نام پژوهشگر: حمیدرضا خانکه

تأثیر آموزش هوش هیجانی بر تعارض و سبک مدیریت تعارض پرستاران شاغل در مرکز روانپزشکی رازی تهران در سال 1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1388
  پریناز آخوندلطفعلی   محمدعلی حسینی

یکی از محیط های پیچیده و پر تعارض نظام سلامت بیمارستان ها هستند. پرستاری جزء مهم مراقبت درمانی کیفی است و پرستاران نقش حیاتی در سیستم مراقبت درمانی یک کشور ایفا می کنند. پرستاران به طور کلی در محیطی آکنده از تعارض که حل کردن آن ها بسیار دشوار به نظر می آید کار می کنند. جهت مدیریت موثر تعارض پرستاران بایستی با مهارت هوش هیجانی آشنا باشند. هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش هوش هیجانی بر سبک مدیریت تعارض پرستاران بیمارستان روانپزشکی رازی تهران است. تعداد 60 نفر پرستار در یک مطالعه تجربی به صورت تصادفی به دو گروه آزمون (27 نفر) و شاهد (29 نفر) تقسیم شدند. ( 4 نفر از افراد گروه آزمون حاضر به ادامه همکاری نشدند). داده های توسط پرسشنامه های دموگرافیک، تعارض "دوبرین"، سبک مدیریت تعارض "ساسمن" و هوش هیجانی "بار ـ آن" جمع آوری گردید. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها با نظر خواهی از متخصصین و خبرگان ارزیابی گردید. همسانی درونی پرسشنامه ها با محاسبه آلفای کرونباخ برای سبک مدیریت تعارض 85%، تعارض 80% و هوش هیجانی 95% تأیید گردید. ابتدا سه پرسشنامه توسط پرستاران گروه آزمون و شاهد تکمیل گردید. سپس کلیاتی برای آشنایی با مفهوم هوش هیجانی و سه مهارت از پانزده مهارت هوش هیجانی درکارگاه آموزشی به گروه آزمون آموزش داده شد. دوازده مهارت دیگر در پمفلت هایی که در طول مدت 6 هفته پیگیری آموزشی به صورت هفته ای دو پمفلت آموزش داده شد. در نهایت در یک جلسه کارگاه آموزشی، دو هفته پس از آخرین پمفلت ارائه شده برگزار و دوره آموزش تکمیل گردید. هر سه پرسشنامه مجددا توسط هر دو گروه تکمیل گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون های کای اسکوئر، دقیق فیشر، تی مستقل، تی زوجی، مک نمار، هاپکر و کولموگراف ـ اسمیرنوف، استفاده گردید. بررسی یافته ها: طبق آزموده های آماری بین دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیرهای دموگرافیک به جز وضعیت تأهل تفاوت معناداری مشاهده نشد. (0/05 < p) هوش هیجانی کل در دو گروه آزمون و شاهد بعد از مداخله تفاوت معناداری را نشان نداد(0/05 < p)، لیکن در گروه آزمون میانگین نمره هوش هیجانی ارتقاء پیدا کرده، که از نظر آموزشی قابل توجه است. هوش هیجانی کل در گروه آزمون پس از مداخله معنادار شد. (049/0 = p) همچنین مقیاس خلق عمومی(0/014 = p) و خرده مقیاس های خوشبختی (0/031 = p) و انعطاف پذیری (0/024 = p) در گروه آزمون بعد از مداخله معنی دار بود. شدت تعارض (0/0001 = p) و نمره تعارض (0/000= p) در گروه آزمون بعد از مداخله معنادار شد. پس از آنالیزهای آماری سبک مدیریت تعارض پرستاران از سبک های منفی (اجتناب، اجبار، سازش) به سبک های مثبت (مذاکره، حل مسئله) تغییر کردند. (0/002 = p ). پرستاران در گروه آزمون قبل از مداخله چهار سبک؛ اجتناب، سازش، اجبار و حل مسئله را برای حل تعارضات خود استفاده می کردند که این سبک ها بعد از مداخله به سبک های؛ سازش، مذاکره و حل مسئله تغییر کرد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که آموزش هوش هیجانی تأثیر مثبت و معناداری در سبک مدیریت تعارض و تعارض پرستاران داشته است. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش هوش هیجانی در برنامه های آموزش ضمن خدمت پرستاران قرار گیرد.

بررسی تاثیر استقرار مدل مدیریت بحران مبتنی بر هماهنگی بر میزان آمادگی بیمارستانی در شرایط شبیه سازی شده در بیمارستان شهید رجایی شیراز 1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1388
  راضیه بذرگر   حمیدرضا خانکه

مقدمه: مدیریت بحران نقش مهمی در کسب آمادگی بیمارستانها برای پاسخ به بلایا ایفا می کند. بنابراین هماهنگی، برنامه ریزی و سازمان دهی در ارتقای آمادگی بیمارستانها در مرحله پاسخ گویی به بلایا مفید است.از آنجایی که بر اساس مطالعات انجام شده هماهنگی از مشکلات اصلی مدیریت حوادث در ایران می باشد، استفاده از مدل مدیریت بحران مبتنی بر هماهنگی به عنوان یک راهکار در نظر قرار گرفته است ، لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر استقرار مدل مدیریت بحران مبتنی بر هماهنگی برمیزان آمادگی بیمارستانی در شرایط شیبه سازی شده در بیمارستان شهید رجایی شیراز بود. روش کار: پژوهش حاضر مطالعه نیمه تجربی است. که در بیماستان شهید رجایی شیراز انجام شد. اعضای کمیته بحران بیمارستان به عنوان نمونه انتخاب شد ندچک لیست "آمادگی مقابله با بلایا" به عنوان ابزارمطالعه به منظور بررسی آمادگی بیمارستانی مورد استفاده قرار گرفت .مداخله شامل کارگاه یک روزه مدیریت بلایا و استقرار مدل مدیریت بحران مبتنی بر هماهنگی و اجرای سناریو بوده است .فبل از مداخله و یک ماه بعد از مداخله آمادگی بیمارستان توسط چک لیست اولیه با انجام مانور مورد ارزیابی قرار گرفت.درپایان نتایج قبل و بعد از مداخله با استفاده از جداول آماری مقایسه گردید . نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد که نمرات در تمامی بخش های پرسشنامه (هماهنگی ، برنامه ریزی، سازمان دهی، آموزش و .. ) در پس آزمون و پیگیری نسبت به پیش آزمون اختلاف آماری معنی داری داشتند. همچنین نمره کل آمادگی بیمارستان از29.56 در پیش آزمون به86.84 در پیگیری ارتقاء یافت . نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد، که استقرار مدل مدیریت مبتنی بر هماهنگی علاوه بر این که آمادگی بیمارستان را بمنظور پاسخ گویی به بلایای طبیعی احتمالی ارتقاء می دهد. هماهنگی عوامل درگیر را نیز بهبود می بخشد .

تأثیردرمان محدودیت خواب بر کیفیت خواب سالمندان عضو کانون جهاندیدگان شیراز در سال 1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1389
  شکوفه احمدی   حمیدرضا خانکه

جمعیت سالمندان جهان رو به افزایش است و امروزه افزایش جمعیت سالمندی یکی از مسایل مهم در آستانه ورود به سده 21 است واز آنجا که خواب با کیفیت ضعیف بعد از سردرد و اختلالات گوارشی در رتبه سوم مشکلات سالمندان قرار دارد و یکی از مشکلات شایع و دلیل مراجعه افراد سالمند به پزشکان است ومعمول ترین راه حل درمانی برای این مشکل، مصرف داروهای خواب آور است،که مشکلات زیادی به همراه دارد لذا انجام مداخلات رفتاری که مشکلات مربوط به داروها و همچنین وابستگی ومقاومت نسبت به دارو را نداردمفید به نظر میرسد. از جمله درمانهای رفتاری،درمان محدودیت خواب است که این درمان ، می تواند سبب بهبود محسوس و معنادار کیفیت خواب( خصوصاًدر گروه سالمندان )و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی آنها شود.

نیازسنجی آموزشی رشته مدیریت توانبخشی مقطع کارشناسی ارشد بر اساس تجارب و دیدگاههای دانشجویان و دانش آموختگان در سال 1390
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1391
  سارا قناعتیان جبذری   محمدعلی حسینی

مقدمه: در حال حاضر در سطح جهان، دیدگاه دانشجویان در مورد جنبه های مختلف آموزش ارائه شده در موسسات آموزشی مورد بررسی قرار می گیرد و تعیین ادراک و انتظار آنها از کیفیت خدمات آموزشی می تواند اطلاعات با ارزشی را در اختیار برنامه ریزان جهت ارتقاء کیفیت خدمات آموزشی قرار دهد. آنچه که به دانشجویان آموزش داده می شود قلمرو اصلی نیازسنجی را تشکیل می دهد و در واقع نیازسنجی اولین گام موثر در طراحی برنامه های آموزشی است و مطابق نبودن برنامه آموزشی با نیاز جامعه، تلف شدن وقت و امکانات را باعث خواهد شد. با توجه به اینکه در بازنگری سال 87 رشته مدیریت توانبخشی، نظرات دانشجویان و دانش آموختگان لحاظ نگردید لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین نیازهای آموزشی دانشجویان و دانش آموختگان رشته مدیریت توانبخشی صورت گرفت. روش: این پژوهش، یک پژوهش توصیفی- اکتشافی است که از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 18 نفر از دانشجویان و دانش آموختگان رشته مدیریت توانبخشی انجام پذیرفته است. از روش تحلیل محتوای صوری در راستای تجزیه و تحلیل داده ها، استفاده شد. یافته ها: با استخراج کدهای حاصله بعد از پیاده سازی کلمه به کلمه مصاحبه، کدهای مرتبط از دیدگاه شرکت کنندگان در شش مفهوم جای گرفت که شامل واحدهای درسی، مقصد و ماموریت رشته، آموزش دهنده، آموزش گیرنده، شیوه تدریس و کیفیت آموزشی بود. نتیجه گیری: نتایج بیانگر آن بود که تجارب شرکت کنندگان در خصوص موضوع سرفصل دروس حاکی از عدم کفایت واحدهای مدیریتی و ضرورت تغییر روش برگزاری کارآموزی و کاربردی نبودن آموزش واحد مدیریت توانبخشی بود. همچنین مشارکت کنندگان، آموزش دهندگان را دارای نقش اساسی در عدم یادگیری محتوا درسی ذکر کردند. آنان از کیفیت پایین آموزش نارضایتی داشتند و شرط مصاحبه و دو مرحله ای شدن پذیرش دانشجو در رشته را ضروری می دانستند، که در این راستا ضرورت بازنگری در نحوه پذیرش دانشجو و برنامه آموزشی رشته مدیریت توانبخشی پیشنهاد می گردد.

تجربیات والدین سالمند از داشتن فرزند معلول ذهنی - پژوهشی به روش پدیدار شناسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1391
  آریا همدان چی   حمیدرضا خانکه

هدف تحقیق : هدف از مطالعه حاضر توصیف تجربیات والدین سالمند از داشتن فرزند معلول ذهنی می باشد. روش بررسی : این مطالعه کیفی با استفاده از روش فنومنولوژی به توصیف تجربیات سالمندان دارای فرزند معلول ذهنی می پردازد. شرکت کنندگان با استفاده از انتخاب هدفمند برگزیده شدند و با آنان مصاحبه بدون ساختار انجام گرفت. این مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع داده ها، ادامه یافت. داده ها با روش 7 مرحله ای کلایزی آنالیزشدند. معانی استخراج شده در قالب خوشه مضامینی سازمان دهی شد که منتج به مضامین اصلی گردید. سپس این مفاهیم به صورت یک شرح جامع نوشته شد که شامل توصیف تجربه داشتن فرزند معلول ذهنی توسط سالمند می باشد. خلاصه این توصیف به صورت ساختار اصلی پدیده ارائه گردیده است . یافته ها: 4 مضمون اصلی که از یافته ها حاصل گردید به شرح زیر می باشد: "تلخکامی" های تجربه شده توسط والدین سالمند دارای فرزند معلول ذهنی،"دلبستگی" ، "معنویت تجربه شده" ،"رضایت از حمایت". علاوه بر مشکلاتی که همه والدین بطور معمول ممکن است با آن مواجه شوند، والدین سالمند دارای فرزند معلول ذهنی رنج ها و تلخی های زیادی را تجربه نموده اند. آنان اگرچه سختی های زیادی را در زندگی داشته اند ولی فرزند معلول را مقصر و عامل آن نمی دانند. آنها بیشتر عدم حمایت های اجتماعی موثر را به عنوان علت مشکلات معرفی می کنند. در این مطالعه شواهدی دال براینکه انسجام و روابط خانوادگی به علت حضور مددجو متزلزل شده است بدست نیامد .از طرف دیگر یک وابستگی عاطفی مشخص بین والدین و مددجو وجود دارد. والدین از سویی به این واقعیت توجه دارند که مددجو نمی تواند زندگی مستقل داشته باشد و از سویی دیگر کمبود حمایت های اجتماعی را حس می کنند و خود را تنها مراقبت کننده از مددجو می یابند. این وضعیت موجب نگرانی شدید آنها از آینده مددجو بعد از فوت والدین می گردد. والدین عمدتاً دارای دیدگاه معنوی می باشند به صورتی که حضور مددجو را خواست خداوند می دانندو هنگام مواجهه با مشکلات به خداوند توکل می کنند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می تواند به محققین در بررسی بیشتر نیازها و درخواست های سالمندان دارای فرزند معلول ذهنی کمک نماید. توصیه می شود، فرایند حمایت ها ازخانواده های این گروه از سالمندان مورد بررسی دقیق تری قرار گیرد. همچنین فرایند کمک به این سالمندان در کنار آمدن با مشکلات، از طریق افزایش باور های معنوی ، می تواند موضوع یک مطالعه جداگانه با رویکرد گراندد تئوری باشد.

بررسی تأثیر مراقبت معنوی گروهی بر سازگاری زناشویی معتادان مراجعه کننده به انجمن معتادان گمنام اصفهان و همسران آنها در سال 1391
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و مامایی 1391
  رضوان رحیم پور   حمیدرضا خانکه

چکیده زمینه و هدف: در جامعه ی ما در خصوص خانواده های آسیب زای معتادان پژوهش های اندکی صورت گرفته است و لازم است راه کارهایی در جهت کنترل شرایط آسیب زای این خانواده ها ارائه گردد. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مراقبت معنوی گروهی بر سازگاری زناشویی معتادان مراجعه کننده به انجمن معتادان گمنام اصفهان و همسران آنها در سال 1391 انجام شده است. روش کار: این مطالعه نیمه تجربی با دو گروه شاهد و مداخله با اجرای پیش آزمون، پس آزمون در جامعه معتادان مراجعه کننده به انجمن معتادان گمنام اصفهان و همسران آنها انجام شده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و با توجه به معیارهای ورود 140 نفر (70 زوج) در مطالعه شرکت نمودند در پایان پس از ریزش 124 نفر (62 زوج) باقی ماندند.ابزار مورد استفاده فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مقیاس سازگاری زناشویی das ( اسپانیر،1976) بوده است. برای اختصاصی کردن ابزار در جامعه معتادان وهمسرانشان، روایی صوری و محتوایی ابزار به روش لاوشه با نظر یازده تن از اساتید دانشگاه و همبستگی درونی سوالات با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ابزار با استفاده از روش آزمون-بازآزمون بدست آمد. مداخله این پژوهش به صورت طرح مداخله ی مراقبت معنوی گروهی با نظر متخصصین این حوزه و با اقتباس از منابع پرستاری تهیه شده و طی 8 جلسه 90 دقیقه ای انجام شد. از نرم افزار اس پی اس اس 16 و آزمون های آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس دو متغیری با اندازه گیری های مکرر روی یک متغیر و در صورت معنی داری f آزمون توکی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده گردید. نتایج: نتایج نشان می دهد که سازگاری زناشویی زناشویی و همه حیطه های آن ( رضایت زناشویی، همبستگی زناشویی، توافق زناشویی و ابراز محبت) در هر دو گروه معتادان و همسرانشان، پس از دریافت مراقبت معنوی افزایش نشان داده است که این افزایش در گروه مداخله در حیطه رضایت زناشویی در مقایسه با همبستگی زناشویی، توافق زناشویی و ابراز محبت، در همین گروه و همه حیطه های فوق در گروه شاهد قابل ملاحظه تر می باشد. علاوه بر این نتایج نشان می دهد که تأثیر مراقبت معنوی بر افزایش ابراز محبت همسران معتادان بیش از معتادان بوده است اما تأثیر آن در سایر حیطه ها بین دو گروه معتادان و همسرانشان یکسان بوده است. بحث: نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مراقبت معنوی گروهی، سازگاری زناشویی و همه حیطه های آن را در معتادان و همسران آنها در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل افزایش داده است، بنابراین می توان انجام مراقبت معنوی گروهی توسط پرستاران که علاوه بر دانش تخصصی، دردسترس ترین و فراوان ترین نیروی نظام سلامت هستند را از جمله راه کارهای کنترل شرایط آسیب زای خانواده معتادان و افزایش سازگاری زناشویی معرفی نمود. پیشنهاد می گردد نتایج این تحقیق به سایر مراکز معتادان گمنام جهت ارائه مراقبت معنوی به مراجعین ارائه شود. کلید واژه ها: مراقبت معنوی/سازگاری زناشویی / معتاد/ انجمن معتادان گمنام

"بررسی تاثیر شعردرمانی گروهی برافسردگی سالمندان مقیم در سرای سالمندان شهر اراک در سال 1391"
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1392
  جمشید فرجی   مسعود فلاحی خشکناب

با توجه به رشد جامعه سالمندی و شیوع افسردگی در این گروه سنی، به ویژه در خانه های سالمندان، توجه به راهکارهای روان درمانی، به خصوص از لحاظ سهولت و فقدان عوارض دارویی، ضروری است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر شعردرمانی گروهی بر میزان افسردگی سالمندان است.این مطالعه از نوع نیمه تجربی بوده، که در آن 72 نفر از سالمندان مقیم سرای سالمندان که دارای خصوصیات نمونه پژوهش بودند، به طورتصادفی در دو گروه مداخله (39نفر) و شاهد ( 33 نفر) جای گرفتند. برای گروه مداخله، برنامه شعردرمانی گروهی طراحی و طی 12 جلسه- 90 60 دقیقه ای به مدت 6 هفته اجرا گردید .گروه شاهد بدون مداخله خاصی، در جلسات گروهی روزانه شرکت کردند. ابزاراصلی گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و آزمون افسردگی سالمندان بود . برای تجزیه تحلیل داده ها از آماره کای اسکوئر و تی مستقل و همچنین برای بررسی روابط بین متغیرها از آزمونهای تی مستقل و زوجی و آنالیز واریانس با معنی داری 05/0 استفاده شد.نتایج نشان داد که میانگین نمره افسردگی سالمندان گروه مداخله از 6/7 قبل از مداخله به 5/6 بعد از مداخله کاهش یافت و نتایج اختلاف معناداری را در گروه مداخله نشان داد(004/0p<)، بدین معنا که با استفاده از تکنیک شعر درمانی افسردگی کاهش می یابد، این درحالی است که در گروه شاهد قبل و بعد از مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد(87/0p> ).

بررسی تاثیر موسیقی بر کیفیت خواب مردان سالمند عضو کانون بازنشستگان نفت شهر اصفهان سال 1391
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1392
  زینب علامی   حمیدرضا خانکه

مقدمه: خواب، بخش مهمی از زندگی افراد میباشد،که ممکن است تحت تاثیر عواملی، همچون سن تغییر یابد. سالمندان جهت رفع اختلالات خوابشان، بیشتراز روش دارودرمانی کمک میگیرند، در حالیکه، روشهای غیردارویی از جمله، موسیقی درمانی میتواند با کمترین عوارض و به صورت آسان و توسط خود فرد، باعث بهبود کیفیت خواب، در سالمندان گردد. هدف: هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر موسیقی بر کیفیت خواب مردان سالمند عضو کانون بازنشستگان نفت شهر اصفهان در سال 1391 بود. روش : پژوهش حاضر، مطالعه ای نیمه تجربی است. جامعه پژوهش، سالمندان عضوکانون بازنشستگان نفت اصفهان بوده، که از بین آنها تعداد 44 نفر واجد کلیه معیارهای ورود به مطالعه بوده و با استفاده از ابزار مورد استفاده ،شاخص کیفیت خواب پیتزبرگ نمونه گیری شدند. نمونه انتخاب شده (44 نفر)، به روش بلوک های تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند، مداخله (موسیقی درمانی) بر روی تعداد 18 نفرمرد سالمند 60-75 ساله، در طول سه هفته هرشب، به مدت 45 دقیقه قبل از خواب انجام گردید. انجام شد برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار spss ( ویرایش17) و آزمون های آماری شاپیرو، مان ویتنی، تی زوجی و تی مستقل در سطح معنادار ( 05/0p< ) استفاده شد. یافته ها : میانگین نمرات کیفیت خواب قبل از مداخله ، در گروه های مداخله و کنترل به ترتیب 44/ 10و 33/ 9 بود که پس از اجرای مداخله، به مقادیر 94/ 5 و22/ 9 تغییر یافت. میانگین نمرات کیفیت خواب در گروه مداخله ، پس از اجرای مداخله ، تفاوت آماری معناداری را ( 05/0 p<) نشان داد. نتیجه گیری : مطالعه حاضر نشان داد، که موسیقی درمانی میتواند، منجر به ارتقاء کیفیت خواب در سالمندان مرد گردد. لذا با توجه به نتایج این مطالعه ، آموزش این مداخله، به کادر درمان و پرستاران شاغل در حیطه سالمندی توصیه می گردد.

بررسی تاثیر اجرای مدل پرستاری توان بخشی ماک (ترکیب، شکل گیری، خودیابی) بر میزان سازگاری و خودکار آمدی بیماران سکته مغزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1392
  زینب ابراهیم پور موزیرجی   اصغر دالوندی

سکته مغزی مغزی سومین علت مرگ و میر و دومین دلیل ناتوانی است. عوارض این بیماری بر روی خودکارآمدی فرد و سازگاری با تغییرات به وجود آمده، اثر می گذارد. از آنجایی¬که مدل ماک، تنها بر روی بیماران سکته مغزی تمرکز دارد، پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر اجرای مدل پرستاری توانبخشی ماک (ترکیب، شکل¬گیری، خودیابی) بر میزان خودکارآمدی و سازگاری بیماران سکته مغزی انجام شد. روش بررسی: این پژوهش از نوع مطالعه نیمه تجربی تک گروهی پیش¬آزمون –پس¬آزمون می باشد. جامعه پژوهش شامل بیماران سکته مغزی 70 - 55 سال بیمارستان امام خمینی (ره) و مرکز توانبخشی تبسم تهران بوده است. نمونه¬ها شامل 7 نفر از بیماران سکته مغزی می باشند که بر اساس معیارهای ورود و به شیوه نمونه¬گیری در¬دسترس انتخاب شدند. ابزار گرد¬آوری داده ها شامل پرسشنامه¬های دموگرافیک، خودکارآمدی و سازگاری بیماران سکته مغزی بوده است. مداخله پژوهش به صورت اجرای 7 جلسه 1 ساعته آموزش فردی و چهره¬به¬چهره، به بیمار ارائه شد. قبل و بعد از مداخله، میزان خودکارآمدی و سازگاری اندازه گیری و مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های آماری توصیفی وt زوجی انجام شد. یافته ها: مقایسه میانگین خودکارآمدی در بیماران مبتلا به سکته مغزی بعد از مداخله تفاوت معناداری از لحاظ آماری دارد ( 003/ 0 p<)، که نشان¬دهنده افزایش میزان خودکارآمدی بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون نسبت به پیش¬آزمون است (0/05 p<). مقایسه میانگین سازگاری بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون به طور معناداری کمتر از پیش¬آزمون بوده که نشان دهنده افزایش میزان سازگاری بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون می باشد (003/ 0 p<). نتیجه¬گیری: نتایج بیانگر آن بود که آموزش خودکارآمدی و سازگاری که بر اساس مدل توانبخشی پرستاری ماک اجرا شده است، باعث بهبود عملکرد مبتلایان به سکته مغزی در زمینه سازگاری با عوارض و مشکلات ناشی از بیماری و رسیدن به خودکارآمدی می شود.

بررسی تاثیر اجرای مدل پرستاری توانبخشی ماک (مرحله دردناک، خیال پردازی، واقعیت گرایی) بر راهبردهای مقابله ای و مهارت های زندگی بیماران سکته مغزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1392
  مریم شجاع   اصغر دالوندی

سکته مغزی از مهم ترین و شایع ترین بیماری های عصبی بزرگسالان می باشند که موجب مرگ ومیر فراوان و ناتوانی های بسیار در بیماران مبتلا می شوند. عوارض ناشی از این بیماری باعث افت کارایی در مهارتهای زندگی می شود و بیمار از راهبردهای مقابله ای ناموثری استفاده میکند. پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر اجرای مدل پرستاری توانبخشی ماک (مرحله دردناک، خیال پردازی، واقعیت گرایی) بر راهبردهای مقابله ای و میزان مهارتهای زندگی بیماران سکته مغزی انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه تجربی تک گروهی پیش آزمون – پس آزمون می باشد. جامعه پژوهش شامل بیماران سکته مغزی 70 - 55 سال بیمارستان امام خمینی (ره) و مرکز تبسم بود. نمونه ها شامل 7 بیمار مبتلا به سکته مغزی که با توجه به معیار های ورود و به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ایزار گر آوری داده ها شامل پرشنامه مشخصات دموگرافیک بیمار، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای و مهارتهای زندگی بود. مداخله پژوهش به صورت اجرای جلسات 45 دقیقه ای آموزشی فردی، حین توان بخشی جسمی و به صورت چهره به چهره به بیمار در بخش نورولوژی و درمانگاه سکته مغزی بیمارستان امام خمینی (ره) تهران و مرکز تبسم بوده است. قبل و بعد از مداخله میزان راهبردهای مقابله ای و مهارت های زندگی اندازه گیری و مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی تی زوجی صورت گرفت. نتیجه گیری: برنامه توانبخشی موجب افزایش سطح بکارگیری راهبرد های مقابله ای سازنده و مهارت های زندگی در بیماران سکته مغزی شد.

بررسی تاثیر آموزش مقابله با زلزله به دانش آموزان پسر 10ساله بر روی میزان آمادگی خود و خانواده هایشان در شهر گرگان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و مامایی 1393
  مصطفی احمدزاده   حمیدرضا خانکه

چکیده بررسی تاثیر آموزش مقابله با زلزله به دانش آموزان پسر 10ساله بر روی میزان آمادگی خود و خانواده هایشان در شهر گرگان زمینه و هدف:پیشینه تاریخی حوادث رخ داده بیانگر این واقعیت است که کشور ایران همواره به خاطر ساختارهای مکانی-فضایی ویژه،بحران های طبیعی زیادی را متحمل شده و یکی از آسیب پذیر ترین نقاط جهان در برابر مخاطرات طبیعی بوده است.آموزش مستمر نقش چشمگیری در کاهش خسارات ناشی از بلایا و افزایش آمادگی در برابر وقوع آن دارد.مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مقابله با زلزله به دانش آموزان پسر 10 ساله بر میزان آمادگی خود و خانواده های آنان در شهر گرگان،انجام گردید.روش اجرا:پژوهش حاضر به صورت نیمه تجربی بر روی دو مدرسه ابتدایی شهر گرگان که به صورت تصادفی از میان مدارس گرگان انتخاب گردید،انجام شد.در ابتدا پیش آزمون به وسیله انجام سناریوی طراحی شده شبیه ساز زلزله و مشاهده عملکرد و رفتار کودکان در زمان وقوع زلزله احتمالی و تکمیل چک لیست آمادگی خانواده ها در هر دو گروه شاهد و کنترل انجام شد.سپس آموزش های لازم به دانش آموزان داده شد و از آنان خاسته شد مفاهیم را به خانواده ها منتقل کنند.یک ماه بعد از آموزش،پس آزمون انجام گردید.نتایج:مقدار مهارت خانواده ها در سه زمینه دانش در حوادث و بلایا، مهارت در ارتباط با حوادث وبلایا و دانستن نقاط خطرناک در زلزله قبل از مداخله با بعد از مداخله تفاوت معنی داری را نشان می دهد.اما در زمینه نگرش نسبت به حوادث و بلایا تفاوت معنی دار نمی باشد.همچنین مولفه های آگاهی از نقاط امن در زلزله،آگاهی از نقاط خطرناک در زلزله و اقدامات لازم در زمان زلزله احتمالی در کودکان قبل از مداخله با بعد از مداخله دارای تفاوت معنی دار گردید.بحث:بر طبق نتایج حاصل از این پژوهش،خانواده ها و دانش آموزان دارای آگاهی ناکافی در زمینه زلزله و انجام اقدامات صحیح در جهت مقابله با این پدیده طبیعی هستند که نشاندهنده سطح پایین آمادگی آنان در برابر زلزله می باشد.انجام آموزش به دانش آموزان باعث افزایش میزان آگاهی و آمادگی در آنان و خانواده هایشان می شود.

فرآیند جستجوی اطلاعات سلامت در بیماران قلبی عروقی: طراحی مدل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1393
  محمد غلامی   مسعود فلاحی خشکناب

: تحلیل داده ها نشان داد که مهم ترین دغدغه بیماران قلبی عروقی « تردید و ابهام در صحت اطلاعات» می باشد. راهبرد اصلی مشارکت کنندگان برای حل این دغدغه «تلاش برای کسب اطمینان از اطلاعات» بود که به عنوان متغیر مرکزی مطالعه شناسایی شد. «تردید در حفظ تمامیت زندگی» باعث اتخاذ راهبرد اطمینان یابی از اطلاعات می گردید. بستر یعنی «سنت انفعال در اطلاع رسانی و اطلاع یابی» سبب کسب ناکافی اطلاعات و اطمینان می گردید اما «عوامل حامی-خودهدایتی»، بیماران قلبی عروقی را در مسیر خود-یادگیری و رسیدن به اطمینان و آرامش، یاری می کردند. تعامل بین این متغیرها نهایتاً منجر به «تسلیم/پذیرش نسبی یافته های مکتسبه» می گردید. بعد از ظهور نظریه زمینه ای، بر اساس مفهوم مرکزی و با استفاده از مدل های«ارتباط بین فردی» ، «تصمیم گیری تحت استرس و تضاد» و «مراقبت پیگیر »، مدل حمایتی «شفاف سازی اطلاعات سلامت» طراحی گردید.

بررسی تأثیر آموزش به کارگیری ابزار ایرانی تشخیص پیش بیمارستانی سکته مغزی (irpss) بر صحت تشخیص و زمان انتقال بیماران سکته مغزی توسط پرسنل فوریت های پزشکی اراک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1392
  سعیده بهرامپوری   اصغر دالوندی

تشخیص سریع و صحیح سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی، نقش غیرقابل انکاری در ارتقاء درمان بیماران و کاهش عوارض و مرگ ناشی از سکته¬مغزی ایفا می کند. امروزه ابزارهای مختلفی در جهان جهت تشخیص سکته مغزی در فاز پیش¬بیمارستانی به کار گرفته می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش به¬کارگیری ابزار ایرانی تشخیص پیش¬بیمارستانی سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی اراک انجام شده است. روش کار: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی است. 28 نفر از پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی، با توجه به معیارهای ورودی و با نمونه-گیری در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله برنامه آموزشی مبتنی بر گویه¬های ابزار در دو جلسه 3 ساعته دریافت کردند. ابزار به مدت 2 ماه توسط گروه مداخله به¬کار¬گرفته شد. حساسیت¬تشخیص و میانگین زمان¬انتقال بیماران به مدت 2 ماه قبل و بعد از مداخله بررسی شد. داده¬های مطالعه از پرونده بیماران بستری و فرم¬های اورژانس¬پیش¬بیمارستانی جمع¬آوری و با استفاده از نرم¬افزار(19) spss و آزمونهای کای¬دو، دقیق فیشر و من¬ویتنی تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: در مدت مطالعه 65 بیمار توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی به بیمارستان منتقل شدند. حساسیت تشخیص سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله(3/33% به جای 6/28%و 000/1=p)، گروه کنترل و مداخله قبل از مداخله(3/33% به جای3/33%و 000/1=p) ازنظر آماری تفاوت معناداری نداشتند. اما حساسیت تشخیص سکته¬مغزی در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله(3/33 %به جای%75و 040/0=p) و گروه کنترل و مداخله بعد از مداخله(6/28% به جای%75و 047/0=p) به طور معناداری بهبود یافت. مقایسه میانگین زمان¬انتقال بیماران سکته¬مغزی در گروه¬های کنترل و مداخله، قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری نداشتند. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، آموزش و به¬کارگیری ابزار تشخیصی موجب بهبود حساسیت تشخیص سکته-مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی گردید. لذا پیشنهاد می¬شود به منظور بهبود وضعیت مراقبت و درمان بیماران سکته¬مغزی، ارائه آموزش پیرامون سکته¬مغزی و به¬کارگیری ابزار¬های تشخیص پیش¬بیمارستانی سکته¬مغزی، در برنامه¬های آموزش مداوم پرسنل-فوریتهای¬پزشکی گنجانده شود. همچنین توصیه می¬شود مطالعه¬ای مشابه در جامعه بزرگ تر و زمان بیشتر انجام گردد.

تبیین چگونگی هندلینگ مادری کودک مبتلا به فلج مغزی در منزل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1393
  حمید دالوند   علی حسینی

هندلینگ مادری، نقش مهمی را در زندگی روزمره کودکان فلج مغزی و مادرانشان ایفا می¬کند بنحوی که بیشترین میزان هندلینگ کودک فلج مغزی توسط مادر و در منزل انجام می شود. علیرغم پژوهش¬های انجام شده، تاکنون نحوه و فرآیند هندلینگ کودک فلج مغزی توسط مادر در منزل تبیین نشده است. لذا این مطالعه، با هدف تبیین چگونگی و فرآیند هندلینگ مادری کودکان فلج مغزی در منزل انجام گرفت. این تحقیق کیفی به شیوه نظریه پایه در سال 1393-1392 در شهر تهران انجام گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده های بدست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه گیری نظری استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان تا اشباع نظری ادامه یافت. مشارکت کنندگان 37 نفر و شامل؛ 14 مراقب، 3 کودک مبتلا به فلج مغزی، 16 نفر کاردرمانگر، 1 نفر فیزیوتراپیست و 3 نفر مدیر توانبخشی بودند. منبع اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند بودند. داده¬ها بر اساس رویکرد کوربین و اشتروس (2008) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. شش طبقه/درونمایه اصلی شامل؛ مراقبت مادرانه، مواجهه با هَماکارهای نامعمول، سردرگمی در ایفای نقش، تکاپو برای ویژه¬یاری، راهبری پویای هندلینگ و استمرار مراقبت از داده¬ها استخراج شد. طبقه ی مواجهه با هَماکارهای نامعمول به عنوان درونمایه اصلی پژوهش بود که همه ی طبقات دیگر به آن مربوط بودند. شناخت چالش های مراقبتی کودکان فلج مغزی و درک تجربیات مراقبان، زمانی که مشغول هندلینگ کودک فلج مغزی هستند می تواند به توانمندی آنها در جهت رسیدن به مدیریت صحیح و اثر بخش هندلینگ کمک کند. نتایج این پژوهش می تواند دید وسیعی به درمانگران، مدیران و سیاست-گذاران توانبخشی برای درک نیازها، رفع چالش ها و دغدغه های مراقبان و کودکان فلج مغزی جهت برنامه ریزی جامع در خصوص هندلینگ کودک فلج مغزی در منزل، بدهد.

بررسی فرآیند توانبخشی اجتماعی پس از حوادث و بلایا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  فردین علی پور گراوند   حمیدرضا خانکه

چکیده مقدمه: شواهد فزاینده حاکی از آن است که برخی از مردم برای بازگشت به زندگی اجتماعی پس از وقوع حوادث و بلایا با چالشهایی مواجه می باشند. با این حال، درک کافی پیرامون فرآیند بازگشت مردم به زندگی اجتماعی پس از حوادث و بلایا وجود ندارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی فرآیند توانبخشی اجتماعی و درک چگونگی بازگشت مردم به زندگی اجتماعی پس از حوادث و بلایا صورت گرفته است. روش: این مطالعه بر مبنای روش شناسی نظریه زمینه زاد در سالهای 1391 تا 1393 انجام شده است. 27 نفر از مردم زلزله زده و 11 نفر از افراد دارای تخصص از طریق نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه، مشاهده، و بحث گروهی متمرکز تا رسیدن به اشباع ادامه یافت. تحلیل داده ها بر طبق رویکرد اشتراوس و کوربین 2008 صورت گرفت. یافته ها:تحلیل داده ها نشان داد که سرگردانی و بلاتکلیفی اجتماعی انتزاعی ترین مفهومی بود که از داده ها استخراج و به عنوان متغیر مرکزی، سایر طبقات را به یکدیگر متصل می نمود. در طی فرآیند تحلیل داده ها، 8 طبقه اصلی دیگر در قالب عوامل زمینه ساز، کنش/ واکنش، پیامد و بستر پارادایم استخراج شد که عبارتند از کم بنیگی اجتماع، فقدان توانبخشی همه جانبه، هدررفت مجدد دارائیها، غفلت از سرمایه اجتماعی محلی، مشکلات روانی- اجتماعی، عوامل ساختاری، بازتعریف ناگزیر هویت، و ناتوانی در بازسازی حیات اجتماعی. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مسیر بازگشت مردم به زندگی اجتماعی پس از وقوع حوادث و بلایا از کم بنیگی اجتماع شروع و با طی مسیری از چالشهای مختلف از جمله سرگردانی و بلاتکلیفی اجتماعی شرایط برای بازسازی حیات اجتماعی فراهم نشده است. برنامه ای همه جانبه برای تقویت فرآیند توانبخشی اجتماعی پس از وقوع حوادث و بلایا با حضور مددکاران اجتماعی، می تواند شرایط را برای جامعه ای با آسیب پذیری کمتر و تاب آوری بیشتر فراهم کند. کلید وا‍ژه ها: توانبخشی اجتماعی، سرگردانی اجتماعی، حوادث و بلایا، زلزله، نظریه زمینه زاد.

تبیین فرآیند آموزش بالینی در کاردرمانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  مهدی رضائی   مهدی رصافیانی

آموزش بالینی جزء اصلی برنامه آموزش کاردرمانی است که دانشجویان را قادر می سازد تا شایستگی لازم را برای ورود به زندگی حرفه ای بدست آورند. فرآیند آموزش بالینی شامل متغیرها و مفاهیمی است که درک و شناخت آنها می تواند به ارتقاء این فرآیند کمک کند. لذا هدف این مطالعه تبیین و توصیف فرآیند آموزش بالینی در کاردرمانی است. این تحقیق به روش کیفی و با رویکرد نظریه پایه انجام شد. شرکت کننده های اصلی این پژوهش شامل 18 نفر از دانشجویان، 13 نفر از مدیران و مربیان و 3 نفر از فارغ التحصیلان کاردرمانی است که از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و دانشگاه های علوم پزشکی ایران و شهید بهشتی بصورت هدفمند و نظری انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته، بحث گروهی متمرکز و مشاهده بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده بر اساس کد گذاری سه مرحله ایی(باز، محوری و انتخابی) اشتراوس و کوربین 1998 انجام شد. تمامی داده ها بر اساس رویکرد نظریه پایه و تحلیل مقایسه ایی مداوم با استفاده از نرم افزار maxqda مدیریت و تجزیه و تحلیل شدند. مفاهیم بدست آمده نشان داد توجه به هریک از عوامل ساختاری- زمینه ای می تواند به شرایط بهتر در آموزش بالینی منجرشود. با فراهم آوردن شرایطی از قبیل تهیه برنامه راهنما برای مربیان، کم کردن فاصله بین آموزش نظری و آموزش بالینی و نظارت بر کلینیکها می توان به مربیان در ارائه آموزشی کارآمد و به دانشجویان برای کسب شایستگی بالینی کمک نمود. حاصل داده های بدست آمده از 23 مصاحبه، دو بحث گروهی متمرکز و دو مشاهده، 1556 کد اولیه بود. در طی فرآیند تحلیل، پنج طبقه اصلی از داده ها استخراج گردید که شامل؛ "عملکرد چندگونه مربیان"، "سرگردانی دانشجو در میان تجارب متفاوت"، "ناکارآمدی مدیریت و برنامه ریزی"، "پریشانی در ساختار و اتمسفر آموزش" و "تزلزل در ورود به دنیای حرفه ایی" بودند. همچنین "نبود الگوی واحد" به عنوان متغیر اصلی، انتزاعی ترین مفهومی بود که در داده ها آشکار گردید و با طبقات در ارتباط بود. در واقع شرایطی چون ناکارآمدی مدیریت و برنامه ریزی و پریشانی در ساختار و اتمسفر آموزش باعث شده با مشکل نبود الگوی واحد مواجه باشیم و مربیان در پاسخ به این مشکل عملکردهای متفاوت و چندگونه ایی را در آموزش بالینی نشان دهند. مفاهیم بدست آمده نشان داد توجه به هریک از عوامل ساختاری- زمینه ای می تواند به شرایط بهتر در آموزش بالینی منجرشود. با فراهم آوردن شرایطی از قبیل تهیه برنامه راهنما برای مربیان، کم کردن فاصله بین آموزش نظری و آموزش بالینی و نظارت بر کلینیکها می توان به مربیان در ارائه آموزشی کارآمد و به دانشجویان برای کسب شایستگی بالینی کمک نمود.

بررسی تاثیر آموزش"مهارتهای تاب آوری" بر سطح اعتیادپذیری و تغییر نگرش نسبت به مواد در میان دانش آموزان مقطع راهنمایی (متوسطه اول) شهر خرم آباد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  علیرضا بستامی   اصغر دالوندی

زمینه و هدف: درسال¬های اخیر مساله مواد وضعیت مخاطره آمیز و پیچیده¬ای به خود گرفته و در میان افراد نوجوان و جوان هر جامعه شیوع زیادی پیدا کرده¬است. یکی از روشهایی که در زمینه پیشگیری از اعتیاد ممکن است مفید واقع شود مقوله تاب¬آوری است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش"مهارتهای تاب-آوری" بر سطح اعتیاد¬پذیری وتغییر نگرش نسبت به مواد در میان دانش¬آموزان مقطع راهنمایی شهر خرم¬آباد انجام شده¬است. روش¬ها: روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش نمونه گیری چند مرحله ای بود. برای جمع¬آوری اطلاعات در مرحله پیش¬آزمون 60¬پسر و¬60 نفر دختر که نسبت به بقیه دانش¬آموزان در برابر اعتیاد مستعدتر بودند انتخاب شدند و هر کدام از دو¬گروه پسر و¬دختر به گروههای¬30 نفره مداخله و¬کنترل تقسیم شدند. سپس برنامه آموزشی مهارتهای تاب آوری به مدت 10 هفته انجام شد. و در ادامه از هر دو گروه کنترل و مداخله پس¬آزمون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از نرم¬افزار spss 16 و همچنین از شاخص¬های آماری توصیفی، استنباطی در سطح معناداری 5% استفاده شد. یافته¬ها: تحلیل داده¬ها بیانگر تفاوت معنادار بین نتایج آزمون¬ها در دو گروه کنترل و مداخله بوده و نتایج نشان داد که آموزش مهارت¬های تاب¬آوری باعث کاهش سطح اعتیادپذیری و تغییر نگرش نسبت به مواد می-شود. نتیجه¬گیری:نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش مهارتهای تاب آوری میتواند درکاهش سطح اعتیاد پذیری و تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مصرف مواد موثر واقع شود.با توجه به آسیب¬های روز¬افزون اعتیاد در کشور، برگزاری دوره¬های آموزشی مهارت¬های تاب¬آوری برای مقابله با گرایش نوجوانان به مواد می¬تواند به عنوان یک راهکار برای سیاستگزاران و برنامه¬ریزان بهداشتی، اجتماعی مد نظر قرار گیرد

تبیین فرآیند حمایت از والدین کودکان مبتلا به فلج مغزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  نسرین علائی   فرحناز محمدی شاهبلاغی

بیماری فلج مغزی شایع ترین ناتوانی مزمن دوران کودکی است. بسیاری از کودکان مبتلا به مراقبت های اختصاصی نیاز دارند. والدین به دلیل درگیری طولانی مدت در مراقبت پیچیده ازکودک مبتلا نیازمند به حمایت هستند تا بتوانند مراقبتی بهینه را ازخود وکودکشان به عمل آورند. بنابر اهمیت پدیده حمایت و تاثیر عوامل مختلف برآن، به منظورآشکارسازی فرآیند حمایت از والدین کودکان مبتلا به فلج مغزی، این مطالعه در سال 1392-1390 انجام گردید. این مطالعه کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. انتخاب مشارکت کنندگان ابتدا از طریق نمونه گیری مبتنی بر هدف و سپس برطبق کدها و طبقات حاصله، بر اساس نمونه گیری نظری ادامه یافت تا اینکه اشباع نظری یافته ها حاصل گردید.داده ها ازطریق مصاحبه عمیق نیمه ساختار با 33 مشارکت کننده (متشکل از والدین، اعضای خانواده و کارشناسان)، یادداشت در عرصه و مستندات، جمع آوری و با رویکرد استراوس و کوربین(1998) تحلیل شد. با تحلیل داده ها، 6 طبقه اصلی متشکل از"قرار گیری در تالم و تلاطم"،" نارسائی در تامین جامع و مستمر خدمات (سلامتی- رفاهی)"، "خود حمایتی"، "بهره بردن ازتکیه گاه"،" سرمایه های والدین"، "حس دو سویه کامیابی– واماندگی" آشکار گردید. در این فرآیند "فرصت یابی،گامی به سوی زندگی عادی" به عنوان مفهوم اصلی شناخته شد و به بیان نظریه منتهی شد. نظریه "فرصت یابی،گامی به سوی زندگی عادی" نشان می دهد، والدین کودکان مبتلا به فلج مغزی با نیازمندی به حمایت جامع، مستمر و هماهنگ، در بستری از کمبودهای حمایتی در مراقبت و زیستن با کودک به سر می برند. آنها از طریق راهکار خودحمایتی و بهره بردن از تکیه گاه، سعی می کنند مشکلات مراقبت از کودک را کاهش دهند، مراقبت مطلوبی را برای کودک فراهم کنند و به زندگی عادی نزدیک شوند. در این فرآیند، تلاش والدین برای خروج از مشکلات و تنگناها، تحت تاثیر عوامل مختلف فردی و اجتماعی به حس دو سویه کامیابی- واماندگی منجر می شد.

تعیین ومقایسه وضعیت صلاحیت حرفه ای پرستاران شاغل دراورژانس بیمارستانهای اموزشی شهر تهران و اورژانس پیش بیمارستانی در پاسخ به حوادث و بلایا در سال 1392
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1393
  لیلا محبی   فاطمه علی اکبری

چکیده : مقدمه: جهان به سرعت در حال تغییر است و در این گذر با حوادث طبیعی و یا ساخت بشرمواجه می باشد. در مقابله با این حوادث، تیم بهداشتی درمانی نقش مهمی به عهده دارند و از انجائی که پرستاران بخش عظیمی از نیروی سلامتی را تشکیل می دهند ، لازم است که در تمام حیطه های تخصصی در پرستاری بحران آموزش دیده باشند.و صلاحیت لازم جهت حضور و ارائه مراقبت در این موقعیت ها را داشته باشند لذا آگاهی از سطح صلاحیت پرستاران در پاسخ به بحران لازمه تدوین برنامه های اموزشی و ارتقاءسطح امادگی حوزه سلامت میباشد . هدف : این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه وضعیت صلاحیت حرفه ای پرستاران شاغل دراورژانس بیمارستانهای اموزشی و اورژانس پیش بیمارستانی شهر تهران در پاسخ به حوادث و فوریت های پزشکی انجام شده است . روش بررسی : در یک مطالعه توصیفی – تحلیلی 480 نفر پرستاران اورژانس بیمارستانی و پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی با استفاده از پرسشنامه که حاوی سوالاتی در خصوص اطلاعات دموگرافیک پرستاران, توانمندی مدیریت صحنه در بحران ,عملکرد اخلاقی و قانونی انها در موقعیت بحرانی ، مهارت کار در تیم بحران، توانایی های خاص فردی پرستاران و مهارتهای تخصصی انها میباشد ؛ با استفاده از ابزار طراحی شده بومی مورد بررسی قرار گرفت . داده ها با استفاده از نرم افزار spss19 و آزمون های آماری فیشر ، کای اسکوئر و... مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتیجه گیری : بررسی های این پژوهش نشان داد که بین جنس ، میزان تحصیلات ، سابقه شغلی و صلاحیت حرفه ای پرستاران رابطه معنی دار وجود ندارد . نتایج پژوهش حاضر حاکی از این است که میانگین امتیاز کسب شده از مدیریت صحنه ، عملکرد اخلاقی و قانونی و سطح مهارت های تخصصی در پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی از پرستاران اورژانس بیمارستانی کمتر می باشد در حالی که پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی در استفاده از مهارتهای خاص فردی و انجام کار تیمی نسبت به پرستاران اورژانس بیمارستانی میانگین بالاتری دارند . بحث : نتیجه تحقیق حاضر معرف آن است که ارزیابی صلاحیت حرفه ای برای پرستاران شاغل در کلیه بخش ها ضروری بوده و این ارزیابی باید تبدیل به یک فرآیند مداوم گردد تا بتوان از آن به عنوان ابزاری برای طبقه بندی و تشویق پرستاران استفاده کرد . در آینده جهت تضمین عملکرد پرستاران در محیط های بالینی ، مدیریت مبتنی بر شواهد باید بر ارزیابی منظم صلاحیت حرفه ای ارائه دهندگان خدمات مراقبتی متمرکز شود. الگوهای ارزیابی صلاحیت حرفه ای بایستی در سیستم های تضمین کیفیت و نیز مدیریت منابع انسانی ادغام گردند لذا تحقیق حاضر پیشنهاد می کند که بررسی رابطه بین صلاحیت حرفه ای پرستاران با نتایج مراقبت و هم چنین دخالت دادن نمره صلاحیت حرفه ای پرستاران در نمره ارزشیابی پایان سال آنها می تواند در توسعه مدیریت پرستاری کمک کننده باشد .

مقایسه تأثیر آموزش محدودسازی حرکت ستون فقرات آسیب دیده ناشی از حوادث ترافیکی به روش شبیه سازی و تلفیقی(شبیه سازی و تئوری) با روش سنتی، بر عملکرد پرستاران عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی تهران در سال 92.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1393
  سید مرتضی عظیمی   حمیدرضا خانکه

چکیده مقدمه: با توجه به اهمیت اورژانس پیش بیمارستانی که ارتباط مستقیم با مباحث تروما دارد و نقشی که یک پرستار شاغل در این تیم مهم بهداشت و درمان در احیاء و پیشگیری از ناتوانی موقت و دائم بیماران آسیب دیده به ستون فقرات دارد، لذا در همین راستا این مطالعه بر آن شده است که مهارت بالینی پرستاران این حوزه را در محدود سازی ستون فقرات از طریق آموزش به روش شبیه سازی ارزشیابی کند و از این طریق گامی چند دربهبود مراقبت های پیش بیمارستانی بردارد. روش کار: مطالعه حاضر کمی و از نوع نیمه تجربی می باشد. در این پژوهش افراد نمونه از بین پرستاران عملیاتی مناطق نواحی چهارگانه اورژانس پیش بیمارستانی شهر تهران که حداقل یک سال سابقه کار در این سیستم را داشتند، به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند بطوریکه 15 نفر در گروه شبیه سازی و 20 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند. سپس از هر سه گروه، آزمون قبل از مداخله، بلافاصله بعد از مداخله و دو ماه بعد از مداخله گرفته شد. ابزار ارزیابی سطح مهارت بالینی در این مطالعه آزمون محقق ساخته "آزمون ارزیابی عملکرد پرستاران در نحوه برخورد وانتقال صحیح مصدومین حوادث ترافیکی آسیب دیده به ستون فقرات دروضعیت خوابیده" که مشتمل بر دوازده سوال عملی یک نمره ای و در مجموع 12 نمره است، می باشد. بررسی روایی صوری و روایی محتوا با نظر و کمک اساتید، پزشکان متخصص طب اورژانس، پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی و افراد صاحب-نظر در زمینه تروما انجام گرفت. جهت پایایی ابزار، از روش پیش آزمون و باز آزمون بر روی تعداد 15 نفر از پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی تهران، دو بار و به فاصله دو هفته انجام شد (پایایی آزمون با تاکید بر همبستگی درونی، ضریب آلفای کرونباخ 916/0 بدست آمد). تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار 16spss وبا استفاده از آزمون های کای اسکوئر، تحلیل واریانس چند متغیری، آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر، آنالیز واریانس یکطرفه، آزمون بنفرونی و t وابسته انجام شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که هر سه گروه کنترل، شبیه سازی و تلفیقی از نظر اطلاعات دموگرافیک تفاوت معناداری ندارند(05/0<p). همچنین در مرحله قبل از مداخله افراد هر سه گروه در انجام مهارت های بالینی بر طبق آیتم های فرم ابزار، از سطح آمادگی یکسانی برخوردار بودند. در مرحله بلافاصله بعد از مداخله میانگین سطح مهارت های بالینی افراد گروه شبیه سازی به طور کاملا محسوسی نسبت به گروه کنترل بیشتر شده بود(05/0>p). و در مرحله پیگیری که دو ماه بعد از آموزش می باشد گروه های مداخله از سطح مهارت بالینی بالاتری نسبت به گروه کنترل برخوردار بودند. نتیجه گیری: یافته های تحقیق نشان داد که آموزش به روش شبیه سازی و تلفیقی منجر به تغییر نگرش در پرستاران اورژانس، آمادگی آنها برای یادگیری نقش های جدید، افزایش انگیزه و علاقه در آنها می شود، همچنین باعث کاهش اضطراب، افزایش اعتماد به نفس و تسهیل کسب توانایی آنها می شود. شبیه سازی خطاهای پرستاران را کم می کند و به عنوان ابزاری خلاق و مبتکر محسوب می شود. و در نهایت موجب بهبود عملکرد این قشر از کادر درمان در حوزه پیش بیمارستانی می شود. کلید واژه ها: روش شبیه سازی، روش تلفیقی، مهارت بالینی، محدود سازی حرکت ستون فقرات، حوادث ترافیکی، پرستاران اورژانس پیش بیمارستانی

تبیین فرایند ارتباطات بین حرفه ای در بخش اورِِژانس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1393
  نسرین جعفری ورجوشانی   محمدعلی حسینی

درک تجارب تیم درمان از فرایند ارتباطات بین حرفه ای در بخش اورژانس، به روشن تر شدن و مدیریت این فرایند کمک می نماید که نتیجه آن افزایش کیفیت مراقبت، ارتقاء ایمنی و سلامت بیماران، همچنین بهبود رضایت شغلی کارکنان خواهد بود. هدف این مطالعه تبیین فرایند ارتباطات بین حرفه ای در بخش اورژانس می باشد. این مطالعه یک پژوهش کیفی است که با رویکرد گراندد تئوری انجام شد. جامعه پژوهش، اعضای مختلف تیم درمان بویژه پزشکان و پرستاران بوده اند. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات طبقات اصلی عبارت بودند از: جو فیزیکی و ذهنی متلاطم، تهدید کرامت انسانی، رفتار آنی- عاطفی، تعاملات مخدوش، نقصان عوامل فردی- سازمانی و محرک های ارتباطی. نتیجه مطالعه حاضر، نشان می دهد که جو فیزیکی و ذهنی متلاطم حاکم بر بخش اورژانس، کرامت انسانی را در معرض تهدید قرار می دهد. پرسنل اورژانس در مقابله با این تهدید، رفتارهای آنی- عاطفی از خود بروز می دهند که این امر منجر به شکل گیری تعاملات مخدوش می گردد.

بررسی تأثیر مشاوره پرستاری بر اضطراب و رضایت مندی خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه جراحی قلب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1394
  مهدی فرزادمهر   مسعود فلاحی خشکناب

اضطراب از شایع ترین پاسخ های روان شناختی خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه جراحی قلب است. مشاوره پرستاری یکی از رویکردهای مفید برای کنترل اضطراب و تنش آنان است.. هدف این مطالعه تعیین تأثیر مشاوره پرستاری بر اضطراب و رضایت مندی خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه جراحی قلب بود. مواد و روش ها: در این پژوهش کاربردی نیمه تجربی 47 عضو خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه جراحی قلب به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت مستمر در دو گروه مداخله (24 نفر) و شاهد (23 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله مشاوره پرستاری طراحی شده طی جلسات متعدد بنا به نیاز خانواده از زمان پذیرش تا زمان ترخیص بیمار انجام گرفت؛ و در گروه شاهد بدون مداخله خاصی، طبق روتین بیمارستان اقدام گردید.داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیل برگر، پرسشنامه رضایت مندی از اطلاعات دریافتی جمع آوری گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار spss نسخه 16 و از آماره های توصیفی و آزمون تحلیلی (تی زوجی، تی مستقل)، استفاده گردیده است. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره اضطراب گروه مداخله از 51/5± 92/59 قبل از مداخله به 58/5 ±79/50 بعد از مداخله کاهش یافت نتایج اختلاف معناداری را در گروه مداخله نشان داد (05/0 p <). درحالی که در گروه شاهد قبل و بعد از مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشده است (05/0 p>). هم چنین نتایج نشان داد که میانگین رضایت¬مندی گروه مداخله از اطلاعات دریافتی به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد بوده است (p<0/01). نتیجه گیری: با توجه به این مطالعه می توان گفت مشاوره پرستاری بر کاهش اضطراب و افزایش رضایت مندی خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه جراحی قلب موثر بوده است.

تبیین مشکلات زنان مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم اجتماعی 1393
  پروانه خفتان   میلحه عرشی

بیماری ام .اس(مولتیپل اسکلروزیس) یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین بیماریهای مغز و اعصاب محسوب می گردد. میانگین سن شروع حدود 30 سال است. شیوع آن در زنان دوتا سه برابر مردان است. شروع بیماری ام اس اغلب سبب کاهش اولیه یا همه جانبه کارکردهای جسمانی، اجتماعی و شناختی فرد می شود و بر کیفیت زندگی بیمار، خانواده و افراد نزدیک او اثر مخربی می گذارد. هدف مطالعه پیش رو تبیین مشکلات زنان مبتلا به ام .اس در حیطه های فردی، خانوادگی، درمان و جامعه بود. در مطالعه حاضر از روش تحلیل محتوا که یک شیوه پژوهش کیفی است، بهره گرفته شده است. براساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز معیار اشباع نظری،23 نفر اززنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن حمایت از بیماران ام .اس تهران در سال 93 در این مطالعه شرکت نمودند. تکنیک گرد آوری اطلاعات روش مصاحبه نیمه ساختارمندعمیق بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد تحلیل و بررسی قرارگرفت. قابلیت اعتماد و باور پذیری داده ها از طریق بررسی به وسیله اعضاء و متخصصین و گزارش گیری از همگنان در روش جمع آوری داده ها، به دست آمده است. از مجموع مصاحبه ها 1100 کد استخراج شد که در چندین مرحله تحلیل و ادغام کدهای مشابه چهار طبقه اصلی شامل "مسایل فردی"،" مشکلات در تعامل با خانواده"،" مشکلات در تعامل با جامعه"و "مشکلات درمانی" و 26زیر طبقه و160کد بدست آمد. زنان مبتلا به ام .اس با مشکلات بسیاری در ارتباط با بیماری خود روبرو هستند. که با حمایت اجتماعی و خانوادگی می توان سهمی موثری در کاهش آلام و رنج های آنان داشت.

تببین فرایند مراقبت پیش بیمارستانی در سوختگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1394
  راضیه فروتن   حمیدرضا خانکه

سوختگی از حوادث شایع مهم می باشند، به طوریکه هر 17 ثانیه یک نفر و سالانه حدود 6 میلیون نفر در جهان دچار سوختگی می شوند. امروزه مراقبت های پیش بیمارستانی از اجزای اساسی و سرنوشت ساز در درمان بیماران اورژانسی محسوب می شوند. با توجه به اینکه ، تصویر واضحی از نحوه مراقبت اورژانس پیش بیمارستانی در مصدومین سوختگی وجود ندارد، لذا این مطالعه، با هدف تبیین فرآیند مراقبت پیش بیمارستانی سوختگی انجام گرفت. مطالعه کیفی حاضر و با استفاده از روش تئوری زمینه ای صورت گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده¬های بدست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه-گیری نظری استفاده شد. اطلاعات با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته و یادداشت در عرصه جمع آوری شد . تعداد 35 مصاحبه با 32 نفر از پرسنل فوریت پزشکی ، اورژانس بیمارستان شهید مطهری، مصدومین سوختگی و همراهان انجام شد. مصاحبه ها در پایگاه های 115 و بخش اورژانس بیمارستان شهید مطهری انجام شد. فرایند گردآوری داده ها و تحلیل داده ها به صورت همزمان صورت گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از روش کوربین و اشتراوس 2008 انجام شد. مفاهیم مطالعه با استفاده از تحلیل خرد و در ادامه با تحلیل کلی شناسایی شدند. در این مطالعه هفت طبقه اصلی شناسایی شد. مفاهیمی مانند "پیچیدگی مراقبت سوختگی"، "ارجاع چالش دار"، "افت روحی"،"فاصله از استاندارها" و"عوامل تاثیرگذار بر مراقبت سوختگی" ناظر به زمینه بودند. "سوختگی/ مراقبت پرتنش"، به عنوان مهمترین نگرانی پرسنل فوریت پزشکی شناسایی شد. لذا تاب آوری/اتکاء به خود به عنوان مهمترین فرایند در مراقبت سوختگی پرتنش در این مطالعه شناسایی گردید که این فرایند شامل "تامین امنیت/سلامت محل حادثه"، "تصمیم گیری موثر بالینی" ،"خودتوانمندی"، "بسنده کردن به حداقل ها"، "حمایت" و "استعانت مذهبی" بود. این فرایند متاثر از زمینه بوده و نتیجه آن می تواند در طیفی از مراقبت حرفه ای و ناکارآمدی قرار گیرد. با توجه به اینکه یافته های مطالعه حاضر بیانگر ماهیت و معنای تجربه مراقبت اورژانس پیش بیمارستانی از مصدومین دچار سوختگی می باشد، علاوه بر اینکه میتواند باعث ارتقاء دانش پرستاری گردد، قادر است تا به شناخت دقیق و عمیق پدیده مراقبت اورژانس پیش بیمارستانی از مصدومین سوختگی و در نتیجه بهبود عملکرد پرسنل فوریت پزشکی کمک کند. همچنین می تواند زمینه ساز توجه مدیران و مسئولین اورژانس پیش بیمارستانی شود تا در جهت بهبود و ارتقاء تاب آوری پرسنل فوریت پزشکی برنامه ریزی و مداخلات لازم را تدوین و اجرا نمایند. همچنین توصیه می شود تا ابزاری جهت سنجش تاب آوری/ اتکاء به خود پرسنل فوریت پزشکی و پرستاران به ویژه در زمان استخدام این افراد، طراحی و تهیه شود.

بررسی تاثیر طب فشاری بر روی خستگی ، درد و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی مراجعه کننده به بیمارستان دکتر شریعتی در سال 1393
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1394
  سیده مریم شفیعی دارابی   حمیدرضا خانکه

چکیده: هدف :این پژوهش با هدف بررسی تاثیر طب فشاری بر شدت درد ، خستگی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی انجام شد. زمینه:بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی سطح بالایی از درد و خستگی را تجربه می کنند و دنبال آن کیفیت زندگی پایینی دارند . طب فشاری یک روش آسان ، ارزان و غیر تهاجمی است که می تواند موجب کاهش درد ، خستگی و بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی شود. روش کار:این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور بود و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند . ابتدا ضمن گردآوری اطلاعات فردی ، درد ، خستگی و کیفیت زندگی بیماران به ترتیب با مقیاس آنالوگ دیداری ( vas ) ، مقیاس شدت خستگی ( fss ) و پرسشنامه کیفیت زندگی مک نیو در هر دو گروه اندازه گیری شد . سپس در گروه آزمون ، طب فشاری در نقطه ی ki3 ، cv6 و gv20 به مدت سه دقیقه در هر دو طرف بدن نمونه ها، آموزش و توسط پژوهشگر انجام می شد. در مرحل? بعد این مداخله توسط خود بیماران به مدت چهار هفته انجام میگرفت. در گروه شاهد هم ،همین روند ادامه می یافت با این تفاوت که به جای فشار، لمس نقاط مورد نظر مطرح بود. درد ، خستگی و کیفیت زندگی چهار هفته پس از آخرین مداخله در هر دو گروه سنجیده شد .تحلیل داده ها با نرم افزار spss انجام شد . یافته ها: بیماران از نظر اطلاعات دموگرافیک همگن بودند . قبل از مداخله ، تفاوت معنا داری در درد، خستگی، بعد عاطفی کیفیت زندگی ، بعد فیزیکی کیفیت زندگی و بعد اجتماعی کیفیت زندگی بین دو گروه آزمون و شاهد وجود نداشته است . اما پس از اجرای مداخله ، درد در گروه آزمون ، خستگی در گروه آزمون ، بعد عاطفی کیفیت زندگی ، بعد فیزیکی کیفیت زندگی و بعد اجتماعی کیفیت زندگی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا داری کاهش یافته است . نتیجه گیری: مطالع? حاضر نشان داد که طب فشاری می تواند در بهبود درد ، خستگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی موثر واقع شود و با توجه به اهمیت کاهش درد، خستگی و بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی پیشنهاد می شود در مراقبت از این بیماران از مداخله طب فشاری استفاده شود . کلیدواژه ها: نارسایی مزمن قلبی ، درد ، خستگی ، کیفیت زندگی، طب فشاری

تاثیر اجرای برنامه آمادگی مقابله با زلزله (آموزش و مانور) بر میزان آمادگی پرسنل پرستاری بیمارستان روانپزشکی رازی در پاسخ گویی به زلزله احتمالی در سال 1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1388
  وحید قنبری   سادات سیدباقرمداح

مقدمه: پرستاران نقش مهمی را در کسب آمادگی بیمارستانها برای پاسخ به بلایا ایفا می کنند. بنابراین آموزش و برنامه ریزی موثر برای بلایا در ارتقای دانش و مهارت های بالینی این افراد در مرحله قبل و مرحله پاسخ گویی به بلایا مفید است. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر اجرای برنامه آمادگی مقابله با زلزله بر میزان آمادگی پرسنل پرستاری بیمارستان روانپزشکی شهر ری به منظور پاسخ گویی به زلزله احتمالی بود.روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است،که 113 نفر از پرسنل پرستاری بصورت تمام شماری انتخاب گردیدند، سپس تمامی افراد پرسشنامه محقق ساخته "آمادگی مقابله با بلایا" را تکمیل نمودند. برنامه آمادگی که شامل کارگاه یک روزه مدیریت بلایا همراه با مانور رومیزی و یک مانور عملیاتی در بخشی از بیمارستان جهت عینیت بخشیدن به مطالب آموزشی بود، اجرا گردید. پس از آن آمادگی کلیه افراد یک هفته و یک ماه بعد توسط پرسشنامه اولیه مورد ارزیابی قرار گرفتند.درپایان 83 نفر از افراد شرکت کننده تمامی مراحل را تکمیل نمودند برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون آماری آنالیزواریانس برای داده های تکراری و آزمون تعقیبی بن فرونی استفاده گردید.نتایج: یافته های پژوهش نشان که میانگین نمرات در تمامی بخش های پرسشنامه ( دانش، نگرش، عملکرد) در پس آزمون و پیگیری نسبت به پیش آزمون اختلاف آماری معنی داری داشتند(p<0/001). همچنین میانگین نمره کل آمادگی افراد از 75/14 در پیش آزمون به 104/77 در پیگیری ارتقاء یافت که به لحاظ آماری معنی دار می باشد(p<0/001).نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد، که اجرای برنامه آمادگی مقابله با بلایا، آمادگی پرسنل پرستاری را بمنظور پاسخ گویی به بلایای طبیعی احتمالی ارتقاء داده است.

بررسی آمادگی مراکز توانبخشی استان زنجان در برابر حوادث غیر مترقبه در سال 1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1388
  قاسم موسوی   اصغر مکارم

مقدمه: کسب آمادگی برای ارتقاء سطح ایمنی جوامع و مراکز در برابر حوادث و سوانح پیش بینی نشده، از ضروری ترین مراحل مدیریت بحران به حساب می آید بدین منظور بایستی وضعیت موجود جوامع و مراکز را با بررسی میزان آمادگی آنها در برابر حوادث و سوانح تعیین و راهکارهای افزایش سطح آمادگی را ارائه نمود. در این پژوهش سعی شده است میزان آمادگی مراکز توانبخشی در برابر حوادث و بلایا از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار گیرد. روش کار : در مطالعه توصیفی _ تحلیلی حاضر 16 مرکز توانبخشی استان زنجان بصورت تمام شماری، با استفاده از یک چک لیست محقق ساخته از نظر آمادگی در برابر حوادث، مورد بررسی قرار گرفتند. این چک لیست که روائی صوری و محتوی آن با مساعدت اساتید و کارشناسان حوزه مدیریت بحران و امدادو نجات مورد ارزیابی و تایید قرار گرفته است، حاوی قسمتهای اطلاعات دموگرافیک، ساختار مدیرت بحران، برنامه ریزی، آموزش و هماهنگی می گردد. با حضور خود محقق در مراکز مورد مطالعه، چک لیست برای هر مرکز بصورت جداگانه، تکمیل گردید و داده های به دست آمده بااستفاده از نرم افزار «spss» با ویرایش 10 وارد رایانه شد. یافته ها: هیج یک از مراکز توانبخشی استان زنجان در مورد ساختار مدیریت بحران، اقدامی انجام نداده اند. مراکز توانبخشی استان زنجان در رابطه با برنامه ریزی آمادگی در برابر حوادث و سوانح غیر مترقبه در وضعیت ضعیفی قرار دارند. در بخش هماهنگی درون و برون سازمانی، دو مرکز توانبخشی در وضعیت خوب وسه مرکز در وضعیت متوسط بودند در حالیکه 11 مرکز دیگر در این قسمت ضعیف بودند. نتیجه گیری: یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که میزان آمادگی در برابر حوادث و سوانح غیر مترقبه در مراکز توانبخشی استان زنجان، پایین می باشد و در هیچ آیین نامه ای مدیران مراکز، نسبت به تامین سطح حداقلی از این آمادگی، به غیراز ضرو رت وجود کپسول اطفاء حریق، ملزم نگردیده اند و در برخی مراکز مسئولان و مدیران مراکز با سلیقه شخصی نسبت به تامین موارد کوچکی از آمادگی، اقدام نموده اند.

بررسی تاثیر مراقبت در منزل بر آپگار خانواده کودک مبتلا به فلج مغزی مراجعه کننده به مرکز توانبخشی شیروان سال 1381-1380
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1381
  اکرم جعفرزاده   زهرا کاشانی نیا

امروزه ، کشورهای رو به رشد علیرغم افزایش امید به زندگی بر اثر گسترش برنامه های بهداشتی همچنان شاهد افزایش بیماریهای روانی مزمن و معلولیتها درسطح جوامع خود می باشند. از طرفی با توجه به کمبودها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی که این کشورها با آنها مواجه هستند، امکان دستیابی کلیه این مددجویان با خدمات بهداشتی درمانی و توانبخشی میسر نیست. استفاده از امکانات جامعه و مشارکت خانواده ها و خود افراد معلول در برنامه های توانبخشی و ارائه خدمات بهداشتی در محل زندگی راهی است که در حال حاضر در بسیاری از کشورها در حال اجرا می باشد .