نام پژوهشگر: اسماعیل گلی کلانپا
رقیه قریشی فرشاد کیوان بهجو
مناطق مطالعاتی در استان آذربایجان غربی در مراتع منطقه دیزج بطچی و قطور شهرستان خوی به منظور بررسی مقایسه ترسیب کربن در تیپ های گیاهی با وضعیت و گرایش متفاوت در مراتع انتخاب شدند. پس از انتخاب مناطق نمونه برداری در هریک از رویشگاه های مذکور، پوشش گیاهی در داخل پلات های یک متر مربعی در امتداد ترانسکت های 100 متری به فواصل 10 متری از هم مستقر شده بودند، اندازه گیری شد و تعداد 60 پلات یک متر مربعی در هر یک از مناطق نمونه برداری به روش تصادفی سیستماتیک بکار گرفته شد. در ادامه از بیوماس هوایی و زیرزمینی گونه های مورد بررسی نمونه برداری شد. در آزمایشگاه پس از آسیاب نمونه های خشک، درصد کربن آلی به روش احتراق در کوره الکتریکی محاسبه شد و با ضرب ضریب تبدیل کربن آلی در زیتوده گیاهی، وزن کل کربن ترسیب شده، در هر پایه گیاهی و در نهایت هر هکتار از مراتع مورد مطالعه محاسبه گردید. به منظور اطلاع از مقدار کربن ترسیب شده، نمونه های خاک از پروفیل های حفر شده در ابتدا و انتهای ترانسکت های مستقر در منطقه برداشت و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آنها در آزمایشگاه اندازه گیری شد. به منظور تجریه تحلیل داده ها از تجزیه واریانس و به منظور مقایسه میانگین داده ها از آزمون دانکن استفاده شد. به منظور تخمین بیوماس از روابط رگرسیونی مناسب استفاده شد. در نهایت ارزش اقتصادی ترسیب کربن با احتساب مقدار کربن ترسیب شده در مرتع (تن در هکتار) ضربدر مقدار ارزش کربن (25 دلار اروپا) مقدار ارزش کربن ترسیب شده به ریال در مناطق مورد مطالعه محاسبه شد. نتایج نشان داد که منطقه دیزج بطچی1 و منطقه قطور با گونه غالب درمنه بیشترین میزان ترسیب کربن را در بخش بیوماس به خود اختصاص دادند و هم چنین منطقه دیزج بطچی2 با مدیریت خوب بیشترین ترسیب کربن را در بخش خاک به خود نسبت داد. بیشترین برآورد ارزش اقتصادی کربن ترسیب شده به مرتع با وضعیت مناسب اختصاص یافت. این امر، بیانگر نقش مثبت مدیریت مراتع، در میزان ترسیب کربن اکوسیستم های مرتعی است.
محسن شاهسون مارکده اسماعیل چمنی
این آزمایش به منظور بررسی تاثیر غلظت های مختلف اسید هیومیک (0، 100، 500 و 1000 میلی گرم در لیتر) و زمان های مختلف محلول پاشی (به صورت هر 1، 2، 3 و 4 هفته یکبار محلول پاشی) بر رشد و گلدهی گل بریده شب بو "رقم hanza" به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تکرار در هر تیمار صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها در گیاهان مورد بررسی اختلاف معنی داری را در تعداد برگ، ارتفاع گیاه و میزان کلروفیل در غلظت های مختلف در برخی از زمان های اندازه-گیری نشان داد. در حالی که زمان های مختلف محلول پاشی نتایج معنی داری را در صفات اندازه گیری شده نشان نداد. همچنین زمان تا گلدهی و برداشت در گیاهان تیمار شده با غلظت های مختلف اسید هیومیک تسریع گردید. بیشترین تعداد روز تا گلدهی مربوط به گیاهان تیمار شاهد با 07/139 روز تا گلدهی بود که اختلاف معنی داری را با تیمار 500 و 1000 میلی گرم در لیتر اسید هیومیک نشان داد. میزان فلورسانس حداکثر (fm) در غلظت و فلورسانس حداقل (f0) و متغیر (fv) در فواصل مختلف تیمار اختلاف معنی داری را در سطح احتمال 5 درصد نشان داد. بیشترین مقدار فلورسانس حداکثر، حداقل و متغییر در تیمار 500 میلی گرم در لیتر اسید هیومیک (به ترتیب با sm58/1453، sm 16/270 و sm 42/1183) بدست آمد. عملکرد کوانتومی فتوشیمیایی(fv/fm) اختلاف معنی داری را در تیمارهای مختلف آزمایشی نشان نداد. در اندازه گیری های پس از برداشت (وزن تر کل، وزن تر برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک کل، قطر گلچه، سطح برگ و قطر ساقه) تیمارهای مختلف اسید هیومیک تاثیر چندانی بر بهبود شاخص ها نداشت. با توجه به اندازه گیری میزان اتیلن گل بریده شب بوی رقم "hanza" به عنوان گل نافراز گرا شناخته شد. همچنین عمر پس از برداشت گل بریده شب بو در تیمارهای مختلف آزمایشی اختلاف معنی داری را نشان نداد. علاوه بر این میزان ازت، فسفر، آهن و روی در گیاهان تیمار شده با اسید هیومیک افزایش یافت، در حالی که میزان پتاسیم و مس اختلاف معنی داری را در تیمارهای مختلف آزمایشی نشان نداد.
سیده مهسا فاطمی کاظم هاشمی مجد
کشت بدون خاک یکی از راههای افزایش کیفیت و کمیت محصولات زراعی و باغی در خاک های دارای محدودیت کشت می باشد. علی رغم آنکه در گذشته آب های شور برای کشاورزی نامناسب معرفی می شدند، با تنظیم غلظت املاح، می توان از آنها در کشت های آبی استفاده کرد. یکی از راهکارهای کاهش اثرات زیانبار تنش شوری استفاده از مواد مغذی معدنی همانند کلسیم، پتاسیم و سیلیسیم می باشد. این تحقیق در قالب طرح کاملاً تصادفی با 24 تیمار و 3 تکرار در شرایط گلخانه ای اجرا گردید. فاکتورهای آزمایشی شامل شوری در سه سطح 0، 30 و 60 میلی مولار، کلسیم در 2 سطح 0 و 10 میلی مولار، پتاسیم در 2 سطح 0 و 15 میلی مولار و سیلیسیم در 2 سطح 0 و 2میلی مولار بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطح شوری، شاخص های رشد (ارتفاع و قطر ساقه، تعداد و سطح برگ، تعداد گل، غنچه، میوه، ساقه جانبی)، وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه، هدایت روزنه ای و فلورسانس کلروفیل کاهش یافت. بیشترین ارتفاع بوته در تیمار حاوی سیلیسیم و کمترین مقدار آن در تیمار کاربرد توأم کلسیم، پتاسیم و سیلیسیم و کاربرد کلسیم در محیط شور بدست آمد. پتاسیم باعث افزایش قطر ساقه شد ولی مصرف توأم پتاسیم با سیلیسیم باعث کاهش قطر ساقه گردید. بیشترین مقدار تعداد برگ در تیمار حاوی پتاسیم مشاهده شد ولی کاربرد توأم پتاسیم با سیلیسیم و کلسیم با پتاسیم کاهش تعداد برگ و سطح برگ را به دنبال داشت. هرچند بیشترین مقدار کلروفیل برگ در تیمارهای کاربرد پتاسیم، کلسیم و سیلیسیم مشاهده شد ولی کاربرد توأم آنها باعث کاهش این صفت شد. مصرف عناصر کلسیم و سیلیسیم باعث کاهش تعداد ساقه جانبی گردید. در تیمارهای بدون شوری مصرف پتاسیم باعث افزایش تعداد غنچه و گل شد ولی شوری باعث کاهش این خصوصیات شد. بیشترین مقدار وزن تر و خشک اندام هوایی در تیمار حاوی پتاسیم و کمترین میزان آن در تیمار کاربر توأم کلسیم، پتاسیم و سیلیسیم بدست آمد. بیشترین وزن تر و خشک ریشه در تیمار شاهد و کمترین مقدار آن در تیمارهای حاوی، کلسیم، کلسیم و سیلیسیم و همچنین پتاسیم و سیلیسیم بدست آمد. غلظت سدیم اندام هوایی در تیمارهای شوری، کلسیم، پتاسیم و سیلیسیم افزایش یافت. تیمار شوری باعث افزایش سدیم ریشه شد ولی کاربرد کلسیم و پتاسیم مقدار آن را کاهش داد. بیشترین غلظت فسفر اندام هوایی در تیمار شاهد و کمترین آن مربوط به تیمارهای شوری 60 میلی مولار، پتاسیم و کاربرد توأم کلسیم و سیلیسیم بود. بیشترین مقدار فسفر ریشه از کاربرد سیلیسیم در سطح شوری 30 میلی مولار مشاهده شد. کاربرد کلسیم مقدار فسفر ریشه را کاهش داد. شوری و کاربرد توأم کلسیم و سیلیسیم باعث کاهش پتاسیم اندام هوایی شد. کاربرد پتاسیم باعث افزایش معنی دار پتاسیم اندام هوایی و ریشه گردید. در شوری 30 میلی مولار کاربرد کلسیم باعث افزایش پتاسیم ریشه شد. کاربرد کلسیم و پتاسیم باعث افزایش غلظت کلسیم ریشه و اندام هوایی شد. شوری باعث کاهش کلسیم اندام هوایی ولی افزایش کلسیم ریشه شد. کاربرد توأم سیلیسیم و کلسیم باعث افزایش معنی دار کلسیم ریشه شد.
سولماز فتح العلومی اسماعیل گلی کلانپا
خاک های مناطق خشک و نیمه خشک دارای ماده آلی ناچیز، آهک و ph بالا هستند بنابراین، قابلیت دسترسی برخی عناصر غذایی مثل فسفر و آهن در آنها پایین است. همچنین، این خاک ها عموماً دارای ساختمان ناپایدار هستند. استفاده از مواد زائد ارزان قیمت مثل لجن فاضلاب یکی از روش های اصلاح مشکلات خاک های مذکور می باشد. در تحقیق حاضر تأثیر لجن فاضلاب شهری اردبیل بر خصوصیات فیزیکی شامل جرم مخصوص ظاهری و حقیقی، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها (mwd)، توزیع اندازه منافذ (ماکرو، مزو و میکرو) و تخلخل کل، خصوصیات هیدرولیکی شامل رطوبت های ظرفیت مزرعه ای، نقطه پژمردگی دائم و قابل استفاده گیاه و هدایت هیدرولیکی اشباع، خصوصیات شیمیایی شامل ph، هدایت الکتریکی(ec)، کربن آلی، عناصر پرمصرف نیتروژن، فسفر و پتاسیم و کم مصرف آهن، منگنز، روی، مس و فلزات سنگین نیکل، کادمیوم، کروم و سرب در یک خاک درشت بافت منتخب از دشت اردبیل زیر کشت گندم بهاره و نیز غلظت عناصر فوق الذکر در گندم در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. تیمارها شامل مقادیر 0 (شاهد)، 53/11، 23، 15/46 و 23/69 گرم لجن هوا خشک در کیلوگرم خاک هوا خشک معادل صفر، 30، 60، 120 و 180 تن لجن در هر هکتار بودند. گلدان های پلاستیکی به ابعاد قطر 20 و ارتفاع 25 سانتی متر انتخاب شدند. خاک الک شده (mm 75/4 > ) به صورت هوا خشک پس از اختلاط با لجن در مقادیر فوق الذکر و بر اساس جرم مخصوص ظاهری مزرعه به صورت لایه به لایه در گلدان ها پر شد. بذر گندم بهاره در خاک هر گلدان با رطوبت 80 درصد ظرفیت مزرعه (fc) کشت گردید سپس در داخل گلخانه با دمای c° 4±22 به مدت 100 روز نگهداری شد. کنترل رطوبت خاک گلدان ها در طی دوره رشد در دامنه 60 تا 80 درصد fc به روش وزنی صورت گرفت. در انتهای فصل رشد، گیاهان از محل طوقه قطع گردیدند سپس نمونه های خاک دست خورده و دست نخورده (با استفاده از استوانه های فولادی به قطر و ارتفاع 5 سانتی متر) از عمق 10 تا 15 سانتی متری گلدان ها برداشته شد. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی فوق الذکر در نمونه های خاک برداشت شده از داخل گلدان به روش های رایج اندازه گیری شد. همچنین نمونه های گیاهی شامل دانه، اندام هوایی و ریشه از تیمارهای آزمایشی تهیه و غلظت عناصر غذایی ضروری و فلزات سنگین در آن ها به روش های رایج اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که کلیه مقادیر مصرفی لجن از 30 تا 180 تن در هکتار به ترتیب و به طور معنی دار نسبت به شاهد باعث افزایش هدایت الکتریکی به میزان 14/43 تا 162 درصد، کربن آلی به میزان 94/21 تا 176 درصد، نیتروژن کل به میزان 81 تا 34/310 درصد، فسفر به میزان 7/16 تا 123 درصد، پتاسیم قابل استخراج به میزان 34/5 تا 8/117 درصد، آهن به میزان 65/77 تا 6/709 درصد، منگنز به میزان 5/0 تا 47/1 درصد، روی به میزان 62 تا 43/221 درصد و مس به میزان 93/1 تا 96/6 درصد و کاهش معنی دار ph به میزان 83/4 تا 23/12 درصد و کربنات کلسیم معادل به میزان 68/2 تا 36/10 درصد در خاک زیر کشت گندم گردید. استفاده از لجن در مقادیر 30 تا 180 تن در هکتار به ترتیب در مقایسه با شاهد، جرم مخصوص ظاهری را به میزان 34/3 تا 88/9 درصد، جرم مخصوص حقیقی را به میزان 32/1 تا 43/4 درصد، منافذ ماکرو را به میزان 12/9 تا 8/145 درصد و هدایت هیدرولیکی اشباع را به میزان 3/129 تا 5/440 درصد به طور معنی دار کاهش ولی میانگین وزنی قطر خاکدانه((mwd را به میزان 78/64 تا 233 درصد، تخلخل کل را به میزان 24/1 تا 6 درصد، رطوبت ظرفیت مزرعه را به میزان 91/1 تا 14/15 درصد، رطوبت نقطه پژمردگی دائم را به میزان 3/1 تا 85/15 درصد، رطوبت قابل استفاده گیاه را به میزان 22/2 تا 98/14 درصد، منافذ میکرو را به میزان 56/1 تا 19/24 درصد و منافذ مزو را به میزان 7/10 تا 29 درصد افزایش داد. میزان نیتروژن، فسفر و پتاسیم دانه به ترتیب 04/36، 34/112 و 64/86 درصد در تیمار 180 تن در هکتار لجن نسبت به شاهد به طور معنی دار افزایش یافت. نیتروژن و فسفر اندام هوایی به ترتیب 19/142، 82/272 درصد و نیتروژن و فسفر ریشه به ترتیب 78/11و 68/79 درصد در تیمار 180 تن در هکتار لجن در مقایسه با شاهد به طور معنی دار افزایش یافت. آهن و منگنز به ترتیب به میزان 3/270 و 23/1 درصد در تیمار 120 تن در هکتار لجن، روی در تیمار 180 تن در هکتار لجن به میزان 2/31 و مس در تیمار 60 تن در هکتار لجن به میزان 67/14 درصد و به طور معنی دار نسبت به شاهد در دانه گندم افزایش یافت. تأثیر مقادیر مصرفی لجن بر غلظت کادمیوم، نیکل، کروم و سرب در اجزای گیاه معنی دار نشد. نتایج نشان داد که استفاده از لجن فاضلاب شهری اردبیل باعث بهبود خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک درشت بافت قلیایی و نیز افزایش غلظت عناصر ضروری پرمصرف و کم مصرف در گیاه گندم گردید.
محمد خوشبختی اسماعیل گلی کلانپا
اراضی بدلندی منطقه ی کوثر واقع در استان اردبیل، سهم بیشتری از رسوب منطقه را تولید می کند. این اراضی پوشش گیاهی اندکی داشته و یا فاقد آن می باشد. جهت اندازه گیری رسوب منطقه، از باران ساز مصنوعی استفاده شده. این باران ساز، بارشی با شدت 28 میلی متر در ساعت تولید کرده و ارتفاع بارش 120 سانتی متر بوده، در این پژوهش خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و مرفولوژی اراضی بدلندی در منطقه ی کوثر مورد بررسی قرار گرفته، اندازه-گیری رس، شن، سیلت، بافت خاک، هدایت الکتریکی، نسبت سدیم جذب شده، سدیم، پتاسیم، منیزیم، کلسیم، کل مواد خنثی شونده (آهک)، اسیدیته و مواد آلی در 13 نمونه ی خاک برداشته شده در منطقه صورت پذیرفت. با بازدید صحرایی نوع مرفولوژی بدلند ها شناسایی شد که عبارتند از: گنبدی شکل و پشت اسبی. جهت بررسی تاثیر خصوصیات فیزیکوشیمایی بر روی بدلندها و تولید رسوب، رابطه ی رگرسیونی بین رسوب تولید شده و پارامترهای فیزیکی و شیمیایی برقرار شد. همچنین رسوب تولید شده در انواع بدلند نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقادیر سدیم و هدایت الکتریکی این اراضی از میزان بیشتری برخوردار بوده و میزان کلسیم و مواد آلی نیز مقدار بسیار پایینی داشتند. میزان رسوب تولید شده در بدلندهای گنبدی شکل بیشتر از بدلندهای پشت اسبی بوده است.
سمیه شکوهی کاظم هاشمی مجد
حبوبات از منابع مهم پروتئین گیاهی بوده که در اکثر غذاهای مردم بخصوص اقشار کم درآمد مورد استفاده قرار می گیرد نخود جزء مهم ترین حبوبات است . چنانچه خاک نتواند عناصر ضروری را به میزان کافی و فراهم برای گیاه تأمین کند، استفاده از اصلاح کننده های خاک الزامی است. به منظور بررسی تاثیر کودهای آلی شامل ورمی کمپوست، کمپوست گاوی و ضایعات قارچ خوراکی بر رشد وعملکرد نخود، (رقم کرمانشاهی) و خصوصیات خاک آزمایشی مزرعه ای در سال 1391 در اردبیل بر پایه ی فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار انجام شد. تیمارها شامل: شاهد (بدون مصرف کود)، مصرف20 تن در هکتار کود ورمی کمپوست، مصرف20 تن در هکتار کود کمپوست گاوی و مصرف20 تن در هکتار ضایعات قارچ خوراکی و مصرف 10 تن در هکتار کود ورمی کمپوست، مصرف 10 تن در هکتار کود کمپوست و مصرف 10 تن در هکتار ضایعات قارچ خوراکی بودند. نتایج به دست آمده نشان داد که تاثیر کودهای آلی بر روی صفات مطالعه شده معنی-دار بود. بیش ترین تاثیر بر بوته دهی، گل دهی، کلروفیل، تعداد غلاف های پر در بوته، میانگین تعداد دانه در مترمربع مربوط به مصرف 20 تن در هکتار ورمی کمپوست بود. بیش ترین تاثیر بر روی وزن هزار دانه و وزن خشک اندام هوایی بوته ها مربوط به مصرف 20 تن در هکتار کمپوست گاوی بود و بیش ترین تاثیر بر روی عملکرد بیولوژیک و اقتصادی مربوط به مصرف 10تن در هکتار ورمی کمپوست بود و در اکثر صفات شاهد کمترین تاثیر را داشت. تاثیر کودهای آلی بر میزان فسفر و پتاسیم دانه و اندام هوایی معنی دار شد. بیشترین تاثیر مربوط به تیمار 20 تن در هکتار ورمی کمپوست و کمترین تاثیر مربوط به تیمار شاهد بود. کودهای آلی به طور معنی داری باعث کاهش وزن مخصوص ظاهری وحقیقی و افزایش تخلخل و نسبت پوکی خاک شدند، همچنین تیمارهای کود آلی بر درصد ماده آلی، کربن آلی، فسفر و پتاسیم خاک تاثیر گذاشته و اختلاف معنی داری بین تیمارها و شاهد وجود داشت. برای تمام خصوصیات فوق بیشترین تاثیر مربوط به تیمار 20 تن در هکتار ورمی کمپوست بود.
سحر درویش پور کاظم هاشمی مجد
: به منظور بررسی تاثیر روش های مصرف کودهای آهن و روی بر رشد و عملکرد چغندر قند بذری، آزمایش مزرعه ای در سال 1391 در مزرعه تحقیقاتی دکتر هاشمی مجد در اردبیل بر پایه ی طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمار های مورد آزمایش عبارت بودند از: 1- سولفات آهن به صورت خاکی 2- سولفات روی به صورت خاکی 3- مصرف توام هر دو کود به صورت خاکی4- سولفات آهن به صورت محلول پاشی 5- سولفات روی به صورت محلول پاشی 6- مصرف توام هر دو کود به صورت محلول پاشی 7-شاهد . سولفات آهن به صورت خاکی به مقدار 50 کیلوگرم در هکتار و سولفات روی خاکی به مقدار 30 کیلوگرم در هکتار اعمال شد. محلول پاشی آهن و روی از منبع سولفات این عناصر و با غلظت 5 در هزار در دو مرحله انجام شد. نتایج این آزمایش نشان داد که تاثیر این کودها بر چغندرقند بذری معنی دار است و بیشترین تاثیر بر روی تعداد ساقه اصلی، عملکرد خالص، کلروفیل و وزن خشک بوته مربوط به مصرف خاکی سولفات آهن بوده و بیشترین تاثیر بر روی ساقه روی و وزن هزار دانه مربوط به تیمار مصرف توام آهن و روی به صورت خاکی بوده است و بیشترین تاثیر بر روی بذردهی و عملکرد ناخالص مربوط به تیمارهای مصرف توام آهن و روی بصورت خاکی و مصرف خاکی سولفات آهن بود. مصرف روی به صورت خاکی باعث افزایش ارتفاع بوته گردید. اختلاف معنی داری بین تیمارها درغلظت آهن و روی وجود داشت. بیشترین میزان آهن بذروآهن و روی اندام هوایی مربوط به محلول پاشی آهن ومصرف توام آهن و روی به صورت محلول پاشی بود ولی بیشترین میزان روی در بذر مربوط به تیمار مصرف توام آهن و روی به صورت محلول پاشی بود. دراغلب تیمارها، کمترین مقدار خصوصیات فوق مربوط به شاهد بود
مریم پزشگی اسماعیل گلی کلانپا
آرسنیک از اکسی آنیونهای سمی و خطرناک برای محیط زیست و انسان می باشد که در طبیعت به دو شکل آرسنات (aso43-) و آرسنیت (aso33-) وجود دارد. وجود خاک های آلوده به آرسنیک در شمال غرب مشگین شهر گزارش شده است. بنابراین، در این پژوهش جذب سطحی آرسنیت و آرسنات روی خاکهای آهکی در سیستم تک یونی و در حضور اسید سیلیسیک و کربنات مطالعه شد. همچنین، اثر شرایط محیطی نظیر قدرت یونی و حضور یون کلسیم در غیرمتحرک سازی آرسنیک بررسی شد. بدین منظور، سه نمونه خاک با طیف بافتی متفاوت انتخاب و جذب سطحی آرسنیت در دامنه غلظتی 6-0 میلی گرم در لیتر و آرسنات نیز در دامنه غلظتی 12-0 میلی گرم در لیتر در سه سطح اسید سیلیسیک (0، 5/0 و 1 میلی مولار) مطالعه شد. همچنین تاثیر قدرت های یونی مختلف در رفتار جذبی آرسنات و آرسنیت در سه غلظت 01/0، 10/0 و 50/0 مولار کلرید سدیم و اثر کلسیم در سه سطح 0، 005/0 و 01/0 مولار کلرید کلسیم در دو نمونه خاک سبک و سنگین بافت بررسی شد. از مدل های لانگ مویر، فروندلیچ، لانگمویر-فروندلیچ و مدل های خطی لانگمویر و فروندلیچ به منظور توصیف میزان آرسنیک باقیمانده در فاز محلول استفاده شد. نتایج نشان داد که جذب سطحی آرسنیت و آرسنات با افزایش غلظت اولیه در فاز محلول افزایش پیدا کرده و در نهایت به حداکثر جذب سطحی نزدیک می شود. در حضور اسید سیلیسیک جذب سطحی آرسنیک (v و iii) اندکی کاهش یافت. به عبارت دیگر، در حضور اسید سیلیسیک غلظت آرسنیت و آرسنات در فاز محلول اندکی افزایش یافت که این افزایش در خاک سبک بافت بیشتر از خاکهای سنگین بافت بود. با توجه به ph قلیایی خاکهای مورد مطالعه (حدود 8) آرسنیت در این خاکهای با انرژی بیشتری نگهداری شده و در نتیجه اسید سیلیسیک رقابت ضعیفی با آرسنیت دارد. مدل سازی داده های جذب سطحی نشان داد که هر دو مدل لانگ مویر و لانگ مویر-فروندلیچ بدلیل ضریب تبیین بالاتر و اشتباه استاندارد برآورد پایین تر قادراند داده های جذب سطحی آرسنیت را در حضور و عدم حضور اسید سیلیسیک پیش بینی کنند. همچنین، مقایسه مدل سازی با استفاده از فزم خطی معادلات لانگ مویر و فروندلیچ نشان داد که روش حداقل مربعات نسبت به روش فرم خطی بهتر داده ها را مدل سازی می کند. نتایج مطالعه تاثیر قدرت یونی و غلظت کلسیم در جذب سطحی آرسنیت و آرسنات نشان داد که با افزایش قدرت یونی و غلظت کلسیم جذب سطحی آرسنات و آرسنیت افزایش می یابد که این اثر در خاک سبک بافت بیشتر از خاک سنگین بافت می باشد.
المیرا کیوان تبار اسماعیل گلی کلانپا
فسفر یکی از عناصر غذایی ضروری مورد نیاز گیاه بوده و از لحاظ مسائل زیست محیطی نیز حائز اهمیت می باشد. پویایی و زیست فرآهمی یون های محلول از جمله فسفات به نحوه برهم کنش آن ها با فاز جامد خاک (سطوح کلویید ها) و حضور هم زمان سایر یون ها در فاز محلول بستگی دارد. کلسیم و منیزیم از جمله یون هایی هستند که به طور هم زمان و در مقادیر زیاد در فاز محلول خاک به ویژه محلول خاک های آهکی حضور دارند. اطلاعات اندکی از شیمی فسفر و اثر یون های کلسیم و منیزیم روی رفتار آن در خاک های آهکی منطقه اردبیل وجود دارد. بنابراین، در این پژوهش هم دما های جذب سطحی فسفر روی تعدادی از خاک های منطقه در سیستم تک یونی و در حضور یون های کلسیم و منیزیم مطالعه شد. همچنین، توانایی مدل های مختلف همدماهای جذب در توصیف داده های جذب سطحی فسفر ارزیابی گردید. به منظور نیل به این اهداف، 14 نمونه خاک از بین 60 نمونه اولیه انتخاب و آزمایشات مربوط به جذب سطحی فسفر روی آنها انجام گرفت. پس از این آزمایشات، 3 نمونه خاک با درصد رس متفاوت انتخاب و اثر غلظت های مختلف کلسیم و منیزیم بر فرآهمی فسفر روی آنها انجام شد. میزان فسفر جذب شده از تفاوت بین غلظت های اولیه و نهایی (تعادلی) محاسبه شد. نتایج نشان داد که جذب سطحی فسفر با افزایش غلظت اولیه آن افزایش یافته ولی رفته رفته شدت آن کاهش می یابد. شیب افزایش جذب سطحی بسته به نوع خاک متفاوت بوده ودر خاکهای با درصد رس بالا تندتر بود که بیانگر نقش ذرات کلوییدی خاک در کنترل زیست پویایی فسفر می باشد. مدل سازی داده های جذب سطحی نشان داد که مدل لانگ مویر و لانگ مویر دومکانه قادرند داده های جذب سطحی را به خوبی پیش بینی کنند (بر مبنای بیشترین ضریب تبیین (r2) و کمترین اشتباه استاندارد برآورد (sse)). حداکثر جذب سطحی مدل لانگ مویر با میزان رس (55/0 r =). و کربنات کلسیم معادل (45/0 r =) خاک ها در ارتباط بود. مقایسه روش های مدل سازی نشان داد که روش حداقل مربعات نسبت به فرم خطی معادلات بهتر داده های جذب سطحی را پیش بینی می کند. غلظت های مختلف کلسیم و منیزیم موجب افزایش جذب فسفر و در نتیجه کاهش غلظت فسفر محلول شد. علت این امر را می توان به پوشش بهتر بار های سطحی کلویید های خاک توسط یون های کلسیم و منیزیم و همچنین تشکیل گونه های ca(h2po4)+ در فاز محلول نسبت داد. مقایسه تاثیر کلسیم و منیزیم نشان داد که کلسیم نقش بسیار بیشتری در غیرمتحرک سازی فسفر محلول نسبت به منیزیم دارد. مدل سازی جذب سطحی فسفر در حضور کلسیم و منیزیم نشان داد که مدل لانگمویر دو مکانه نسبت به سایر مدل ها پیش بینی بهتری ارائه می کند.
امین گلی کلانپا اسماعیل گلی کلانپا
فسفر از عناصر غذایی ضروری برای رشد و توسعه گیاهان است. در این پژوهش هم دماهای جذب سطحی فسفر روی اجزاء معدنی شن، سیلت و رس در تعدادی از خاکهای زراعی منطقه اردبیل انجام و توانایی مدل های مختلف جذب سطحی در پیش بینی رفتار جذب سطحی فسفر مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور 12 نمونه خاک انتخاب و پس از اندازه گیری خصوصیات فیزیکوشیمایی، ذرات رس، شن و سیلت قابل انتشار در آب جدا و خشک شد. سپس، آزمایشات فیزیکوشیمایی روی آنها انجام و در نهایت همدماهای جذب سطحی روی فرکشن های 4 نمونه خاک انجام شد. همچنین، نقش کربنات کلسیم معادل در فرایند جذب سطحی فسفر نیز برای تعدادی از خاکها در دو حالت قبل و بعد از حذف آهک انجام گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار فسفر قابل استفاده گیاه در جزء سیلت و رس قابل انتشار در آب قرار دارد. این موضوع با توجه به فرسایش پذیری این ذرات از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و فرسایش چنین خاکهایی منجر به هدر رفت مقادیر قابل توجهی فسفر از خاک شده و حاصلخیزی آن را کاهش می دهد. همدماهای جذب سطحی نشان داد که جذب سطحی فسفر با افزایش غلظت اولیه آن افزایش پیدا می¬کند. این افزایش در غلظت¬های کم با شیب تند¬تر و در غلظت¬های زیاد با شیب ملایم تر ادامه پیدا کرده و در نهایت به حداکثر جذب سطحی می رسد. علت این امر به کاهش ظرفیت جذب سطحی خاک با افزایش فسفر اولیه نسبت داده می شود.مدلسازی داده¬های جذب سطحی نشان داد که از بین معادلات جذب سطحی مدل لانگمویر دو سطحه به دلیل ضریب تبیین بالاتر و اشتباه استاندارد برآورد پایین¬تر بهترین برازش را با داده¬های آزمایشگاهی دارد. مقایسه مدل¬ سازی با استفاده از فرم خطی معادلات و روش حداقل مربعات نشان داد که روش حداقل مربعات بهتر از فرم خطی می¬تواند داده¬های جذب سطحی فسفر روی اجزاء معدنی خاک را مدلسازی کند.
لیلا شاطری علی آباد اسماعیل گلی کلانپا
آرسنیک یکی از عناصر سمی و خطرناک برای سلامتی انسان و محیط زیست است و در طبیعت بیشتر به دو شکل آرسنات(aso43-) و آرسنیت(aso33-) یافت می¬شود. وجود خاک¬های آلوده به این عنصر خطرناک، در شمالغرب مشگین¬شهر واقع در استان اردبیل گزارش شده است. در این مطالعه، جذب سطحی و رهاسازی آرسنات و آرسنیت با اجزای معدنی خاک بررسی شد. بدین منظور برای آزمایش جذب سطحی از غلظت¬های 0، 1، 5/2، 5، 10 و 15 میلی¬گرم در لیتر آرسنات و آرسنیت استفاده گردید. همچنین برای آزمایش¬های مربوط به رهاسازی غلظت¬های 5/2، 10 و 15 میلی¬گرم در لیتر آرسنات و آرسنیت و در سه بازه زمانی 21ساعت، 45ساعت و 93 ساعت مورد استفاده قرار گرفت. از مدل¬های لانگمویر، فروندلیچ، لانگمویر – فروندلیچ و لانگمویر دو مکانه و نیز مدل¬های خطی لانگمویر و فروندلیچ، به منظور توصیف میزان آرسنیک باقیمانده در فاز محلول استفاده شد. نتایج نشان داد که جذب سطحی آرسنات و آرسنیت با افزایش غلظت اولیه در فاز محلول افزایش پیدا کرده و در نهایت به حداکثر جذب سطحی می-رسد. جذب سطحی در جز رس بیشتر از سیلت و شن بود. همچنین جذب سطحی آرسنیت در همه نمونه¬ها بیشتر از آرسنات شد. اما رهاسازی آرسنات نسبت به آرسنیت بیشتر بود. و در زمان¬های 45 و 93 ساعت تقریبا آرسنیتی رها نشده بود. مدل¬سازی داده¬های جذب سطحی نشان داد که مدل لانگمویر دو مکانه به دلیل ضریب تبیین بالا و اشتباه استاندارد برآورد شده پایین، قادر است داده¬های جذب سطحی آرسنات و آرسنیت با اجزای معدنی خاک را پیش-بینی نماید. همچنین مقایسه مدل¬سازی با استفاده از فرم خطی معادلات لانگمویر و فروندلیچ نشان داد که روش حداقل مربعات نسبت به فرم خطی، بهتر داده¬ها را مدل¬سازی می¬کند.
پریسا خسروی علی اشرف سلطانی طولارود
آرسنیک یکی از سمی ترین آلاینده های موجود در خاک و آب¬های زیرزمینی است که سلامتی انسان و سایر موجودات زنده را به خطر می اندازد. کلزا یکی از گیاهان بیش اندوز آرسنیک معرفی شده است. امروزه از باکتری¬های محرک رشد (plant growth promoting rhizobacteria, pgpr ) به عنوان ابزاری در راستای افزایش تحمل گیاه به شرایط نامناسب محیطی از جمله آلودگی به فلزات سنگین استفاده می شود. در این تحقیق میزان تاثیر استفاده از باکتریهای محرک رشد گیاه بر کاهش سمیت ناشی از آرسنیک روی رشد کلزا بررسی شد. بدین منظور آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل سطوح مختلف آرسنیک و باکتری¬های ریزوسفری محرک رشد گیاه بودند. سطوح مختلف آرسنیک به خاک تزریق شده و مایه زنی باکتری های محرک رشد گیاه و کشت کلزا انجام گرفت.3 ماه بعد از کشت، برداشت کلزا صورت گرفته، شاخص¬های رشد گیاه، انواع کلروفیل، غلظت برخی عناصر غذایی در گیاه و نیز تغییرات غلظت فسفر و آرسنیک در خاک بررسی شد. نتایج با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که شاخص¬های رشد گیاه از جمله ارتفاع ساقه، وزن تر و خشک، تراکم برگ، انواع کلروفیل a، b، شاخص سبزینگی و کلروفیل کل با افزایش سطح آلودگی آرسنیک کاهش یافت. همچنین با افزایش آلودگی، غلظت عناصر غذایی کلسیم، منیزیم، پتاسیم و فسفر در گیاه افت نموده و میزان آرسنیک محلول خاک افزایش یافت. کاهش تنفس میکروبی خاک نیز با افزایش آرسنیک حاصل شد.
راحله وفادار اسماعیل گلی کلانپا
: به منظور بررسی تاثیر تلقیح بذر با باکتری های محرک رشد گیاه در کاهش تنش شوری بر گندم، آزمایشی به صورت فاکتوریل، بر اساس طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل تنش شوری در چهار سطح s0 (شاهد=8/3)، s1 (6)، s2 (8) و s3 (10) دسی زیمنس بر متر، تلقیح بذر با باکتری های محرک رشد در سه سطح (عدم تلقیح بذر (ba)، تلقیح بذر با سودوموناس پوتیدا (bb) و تلقیح بذر با سودوموناس فلورسنس (bc)) و دو رقم گندم (رقم گاسکوژن (w1) و رقم (w2)) بودند. پس از اتمام دوره رشد گیاه، فاکتورهای عملکرد گیاه از قبیل حجم ریشه، ارتفاع گیاه، وزن خشک و وزن تر ریشه و ساقه و مقدار کلروفیل برگ گیاه اندازه گیری شد. همچنین کربن زیتوده میکروبی و نیز تنفس پایه و تنفس وابسته به سوبسترا خاک اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که اثرات متقابل شوری، باکتری و رقم بر تمام صفات به جز کربن آلی معنی دار بود. نتایج نشان داد که شوری موجب کاهش معنادار رشد گیاه، تنفس پایه، تنفس برانگیخته با سوبسترا، کربن آلی و کربن زیتوده میکروبی شد. در حالی که تلقیح بذر با باکتری های محرک رشد این شاخص ها را افزایش داد. بیشترین تنفس تحریک شده و کربن زیتوده میکروبی در ترکیب تیماری تلقیح بذر با سودوموناس فلورسنس و بدون اعمال شوری بدست آمد. سودوموناس فلورسنس بیشترین تاثیر را بر تنفس تحریک شده داشت طوری که تنفس تحریک شده در ترکیب تیماری تلقیح بذر با سودوموناس فلورسنس در شوری 10 دسی زیمنس بر متر بیشترین مقدار را داشت. بیشترین مقدار تنفس خاک نیز در ترکیب تیماری تلقیح بذر با سودوموناس پوتیدا بدست آمد. در حالی که کمترین میزان تنفس خاک، تنفس تحریک شده و کربن زیتوده میکروبی در ترکیب تیماری بدون تلقیح بذر با باکتری در شوری 10 دسی زیمنس بر متر بدست آمد. باکتری سودموناس فلورسنس نسبت به سودوموناس پوتیدا بیشترین اثر را بر شاخص های اندازه گیری شده داشت. تفاوت ارقام نیز معنی دار بود که حداکثر رشد در رقم گاسپارد مشاهده شد.
رضا گلی کلانپا اسماعیل گلی کلانپا
خواص مهندسی خاک های ریزدانه، متأثر از نوع کانی های تشکیل دهنده، ساختمان و کیفیت شیمیایی آب منفذی آن هاست. معمولاً در آزمایشگاه ها برای تأمین رطوبت مورد نیاز خاک، از آب شرب استفاده می شود در حالی که در پروژه هایی اجرایی، نظیر فرآیند عمل آوری هسته رسی سدهای خاکی، خاکریزها، سیل بندها و خاک بستر کانال های آبیاری زهکشی از آب غیر شرب محل، استفاده می گردد، بنابراین باید خصوصیات رفتاری مصالح با همان آب محل اجرا، مورد بررسی قرار بگیرد. علاوه بر این، کیفیت شیمیایی این خاک ها، در طول دوران بهره برداری دستخوش تغییرات می شود و در نتیجه رفتار و مشخصات مهندسی آن ها تغییر پیدا می کند، تا آن جا که در اثر این تغییرات، پایداری سازه های بنا شده روی این گونه خاک ها مورد تهدید قرار گرفته و خسارات زیادی به آن ها وارد می شود. از جمله خاک های ریزدانه که بر اثر قرارگیری تحت شرایط مختلف بار و رطوبت ناشی از ساخت و ساز، مشکلاتی را در طول دوران ساخت و یا بهره برداری از آن سازه ایجاد می کنند، خاک های متورم شونده هستند که با تغییر رطوبت، حجم آنها تغییر پیدا می کنند. این خاک ها معمولاً حاوی مقادیر زیادی رس هستند. در این پژوهش، اثر شوری بر رفتار خاک های ریزدانه و متورم شونده بررسی گردید. بدین منظور سه نمونه خاک شامل یک نمونه خاک متورم شونده با شوری طبیعی و دو نمونه خاک با شوری 2 و 4 درصد وزنی، با استفاده از نمک nacl تهیه شده و آزمایشات حدود آتربرگ، تراکم و تحکیم بر روی نمونه ها انجام شد. علاوه بر این با توجه به اهمیت آزمایش تورم در خاک های متورم شونده، این آزمایشات در حالات مختلف بر روی نمونه ها و در معرض چرخه های تر و خشک شدن انجام گرفت. نتایج نشان داد میزان شوری خاک تأثیر چشم گیری بر مشخصات تراکمی خاک ندارد. با افزایش میزان شوری تا 4 درصد وزنی نمونه، حد روانی و در نتیجه نشانه خمیری کاهش پیدا کرده است. نتایج حاصل از آزمایشات تحکیم نشان داد که شاخص فشردگی، شاخص تورم پذیری، ضریب قابلیت فشردگی و ضریب قابلیت فشردگی حجمی با افزایش شوری، کاهش پیدا کرده است. نتایج حاصل از آزمایشات تورم آزاد تحت چرخه های تر و خشک نشان داد، وقتی نمونه خاک مکرراً در معرض تر و خشک شدن قرار بگیرد پس از هر چرخه علائم تغییر شکل غیرقابل برگشت بوجود می آید که این عامل باعث می شود تا میزان پتانسیل تورم و انقباض پس از پایان حدود 6 چرخه به حالت تعادلی رسیده و در نهایت کاهش پیدا کند. همچنین وجود سدیم کلرید، باعث افزایش نیروی جاذبه بین بارهای موجود در سطح رس و کاتیون ها شده و از تورم زیاد جلوگیری کرده و نمونه با شوری 4 درصد وزنی، در پایان چرخه ها به تعادل تورمی-انقباضی کمتری نسبت به سایر نمونه ها رسیده است، که این روش می تواند روشی کاربردی در جهت کنترل تورم باشد. کلمات کلیدی: خاک های متورم شونده، شوری، چرخه های تر و خشک، پتانسیل تورم و انقباض