نام پژوهشگر: جواد پورکریمی
هادی ابراهیمی علیرضا امیر کبیری
مدیریت دانش، یکی از عوامل حیاتی موفقیت در سازمان های امروزی محسوب می شود. موفقیت پیاده سازی مدیریت دانش بستگی زیادی به هماهنگی موضوعاتی چون فرهنگ سازمانی، فرآیندهای دانشی، منابع انسانی وفناوری اطلاعات دارد. این تحقیق ازبعد هدف کاربردی، واز نظر روش توصیفی- پیمایشی می باشد. بررسی میزان آمادگی زیر ساخت های پیاده سازی مدیریت دانش در جهاد دانشگاهی با شش مولفه ( فرهنگ سازمانی، ساختارسازمانی، زیرساخت فناوری اطلاعات، حمایت مدیریت ارشد، منابع انسانی و مالکیت مادی و معنوی) وهمچنین تسهیل کننده ها و موانع پیاده سازی مدیریت دانش انجام شده است. جامعه آماری دراین پژوهش اعضای هیات علمی وکارشناسان با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر واحدها، پژوهشگاهها، پژوهشکده هاومراکز مستقر در شهرتهران که تعداد جامعه آماری حدود 900نفر و نمونه آماری با محاسبه فرمول کوکران 260 نفر، وپاسخ دهندگان 221نفر بوده اند. برای گردآوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته که از طریق مصاحبه با خبرگان سازمان استخراج شده که شامل مولفه های زیرساخت ( فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی،منابع انسانی، فناوری اطلاعات، حمایت مدیریت ارشدومالکیت مادی ومعنوی) که شامل 42 سوال وپایایی 0.942، پرسشنامه تسهیل کننده پیاده سازی مدیریت دانش با 7سوال وپایایی 0.888وپرسشنامه موانع پیاده سازی مدیریت دانش با 10 سوال وپایایی 0.804استفاده شده است که نتایج این پژوهش نشان می دهد که میزان آمادگی جهاد دانشگاهی در مولفه های فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، و زیر ساخت های فناوری اطلاعات و منابع انسانی در سطح بالایی است و در دو مولفه حمایت مدیریت ارشد درسطح متوسط و در مالکیت مادی ومعنوی ضعیف می باشد. نتایج این تحقیق به مدیریت ارشد جهاد دانشگاهی کمک می کند قبل از اقدام به پیاده سازی مدیریت دانش در سازمان نقاط قوت و ضعف را در استراتژی های خود لحاظ تا موفقیت پیاده سازی مدیریت دانش بیشتر شود.
حسین تقوی قره بلاغ عباس عباس پور
دکتری تخصصی از بالاترین درجات دانشگاهی است که معیار صلاحیت منحصر بهفرد آموزشی، پژوهشی و اجرائی است. با وجود گسترش کمی، کسب اطلاع در مورد کیفیت دورهها از طریق بهدست دادن اطلاعاتی در مورد وضعیت کنونی آنها، میتواند در ترسیم مسیر آتی کارگر افتد. هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی جهت تبیین توسعه حرفهای دانشجویان دکتری رشته علوم تربیتی است. به جهت عدم کفایت مدلهای ارائه شده در ادبیات موجود برای تبیین توسعه حرفهای دانشجویان رشته علوم تربیتی در ایران و به دست آوردن دادههایی متناسب با زمینه مورد مطالعه، از روش کیفیِ نظریه بر برخاسته از داده استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از دانشجویان دکتری بودد که در یکی از رشتههای علوم تربیتی تحصیل میکردند. تعداد 18 نفر از میان آنها بهصورت هدفمند جهت انجام مصاحبه عمیق انتخاب شدند و مصاحبه ها تا آنجا ادامه یافت که داده ها به اشباع رسیدند. اعتبار یافته ها با روشهای تطبیق توسط اعضا و بررسی همکار بررسی شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. طی مراحل سهگانه تحلیل دادهها، 185 مفهوم، 63 مقوله و 19 مقوله کلی حاصل و در قالب مدل پارادیمی ارائه شد. مقولههای کلی عبارتند از: 1- ویژگیهای دانشجویان، 2- انگیزههای دانشجویان، 3- برنامه دوره دکتری، 4- درگیرشدن دانشجویان در فعالیتهای حرفهای، 5- ارشادگری، 6- شبکه سازی، 7- راهبردهای آموزشی، 8- گروه دانشجویان، 9- گروه آموزشی، 10- زمینه تخصصی- حرفهای، 11- زمینه رشتهای، 12- مسائل و مشکلات دانشجویان، 13- عوامل دانشگاهی، 14- شرایط محیطی- آموزشی، 15- شرایط محیطی- کلان، 16- پیامدهای فردی، 17- کاربرد آموختهها، 18- پیامدهای بیرونی و 19- پیامدهای منفی ناخواسته. این مقولهها به ترتیبی که بالا ذکر شده است، در قالب عناصر شرایط علّی (3 مقوله)، پدیده اصلی (درگیری دانشجویان با فعالیتهای حرفه ای)، راهبردها (3 مقوله)، زمینه (4مقوله)، شرایط محیطی (4 مقوله) و پیامدها (4 مقوله) جای گرفتند. یکپارچهسازی مقولهها، برمبنای روابط موجود بین آنها، حول محور درگیر شدن دانشجویان در فعالیتهای حرفهای، شکل دهنده مدل پارادایمی است که توسعه حرفهای دانشجویان دکتری علوم تربیتی را منعکس می کند.
جواد گل پاگون محمد عباسی
بسیاری از سازمان ها علاقه مندند فرایند توانمندسازی را اجرا کنند، زیرا معتقدند کارکنان توانمند می توانند در نیل به اهداف موثر باشند. مساله مهمی که امروزه در سازمان های دولتی ایران دیده می¬شود آن است که کارکنان این سازمان ها به انجام امور مختلف با با بهره وری بالا توانمند نیستند و به همین جهت دائما از اهداف سازمانی عقب می مانند. شواهد نشان می دهند که کارشناسان غیرتوانمند، کم بهره ورتر، ناخشنودتر و و کم نوآورتر هستند و محصولات و خدمات را با کیفیت پائین تری نسبت به کارشناسان توانمند ایجاد می کنند و با وجود کارشناسان ناتوان، سازمان نیز ناکارآمد می شود. مسئله دیگری که سازمان های ایران با آن مواجه هستند این است که به دلیل ساختار هرمی این سازمان ها، کارکنان اغلب به طور مستقل کار می کنند و از کار تیمی در سازمان خبری نیست. توانمندسازی مخصوصاً در محیط های کاری که اعضای سازمان از تعاملات متقابل و کار تیمی محروم می باشند و مجبورند که به طور مستقل عمل نمایند، بسیار مهم می باشد. همچنین، توانمندسازی جهت حفظ امید و وابستگی کارکنان باقیمانده در طی زمان های کوچک سازی سازمان حائز اهمیت می باشد. توانمندسازی،کارکنان را قادر می سازد تا در مواجهه با مشکلات و تهدیدها، از مقاومت و انعطاف پذیری بیشتری برخوردار باشند. لذا می تواند به عنوان منبعی که از آسیب پذیری کارکنان جلوگیری نماید و بذر امید را در شرایط بحرانی از جمله انهدام سرمایه های مالی و از بین رفتن زندگی انسانی، در دل آنان بکارد، مفید واقع گردد.
جواد پورکریمی علیرضا کیامنش
چکیده ندارد.