نام پژوهشگر: عطیه بحرانی

تدوین الگوی راهبردی مدیریت استعداد (مورد مطالعه: شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده مدیریت و اقتصاد 1392
  عطیه بحرانی   احمدعلی خائف الهی

چکیده پژوهش حاضر با هدف پاسخ دادن به این سوال که " الگوی راهبردی مدیریت استعداد در شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران چگونه است ؟" انجام شده است . جهت گیری پژوهش کاربردی - توسعه ای ، فلسفه اش اثبات گرایی، صبغه آن با توجه به پرسش های تحقیق و هدف ، کمی و عینی بوده و استراتژی آن پیمایش می باشد. در تحقیق حاضر، جهت بومی سازی فرآیند مدیریت استعداد و به منظور گردآوری اطلاعات ابتدا از روش دلفی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه نیروهای ستادی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران اعم از مدیران و کارکنان مشتمل بر1004 نفر است و روش نمونه گیری در مرحله اول (توصیف وضعیت موجود) نمونه گیری تصادفی ساده و در مرحله دوم (تبیین الگو) ، نمونه گیری هدفمند (از پیش تعیین شده یا مبتنی بر هدف) از نوع قضاوتی- روش نمونه گیری مورد استفاده در فن دلفی - می باشد. پس از بررسی روایی محتوا و پایایی (آلفای کرونباخ) پرسشنامه ، شاخص های هر مولفه از مدل ، مورد تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم قرار گرفتند که مدل با اندک تغییراتی دارای برازش مناسبی بود ، همچنین فرضیه ها با استفاده از تکنیک حداقل مربعات جزئی و نرم افزار smart plsمورد آزمون قرار گرفتند که صرفا" یکی از آن ها تأیید نشد. در مرحله تبیین الگو نیز ، پس از 3مرحله توزیع پرسشنامه ، نهایتا" اعضای پانل شرکت کننده در دلفی به اتفاق نظر نسبی رسیدند که نتایج تحلیل ، موید پذیرش اکثر گویه های پیشنهادی می باشد و نتایج آزمون مدلسازی در مرحله اول نشان می دهد که مدل اندازه گیری مورد ادعای پژوهشگر ، در فرم اولیه مورد تأیید قرار نگرفت و برازش مناسبی ندارد ؛ اما با انجام اصلاحاتی در مدل اولیه و حذف برخی گویه ها ، مدل پیشنهادی مورد تأیید قرار گرفت و مدل ساختاری اصلاح شده با استفاده از تکنیک حداقل مربعات جزئی به کمک نرم افزار smart pls ارائه شد.

بررسی میزان انطباق ادارات آموزش و پرورش با مدل سیستمی سازمان یادگیرنده(slom) (مورد مطالعه: اداره آموزش و پرورش شهرستان خوی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  عطیه بحرانی   علی اصغر فانی

پیشرفت هر جامعه ای ، تنها با پیشرفت نهاد آموزش و پرورش آن جـامعه میـسر می گردد و پیـشرفت آموزش و پرورش، تنها از طریق بهره وری نیروی انسانی ممکن می باشد و این خود نیز با اشاعه دانش و مدیریت آن امکان پذیر است ؛ لازمه این امر، ایجاد سازمانی یادگیرنده در دل این نهاد یاددهنده می باشد. از این رو لزوم تبدیل نهاد آموزش و پرورش به یک سازمان یادگیرنده ، در جهت حرکت جامعه به سمت توسعه پایدار، ضرورت می یابد. در این تحقیق ، سعی بر آن است تا میزان انطباق اداره آموزش و پرورش شهرستان خوی با مدل سیستمی سازمان یادگیرنده (slom)، مورد بررسی قرار گیرد و با توجه به وضعیت فعلی این اداره، از منظر مدیران و کارکنان - مناطق شهری- نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی و در جهت اصلاح نقاط قابل بهبود و در راستای تحقق سازوکارهای یک سازمان یادگیرنده در نهاد آموزش و پرورش راه کارها و پیشنهادهایی را ارائه نماید. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی بوده و ابزار گردآوری داده ها ، پرسشنامه استانداردی است که پس از جرح و تعدیل - بومی سازی- و توزیع برای نمونه مقدماتی ، روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت . جامعه تحقیق مشتمل بر 1724 نفر بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده ، نمونه 156 نفری به دست آمد؛ با توجه به نرمال بودن داده های نمونه مقدماتی ، از آزمون میانگین یک جامعه با آماره t استفاده گردید؛ داده های هر طبقه به صورت جداگانه مورد تحلیل قرار گرفت و فرضیات تحقیق مورد بررسی قرار گرفت . نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها ، بیانگر این مطلب است که در کل ، وضعیت حاکم بر اداره آموزش و پرورش این شهرستان از منظر کلیه مدیران و کارکنان آن ، با وضعیت مطلوب تفاوت معناداری ندارد.