نام پژوهشگر: ابراهیم حاجی زاده
مرتضی جعفری منیره انوشه
مقدمه: پرستاری جزء مهم مراقبت درمانی است و پرستاران به دلیل ماهیت شغلی سطح بالایی از استرس و در پی آن اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند. این عوامل، علاوه بر تاثیر بر روی سلامت جسم و روان خود پرستاران ، به کاهش کیفیت خدمات منجر شده و هزینه بالایی نیز برای سازمان ها در بردارد. با توجه به لزوم پیشگیری از آثار روانی و رفتاری استرس و عوارض آن، ضرورت آموزش روش های مقابله ای در پرستاران احساس می شود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش سبک زندگی سالم ( تغذیه، خواب و استراحت، ورزش و مدیریت استرس) به روش بحث گروهی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران انجام شد. روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است . 59 پرستار شاغل در بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان اسدآباد به عنوان گروه آزمون و 54 پرستار بیمارستان ولیعصر(عج) شهرستان تویسرکان به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. برای افراد گروه آزمون 8 جلسه آموزشی سبک زندگی سالم به روش بحث گروهی طراحی و اجرا شد . میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله بوسیله پرسشنامه استاندارد dass 21 اندازه گیری شد. یافته ها: به کمک نرم افزار 16 spss version تحت ویندوز تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت. نتایج نشان داد که از نظر مشخصات دموگرافیک، دو گروه تفاوت معنی داری با هم نداشته و قبل از مداخله نیز میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران دو گروه با هم تفاوتی از نظر آماری ندارند(05/0 p>). نتایج بدست آمده در بعد از مداخله به وسیله آزمون آماری تی مستقل نشان داد که دو گروه از نظر میزان استرس، اضطراب و افسردگی با هم تفاوت معنی داری دارند (05/0p< ) نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج نشان داد آموزش سبک زندگی سالم به شیوه بحث گروهی سبب کاهش میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران در گروه آزمون شده است . از این رو پیشنهاد می شود که آموزش سبک زندگی ، جهت اعتلای سلامت روان پرستاران بکار گرفته شود. کلمات کلیدی: پرستاری، استرس، اضطراب ، افسردگی ، سبک زندگی، آموزش، بحث گروهی
میترا رحیمزاده کیوی ابراهیم حاجی زاده
مدل شفایافته برای تحلیل داده های بقاء در حضور افراد با بقاء طولانی مدت ارائه شده است. در اینگونه داده ها بعضی از افراد جامعه با گذشت زمان هرگز پیشامد مورد نظر را تجربه نمی کنند. برای مثال همه افراد عضو پیوندی را دفع نمی کنند. دو نوع از مدل های شفایافته برای تحلیل این داده ها ارائه شده است: (1) مدل شفایافته آمیخته (2) مدل شفایافته ناآمیخته. استفاده از مدل شفایافته آمیخته به روش بیزی دارای معایبی می باشد. لذا در رهیافت بیزی از مدل شفایافته ناآمیخته استفاده می شود. در تحلیل چند متغیره بقاء برای مثال دفع پیوند دو طرفه قرنیه چشم، متغیرهای کمکی مشاهده نشده موجب همبستگی بین زمان های دفع پیوند می گردد. برای حل این مشکل مدل های شکنندگی مشترک در تحلیل بقاء ارائه شده اند. اما استفاده از این مدل نیز دارای محدودیت هایی است. برای غلبه بر این مشکل مدل شکنندگی همبسته در تحلیل بقاء ارائه شده است. در این رساله دو مدل شکنندگی مشترک شفایافته ارائه شده توسط ین (2005) را به سه نوع مختلف شکنندگی همبسته با توزیع گامای جمع پذیر و توزیع لگ-نرمال دو متغیره با دو نوع محدودیت اعمال شده بر روی میانگین توزیع لگ-نرمال بسط دادیم. تابع درستنمایی را بر اساس تابع خطر نمایی قطعه ای ساخته و از روش های زنجیر مارکوف مونت کارلو در رهیافت بیزی برای برآورد پارامترهای مدل استفاده می کنیم. برای مقایسه، مدل های متناظر شکنندگی همبسته کاکس را نیز به داده ها برازش دادیم. برای اطمینان از نتایج حاصل از الگوریتم های عددی مورد استفاده، از روش های گرافیکی و معیار تشخیص همگرایی آماره گلمن-روبین را مورد استفاده قرار دادیم. مدل های ارائه شده را بر روی داده های حاصل از یک مطالعه گذشته نگر مربوط به پیوند قرنیه دو طرفه در بیماران قوز قرنیه بکار بردیم. بر اساس معیار برازش مدل به داده ها (معیار اطلاع کیبش) مدل های شکنندگی همبسته شفایافته برازش بهتری به داده ها دارند. از دیگر محاسن مدل های شفایافته برآورد نسبت افراد شفایافته ها می باشد که برآورد آن در مدل های متداول بقاء امکان پذیر نمی باشد.
احمد رضا باغستانی ابراهیم حاجی زاده
در تحلیل داده ها بقا به طور کلی از دو مدل رگرسیونی استفاده می شود، مدل مخاطرات متناسب کاکس به عنوان یک مدل نیمه پارامتری و مدلهای زمان شکست شتابنده به عنوان مدل پارامتریک. اگر چه رگرسیون کاکس کاربردی ترین مدل در تحلیل بقا است، ولیکن مدلهای پارامتریک در برخی شرایط می توانند مناسب تر باشند. بدست آوردن توزیع پارامتری زمان بقا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به طوری که می توان احتمال بقا و احتمال خطر را در تمام زمان ها به طور دقیق محاسبه نمود و در برآورد پارامترها بر خلاف مدل کاکس، از روش حداکثر درستنمایی استفاده کرد. از طرفی استنباط ها بر اساس نمونه های بزرگ نمی توانند وقتی تعداد نمونه کوچک است مورد استفاده قرار گیرد. رهیافتی که می توان در این گونه موارد استفاده کرد دیدگاه بیزی است که استنباط را بر اساس توزیع دقیق پسین و با انتخاب توزیع پیشین مناسب انجام می دهد. در تحلیل پارامتریک برای استنباط در مورد متغیرهای کمکی و برازش دقیق تر، فرض می شود پارامتر مکان با متغیرهای کمکی مرتبط است و پارامتر شکل به متغیرهای کمکی وابسته نیست و این پارامتر ثابت در نظر گرفته می شود. این فرض در بعضی از داده ها درست نیست و در این حالت اگر پارامتر شکل تابعی از متغیرهای کمکی در نظر گرفته شود، برازش بهتری به داده ها صورت می گیرد. نتایج شبیه سازی نشان داد، در صورتی که پارامتر شکل توزیع ثابت نباشد، ممکن است برآوردهای ضرایب متغیرهای کمکی به روش بیز، دارای اریبی کمتر، تفسیر شاخص های مهم در بقا همچون نسبت خطر برای زمان های مختلف در آن دقیق تر، برازش مدل مناسب تر و نتایج استنباط متفاوت باشد. نتایج حاصل از این تحقیق، پیشنهاد می شود که مدل اشباع شده به گونه ای انتخاب شود که پارامتر شکل ثابت نباشد و فرض ثابت بودن پارامتر شکل مورد آزمون قرار گیرد و مدل مناسب تر با استفاده از ملاک های برازش مدل انتخاب شود. همچنین این مطالعه نشان داد سن بیمار در زمان تشخیص و اندازه تومور از عوامل مهم مرتبط با بقای بیماران مبتلا به سرطان معده می باشند. در نتیجه در صورت تشخیص این بیماری در سنین پایین تر و مراحل اولیه پیشرفت بیماری، خطر نسبی مرگ کاهش می یابد. بر اساس ملاک اطلاع انحرافی، مدل وایبول مدل مناسبی برای داده های سرطان معده شناخته شد.
حمیدرضا خلخالی ابراهیم حاجی زاده
داده های چندحالته، نوعی داده های حاصل از اندازه گیریهای مکرر می باشند که درآنها سیر بیماری در افراد، بعنوان زنجیره ای از فرآیند تصادفی اندازه گیری می شوند. تحلیل تاریخچه رخداد، نوعی تحلیل بقاء است که در آن وقوع رخداد نهایی با توجه به وقوع رخدادهای میانی تفسیرمی شود. در مطالعه بیماریها بخصوص بیماریهای مزمن، اغلب می توان یک فرآیند مرحله ای برای وقوع پیامد نهایی متصورشد. درچنین شرایطی استفاده از روشهای کلاسیک تحلیل بقاء ناکارآمد می باشند زیرا دراین روشها فقط شرایط ابتدا وانتهای مطالعه درنظر گفته می شود. توزیع های فاز-نوع یکی از روشهای مناسب برای تحلیل داده ها چندحالته اند. زیرا می توانند هسته اصلی تابع چگالی احتمال متغیرتصادفی زمان بقاء را تقریب و با بهره گیری از مفاهیم فرآیندهای تصادفی، رخدادهای میانی را درتحلیل پیامدنهایی لحاظ کنند. نکته مهم در کارآمدی بیشتر این توزیع ها برای مطالعات بالینی، افزودن اثر کووریتها است. دراین رساله توزیع های فاز- نوع کلاسیک معرفی و متدولوژی مدل گسترش یافته ای از توزیع های فاز-نوع با ساختارسری به همراه اثر کووریتها ارائه گردید. ما مدل گسترش یافته را در تحلیل بقاء پیوند در بیماران با اختلال عملکرد مزمن کلیه پیوندی بکاربردیم. مقایسه روش نلسون-آلن بعنوان یک روش ناپارامتریک با توزیع های فاز-نوع با ساختار سری مانند ارلانگ و هیپو-نمایی بعنوان روشهای پارامتریک در تحلیل داده های مذکور، کارایی بهترتوزیع های فاز-نوع را تاییدکردند. همچنین درتحلیل این داده ها، مدل گسترش یافته توزیع فاز-نوع با اثرکووریتها نسبت به مدل مخاطرات متناسب کاکس کارآمدتر بود. بطورکلی در این رساله ما، بکارگیری تحلیل های فاز-نوع درداده های چندحالته را نسبت به روشهای کلاسیک معمول اطلاع بخش تر یافتیم.
محمد قهری سید حسین میرهندی
طی دو دهه ی اخیر بدلایل متعددی عفونتهای قارچی بیمارستانی و غیربیمارستانی و در راس آنها کاندیدیازیس-سیستمیک افزایش جهانی داشته است. شناسائی عوامل مخمری در سطح گونه از چند جهت حائز اهمیت است. 1: برخی از اشکال بالینی خاص با گونه های ویژه ای مرتبط هستند، 2: ویرولانس هر یک از گونه های مخمری با یکدیگر متفاوت بوده و شرط لازم درک پاتوژنز عفونتها، تعیین هویت عامل علیتی بیماری است.3: گونه های مختلف نسبت به داروهای ضد قارچی حساسیت متفاوتی دارند و 4: پیدا کردن منابع عفونت و درک راههای انتقال بیماری بویژه در طغیانهای بیمارستانی مستلزم شناسائی در سطح گونه میباشد. با توجه به گزارشهائی که در آنها تفاوت در بیماریزائی، قدرت تهاجمی و حساسیت داروئی در ژنوتیپهای مختلف کاندیدا آلبیکنس نشان داده شده است، نیز پراکندگی ژنوتیپهای گوناگون در نواحی مختلف بدن و نیز نواحی مختلف جهان، به منظور درک بهتر پاتوژنیسیته و بهبود دادن به روشهای پیشگیری از عفونت و درمان صحیح، توجه دانشمندان به سمت بررسی اختلاف و تنوع ژنتیکی در گونه ها و بویژه آلبیکنس معطوف شده است. هدف از مطالعه حاضر شناسائی جدایه های کاندیدائی جدا شده از بیماران مبتلا به انواع مختلف کاندیدیازیس در سطح گونه به روشpcr-rflp و بررسی تنوع ژنتیکی سویه های آلبیکنس با استفاده از روش rapd-pcr بوده است. برای نیل به این هدف در طول 27 ماه اقدام به جمع آوری846 نمونه از نواحی آناتومیک مختلف گردید. سویه های مخمری جدا شده با روشهای فنوتیپیک مورد شناسائی اولیه قرار گرفته و سپس با تقویت ناحیه ی itsi-5.8s-its2 موجود در dna ریبوزومال (rdna) به روش pcr و آنگاه هضم اندونوکلئتزی آنها با آنزیم mspi نمونه ها در سطح گونه تعیین هویت شدند. به منظور افتراق ک. آلبیکنس از ک. دابلینینسیس از آنزیم محدودالاثر mboi و برای تائید جدایه های ک. پاراپسیلوزیس از آنزیم محدودالاثر clai استفاده گردید. برای افتراق زیرگونه ها و مطالعه ی ارتباط احتمالی استرینهای خاص با اشکال بالینی اقدام به تایپینگ جدایه-های آلبیکنس با استفاده از روش rapd-pcr با کمک آغازگرهای تصادفی ap3 و opa-18 گردید و نتایج مربوط به هریک از نواحی آناتومیک بصورت مجزا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. ک.آلبیکنس همچنان شایع ترین جدایه از ناخن(6/45%)، ضایعات پوستی(3/89%)، نمونه ادرار بیماران اورولوژیک(9/42%)، نمونه-های واژینال (3/61%)، نمونه های استوماتیت(80%)، ضایعات ازوفاگال بیمارانhiv مثبت (87 %)، نمونه های خلط و ترشحات برونش بیماران بستری در بیمارستان (به ترتیب 3/58 % و 7/57 %) بوده است. در کشت نمونه ادرار بیماران سرپائی شایع ترین جدایه مربوط به ک. گلابراتا (1/40%) و شایع ترین جدایه از کشت خون ک. پاراپسیلوزیس با میزان 3/33 % بوده اند. نتایج گروه بندی سویه های آلبیکنس در آزمایش rapd نشان داد که آنها را در 4 یا 5 گروه ژنوتیپی میتوان تقسیم بندی نمود. سویه های جدا شده از موارد کاندیدمی از 2 ژنوتیپ و جدایه های ناخن و پوست و مخاطها از 3 یا 4 ژنوتیپ تشکیل شده اند.
لیلا رییسی می نور لمیعیان
چکیده زمینه و هدف: اختلال ژنیکولوژی از شایع ترین مشکلات در همه زنان است که حتی می تواند تهدید کننده زندگی آنان باشد. با شکست درمان های غیر جراحی، برای رهایی از این مشکلات رحم برداشته می شود. امروزه هیسترکتومی دومین عمل جراحی بزرگی است که بعد از سزارین انجام می گیرد. از دیرباز رحم به عنوان یک ارگان تنظیم کننده، کنترل کننده عملکرد های مهم فیزیولوژیک، یک ارگان جنسی، یک منبع نیرو و یک نگاه دارنده جوانی و جذابیت تلقی می شده است. از آنجائیکه رحم بخش مهمی از تصویر ذهنی یک زن از خویشتن و تصویر جنسی اش را به خود اختصاص می دهد. تعدادی از زنان می ترسند بعد از جراحی، جذابیت زنانگی”less of a woman” آنها برای شریک جنسی شان کاسته شود بنابراین ممکن است هیسترکتومی با تصویر ذهنی زن از خویشتن تداخل پیدا کند.زنان نیمی ازجمعیت کشور ما را تشکیل می دهند، مشکلات جسمی، روانی ناشی از هیسترکتومی می توانند عوامل بازدارنده در فعالیت های اجتماعی، خانوادگی و شخصی برای آنان باشد بنابراین با توجه به اهمیت تاثیر هیسترکتومی بر روی ابعاد جنسی- روانی زنان و اینکه تحقیقات انجام شده در ارتباط با این موضوع تا کنون ابعاد کیفیت زندگی، عملکرد جنسی و تصویر ذهنی زنان از خویشتن را بصورت جامع بررسی ننمودند، نیاز به انجام چنین پژوهشی احساس شد. روش مطالعه: در این مطالعه تحلیلی آینده نگر، از تعداد 140 زن در محدوده سنی 55-35 سال که بنا بر دلایل خوش خیم زنانگی به مراکز آموزشی- درمانی شریعتی، آرش و مصطفی خمینی جهت درمان مراجعه نموده بودند، 100زن مورد بررسی قرار گرفتند. زنان بر اساس معیارهای ورود به مطالعه به صورت تصادفی انتخاب شدند و پژوهشگر برای بررسی تاثیر هیسترکتومی به روش ابدومینال بر روی کیفیت زندگی و عملکرد جنسی و تصویر ذهنی از خویشتن، از طریق تکمیل پرسشنامه استاندارد ژنریک کیفیت زندگیsf36، پرسشنامه اختصاصی شاخص عملکرد جنسی زنان(fsfi) و پرسشنامه اختصاصی تصویر ذهنی از خویشتن(bis) که برای اولین بار در ایران روایی و پایایی آن در مطالعه حاضر تائید شده بود، قبل از عمل و سپس 2 ماه و 3 ماه بعد از عمل با واحدهای پژوهشی تماس تلفنی برقرار کرده و اطلاعات مورد نیاز را کسب نمود. در پیگیری های بعد از عمل 40 نفر از واحدهای پژوهشی به دلیل نداشتن معیارهای حضور در مطالعه از پژوهش خارج شدند. اطلاعات حاصل از قبل از عمل، 2 ماه و 3 ماه بعد از عمل با یکدیگر مقایسه شدند.تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار spss و آمار توصیفی و استنباطی انجام گردید. یافته ها: تمام 8 بعد پرسشنامه کیفیت زندگی در 2 ماه و 3 ماه بعد از عمل جراحی هیسترکتومی ابدومینال بهبود قابل توجهی را نسبت به قبل از عمل نشان دادند(001/0>p). از لحاظ شاخص عملکرد جنسی نیز به جز در 2 ماه بعد از عمل که تمام ابعاد این شاخص بهبود را نشان نمی دادند اما در 3 ماه بعد از عمل تمام ابعاد شاخص عملکرد جنسی بهبود چشمگیری داشتند(001/0>p).تصویر ذهنی زنان از خویشتن نیز در 2 ماه و 3 ماه بعد از عمل جراحی نسبت به قبل از عمل بهبود یافته بود(001/0>p). در اکثر ابعاد پرسشنامه ها ارتباط معنی دار نیز در مقایسه دوه به دو بین مراحل تکمیل پرسشنامه ها با یکدیگر وجود داشت. نتیجه گیری: لذا با نظر به نتایج بدست آمده می توان بیان داشت که عمل جراحی هیسترکتومی ابدومینال در جامعه ایرانی که بر پایه سطح فرهنگی، اعتقادی و شیوه زندگی خاص خود استوار است، سبب بهبود کیفیت زندگی، عملکرد جنسی و تصویر ذهنی زنان از خویشتن در 3 ماه بعد از عمل می گردد. بنا بر دلایل اعتقادی و شیوه زندگی زنان در جامعه ایرانی می توان چنین نتیجه گرفت که عمل جراحی هیسترکتومی ابدومینال به عنوان یک روش درمانی در راستای رهایی از مشکلات خوش خیم زنانگی نظیر خونریزی های غیر طبیعی و طولانی مدت رحمی و... گرچه در ابتدا پذیرش سختی دارد اما در نهایت رضایتمندی آنها را حاصل می کند. واژه های کلیدی: عمل جراحی هیسترکتومی ابدومینال، کیفیت زندگی، عملکرد جنسی، تصویر ذهنی از خویشتن
توحید جعفری کشکی ابراهیم حاجی زاده
ریزآرایه تکنولوژی پیچیده و مرکبی است که در زیست شناسی و طب کاربرد دارد. این تکنولوژی برای بررسی سطح بیان هزاران ژن بصورت همزمان کاربرد دارد. یک تراشه ی ریزآرایه شامل هزاران نقطه ی بسیار ریز از الیگونوکلئوتیدها به نام ویژگی ها می باشد. الیگونوکلئوتیدها توسط روبات در سطرها وستون ها آرایش یافته نصب می شوند. انتخاب تعداد کمتری از ویژگی ها یا ژن ها برای تشخیص و پیش بینی نتیجه ی یک بیماری در این راستا حایز اهمیت است. روش های مختلفی در متون ریزآرایه برای رسیدن به این هدف مورد استفاده قرار گرفته اند که خوشه بندی و کلاس بندی از پرکاربرد روش های مورد استفاده اند. ماشین بردارهای حمایتی، بیز خام و درخت تصمیم از جمله روش های کلاس بندی هستند که برای تخصیص بیمار به کلاس های مختلف بر اساس سطح بیان ژنی بکار می روند. خوشه بندی سلسله مراتبی متداول ترین روش برای تشخیص موارد مشابه مانند ژن هاست. در تحقیق حاضر از ترکیب این روش ها برای تعیین زیرکلاس های بیماری با تعداد ژن کمتر استفاده نمودیم. این ژن ها را "ژن های مارکر" می نامند. قبل از این کار از روش های فیلترینگ اطلاع حاصله، کای اسکوئر و relief-f برای انتخاب آگاهی بخش-ترین ژن ها استفاده نمودیم. سپس این ژن ها در مراحل بعدی مورد استفاده قرار گرفتند. مطالعه ی ما نشان داد که استفاده از روش ترکیبی برای انتخاب تعداد کمی از ژن ها بعنوان مارکر های یک بیماری یا زیرگروه های آن و کلاس بندی بر اساس این ژن ها منجر به دقت بالاتر این کلاس بندی می شود.
فاطمه زهرا حریری لیدا مقدم بنایم
مقدمه:سندرم پیش از قاعدگی(pms: premenstrual syndrome) مجموعه ای از علایم جسمی و روانی است که در طی فاز لوتئال رخ می دهد و در حدود 80-90%زنان با شدت های مختلف به آن دچار می شوند. با توجه به اینکه علت اصلی آن نامشخص بوده و از سوی دیگر جمعیت زیادی از زنان به آن مبتلا هستند و به عنوان یک اختلال مزمن می تواند روی کیفیت زندگی افراد تأثیر بگذارد، درمان آن از اهمیت ویژه ای برخورداراست. هدف:هدف از انجام این پژوهش تعیین اثر امگا-3 بر کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم پیش از قاعدگی بوده است. روش کار: این تحقیق طی دو مرحله، مرحله اول روان سنجی پرسشنامه غربالگری علایم قبل از قاعدگیpsst(premenstrual symptoms screening tool)و تعیین فراوانی pms متوسط تا شدید و مرحله دوم کارآزمایی بالنی کنترل شده دوسوکور صورت گرفت. ابتدا پرسشنامه اطلاعات عمومی و پرسشنامه روانسنجی شده psstدر بین دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشگاه تربیت مدرس و تهران به شکل حضوری توزیع شد و 959 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. 121 دانشجوی واجد شرایط پس از توضیحات کامل و اخذرضایت کتبی وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. طول درمان 4 سیکل قاعدگی بود. در هر دوره قاعدگی پرسشنامه psst و sf-12 تکمیل می شد. در نهایت 90نفر مطالعه را به پایان رساندند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمونهای آماری انجام گردید. نتایج:فراوانی pms متوسط تا شدید 4/45% بدست آمد. بین دیسمنوره(0001/0p<)، سن (008/0p=) و ابتلا به pms ارتباط معنی دار مستقیم و بین طول سیکل قاعدگی (003/0=p)و ابتلابه pms ارتباط معنی دار معکوس مشاهده شد. یافته های این مطالعه نشان داد که در تمام علایم مورد بررسی بجز بیخوابی، کاهش علاقه به فعالیت منزل و پرخوری بین قبل و بعد از درمان در هر دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری وجود داشت(05/0>p)که بعد از درمان علایم کاهش پیداکردند. شدت pms در هر دو گروه امگا-3 و دارونما کاهش معنی داری داشت (0001/0>p)اما بین دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد. امگا-3 در مقایسه با دارونما عصبانیت/ زودرنجی، پرخوابی و کاهش علاقه به فعالیت اجتماعی را به طور موثری بهبود بخشید(05/0>p). نمره کیفیت زندگی در بعد روانی پرسشنامه sf-12 در هر دو گروه امگا-3 و دارونما افزایش یافته بود (0001/0>p) اما بین دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری:یافته های این پژوهش برتری امگا-3 به دارونما را در موردکاهش عصبانیت، پرخوابی و کاهش علاقه به فعالیت اجتماعی نشان داده است. همچنین امگا-3 و دارونما به یک میزان در بهبود بعد روانی کیفیت زندگی موثر بودند. مطالعات بیشتر در مورد بررسی اثر امگا-3 بر روی کیفیت زندگی افراد مبتلا به pms مورد نیاز می باشد. کلمات کلیدی:سندرم پیش از قاعدگی، مکمل امگا-3، کیفیت زندگی
مطالعه مورفومتریک جمعیت های سوسک های جنس پدروس مهدی نادری لردجانی محمودرضا نیکبخت زاده
جنس paederus از خانواده ی staphylinidae به واسطه ی داشتن ماده-ای به نام پدرین در همولنف خود، قادر به ایجاد درماتیت خطی است که این امر باعث شده این جنس از لحاظ پزشکی مورد اهمیت قرار گیرد. از این جنس تاکنون 650 گونه در دنیا گزارش شده است. هدف از مطالعه حاضر شناسایی گونه های جنس paederus در استان چهارمحال و بختیاری و تعیین میزان تنوع مورفولوژیک و مورفومتریک بین گونه ها، بین جمعیت های یک گونه در نواحی مختلف استان و هر جمعیت در درون خویش بوده است. اولین قدم در راه ایجاد کلید تشخیص paedrus های ایران تعیین دقیق فون این جنس در سراسر کشور می باشد. مطالعه ی حاضر نه تنها تکمیل کننده و پیشبرنده، طرحی است که سال های قبل شروع شده، بلکه برای نخستین بار تنوع کیفی و کمی در صفات ارزشمند تاکسونومیکی این جنس را نیز بررسی کرده است. نمونه گیری از 5 منطقه ی استان چهارمحال و بختیاری از شهرستان های شهرکرد، لردگان، اردل، فارسان و بروجن به وسیله ی آسپیراتور صورت گرفت. نیمی از نمونه ها در الکل 70% و نیمی دیگر به صورت فریز c 20- به آزمایشگاه منتقل شدند سپس نر و ماده ی آنها تفکیک گردید. نمونه ها بعد از تشخیص به وسیله ی کلید شناسایی (coiffat 1982) برای تایید و تشخیص نهایی به موزه ی تاریخ طبیعی برلین، آلمان ارسال گردید. 10 کاراکتر تاکسونومیکی از قبیل پرونوتوم، gula، بند آخر پالپ، قوس بزرگ و کوچک آرواره-ی بالا، بندهای شاخک، بندهای تارسوس سه جفت پا، پارامرها و طول و عرض بالپوش ها اندازه گیری گردید. از 262 نمونه ی صید شده p. mesopotamicus از لردگان (55 نمونه) و اردل (51 نمونه)، p. fuscipes و p. littoralis به ترتیب از بروجن و شهرکرد-فارسان صید گردید. آنالیز داده های به دست آمده از اندازه گیری کاراکترهای مورفولوژیکی از سه گونه ی نامبرده بعد از انجام تست two tailed mann-whitney u test (لردگان n=11، اردل n=16، شهرکرد n=12، فارسان n=7 و بروجن n=31، p,0.05) نشان داده است که در میزان طول و عرض gula، میزان طول و عرض بالپوش ها، اندازه ی قوس بزرگ و کوچک در آرواره ی بالا، بندهای دوم، سوم، چهارم و پنجم تارسوس جفت پای اول، بندهای دوم، سوم، چهارم و پنجم تارسوس جفت پای دوم، بندهای اول، دوم، چهارم و پنجم تارسوس جفت پای سوم، میزان طول و عرض سینه ی اول، طول بند آخر پالپ و بندهای اول، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، دهم و یازدهم تفاوت معناداری مشاهده شده داست.
زهرا علیپور مینور لمیعیان
چکیده زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط بین سطح اضطراب دوران بارداری با سرانجام بارداری در مادران نخست زای مراجعه کننده به بیمارستانهای آموزشی قم می باشد. روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی آینده نگر اضطراب و ترس از زایمان 156 زن حامله نخست زا با حاملگی تک قلوی نرمال در هفته های28 و 38 بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی – درمانی قم( بهمن1387- مهر1388) با پرسشنامه معتبر سنجش اضطراب آشکار و پنهان اسپیل برگر و پرسشنامه نگرش زایمان سنجیده شد. سپس روش زایمانی، زمان زایمان، طول لیبر و مرحله سوم زایمانی، آپگار و وزن هنگام تولد نوزادان این زنان از طریق پرونده های پزشکی ثبت، و مورد تحلیل قرار گرفت. برای تحلیل داده ها نرم افزار spss16 و از آزمون های آماری کای اسکوئر، فیشر اگزکت و تی مستقل استفاده شد. یافته ها: میانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان در نمونه های مورد بررسی به ترتیب7/10±2/15 و 3/10±5/19 و میانگین نمره ترس از زایمان9/7±3/35 در هفته28 بارداری بوده است. همچنین میانگین نمره اضطراب آشکار و پنهان در نمونه های مورد بررسی به ترتیب 6/11±4/19 و 9/10±3/19 و میانگین نمره ترس از زایمان 6/7±4/35 در هفته38 بارداری بوده است. میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان با وزن کم هنگام تولدlbw به ترتیب7/5±5/26و 8/7±6/24میانگین نمرات اضطراب آشکار و پنهان با وزن طبیعی هنگام تولد در هفته28 بارداری به ترتیب2/10± 7/18و 1/10±3/14 بوده است. بین نمرات اضطراب آشکار با lbw ارتباط معنی دار آماری وجود داشت) 02/0 .(p=اضطراب مادر در دوران بارداری با زایمان پره ترم، لیبر طول کشیده، طول مرحله سوم بارداری، کاهش آپگار نوزاد و افزایش میزان زایمان سزارین ارتباط معنی داری نداشت(05/0<(p. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش نشان داد که سطح اضطراب مادر در دوران بارداری احتمالا با افزایش خطرlbw همراه می باشد. اما دیگر نتایج این پژوهش تفاوتی در سرانجام بارداری در زنان مضطرب و غیر مضطرب نشان نمی دهد و این امکان وجود دارد که اضطراب به عنوان یک فاکتور غیر مستقل در سر انجام بارداری دخیل باشد.
مریم شهدوست ابراهیم حاجی زاده
توانایی تکنولوژی ریزآرایه در ایجاد امکان ثبت، کنترل و تحلیل هم زمان هزاران ژن، محققین بسیاری را علاقمند به یافتن الگوریتمی بر اساس داده های ریزآرایه به منظور کشف رده های سرطان و ژن های نشانگر رده ها کرده است. یکی از روش های معمول و پر کاربرد در تحلیل داده های ریزآرایه، خوشه بندی است. یک خوشه بندی مناسب از نمونه ها بر اساس داده های بیان ژن، با ایجاد گروه هایی با سطوح بیان ژنی مشترک می تواند منجر به کشف رده های موجود در داده ها شود . همچنین امکان تعیین ژن ها یی که نقشی مهم در ایجاد رده های مختلف را دارا هستند فراهم می کند. این پایان نامه با بکارگیری الگوریتمی ترکیبی از دو روش خوشه بندی نقشه خودسازمانده رشدی و درخت پویای خودسازمانده در داده های ریزآرایه سرطان سینه به تعیین رده های موجود در داده ها و ژن های پیشگوی آن ها می پردازد. مجموعه داده ها، اطلاعات بیان ژن چهل و نه بیمار مبتلا به یکی از سه نوع تومور آپوکرین، بیسال و لومینال سرطان سینه را شامل می شود. الگوریتم ترکیبی به صورت خودکار و غیرهدایتی، داده ها را در سه گروه خوشه بندی کرد. اکثریت نمونه ها در سه رده پیشگویی شده به ترتیب مبتلا به تومورهای آپوکرین ، لومینال و بیسال بودند. همچنین ژن های پیشگوی تعیین شده برای گروه اول: (guncyib3وpolr3e)، برای گروه دوم: (esr1وtff3) و برای گروه سوم: serpinb5 بدست آمد. اگر چه مدارک کافی مبنی بر ارتباط ژن های پیش گوی رده ی اول و سرطان سینه موجود نیست، اما ارتباط ژن های پیش گوی دو رده ی دوم و سوم با سرطان سینه و نوع تومور اکثریت اعضای این رده ها کاملاً مورد تایید مطالعات بیولوژیک است . بکارگیری الگوریتم ترکیبی دو روش gsom و dsomtree بر داده های ریزآرایه سرطان سینه، توان الگوریتم در ایجاد تعداد دسته هایی مناسب از داده ها و تعیین ژن های پیشگو در هر دسته را در کشف رده های سرطان و ژن های نشانگر هر رده نشان می دهد. کلید واژه: ریزآرایه، خوشه بندی،نقشه خود سازمانده رشدی، درخت پویای خودسازمانده، سرطان سینه
سیدکیوان میرجعفری انوشیروان کاظم نژاد
مدل های مارکوف پنهان دسته ای از فرایندهای تصادفی هستند که در مسائل کاربردی بسیار متنوعی با موفقیت به کار رفته اند. در این پایان نامه، مباحث مربوط به مدل احتمالی مارکوف پنهان در رابطه با مسأله ژن یابی در توالی های dna ارائه گردیده است. ژن ها قسمت هایی از dna می باشند که توانایی سنتز پروتئین ها را دارند. بنابراین ژن یابی مرحله بسیار حساسی در تحلیل داده های توالی dna است.
امیر پاکپور حاجی آقا علیرضا حیدرنیا
مقدمه: سلامت دهان جزء جدایی ناپذیر سلامت عمومی است بطوریکه دهان آیینه ای از سلامت یا بیماری می باشد. بیماری های دهان و دندان تاثیر منفی بر عزت نفس و توانایی خوردن افراد دارد.بعلاوه این بیماری ها منجر به ایجاد درد و اضطراب می گردند که برآیند نهایی آن عملکرد نامطلوب اجتماعی و کیفیت زندگی پایین و نامطلوب می باشد. استفاده منظم از مسواک ، پلاک های دندانی را به میزان بسیار زیادی کاهش می دهد. انجمن دندانپزشکی آمریکا پیشنهاد می کند هر فرد روزانه دو بار دندان های خود را مسواک بزند. با این حال، میزان استفاده از مسواک در میان نوجوانان ایرانی بسیار پایین (در حدود 20 درصد) می باشد. این مطالعه با هدف ارزشیابی مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده با استفاده از برنامه ریزی از عمل و برنامه ریزی برای از عهده برآمدن در ارتقاء و نگهداری رفتار مرتبط با سلامت دهان و دندان انجام گردید. مواد و روش کار: مطالعه حاضر یک کارآزمایی شاهددار تصادفی است. از بین مدارس متوسطه شهر قزوین 383 دانش آموز بطور تصادفی انتخاب و به دو گروه آزمون (190 نفر) و گروه کنترل (193 نفر) تخصیص یافتند. گروه آزمون مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده با استفاده از برنامه ریزی برای عمل و برنامه ریزی برای از عهده برآمدن دریافت کردند. مداخله آموزشی شامل 4 جلسه حضوری بود. اطلاعات بدست آمده از نمونه مذکور قبل، دو هفته بعد و سه ماه پس از مداخله از طریق پرسشنامه خود گزارشی و چک لیست جمع آوری شد. نتایج: پس از مداخله، اختلاف معنی داری بین گروه های آزمون و کنترل از نظر میزان رفتار مسواک زدن و نمره پلاک دندانی وجود داشت. نتایج مطالعه پس از سه ماه پیگیری نیز نشان دهنده اختلاف معنی دار میان گروه ها بود. میزان پلاک دندانی در گروه آزمون از 30/1± 77/2 در فاصله سه ماهه پس از مداخله به نمره 24/1± 0/2 تقلیل یافت. همچنین سه ماه پس از مداخله، دفعات مسواک زدن در دانش آموزان گروه آزمون به میزان دو برابر افزایش یافت. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نظریه محور نشان می دهد که با استفاده از مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده می توان دانش آموزان را به انجام رفتارهای مرتبط با سلامت دهان و دندان ترغیب نمود و شاخص های بالینی دهان و دندان را ارتقاء بخشید.
سامان معروفی زاده ابراهیم حاجی زاده
مدل مخاطرات متناسب کاکس، یک مدل ضربی در تحلیل بقا است و اغلب در مطالعات زیست پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. یک پیش فرض مهم و اساسی در این مدل، پذیره متناسب بودن خطر برای تمام متغیرهای مستقل موجود در مدل نهایی می باشد. وقتی پیش فرض خطرات متناسب سوال برانگیز باشد، یک مدل جایگزین، مدل های رگرسیونی مخاطرات جمعی است. در مدل های رگرسیونی مخاطرات جمعی از قبیل مدل آلن و مدل لین-یانگ، متغیرهای کمکی به صورت جمعی بر تابع خطر پایه عمل می کند. در این مدل ها ارتباط بین متغیرهای کمکی و متغیر پاسخ بر حسب تفاوت خطر یا خطر اضافی بیان می شود در حالی که در مدل کاکس بر حسب نسبت خطر بیان می شود. مدل مخاطرات جمعی آلن می تواند اطلاعات دقیق و کامل تری در خصوص اثر یک عامل خطر در طول زمان ارائه کند. هدف مطالعه حاضر، به کارگیری مدل های رگرسیونی مخاطرات جمعی در تحلیل بقای بیماران مبتلا به سرطان معده و مقایسه نتایج به دست آمده با مدل کاکس می باشد. دراین مطالعه همگروهی تاریخی به 213 پرونده بیمار مبتلا به سرطان معده که از بهمن 1382 لغایت دی ماه 1387 در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران تحت درمان بودند؛ مراجعه شد و با تماس تلفنی اطلاعات مربوط به بقای بیماران جمع آوری گردید. وضعیت بقای بیماران بر حسب مدل کاکس و مدل های رگرسیونی مخاطرات جمعی با در نظر گرفتن متغیرهایی مانند سن هنگام تشخیص، جنسیت، وجود متاستاز، اندازه تومور، نوع هیستوپاتولوژی، متاستاز غدد لنفاوی و مرحله پاتولوژی تحلیل شد. همچنین نمودار ضرایب رگرسیونی تجمعی (نمودار آلن) جهت بررسی اثر متغیرهای مستقل در طول زمان رسم شد. میزان بقای پنج ساله بیماران مورد بررسی 6/14 درصد و میانه طول عمر در این بررسی 6/29 ماه به دست آمد. نسبت مرد به زن در بین 213 بیمار 1: 61/2 بود. تحلیل های چند متغیری بر حسب مدل های جمعی و مدل کاکس نشان داد که سن هنگام تشخیص، اندازه تومور و مرحله پاتولوژی با طول عمر بیماران ارتباط معنی دار داشتند (05/0>p). به علاوه، بر طبق نمودار آلن مرحله پاتولوژی دارای اثر تأخیری بود. عوامل دیگر اثر معنی داری بر زمان بقاء نداشتند (05/0<p). علی رغم تمایل بسیاری از محققین در استفاده از مدل کاکس در تحلیل داده های بقا، مدل های رگرسیونی مخاطرات جمعی دید جدیدی به محقق در مطالعات زیست پزشکی می دهد؛ به علاوه مدل آلن این قابلیت را دارد که اثر متغیرهای مستقل را در طول زمان بررسی کند. این مطالعه نشان داد که تشخیص سرطان معده در سنین پایین تر و مراحل اولیه بیماری، منجر به افزایش قابل توجهی در میزان بقای بیماران می گردد.
فاطمه رییسیان مینور لمیعیان
زمینه و هدف:زایمان پره ترم(preterm ) بصورت زایمان قبل از 37 هفته کامل حاملگی تعریف می شود و عامل مهمی در بروز مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سطح روی و آهن سرم و وضعیت تغذیه مادران باردار با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک (ffq) با وقوع زایمان پره ترم انجام شده است. روش بررسی:پژوهش حاضر یک مطالعه طولی(آینده نگر)می باشد که بر روی538نفر از زنان باردار20-14هفته مراجعه کننده به درمانگاههای پره ناتال شهر تهران که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند طی مدت اردیبهشت سال89 تا اردیبهشت سال90 انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و باروری و پرسشنامه بسامد خوراک(ffq) بود که توسط پژوهشگر آموزش دیده تکمیل گردید. داده های تغذیه ای بر اساس مقیاس rda مورد بررسی قرار گرفتند. اندازه گیری عنصر روی و آهن به ترتیب به روش اسپکتروفوتومتری جذب اتمی و کیت آهن شرکت پارس آزمون انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها داده ها با استفاده از نرم افزار n4 و spss16 و آزمون های تی مستقل ، مجذور کای، من ویتنی و anova و رگرسیون لجستیک و خطی صورت گرفت. یافته ها:میزان وقوع زایمان پره ترم در پژوهش حاضر4/8%محاسبه شد.میانگین سطح سرمی روی و آهن در گروه پره ترم بیشتر از گروه ترم بود.ارتباط میان سطح سرمی آهن و زایمان پره ترم بلحاظ آماری معنی دار بود(05/0> p) اما میان سطح سرمی روی و زایمان پره ترم ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت(05/0 p>). از نظر وضعیت تغذیه در گروه ترم و پره ترم اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد(05/0 p>). نتیجه گیری:نتایج این مطالعه نشان داد که میان سطح سرمی آهن و وقوع زایمان پره ترم ارتباط آماری معنی داری وجود دارد لذا میتوان گفت که توجه به سطح سرمی و دریافت تغذیه ای این عناصر بعنوان شاخصی جهت کمبود کافی نبوده و ارزیابی سایر عوامل نیز ضروری است.
دایم روشنی ابراهیم حاجی زاده
محدودیت های مدل مخاطره متناسب کاکس، خطی بودن لگاریتم تابع خطر نسبت به متغیرهای کمکی است. اثر یک متغیر کمکی غیر خطی ممکن است در این مدل کشف نشدنی باشد اما بتوان بوسیله توابع اسپلاین به خوبی آن را تخمین زد. هدف از انجام این مطالعه ارائه یک رهیافت جدید در برازش مدل رگرسیونی مخاطره متناسب است. رابطه بین لگاریتم خطر و متغیرهای کمکی در مدل مخاطره متناسب با شکل تابعی نامعلوم در نظر گرفته شد. پارامترهای رگرسیونی مدل با استفاده از اسپلاین های چتد جمله ای و درستنمائی جرئی جریمه شده برآورد شدند. برای ارزیابی روش پیشنهادی مطالعات شبیه سازی انجام شده و مدل بقا 650 بیمار مبتلا به سکته قلبی حاد که به لحاظ فوت یا عدم فوت پی گیری شده بودند، تحلیل شد. همچنین اندازه زاویه بین سویه پارامترها در حالت های مختلف محاسبه شد. تمامی برنامه نویسی ها با استفاده از نرم افزار r نسخه 11/2 انجام و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شده است. با تابع پیوند نامعلوم دارای لگاریتم درستنمایی بیشتری در مقایسه با مدل کاکس استاندارد در مطالعه بیماران دارای سکته قلبی حاد بود. زاویه بین بردار ضرایب رگرسیونی در مدل 438/25درجه بود. اثرات برآورد شده متغیرهای کمکی در دو مدل نسبتا متفاوت بود. پارامترهای رگرسیونی و معیارهای نیکوئی برازش حاکی از این بودند که اسپلاین های جریمه شده یک روش انعطاف پذیر در مدل بندی رابطه بین لگاریتم تابع خطر و متغیرهای کمکی است.
بهجت افخمی خیرآبادی می نور لمیعیان
زمینه و هدف: زایمان زودرس بصورت زایمان قبل از 37 هفته کامل حاملگی تعریف می شود و عامل مهمی در بروز مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین وضعیت تغذیه وسطح سرب خون مادران باردار با وقوع زایمان زودرس انجام شده است. روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه طولی(آینده نگر)می باشد که بر روی1033نفر از زنان باردار20-14هفته مراجعه کننده به درمانگاههای پره ناتال شهر تهران که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند طی مدت اردیبهشت سال89 تا شهریور سال90 انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و باروری و پرسشنامه بسامد خوراک(ffq) بود که توسط پژوهشگر آموزش دیده تکمیل گردید. داده های تغذیه ای بر اساس مقیاس rda مورد بررسی قرار گرفتند. تغذیه مطلوب در این مطالعه بر اساس دریافت کلسیم، ویتامینa، پروتئین وریبوفلاوین تغذیه معادل ویا بیشتر از 80 %مقیاسrda وانرژی تغذیه معادل ویا بیشتراز کل مقیاسrda در نظر گرفته شد. اندازه گیری سرب خون به روش اسپکتروفوتومتری جذب اتمی انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار n4 و spss17 و آزمون های تی مستقل ، مجذور کای، من ویتنی و رگرسیون لجستیک صورت گرفت. یافته ها: میزان وقوع زایمان زودرس در پژوهش حاضر7%محاسبه شد. میانگین سطح سرب خون در جمعیت مورد مطالعه 4/7 میکروگرم بر دسی لیتربود و 12/1% واحدهای پژوهشی مورد مطالعه دارای وضعیت تغذیه ای مطلوب بودند. میانگین سطح سرب خون در گروه زایمان ترم و زودرس تفاوت معنی دار آماری نداشت(0/7 = p). ارتباطی میان وضعیت تغذیه ای و زایمان زودرس مشاهده نگردید(0/9 = p). همبستگی معکوس معنادار میان دریافت کلسیم و ریبوفلاوین با سطح سرب خون وجود داشت(0/02 = p). نتیجه گیری: اگر چه در این مطالعه ارتباط معنادار آماری میان وضعیت تغذیه و سطح سرب خون با وقوع زایمان زودرس مشاهده نگردید ولی به دلیل اهمیت زایمان زودرس انجام مطالعات بیش تر ضروری می باشد.
علیرضا غریب سیما کرمانشاهی
چکیده سابقه و هدف : امروزه پروسیجرهای تشخیصی و درمانی مانند ای آر سی پی به کرار انجام می شود و برای بیمار اضطراب آور است، لذا تحقیق حاضر با هدف مقایسه تأثیر اجرای برنامه آشناسازی و آرامسازی بر میزان اضطراب و علائم حیاتی بیماران قبل از انجام ای آر سی پی طراحی شده است. مواد و رو ش ها : این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که در آن 105 بیمار (در گروهها آشناسازی و آرامسازی هرکدام 35 نفر و همچنین در گروه شاهد هم 35 نفر) مبتلا به بیماریهای گوارشی بستری در بخش گوارش به صورت غیر تصادفی و بر اساس مشخصات نمونه، بررسی شده اند. برای گروه آرامسازی علاوه بر اقدامات روتین بخش، برنامه آرامسازی و برای گروه آشناسازی هم برنامه آشناسازی به مدت سه جلسه در سه روز بستری متوالی قبل از ای آر سی پی به عمل آمد. برای گروه شاهد تنها برنامه روتین بخش اجرا شد. سپس میزان اضطراب نمونه های هر سه گروه قبل و بعد از اجرای مداخله با استفاده از پرسش نامه اسپیل برگر اندازه گیری شد. در ضمن علائم حیاتی هم به صورت روزانه انجام گرفت و اطلاعات حاصله جمع آوری می گردید. یافته ها : نتایج آزمون تی زوجی نشان داد که قبل از اجرای برنامه های آشناسازی و آرامسازی، در کاهش میانگین نمره اضطراب موقعیتی و همچنین علائم حیاتی گروه های مقایسه در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود نداشت ( 05/0< p). لیکن بعد از اجرای این برنامه ها، تفاوت معنی داری در کاهش میانگین نمره اضطراب موقعیتی به وجود آمد لیکن علائم حیاتی گروه های مقایسه در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد. نتیجه گیری: با اینکه هر دو روش آرامسازی و آشناسازی منجر به کاهش میانگین نمر? اضطراب موقعیتی بیماران کاندید ای آر سی پی شده اند اما نتایج آزمون پست هاک نشان داد که اجرای برنامه آشناسازی سبب کاهش موثرتر میانگین نمر? اضطراب در این بیماران شده است. لذا پیشنهاد می شود برنامه آشناسازی در قالب یک طرح جامع و به عنوان یک روش موثر غیر داروئی و کم هزینه در کاهش اضطراب این بیماران درکشور به کار گرفته شود. واژه های کلیدی: ای آر سی پی، اضطراب، علائم حیاتی، آشناسازی،آرامسازی.
فرشید شمسایی سیما محمد خان کرمانشاهی
مقدمه: اختلال دوقطبی بیماری بسیاری شدیدی است که بر وضعیت سلامتی عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار در همه ابعاد تاثیر می گذارد. بررسی وضعیت سلامتی این مراقبین نیازمند بکارگیری ابزاری معتبر است که بر اساس تجربه آنان درباره مفهوم سلامتی تدوین شده باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تبیین مفهوم سلامت براساس تجربه عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی، و طراحی و روانسنجی ابزار بررسی وضعیت سلامت برای آنان انجام گرفته است. روش کار: این مطالعه یک تحقیق مختلط است که در دو مرحله انجام گرفت. ابتدا با روش پدیده شناسی تفسیری ون مانن، از طریق مصاحبه باز مفهوم سلامت بر اساس تجربه 12عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار دوقطبی در مرکز روانپزشکی فرشچیان شهر همدان تبیین شد و سپس پرسشنامه اولیه بر اساس نتایج آن طراحی شد. در مرحله بعد فرایند روانسنجی ابزار شامل روایی صوری و محتوا در دو بعد کمی و کیفی، روایی سازه و همسانی درونی و ثبات آن مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: در تحلیل داده ها 6 مضمون اصلی، زندگی جهنمی، فرسودگی روحی-روانی، غفلت از خود، نیاز به حمایت، احساس شرمساری و محکوم به انزوا با 14 مضمون فرعی حاصل شد. ابزار اولیه با 174 گویه در مرحله ارزیابی روایی صوری و محتوا بر اساس جنبه های کیفی و کمی (cvr&cvi&is) مورد تحلیل قرار گرفت و پس از حذف و ادغام گویه ها تعداد آنها به 126 مورد کاهش یافت. با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و حجم نمونه 315 نفر روایی سازه بررسی شد که در نتیجه تعداد گویه ها به 75 گویه کاهش یافت و در 10 عامل شامل داشتن زندگی مطمئن توام با آرامش، حفظ سلامت جسمانی، احساسات دردناک، برخورداری از آستانه تحمل روانی، حفظ قوای جسمی-روانی، حمایت خانواده و وابستگان، حمایت سیستم خدمات سلامت، حمایت معنوی- مادی، حفظ روابط اجتماعی و نگرانی از برچسب خوردن قرار گرفتند. نتایج آلفای کرونباخ (95/0) و آزمون مجدد (93/0) نشانگر همسانی درونی بالا و ثبات ابزار بود. نتیجه گیری: ابزار بررسی وضعیت سلامت برای عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی با 75 گویه، به بررسی وضعیت سلامتی مراقبین در خانواده در محیطهای مختلف مانند بالین، خانواده و در محیطهای پژوهشی به کارکنان حرفه سلامت کمک می کند.
مریم رضاییان سیما محمدخان کرمانشاهی
این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی است که با هدف تعیین تاثیر اجرای برنامه حمایتی تغذیه کمکی به مادران بر شاخص های تن سنجی شیرخواران 12-6 ماهه مراجعه کننده به مرکز بهداشت دانش آموز شهر مشهد در سال 1390 انجام گرفته است. بدین منظور 100 شیرخوار در محدوده سنی 12- 6 ماه و مادران آنها با توجه به مشخصات واحد پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند.ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسش نامه دموگرافیک والدین و اطلاعات کلی شیرخوار و کارت رشد سازمان جهانی بهداشت با امتیاز zبود. به دلیل ریزش نمونه ها برنامه برای 72 شیرخوار و مادرانشان اجراشد.36 نفر در هرکدام از گروهها وجود داشتند.برنامه حمایتی با همکاری اعضاء تیم حمایتی تغذیه کمکی برای گروه آزمون اجرا شد. گروه شاهد از روند جاری مراقبتهای کودکان در مرکز برخوردار بودند.شاخص های تن سنجی شیرخواران قبل و بعد از مداخله سنجیده و ارزیابی شد. کلیه داده های قد ، وزن و سن به نرم افزار who-anthro داده شد و به این طریق امتیاز z هرکدام از شاخص های تن سنجی، وزن به سن، قد به سن ،وزن به قد و به طور تکمیلی اندکس توده بدنی به سن محاسبه و وارد نرم افزار spss 16 شد و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. براساس نتایج میانگین شاخص وزن به سن ،وزن به قد و اندکس توده بدنی به سن براساس امتیاز z در گروه آزمون بیشتر از گروه شاهد بود و این اختلاف با آزمون تی مستقل معنا دار بود(037/0و042/0و03/0 p=).اما در شاخص قد به سن اختلاف معنا داری دیده نشد(453/0p=). بنابراین با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه می توان بیان کرد که اجرای برنامه طراحی شده حمایتی تغذیه کمکی در ارتقاء شاخص های تن سنجی وزن به سن، وزن به قد و اندکس توده بدنی به سن تاثیر مثبتی داشته است.
سعید بشیریان علیرضا حیدرنیا
مقدمه: مخاطره آمیزترین دوران زندگی از نظر شروع مصرف مواد مخدر دوره ی نوجوانی است. هزینه های اجتماعی و آسیب های ناشی از سوء مصرف مواد در نوجوانان بسیار با اهمیت است و لازم است برنامه های مداخله ای تئوری محور به منظور پیشگیری از این رفتار در نوجوانان انجام گیرد. تئوری رفتار برنامه ریزی شده یکی از مناسبترین نظریه های آموزش بهداشت برای پیش بینی رفتارهای بهداشتی و اجتماعی از جمله مصرف مواد مخدر توسط نوجوانان است. این مطالعه باهدف طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده و خود کنترلی جهت پیشگیری از سوء مصرف مواد در نوجوانان انجام شد. روش کار: این مطالعه در دو مرحله طراحی و اجراشد. مرحله اول یک مطالعه توصیفی تحلیلی است .در این مرحله 650 نفر از دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفتند . بر اساس نتایج این مرحله، الگو آموزشی طراحی شده و با تحلیل مسیر ارزیابی شد. مرحله دوم به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی طراحی شد .در این مرحله140 از دانش آموزان بصورت تصادفی در یکی از دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. اطلاعات قبل و دو ماه بعد از مداخله جمع آوری شد. داده ها با نرم افزارهای lisrel و spss16 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: درمرحله اول تحلیل مسیر نشان داد: کنترل رفتاری درک شده وهنجارهای انتزاعی پیش بینی کننده های قوی تری برای قصد مصرف مواد هستند.در مرحله دوم : تغییرات ایجاد شده در گروه مداخله در رابطه با تمامی متغیرها بیشتر از گروه شاهد بوده است .آزمونt زوجی تفاوت معنی داری را بین نمرات قبل و بعد از برنامه آموزشی در گروه مداخله نشان داد (05/0 p<) اختلاف میانگین قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله برای متغیرهای خود کنترلی 35/5، نگرش 78/3- ، هنجار های انتزاعی62/1-، کنترل رفتار درک شده15/3 بوده است . آزمون مک نمار نشان میدهد که در گروه مداخله تفاوت معنی داری بین قصد مصرف مواد قبل و بعد از برنامه آموزشی وجود دارد(039/0p=). نتیجه گیری: الگو طراحی شده قدرت پیش بینی کننده خوبی برای سوء مصرف مواد در نوجوانان دارد و اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر این الگو می تواند در پیشگیری از سوء مصرف مواد درنوجوانان موثر باشد.
سمانه حسین زاده سقراط فقیه زاده
زمینه: در داده های حوادث بازگشتی که در آن یک حادثه برای فردی چندین بار تکرار می شود، همبستگی به وجود می آید. بررسی اثر عوامل خطر بر فاصله زمانی بین حوادث در این داده ها بیشتر مورد توجه است. برای تحقق این هدف استفاده از مدل خطرات متناسب کاکس به خاطر پیش فرض استقلال داده ها مناسب نیست. با مدل شکنندگی که وابستگی حوادث را در مدل لحاظ می کند، استنباط های کاراتری بدست می آید. یکی از مفروضات این مدل ثابت بودن شکنندگی در طول مدت پیگیری است که می تواند ناکافی باشد. این امکان وجود دارد که هر چه فاصله بین حوادث بیشتر شود، وابستگی آنها نیز کمتر شود یا شکنندگی بعد از شکست اول کاهش یا افزایش یابد. لذا مدل هایی با شکنندگی وابسته به زمان، واقعی تر هستند. هدف این مطالعه بررسی و برازش مدل شکنندگی وابسته به زمان بر فاصله زمانی بین حوادث بازگشتی است. مواد و روشها: حوادث بازگشتی مورد مطالعه ظهور علامت دیسشارژ ied در نوار مغزی 56 بیمار مبتلا به صرع بود. دو مدل شکنندگی وابسته به زمان بر فاصله زمانی بین حوادث با روش برآورد مربع بندی گاوسی برازش شد. شبیه سازی جهت بررسی برآورد مدل ها انجام شد. نتیجه: دو عامل سن و وضعیت جانبازی از عوامل تاثیر گذار بر فاصله زمانی بین دیسشارژها هستند. معنی دار بودن واریانس شکنندگی نشان می دهد که وجود اثر تصادفی در این داده ها ضروری است. مدل اول شکنندگی وابسته به زمان مدل مناسبی نبود ولی مدل دوم شکنندگی وابسته به زمان نشان داد که عامل تصادفی با اثر جمعی یک عامل اثر گذار بر فاصله زمانی بین حوادث است ولی شکنندگی با اثر ضربی معنی دار نبود. شبیه سازی اریبی کمتری را برای مدل دوم شکنندگی وابسته به زمان نشان داد. بحث: مدل شکنندگی وابسته به زمان بهتر از مدل شکنندگی برازش شد. روش برآورد کوادراتور گاوسی یک تکنیک مناسب و کاربردی برای برازش مدل های شکنندگی وابسته به زمان است. کلمات کلیدی: شکنندگی وابسته به زمان، حوادث بازگشتی، کوادراتور گاوسی، صرع
مصطفی پویا کیان حسن اصیلیان مهابادی
استفاده از تلفن همراه در هنگام رانندگی به دلیل ایجاد حواسپرتی و افزایش احتمال تصادفات رانندگی به یکی از موضوعات نگران کننده در حوزه ایمنی ترافیک تبدیل شده است. دو سوال اساسی در ارتباط با این پدیده مطرح است: 1) چه عواملی سبب تمایل رانندگان به استفاده از تلفن همراه در هنـگام رانندگی می شوند؟ 2) مکالمه با تلفن همراه چگونه سبب کاهش توانایی های رانندگان در کنترل حرکت خودرو می شود؟ مطالعات گذشته در زمینه عوامل موثر بر تمایل رانندگان، عمدتاً بر علل شخصیتی و فرهنگی - اجتماعی متمرکز بوده و تاثیر عوامل مرتبط با ترافیک چندان مورد مطالعه قرار نگرفته اند. همچنین مطالعات گذشته در زمینه نقش مکالمه با تلفن همراه در کاهش عملکردهای رانندگی عمدتاً به بررسی تغییرات متغیرهای رانندگی در هنگام مکالمه پرداخته و تاثیر محتوای مکالمه بر متغیرهای رانندگی و نیز تغییرات متغیرها پس از مکالمه چندان مورد توجه قرار نگرفته است. به علاوه، روش های به کار رفته در مطالعات پیشین برای ایجاد بار ذهنی مشابه با یک مکالمه واقعی در آزمایش ها دارای محدودیت هایی بوده اند. در این مطالعه روش جدیدی برای ایجاد سطح دشواری و بار معنایی همانند مکالمات واقعی مورد آزمایش قرار گرفت. همچنین، تاثیر عوامل مرتبط با ترافیک شامل نوع مسیر، سرعت خودرو و فاصله آن با خودروی جلویی بر پاسخ دهی به تلفن همراه در هنگام رانندگی در یک طرح آزمایشگاهی و تجربی با استفاده از شبیه ساز رانندگی مورد بررسی قرار داده است. تاثیر بار معنایی و سطح دشواری مکالمه بر تغییرات سرعت رانندگی نیز پیش، حین و پس از مکالمه مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه 52 دانشجوی پسر با حداقل سه سال سابقه رانندگی مداوم در محدود سنی 25 تا 35 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تمایل رانندگان به مکالمه با تلفن همراه در هنگام رانندگی علاوه بر عوامل فردی و اجتماعی به طور مستقیم تحت تاثیر عوامل ترافیکی و شرایط رانندگی (سرعت خودرو و فاصله آن با خودروی جلویی) قرار دارد. نوع مسیر بر میزان پاسخ دهی به تماس های دریافتی تاثیر معنی دار نداشت. همچنین، الگوی تغییرات سرعت رانندگی با تغییر سطح دشواری مکالمه تغییر کرد. سرعت و فاصله طولی مرجح رانندگان برای پاسخ دهی به تماس های دریافتی (ریسک قابل قبول برای انجام همزمان دو تکلیف رانندگی و مکالمه) می تواند در سیستم های رایانه ای درون خودرو برای کنترل فعال (محدود کننده سیگنال تلفنی) یا غیرفعال (هشدار دهنده ) رفتار راننده به کار رود. نتایج این مطالعه، یافته های اولیه ای را در این زمینه ارایه می-دهد. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه مکالمات طولانی و دشوار با تلفن همراه سبب کاهش کنترل راننده بر سرعت و افزایش آن پس از پایان مکالمه می شود. در حالی که در مکالمات کوتاه و ساده راننده پس از پایان مکالمه کنترل خود را بر سرعت رانندگی بازمی یابد. الگوی تغییرات سرعت پیش، حین و پس از مکالمه، در سیستم های فعال و غیر فعال درون خودرو برای کنترل ایمنی ترافیک قابل استفاده است. همچنین این سیستم ها می توانند از داده های مربوط به عملکرد مکالمه شامل تعداد کلمات، زمان سپری شده از مکالمه یا مکث های میان کلمات برای تحلیل میزان درگیرشدن راننده در تکلیف دوم (مکالمه) استفاده نمایند. به نظر می رسد، به دلیل گزارش نشدن تصادفاتی که تنها اندکی پس از پایان یک مکالمه تلفنی روی داده اند، تاثیر مکالمه با تلفن همراه بر بروز تصادفات کمتر از حد واقعی برآورد شده باشد.
هدی نورکجوری ابراهیم حاجی زاده
روش های هموارسازی به طور گسترده برای تجزیه و تحلیل داده های اپیدمیولوژی به ویژه در زمینه بهداشت محیط زیست که در آن روابط غیرخطی غیرمعمول نیست، مورد استفاده قرار می گیرد. این مطالعه براساس سه روش هموارسازی در مدل کاکس (اسپلاین جریمه شده، اسپلاین مکعبی محدود شده و چندجمله ای کسری) انجام شده است. هدف از این مطالعه، بررسی عوامل موثر بر بقای بیماران مبتلا به سرطان معده با استفاده از روش های هموارسازی و مدل خطرات متناسب کاکس و همچنین مقایسه این مدل ها با یکدیگر است. در این مطالعه همگروهی-گذشته نگر، تعداد 216 بیمار مبتلا به سرطان معده که طی سال های 1382 تا 1387 در بیمارستان طالقانی تهران تحت عمل جراحی قرار گرفتند وارد مطالعه شدند. متغیرهای مستقل مورد بررسی، سن هنگام تشخیص، جنسیت، وضعیت متاستاز، اندازه تومور، نوع هیستوپاتولوژی، متاستاز غدد لنفاوی و مرحله پاتولوژی و متغیر پاسخ، زمان بقای بیماران مبتلا به سرطان معده بودند که با استفاده از مدل خطرات متناسب کاکس و روش های هموارسازی در کاکس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. کلیه محاسبات با نرم افزار spss ویراست 18 و r ویراست 2.15.2 انجام شده و معیار مقایسه کارآیی مدل ها نیز ملاک آکاییکه بود. میزان بقای پنج ساله بیماران مورد بررسی30 درصد به دست آمد. متغیرهای سن هنگام تشخیص و اندازه تومور با طول عمر بیماران ارتباط معنی داری داشتند (05/0p<). ملاک آکاییکه و نمودار بقای افراد با اندازه تومور بالای 35 میلی متر و سن بالای 45 سال نیز در مدل های خطرات متناسب کاکس، اسپلاین جریمه شده و چندجمله ای کسری یکسان شده است. با توجه به این که ملاک آکاییکه در مدل های خطرات متناسب کاکس، اسپلاین جریمه شده و چندجمله ای کسری یکسان شد، استفاده از مدل خطرات متناسب کاکس در داده های پزشکی با میزان ناهمواری پایین، به دلیل تفسیر راحت تر و محدود نبودن در استفاده از انواع متغیرهای کمکی، مناسب تر است. همچنین این مطالعه نشان داد که در صورت تشخیص این بیماری در سنین پایین تر و اندازه تومور کوچکتر، خطر نسبی مرگ کاهش می یابد.
نسرین روزبهانی فضل الله غفرانی پور
مقدمه: کم تحرکی در زنان بعد از زایمان یکی از مشکلات بهداشتی است. انجام فعالیت جسمانی منظم در بعد از زایمان، علاوه بر کاهش خطر ابتلا به بیماری های مختلف، فواید بسیار دیگری برای این زنان به همراه دارد. از سوی دیگر این دوره از زندگی زنان فرصتی است تا بتوان شیوه زندگی سالم را جایگزین شیوه زندگی ناسالم کرد. لذا تیم تحقیق بر آن شدند تا با طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی تئوری/ مدل محور، تاثیر آن را بر کاهش شیوه زندگی کم تحرک در این جمعیت خاص بررسی نمایند. روش بررسی: این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های مدل فرانظری( مراحل تغییر، فرایندهای تغییر، فواید، موانع و خودکارآمدی)، حمایت اجتماعی و رفتار مرتبط قبل از بارداری در 300 مادر، 3 تا 5 ماه بعد از زایمان، جهت برازش مدل پیشگویی کننده رفتار فعالیت جسمانی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس مدل برازش یافته، مولتی مدیای خودآموز ارتقاء فعالیت جسمانی مادران در 8 جلسه آموزشی(8 هفته) طراحی شد. در مطالعه کارآزمایی بالینی، بعد از ارزیابی پایه، مداخله آموزشی دو ماهه بوسیله مولتی مدیا در 60 مادر بعد از زایمان انجام و با 60 مادر در گروه شاهد مقایسه شد. ارزیابی های پیگیری در 3 و 9 ماه بعد از مداخله انجام گردید. یافته ها: در مطالعه مقطعی، مدل برازش یافته 42 درصد واریانس رفتار فعالیت جسمانی را تبیین نمود و سازه های خودکارآمدی و فرایندهای تغییر به ترتیب موثرترین سازه های پیشگویی کننده مراحل تغییر و سازه های موانع(ارتباط معکوس) و فواید پیشگویی کننده مستقیم رفتار فعالیت جسمانی بودند. نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که در 9 ماه بعد از مداخله 6/74 درصد مادران گروه مداخله به مراحل عمل و نگهداری پیشرفت کرده بودند. اما در گروه شاهد فقط 6/3 درصد مادران به مرحله عمل پیشرفت کرده بودند. اثر متقابل گروه- زمان در مورد میزان فعالیت جسمانی و سازه های موثر معنی دار شد. شاخص توده بدنی به طور معنی داری در هر دو گروه کاهش داشت هر چند در گروه مداخله این کاهش چشمگیرتر بود. نتیجه گیری: مولتی مدیای خودآموز ارتقاء دهنده فعالیت جسمانی طراحی شده بر اساس مدل برازش یافته در ارتقاء و پایداری رفتار فعالیت جسمانی مادران بعد از زایمان موثر بود.
شهره نادری مقام شمس الدین نیکنامی
بیماری دیابت، شایع ترین بیماری متابولیک در جهان است که مهم ترین شیوه مقابله با پیشرفت و بروز عوارض ناشی از آن، انجام خودمراقبتی توسط بیماران مبتلا به دیابت و حمایت از آنان توسط خانواده و دیگران مهم است. در مطالعه حاضر که از نوع کارآزمایی شاهددار بود، سعی شد با تلفیق مدل فرانظری و سازه حمایت اجتماعی برگرفته از تئوری شناختی اجتماعی به ارتقا و تداوم خودمراقبتی بیماران در زمینه پنج مورد از مهم ترین رفتارهای خودمراقبتی در امر دیابت شامل تغذیه، فعالیت بدنی، خودپایشی قند خون، مراقبت از پا و استعمال دخانیات اقدام گردد. ابتدا ابزارهای لازم برای سنجش وضعیت خودمراقبتی بیماران تهیه شد، سپس با استفاده از تحلیل مسیر مشخص شد که خودکارآمدی دارای قوی ترین اثر پیشگویی کنندگی تمام رفتارهای منتخب است. پس از انتخاب تصادفی 60 نفر برای گروه مداخله از یکی از مراکز غربالگری دیابت دانشگاه علوم پزشکی تهران و همسان سازی 60 نفر دیگر برای گروه شاهد، وضعیت مرحله تغییر رفتارها، شاخص های آنتروپومتریک و آزمایش های پاراکلینیک بیماران در سه مقطع زمانی قبل، 3 و 6 ماه بعد از مداخله سنجیده شد. مداخله بر اساس مرحله تغییر بیماران و با تأکید بر خودکارآمدی آنان انجام شد. قبل از مداخله، آزمون های آماری، تفاوت معناداری را بین دو گروه از نظر متغیرهای مورد بررسی نشان ندادند اما 3 و 6 ماه بعد از مداخله، میانگین نمره آگاهی گروه مداخله، 100% افزایش یافت، مرحله تغییر تمامی رفتارها در گروه مداخله به سوی مراحل اقدام پیشرفت نمود و سنجش همبستگی دال بر ارتباط معنادار سازه خودکارآمدی با قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، سازه های موانع و منافع درک شده و تمامی رفتارها به جز استعمال دخانیات بود. اما در گروه شاهد، تفاوت معناداری میان متغیرهای زمانی در سه مقطع زمانی وجود نداشت. یافته های مطالعه، همگی دال بر اثربخشی مداخله در ارتقا و تداوم رفتارهای خودمراقبتی بودند.
ریحانه صادقی نژاد سریزدی ابراهیم حاجی زاده
در تحلیل داده های بقا، گاهی هر فرد در معرض خطر شکست از چندین پیشامد مختلف قرار دارد و رخ دادن یکی از پیشامدها مانع از مشاهده بقیه پیشامدها می شود که ریسک های رقابتی نام دارد. مدل های چندحالته یکی از روش های تحلیل داده های ریسک رقابتی و بر مبنای فرایندهای تصادفی است که افراد در هر زمان، در یکی از مجموعه حالت های گسسته قرار دارند. بر اساس این مدل، می توان اثر متغیرهای کمکی وابسته به زمان را به عنوان حالت میانی در مدل به دست آورد. این مطالعه با هدف تحلیل ریسک های رقابتی با مدل چندحالته در بیماران پیوند کلیه انجام شده است. پیوند کلیه درمان انتخابی برای اکثر بیماران با نارسایی مزمن کلیه است، حدود 29 درصد از بیماران دریافت کننده پیوند کلیه در کمتر از دو سال پس از دریافت پیوند، مستعد ابتلا به عفونت ها، ازجمله عفونت سیتومگالوویروس می شوند که عاملی برای کاهش بقای پیوند و افزایش مرگ و میر و عوارض پس از جراحی شناخته شده است. در مطالعه ای گذشته نگر، پرونده های تمامی بیمارانی که بین سال های 1380 تا 1387 در بیمارستان شهید دکتر لبافی نژاد تهران پیوند کلیه دریافت کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص بالینی ابتلا به عفونت و مشاهده زمان آن با کمک مشاورین بالینی و با بررسی پرونده های پزشکی بیمارستان به دست آمد. در این مطالعه اثر متغیر کمکی وابسته به زمان عفونت سیتومگالوویروس بر بقای طولانی مدت بافت پیوندی و بیماران با مدل چندحالته بررسی گردید. از کل 104 بیماری که عفونت را تجربه کردند، 35 بیمار کلیه ی پیوندی خود را از دست دادند و 10 بیمار نیز فوت کردند. میانگین مدت زمان انتظار برای فوت و از دست دادن پیوند با برآوردگر نلسون- آلن، مقدار 84/67 و 25/40 ماه در بیماران غیرمبتلا به عفونت و 76/33 و 84/27 ماه در بیماران با تجربه عفونت به دست آمد. به طورکلی بروز از دست دادن پیوند بیشتر از فوت بیماران است(001/0> p). تابع بروز تجمعی بر حسب متغیر ابتلا به عفونت سیتومگالوویروس، نشان داد که بقای پیوند بیماران بدون ابتلا به عفونت بیشتر است (001/0> p). اما اختلاف بقای بیماران با و بدون تجربه عفونت معنادار نشد (05/0< p)، این در حالی است که اختلاف برآورد بقای این دو گروه در 75 ماه ابتدایی پس از دریافت پیوند بسیار کوچک است، اما پس از آن اختلاف زیادی دارند که این امر نشان دهنده ی بقای طولانی مدتِ بیشتر در بیماران بدون تجربه عفونت سیتومگالوویروس است. نتایج تحلیل رگرسیونی علت- ویژه برای مقایسه بین دو پیشامد رقابتی از دست دادن پیوند و فوت برای متغیرهای کمکی نشان داد که متغیرهای سن، نوع دهنده و میزان کراتینین در ماه اول پس از پیوند، خطر از دست دادن پیوند را افزایش می دهند. متغیرهای مدت زمان همودیالیز و میزان کراتینین نیز در افزایش خطر فوت بیماران موثر شناخته شدند. اثر متغیرکمکی وابسته به زمان در داده های ریسک رقابتی با روش های معمول قابل تفسیر نیست، اما مدل چندحالته با در اختیار داشتن زمان های انتقال، برآوردهای لازم را برای متغیرهای کمکی وابسته به زمان با طراحی مدل به حالت های میانی، ممکن می سازد.
محسن عسکری شاهی ابراهیم حاجی زاده
در تحلیل بقا بدست آوردن توزیع پارامتری زمان بقا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به طوری که می توان احتمال بقا و احتمال خطر را در تمام زمان ها به طور دقیق محاسبه نمود، در حالتی که برای تابع بقا تحت مطالعه بتوان توزیع پارامتری معقولی را در نظر گرفت مسا له برآورد نسبتا آسان می باشد و عموما برآوردها بر اساس نگرش حداکثر درستنمایی برآورد می شوند. اما اگر به هر دلیلی از جمله مکانیسم سانسور شدن نتوان مدل پارامتری معقولی برای زمان بقا در نظر گرفت برای برآورد تابع بقا از رو ش های ناپارامتری استفاده می شود . در عمل ، برآورد حداکثر درستنمایی ناپارامتری تابع بقا عموما دارای شکل بسته نمی باشد و تنها راه برآورد آن استفاده از الگوریتم های تکرار شونده می باشد. در این پژوهش دو الگوریتم em و icm برای برآورد تابع بقا در داده های وضعیت جاری تسری داده شده است و نتایج حاصل از این دو الگوریتم با توزیع پارامتری نمایی مقایسه شده است. مقایسه نتایج شبیه سازی شده نشان دهنده کارایی الگوریتم em در مقایسه با الگوریتم icm می باشد بخصوص در حا?تیکه نسبت سانسور چپ در داده ها بیش از 4/0 است. الگوریتم کاراتر برای برآورد تابع بقا رتینوپاتی مورد استفاده قرار گرفت . همچنین بدلیل امکان ثابت نبودن اثر برخی از متغییرهای کمکی در طول زمان جهت برآورد زمان وقوع رتینوپاتی و عوامل خطر موثر بر زمان وقوع آن در بیمارن دیابنی نوع 2 از مدل مخاطرات جمعی استفاده شد . نتایج نشان داد که شاخص توده بدنی، جنس، روش درمان دیابت، استعمال سیگار و سا بقه خانوادگی دیابت فاکتورهای غیر موثر در زمان وقوع رتینوپاتی دیابتی هستند در صورتیکه ، سابقه پر فشاری خون و مدت ابتلا به دیابت فاکتورهای موثر در زمان وقوع رتینوپاتی هستند و اثرمدت ابتلا به دیابت بر خطر وقوع رتینوپاتی در طول زمان ثابت نمی باشد .
سعیده جعفرزاده سیما محمدخان کرمانشاهی
روند صعودی شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان در سال های اخیر شکل نگران کننده ای را به خود گرفته است. با توجه به اینکه اضافه وزن و چاقی دردوران کودکی زمینه ساز چاقی بزرگسالی و تخریب کیفیت زندگی کودک در حال و آینده است و مطالعات مختلف نیز حاکی از ارتباط بین شاخص توده بدنی و کیفیت زندگی کودکان می باشد، لذا پژوهش حاضربا هدف بررسی تاثیر برنامه ارتقا سلامت با رویکرد مشارکتی بر کیفیت زندگی دختران دارای اضافه وزن دبستانی انجام شد.پژوهش حاضر مطالعه نیمه تجربی است که در سال92-1391 انجام شد که در آن80 دانش آموزدختر دارای اضافه وزن دبستانی از مدرسه روزبه و مدرس شهرستان فیروزآباد با روش غیر تصادفی انتخاب و درقالب دو گروه آزمون و شاهد مورد بررسی قرار داده شدند.ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک کودک و والدین، پرسش نامه کیفیت زندگی عمومی(گزارش کودک ووالدین،ped sqlنسخه 4) بود.سپس در گروه آزمون برنامه ارتقا سلامت در سه مرحله بررسی و شناخت ( نیاز سنجی آموزشی – حمایتی)، برنامه ریزی حمایتی (تشکیل تیم مشارکت) و ارزشیابی (ارزشیابی اجرای برنامه ها و بازخورد) به مدت 3 ماه اجرا گردید. کیفیت زندگی کودک در دو گروه، قبل از مداخله و 3 ماه بعد توسط کودک و والدین مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از نرم افزار spss 16 تجزیه و تحلیل گردید.نتایج نشان داد که قبل از مداخله دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغییرهای دموگرافیک و میانگین نمرات کیفیت زندگی همسان بودند.( 05/0 p>)در حالی که بعد از مداخله "آزمون t مستقل" نشان داد که بین میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه آزمون و شاهد اختلاف معنادار آماری وجود دارد.(05/0 p>)ارتقا سلامت با رویکرد مشارکتی بر اساس نیازهای کودک، والدین و اولیای مدرسه توانست کیفیت زندگی دختران 12-10 سال دارای اضافه وزن دبستانی را ارتقا بخشد.لذا پیشنهاد می گردد این برنامه در قالب یک طرح جامع در تمامی مدارس های کشور به کار گرفته شود.
ایمانه باقری ربابه معماریان
مقدمه:سکته قلبی یکی ازشایعترین بیماری عروق کرونر است.یکی از نیازهای آموزشی بیماران بعدازسکته قلبی چگونگی مراقبت درانجام فعالیت جنسی است . عدم آموزش دراین زمینه منجربه تشدید استرس ،اضطراب وافسردگی وکاهش رضایت جنسی بیماران مبتلا به سکته قلبی وهمسرانشان می شود. هدف:تعیین تاثیراجرای برنامه مدون"آموزش جنسی"برای بیماران بعد ازسکته قلبی و همسرانشان توسط پرستاران برمیزان اضطراب،استرس، افسردگی ورضایت جنسی آنان. روش کار: مطالعه به صورت نیمه تجربی برروی 120بیمار سکته قلبی وهمسرانشان در دو گروه آزمون وکنترل (60 نمونه در هر گروه ) به روش غیر تصادفی انجام شد.ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک،پرسشنامه dass-21 وپرسشنامه استاندارد لارسون بودکه روایی وپایایی ابزارها سنجیده شد . روش کاردراین مطالعه به صورت آموزش وآماده سازی پرستاران(4پرستار)طی 2جلسه تئوری و یک جلسه عملی بربالین بیمار جهت اجرای آموزش جنسی برای بیماران وهمسران بودسپس پرستاران در5 جلسه مواردآموزشی را بارعایت اصول آموزش به بیمار به صورت چهره به چهره آموزش دادندوهمان مطالب درقالب پمفلت آموزشی نیزبه آنها ارائه شد که موارد بعداز6 هفته پی گیری شد.داده ها بااستفاده ازنرم افزار-16 spss موردتجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها:آزمون آماری کای دو(05/0<p) نشان دادکه دوگروه ازنظرمتغیرهای دموگرافیک(سن و...)یکسان بودند.نتایج حاصل ازآزمون آماری تی مستقل اختلاف معنی داری بین اختلاف میانگین امتیاز استرس،اضطراب و افسردگی ورضایت جنسی بیماران وهمسران درگروه آزمون وکنترل نشان داد(001/0p =)که فرضیه تحقیق مبنی برکاهش استرس،اضطراب وافسردگی وافزایش رضایت جنسی بیماران وهمسرانی که دربرنامه آموزش جنسی شرکت کردندتاییدگردید. پیشنهادها: اجرای بر نامه مدون آموزش جنسی برای بیماران مبتلا به سکته قلبی و همسرانشان وابسته به نحوه آماده سازی پرستاران در این مورد می باشد لذا پیشنهاد میشود برنامه آماده سازی پرستاران در زمینه آموزش جنسی به بیماران وهمسرانشان در بخشهای ویژه قلبی بکارگرفته شود تا در برنامه آموزش به بیماران قلبی، آموزش مراقبت در انجام فعالیت جنسی نیز اضافه شود و باعث کاهش استرس ، اضطراب و افسردگی و افزایش رضایت جنسی بیماران قلبی گردد.
امل ساکی مالحی ابراهیم حاجی زاده
در مطالعات بیماری های مزمن گاهی هر فرد امکان تجربه تعدادی پیشامد مختلف یا تجربه متعدد یک پیشامد را در زمان های مختلف دارد، این نوع بیماری ها را عودپذیر یا بازگشتی می نامند. در ارزیابی روند پیشرفت این بیماری ها، متغیرهایی وجود دارند که در طی زمان به طور تناوبی اندازه گیری می شوند و بررسی اثر آن ها در طی زمان بر پیشامد عود بیماری برای محقق بالینی از اهمیت خاصی برخوردار است. این متغیرهای وابسته به زمان به دو رده کلی تقسیم می شوند: متغیرهای خارجی و متغیرهای ذاتی. متغیرهای ذاتی که در مطالعات بالینی نشانگر زیستی نیز نامیده می شوند، برآمدی از یک فرآیند تصادفی هستند و ممکن است مقدار آن ها در هر زمان به مقادیر قبلی، متغیرهای فردی و وضعیت بیماری وابسته باشد. به دلیل اندازه گیری متغیرهای وابسته به زمان در زمان های تناوبی از پیش تعیین شده، مقادیر آن ها در زمان های دیگر در دسترس محقق نمی باشد. این مسأله در متغیرهای وابسته به زمان ذاتی مشکل ساز می شود و در این حالت تابع درستنمایی به سادگی قابل بسط نخواهد بود. در این راستا روش مدل سازی توأم پیشنهاد می شود که رابطه بین برآمدهای متفاوت در اندازه گیری های مکرر در طول زمان را در نظر می گیرد. این نوع مدلسازی که در دو دهه اخیر توجه بسیاری از محققین را جلب نموده است، قابلیت بررسی ارتباط تغییرات و تغییر ارتباط بین دو برآمد را دارا است. توأم سازی بین برآمدها از طریق اثرات تصادفی فردی بین برآمد صورت می گیرد و روش های عمده و مطرح در این زمینه عبارتند از روش های پارامتر مشترک و اثرات تصادفی. اما اشکال عمده این روش ها محدودیت انتخاب اثرات تصادفی است. در این رساله برآن شدیم تا همزمان با مدلبندی توأم فواصل زمانی بین پیشامدهای بازگشتی، محدودیت ذکر شده در مدل سازی توأم را با استفاده از توابع مفصل بر طرف سازیم.
راضیه معصومی می نور لمیعیان
مقدمه: کیفیت زندگی جنسی یکی از موضوعات کلیدی حوزه سلامت جنسی و باروری است. این مفهوم کاملا ذهنی و بر درک فرد از جنبه جنسی زندگی خویش استوار می باشد. سطح کیفیت زندگی جنسی و میزان رضایتمندی از روابط بین فردی با رضایتمندی و کیفیت زندگی عمومی زوج ارتباط متقابل و تنگاتنگی دارد به گونه ای که اختلال در عملکرد جنسی منجر به کاهش سطح کیفیت زندگی عمومی شده و بدتر شدن کیفیت زندگی عمومی نیز بر عملکرد جنسی زوج تاثیر منفی می گذارد. مطالعات نشان دهنده عدم پوشش ارزیابی کلیه ابعاد کیفیت زندگی جنسی زنان توسط ابزارهای موجود می باشد. از سوی دیگر، کیفیت زندگی جنسی مفهومی مبتنی بر بستر بوده و نشات گرفته از مجموعه رفتارها و تعاملات انسانی، هنجارهای اجتماعی-فرهنگی و چارچوب ارزشی جامعه مورد مطالعه می باشد. لذا با توجه به اهمیت موضوع کیفیت زندگی جنسی و فقدان ابزاری همه جانبه، اختصاصی، بومی و استاندارد برای ارزیابی آن، این پژوهش با هدف طراحی و روان سنجی پرسشنامه ای مبتنی بر تعریف تبیین شده از مفهوم کیفیت زندگی جنسی بر اساس تجارب زنان ایرانی متاهل در سنین باروری انجام شد. روش کار: روش شناسی این پژوهش از نوع ترکیبی و با رویکرد اکتشافی متوالی بود که در فاز اول با استفاده از یک مطالعه زمینه ای از نوع تحلیل محتوای کیفی، مفهوم، عوامل و ابعاد کیفیت زندگی جنسی با استفاده از تجارب زنان تبیین گردید. برای این منظور، نمونه گیری به صورت هدفمند و از میان زنان مراجعه کننده به 5 مرکز بهداشتی-درمانی و یک کانون سلامت در شهر تهران و شیراز و با استفاده از 17 مصاحبه فردی بدون ساختار و 14 روایت زندگی جنسی انجام گرفت. در فاز دوم پژوهش، برای هر درون مایه تعاریف نظری و عملیاتی ارائه گردید و سپس بر اساس آن ها 112 گویه اولیه طراحی شده و وارد فرآیند روان سنجی شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها در فاز اول پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی متعارف منجر به استحصال 604 کد اولیه، 252 کد متراکم، 58 زیر طبقه، 16 طبقه و 6 درون مایه گردید. در پایان این فاز کیفیت زندگی جنسی با استفاده از درون مایه های استخراج شده بدین صورت تعریف گردید؛ کیفیت زندگی جنسی درک ذهنی از میزان رضایت بخش بودن رابطه جنسی است؛ این درک متاثر از سطح برخورداری زن از "آمادگی مبتنی بر تهییج جنسی و حریم خصوصی" است که با تجربه ی "رابطه جنسی مبتنی بر تعامل" و ادراک مثبت از "بروندادهای رابطه جنسی" تقویت شده و با ادراک منفی از آن تضعیف می گردد. زمینه ی تجربه این درک را میزان خشنودی زن از "چارچوب زندگی مشترک"، سطحی از پایبندی به "هنجارهای فرهنگی و اعتقادی" و درجه ی"جامعه پذیری جنسی انفعالی" وی تشکیل می دهد. در فاز دوم پژوهش، روایی محتوا و صوری ابزار طراحی شده به دو صورت کیفی و کمی مورد بررسی قرار گرفت و دو شاخص cviو cvr ابزار به ترتیب 97/0 و 74/0 به دست آمد. روایی سازه با 365 نمونه و با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی ارزیابی گردید که نتایج نشان دهنده 12 عامل با توزیع واریانس 76/57% بود. از این میان 8 عامل اول با توزیع واریانس 24/50% به عنوان عوامل اصلی در نظر گرفته شد که شامل رابطه جنسی تعاملی رضایت بخش، ارتباط بین فردی، تعامل عاطفی برای رابطه جنسی، رویکرد اعتقادی به رابطه جنسی، رابطه جنسی غیر رضایت بخش، رویکرد عرفی به رابطه جنسی، نقش والدین در امور جنسی مرتبط با فرزند و بهره مندی از آموزش و خدمات سلامت جنسی بود. جهت بررسی روایی ملاک از پرسشنامه sqol-f استفاده گردید که نتایج بیانگر همبستگی مطلوب میان نمرات کل دو ابزار بود (001/0>, p76/0=r). پایایی ابزار با استفاده از دو روش محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (94/0=?) و تعیین ثبات به فاصله 2 هفته (001/0>, p95/0=r) موید پایایی مطلوب ابزار طراحی شده بود. علاوه مراحل روان سنجی فوق، تحلیل عاملی تاییدی و تحلیل مسیر نیز با 500 نمونه انجام گرفت. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان دهنده تایید بسیار مطلوب 8 عامل کشف شده در تحلیل عاملی اکتشافی بود. یافته های حاصل از تحلیل مسیر در این پژوهش بیانگر نقش موثر ارتباط بین فردی بر تعامل عاطفی برای رابطه جنسی و نیز رابطه جنسی غیر رضایت بخش و همچنین نقش والدین در امور جنسی مرتبط با فرزند بر رابطه جنسی تعاملی رضایت بخش بود. نتیجه گیری: ابزار طراحی شده در این پژوهش با عنوانquestionnaire adore حاوی 61 آیتم بوده و از ویژگی های روان سنجی مناسبی جهت به کارگیری در سیستم های مراقبت سلامت جنسی و باروری کشور با هدف غربالگری و شناسایی مشکلات حوزه سلامت جنسی زنان برخوردار است.
آرزو فلاحی فضل اله احمدی
مقدمه: شیوع بالای پوسیدگی دندان در کودکان و نوجوانان ایرانی، لزوم شناخت فرآیند ابتلاء به این بیماری را به ویژه از نگاه آنان طلبیده و این بنیان محکمی را برای طراحی مداخلات موثر و پیشگیری کننده فراهم می آورد. هدف اول این بررسی که با مطالعه کیفی انجام گرفت طراحی الگوی آموزشی پیشگیری ازپوسیدگی دندان در نوجوانان و هدف دوم ارزیابی الگوی طراحی شده در پیشگیری از پوسیدگی دندان بود که از طریق مطالعه کمی نیمه تجربی سنجیده شد. مواد و روش کار: این مطالعه به روش mixed method (ترکیب دو شیوه کمی وکیفی) در نوجوانان مقطع راهنمایی شهر تهران و در سه مرحله در سال 1390تا 1392 انجام گرفت. در مرحله اول (تحقیق کیفی) از رویکرد گراندد تئوری، الگوی اشتراوس و کوربین به عنوان چهار چوب مطالعه استفاده و گردآوری داده ها با استفاده از روش مصاحبه عمیق انفرادی، ژورنال نویسی و بحث گروهی انجام شد. شرکت کنندگان این مطالعه از میان افرادی انتخاب شدند که دارای تجربه و آگاهی لازم در مورد پدیده موردنظر بوده، به مشارکت و ارائه تجارب خود در تحقیق تمایل داشتند. در مرحله دوم نظریه اخذ و تدوین شده وسپس الگویی به روش واکر و اوانت به منظور پیشگیری از پوسیدگی دندان در نوجوانان تدوین گردید. پس از آنالیز اطلاعات مطالعه کیفی و تدوین الگوی آموزشی، پرسشنامه ی عوامل پیش بینی کنندگی پوسیدگی دندان بر اساس مطالعه کیفی تدوین، پایایی و روایی آن مورد سنجش قرار گرفت و بهینه ترین الگوی آموزشی جهت پیشگیری از پوسیدگی دندان بدست آمد. در مرحله سوم مداخله آموزشی بر اساس تشخیص نیازها انجام و پس از دو ماه، اطلاعات مجدداً جمع آوری گردید. در پایان، با بهره گیری از روشهای مناسب آماری داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: از تجزیه و تحلیل داده ها در مرحله اول 5 تم "تهدید سلامت دندان"، "اطمینان و قاطعیت حفظ دندان"، "برزخ تصمیم گیری"، "عوامل پشتیبان" و "ناتوانی درک شده" استخراج شدند. دغدغه اصلی نوجوانان برای حفظ سلامت دندان، اطمینان یابی و پیگیری مستمر بود. گامهای الگوی اطمینان محور پیشگیری از پوسیدگی دندان در مرحله دوم شامل"درونی سازی کنترل"، "درک اهمیت دهان و دندان"، "عوامل موثر بر تصمیم"، "حمایتهای محیطی و اجتماعی"، "اطمینان سازی" و "اصلاح رفتار" می باشند. تحلیل عامل اکتشافی پرسشنامه، به استخراج هشت عامل (عوامل رفتاری، هراس، حمایت اجتماعی، باورهای انگیزشی، نقش مدرسه، عناصر یاد دهنده، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و ارزش دندان) انجامید. نتایج تحلیل عامل تأییدی نشان داد که مدل 8 عاملی پرسشنامه ی عوامل پیش بینی کننده پوسیدگی دندان در نوجوانان در جامعه ایران برازش مناسب دارد و مدل 4 عاملی آن با توجه به شاخصهای برازش به عنوان قویترین مدل در این زمینه 76 درصد از رفتارهای مرتبط به سلامت دهان و دندان را پیش بینی می کند. در مرحله سوم پلاک دندانی نوجوانان قبل و بعد از مداخله نیز کاهش معناداری داشت (001/0=p). بحث: نتایج مطالعه نشان داد الگوی آموزشی طراحی شده بر پایه تجارب نوجوانان در کاهش پلاک دندانی و ارتقاء سلامت دهان و دندان آنان موثر است. این مطالعه بر نقش خود فرد، خانواده، دندانپزشک و جامعه در پیشگیری از این بیماری تأکید دارد. مطالعه های بیشتری در گروه های مختلف جمعیتی نیاز است که یافته های این مطالعه را تأیید کند.
فاطمه سربندی شمس الدین نیکنامی
در مطالعه حاضر تلاش شد تا با طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی مبتنی بر الگو به ارتقای ترک سیگار اقدام گردد. روش بررسی: این مطالعه در دو بخش مقطعی و مداخله ای انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های الگوی فرانظریه ای (فرآیندهای تغییر، تعادل تصمیم گیری و وسوسه) در 150 مرد سیگاری در مرحله آمادگی تغییر جهت تعیین سازه های اثر گذار مورد بررسی قرار گرفتند. در مطالعه مداخله ای، که یک مطالعه نیمه تجربی بود 130 مرد سیگاری به صورت تصادفی در گروه شاهد و مورد قرار گرفتند. براساس نتایج حاصل شده از بخش نخست، برنامه آموزشی مبتنی بر الگو برای گروه مورد طراحی و اجرا گردید. گروه شاهد، فقط آموزش ترک ملی را دریافت نمود. بررسی سازه ها و رفتار مصرف سیگار در چهار مقطع زمانی قبل، بلافاصله، سه ماه و شش ماه پس از مداخله صورت گرفت. یافته ها: در مطالعه مقطعی، مدل برازش یافته تقریبا 40 درصد رفتار مصرف را تبیین نمود. شرایط عادت / اشتیاق از سازه وسوسه و افزایش آگاهی از سازه فرایندهای تغییر موثرترین سازه های پیشگویی کننده تعیین شدند. نتایج مداخله نشان داد که در 6 ماه بعد از مداخله 5/61 درصد در گروه مورد و 8/33 درصد در گروه شاهد در مرحله عمل بودند و سیگار خود را ترک کرده بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر به نظر می رسد برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی فرانظریه ای می تواند در ارتقای ترک افراد سیگاری موثر باشد.
ناصر بهنام پور ابراهیم حاجی زاده
در این رساله، بررسی رابطه بین عوامل موثر بر ابتلاء به انواع سرطان¬های دستگاه گوارش (مری، معده و کولورکتال) و بقای این بیماران در استان گلستان مد نظر بوده است. با توجه به تعداد و تنوع زیاد متغیرهای مورد مطالعه و لذا عدم امکان بررسی دقیق مفروضات و شرایط استفاده از مدل¬های رایج رگرسیونی، از مدل طبقه بندی درختی برای تعیین عوامل موثر بر ابتلاء به سرطان و نیز از مدل بقای درختی برای تعیین عوامل موثر بر بقای بیماران استفاده شده است. برای دستیابی به مدل مناسب، انواع مدل¬های درختی و الگوریتم¬های مربوطه مورد مطالعه قرار گرفت. سرانجام، با بررسی چندین الگوریتم، از الگوریتم طبقه¬بندی و درخت رگرسیون (crt: classification & regression tree)برای تعیین عوامل موثر بر ابتلاء به سرطان¬ استفاده شد. همچنین از ضابطه جینی برای انتخاب بهترین افراز روی هر گره و از مساحت زیر منحنی مشخصه گیرنده (roc curve: reciver operating characteristiccurve) برای تعیین میزان صحت مدل طبقه بندی درختی و از اندازه اختلاف (spe: measure of separation) برای تعیین توانایی پیش بینی مدل بقای درختی استفاده شد. نتایج مدل¬بندی درختی نشان داد که آداب و فرهنگ تغذیه ای، بهداشت فردی و تحرک (از مجموعه عوامل مربوط به سبک زندگی)، آلودگی آب، مواجهه با سی تی اسکن و اشعه ایکس رنگی (از عوامل محیطی- اجتماعی)، سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان (از عوامل وراثتی) و سن و جنس (از عوامل دموگرافیک) می توانند در ابتلا به سرطان های دستگاه گوارش موثر باشند. افزون بر این،جنس مذکر، سن بالا، کاهش وزن، کاهش روحیه بیمار و روش درمانی به عنوان عوامل موثر بر میزان بقای بیماران شناسایی شدند. این پژوهش بر اساس اطلاعات مربوط به بیماران مبتلا به سرطان های دستگاه گوارش طی سال 1388 استان گلستان(شامل 14 شهرستان، 25 شهر، 27 بخش و 60 دهستان) می باشد که با سرشماری به دست آمده اند و به ازای هر بیمار دو شاهد همسان سازی شده از نظر جنس، سن، قومیت و محل زندگی انتخاب شدند. با وجود این، مدل ها، روش ها و الگوریتم های معرفی شده در این پژوهشکلی است و می تواند برای بررسی این بیماری ها در مناطق دیگر نیز استفاده شوند. گفتنی است که امکان استفاده از مدل های درختی در وضعیت هایی که شرایط استفاده از مدل های کلاسیک مهیا نیست و نیز تفسیر آسان تر نتایج حاصل از آن، دو مزیت اساسی مدل های درختی است که می تواند مورد توجه و استفاده پژوهش گران حوزه های بهداشت، پزشکی و پیراپزشکی قرار گیرد.
آتوسا سلیمانیان شمس الدین نیکنامی
چکیده: مقدمه: انجام فعالیت های بدنی می تواند ضمن بهبود توده عضلانی و تراکم استخوان، خطر ابتلا به پوکی استخوان را کاهش دهد، اما اغلب افراد به ویژه زنان کم تحرک هستند. لذا تیم تحقیق بر آن شدند تا با طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی الگو محور، تاثیر آن را بر افزایش رفتار فعالیت بدنی برای پیشگیری از پوکی استخوان در یک جمعیت خاص بررسی نمایند. مواد و روش ها: این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های الگوی توسعه یافته اعتقاد بهداشتی(سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی و سازه خودتنظیمی) در240 نفر از زنان سن 30 تا قبل از یائسگی شاغل در یکی از سازمان های دولتی شهر تهران جهت برازش الگوی پیش بینی کننده رفتار فعالیت بدنی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس الگوی برازش یافته، برنامه آموزشی در قالب برنامه ورزشی 8 هفته ای، طراحی شد. پیش از مداخله، بلافاصله بعد از مداخله و 3 ماه پس از مداخله، سازه های الگوی توسعه یافته اعتقاد بهداشتی، میزان رفتار ورزشی و شاخص آمادگی جسمانی افراد مورد بررسی، ارزشیابی شد. یافته ها: در مطالعه مقطعی، الگوی برازش یافته 48 درصد از واریانس رفتار فعالیت بدنی را تبیین نمود و سازه های راهنما برای عمل، خودکارآمدی و خودتنظیمی، مهمترین سازه های پیش بینی کننده رفتار فعالیت بدنی بودند. نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که ﺩﺭ ﺍﺭﺯﺷﻴﺎﺑﻲ بلافاصله و سه ماه ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ، در گروه آزمون، میانگین سازه های الگو، ﻣﻴﺰﺍﻥ فعالیت بدنی و شاخص های آمادگی جسمانی به صورت معناداری افزایش یافت، ولی در ﮔﺮﻭﻩ کنترل تغییری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های تحقیق بر قابلیت استفاده از الگوی توسعه یافته اعتقاد بهداشتی، در مداخلات ارتقای فعالیت بدنی به منظور پیشگیری از پوکی استخوان دلالت دارد. واژگان کلیدی: الگوی اعتقاد بهداشتی، سازه خودتنظیمی، پوکی استخوان، فعالیت بدنی، قدرت عضلات و انعطاف پذیری
فاطمه ناهیدی صدیقه السادات طوافیان
علی رغم فواید گزارش شده تماس پوست با پوست مادر و نوزاد بلافاصله بعد از تولد، هنوز این فرایند در ایران بعنوان یک روش مراقبتی مفید و آسان برای نوزادان سالم ترم متداول نشده است. این مطالعه با هدف طراحی و ارزشیابی برنامه آموزشی مبتی بر الگوی پرسید-پروسید و تعیین تاثیر آن بر تغییر رفتار ماماها در خصوص انجام تماس پوست با پوست نوزاد و مادر بلافاصله بعد از تولد در سه مرحله کیفی، روانسنجی و کار آزمایی بالینی در شهر تهران انجام شد. در مرحله مطالعه کیفی، جمع آوری داده ها با برقراری 19 جلسه بحث گروهی 12-6 نفره به مدت 2-5/1 ساعت انجام شد. تعداد کل مشارکت کنندگان150 نفر از مامای شاغل در اتاق زایمان بودند. ماماها در صورتی که زایمان مادر را انجام می دادند و یا مسئولیت نوزاد از بدو تولد به عهده آنان بود وارد مطالعه می شدند. سپس با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی قراردادی، کدهای اولیه، کدهای اصلی، زیر طبقات اصلی و فرعی و درون مایه ها استخراج و گویه ها تدوین گردید. از روش روایی صوری و محتوایی با بهره گیری از 7 نفر از ماماهای شاغل در اتاق زایمان و 15 نفر از متخصصین مختلف مرتبط با موضوع بعنوان پانل خبرگان استفاده شد. روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، نمودار شن ریزه، ارزش ویژه یک و بالاتر و روش دوران واریمکس با حداقل بار عاملی 3/0 انجام شد. از آزمونهای کیسر-مایر-اولکین و کرویت بارتلت برای تعیین کفایت تعداد نمونه و صلاحیت مدل و برای تعیین ثبات درونی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ و برای تعیین پایایی آن از آزمون باز آزمون استفاده شد. در نهایت الگوی حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی، یک بار با الگوی 5 سازه ای استخراج شده ازمرحله کیفی مطالعه و یک بار با الگوی بر گرفته از مدل پرسید-پروسید و بهره گیری از نرم افزارهای آماری اس-پی-اس-اس18 و لیزرل88 مقایسه و مورد تجزیه و تحلیلی قرار گرفتند. در مرحله مطالعه کار آزمایی بالینی تعداد 82 ماما در دو گروه مداخله آموزشی (41 نفر) و بدون مداخله آموزشی (41 نفر) شرکت داشتند. با توجه به اینکه قدرت پیشگویی کنندگی عوامل مستعد کننده حاصل از مطالعه کیفی و روانسنجی نسبت به دو سازه دیگر بیشتر بدست آمده بود این سازه مدت زمان بیشتری را برای مرحله مداخله آموزشی به خود اختصاص داد (95 دقیقه). سپس طراحی آموزشی بر اساس الگوی پرسید-پروسید و با توجه به سهم اختصاص یافته برای آموزش از سه مرحله؛ کارگاه آموزشی(سخنرانی، نمایش فیلم، پاسخ به سوالات و گزارش دو مطالعه مرتبط با فواید انجام تماس پوستی)، بحث گروهی در پایان جلسه آموزشی و آموزش در بالین انجام شد. عملکرد ماماها توسط چک لیست مشاهده در سه نوبت (قبل از آموزش، بلافاصله بعد از آموزش و دو ماه بعد از آموزش) مشاهده و ارزشیابی شد. در پایان نتایج با نرم افزار اس-پی-اس-اس19 و با بهره گیری از آمار توصیفی و تحلیلی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد از 19 جلسه بحث گروهی 996 کد اولیه استخراج شد که با دقت مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفتند سپس بر اساس تشابهات کدهای اولیه، 240 کد اصلی، 196 طبقه فرعی، 17 طبقه اصلی و 5 درون مایه استخراج شد. در نهایت با توجه به پیشینه مطالعه، منابع و تعاریف موجود تعداد 120 گویه ساخته شد. در مرحله روانسنجی گویه هایی که امتیاز نسبت روایی 40/0 و بالاتر داشتند و نمره شاخص روایی آنها برابر و بیشتر از 79/0بود حفظ شدند. کمترین مقدار امتیاز تاثیر آیتم 57/3 و بیشترین مقدار 67/4 بود که ابزار اولیه با 84 گویه تایید شد. آماره کیسر-مایر-اولکین در تحلیل عاملی معادل 763/0 و آماره کرویت بارتلت معادل 735/14052 بدست آمد که با 0001/0 p< معنی دار شد. با استفاده از روش دورانی واریمکس و حداقل بار عاملی3/0، 15 عامل که 61/60 درصد واریانس را پوشش می داد مورد قبول واقع شد. عوامل مستعد کننده با 6 عامل و 38 گویه، عوامل قادر کننده با 3 عامل و 18 گویه و عوامل تقویت کننده با 6 عامل و 26 گویه به ترتیب با ضریب آلفای کرونباخ 89/0، 85/0 و84/0 در سطح عالی قرار گرفتند. در نهایت مدل بدست آمده از تحلیل عاملی تاییدی، با سه سازه و 15 عامل و 82 گویه تایید شد. نتایج مطالعه کار آزمایی بالینی نشان داد، میانگین عملکرد ماماها در گروه مداخله آموزشی در مراحل؛ قبل از آموزش 36/2±39/6، بلافاصله بعد از آموزش 70/3±42/19 و دو ماه بعد آموزش 68/3±44/20 بود که نشان داد آموزش تاثیر معنی داری بر انجام تماس پوست با پوست مادر و نوزاد بلافاصله بعد از تولد توسط ماماها داشته است (001/0p=). در حالی که در گروه بدون مداخله میانگین عملکرد ماماها در مرحله دو ماه بعد از آموزش نسبت به مرحله قبل از آموزش کاهش داشته است. دو گروه به لحاظ تاثیرآموزش بر انجام تماس پوستی، با هم اختلاف آماری معنی داری داشتند (001/0p=). در این مطالعه مشخص شد، عوامل مستعد کننده، قادر کننده و تقویت کننده الگوی پرسید از پیشگویی کننده های انجام تماس پوست با پوست مادر و نوزاد بلافاصله بعد از تولد توسط ماما می باشند و عوامل مستعد کننده قدرت پیشگویی کننده گی بیشتری نسبت به دو سازه دیگر داشت. متغیرهای آگاهی ماما از؛ سلامت نوزاد، سلامت جسمی مادر و سلامت روانی مادر و نوزاد همچنین متغیرهای باور خود کارآمدی ماما و باور ماما برای موانع انجام تماس پوستی از اجزای سازه عوامل مستعد کننده اثر مستقیم معنی داری بر انجام تماس پوستی داشتند. نتایج در رابطه با عوامل مستعد کننده نشان داد آموزش طراحی شده بر اساس الگوی پرسید-پروسید توانست بر عملکرد ماماها تاثیر بگذارد در حالی که همین برنامه آموزشی نتوانست بر عوامل قادر کننده و تقویت کننده تاثیر چندانی بگذارد. لذا توصیه می شود با مداخلات غیر آموزشی متناسب، شرایط برای انجام تماس پوستی به نحو احسن فراهم گردد.
سکینه ورمزیار باقر مرتضوی
با توجه به نرخ بالای تصادفات و اطلاعات ناچیز در مورد تأثیر فرهنگ ایمنی بر رفتارهای مرتبط با ایمنی کارکنان یک سازمان و فقدان مدل¬های بومی در این زمینه، اهداف اصلی این مطالعه توسعه¬ی ابزاری برای سنجش فرهنگ ایمنی و رفتار ناایمن رانندگان (بررسی روایی و پایایی) در شرکت اتوبوس¬رانی و مدل¬سازی معادلات ساختاری برای بررسی روابط علی متغیرهای پنهان (فرهنگ ایمنی، رفتار ناایمن رانندگان و تصادفات) می¬باشد. پرسشنامه¬ها براساس مطالعات گذشته و دیدگاه 15 نفر از پانل خبرگان (اساتید، دانشجویان) تهیه و از نظر روایی (صوری، محتوا) بررسی شدند. جهت سنجش پایایی پرسشنامه¬ها از روش آزمون-بازآزمون (توسط30 نفر از رانندگان) استفاده شد. به منظور تحلیل عامل اکتشافی (تشخیص عامل¬ها)، مدل¬سازی و تحلیل عامل تأییدی (تأیید عامل¬ها) در مجموع 495 پرسشنامه در جلسات حضوری در سامانه¬ها، مناطق و پایانه¬های اتوبوس¬رانی تکمیل گردید که از این تعداد 336 پرسشنامه¬ بر اساس معیار، جهت بررسی تحلیل عامل اکتشافی، مدل¬سازی، اصلاح مدل و تحلیل عامل تأییدی هر دو پرسشنامه به دو نیم (یعنی 168 مورد) تقسیم شدند. از نرم افزار spss 16 و lisrel 8.8 برای تحلیل داده¬ها استفاده شد. تحلیل عامل اکتشافی 5 عامل (سبک رهبری و ارزش¬های شرکت، استفاده از اطلاعات سوانح و برنامه¬های پیشگیری، تعهد مدیریت و خط¬مشی ایمنی، مشارکت و کنترل ) و 5 عامل (تخلفات بزرگراه، خطرناک، ریسک¬پذیری، متداول و حفظ پیشرفت) را به ترتیب برای فرهنگ ایمنی و رفتار ناایمن رانندگان استخراج نمود. تحلیل عامل تأییدی، عامل¬های هر دو پرسشنامه را براساس شاخص¬های برازش مناسب تأیید نمود. نتایج مدل¬سازی نیز نشان داد که فرهنگ ایمنی با رفتار ناایمن رانندگان (r=-0.42 , t=-4.81) و تصادفات (r=-0.27 , t=-3.26) ارتباط منفی و معنی¬دار دارد. پرسشنامه¬ها از روایی و پایایی مناسب و برای استفاده در مطالعات آینده قابل اعتماد هستند. نتایج مدل¬سازی بیانگر نقش موثر فرهنگ ایمنی در ارتقاء رفتار ایمن رانندگان (r2=0.18) و کاهش نرخ تصادفات (r2=0.25) است. در نتیجه با ارتقاء فرهنگ ایمنی تقریباً به میزان 20% از تخلفات رانندگان و به میزان 25% از تصادفات رانندگی کاسته می¬شود. بنابراین تخلفات رانندگان را می توان با تلاش برای تغییر نگرش، عقاید و هنجارهای اجتماعی کاهش داد.
اعظم رحمانی لیدا مقدم بنائم
چکیده مقدمه: اندازه گیری صحیح شاخص مورد مطالعه، هدف هر مطالعه می باشد. رفتار جنسی ریشه در باورها مردم دارد. بنابراین، شناخت این رفتارها و طراحی یک ابزار روا و پایا جهت ارزیابی رفتار جنسی می تواند در جهت ارتقاء برنامه های سلامت جنسی اثرگذار باشد. این مطالعه با هدف طراحی و روانسنجی ابزار ارزیابی رفتار جنسی دختران جوان انجام شد. روش کار: این مطالعه به روش تلفیقی اکتشافی بر روی دختران جوان 34-18 سال شهر تهران در سال 1392-1390 انجام گرفت. در مرحله اول از روش کیفی رویکرد تحلیل محتوا، الگوی گرانهیم و لاندمن، استفاده شد. داده های کیفی با استفاده از جلسات گروهی متمرکز و مصاحبه فردی از 65 دختر جوان جمع آوری شد. استخر آیتم ها براساس مفاهیم استخراج شده در بخش کیفی مطالعه، تدوین گردید. از آنجا که برخی از سوالات مختص دخترانی بود که دوستی با جنس مقابل را تجربه کرده بودند و برخی دیگر مختص دخترانی بود که رابطه جنسی را تجربه کرده بودند، نسخه اولیه پرسشنامه بر اساس اینکه هر آیتم برای چه گروه از دختران قابل استفاده است، به 5 پرسشنامه تفکیک شد. همچنین، دو پرسشنامه (تعامل با جنس مقابل و آسیب سنجی جنسی) دارای طیف لیکرت نبود، بنابراین، امکان ارزیابی روانسنجی برای این دو پرسشنامه وجود نداشت. از این رو، روانسنجی 3 پرسشنامه دیگر (تجربه جنسی در تجرد، رفتار جنسی مخاطره آمیز و باور آموزش جنسی) مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: در بخش کیفی 5 درونمایه "تعامل با جنس مقابل"، "مخاطره جنسی"، "حفاظت جنسی"، "آموزش جنسی" و "آسیب پذیری جنسی" استخراج شد. تحلیل عاملی اکتشافی پرسشنامه غربالگری تجربه جنسی در تجرد به استخراج 5 عامل (باورهای انگیزشی، عمکرد، بازدارنده های تجربه جنسی، تسهیل کننده های تجربه جنسی و تعهد به بکارت)، پرسشنامه رفتار جنسی پرخطر به استخراج 2 عامل (رفتارهای محافظتی و رفتارهای مخاطره آمیز جنسی) و پرسشنامه باور آموزش جنسی نیز به استخراج 2 عامل (باور آموزشی و باور عملکردی) انجامید. آلفای کرونباخ و آزمون باز آزمون برای پرسشنامه غربالگری تجربه جنسی 88/0 و 85/0، برای پرسشنامه رفتار جنسی پرخطر 63% و 87/0 و برای پرسشنامه باور آموزش جنسی 78/0 و 80/0 به دست آمد. نتیجه گیری: این مطالعه، نتایج اولیه از روانسنجی پرسشنامه های تجربه جنسی در تجرد، رفتار جنسی مخاطره آمیز و باور آموزش جنسی ارائه داده است. مطالعات دیگر به منظور ارتقاء کیفیت پرسشنامه ها توصیه می شود.
فرشته عثمانی ابراهیم حاجی زاده
در این مطالعه از داده های موجود در پرونده های بیماران مبتلا به پسوریازیس که عود منجر به بستری داشته اند و در طی سال های 1385 تا 1393 در بخش پوست بیمارستان امام خمینی تهران بستری شده اند، استفاده شد. میزان تاثیر عوامل خطرساز روی عود بیماری با استفاده از مدل نرخ متناسب برآورد گردید. برای برآورد اثر فصل برعود بیماری روی نرخ عود بیماری به ازای فصل های مختلف سال از مدل نرخ با ضرایب وابسته-زمان استفاده شد و جهت برآورد ضرایب وابسته- زمان در مدل نرخ از توابع بی-اسپلاین و کرنل کمک گرفته شد در پایان نتایج حاصل از دو مدل بر اساس شاخص های نیکویی برازش و هم چنین ملاک aicبا یکدیگر مقایسه شدند.نتایج مطالعه حاضر نشان داد ابتلا به عفونت، استرس، سابقه فامیلی، سطح کلسیم خون، تأهل، مصرف سیگارو تعداد گلبول های سفید، از جمله عوامل خطرساز در عود بیماری پسوریازیس می باشند (p<0.05). براساس نتیجه آزمون والد، اثر فصل عود روی نرخ عود پسوریازیس بسته به فصول مختلف سال به صورت معنی داری متفاوت است(p<0.01).نیکویی برازش هر دو مدل بر اساس دو ملاک ارزیابی تأیید شد و مدل نرخ با ضرایب وابسته-زمان به دلیل دارا بودن مقدار aicپایین تر (6913 در مقابل 6957) به عنوان مدل مناسب تر شناخته شد.وهم چنین با توجه به برآورد ضرایب از دو روش بی اسپلاین و کرنل تفاوت چندانی بین این دو روش مشاهده نگردید.پس استفاده از مدل نرخ با ضرایب وابسته زمان در شرایطی که اثر متغیر مورد بررسی روی بروز رخدادها در نقاط مختلف زمانی متفاوت است می تواند برآورد مناسب تری از اثر متغیر مورد نظر روی پاسخ ارائه دهد. از طرفی متأهل بودن، میزان گلبول های سفید خون بالا و هم چنین سطح کلسیم خون نرمال و آب و هوای بهاری باعث افزایش زمان تا بستری بعدی می گردند.
صغری خانی عیسی محمدی
سلامت جنسی و باروری رکن اصلی اهداف توسعه هزاره است. مسایل مربوط به سلامت زنان واقع در سنین باروری 32 درصد بار کل بیماری ها را در جهان به خود اختصاص می دهد. شناسایی زود هنگام و رفع به موقع نیازهای جنسی و باروری، مقرون به صرفه بوده، از عوارض بعدی و نیز صرف هزینه های گزاف مربوط به آنها بویژه انتقال بیماریهای مقاربتی شامل hiv پیشگیری می کند. جهت شناسایی زودهنگام این نیازها و با توجه به محدودیت منابع، برنامه ریزی و تلاش جهت رفع شایعترین نیازها، سنجش شایعترین نیازهای جنسی و باروری زنان ضروری است. از سوی دیگر با توجه به عاجز بودن مطالعات کمی در تبیین عمق دیدگاهها و نگرشهای افراد و لزوم تبیین درک و توضیح بیشتر زنان از شایعترین نیاز، طراحی راهبردهای مناسب و اولویت بندی راهبردها برای رفع آنها، مطالعات کیفی و نیز استفاده از نظرات گروه متخصصین ضرورت دارد. این مطالعه با هدف "تعیین شایعترین نیازهای سلامت جنسی و باروری در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی و مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری شهر ساری و طراحی و ارایه راهبردهای مناسب برای تأمین آنها" انجام شد. این مطالعه به روش ترکیبی از نوع متوالی توضیحی انجام شد. فاز اول مطالعه، به روش توصیفی مقطعی بر روی 600 زن 15- 49 ساله (514 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی (که با روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند) و 86 نفر از زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره بیماری های رفتاری (که بصورت تمام شماری وارد مطالعه شدند) ، انجام شد. جهت سنجش نیازهای سلامت جنسی و باروری از پرسشنامه unfpa, nedico استفاده شد. جهت تعیین روایی ابزار از روایی صوری کیفی و کمی و روایی محتوای کیفی و کمی (محاسبه نسبت روایی محتوا (content validity ration (cvr)) و اندکس روایی محتوا (cvi)content validity index ) و جهت تعیین پایایی پرسشنامه روش آزمون- بازآزمون استفاده و شاخص همبستگی درون رده ای (intraclass correlation coeficient (icc)) استفاده شد. در کل تعداد 10 سوال و یا آیتم حذف و تعداد 24 سوال و یا آیتم اصلاح و یا اضافه شدند. جهت تعریف نیاز، نقطه برش صدک 50 تعیین شد. سازه ای از پرسشنامه که درآن زنان با امتیاز بالای صدک 50 (دارای نیاز)، نسبت به سایر سازه ها، از بیشترین فراوانی برخوردار بود، بعنوان شایعترین نیاز در نظر گرفته شد. جهت ورود به فاز دوم مطالعه، زنانی که دارای شایعترین نیاز بودند، انتخاب و برای انجام مصاحبه دعوت شدند. مطالعه کیفی به روش آنالیز محتوای متعارف انجام شد. سپس با استفاده از استراتژی فرااستنتاج، نحوه توضیح یافته های مرحله اول توسط یافته های مرحله دوم تفسیر شد. در پایان جهت ارائه راهبردها گروه اسمی با مشارکت متخصصین و مسوولین اجرایی تشکیل و راهبردهایی که ده اولویت اول را به خود اختصاص دادند، معرفی شد. در مرحله اول شایعترین نیاز سلامت جنسی و باروری در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی؛ نیاز در حوزه سلامت جنسی و در زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره بیماری های رفتاری؛ خشونت علیه زنان بود. عوامل مرتبط با نیاز در حوزه سلامت جنسی، شامل؛ سن، محل مراجعه برای دریافت درمان stis و اجبار جنسی از سوی شوهر با نیاز جنسی و ابتلا به ترشح غیرشفاف و پنیری شکل و شناخت زنان تن فروش در محل زندگی با خشونت علیه زنان ارتباط داشتند. در مرحله دوم، دو مطالعه کیفی جداگانه در دو نوع مرکز انجام شد. در مطالعه اول پنج درونمایه؛ نیازهای تأمین نشده جنسی زنان، عدم حساسیت به در معرض خطر بودن نسبت به sti, hiv/aids، زنان؛ بعنوان قربانیان مسایل و اختلالات جنسی و خیانت، انواع خشونت علیه زنان و سیستم بهداشتی غیرپاسخگو در تأمین نیازهای جنسی زنان و در مطالعه کیفی دوم نیز پنج درونمایه؛ آسیب پذیری زنان از نابرابری جنسیتی، درماندگی های آموخته شده در مقابل خشونت مردان، احساس داغ ننگ اجتماعی، قربانی شدن زنان و عدم پاسخگویی مرکز مشاوره بیماری های رفتاری به مشکل خشونت علیه زنان انتزاع شد. تفسیر یافته مرحله اول (کمی) توسط یافته های مرحله دوم (کیفی) نشان داد در مراکز بهداشتی درمانی با طولانی شدن مدت زمان زندگی مشترک با همسر و ایجاد رخوت و یکنواختی در رابطه، نیاز جنسی زنان نیز افزایش می یابد. تفسیر یافته های مرحله اول (کمی) توسط یافته های مرحله دوم (کیفی) در مطالعه مرکز مشاوره بیماری های رفتاری نشان داد شایعتر بودن خشونت علیه زنان مبتلا به stis (شایعترین علامت آن ترشح واژینال غیرشفاف و پنیری شکل است)، بدلیل نوع مراجعین به این مرکز (تن فروشان، مبتلایان خود و یا همسر به hiv/aids و اعتیاد خود و یا همسر) مورد انتظار است. ضمن اینکه یافته های هر دو نوع مرکز نشان دهنده عدم کنترل زنان روی منابع و فرهنگ مردسالاری حاکم بر جامعه است که منجر به نابرابری جنسیتی و در نتیجه عدم قدرت مذاکره زنان در برابر مردان، و نیز بوجود آمدن مشکلات جنسی زیادی از جمله ابتلا به stis و hiv/aids) و خشونت علیه زنان می شود. در گروه اسمی راهبردهای "توانمندسازی زنان در مواجهه درست با مساله خشونت و تأمین نیازهای جنسی خود" و "ارائه اطلاعات و آموزش به مردان برای افزایش آگاهی و بهبود نگرش در رابطه با حقوق و سلامت باروری جنسی و خشونت در سطوح مختلف اجتماعی شامل: محل کار، رسانه های گروهی (بویژه رادیو)، مراکز سنتی و مجازی" از اولویت بیشتری برخوردار بودند. پیوند و ادغام خدمات srh (شامل خشونت) و hiv/aids و ارائه آنها هم در مراکز بهداشتی درمانی و هم در مراکز مشاوره بیماری های رفتاری از راهبردهای مهم دیگر است.
محمد عباس زاده بزی شمس الدین نیکنامی
: سلامت انسانها نقش مهمی درسلامت جامعه و به دنبال آن توسعه و توانمندی بهداشت دهان ودندان افرادجامعه دارد ؛ لذامهمترین مساله در این راستا کاهش بیماری های دهان ودندان وروی آوردن به امر پیشگیری است و نخستین گام درپیشگیری نیز ارتقای فرهنگ بهداشت و پیشگیری در مردم است واین امر میسر نمی گردد مگر به کمک و بهره گیری از روشهای جدید آموزشی وپژوهشی درزمینه آموزش بهداشت وارتقای سلامت جامعه . لذاهدف مادراین مطالعه به کارگیری الگوی رویکردفرایند اقدام بهداشتی واجرای یک برنامه آموزشی نظریه – محورجهت بررسی شکاف عمیق بین قصدرفتاربابروزرفتار که مدل ازآن "جعبه سیاه" نام برده ؛ بوده ومی خواهیم ازطریق فرایند برنامه ریزی ؛ کنترل اقدام وسازه های دیگر این الگوبابرقراری پل ارتباطی بین قصد- عمل بهداشتی؛ قصدراتبدیل به رفتارمطلوب ودرنهایت منجربه بهبودواصلاح رفتارمسواک زدن دربین نوجوانان گردیم . از آنجائیکه تغییررفتارهای نادرست بهداشتی دردوره بزرگسالی اغلب مشکل بوده لذادوره نوجوانی می تواند بعنوان مبنا وپایه ای برای آموختن بسیاری ازرفتارهای دوره بزرگسالی باشد ]10[ .دوره نوجوانی می تواند پایه ومبنایی برای آموختن ونگهداری وپایداری بسیاری از رفتارهای درست بهداشتی که نقش کلیدی وبسزایی درسلامت آینده زندگی فردی ؛ اجتمایی وخانوادگی فرد دارند؛ باشد. فرهنگ درست مسواک زدن وبکارگیری اصول ؛ تکنیک و روش های صحیح این رفتار بهداشتی می تواند نقش مهمی درسلامت جسمانی وروانی فردداشته باشد.
امیرحسین مقری ابراهیم حاجی زاده
مدل مخاطرات متناسب کاکس از روش های متداول در تحلیل داده های بقا می باشد که در هنگام استفاده از داده هایی با ابعاد بالا همگرا نشده و کارایی لازم برای برآورد را ندارد. به این منظور برای داده هایی با ابعاد بالا مدل کرنل کاکس جایگزین آن می شود. ماشین بردار پشتیبانی زیرمجموعه ای از تکنیک های داده کاوی است که توانایی کار با داده هایی با ابعاد بالا را دارد و همچنین نیازی به بررسی پیش فرض بر روی داده ها ندارد. این تکنیک با تغییراتی در تابع هدف و قیود توانایی کار با داده های سانسور شده از جنس داده های بقا را نیز داشته و اصطلاحاً ماشین بردار پشتیبانی بقا نامیده می شود. هدف این پژوهش بررسی دقت و کارایی ماشین بردار پشتیبانی بقا با مدل سنتی کاکس در داده هایی با ابعاد بالا می باشد. برای بررسی این هدف در داده های بیان ژنی ابتدا بر اساس آزمون نمره، ژن هایی که دارای بیشترین اثر بر روی زمان بقا هستند، شناسایی شدند. سپس مدل کرنل کاکس و ماشین بردار پشتیبانی بقا با قیود رتبه بندی و رگرسیونی بر روی آن ها اجرا شد. برای تعیین پارامتر جریمه در مدل ها و ارزیابی هر سه الگوریتم، از روش k-گره اعتبارسنجی متقابل با 30 مرتبه اجرا استفاده شد. پس از تعیین پارامتر جریمه، مدل بر روی کل داده ها نیز اجرا و شاخص های ارزیابی در آن ها تعیین شدند.
هادی مرشدی علیرضا حیدر نیا
چکیده زمینه و هدف: پرسنل مراقبت های بهداشتی درمانی در مقایسه با کارگران صنایع ساختمان، معدن و تولیدی در معرض خطر ابتلا به msds بیشتری هستند. هدف مطالعه حاضر شناسایی عوامل تاثیرگذار بر رعایت پوسچر در کارکنان اتاق عمل بیمارستان های آموزشی شهر قزوین با استفاده از تئوری رفتار برنامه ریزی شده است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی بود. با استفاده از نمونه گیری آسان، 130 نفر از پرسنل اتاق عمل 6 بیمارستان آموزشی شهر قزوین وارد مطالعه شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه خودگزارشی بود که از دو بخش سوالات دموگرافیک و30 سوال برای اندازه گیری سازه های tpb به صورت مستقیم و غیرمستقیم و با گزینه های پاسخ لیکرتی 5 نقطه ای تشکیل شده بود. داده ها با استفاده از نرم افزارهای spss ویرایش 20 وlisrel نسخه 80/8 و آزمون های آماری کای دو، آنالیز واریانس، ضریب همبستگی و آنالیز مسیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: میانگین سنی پرسنل 38/6 ± 2/31 سال بود. همبستگی مثبت و متوسط و معنی دار بین سازه های مختلف tpb با یکدیگر وجود داشت (05/0< p، 01/0 < p). قوی ترین همبستگی بین قصد (49/0 = r، 05/0< p) و سپس کنترل رفتاری متصور (38/0 = r، 05/0< p) و عقاید کنترلی (35/0= r، 01/0< p) با رفتار دیده شد. سازه های نگرش (44/0 = i? ، 05/0p <)، هنجارهای انتزاعی (31/0 = i? ، 05/0p <)، و کنترل رفتاری متصور (23/0 = i? ، 05/0p <)، قادرند 58 درصد واریانس قصد را پیش بینی کنند. علاوه بر این دو سازه قصد (41/0 = i? ، 05/0p <)، و کنترل رفتاری (52/0 = i? ، 05/0p <) متصور نیز قادر به پیش بینی واریانس 39 درصدی رفتار رعایت پوسچر هستند. بحث و نتیجه گیری: تئوری رفتار برنامه ریزی شده الگوی مناسبی برای تبیین عوامل تاثیرگذار بر رفتار رعایت پوسچر در کارکنان اتاق عمل بیمارستان می باشد و استفاده از نظریه مذکور به منظور تعیین عوامل موثر بر بروز اختلالات اسکلتی عضلانی در سایر گروه های شغلی در بخش بهداشت و درمان نیز توصیه می شود. واژگان کلیدی: اختلالات اسکلتی عضلانی، تغییر رفتار، پوسچر، ارگونومی، تئوری رفتار برنامه ریزی شده.
هدیه ریاضی سعیده ضیایی
در این تحقیق ابزار تشخیص بالینی اندومتریوز طراحی شد و با بیومارکر و جراحی مقایسه شد.این پرسش نامه دارای حساسیت 7/75%، ویژگی 1/71%، ارزش اخباری مثبت 8/71%، ارزش اخباری منفی 75% و کارایی 3/73% می باشد.
کمیل مالمیر فضل الله احمدی
زمینه و هدف: اشتیاق به مصرف مواد به عنوان پدیده مرکزی و اضطراب، افسردگی، اختلالات خواب به عنوان عوامل برانگیزاننده در بازگشت به مصرف مواد مطرح شده است هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر برنامه آرامسازی پیشرونده عضلانی بر کیفیت خواب، اضطراب، افسردگی و اشتیاق به مصرف مواد بیماران معتاد در حال ترک معرفی شده است. مواد و روش: در این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون، تعداد 62 نفر از معتادان تحت درمان از بین تمامی بیماران مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و با الگوی تخصیص تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمون، پس از ارائه 4 جلسه آموزش آرامسازی پیش رونده عضلانی، مداخله به مدت 21 روز به صورت روزانه دو بار انجام گرفت. در گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. داده های مطالعه با استفاده از پرسشنامه جمع آوری و با استفاده از نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو گروه از نظر متغیرهای کیفیت خواب، اضطراب، افسردگی و اشتیاق به مصرف مواد قبل از مداخله تفاوت معنادار ندارند (05/0<p). نمرات پس آزمون اضطراب، افسردگی و اشتیاق به مصرف مواد هر دو گروه کاهش یافته است (05/0>p)؛ اما در مرحله پس آزمون بین دو گروه از نظر این متغیر ها تفاوت معنادار وجود دارد (05/0>p). همچنین نتایج بیانگر افزایش نمره پس آزمون کیفیت خواب گروه کنترل (05/0>p) و عدم تغییر کیفیت خواب گروه آزمون می باشد (05/0<p) اما دو گروه در مرحله پس آزمون از نظر کیفیت خواب تفاوت معنادار ندارند (05/0<p). نتیجه گیری و پیشنهاد: نتایج حاضر نشان داد که مداخله آرامسازی پیشرونده عضلانی سبب کاهش اضطراب، افسردگی و اشتیاق به مصرف مواد بیماران معتاد در حال ترک شده است، اما بر کیفیت خواب آنها تاثیری نداشته است.
علی خانی جیحونی علیرضا حیدرنیا
پوکی استخوان یکی از شایعترین بیماری متابولیک استخوان است.تیم تحقیق بر آن شدند تا یک برنامه آموزشی تئوری محور برای پیشگیری از پوکی استخوان در زنان طراحی و اجرا نمایند. این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی وسازه های خودتنظیمی وحمایت اجتماعی از تئوری شناختی اجتماعی در401 نفر از زنان سن 30 تا 50 سال تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهر فسا جهت برازش الگوی پیش بینی کننده رفتارهای پیشگیری کننده از پوکی استخوان، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس الگوی برازش یافته، برنامه آموزشی در قالب ده جلسه 55 تا 60 دقیقه طراحی شد. پرسشنامه ای مشتمل بر ساز های مدل اعتقاد بهداشتی وسازه های خودتنظیمی و حمایت اجتماعی از تئوری شناختی اجتماعی وعملکردتغذیه ای و پیاده روی جهت پیشگیری از پوکی استخوان در زنان درقبل، بلافاصله و شش ماه پس از مداخله آموزشی سنجیده شد. مقدار تراکم استخوان در ناحیه فقرات کمری و تراکم استخوانی در ناخیه فمور درقبل و شش ماه بعد از مداخله آموزشی ثبت گردید. در مطالعه مقطعی، الگوی برازش یافته، 1/29 درصداز واریانس رفتار پیاده روی و2/20 درصد از واریانس رفتار تغذیه ای پیشگیری از پوکی استخوان را بیان نمودند. سازه های حساسیت درک شده، انگیزش، حمایت اجتماعی و خودتنظیمی برای رفتار پیاده روی ومتغیرهای حساسیت درک شده و خودتنظیمی برای رفتار تغذیه ای پیشگویی کننده بود. در مطالعه نیمه تجربی، در بلافاصله پس از مداخله و شش ماه بعد گروه آزمون نسبت به گروه کنترل افزایش چشمگیری درخصوص سازه های مدل اعتقاد بهداشتی ،خودتنظیمی، حمایت اجتماعی، عملکرد تغذیه ای و عملکرد پیاده روی نشان داد.در شش ماه پس از مداخله آموزشی در گروه آزمون مقدار t-score تراکم استخوانی در ناحیه فقرات کمری 127/0 افزایش نشان داد. درصورتیکه در گروه کنترل 043/0-کاهش یافته بود. مقدار t-scoreتراکم استخوانی در ناحیه ران در گروه آزمون 125/0 افزایش نشان داد. درصورتیکه در گروه کنترل 028/0- کاهش یافته بود. یافته های تحقیق بر قابلیت استفاده از الگوی توسعه یافته، در طراحی و انجام مداخلات آموزشی به منظور پیشگیری از پوکی استخوان دلالت دارد.
لیلا نوروزی می نور لمیعیان
مقدمه:پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر بسته آموزشی بر روی عملکرد جنسی زنان باردار نخست زا در سه ماهه اول بارداری انجام گرفت. مواد و روش ها: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی از نوع مداخله و کنترل، بر روی 100 زن باردار در سال1393انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه های دموگرافیک، اطلاعات مامایی و عملکرد جنسی زنان(fsfi) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار spss21 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها:درگروه مداخله، بسته آموزشی موجب افزایش میانگین نمرات عملکرد جنسی و حیطه های میل جنسی، برانگیختگی جنسی، رضایتمندی جنسی(001/0p=) گردید. بعد از مداخله، بین دو گروه مداخله و کنترل در عملکرد جنسی(001/0p=) و حیطه های میل جنسی(001/0(p=، برانگیختگی جنسی(001/0p=)، رطوبت واژن(04/0p=)، رضایتمندی جنسی(02/0p=) و ارگاسم(001/0p=) تفاوت آماری معنی دار مشاهده گردید. نتیجه گیری: بسته آموزشی موجب افزایش نمره عملکرد جنسی زنان باردار گردید. پیشنهاد می شود بسته آموزشی به عنوان بخشی از مراقبت های روتین دوران بارداری جهت ارتقای آگاهی، سلامت جنسی به زنان باردارارائه گردد.
معصومه ابراهیمی توانی فضل اله غفرانی پور
در این پایان نامه با به کارگیری مدل چند وجهی اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری، بسته آموزشی در زمینه رفتار های خود مراقبتی ارتقاء دهنده سلامت در زنان سنین باروری مبتلا به عفونت های شایع دستگاه تناسلی (واژینیت) طراحی، اجرا و ارزشیابی شده است. پژوهش در سه فاز مصاحبه به شیوه نیمه ساختار مند کیفی، مطالعه مقطعی و مطالعه مداخله ای طی سال 93-1392 انجام شده است. بسته آموزشی تهیه شده در این پژوهش شامل یک کتابچه، فایل های صوتی قابل انتقال از طریق موبایل، پیامک های اطلاعاتی- انگیزشی بوده است. اطلاعات با استفاده از یک پرسشنامه شامل سازه های مدل و عملکرد رفتارهای خودمراقبتی و نیز برگه مشاهده و معاینه بالینی جمع آوری شد. سازه های مدل، پیروی رفتارهای خودمراقبتی، علائم، شکایات و وضعیت بهبودی بیماری واژینیت در این مطالعه مورد ارزیابی قرارگرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که زنان به آموزش مباحث خودمراقبتی بویژه حیطه سلامت روابط جنسی برای بهبودی واژینیت نیاز زیادی داشتند. ارزشیابی برنامه مداخله، دال بر اثرات مثبت مداخله آموزشی بر سازه های مورد بررسی و نیز پیامدهای مورد انتظار مانند پیروی از رفتارهای خودمراقبتی و بهبودی بیماری بودند. همچنین اکثر بیماران پیروی از رفتارهای خودمراقبتی را در احساس بهبودی خود موثر می دانسته اند و از شرکت در برنامه آموزشی رضایت داشته اند. در نهایت یافته های این مطالعه نشان داد برنامه آموزشی مبتنی بر مدل اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری بر رفتارهای خود مراقبتی ارتقا دهنده سلامت در زنان سنین باروری مبتلا به واژینیت موثر است.
محمد بکر زهره ونکی
چکیده: مقدمه: پیوند معنوی یکی از پدیده های مهم برای پرستاران و مراقبت از بیماران است. اما اینکه مدیران پرستاری برای طراحی محیط کار چگونه از این عامل مهم بهره گیرند که رفتار شهروندی سازمانی برای پرستاران حاصل شود، نیازمند شناخت عوامل دیگری همجون کیفیت زندگی، فرهنگ سازمانی و نیز هستند. هدف: پژوهش حاضر با بررسی برازش مدل ساختاری ارتباط بین پیوند معنوی و کیفیت زندگی کاری پرستاران با بروز رفتار شهروندی سازمانی آنان انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی و مقطعی بوده که در سال (1394) در بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه (تهران، شهید بهشتی و ایران) انجام شده است. نمونه پژوهش 363 پرستار زن بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه پیوند معنوی، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری هر دو محقق ساخته بوده که روایی آن با توسط اساتید گروه پرستاری دانشگاه تربیت مدرس تصویب شده و پرسشنامه استاندارد رفتار شهروندی سازمانی توسط بل و منگاس(2002) بوده است. برای تعیین پایایی ابزار نیز از آلفای کرونباخ استفاده گردید که ضریب پایایی به ترتیب (95/0، 88/0، 86/0) به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار lisrel (8/8) و spss نسخه 19 و با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که پیوند معنوی، کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی سازمانی بایکدیگر همبستگی دارند (05/0p<). نتایج مدل یابی معادله ساختاری و تحلیل واسطه ای حاکی از آن بود که کیفیت زندگی کاری متغیر واسطه ای پاره ای است. بدین معنا که اثر پیوند معنوی هم به طور غیر مستقیم (از طریق تقویت کیفیت زندگی کاری) 5/41% و هم به طور مستقیم 31% می تواند رفتار شهروندی سازمانی پرستاران را تقویت کند. بطور کلی نمونه ها دارای کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی پرستاران در حد مطلوب و پیوند معنوی در حد متوسط بوده اند. نتیجه گیری: لازم است مدیران پرستاری برای بروز رفتار شهروندی سازمانی به ارتقاء کیفیت زندگی کاری، به صورت محسوس تری اقدام نمایند. آموزشهای حین خدمت برای تقویت کیفیت زندگی کاری به آنها ارائه نمایند تا توان شغلی بالاتری برای برقراری انسجام و سازگاری در معنا، هدف و ارزشها در زندگی کاری خود (رفتار شهروندی سازمانی) بدست آورند. زیرا که ترکیب این عامل سازمانی با عامل فردی (پیوند معنوی) در پرستاران اثر سینرژیک برای بروز رفتارهای شهروندی داشته باشد. چکیده: مقدمه: پیوند معنوی یکی از پدیده های مهم برای پرستاران و مراقبت از بیماران است. اما اینکه مدیران پرستاری برای طراحی محیط کار چگونه از این عامل مهم بهره گیرند که رفتار شهروندی سازمانی برای پرستاران حاصل شود، نیازمند شناخت عوامل دیگری همجون کیفیت زندگی، فرهنگ سازمانی و نیز هستند. هدف: پژوهش حاضر با بررسی برازش مدل ساختاری ارتباط بین پیوند معنوی و کیفیت زندگی کاری پرستاران با بروز رفتار شهروندی سازمانی آنان انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی و مقطعی بوده که در سال (1394) در بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه (تهران، شهید بهشتی و ایران) انجام شده است. نمونه پژوهش 363 پرستار زن بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه پیوند معنوی، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری هر دو محقق ساخته بوده که روایی آن با توسط اساتید گروه پرستاری دانشگاه تربیت مدرس تصویب شده و پرسشنامه استاندارد رفتار شهروندی سازمانی توسط بل و منگاس(2002) بوده است. برای تعیین پایایی ابزار نیز از آلفای کرونباخ استفاده گردید که ضریب پایایی به ترتیب (95/0، 88/0، 86/0) به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار lisrel (8/8) و spss نسخه 19 و با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که پیوند معنوی، کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی سازمانی بایکدیگر همبستگی دارند (05/0p<). نتایج مدل یابی معادله ساختاری و تحلیل واسطه ای حاکی از آن بود که کیفیت زندگی کاری متغیر واسطه ای پاره ای است. بدین معنا که اثر پیوند معنوی هم به طور غیر مستقیم (از طریق تقویت کیفیت زندگی کاری) 5/41% و هم به طور مستقیم 31% می تواند رفتار شهروندی سازمانی پرستاران را تقویت کند. بطور کلی نمونه ها دارای کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی پرستاران در حد مطلوب و پیوند معنوی در حد متوسط بوده اند. نتیجه گیری: لازم است مدیران پرستاری برای بروز رفتار شهروندی سازمانی به ارتقاء کیفیت زندگی کاری، به صورت محسوس تری اقدام نمایند. آموزشهای حین خدمت برای تقویت کیفیت زندگی کاری به آنها ارائه نمایند تا توان شغلی بالاتری برای برقراری انسجام و سازگاری در معنا، هدف و ارزشها در زندگی کاری خود (رفتار شهروندی سازمانی) بدست آورند. زیرا که ترکیب این عامل سازمانی با عامل فردی (پیوند معنوی) در پرستاران اثر سینرژیک برای بروز رفتارهای شهروندی داشته باشد.
زهره قمری زارع ابراهیم حاجی زاده
چکیده ندارد.
پرستو اوجیان زهره ونکی
چکیده ندارد.
جلال فرزامی ابراهیم حاجی زاده
چکیده ندارد.
منصوره اشقلی فراهانی ابراهیم حاجی زاده
چکیده ندارد.
سمیه حامدتوسلی فاطمه الحانی
چکیده ندارد.
فرحناز حافظی پور نجمه تهرانیان
چکیده ندارد.