نام پژوهشگر: محمد شریفی کیا

بررسی مخاطرات ژئومورفولوژیکی ناشی از توسعه فیزیکی شهری (مطالعه موردی شهر ماهنشان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  منیره معتمدی نیا   محمد شریفی کیا

امروزه برای توسعه پایدار شهری یکی از مسائل بسیار مهم لزوم توجه به مخاطرات ژئومورفولوژیکی می باشد. توسعه شهر اگر بی قاعده، بدون داشتن طرح و برنامه ریزی مربوط به مخاطراتی که شهر با آن روبه رو است، صورت پذیرد، قدر مسلم آسیب پذیری شهرها بیشتر خواهد بود. در توسعه شهر می بایست پهنه های برای استقرار مراکز انسانی در نظر گرفته شود که عاری از مخاطره و یا حداقل کم خطر برای ساکنین باشد و این نیازمند بررسی روند توسعه شهر و ساختار مرفولوژیکی آن می باشد. تحقیق حاضر به بررسی مخاطرات ژئومورفولوژیکی توسعه فیزیکی شهر ماهنشان پرداخته است و در پی آن است که به سوال اصلی و محوری تحقیق "فرایندها و زیرساختهای پدید آورنده مخاطرات ژئومورفولوژیکی توسعه شهری ماهنشان کدامند؟ و تا چه میزان توسعه فیزیکی شهر منطبق بر پهنه های پر مخاطره ژئومورفولوژیکی است؟" پاسخ های ارائه نماید. روش تحقیق بکارگرفته شده مبتنی بر دو روش تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی و مطالعات میدانی بوده است. بدین منظور پس از جمع آوری داده های اولیه و چندین بازدید میدانی، مجموعه نقشه های موضوعی اولیه مشتمل بر لیتولوژی؛ مرفولوژی،گسل و خط واره ها، فیزیوگرافی خاک ، کاربری اراضی، شیب و جهت شیب ، شبکه آبراهه ها و راههای دسترسی در محیط نرم افزاری به صورت رقومی تهیه و ترسیم گردیده اند. سپس هرکدام از مخاطرات زمینی (زمین لرزه، زمین لغزش و سیل) در قالب یک مدل تحلیلی، آنالیز و پهنه بندی گردید و سپس با همنهاد سازی نقشه های پهنه بندی هر کدام از مخاطرات، نقشه نهایی پهنه بندی مخاطرات ژئومورفولوژیکی برای محدوده مورد مطالعه تهیه گردید. یافته های تحقیق نشان می دهد که بستر مرفولوژیکی شهر ماهنشان بستری نا امن بوده و خاستگاه آن در معرض مخاطرات قرار دارد که همین امر توسعه شهر را با محدودیت جدی مواجه می سازد. در نقشه نهایی مخاطرات ژئومورفولوژیکی حاصل از این تحقیق شهر ماهنشان در پهنه پرخطر قرار دارد لیکن رویهم گذاری محدوده های فعلی توسعه شهری و روند تحولی آن طی سه دهه گذشته با نقشه مخاطرات موید توسعه فیزیکی شهر بی توجه به زیر ساختهای مخاطره آمیز در آن است.

تحلیل مخاطرات فرآیندهای جریانی خشکی در مناطق ساحلی خلیج فارس (مطالعه موردی : از بندر کنگان تا بندر بوشهر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  عبدالمجید احمدی   سیاوش شایان

مناطق ساحلی محل تأثیر متقابل هیدروسفر، اتمسفر، بیوسفر و لیتوسفر بوده و در برگیرنده بخش عمده ای از فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، صنعتی از قبیل حمل و نقل، کشاورزی، ماهیگیری، گردشگری، منابع نفت و گاز و ... هستند. این مناطق قریب به 50 درصد جمعیت دنیا و نزدیک به دو سوم شهرهای با جمعیت بالای 2.5 میلیون نفر را در خود جای داده اند که از دوسو تحت تأثیر اکولوژی دریا و خشکی قرار دارند. با توجه به ویژگی های طبیعی، انسانی و نیز نیروها و فرآیندهای درونی و بیرونی، این مناطق همواره با تهدیدها و مخاطراتی از جمله سیل، رانش، جزرومد، حرکات دامنه ای و مخاطرات بادی روبرو بوده اند که جهت مدیریت و برنامه ریزی برای بهره برداری و استفاده بهینه از این مناطق، بررسی، شناسایی و تحلیل ویژگی های آنها لازم و ضروری است. هدف از انجام این تحقیق، تحلیل مخاطرات فرآیندهای جریانی خشکی ( آب و باد ) در قسمتی از مناطق ساحلی خلیج فارس و فرآیندهای موثر در شکل گیری آنها می باشد. این مطالعات یکی از منابع پایه ای و اساسی در برنامه ریزی و مدیریت و همچنین استفاده از این مناطق می باشند. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد که برای تعیین اهمیت هر شاخص ورسیدن به وزن آنها از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی و ماتریس مقایسات زوجی با بهره گیری از نرم افزار expert choice استفاده شده است. همچنین ترکیب متغیرها و رتبه بندی آنها با استفاده از مدل چند متغیره تاپسیس و روش بی بعد سازی خطی در محیط نرم افزار arc gis صورت گرفته است. داده های مورد استفاده نیز تصاویر ماهواره ای لندست از سنجنده etm+ مربوط به سال 2002 و همچنین ماهواره quick bird مربوط به سال 2008 در محدوده مورد مطالعه بوده اند. در نهایت با توجه به ارزیابی و تجزیه و تحلیل متغیرها، مناطق دارای پتانسیل زیاد و خیلی زیاد مخاطرات و همچنین مناطق دارای پتانسیل کم و خیلی کم پهنه بندی شده اند. در نتیجه دو محدوده اطراف رود مند و اطراف شهر بوشهر به عنوان مناطق خیلی زیاد و زیاد مشخص شدند. پیشنهاد می شود در آینده و برای اتجام کارهای بعدی از فاکتورهای اجتماعی اقتصادی، هیدرودینامیک دریا و مانیتورینگ رودخانه ها و غیره برای پهنه بندی مخاطرات استفاده گردد.

‏ تحلیل ریسک پذیری تأسیسات و سکونتگاه های حاشیه دریاچه ولشت از مخاطرات ژئومورفولوژیکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  شهرام امیری   محمد شریفی کیا

شناخت آسیب پذیری جمعیت و گروه های انسانی به عنوان اقدامی ابزاری در راستای پیشگیری از ‏زایش فاجعه مبتنی بر زیستن در نواحی پر خطر مطرح است. به بیان دیگر زیستن در بستر مخاطره ‏آمیز طبیعی لزوماً به معنای خسارت بار بودن و آسیب پذیری نیست، بلکه آنچه منجر به ایجاد خسارت ‏ناشی از رویداد مخاطرات می شود نوع زیستن و میزان شناخت و درک جمعیت مستقر از درجه مخاطره ‏آمیز بودن و در نهایت میزان آسیب پذیری است. تحلیل آسیب پذیری کانون های جمعیتی واقع در پهنه ‏پرخطر اقدامی علمی برای فراهم سازی زیر ساخت اطلاعاتی مناسب از درجه و میزان خطر پذیری از ‏رخداد مخاطرات در مقیاس خانوار واحد مسکونی است. مبتنی بر چنین دیدگاهی مسئله تحلیل آسیب ‏پذیری ناشی از مخاطرات زمینی در ناحیه پر مخاطره و در عین حال پرجاذبه و لشت در البرز مرکزی را ‏مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور ابتدا به کمک پایگاه اطلاعات مکانی داده ایجاد شده در ‏محیط ‏gis، پهنه بندی دو مخاطره زمین لغزش و زمین لرزش در ناحیه صورت گرفته، سپس از طریق ‏تکنیک ابداعی عوامل اثرگذار این دو مخاطرات در ایجاد و همزادی با دیگر به منظور تولید نقشه ‏مخاطرات زمین استخراج شده است. نقشه مخاطرات زمینی با نقشه تولیدی الگوی توزیعی واحدهای ‏مسکونی که اطلاعات کیفیت بنا و جمعیت ساکن در آن از طریق پیمایش میدانی تأمین شده، به ‏منظور تبیین آسیب پذیری این دو گروه، هم نهاد گردید. استخراج عرصه متعلق پهنه در معرض ‏مخاطره زمینی نشان داد که از مجموعه مساحت محدوده حدود نیمی (4/49درصد) در پهنه های نسبتاً ‏پر خطر، 8/36 درصد در عرصه های پرخطر، 5 درصد بسیار پرخطر و نزدیک به 9 درصد در پهنه های ‏نسبتاً کم خطر واقع شده است. یافته تحقیق موید آسیب پذیر بودن کلیه مساکن و جمعیت ساکن در ‏آن با درجه آسیب پذیری متفاوت است. به طوری که قریب به نیمی از واحدهای مسکونی و جمعیت ‏منطقه از آسیب پذیری متوسط برخوردار بوده و نیمی دیگر واجد درجه آسیب پذیری زیاد تا بسیار زیاد ‏می باشند.‏ کلید واژگان: آسیب پذیری، مخاطرات زمینی، فاجعه؛ و لشت، البرز مرکزی

بررسی عوامل موثر بر ایجاد مخاطرات ژئومورفولوژی مخروط های افکنه (مطالعه موردی: مخروط افکنه گرمسار)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  غلامرضا زارع   سیاوش شایان

در این پژوهش مخاطرات ژئومورفولوژیکی مخروط افکنه گرمسار با استفاده از روش اسنادی، داده های هیدرو- اقلیمی، لرزه ای، شاخص های ژئومورفولوژیکی، تصاویر ماهواره ای، نقشه های موضوعی و داده های حاصل از پیمایش میدانی، بررسی و تحلیل گردید. نتایج به دست آمده نشان داده که وسعت حوضه حبله رود، وجود گسل های فعال و هیدرولوژی حوضه نقش مهمی را در شکل گیری مخروط افکنه گرمسار ایفا کرده و سه مخاطره شوری ناشی از گنبدهای نمکی، سیلاب و زمین لرزه در محدوده مورد مطالعه وجود دارد. میانگین هدایت الکتریکی آب زیرزمینی در این محدوده 4200 میکروموس بر سانتی متر مربع بوده و 52 درصد از مساحت کل اراضی مخروط افکنه دارای شوری متوسط به بالا است. گسل های گرمسار و سرخ کلوت به ترتیب بیشترین توان لرزه خیزی در اطراف مخروط افکنه گرمسار را داشته و پهنه بندی خطر بر اساس فاصله از گسل نشان می دهد که بیشتر کاربری های انسانی در محدوده 10 کیلومتری از گسل و در محدوده با خطر زیاد قرار دارند. سیلاب نیز از رود اصلی به ساحل چپ و راست پهنایی در حدود 750 متر را در بر گرفته و با توجه به استقرار بعضی از کاربری های انسانی در این محدوده امکان آسیب پذیری از مخاطره سیلاب را افزایش داده است. بعضی از اقدامات انسانی در سال های اخیر نیز موجب تشدید مخاطرات و ناپایداری های ژئومورفولوژیکی شده است. هم نهادسازی نقشه پهنه های خطر و کاربری اراضی نشان می دهد که بیشتر سکونتگاه های انسانی در محدوده با خطر بالا قرار دارد.

ادغام داده های تصویری ابرطیفی و توان تفکیک مکانی بالا به منظور بهبود دقت طبقه‎بندی (مطالعه موردی : نواحی پیرامونی تهران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  حسن کوشا   محمد حسن قاسمیان یزدی

برای دست یابی به نقشه های کاربری اراضی که از روی تصاویر ماهواره ای تهیه می گردند، دقت طبقه بندی اهمیت زیادی داشته و مورد توجه متخصصان سنجش از دوری قرار گرفته است. بطور کلی، قدرت تفکیک مکانی و طیفی سنجنده های تصویر برداری، در میزان دقت طبقه بندی نقشه هایی که از روی این تصاویر حاصل می شوند، نقش کلیدی دارد. با افزایش دقت مکانی و قدرت تفکیک طیفی میزان دقت طبقه بندی نیز افزایش پیدا می کند. به علت مسایلی که در فن آوری ساخت ماهواره ای سنجش از دور وجود دارد، ساختن سنجنده هایی که هم دارای قدرت تفکیک مکانی و طیفی بالا باشند، امکان پذیر نبوده و یک چالش جدی در فن آوری سنجش از دور است. بنابراین ادغام داده ها روشی است، جهت تولید داده هایی که دارای شرایط بهینه از نظر مکانی و طیفی هستند و به کمک روش های پردازش رقومی تصاویر، توسط محققین سنجش از دور و پردازش تصاویر ارائه شده است. دراین تحقیق از روش های cnt ،hpf وpct برای ادغام تصویر استفاده گردید. روش پیشنهادی gst نیز جهت ترکیب این تصاویر بکار برده شد. تصاویر مورد استفاده در این تحقیق، یک تصویر تک رنگ از سنجنده ای ali با قدرت تفکیک مکانی 10 متر و تصویر فراطیفی سنجنده ای hyperionبا 242 باند 30 متری می باشد که هر دو این سنجنده ها بر روی سکوی ماهواره ای eo-1 قرار گرفته اند. تصاویر ادغام شده را با روش های متفاوت آماری و کیفی مورد ارزیابی قرار گرفت.در ارزیابی آماری، تصاویر ترکیبی از دو نظر مکانی و طیفی مورد بررسی قرار گرفتند که روش تبدیل گرام-اشمیت(gst) با ضرایب مختلف بر سایر روش ها برتری محسوسی نشان می دهد. دقت طبقه بندی تصاویر ترکیبی و تصاویر اولیه به عنوان هدف اصلی این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای طبقه بندی تصاویر از طبقه بندی کننده svm استفاده گردید. دقت و صحت طبقه بندی هر یک از تصاویر محاسبه گردیده و مقایسه نتایج بیانگر برتری روش gst بر سایر روش های استفاده شده در این تحقیق می باشد.

ارزیابی توان اکولوژیکی و اولویت بندی پهنه های مستعد توسعه اکوتوریسم (مورد مطالعه: شهرستان مینودشت)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده حسابداری و مدیریت 1390
  سهند بنی کمالی   محمود ضیایی

به منظور اجتناب از پیامد های نامطلوب گردشگری، توسعه آن باید اندیشیده شده باشد. یکی از راه های حصول به این مهم، ارزیابی توان اکولوژیک و برنامه ریزی زمین است که نهایتاً به الگوی بهینه توسعه مقصد گردشگری منجر شود. شهرستان مینودشت با برخورداری از پارک ملی گلستان، مناطق حفاظت شده لوه و زاو، پارک های جنگلی و آبشار های زیبا، از پتانسیل بالایی در توسعه اکوتوریسم برخوردار می باشد؛ اما پاکتراشی جنگل ها، جاده سازی و تغییر کاربری ها در عرصه های جنگلی و حفاظت شده و حضور کنترل نشده دام در جنگل در این منطقه، موجب عدم انطباق میان فعالیت و نوع کاربری تعریف شده با ساختار طبیعی منطقه شده است. در نتیجه به منظور توسعه پایدار اکوتوریسم در این شهرستان، نیاز به ارزیابی توان اکولوژیکی و اولویت بندی پهنه های مستعد اکوتوریسم است. در این پژوهش با به کارگیری سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) و با استفاده از مدل اکولوژیکی، پهنه های مستعد توسعه اکوتوریسم متمرکز و گسترده شناسایی شدند. از 1362 واحد زیست محیطی شناسایی شده در شهرستان مینودشت (به مساحت 1576 کیلومتر مربع)، 83 واحد، به مساحت 1098 هکتار توان اکوتوریسم متمرکز طبقه 2، 413 واحد، به مساحت 45237 هکتار توان اکوتوریسم گسترده طبقه 1 و 623 واحد به مساحت 90293 هکتار توان اکوتوریسم گسترده طبقه 2 داشتند و 243 واحد به مساحت 21931 هکتار مستعد اکوتوریسم نبودند. سپس چهار پهنه مستعد اکوتوریسم متمرکز که مساحت کافی را داشتند (بیش از 200 هکتار)، با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) و با در نظر گرفتن معیار های جاذبه های طبیعی و فرهنگی، تسهیلات و امکانات، دسترسی و نزدیکی به سکونتگاه ها، اولویت بندی شدند. منطقه گلستان به دلیل نزدیکی به سکونتگاه ها، تسهیلات و امکانات و راه ها، اولویت اول را به خود اختصاص داد.

تحلیل بافت شهری بر اساس مدل v-i-s (پوشش گیاهی - سطوح نفوذ ناپذیر - خاک) و طبقه بندی درون پیکسلی تصاویر ابرطیفی در مناطق جنوبی شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  احمد ملک نژاد یزدی   محمد حسن قاسمیان یزدی

اکثر الگوریتم های طبقه بندی متداول در سنجش از دور بر اساس ویژگی ها و اطلاعات طیفی پیکسل ها عمل می کنند. این مسئله باعث نادیده گرفتن مقدار زیادی از اطلاعات فضایی مفید مانند بافت در طبقه بندی تصاویر می گردد. پژوهش های زیادی در زمینه به کارگیری بافت در طبقه بندی تصاویر انجام گردیده است، لیکن استفاده هم زمان از بافت و اطلاعات طیفی مبحث جدیدی است که به آن کمتر پرداخته شده است. در این پژوهش سعی گردید تا با استفاده از بافت استخراج شده از تصویر تک طیفی سنجنده ali. دقت طبقه بندی تصاویر ابرطیفی سنجنده hyperion در محیط های شهری بهبود یابد. بافت تصویر تک طیفی با روش ماتریس هم وقوعی استخراج گردید. روش طبقه بندی مورد استفاده نیز روش svm بوده و در سه مرحله طبقه بندی با استفاده از این روش انجام پدیرفت: 1- طبقه بندی اطلاعات طیفی تصویر ابرطیفی. 2- طبقه بندی تصاویر ترکیب شده با استفاده از روش hpf و .cnt 3- طبقه بندی با استفاده هم زمان از بافت تصویر تک طیفی و تصاویر ادغام شده. در مرحله بعد تاثیر تغییر دو پارامتر نوع بردار ویژگی ماتریس هم وقوعی و اندازه پنجره استخراج بافت در پوشش های مختلف کاربری مورد تحلیل قرار گرفت. این بررسی ها نشان داد که استفاده از بافت در طبقه بندی تا حد زیادی دقت پوشش های کاربری مناطق شهری مانند بافت مسکونی، ردیف های درخت را بهبود می بخشد. افزایش دقت در بعضی از کلاس ها تا 53 درصد مشاهده گردید و دقت کلی طبقه بندی به میزان 8 درصد افزایش یافت.

ارزیابی قابلیت مدلfuzzy topsis برای تهیه نقشه پتانسیل معدنی طلا با استفاده از gis در زون التراسیون طارم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  عباسعلی نوری   عباس علی محمدی

در این تحقیق سعی شده تا توانایی مدل fuzzy topsis در تعیین نواحی امیدبخش معدنی منطقه طارم، واقع در استان زنجان مورد ارزیابی قرار گیرد. برای این منظور نتایج بدست آمده از مطالعات پیشین و نواحی امید بخش معرفی شده توسط مدل owa ahp و همچنین اندیس های موجود در منطقه استفاده شده است. شاخص های التراسیون، ژئوشیمی(تک عنصری)، ژئوشیمی(فلزات سنگین)، ژئوفیزیک و زمین شناسی با تکیه بر منابع اطلاعاتی متفاوت برای تهیه نقشه پتانسیل معدنی براساس نظر کارشناسی محاسبه شده و به عنوان ورودی به مدل معرفی شده اند. التراسیونهای منطقه از تصویر سنجنده aster اخذ شده در سال 2000 استخراج شده است. برای تعیین اهمیت شاخصها از نظرات 10 کارشناس استفاده شده و المان های مربوط به هر مدل از نظرات کارشناسی استخراج گردیده است. سپس مدل برروی اطلاعات موجود اجرا شده و نتایج بدست آمده مورد مقایسه وارزیابی قرار گرفته است.

بکارگیری تکنیک تداخل سنجی تفاضلی راداری (d-insar) در تعیین نرخ و دامنه فرونشست زمین در دشت مرند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  یونس دهقان سورکی   محمد شریفی کیا

تکنیک تداخل سنجی راداری(d-insar) به عنوان یک روش مناسب جهت آشکار سازی تغییرات بوجود آمده در سطح زمین می باشد. محاسبه جابجایی های رخ داده در سطح زمین با استفاده از تکنیک d-insar شامل قابلیت های منحصر بفردی در ابعاد هزینه، زمان و دقت نسبت به تکنیکهای دیگر سنجش است. در مطالعه حاضر نرخ و دامنه فرونشست در سطح دشت مرند، با استفاده از تکنیک d-insar در بازه زمانی خرداد 1383- بهمن 1389 محاسبه و تعیین گشت. بدین منظور داده های sar از دو سنجنده مختلف asar و palsar که به ترتیب در باند c و l راداری می باشند مورد استفاده قرار گرفتند. تداخل نگارهای حاصل از سنجنده asar به دلیل ویژگی خاص منطقه مورد مطالعه از لحاظ پوشش گیاهی دارای مقادیر پایین تری از مقادیر همدوسی نسبت به تداخل نگارهای palsarبوده اند که خود بر کیفیت نقشه های فرونشست موثر بوده است. مقدار تجمعی تجمعی فرونشست محاسبه شده از asar موید میزان نشستی برابر با 87.54 سانتی متر و از تداخل نگارهای palsar به میزان 33.75 سانتی متر در بازه زمان زمانی 2055 و 828 روز بوده است. میانگین روزانه فرونشست نیز برابر با 0.4 و 0.43 میلی متر در روز به ترتیب از داده های asar و palsar حاصل گشته است. توزیع فضایی نواحی نشست یافته نیز حاکی از بیشینه رخداد نشست در عرصه های شرقی، شمالی و شمال غربی دشت مرند است. همنهاد سازی نقشه های فرونشست حاصل با لایه های کاربری اراضی و زمین شناسی منطقه نیز بیانگر نقش استحصال بی رویه آب زیر زمینی در رخداد فرونشست در دشت مرند می باشد. همچنین همبستگی تغییرات سطح پیزومتری با میزان فرونشست (ضرایب همبستگی برابر با 0.8 و 0.78 به ترتیب با تداخل نگار های asar و palsar) نیز حاکی از ارتباط مستقیم افت سطح آب زیر زمینی با میزان نشست رخداده در سطح زمین است.

ارزیابی دقت نقشه های حاصل از تولید و ترکیب مدل های رقومی ارتفاعی راداری(ers1,2( و اپتیکی(irs-p5) در ناحیه لواسانات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  صادق یاوری اصل   محمد شریفی کیا

چکیده: مدل رقومی زمین ابزار ارزشمندی برای انجام بسیاری از مطالعات علوم زمین است. این زیرساخت داده ای توسط افراد و محققین زیادی و به روش های بسیار متنوعی تولید می گردد. در ساخت این مدل رقومی دو موضوع دقت و هزینه به عنوان چالش های اصلی مطرح هستند. ترکیب بهینه ی دقت و هزینه می تواند یک مدل رقومی مناسب را برای کاربران معرفی نماید. ساخت مدل رقومی از داده های راداری در مقام مقایسه با داده های اپتیکی از هزینه اندک تر برخوردار بوده و مورد توجه و تاکید بسیاری از محققان است. تولید مدل رقومی ارتفاعی از داده های ماهواره ers در عرصه ی به ابعاد 100 کیلومتر در 100 کیلومتر درقالب یک سین هزینه نسبتا ناچیزی را به دنبال داشته و تولید آن در مدت زمان اندکی میسر است. از سوی دیگر داده های اپتیکی مانند استریو مدل های کارتوست هرچند واجد دقت بیشتری نسبت به داده های راداری است، لیکن پوشش فضایی اندک این داده (10تا 25 متر برای کارتوست 2 و 1) کیلومتر و همچنین هزینه بالای خرید در کنار هزینه های تولید gcp حاصل از عملیات پیمایشی، تولید مدل رقومی ارتفاعی از این نوع داده را پرهزینه و زمان بر ساخته است. مزایای مدل رقومی راداری و محدودیت های آن از نظر تامین دقت مناسب، ترکیب این داده با داده های اپتیکی در راستای تامین مدل رقومی ارتفاعی با دقت و هزینه و زمان بهینه را ضرورت می بخشد. مبتنی بر این ضرورت مساله تلفیق این دو مدل رقومی برای ساخت مدل رقومی بهینه مورد توجه این تحقیق قرارگرفت. در این راستا ابتدا مدل رقومی راداری با معرفی dem از پیش ساخته srtm تهیه و اقدام به سنجش دقت آن از طریق بیش از 200 نقطه کنترل زمینی، گردید. نتایج این ارزیابی موید اندک بودن دقت این مدل (میانگین 157متر) به خاطر ناکارایی dem حاصل از داده های srtm و اثر آن در کاهش مقادیر دقت است. به طوری که دقت در نواحی واجد توپرگرافی اندک تا حدود زیادی بهینه و پذیرفته بوده ( دقت متوسط 8 تا 10متر) لیکن دقت در نواحی کوهستانی و پرشیب به خاطر از عدم امکان حذف کامل اثر توپوگرافی و سایر اثرات ژئومتری، بسیار اندک بود. جایگزینی مدل رقومی حاصل از داده های اپتیکی با دقت متوسط 25متر در بخش کوهستانی تصویر به جای مدل رقومی srtm دقت مدل رقومی خروجی از تصاویر راداری را بهینه نموده و میانگین دقت را به 76 متر کاهش داد. مقایسه پیکسل مبنای مدل رقومی راداری با مدل رقومی اپتیکی با مرجع نقاط کنترلی موید بهینه بودن دقت در برخی از پیکسل های مدل اپتیکی و همچنین مدل راداری است. به بیان دیگر متاثر از ژئومتری متفاوت این دو داده دقت به صورت همسان در یکی بهینه تر از دیگری نبود بلکه برخی نواحی در مدل راداری دارای دقت بهینه و برخی نیز در مدل اپیتکی واجد چنین دقتی بودند. مبتنی بر این یافته اقدام به ترکیب این دو مدل بر اساس نگاهداشت نقاط با دقت بهینه از دو مدل و نگاشت مجدد آن در فرم یک مدل رقومی ارتفاعی گردید. بدین منظور پس از اعمال فیلترهای مختلف داده های با دقت بهینه از دو تصویر جدا و مجددا در فرم یک تصویر جدید تولید گردید. ارزیابی دقت خروجی مدل نهایی موید افزایش مقادیر دقت ارتفاعی و فراهم آوری دقت ارتفاعی 23متر در مدل ترکیبی است. لذا دقت نهایی حدود 3 متربهبود یافته است.

پهنه بندی خطر آتش سوزی در جنگل های مازندران غربی با استفاده از دور سنجی(rs) و سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی 1391
  جواد فتحی نیابدیع   مسعود طبری کوچکسرایی

چکیده: آتش سوزی جنگل چه منشاء طبیعی و چه انسانی داشته باشد یک خطر اکولوزیکی محسوب می شود که تاثیرات منفی عمیقی بر پوشش گیاهی،کاربری اراضی،تولیدات، اقتصاد محلی و سلامتی دارد. شناسایی عوامل موثر در وقوع آتش سوزی و پهنه بندی خطر آن یکی از ابزارهای اساسی به منظور دستیابی به راهکارهای کنترل و مقابله با آن است. این تحقیق به منظور تهیه نقشه نواحی دارای خطر آتش سوزی جنگل بر پایه عوامل پوشش گیاهی، فیزیوگرافی، انسانی و فاصله از جاده ، مناطق مسکونی و کشاورزی در بخشی از جنگل های حوزه نوشهر به وسعت حدود 23600 هکتار انجام شد. ابتدا با بکار گیری روش تحلیل سلسه مراتبی(ahp) و پرسش نامه های تکمیل شده توسط کارشناسان وزن هر یک از عوامل که بیانگر میزان تاثیر آنها بود به کمک نرم افزارexpert choice و idrisi محاسبه گردید، سپس با توجه به مقادیر کمی وزن هر یک از عوامل نقشه وزنی هر عامل تهیه و سپس اقدام به تهیه نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی با استفاده از لایه های فازی استاندارد(255-0) و ضریب وزنی مربوط به هر یک از عوامل در محیط نرم افزار idrisi و arc gis گردید. با استفاده از روش میانگین گیری و به کمک میانگین های محاسبه شده، ماتریس مقایسه زوجی تشکیل شد و وزن نهایی مربوط به هر یک از گروه ها در فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) محاسبه شد. سپس اولویت خطر ( حفاظت) در هر یک از گروه های مربوط به هر پهنه ی خطر در سه اولویت خطر (حفاظت) اول، دوم و سوم مشخص و در قالب نقشه نشان داده شد. با محاسبه وزن نهایی عوامل در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، معیار عوامل انسانی با بیشترین وزن(66/0) به عنوان موثرترین عامل در وقوع آتش سوزی در این منطقه شناسایی شد. و عوامل پوشش گیاهی با وزن (23/0) و فیزگرافی(11/0) به ترتیب در مراتب بعدی اهمیت قرار گرفتند. به منظور بررسی دقیق تر و پهنه بندی دامنه های خطر در مساحت های کوچکتر، هر یک از این دامنه های خطر با انجام فرآیند group در محیط نرم افزار به گروه های : دامنه خطر خیلی زیاد(14گروه)، زیاد(11)، متوسط(3) و کم(1) تقسیم شد. در نهایت نقشه پهنه بندی خطر به چهار طبقه از دامنه خطر آتش سوزی جنگل: خیلی زیاد، زیاد، متوسط و کم مشتق شد، نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی بدست آمده تطبیق زیادی با نقشه مکان های واقعی آتش سوزی داشت. نتایج نشان داد که 80 درصد نقاط آتش گرفته در محدوه دامنه خطر خیلی زیاد و زیاد قرار داشت آتش سوزی جنگل، پهنه بندی، تحلیل سلسله مراتبی(ahp) سنجش از دور و سیستم اطلاعا ت جغرافیایی

تحلیل ویژگی های ژئومورفولوژیکی موثر در پایداری بستر شهر جوانرود
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  آیت کریمی   محمد شریفی کیا

هدف از پژوهش حاضر، شناخت فرایندهای ژئومورفولوژیکی موثر بر پایداری بستر شهری و محدودیت هایی است که این عوامل برای توسعه شهری فراهم می نمایند. محل استقرار سکونتگاه ها و سایر تأسیساتی که انسان ایجاد می کند، تحت تأثیر عوامل محیطی به ویژه ژئومورفولوژی و زمین شناسی می باشد. در هنگام توسعه شهرها باید به دینامیسم محیط طبیعی مثل زمین لرزه، لغزش، فرو نشینی و... توجه کافی مبذول داشت وگرنه شهر در آینده دچار مشکلات فراوانی خواهد شد. در نتیجه توسعه شهر بدون در نظر گرفتن بستر مرفولوژیکی و مخاطرات آن منجر به توسعه در مناطق پر مخاطره و معالا آسیب پذیری ساکنین و مراکز مسکونی و صنعتی شهر می گردد. مبتنی بر چنین دیدگاهی مسئله تحلیل ویژگی های ژئومورفولوژیکی موثر در پایداری بستر شهر جوانرود مورد توجه قرار گرفته است. روش تحقیق بکار گرفته شده مبتنی بر دو روش تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی و مطالعات میدانی بوده است. بدین منظور پس از جمع آوری داده های اولیه و چندین بازدید میدانی، مجموعه نقشه های موضوعی اولیه مشتمل بر لیتولوژی، مرفولوژی، گسل و خط واره ها، فیزیوگرافی خاک، کاربری اراضی، شیب و جهت شیب، شبکه آبراهه ها و راه های دسترسی در محیط نرم افزاری به صورت رقومی تهیه و ترسیم گردیده اند. سپس هرکدام از مخاطرات زمینی (زمین لرزه و زمین لغزش) در قالب یک مدل تحلیلی، آنالیز و پهنه بندی گردید و سپس با همنهاد سازی نقشه های پهنه بندی هر کدام از مخاطرات، نقشه نهایی پهنه بندی مخاطرات ژئومورفولوژیکی برای محدوده مورد مطالعه تهیه گردید. یافته های تحقیق موید آسیب پذیر بودن بستر جدید شهر جوانرود و روند توسعه آن (شمال، شمال شرق و شرق) می باشد. روند تحول شهر جوانرود در دهه گذشته با توجه به نقشه مخاطرات موید توسعه فیزیکی شهر بدون توجه به زیر ساخت های مخاطره آمیز آن است. به طوری که درجه آسیب پذیری مخاطرات ژئومورفولوژیک شهر جوانرود پر خطر تا بسیار پر خطر می باشد.

استخراج و سنجش اثرات پدیده های ژئومورفولوژیک ناشی از فرونشست در دشت دامغان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  عباسعلی افضلی   محمد شریفی کیا

فرونشست زمین به عنوان پدیده ای مورفولوژیک است و ظهور طیف وسیعی از عوارض مورفولوژیک پیامد از آن همانند ایجاد درز و ترک در سازه ها؛ تغییر در شکل و هندسه سطحی زمین؛ ایجاد فرو چاله و گودال از جمله عمومی ترین اشکال قابل روئیت در اراضی تحت حاکمیت پدیده فرونشست است. پدیدهای مورفولوژیک ناشی از رخداد فرونشست به سبب فراگیری فضایی و همچنین حدوث کند و بطئی آن در عین خسارت بار بودن؛ وجوه خارجی چندان مشخصی نداشته و به سهولت قابلیت شناسایی و درک ندارد. پایش و استخراج اثرات این پدیده نیازمند ابزار دقیق با قابلیت کاربرد در سطح فضایی گسترده است. از همین رو در این تحقیق به منظور یافتن الگوی فرونشینی زمین در دشت دامغان، ابتدا نرخ و دامنه فرونشست، طی دوره های زمانی 6 ماهه و 1 ساله با بهره گیری از داده های راداری دو سنجنده asar و palsar به کمک تکنیک تداخل سنجی تفاضلی راداری (d-insar) استخراج شد که نتایج حاکی از حدوث فرونشستی سالانه 14 سانتیمتر بوده است. با توجه به شرایط لیتولوژیک و ژئوهیدرولوژیک؛ علل محوری فرونشست پی جویی و استحصال آب های زیرزمینی به عنوان گذاره اصلی معرفی شد. به منظور استخراج اثرات پدیده های مورفولوژیک ناشی از فرونشست، هسته های در حال فرونشست با نرخ و دامنه فضایی آن از طریق تداخل نگارهای تولیدی استخراج شد. همچنین برای درک بهینه ظهور پدیده های مورفولوژیک؛ عوارض سطحی به سه دسته سطح، خط و نقطه تقسیم و بسته به الگوی فضایی تاثیر گذاری فرونشینی، از هسته تا لبه ها؛ نقاط کنترل زمینی در هریک از این دسته ها بر روی تصاویر انتخاب و اقدام به پی جویی آن ها در سطح محدوده گردید. نتایج حاصل از این پیمایش موید شناسائی و ثبت عوارضی چون گسیختگی های طولی (عمدتاً در لبه ها و مرز هسته های فرونشست)؛ فرونشینی شعاعی و ایجاد فروچاله بخصوص در مسیر قنوات؛ و دگرگون شدن چاه های بهربرداری می باشد. توأماً قرار گیری تأسیساتی چون راه ها و خط آهن و قنوات و همچنین مساکن در طول این گسیختگی ها رویت و تغییرات ثبت شد؛ و عقیم شدن اراضی زراعی و کاهش ظرفیت آبخوان دشت به عنوان اثرات محیطی فرونشست معرفی گردید.

سنجش آسیب پذیری سکونت گاه ها و تأسیسات از مخاطره مورفولوژیکی فرونشست (مطالعه موردی: بخشی از منطقه18 شهر تهران )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  نعمت مال امیری   محمد شریفی کیا

شناخت آسیب پذیری جمعیت و گروه های انسانی به عنوان اقدامی ابزاری در راستای پیشگیری از زایش فاجعه مبتنی بر زیستن در نواحی پر خطر مطرح است. تحلیل آسیب پذیری کانون های جمعیتی واقع در عرصه های خطر اقدامی علمی برای فراهم سازی زیر ساخت اطلاعاتی مناسب از درجه و میزان خطرپذیری از رخداد مخاطره است. بر اساس چنین دیدگاهی مسئله تحلیل آسیب پذیری ناشی از مخاطرات ژئومورفولوژیک فرونشست در جنوب شهر تهران مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور در ابتدا با استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری نرخ و دامنه فرونشست در محدوده مورد مطالعه استخراج گردید. سپس برای تولید نقشه فضایی عرصه های پر مخاطره نرخ و دامنه فرونشست به عنوان فاکتور عامل در زایش مخاطره به تحلیل گر سیستم در محیط gis وارد گردید. نقشه خروجی معرف سلول های واجد ارزش متفاوت از فاکتور زایش مخاطره است. استخراج عرصه متعلق پهنه در معرض مخاطره نشان داد که از مجموع مساحت محدوده 7/12 درصد در پهنه های بسیار پرخطر، 7/14 در عرصه پرخطر،5/15 در عرصه نسبتاً پرخطر بیش از نیمی از محدوده (57درصد) در عرصه نسبتاً کم خطر قرار گرفته اند. برای ارزیابی میزان خطرپذیری، الگوی توزیع فضایی تأسیسات و ساخت وساز های موجود با نقشه عرصه های در معرض خطر هم نهاد گردید. مبتنی بر این اطلاعات و با استفاده از پیمایش میدانی اقدام به بررسی آسیب پذیری جمعیت ،مساکن و تأسیسات موجود در محدوده مورد مطالعه صورت پذیرفت. یافته های تحقیق موید آسیب پذیر بودن اکثر سکونت گاه ها و جمعیت ساکن درآنهاو تأسیسات موجود در محدوده می باشد. همچنین بر اساس پایش های میدانی صورت گرفته مشخص گردید که اکثر ساخت و سازهای موجود در منطقه غیر اصولی بوده که این امر باعث فراهم آوری زیرساخت آسیب پذیری برای مستحدثات در شرایط خطرپذیر است.

ارزیابی قابلیت های داده های سنجنده ی modis برای مدلسازی و پیش بینی شیوع بیماری ها در gis (مطالعه ی موردی: بیماری سالک)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  زهره مظفری   عباس علیمحمدی

شیوع و توسعه بسیاری از بیماری ها وابستگی زیادی با شرایط و محیط طبیعی دارند. مسلما بدون شناخت و توجه به شرایط محیط طبیعی نمی توان برای حفاظت انسان در مقابل بیماری ها و همچنین مبارزه با بیماری برنامه ریزی نمود. کشف تجمع مکانی بیماری ها، فاکتورهای ایجاد کننده بیماری و عوامل محیطی تشدید کننده بیماری، از ضروری ترین برنامه ها در بهداشت عمومی و مدیریت بیماری ها می باشند. لیشمانیوز بیماری انگلی است که به وسیله نیش پشه خاکی ماده به انسان انتقال می یابد و دو نوع اصلی آن لیشمانیای جلدی و احشائی است. شیوع این بیماری در برخی از استان های ایران نظیر اصفهان، فارس، خراسان، خوزستان، کرمان و یزد بسیار چشمگیر است. بر این اساس تعیین کانون های اصلی و شناسایی عوامل موثر در شیوع بیماری برای پیش بینی بیماری حائز اهمیت می باشد. روش های مبتنی بر استفاده از سنجش از دور و gis می توانند با سهولت و سرعت بالایی در سطوح مختلف سیستم های بهداشتی مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین با استفاده از تلفیق آنالیزهای آماری و مکانی در gis می توان تجمع های مکانی بیماری را مشخص کرد. در تحقیق حاضر سعی بر آن بوده است تا به کمک تکنیک دور سنجی و gis واستفاده از آنالیزهای چند متغیره و تحلیل اکتشافی داده ها، با استفاده از سه محصول شاخص گیاهی بارز شده، دمای سطح زمین و تولید اولیه ناخالص از سنجنده modis و متغیرهای محیطی شامل، بارندگی، دمای هوا، جمعیت، رطوبت نسبی، طول جغرافیایی، عرض جغرافیایی، ماه و زمان مربوط به استان یزد اقدام به استخراج و مدلسازی کانون های مستعد بیماری سالک شود. بر این اساس در مرحله پیش پردازش از فیلتر، محاسبات همسایگی مکانی وداده های زمان قبل در مدلسازی استفاده شد. بعد ازبررسی و تعیین نقش این داده ها، از ترکیب داده های مختلف در برازش مدل نهایی استفاده گردید، که در مجموع سبب افزایش ضریب تعیین و بهبود مدلسازی شدند. آنالیزهای انجام شده در این مرحله نیز در چهار بازه زمانی ماهانه، فصلی، نیم سال و سالانه انجام پذیرفت تا نقش متغیرها در بازه های زمانی انتخاب شده در شیوع بیماری مشخص شود. نتایج بدست آمده در این مرحله نشان داد بازه زمانی نیم سال با توجه به ضریب تعیین بالاتر نسبت به سه بازه دیگر، مدل بهتری را ارائه داد. در این بازه متغیرهای دمای هوا، تولید اولیه ناخالص و جمعیت محدوده مورد مطالعه، جمعیت، رطوبت نسبی، دمای هوا، تولید اولیه ناخالص و بیماری از داده های همسایگی وتولید اولیه ناخالص و بیماری زمان قبل انتخاب گردیدند. بعد از برازش مدل های بهینه، خروجی های مدل در محیط gis ترسیم شدند.

ارزیابی تکنیک های تحلیل طیفی داده های سنجش از دور، در تعیین دگرسانی ها و اهداف آینده برای منابع کانی های فلزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  حسن کریمی بارونقی   مه آسا روستایی

سنجش از دور از جمله ابزار های جدید در امر اکتشاف کانسار ها می باشد. اما داده های متنوع و تکنیک های گوناگون این سوال را در ذهن به وجود می آورد که استفاده از کدام داده و تکنیک می تواند سرعت، دقت و هزینه اکتشاف را بهینه تر کند؟ این مطالعه با هدف مقایسه بین نتایج دو داده از دو سنجنده aster و hyperion با استفاده از چند تکنیک متنوع شناسایی دگرسانی ها، مثل نسبت گیری باندی، کروستا، شاخص های طیفی یاماگوچی، ace، mf و mtmf انجام شده است. پس از پردازش های اولیه بر روی داده ها و اعمال این تکنیک ها، نقشه های خروجی با نقشه واقعیت زمینی مقایسه گردید تا میزان انطباق هر کدام از آنها با واقعیت زمینی بررسی شود. این مقایسه با استفاده از داده های برگرفته از ماتریس سردرگمی (confusion matrix) مثل ضریب کاپا انجام شد و در نهایت در سه مرحله به سوالات تحقیق پاسخ داده شد. مرحله اول نقشه های خروجی با استفاده از داده aster با استفاده از طیف کتابخانه طیفی، مرحله دوم نقشه های خروجی با استفاده از داده hyperion و با استفاده از طیف کتابخانه طیفی و در نهایت مرحله سوم نقشه های خروجی با استفاده از داده hyperion و با استفاده از طیف میانگین پیکسل های شناسایی شده در عملیات صحرایی. خروجی این کار نشان داد که در حالت اول و دوم تکنیک mtmf بهترین نتایج را به همراه داشته است با ضریب کاپا 0،447 برای داده aster و ضریب کاپا 0،6 برای داده hyperion، که این خود نشان می دهد نتایج داده hyperion نسبت به نتایج داده aster از دقت بالاتری برخوردار است. هرچند استفاده از طیف میانگین پیکسل ها ضریب کاپا را در داده hyperion تا حدودی بهبود بخشیده است اما استفاده از این استراتژی معایبی نیز داشته است ازجمله اینکه نرخ خطای شناسایی افزایش یافته است و همچنین شناسایی مواد با فراوانی جزئی تر با مشکل مواجه می شود و نوعی کلی نگری در این استراتژی تقویت می گردد.

شناسایی, پایش و سنجش خطرپذیری زمین لغزش مبتنی بر تکنیک تصاویر ماهواره ای رادار (مطالعه موردی: ارتفاعات دنای زاگرس)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده جغرافیا 1392
  کورش شیرانی   عبداله سیف

رانش زمین نقش مهمی در تکامل لندفرم ها داشته و نشان دهنده یک خطر جدی در بسیاری از مناطق کوهستانی ایران است. فن آوری های سنجش از دور ابزاری ارزشمند برای شناسایی، پایش و تهیه نقشه ثبت زمین لغزش ها و متعاقباً شالوده اساسی برای ارزیابی خطر و ریسک زمین لغزش می باشند. دید همه جانبه تصاویر سنجش از دوری رادار آن را به ابزاری قدرتمند برای تهیه نقشه های پراکنش و ارزیابی خطر و ریسک زمین لغزش ها در فواصل زمانی مختلف تکرار-شونده تبدیل نموده است. سنجنده های با گشودگی ترکیبی (sar)، به منظور کاربردهای تداخل سنجی تفاضلی، فرصت جدیدی برای تهیه نقشه و پایش تغییر شکل های بطئی و کند و حتی سریع زمین نظیر زمین لغزش، بهنگام سازی نقشه-های ثبت یا پراکنش زمین لغزش, بازیابی سری های زمانی حرکات زمین لغزش و متعاقباً تهیه نقشه های خطر و ریسک فراهم آورده است. این پژوهش با هدف شناسایی, پایش و سنجش خطرپذیری لغزش در منطقه ارتفاعات دنای زاگرس به مختصات جغرافیایی ´12 °51 تا ´54 °51 شرقی و ´38 °30 تا ´12 °31 شمالی و وسعت 97/1700 کیلومتر مربع با استفاده از تکنیک سنجش از دوری تصاویر ماهواره ای راداری به اجراء در آمد. نقشه های پراکنش زمین لغزش در تمامی مطالعات مربوط به زمین لغزش از شناسایی، پایش، پهنه بندی حساسیت (susceptibility)، خطر (hazard)، ریسک(risk) و خصوصاً ارزیابی و تحلیل خطر و ریسک زمین لغزش، جزء لاینفک و بعنوان لایه مبنایی و مهم می-باشند. بدین منظور ابتدا با تکنیک های سنجش از دوری شامل عکس های هوایی, تصاویر ماهواره ای اپتیک (aster2001, etm+2002) و نهایتاً با تاکید بر روش تداخل سنجی تفاضلی رادار (dinsar) (asar, palsar و (ers بین سال های 1996 و 2003 تا 2011 نسبت به تهیه نقشه ثبت زمین لغزش ها (landslide inventory map),مدل رقومی ارتفاعی (dem) دقیق و عوامل موثر (conditioning factors) بر آن مشتمل بر 15 عامل در قالب 87 زیر رده پرداخته شد. بدین ترتیب بر اساس دو رویکرد بازدید زمینی و تداخل سنجی رادار, دو نقشه پراکنش یا ثبت زمین لغزش به ترتیب با مساحت های 78/135 و 60/141 کیلومتر مربع تهیه شد. به کمک این دو رویکرد و روش آماری دومتغیره وزن واقعه (weight of evidence) ابتدا نقشه حساسیت مطلوب تر در قالب مدل مشاهده ای و پیش بینی و سپس نقشه خطر و در نهایت خطرپذیری (ریسک) زمین لغزش تهیه گردید. نقشه های پهنه-بندی حساسیت زمین لغزش (landslide suscptibility zonation) حاصل از دو رویکرد تداخل سنجی و بازدید زمینی بر اساس شکستگی های طبیعی (natural breaks) منحنی فراوانی پیکسل ها به چهار کلاس خطر کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد تقسیم بندی گردیدند. نتایج اعتبار سنجی نقشه حساسیت لغزش حاصل از هر دو رویکرد و داده-های آموزشی (70 درصد مناطق پراکنش لغزشی) و آزمایشی (30 درصد مناطق لغزشی) مقایسه گردیدند. سطح زیر منحنی (auc) شاخص های ویژگی عمل گر گیرنده (roc), منحنی توفیق (sr), نمودار نسبت فراوانی (fr) و شاخص سطح سلول هسته (scai) بیانگر مطلوبیت بهتر نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش حاصل از رویکرد تداخل سنجی رادار می باشند. نقشه پهنه بندی خطر لغزش (landslide hazard zonation) به کمک نقشه های دوره های زمانی پراکنش لغزش حاصل از تداخل سنجی رادار مشتمل بر احتمال وقوع (pe), زمانی (pt) و مکانی (ps) محاسبه گردید. سپس نقشه پهنه بندی آسیب پذیری (vulnerability zonation map) منطقه مورد مطالعه با توجه به اوزان نهایی و نقشه های مکانی اجزاء در معرض ریسک (elements at risk) مشتمل بر جمعیت, سازه و راه, منابع طبیعی و کشاورزی تهیه گردید. نهایتاً نقشه ریسک لغزش در منطقه مورد مطالعه بر اساس دو نقشه پهنه بندی خطر لغزش و آسیب پذیری بدست آمد. منطقه از نظر ریسک لغزش به چهار رده از ریسک بسیار بالا تا ریسک پایین تقسیم بندی گردید. در مجموع 2/0 درصد از مساحت منطقه در کلاس های ریسک بسیار بالا, 4/15 درصد در کلاس های ریسک بالا, 7/71 درصد در ریسک متوسط و6/12 درصد در کلاس پایین قرار می گیرد. از کل جمعیت 125084 نفری مناطق سکونت گاهی منطقه مورد مطالعه که بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 بدست آمده, 3/73 درصد جمعیت این منطقه در نواحی با خطر متوسط زمین لغزش, 2/26 درصد در نواحی کم خطر و تنها 5/0 درصد جمعیت سکونت گاهی در مناطق خطر زیاد و خیلی زیاد زندگی می کنند. از مطالب اشاره شده چنین می توان نتیجه گرفت که کاربرد تصاویر رادار در تهیه نقشه پراکنش زمین لغزش نسبت به دیگر روش ها (بازدید زمینی در سطح گسترده, عکس های هوایی و تصاویر اپتیک) در عین دارا بودن سرعت بالا و مقرون به صرفه بودن از دقت خوبی برخوردار می باشند و همچنین می توان از آنها در ارزیابی خطر و ریسک با دقت بالا در مقیاس متوسط (منطقه ای) استفاده نمود. نهایتاً این پژوهش با ارائه زبان علمیِ مشترکِ استاندارد و مجموعه ای از تکنیک های معتبر و نو, منجر به جبران کمبود در زمینه آماده سازی و استفاده بهینه از انواع نقشه های زمین لغزش، مدل های پیش بینی خطر و ریسک زمین لغزش گردید.

مدل سازی مکانی شوری خاک با استفاده از داده های سنجش از دور در منطقه گرمسار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  عبدالله بدراقی   محمد شریفی کیا

شور شدن خاک ها فرایند غالب تخریب خاک در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. ترسیم نقشه شوری خاک برای مناطق وسیع کاری زمان بر و پرهزینه می باشد. این پژوهش به منظور ارزیابی قابلیت داده های سنجنده aster و tm در مدل سازی شوری خاک جهت شناسایی و طبقه بندی خاک های شور با استفاده از داده های آزمایشگاهی خاک ها، در منطقه گرمسار صورت گرفت. در این پژوهش برای بالا بردن دقت مدل خروجی از روش lsu برای شناسایی پیکسل های عاری از پوشش گیاهی و همچنین از روش غیر خطی شبکه عصبی برای بالا بردن دقت مدل خروجی استفاده گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که روش lsu تنها بر روی دو شاخص ndsi و bi تأثیر مثبت گذاشته و دقت شاخص ndsi را به میزان 8 درصد و شاخص bi را به میزان 3.5 درصد بهبود بخشیده است. این بهبود دقت در حذف پیکسل هایی بوده است که تنها 15 تا 20 درصد پوشش گیاهی دارند که می توان نتیجه گرفت این دو شاخص به پوشش گیاهی تنک نیز حساس می باشند. با مقایسه روش های مدل سازی خطی و غیر خطی (شبکه عصبی) به این نتیجه رسیدیم که روش شبکه عصبی دقت مدل خروجی را به میزان 10 درصد بهبود بخشیده است. و در پایان مدل بدست آمده از شبکه عصبی را جهت طبقه بندی استفاده کردیم و نتایج طبقه بندی را با استفاده از داده های زمینی آزمایشگاهی مقایسه نمودیم. که دارای دقت نسبتا بالا و قابل قبولی بودند.

پایش و برآورد محصول گندم با استفاده از داده های راداری چندزمانه sar در مزارع دشت فاروج - شیروان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  مرضیه چاجی   محمد شریفی کیا

پایش گیاهان زراعی و تخمین پارامترهای گیاهی از جمله پایش مراحل رشد و پیش بینی بازدهی محصول گندم، اقدام ارزشمندی است که مورد تاکید و توجه بسیاری از محققین سنجش از دوری قرارگرفته و داده ها و الگوریتم های متعددی در این زمینه بکارگیری و معرفی شده است. تجزیه و تحلیل شاخص های حاصل از پردازش داده های راداری، از جمله روش های دستیابی به این مهم است که هر چند در ایران کمتر مورد توجه واقع شده، لیکن محققان بسیاری به آن پرداخته و قابلیت های خاصی برای آن معرفی نموده اند. در این تحقیق برای اولین مطالعه در ایران، قابلیت تصاویر راداری در سه موضوع اساسی و عمده مطالعات کشاورزی شامل پایش تغییرات ارتفاعی، پایش مراحل رشد، طبقه بندی مزارع و شناسایی گونه های مختلف زراعی بر روی محصول استراتژیک گندم، مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفت. این مطالعه در تعدادی از مزارع دشت فاروج - شیروان با استفاده از داده های سنجنده راداری envisat asar در باند c و دو قطبیدگی vv و hh و زاویه برخورد 41 درجه، برای دو سال پیاپی 2010 و 2011، از طریق بازیابی و تحلیل همدوسی (?) و ضریب بازپخش (??) سیگنال انجام گرفت. در خصوص پایش تغییرات ارتفاعی گندم، نقشه های ارتفاعی حاصل از تداخل سنجی تفاضلی در بازه زمانی 34 روزه (16 فروردین تا 20 اردیبهشت) حداکثر رشد ارتفاعی 7/5 سانتی متر را برای گندم آبی نشان داد، در حالی که رشد واقعی این گیاه در این اراضی حدود 25 تا 30 سانتی متر بوده است. عدم توفیق کارایی این تکنیک در سنجش رشد ارتفاعی گندم علاوه بر شرایط خاص مزرعه (تراکم نسبتا کم گیاه)، باند راداری مورد استفاده و زاویه برخورد غیرانعطاف پذیر (ثابت 41 درجه)، عمدتا ناشی از وجود همدوسی بسیار پایین متاثر از بازه زمانی طولانی (خط مبنای زمانی متوسط 30 روزه) بوده است. همین یافته ها نشان داد افزایش مقادیر همدوسی، دقت نقشه ارتفاعی گندم را افزایش داده، از کارایی بهتری برخوردار می سازد، به طوری که تصاویر واجد همدوسی 27/0، دقت 19/0 در اندازه گیری تغییر ارتفاع گندم معرفی می نماید در حالی که دقت اندازه گیری در تصاویر با همدوسی 18/0 حدود 061/0 بوده است. در بخش بعدی، پایش مراحل رشد گندم از طریق بازیابی ضریب بازپخش در 6 مزرعه مختلف (آبی و دیم) صورت گرفت. نتایج حاکی از آن است که تجزیه و تحلیل تغییرات ضریب بازپخش در هر دو قطبیدگی hh و vv توانایی قابل قبولی جهت پایش مراحل رشد این محصول، به خصوص گندم آبی (بذر گاسکوژن) در منطقه مورد مطالعه دارد. در خصوص گندم دیم، تراکم کم و وجود فضای خالی نسبتا زیاد بین ردیف های کشت و ظریف تر بودن ساختار این گیاه نسبت به گندم آبی، سبب نفوذ سیگنال رادار در قطبیدگی vv از تاج گیاه شده است به طوری که با رشد بیشتر گیاه، سهم بازپخش از خاک کاهش می یابد، از طرفی ضریب بازپخش در قطبیدگی hh همزمان با مرحله خوشه دهی محصول روند نزولی نشان داد. لذا در این خصوص استفاده غیرمستقیم از سیگنال رادار و به کارگیری الگوریتم معکوس مشکل و یا استفاده از داده های باند x می تواند کمک شایانی در بهبود نتایج بنماید. در بخش انتهایی تحقیق، تغییرات رشد در مزارع کشاورزی با استفاده از تصاویر ترکیبی (rgb) از تصاویر بازپخش، همدوسی و اختلاف بازپخش) پایش شد. این تصاویر قابلیت بسیار خوبی در تفکیک پذیری مزارع و همچنین شناسایی مزارع کشت و آیش و گونه های مختلف زراعی نشان دادند. در تصاویر طبقه بندی شده با استفاده از سه الگوریتم طبقه بندی رایج (حداکثر احتمال، حداقل فاصله از میانگین و تلفیق الگوریتم موازی به همراه حداکثر احتمال)، بر روی 5 تصویر متوالی سال 2010، مزارع آیش (شخم خورده و شخم نخورده) و گونه های زراعی از جمله گونه های مختلف بذر گندم با حداکثر دقت 75/46 (در الگوریتم حداقل فاصله از میانگین) طبقه بندی شدند.

آشکارسازی و پایش زمین لغزش ها به روش اینترفرومتری راداری و برآورد میزان رسوب ناشی از وقوع آنها با استفاده از مدلwepp مطالعه موردی: حوضه آبریز گرم چای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1382
  جمشید یاراحمدی   شهرام روستایی

زمین لغزش ها از جمله پدیده هایی هستند که در دامنه های دارای شیب تند به وقوع می پیوندد. این پدیده در برخی مواقع خطرات جانی و مالی فراوانی در پی دارد. یکی از اثرات بارز آن، تشدید فرسایش خاک و انتقال رسوبات به پشت سدها در حوضه های آبریز می باشد. در این میان، شرایط توپوگرافی عمدتاً کوهستانی، فعالیت های نئوتکتونیکی، زلزله خیزی، شرایط جغرافیایی و سازندهای متنوع زمین شناختی و اقلیمی شرایط مساعدی را برای وقوع پدیده زمین لغزش در گستره کشور ایران فراهم ساخته است. تحقیق حاضر با اهداف آشکارسازی زمین لغزش ها، محاسبه میزان جابجائی آنها و تاثیر سطوح گسیخته بر بار رسوبی رودخانه در حوضه آبریز گرم چای صورت گرفته است. این حوضه با مساحت 940 کیلومترمربع در40 کیلومتری شمال شرقی شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی قرارگرفته و جزء مناطق ناپایدار استان محسوب می شود. در اثر وقوع آنها، خسارات هنگفتی به مناطق روستایی و زمین های کشاورزی اطراف آنها وارد شده بطوریکه روستای سوین تحت تاثیر فعالیت زمین لغزش مجاور آن کاملاً تخلیه شده و اهالی آن در محل جدید این روستا اسکان داده شده اند. مناطق ناپایدار دامنه ای حوضه آبریز گرم چای براساس پردازش اینترفرومتری تفاضلی تصاویر راداری palsar در بازه زمانی 2007، 2009 و2010 شناسائی شده است. در مرحله بعد، تاثیر وقوع زمین لغزش ها بر بار رسوبی رودخانه ای با مدل فرایندیwepp در محیط gis با استفاده از برنامه geowepp در قالب دو سناریو و تنها با اعمال تاثیر تغییرات پوشش گیاهی متاثر از وقوع زمین لغزش شبیه سازی شده است. سناریوی اول برای شرایطی ماقبل سال 2007 با فرض بدون فعالیت لغزشی شبیه سازی شده است. در حالیکه در سناریو دوم، فرض بر این بوده که وقوع زمین لغزش ها باعث بهم خوردن الگوی کاربری معمول منطقه شده و مناطق گسیخته شده به عنوان کاربری خاک لخت در نظر گرفته شده اند. نتایج این تحقیق نشان داد که روش پردازشی اینترفرومتری تفاضلی به خوبی قادر به آشکارسازی زمین لغزش های حوضه آبریز گرم چای بوده و انطباق موقعیت مکانی آنها با برخی مناطق لغزشی قدیمی بیانگر فعال بودن زمین لغزش های پیشین منطقه است. مشاهدات صحرائی نشان داد که آشکارسازی مناطق ناپایدار با دقت خوبی صورت گرفته است. در حالیکه به علت نبود اندازه گیری های مستقیم از میزان حرکات زمین لغزش های منطقه، در مورد دقت محاسبات میزان جابجائی سطح زمین با این روش نمی توان اظهار نظر قطعی کرد. در این میان، تصاویر راداری با طول موج بلند همچون تصاویر باند l سنجنده palsar به علت قابلیت نفوذ بیشتر آن در پوشش گیاهی و همدوسی بالای آن، نسبت به تصاویر سنجنده های موج کوتاه مانند envisat asar در باند c در شرایط حوضه آبریز گرم چای قابلیت بالائی دارد. به علت محدود بودن تعداد تصاویر راداری در دسترس، امکان انجام پردازش های پیشرفته سری زمانی همچون ps-insar و sbas در تحقیق حاضر میسر نشد. نتایج شبیه سازی مقادیر فرسایش و رسوب در قالب دو سناریوی یاد شده، به خوبی تاثیر گسیختگی دامنه ای را در افزایش بار رسوبی حوضه نشان داد. مقایسه مقادیر رسوبات محاسبه ای با حجم میانگین بلند مدت آن در محل ایستگاه هیدرومتری چتاب نشان داد که نتابج حاصل از شبیه سازی مدلwepp از دقت قابل قبولی برخوردار است. استفاده از مدل یاد شده در محیط gis در قالب برنامهgeowepp قابلیت بکارگیری آن را در مقیاس حوضه ای فراهم ساخته و باعث تسهیل در تحلیل های مکانی شده است. تحقیق حاضر از معدود مطالعات موجود در داخل کشور بوده که از فناوری های جدید مانند داده های دورسنجی مایکروویو راداری در زمینه مطالعات ژئومورفولوژی کمّی سود جسته است. استفاده از روش پردازش اینترفرومتری تفاضلی(dinsar)، کمّی سازی تاثیر وقوع زمین لغزش ها در افزایش بار رسوبی شبکه هیدروگرافی با استفاده مدل wepp و استفاده از آن در مقیاس حوضه ای با استفاده از برنامه geowepp از جنبه های نوین تحقیق حاضر در داخل کشور بوده است. در صورت دسترسی به تعداد کافی از تصاویر راداری و سایر شرایط لازم، پیشنهاد گردید که از روش های پردازشی پیشرفته سری زمانی همچون ps-insar و sbas در تحقیقات بعدی استفاده گردد و دقت نتایج حاصله براساس اندازه گیری های مستقیم ارزیابی قرار گیرند. همچنین، استفاده از مدل رقومی زمین(dem) برای شرایط قبل و بعد از وقوع زمین لغزش ها و شرایط اقلیمی حاکم بر آن همراه با تغییرات پوشش سطح زمین در ارزیابی تاثیر وقوع زمین لغزش ها بر افزایش بار رسوبی در تحقیقات مشابه پیشنهاد شد.

تحلیل تاثیر نئوتکتونیک بر تحول لندفرم های جریانی کواترنری (مطالعه موردی حوضه آبخیز حبله رود)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  مریم جابری   مجتبی یمانی

فعالیت های زمین ساختی ایران با آغاز فازکوهزایی در پلیوکواترنری دستخوش تغییرات جدیدی شد. در طی این دوره بسیاری از حوضه های رسوبی فعلی در ایران شکل گرفتند. با آغاز دوره کواترنری در 6/2 میلیون سال پیش و پیدایش دوره های یخچالی و بین یخچالی که با تغییرات شدید آب و هوایی همراه بود، این حوضه ها توأمان تحت تأثیر نیروهای نوزمین ساختی و اقلیمی، دچار تحولات شدیدی شدند و متعاقب آن لندفرم هایی در این مناطق تشکیل گردید که زایش و تکوین آن ها حاصل دینامیک درونی و بیرونی زمین بود. در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر نوزمین ساخت بر تحول لندفرم های جریانی کواترنری، حوضه رودخانه حبله رود در مرز بین واحدهای مورفوتکتونیکی جنوب البرز مرکزی و ایران مرکزی انتخاب گردید. البرزمرکزی یکی از مناطق زلزله خیز ایران می باشد که بیشتر زلزله ها در این قسمت عمقی کمتر از 30 متر دارند. رودخانه حبله رود با مساحتkm2 3260 یکی از رودخانه های دائمی دشت کویر است . بیش از درصد 76 رسوب های این حوضه متعلق به دوره سنوزوئیک است که برخورد صفحه اوراسیا با عربی در میوسن میانی بشدت بر روی ویژگی های لندفرمیک این رسوبات تاثیر گذاشته است. در این پژوهش به منظور بررسی تمامی عوامل موثر بر تحول لندفرم های کواترنری از روش های کمی و کیفی به همراه مشاهدات میدانی بهره گرفته شد. ابزار پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای etm،tm،aster، aster dem15m، google earth ، dem10m ، داده های gps و زمین لرزه ، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی و فایل های رقومی بود .در این مطالعه، نظر به وسعت بسیار منطقه و تنوع توپوگرافیک، لیتولوژیک و تکتونیکی متاثر از آن ، جهت مشخص نمودن پهنه های فعال از 7 شاخص مورفومتری شامل sl،bs،smf،hi، vf، af و fd بهره گرفته شد. از آنجا که این شاخص ها مبتنی بر ویژگی های جریانی هستند ، لذا حوضه رودخانه به 20 زیر حوضه اصلی و 2 واحد پیشانی کوهستان تقسیم بندی گردید که تمامی شاخص ها با استفاده از dem10m در نرم افزار arcgis9.3 محاسبه گردیده و با استفاده از مدل آماری saw ، نقشه پهنه بندی منطقه از نظر فعالیت های نوزمین ساختی بدست آمد . بر اساس نتایج این مدل ، فعال ترین بخش محدوده مطالعاتی، جنوب آن می باشد که محل فعالیت گسل های سرخه کلوت، قربیلک و گرمسار و نیز تکتونیک نمکی می باشد. همچنین به منظور تحلیل لندفرم های جریانی کواترنری ، بر پایه مطالعات اشتوکلین(1968) محدوده مطالعاتی به 3 پهنه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم بندی گردید. در پهنه شمالی که کاملاً منطبق بر ویژگی های البرز می باشد، روند چین ها منطبق بر روند گسل های اصلی منطقه می باشد، در این محدوده رودها با توجه به بارندگی مناسب منطقه در دوره های بارانی ، توان کافی را جهت فرو کاوی برخوردار بودند از این جهت این پهنه مورفولوژی پیشینه رود یکی از چهره های قالب منطقه می باشد. در پهنه مرکزی ، گستره غربی که بخشی از آن بر اساس تقسیم بندی اشتوکلین در پهنه آنتی البرز قرار دارد متأثر از فرونشست ایران مرکزی و فعالیت گسل های اصلی قرار دارد . در این محدوده مورفولوژی اسارت رودخانه و فرسایش مخروط افکنه های آبرفتی مشاهده می شود. در بخش غربی فعالیت گسل آتشان موجب تغییر سطح اساس دره های منتهی به حبله رود و فعال شدن فرآیند فرو کاوی در غرب حوضه دره درده شده است. در پهنه جنوبی این قسمت ، گسل های متعددی نظیر گسل سرخه کلوت، گسل لاله زار ، گسل کبوتر دره به همراه فعالیت ناشی از گنبدهای نمکی مورفولوژی پیچیده ای به این قسمت بخشیده که رودخانه حبله رود کاملاً تحت تأثیر ان قرار گرفته و مورفولوژی پیچان رودی پیدا نموده است. گستره جنوبی ، محل فعالیت گسل تراستی گرمسار و پیدایش مخروط افکنه وسیع گرمسار می باشد. بخش غربی گسل گرمسار نزدیک به 2.6 کیلومتر به صورت چپگرد جابجا شده است که زمین لرزه هایی با بزرگای بیش از 5/4 در این بخش از گسل متمرکز می باشد . بر پایه این نتایج ، گسل گرمسار فعال ترین گسل البرز مرکزی می باشد . نتیجه این پژوهش 4 عامل تکتونیکی اصلی را در تحول لندفرم های جریانی کواترنری در محدوده جنوبی البرز مرکزی مشخص نمود که شامل بالاآمدن البرز، فرونشست ایران مرکزی، تکتونیک نمکی و تاثیر گسل ها و چین ها می باشد .

بهبود قدرت تفکیک مکانی تصاویر حرارتی سنجنده مادیس جهت تهیه نقشه رطوبت خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  شهاب الدین بیگی   عباس علی محمدی سراب

استفاده از سنجش از دور بخصوص در محدوده حرارتی به دلیل کاربرد های متعدد در علوم محیطی به طور روز افزون در حال افزایش می باشد. در حال حاضر دسترسی به داده های حرارتی با قدرت تفکیک مکانی و زمانی مناسب، محدودیت-های زیادی دارد. به همین دلیل در سال های اخیر روش های برای بهبود قدرت تفکیک مکانی این تصاویر با استفاده از تصاویر انعکاسی ارائه شده است. این تحقیق بر روی داده های سنجنده etm+و modis در بخش های از استان تهران و البرز انجام گرفت. پس از پیش پردازش های اولیه و محاسبه حرارت سطحی، تصاویر در قدرت تفکیک های 120، 240،360، 480، 600، 720، 840 و 960 متر شبیه سازی گردید. سپس با استفاده از روش های t-sharp، رگرسیون چندمتغییره و شبکه عصبی، حرارت سطحی در قدرت تفکیک 500 متر تخمین زده شد. از سوی دیگر با استفاده از چهار روش شبکه عصبی، تبدیل موجک-عصبی، گرام اشمیت-عصبی و روش کوکریجینگ نیز حرارت سطحی در قدرت تفکیک 250 متر تخمین زده شد. نتایج این تحقیق نشان داد در قدرت تفکیک 500 متر روش شبکه عصبی با استفاده از تمامی باند های انعکاسی در تمام کاربری ها، بهترین دقت را دارد. در قدرت تفکیک 250 متر روش شبکه عصبی با ورودی باند قرمز، مادون قرمز و شاخص پوشش گیاهی تنها در نواحی کشاورزی بهترین دقت را دارد و برابر با 27/1 درجه سانتی گراد می باشد. در نواحی شهری و کل منطقه مورد مطالعه ترکیب موجک-شبکه عصبی دقت بالاتری دارد و مقدار مطلق خطا برای نوحی شهری و کل منطقه به ترتیب برابر با 98/0 و 53/1 درجه سانتی گراد می باشد. در نواحی بایر روش کوکریجینگ از دقت بالاتری برخودار است و مقدار مطلق خطا با این روش برابر با 79/0 درجه سانتی گراد می باشد. در نهایت بهترین تصویر حرارتی تخمین زده شده به عنوان ورودی مدل tvdi در نظر گرفته شد و نقشه رطوبت نسبی خاک با مقدار مطلق خطا برای نواحی کشاورزی برابر با 07/0 بدست آمد.

قابلیت الگوهای نامتقارن سطح و شاخص های ساختاری پوشش گیاهی برای بارزسازی تغییر جنگل های زاگرس با استفاده از تصاویر سنجنده misr
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  ناصر تقی زاده   سعید همایونی

اکوسیستم های جنگلی از عناصر ضروری و اصلی کره زمین هستند و نقش مهمی در کنترل و پایداری شرایط زیستی کره زمین ایفا می کنند. اطلاعات کمی و مکانی از شرایط اکوسیستم های جنگلی و پویایی و تغییرات آن ها در مقیاس منطقه ای و جهانی برای مواجهه با مشکلات محیطی شامل تغییر اقلیم جهانی، بودجه کربن و پایداری ضروری است. در این پژوهش قابلیت الگوهای نامتقارن سطح و شاخص های مرتبط با ساختار پوشش گیاهی در تشخیص و شناسایی تغییرات در جنگل های زاگرس مرکزی مورد بررسی قرار گرفته است. تصاویر سنجنده misr و پارامترهای استخراج شده از مدل های brdf کنل مبنا در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفته است. ترکیبات 4 باند طیفی سنجنده misr در دوربین های نادیر و خارج از نادیر، پارامتر k مدل rpv در باند قرمز، شاخص پراکنش ساختاری، الگوهای نامتقارن سطح توصیف شده به وسیله مدل rpv و مدل brdf خطی نیمه تجربی کرنل مبنا ross thin-lisparse با استفاده از روش ماشین های بردار پشتیبان مورد طبقه بندی قرار گرفتند. پس از تعیین بهینه ترین مجموعه داده و طبقه بندی داده ها با این مجموعه داده ، محدوده نواحی جنگلی در منطقه مورد مطالعه در سالهای 2002 و 2009 استخراج و تغییرات رخ داده در این فاصله زمانی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین الگوهای نامتقارن سطح در بازسازی تغییرات با استفاده از روش تحلیل بردار تغییر مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از الگوهای نامتقارن سطح و شاخص های ساختاری در فرآیند طبقه بندی و بارزسازی تغییر دقت را در مقایسه با استفاده از تنها از اطلاعات طیفی به میزان تقریبی 7 درصد بهبود می بخشد.

تحلیل سری زمانی تصاویر چند زمانه ی چند سنجنده ای به منظور پایش تغییرپذیری شوری خاک متأثر از خشکیدن دریاچه ی ارومیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  کمال جوکار   محمد شریفی کیا

اراضی محاط بر دریاچه ی ارومیه به سبب کاهش شدید سطح آب دریاچه در سال های اخیر و در نتیجه افزایش شوره زارهای اطراف آن، در معرض شور شدن می باشد که این امر می تواند به کمک مکانیسم های انتقال دهنده ی شوری نظیر باد، تشدید شود. در این تحقیق، مبتنی بر داده های چندزمانه ی سنجنده های غیرفعال tm، + etm و aster و داده های سنجنده ی فعال asar ، تغییرپذیری شوری خاک اراضی جنوب شرقی دریاچه ی ارومیه در بازه ی زمانی 2002 تا 2010 پایش گردید. داده های اپتیک مورد استفاده، ابتدا مورد پردازش اولیه و انجام تصحیحات هندسی و رادیومتریک لازم قرار گرفتند. سپس داده ها بعد از پردازش های لازم و انتخاب تصاویر رنگی (fcc) مناسب، با استفاده از پارامتر شاخص مطلوب (oif) و فاکتور i نسبت به انتخاب باندهای متناسب با اهداف تحقیق اقدام و همچنین با انجام عملیات میدانی و برداشت نمونه ها و مشخص نمودن کلاس های آموزشی با استفاده از روش حداکثر احتمال، طبقه بندی شده و با روش مقایسه ی پس از طبقه بندی (classification-post) نوع و ماهیت تغییرات شناسایی گردید و سپس مبتنی بر پردازش تصاویر چند زمانه ی راداری سنجنده ی asar نسبت به بررسی میزان شوری افزایی دربازه ی زمانی 2009 تا 2010 اقدام گردید. همچنین با آنالیز داده-های چندزمانه ی سنجنده ی modis به همراه داده های ثبتی ایستگاه های سینوپتیک جهت مشخص نمودن باد غالب، روند برداشت توده های نمکی از دریاچه و کناره های آن توسط مکانیسم انتقال دهنده ی باد نشان داده شد. نتایج بدست آمده از تحقیق مبین آن است که یافته های حاصل از تحلیل سری زمانی تصاویر چند سنجنده ای قابل همنهاد سازی و تطبیق و تلفیق برای تبیین یافته واحد است. محور اصلی این یافته موید افزایش عرصه های درگیر با پدیده ی شوری در طی زمان و حرکت محسوس و تدریجی آن از کرانه های ساحلی به سوی عرصه های زارعی و باغی است. تبیین قابلیت و کارایی محسوس داده های راداری سنجنده ی asar در فرم دامنه و حساسیت بالای آن به تغییرات زبری سطح، ثابت هدایت الکتریکی و رطوبت خاک به منظور تعیین و درک شوری خاک و اندازه گیری مقادیر آن از دیگر یافته های این تحقیق است. تأیید باد غالب ناحیه با آزیموت 90 درجه در فصل خشک سال به عنوان مکانیسم انتقال شوری از طریق تحلیل داده های ثبتی و پردازش تصاویر چند زمانه ی بخش مرئی سنجنده ی modis در این تحقیق در کنار پیمایش میدانی امکان مساعدی برای اعتبار سنجی یافته های تحقیق را فراهم آورد .

ارزیابی و پیشبینی اثرات تغییر اقلیم بر جنگل های مانگرو جنوب ایران: مورد مطالعه منطقه حفاظت شده مانگروهای جاسک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی 1393
  حلیمه اعتمادی   زهرا صمدی

مانگروهای ایران در زمره¬ی نادرترین اراضی جنگلی مانگرو در دنیا محسوب میشوند که در صورت نابودی، برگشت پذیری آنها بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است. هدف این مطالعه ارزیابی و پیشبینی اثرات دما، بارندگی و افزایش سطح آب دریا به عنوان پیامدهای ناشی از تغییر اقلیم بر عرصه فضایی مانگروهای منطقه حفاظت شده جاسک در ایران می¬باشد این مطالعه خواهد توانست تصویر شفاف¬تری از اقلیم گذشته و آینده منطقه جاسک ارائه کرده و باعث تحلیل بهتر اثرات تغییر اقلیم بر مانگروها مطالعاتی شود. در این مطالعه با استفاده از روش کوچک مقیاس lars-wg در دو مدل gcm (hadcm3 و mihr) با سناریو a1b شبیه سازی متغییرهای اقلیمی دمای حداقل، دمای حداکثر و بارندگی در دوره¬های گذشته و آتی انجام شد. در بررسی عدم قطعیت با استفاده از روش بوت استرپ، متغییر¬های دما و بارندگی مشاهداتی در فاصله اطمینان 95% میانگین و واریانس ماهیانه داده¬های مدل شده قرار گرفتند که این نتایج نشان از قابلیت بالای مدل lars-wg در شبیه¬سازی متغییرهای اقلیمی در مناطق خشک دارد. بر پایه نتایج کوچک مقیاس mihr دمای حداکثر و حداقل در ماه¬های سرد از نوامبر تا مارس افزایش به میزان تقریبی بترتیب °c7/4+ و °c21/4+ در حالی که در فصل گرم از ژوئن تا اکتبر میزان افزایش تقریبی °c65/3+ و °c55/3+ را نشان داد. طبق نتایج hadcm3 میزان افزایش دمای حداقل در فصل سرد °c03/3+ و °c3/3+ در فصل گرم تا انتهای سال 2100 خواهد بود. همچنین طبق پیشبینی میانگین ماهیانه دمای حداکثر از مرز °c 38 در طول فصل گرم در دوره آتی 2099-2080 خواهد گذشت. همچنین پیشبینی شد دمای بیشینه و کمینه در آینده به هم نزدیک خواهند شد که این شرایط بر پروسه¬های بیولوژیک و اکولوژیک مانگروها تأثیر خواهد داشت. رگرسیون خطی داده¬های دمای حداقل مشاهداتی یک افزایش °c 14/3+ در طول 42 سال گذشته را نشان داد. بر پایه نتایج مدل hadcm3 و mihr در دوره 2080 تا 2099 شاهد افزایش بارش در ماه های گرم و کاهش شدید بارش در ماه¬های سرد خواهیم بود. در مقایسه داده¬های بارش مشاهداتی و الگوی توسعه فضایی مانگروها، مشخص شد که پس از 1997 به عنوان نقطه تغییر الگوی بارندگی، عرصه پوششی مانگروها در هر سه منطقه مطالعاتی افزایش معنی¬داری را نشان دادند در حالی که همه متغیرهای بارش (نسبت روزهای بارانی و مجموع سالیانه بارش میانگین) بعد از 1997 کاهش یافته است. نتایج نشان داد که هیچ رابطه مستقیم معنی¬داری بین مساحت جنگل¬های مانگرو و میزان بارش وجود ندارد. افزایش تبخیر بدلیل شرایط دمایی گرمتر دلالت بر افزایش شدت خشکسالی در این ناحیه دارد با این وجود مانگروهای هر سه منطقه بعد از تغییر الگوی بارندگی افزایش وسعت نشان دادند که می¬تواند بدلیل افزایش سطح آب دریا باشد. میزان افزایش نسبی تراز دریا در چابهار 64/4 میلی متر بر سال و در جاسک 47/5 میلی¬متر بر سال می باشد. با مقایسه نرخ رسوب¬گذاری در طول 25 سال خور خلاصی دارای بیشترین نرخ رسوبگذاری (mm/year4)، خور یکبنی (mm/year9/2) و خور شهرنو دارای کمترین نرخ رسوب گذاری (mm/year36/1) بود. نرخ رسوبگذاری در روش نشانگرهای افقی خور یکبنی، شهر نو و خلاصی به طور متوسط بترتیب 6/5 ،3 و 8/4 میلی متر بر سال بود که با توجه به بالاتر بودن میزان افزایش تراز نسبی دریا نسبت به نرخ رسوب گذاری در هر سه خور مذکور انتظار می¬رود پاسخ پیشبینی شده جنگل های مانگرو این مناطق به دلیل مقادیر پایین¬تر نرخ رسوب¬گذاری نسبت افزایش سطح آب دریا، مهاجرت به سمت خشکی می¬باشد که این پاسخ با مطالعه و بررسی عکس¬های هوایی و تصاویر ماهواره¬ای در طول سال های 1965 تا 2012 به اثبات رسید.

تحلیل اثرات تغییر اقلیم برروی یخچال ها با استفاده از داده های سنجش از دور (مطالعه موردی: یخچال های منطقه علم کوه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  نعمت الله کریمی   منوچهر فرج زاده

در رساله حاضر روند تغییرات سطحی و ارتفاعی یخچال های منطقه تخت سلیمان در نیم قرن گذشته (از سال 1955 الی 2010) با استفاده از تصاویر ماهواره ای مختلف و با قدرت تفکیک های مکانی مناسب مورد تحلیل قرار گرفت. جهت آشکارسازی روند تغییرات سطحی مناطق یخچالی بدون واریزه ای، تکنیک طبقه بندی شی پایه مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس بررسی های صورت گرفته مشخص گردید که سطح مناطق بدون واریزه ای یخچال های منطقه تخت سلیمان به طور میانگین در حدود 55 درصد نسبت به مساحت اولیه خود کاهش یافته است. این بدان معنی است که بخش قابل توجه ای از یخ های بدون واریزه ای این مناطق با تغییرات محسوسی مواجه بوده اند. بر اساس مطالعات سطحی مشخص گردید که بیشترین نرخ کاهشی یخچال ها در یک دهه منتهی به قرن بیست و یکم اتفاق افتاده است (سال 1992 الی 2000). این نرخ کاهشی تا به حدی بود که مساحت مناطق برونزده برخی از شاخه های یخچالی در سال 2000 به صفر رسیده بود.