نام پژوهشگر: امید قادرزاده
امید قادرزاده محمد عبداللهی
هویت جمعی از موضوع های اصلی مورد توجه در جامعه شناسی معاصر است.در ایران وعراق هم بحث درباره این موضوع با ظهور گفتمان مدرن و دولت ملت مدرن بر آمده از آن آغاز شد و تا به امروز ادامه یافته است.با توجه به زیست چند فرهنگی و چندقومی جوامع ایران و عراق و تحولات جهانی، پرداختن به این مباحث اهمیت فزاینده ای یافته است.پژوهش موجود در همین راستا و برای بررسی چگونگی و چرایی هویت جمعی غالب کُردها در کشورهای ایران و عراق صورت گرفته است.در بخش نظری بر اساس نتایج بدست آمده از بررسی دیدگاه ها و مرور منابع تجربی موجود یک چارچوب مفهومی تلفیقی تنظیم گردیده و در قالب آن پرسش های اساسی و فرضیه های اصلی مطرح شده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه و در مورد1060 نفر نمونه از کُردهای ساکن در ایران و عراق انجام گرفته است.جامعه آماری تحقیق کلیه اعضای 18 سال و بالاتر کُردهای ساکن در شهرهای سنندج، سردشت، اربیل و بن سلاوه بوده اند.نتایج تحقیق بر وجود تشابه در ترجیحات هویتی کُردها در ایران و عراق دلالت داشته؛به گونه ایکه در سلسله مراتب ترجیحات هویتی کُردها، هویت قومی جایگاه محوری و اولیه ای داشته و پس از آن هویت های جهانی و ملی قرار گرفته اند.با این وصف،تفاوت در مشخصات محیط طبیعی- اجتماعی(سطح توسعه)، ابعاد موقعیتی و نقشی، احساسی، فکری و فرهنگی، و تعاملاتی کُردها در ایران و عراق،تفاوت در میزان گرایش به هویت های جمعی عام را در سطوح جامعه ای و فرا جامعه ای آن در میان کُردهای ایران و عراق در پی داشته است. متغیرهای سطح توسعه منطقه، میزان بهره مندی از سرمایه های اقتصادی و فرهنگی، عادت واره و گستره روابط اجتماعی رابطه مثبت و معناداری با هویت جمعی غالب کُردها در ایران و عراق داشته و در مجموع حدود 62 درصد تغییرات هویت جمعی غالب کُردها را تبیین نموده اند.
مریم کریمی جمال محمدی
سریال های تلویزیونی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون می باشند. تلویزیون به عنوان دستگاهی ایدئولوژیک از طریق سریال ها سعی می کند، مخاطبان را به اتخاذ نگرش ها و الگوهای رفتاری خاصی ترغیب کند. سریال تلویزیونی فاصله ها که در تابستان 1389 از تلویزیون ایران پخش می شد، با استقبال بسیار زیادی از سوی مردم روبرو شد. پژوهش حاضر در پی بررسی نحوه تفسیر و رمزگشایی این سریال از سوی زنان شهر ایلام است. مبنای نظری کار رویکرد مطالعات فرهنگی در مطالعه تلویزیون و مخاطبان آن می باشد. مسئله اصلی در این پژوهش این است که در سریال تلویزیونی فاصله ها کدام دسته از ایده ها و ارزش ها مسلط هستند و طبیعی جلوه داده می شوند و مخاطبان(در اینجا زنان شهرایلام)بسته به جایگاه اجتماعی شان به چه گفتمان هایی دسترسی دارند و باتوجه به این گفتمان ها چگونه خوانش مرجح این سریال را رمزگشایی می کنند؟ ابتدا با استفاده از روش نشانه-شناسی ساخت گرایانه تلاش شده است، خوانش مرجح سریال تشریح شود و سپس با استفاده از روش مصاحبه گروهی متمرکز قرائت های زنان از این مجموعه مورد مطالعه قرار گرفته است. بخشی از یافته-ها در تحلیل نشانه شناسی سریال حاکی از این است که خوانش مرجح سریال در پی بازتولید ارزش ها و شیوه های سنتی و ناکارآمد نشان دادن سبک های مدرن است و یگانه راه رهایی از مسائل و مصائب عصر مدرن را تمسک به ارزش ها و شیوه های سنتی می داند. در عین حال با استفاده از مکانیسم روانشناسانه کردن مسائل اجتماعی، پیچیدگی ها و تناقض های جهان اجتماعی را به صورت سطحی مورد بررسی قرار می دهد و آنها را نتیجه اشتباهات فردی معرفی می کند. همچنین تحلیل قرائت های زنان از تیپ های اجتماعی مختلف، نشان می دهد که تنها با تکیه صرف بر مقولاتی مثل سن، نوع شغل، میزان تحصیلات و غیره نمی توان نحوه خوانش افراد را تعیین کرد. بلکه از آنجا که تکوین ذهنیت افراد به صورت گفتمانی صورت می گیرد، این گفتمان غالب در ذهنیت مخاطب است که نحوه قرائت او را تعیین می کند
مریم احمدپور میربگ امید قادرزاده
هویت فرهنگی از موضوعات مهم پژوهش در جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی است و بررسی آن به عنوان یک مسئله ی علمی در جامعه ی درحال گذار ایران و به ویژه در یک دهه ی اخیر تحت تاثیر فرایند جهانی شدن اهمیت خاصی پیدا کرده است. پژوهش موجود در همین راستا و برای بررسی تاثیر حضور در فضای مجازی بر هویت فرهنگی در ابعاد دینی، ملی، قومی و جهانی صورت گرفته است. در بخش نظری براساس نتایج به دست آمده از بررسی دیدگاه های بدبینانه، خوش بینانه و تلفیقی و مرور منابع تجربی موجود یک چهارچوب مفهومی تنظیم گردیده و در قالب آن فرضیه-های تحقیق مطرح شده است. پژوهش حاضر به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه و در مورد 400 نفر از دانشجویان دانشگاه کردستان انجام گرفته است. یافته ها حاکی از آن است که با افزایش حضور در فضای مجازی، هویت های دینی، ملی و قومی تضعیف و هویت جهانی تقویت می گردد. یافته های تحقیق، بر رویکردهای بدبینانه مبتنی بر نظریه های کاستلز و تاملینسون آن جا که بر تضعیف ابعاد هویتی در فضای مجازی تاکید دارند و رویکردهای تلفیقی نظیر، نظریه های گیدنز، هال و رابرتسون آن جا که بر تلفیق پیامدهای مثبت و منفی فضای مجازی بر فرایند هویت سازی تاکید دارند مهر تایید می گذارد. وجود رابطه ی مستقیم و معنادار هویت جهانی با حضور در فضای مجازی که در نتایج تحقیق به چشم می خورد بر ناگزیر بودن روند جهانی شدن و نفوذ آن با سرعت شگفت آور در همه ابعاد دلالت دارد. لذا بایستی برخوردی معقولانه با این واقعیت به عمل آید و ضمن آشتی دادن و تقویت مخرج های مشترک ابعاد هویت فرهنگی، از ظرفیت های جدید جهانی در جهت تقویت هویت های ملی، دینی و قومی به بهترین نحو ممکن استفاده شود. کلیدواژه ها: بازنمایی، هویت فرهنگی، فضای مجازی، اینترنت، جهانی شدن
خالد عبدالله زاده امید قادرزاده
چکیده وجود همگرایی فرهنگی و پذیرش اجتماعی در بین اقوام، یکی از مطمئن ترین راه های نیل به همبستگی و وفاق اجتماعی در ایران به شمار می آید. این رساله با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی، به بررسی میزان حساسیت های بین فرهنگی در نزد ساکنان کُرد و تُرک شهر قروه و عوامل مرتبط با آن می پردازد. در بخش نظری، بر مبنای مدل نظری ششگانه حساسیت های بین فرهنگی میلتون جی بنت، یک چارچوب مفهومی تنظیم گردیده و در قالب آن فرضیه های اصلی مطرح شده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه در مورد 400 نفر نمونه از کُردها و تُرک های ساکن در شهر قروه انجام گرفته است. بر مبنای یافته های تحقیق می توان گفت: که حساسیت بین فرهنگی در میان ساکنان کُرد قروه شدت بیشتری نسبت به ساکنان تُرک دارد. نتایج یافته های به دست آمده همچنین نشان می دهد که افزایش گستره ی ارتباطات(مجازی و واقعی) و همچنین افزایش میزان آگاهی و آشنایی بین قومی افراد منجر به تعدیل و کاهش حساسیت های بین فرهنگی می شود. از طرف دیگر یافته های این پژوهش نشان می دهد که مسأله ی حساسیت بین فرهنگی در میان اقوام کُرد و تُرک ساکن در شهر قروه وجود دارد. بنابراین، اتخاذ و تدوین ساز و کارها و زمینه های مساعد ساختاری در جهت تعدیل حساسیت ها ضروری به نظر می رسد.
کامران حیدری امید قادرزاده
چکیده مصرف مواد مخدر یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی و از مصادیق عمده انحرافات محسوب می شود که می تواند پایه واساس بسیاری از آسیب ها و معضلات اجتماعی در سطح جامعه شود و کل نظام اجتماعی و افراد آن را مورد تهدید قرار دهد. در این پژوهش با دیدگاهی جامعه شناختی به بررسی عوامل اجتماعی موثر در استفاده دانشجویان از مواد مخدر پرداخته شده است. در بخش نظری پژوهش از نظریه پیوند افتراقی سادرلند و نظریه پیوند اجتماعی هیرشی استفاده شده و بر مبنای این نظریه ها، فرضیات تدوین شده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه در مورد 100 نفر از دانشجویانی که از مواد مخدر استفاده کردند انجام گرفته است. بر مبنای یافته های پژوهش می توان گفت که دوستی و ارتباط دانشجویان با کسانی که از مواد مخدر استفاده می کنند، همجواری دانشگاه رازی و خوابگاه های آن به محله باغ ابریشم، سکونت دانشجویان در بیرون از خوابگاه های دولتی و عدم امید دانشجویان به اشتغال و ازدواج بعد از فارغ التحصیلی در استفاده آنها از مواد مخدر موثر بوده است. بنابراین برنامه ریزی برای کاهش و حذف این عوامل ساختاری موثر در گرایش دانشجویان به استفاده از مواد مخدر ضروری به نظر می رسد.
سید فهیم ایراندوست امید قادرزاده
چکیده موضوع اصلی مورد توجه در این رساله سبک زندگی است. سبک زندگی از جمله مفاهیم مدرن به شمار می آید که در سده ی گذشته و به ویژه پس از جنگ دوم جهانی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. این اصطلاح محصول جهان مدرن است که در آن با تضعیف متغیرهای ساختاری نظیر طبقه ی اجتماعی، انتخاب ها و رفتارهای ذوقی مبنای شکل گیری هویت و هستی فرد به شمار می آیند. این پژوهش برای سنخ شناسی سبک های زندگی در بین جوانان پسر شهر مهاباد، با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، کنش ها و ایده های شکل دهنده ی سبک زندگی را بررسی می نماید. در بخش نظری، با استفاده از آرای اندیشمندان مختلف در حوزه ی مصرف و سبک زندگی چارچوبی مفهومی تنظیم و برای بررسی سبک زندگی مورد استفاده قرار گرفته است. روش کار، کیفی (نظریه ی مبنایی) است، و داده ها با استفاده از تکنیک مصاحبه ی عمیق و معیار اشباع نظری در بین 25 نفر از جوانان پسر 18 تا 29 سال شهر مهاباد گردآوری شده اند. یافته های بدست آمده شامل پانزده مقوله و شش سبک زندگی به شرح ذیل است: موسیقی سنتی به مثابه ی نوستالوژی، رسانه های مکتوب؛ مکاشفه ی بازاندیشانه، تلویزیون ملی و ماهواره؛ تولید تک صدایی و هویت تقابل گرا، رویکرد مدرن به فراغت، اولویت هزینه ای؛ خود - محوری جوانان، غذاهای محلی؛ بازنمای هویت قومی، پوشش به مثابه ی هویت - تمایز، رسیدگی به ظاهر و استفاده از لوازم آرایشی - بهداشتی؛ خود - بیانگری هویت بخش، نگرش تقدیرگرایانه به جراحی های زیبایی، کارکردهای ترکیبی ورزش، عاملیت جوانان و ایمان اکتسابی، دوگانگی عقاید - کنش های جوانان، رویکرد سکولاریستی به حجاب، ارتباطات قاعده مند زمینه ی آینده ای متعین، اعتدال در نظارت بر فرزندان نه حقارت. سبک های زندگی شناسایی شده نیز پیشامدرن، مدرن، علمی، ورزش محور، شادزیست و جهان محلی می باشند.
امید قادری امید قادرزاده
تحقیق حاضر مبتنی بر روش شناسی کیفی و با روش مردم نگاری اجرا شده است و هدف اصلی آن نیز برساخت تفسیر مردم منطقه از پیامدهای فرهنگی تجارت مرزی بوده است. یافته های تحقیق با کمک تکنیک های مشاهده ی مشارکتی و مصاحبه ی عمیق گردآوری شده و پس از اشباع نظری بر اساس روش نظریه ی زمینه ای در طی سه مرحله ی کد گذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل و نهایتاً در مدل پارادایمیک تلخیص و ارایه گشته اند. یافته ها حاکی از این هستند که در سطح بستری مقوله های بستر اکولوژیک، قرابت های فرهنگی و خویشاوندی بینامرزی، تنگناهای اقتصادی و معیشتی، سیاست گذاری-های واکنشی ـ راهبردی حکومتی بر مقوله ی کلی تر ناتوسعه یافته گی منطقه (شهرستان مریوان) تأکید دارند، باعث ایجاد تجارت مرزی در منطقه شده اند. در سطح تعاملی نیز مردم منطقه غالب شیوه های زندگی خود را بر محوریت پذیرش جرح و تعدیل شده-ی تجارت مرزی تغییر و هدایت کرده اند. بر اساس این شیوه ی کنش های مردم در قبال تجارت مرزی، در سطح پیامدی نیز تجارت مرزی پیامدهای فرهنگی ویژه ای برای منطقه به دنبال داشته است. یافته ها در سطح پیامدی حاکی از این هستند که درک و تفسیر مردم منطقه بر مقوله ی از جا کنده گی فرهنگی تاکید دارند. به عبارتی دیگر مردم منطقه 5 مقوله عمده " اصالت زدایی از پرورش و آموزش، جهان زیست شکننده ی خانواده، عقلانیت تعاملی، استحاله ی ارزشی ـ هنجاری و سوژه شدن بدن، ابژه شدن طبیعت " را به عنوان پیامدهای اساسی فرهنگی تجارت در منطقه ی مریوان درک و تفسیر نموده اند که همه بر مقوله ی مرکزی از جا کنده گی فرهنگی متمرکز اند، لذا بر اساس درک و تفسیر مردم منطقه پیامدهای فرهنگی تجارت مرزی در منطقه ی مریوان، از جا کنده گی فرهنگی است. به عبارتی دیگر، تجارت مرزی در منطقه ی مریوان بسیاری از ابعاد و شیوه های زندگی (فرهنگ) مردم منطقه را از مکان ـ زمان سابق خودش برکند ه و بی ریشه نموده است. نهایتاً یافته های سه سطح فوق در قالب مدل کارتوگرافیک اجمالی تلخیص و تشریح گشته اند.
امجد ایرانخواه امید قادرزاده
تحقیق حاضر با روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به منظور بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی آثار جلال آل احمد صورت گرفته است. در این راستا، جامعه ی آماری تحقیق دو کتاب مهم آل احمد، یعنی: غرب زدگی (1341) و در خدمت و خیانت روشن فکران (1342)، انتخاب شده اند که به نوعی تکمله ی همدیگر نیز هستند. تحلیل داده ها که به صورت متنی بوده-اند در سه سطح تحلیل متنی (توصیف)، پرکتیس گفتمانی (تفسیر) و پرکتیس اجتماعی (تبیین) صورت پذیرفته است. صورت بندی گفتمان غرب زدگی از جانب جلال با تأثیرگذاری انکارناپذیر کتاب غرب زدگی وی، توانست در تحولات اجتماعی دهه های چهل به بعد در ایران مشهور و قابل توجه بوده و حتی در زمانه ی کنونی نیز شایع باشد. صورتبندی گفتمان غرب زدگی مورد نظر جلال اگرچه شرق را در برابر غرب قرار می دهد اما این شرق خیلی زود به حوزه ایران و با هویت التقاطی ملی- مذهبی (ایرانی ـ اسلامی) تقلیل می یابد و همچنین غرب نیز به مفهوم ماشین تقلیل داده می شود. جلال پراکتیس های گفتمانی و اجتماعی را برای صورتبندی این گفتمان غرب زدگی به جد پیگیری می-نماید ولی برتری نامتعادل گونه های گفتمانی خاصی بر بقیه باعث می گردد تا به ضعف بنیادهای فلسفی گفتمان غرب زدگی در نزد جلال آل احمد مزید گردد و بعدها در واقعیت های اجتماعی بخصوص خود را به شیوه های دیگری متجلی نماید و به خلاءهای فلسفی و درک ناقص شرق از غرب پی می برد.
حجت یوسفوند امید قادرزاده
با درک اهمیت مشارکت مدنی به عنوان اصلی ترین شاخص توسعه اجتماعی، این پژوهش در صدد است تا در چارچوب دستگاه مفهومی پاتنام و کلمن، به مطالعه ی میزان مشارکت مدنی و گونه های آن در میان زنان بپردازد. این تحقیق از نوع پیمایشی است که طی آن با 370 نفر از زنان الشتری بین سنین 18 تا 45سال مصاحبه شده است. یافته ها نشان می دهد که میزان مشارکت مدنی20درصد زنان پایین، 8/37 درصدشان متوسط و2/42 درصد بالا بود. در میان گونه های مشارکت مدنی، نوع غالب مشارکت مذهبی بوده و مشارکت نهادی(انجمنی) در پایین ترین سطح قرار داشته است. تحلیل رگرسیونی چندمتغیره نشان می دهد که مشارکت مدنی زنان به ترتیب شدت رابطه با متغیرهای گستره روابط اجتماعی، میزان منابع در دسترس زنان، اثربخشی اجتماعی، وضع تأهل و سن مربوط است. متغیرهای مذکور در مجموع 54 درصد تغییرات مشارکت مدنی زنان را تبیین می کنند. در بخش پایانی تحقیق، دلالت های یافته ها و نتایج تحقیق در زمینه مطالعات آتی و سیاست گذاری اجتماعی و فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است. واژگان کلیدی: زنان، مشارکت مدنی، گستره روابط اجتماعی، منابع در دسترس، الشتر.
کامیار پیری امید قادرزاده
پژوهش حاضر بدنبال توصیف تجربه و درک از خودکشی و جهان پدیداری در نزد اقدام کنندگان به خودکشی است. روششناسی مطالع? حاضر کیفی است و از روش پدیدار شناسی اگزیستانسیالیستی برای انجام عملیات میدانی و از روش کلایزی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. میدان مورد مطالعه، آن دسته از جوانان شهر آبدانان است که تجربه ی اقدام به خودکشی داشته اند. نتایج حاصله از تجربه ی زیسته ی 8نفر از اقدام کنندگان به خودکشی، نشان از درک خودکشی به مثابه تسهیل گری، سنت گریزی، و واقعیت گریزی دارد. به همین جهت، احساس متفاوتی نسبت به این اقدام در افراد مورد بررسی شکل گرفته است که دامنه ی آن از پذیرش تا طرد خودکشی در نوسان است. تجربه و درک اقدام کنندگان به خودکشی از جهان زیسته یا جهان پدیداری، بر ناامیدی و تداوم سختی ها دلالت داشته است. بر مبنای تجربه ی زیسته ی شرکت کنندگان، اقدام به خودکشی پیامدها و آثار متفاوتی بر بدن زیسته ی آن ها بر جای گذاشته است که در ذیل دو مضمون کلی شکنندگی بدن پدیداری و انزوا قابل دسته بندی است.
فایق نبی زاده امید قادرزاده
پژوهش حاضر با لحاظ نمودنِ سهم بالای رسانه های نوین ارتباطی و اطلاعاتی به ویژه ماهواره در مصرف فرهنگی و هویتی و فراغتی جوانان به بازسازی معنایی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی نوسازی ارتباط (ماهواره) در نزد جوانانِ سردشت پرداخته است. عملیات میدانی تحقیق در چارچوب روش قوم نگاری به انجام رسیده است و جهت گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه ی نیمه ساخت یافته و برای تحلیل داده ها از نظریه زمینه ای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از مصاحبه با 26 نفر از جوانان سردشتی نشان دهنده-ی این واقعیت هستند که در سطح بستری مقوله هایی هم چون مشکلاتِ اکولوژیکی، غیبت سنُن و فرهنگ قومی درشبکه های داخلی، محدودیت مجراهای ارتباطی، یکنواختی شبکه های داخلی در ظهور و پذیرش ماهواره در این منطقه دخیل بوده است. در سطح تعاملی نیز مصاحبه شوندگان قسمت اعظمِ کنش های خود را بر محوریتِ پذیرش / مقاومت دربرابر ماهواره وشیوه های تعدیل شده ی راه های نوین ارتباطی ترسیم کرده اند. بر اساس کنش های جوانان در قبال تکنولوژی های نوین ارتباطی می توان گفت که نوسازی ارتباطات پیامدهای فرهنگی و اجتماعی گسترده و بعضاً متناقضی برای جوانان درپی داشته است که در ذیل مقوله ی هسته ی توانمندساز - فشارآور متمرکز اند. به عبارتی دیگر، تغییر و تحولاتی که در حوزه ی ارتباطی در سردشت رخ داده بسیاری از ابعاد و شیوه های زندگی جوانان را در فضایی متراکم از انگاره های سنتی و مدرن باز صورت بندی کرده است.
وحید میره بیگی امید قادرزاده
در دنیای پیچیده و پرتنش کنونی، کنش گران اجتماعی در مواجهه با دنیای اجتماعی به مثابه برسازندگان فرهنگ عمل می کنند و عاملیّتِ آنان پیامدهایی خاص به دنبال دارد. نوشتن و درج مطالب روی اسکناس ها پدیده ای به نسبت نوین است که تفاسیر مختلفی درباره ی آن شکل گرفته امّا تا کنون مورد بررسیِ علمی قرار نگرفته است. در پژوهش حاضر که به روش کیفی و شیوه ی نظریه ی زمینه ای انجام شده است، به قصد راه بُردن به تفاسیرِ اسکناس نویسانِ کرمانشاهی، با 26 اسکناس نویس مصاحبه-ی عمیق انجام گرفت. متن مصاحبه ها به هدفِ استخراجِ نظریه ای زمینه ای به روش کدگذاریِ سه گانه تحلیل گشت. در مجموع و پس از تلخیص کدها و مقولات، 205 مفهوم، 22مقوله ی محوریِ عمده و یک مقوله ی هسته استخراج گردید. نتایج نشان داد که کنش گران در واکنش به «ساخت محدود فرصت های سیاسی»، «اختلال رابطه ای»، «فشار و استرس معیشتی» و «عقده و محرومیت» به پدیده ی اسکناس نویسی روی می آورند. در این میان «نبود منع قانونی» به عنوان زمینه ی تسهیل گر و «تأثیر رسانه های بیگانه» به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند. کنش گران در راهبردهای خویش اسکناس نویسی را به منظور «ارتباط با دیگران و جلب توجه/ بازسازی سرمایه ی اجتماعی» و ساختنِ «کانال ارتباطی جدید» انجام می دهند. و اسکناس را به مثابه ابزاری برای «اعتراض»، «کنش سیاسی مخفی»، «تخلیه ی روانی» و «تفنّن» تجربه کرده و نیز برای «ترویج مذهبی» به کار می گیرند. آن ها «رسانه شدگیِ پول»، «مقاومت پنهان» و «آگاهی بخشی» را پیامدهای مثبت این امر و «آسیب اقتصادی» و «جلوه ی نامناسب ملّی» را پیامدهای منفیِ آن تلقی می-کنند. مقوله ی هسته ی مربوط به تفاسیرِ آن ها از اسکناس نویسی، «برساخت شبکه ی ارتباطیِ جدید به مثابه جایگزین محدودیت ها» است. با توجه به قرابتِ این کنش اجتماعی نوپدید با گرافیتی، دیوارنویسی و امثالهم، امید است پژوهش های آتی در این موارد به روشن شدنِ بیش تر روایت و نگرش های کنش گران و تعاملات رضایت بخش تر منجر گردد.
مریم تمسکی ناصر شیربگی
هدف پژوهش حاضر توصیف درک و تجربه زیسته اعضای هیأت علمی از فرایندهای بدواستخدام و روزهای اول کار در دانشگاه کردستان است. روش شناسی مطالعه ی حاضر آمیخته اکتشافی است. در بخش کیفی پژوهش از روش پدیدارشناسی توصیفی و برای تحلیل داده های آن از روش کلایزی و در بخش کمی از روش توصیفی پیمایشی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه کلیه ی اعضای هیأت علمی تمام وقت دانشگاه کردستان بودند. تعداد افراد مشارکت کننده در بخش کیفی 27 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع انتخاب شدند و در بخش کمی با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای 140 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی، با استفاده از مصاحبه نیمه ساخت یافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. یافته های حاصل از بخش کیفی در هشت مضمون تجارب خوشایند، تجارب ناخوشایند، استرس و اضطراب، حمایت و پشتیبانی عاطفی، توجیه مقدماتی، آشناسازی، ادغام درون سازمانی و آموزش مهارت های حرفه ای دسته بندی شد. نتایج حاصل از بخش کمی نشان داد که در مولفه روابط با همکاران مهمترین دغدغه اعضای هیأت علمی عدم پذیرش توسط همکاران است. در مولفه مربوط به مسایل اداری و آموزشی مهمترین نگرانی اعضای هیأت علمی دلهره آور و دشواری تدریس در اوایل است. همچنین درباره ی برنامه های آشناسازی مهمترین اولویت اعضای هیأت علمی مربوط به آشنایی با تسهیلات و مقررات مالی است. در مجموع، دانشکده علوم پایه بیشترین موافقت را با برنامه های پیشنهادی آشناسازی و توجیه مقدماتی و بیشترین رضایت را از بخش اداری دانشگاه، داشتند. همچنین اعضای هیأت علمی با سابقه اشتغال 1 تا 5 سال بیشترین موافقت را با برنامه های آشناسازی و توجیه مقدماتی و کمترین رضایت را از روابط با همکاران و بخش اداری دانشگاه را داشتند. تحلیل ها نشان داد که جنسیت بر روی دیدگاه اعضای هیأت علمی درباره ی مولفه های روابط با همکاران، مسایل اداری و آموزشی و برنامه های آشناسازی و توجیه مقدماتی تأثیر نداشته است. اما سابقه اشتغال و دانشکده محل خدمت اعضای هیأت علمی با مولفه مسایل اداری و آموزشی ارتباط داشته است.
سارا خزایی امید قادرزاده
جراحی زیبایی به یکی از شیوه های شایع مدیریت قاعده مند بدن در دنیای امروز بدل شده است. این پژوهش در پی آن است تا با توصیفی اکتشافی و تحلیلی از معنای برساخته ی جراحی زیبایی، دریابد که زمینه ها و دلایل انجام جراحی زیبایی در بین زنان شهر سنندج چه بوده است و این کنش چه دلالت ها، کارکردها و پیامدهایی را با خود به همراه داشته است. بنا به ماهیت موضوع و دست یافتن به لایه های عمیق تر ذهنی، برای این تحقیق از میان روش های کیفی، نظریه زمینه ای انتخاب شد. داده های این مطالعه ی کیفی از طریق مصاحبه ی نیمه ساخت یافته گردآوری و از روش نظریه زمینه ای برای تحلیل داده ها استفاده شده است. با کمک روش نمونه گیری نظری و هدفمند با 30 نفر از زنان مصاحبه گردید و نهایتاً داده های گردآوری شده در قالب 150 مفهوم، 16 مقوله محوری و یک مقوله هسته کدگذاری و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که زنان در مواجهه با «استاندارد زیبایی»، «اروتیزه شدن زیبایی»، «تصور دست یابی به بدن ایده آل»، «فشار اجتماعی و هنجاری»، «خودپنداره منفی» دست به جراحی زیبایی می زنند. در این میان «عرفی شدن زیبایی» و «پیشرفت علم جراحی» به عنوان زمینه تسهیل گر، «مدگرایی» و «الگوپذیری از مدل های رسانه ای» به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند. زنان در راهبردهای خویش، جراحی زیبایی را به مثابه «ابزار تسهیلی دست یابی به موفقیت اجتماعی»، «رسانه» و یک نوع «روایت از خود»، «قدرت و انتخاب فردی»، «اکتسابی شدن زیبایی» درک و تجربه کرده اند.زنان مورد مصاحبه، «ارتقای اعتماد به نفس»، «وسواس زیبایی»، «مخاطرات جسمی»، «اختلال در زندگی روزمره» و در نتیجه «انزوای اجتماعی» را به عنوان مهمترین آثار و پیامدهای جراحی زیبایی تلقی می نمایند. مقوله هسته استخراج شده از دلالت های معنایی جراحی زیبایی، «سبک زندگی بدن محور» است.
بختیار احمدی جمال محمدی
تراکم زیاد جمعیت کشور در گستره سنی 18-30 سال به عنوان جمعیت فعال جامعه یک مزیت نسبی بالقوه است، اما چنانچه از این مزیت به درستی استفاده نشود فرصت ها به تهدیدهای جدی تبدیل خواهند شد. بنابراین سیاست گذاری و برنامه ریزی برای این بخش از جمعیت باید از مهم ترین اولویت ها محسوب شود. امروزه سرمایه اجتماعی به دلیل محتوایی که دارد تقریباً با تمامی موضوعات و مسائل مطرح در حوزه علوم اجتماعی ربط پیدا کند. حوزه آسیبهای اجتماعی و جرم یکی از این حوزه هاست به گونه ای که ارزشها و هنجارهای مشترک ناشی از آن می تواند سطح خشونت را کاهش داده و یا آن را پایین نگه دارد و درنتیجه از وقوع جرم و خشونت پیشگیری کند. هدف تحقیق حاضر بررسی و شناسایی رابطه بین سرمایه اجتماعی و جرم می باشد. به منظور سنجش سرمایه اجتماعی جوانان زندانی از مقیاس چند بعدی شامل پیوند و عضویت با شبکه های مدنی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، هنجارهای همیاری و تبادل اطلاعات بهره گرفته شد و در میان 200 نفر از زندانیان 18-30 سال زندان مرکزی سنندج به اجرا درآمد. نوع تحقیق حاضر پیمایشی و ابزار پرسشنامه بوده است و جهت آزمون فرضیه های تحقیق از آزمونهای آماری مختلف از جمله ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و ..بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که افراد مجرم از لحاظ شاخص پیوند و عضویت با شبکه ها، در سطح پایین و متوسط بوده و در بقیه شاخص ها از جمله مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، همیاری، تبادل اطلاعات در حد متوسط بوده اند. همچنین رابطه معکوس بین میزان ارتکاب جرم و میزان سرمایه اجتماعی در همه ابعاد به جزء در شاخص پیوند و عضویت مورد تأیید قرار گرفت. بنابراین با توجه به معناداری روابط بین این دو بهبود محیط خانواده ها و محیط اجتماعی، تقویت نهادهای مدنی، اصلاح بینش ها و کنش های افراد ضروری به نظر می رسد.
عبدالحسین شهبازی نسرین علی اکبری
بررسی صبغه های محلی در ادبیات یک کشور سبب شناخت دقیق تر و نیز آشنایی با خرده فرهنگ های آن کشور می گردد. یکی از ویژگی های کشور ایران تنوع فرهنگی آن است. این تنوع در مظاهر گوناگون فرهنگی جلوه گر است. ادبیات یکی از این تجلی گاه هاست. روشنفکران ایرانی پس از سرخوردگی های متعددی که در اثر تغییر و تحولات اجتماعی تجربه کردند، یکی از راه های مقابله که با تجدد آمرانه ی حکومت پهلوی برگزیدند باز گشت به خویشتن بود. یکی از جنبه های این بازگشت توجه به مسائل فرهنگی بومی و باز تاب آن در ادبیات است. کرمانشاه به عنوان استان پنجم کشور که در پدید آمدن رمان تاریخی و ادبیات کارگری پیشگام است محل رشد و نمو و نیز مکان وقوع چندین رمان فارسی است که در این پژوهش سه رمان؛ شوهر آهو خانم، سال های ابری و ورچم مورد بررسی قرار گرفته است. در این بررسی هم به لحاظ کیفی هم به لحاظ کمی عناصر مادی و معنوی فرهنگی از قبیل؛ بناهای تاریخی، صنایع دستی، نام آوران و دانشمندان، زبان وادبیات، کلمات، اصطلاحات، اشعار، ضرب المثل ها، آوازها، رقص ها، موسیقی ها، حیوانات، گیاهان، اشیاء، حرفه و پیشه، آداب و رسوم، آیین ها، پوشاک، خوراک و... بررسی و تحلیل شده است.
محمد میرزا جعفری جمال محمدی
با توجه به جایگاه ویژه معلمان در جامعه ی ما و نقش آنان در پرورش نسل های آینده، این پژوهش به مطالعه اعتماد اجتماعی( با ابعاد سه گانه بین شخصی، تعمیم یافته و نهادی) و عوامل موثر برآن در بین معلمان پرداخته است. جهت دستیابی به این هدف، چارچوب نظری تحقیق بر اساس دیدگاه نظریه پردازانی چون پاتنام،گیدنز، کلمن، اینگلهارت، فوکویاما و زتومکا با رویکردی میانی تدوین و فرضیات تحقیق مطرح شدند. جامعه آماری تحقیق، معلمان مقاطع سه گانه آموزش و پرورش ناحیه 2 سنندج می باشند که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای نسبی، 308 نفر از آنان به عنوان نمونه مورد پرسش قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که میزان اعتماد اجتماعی در بین معلمان شهر سنندج در سطح بالایی می باشد و البته درمیان ابعاد اعتماد اجتماعی، بعد غیرشخصی از میزانی نسبتا" بالایی نسبت به ابعاد تعمیم یافته و نهادی اعتماد در بین معلمان برخوردار می باشد و نمره معلمان در اعتماد بین شخصی باعث بالا رفتن نمره شاخص کل اعتماد اجتماعی در بین معلمان شده است. یعنی، نمره معلمان در اعتماد تعمیم یافته و نهادی بیشتر در سطح متوسط و یا پایین قرار دارد. متغیرهای گستره تعاملات، سرمایه فرهنگی، محل تحصیل، احساس امنیت، رضایت از زندگی، درآمد، سطح تحصیلات و سن به ترتیب، با سطح معناداری بسیاربالایی میزان اعتماد احتماعی معلمان را تبیین می کنند.
فاطمه غلامی امید قادرزاده
فالگیری امروزه به یک واقعیت و یک امر فرهنگی در جامعه بدل شده است، این امر در بین زنان رواج و گسترش بیشتری دارد، در پژوهش حاضر، با عنوان «برساخت اجتماعی پدیده ی فالگیری مطالعه ی موردی زنان شهر سنندج» به قصد راه بُردن به تجربه و درک زنان از فالگیری، به روش کیفی با 30 مراجعه کننده به مراکز فالگیری مصاحبه ی نیمه ساخت یافته به عمل آمد. متن مصاحبه ها با هدفِ استخراجِ نظریه ای زمینه ای به روش کدگذاریِ سه گانه تحلیل گشت، در مجموع و پس از تلخیص کدها و مقولات، 200 مفهوم، 25 مقوله محوریِ عمده و یک مقوله ی هسته استخراج گردید، نتایج نشان داد که زنان در واکنش به احساس تنهایی، فقدان حمایت اجتماعی، روزمرگی زنانه، آینده-نگری، ناکامی اجتماعی، شکستِ عشقی، جبرِاجتماعی ازدواج، کلیشه های جنسیتی، تفسیر فردی از دین، ارتباط اجتماعی صوری و روان شناختی شدن زندگی اجتماعی به فالگیری روی می آورند، در این میان نبود منع قانونی به عنوان زمینه ی تسهیل گر، خبره بودن فالگیر و مدرنیزه شدن فالگیری به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند، زنان در راهبردهای خویش فالگیری را به مثابه مشکل گشایی، فالگیری فراغتی، فالگیری به مثابه پاتوق دوستانه و فالگیری مجرایی برای بازاندیشی درک و تجربه کرده اند، زنان تخلیه ی روانی، افسون زدگی زندگی زنانه، روانکاوانه شدن فالگیری، جاذبه فالگیری، متافیزیکی شدن فالگیری، کلبی مسلکی، احساس ندامت و در نهایت انزوای اجتماعی را از مهم ترین پیامدهای مراجعه به فالگیر تلقی می کنند. مقوله هسته ی استخراج شده از تجربه و درک زنان از فالگیری، ناامنی هستی شناختی است.
دلسوز حسینی خلیل غلامی
هدف اصلی این پژوهش، ارائه ی یک نظریه زمینه ای در رابطه با آگاهی زنان مدیر از ماهیت قدرت در نهادهای آموزشی بود. رویکرد اصلی در این پژوهش، کیفی و راهبرد آن نظریه ی مبنایی بود. با توجه به راهبرد مورد استفاده، مصاحبه نیمه ساختارمند با مدیران زن و در ادامه بامدیر مرد، معلمان زن ومرد و همچنین مردانی که زنان شاغل دارند، انجام شد. بعد از انجام مصاحبه ها و پیاده کردن تمامی جزئیات، کدگزاری آنها آغاز و به هر جمله معنادار یک کد باز اختصاص داده شد. سپس کدگزاری محوری و نهایتا کدگزاری گزینشی انجام شد که به استخراج 5 کد اصلی منجر شد، که عبارت بودند از: تبعیض نهادی، ایدئولوژی مرد سالاری، توانمند سازی زنان، بسترهای زمینه ای و محلی و گفتمان و باور برابر خواهی. تبعیض نهادی به عنوان هسته اصلی پژوهش تعیین گردید، بدین صورت که همه ی کدهای باز، محوری و گزینشی به این مقوله مربوط بودند. نتایج پژوهش نشان داد که تبعیض نهادی با همه مقوله ها ارتباط دارد، ایدئولوژی مرد سالاری این تبعیض را تشدید می کند، بسترها، هم می تواند تقویت کننده این تبعیض باشد و هم تضعیف کننده ی آن. در مقابل دو مقوله اخیر زنان در تلاش برای تغییر دیدهای جنسیتی موجود، در صددارائه ی راهکارهایی جهت توانمند سازی خود و به راه انداختن یک گفتمان و باور برابر خواهی هستند.