نام پژوهشگر: پریسا خلیلی

بررسی تاثیر مصرف همزمان فلودیپین با آگونیست گیرنده های a1 آدنوزینی و یا آنتاگونیست گیرنده های a2a آدنوزینی بر سندرم قطع
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه محقق اردبیلی - دانشکده علوم 1388
  پریسا خلیلی   گیسو محدث

سندرم قطع مرفین با قطع ناگهانی مصرف اوپیویید یا استفاده از آنتاگونیست اوپیوییدی روی می دهد. آدنوزین یک میانجی در سیستم عصبی مرکزی است که از طریق تحریک گیرنده های a1 آدنوزینی و مسدود کردن گیرنده های a2a آدنوزینی علایم سندرم قطع را کاهش می دهد. آنتاگونیستهای کانال های کلسیمی دی هیدروپیریدینی نیز دارای اثری محافظتی در برابر عوارض سندرم قطع مرفین می باشند. ما در این مطالعه تاثیر سیستم پورینرژیک را با استفاده از آگونیست گیرنده های a1 آدنوزینی (ccpa) و آنتاگونیست گیرنده هایa2a (sch58261) به تنهایی و یا همراه با مسدود کننده کانال های کلسیمی (فلودیپین) در میزان بروز علایم سندرم قطع مرفین بررسی کردیم. مواد و روشها: موش های سوری نر دوزهای فزاینده ای از مرفین سولفات را به صورت زیر جلدی دریافت کردند. علایم سندرم قطع با تزریق نالوکسان (4 mg/kg) به صورت داخل صفاقی مشاهده شد. رفتار پرش و اسهال حیوانات به مدت سی دقیقه مورد بررسی قرار گرفتند. داروهای mg/kg) ccpa 5/0( و sch58261 (mg/kg 1 (ده دقیقه و فلودیپین با دوزهای ( mg/kg 10 و 5 ،5/2) سی دقیقه قبل از نالوکسان تزریق شدند. در درمان توام، حیوانات دوز mg/kg 5 فلودیپین را با ccpa یا sch58261، پیش از نالوکسان دریافت کردند. نتایج: در بررسی وضعیت حرکتی، داروهای sch58261 و ccpa بطور معنی داری تعداد پرش را کاهش دادند. همچنین ccpa میزان اسهال را نیز کاهش داد اما sch58261 در کاهش میزان اسهال موثر نبود. فلودیپین تعداد پرش و میزان اسهال را بطور معنی داری کاهش داد. تاثیر دوزهای mg/kg 5 و5/2 در کاهش علایم سندرم قطع معنی دار بود. مصرف همزمان فلودیپین با ccpa یا sch58261 نیز باعث کاهش معنی دار تعداد پرش و میزان اسهال گردید.

مرمت و باززنده سازی سرای ضراب خانه بازار قزوین و راسته های اطراف آن با تکیه بر بازار و بنیان های جمعی آن
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده معماری و هنر 1392
  پریسا خلیلی   محمد منصور فلامکی

مرمت و بازنده سازی به بازگرداندن وضعیت مطلوب در جهت استفاده بهینه از ساختمان و ارتقای ارزش های موجود در بنا و بافت انجام می گیرد. باززنده سازی شیوه مناسبی است برای معرفی و شناسایی بنا به افرادی که به واسطه این کاربری تازه، با بنا و بافت ارتباط برقرار می کنند و شیوه شایسته ای است برای صرفه جویی در منابع انسانی و اقتصادی.نداشتن آگاهی لازم سبب گردیده تا افرادی که مالک حجره ها در سرا هستند از آن به عنوان انبار اجناس خود استفاده کنند، و صدمات جبران ناپذیری را به آن وارد سازند، بنابراین در این رساله سعی می شود که با مرمت و باززنده سازی سرا و محدوده اطراف آن، بازاریان و مراجعه کننده گان بازار به اهمیت این محدوده تاریخی پی برده و در حفظ آن از آسیب های گوناگون اهتمام نمایند و باعث جذب مردم از نقاط مختلف شهر و گردشگر شود، تا با این فضای با ارزش و تاریخی بازار به واسطه وجود عناصر قدیمی و تاریخی و همچنین طراحی فضاهای جدید و امکانات و کاربری هایی مورد نباز در محدوده بافت و بنا بیشتر آشنا شوند و با گذشته و فرهنگ خود پیوندی دوباره برقرار سازند.پژوهش و مداخله در بناهای ارسن بازار علاوه بر جزء نگری نیازمند کل نگری دقیق نیز می باشد تا با احاطه کامل بر تغییر و تحولات صورت گرفته حداقل در زمینه شکلی، بتوان مناسبترین طرح را ارائه کرد. و زندگی بازار را با توجه به گذشته کهن آن و نگاه به آینده تجاری آن تضمین نمود و مداخله در تک بناها بدون توجه به محدوده پیرامونی، دستاوردی برای بازار نخواهد داشت. بدین منظور برای مداخله در ضرابخانه باید بافت پیرامونی نیز متاثر گردد. لذا در طراحی این مجموعه، بهترین عملکرد نزدیکترین عملکرد به گذشته آن می باشد. با توجه به عملکرد گذشته این بنای تاریخی به عنوان سرا، کاربری پیشنهادی نگارنده بورسلوازم تزئینی و لوازم دکوری لوکس،مناسب دکوراسیون منازل و ادارات و مکان های دیگر می باشد که در سطح شهر و بازار به طور جدی حضور نداشته و نیاز به این نوع کاربری در افراد مختلف به خصوص جوانان احساس می شود. همچنین اعطای شخصیت و کاربری ویژه مخصوص هر فضا که در پیرامون ضراب خانه وجود دارد برای ایجاد مجموعه ای کارا و منحصر به فرد و محل رجوع شهروندان از همه نوع کمک می کند، که می توان به ساخت دو مجموعه خدماتی در محدوده پارکینگ و تفکیک گذرها و راسته های پیاده و سواره و احداث پارکینگ طبقاتی اشاره نمود.

مکان یابی صنایع تبدیلی (مطالعه موردی: نواحی روستایی شهرستان بویراحمد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده معماری و شهرسازی 1388
  پریسا خلیلی   محمد مسعود

عدم کارایی کارکردهای اقتصادی جوامع - که اساساً نقشی مهم در مکان گزینی و پایداری سکونتگاه ها، تولید و معیشت، اشتغالزایی و درآمدزایی ساکنین دارند - یکی از بزرگترین موانع موجود بر سر راه توسعه پایدار نواحی روستایی، بخصوص درکشورهای درحال توسعه، می باشد. سند این مدعا روند تغییرات وضعیت بخش کشاورزی، بعنوان اصلی ترین رکن اقتصاد روستایی و چه بسا ملی، در چند دهة اخیر و وجود ضعف هایی نظیر عدم توانایی در تولید فرصت های شغلی و بطورکلی ایجاد بازار کاری مطمئن، پرسود و جذاب، کاهش سالانة حجم شاغلین و درنتیجه آن مهاجرت روز افزون کارگران مازاد این بخش به مناطق شهری و افزایش میزان فقر و شکاف میان جوامع شهری و روستایی، می باشد. راهبردها و برنامه ریزی های توسعة روستایی موفق در دهه های اخیر همگی مبتنی بر ایجاد تغییرات و متنوع سازی کارکرد اقتصادی در جوامع روستایی بخصوص از راه صنعتی سازی و ایجاد صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی، در این نواحی می باشند. در واقع نظریة صنعتی شدن مناطق روستایی، به عنوان یک کاتالیزور در جهت ایجاد اشتغال و افزایش درآمد و آخرین راه حل برای مشکل فقر مناطق روستایی بوده و درضمن بخشی بالقوه، در جهت رفع مشکل بیکاری برای مناطق محروم روستایی، محسوب می گردد. بررسی وضعیت نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، به عنوان مورد مطالعاتی این پژوهش، نشان می دهدکه این شهرستان علیرغم توان بالای اکولوژیکی، هنوز نتوانسته که از تمام ظرفیت های طبیعی خود بهره وری لازم نماید. نتیجه این عدم بهره وری، بخصوص در نواحی روستایی، نتایج منفی زیادی نظیر عدم توانایی بخش کشاورزی در تامین نیازهای جاری و آتی بازار کار، درصد بالای بیکاری بخصوص بیکاری های فصلی و پنهان، مهاجرت های فراوان، سطح پائین درآمد و باتبع آن سطح نازل کیفیت زندگی و درصد بالای جمعیت روستایی فقیرکه تحت پوشش سازمان های حمایتی – مانند کمیته امداد - قرار دارند، به بار آورده است. با شناسایی محورهای توسعه شهرستان مبنی بر ظرفیت های طبیعی موجود، گسترش صنایع تبدیلی می تواند از پتانسیل های مناطق روستایی به نحو مطلوبی بهره گیری نموده و موجب متنوع سازی اقتصاد روستایی، جلوگیری از افزایش ضایعات تولیدات کشاورزی، بهره گیری مطلوب از نیروی کار مازاد در بخش کشاورزی، ایجاد تخصص و مهارت در بازارکار، کاهش فاصله اقتصادی شهر و روستا، توسعة درونزای مناطق روستایی، کاهش بیکاری های آشکار و پنهان و جریان های مهاجرتی، ارتقاء شاخص توسعة انسانی و عدالت اجتماعی به واسطه رشد اقتصادی متوازن ناحیه، رشد درآمدهای روستایی، دسترسی به زیرساخت ها و خدمات زیستی، امکان آموزش و کسب مهارت های شغلی، اشتغالزایی زنان و سایر شاخص های مرتبط دیگر،گردد. بنابراین باتوجه به اهمیت نقش این صنایع در ارتقای اقتصادی و زیستی ناحیه، فرآیند مکان گزینی باید حتی الامکان بر مبنای بررسی بیشترین تعداد ممکن از عوامل موثر در ارتقای سطح بهره وری و کارایی صنایع تبدیلی، صورت گیرد. بر همین اساس در این رساله سعی گردیده، ابتدا عوامل دخیل در بهره وری صنایع تبدیلی در زمینه های مختلف طبیعی، جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فضایی – کالبدی، پتانسیل ها و زیرساخت های موردنیاز صنایع تبدیلی، مدیریتی و حتی مشارکتی ساکنین )سرمایه اجتماعی(، شناسایی و با مدل های مختلف نظیر (swot ) ارزیابی گردند. نتیجه ارزیابی ها به صورت معیارهای موردنیاز، گروه بندی شده و با توجه به تعدد معیارها و بعضاً غیر همسویی آنها، با استفاده از یکی از مدل های ارزیابی چند منظوره، یعنی مدل تحلیل سلسله مراتبی (a.h.p )، الویت بندی گردیده و پهنه های مختلف امتیازدهی می شوند. سپس جهت تعیین مناسبت و الویت بندی پهنه ها، لایه های اطلاعاتی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، با استفاده از انواع آنالیزهای فضایی و روش هم پوشانی وزندار شاخص ها و از طریق منطق فازی، از نظر فضایی امتیازدهی شده و درنهایت برترین پهنه ها باتوجه به میزان امتیازات و همچنین درنظرگرفتن عوامل محدودیت زای کالبدی نظیر انواع حرایم، گسل ها و ... مشخص می گردند. براساس نتایج استخراج شده، اغلب پهنه های انتخابی، در مجاورت نقاط جمعیتی مهم نظیر شهرها، مراکز بخش ها، مراکز دهستان ها و ... و همچنین در حوالی محورهای ارتباطی مهم مستقر شده اند. کلمات کلیدی: توسعة روستایی، صنعتی سازی روستا، صنایع روستایی، صنایع تبدیلی کشاورزی، مکانیابی صنعتی، تحلیل سلسل مراتبی (a.h.p )، سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، منطق فازی، مدل همپوشانی وزندار.