نام پژوهشگر: مهناز کاظمی
مهناز کاظمی مسعود خلیلی ثابت
تحقیق حاضر تلاشی بود برای بررسی تاثیر روش نوین” حل معما “(جیگسا) بر توانایی درک مطلب دانشجویان سطح زبانی متوسط. تحقیق حاضر با توجه به اهمیت روش آموزشی در تدریس توانایی زبانی دانشجویان ایرانی ، به عنوان پژوهشی مهم در این زمینه که به بررسی تاثیر این روش آموزشی میپردازد در نظر گرفته میشود. به این منظور تحقیق حاضر تلاشی بود برای جواب به سه سوال 1) آیا روش ” حل معما“ (جیگسا) میتواند تاثیری بر توانایی درک مطلب دانشجویان ایرانی داشته باشد 2) آیا تفاوت معنا داری را میتوان میان گروه آزمایش و گروه کنترل مشاهده کرد و 3) آیا جنسیت دانشجویان ایرانی تاثیری بر توانایی درک مطلب آنان در روش ” حل معما“ دارد. برای نیل به اهداف این تحقیق یک گروه آزمایش که شامل ?? دانشجوی ترم اول و دوم سطح متوسطه ی مرد (??) و زن (22) و یک گروه کنترل که شامل 3? دانشجوی ترم اول و دوم سطح متوسطه ی مرد (?7) و زن (2?) بودند انتخاب شدند. شرکت کنندگان گروه کنترل روش تدریس معلم محور را دریافت کردند در حالی که شرکت کنندگان گروه آزمایش در معرض آموزش روش نوین "حل معما “قرار گرفتند. فرایند آموزشی به مدت ?? جلسه به طول انجامید که پس از آن دانشجویان هر دو گروه در مورد توانایی درک مطلبشان ارزیابی شدند. نتایج تحلیلی کمی نشان داد که شرکت کنندگان گروه آزمایش در مقابل شرکت کنندگان گروه کنترل توانایی بهتری را در درک مطلب داشته اند. با این وجود جنسیت دانشجویان هیچ تاثیری بر توانایی درک مطلب آنان نداشته است.
مهناز کاظمی سید احمدرضا جلالی نایینی
چکیده: کنترل حجم درآمدها و مخارج دولت نقش اساسی را در اعمال سیاستهای تأمین پایداری اقتصادی ایفا می نماید ، زیرا از طریق کنترل این دو متغیر دولتها به کنترل تقاضای کل می پردازند . لزوم پایداری مالی پیامدی است که بیشتر در کشورهای در حال توسعه برجسته شده است. به دلیل نقش مهمی که دولت در اقتصاد ایران دارد ، توجه به رفتارهای مالی دولت از اهمیت خاصی برخوردار است . آزمونهای پایداری مالی شایستگی و مناسب بودن سیاستهای مالی دولت را مورد ارزیابی قرار می دهند. پایداری مالی مفهومی بلند مدت است. یک روش تجربی معمول برای ارزیابی پایداری مالی ، بررسی وجود رابطه تعادلی بلند مدت (همگرایی ) بین درآمدها ومخارج دولت است. پژوهش حاضر به ارزیابی پایداری مالی دولت در دوره زمانی 86-1358 می پردازد. این پژوهش همگرایی بین درآمدها و مخارج دولت را با استفاده از آزمون همگرایی یوهانسن در دوبخش مورد ارزیابی قرار می دهد. مخارج دولت در بررسی های فوق دربرگیرنده بهره پرداخت شده بابت بدهی های دولت در هر دوره نیز می باشد. در بخش اول درآمدهای دولت شامل درآمدهای نفتی، درآمدهای مالیاتی و سایر منابع درآمدی است. در بخش دوم درآمد حاصل از حق الضرب پول نیز به درآمدهای دولت اضافه گردیده است. نتایج حاصل از آزمون همگرایی یوهانسن در هر دو بخش نشان می دهد که هیچ رابطه تعادلی بلند مدتی بین درآمدها و مخارج دولت وجود نداشته و از این رو پایداری مالی دولت در دوره زمانی مذکور پذیرفته نمی شود. بنابراین حتی خلق پول نیز نتوانسته رابطه تعادلی بلند مدتی بین درآمدها و مخارج دولت برقرار سازد. بعبارت دیگر حجم مخارج دولت در ایران متناسب با ظرفیت درآمدی دولت نبوده و این عدم هماهنگی بین درآمدها ومخارج دولت می بایست با تجدیدنظر و اصلاح در سیاستهای مالی دولت در هر دوبخش درآمدی و هزینه ای برطرف گردد.