نام پژوهشگر: هادی یاوری
هادی یاوری محمود فتوحی رودمعجنی
این رساله درباره قصه امیرارسلان است که در اصطلاح رمانس عامیانه خوانده می شود و اساسی ترین موضوعی که در آن جستجو می شود نشانه های ماهیت انتقالی این اثر و متعلق بودن آن به ژانر دوره گذار از قصه سنتی به عصر رمان و عوامل بینامتنی و پیرامتنی آن است. به این منظور پس از تبیین مسئله تحقیق در فصل نخست، در فصل دوم به تعریف و تحدید مبانی نظری و مفاهیم کلیدی آن یعنی ژانر رمانس، دوره گذار و عصر رمان پرداخته شده است. فصل سوم، پیکره اصلی تحقیق را دربر دارد که در طی آن چهار حوزه مختلف، مسائل مربوط به امیرارسلان بررسی می شود: در نخستین قسمت که زمینه های تکوین این اثر بررسی شده است، توصیفی از وضعیت نقالی و ادبیات داستانی در جامعه ایرانی عصر ناصرالدین شاه ارائه شده و پس از آن به ترسیم فضای فرهنگی دربار ناصری پرداخته شده است و پس از آن بعضی نشانه های تناسب متن با روزگار خلق اثر نشان داده شده است و در آخر از این نظر که دربار ناصری، محملی بوده است برای گذر از رمانس به عصر رمان، دفاع شده است. در بخش دوم منابع موثر بر متن بررسی و در پنج گروه دسته بندی شده است: تأثیر سنت نقالی، ادب عامیانه، بعضی نمونه های مشخص از رمانس ها، ادب رسمی کهن و آثار و جریان های پیشروِ هم عصر مولف؛ که در این میان، تأثیر این گروه آخر موجب ظهور بعضی نشانه های رمانی در امیرارسلان شده است. در بخش سوم با عنوان نقش تاریخی- ادبی متن، توصیفی از وضعیت امیرارسلان نسبت به دیگر آثار هم گروهش در میزان جذب مخاطب و علل آن ارائه شده است. بخش چهارم بر خود متن متمرکز است. مسائلی مانند نحوه پیدایش متن و مسأله دوگانگی خالق اثر و نویسنده آن، ماهیت و ویژگی های رمانسی متن، گزاره های قالبی به عنوان نشانه برجسته شفاهی بنیادبودن متن، نشانه های رمان وارگی، مقایسه سبکی نثر امیرارسلان با ملک جمشید، اثر دیگر نقیب الممالک، ساختار مکان زمانمندی متن، بعضی نشانه های انسجام در پیرنگ و نهایتاً نشانه های سرگردانی بین واقع گرایی و تخیل رمانتیک در متن بررسی شده است. در فصل چهارم نیز خلاصه ای از نتایج به دست آمده ارائه شده است.
میلاد جعفرپور گاوبازه ابراهیم استاجی
پژوهش حاضر کوشیده است، با استفاده از شیوه ی گزاره شناسی، روایت داستانی سمک عیّار (585ه.ق) را مورد کاوش قرار داده، گزاره های حماسی آن را در سه بخش انسانی، آیینی و عینی بنمایاند. از آن جایی که تحقیقات پیشین، روایت داستانی سمک عیّار را تحت عنوان های گوناگونی بررسی کرده اند؛ این پژوهش در راستای محور اصلی خود، هدف دیگری را نیز دنبال کرده، بر پایه-ی فرضیه ی پیوستگی سمک عیّار به نوع حماسی منثور، سعی دارد با نمایاندن مجموعه ی منسجم و متنوّعی از گزاره های حماسی این روایت داستانی، جهت و سمت وسوی تعیین کننده ای برای نوع ادبی آن ارایه دهد. در کنار مباحث اصلی، موضوعات دیگری چون سنّت روایی، جریان ادبی روایت های داستانی منثور، مفهوم ایرانی عیّاری و جوان مردی، هم چنین پیوند نزدیک سمک عیّار و شاهنامه نیز مورد توجّه قرار گرفته است. این تحقیق از نوع نظری بوده، به روش کتاب خانه ای انجام یافته است و موارد بررسی شده به صورت تحلیلی و توصیفی ارایه گشته اند.
سیده مژده واعظ موسوی ابوالقاسم رحیمی
نقد زنانه (نقد فمینیستی)، یکی از نقدهایی است که در دوره های اخیر، در حوزه های پژوهش های ادبی آشکار گردیده است. پیدایش این گونه از نقد، برآیند زمینه های اجتماعی همچون گذار از جامعه ی سنّتی به جامعه ی مدرن و اهمّیّت روزافزون حقوق زنان می باشد. پیرو این جریان، در همین دوره های معاصر است که موضوعاتی نظیر سهم زنان در آفرینش ادبی، پرداختن به مشکلات، دغدغه ها و نیازهای زنان و هم چنین چالش های فردی و اجتماعی پیش روی ایشان، بازتاب قابل توجّهی در بستر ادبیّات داستانی یافته است؛ این پایان نامه از همین منظر و با همین دیدگاه، به چند اثر داستانی برگزیده؛ باغ بلور، چراغ ها را من خاموش می کنم و من هم چه گوارا هستم می نگرد. در نگاه کلّی، این پژوهش از سه جستار تشکیل شده است. در جستار نخست به کلّیات نظری پژوهش (اصول و گرایش-های فمینیسم، مکتب نقد فمینیستی، ارتباط زبان و جنسیّت، داستان پردازی زنانه و ...) و در جستار دوم به تحلیل و بررسی این مبانی در سه اثر داستانی برگزیده (نمودهای تبعیض جنسیّتی، الگوهای زنانه نویسی، تصاویر شخصیّت های زن داستان و پیوند آن با باورداشت های فمینیستی) پرداخته شده است. سرانجام در جستار سوم، نتایج حاصل از پژوهش بیان گردیده است.
محمد صادقی عبدالله حسن زاده میرعلی
این رساله با محوریت این مساله آغاز می شود که نظریه عام کلیشه ها چیست ؟چه جایگاهی در نقد ادبی دارد ؟و چگونه می توان از این نظریه برای تحلیل مواد فولکلوریک هر زبانی بهره جست؟ در نقد ادبی و در مورد ادبیات عامیانه، نظریات فراوانی وجود دارد که از نظر اهمیت و جایگاه شان متفاوت هستند، گاهی چندان اهمیتی پیدا نمی کنند که معرفی یا ترجمه شوند. و گاهی تا معرفی و ترجمه نشوند، مورد استفاده قرار نمی گیرند. نکته دیگر ترجمه و معرفی یک نظریه توسط یک مترجم به این معنا نیست که تمام حرف های لازم را گفته و دیگر چیزی باقی نمانده است. بلکه مترجم یا نویسنده، روزنه ای به مباحث ادبی باز می کند. داستان ما در این رساله از اینگونه است. یکی از زبان شناسان روس به نام ولادیمیر پرمیاکوف در دهه شصت میلادی نظریه ای را با عنوان نظریه عام کلیشه ها مطرح کرد که وابسته به مطالعات فولکلوریک و زبان شناسی است؛ این نظریه در واقع بر عبارات بازتولیدی و تکراری زبان یا به قول شفیعی کدکنی «زبان بازآفریده » تاکید دارد و چرایی وجود عبارات تکرارشونده در زبان را به طور کلی جستجو می کند. اساس نظریه کلیشه در مورد اینگونه عبارت های قالبی و کلیشه ای بحث می کند. در قدم اول این نظریه بر هیچ قسمت یا گونه خاصی از زبان تاکید ندارد تمام زبان محدوده این نظریه است. و چون این عبارات بیشتر در ادبیات عامیانه کاربرد دارند، نویسنده ادبیات عامیانه را حوزه کار خود قرار داده است و کارش را محدود به ادبیات عامیانه می کند و از میان شکل ها یا فرمهای تکراری در فولکلور، فقط به چند نوع شکل و فرم ساده می پردازد و باقی را کنار می گذارد. پرمیاکوف در ادبیات عامیانه روس، فرم های ضرب المثل، چیستان ، حکایت و افسانه را در سه سطح معنایی، تصویری و ترکیبی تحلیل میکند.. در این رابطه پرمیاکوف کتابی با عنوان از ضرب المثل تا افسانه می نویسد. و در این کتاب به جای اینکه نظریه خود را تحلیل و معرفی کند، بیشتر به تحلیل ساختاری این فرم های ساده می پردازد و خوانندگان با خواندن این کتاب مسلما نمی توانند دقیقاً کاربرد این نظریه را درک کنند.
هادی یاوری محمود فتوحی
این تحقیق ، بررسی ، تحلیل و مقایسه شخصیت زنان در آثار چهار داستان نویس معاصر ایران، سیمین دانشور، منیرو روانی پور، صادق هدایت و عباس معروفی است.