نام پژوهشگر: سمیه تام
سمیه تام علی کریمی
در دهه های اخیر، جهانی شدن به یکی از مباحث عمده و فراگیر تبدیل شده است. فراگیری و گستردگی این فرایند در سراسر گیتی، به مباحث مختلفی در حوزه های علمی دامن زده است که از آن جمله مسأله بنیاد گرایی اسلامی و نسبت آن با جهانی شدن است. بنیاد گرایی اسلامی از جهات گوناگون با این پدیده ارتباط برقرار می کند. از آن جهت که در پاسخ به فرایند یکدست ساز جهانی شدن به وجود آمده است محصول جهانی شدن دانسته می شود و از این منظر نوعی مقاومت هویتی برای جلوگیری از اشاعه لیبرالیسم و سکولاریسم در جهان می باشد. چنین برداشتی از ماهیت بنیادگرایی اسلامی با فهم و برداشت خاصی از جهانی شدن قرین است که همانا تلقی پروژه ای – در مقابل تصور پروسه ای بنیاد گرایی اسلامی از جهانی شدن توضیح داده می شود؛ چرا که اغلب بنیادگراها به غربی سازی جهان اعتقاد دارند و از همین رو با غرب و به ویژه آمریکا، به عنوان معمار و طراح این پروژه مخالفت و ستیز می نمایند. بعد دیگر نسبت جهانی شدن و بنیاد گرایی اسلامی از موضع جهان محلی شدن یا به تعبیر رابرتسون عام شدن خاص و خاص شدن عام قابل تحلیل است. با این توضیح که فرایند جهانی شدن در عین حال که همه ی فضا های بسته ی فرهنگی را فرو می ریزد و خاص ها را از میان بر می دارد، از سوی دیگر زمینه مناسبی هم برای بازسازی و احیای خاص ها و گوناگونی های مختلف در گستره جهانی فراهم می کند و نوعی رابطه دیالکتیکی میان خاص و عام و امر جهانی و محلی را به نمایش می گذارد. با الهام از رابرتسون جهانی شدن در درجه نخست پدید ه ای فرهنگی است، چرا که بستری برای جهانی شدن فرهنگ ها ی خاص و بومی و محلی شدن عناصر فرهنگ جهانی فراهم می کند، از این رو می توان از عام شدن امر خاص و خاص شدن امر عام سخن گفت. این رابطه در مورد استفاده بنیادگرایان اسلامی از ظرفیت ها و قابلیت های فنی و تکنیکی جهانی شدن و در نتیجه عام کردن خاص گرایی فرهنگی خود، قابل صدق است. فضای تکنولوژیک ایجاد شده علاوه بر این که فرصتی برای بنیاد گرایان محسوب می شوند تا به طرح و اشاعه ایده های خود در سراسر جهان بپردازند؛ همزمان واجد محدودیت هایی نیز برای بنیاد گرایی اسلامی، می باشد؛ یعنی تکنولوژی و فضای سایبر علاوه بر مستفیض کردن بنیاد گرایی اسلامی، موقعیتی را برای جهانی شدن، آمریکا و غرب و ... ایجاد می کند که از طریق آن عملکرد بنیاد گرایی اسلامی مورد کنترل و محدودیت قرار می گیرد. علاوه بر اقتضائات جهانی شدن و بستر سازی آن برای موارد مذکور، در عرصه عمل نیز، عملکرد غرب و به ویژه آمریکا به تعمیق مفهوم سازی پروژه ای بنیاد گرایی اسلامی از جهانی شدن و در نتیجه ضدیت با آن کمک فراوانی نموده است. بنیاد گرایی اسلامی به شیوه های مختلف از مسالمت آمیز تا حتی خشونت آمیز به جهانی شدن عکس العمل نشان می دهد. حتی می توان در مواردی مثل 11سپتامبر 2001، مواجهه ی بنیاد گرایی اسلامی با جهانی شدن را گونه ای از جنگ های نامتقارن محسوب نمود. واژگان کلیدی: جهانی شدن ، بنیاد گرایی اسلامی ، هویت مقاومت، ضد آمریکا گرایی، تروریسم در دهه های اخیر، جهانی شدن به یکی از مباحث عمده و فراگیر تبدیل شده است. فراگیری و گستردگی این فرایند در سراسر گیتی، به مباحث مختلفی در حوزه های علمی دامن زده است که از آن جمله مسأله بنیاد گرایی اسلامی و نسبت آن با جهانی شدن است. بنیاد گرایی اسلامی از جهات گوناگون با این پدیده ارتباط برقرار می کند. از آن جهت که در پاسخ به فرایند یکدست ساز جهانی شدن به وجود آمده است محصول جهانی شدن دانسته می شود و از این منظر نوعی مقاومت هویتی برای جلوگیری از اشاعه لیبرالیسم و سکولاریسم در جهان می باشد. چنین برداشتی از ماهیت بنیادگرایی اسلامی با فهم و برداشت خاصی از جهانی شدن قرین است که همانا تلقی پروژه ای – در مقابل تصور پروسه ای بنیاد گرایی اسلامی از جهانی شدن توضیح داده می شود؛ چرا که اغلب بنیادگراها به غربی سازی جهان اعتقاد دارند و از همین رو با غرب و به ویژه آمریکا، به عنوان معمار و طراح این پروژه مخالفت و ستیز می نمایند. بعد دیگر نسبت جهانی شدن و بنیاد گرایی اسلامی از موضع جهان محلی شدن یا به تعبیر رابرتسون عام شدن خاص و خاص شدن عام قابل تحلیل است. با این توضیح که فرایند جهانی شدن در عین حال که همه ی فضا های بسته ی فرهنگی را فرو می ریزد و خاص ها را از میان بر می دارد، از سوی دیگر زمینه مناسبی هم برای بازسازی و احیای خاص ها و گوناگونی های مختلف در گستره جهانی فراهم می کند و نوعی رابطه دیالکتیکی میان خاص و عام و امر جهانی و محلی را به نمایش می گذارد. با الهام از رابرتسون جهانی شدن در درجه نخست پدید ه ای فرهنگی است، چرا که بستری برای جهانی شدن فرهنگ ها ی خاص و بومی و محلی شدن عناصر فرهنگ جهانی فراهم می کند، از این رو می توان از عام شدن امر خاص و خاص شدن امر عام سخن گفت. این رابطه در مورد استفاده بنیادگرایان اسلامی از ظرفیت ها و قابلیت های فنی و تکنیکی جهانی شدن و در نتیجه عام کردن خاص گرایی فرهنگی خود، قابل صدق است. فضای تکنولوژیک ایجاد شده علاوه بر این که فرصتی برای بنیاد گرایان محسوب می شوند تا به طرح و اشاعه ایده های خود در سراسر جهان بپردازند؛ همزمان واجد محدودیت هایی نیز برای بنیاد گرایی اسلامی، می باشد؛ یعنی تکنولوژی و فضای سایبر علاوه بر مستفیض کردن بنیاد گرایی اسلامی، موقعیتی را برای جهانی شدن، آمریکا و غرب و ... ایجاد می کند که از طریق آن عملکرد بنیاد گرایی اسلامی مورد کنترل و محدودیت قرار می گیرد. علاوه بر اقتضائات جهانی شدن و بستر سازی آن برای موارد مذکور، در عرصه عمل نیز، عملکرد غرب و به ویژه آمریکا به تعمیق مفهوم سازی پروژه ای بنیاد گرایی اسلامی از جهانی شدن و در نتیجه ضدیت با آن کمک فراوانی نموده است. بنیاد گرایی اسلامی به شیوه های مختلف از مسالمت آمیز تا حتی خشونت آمیز به جهانی شدن عکس العمل نشان می دهد. حتی می توان در مواردی مثل 11سپتامبر 2001، مواجهه ی بنیاد گرایی اسلامی با جهانی شدن را گونه ای از جنگ های نامتقارن محسوب نمود.