فصل دوم در ابتدا معنای ولایت و اقسام آن توضیح داده می شود و در ادامه آیات و روایات دال بر اثبات ولایت حضرت علی(ع) آورده شده است که دیدگاه هرکدام از شیعه و اهل سنت در مورد آن ها در حد لزوم بیان شده است. در فصل سوم به اثبات ولایت ائمه دوازده گانه(ع) از طریق روایات مورد قبول اهل سنت پرداخته شده است. در فصل چهارم ابتدا به طرح این مسأله که امامت از اصول دین است یا اصول مذهب پرداخته شده است. علماءمتقدم امامت را جزء اصل دین می دانندکه پیامد چنین نظریه ای، اعتقاد به کفر منکران ولایت است. در ادامه با توجه به نظر علماء متاخر، به نقد و بررسی دلایل ایشان در این زمینه و بیان این که امامت جزء اصول مذهب می باشد، پرداخته شده است. بنابراین منکر آن اسلام ظاهری را داراست اگرچه موحد واقعی نیست و به سعادت اخروی نمی رسد. در نهایت با توجه به اطلاعات ذکر شده در فصول پیشین تلازم ولایت با اصول عقاید به ویژه توحید از دو طریق نقلی و عقلی نشان داده شده است. در طریق نقلی روایات مذکور در فصل دوم به چهار دسته تقسیم شده است که در هر کدام به اثبات تلازم مذکور پرداخته شده است. در تحلیل عقلانی به این نکته اشاره می شود که با عنایت و تأمل بر جمیع مطالب پیشین، مشاهده می شود که در فصل اول بیان شد روایات مورد قبول فریقین، پذیرش اصل توحید را به تنهایی موجب سعادت انسان دانسته اند. در حالی که با تدبر و تعمق در روایات فصل دوم، منکر ولایت موحد واقعی نیست، زیرا چنین شخصی منکر نصّ صریح پیغمبر(ص) است و از دایره حق بیرون است، همچنین به سعادت اخروی نمی رسد. ظاهرا در این مرحله، در برخورد با این دو نوع روایات با یک نوع تعارض رو به رو می شویم و مسلم است که چنین امری در مورد شارع محال است. در بیان حل این تعارض می توان گفت توحید نزد شارع دارای مراتبی است.مرحله ابتدایی و ساده همان است که در فصل اول بیان شد که قبول چنین توحیدی شرط دخول در اسلام بیان شده است. در حالی که در مراتب بالاتر توحید معنای وسیع تری پیدا می کند به گونه ای که توحید واقعی جدای از ولایت معنا ندارد.چنانچه امامت نیز معنایی فراتر از معنای ابتدایی که همان وصایت وخلافت پیغمبر(ص) می باشد. سپس از طریق معارف فلسفی همچون باب دلالت، حمل شایع، ظهور و بطون، علت غایی به اثبات تلازم توحید و ولایت پرداخته شده است.
حمیده صفرزاده علیرضا کهنسال
چکیده رساله/پایان نامه : یکی از اعتقادات مهم و اصیل شیعه این است که رسول خدا (ص) بعد از خود برای رهبری امت فرد یا افرادی را به عنوان جانشین تعیین فرموده است. در قرآن کریم و سنت نبوی برای اثبات این مدعا دلایل متعدد و بی شماری وجود دارد. یکی از ادله مهم در این مورد، حدیث صحیح و متواتر منزلت است. حدیث منزلت حدیثی معروف نزد علمای اسلام است که رسول خدا (ص)، علی بن ابیطالب را نسبت به خود همانند هارون نسبت به موسی دانسته است. عنوان این رساله اثبات ولایت حضرت علی (ع) به وسیله حدیث منزلت می باشد. آنچه مورد نظر ما در این پژوهش می باشد، اثبات این مطلب است که طبق ادعای شیعه، حدیث منزلت بر خلافت بلافصل حضرت علی (ع) دلالت دارد و از جمله براهین برتری حضرت علی (ع) بر سایر صحابه و از دلایل اثبات امامت و خلافت او شمرده می شود. پس از بررسی در این پژوهش به این نتیجه رهنمون شدیم که متن حدیث بدون اشکال در کتب حدیث ثبت شده است، سند حدیث منزلت هم متواتر می باشد و تمامی اشکالات وارد بر این حدیث قابل دفاع است. روش انجام این پژوهش هم به روش کتابخانه ای و گرد آوری می باشد.
طاهره موسوی خطاط علیرضا کهنسال
چکیده : فلسفه اسلامی, که از متن و بطن دین مبین اسلام برخاسته, باشیوه ی تعقلی و با هدف استکمال نفس و ایصال الی المطلوب یعنی همان سعادت جاودان تحت پیوند مخلوق به خالق سرمدی جلَ وعلی به شناخت جهان هستی( وجود و موجود, اعم از واجب و ممکن) می پردازد. این دانش عظمی به اتفاق اکثر قریب به اتفاق آراء فلاسفه, اشرف علوم به سبب انطوای اشرف موضوعات است؛ و حتی به تعبیر بنده نه تنها این دانش ستودنی شامل اشرف موضوعات, بلکه تنها دانش برخوردار از اشرف روش ها, اشرف غایات و اشرف مخاطبین, در اشرف و اکثر موارد استعمال می باشد. این دانش به سان مصداق اعلای موضوع خویش که ذات پاک و بی همتای واجب الوجود عزَ اسمه, فیاض یه همه ی دانش ها و نسبت به آن ها غنی بالذات است و اگر لحظه ای عنایتش را از علوم مختلف باز پس گیرد از آنها جز مشتی کلمات و عبارات پراکنده چیزی باز نمی ماند.و این فیاضیت, نسبت به غایت مذکور, غایت ادنای فلسفه است. و همچنانکه سراسر هستی قلمرو وجود و مملکت واجب الوجود است, سراسر جهان هستی قلمرو فلسفه است. با فلسفه یعتی تبیین عقلانی جهان هستی با حس حضور لحظه به لحظه ی حضرت حق, آرامش های جهان شکوهمند و عظیم و بلیاتش زیبا و مطلوب می شوند.
فاطمه معین الدینی علیرضا کهنسال
اثبات وجود خدا، مهم ترین مساله در فلسفهی اسلامی است و باور به خدا رکن دین اسلام می باشد. استدلالهای گوناگونی دربارهی این مساله از جانب هر یک از فیلسوفان و متکلمان مطرح شده است. در نهایت، با تعمق و تحلیل عقلانی بر جمیع مطالب و روایات فصول، رسیدن به این نتیجه ضروری دانسته شده که خداوند عقل را عامل شناخت خود قرار داده است و شناخت یقینی، مطلوب شارع است و این شناخت با برهان به دست میآید و خود او نیز به عنوان علت همه موجودات قابل شناخت عقلی هست و قرآن به برهان اهمیت داده است و افراد را به جستجوی برهان برانگیخته است. برهان نظم در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است.این برهان کاملا ساده برای عموم بیان شده است. برخی فلاسفه هم آن را به همان صورت که قرآن فرموده است، یقینی دانستهاند ولی به نظر برخی دیگر برهان نظم یقینی نیست. برهان فطرت در قرآن آمده است و برای همگان قانع کننده است، ولی در کتب فلاسفه به آن چندان پرداخته نشده است. بیشتر فلاسفه معتقدند که برهان حرکت در آیه "لا احب الآفلین" بیان شده، درحالیکه حدوسط در این آیه محبت است. فلاسفه به این برهان توجه کردهاند، اما در قرآن این به برهان به صورت صریح بیان نشده است و میتوان این برهان را از آیات استنباط کرد. برهان حدوث مورد اعتنای قرآن قرار گرفته است و فلاسفه و متکلمان نیز به این برهان توجه داشتهاند، ولی با نظری دقیق میتوان برهان وجوب و امکان را که دقیقتر است به جای آن قرار داد. البته این برهان، بیشتر مورد متکلمان قرار گرفته است تا فلاسفه، و برهان حرکت به صراحت و با الفاظ فلسفی در قرآن نیامده است، ولی از برخی از آیات قابل استفاده است و برهان حدوث نیز قابل ارجاع به این آیه است. فلاسفه نیز به این برهان توجه خاصی داشتهاند.البته این برهان، بیشتر مورد فلاسفه قرار گرفته است تا متکلمان. برهان صدیقین نیز در قرآن نشانه هایی دارد و بلکه اساس معارف عمیق دینی در رویت و شهود بی واسطه خداوند است بهگونهای که هیچ یک ازمخلوقاتش مستقیما دال بر او نباشند، بلکه او بر مخلوقات خویش دلالت کند.در نتیجه آشکار است که هیچ یک از این براهین با شکل منطقی دقیق و اصطلاحات فنی در قرآن نیامدهاند و دلیل این مطلب روشن است. همانگونه که پیامبر یک دانشمند رسمی نیست، کتاب نازل شده بر او نیز یک کتاب علمی نیست. دین خدا وکتاب و فرستاده او خان گستردهای برای همه انسانها هستند، که هرکس به فراخور خود طعامی از آن برمیگیرد و میتوان نتیجه گرفت که هر آیه از قرآن، آینهای از برهان بر وجود خداست.
زهرا تربران عباس جوارشکیان
یکی از مسائلی که درتاریخ فلسفه به عنوان بحثی کلیدی در حوزه ی فلسفه طبیعت مطرح بوده و در حقیقت وجه اشتراک میان اندیشه فلسفی وعلم طبیعی شناخته شده است باور به ترکیب جسم از دو جوهر مجزا به نام ماده و صورت است. اگر چه این اندیشه در حکمت مشاء و فلسفه ی ارسطو امری مسلم تلقی می شده است اما برخی دانشمندان علوم طبیعی مانند دمکریتوس و اتباع او نیز بودند که جوهر جسم را متشکل از اجزاء لایتجزا (اتم) می دانستند و معتقد بودند که اگر چه، ظاهر جسم یک واحد متصل است ولی حقیقت آن، مرکب از اجزاء غیر قابل تجزیه است که در همه اجسام به صورت متناهی وجود دارد اگر چه آنان جزء لایتجزا را بالقوه بخش پذیر دانسته و انقسام عقلی آن را تا بی نهایت جایز می دانستند. در برابر، فلاسفه مشاء و پیروان ارسطو معتقدند که جسم یک واحد متصل است که بالفعل هیچ تکثری ندارد اگر چه بالقوه (وهماً یا عقلاً) قابل انقسام به اجزاء بی نهایت می باشد. از جهت حقیقت، جسم مرکب از دو جوهر است که یک جوهر بالقوه است که به آن ماده یا هیولا گفته اند و یک جوهر بالفعل که به آن صورت می گویند. حال این بحث مطرح می شود که آیا از نظر عقل و براهین فلسفی و تجربیات عینی و خارجی می توان چنین جواهری را اثبات کرد یا اینکه حقیقت جسم چنانچه منکرین هیولا بر آنند همان نحوه ی تحقق خارجی آن است و حیثیت بالقوه و یا ماده در حقیقت از عوارض تحلیلی ذهنی و از زمره اعتبارات عقلی است. باور به ماده و صورت یکی از کهن ترین باورهای بشری در عرصه اندیشه فلسفی است. در میان فلاسفه اسلامی، مشائین آن را تایید کرده و بر آن اقامه برهان نموده اند اما برخی دیگر آن را نپذیرفته اند. دراین پژوهش سعی شده حقیقت جسم و براهین اثبات ماده اولی و اشکال هایی را که از جانب اندیشمندان اسلامی وارد شده است بررسی شود. برای رسیدن به این هدف دلایلی که ابن سینا ذکر کرده است جمع آوری ومورد بررسی انتقادی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی آن است که براهین یاد شده در معرض مناقشات جدی قرار داشته و به اثبات هیولای اولی منجر نمی گردند. پرداختن به تحلیل عقلی و فلسفی باور به ماده و کنکاش در ادله ی عقلی آن که مورد اهتمام فیلسوفان بزرگ بوده است در دوره معاصر که علوم تجربی بیش از هر دوره ی دیگر مورد توجه بشر قرار گرفته است از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده نقش تعیین کننده و موثری در مباحث فلسفه علم طبیعی و طبیعت شناسی دارد. در این تحقیق نگارنده به دنبال تبیین دیدگاه های حکمای اسلامی درخصوص حقیقت پدیده های طبیعی است. بررسی اینکه از منظر هر یک از نظام-های فلسفی جهان اسلام ماده و صورت به چه معنایی به کاررفته ومبانی باور به آن ها چیست و به ویژه نسبت این دو جزء با یکدیگر چگونه است و همچنین نقد و بررسی این دیدگاه ها به نحو تطبیقی.
راضیه تقی زاده علیرضا کهنسال
پیامبر گرامی اسلام، برای اثبات حقانیت نبوت خویش به معجزه بودن قرآن کریم استدلال کرد و مخالفان را به تحدّی فراخواند، ولی تاکنون کسی نتوانسته است به این تحدی پاسخ دهد. در این پژوهش جاودانگی قرآن با تکیه برتحدی بی پاسخ آن اثبات شده است. استدلال آن است که تحدی بی پاسخ، علت علم ما به اعجاز است و اعجاز علت جاودانگی تعالیم یک دین می باشد، همچنان که علت جاودانگی وصف نبوت برای آورنده معجزه است. مقدماتی که در فصول پایان نامه اثبات گردیده اند عبارتند از: وقوع اصل تحدی، وجه تحدی، اثبات بی پاسخ بودن اصل تحدی با ذکر نمونه هایی از معارضات مخالفان، تبیین وجوه اعجاز قرآن و سرانجام اثبات این مطلب که وصف نبوت برای آورنده معجزه جاودانی است ولی تعالیم او چون ضرورت وصفی دارند با آمدن دین دیگر نسخ می شوند. که البته در دین اسلام چون آخرین دین است جاودانه خواهند بود.
فاطمه بی غم محمدکاظم علمی سولا
اینگونه به نظر می رسد که تفاوت های بنیادین فلاسفه در تصویری که از فلسفه دارند، موجب بروز افتراق های عمیق در نظریه های و اندیشه های فلسفی آن هاست. این پژوهش درصدد تبیین و توصیف چارچوب فلسفی ابن سینا (به عنوان یک فیلسوف سنتی) و ویتگنشتاین (به عنوان یک فیلسوف نقاد فلسفه) می باشد. قصد این تحقیق آنست که در خلال توصیف و تبیین موضوع، مسائل، غایت و روش فلسفی در اندیشه¬ی این دو فیلسوف؛ نسبت ایجاد چرخش موضوعی در فلسفه توسط ویتگنشتاین به فلسفه های سنتی و به صورت نمونه فلسفه¬ی ابن سینا بررسی گردد. در نهایت این تحقیق این موضوع بیش از پیش واضح می گردد که فلسفه¬ی تنومند اسلامی بایست هر چه زودتر خود را در معرض پرسش های فلسفه ویتگنشتاین در دو دوره ی تفکرش، قرار دهد.
زینت حیدری عباس جوارشکیان
چکیده رساله/پایان نامه : ? علم و قدرت از جمله صفات الهی هستندکه از دیرباز بین متکلمان و فیلسوفان مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. در این رساله سعی شده است حقیقت صفت علم و حقیقت قدرت مورد تبیین قرار گرفته و رابطه علم و قدرت در خداوند از منظر کلامی و فلسفی بیان شود. پس از بررسی نسبت علم و قدرت با ذات و بیان اختلاف متکلمان و فیلسوفان، بحث اصلی رساله یعنی، نسبت علم و قدرت خداوند تبیین شده است. با توجه به آنکه عموم فلاسفه همواره اختیار حق تعالی را همان قدرت الهی دانسته اند. و از طرفی در تبیین اختیار حق به دو عنصر اساسی علم و اراده اذعان نموده چنین استنباط می شود که علم از اجزاء یا گویا لوازم مسلم قدرت بوده و لذا میان این دو علی رغم وحدت مصداقی صفات در ذات حق، تلازم معنایی ویژه ای نیز وجود دارد و نمی توان مدعی تباین کامل معنایی این دو صفت گردید
اکرم کارگر علیرضا کهنسال
کلام شیعه متکفل بررسی عقاید دینی به قصد تبیین و دفاع از این باورها با روش برهان و جدل می باشد. ماده آن روایات ائمه و صورت آن برهان و جدال احسن است. بحث های کلامی با پیامبر(ص)آغاز، و بعد از پیامبر(ص)در بین متکلمین چند مسئله مطرح گشت مانند، امامت، قضاوقدر، جبرواختیار، و حسن وقبح بودند. کلام در هر یک از این مباحث موضعی متفاوت داشت که الهام یافته از آیات و روایات امامان بود. در این پژوهش پس ازکلیات (مفهوم کلام و شیعه، پیدایش آن و هویت کلام شیعه)، به نقش هر یک از امامان در تکوین کلام شیعه پرداخته و نمونه هایی از روایات و مناظرات و مسائل رایج در زمان هر امام آورده ایم. در فصل سوم جایگاه کلام نزد ائمه، ماخذ و روش کلام و مسایل آن در روایات، مورد پژوهش قرار گرفته است. فصل چهارم به ابطال این دعوی که کلام شیعه مأخوذ از کلام معتزله است پرداخته شده است.
معصومه بیات مرتضی حسینی شاهرودی
این پژوهش به بررسی معنا و حقیقت رزق و ارتباط آن با عدل الهی، توحید افعالی، و قضا و قدرالهی در پنج فصل پرداخته است. در فصل اول؛ معنا و حقیقت رزق مادی و معنوی از نظر آیات قرآن و روایات اسلامی پرداخته شده است و درفصل دوم انواع و اقسام ارزاق الهی مانند رزق حلال و حرام، طالب و مطلوب، کریم، حسن، طیب، و غیره و مصادیق رزق مادی و معنوی نظیر رزق ضروری و غیر ضروری، آزادی، تقوا، ... .و اهمیت رزق حلال و در پایان این فصل عوامل توسعه رزق در دو قسمت عبادی و غیر عبادی و برخی عوامل کاهش آن بررسی شده است. در فصل سوم و چهارم و پنجم نیز برای روشن شدن رابطه رزق الهی با عدل، توحید افعالی و قضا و قدر و بررسی فلسفی و کلامی آیات و روایات در این زمینه ناگزیر به مفهوم شناسی این مفاهیم از دیدگاه قرآن و اهل کلام و ذکر اقسام هر کدام از آن ها شده است، که در پایان هر فصلی دیدگاه ها و نحله هایی که به خاطر عدم درک مفاهیم عدل و توحید افعالی و قضا وقدر به وجود آمده است، را توضیح می دهد و به نقد آن ها می پردازد.
سیده نفیسه حسینی علیرضا کهنسال
یکی از مباحث بسیار مهم که که آثار تربیتی و عقیدتی متعددی بر آن مترتب است و نقش اساسی در زندگی انسان دارد موضوع هدایت و ضلالت می باشد. پژوهشی که در پیش رو دارید در پی تبیین معنا، مراتب و اقسام هدایت و ضلالت است. به علاوه به عوامل و موانع هدایت و همچنین ویژگی های مهتدین و مضلین پرداخته می شود. علاوه بر این نقش اختیار انسان و فاعلیت خداوند در هدایت و ضلالت نیز تبیین می گردد. پس از بررسی موارد فوق به این نتیجه رهنمون شدیم که اعتقادات و اعمال بر طبق تعالیم وحیانی مشمول هدایت الهی قرار گرفتن انسان می شود و تبعیت از هوای نفس و جهل سبب گمراهی انسان می گردد. همچنین هدایت و ضلالت صفت ذات نیستند و در مقام فعل، ضلالت امری است عدمی، ولی از آن جا که این انتخاب با اراده خود انسان است و این اراده را خداوند در اختیار او قرار داده است، ضلالت به خداوند نسبت داده می شود. روش تحقیق در این پایان نامه، کتابخانه ای می باشد.
فرشته فاضلی عباس جوارشکیان
یکی از مباحث مطرح شده در فلسفه اسلامی،بحث وجود ذهنی می باشد. این مبحث ربط وثیقی با مباحث عمده معرفت شناسی دارد.عنوان این رساله اثبات وجود ذهنی از دیدگاه فلاسفه و متکلمین می باشد.این رساله آراء متفاوتی را که در این زمینه وجود دارد، تبیین و نقد نموده و دیدگاه ملا صدرا را تقویت می نماید. پس از بررسی در این رساله به این نتیجه رهنمون می شویم که در بحث چیستی وجودذهنی، با توجه به وجود ماهیات اشیاء و ویژگی های آنها در ساحت ذهن و عدم آنها در خارج از ذهن، حکم به تحقق وجود ذهنی می-شود. در بحث کاشفیت وجود ذهنی نیز می توان با توجه به باور فلاسفه اسلامی به عقل فعال و مبادی عقلیه و ارتباط نفس با آنها، واقع نمایی و کاشفیت وجود ذهنی را اثبات نمود.
نفیسه تحریرچی علیرضا کهنسال
چکیده رساله/پایان نامه : منصوب بودن امام از سوی خدا، فصل تشیع است. یکی از برهان های اثبات این امر "برهان حفظ و نقل شرع" است؛ که به موجب آن، بدون امام معصوم دین برجا نخواهد ماندو به مکلفان انتقال نخواهد یافت. اساس برهان، به طریق خلف، آن است که راه های حفظ و نقل و شرع بدون امام، ابطال گردند. پایان نامه به ترتیب منطقی شامل گزارش های برهان ، ابطال راههای حفظ ونقل اهل سنت ، نقد پاسخهای ایشان و تطبیق برهان با شرایط منطقی است. حاصل فصول آن است که راه های اهل سنت، ظنی است و پیروی از ظن، منهی شرع است. نیز اثبات میگرددکه اجتهاد شیعه از حیث ماده و صورت با اجتهاد سنی متفاوت است؛ و ظن حاصل از آن چون از طریق یقین و اجازه شارع است، معتبر است .همچنین به نحو مبسوط اثبات میگرددکه دسترسی نداشتن به امام منافی برهان مذکور نیست. فصلی نیز به کاربرد دیگر برهان (اثبات عصمت) اختصاص یافته است؛ و در آن اثبات می شود که برهان مذکور نه تنها، مثبت عصمت است، بلکه اساس برهان های دیگر اثبات عصمت نیز هست. افزون بر آن برای نخستین بار از باب برهان منطق به نحو کاربردی استفاده شده است و شرایط منطقی برهان بر دلیل حفظ و نقل شرع تطبیق گشتهاند و اثبات گردیده است که برهان مذکور واجد شرایط منطقی برهان هاست.
نسرین ژیان عباس جوارشکیان
بحث جوهر و عرض از مباحث مهم طبیعت شناسی و هستی شناسی فلسفه محسوب می شود. فلاسفه درباره جوهر وعرض از نظر اقسام و انواع نظرات متفاوتی دارند، در باره اقسام جوهر و عرض برخی قائل به چهار نوع جوهر و برخی قائل به پنج نوع هستند که هیولا، صورت، جسم، عقل و نفس می باشند ودر انواع عرض همان نه قسم بودن آن مورد تائید می باشند. درباره ترکیب جوهر و عرض ملاصدرا قائل به ترکیب اتحادی است و این ترکیب را حاصل ارتباط جوهر و عرض می داند اما فلاسفه مشاء قائل به ترکیب انضمامی جوهر و عرض می باشند. صدرالمتألهین با این نظر موافق است که اعراض قائم به یک جوهر با وجود همان جوهر موجودند نه اینکه هر یک وجودی خاص خود داشته باشد. و اینکه وجود نه جوهر است نه عرض بلکه با جوهر، جوهر است و با عرض، عرض است.
سیده عارفه وارسته حسینی نژاد علیرضا کهنسال
چکیده در تحقیق پیش رو در ابتدا معانی لغوی سنت و بدعت بیان گردیده است زیرا این روش مرسوم است که ابتدا مفردات بحث بیان گردد. آنگاه به اقسام سنت و معانی وتقسیمات سنت اشاره شده است. پس از آن حجیت و اعتبار سنت پیامبر و امام مورد بحث قرار گرفته است. در هر دو مقام؛ عمده آن است که عصمت اثبات شود زیرا مبنای همه اشکالات معترضان آن است که در واقع، پیامبر و امام را معصوم نمی دانند. پس از فراغت از بحث اعتبار سنت پیامبر و امام؛ به طریق فهم سنت پرداخته شده است و در این باب اندکی از مباحث اصول فقه به ضرورت آورده شده است. مباحث بعدی در واقع اشکالات و اعتراضات است که اگر چه ظاهرا عنوان انکار و رد سنت نبوی را ندارد ولی در واقع همان است. معترضان به صورت کلی دو راه برای بی اعتبار ساختن و بی فایده گرداندن سنت داشته اند و از هر دو راه بهره برده اند. یک طریق آن بوده است که سنت پیامبر و امام را معصوم ندانند. لکن این راه، برابر دانستن وحی با تجربه دینی بوده است. چون در تجربه دینی، عصمت و مرجع نهایی وجود ندارد و هر کس می تواند مدعی تجربه دینی باشد پس راه برای بیاعتباری سخنان پیامبر باز خواهد بود. بر این اساس، باید نقد مفصلی نسبت به تجربه دینی انجام می گرفت. اگر چه تجربه دینی اساس انکار وحی نبوی است اما همین انکار در صور جزئی تری نیز سر بر آورده است از قبیل: مباحث ذاتی و عرضی دین و زبان دین وتکثرگرایی دینی، از ثمرات شجره تجربه دین است. راه دیگران است که در اصل سنت خدشه نشود بلکه در فهم آن خلل افتد. دعوی شود که قرائت سنتی از کتاب و سنت، خطاست و اکنون باید به قرائت های دیگری رو آورد. مباحث هرمنوتیک و قبض و بسط تئوریک شریعت از این دسته اند. و همچنین سکولاریسم که سرشتی دوگانه دارد به صورت مختصر بیان گردیده است. این مباحث به اجمال در تحقیق کنونی آمده اند اگر چه غرض نویسنده بحث تفصیلی آنها نبوده است بلکه تنها مراد آن شماره کردن راه هایی است که با آنها سنت پیامبر و امام را انکار می کنند.
نجمه علی پور سید مرتضی حسینی شاهرودی
مقدمه - تعریف مساله و تبیین موضوع: در عالم انسانی مسائلی وجود دارند که تا زمانی که موجودی به نام انسان باشد و تفکر و اندیشه لازمه چنین موجودی باشد این مسایل همواره ضرورت پرداختن به آن ها را به انسان تحمیل می کند و تا او هست آن ها نیز هستند اگر چه جواب قطعی برای آن ها نتوان یافت از جمله این مسائل، مسئله قضا و قدر است. مسئله ای همگانی که هر کس به نحوی سعی کرده است با ارائه نظری خود را قانع سازد. مساله قضا و قدر اگر چه یک مساله متافیزیکی است ولی به لحاظ علمی و اجتماعی دارای اهمیت است. اول : این که در زندگی عملی انسان تاثیر گذار است چون طرز تفکری که نسبت به این موضوع وجود دارد در روش و کیفیت برخورد با حوادث موثر است. اگر کسی معتقد باشد محکوم سرنوشت است با شخصی که خود را دارای نقش می بیند و اعتقاد به حریت خود دارد متفاوت است بنابراین بحث قضا و قدر مانند بعضی از مباحث فلسفی بدون کاربرد نیست بلکه در زندگی عملی انسان موثر است. دوم: به لحاظ اجتماعی و عمومی بودن مساله است یعنی تمام افرادی که قدرت تفکر در مسایل کلی را داشته باشند در جست و جوی پیدا کردن راه حل هستند برای همه افراد این مساله مطرح است و هر کسی علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت قطعی که تخلف ندارد مسیر زندگی او را مشخص می کند و او اختیاری ندارد؟ یا نه چنین سرنوشتی در کار نیست و این خلاف سایر مباحث فلسفی است. - پیشینه تحقیق: مساله قضا و قدر از اصیل ترین مباحث فلسفی و کلامی است که از صدر اسلام تا عصر کنونی، همواره در میان دانشمندان این رشته، مورد بحث و نظر بوده و کتاب ها و رساله-های فراوانی از دیدگاه های گوناگون پیرامون آن نگاشته شده است. هر چند این موضوع مختص آیین خاصی نیست، اما با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که پیرامون آن وارد شده، به نظر می رسد توجه اسلام و مسلمین بویژه به این بحث، محسوس تر است. با نگاهی به تاریخ گذشته در می یابیم که بحث در مورد قضا و قدر در میان مسلمین سابقه طولانی داشته، اما گاهی به واسطه سوء تفسیری که از طرف افراد ناوارد و یا بعضا مغرض، نسبت به این مساله ابراز شده، یا سوء استفاده برخی مستبدان، مردم نسبت به این دو واژه دچار تردید و گاهی ترس شده اند. گروهی در این میان سخنان امیر المومنین، علی (ع) را پیرامون قضا و قدر که فرمودند: «طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ» مبنا قرار داده و دیگران را از وارد شدن به این وادی باز داشته اند. در حالی که با اندکی تحقیق و پژوهش، می-توان پی برد که لبه نهی و بازداری از بحث، متوجه افرادی است که قدرت و توانایی غور در این مسائل را ندارند و ممکن است ناخواسته به اعوجاج کشیده شوند. با وجود این که این مساله از مفاهیم عالی اسلام است، ولی آن چنان دقیق و لطیف است که اندک غفلتی درباره آن، انسان را به یکی از دو پرتگاه جبر و تفویض نزدیک می کند. با این وجود، این مساله نمی تواند دلیلی بر ممنوع بودن ورود به این بحث لطیف فلسفی باشد و الا خود امام، هرگز در طرح آن پیش گام نمی شدند. مستشرقین مسیحی نیز همواره اعتقاد به قضا و قدر را موجب انحطاط مسلمین دانسته و اسلام را یک آیین جبری معرفی می کردند و مساله قضا و قدر را منافی با اختیار بشر می دانستند در حالی که با غور و تفحص بیش تر در این مساله می توان پی برد که اعتقاد به قضا و قدر به هیچ رو معنی اعتقاد به جبر را ندارد و همان طور که در این تحقیق روشن خواهد شد، قضا از مراتب علم الهی و نیز عالمی از عوالم وجود است که همگی بر هم مترتب بوده و هر مرتبه علت مادون و معلول مافوق می باشد. یعنی جهان موجودات مجموعه ای از نظام علی و معلولی است که هیچ چیز از سیطره این نظام خارج نخواهد بود. دعا و اختیار انسان نیز از عوامل موجود در جهان خلقت می باشند که عدم درک حقیقت آن ها باعث این گونه اظهار نظ رها و اختلافات فرقه ای شده است. - ضرورت تحقیق : ضرورت پرداختن به مساله قضا و قدر آن گاه با اهمیت تر می شود که ببینیم برخی از جبرگرایان که اغلب طیف های مذهبی را تشکیل می دهند با استناد به آموزه های دینی پندار جبر را آموزه ای دینی تلقی می کنند. و از جمله دستاویزهای آنان مساله تقدیر و قضا و قدر الهی است که به سبب آن خداوند نه تنها عالم به چگونگی امور عالم ممکنات است بلکه خود پیش از خلقت نظام نامه آن را تعیین و حکم کرده که وقایع عالم بر حسب آن تقدیر و نظامنامه پیشین واقع شود و از آن تخلف نکند. - پرسش های اصلی تحقیق: 1- قضا و قدر به چه معناست؟ 2- دعا به چه معناست؟ 3- چه تاثیری دعا در تغییر قضای الهی دارد؟ - فرضیه های پژوهش: در این رساله شده تا جایی که امکان دارد، حقیقت قضا و قدر به خوبی تشریح گردد و به خصوص این مساله از دیدگاه حکیم متاله، ملاصدرا و جناب علامه طباطبایی که تمامی افکار و آرای خود را از مشکات پر نور ولایت دریافته اند و با آموزه ای از عرفان همراه نموده اند تبیین گردد. ملاصدرا بیان می کند که جمیع موجودات علاوه بر صور طبیعی و نفسانی، دارای صور عقلی هستند که به آن قضا می گویند. چون این صور عین محض نمی باشند و غیر محض هم نیستند، دو نوع قضا اثبات می شود، قضای ذاتی و قضای فعلی. صور قضایی ذاتی لازمه ذات واجب بوده، بدون جعل و تاثیر موجودند. پس وجه الله اند نه این که جزء عالم باشند. این قضا علم تفصیلی الهی است که خارج از صقع ربوبی نیست و اگر از آن گاهی به صفت قدم یاد شود، منظور قدم ذاتی بالذات نخواهد بود بلکه قدم به توسط ذات واجب قدیم است. قضای فعلی، صور عقلیه عالم عقل است که از جمله عالم و فعل الهی محسوب می شوند و فعل ذاتا جدای از فاعل است و با آن تباین ذاتی دارد. ملاصدرا در تفسیر قضا با دیگر حکما اختلاف نظر دارد، زیرا مراتب علم الهی را مراتب وجود می داند و قائل به قضای ذاتی است که به هیچ نحو امکان در آن راه ندارد، در حالی که سایر حکما قضا را منحصر در فعل الهی از جمله عالم دانسته اند. علامه در این نظریه ایراد کرده و فرموده است: صورت های علمی لازمه ذات واجب که در کلام صدرالمتالهین آمده است باید به همان علم ذاتی واجب که جدای از او نیست حمل گردد و گر نه اگر این صورت ها لازمه ذات و بیرون از آن باشند. لاجرم جزء عالم خواهند بود و دیگر نمی توان آن را قدیم بالذات به شمار آورد. . البته ملاصدرا برای اشیا علاوه بر وجود طبیعی، مثالی و عقلی از وجود دیگری به نام وجود اسمائی نام می برد که در صقع ربوبی است و از آن به وجه الله تعبیر نموده است و جز عالم ندانسته است در این نحو وجود موجودات نه عین وجود واجب اند و نه موجودات مستقل بلکه از مراتب ربوبیت واجبند یعنی به وجود خدا موجودند نه به ایجاد او. صدرا معتقد است هر یک از قضا و قدر از محل بهره مند می شوند و قلم محل قضا و لوح محل قدر است. به عبارتی قضا و قدر هر دو صورعقلی اند اما محل آن ها با یکدیگر تفاوت دارد صور عقلی کلی بدون زمان و تغییر در عالم عقول جای دارند و صور عقلی موجود در عالم نفوس مجرد که جزیی و مطابق با مواد خارجی اند قدر شمرده می شود به عبارتی در عالم قضا اجمال وجود دارد و درعالم قدر تفصیل. علامه طباطبایی قضا را نسبت ضرورت شی با محمولش تعریف نموده و قضای الهی را ایجاب و ایجاد موجودات امکانی تفسیر می کند. وی معتقد است که قدر مربوط به عالم ماده است، یعنی ظرف آن اختصاص به عالم ماده دارد چرا که قدر وجود تدریجی و مرتبط با استعدادهای اشیا شمرده می شود که در مقایسه با علل گوناگون آن قابل تغییر و تخلف است هم چنین روشن شود با وجود آن که هستی هر چیز از عنایت و علم ذاتی حق ناشی می شود، وذات و صفات او ثابت و بی بدیل است، تاثیر دعا در سرنوشت انسان چگونه است؟ آیا علم الهی تغییر پذیر است و قضا و قدر دگرگون می شود؟ و چگونه است که انسان با وجود محاط بودن در عالم ماده و با تمام کوچکی و تعلق خود به عالم بالا، در عالم ملکوت تاثیر گذارده و به مطلوب خویش می رسد. دعا که منبع عظیم تغذیه روح و نفس انسانی است و نیایش به درگاه خدای بزرگ در طول تاریخ، عامل تلطیف روح انسانی و سازندگی جوامع بشری بوده است. هیچ جامعه ای نتوانسته به دور از یک ارتباط عمیق با خداوند به فلاح و رستگاری رهنمون گردد. از این رو، اگر دعا با همه ابعادی که دارد و همه ریزه کاری هایی که در آن نهفته است، رعایت شود، وسیله ای خواهد بود برای نیل به سعادت جامعه و فرد. - هدف پژوهش: هدف رساله حاضر پاسخ به این سوالات و روشن ساختن اذهان از بحث احیانا شبهه برانگیز قضا و قدر است. در این رساله سعی شده با دیدی واقع بینانه و جست وجوگر و به دور از نزاع های کلامی و در یک تحلیل نسبتا عمیق فلسفی، نظریات عمده فلسفی پیرامون موضوع، مورد بررسی قرار گرفته و مبنا و استدلات هر کدام تشریح گردد. البته سعی بر آن است که همواره نظریات صدرالمتالهین و جناب علامه طباطبایی محور اصلی قرار بگیرد. - ساختار پژوهش: در تدوین این رساله سعی بر این بوده است که ترتیب مطالب کاملا با عنوان رساله مطابقت داشته باشد و ترکیب ساختار مطالب مرکب از آراء فیلسوفان، متکلمان و دیدگاه آیات و روایات باشد. و به نظریات حکیم متاله صدرالمتالهین و جناب علامه طباطبایی پرداخته شود و شباهت ها و تفاوت های این دو فیلسوف بزرگوار بیان شود و سرانجام نتیجه لازم گرفته شود. مباحث رساله در چهار فصل و به صورت زیر تدوین شده است: فصل اول: ابتدا قضا و قدر و دعا از لحاظ لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گرفته، سپس حقیقت آن در فلسفه، کلام، و آیات و روایات از مطالب این فصل است. فصل دوم شامل اقسام قضا و قدر است. فصل سوم: به تبیین رابطه قضا و قدر با اختیار انسان و مسئله عدل الهی و هم چنین امکان تغییر در قضای الهی می پردازیم. فصل چهارم: از عالی ترین مفاهیم قرآن در معارف بلند اسلامی، موضوع امکان تغییر و دگرگون ساختن تقدیر و سرنوشت است و این که انسان می تواند قسمتی از سرنوشت خود را با دعا و اعمال خود دگرگون سازد. این مساله تحت عنوان «تاثیر دعا در قضا و قدر» بیان می شود.
امیر راستین علیرضا کهنسال
فرشته شناسی از موضوعات مشترک میان ادیان و فلسفه است. از میان انبوه مسائل مطرح شده پیرامون فرشتگان و اوصاف آن ها، آن چه در اینجا بدان پرداخته می شود، ویژگی اساسی و کلیدی فرشتگان، یعنی وصف تجرد است. در این نوشتار، ابتدا با روش نقلی و استناد به قرآن کریم و روایات اسلامی و با توجه به ویژگی هایی همچون عدم تزاحم در مکان، بی نیازی از خوردن و آشامیدن، داشتن فعل ثابت و مقام معلوم، اثبات می شود که فرشتگان مجرد هستند؛ سپس ضمن تأیید نظر فیلسوفان اسلامی درباره ی تجرد فرشتگان و نیز تطبیق فرشته شناسی دینی بر مجردشناسی فلسفی توسط ایشان، نشان داده می شود که با این تطبیق، زمینه ی مناسبی برای تبیین عقلانی ویژگی ها و نقش های فرشتگان فراهم می گردد؛ تمثل، عصمت، عدم فنای فرشتگان و تدبیر موجودات از جمله ی این ویژگی ها و نقش هاست.
راهله موسوی عباس جوارشکیان
در رساله حاضر تأثیر نگرش عرفانی به روابط موجودات با ذات حق تعالی در مبحث «علیّت» ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته است. بنا بر آنچه فلاسفه پیش از ملاصدرا میگفتند ذات حق علت اشیاء است و ذات معلول ذاتی است جداگانه و مرتبط با علت؛ و این پیوند زائد بر ذات معلول است. ذات حق که علت است خود چیزی است و علیّت او، یعنی خلق و ایجاد او چیز دیگر است و وجود مخلوق چیز سوم. عرفا با این نگرش مخالفند. زیرا هستی از نظر آنان مجموعه ای واحد است و میان آفریدگار و آفریده ها جدایی نیست، به اعتقاد آنان آنچه موجب پیدایش هستی است؛ تجلّی حق بر پایه ی حبّ ذاتی است. از نظر ملاصدرا نیز، خلق و مخلوق یکی و از شئون علت است، به این معنی که معلول، ثانی علت نیست بلکه شأن اوست و به منزله اسم و صفت اوست و مانند هر موصوف و صفت و مسمّی و اسم، مرتبهای از مراتب اوست. ملاصدرا ثابت کرد که معلول واقعی با تمام حقیقتش عین انتساب به علت است. چنان نیست که علت، معلول را اشراق کند و معلول چیزی باشد که اشراق بدان تعلّق گرفته باشد. ملاصدرا با برداشتن گامهای متفاوت از فلاسفه ی پیش از خود، به توجیه مسئله آفرینش پرداخت. وی در فلسفه با پیوند مفهوم علیّت و تجلّی معتقد است که فلسفه را به اتمام رسانده است و ثابت می کند که معلول واقعی شأنی از شئون علت و ظهوری از ظهورات علت و وجهی از وجوه علت است. وحقیقت علیّت به تجلّی بر میگردد. و به این ترتیب از نظر ایشان فلسفه به غایت نهایی خود که یکی شدن با دیدگاه شهودی عرفانی، در باب حقیقت وجود است نائل آمده است.
مریم عباس آباد عربی علیرضا کهنسال
متکلمان و فلاسفه بر این عقیده اند که حیات صفتی است که به خاطر آن صفت، موجود می تواند ادراک و فعل داشته باشد. اما آنان تذکر می دهند که علم و قدرت از نظر مفهومی غیر از مفهوم حیات می باشد. قرآن هم این تشخیص را تأیید کرده و هم چنین در آیات و روایات، فلسفه و کلام، این صفت به خداوند نسبت داده شده است. فلاسفه و متکلمان شیعه صفت حیات را عین ذات خدا می دانند ولی اشاعره آن را زائد بر ذات خدا می دانند و معتزله قائل به نفی صفات اند.در مقایسه میان این آرا نقاط ضعف دیدگاه اشاعره و معترله واستواری دیدگاه متکلمین شیعه و فلاسفه روشن می شود. اکثر متکلمان و فلاسفه، نفس را به سه دسته نباتی و حیوانی و ناطقه تقسیم کرده و آن را مبدأ حیات می دانند ولی در حکمت متعالیه هر موجودی به اندازه ای که از وجود بهره دارد، از حیات نیز برخوردار است. آیات و روایات وجود حیات در جمادات را تأیید می کنند. با پذیرش مبانی حکمت متعالیه ضرورتا باید وجود مرتبه ای از شعور در جمادات را پذیرفت.در علوم جدید نیز به جای تعریف حیات نشانه های حیات در موجودات مانند رشد، تغذیه، تولید مثل و ...بررسی گردیده است.
مرضیه کمالی سید مرتضی حسینی شاهرودی
بحث درباره خوف و رجا در عقل و نقل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. قرآن و کتب حدیثی از قبیل اصول کافی، محجه البیضاء، جامع السادات، مرآه العقول و کتب آسمانی دیگر از قبیل تورات و انجیل در این مورد سخن گفته اند. در این پژوهش به روش کتابخانه ای به آن ها مراجعه و فیش برداری شده است. گروه هایی مثل مرجئه، خوارج، خوفیه، عدلیه، نظراتی درباره خوف و رجا دارند. اما عقل و فلسفه که فقر وجودی و ممکن الوجود بودن انسان را اثبات می کنند. سراپای هستی انسان را دربرابر عظمت و کبریائی الهی به خشیت می کشند و در برابر صفات جمال الهی و رحمت واسعه ی او امیدوار می سازند. روان شناسان خوف و رجا را عامل تعادل رفتاری می شمارند. در اوستا، امیدواری ارجح است و کلیسا، گناه بخشی بر طبق رجاء زیاد و عشاء ربانی دارد، اما اسلام، معتقد به اعتدال بین خوف و رجاء است و می گوید: خوف زیاد یاس می آورد و رجاء فراوان سبب غرور می شود. این رساله با نقد نظرات مختلف به این نتیجه رسیده است که دانستن کیفیت خوف و رجاء، نقش مهمی در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد. آن دو، بال سلوک الی الله هستند و موازنه ی بین آنها، سبب حرکت در صراط مستقیم الهی می شود. اگرچه راه دشوار است اما باممارست و تعقل می توان بدان دست یافت. و دستیابی بدان سبب تحرک و پویایی و نشاط می شود.
فهیمه خادمی پور علیرضا کهنسال
یکی از مظاهر ایمان و مکارم اخلاق، توکل به خدا است. توکل از صفات پسندیده و از مراتب رفیع ایمان است که در قرآن و روایات معصومین(ع) و آثار عرفانی بازتاب فراوانی یافته است، مبادی توکل نیز در آراء فلاسفه و متکلمان بیان گشته است. در این پژوهش کوشش برآن بوده است که مفهوم توکل به طریق لمی، مورد بحث قرار گیرد. فصول پایان نامه بر همین اساس تنظیم گشته است و پس از معانی لغوی و اصطلاحی نزد متفکران به ترتیب به توکل، علل آن و آثار آن پرداخته شده است. در این پژوهش آشکار می گردد که بر اساس آراء جبر و تفویض توکل معنای محصلی ندارد. و نیز به مهم ترین ابهام در توکل، که رابطه ی آن با اسباب است توجه ویژه ای شده است. و در انتها نیز فصلی به آراء عارفان اختصاص یافته است.
معصومه سادات ساری عارفی علیرضا کهنسال
مسئله حدوث و قدم عالم همواره منشأ منازعات بسیاری بین متکلمین و فلاسفه اسلامی بوده است. فلاسفه اسلامی متقدم در این میان رأی به قدم عالم داده اند. اما از آنجا که متکلمین با قدم عالم مخالف بودند و از طرف دیگر براساس مبانی خود به حدوث زمانی آن معتقد بودند، برخی از آنان در تبیین حدوث زمانی و تصحیح اشکالات وارد بر آن، زمانی را فرض کردند که ویژگی های زمان واقعی را نداشته باشد و آن را زمان موهوم نامیدند. آن ها تعاریف و ویژگی های متنوعی در تبیین این زمان بیان کرده اند. این نوشتار به بررسی، تعریف زمان موهوم، انگیزه های طرح، استدلال های این نظریه از سوی متکلمین و نقد فلاسفه می پردازد. در عین حال به تطبیق آراء با قرآن و حدیث پرداخته می شود و در هر قسمت داوری آراء نیز گنجانده شده است. و نهایتا حاصل فصول این است که زمان موهوم با ویژگی های ارائه شده از جانب متکلمین نمی تواند تبیین گر حدوث زمانی عالم باشد.
علی ابهری مرتضی حسینی شاهرودی
مهم ترین دلیل بر حرکت جوهری حرکت اعراض میباشد چون علت متغیر که جوهر است نمی تواند ثابت باشد بلکه باید متغیر باشد، جوهر نیز متغیر خواهد بود و تحرک جوهر ذاتی است نه عرضی، یعنی حرکت و تحرک عارض بر جوهر نشده بلکه وجود جوهر عین تحرک است. ادله دیگری مثل سخیّت بین علت و معلول و تشخص شیئ به وجود گویای این حقیقت است که هیچ سکونی در عالم طبیعت وجود ندارد بلکه عالم طبیعت به شراشره عین حرکت و سیلان و روبه کمال است و از قوه محض و ماده روبه فعلیت دارد. مهم ترین اشکالات حرکت جوهری را ابن سینا بیان کرده است، که شبهه عدم بقای موضوع و عدم اشتداد جوهری میباشد که به هردو اشکال جواب داده شده است. نتیجه آنکه مهمترین نکته در حرکت جوهری و فهم آن درک دقیق از معنای حرکت، جوهر و عرض میباشد. درحرکت جوهری حرکت و جوهر دو وجود نیستد بلکه یک وجوداست که سیال است.
فائزه زنده دل علیرضا کهنسال
غلو در اصطلاح شرع به معنای افراط در دین و تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه های مختلف است و قول به مقامات فوق بشری برای پیامبر یا امام علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان؛ مانند این که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قائل شدند. پدیده غلو هم در شیعه و هم در اهل سنت وجود دارد و عوامل مختلفی مانند ضعف عقول و حب مفرط و.. باعث پیدایش آن شده است. افراد و گروه های غالی در طول تاریخ با اعتقاد به عقایدی ضد قرآن و ضد عقل و با ارتکاب اعمال خلاف شرع، مشکلات متعدد اخلاقی، اعتقادی، سیاسی و نظایر آن را برای ائمة شیعه (علیهم السلام) و مذهب شیعه ایجاد کرده اند و از سوی ائمه نیز شدیدترین مواضع نسبت به آنان اتخاذ شده است. اهل سنت ادعا می کنند شیعه در مورد ائمه به غلو سخن می گویند و ائمه را مستقل در تاثیر و دارای علم غیب می دانند. اما پدیده غلو در اسلام بدان معنا نیست که شیعه امامیه هر عقیده ای که به امامان خود دارد از قبیل عصمت، رجعت، علم غیب و... همه غلو باشد؛ زیرا شیعه در اعتقاد به این امور ادله ای متقن دارد. این نوشتار، ابتدا به بیان معنای غلو و بعد پیشینه آن در ادیان می پردازد. بعد از آن به بیان معیار غلو و علل پیدایش آن پرداخته است. ودر نهایت مصادیق غلو و نقد این مصادیق را مورد بررسی قرار می دهد.
حسنیه داوری نسب علیرضا کهنسال
پدیده¬ی وحی که یکی از پایه¬های اساسی ادیان توحیدی است به سبب نقشی که در عرصه¬های گوناگون زندگی بشر دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و از جهات متفاوت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در این میان تبیین منشأ لفظ و معنای وحی به سبب برخی از مسائل مطرح شده در عصر جدید، از جایگاه ویژه¬ای برخوردار است. می¬توان یکی از مهم¬ترین این¬ مسائل را غیر وحیانی دانستن الفاظ وحی دانست که به واقع تکرار دعوی مشرکان در وحی نبودن قرآن است، که با ظاهری عقلی و دینی عرضه شده است. در این نوشتار سعی شده است برای تبیین این مسئله مباحث پیرامون آن، از جمله حقیقت وحی از نظر فلاسفه و متکلمین، دلایل لزوم عصمت در وحی، بررسی نقش پیامبر در وحی و مقایسه¬ی وحی با تجربه¬ی دینی که به شکلی نتیجه¬ی غیر وحیانی دانستن الفاظ قرآن است، مورد تحلیل قرار گیرد و در پایان دلایل طرفین نیز مطرح شده و در منصه¬ی نقد و کاوش گذارده شود. در مجموع بعد از بررسی موارد یاد شده این نتیجه که وحی منشئی واحد و الهی دارد، اثبات می¬گردد.
زهرا عطارزاده فدکی علیرضا کهنسال
عنوان ثمرات و نتایج بحث، شاید عنوان چندان زیبنده ای نباشد و نویسنده نیز در اختیار آن مختار نبوده است. بحث افضلیت، موضوعی است که در کتب کلامی مورد پژوهش قرار گرفته است و مهتران و پیشاهنگان ما، خود بی عنوان ثمره، ثمره آن را تعیین کرده اند. این بحث در "شرایط امام" منعقد می گردد و در آن جا یکی از شروط امام افضلیت دانسته می شود. روشن است که با قبول این شرط، که قبول آن بدیهی است، دانسته می شود که اگر کسی افضل نباشد امام نیست. پس نتیجه این بحث، تعیین مصداق امام وغاصبان است. اهل کلام جز این ثمره ای برای بحث ننوشته اند و به جز این فایده نیازی به سود دیگر نیست. بر این اساس، فایده بحث، از خود آن عیان است و به عنوان مجزایی نیاز نیست. نکته شایان ذکر در این بحث آن است که بحث مذکور مستغنی از این است که نصب امام بر عهده خداست یا مردم. اگر چه شیعه نصب امام را بر عهده خدا می دانند اما حتی اگر به رأی سنیان، این امر به مردم واگذار شده باشد، باز هم افضلیت باید ملاک گزینش باشد اهل سنت برآنند که پیامبر مردم را در انتخاب آزاد نهاده وآنان نیز به شیوه دموکراسی، امام خود را برگزیده-اند. این بهانه ای است برای بخشیدن رنگ تمدن و تجدد به چهره غصب قدرت. دو دعوی در سخنان آنان است که افضلیت هر دو را ابطال می کند. نخست آن که پیامبر مردم را در اختیار امام مختار نهاده است (درحالی که آنان را در آداب راه رفتن و آب خوردن مختار نگذاشته بود !) تا خود حاکم خویش را برگزینند و لابد مردم را دارای شعور دینی واجتماعی دیده است که خطیرترین امور را به آنان وانهاده است. (اگر چه پیامبر برای سفر سه روزه جانشین تعیین می کرد و شعور مردم را برای انتخاب جانشین سه روزه لایق نمی دید!) باری اگر به گمان اهل سنت پیامبر مردم را شایسته می دید ، مردم شایسته باید حاکم شایسته را اختیار کنند، پس شرط افضلیت به جای خود محفوظ است. دعوی دوم سنیان انتخاب دموکراتیک خلیفه بوده است؛ که در آن نیز اگر بنا بر شایسته سالاری است باید سالار مومنان گزینش شود و اگر بنا بر رأی مردم است که مردم حاضر نبوده اند. به هر روی بحث افضلیت این حسن را دارد که در آن نیازی به اثبات وجوب نصب امام بر خدا نیست؛ زیرا امر بدیهی برای اظهار خود به هیچ چیز نیاز ندارد. و غیر از این اصل مطالب دیگری که می توان از این پایان نامه به دست آورد به شرح زیر می باشد: 1- این یک قاعده عقلی و عرفی است که امام باید از افراد جامعه برتر باشد وگر نه امام و خلیفه ای که از مردم خود پایین تر و مفضول باشد چگونه قابل اطاعت آن هم به نحو وجوبی می تواند باشد آیا عقل قبول می نماید خداوند امر به اطاعت چنین امامی کند که افضل از او در افراد جامعه وجود دارد؟ آیا برای هیچ عاقلی قابل قبول است که خلیفه یک امت که واجب الاطاعه هم است انسان جاهلی باشد و برای اجرای حدود و پاسخ به مشکلات محتاج دیگری باشد؟ در این صورت معادله از یک حالت خارج نیست، و آن این که این به اصطلاح خلیفه ای که محتاج به دیگری است خلیفه ای نیست که از جانب خداوند واجب الاطاعه باشد بلکه در این میان حقی ضایع شده است؟ 2- دلیل عقلی که بر افضلیت امام علی (ع) می توان آورد به این صورت است که : مقدمه اول: هرکس دارای جمیع کمالات نفسانی و فضائل انسانی از علم، تقوی، زهد، صبر، شجاعت، سخاوت، عفت، عدالت، عصمت، ورع و سایر اخلاق حمیده باشد افضل است. مقدمه دوم: علی (ع) دارای جمیع کمالات نفسانی و فضائل انسانی از علم، تقوی، زهد، صبر، شجاعت، سخاوت، عفت، عدالت، عصمت، ورع و سایر اخلاق حمیده و بالاخره اعلی مرتبه ایمان و مبرای از جمیع رذائل نفسانی و موانع امامت از اخلاق رذیله و نقایص خلقی و عیوب جسمی و حسبی و نسبی بوده است. نتیجه: علی (ع) در همه کمالات از دیگران افضل و بالاتر بوده است. 3- آیات بسیاری دلالت بر افضلیت امام علی (ع) دارد. که مهم ترین آن آیه مباهله می باشد. آیه مباهله با روایاتی که در ذیل آن آمده، دلالت بر فضیلتی بسیار بزرگ برای اهل بیت پیامبر (ع) و در رأس آن امام علی (ع) دارد، فضیلتی که قابل مقایسه با هیچ فضیلتی از دیگران نیست، و لذا دلالت بر افضلیت و برتری امام علی(ع) بر سایر صحابه دارد و با ضمیمه کردن این مطلب با کبرای کلّی که افضل باید امام باشد، همان گونه که ابن تیمیه نیز بر آن تصریح دارد، نتیجه این میشود که امام علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) امام و خلیفه بر مردم است. در این آیه خداوند امام علی(7) را نفس و جان رسول خدا (ص) معرفی کرده است و این بلندترین تعبیری است که میتوان در شأن آن حضرت(ع) آورد. 4- یکی از شرایط امامت، افضلیت است (افضلیت امام) و از طرفی، علی (ع) افضل صحابه و بلکه افضل افراد بشر پس از پیامبر (ص) است. بنابراین، امامت در وی تعین یافته است از دیگر شرایط امامت این است که، امام باید به عموم احکام شریعت علم بالفعل و مصون از خطا داشته باشد هیچ یک از مدعیان امامت به جز علی (ع) از چنین علم گسترده و کاملی برخوردار نبودند. آن چه اهل سنت درباره ابوبکر و عباس عموی پیامبر معتقدند، علم اجتهادی است که هم محدود است وهم خطاپذیر. بنابراین، امامت به علی (ع) اختصاص داشته است. کسانی که مدعی امامت بودند علاوه بر این که فاقد صفات عصمت، افضلیت و اعلمیت بودند، دست به کارهایی زدند که نشان دهنده عدم صلاحیت آنان برای احراز مقام امامت است. متکلمان شیعه این بحث را ذیل عنوان «مطاعن خلفا» مطرح کرده و موارد بسیاری از مطاعن خلفای سه گانه را نقل کرده اند با اثبات عدم شایستگی مدعیان امامت، امامت در علی (ع) تعین خواهد یافت، زیرا در غیر این صورت، حق از امت اسلامی بیرون خواهد بود که بر خلاف اجماع است. 5- افضلیت خلفا با توجه به دلایل اهل سنت و خدماتی که ایشان برای جامعه مسلمین داشتند، به این شرط که تصدی خلافت حق مشروع آنان باشد مورد قبول خواهد بود؛ وگرنه چون غاصب بوده اند هیچ تصرفی در کار خلافت از آنان مقبول نیست. پس اثبات افضلیت آنان به خدمات، متوقف بر صحت تصدی خلافت است و صحت تصدی خلافت، متوقف بر اثبات افضلیت و این دور است. 6- فتوحات به شرطی می تواند دلیل بر فضیلت باشد که دین ارائه شده به مردم، اسلام حقیقی باشد نه اسلام سنی. آنچه به مردم عرضه شد دینی نبود که پیامبر اسلام آورده بود. ممکن است گفته شود که بر فرض بطلان اسلام سنی نسبت به شیعه باز هم این دین از دین زردشتی بهتر است و به هر حال عرضه این دین عمل صحیحی خواهد بود. پاسخ آن است که با وجود بودن امیرمومنان و امکان عرضه دین حقیقی، هیچ مذهب و آیین دیگری از نظر خدا مورد قبول نیست؛ و امیرمومنان شخصاً در این جنگ ها شرکت نداشتند. 7- بر فرض که این فتوحات دلیل فضیلت باشد، ملاک سنجش میان فضایل دو نفر آن است که هر دو امکان کسب آن فضیلت را داشته باشند. اگر امکان تصدی خلافت در دست امیرمومنان بود، آن گاه دانسته می شد که فضایل ایشان با داشتن قدرت بیشتر است یا فضایل دیگران. فضیلت مورد ادعا؛ اگر چه پوچ واهی است اما در همین عالم وهم نیز، تصدی قدرت به ایشان، امکان انجام چنین کارهایی را داده است. این مطلب در بقیه خدمات خلفا نیز صادق است.
زینب ارمکان علیرضا کهنسال
در مغرب زمین، شبهات حسگرایانی چون هیوم و در پی آن نقدهای کانت نسبت به توانایی عقل نظری در ادراک امور ماورای طبیعی ایجاد تردید نمود. لذا برخی از متکلمان درصدد برآمدند تا راهی غیر از الهیات عقلی، برای اثبات وجود خداوند پیدا کنند. از جمله این راهها، اثبات وجود خدا از طریق تجربه دینی یا مواجهه مستقیم با خداست که توسط افرادی چون شلایر ماخر و آلستون مطرح شده است. از دیگر سو، در تفکر اسلامی نیز، نسبت به گواهی و شوق قلبی انسان و جنبههای شهودی وی در امور ماورای طبیعی تاکید بسیار شده است و اهمیت این امور در نزد دین باوران بر کسی پوشیده نیست. اکنون با توجه به نقش والای تجربه دینی و شهود عرفانی در اسلام و جایگاه آن در الهیات جهان غرب، مناسب است پژوهشی در این زمینه صورت پذیرد تا با پرداختن به قرائتهای مختلف این برهان، ارزش معرفتشناسانه آن مورد بررسی قرار گرفته و نقش آن در اثبات خدا روشن شود.
فهیمه امیدخدا مرتضی شاهرودی
توحید مبنا و اساس اسلام و عقیده تمام مسلمین اعم از شیعه، سنی است¬. به موجب این اصل مشترک تمام فرق مسلمان، خدای متعال در ذات، صفات و افعال یگانه است. اما آنچه حائز اهمیت است اینکه به راستی آیا همه مسمانان به یگانگی خداوند متعال از یک منظر نگریسته و از آن تعبیر واحدی داشته¬اند؟ این نوشتار با بیان فرمایشات نورانی امام صادق علیه السلام به طرح اجمالی نظرات و آراء مختلف در مراتب توحید پرداخته است. حاصل فصول آنکه، دیگر فرق اسلامی غیر از امامیه، که به پیروی از معصومین علیهم السلام دراین مسیر حرکت کرده¬اند، از توحید ناب محمدی (ص) فاصله گرفته و به اشتباه به جاده¬ی افراط و تفریط در صفات و افعال الهی منحرف شده¬اند¬؛ چرا که عده¬ای در صفات الهی به تعطیل و عده¬ای دیگر به تشبیه و در افعال خدا به استقلال و نفی مطلق وسائط یا تفویض اختیار به انسان رسیده¬اند، حال آنکه امام صادق علیه السلام با روشنگری در بیانات مختلف و یا طی مناظرات گوناگون ¬اذهان را از این افراط و تفریط¬ها برحذر داشته¬ و در توحید صفاتی به عینیت ذات با صفات و در توحید افعالی به امر بین الأمرین رهنمون شده¬اند.
قاسم حسینی یزدان آباد مرتضی حسینی شاهرودی
در بحث که راجع به مهمترین تمایزات اعتقادی شیعه نسبت به اهل سنت است، در حوزه جبر و اختیار، معتزله به تفویض، اشاعره به جبر، و شیعه به «امر بین الامرین» قایل اند. از منظر شیعه، امام باید منصوص از جانب خدا و رسول باشد، و نیز نبی و اما باید هر دو معصوم از گناه و اشتباه باشند. لیکن اهل سنت تصمیم اهل حل و عقد را در انتخاب امام شرط می دانند و به عصمت ائمه معتقد نیستند. موضع اهل سنت در خصوص بداء انکار است، اما شیعه آن را پذیرفته است. و در مورد رجعت، اهل سنت برخلاف شیعه یا از اساس آن را انکار کرده، یا بدان نپرداخته اند. و در تحریف و یا عدم تحریف قرآن به استثنای حشویه از اهل سنت و اخباریان شیعه، هر دو معتقد به عدم تحریف در قرآن شده اند. در مجموع گفتمان تحقیق بین شیعه و اهل سنت است و ما سعی خواهیم کرد تا حد بضاعت خویش موارد مذکور را به بهترین نحو ممکن توضیح دهیم.
عفت هاشمی عباس جوارشکیان
معاد یکی از اصول مهم ادیان آسمانی به شمار می¬آید. این موضوع با مسئله انسان¬شناسی و نفس شناسی ارتباطی وثیق دارد و متناظر با اختلاف در انسان-شناسی آراء مختلفی در باب معاد وجود دارد. پژوهش حاضر مسئله وضعیت نفوس انسانی پس از مفارقت از بدن و طبقات آن ها در قیامت را از منظر فلسفه مشاء، اشراق، متعالیه و آیات و روایات مورد فحص و بررسی قرار داده است؛ زیرا با تبیین اصناف و طبقات انسان ها در آخرت و فرجام هر کدام، علاوه بر تعمیق بخشیدن به نگرش فرجام شناختی و انسان شناسی می¬توان بر میزان تطابق نگرش¬های فلسفی با آیات و روایات در این رابطه (مسئله معاد و ویژگی¬های آن) دست یافت. فلاسفه اسلامی و همچنین آیات و روایات، تقسیم بندی های متفاوتی از انسان ها در روز قیامت بر اساس میزان علم و عمل آن ها در دنیا، ارائه داده و عاقبت هر قسم را به صورت مجزا مشخص کرده¬اند. از نظر حکمت مشاء این نفوس به طور خلاصه در پنج دسته نفوس ساده، عارفان، جاحدان، معرضان و مهملان جای می¬گیرند. شیخ اشراق نیز آن ها را به ساده و غیرساده و نیز پاک و ناپاک و تمام یا ناقص تقسیم می¬کند. ملاصدرا برای اهل بهشت سه گروه (مقربان، اصحاب یمین و نفوس ساده) و برای اهل عذاب چهار گروه را ذکر می¬کند. در آیات و روایات نیز از گروه¬های مقربان، اصحاب یمین و اصحاب شمال یاد شده است. به طور کلی به جز درمورد فرجام نفوس متوسطین در علم و عمل، در بقیه موارد می¬توان به تطبیق کامل بین سه نظام فلسفی (مشاء، اشراق، متعالیه) و نیز آیات و روایات دست یافت.
زهرا نراقی سالم محمدکاظم علمی
بر طبق آیات قرآن و روایات اسلامی معرفت خداوند، معرفت ذات او نیست بلکه معرفت اسماء و صفات الهی است. از آن جایی که تقوا مهم ترین شرط شناخت است پیوند ناگسستنی ای با عمل دارد که معیار آن شهود معصوم است. جهان، انسان کبیر و امری واحد است که تمامی آن چه در انسان به نحو اجمال وجود دارد در آن به نحو تفصیل یافت می شود. این پایان نامه به معرفت نفس می پردازد و رابطه ی آن با خدا را از دیدگاه سقراط و آیات و روایات مورد بحث و بررسی قرار می دهد. بر اساس سقراط دو حوزه ی متفاوت برای واقعیات وجود دارد، موجودات معقول و محسوس. بر این اساس ما دو نوع معرفت داریم. جهان دارای روح است. سقراط جهان را خدا می داند و معرفت حقیقی از دیدگاه او شناخت روح انسان و جهان است که فیلسوف به این شناخت دست یافته است که همان معرفت مُثُل است. روح انسان و جهان در نهایت متحد می شوند.
راضیه اسلامی عباس جوارشکیان
تحقیق حاضر به بررسی راه های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی و عرفان اسلامی می پردازد. روش تحقیق عقلی و جمع آوری مطالب از طریق روش اسنادی و کتابخانه ای است. در فصل اول با بررسی کلیات عرفان و اخلاق اسلامی ذکر می شود که در اخلاق از باید و نباید و در عرفان از بود و نبود بحث می شود. در فصل دوم در مورد نسبت انسان با خدا در اخلاق اسلامی از طریق رابطه یا نسبت ناقص با کامل، مملوک با مالک و متنعم با منعم و در عرفان اسلامی نسبت عاشق و معشوق، محدود با نامحدود، مقید با مطلق، ظاهر و باطن و اسم و مسمی مورد توجه است. در فصل سوم راه های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی تحلی به فضائل و تخلی از رذائل و تحصیل رضای خداوند و در عرفان اسلامی تزکیه نفس و تحلیه دل و در نهایت حرکت در مسیر سیر و سلوک معرفی می گردد. در فصل چهارم تقویت ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی ایمان و عمل صالح که با یکدیگر نیز رابطه نزدیکی دارند و همچنین حسن فعلی و حسن فاعلی و داشتن تعادل و میانه روی در همه امور زندگی به خصوص زندگی دینی و در عرفان اسلامی رسیدن به معرفت الله و معرفت نفس و رابطه عاشق و معشوق و دل بریدن از غیر حق تعالی معرفی می گردند. در فصل پنجم ثمرات و آثار ارتباط با خدا از منظر اخلاق اسلامی آرامش و طمأنینه قلبی، تعادل و توازن همه جانبه شخصیت و حیات طیبه می باشد و در عرفان اسلامی رسیدن به تعادل و توازن هم جانبه در شخصیت و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. نتیجه اینکه در بررسی رابطه اخلاق و عرفان در ارتباط با خدا درمی یابیم که در اخلاق، عقل و استدلال حاکمیت دارد اما در عرفان، عشق و محبت اساس کار است. همچنین در اخلاق با مدل انسانی روبرو هستیم اما مدلی که عرفان ارائه می دهد خود حضرت حق است و انسان موظف است خلیفه بودن خود را به نحو درستی ادا کند.
زینب یوسفی علیرضا کهنسال
پژوهش حاضر در باب آرای فلسفی و وجوه ابتکار حکیم موسّس آقا علی مدرّس تهرانی در سه محور اصالت وجود، وجود رابط و معاد جسمانی است. حکیم مدرّس در بحث «اصالت وجود» با تکیه بر مبانی حکمت صدرایی، تقریر روشنی از محلّ بحث ارائه نموده و چند برهان بر اصالت وجود اقامه می نماید و در طرح یکی از براهین، به ذکر نکاتی در بحث ماهیّت از جمله نحوه حمل مفهوم ثبوتی بر ماهیت می پردازد. نوآوری حکیم موسّس در بحث «وجود رابط» در تقریر موضع اختلاف میان وجود رابط و وجود محمولی صورت می گیرد و سپس با عنایت به این موضوع، وجوه تحقق وجود رابط در قضایا مورد بررسی واقع می شود. ایشان در مبحث معاد جسمانی، با طرح «مرکّبات حقیقی»، به تبیین ارتباط نفس و بدن پرداخته و معتقد است این ارتباط با عروض مرگ، زائل نشده و این، بدن است که در مسیر استکمالی خود، به سوی نفس در حرکت است و با نفس، متّحد شده و معاد جسمانی محقّق می شود.
مرضیه داستانی عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی و نقد فلسفی آراء فخررازی و علامه طباطبایی در خصوص آیات مربوط به اهل بیت (ع) در تفاسیر کبیر و المیزان» به منظور تبیین و تشریح نظرات دو مفسر برجسته شیعه و اهل سنت، علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون آیات مربوط به اهل بیت(ع) تدوین شده است. میان تفاسیر شیعه و اهل سنت بخصوص در امور مربوط به اهل بیت(ع) بویژه مبحث ولایت اختلافاتی وجود دارد، از این دست تفاسیر می توان به المیزان و کبیر اشاره کرد، برای بررسی این موارد اختلاف، توضیح و تبیین مصداق اهل بیت(ع) در تفاسیر المیزان و کبیر ضروری به نظر می رسد. علامه طباطبایی اهل بیت(ع) را همان پنج تن آل عبا و ائمه معصوم از ذریه امام علی (ع) می داند ولی فخر رازی تنها پنج تن اصحاب کساء و زنان پیامبر(ص) را مصداق اهل بیت می داند. علامه طباطبایی بالغ بر چهل آیه را به اهل بیت (ع) استناد می دهد که از جمله آن ها می توان به آیات شریفه تطهیر، مباهله، اکمال، ولایت، تبلیغ، مودت، آیه ششم سوره حمد و... اشاره نمود. اما فخر رازی نه تنها به این گستردگی و توسع مصداق آیات را اهل بیت(ع) به معنای مشهور آن ندانسته است بلکه در مواردی هم که دلالت آیات با نصوص قطعی شیعه و اهل سنت در مورد اهل بیت(ع) آشکار است سعی در مبهم گویی و پرده افکنی داشته است از جمله آیات شریفه ولایت، اکمال، آیه یکم سوره کوثر، آیه 119 سوره توبه، آیه 8 سوره تکاثر و...
محمدرضا توکلی بنیزی علی حقی
ارسطو در نظریه شناخت خود قائل به دو نوع عقل شد؛ یکی عقل منفعل و دیگری عقل فعال. مفسران ارسطو درباره جایگاه عقل فعال نظریات متفاوتی ارائه کردند؛ عده ای همچون اسکندر افرودیسی و پس از او فیلسوفان اسلامی عقل فعال را بیرون نفس قرار دادند. اسکندر افرودیسی آن را با خدا یکی دانست و فیلسوفان اسلامی آن را در سلسله عقول و به عنوان عقل دهم به حساب آوردند. عده ای دیگر همچون یوحنای نحوی آن را درون نفس تفسیر کردند. هر گروه با استناد به بخشی از متون ارسطو و صفاتی که او به این دو نوع عقل نسبت می¬دهند به چنین تفاسیری دست زده¬اند. در مورد فیلسوفان اسلامی که در این رأی متأثر از اسکندر افرودیسی بوده اند نیز همین نظر صادق است. علاوه بر این، تفکر آن ها در فضای دینی تأثیری دوچندان در طرح این نظر داشته است. ابن سینا نیز به عنوانی فیلسوفی مبدع در این بحث، با فرض جایگاهی خاص برای عقل فعال در سلسله عقول، کارکردهای وجود شناختی و معرفت شناختی منحصربه فردی برای آن متصور شده است. عقل فعال در تفکر او، در قالب نظریه فیض مطرح می شود؛ نظریه ای که می توان گفت ارسطویی نیست و صبغه ای نوافلاطونی دارد. همچنین او در این نظر متأثر از فارابی نیز بوده است. هدف اصلی این نوشتار بررسی متن آثار ارسطو (کتاب درباره نفس) در این موضوع و ارزیابی تفاوت های آن با نظر ابن سینا است.
منصوره صفری علیرضا کهنسال
یکی از مهمترین ادله ی شیعه بر اثبات حقانیت خود و دفاع از امامان معصومش تحلیل و بررسی اعمال و اقدامات خلفای صدر اسلام است؛زیرا ممکن است گمان رود که اهل سنت در استنادات نقلی شیعه مناقشه کنند، اما در وقایع تاریخی که از رفتار خلفا گزارش شده است جایی برای دفاع نمی ماند. در این تحقیق دلایلی که اهل سنت در توجیه عملکرد خلفا آورده اند بررسی و نقد می گردد. این دلایل عبارتند از: عدالت جمیع صحابه، صحت اجتهاد آنان، مصلحت اندیشی در جهت صدور فتاوا و برخی از خدمات خلفا است. در حقیقت آنچه اهل سنت به عنوان عدالت جمیع صحابه می پذیرند طبق عقل و نقل قابل قبول نیست؛ اجتهاد اهل سنت به سبب ابتناء به قیاس از اساس بر پایه ی استواری قرار ندارد و اجتهاداتی که صحابه مرتکب شده اند رأیی در برابر نص الهی است.
هانیه سادات سیدی جهانگیر مسعودی
یکی از مهم ترین سوالات ما در عرصه معرفت شناسی دینی مسأله پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی است. آن چه اکنون محل سوال واقع گردیده است اصل وجود کثرت ادیان نیست بلکه تبیین علت این کثرت هاست. نظریه "پلورالیزم یا کثرت گرایی دینی" از یکسو و نظریه "وحدت متعالی ادیان" از سویی دیگر واکنش هایی است که نسبت به این مسئله مطرح گردیده است. پلورالیزم به دنبال راهی برای اثبات حقانیت ادیان گوناگون و رستگاری پیروان آن هاست. دکتر سروش به عنوان حامی این تفکر با بهره گیری از معرفت شناسی کانت و هرمنوتیک فلسفی ادعا می کند که پیروان ادیان مختلف به حقیقت فی نفسه دسترسی ندارند و فقط نمودی از امر مطلق را دریافت می کنند. او قلمرو معرفت شناسی کانت را از تجربه های حسی فراتر دانسته، آن را شامل تجربه های دینی نیز می داند. از دیدگاه سروش در واقع هسته ی اولیه ی تمام ادیان تجربه های دینی آن هاست و این فرهنگ ها و ادراکات گوناگون است که در ارائه ی تفسیر این تجربه دخالت کرده، تفسیر های متکثر از آن ارائه می دهد. دکتر نصر هم به عنوان نماینده ی جریان سنت گرایی با استفاده از مبانی ای که عمدتا متأثر از سنت گرایانی چون شوآن وگنون و نیز عرفان اسلامی است قائل به نظریه ی وحدت باطنی ادیان است. او اولاً باطن ادیان را یکی می داند؛ هر چند ظاهر آنها با هم ناسازگار باشند؛ دوم، حکمت باطنی و جاودان را امری مشترک در میان ادیان می بیند که توان ایجاد سازگاری میان ادیان را دارد؛ و سوم آنکه همه ادیان بزرگ را دارای ریشه ای الهی می داند. در مقام مقایسه بزرگترین وجه تشابه این دو دیدگاه اعتقاد به حقانیت ادیان بزرگ تاریخی و رستگاری پیروان آنها است و بزرگترین وجه تفاوت آنان در مبانی آن دو برای اتخاذ چنین موضعی است. سروش از مبانی فلسفی کانت و هرمنوتیک فلسفی در این جهت بهره می برد و نصر از مبانی سنت گرایان، بویژه اعتقاد آنان به ریشه واحد ادیان و نظریه جاودان خرد.
مهین عباس نژاد علیرضا کهنسال
یکی از مباحث بسیار مهم که آثار تربیتی وعقیدتی متعددی برآن مترتب است و از ضروریات دین محسوب می شود مساله خاتمیت است که از ادله عقلی جاودانگی است. پژوهش حاضر در پی تبیین مفهوم ،عناصر، لوازم وملاکهایی جاودانگی می باشد. علاوه بر این ادله نقلی و عقلی را مورد بررسی قرار داده وپس از آن به شبهات وپاسخ های جاودانگی می پردازد. از بررسی موارد فوق به این نتیجه رهنمون می شویم که اسلام با داشتن ویژگیهای خاص جاودانه بودن خود را در بین همه ادیان تضمین کرده است.
سیده راحله نبوی دشتی علیرضا کهنسال
فدک نام سرزمینی است در اطراف مدینه که زیستگاه یهود بود و پس از پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر بدون استفاده از نیروی نظامی، به تصرف مسلمانان درآمد و به فرمان خدا، ملک خاص رسول الله(ص) شد. سپس طبق فرمان پروردگار مبنی بر "وَآتِ ذَی القُربی حَقَّه ..." پیامبر(ص)، فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار نمود و بر آن گواه گرفت. از آن پس تا زمان رحلت پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) درآن تصرف مالکانه داشت، اما پس از رحلت پیامبر(ص)، ابوبکر فدک را غصب کرد و به روایتی که خود راوی آن بود، دعوی کرد که پیامبران ارث نمی گذارند. مخالفت با نصوص قرآنی و مسلمات فقهی، راه را بر سایر بدعت ها در دین هموار کرد. در این پژوهش، دلایل طرفین به تفصیل بررسی شده است و توابع کلامی غصب فدک تبیین گشته است. عمده این آثار، مخالفت اکثر صحابه با نصوص قرآنی، مخدوش شدن عدالت آنان و بازیگری با احکام دین و نادیده گرفتن فرمان خداوند در حقوق اهل بیت است.
فاطمه عابدی علیرضا کهنسال
لذت و ألم دو عاملی هستند که به عنوان انگیزه و محرک انسان برای رسیدن به کمال جسمانی و روحانی شناخته شده اند؛ بنابر این بالاترین غرض برای حیات انسان محسوب می شوند. اساس لذت و ألم ادراک است. فلاسفه اسلامی لذت و ألم را به ادراک امر ملائم و منافی با نفس تعریف می¬ کنند. اقسام لذت و ألم نیز بر اساس گونه¬های ادراک تقسیم می¬گردند که در تقسیم¬بندی رایج به لذات حسی و خیالی و عقلی منقسم می¬شوند. لذت، امر وجودی و ألم، عدمی است. اما برخی ألم را نیز وجودی می¬دانند. در حکمت متعالیه بر اساس تشکیک و برخی از اصول بویژه تجرد خیال، لذت و ألم اخروی نیز هم سنخ خوشی و رنج دنیوی است که از باطن نفس پدید می¬آید ولی در حکمت مشاء و اشراق، این نتیجه¬گیری میسر نیست. آنان در رأی غالب خود لذت و ألم جسمی را انکار می¬کنند. اطلاق لذت عقلی بر خداوند نزد اکثر فلاسفه جایز است و برخی از متکلمان نیز آن را پذیرفته¬اند ولی ألم بر خدا صدق نمی¬کند.
احمد دستوری سدهی عزیزالله فیاض صابری
چکیده ندارد.
غلامرضا اطمینان علی حقی
شیو منطق جدید در تحلیل گزاره ها شیوه تابع ارزش است در حالی که منطق سنتی گزاره ها را با رویکردی مفهومی و ربطی تحلیل می کند.شیوه نخست ناشی از رویکردی ریاضیاتی به منطق است در حالی که شیوه دوم ناشی از رویکردی فلسفی است.از نتایج رویکرد ریاضیاتی به منطق پرداختن به بحث های فرامنطقی و منطق کلان است
محبوبه وحدتی پور علیرضا کهنسال
شناخت حقایق اشیاء مهم ترین کاری است که به عهده ی فیلسوف می باشد و این کار زمانی میسر می شود که ذاتی و عرضی شناخته شوند. اساساً ذاتی و عرضی مسئله بسیار مهمی است که در فلسفه و منطق بسیار به کار رفته است. اهداف مطرح شده در این رساله چند مطلب است: 1- مباحث مطرح شده در مورد ذاتی را از یکدیگر تمییز داده و در یک جا گردآوری کند به این معنا که ذاتی ایساغوجی و ذاتی برهان چیست و یا این که عرض ذاتی از اعراض لازم و مفارق و ... چگونه تمییز داده می شود. 2- سپس کاربردهای ذاتی در دو بخش تعریفات و تصدیقات مورد بررسی قرار می گیرد و بعد ارتباط ذاتیات در تعریفات و تصدیقات در مشارکت حد و برهان مطرح می شود. 3- و در نهایت نتایج به دست آمده در بخش منطق و فلسفه، در بخش کلام تطبیق داده می شود و این بخش به عنوان ثمره و کاربردی بر مباحث پیشین قرار گیرد. بنابراین در یک سیر کلی می توان گفت که ابتدا به بررسی معانی عام ذاتی پرداخته شده و سپس به معانی خاص آن یعنی ذاتی ایساغوجی و ذاتی باب برهان پرداخته شده و بعد کاربردهای آن ها مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه این مباحث در بخش کلام، در ذاتی و عرضی دین تطبیق داده شده است.
رفیده قاضی خانی عزیزالله فیاض صابری
یکی از صفاتی که در میان اوصاف خداوند از اهمیت خاصی برخوردار است، و بحث های فراوانی را از جهات مختلف در میان فلاسفه و اندیشمندان اسلامی بر انگیخته، صفت «اراده» و «مشیت» خداوند است. در این رساله، به بررسی و شناخت این صفت خداوند پرداخته ایم. هدف اصلی ما از تدوین این رساله، تبیین و بررسی دیدگاه های فلاسفه اسلامی، درباره حقیقت اراده و مشیت خداوند، و گستره و شمول آن، و مقایسه این دیدگاه ها با ظواهر آیات قرآن و روایات ائمه معصومین (ع) بوده است. سوال های اساسی که در این رساله در صدد پاسخ به آن ها بوده ایم، عبارت اند از: 1- معنا و مفهوم اراده و مشیت چیست؟ 2- آیا حقیقت مشیت خداوند عین حقیقت اراده اوست یا خیر؟ 3- آیا اراده و مشیت از صفات ذات خداوند است، یا از صفات فعل او می باشد؟ 4- رابطه اراده و مشیت خداوند، با علم او چیست؟ 5- آیا اراده خداوند عام است یا خیر؟
علیرضا کهنسال پرویز ضیاءشهابی
از یک جزء یک پایدار نگردد و یک جزء از یک برنیاید. این، مفاد قاعده الواحد به کوتاه سخن است . اینکه از یک ، جزء یک ، در هستی نیاید، تعبیری است که از آنکه علت یگانه از هر سوء، جز یک معلول ندارد و یک جزء از یک بر نیاید، ترجمان عکس اصل است یعنی معلول واحد هستی نمی یابد مگر از یک علت . قاعده الواحد یکی از قواعد بسیار مهم فلسفه اسلامی است که از آن در مواضعی بهره برده اند. واژه های مهم و فلسفه اسلامی نیازند توضیحند. وجه اهمیت قاعده در آن است که چگونگی ظهور کثرت را بیان می کند. تبیین نظام جهان که دلمشغولی بیشتر فیلسوفان است بمدد این قاعده میسر می گردد و هر که هر پاسخی برگزیند نمی تواند بی دیدار الواحد از طریق بگذرد. نفی یا اثبات ، باید با قانون الواحد اتخاذ وضع کند. ربط الواحد به سنخیت و الواحد را سنخ واحد می دانند و قومی گر چه به دوگانگی دو قانون معرفند اما به ربطی وثیق میان آنها باور دارند و می دانیم که قانون علیت و قوانین بر آمده از آن، که سنخیت یکی از آنهاست ، سرمایه های اندیشه بشری اند. بدون آنها نه علمی خواهد بود و نه تحقیقی. در این مقام سخن محقق داماد بسنده است که الواحد را از امهات اصول عقلی و از فطریات عقلی و از فطریات عقل صریح دانسته است . مراد از ایضاح "فلسفه اسلامی" بحث در این باب نیست که آیا چنین فلسفه ای اصلا وجود دارد و یا خیر و آیا آنچه بدین نام می شناسیم تراث اسلامی است یا میراث یونانی و آیا وحی را با فلسفه اخوتی است یا بیگانگانند به اجبار دست در دست هم نهاده، دین می تواند فلسفه داشته باشد و اگر می تواند شرع مصطفی نیز همچنان است ؟ پرسشهائی از این دست ، مطلوب ما نیست ولی مراد از این توضیح فلسفه اسلامی آن است که مجموعه شناخته شده به این نام و فیلسوفانی که آنها را به اسم حکیمان مسلمان می شناسیم، در تدوین و استدلال برای اثبات قاعده الواحد بسیار کوشیده اند بنابراین اضافه قاعده الواحد به فلسفه اسلامی امری مجاز است . راست است که این اصل را نخست بار یونانیان طرح کردند اما شرح و بسط آن بواقع مرهون مسلمانان بود. میان طرح ابتدایی که یک اصل فلسفی یا علمی و گسترش و تنظیم آن باید تفاوت گزارد. گویا در انتساب قاعده به دانایان یونان نباید تردید داشت . واژه گویا می آموزد که به تاریخ فلسفه میراث گذشتگان در اسلام، نمی توان چندان اعتماد کرد. پیشینان ما تاریخ فلسفه را بجد نمی گرفتند و تصویر ایشان از فیلسوفان یونان به پیامبران ماننده تر است تا دانشمندان و فلاسفه آزاده خدا داند که افلاطون الهی اصلا الهی می شناخته است یا نه و فرزانگانی که حکمت ایشان را مقتبس از مشکوه نبوت می دانند و معاشران انبیاء می شمارندشان آیا پیام آوری را دیده و از او سخنی شنیده بودند یا آنچه گفته شده افسانه واهی افواهی بوده که از سر آرام ساختن غوغا و گریز از تکفرساز شده است . به هر روی اگر منابع ما درخور اعتماد باشند از آنها برمی آید که مبتکر قاعده یکی از این دانشمندان بوده است : ارسطو، افلاطون، دموکریتوس و تامسطیوس . اسلوب کار در این رساله آن است که ابتدا صورت منطقی و مفردات قاعده را بقدر ضرورت معلوم کنیم. و سپس به قانون علیت و سنخیت که بسیار مرتبط با الواحد است بپردازیم. استدلالها و اعتراضات بخش دیگری از نوشتارند و سرانجام عکس قاعده و ثمرات آن را بازگو می سازیم.