نام پژوهشگر: فاطمه جعفرزاده
فاطمه جعفرزاده برومند صلاحی
اقلیم یک ناحیه بر روی تمام ارکان زندگی انسانی تاثیر می گذارد. بلایای اقلیمی از جمله مهمترین پدیده هایی هستند که در نتیجه تغییرات اقلیمی در مناطق مختلف دنیا اتفاق می افتند. از جمله بلایای اقلیمی که نقش مهمی در اقتصاد و کشاورزی و... در نواحی مختلف دارد، وقوع خشکسالی ها و ترسالی ها می باشد. در وقوع تغییرات اقلیمی و به تبع آن مخاطرات و بلایای طبیعی از قبیل خشکسالی علاوه بر عوامل محیطی مستقردر منطقه، سایر عوامل اقلیمی از قبیل نقش عوامل بیرونی و از جمله نقش پیوند از دور پدیده هایی مانند النینو- نوسانات جنوبی و نوسانات شمالگان و... نیز مطرح می باشد. پدیده انسو در نتیجه تغییر فشار بین دو منطقه تاهیتی و داروین بوقوع می پیوندد و در زمان وقوع خود باعث ناهنجاری های اقلیمی در اکثر نقاط دنیا می شود. در پژوهش حاضر میزان تاثیر پدیده انسو بر بارش منطقه و به تبع آن تاثیر احتمالی این پدیده در وقوع خشکسالی ها و ترسالی های استان اردبیل مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از مقادیر عددی شاخص soi (نوسانات جنوبی) به عنوان شاخص تبیین کننده تغییرات فشار اقیانوس آرام و مقادیر بارندگی ایستگاه های سینوپتیک واقع در استان اردبیل( ایستگاه اردبیل، پارس آباد، مشگین شهر و خلخال)، در طی دوره آماری 1355- 1388 استفاده گردید. در این راستا علاوه بر محاسبه میزان همبستگی بین دو پارامتر مذکور با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، روند خطی و پولی نومیال بارش وشاخص النینو- نوسانات جنوبی نیز ترسیم گردید. همچنین امکان استفاده از نقشه های سینوپتیک سطح دریا و سطح 500 هکتو پاسکال جهت توجیه تغییرات بارندگی در منطقه طی سال های وقوع انسو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بیانگر این است که همبستگی ضعیفی بین بارش منطقه و شاخص النینو – نوسانات جنوبی در استان اردبیل وجود دارد. بارش در منطقه بیشتر از شرایط توپو کلیمای منطقه و نقش همسایگان مجاور متاثر می باشد. همبستگی های بدست آمده در فصول پاییز و زمستان قوی تر از سایر فصول سال است، در این فصول همزمان با وقوع النینو(فاز گرم انسو) بارش در منطقه افزایش کمی نسبت به میانگین داشته است، در حالیکه در فصل تابستان وقوع فاز النینو باعث کاهش بارش در استان اردبیل گردیده است. وقوع فاز لانینا (فاز سرد انسو)، باعث کاهش بارندگی در تمام فصول سال در منطقه مورد مطالعه شده است. تمام همبستگی های بدست آمده درسطح 95 درصد معنی دار می باشد. نتایج حاصل از بررسی نقشه های فشار بیانگر اینست که سطوح 500 هکتو پاسکال و سطح دریا زمین سطوح مناسبی جهت بررسی اثر الگوهای پیوند از دور نمی باشد.
فاطمه جعفرزاده مریم قاضی نژاد
چکیده پدیده کودکان خیابانی به عنوان مساله اجتماعی و جهانی از معضلات شایع کلان شهرها در جوامع توسعه یافته و نیز در حال توسعه (من جمله جامع? ایران) در حال حاضر به شمار می رود. این پدیده به عنوان یک پدیده آسیبی و نیز آسیب زا در سطوح فردی و اجتماعی توجه صاحب نظران اجتماعی، آسیب شناسان و نیز مدیران و برنامه ریزان شهری را به خود جلب کرده است. عوامل مختلفی نظیر بی سازمانی اجتماعی، فقر و محرومیت در خانواده و اجتماع بزرگتر و نیز طرد اجتماعی، رویکردهای مختلف به مساله برشمرده شده است. مطالعه حاضر درصدد بررسی پدیده خیابانی شدن کودکان براساس جدیدترین رویکرد اجتماعی به مساله یعنی رویکرد طرد اجتماعی کودکان است. رویکرد طرد اجتماعی کودکان و ابعاد 6گانه آن شامل طرد از خانواده، مسکن، اشتغال، سلامت و بهداشت، آموزش و اجتماع و نیز رویکرد انتخاب عقلانی(کودک و خانواده)، چارچوب تحلیل پدیده خیابانی شدن کودکان را تشکیل داده اند. این پژوهش با روش پیمایش انجام شده است. جامع? آماری تحقیق، کودکان خیابانی ایرانی الاصل شهر تهران می باشند.که در دو گروه کودکان خیابانی 1- ساکن در بهزیستی 2- و کودکان ساکن در منزل والدین مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. حجم نمونه 110 نفر می باشد که برحسب دقت و همگنی جمعیت تحقیق و تحقیقات پیشین صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میزان طرد اجتماعی کودکان مورد مطالعه در ابعاد مختلف آن در حد بالا بوده است. همچنین بین متغیر های طرد اجتماعی کودکان و خیابانی شدن آنان رابط? مثبت معنادار وجود دارد که شدت همبستگی درحد بالا می باشد. همچنین نتایج همبستگی بین متغیرانتخاب عقلانی و خیابانی شدن کودکان در حد متوسط بوده است. برحسب نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک، متغیرهای اصلی مدل نهایی، حدود 68 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کند از این رو می توان نتیجه گرفت که رویکرد طرد اجتماعی به تنهایی و نیز در ترکیب با رویکرد انتخاب عقلانی مدل مناسبی برای تحلیل مساله خیابانی شدن کودکان بوده و از قابلیت تبیین بالایی در این زمینه برخوردار است.
فاطمه جعفرزاده محمود گلزاری
ناباروری برروابط بین فردی،اجتماعی و زناشویی تاثیر گذاشته و می تواند منجر به عدم تعادل روانی و طلاق بین زوج گردد.با توجه به اهمیت موضوع ، هدف این پژوهش بررسی سبک های مقابله با استرس و میزان رضایت زناشویی در زنان نابارور بر اساس عامل ناباروری و به دست آوردن رابطه بین این دو متغیر با یکدیگر است. نمونه این پژوش شامل 50 رن با عامل ناباروری زنانه و 50 زن نابارور با عامل ناباروری مردانه است. زنان نابارور از بین مراجعان به کلینیک ناباروری مهر رشت بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.ابزار پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه رضایت زناشویی انریج و مقیاس استاندارد سنجش روشهای مقابله.تحلیل داده ها نشان داد که سبک مقابله با استرس رنانی که خود عامل ناباروری هستند متفاوت از زنانی است که همسرشان عامل ناباروری است. و میزان رضایت زناشویی در زنان عامل ناباروری کمتر از زنانی است که همسرشان عامل ناباروری است.