نام پژوهشگر: هادی جعفری
هادی جعفری حسن حسن زاده
امروزه افزایش تقاضای انرژی، افزایش قیمت سوخت و محدودیت منابع سوخت های فسیلی از یک طرف و اثرات زیان بار استفاده بیش از حد از این منابع از طرف دیگر موجب شده است تا مطالعه بر روی مبدل های انرژی کارآمد تر و سوخت های پاک در اولویت مراکز تحقیقاتی و شرکت های خودروسازی قرار گیرد. خودروی پیل سوختی به دلیل بازده بالا، آلودگی بسیار کم، صدای کم، قابلیت تهیه سوخت پاک برای آن و تنوع سوختی گزینه بسیار امیدوار کننده ای برای آینده صنعت حمل و نقل است. در پایان نامه حاضر به مدل سازی و بهینه سازی یک سیستم پیل سوختی برای استفاده در خودروی شهری پرداخته شده است. مدل دارای چهار بخش سیستم تغذیه سوخت، تغذیه هوا، توده پیل سوختی و خنک کننده بوده که رفتار استاتیکی سیستم خودرو را به ازای پارامترهای کاری دما، فشار آند و کاتد و استوکیومتری های هوا و سوخت توصیف می کند. اجزای تشکیل دهنده این بخش ها توده پیل سوختی، منبع ذخیره سوخت، رطوبت زن های هوا و سوخت، کمپرسور، رادیاتور، پمپ خنک کننده و پمپ رطوبت زن هستند. در بخش اول مدل سازی در محیط سیمولینک نرم افزار متلب انجام شده است. اثرات دما، فشار، استوکیومتری هوا و رطوبت نسبی واکنش دهنده ها بر روی ولتاژ خروجی توده پیل سوختی تحقیق شده است. نتایج نشان می دهد که افزایش این چهار پارامتر همگی موجب افزایش ولتاژ توده پیل سوختی می شوند اما در این بین افزایش رطوبت نسبی تاثیر قابل ملاحظه ای بر روی ولتاژ خروجی دارد و واکنش دهنده ها قبل از ورود به پیل سوختی بایستی رطوبت زنی شوند. کمپرسور در حدود %25-20 توان تولیدی توسط توده پیل سوختی را مصرف می کند لذا انتخاب کمپرسوری با بازده بالا می تواند قدرت خالص خروجی و بازده کل را به میزان قابل ملاحظه ای افزایش دهد. ماکزیمم بازده کل سیستم در چگالی جریان های پایین اتفاق می افتد که کار در این محدوده موجب افزایش اندازه و در نتیجه قیمت توده پیل سوختی می شود لذا مطلوب است سیستم در چگالی جریان های متوسط (a/cm2 7/0) کار کند تا علاوه بر نزدیکی به نقطه ماکزیمم قدرت خالص خروجی از بازده کل نسبتا بالا نیز بهره مند باشد. در بخش دوم از این تحقیق با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی مختلف شرایط کاری بهینه شامل دما، فشار و استوکیومتری هوا برای دو تابع هدف بیشترین قدرت خالص خروجی میانگین و بیشترین بازده کل میانگین بدست آمده و با یک حالت غیر بهینه مقایسه شده است.
هادی جعفری علی اکبر بهبهانی نیا
هدف ازاین پایان نامه مدلسازی ترمواکونومیکی و بهینه سازی دو هدفه سیستم تولید همزمان توان و آب گرم با توجه به پتانسیل های بازیافت حرارت از نیروگاه ها می باشد. برای این منظور یک نیروگاه سیکل ترکیبی با بویلر بازیاب سه فشاره در نظر گرفته شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. این بررسی بر این فرض استوار می باشد که یک نیروگاه سیکل ترکیبی با هدف تولید توان و حرارت برای مصارف مشخص شده از ابتدا طراحی و ساخته می شود(gross fit). در این پژوهش ابتدا این سیستم مورد ارزیابی ترمودینامیکی و اگزرژتیکی قرار گرفت. سپس تحلیل اقتصادی با استفاده از روش trr انجام شد و قیمت محصولات تولیدی (توان و آب گرم) مشخص می گردد. در انتها سیستم مورد بررسی با استفاده از یک تابع دو هدفه اقتصادی و انتخاب چند متغیر تصمیم مورد بهینه سازی قرار گرفت و ساختار بهینه آن جهت دستیابی به بهترین توجیه اقتصادی تعیین می گردد. الگوریتم مورد استفاده در فرآیند بهینه سازی الگوریتم ژنتیک می باشد. لازم بذکر است ابتدا در محیط نرم افزار thermoflowشبیه سازی انجام گرفت و سپس مدل تولید شده بهمراه مدل اقتصادی در نرم افزار ees (engineering equation solver) مجددا مدلسازی گردید. نتایج حاصله نشان می دهد که در کدام شرایط حاکم بر نیروگاه تولید توان و آب گرم دارای بیشترین بازده و سود آوری خواهد بود.
هادی جعفری غلامرضا زارعی
even though, to date, a lot of studies have been conducted on the subject of politeness theory, there are very few studies regarding the applicability of this theory to translation between english and persian which shows the reason behind conducting the present study. this study was carried out with the aim of highlighting whether there is any difference between english and persian methods of using the politeness strategies that may lead to a difficulty of translation in the context of novel translation. further, it attempted to assess the quality of three different translations of the same specified novel, i.e. jane eyre, from english into persian. in order to answer the first question, brown and levinson’s politeness theory was utilized along with farahzad’s principles of translation quality assessment as the frameworks of analysis. to increase the consistency of the ratings, besides the researcher, two more raters were asked to assess the quality of translations. the data gathered, then, were put to spss software to calculate the inter-rater reliability. as to the first question, the results showed that there was relatively no difficulty in translating politeness strategies from english into persian. as to the second question, the results showed that the three persian translations of the novel were of different levels of quality. the results of this study can be used for different purposes such as translator training, literary translation courses, discourse analysis courses, and second language learning and teaching. the pragmatic results will also broaden the information as to the politeness theory in pragmatics.
حامد امامی حیدری هادی جعفری
هدف از این تحقیق ارزیابی اثرات برنجکاری در حاشیه زاینده رود بر کمیت آب رودخانه می باشد. با اندازه گیری تبخیر و تعرق برنج و تخمین میزان برداشت آب رودخانه زاینده رود در مقطع بین دو ایستگاه هیدرومتری پل کله و لنج در جنوب غرب اصفهان (شبکه سنتی زیر کشت برنج) به روش بیلان، دلایل کاهش شدید دبی رودخانه در فصل کشت مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور ابتدا داده های هواشناسی اخذ و با روش جرم مضاعف صحت سنجی گردید. سپس تبخیر و تعرق مرجع در سه ایستگاه زرین شهر، مبارکه و فلاورجان محاسبه شد و به ترتیب مقادیر 1758، 1690 و 1466 میلی متر در سال به دست آمد. با اعمال ضرایب گیاهی برنج با روش فائو 56، نیاز آبی واقعی برنج به صورت روزانه محاسبه گردید و نیاز آبی برنج (با احتساب نیاز آماده سازی زمین) در طول دوره رشد برای سه ایستگاه مذکور به ترتیب 1485، 1438 و 1224 میلی متر به دست آمد. حجم آب خالص مورد نیاز برای مساحت 6630 هکتاری شالیزارها حدود 77 میلیون متر مکعب برآورد گردید. با در نظر گرفتن راندمان آبیاری در مزارع برنج (50 درصد) حجمی معادل 111 میلیون متر مکعب از آب رودخانه در طی دوره کشت به اراضی شالیزاری در حواشی رودخانه اختصاص یافته است. این عدد تطابق خوبی با رقم به دست آمده از رابطه بیلان (100 میلیون متر مکعب) نشان می دهد. در نهایت تغییر فرضی در الگوی کشت منطقه، به عنوان راهکاری برای برداشت کمتر آب از زاینده رود مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور لوبیا، ذرت دانه ای، گردو، سیب و انگور انتخاب و نیاز آبی آن ها به ترتیب 739، 929، 1610، 1532 و 1411 میلی متر محاسبه شد. با جایگزینی این محصولات به جای برنج به ترتیب 27، 15، 24، 29 و 40 میلیون متر مکعب در حجم آب مصرفی کشاورزی صرفه جویی به عمل می آید که این مقادیر می تواند دبی حداقل 13/1 تا 3 متر مکعب در ثانیه را به دبی زاینده رود در کل سال اضافه نماید. این میزان از دبی را می توان به نیاز زیست-محیطی زاینده رود اختصاص داد.
عباس تیموری گیتی فرقانی تهرانی
رودخانه گرگانرود یکی از مهمترین رودخانه های استان گلستان است که نقش مهمی در تأمین آب این استان دارد. در این مطالعه به منظور ارزیابی کیفی رودخانه گرگانرود (در محدود? شهر گنبد) 30 نمونه آب، 6 نمونه فاضلاب و 10 نمونه رسوب بستر برداشت شد. به این منظور، غلظت آنیون و کاتیونهای اصلی، فسفات و نیترات (در نمونه های آب) و عناصر بالقوه سمّی در نمونه های رسوب با استفاده از روشهای استاندار اندازه گیری شد. نتایج حاصل از بررسی های هیدروشیمیایی نشان می دهد که تیپ اغلب نمونه های آب رودخانه گرگانرود و شاخه های فرعی به ترتیب سولفاته سدیک و بی کربناته سدیک می باشد. غلظت یونهای اصلی در بالادست محدود? مورد مطالعه بالابوده و اتصال شاخه-های فرعی باعث کاهش غلظت این یونها در آب رودخانه شده است. بنابراین ورود شاخه های فرعی باعث بهبود کیفی آب این رودخانه برای مصارف شرب و کشاورزی شده است. در طی مسیر رودخانه، فرآیند انحلال کانیها (ژیپس، هالیت و انیدریت) و تبادل یونی باعث افت کیفی آب شده است. فاضلاب ها و پساب های شهری ورودی به رودخانه از نظر غلظت یونهای یونهای اصلی در وضعیت مطلوب تری قرار دارند، بنابراین مهمترین عوامل افت کیفی آب رودخانه گرگانرود، فرآیندهای طبیعی می باشد. بررسی غلظت عناصر بالقوه سمّی با استفاده از شاخص های ژئوشیمیایی (ef، cf، pli) و تحلیل های آماری نشان دهنده تأثیر فعالیتهای انسانزاد (پساب کشاورزی و انواع پساب شهری) بر غلظت عناصر، در برخی ایستگاهها (به ویژه ایستگاههای محدود? شهر گنبد) می باشد، به طوری که غلظت عناصر pb، cd، cr، zn و as را به بالاتر از غلظت میانگین رسوبات جهانی رسانده است. نتایج حاصل از گونه سازی عنصر آرسنیک با استفاده از روش استخراج ترتیبی سه مرحله ای bcr نیز تأثیر منابع انسانزاد در آلودگی رسوبات را تأیید می کند.
حامد قناعتیان هادی جعفری
ترکیب شیمیایی آب زیرزمینی متأثر از عوامل مختلفی نظیر آب و هوا، زمین شناسی، ویژگی های هیدروژئولوژیکی آبخوان و البته عوامل انسانی نظیر کشاورزی (آب برگشتی ناشی از آبیاری) می باشد. با توجه به توسعه کشاورزی در دشت مجن از توابع شهرستان شاهرود در استان سمنان و احتمال آلودگی آبخوان در اثر آن، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی کیفی آبخوان مجن با تکیه بر آلودگی های ناشی از کشاورزی انجام شده است. به منظور دستیابی به این هدف ابتدا هیدروژئولوژی و هیدروشیمی آبخوان با استفاده از داده های کمی و کیفی پیزومترهای موجود در دشت مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین در تیر ماه 91 از تعداد 17 حلقه چاه کشاورزی نمونه برداری شده است. پارامترهای ec، ph و دما در صحرا و غلظت آنیون ها و کاتیون های اصلی (+na، mg2+، ca2+، hco3-، so42+، cl-) و همچنین نیترات و فسفات که از آلاینده های اصلی کشاورزی می باشند، در آزمایشگاه تعیین شده است. بر اساس نقشه هم پتانسیل آبخوان جهت کلی جریان آب زیرزمینی از سمت غرب به شرق می باشد. منطقه تغذیه آبخوان شامل بخش های غربی و شمال غربی و منطقه تخلیه شامل بخش جنوب شرقی آبخوان می باشد. سطح آب زیرزمینی در تعدادی از پیزومترها که در محدوده زمین های کشاورزی قرار گرفته اند، به مرور زمان حدود 4 تا 7 متر افزایش یافته که این موضوع می تواند مرتبط با تغذیه آبخوان از طریق آب برگشتی ناشی از فعالیت های کشاورزی باشد. بر اساس داده های کیفی پیزومترها، تیپ آنیونی غالب آب زیرزمینی از نوع بیکربناته بوده که در شمال منطقه به دلیل حضور رسوبات شیل و مارنی و تبخیری به تیپ آنیونی کلروه و سولفاته تغییر می یابد. بالاترین میزان پارامترهای هدایت الکتریکی (1332 میکروزیمنس)، سولفات (2/387 میلیگرم بر لیتر)، کلر (5/143 میلیگرم بر لیتر) و سدیم (2/78 میلیگرم بر لیتر) در بخش های شمالی آبخوان مشاهده می شود. بررسی کیفی آبخوان در محدوده زمین های کشاورزی بیانگر افزایش غلظت نیترات و فسفات می باشد. ارتباط مشخصی بین هدایت الکتریکی و غلظت نیترات و همچنین بین غلظت نیترات و عمق چاه ها دیده می شود. بالا بودن غلظت نیترات (میانگین غلظت حدود 7/63 میلی گرم بر لیتر) و فسفات (میانگین غلظت حدود 26/0 میلی گرم بر لیتر) در چاه های با عمق کمتر از 175 متر بیانگر سطحی بودن منشأ آنها در آبهای زیرزمینی منطقه بوده و تاثیر تخریبی کشاورزی بر کیفیت آبخوان مجن را تایید می نماید
زهرا تندیسه غلامحسین کرمی
شهر مشهد با وسعت بیش از 200 کیلومتر مربع در مرکز حوضه آبریز کشف رود و در دشت مشهد قرار گرفته است. با توجه به محدود بودن منابع آب و همچنین به برداشت بی رویه از آبخوان، ارتفاع سطح آب زیرزمینی در این دشت به طور مداوم در حال کاهش است به صورتی که میانگین افت سالیانه در این دشت 03/1 متر می باشد. هدف اساسی از انجام این تحقیق، مدل سازی ریاضی آبخوان شهر مشهد به منظور پیش بینی رفتار آبخوان برای شرایط مختلف از جمله تأثیر جمع آوری فاضلاب بر فرونشست زمین می باشد. برای دستیابی به این هدف از نرم افزار gms در قالب کد کامپیوتری modflow استفاده شده است. پس از جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از قبیل داده های پمپاژ، لاگ های حفاری مربوط به چاه ها، داده های سطح آب و دادههای ژئوفیزیکی، مدل مفهومی آبخوان آبرفتی شهر مشهد ساخته شد. مدل تهیه شده آبخوان با استفاده از داده های 17 حلقه چاه مشاهده ای طی شرایط پایدار (مهر 1387) و در شرایط ناپایدار (آبان 1387 تا مهر 1388) واسنجی گردید. پارامترهای k و sاز مهمترین پارامترهایی هستند که در این مراحل بهینه سازی می شوند. بر اساس نتایج حاصله مقادیر متوسط هدایت هیدرولیکی از 1 تا 16 متر بر روز و متوسط آبدهی ویژه از 00001/0 تا 25/0 متغیر است. تحلیل حساسیت مدل طراحی شده نسبت به تغییر پارامترهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله بیانگر این است که بیشترین حساسیت مدل مربوط به مقادیر پارامتر هدایت هیدرولیکی می باشد. بر اساس نتایج به دست آمده در مرحله صحت سنجی (آبان 1388 تا مهر 1389) درستی مدل ساخته شده مورد تأیید قرار گرفت. در نهایت از مدل صحت سنجی شده جهت پیش بینی وضعیت آینده آبخوان برای سناریوی توسعه شبکه جمع آوری فاضلاب و تأثیر آن بر سطح آب زیرزمینی استفاده شده و نتایج حاصله مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از اجرای مدل تهیه شده نشان می دهد که با تکمیل طرح جمع آوری فاضلاب و کاهش تغذیه آب زیرزمینی توسط فاضلاب، در پایان اجرای طرح سطح آب زیرزمینی با متوسط افت 16 متر مواجه می شود. با توجه به بافت خاک شهر مشهد و ضخامت آبخوان آبرفتی در این شهر میزان فرونشست منطقه بر پایه روابط زمین شناسی مهندسی قابل محاسبه است. میزان فرونشست در حالت فوق بحرانی از حداقل 50 سانتی متر تا حداکثر 250 سانتی متر در سطح شهر مشهد متغیر است. این پروژه توانایی و وسعت دید ما را برای برنامه ریزی استخراج از منابع آب زیرزمینی و مدیریت استانداردهای ساخت و ساز افزایش می دهد. کلمات کلیدی: شبکه جمع آوری فاضلاب، مدل سازی آبخوان ، gms، فرونشست
نسرین درزی حاجی سیامک رضازاده
موضوع تحقیق حاضر عبارت است از: "شناسایی گسل های کواترنری با استفاده از تغییرات سطح آب زیرزمینی شمال کلاته خان(شهرستان شاهرود)" می باشد. برای انجام این کار تحقیقی ابتدا با استفاده از تصاویر هوایی و ماهواره ای، نقشه چهارگوش زمین شناسی000,100:1 شاهرود و پیمایش های میدانی در سطح منطقه مطالعاتی نشانه هایی از وجود این گسل ها مانند قطع شدگی آبراهه ها، بالاآمدگی ، تغییر رنگ و وجود رودخانه فصلی شناسایی شد. پس از آن به منظور تحقیق و شناسایی کاملتر، داده های زمین لرزه های تاریخی و دستگاهی ، نقشه لرزه خیزی منطقه، که نشان دهنده فعالیت این گسل ها است، ترسیم گردید. گام بعدی به منظور بررسی تاثیر گسل های شناسایی شده بر کیفیت و کمیت آب زیرزمینی نقشه سطح ایستابی و نمودارهای هیدروژئوشیمی با کمک نرم افزارهای جی آی اس 9.3،فتوشاپ، آفیس ترسیم و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. که این نقشه ها تاثیر عملکرد این گسل ها در کیفیت و کمیت آب زیرزمینی به وضوح نشان می دهد. از سوی دیگر با بهره جستن از داده های ژئوالکتریک دشت شاهرود که وجود یکی از این گسل ها را به صورت قطع شدگی در لایه های نفوذناپذیر سنگ بستر و لایه نفوذ پذیر آبخوان و اختلاف مقاوت لایه ها نشان می دهد. تاکنون بررسی های چندانی در داخل وخارج بر روی گسله های آبرفتی(گسله هایی که آبرفت و نهشته های سنگ نشده را می برند) و چگونگی رفتار آن ها در جابه جایی آب زیرزمینی نشده است از این رو گستردگی و فراوانی گسله های کواترنری در دشت شاهرود و شواهد آشکار آن در منطقه می توان پروژه تحقیقاتی حاضر را با هدف بررسی این موضوع تعریف کرد. در روند و پیکره تحقیق، فصل اول به کلیاتی اختصاص داده شده است که از الزامات اساسی تحقیق است و در آن بیان مسئله و اهداف تحقیق ذکر گردیده است. در فصل دوم به تحقیقات زمین شناسی مرتبط با موضوع، و در فصل سوم به متدولوژی تحقیق و جمع آوری اطلاعات پرداخته شده است و بالاخره در فصل چهارم نتیجه گیری و پیشنهادات مورد دقت و توجه قرار گرفته است. مقالات استخراج شده از این پایان نامه: 1-لرزهخیزی گسل های کوارترنری شمال وجنوب خاوری منطقه کلاتهخان(شهرستان شاهرود) نخستین همایش ملی آسیبشناسی وبرنامه ریزی اثرات زلزله در 21 مردادماه استان آذربایجان شرقی در تاریخ 11 دی 1391 2-شناسایی گسلهای کواترنری با استفاده از تاثیر آن در هیدروشیمی آبزیرزمینی شمال کلاتهخان پنجمین همایش دانشکده فنی ومهندسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر درتاریخ 22 آذر 1391
محسن شهبازی محمد تقی دستورانی
دشت خانمیرزا با وسعت حدود 146 کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران، و در استان چهارمحال وبختیاری واقع شده است. عمده تغذیه این آبخوان از ارتفاعات جنوب و شمال غربی این دشت تأمین می شود. محدود بودن منابع آب در این منطقه و برداشت روزافزون از آب های زیرزمینی، به خصوص از اوایل دهه 70 شمسی به بعد (از سال1360)، موجب افت سطح ایستابی آبخوان گردیده است. در این مطالعه تغییرات سطح ایستابی دشت خانمیرزا با مدل کامپیوتری gms شبیه سازی شد. برای واسنجی مدل از داده های اندازه گیری شده در سالهای 1382 تا 1390 استفاده گردید. تخمین پارامترهای هدایت هیدرولیکی، ضریب ذخیره و میزان تغذیه با استفاده از پکیج pest با تطابق ارتفاع سطح ایستابی اندازه گیری شده و بدست آمده از اجرای مدل انجام پذیرفت. نتایج مدل شامل پیش بینی تغییرات سطح ایستابی آبخوان دشت خانمیرزا در 7 سال آینده می باشد. در نهایت 11 گزینه مختلف مدیریت برداشت از آب های زیرزمینی برای مدل تعریف و اثر آن ها مورد بررسی قرار گرفت. در پایان تحقیق نشان داده شد که بهترین راه مدیریت آبخوان، استفاده از ترکیب سناریو های مدیریتی با استفاده از مدل ویپ می باشد.
ملیحه شیرافکن نژادفسایی هادی جعفری
حوضه آبریز بهاباد در استان یزد بخشی از بزرگ حوضه کویر لوت بوده و آبخوانی آزاد به مساحت 366 کیلومتر مربع را در بر می گیرد. در این مطالعه به بررسی کمیت و کیفیت این آبخوان پرداخته می شود. آب زیرزمینی در دشت بهاباد برای بخش های کشاورزی و صنعت مورد استفاده قرار می گیرد. به علت وابستگی و نیاز شدید این بخش ها به آب زیرزمینی سالانه افت زیادی در آبخوان ایجاد می گردد. تجمع چاه های بهره برداری به ویژه چاه های صنعتی در بخش مرکزی دشت، سبب فروافتادگی در سطح ایستابی و تمرکز جریان به سمت این چاه ها شده در نتیجه الگوی جریان در بخش های جنوبی و شمالی از هم متفاوت شده است. هیدروگراف معرف آبخوان در یک دوره ده ساله میانگین افت سالیانه 60 سانتی متر برای منطقه جنوبی و 40 سانتی متر برای منطقه شمالی دشت را نشان می دهد. بر اساس بیلان آب آبخوان بهاباد برای سال آبی 90-1389 میزان ورودی ها به آبخوان در بخش های جنوبی و شمالی به ترتیب 9/20 و 8/6 میلیون متر مکعب بوده که از مجموع خروجی ها که به ترتیب برای بخش های جنوبی و شمالی 9/33 و 6/8 میلیون متر مکعب است، کمتر می باشد. همچنین برداشت مطمئن از سفره در این سال آبی برای بخش های جنوبی و شمالی به ترتیب حدود 3/22 و 7/3 میلیون متر مکعب برآورد شده است. میزان کل آب بهره برداری از تغذیه طبیعی سفره و برداشت مطمئن بیشتر بوده که این موضوع سبب کسری مخزن آب زیرزمینی و بیلان منفی آبخوان شده و در نتیجه افت سطح آب زیرزمینی را در پی داشته است. برای رسیدن به برداشت مطمئن در منطقه بایستی به مدیریت برداشت جهت مصارف مختلف در هر دو بخش کشاورزی و صنعتی پرداخته شود. همچنین بررسی کیفی آبخوان بهاباد نشان می دهد با افزایش عمق میزان املاح و هدایت الکتریکی آبخوان افزایش یافته است در نتیجه با افزایش افت سطح آب زیرزمینی، آب برداشتی از کیفیت نامناسب تری برخوردار خواهد بود. تیپ غالب آب در آبخوان بهاباد از نوع کلروره- سدیک می باشد. میانگین هدایت الکتریکی آبخوان حدود 4505 میکروموس بر سانتی متر بوده و روند افزایشی هدایت الکتریکی بیانگر تخریب کیفیت آن با گذشت زمان می باشد.
محدثه ولی زاده هادی جعفری
دشت شاهرود با وسعت حدود 540 کیلومتر مربع در مسیر جاده اصلی تهران- مشهد در استان سمنان قرار گرفته است. در تحقیق حاضر با هدف بررسی انتقال آلاینده نیترات در آبخوان شاهرود ابتدا مدل جریان آب زیرزمینی با استفاده از نرم افزار modflow تهیه و سپس انتقال آلاینده نیترات از طریق کد mt3dms شبیه سازی شده است. پس از وارد کردن اطلاعات اولیه به مدل جریان، واسنجی مدل پایدار جریان آب زیرزمینی براساس میانگین داده ها در 4 ماه آخر سال 86 انجام شد. مدل ناپایدار جریان آب زیرزمینی نیز از اسفند ماه سال 86 تا اسفند ماه سال 88 به مدت 25 ماه کالیبره شد. مقادیر و منطقه بندی هدایت هیدرولیکی و آبدهی ویژه در طی کالیبراسیون حالت پایدار و ناپایدار واسنجی شد. سپس از فروردین تا اسفند 89 به مدت 12 ماه صحت سنجی شد. به منظور ساخت مدل انتقال آلاینده ی نیترات در دشت شاهرود، ابتدا مدل جریان آب زیرزمینی از تیرماه82 تا مهرماه 84 به مدت 25 ماه اجرا شد. سپس اطلاعات مورد نیاز مدل انتقال نیترات شامل شرایط اولیه، شرایط مرزی و مکانیسم های انتقال آلاینده ی نیترات (همرفت، پراکندگی، انتشار و واکنش های شیمیایی) وارد مدل گردید. مدل انتقال آلاینده ی نیترات در محدوده ی شهری از سال 82 تا 84 مورد واسنجی قرار گرفت. غلظت نیترات در منطقه ی شهری از 5/5 میلی گرم بر لیتر تا 140 میلی گرم بر لیتر متغیر می باشد. وجود منطقه با هدایت هیدرولیکی 1 متر بر روز در غرب منطقه و مخروط افت ناشی از تمرکز بالای چاهها در جنوب منطقه شهری مانع از گسترش آلودگی نیترات در این جهات می شود. جهت جریان آب زیرزمینی و هدایت هیدرولیکی منطقه بیش ترین تاثیر را در انتقال آلاینده ی نیترات دارند. بر اساس نتایج حاصل از واسنجی مدل انتقال آلاینده ی نیترات غلظت نیترات در فاضلاب ورودی به آبخوان در مناطق مختلف شهر از 70 تا 450 میلی گرم بر لیتر متغیر می باشد. غلظت نیترات در آب برگشتی زمین های کشاورزی در طی فرایند واسنجی مدل انتقال آلاینده ی نیترات حدود 200 میلی گرم بر لیتر محاسبه گردید. با توجه به حجم آب برگشتی کشاورزی هر ساله حدود 6/1938 تن نیترات (152 کیلوگرم نیترات در هر هکتار) از زمین های کشاورزی دشت شاهرود فروشویی می شود. همچنین محدوده ی خطر نیترات در محدوده ی شهری و میرایی نیترات پس از حذف منابع آلاینده بررسی شده است. بررسی روند میرایی نیترات در آبخوان شاهرود پس از حذف منابع آلاینده و با فرض ثابت بودن شرایط محیطی نشان می دهد که حداکثر غلظت نیترات پس از 5 سال اجرای مدل به کمتر از 100 میلی گرم بر لیتر کاهش می یابد. نتایج حاصل از بررسی روند میرایی نیترات در محدوده ی کشاورزی بیانگر این است که خطوط هم غلظت نیترات در محدوده ی کشاورزی تغییر چشم گیری را در طی اجرای مدل نشان نمی دهد. مدت زمان کم اجرای مدل برای بررسی میرایی و کم تر بودن حجم آب برگشتی کشاورزی در مقابل حجم آب زون اشباع آبخوان دلیل احتمالی این موضوع می باشد.
هادی جعفری ناصر ایزدی نیا
هر ساله درصد بسیار بالایی از اعتبار بودجه کل کشور، برای اجرای طرح های تملک دارایی های سرمایه ای اختصاص می یابد. اما سیستم حسابداری و گزارشگری فعلی دارایی های سرمایه ای دارای نارسائی های عمده ای می باشد. بنابراین وجود یک سیستم حسابداری و گزارشگری مطلوب با توجه به شرایط محیطی ایران ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش با استفاده از روش دلفی، اطلاعات مورد نیاز جهت پاسخ به پرسش های پژوهش جمع آوری گردید. توجه به اطلاعات به دست آمده از سوال اول، نارسائی های سیستم حسابداری و گزارشگری دارایی های سرمایه ای در چهار حوزه ؛ الف- عدم استقرار نظام حسابداری و گزارشگری مالی مطلوب ب- کیفیت نامناسب گزارش های ارائه شده در ارتباط با طرح های تملک دارایی های سرمایه ای ج- مشکلات موجود در فرآیند حسابرسی طرح-های تملک دارایی های سرمایه ای و د- مدیریت مالی نامناسب طرح های تملک دارایی سرمایه ای مورد کاوش قرار گرفت. با توجه به نتایج آزمون انجام شده در ارتباط با هریک از عوامل، مشخص گردید که اعضاء گروه دلفی در مورد عدم انطباق سیستم فعلی حسابداری و گزارشگری دارایی های سرمایه ای در واحدهای دولتی ایران با استانداردهای متداول حسابداری دولتی اتفاق نظر داشته و تفاوت معناداری در این خصوص بین دیدگاه آنان وجود ندارد. در ارتباط با سوال دوم تحقیق که بیانگر تعیین ویژگی های مطلوب گزارشگری دارایی های سرمایه ای می باشد، با توجه به نتایج آزمون صورت گرفته، می توان بیان نمود که اعضاء گروه دلفی در خصوص 17 عامل مطروحه به عنوان ویژگی های مطلوب گزارشگری دارایی های سرمایه ای نیز اتفاق نظر داشته و تفاوت معناداری در دیدگاه آنان وجود ندارد.
هادی جعفری علیرضا بابایی
تعداد 5 گونه (14 اکوتیپ) گل لاله واژگون (5 گونه مختلف از جنس fritillaria) با روش اسکواش و استواورسئین 1% (w/v) مورد ارزیابی کاریوتیپی قرار گرفتند. پارامترهای کروموزومی و کاریوتیپی شامل طول بازوی کوتاه و بلند، طول و حجم کروموزوم، نسبت بازوها، r-value، طول نسبی کروموزوم (rl)، درصد شکل کروموزوم، اختلاف دامنه طول نسبی، درصد شکل کلی کاریوتیپ، شاخص های تقارن، سانترومری و پراکندگی، طول کل کروماتین و ضریب تغییرات محاسبه شد. تجزیه واریانس داده ها تفاوت معنی داری بین گونه ها از نظر پارامترهای طول بازوی کوتاه (s)، طول بازوی بلند (l) و تقارن سانترومری (ci%) و اکوتیپ (گونه) از نظر پارامترهای طول بازوی بلند (l) و حجم کل کروموزوم (tcv) نشان داد. تمام گونه ها دیپلوئید (24 = x2 =n 2) بودند و ماهواره ها از لحاظ تعداد (4-1 جفت) و اندازه µm) 01/3-27/1) متفاوت بودند که غالبا روی بازوهای بلند قرار داشتند. میانگین طول کروموزوم ها در گونه ها µm 85/16 (mµ 63/18-20/14) تعیین گردید. چهار نوع کروموزوم "m"، "sm" ، "st" و "t" فرمول های کاریوتیپی مختلفی را تشکیل دادند: وجود کروموزوم اخیر برای اولین بار گزارش می شود. کاریوتیپ ها در گروه b3، b4 و a3 طبقه بندی استبینز و در 4 دسته متفاوت بر اساس دو شاخص a1 و a2 رومرو زارکو قرار گرفتند. با استفاده از شاخص های s%، cv% وdi ، گونه ها از نظر تقارن کاریوتیپی متفاوت بودند:s1 نامتقارن ترین و s3 متقارن ترین کاریوتیپ، شناخته شدند. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی و تجزیه خوشه ای ،گونه ها در 3 گروه قرار گرفتند. گروه اول شامل s1،s5، گروه دوم s4 وs2 ، گروه سوم s3 بود. این مطالعه تنوع درون و بین گونه ای در گل لاله واژگون مورد مطالعه را نشان می دهد.
مریم حیات الغیب افشین قشلاقی
رودخانه کاکارضا یکی از رودخانههای مهم استان لرستان است، که در حوضه آبگیر چغلوندی جریان دارد. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی کیفیت هیدروشیمیایی آب و ژئوشیمی رسوبات بستر رودخانه و بررسی شدت آلودگی آنها است. برای این منظور 15 نمونه آب و 15 نمونه رسوب در طول رودخانه برداشت گردید. جهت بررسی کیفیت آب رودخانه غلظت آنیونها و کاتیون های اصلی، نیترات و فلزات سنگین اندازهگیری شد. همچنین غلظت فلزات سنگین و برخی پارامترهای فیزیکوشیمیایی (میزان ماده آلی، بافت و ph) در نمونههای رسوب با استفاده از روشهای استاندارد اندازهگیری شد. نتایج حاصل از بررسیهای کیفی نمونههای آب نشان میدهد که کیفیت آب بیشتر تحت تأثیر واحدهای سنگی (به ویژه سازندهای آهکی) است. غلظت یونهای اصلی در طول رودخانه تقریباً روند کاهشی نشان میدهد که علت آن رقیقشدگی آب رودخانه به علت افزایش دبی در طول رودخانه است. تیپ آب رودخانه بیکربناته کلسیک و ph آن قلیایی بدست آمد که در رده آبهای سخت قرار میگیرد. فرآیندهای مانند انحلال، تبادل یونی و ورودیهای انسانزاد موجب تغییرات غلظت آنیونها و کاتیونها و نهایتاً تغییر کیفیت آب رودخانه شدهاند. همچنین با محاسبه شاخص اشباعشدگی مشخص شد که نمونههای آب نسبت به کانیهای کلسیت، دولومیت و آراگونیت در حالت نزدیک اشباع و نسبت به ژیپس، هالیت و انیدریت حالت تحت اشباع دارند. آب رودخانه همچنین از نظر شرب بر اساس نمودار شولر در رده خوب و از نظر مصارف کشاورزی بر اساس نمودار ویلکاکس کمی شور و مناسب برای آبیاری است. از نظر غلظت فلزات سنگین آب رودخانه کاکارضا آلودگی نشان نمیدهد. در مورد نمونههای رسوب نتایج حاصل از دانهسنجی نشان داد که رسوبات رودخانه دارای چهار بافت گراول ماسهای، ماسه گراولی، گراول، ماسهای گلی و گراول است. دامنه تغییرات ماده آلی در نمونههای رسوب کم میباشد، همچنین ph نمونهها به علت آهکی بودن سازندهای اطراف رودخانه در رده قلیایی قرار می گیرد. نتایج اندازهگیریهای ژئوشیمیایی بر روی نمونههای رسوب نیز نشان داد که مس و نیکل در برخی نقاط و کادمیم در تمامی نقاط نمونهبرداری دارای غلظتی بالاتر از میانگین جهانی رسوبات غیرآلوده هستند، در حالی که سرب، آهن، کروم، روی و آرسنیک پایین تر از آن می باشند. محاسبه میانگین ضریب غنیشدگی نیز مشخص ساخت که رسوبات نسبت به کروم بدون غنیشدگی، نسبت به نیکل بدون غنیشدگی تا غنیشدگی اندک، نسبت به مس بدون غنیشدگی تا غنیشدگی اندک، نسبت به روی غنیشدگی اندک، کادمیم غنیشدگی متوسط تا نسبتاً شدید، نسبت به سرب بدون غنیشدگی تا غنیشدگی اندک و نسبت به آرسنیک غنیشدگی متوسط تا نسبتاً شدید است. با محاسبه ضریب زمینانباشت نیز معلوم گردید که فلزات کروم، آهن، نیکل،مس، سرب و آرسنیک در تمام ایستگاههای نمونهبرداری در رده غیر آلوده قرار میگیرند و کادمیم در ایستگاه شماره 2 در رده غیرآلوده، در ایستگاه شماره 4 در رده کمی آلوده و در سایر ایستگاهها در رده غیر آلوده تا کمی آلوده قرار میگیرد. براساس نتایج حاصل از تحلیل آماری چند متغیره نیز میتوان چنین استنباط کرد که فلزات آهن، نیکل، روی و کروم دارای منشاء عمدتاً زمین زاد بوده و فلزات سرب، کادمیم و آرسنیک به احتمال زیاد دارای منشاء انسانزاد هستند.
زهرا آتش سودا گیتی فرقانی
رودخانه بشار به طول 190 کیلومتر، یکی از رودخانههای دائمی و پرآب استان کهگیلویه و بویراحمد است که از شهرستان یاسوج عبور می کند. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفیت آب و بررسی ویژگی های هیدروشیمیایی این رودخانه در محدودهی شهر یاسوج تا محل اتصال شاخه کبگیان می باشد. بعد از جمعآوری اطلاعات مقدماتی از محدودهی مورد مطالعه، از 16 ایستگاه در مسیر شاخهی اصلی بشار و شاخههای فرعی مهریان، کریک و کبگیان نمونه برداری شده و پارامترهای فیزیکوشیمیایی (ph، ec، tds)، غلظت آنیون ها و کاتیون های اصلی و غلظت فلزات سنگین با استفاده از روش های استاندارد اندازهگیری شد. کیفیت آب رودخانه با استفاده از محاسبه ضرایب لانژلیه و شاخص آلودگی و ترسیم نمودارهای پایپر، ویلکاکس و شولر ارزیابی شد و مقادیر بدست آمده با استاندارد سازمان بهداشت جهانی مقایسه گردید. ph همه ی نمونههای مورد مطالعه به دلیل رخنمون گسترده سازندهای آسماری و پابده در منطقه قلیایی (میانگین 8/12) می باشد. مقدار ec (میانگین 318) و tds (میانگین 238/72) نمونههای آب متغیر می باشد و تحت تأثیر انحلال کانیهای تبخیری سازند گچساران و تخلیهی فاضلابهای مختلف قرار دارد. برای تعیین منشأ احتمالی یون های اصلی و فرآیندهای حاکم بر ویژگی های هیدروشیمیایی نمونهها، از نسبتهای یونی، شاخص اشباع و نمودارهای پراکندگی استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که غلظت سدیم، کلر و پتاسیم توسط فرآیند تبادل یونی طبیعی و معکوس و انحلال کانیهای تبخیری موجود در سازند گچساران کنترل می شود. غلظت منیزیم و کلسیم توسط فرآیند تبادل یونی معکوس و انحلال کربناتها کنترل میشود. غلظت سولفات نیز متأثر از انحلال کانیهای تبخیری و تخلیه فاضلاب ها به رودخانه است. غلظت بیکربنات در نمونههای مورد مطالعه توسط کانیهای کربناتی کنترل میشود. تیپ اغلب نمونهها از نوع بیکربناته کلسیک میباشد. بر اساس نمودار شولر و ویلکاکس همهی نمونههای آب در ردهی خوب و مناسب برای مصارف آشامیدنی و کشاورزی قرار میگیرند. محاسبه ضریب لانژلیه کیفیت آب را در رده ی رسوبگذار برای مصارف صنعتی قرار می دهد که ناشی از سختی بالای آب است. محاسبه سختی کل نشان میدهد که همهی نمونهها در ردهی سخت (سختی کل بالای 150 در همه ی نمونه ها) قرار دارند. غلظت فلزات سنگین مس و روی در همهی نمونهها بالاتر از میانگین غلظت جهانی این عناصر در آبهای سطحی است و توسط ورود روانابهای شهری و کشاورزی به رودخانه کنترل میشود. محاسبه شاخص آلودگی برای فلزات روی و مس، بیانگر درجه ی پایین آلودگی آب رودخانه بشار (cd<1) نسبت به این فلزات است.
مهین اسماعیلی هادی جعفری
تالاب میانگران که یک منبع آب ضروری جهت تغذیه آبهای زیرزمینی، کشاورزی و محیط زیست پرندگان نادر در استان خوزستان میباشد، تحت تأثیر منابع آلاینده مختلف نظیر فاضلابهای شهری و روستایی و پسابهای کشاورزی قرار دارد. این مطالعه به بررسی و ارزیابی تأثیر منابع آلاینده بر کیفیت تالاب پرداخته است. به این منظور 29 نمونه آب (24 نمونه از آب تالاب و 5 نمونه از ورودیهای تالاب) برداشت شده و غلظت یونهای اصلی، نیترات، فسفات و برخی فلزات سنگین در آنها اندازهگیری شد. نتایج نشان میدهد تیپ آب ورودیها بیکربناته کلسیک و بیکربناته منیزیک میباشد. غلظت نیترات در تمام نمونههای مربوط به ورودیهای تالاب میانگران کمتر از حد مجازwho است. غلظت فسفات بیشتر از مقدار حد مجاز یوتروفیک بوده، که این موضوع میتواند پدیده زیست انباشتگی را در تالاب در پی داشته باشد. غلظت عناصرcd ،pb ،as ،zn ،ni ،cr ، fe و al مربوط به تمام ورودیها در مقایسه با حد مجاز استاندارد بهداشت جهانی بیشتر میباشد. همچنین غلظت فلزات سنگین و سمی asو cdدر مقایسه با حد مجاز آب آبیاری بیشتر میباشد. حداکثر بار آلودگی مربوط به ورودی i2 (فاضلاب شهر ایذه) بوده که متأثر از آلودگیهای فاضلاب شهری، غلظت بسیار بالایی از عناصر آرسنیک، کادمیوم و روی نشان میدهد. نتایج بررسی کیفی نمونههای آب تالاب میانگران نشان میدهد اغلب نمونههای تالاب تیپ بیکربناته کلسیک و بیکربناته منیزیک دارند. غلظت فسفات در تمام نمونهها بیشتر از حد مجازی یوتروفیک میباشد. این موضوع نشان میدهد که در تالاب شرایط یوتروفیک حاکم میباشد. که نمونههای تالاب میانگران در مقایسه با استاندارد سازمان بهداشت جهانی به عناصری از قبیلcd ، pb،as ،zn ،ni ،cr ، feو alآلوده میباشند. غلظت فلزات سنگین asو cd در تالاب در مقایسه با استاندارد آبیاری بیشتر میباشند. بررسی تغییرات مکانی این فلزات نشان میدهد بیشترین آلودگی مربوط به قسمت جنوب و شمال غرب تالاب بوده که به ترتیب تحت تأثیر ورودی فاضلاب شهری (i2) و زهکشی روانابهای سطحی از روستاهای واقع در شمال غرب تالاب (آبراهه i6) میباشند. تمام نمونههای تالاب دارای شاخص فلزی بیشتر از حد آستانه بوده، که این موضوع عمدتاً به دلیل غلظت بسیار بالای asو cd میباشد.
خلیل عرفان هادی جعفری
به آبخوان¬هایی که از دو یا بیش از چند لایه آبدار تشکیل شده باشد، آبخوان چند لایه گفته می-شود. این آبخوان¬ها می¬توانند از یک لایه آبدار آزاد و چند لایه آبدار محبوس تشکیل شده باشند. برای بررسی جریان آب زیرزمینی در آبخوان¬های چند لایه از لاگ¬های لیتولوژی، تراز سطح ایستابی و تراز پیزومتری، نتایج آزمون پمپاژ و خصوصیات هیدروشیمیایی استفاده می¬گردد. دشت مرند از جمله مناطقی است که از وجود منابع آب سطحی دائمی بی بهره بوده و بهره¬برداری بیش از اندازه از منابع آب زیرزمینی باعث افت سطح آب زیرزمینی شده است. براساس نتایج داده¬های ژئوفیزیکی و لاگ¬ چاه¬های حفر شده در این دشت آبخوان¬، از نوع چند لایه¬ای تشخیص داده شده است. در قسمت شرق، آبخوان از نوع آزاد بوده و از قسمت میانی آبخوان تا انتهای غربی آن علاوه بر لایه آزاد یک لایه آبدار محبوس نیز گسترش دارد. بررسی نوسانات در چاه¬های مشاهده¬ای (گمانه¬های حفر شده در لایه آزاد) نشان می¬دهد سطح ایستابی دارای روند کاهشی با متوسط نرخ افت 49/0 متر بر سال می¬باشد. بررسی نوسانات در پیزومترها (گمانه¬های حفر شده در لایه آبدار محبوس) نیز روند کاهشی سطح پیزومتری با نرخ افت 7/0 متر بر سال را نشان می¬دهد. خطوط هم پتانسیل در لایه آزاد نشان می¬دهد که این لایه از حاشیه جنوب شرقی، شمالی و شرقی تغذیه و از سمت غرب تخلیه می¬گردد. لایه آبدار محبوس نیز از سمت جنوب شرق تغذیه و از سمت غرب تخلیه می¬شود. با توجه به ضخامت لایه ناتراوا و برداشت همزمان چاه¬ها از هر دو لایه امکان تبادل بین لایه¬های آبدار آزاد و محبوس از طریق لایه ناتراوا بعید به نظر می¬رسد. لیکن امکان تبادل از طریق چاه¬های بهره¬برداری در مواقعی که بهره¬برداری از آنها صورت نمی¬گیرد به دلیل وجود اختلاف انرژی (حداقل 5 متر و حداکثر 55 متر) محتمل می¬باشد. بررسی داده¬های کیفی نشان داد که تیپ آب در لایه آبدار آزاد در قسمت جنوب شرق آبخوان بی¬کربناته و در نواحی دیگر کلروره می¬باشد. تیپ آب در لایه آبدار محبوس از نوع تیپ بی¬کربناته می¬باشد. میزان هدایت الکتریکی در لایه آبدار آزاد از 335 میکروزیمنس بر سانتی¬متر در جنوب شرق تا 4800 میکروزیمنس بر سانتی¬متر در نواحی غرب لایه می¬رسد. میزان آن در لایه آبدار محبوس از 818 میکروزیمنس بر سانتی¬متر در مقطع ورودی لایه تا بیش از 2000 میکروزیمنس بر سانتی¬متر در محل خروجی لایه می¬رسد. تشابه تیپ آب زیرزمینی و هدایت الکتریکی در لایه آبدار محبوس با قسمت جنوب شرقی لایه آبدار آزاد نشانگر تغذیه لایه آبدار محبوس از این ناحیه می¬باشد. بررسی نتایج آزمون¬های پمپاژ انجام گرفته برای هر دو لایه مقادیر 200 تا 600 متر مربع بر روز را برای لایه آبدار آزاد و مقادیر 200 تا 400 متر مربع بر روز را برای لایه آبدار محبوس نشان می¬دهد.
هادی جعفری یاسر صمیمی
یکی از تصمیمات مهم در موسسات مالی ارزیابی اعطای تسهیلات و کاهش ریسک اعتباری است. ارزیابی صحیح ریسک اعتباری مشتریان به روش سنتی و استفاده از کارشناسان خبره با محدودیت هایی از قبیل هزینه بالا و زمان بر بودن فرایند اعتبارسنجی مواجه است. حال با توجه به حجم عظیم داده های اعتباری مشتریان، داده کاوی می تواند جهت دسته بندی و شناسایی مشتریان خوش حساب و بدحساب مورد استفاده قرار گیرد. اما در بیشتر موارد، داده های اعتباری از مشکل عدم توازن رنج می برند که موجب شده است اکثر الگوریتم های دسته بندی نتیجه قابل قبولی را تولید نکنند. بدین منظور در این پایان نامه، یک مدل آنسامبل ترکیبی ارائه شده است که بررسی های انجام شده نشان از برتری این مدل بر مدل های موجود دارد. برای اعتبارسنجی مدل از مجموعه داده بیمه ای کاراوان و داده های اعتباری آلمان استفاده شده و نهایتا مدل بر روی داده های بیمه بدنه شرکت بیمه ملت پیاده سازی شد. نتایج بدست آمده بر اساس معیار سطح زیر آر او سی برای مجموعه داده های کاراوان، آلمان و بیمه ملت به ترتیب عبارتند از 0.670 – 0.770 – 0.707 که در مقایسه با سایر مدل های معتبر پیاده سازی شده بهتر هستند. بر اساس نتایج بدست آمده از تحلیل داده های بیمه ملت، مشتری جدیدی که شامل تخفیف بالای 17.8% می شود، با احتمال خیلی زیاد خساتی را به شرکت بیمه تحمیل نخواهد کرد. همچنین بر اساس صفات استخراج شده برای تحلیل، درصد تخفیف، نوع وسیله، استان، مورداستفاده و سال ساخت به ترتیب از اهمیت بیشتری برخوردارند.
محمد مسموعی هادی جعفری
دشت هرات در فاصله 240 کیلومتری جنوب شهرستان یزد قرار گرفته است. این دشت یکی از دشت های نسبتاً وسیع در استان یزد بوده که به عنوان یکی از مناطق کشاورزی محسوب می گردد. بر اساس مطالعه هیدروگراف معرف آبخوان، سطح ایستابی دارای روند نزولی بوده و میزان افت سطح آب برای دوره 25 ساله مهر 68 تا بهمن 93 معادل 12/71 متر بوده که متوسط افت سالانه 50 سانتی متر می باشد. با بررسی هیستوگرام بارش در طول سال های آماری 93-1368 مشاهده گردید مقدار بارش از سال 82 به بعد کاهش محسوسی داشته و همچنین پراکندگی بارش ها افزایش یافته است. با توجه به هیدروگراف معرف آبخوان به همراه بارش، سطح ایستابی از سال 83 به بعد روند نزولی کاملاً مشخصی داشته که با کاهش بارندگی از این سال به بعد مطابقت دارد. لازم به ذکر است از اوایل دهه 80 دمای هوا به صورت واضحی افزایش یافته که این افزایش می تواند ضمن افزایش تبخیر و تعرق سبب افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی و کاهش سطح آب زیرزمینی گردد. بررسی ارتباط نوسان سطح ایستابی با برداشت از منابع آب زیرزمینی نشان می دهد که تعداد کل چاه ها، متوسط ساعت کارکرد چاه ها و به تبع آن مقدار تخلیه از منابع آب زیرزمینی از سال 1374 تا 1388 افزایش یافته که این عامل نیز می تواند یکی از دلایل افزایش شیب هیدروگراف از سال 1383 به بعد معرفی گردد. با توجه به نتایج حاصل از سری زمانی تأخیر زمانی محاسبه شده بین بارش و سطح ایستابی توسط دو روش تابع همبستگی متقابل و طیف متقابل از 1 تا 5 ماه محاسبه گردید. به منظور تخمین تغذیه به آبخوان هرات مقدار آبدهی ویژه با توجه به دانه بندی بافت خاک در لاگ های حفاری 7 درصد در نظر گرفته شد. مقدار میانگین تغذیه محاسباتی با روش نوسان سطح ایستابی معادل 15/29میلیون مترمکعب می باشد. ترسیم سری زمانی تغذیه همراه بارش به دفعات آن نشان می دهد هماهنگی بسیار خوبی بین آن ها وجود دارد. رابطه تغذیه و نسبت بارش به دفعات بارش از ضریب همبستگی مناسبی (r2=0.79) برخوردار می باشد که نشان دهنده ارتباط نزدیک این دو پارامتر می باشد.
شادی ابوالحسنی الماسی هادی جعفری
دشت شاهرود با وسعتی حدود 540 کیلومتر مربع در استان سمنان قرار دارد. با توجه به اهمیت منابع آب زیرزمینی در این دشت که برای مصارفی نظیر شرب، کشاورزی و صنعت مورد استفاده قرار می گیرد، مطالعه آسیب پذیری و شناسایی مناطق مستعد آلودگی آبخوان برای توسعه و مدیریت بهینه منابع ارزشمند آب ضروری به نظر می رسد. در این تحقیق آسیب پذیری ذاتی آبخوان دشت شاهرود با استفاده از روش دراستیک (drastic) مورد بررسی قرار گرفته است. لایه های اطلاعاتی این روش، عمق آب زیرزمینی (d)، تغذیه (r)، محیط آبخوان (a)، بافت خاک سطحی (s)، توپوگرافی (t)، اثر منطقه غیراشباع (i) و هدایت هیدرولیکی (c) در محیط gis تهیه، رتبه دهی و وزن دهی گردید. سپس با هم پوشانی و تلفیق آن ها نقشه پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان دشت شاهرود و نیز شاخص دراستیک بدست آمد. شاخص دراستیک برای دشت شاهرود بین 28 تا 148 برآورد گردید. با توجه به پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان، منطقه شهری و بخش های جنوبی منطقه آسیب پذیری بالا و سایر مناطق آسیب پذیری متوسط تا کم را نشان می دهد. به طور کلی می توان گفت که نزدیک بودن سطح آب زیرزمینی به سطح زمین در قسمت های جنوبی آبخوان و درشت دانه بودن بافت خاک سطحی در حاشیه شمالی آبخوان، سبب آسیب پذیری بسیار بالای این مناطق شده است. بافت ریزدانه خاک سطحی در مناطق کشاورزی سبب آسیب پذیری کم این مناطق شده است. مقادیر غلظت نیترات در بخش های مختلف آبخوان شاهرود با نقشه پهنه بندی آسیب پذیری مقایسه گردید. نتایج نشان داد غلظت نیترات در مناطق آسیب پذیر بالا می باشد. به منظور انجام آنالیز حساسیت نقشه آسیب پذیری آبخوان شاهرود به پارامترهای مختلف، ابتدا ارتباط پارامترها بررسی گردید. آنالیز حساسیت به دو روش حذف پارامتر و آنالیز تک پارامتر نشان داد شاخص آسیب پذیری نسبت به حذف لایه های محیط غیراشباع و محیط آبخوان حساسیت بالایی را نشان می دهد. این موضوع اهمیت بیشتر این دو لایه را در پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان اثبات می نماید.
مریم کلاتگی هادی جعفری
آب های زیرزمینی به دلیل کیفیت خوب و تقریباً ثابت و بهره برداری آسان، مهمترین منبع آب، به خصوص در مناطق خشک و نیمه خشک می باشند. در چند دهه اخیر، مصرف کودهای نیتروژن دار در زمین های کشاورزی و نشت از شبکه های دفع فاضلاب در مناطق شهری، سبب ورود یون نیترات به آبخوان های زیرزمینی و آلودگی آنها گردیده است. با توجه به وجود منابع آلاینده مختلف و اهمیت منابع آب زیرزمینی دشت شاهرود، هدف از انجام این تحقیق بررسی آلودگی یون نیترات و توزیع تغییرات آن در منابع آب زیرزمینی این دشت می باشد. به منظور انجام این تحقیق 58 حلقه چاه برای نمونه برداری انتخاب گردید و نمونه برداری از آنها در اواخر اردیبهشت ماه سال 1393 انجام شد. پارامترهای هدایت الکتریکی و ph در محل نمونه برداری و یون های نیترات و فسفات در آزمایشگاه اندازه گیری گردید. نتایج حاصل نشان داد هدایت الکتریکی به سمت جنوب منطقه به دلیل تأثیر سازندهای مارنی ژیپس دار افزایش و در مناطق میانی آبخوان به دلیل تأثیر تغذیه کاهش یافته است. مقادیر ph نیز در منطقه شهری و حاشیه جنوب آبخوان کاهش نشان داده است. کمترین مقدار غلظت نیترات 1/6میلی گرم بر لیتر در چاه مجاور با شرکت نفت و بیشترین مقدار غلظت آن 148 میلی گرم بر لیتر در مرکز شهر مشاهده شد. بررسی مکانی یون نیترات نشان داد در کاربری زمین شهری غلظت یون نیترات تحت تأثیر فاضلاب شهری به بیشتر از حد استاندارد خود رسیده و در مناطق کشاورزی به دلیل ریز بودن بودن بافت خاک و آبشویی کم نیترات، غلظت یون نیترات ناچیز بوده است. تغییرات زمانی غلظت نیترات در منطقه شهری نیز نشان داد سالانه 1/6 میلی گرم بر لیتر بر غلظت نیترات افزوده می شود. یون نیترات در منطقه شهری و کشاورزی با هدایت الکتریکی روندی معکوس داشته و در منطقه شهری روندی مستقیم با ph و روندی غیر-مستقیم با عمق آب زیرزمینی داشته است. مقادیر اندازه گیری شده فسفات در آبخوان از 31 /0 تا 37/ 6 تغییر می کند.
محمد کشکوئی جهرمی گیتی فرقانی تهرانی
ناحیه مورد مطالعه در زون سنندج-سیرجان و کمربند کانه زایی سرب و روی اصفهان-ملایر قرار گرفته و پتانسیل ورود فلزات بالقوه سمّی به منابع آب زیرزمینی را دارا می باشد. گسترش فعالیت های معدنکاری در سال های اخیر کیفیت منابع آب زیرزمینی جنوب شرق دشت نجف آباد را به خطر انداخته است. به منظور مطالعه هیدروژئوشیمی منابع آب زیرزمینی این محدوده، تعداد 22 نمونه آب از چاه های کشاورزی برداشت شد و پارامتر های هیدروشیمیایی و غلظت عناصر بالقوه سمّی کادمیم، کبالت، مس، سرب، روی، نیکل و آرسنیک در آنها اندازه گیری گردید. مقدار متوسط ph، ec و tds نمونه ها به ترتیب 7/2، mhos/cm 6298/9 و mg/l 5237/5 می باشد. بر اساس مقادیر ec، tds و غلظت یون های اصلی می توان محدوده مورد مطالعه را به سه زون a(زون غربی)، زون b (زون مرکزی) و زون c (زون شرقی) تفکیک نمود. تیپ نمونه های زون a، b و c به ترتیب کلروره سدیک، سولفاته کلسیک و سولفاته سدیک می باشد. نفوذ آب از سد باطله فرآوری باعث افزایش غلظت یون های اصلی na+، ca2+ و so42- و همچنین عناصر فلزات بالقوه سمّی در زون های b و c نسبت به زون a شده است. همچنین رخداد فرآیند های تبادل یونی (زون a) و تبادل یونی معکوس (زون های b و c) نیز به ترتیب در افزایش غلظت سدیم و کلسیم نمونه ها موثر بوده است. متوسط غلظت سدیم، کلسیم، منیزیم، پتاسیم، کلر و سولفات در نمونه های مورد مطالعه به ترتیب 9/6، 7، 6/1، 1/4، 6/4 و 8/3 برابر استاندارد سازمان بهداشت جهانی برای مصرف آشامیدنی است. متوسط غلظت عناصر کادمیم، سرب، آرسنیک، روی و نیکل در نمونه های مورد مطالعه به ترتیب 100، 58، 28/3، 15/3، 2/4 برابر استاندارد سازمان بهداشت جهانی برای مصرف آشامیدنی می باشد. نتایج آنالیز های آماری نشان می دهد که فعالیت های معدنکاری و فرآوری ( عوامل انسانزاد) و برهم کنش آب با سنگ های موجود در آبخوان (عامل طبیعی) باعث تغییرات زیاد ویژگی های هیدروژئوشیمیایی در محدوده مورد مطالعه شده است، به طور کلی نفوذ پساب از سدهای باطله به دلیل استفاده از سیانید سدیم، پتاسیم امیل اگزانتات (pax) در فرآیند فرآوری سرب و روی و همچنین انحلال کانی های موجود در آبخوان باعث افزایش غلظت یون های اصلی و عناصر بالقوه سمّی در منابع آب زیرزمینی منطقه معدنی ایرانکوه شده است.
سمانه پورمحمدی محمدتقی دستورانی
کشور ایران از جمله کشورهایی است که امروزه در معرض بحران آب واقع است و قرارگیری آن در مناطق خشک، این مشکل را جدی¬تر می¬کند. یکی از راه¬کارهای مدیریت منابع آب و حل بحران آن، تحلیل و بررسی بیلان آبی سطحی و زیرزمینی و آگاهی از وضعیت شرایط حوضه¬های آبخیز و دشت¬ها می¬باشد. از سوی دیگر اثرات تغییر اقلیم بر منابع آب سطحی و زیرزمینی و تغییرات ذخیره عمده دشت¬های کشور کاملاً محسوس است. بنابراین هدف از تحقیق حاضر تعیین اجزای بیلان آب سطحی و زیرزمینی حوضه آبخیز نیمه خشک تویسرکان در استان همدان و بررسی اثرات تغییر اقلیم بر آن می¬باشد. در همین راستا از مدل¬های فیزیکی و تجربی و پرداشهای متعددی جهت محاسبه و آنالیز اجزای بیلان آبی سطحی و زیرزمینی دشت تویسرکان استفاده گردید. مدل¬های hec-hms و gms به ترتیب برای تعیین رواناب سطحی و بیلان آب زیرزمینی دشت تویسرکان مورد استفاده قرار گرفت. برای تعیین نقشه تبخیر و تعرق واقعی دشت به عنوان جز اساسی بیلان آب از الگوریتم توازن انرژی برای زمین (sebal) و تصاویر ماهواره¬ای مودیس و لندست استفاده گردید. سپس با استفاده از مدل¬های گردش عمومی جو در دوره آتی 2030-2011 به بررسی اثرات تغییر اقلیم بر بیلان آبی دشت با احتمال وقوع 20%، 50% و 80% پرداخته شد. همچنین سناریوی¬های مختلف مثل استفاده از تکنیک بارورسازی ابر، افزایش بهره¬وری و افزایش میزان برداشت از دشت نیز مد نظر قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیلان آبی دشت به میزان 21/6 میلیون متر مکعب در سال آبی 88-87 منفی می¬باشد. تبخیر و تعرق که مهمترین جز هدر رفت حوضه می¬باشد، 121 میلیون مترمکعب آب را به هدر می¬دهد. نتایج بیلان آب زیرزمینی نیز نشان داد که تغییرات ذخیره 12/5- میلیون مترمکعب در سال می¬باشد. اثرات تغییر اقلیم بر روی منابع آب دشت نشان می¬دهد که به احتمال وقوع 80% تحت هر دو سناریوی a1b و b1 بیلان منفی تر شده و مسئله بحران آب در دشت تویسرکان شدیدتر خواهد شد، به طوری که تغییرات ذخیره در دوره آتی 2030-2011 به ترتیب سناریوهای ذکر شده 39/7- و 40/6- میلیون مترمکعب در سال خواهد رسید.
هادی جعفری حمیدرضا روستا
آهن به عنوان جزیی از آنزیم های دخیل در انتقال الکترون و پروتون است که نقش مهمی در میتوکندری و فتوسنتز دارد. در صورت کمبود آهن مقدار سبزینه کاهش و در نتیجه میزان فتوسنتز نیز کاهش می یابدو شرایط ادامه حیات برای گیاه غیر ممکن می شود.
هادی جعفری احمد عرفانیان
چکیده ندارد.
هادی جعفری حسین میرمحمدصادقی
رساله حاضر به بررسی جرم نزاع جمعی در قانون مجازات اسلامی ایران می پردازد. این تحقیق، مشتمل بر 4 فصل به شرح ذیل است : فصل اول: کلیات . فصل دوم : تعریف جرم منازعه و عناصر متشکله آن. فصل سوم: همکاری در ارتکاب جرم منازعه. فصل چهارم: مجازات جرم منازعه.
هادی جعفری محمود رضا دلاور
از نتایج حاصله می توان به شاخص تعداد حوادث شبکه توزیع به مجموع طول لوله های شبکه توزیع در یک منطقه نمونه مطالعاتی که عدد58/ 13 بدست آمد اشاره کرد . یعنی به ازای هر کیلو متر از شبکه توزیع 13 حادثه اتفاق افتاده است . این شاخص بالا بوده و نشان دهنده فرسودگی شبکه توزیع در منطقه بود که پس از استفاده از سیستم gis طراحی شده ، لوله های فرسوده در شبکه مشخص و به واحد توسعه و اصلاح شبکه گزارش گردید . همچنین با بررسی روند تغییرات شکست لوله در برابر قطر لوله مشخص گردید روند تغییرات نزولی است یعنی با افزایش قطر لوله تعداد حوادث سالانه و یا نرخ شکست ، کاهش می یابد . در نمونه مورد بررسی ضریب همبستگی بین داده ها برابر با 85 /. است که نشان دهنده همبستگی قوی بین داده ها می باشد . با بررسی شکست لوله ها در برابر سن لوله مشخص گردید که روند تغییرات تعداد حوادث سالانه در برابر سن لوله صعودی است یعنی با افزایش سن لوله ، تعداد حوادث افزایش می یابد . در نمونه مورد بررسی ضریب همبستگی برابر 89/. است که نشان دهنده همبستگی قوی بین داده ها می باشد .