نام پژوهشگر: سعیده ضیایی
شهیده جهانیان سادات محله سعیده ضیایی
مقدمه و هدف: اساس فیزیولوژیکال هیپرلیپیدمی حاملگی، ذخایر کلسترول و tg میباشد، که برای رشد سریع جنین و افزایش انرژی مادر در اواخر حاملگی لازم است. برخی از گزارش ها حاکی از آن است که استرس اکسیداتیو و اختلالات سیستم آنتی اکسیدانت در iugr دخالت دارد همچنین تغییرات مشخص در رسپتورها جذب جفتی لیپوپروتئین غنی شده با کلسترول مادری را متأثر می کند. این تفاوت های بدیهی در iugr با تغییرات گردش خون جنین، به نقص عملکرد جفتی مرتبط است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط سطوح لیپیدهای خون مادر در 23-13 هفته بارداری و در حین زایمان و خون بندناف با عقب ماندگی رشد داخل رحمی جنین بود. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه از نوع موردی و شاهدی لانه گزیده (nested case control) است. که بر روی 702 خانم باردار که درمانگاه پره ناتال بیمارستان های بقیه الله (عج) و مریم مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. روش نمونه-گیری به این صورت است که ابتدا سطوح لیپیدهای سرم زنان 35-18 ساله با بارداری تک قلویی که در 23-13 هفته بارداری به درمانگاه پری ناتال مراجعه می کنند، مورد ارزیابی قرار می گیرد. این زنان تا زمان زایمان مورد ارزیابی قرار می-گرفتند. سپس در مرحله دوم در هنگام زایمان از تعداد 74 نفر خون مادر و بندناف نوزاد جهت ارزیابی سطوح لیپید گرفته شد و به آزمایشگاه بیمارستان ارسال گردید. در مجموع 77 نوزاد (11%) دچار iugr شدند. از بین افرادی که تا پایان حاملگی سالم باقی ماندند، 77 نفر به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. بطوری که این افراد بیشتری همگنی را با گروه مورد داشتند. سپس داده ها از طریق آزمون های آماری ارزیابی شدند. یافته ها: نتایج این مطالعه حاکی از آن است که، در زنان با حاملگی iugr میانگین سطوح ldl-c، tg و tc در هنگام زایمان در گروه مورد کمتر بود اگرچه تفاوت معناداری در غلظت لیپیدهای ذکر شده در دو گروه وجود نداشت. سطوح لیپیدها تا زمان زایمان به طور طبیعی در طی حاملگی نرمال افزایش می یابد، در بررسی تغییرات سطوح لیپید از هفته 23-13 تا زمان زایمان، افزایش معناداری جزء در مورد tg در گروه iugr در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نکردید. نتایج این مطالعه حاکی از اثر محافظتی ldl-c و tg (or= 0.989 و or= 0.994 ، به ترتیب) در سن حاملگی 23-13 هفته در بروز iugr بوده در حالی که tc به عنوان عامل خطر در بروز iugr (or= 1.014 ) تعیین گردید. مقایسه میانگین سطوح لیپیدهای خون بندناف نوزادان iugr نشان می دهد که: میانگین ldl-c و tc در گروه مورد بیشتر از شاهد بود و بین دو گروه اختلاف آماری معنی دار وجود داشت (05/0p<). نتیجه گیری: سطح پایه لیپیدها در هفته 23-13 حاملگی به طور خاص در پیش بینی بروز iugr موثر نبوده و افزایش سطوح لیپیدها تا زمان زایمان و یا به عبارت دیگر میزان تغییرات این لیپیدها عامل موثر می باشد. سطوح لیپید در خون بندناف نوزادان مبتلا به iugr در مقایسه با گروه کنترل بیشتر است که این یافته در تأیید افزایش ریسک بیماری-های قلبی و عروقی این نوزادان در سال های آینده است.
فاطمه شمسی محمودآبادی سعیده ضیایی
چکیده پیش زمینه و هدف : بسیار با اهمیت است که اثرات ناشی از امواج الکترو مغناطیس با فرکانس بی نهایت پایین در بدن انسان مخصوصا زنان باردار مورد بررسی ومطالعه کامل قرار گیرد واز آنجا که سقط خود به خودی شایعترین عارضه بارداری می باشد هدف از این پژوهش بررسی تاثیر امواج الکترو مغناطیس ومغناطیس با فرکانس بسیار پایین(elf )ناشی از محیط زندگی افراد،تلفن همراه، وسایل الکتریکی منزل از جمله رایانه، سشوار،تلویزیون،اجاق ماکروفر،برسقط خود به خودی سه ماهه اول بارداری درشهرتهران می باشد. مواد و روش کار: این مطالعه یک مطالعه مورد شاهدی است که کل افراد تحت پژوهش 600 نفر بودند. 308خانم باردار بعدازسه ماهه اول بارداری(گروه شاهد) و292 خانم که در سه ماهه اول بارداری سقط خود به خودی داشتند(گروه مورد) که از بیمارستا نهای تهران انتخاب شدند. . پرتو گیری درمحیط که امواج الکترو مغناطیس با فرکانس بسیارپاببن موجود در محل زندگی افراد دو گروه مورد وشاهد (پارامتر کمی) به کمک دستگاه 3d emf tester model:emf-828 اندازه گیری در یک شرایط و همزمان انجام شد. هردو گروه از نظر سن(18-35)، سن همسر، سن اولین بارداری،فاصله با زایمان قبلی، شغل،شاخص توده بدنی، ومیزان تحصیلات ووضعیت اقتصادی اجتماعی، همسان بودند. وبا کمک پرسشنامه اطلاعات لازم جمع آوری شد. یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین سقط وelf emf ناشی از محیطوsarموثر ناشی از تلفن همراه ونیز مکالمه با تلفن همراه در هنگام شارژ و مدت زمان استفاده از رایانه، سشوار و اجاق ماکروفر، در یک شبانه روز و وجود وسایل برقی در اتاق خواب وبشترین لامپ مورد استفاده در منزل دیده شد. (p<0/05)و مقدار امواج elfمحیط، ومدت زمان مکالمه با تلفن همراه در مدت یک روز در گروه مورد بیشتر از شاهد بود. اما اختلاف معنی داری بین دوگروه از نظرتعداد sms، استفاده از hands freeوear piece، مدل تلویزیون ومدت زمان استفاده وفاصله با آن،مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه در آنالیز کای اسکور و tنشان می دهد که امواج الکترومغناطیس با فرکانس بسیار پایین(elf emf)محیط می تواند اثر مستقیم بر روی سقط جنین در خانمهای باردار داشته باشدوضروری است که تمام افراد تا حد امکان خود را دور از این امواج نگه دارند. واژگان کلیدی : امواج الکترو مغناطیس با فرکانس بسیار پایین (elf)، سقط خود به خودی،تلفن همراه، رایانه، اجاق ماکروفر، سشوار
مریم مریدی سعیده ضیایی
زمینه و اهداف: آلودگی هوا یکی از مشکلات مهم شهرهای بزرگ و صنعتی است و به طور جدی سلامت ساکنین این شهرها به خصوص افراد پر خطر از جمله زنان باردار را تهدید می کند. سکونت در مناطق آلوده می تواند به عنوان یک عامل خطر برای زایمان زودرس و وزن کم هنگام تولد باشد؛ مطالعات معدودی در مورد ارتباط بین استنشاق هوای آلوده و سقط جنین وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر منوکسیدکربن و بنزن محیط بر سقط خودبخودی سه ماهه اول بارداری می باشد. مواد و روشها: پژوهش حاضر، مطالعه ای مورد-شاهدی است که در مقطع زمانی تیرماه تا بهمن ماه 1389 بر روی 148 سقط خودبخودی زیر 14 هفته (گروه مورد) و 148 خانم باردار با سن بارداری بالای 14 هفته (گروه شاهد) انجام شد. انتخاب بیمارستان ها به صورت طبقه ای بود؛ به طوری که از مناطق 22گانه تهران 10 منطقه و از هر منطقه یک بیمارستان به صورت تصادفی انتخاب شد و نمونه ها به صورت دردسترس از این بیمارستان ها جمع آوری شدند و برای هر یک از نمونه ها پرسشنامه ای به صورت مصاحبه تکمیل گردید. غلظت آلاینده های محیطی توسط ایستگاه های ثابت سنجش کیفیت هوا در سطح شهر تهران به صورت روزانه و ساعتی اندازه گیری می شد. با استفاده از این داده ها برای هر نمونه میانگین غلظت هر کدام از آلاینده های محیطی که در بارداری با آنها مواجهه داشتند محاسبه گردید و در نهایت ارتباط بین سقط خودبخودی جنین و غلظت آلاینده های محیطی بنزن و منوکسیدکربن با استفاده از آزمون های آماری t و رگرسیون لجستیک در نرم افزار spss و همچنین تحلیل مکانی بافر در محیط gis مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها:دو گروه از نظر سن ، سن همسر، میزان تحصیلات، متوسط درآمد خانوار، سابقه سقط قبلی، سابقه زایمان زودرس، سابقه تولد نوزاد با وزن کم، شاخص توده بدن، مدت زمان اقامت در تهران و مدت زمانی که در طی روز بیرون از منزل سپری می کردند، وضعیت تغذیه و میزان مواجهه با امواج الکترومغناطیس همسان بودند(05/0<p). یافته های حاصل از آزمون آماری t-test نشان داد که میانگین غلظت منواکسیدکربن محیط در گروه مورد (ppm 09/2 ± 09/4) به طور معناداری بالاتر از گروه شاهد (ppm 07/1±81/2) می باشد (001/0>p) و همچنین سقط جنین در این مناطق 98/1 برابر بیشتر بود (53/2 –55/1 :ci95%). با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون ارتباط آماری معناداری میان سقط جنین و غلظت بنزن محیط مشاهده نشد (05/0<p). همچنین مشخص شد سقط جنین در افرادی که در فاصله کمتر از 100 متر از بزرگراه ها و مکان های پرتردد زندگی می کنند؛ بیشتر می باشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش به نظر می رسد آلودگی هوا و سکونت در نزدیکی مناطق پرتردد تهدید کننده سلامت مادر باردار و جنین می باشد؛ لذا ارائه آموزش های لازم در زمینه آثار سوء آلودگی هوا بر بارداری به زنان ساکن در مناطق پرتردد شهر و همچنین اتخاذ راهکارهایی جهت کاهش این آلاینده ها پیشنهاد می گردد.
رحیمه احمدی سعیده ضیایی
هدف: این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین وضعیت تغذیه ای مادران باردار با وقوع سقط سه ماهه اول بارداری طراحی گردید. مواد و روشها: این مطالعه بصورت مورد – شاهدی بود.تعداد نمونه 662 نفر بودند. 331 زن با سقط خودبخودی سه ماهه اول بارداری و 331 زن بعنوان گروه شاهد با حاملگی بیشتر از سه ماه که در بیمارستانهای منتخب شهر تهران انجام شد.کلیه افراد مورد مطالعه سن بین 35-18 سال داشتند.. گروه مبتلا و غیر مبتلا از نظر متغیر تعداد بارداری و مصرف مولتی ویتامین وشاخص توده بدنی همگون شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامهffq بدست آمد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمون t مستقل و مجذور کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: نتایج این پژوهش نشان داد مصرف درشت مغذیها که شامل تعداد واحد های مصرفی میوه( 55 /0 > p) و سبزیجات (012/ 0 >p )و نان و غلات(000/0 >p) و شیر و لبنیات( 000/0 >p) و گوشت وحبوبات(004/0 >p) و روغن و چربیها (019/0 >p) می باشد،با وقوع سقط ارتباط داشت. بطوریکه تعداد واحد های مصرفی این درشت مغذیها در گروه مورد کمتر از گروه شاهد بود. همچنین میزان ویتامین c ( 004/0 >p) و ویتامین b6 ( 001/0 >p) و ویتامین b12 ( 001/0 >p) و آهن(001/0>p) و فولیک(001/0 >p) و روی (000/0 >p)دریافتی از رژیم غذایی به طور معنی داری با وقوع سقط ارتباط داشت، بطوریکه مصرف مواد غذایی غنی از این ریز مغذی ها در گروه مورد کمتر از گروه شاهد بود.. بحث و نتیجه گیری: وضعیت تغذیه ای مادران باردار با وقوع سقط ارتباط دارد.بر این اساس توصیه می شود تا در مراکز بهداشتی و درمانی و کلاس های آموزش تغذیه در دوران بارداری، به اهمیت مواد غذایی در پیشگیری از بروز سقط تاکید گردد.
اشرف قیاسی سعیده ضیایی
زمینه و هدف : هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین لیپیدها و آپولیپوپروتئینb-100 خون مادر و خون بند ناف و تاثیر عوامل فوق بر شاخص های آنتروپومتریک نوزاد می باشد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی – تحلیلی و مقطعی است،که بر روی 75 مادر باردار که در بخش زایمان بیمارستان نجمیه تهران زایمان نمودند و نوزادان آنها انجام گردید. حین زایمان 5 سی سی خون از ورید مادر و بلافاصله بعد از تولد نوزاد، 5 سی سی خون از ورید بند ناف جهت ارزیابی سطح لیپیدها و لیپوپروتئین b-100 گرفته شد. شاخص های آنتروپومتریک آنان اندازه گیری و در فرم ثبت اطلاعات وارد گردید. یافته ها: در این مطالعه بین سطح کلسترول تام خون بند ناف با سطح کلسترول تام خون مادر ارتباط آماری مثبت و معنی داری وجود داشت(042/0= p). بین ldl-c خون مادر با کلسترول تام خون بند ناف(01/0= p)،ldl-c خون مادر با hdl-c خون بندناف (035/0= p) و ldl-c خون مادر با apobخون بندناف (031/0= p) ارتباط آماری مثبت و معنی داری مشاهده شد. بین apob خون مادر با apobخون بند ناف (038/0= p)، بین آپولیپوپروتئینb-100خون مادر با hdl-c خون بندناف (043/0= p)، بین apobخون مادر با کلسترول تام خون بندناف (019/0= p)، ارتباط مثبت و معنی دار دیده شد. تری گلیسرید خون مادر با قد (018/0= p) و وزن هنگام تولد نوزاد (039/0= p) ارتباط مستقیم و معنی داری نشان داد. بین hdl کلسترول خون مادر با دور سینه(01/0= p) و وزن هنگام تولد نوزاد (01/0= p)ارتباط منفی و معنی داری مشاهده شد. همچنین در این مطالعه بین تری گلیسرید خون بند ناف با دور سر نوزاد ارتباط منفی (046/0= p) و معنی داری مشاهده گردید. نتیجه گیری : این مطالعه نشان داد بین چربی های خون مادر و چربی های خون بند ناف ارتباط وجود دارد. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد چربی های خون مادر و خون بند ناف بر شاخص های آنتروپومتریک نوزاد تاثیرگذار هستند.
سمیرا بهبودی گندوانی سعیده ضیایی
امروزه تاخیر در فرزندآوری در میان زوجین یکی از مهمترین مشکلاتی است که در جامعه رواج پیدا کرده است. هدف از این رساله تبیین دیدگاه های زنان دارای تاخیر در فرزندآوری و کشف زوایای پنهان این پدیده و به دنبال آن طراحی و روان سنجی پرسشنامه بررسی علل تاخیر در فرزندآوری می باشد. مطالعه حاضر در 3 مرحله انجام گرفت. در مرحله اول محقق با استفاده از روش تحلیل محتوی کیفی از نوع قراردادی، از طریق مصاحبه انفرادی با 23 زن متاهل بالای سی سال که تجربه تاخیر در فرزندآوری را داشتند، به تبیین دیدگاه های آنان پرداخت. از یافته های به دست آمده در این مرحله، 3 درونمایه و طبقه استخراج شد که درونمایه ها عبارتند از: آرمان گرایی در رسیدن به آمادگی برای فرزندآوری، باورها و نگرانی های درک شده از فرزندآوری، جامعه ی حامی از تاخیر در فرزندآوری. در مرحله دوم، عبارات پرسشنامه با بهره گیری از یافته های بخش کیفی تدوین گردید و در مرحله سوم، ویژگی های روان سنجی پرسشنامه با بهره گیری از روایی صوری، روایی محتوی، روایی سازه، همسانی درونی و ثبات (آزمون مجدد) مورد بررسی قرار گرفت. روایی صوری به صورت کمی و کیفی توسط 10 نفر از زنان دارای تجربه تاخیر در فرزندآوری و روایی محتوی به صورت کمی و کیفی توسط 15 نفر از متخصصان تایید شد و در نهایت پرسشنامه 55 سوالی جهت انجام تحلیل عاملی اکتشافی به 275 زن دارای تاخیر در فرزندآوری ساکن تهران داده شد. نتیجه تحلیل عاملی اکتشافی بیانگر 6 عامل بود: آمادگی برای فرزندآوری با 15 سوال، ثبات و آرامش در زندگی زناشویی با 6 سوال، آگاهی داشتن از پیامدهای بارداری در سن بالا با 5 سوال، نگرش نسبت به فرزندآوری با 9 سوال، نقش حمایت خانوادگی با 4 سوال و نقش حمایت اجتماعی با 16 سوال. این شش عامل در مجموع 45% از واریانس کل آزمون را تبیین می نمود. محاسبه ضریب آلفای کرونباخ موید همسانی درونی بالای پرسشنامه (836/0) بود. پایایی ثبات از طریق آزمون مجدد با فاصله زمانی 10 روز معادل 92% بود. یافته نهایی این پژوهش حاکی از آن است که پرسشنامه حاضر با عنوان " پرسشنامه بررسی علل تاخیر در فرزندآوری در زنان بدون فرزند بالای سی سال" با 55 عبارت، روا و پایا می باشد و قابلیت به کار گیری در موقعیت های مختلف توسط ارائه کنندگان خدمان بهداشتی را دارد.
گیتی ازگلی سعیده ضیایی
مطالعات مختلف، تاثیرات متفاوت اختلال نعوظ ومشکلات ناشی از آن را، درزن، مرد وزوجین نشان داده است. با توجه به چندبعدی بودن امورجنسی، تاثیر آن از عوامل فرهنگی اجتماعی، ونقصان شناختی موجود، مطالعه ای کیفی با هدف تبیین مواجهه با امور جنسی در همسران مردان مبتلا به اختلال نعوظ، وارائه مدل راهبردی طراحی گردید.تا باشناخت فرایند این مواجهه و زمینه موجود، مدل راهبردی مناسب، برای مداخلات مناسب آموزشی، مشاوره ای وحمایتی، توسط ارائه دهندگان خدمات سلامت باروری و جنسی، ارائه گردد.
هدیه ریاضی سعیده ضیایی
در این تحقیق ابزار تشخیص بالینی اندومتریوز طراحی شد و با بیومارکر و جراحی مقایسه شد.این پرسش نامه دارای حساسیت 7/75%، ویژگی 1/71%، ارزش اخباری مثبت 8/71%، ارزش اخباری منفی 75% و کارایی 3/73% می باشد.
نساء محمدی سعیده ضیایی
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر قرص سیلدنافیل واژینال بر اختلال عملکرد و رضایت جنسی زنان 25-45 ساله غیر یائسه می باشد.مواد و روش کار:مطالعه حاضر به روش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، دوسوکور و در مقایسه با دارونما و با هدف بررسی اثر مصرف واژینال داروی سیلدنافیل بر اختلال عملکرد و رضایت جنسی خانم های غیر یائسه دارای شرایط پزشکی ورود به مطالعه، مراجعه کننده به مرکز درمانی کاج (زیر نظر انجمن سلامت خانواده ایران) واقع در جنوب شرق تهران (خاوران) انجام شد. پس از تعیین حجم نمونه و انجام آزمایشات سلامت افراد، فرم پرسشنامه دموگرافیک، عملکردجنسی و رضایتمندی جنسی از طریق واحد مورد مطالعه تکمیل و اطلاعات جمع آوری شد. افراد در یکی از دو گروه درمان با سیلدنافیل و دارونما دسته بندی شده و به مدت سه ماه تحت درمان قرار گرفتند. سپس فرم پرسشنامه مجدداً توسط این افراد تکمیل شد. اطلاعات به صورت تدریجی جمع آوری و نتایج توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.
مهری فیاضی مژده صالح نیا
چکیده هدف از این مطالعه کشت سه بعدی سلول های cd146+ اندومتر انسانی درون اسکافولد کلاژن/ماتریژل بر روی سلول های عضل? صاف میومتر به منظور ساخت اپی تلیوم شبه اندومتر بود و به همین منظور در ابتدا سلول های بنیادی اندومتر ماهیت و توانایی قابلیت تمایز آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. برش های بافت اندومتر انسان برای مارکر cd146، برخی مارکرهای پرتوان مانند oct4، nanog، sox2، klf4 و مارکرهای معمول سلول های بنیادی مزانشیمی مانند cd90 و cd105 مورد بررسی ایمنوهیستوشیمی قرار گرفتند. حضور این مارکرها در سلول های اندومتر کشت شده در پاساژ چهارم توسط روش های ایمنوسیتوشیمی و فلوسایتومتری هم مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس سلول های cd146+ جدا شده با macs، تعیین کاریوتایپ شدند و تمایز آن ها به رده های مختلف استئوژنیک، آدیپوژنیک، پروژنیتورهای عصبی و شبه الیگودندروسیت ها بررسی شد. علاوه بر این، ساخت اپی تلیوم شبه اندومتر توسط کشت سه بعدی سلول های cd146+ اندومتر انسانی بر روی لای? عضل? صاف میومتر با استفاده از اسکافولد کلاژن/ماتریژل به مدت ده روز انجام گرفت. در پایان طول مدت کشت، تمایز و تشکیل سلول های شبه اپی تلیومی توسط مطالعات مورفولوژیکی و فراساختاری و همچنین آنالیز بیان ژن های استئوپونتین (spp1)، ماتریکس متالوپروتئیناز دو (mmp2) زونولا آکلودنس (zo-1)، لامینین آلفا 2 (lama2) و کلاژن 4 (col4a1) با استفاده از روش rt-pcr و پروتئین cd9 با استفاده از وسترن بلات انجام شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که سلول های اندومتر انسان با خاصیت بنیادی و پر توانی بیشتر در لای? قاعده ای قرار گرفته اند. سلول های اندومتر کشت شده در پاساژ چهارم مارکرهای cd90 و cd105 را بیان کردند، اما بیانی از مارکرهای هماتوپوئیتیکی، اندوتلیالی و اپی تلیالی نداشتند. 27 درصد از سلول های کشت شده مارکر cd146، مارکر شناخته شده برای سلول های بنیادی استرومای اندومتر، را بیان کردند. درصد خلوص سلول های cd146+ پس از جداسازی با macs 80 درصد بود. این سلول های جدا شده دارای کاریوتایپ طبیعی بودند (97 درصد). همچنین سلول های cd146+ توانایی تمایز به رده های آدیپوژنیک، استئوژنیک، پروژنیتورهای عصبی و شبه الیگودندروسیت ها را دارند. علاوه بر این نتایج بیانگر این بود که کشت سه بعدی سلول های cd146+ اندومتر انسانی درون اسکافولد کلاژن/ماتریژل بر روی لای? عضل? صاف میومتری قادر به ایجاد ساختارهای شبه غددی اندومتر در شرایط in vitro هستند. مشاهدات فراساختاری نشان داد که سلول های مفروش کنند? ساختارهای شبه غددی دارای قطبیت بوده و از سطح بازال روی غشای پایه و در سطوح جانبی با یکدیگر اتصالات محکم و دسموزوم داشتند و نیز در سطح فوقانی دارای زوائد و برجستگی های شبه میکروویلی بودند. همچنین این مشاهدات توسط بیان مارکرهای spp1، mmp2، zo-1، lama2 و col4a1 در سطح ژنی و cd9 در سطح پروتئینی که همگی مربوط به ویژگی های سلول های اپی تلیومی هستند هم تائید شدند. در مجموع تحقیق حاضر نشان داد که کشت سه بعدی سلول های cd146+ اندومتر انسانی درون اسکافولد کلاژن/ماتریژل بر روی سلول های عضلانی صاف میومتر توانایی ساخت اپی تلیوم شبه اندومتر را دارند. این سیستم کشت کاربردهای مهمی در سلول درمانی و مدل های لانه گزینی دارد.
فرشته مرادی سعیده ضیایی
مقدمه وهدف: یائسگی یک اتفاق بسیار مهم در زندگی زنان می باشد که باعوارض و پیامدهای ناشی از کاهش استروژن همراه است که می تواند بر کیفیت زندگی وسلامت آنان تاثیر بگذارد.ازجمله این عوارض اختلالات عملکرد شناختی می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر هورمون درمانی برتغییرات سطح عملکرد شناختی وشدت علائم یائسگی درزنان یائسه طبیعی انجام شد. مواد وروشها: این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی برروی 140 زن یائسه طبیعی 68- 46 ساله انجام گردید. ابتدا واحد های مورد پژوهش طبق معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند وپس از ارائه توضیحاتی پیرامون مطالعه وکسب رضایت آگاهانه از ایشان بطور تصادفی به دو گروه 70 نفره ( درمان وکنترل ) تقسیم شدند.گروه درمان به مدت 4 ماه تحت هورمون درمانی جایگزین با استروژن کنژوگه 625/0میلی گرم به همراه مدروکسی پروژسترون 5/2 میلی گرم روزانه قرار گرفت ودر گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. با استفاده از سه پرسش نامه (دموگرافیک وآزمون شناختی مونترال وعلائم کلیماکتریک گرین )اطلاعات مورد نیاز از واحدهای مورد پژوهش در ابتدای مطالعه وسپس 4 ماه بعد جمع آوری ومورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss (نسخه 21) و آزمون های کای اسکویر وt انجام شد.در این مطالعه سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: 136 نفر مطالعه را به پایان رساندند(68 نفر در گروه کنترل و68 نفر در گروه درمان).دو گروه از نظر میانگین سن, ,bmi مدت یائسگی , تعداد زایمان ,وضعیت تاهل ,وضعیت شغلی ,وضعیت اقتصادی ,اجتماعی و سطح تحصیلات تفاوت معنا داری نداشتند. درمقایسه بین گروهی نتایج نشان داد که دو گروه کنترل و درمان قبل از مداخله از نظر سطح عملکرد شناختی (کل واجزا) همسان بودند وتفاوت معنا داری نداشتند .(05/0 p>) در مقایسه میانگین سطح عملکرد شناختی بعد از مداخله مشخص شد که هورمون درمانی جایگزین منجر به افزایش میزان حافظه به عنوان یکی از اجزای عملکرد شناختی شده است (05/0 p<) اما میانگین کل سطح عملکرد شناختی بین دو گروه تغییر معنا داری پیدا نکرد .(05/0 p>) در مقایسه درون گروهی هورمون درمانی جایگزین سبب افزایش میانگین کل سطح عملکرد شناختی و هم چنین اجزای آن در گروه درمان گردید(05/0 p<) ودر گروه کنترل تفاوت معناداری از این نظر مشاهده نشد.(05/0 p>) نتایج در بخش علائم یائسگی نشان داد که قبل از مداخله دو گروه کنترل و درمان از نظر شدت علائم یائسگی همسان بوده وتفاوت معنا داری نداشتند.(05/0 p>) ودر بررسی نتایج بعد از مداخله مشخص شد که میانگین شدت علائم یائسگی بین دو گروه تفاوت معنا داری دارد و هورمون درمانی شدت علائم یائسگی را کاهش داده است. (05/0 p<) در مقایسه درون گروهی از نظر علائم یائسگی در گروه کنترل که هیچ گونه مداخله ای انجام نشده بود تفاوت معنا داری بین میانگین شدت علائم یائسگی قبل و بعد از 4 ماه مشاهده نشد. (05/0 p>)در حالیکه در گروه درمان که تحت هورمون درمانی جایگزین قرار گرفته بودند تفاوت معنا داری از این نظر بصورت کاهش شدت علائم یائسگی مشاهده گردید.(05/0 p<) نتیجه گیری: هورمون درمانی جایگزین می تواند سبب بهبود و افزایش میزان حافظه بعنوان یکی از اجزای عملکرد شناختی در زنان یائسه شود.هم چنین در کاهش شدت علائم یائسگی زنان یائسه موثر می باشد.بنابراین استفاده از هورمون درمانی جایگزین جهت بهبود حافظه وهم چنین برای کاهش شدت علائم آزار دهنده یائسگی در زنان یائسه پیشنهاد می گردد.
لیلا رئیسی سعیده ضیایی
اجماع 150 ساله بر روی معیارهای تشخیصی بالینی درد، انقباض/ اسپاسم برای تشخیص واژینسموس مورد سوال قرار گرفته است. این مطالعه با هدف فهم چگونگی تشخیص واژینیسموس در زنان، طراحی و روانسنجی پرسشنامه تشخیصی واژینیسموس و در نهایت مقایسه پرسشنامه تشخیصی ساخته شده با روش های تشخیصی بالینی موجود صورت گرفته است. مطالعه حاضر با رویکرد ترکیبی در بخش نخست، مطالعه کیفی و از نوع تئوری زمینه ای بر اساس نسخه کتی چارمزانجام شد. تعداد 33 نفر از مشارکت کنندگان شامل 20 نفر از گروه بیماران و 13 نفر از گروه تشخیص دهنده بالینی(متخصص زنان، ماما و روانشناس بالینی) در مراکز و کلینیک های سلامت خانواده و جنسی مورد مصاحبه قرار گرفتند. بعد از اعمال بررسی های کارشناسانه پرسشنامه نهایی در دو بخش درمانگر و بیمار تایید گردید. در بخش کمی مطالعه، در مرحله نخست در روایی صوری، پرسشنامه توسط 30 نفر از مشارکت کنندگان به صورت حضوری تکمیل گردید و روایی محتوایی آن بر اساس نظر 11 نفر از اعضای پانل خبرگان مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت روایی سازه با پرسشگری از 100 نفر از بیماران مراجعه کننده به درمانگران که به طور آسان انتخاب شدند، محاسبه گردید؛ جهت استخراج عوامل در این پژوهش از شیوه تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی و جهت تعیین تعداد عوامل از روش ویژه استفاده گردید. پایایی درونی توسط ضریب آلفای کرونباخ و پایایی برونی با انجام آزمون-بازآزمون بر روی 30 بیمار با فاصله دو هفته تعیین شد. در بخش نهایی مطالعه، بر اساس فرمول تعیین حجم نمونه، 240 نفر از زنانیکه تجربه درد حین برقراری رابطه زناشویی را ذکر می کردند و حین انجام معاینه ژنیکولوژی به صورت(درد، انقباض/اسپاسم و رفتارهای اجتنابی) واکنش نشان می دادند بر مبنای وجود یا عدم وجود عوامل جسمی مرتبط با درد حین برقراری رابطه زناشویی(کیست تخمدان، عفونت های ادراری-تناسلی و اندومتریوز) به دو گروه واژینیسموس و غیرواژینیسموس طبقه بندی می شدند و پس از تکمیل پرسشنامه در هر دو گروه حساسیت و ویژگی و کارایی پرسشنامه محاسبه گردید.
راضیه معصومی سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
صدیقه مقسمی سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
طاهره وکیلی نیا سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
زهرا حسینی بهارانچی سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
لیلی طام سعیده ضیایی
نتیجه گیری : مزیت روش درمان ترکیبی اکسی بوتینین و جایگزینی هورمونی در مقایسه با روش اکسی بوتینین به تنهایی در درمان ناپایداری ایدیوپاتیک دتروسور بطور واضح تائید و اثبات نگردید و احتیاج به مطالعات وسیعتر و بیشتری در این زمینه می باشد.
سعیده ضیایی
چکیده ندارد.